بسم الله الرحمن الرحیم
در این مطلب قصد ندارم تا آقای روحانی را مأیوسانه و به صورت غیرمنصفانه مورد انتقاد قرار دهم، ولی از این که شعار اعتدال همان سرنوشت شعار اصلاحات را بیابد نگرانم و ضمن اعلام دلیل مشابهت های موجود، از رییس جمهور محترم می خواهم تا هر چه سریعتر نسبت به ارائه یک تعریف جامع و مانع از اعتدال اهتمام ورزند و سپس براساس آن تعریف، منظورشان از معتدل و افراطی را به صورت صریح تبیین نماید.
اصلاح طلبی، مهمترین شعار آقای خاتمی بود که با سخنان توأمان از مفاهیم مختلف و بعداً متضاد به مردم ارائه می گردید و همین شعارها در کنار عدم محبوبیت رقبا، منجر به جذب آرای مختلف از اقشار مختلف مذهبی و ملی مذهبی، سکولار و ملی به سمت آقای خاتمی گردید. آقای خاتمی حین معرفی اصلاحات، توأمان از جامعه مدنی و مدینه فاضله سخن راند و به نحوی از مردمسالاری دینی در کنار آزادی قرائت های مختلف از دین گفت که رأی دامنه ی گسترده ای از دینداران تا لیبرال ها را به سبد خود ریخت.
اگر چه آرای خاتمی به لحاظ میزان مشارکت مردم و نسبتِ آرای ایشان به آرای کل مردم ویژه بود، لیکن هر چه مردم به تناقضات شعارها و رفتارهای جریان اصلاحات بیشتر آشنا شدند از اصلاح طلبان فاصله گرفتند و از سوی دیگر ملی ها و ملی مذهبی ها هم با شفاف شدن ابهامات گفتاری و رفتاری آقای خاتمی، کم کم پروژه عبور از خاتمی را کلید زدند و اینچنین بود که شعارهای مبهم اصلاح طلبی اگرچه سبد رأی خاتمی را پر کردند، اما نتوانستند دل مردم را همراه نگاه دارد، چرا که ماه پشت ابر نماند و مردم روز به روز شناخت بیشتری نسبت به منظور دوستان از اصلاحات پیدا کردند.
اما آنچه که باعث شد مقدمه فوق را بنویسم شباهت شعارهای آقایان خاتمی و روحانی در ابهام آنهاست. اعتدال شعار اصلی آقای روحانی بود که با شعار پرهیز از افراطی گری و تفریط همراه گردید تا کمی بیش از نیمی از مردم به این پرهیز از افراط و تفریط رأی دهند. اکنون علی رغم گذشت چند ماه از آغاز بکار دولت آقای روحانی، آنچیزی که آقای روحانی به آن تأکید دارند دیگر پرهیز از تفریط را در خود ندارد و ایشان صرفاً از افراط اعلام برائت می کند و متأسفانه همان طوری که اصلاح طلبان رقبای خود را با برچسب انحصارطلب و دیکتاتور می راندند، گویا اعتدال گرایان نیز منتقدان خود را با وصله ی افراطی گری از صحنه حذف می کنند و این در حالی است که شعار انتقاد پذیری از شعارهای مهم آقای روحانی بوده و هست.
به سخنان زیر که جناب روحانی در اولین همایش استانداران دولت یازدهم بیان کردند توجه کنید:
... آنچه هدف ما این است که کشور را از حالت تنش، خشونت، افراط به طور کامل خارج کنیم. شرایط اجتماعی کشور باید به گونهای باشد که افرادی که تمایل به افراط و خشونت دارند و تعداد آنها بسیار اندک است فضایی را برای حضور پیدا نکنند.... یکی از هدفهای این دولت آشتی در سطح جامعه بوده است. همه را باید به یکدیگر نزدیک کرد و آن رسانههایی که بر طبل انشقاق میکوبند اشتباه تاریخی میکنند. هیچ جناحی را در این کشور نمیتوان حذف کرد و هیچ حزب فعالی را نمیتوان نادیده گرفت. بنابراین باید با یکدیگر تعامل داشت و قواعد بازی را آموخت....
