انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۷۷ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۲۹ ب.ظ

ابعاد فعالیت دولتی ها در شبکه های مجازی

بسم الله الرحمن الرحیم

با بکار آمدن مدیران و وزرای دولت جدید، گویی استفاده از شبکه های اجتماعی به تدبیری برای افزایش امید در مردم تبدیل شده است و گویا این مسئله به صورت یک دستور یا توصیه از ایشان مطالبه می شود به نحوی که برخی از ایشان مدت اندکی پس از انتصاب به این شبکه ها وارد می شوند که این بحث به لحاظ شکلی و محتوایی خیلی زود محتوای بسیاری از رسانه ها و مسئولان قرار گرفت که حقیر نیز به ماهیت یکی از توییت های وزیر امور خارجه خطاب به دختر نانسی پلوسی (رییس سابق مجلس آمریکا) پرداختم ولی با اصرار مسئولان به این نوع دیپلوماسی ضروری دیدم در این مطلب به صورت کلی تر به آن بپردازم:

1- به لحاظ قانونی: در کشورما، شبکه های مجازی بعضاً مشمول قانون فیلترینگ بوده و فعالیت در آنها غیرقانونی است، لذا اعضای دولت در صورتی که تمایل به حضور فعال در این شبکه ها داشته باشند یا باید از شبکه های مجازی غیر فیلتر (مانند گوگل پلاس) استفاده نمایند و یا از راه قانونی مشکل فیلترینگ شبکه ی مورد دلخواه خود را حل نمایند و تنها پس از این مراحل است که به لحاظ قانونی، تخلفی بر استفاده ی مسئولان کشور از این شبکه ها مترتب نخواهد بود.

2- بحث فرهنگی: وقتی وزرا و مدیران دولتی از این شبکه ها استفاده کنند، در واقع به نوعی مجوز و مشروعیت بخشی برای دور زدن قانون خواهد انجامید و این یعنی پایبندی به قانون در زمینه های مختلف به همین راحتی درگیر توجیهات خواهد شد. یادمان باشد که وقتی فردی از فیلتر شکن استفاده کرد، حضور در سایت های مختلف برایش سهل الوصول خواهد شد و دیگر محدودیتی نمی توان برایش ایجاد کرد تا فقط از فیس بوک یا تویتر استفاده نماید و این یعنی ناخودآگاه این اقدام دولتی ها به ترویج بی بندوباری بیشتر در فضای مجازی خواهد انجامید.

3- به لحاظ سیاسی: فیس بوک، توییتر و هیچ یک از شبکه های اجتماعی غیرقابل هک کردن نیستند و در همین مدت کوتاه روی کار آمدن دولت یازدهم، آقای ظریف در خصوص نشر یکی از مطالب در صفحه ی فیس بوکشان ادعا کردند که این صفحه هک شده بود. این نشان می دهد که امکان سوءاستفاده از صفحات شبکه های مجازی مدیران بسیار زیاد بوده و هزینه هایی که از این سوءاستفاده ها بر امنیت کشور تحمیل می شود می تواند همیشه ارزان نباشد و مواردی ایجاد شود که به قیمت برهم خوردن آرامش داخلی و حتی خارجی کشور تمام شود.

4- به لحاظ اخلاقی وقتی استفاده از شبکه های مجازی به افراد اجازه بدهد که هر حرف اشتباهی را که نوشتند و یا ننوشتند، بعدا ادعای هک شدن کند، چه تضمینی بر رعایت اخلاق از افراد وجود دارد؟! اصلاً از کجا معلوم این ادعاها از بی اخلاقی ها و بی تعهدی ها در خصوص مواضع قبلی صورت نگیرد؟! بالاخره وقتی کسی فردی یا مرجعی را به عنوان سخنگوی مستقیم خود انتخاب می کند نمی تواند نسبت به اشتباهات و تخلفات آن بی تفاوت باشد و مثلاً بدترین حرف را بزند و بعد بجای عذرخواهی و توضیح بگوید هک شده بودم! این مسئله می تواند بروز بی اخلاقی های جدیدی در عرصه های مهم کشور گردد.

5- به لحاظ امنیتی: وقتی که مدیران شبکه های اجتماعی همگی اذعان دارند که تمام اطلاعات شان را در اختیار سرویسهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل قرار می دهند، کدام عقل سلیمی می توان اجازه دهد که از درز اطلاعات و محاورات خصوصی انجام شده در این شبکه اطمینان داشته باشیم؟! آیا همین سهل انگاری ها قبلاً منجر به درز اطلاعات محرمانه هسته ای نشده بود؟! همیشه ربوده شدن اطلاعات اینگونه نیست که مثلاً کیف آقای ظریف را بدزدند و از آن به ضرر کشور استفاده نمایند، اکنون سرویس های جاسوسی از سرچ هایی که افراد انجام می دهند، حتی به مخیلات و تفکرات کاربران نیز اشراف دارند. وقتی سرویس های جاسوسی به راحتی کامپیوترهای شخصی افراد را هک می کنند، وقتی از دوربین ها و میکروفون های کامپیوترها و موبایل ها و تبلت های شان استفاده می کنند و ID  ها و پسوردهای ایشان را کنترل می کنند، آیا امنیتی برای حوزه ی آن مسئول و عدم دسترسی به اطلاعات داخل PC ، محل کار و حتی منزل ایشان وجود خواهد داشت؟! به نظر می رسد مسئولان و مدیران کشور به جای این که با ID ها و کامپیوترهای مشخصی به فضای مجازی بروند باید حتی المقدور به صورت ناشناس و غیرقابل ردگیری چنین کاری کنند نه این که بدین شکل به استقبال خطر بروند.

