انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۷۷ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

چهارشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۵ ب.ظ

شش گانه ای برای حزب اللهی ها

بسم الله الرحمن الرحیم

حزب اللهی همیشه دوست دارد و تلاش می کند تا تکلیفش را ابتدا بشناسد و سپس به آن عمل کند، لیکن آنچه که بیش از عمل کردن به تکلیف در آن خدشه وارد می کند، اشتباه در شناخت تکلیف است که به تناسب تشخیص اشتباه، عملکرد نیز دچار خدشه و بعضاً تأثیری برخلاف تکلیف حقیقی می گذارد.

آنچه که اکنون در جبهه حزب الله و انقلاب مشاهده می کنم متأسفانه چندان منسجم و اصولی به نظر نمی رسد، بسیاری از این نیروها و رسانه های شان دچار تزلزل، شتاب و افراط در موضع گیری می شوند که این مسئله باعث شد تا چند تکلیف اصلی را برشمارم:

1- مهمترین تکلیف حزب اللهی ها در حال حاضر حرکت در مسیر رهبری و پیش نیفتادن از ایشان است. باید بدانیم که یک حزب اللهی هرچقدر هم نخبه باشد بازهم بدون تبعیت از ولایت الله نمی توان حزب اللهی باقی ماند. وقتی رهبری در جایی تأیید، تشویق یا تبریک می گوید باید با حفظ چارچوبهای رهبری حرکت کرد و لااقل نباید روش ما در تضاد با منشر رهبری باشد.

2- تکلیف دیگر حزب اللهی حفظ انصاف در موضع گیری هاست، خدمات دولت ها و مسئولان دولتی نه همگی عالی و نه همگی بد است، باید نقد هر بخشی از عملکرد دولت را بدون دخیل کردن تعصبات و تمایلات سیاسی انجام داد، اگر قرار است مثلاً در خصوص تفاهم نامه هسته ای و یا  تورم صحبت کنیم، نباید سیاستزدگی باعث شود تا از انصاف دور شویم و سفیدی را سیاه و سیاهی را سفید جلوه دهیم.

3- تکلیف دیگر حزب اللهی ها پرهیز از شتاب است، شتاب در موضع گیری موجب کثرت اشتباه می شود. وقتی قبل از این که ابعاد مسئله ای روشن شود، صرفاً براساس همان جهت گیری های سیاسی به رفتار و یا گفتاری از دولت حمله می کنیم در واقع خودمان را در معرض اشتباه و شرمندگی قرار خواهیم داد.

4- تکلیف دیگر این است که به چیزی که علم نداریم نباید دامن بزنیم. اگر متن توافقنامه هسته ای را هنوز یکبار نخوانده ایم و از آن سردرنمی آوریم نباید به مثابه ی یک کارشناس به تقبیح و یا تأیید آن بپردازیم و اگر از تورم و نرخ ارز و بازار و اقتصاد سررشته ای نداریم نباید براساس پیش زمینه های سیاسی، در جهت محکوم یا رد کردن عملکرد اقتصادی دولت نظریه پردازی کنیم و در عین حال باید گوش شنوا باشیم تا از مسائل سردربیاوریم و آگاهانه موضع گیری کنیم.

5- تکلیف دیگرما، حفظ مصالح اسلام و منافع ملی است. اتخاذ موضع باید عاقلانه و به نحوی صورت گیرد که به ضرر ایران و اسلام تمام نشود. نمی توان طوری حرف زد که ملت ناامید شوند و یا به نظام بی اعتماد شوند و یا عزتشان را زیرسوال ببینند، نباید غرور ملی را جریحه دار کرد، نباید سیاه نمایی کرد و نباید زحمات دولت های گذشته و فعلی را به نحوی زیرسوال برد که مردم احساس بی اعتمادی و ناامیدی به همه مسئولان کنند.

6- تکلیف بسیار مهمی که بخشی از آن وابسته به تکالیف فوق است، حفظ وجهه حزب الله و انقلاب است. یک حزب اللهی انقلابی حق ندارد هرطوری که می خواهد رفتار کند، نمی تواند بدون مجوز عصبانی شود، نمی تواند بدون دلیل سکوت کند و نمی تواند به جا واکنش نشان ندهد, هر لبخند، نگاه و یا سکوتی می تواند به منزله ی اتخاذ موضع نظام و انقلاب تلقی شود. وقتی شما لباس و ظاهر و ادعای تان انقلابی بودن است باید بدانید که هر اشتباه تان به پای انقلاب و تمام انقلابی ها نوشته خواهد شد. حفظ تقوا، حسن خلق، صبر و تحمل، احترام به قانون و مقید بودن به رعایت حدود و حریم های اجتماعی از وظایف بچه های انقلاب است تا مردم نسبت به انقلاب و حزب اللهی ها بدبین نشوند و ایشان را به نیکی یاد کنند، برای این که مسئولان و مدیران ما روز به روز انقلابی تر بشوند و انقلابی ترها رأی بیاورند، لازم است که مردم به عقل، علم، اخلاق و ادب حزب اللهی ها اعتماد بیابند، نه این که با افراط و تفریط و بدخلقی مردم را روز به روز از روحیه انقلابی گری منزجر نماییم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۲ ، ۲۳:۲۵
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۸ ب.ظ