از یک سو آقای روحانی مستمراً از افراط اعلام برائت می کند و از سوی دیگر وزیران و استاندارانی را به کار می گمارد که در بزرگترین فتنه کشور دست داشتند! اکنون بعد از مشاهده چند ماه از رفتارهای دولت اعم از انتصابات، موضع گیری ها و برنامه های عملیاتی، به نظر می رسد تنها کسانی که در درگاه آقای روحانی هیچ جایگاهی ندارند و به احتمال زیاد افراطی خوانده می شوند، همان حزب اللهی ها هستند و گویا جناب روحانی از همان ابتدا اعتقادی به تفریطی بودن جریان های فتنه گر و قانون شکنی و خیانت های ایشان نداشته اند.
بسیار خوب است که آقای روحانی در خصوص تعریف اعتدال از ظن خودشان بیشتر بگویند و جوانب آن را به لحاظ معرفی مرزهای افراط و تفریط تشریح نمایند. مردم حق دارند که بدانند ملاک اعتدال در اعتقاد دولت یازدهم چیست و شاخص افراط و تفریط کدام است. با توجه به این که جناب روحانی در اکثر قریب به اتفاق موارد از واژه اعتدال و افراطی فقط برای معرفی دوستان و دشمنان شان، همچنین در خصوص رأی دهندگان به خودشان و رقبا استفاده کرده اند، حقیر برداشت خودم را در این خصوص ارائه می کنم:
با توجه به این که بسیاری از مفاهیم مانند عقل و منطق دچار برخورد سلیقه ای می شوند، به نظر می رسد تنها مفاهیم قابل اتکا و قابل استفاده برای تعریف اعتدال، همانا شرع و قانون باشد.
به این سخنان جناب روحانی که در مجلس شورای اسلامی ایراد شده است توجه فرمایید:
... مردم در 24 خرداد به افراط، تفریط، خشونت، خودرایی، تکرایی، عدم مشورت و عدم تدبیر رای ندادند و به اعتدال، تدبیر و عقلانیت رای دادند....
با فرض این که مسیر اعتدال را اسلام و قانون مشخص کند به این نتیجه می رسیم که هرکسی که در چارچوب مسیر ترسیم شده ولایت فقیه (که ضامن اسلامیت نظام است) و قانون (که محصول جمهوریت نظام است) حرکت کند میانه رو است و اگر کسی پا از این گلیم فراتر گذاشت قابل معتدل خواندن نخواهد بود؛ بر اساس این فرض، چگونه می توان افرادی را که در تمام امور سیاسی و اجتماعی خود به خصوص انتخابات (که حساس ترین و هیجانی ترین امورند)، در چارچوب قانون حرکت کردند و حتی پس از باختن نتیجه انتخابات فوراً به برنده آن تبریک گفتند را افراطی دانست؟! و یا چگونه می توان افرادی را که اگر در هر امری خبطی کرده باشند، فوراً در مواجهه با نصایح ولایت فقیه، با تبعیت محض خود از دستورات ایشان به چارچوب قانون بازگشتند را افراطی خواند؟! و چگونه می توان افرادی را که پا از مسیر قانون فراتر نهادند و قانون را زیر سوال بردند را معتدل دانست؟! و چگونه می توان کسانی را که نه تنها از رهبری تبعیت نکردند، بلکه از اصل ولایت فقیه نیز برائت جستند را در دایره اعتدال دانست؟!
آیا کسانی که یکبار جسورانه پا از مسیر قانون و ولایت فراتر نهادند و سخت ترین هزینه ها را به کشور وارد کردند را می توان اینقدر امین دانست که ایشان را به عنوان مجری قانون و سرباز ولایت و خادم انقلاب منصوب کرد و تمام امور مردم یک استان و یا بخش هایی از امور تمام کشور را به ایشان سپرد؟! آیا این مسئولان در زیرمجموعه خود می توانند اعتدال را رعایت کنند؟! آیا از مسئولی که تقیدی به ولایت و قانون ندارد می توان توقع داشت که مؤمنان، قانون مداران، ولایت مداران و شایستگان را در مصدر امور بنشانند؟! آیا شبکه مدیریتی و اجرایی کشور می تواند ضامن اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط باشد؟! آیا این دیواری که آقای روحانی چیده اند می تواند ره به ثریا داشته باشد؟! دعا می کنیم دکتر روحانی به نحوی دولت را هدایت کند که بعد از دوره مسئولیت شان، کلمه زیبای "اعتدال" با عبارات متضاد معنی نشود.