وجه اشتراک مواضع آقای هاشمی رفسنجانی درباره وقایع ایران و منطقه
بسم الله الرحمن الرحیم
مواضع آقای هاشمی رفسنجانی درباره وقایع ایران و منطقه همواره مورد علاقه ی رسانه ها و مسئولان کشور خودمان و سایر کشورها به خصوص دشمنان انقلاب بوده است، با این تفاوت که این مواضع قبلاً موجبات نگرانی و ناراحتی ایشان را فراهم می نمود ولی طی چندسال اخیر، مواضع جناب هاشمی در خصوص رهبری، انتخابات، رابطه با آمریکا، سوریه، عراق، بیداری اسلامی، هسته ای و … مورد استقبال دشمنان قرار گرفته و با ذوق زدگی نسبت به انعکاس و تفسیر آنها اقدام می نمایند، از آنجا که نمی توان بر گفتارها و رفتارهای افراد مهمی مانند هاشمی رفسنجانی که به صورت مستمر مورد حمایت و تشویق دشمنان قرار می گیرد چشم فروبست و این استمرار را تصادفی دانست، در این مجال مختصراً به برخی از این مواضع اشاره می کنم:
قبل از انتخابات ریاست جمهوری 88، آقای هاشمی پروژه تشکیک در سلامت انتخابات را کلید زدند و حتی روز انتخابات نیز همسرش رسماً گفت که اگر جز موسوی کسی برنده انتخابات اعلام شد، مردم بدانند که تقلب شده است و به خیابان ها بریزند و کمی قبل از انتخابات نیز با نوشتن نامه ی سرگشاده و بدون سلام خدمت رهبر انقلاب ایشان را عملاً تهدید به آتشفشان خشم مردم! نمود و پس از آن نیز با حمایت شخصی خود وفرزندانش از فتنه گران، از تمام تریبون هایی که در اختیار داشت برای فتنه و فتنه گران مایه گذاشت و این نقش آفرینی به شدت مورد نیاز، تأیید، حمایت و تشویق آمریکا و غرب قرار گرفت به نحوی که آنها نیز با تشدید تحریم ها، قطع یک سویه ی مذاکرات هسته ای، حمایت های مالی و هدایت های رسانه ای با ایشان در یک مسیر قرار گرفتند.
از دیگر مسائلی که در بحبوحه ی پس لرزه های فتنه 88 رخ داد، طرح شورای رهبری از سوی جناب هاشمی بود و این مسئله در زمانی رخ داد که مقام معظم رهبری با مدیریت مثال زدنی خویش توانسته بود به بهترین نحو معترضین را در شناختن ماهیت فتنه یاری نماید و اینچنین بود که همانطوری که مردم فتنه سال 78 را در راهپیمایی 23 تیر خنثی کردند، فتنه 88 نیز در راهپیمایی شورانگیز 9 دی به دست مردم جمع شد. آری! طرح شورای رهبری نه به خاطر عجز رهبری از مدیریت کشور بود، بلکه به این دلیل بود که رهبری پای رأی مردم ایستاد و حاضر نشد تسلیم تهدیدهای شفاهی و کتبی هاشمی و سران فتنه شود و بحث شورای رهبری یا شورای فقهی که از سوی هاشمی مطرح می شد نیز یکی از مباحثی بود که با استقبال رسانه های معاند مواجه می شد تا جایگاه رهبری را تضعیف نماید و البته بحث طرح شورای رهبری همچنان در دستور کار هاشمی قرار دارد و او تلاش دارد تا در انتخابات بعدی خبرگان در این خصوص با وارد کردن عوامل خود در خبرگان مدیریت یکپارچه و وحدت آفرین مقام معظم رهبری را تهدید نماید.