چند مورد در مورد مصاحبه 100 روزه رییس جمهور

بسم الله الرحمن الرحیم

دیشب جناب آقای روحانی مصاحبه ای به مناسبت وعده های صدروزه انتخاباتی شان داشتند که از اساس ماهیت این وعده و فشار و بازخواست از دولت برای تحقق آن را صحیح نمی دانستم (که درمطالب قبلی وبلاگ به آن اشاره کردم)، لیکن گویا رییس جمهور محترم دیشب آمده بودند تا دست پیش را بگیرند، اینجانب اگر چه در مطالب قبلی به شیوه مدیریت اقتصادی کشور پرداخته بودم و در موارد متعددی این مدیریت را مورد تقدیر قرار دادم، لیکن آنچه که در این مصاحبه بیش از گزارش عملکرد محسوس بود تخریب فعالیت های دولت های قبلی بود، معضلی که متأسفانه در اکثر دولت هایی که سرکار می آیند وجود دارد و امیدوارم جناب روحانی بداند که روزی دولت بعدی همین سیاه نمایی ها را علیه او انجام خواهد داد و کاش ایشان این نوع سیاه نمایی ها را منقرض می کردند. در کنار رد این نوع مصاحبه و در کنار تأیید ضمنی کارنامه اقتصادی و سیاست خارجی دولت، مواردی در این مصاحبه وجود داشت که به آنها می پردازم:

یکی از انتقادات همیشگی دولت یازدهم به بحث مسکن مهر  است که متأسفانه بدون در نظر گرفتن مزایای طرح به صورت گسترده آن را مورد تخریب قرار می دهند. دولت باید قبول کند که ساخت و ساز مسکن در حد نیاز واقعی جامعه بدون تأمین هزینه های آن به صورت تسهیلات میسر نیست و نمی توان مثلاً یک و نیم میلیون مسکن تولید کرد ولی تسهیلات نداد و نمی توان در حالی که نیاز کشور یک و نیم میلیون مسکن است مثلاً به 200 هزار واحد اکتفا نمود، دولت باید نیاز طبقات مستضعف به مسکن را درک کند و به این نیاز احترام بگذارد. بحث دیگر که در ویژگی های مسکن مهر برجسته است و نادیده گرفته می شود حذف قیمت زمین از قیمت مسکن است که دولت باید به این ویژگی ممتاز اقرار کرده و آن را ادامه دهد و آن ایرادی که به طرح وارد است و باید اصلاح شود دو ایراد عمده است، اول این که سرعت پروژه در برخی استان ها به دلیل ضعف متولیان استانی کند بود و دوم این که منابع پولی مسکن مهر بایستی از منابع پولی بانک ها (نه با استقراض از بانک مرکزی و خلق پول) و توسط سپرده های مردم تأمین می شد که این نیاز به تقویت بانکها در جذب نقدینگی دارد.

در خصوص درآمد ارزی بی سابقه دولت احمدی نژاد نسبت به سایر دولت ها یک خبط وجود دارد و آن مقایسه میزان ارز حاصله است نه قدر خرید حاصل از این درآمد. به استناد جدولی که چند ماه پیش درخصوص درآمد ارزی در رسانه ها بر پایه منابع اطلاعات بین المللی قیمت نفت و قیمت طلا منشر شد، درآمد ارزی حاصل از دولت های احمدی نژاد و خاتمی به لحاظ قدرت خریدی که در خصوص طلا ایجاد نمود تقریباً مساوی است و با توجه به سیاست های دولت های آمریکا که منجر به تضیف نرخ دلار گردید و شرایط اقتصاد جهانی، عملاً ارزش دلار حاصله در دولت خاتمی با دولت احمدی نژاد تفاوت معنی داری نداشته است. بحث دیگر در این خصوص عدم تأمین درآمد نفتی دولت در یکی دوسال آخر دولت دهم بود. عملاً هرچند دولت به لحاظ کسب درآمد جیب پرپولی داشت (که عمده آن را در پروژه های عمرانی مصرف کرد)، ولی در اواخر دولت دهم با افزایش تحریم ها و عدم کاهش وابستگی به درآمد نفتی عملاً جیب دولت در دوسال آخر دولت خالی بود و با سوءمدیریت های دولت در کنترل و مدیریت منابع ارزی، عملاً اقتصاد کشور دچار تزلزل گردید، پس مقایسه ی درآمد ارزی بر مبنای دلار بدون در نظر گرفتن قدرت خرید این درآمد ارزی و بدون در نظر گرفتن حجم عملیاتهای عمرانی در دولتهای نهم و دهم و بدون در نظر گرفتن نقش تحریم در عدم تحقق درآمدهای 1-2 سال اخیر مقایسه ای غیر منصفانه و علمی است.