6- به لحاظ عدالت اجتماعی: از سیاست های لازم برای هر دولتی داشتن رابطه با عموم مردم و طبقات مختلف اجتماع است، آیا استفاده از شبکه های اجتماعی که هم به لحاظ دسترسی داشتن به اینترنت و سخت افزارهای لازم و هم به لحاظ استفاده از فیلترشکن ها و vpn ها عمومی محسوب نمی شوند، می تواند جایگزین مطلوبی برای پرکردن عادلانه فاصله ی مردم و مسئولان باشد؟! این مسئله حادتر خواهد شد اگر روزی رابطه ی مردم و مسئولان به همین حضور در این شبکه ها محدود گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۲۹
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۱۸ ق.ظ

چند انتقاد به سریال کلاه پهلوی

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای ضیاءالدین دری،‌ کارگردان مطرح سینماست که قبل از سریال کلاه پهلوی، سریال خوش ساخت کیف انگلیسی را ساخته بود و با توجه به موفقیت آن سریال، منتظر ارائه ی یک سریال خوب دیگر آن هم با محوریت حجاب و عفاف از ایشان بودیم که فارغ از تمام مزایای فنی و داستانی آن، متأسفانه این سریال که قرار بوده به تاریخ قانون کشف حجاب و حواشی آن و تقبیح رخدادهای آن زمان بپردازد، از مسیر اصلی خود منحرف شده است. هم در کیف انگلیسی و هم در کلاه پهلوی، صحنه هایی از روابط زن و مرد نامحرم وجود داشت که لیکن در سریال کلاه پهلوی،‌ نحوه ی نمایش این صحنه ها طوریست که به جای این که این رفتارها که بعضاً‌ بیشرمانه بین زن و مردان متأهل نیز به نمایش در می آید را تقبیح کند، خواسته یا ناخواسته بیشتر در عادی سازی این روابط گام برمی دارد.

ایرادات اصلی که در این خصوص می توانم بشمارم این است که:

اولاً، لازم به نظر نمی رسید که این تعداد صحنه های خلوت از نامحرمان را که بی پروا به تاریکی و تلقین شروع رابطه ی نامشروع ختم می شدند نمایش داده شود.

ثانیاً، نیازی نبود سریال اینقدر در نمایش این تصاویر خودش را بی طرف و خنثی نشان دهد و بدون اصرار بر تقبیح این روابط خط سیر داستان را دنبال کند؛‌ اگر کارگردان توانمندِ این سریال می خواست، می توانست صحنه های خیانت را با بکارگیری نور و صدا و تکنیکهای  هنری، به صورت یک منکر قبیح به نمایش درآورد، لیکن متأسفانه چنین عزمی در این اثر دیده نمی شود.

ثالثاً، متأسفانه این اثر، بیش از این که به وقایع تاریخی و تحلیل آنها بپردازد، به حواشی ورود پیدا کرده است که این حواشی اگر چه بر جذابیت اثر افزوده است اما متأسفانه باعث شده است تا هدف اصلی سریال تا حدود زیادی به حاشیه رانده شود.

رابعا،ً‌ پخش صحنه های مقطوع و برخی دیالوگها و رفتارهای بی پرده در آن، موجب برانگیختگی حس کنجکاوی کودکان و نوجوانان می گردد که یا باید این صحنه ها اصلاح می شدند و یا بایستی برای مشاهده آن محدودیت سنی قرار می دادند و زمان نمایش آن را از حالت عمومی خارج می کردند.

این مطلب در چریغ و 8 دی منتشر شد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۱۸
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۳۲ ق.ظ

این نظام اداری بیمار، محتاج معجزه است

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر چه برای سامان بخشی به انتصابات ادارای، قوانین و کمیته های مشخصی تعریف گردیده تا بر اساس شایستگی ها و توانایی ها انتصابات را انجام دهند، لیکن در نظام اداری ما، این سازوکار به درستی عمل ننموده و عامل لاوی گری، به اصلی ترین و شاید تنها عامل تعیین کننده در این خصوص بدل شده است.

بسا افراد سالم و شایسته ای که به دلیل عدم تمسک به لابی گری، سالها نظام اداری از وجودشان محروم مانده است و چه بسا افراد ناسالم و تشنه ی قدرتی که به واسطه ی چاپلوسی، لابی گری و تخریب دیگران، خیلی زود به آرزوی خود می رسند، متأسفانه هرچقدر که دسته ی اول  از مناصب حساس دورند، افراد دسته ی دوم  مراتب ترقی را خیلی سریع طی می کنند و راههای نفوذ دسته ی اول را نیز سد می نمایند، این مسئله اگر چه استثنائاتی را دربر دارد ولی در اکثر موارد به یک رویه معمول و قانون نانوشته شبیه شده است و تا ریشه های آن شناخته نشود، حتی تصور درمانش نیز میسر نخواهد بود که در این مقال، عوامل مختلفِ دخیل در این بحث را بر می شمارم:

1-اگر چه نظام های ارزشیابی، ارزیابی عملکرد، طرح تکریم و ... حاوی شاخصها و مراجع اندازه گیری فعالیتهای همکاران و مدیران است، اما غالباً یا به صورت فرمالیته به مستندسازی صرف و بدون نتیجه مشغولند و یا نتایج شان در زونکن ها ابتر مانده و از آنها هیچ استفاده ای نمی شود.

2-گروه هایی که قرار است عملکرد کارمندان را ارزیابی کنند، واجد شایستگی لازم نبوده و اینچنین است که از کسانی که قابلیت لازم را ندارند، نمی توان توقع داشت قابلیتهای همکاران شان را به درستی کشف و امانتدارانه گزارش نمایند.

3-حراست های ادارات بیش از این که به حراست از منافع اداره و مردم بیندیشند، در جهت جلب رضایت مدیران و اطاعت از دستورات و حفظ منافع و مصالح ایشان گام برمی دارند، اینچنین است که تخلفات یا گزارش نمی شوند، یا با آنها برخورد نمی شود و یا به وجه المصالحه ای برای تعاملات ناسازنده بدل می شود. حقیر به شخصه شاهد موارد متعددی بوده ام که افراد ناشایست و ناسالم با کوله باری از تخلفاتِ حتی مستند، نه تنها از ادارات اخراج نگردیده اند، بلکه پس از مدتی با ترفیع مواجه شده اند.

4-خود مسئولان و کارمندان حراست بعضاً فاقد شایستگی و سلامت لازم بوده و شایسته سالاری در خصوص ایشان که نقش نمک ادارات را ایفا می کنند بعضاً رعایت نمی شود. چگونه می توان انتظار داشت که چنین نمکی ادارات را از کندیدن محفوظ بدارد.