مواضع ساختار شکنانه هاشمی بازهم ادامه یافت و رسماً در زمانی که دولت قانونی دهم مشغول فعالیت 4 ساله اش بود، تنها راه حل مشکلات کشور را برکناری دولت و تشکیل دولت وحدت ملی دانست و این را به عنوان یک مطالبه طرح نمود، البته او بی احترامی به قانون، رأی مردم، منتخب مردم و ساختار نظام را به بهانه ی احترام به مردم مطرح می کرد و حال این که مردم نظر خود را به بهترین نحو در انتخابات های مختلف اعلام کرده و می کنند و نیازی به ساختارشکنی و قانون شکنی در این خصوص نمی بینند. بدیهی است که سست کردن ساختار نظام جمهوری اسلامی بیش از این که نفعی برای افراد و یا احزاب خاص داشته باشد مورد حمایت، تشویق و تأیید دشمنان قسم خورده ایران بوده، هست و خواهد بود، خواه این ساختارشکنی علیه ولایت فقیه یا قانون باشد و خواه علیه یکی از قوای سه گانه یا نهادهای انقلابی.
اتخاذ برخی مواضع آقای هاشمی رفسنجانی در خصوص مسائل سوریه که بعضاً مکتوب و بعضاً به صورت صوتی در رسانه ها منتشر گردید (و حتی در آن بشار اسد متهم به استفاده از سلاح های شیمیایی گردید) در زمانی صورت گرفت که غربی ها به شدت به فراگیرشدن این ادعا به عنوان بهانه ای برای حمله به سوریه نیاز داشتند، اگرچه ایشان تحت فشارها برخی از این ادعاها را تکذیب نمود ولی با روشدن فایل صوتی، حتی حامیان آقای هاشمی (مثل آقای علی مطهری) نیز این اظهارات را تأیید نمودند. با توجه به اینکه سوریه به عنوان محور مقاومت در برابر اسرائیل در منطقه محسوب می شود این اظهارات هرگز در راستای منافع و اهداف انقلاب قابل توجیه نبوده و در عوض به شدت در رسانه های اسرائیلی، آمریکایی و غربی به آن پرداخته شد.
از مواضع دیگر آقای هاشمی رفسنجانی که به شدت مورد استقبال رسانه های غربی و آمریکایی قرار گرفت، بحث مخالفت امام با شعار مرگ بر آمریکا بود که ایشان برای اثبات این مسئله که در اوج یوم الله هایی که شعارثابت شان مرگ بر آمریکا بود مطرح می شد، از خاطره های دونفره و خواب و رویا از امام سند آورد و در حالی که مواضع مستحکم امام در خصوص آمریکا و شعار مرگ برآمریکا و شیطان بزرگ بودن او و حتی مذاکره نکردن با او هرگز با خواب و خاطرات دونفره دچار تزلزل نشد و با توجه به منافات داشتن با اصول همیشگی انقلاب در استکبارستیزی، در رسانه های آمریکایی و غربی نیز به صورت پررنگ انعکاس داده شد، مسئله ای که عملاً در جهت تضعیف روحیه دشمن شناسی و فراموش کردن خباثت ها و جنایت های آمریکا به آن پرداخته شد.
از دیگر مواضع جناب هاشمی که آنهم در راستای خواسته ی آمریکایی ها قرار داشت، بحث تشکیل دولت وحدت ملی در عراق بود؛ از آنجا که آقای نوری مالکی به عنوان نخست وزیر شیعی و دوست ایران، مورد انتقاد غربی ها و آمریکایی ها بود و تلاش زیادی برای خارج کردن آمریکایی ها از عراق انجام داده بود، برکناری دولت مالکی نیز در راستای منافع غربی ها و آمریکایی ها به شمار می رود، حمایت آقای هاشمی رفسنجانی از تشکیل دولت وحدت ملی در اوج حمله تکفیری ها به عراق (که بدون همکاری بعثی ها به هیچ موفقیتی دست نمی یافت)، نه تنها کمک به آرامش و ثبات عراق نبود، بلکه تنها در جهت تضعیف دولتی بود که حفظ خط مقدم ایران در مبارزه با تکفیری ها را عملاً برعهده داشت و از این لحاظ هجمه به دولت مالکی در اوج وحدت تکفیری ها و بعثی ها از یک سو با منافع ملی ایران در تعارض بود و از سوی دیگر منافع آمریکا و آمریکایی دوستان عراقی را به همراه داشت.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.