اینجانب هم به شدت با مباحثی مانند خوشه بندی و دهک بندی و حذف اجباری یارانه افراد در هدفمندی یارانه ها مخالف بوده ام و بارها و بارها در همین وبلاگ آنها را مستدلاً زیر سوال برده ام که یکی از دلایل اصلی مخالفتم عدم شفافیت اقتصادی و نقصان در بانک های اطلاعاتی کشور بوده است، اما جناب روحانی عدم شفافیت را مانع ورود به حذف یارانه ها معرفی نمی کنند بلکه عدم تمایل دولت به سرک نکشیدن در زندگی خصوصی مردم را عامل آن معرفی کردند، گویا که عدم شفافیت اقتصادی جزء حقوق مردم است و مردم حق دارند املاک و دارایی های غیرشفاف داشته باشند!!! و حال این که این منطق اساساً ایراد دارد، دولت باید به سمت شفافیت اقتصادی برود و تمام کنج های تاریک را طوری روشن کند که کسی نتواند دارایی هایش را پنهان کند این مسئله نه برای حذف یارانه ها، بلکه پیش نیاز یک اقتصاد سالم و غیرنفتی است. تا دولت شبکه اطلاعات تجارت، درآمد و دارایی کامل و منسجمی نداشته باشد نمی تواند اقتصاد کشور را به درستی مدیریت کند و نمی تواند با مفاسد مبارزه و مالیات عادلانه را کسب کند، اهمیت مالیات به این است که دولت را از وابستگی به درآمد نفتی و آسیب پذیری نسبت به تحریم های آن حفظ می کند و نفت به عنوان سرمایه کشور و امتیازی برای ایجاد فشار بر سایر کشورها تلقی شود، نه به عنوان نقطه ضعف کشور! خلاصه این که دولت باید شبکه اطلاعاتی اقتصادیش را یکپارچه و تقویت کند و هزینه های شفاف سازی را ارزان نماید و هزینه مخفی نگاه داشتن اطلاعات را بالا ببرد.

بحث دیگری که جناب روحانی به شدت روی آن اصرار داشتند لزوم آشتی با برخی منتقدان در بخش های مختلف دانشگاهی و فرهنگی و ... است که لازم می دانم نکته ای را در این خصوص عرض کنم، نظام مقدس جمهوری اسلامی با کسی قهر نکرد که آشتی کند، آنچه که از آن به قهر تعبیر می شود، غالباً مواردی است که در خلال فتنه 88 رخ داد و برخی به غرض یا توهم و یا اشتباه نظام را متقلب دانستند و تدبیر و دین فروختند و شمشیر کین خریدند و بر مصالح مردم و انقلاب و آبرویشان تاختند و با آن که این گروه هنوز به اشتباه خویش اقرار نکرده اند، با بزرگواری نظام به فعالیت های اجتماعی خود ادامه می دهند و این یعنی آغوش نظام هیچگاه برای نادمان بسته نبوده است که اکنون باز شود، لیکن اگر منظور آقای روحانی از آشتی با این گروه، سپردن سکان های مدیریت فرهنگی، علمی، اجتماعی و سیاسی کشور به ایشان است، تعبیر آن به آشتی اشتباه است بلکه باید گفت به جای آشتی، آتشی برای فتنه های بعدی برافروخته ایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۲ ، ۲۳:۱۸
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۳۳ ق.ظ

پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 2

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از پاسخگویی به شبهاتی در خصوص حقوق زنان در قرآن کریم، به مواردی از همین موضوع در نهج البلاغه می پردازم که قبل از بررسی این موارد، لازم است که مانند مطلب قبلی "  پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 1"،بر لزوم درک نگاه های متفاوت اسلام و غرب به زن و مرد تأکید کنم:

در نگاه غربی پیش فرضی به نام تساوی حقوق زن و مرد وجود دارد که این منطق اساساً زیر سوال است. وقتی که دو جنس متفاوت، به لحاظ توانایی های جسمی، عقلی، روحی و عاطفی و نیازهای شان متفاوت است، چگونه می توان تکالیف و حقوق شان را مساوی فرض کرد؟! به خصوص این که اسلام در برابر هر حقی، تکلیفی نیز مشخص می کند و براساس منطق اسلام، تناسب توانایی ها، حقوق و تکالیف است که عدالت را تعیین می کند نه تساوی حقوق و تکالیف که بر اساس همین نگاه، کارهایی که با روحیات و فطریات زنان متناسب نیست را نباید به ایشان سپرد و نباید ایشان را از روحیات فطری شان دور نمود که در این صورت هم جفا در حق خلقت خدا، هم در حق زنان و هم در حق اجتماع صورت گرفته است؛ در نگاه اسلام، اعزام زنان به جبهه، کارکردن ایشان در معادن، کارهای خشن و ... به هیچ وجه توصیه نمی شود در حالی که مکاتب غربی تقریباً هیچ محدودیتی برای نحوه و میزان حضور زنان قائل نبوده و حتی به اصرار سعی می کنند زنان را به هر بهانه ای از محیط خانواده دور و به تمام مشاغل و عرصه های اجتماعی و سیاسی بکشاند تا آن را دلیلی در اثبات حقوق زنان و تساوی آن با حقوق مردان اقامه نمایند و البته نگاه کالایی به جنس زن از اهداف دیگر تشویق به حضور زنان در جوامع غربی است هر چند این لذت جویی را به نشاط اجتماعی تأویل کنند.