5-علی رغم این که قوانین مناسبی برای ایجاد انضباط در انتصابات وضع و ابلاغ می گردد، اما تقریباً در تمام ادارات بدون رعایت این ضوابط، انتصابات صورت می گیرد. اصولاً چگونه می توان توقع داشت مدیرانی که براساس رابطه و بدور از شایستگی به قدرت رسیده اند در جهت اصلاح این وضعیت کوشا باشند؟! به خصوص که اجرای این قوانین را برای آینده ی شغلی خود مضر ببینند.

6-در مواردی که حتی انتصابات خارج از روابط بخواهد انجام شود، بازهم شایستگی ملاک و معیار نخواهد بود و در غالب همین نوادر نیز، تنها معیارهای مورد استفاده، سابقه و تحصیلات خواهند بود و حال این که، 2 شاخص مزبور تنها 2 شاخص رده چندم از شایستگی بوده و شاخصهایی مانند کارآیی، اثربخشی، وجدان کاری، موفقیتهای شغلی، رضایت ارباب رجوع، ابتکار، سلامت کاری و .... در این فرایند حذف می شوند.

7-نه تنها عزم به اجرای قوانین شایسته سالاری از سوی مدیران اجرایی نمی شود، بلکه نظارت شایسته ای نیز در این خصوص از سوی مراجع نظارتی صورت نمی گیرد. اداراتی که نقش ناظر بر ادارات دیگر را ایفا می کنند نیز متأسفانه حساسیت چندانی روی اجرای این قوانین نداشته و یا خودشان درگیر لابی گری ها شده و از سخت گیری روی این قوانین امتناع می نمایند.

8-وقتی مردم با برخوردهای ناشایست و یا کارمندان ناسالم در ادارات مواجه می شوند، معمولاً امیدی در پیگیری و ارائه گزارش در خصوص تخلفات این مدیران یا کارمندان نداشته و یا اینقدر این فرایند را طولانی و پرریسک می شناسند که حاضر به ورود به آن نمی شوند و عملاً می آموزند با قواعد ناسالم بازی در این نظام اداری، آشنا و به آن تن دهند و بعضاً خودشان به صورت یک کاتالیزور برای فساد اداری عمل نمایند.

9-نظام اداری ما نه تنها به شایستگان رخصتی برای خدمت نمی دهد، بلکه ایشان را نیز به سمت فساد و یا گوشه گیری هل می دهد و دیری نمی پاید که شایستگان از شنا برخلاف مسیر جریان خسته شده و با آن همراه می شوند و یا کنار می کشند.

10-در وضعیت موجود نه تنها مسائل از پایین شروع به حل شدن نمی کند، بلکه عزمی برای اصلاح آنها از سطوح عالی دولت نیز وجود ندارد، وزرا نیز بعضاً فاقد شایستگی های اخلاقی و فنی برای وزارتخانه ی خود هستند و همان حلقه های بسته ی مدیران همچنان در حال تجربه شدن است، متأسفانه از همان بالا، معاونان و مدیران میانی دستگاه ها نیز، همین دومینوی ناشایست را تجربه می کنند.

Mohammad-Hosein-Akbari-Iran-(4)نگاهی به مجموعه عوامل فوق نشان می دهد که شایسته سالاری و سالم سازی ادارات، در یک چرخه ی بسته ی پیچیده گرفتار شده است که از هیچ طرفی نمی توان به آن ورود کرد، یافتن نقطه ی شروع این فرایند به حل معمای مرغ و تخم مرغ شبیه شده است! حقیر عادت ندارم بدون پیشنهاد و به صرف یک انتقاد از کنار موضوعات بگذرم، اما حقیقتاً موضوع نظام اداری ما به بیماری سختی گرفتار شده است، اگر چه در این نظام اداری افراد و کارمندان شایسته و سالم کم نیستند، اما نه اراده ای در تغییر شرایط می بینم و نه نقطه ی شروعی برای این اصلاح می توانم تجویز کنم؛ متأسفانه در این نظام اداری، قوانین، نخبگان، قهرمانان، مردم، عدالت و بیت المال همگی قربانی می شوند. اگرچه در این نظام اداری هم قانون برای سالم سازی و اصلاح نظام اداری داریم و هم کارمندان شایسته و سالم، ولی اجرای این مقررات به شایستگان نیاز دارد و قدرت یافتن شایستگان به اجرای این قوانین.

 

نتیجه: با وجود موارد فوق، نظام اداری ما به یک بیمار صعب العلاج شبیه است که بدون معجزه، امیدی به آن نیست و البته این معجزه به حداقل چیزی که نیاز دارد، تسلیم بیماری نشدن و شفا خواستن با قدرت ایمان و توکل است؛ تنها کاری که به ذهنم می رسد این است که نباید در این نظام ناسالم، به رکود، بی انگیزگی و خمودگی و همرنگ جماعت شدن مبتلا شد، بلکه هر کسی در هر جایگاهی که قرار دارد باید هرکاری که از دستش برمی آید را انجام دهد، باید توجه داشت که حتی یک کارمند یا مدیر با وجدان و پرتلاش، موجب آغاز ضربان نبض سلامت در یک نظام اداری می گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۳۲
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۵۸ ق.ظ

این تصاویر سواحل شمال همین ایران است

بسم الله الرحمن الرحیم

چندی پیش نامه ای خطاب به آقای احمدی نژاد به همراه تصاویر وضعیت اسفناک بی حجابی سواحل خزر را در وبلاگ سلمان علی (ع) منتشرکرده بودم که با احضار معاون سیاسی وقت استانداری گیلان و قول مساعد ایشان برای حل مشکل، مجبور به حذف مطلب مزبور شدم، لیکن با مشاهده ی ادامه ی اهمال کاری و خلف وعده ی مسئولان نظارتی، مجدداً‌ آنها را منتشر می کنم، باشد که موجب هشیاری نهادهای نظارتی و مردم و رسانه های دلسوز گردد، پیشاپیش از جریحه دار شدن قلوب مومنینعزیز عذر می طلبم و به محضر امام عصر (عج) این نزول فرهنگی و مذهبی و اجتماعی را تسلیت عرض می کنم:

43450200670143355266.jpg (640×212)

35750349675238618000.jpg (640×259)

این مطلب در تیتر 1، گیلان آنلاین، اقتصاد ایران آنلاین، گزارشات و هادیان البرز منتشر گردیده است.