در بسیاری از سخنان و نامه های حضرت امیر که در شبهات حقوق زنان در اسلام مورد استناد قرار می گیرد، به شأن نزول آنها اشاره ای نمی شود، در حالی که با در نظر گرفتن این شرایط، بسیاری از شبهات به راحتی قابل پاسخگویی هستند، به عنوان مثال بسیاری از این سخنان در حیطه ی حکومت و فرماندهی بیان شده اند ولی در شبهاتِ معمول، این حیطه ها نادیده انگاشته و سخنان را به حیطه های دیگر تسری می دهند تا شبهه ایجاد گردد که یکی از این موارد، بخشی از نامه ی 31 نهج البلاغه است که به بحث نقش زنان در حکمت و سیاست باز می گردد.

نامه 31 نهج البلاغه:..... وَ إِیَّاکَ وَ مُشَاوَرَةَ اَلنِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْیَهُنَّ إِلَى أَفْنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْنٍ وَ اُکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِیَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ اَلْحِجَابِ أَبْقَى عَلَیْهِنَّ وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِکَ مَنْ لاَ یُوثَقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ وَ إِنِ اِسْتَطَعْتَ أَلاَّ یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَلْ وَ لاَ تُمَلِّکِ اَلْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ اَلْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ وَ لاَ تَعْدُ بِکَرَامَتِهَا نَفْسَهَا وَ لاَ تُطْمِعْهَا فِی أَنْ تَشْفَعَ لِغَیْرِهَا وَ إِیَّاکَ وَ اَلتَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَةٍ فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو اَلصَّحِیحَةَ إِلَى اَلسَّقَمِ وَ اَلْبَرِیئَةَ إِلَى اَلرِّیَبِ .....

..... در امور سیاسى کشور از مشورت با زنان بپرهیز، که راى آنان زود سست مى شود، و تصمیم آنان ناپایدار است، در پرده حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند، زیرا که سخت گیرى در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است، بیرون رفتن زنان بدتر از آن نیست که افراد غیر صالح را در میانشان آورى، و اگر بتوانى بگونه اى زندگى کنى که غیر تو را نشناسند چنین کن، کارى که برتر از توانایى زن است به او وامگذار، که زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت کوش، مبادا در گرامى داشتن زن زیاده روى کنى که او را به طمع ورزى کشانده براى دیگران شفاعت نماید. بپرهیز از غیرت نشان دادن بیجا که درستکار را به بیماردلى، و پاکدامن را به بدگمانى رساند، .....

نامه 31 نهج البلاغه وصایای حضرت امیرالمومنین به فرزند شان (به احتمال اقوی امام حسن (ع) و به احتمال ضعیف تر محمد ابن حنفیه) است که به مسائل مختلف مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می پردازد که در بخش های انتهایی نامه به نحوه حکومت داری می رسد و در بخشی از این حوزه مشاوره با زنان را در امور حکومت مورد نهی قرار می دهند و دلیل آن را سستی و ناپایداری رأی و تصمیم زنان بیان می کنند، که دلیل آن یقیناً در چربیدن احساس و عاطفه زنان بر عقل و منطق شان است که این مسئله یقیناً در مسائلی که باید براساس منطقی تدبیر شوند به عنوان یک مانع تلقی می شود.

شبهه ی دیگری که مطرح می شود این است که اگر چنین است پس چرا هم اکنون بسیاری از کشورها و حکومت های بزرگ و قوی توسط زنان و با نقش آفرینی ایشان به خوبی اداره می شوند که پاسخ می گویم: اسلام نمی گوید که زنان قادر به حکومت داری نیستند بلکه از چنین عملی منع می کند و در واقع حداقل 3 دلیل را دنبال می کند، اولاً نمی خواهد سرشت وجودی زنان که سرشار از احساس و عاطفه است و در نتیجه ساختار خانواده دچار خلل گردد و ثانیاً یک زن هرچقدر هم که قاطع و منطقی مدیریت کند بازهم شیوه ی تفکرش زنانه است و تنشها و مشکلات و ناملایمات سریعتر و شدیدتر روحیه اش را جریحه دار می کند که همین مسئله در مدیریت شان نیز تأثیر می گذارد و ثالثاً یکی از اهداف والای حکومت برپایی عدالت است و عدالت به قضاوتی که مبتنی بر احساس است حاصل نمی شود.