پی نوشت: از سایتهایی که این مطلب را بازنشر می کنم خواهش می کنم از سرویسهای آپلود خود برای این تصاویر استفاده کنند تا دوباره با دستور هرکسی اگر حذف شد تصاویر از دسترس خارج نشود و دوم این که پهنای باند سرویس دهنده ام محدود است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۵۸
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۰ ب.ظ

10 نکته اخلاقی در آگهی های تبلیغاتی

بسم الله الرحمن الرحیم

تبلیغات های رسانه ای سهم زیادی از جدول پخش رسانه های مختلف را پر می کنند و از آنجا که در عصر رسانه به سر می بریم، آگهی های تبلیغاتی از زندگی مردم قابل تفکیک به نظر نمی رسد و از آنجا که این تبلیغات سوار بر موج بلند و قوی رسانه است تأثیرش نیز می تواند آبادگر و یا ویرانگر باشد.

کارکرد اصلی و اصولی تبلیغات این است که یک کالا یا خدمت و یا یک فرد یا گروه را به صورت صحیح و دقیق معرفی نماید تا مخاطب رسانه نسبت به آن کالا، خدمت یا فرد، شناخت پیدا نماید اما آنچه که در واقع رخ می دهد متأسفانه در اکثر موارد خلاف این کارکرد اصولی است. در واقع از آنجا که بخش اعظم تأمین مالی رسانه ها منوط به قبول و نشر آگهی های تبلیغاتی است، بعضاً رسالت رسانه و اصول تبلیغاتِ صحیح، تحت تأثیر مسائل مادی قرار گرفته و اینچنین است که آگهی های تبلیغاتی به جای آگاهی دادن، کارکرد اغفال کردن و فریب دادن پیدا می کنند.

از آنجا که آفات آگهی های تبلیغاتی خیلی گسترده است، در این مطلب سعی می کنم به رعایت اخلاق در آگهی های تبلیغاتی بپردازم و عوامل غیر اخلاقی رایج در آگهی های تبلیغاتی را مطرح نمایم:

1- دروغگویی از بداخلاقی های رایج در تبلیغات رسانه ای است که به صورت جدی و یا شوخی در تبلیغات بکار گرفته می شود. دروغ فقط یک گفتار خلاف نیست، بلکه هرگونه نمایش خلاف واقع و استفاده از نور، رنگ، صدا و .... می تواند به مثابه یک دروغ تلقی شود. به عنوان مثال تبلیغات دروغینی که از تمییزکننده ها به نمایش گذاشته می شود و با یک پیس و یک پارچه می توان کثیف ترین شیشه یا وان یا گازخوراک پزی را پاک کرد از نمونه های این نمایشهای دروغین هستند که البته دامنه ی بسیار گسترده ای در تمام کالاها و خدمات دارد. نمایش خلاف واقع از مواردی است که در احکام معامله نیز به عنوان یکی از موارد غش در معامله و حرام تلقی می شود.

2- یکی از مواردی که باید در تهیه تبلیغات مورد توجه قرار گیرد، آثار تبعی آنهاست. در تبلیغ یک کالا یا خدمت در رسانه های گروهی باید مراقب بود که رسانه مخاطب عام دارد و نمی توان مواردی را که موجب آسیب به بخشی از مخاطبان و یا اجتماع می شود را نادیده انگاشت. به راستی به کدام مجوز رسانه های ماهواره ای به خود اجازه می دهند کالاهای جنسی را در شبکه های خود معرفی کنند و بدون توجه به سن مخاطبان مختلف، موجب ایجاد کنجکاوی منحرف کننده، بلوغ زودرس و آسیب های روانی به کودکان و خانواده ها و اجتماع گردد؟!! تبلیغات کالاهای جنسی، اکنون نه تنها در ماهواره ها، که در ویترین داروخانه ها و فروشگاه ها نیز به محرک ترین شکل صورت می گیرد!! و البته غیر از تبلیغات جنسی، موارد زیادی وجود دارد که به آثار تبعی آنها توجه نمی شود، به عنوان مثال آگهی های تبلیغاتی از کالاها و خدماتی که بسیار تجملاتی هستند و تنها موجب حسرت خانواده ها و ایجاد نارضایتی از زندگی و ایجاد رقابتهای کاذب تجملاتی در اجتماع می گردد.

3- از موارد زشت و غیراخلاقی در آگهی های تبلیغاتی، استفاده ی ابزاری از مسائل جنسی با به نمایش گذاشتن مانکن های زن و مرد است، که اگر چه در جهان به یک مسئله ی رایج بدل شده است، اما قطعاً پدیده ای در راستای اغوای مخاطب است تا با استفاده از جاذبه های جنسی، کالا و خدمات خود را به مردم غالب نمایند. مسئله ای که به غیر از فریب مخاطبین، موجب افزایش هیجانات شهوانی و فساد در جامعه می گردد.

4- از مواردی که باید در تبلیغات رسانه ای مورد توجه قرار گیرد بحث سلامتی اجتماع است. نمی توان کالاهایی که موجب آسیب به سلامتی مردم و اجتماع هستند را تبلیغ کرد و مدعی رعایت اخلاق تبلیغاتی گردید. نمی توان نوشابه و پفک و چیپس و کِرم های مضر و.... را نمایش داد و در افزایش بیماریها و امراض مردم مقصر نشد. به راستی با کدام پیام پزشکی می توان تأثیر این کالاها را خنثی و وجدان را راحت نمود؟!! این پیام های پزشکی، در موثرترین حالت به اندازه ی درج شکل ریه ی بیمار روی جعبه ی سیگار فایده دارد.

5- از مواردی که در تبلیغات باید مورد توجه قرار گیرد، پرهیز از طرح مسائلی است که موجب تحقیر یا مسخره کردن بخشی از جامعه گردد. کدام انسان با اخلاقی می پذیرد که در یک آگهی تبلیغاتی، پسر بچه به جای این که به پدرخودش افتخار کند به پدر همکلاسی اش افتخار کند که پسرش را به فلان استخر برده است؟!! به راستی می توان به خود اجازه داد که گروهی که به هردلیلی نمی توانند و یا نمی خواهند از کالا یا خدمتی استفاده کنند را تحقیر یا مسخره کرد؟!! آیا این شیوه تبلیغات می تواند اخلاقی باشد؟!

6- از مواردی که باید در تبلیغات مورد توجه باشد، این است که نباید از عواطف انسانی مخاطبان سوءاستفاده کرد. نباید محبوبیت، محبت، اخلاق، دوستی و ... را صرف تبلیغات کرد، نباید به صرف این که بچه ها عموپورنگ را دوست دارند به او اجازه داد تا آگهی ماکارونی و پیکوتک به خورد مردم بدهد، این قضیه مثل این است که شما به اتفاق فرزندتان به مغازه ی دوست تان بروید ولی ببینید که او فرزند شما را فریفته است تا برای خرید یک کالای مضر از همان مغازه، به جان شما بیفتد.

7- از موارد دیگر غیراخلاقی در تبلیغات، رعایت نکردن مالکیت شخصیت های حقیقی یا حقوقی یا مجازی است. بکار بردن صدا و تصویر افراد و شخصیت های محبوب ملی و یا بین المللی، آنگاه که بدون اخذ مجوز ایشان و یا مالکان و یا وارثانشان انجام می شود، یقیناً هم غیرقانونی است و هم غیراخلاقی، مسئله ای که در رسانه ملی ما با استفاده از شخصیت های معروفی مانند مارکوپولو، لورل هاردی، خانم مارپل، چارلی چاپلین و یا استفاده ی بدون اجازه از اذان و دعا و صدای افراد به یک مسئله ی شایع بدل شده است.

8- استفاده ی ابزاری از مقدسات برای تبلیغ یک کالا نیز یکی از مسائل رایج در رسانه های کشور ماست، در مناسبت های مختلف مذهبی، تبلیغات رنگ و بوی مذهبی می گیرد، به نحوی که برخی از این بخشها، به شدت با کالا یا خدمتی که تبلیغ می شود، در تضادی مسخره قرار می گیرد.

9- تخریب گری یکی دیگر از نکات غیراخلاقی مورد استفاده در آگهی های تبلیغاتی و تبلیغات است. در واقع آگهی به جای این که از محصول یا خدمت یا فرد مورد تبلیغ، آگاهی ببخشد، مشغول تخریب محصول رقیب می شود که این مسئله معمولاً با طعنه و کنایه رخ می دهد، نمونه ی بارز این مسئله را در تبلیغات اپراتورهای مختلف تلفن های همراه و تبلیغاتهای انتخاباتی دیده اید که حتماً به خاطر دارید.

10- یکی دیگر از مسائلی که در فقه اسلامی مورد نهی بوده و موجب فسخ معامله می شود، تدلیس است، تدلیس یعنی مخفی کردن معایب و از ریشه تاریکی می آید. مثل این که جنسی را در تاریکی گذاشته باشند تا مشتری معایبش را نبینید و این نیز از نمونه های کلاه برداری تلقی می شود؛ متأسفانه این مسئله نیز در آگهی های رسانه ای به وفور یافت می شود که البته با توجه به فاصله ای که رسانه و یا فروشندگان از اخلاق پیدا کرده اند، توقع پایبندی به این مسئله نیز خنده دار و گریه دار به نظر می رسد. به راستی ممکن است روزی برسد که در این کره خاکی، یک نفر در کنار بیان نقاط مثبت کالایش، نقاط ضعف و ایرادات آن را نیز بیان کند؟!! البته این مسئله در کفِ جامعه بعضاً رعایت می شود، مثل فرد منصفی که موقع فروش خودرویش، خودش تصادفات و ایرادات خودرویش را به مشتری بگوید، اما این مسئله در سطح کلان  و در رسانه و تبلیغات رسانه ای متأسفانه وجود خارجی ندارد، به حدی که می گویند "هیچ ماست بندی نمی گوید ماستش ترش است".

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۰۰
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۸ ق.ظ

صفتی به نام قابل پیش بینی بودن

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از صفاتی که بعضاً به اشتباه یک صفت ستودنی تلقی می شود غیر قابل پیش بینی بودن است، برخی گمان می کنند هر چه فردی غیرقابل پیش بینی تر باشد، موفق تر است، در حالی که نگاهی به سیره ی اهل بیت (س) نشان می دهد که اطرافیان و حتی دشمنان ایشان، به راحتی ایشان و حرکات شان را شناسایی می کردند، به نحوی که عمروعاص با توجه به شناختی که از حیا و تقوای حضرت علی (ع) سراغ داشت، با برهنه شدن توانست از شمشیر ایشان جان سالم به در برد و یا کسانی که پیامبر، حضرت امیر و یا ائمه اطهار علیهم السلام را مورد جسارت قرار می دادند، از بخشش و صبر ایشان اطمینان داشتند و یا کسانی که قرارداد و یا عهدی با ایشان منعقد می کردند، یقین داشتند که هرگز ایشان آن عهد را نقض نخواهند کرد؛ حتی آنها که حضرت امیر را مجبور به پذیرش حکمیت (در جنگ صفین) کرده بودند وقتی که اظهار پشیمانی و کسب تکلیف از حضرت امیر کردند، حضرت امیر از همان حکم ظالمانه (در خلع خلافت ایشان) عدول نکردند.

و اما چه می شود که برخی گمان می کنند غیرقابل پیش بینی بودن صفت خوبی است؟! پاسخ در آثار و نتایج این خوی است، کسی که غیرقابل پیش بینی باشد انسان ترسناکی است، در مواجهه با او باید خیلی احتیاط کرد که مبادا آسیبی به جان و مال و آبروی انسان برسد. مردم معمولی از سر راه افرادِ غیرقابل پیش بینی کنار می روند تا مبادا آسیبی به ایشان برسد و این چنین است که برخی افراد اصرار دارند از خودشان نمایشی بدهند که کسی نتواند رفتار ایشان را پیش بینی کند، مثلاً در جایی که اصلاً‌ مسئله ی مهمی رخ نداده است، الکی طوری خودشان را عصبانی و تهاجمی نشان می دهند که فرد مقابل حساب کارش را بکند و یا واکنش هایی از خود نشان می دهند که تناسبی با کنش ها ندارند و این رفتار غیر اخلاقی، متأسفانه چه در خانواده و چه در اجتماع و چه در سیاسیون بسیار دیده می شود.