حضرت امیر در ادامه ی همین بخش زن را مانند گل بهاری معرفی می کند و در نظر گرفتن توانایی او را در سپردن امور به او اصل می داند، نگاه حضرت امیر در واقع همان نگاه اسلام و قرآن است که صلاح نمی داند با سپردن مسئولیتهای سنگین تر از توان زن، این گل بهاری آفرینش در وزش بادهای سرد و خشن خزان آسیب پذیرد و مانند پهلوانان و مبارزان در عرصه ی حکومت با مشکلات دست و پنجه نرم کند، چرا که این مسئله هم بر خود زن، هم بر ساختار خانواده و هم بر جامعه تأثیر سوء می گذارد.

از دیگر نکات مهم و شبهه انگیز در این نامه، اصرار حضرت امیر بر شدت حجاب و استحباب پوشیده ماندن زنان و رابطه ی کمتر ایشان با سایر مردان و تشبیه خروج زنان با آوردن مردان غیر موثق در منزل و پرهیز از جسور کردن زنان در شفاعت سایرین است که با توجه به ابتدا و انتهای این جملات که در مورد حکومت داری است می توان نتیجه گرفت که این بحث نیز در موضوع حکومت داری بیان شده است، که این مسئله با تجویز قرآن کریم در خصوص نحوه ی تعامل مردان نامحرم با زنان پیامبر نیز عیناً مشاهده می شود که حتی دادن و یا گرفتن چیزی از زنان پیامبر را در پس پرده (سوره احزاب - آیه 53) تجویز می کند.

حضرت امیر در این نامه از کرامت زنان منع نمی کند بلکه از زیاده روی در کرامت زنان به حدی که جسارت شفاعت و سفارش نابجا به خود بدهند منع می کند که اینها همگی نشان می دهد توصیه های حضرت امیر در این بخش از نامه همگی به مصالح و کیفیت حکومت می پردازد، و علی رغم توصیه های قرآن و نهج البلاغه به عدم خروج زنان و عدم ورود مردان غیرموثق به منزل، هم حضرت زهرا در موقع لزوم در جامعه حاضر و به خصوص در دفاع از حریم ولایت به نقش آفرینی می پرداخت و هم حضرت سلمان به کرات در منزل حضرت امیرالمومنین علیه السلام حاضر شده و حضرت فاطمه ی معصومه با ایشان درد دل می کردند و ایشان را به "منا اهل البیت" وصف می نمودند و از دیر آمدن سلمان دلتنگی می فرمودند و این ها نشان می دهد که تمام این توصیه ها تنها باید با غیرتِ به جا همراه باشد و طبق همین بند از نامه 31 نهج البلاغه نباید با غیرت نابجا موجب بدبینی و بیماردلی گردید.

از موارد مشابه با این بخش از نامه 31 نهج البلاغه، سخنان حضرت امیر در خصوص منع از مشورت با زنان در حکومت در حکمت 102 نهج  البلاغه است که در خصوص حکومت، مشورت زنان، و فرماندهى خردسالان و تدبیر خواجگان را مورد نکوهش قرار می دهد.

بحث فرماندهی و حکومت زنان بر مردان در حکمت 322 نهج البلاغه نیز مورد نکوهش قرار گرفته است و به دلیل گریه، زاری و بی تابی آشکار زنان قبیله ای برای کشتگان شان، مردانشان را مورد سرزنش قرار می دهد و بر پرهیز از چیرگی زنان بر مردان تأکید می کند که مشخص است که عدم رعایت این مسئله موجب تضعیف روحیه سپاهیان و تقویت روحیه دشمنان می گردد:

حکمت 233 نهج البلاغه: .....وَ رُوِیَ أَنَّهُ [علیه السلام] لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَ کَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ فَقَالَ [علیه السلام] لَهُ أَ تَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِینِ ....

... و درود خدا بر او ، فرمود: (وقتى امام از جنگ صفین باز مى گشت، به محله شبامیان (47) رسید، او از گریه زنان بر کشتگان جنگ را شنید، ناگاه حرب بن شُرحبیل شبامى، بزرگ قبیلة شبامیان خدمت امام رسید به او فرمود)
آیا آن گونه که مى شنوم ، زنان شما بر شما چیره شده اند؟ چرا آنان را از گریه و زارى باز نمى دارید؟ ....

یکی از نتیجه گیری هایی که معمولاً در پس این شبهات مطرح می شود این است که هدف حضرت علی ع از بیان این جملات تنها تحقیر زنان است و حال این که حضرت امیر تنها به ضعفهای زنان اشاره ندارد بلکه در موارد متعددی نیز به لزوم درک زنان و حمایت از ایشان تصریح می کند که یکی از این موارد در نامه 31 نهج البلاغه آنجا که زن را ریحانه و گل بهاری می خواند و از تحمیل مسئولیتهای سخت و خشن به او نهی می کند و یا در نامه 14 نهج البلاغه، حین سفارش پیش از جنگ صفین به سپاهش اینچنین می فرماید:

لاَ تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اَللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَکُمْ عَلَیْهِمْ فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِیمَةُ بِإِذْنِ اَللَّهِ فَلاَ تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاَ تُصِیبُوا مُعْوِراً وَ لاَ تُجْهِزُوا عَلَى جَرِیحٍ وَلاَ تَهِیجُواالنِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ فَإِنَّهُنَّ ضَعِیفَاتُ الْقُوَى وَالْأَنْفُسِ وَالْعُقُولِ إِنْ کُنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْکَفِّ عَنْهُنَّ وَإِنَّهُنَّ لَمُشْرِکَاتٌ وَإِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَیَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ بِالْفَهْرِ أَوِ الْهِرَاوَةِ فَیُعَیَّرُ بِهَا وَعَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ.