بحث قابل پیش بینی بودن روی دیگری هم دارد، برخی شدت رفتارشان قابل پیش بینیست، یعنی همه می دانند کوچکترین برخوردی با شدیدترین واکنش ایشان روبرو می شود و یا در برابر شدیدترین برخوردها نیز جرأت هیچ واکنشی ندارند، یقیناً این چنین قابل پیش بینی بودنی نیز، مطلوب نیست و این نیز از آن جهت که مردم از چنین افرادی می هراسند و یا این که ایشان همواره مورد بی احترامی واقع می شوند، فاقد ارزش و اعتبار است و تنها در آنجایی که قابل پیش بینی بودن ستودنی و ارزش تلقی می شود که بر پایه منطق و انصاف باشد و این چنین افرادی اگر چه کسی از ایشان نمی هراسد و اگر چه به راحتی حقوق شان مورد تعدی قرار می گیرد، ولی برای همگان قابل اعتماد و محترم شناخته می شوند و تنها جایی که غیرقابل پیش بینی بودن اعتبار دارد، در مواجهه با دشمن است و حدودش هم این است که نباید اخلاق و انسانیت را زیر سوال ببرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۰۸
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۱۵ ق.ظ

کلامی با خانم ابتکار

بسم الله الرحمن الرحیم

برنامه ماه عسل امسال در اکثر مواردش خیلی جذاب و آموزنده بود به نحوی که به نظر می رسد پربیننده ترین برنامه مناسبتی این سالهای ماه رمضان بوده باشد، ابتکار عمل و اجرای قوی از سوی احسان علیخانی بیشتر مخاطبان گذری برنامه را به مشتریان پروپا قرص تبدیل می کند.

یکی از برنامه های جذاب امسال ماه و عسل، این بود که یک زن و شوهر که سالها در حسرت داشتن فرزند سوخته بودند را با سپردن یک کودک حدود 7 ساله بی سرپرست به ایشان خوشحال کرد که صحنه های این برنامه به شدت تأثیر گذار بود و نه تنها آن زن و مرد در این صحنه می گریستند بلکه اشک بسیاری از مخاطبان را نیز جاری کرد. این برنامه در واقع تشویقی بود برای سرپرستی کودکان بی سرپرست توسط خانواده هایی که از نعمت فرزند محرومند و به نظر می رسد در این هدف نیز کاملاً موفق بوده باشد، اما خانم معصومه ابتکار که زمانی معاونت رییس جمهور دولت اصلاحات (در محیط زیست) بود به شدت از این برنامه انتقاد کرده اند، ایشان این برنامه را غیر انسانی و ظلم در حق کودک مزبور معرفی کرده و نیت برنامه سازان این برنامه و سایر برنامه های تلویزیون را تنها پرکردن کنداکتورها و ایجاد احساسات در مخاطبان معرفی کرده است. ایشان بجای استفاده از تقبل سرپرستی کودکان بی سرپرست، این کار را به عنوان پیش کش کردن انسان معرفی کرده است. متن کامل یادداشت خانم ابتکار را می توانید در "اعتراض شدیدالحن معصومه ابتکار به ماه عسل" بخوانید که پاسخ ایشان را در ادامه عرض می کنم:

قبول دارین یکی از قشنگ تــرین برنامه های ماه عسل امشب بـــود ♥

خانم ابتکار! شما در یادداشت تان، پذیرفتن سرپرستی یک کودکِ بی سرپرست توسط زن و مردی که شیفته ی چنین اقدامی بودند را به پیش کشی انسان و زیرسوال بردن شأن انسان تشبیه کردید، در حالی که قبول کردن سرپرستی این کودکان هم موجب تضمین آینده ی این کودکان به لحاظ مادی و احساسی می شود و هم موجب غنای محبت در خانواده های بی فرزند می گردد، به راستی به کدام مجوز اخلاقی، اقدامی اینچنین انسانی را که با ترویج و دعوت سایرین همراه بود را با بکار بردن اصطلاحات مجعولی مانند پیش کش کردن انسان، زیر سوال بردید؟! ایا شما اصرار دارید نه تنها در این رفتار انسانی شریک نباشید که حتی برای نشرش چوب لای چرخ باشید؟!

خانم ابتکار! شما نه تنها با بازی با کلمات یک رفتار انسانی را برعکس جلوه دادید، بلکه تا حد نیت خوانی و زیر سوال بردن نیات افراد تنزل پیدا کردید، شما بر اساس کدام مجوز انسانی به خودتان اجازه می دهید که نیت قلبی افراد را بخوانید و بر همین اساس مرتکب تهمت شوید؟! پر کردن کنداکتور و جذب احساسی مخاطب حتی اگر رخ داده باشد، می تواند با نیت انتشار یک عمل انسانی بوده باشد و نیت خوانی به عنوان یک رذیله ی اخلاقی همواره می تواند موجب تهمت و خصومت گردد.

خانم ابتکار! هنوز یادمان نرفته است که چه بلوایی بر سر مضر بودن پارازیت های فیلتر کردن امواج ماهواره و تهیه خوراک برای شبکه های ضدانقلاب به راه انداختید و آن گاه که از شما حجت طلبیدند و حتی برای احتجاج تان روزشماری کردند، هیچ دلیلی برای ارائه نداشتید، حالا که شما به نیت خوانی روی آورده اید، پس به ما هم حق بدهید که لااقل از نیت شما بپرسیم، که آیا آن اشک تمساح ریختن برای سانسور ماهواره به حمله تان به رسانه ملی هیچ ارتباطی ندارد؟!! براستی اگر نیت تان را درست برداشت کرده باشیم، شما آسیب های انسانی و اخلاقی ماهواره را در فروختن روح و ایمان انسانها به شیطان، کمتر از آسیب های برنامه ماه عسل و پارازیتهای فیلترینگ ماهواره می پندارید؟!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۱۵
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

دیشب همزمان شبکه های تماشا و سه، دو سریال نزدیک به هم را پخش می کردند، در شبکه تماشا در برنامه شاید برای شما هم اتفاق بیفتد، پسر جوان و  خلافکاری یواشکی و به اتفاق دوست خوشگذرانش از خانه می زند بیرون و با دروغ و دغل دیروقت برمی گردد و در شبکه سه در سریال مادرانه، رها فرار کرده و یک هفته هم مدرسه نرفته و معتاد شده و با یک پسر مواد فروش دوستی برقرار کرده و قصد فرار دارد، نمی خواهم بگویم همه ی سریالهای خانوادگی سیما اینطوری هستند، ولی متأسفانه سهم زیادی از سریالها ناهنجاری های اخلاقی جوانان را نمایش می دهد و  میان این همه سریالهای عبرت محور، خبری از الگوسازی و به تصویر کشیدن جوانان خوب، مومن و سربراه و سختی ها و شیرینی های زندگی ایشان نیست که نیست، به راستی چه زمانی آثاری از قبیل طلا و مس در سیما و سینما بیشتری همت سازندگان خواهد شد؟! مسئله ای که به جای این که در جامعه ی آرمانگرا و مکتبی ما رایج باشد در فرهنگ های پوچ غربی شاهد آنیم،‌ یعنی نمایش مجموعه ی زیادی از آثار مبتنی بر الگوسازی با بیشترین هزینه و قوی ترین گروه ها و تکنولوژی ها.

خب نشان دادن درس عبرت از خلاف و فساد، یک راه تربیت کردن و انتقال تجارب است، اما آیا این درس های عبرت، انسان سازهم هست؟ آیا می تواند تعالی ایجاد کند؟ آیا درس ایمان و هدایت نیز می دهد؟ یا نهایت حرفش این است که منحرف نباید بود؟ چرا سیمای ما نقطه ی تعالی را نشان نمی دهد؟ چرا به آن روی سکه که ایمان، هدایت و تعالی است کسی نمی پردازد؟ آیا در دل پیروزی شورانگیز جوانان مومن و انقلابی و تسلیم وساوس نفس نشدن ایشان، نمی توان داستانها و بازی های جذب درآورد؟ آیا همانطوری که هیچ مومن راستینی به سمت دزدی و اعتیاد نمی رود می توان کاری کرد که هرکسی که دزد و معتاد نیست یک مومن باشد؟ مگر نه این که چون 100 آید 90 هم پیش ماست؟ خب پس چرا اینقدر در الگوسازی ضعیفیم؟

قرآن کریم داستانهای زیادی دارد اما میان همه ی آنها،‌ احسن القصص، داستان یک الگوی جوان به نام یوسف است، حضرت یوسفی که ایمان و پاکی اش او را در مراحل مختلف زندگی از سختی ها و مفاسد به سلامت رد می کند و او را به عنوان یک انسان مخلص و الگو برای سایرین به نمایش می گذارد و ای کاش صداوسیما نیز از این مسئله درس می گرفتند و کمی سقف خود را بالاتر می بردند و مشی قرآن کریم را در سیما جاری می کردند و بیشترین بودجه و توان را بر الگوسازی هزینه می کردند نه صرفاً بر عبرت آموزی.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۲ ، ۰۹:۲۳
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۰۳ ق.ظ

این میهمانی نه از آن میهمانی هاست

بسم الله الرحمن الرحیم

ما که همیشه میهمان الهیم، ماکه همیشه برخوان خداییم، پس چرا این ماه را ماه میهمانی می نامیم؟! خب درست است که همه چیزمان را از سفره ی رحمت خدا داشته و داریم، ولی این میهمانی نه از آن میهمانی هاست، خوانش فراختر از هزار خوان است و زرق و برق رزقش هزاربار رنگین تر؟! در رمضان، روح در معرض ریح رضوان است و استشمام عطر بهشت محتاج به تهی بودن درون است، گر در باقی ماه ها اندرون از حرام باید خالی داشت در این ماه باید از طعام نیز خالی داشت تا در او نور معرفت را دید. میهمان به نهایتِ حد اشتهایش می خورد و به قد و قامتِ قابلمه اش می برد چرا که میزبان خوان رمضان، محدودیتی با خوردن و بردن که ندارد هیچ! گر نخوری و نبری دلگیر نیز می شود، از شب قدرش، روزی برای باقی ماهها بر می گیریم پس اگر باقی ماه ها را فقیر ماندیم تقصیر از تنبلی ماست و براستی گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟ و این ماه اگر چه گاهِ کاهلی نیست، ولی به همان کاهلان نشسته بر خوان نیز نعمت می خورانند؛ نکند سفره را که جمع کردند یادمان بیفتد که نخورده برخاسته ایم، پس نفس نفس عطر رمضان و لقمه لقمه نور و ریحان نصیبِ همت تان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۲ ، ۰۵:۰۳
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۳۳ ب.ظ

تحمیلگری فقاهتی بر ولی فقیه

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث تقلید یک بحث مترقی و منطقی است که در آن مومنان یا باید آگاه به حدود الهی باشند و یا باید از فرد آگاهی تقلید کنند و یا باید احتیاط را پیشه کرده و از سخت ترین احکام فقها تبعیت نمایند که با توجه به عدم امکان رسیدن به درجه اجتهاد برای همگان، عموم مومنان مکلف به شناخت و انتخاب مرجع تقلید و تقلید از اویند؛ با این فرض اگر قرار باشد در حکومت اسلامی، هر مرجع و هر مقلد، فتاوی و تکالیف خود را به همه سرایت دهد، عملاً انسجام و نظم در حکومت از بین رفته و حکومت دچار تفرق و بی قانونی می گردد که به همین لحاظ، جایگاه ولی فقیه فراتر از سایر مراجع تقلید تعریف گردیده است.