با آنان مجنگید تا آنان جنگ را بیاغازند . سپاس خدا را ، که حجت با شماست . و اگر واگذارید تا آنان جنگ را آغاز کنند ، این هم حجتى دیگر است به سود شما و زیان ایشان . هرگاه ، به اذن خدا ، روى به هزیمت نهادند ، کسى را که پشت کرده و مى ‏گریزد ، مکشید و آن را که از پاى افتاده است ، آسیب مرسانید و مجروح را زخم مزنید و زنان را میازارید و آنان را به خشم میاورید ، هرچند ، آبروى شما بریزند یا امیرانتان را دشنام دهند . که زنان به جسم ناتوان‏ اند و به نفس و عقل ضعیف . حتى در زمانى که زنان مشرک بودند ، ما را گفته بودند که از آنان دست باز داریم . در زمان جاهلیت ، رسم بر آن بود که اگر مردى با سنگ یا چوبدستى به زنى تعرض مى ‏کرد او را و فرزندانش را ، که پس از او مى ‏آمدند ، عیب مى ‏کردند و سرزنش مى‏نمودند.

همانطوری که مشاهده می فرمایید، حضرت امیر نه تنها در سخن، زنان را ضعیف می شناسد بلکه در مقام عمل نیز مومنان را به شدت دستور به رعایت زنان می دهد و حتی لشکریانش را به تحمل دشنام و خشم زنان دشمنان دستور می دهد و وقتی چنین دستوری را در خصوص زنان دشمن می دهد به یقین نسبت به همسران مومنان روحیه بخشش و کرامت موکدتر خواهد بود.

یکی از مواردی که بسیار مورد شبهه قرار می گیرد خطبه 80 نهج البلاغه است که همانطوری که در مقدمه بحث به آن اشاره کردم معمولاً به شأن نزول این سخنان توجه نشده و به این طریق از این سخنان در تخریب چهره اسلام و امام  استفاده می شود، خطبه ی امام علی (ع) که پس از جنگ افروزی یکی از زنان پیامبر بیان شد نیز از این موارد است:

خطبه 80 نهج البلاغه: مَعاشِرَ النَّاسِ، إ نَّ النِّسَاءَ نَواقِصُ الْإِیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ، فَاءَمّا نُقْصانُ إِیمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاَةِ وَ الصِّیَامِ فِی اءَیَّامِ حَیْضِهِنَّ، وَ اءَمَّا نُقْصانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَاءَتَیْنِ کَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَ اءَمّا نُقْصانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْاءَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجالِ فَاتَّقُوا شِرارَ النِّسَاءِ، وَ کُونُوا مِنْ خِیارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَ لا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتّى لا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ.

اى مردم ، بدانید که زنان را ایمان ناقص است و بهره مندیهایشان ناقص ‍ است و عقلهایشان ناقص است . اما ناقص بودن ایمانشان از آن روست که در ایام حیض از خواندن نماز و گرفتن روزه معذورند و ناقص بودن عقلهایشان ، بدان دلیل است که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است و نقصان بهره مندیشان در این است که میراث زنان نصف میراث مردان است . از زنان بد بپرهیزید و از زنان خوب حذر کنید و کار نیک را به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهید، تا به کارهاى زشت طمع نکنند.

سبک زنگی اسلامیمخاطب این سخنان حضرت امیرالمومنین در واقع کسانی هستند که عقل و عاقبت خود را به همسر پیامبر تسلیم کرده و به حمایت از بی تدبیری ها و درونیات او، با امام علی (ع) که در آن ایام ردای خلافت را نیز برتن داشت شوریدند. حضرت امیر بدون این که مستقیماً به همسر پیامبر توهینی کرده باشد، مردم را مورد هدایت قرار می دهد. آن دسته از کسانی که در پی شتر سرخ موی عایشه حرکت کردند حد مورد احترام بودن همسران پیامبر را به مرز حکومت و حاکمیت رساندند و اینچنین حضرت امیر علیه السلام هم مردان را نصیحت می کند که در مسائل حکومت و حاکمیت تدبیر، عقل و ایمان را فدای تبعیت از احساسات زنان ننمایند. حضرت امیر در چنین جایگاهی قرار نیست شخصیت زن را به لحاظ اجتماعی و خانوادگی معرفی کنند و قرار است به جایگاه حکومت و فرماروایی ایشان بپردازد و به همین دلیل است که در همین مسیر استدلال می فرماید، اگر چه احادیث متواتری از پیامبر و حضرت امیر و ائمه در باب محبت به همسر وجود دارد لیکن این خطابه برای جلوگیری از حرکات مشابه است به خصوص که حضرت امیر حرفشان را عملشان اثبات کردند و در واقع وقتی ایشان زنان را به لحاظ عقلی، ایمانی و بهره مندی شایسته ی حکمرانی نمی دانند، تنبیهی به تناسب همین مسئله باریشان در نظر می گیرند و اگر چه جمل فتنه ای سخت بود، خطایی را که به واسطه ی نقص در عقل و ایمان به وجود آمد را مورد بخشش قرار دادند، لیکن در کنار این بخشش جلوگیری از تکرار این موارد و ثبت تاریخی آنها مسئله ای قابل گذشت نبود.