براساس قانون اساسی، سیاستهای کلی نظام توسط رهبری ترسیم می شود که بر اساس آگاهی و تسلط بر مسائل روز کشور و جهان و از مجرای دین مبین اسلام ارائه می گردد و اینجاست که نگاه دینی و فقهی ولی فقیه در حکومت تزریق می شود و این اصول و سیاستهای کلی به قوانین و مقررات و دستورالعمل های قوا، وزارتخانه ها و نهادهای مختلف تبدیل می شوند، به عنوان مثال وقتی سیاستهای کلی نظام در زمینه ی فرهنگ و ارشاد اسلامی ابلاغ می شود و یا قوانینی در این خصوص تصویب می گردند، به میزان التفات مسئولان و قانون گذاران به نگاه رهبری، اسلام در قوانین کشور جاری می شود.

از آنجا که بین فقها و علما، اختلافات فقهی وجود دارد، نظر ولی فقیه با نظر برخی دیگر از فقها در یک راستا قرار نمی گیرد و اینجاست که به اصل مسئله می رسیم، مسئله ای که در این سالها بارها مصداقهای آن ها را مشاهده کرده ایم و بعضاً به دلیل عدم دقت و توجه کافی نتوانسته ایم واکنش مناسب را از خود به نمایش بگذاریم.

در این مقال نمی خواهم اختلاف سلیقه فقها را با ولی فقیه نفی یا نکوهش کنم، بلکه بحث بر الزامات مدیریت حکومت و نحوه ی مواجه ی مقلدان و حامیان مراجع با نظرات ولی فقیه است. فرض کنید اپراتورهای مختلف مخابراتی براساس قوانین کشور و مجوز لازم از ولی فقیه در مناقصه ای شرکت کرده و پس از برنده شدن و نصب و توسعه ی تجهیزات، ناگهان فردی از یک یا چند مرجع تقلید دیگر استفتا می کند و ایشان نیز مکالمه ی تصویری را به دلیل کثرت ضررها نسبت به منافع، غیرمشروع اعلام می کنند و ناگهان یک موج رسانه ای از سوی حامیان یا مقلدان این مراجع راه می افتد تا جلوی مسئله را بگیرند، نمی خواهم بگویم که این گونه رفتارها چگونه اعتبار سرمایه گذاری در کشور را در زمینه های مختلف از بین می برد، بلکه مسئله مهم این است که چرا باید در برابر احکامی که اجتماعی هستند، از نظر ولی فقیه عدول کرد؟! آیا این ها تحمیل گری محسوب نمی شوند؟! آیا این رفتارها در تضاد با اصل ولایت فقیه به شمار نمی روند؟!

20 07 تصاویر صحنه پخش نشده شهادت حضرت ابوالفضل در مختارنامه

مثال دیگر نمایش تصویر حضرت ابوالفضل (ع) است. کارگردانی توانا آمده است  و حدود 10 سال برای ساخت سریال مختارنامه زحمت کشیده و برای تصویر برداری هر دقیقه از آن، یک روز کاری از یک گروه عظیم کاری و پرهزینه وقت گذاشته و با هزینه میلیاردی، سریالی موثر و ارزشمند و نفیس ساخته و شاه بیتش را در نمایش رشادت های حضرت عباس قرار داده و یقیناً این کار را با مجوز شرعی از رهبری انجام داده است که ناگهان استفتایی می شود و مرجع تقلیدی، پخش این بخش ها از سریال را با فتوایی تند و بازدارنده مانع می شوند، بازهم نمی خواهم در خصوص صحت این فتوا نظر بدهم و نمی خواهم بگویم که این چنین رفتارها چگونه مانع ورود هنرمندان وسرمایه گذاران، به عرصه های هنر ارزشی و اسلامی می شود، نمی خواهم بگویم که همین کارگردان که سریالهای امام علی (ع) و مختارنامه را ساخته، آدم برفی را هم ساخت ولی کمتر مورد تهاجم قرار گرفت، بلکه حرفم این است که به راستی آیا بهتر نیست که سوال کننده و منتشر کننده و جواب دهنده ی استفتائات، شأن حکومتی برخی شئون ولایت فقیه را بیشتر مورد احترام قرار دهند؟! آیا حال که رهبر معظم انقلاب اینچنین به نظرات سایر مراجع و مقلدانشان، احترام می گذارد باید توجیهی برای تحمیل گری به شمار رود؟!

امیدوارم که اشتباه برداشت نشود؛ حقیر نه صلاحیت و نه قصد زیر سوال بردن نظرات تخصصی فقها را ندارم، بلکه بحث یک مبنای عقلی وقانونی و شرعی است، باید پذیرفت که مراجع حکومتی مکلف به استفتا از تمام مراجع برای امور خود نیستند و این حکم و فتوای ولی فقیه است که اداره ی صحیح و منسجم و اسلامی امور اجتماعی و سیاسی کشور را همراه دارد. نمی توان گمان کرد که در هر مرحله از هر کار مهم اقتصادی، فرهنگ، اجتماعی و سیاسی، یک اختلاف فقهی بین یک مرجع تقلید با ولی فقیه موجب اخلال در امور کشور گردد که اگر چنین شود آن ولایت فقیه مد نظر امام خمینی که در امتداد ولایت رسول خدا بود نیز محقق نمی گردد.

نگاه و نظر فقهی و تخصصی رهبر معظم انقلاب به عنوان ولی فقیه در شاخه های مختلف اجتماعی مانند ورزشی، هنری، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... اینقدر مترقی و منبعث از احکام اسلامی است که به عنوان ولی فقیه برای سایر فقها و مقلدانشان نیز قابل احترام باشد، و این که اگر اختلاف نظری هست که حتماً هست این اختلاف فتاوا باید به دامنه مقلدان هر مرجع تقلید معطوف شود، نه به کل کشور، به راستی اگر غیر از این باشد، چه تفاوتی بین احکام حکومتی ولی فقیه در حکومت اسلامی با دستورات شاه در حکومت پادشاهی قائل خواهیم بود؟ باید توجه داشت، همانطوری که می توان از مرجعی غیر از ولی فقیه تقلید نمود، احکام اجتماعی و حکومتی ولی فقیه، حتی برای آنان که به اجتهاد رسیده اند و حتی مراجع تقلید نیز شرعاً و قانوناً لازم الاتباع است و نباید موضع گیری ها در قوانین اجتماعی و حکومتی به نحوی باشد که در راستای تضعیف ولی فقیه و انسجام جامعه ی اسلامی باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۲ ، ۱۵:۳۳
سیاوش آقاجانی