البته در توضیح این موارد باید گفت که همان طوری که قرآن کریم میزان کرامت انسان ها را به میزان تقوای شان می داند، ارزش وجودی زنان و مردان نیز به میزان تقوای شان است، به این است که از استعدادهای وجودی خود به نحو احسن در راه عبادت و بندگی استفاده کنند و در این میان نیز اگر کسی در چیز نقص داشته باشد در چیزی دیگر قوتی و وسیله ی پیشرفتی برایش در نظر گرفته شده است، یعنی اگر باب جهاد بر زنان بسته است (حکمت131 : جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست)، سلاح عاطفه و احساس در ایفای نقش همسری و مادری او را ارجی معادل جهاد ایجاد کرده است و البته باید در کنار هر کاری مواظبت کرد که ثواب و ارزش کارها به ریا و منت و سایر آفات هدر نرود.

 بحث دیگر این که خود اسلام در کنار تفاوت هایی که در خلقت زن و مرد در جهت مکمل بودن یکدیگر ایجاد کرده است، تکالیف عبادی و ایمانی متفاوتی برایشان تجویز کرده است و وقتی زن به لحاظ نوع آفرینشش در ایامی دچار درد و سختی است، خداوند او را از عبادات و تکالیف نماز و روزه معاف می نماید و البته در عین این معافیت، نشستن بر سجاده و راز و نیاز را مستحب معرفی می کند تا هم اشتیاق و محبت خداوند به این زنان نشان داده شود و هم زنان از مناجات و ثواب عمل مستحبی برخوردار شوند. در بحث بهره مندی در مواردی مانند ارث و دیه نیز اگر تفاوتی بین زن و مرد وجود دارد، آنهم به حکم تفاوت تکلیف زن و مرد است، وقتی مرد سهم اصلی را در تأمین معاش خانواده بازی می کند به تناسب همان نقش، میزان بهره مندی بیشتری از ارث و دیه برای او و در واقع خانواده تجویز شده است، به عنوان مثال اگر مردی یا زنی فوت کند، خانواده کدام یک به کمک مالی بیشتری نیازمند می شود؟! پاسخ این سوال یقیناً یکی از دلایل تفاوت در بهره مندی است و هرگز این خطبه ی حضرت امیر را نباید در جهت تحقیر و ظلم به زنان برداشت کرد.

مطالب مرتبط:
پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 1
چرا، الرجال قوامون علی النساء؟
تفاوت چند همسری برای مردان و زنان
شجاعت قرآئتی و سست ایمانی ما
حکم مترقی دیه و شبهات‏ وارده

این مطلب در 8 دی منتشر شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۲ ، ۰۷:۳۳
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۳۳ ق.ظ

پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 1

بسم الله الرحمن الرحیم

از شبهات بسیار شایعی که به اسلام وارد می کنند نگاه اسلام به زن است، این شبهات معمولا مواردی هستند که با خط کش تفکر غربی اندازه گیری می شوند و در نهایت منجر به زیر سوال بردن نگاه اسلام به زن می شود و با توجه به اهمیت مسئله زن به عنوان 50 درصد مهم از جوامع بشری و احترامی که جنس مرد نیز برای او قائل است، این شبهات ضربات سختی بر پیکره ی اعتقادات مسلمین و علاقمندان به اسلام می تواند وارد کند.

در این مقال، منظور از نگاه اسلام، نگاه ثقلین یعنی قرآن و عترت است که در آیات متعددی من جمله در سوره نساء و در سخنان معصوم به خصوص چند خطبه و نامه از حضرت امیر در نهج البلاغه است که قبل از انتشار این مطلب به سراغ این منابع اصیل و برخی تفاسیر رفتم تا بتوانم به یک نتیجه ی منسجم و به دور از جزئی نگری برسم، میان مواردی که به صورت معمول در این شبهات وارد می شود، برخی مباحث مثل نقصان در عقل و ایمان و مسائل ارث و دیه و .... وجود دارد که این شبهات نیز به لحاظ ماهوی متفاوتند، مباحثی مثل نقصان در عقل و ایمان مباحث عقلی و مباحثی مانند ارث و دیه و ... مباحث فقهی هستند که البته مباحث فقهی به خصوص مباحث حقوقی نیز یقیناً مبنای عقلی دارند که قبلاً در برخی مطالب به صورت جزئی به برخی از این شبهات (فقهی) مانند بحث دیه پرداخته ام، اما در این مطلب بیشتر به نگاه و نگرش عقلی و فکری به جایگاه زن در اسلام خواهم پرداخت:

برای ورود به بحث، یکی از مورد بحث ترین آیات قرآن کریم (آیات 34 و 35 سوره نساء) را در خصوص حقوق زنان بیان می کنم:

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا 

وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُریدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً خَبیراً

ترجمه آیات 34 و 35 سوره نساء:

مردان سرپرست زنانند به دلیل آنکه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و [نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج مى‏کنند پس زنان درستکار فرمانبردارند (و) به پاس آنچه خدا (براى آنان) حفظ کرده اسرار (شوهران خود) را حفظ مى‏کنند و زنانى را که از نافرمانى آنان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (بعد) در خوابگاه‏ها از ایشان دورى کنید و (اگر تاثیر نکرد) آنان را مورد ضرب قرار دهید، پس اگر شما را اطاعت کردند (دیگر) بر آنها هیچ راهى (براى سرزنش) مجویید که خدا والاى بزرگ است  .

و (شما ای حاکمان شرع، یا ای خردمندان قوم ) اگر از اختلاف و کشمکش میان آن دو (زن و شوهر) بیم داشتید، پس داوری از خانواده مرد و داوری از خانواده زن بر انگیزید، که اگر قصد اصلاح داشته باشند خداوند میان آن دو، سازگاری ایجاد می کند، که همانا خداوند دانا و آگاه است.

شبهاتی که در خصوص این آیات شریفه مطرح می شود در ابتدا به قوّام بودن مردان بر زنان و لزوم قانت بودن (تبعیت) زنان در برابر شوهران شان است که در ابتدای آیه ی 34 آمده است، در این شبهه نگاه قرآن و اسلام را با مساوات مردان و زنان زیر سوال می برند. قبل از پاسخگویی به شبهه، لازم می دانم به منطق سوال کننده ایراد وارد کنم، چرا که در منطق کسانی که منطق این آیه را رد می کنند یک پیش فرض به نام تساوی حقوق زنان و مردان وجود دارد که این منطق اساساً غلط نیست. وقتی که دو جنس متفاوت، به لحاظ توانایی های جسمی، عقلی، روحی و عاطفی، به لحاظ تکالیف فطری و نیازهای شان متفاوت است، چگونه می توان حقوق شان را مساوی فرض کرد، به خصوص این که اسلام در برابر هر حقی، تکلیفی نیز مشخص می کند و تناسب حقوق و تکالیف است که عدالت را تعیین می کند نه تساوی حقوق و تکالیف.

همانطوری که عرض شد و در متن آیه ی شریفه آمده است، برای مردان به واسطه ی برتری هایی که به لحاظ جسمی و مدیریتی دارند، تأمین معاش خانواده و حق مدیریت خانواده تعیین شده است و برای زنان تکلیف تمکین و تبعیت از مرد و حق برخورداری از زندگی در شأن زن تعریف گردیده است و به فتوای اکثر فقها حتی برای برخی از شئون مادری و همسری مانند شیردادن و کارکردن در خانه نیز حقی برای مطالبه مزد در نظرگرفته شده است که این تناسب حقوق و تکالیف اگرچه تساوی نام ندارد، لیکن در درگاه الهی یقیناً عادلانه در نظر گرفته شده است، به خصوص این که این تکلیف و حق نیز براساس توانایی و نیازهای جسمی و روحی تجویز شده است، یعنی مرد به لحاظ بدنی برای کار مناسب تر است و به لحاظ منطقی بودن بهتر می تواند خانواده را مدیریت کند و زن نیز با توجه به قدرت احساس و نیاز عاطفی به لحاظ روحی،تمایل دارد به موجودی قابل اتکا و قدرشناس تکیه کند، البته این ها که عرض شد برای حالت کلی است و همیشه استثنائاتی نیز وجود دارد که محل بحث نیست.

شبهه ی دیگری که در خصوص این دو آیه معمولاً شنیده می شود بحث نسخه ای است که اسلام برای برخورد با زنانی که ناشزه (زنی که تکالیف همسری را رعایت نمی کنند) هستند پیچیده است که در این نسخه سه مرحله برخورد برای تنبّه زنانی که به سمت ناشزگی پیش می روند شمرده شده است، "فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ" این سه مرحله به تفسیر اکثر مفسرین به ترتیب هستند و رعایت ترتیب در آنها ضروری است، در ابتدا نصیحت و سپس حضور بدون نزدیکی در بستر و در انتها بحث "ضرب" مطرح است که این بخش سوم به شدت مورد حمله قرار گرفته و می گیرد. کلمه ی "واضربوهن" اگر چه در معنی بیشتر به معنی تنبیه بدنی تفسیر شده است، اما معنی دیگری نیز دارد که با توجه به کابردی که در آیه 101 سوره نساء "و إذا ضربتم فی الأرض فلیس علیکم جناح أن تقصروا من الصلاة" داشته است از سوی برخی فقها به این معنی تعبیر شده است، چرا که یکی از معانی کلمه "ضرب" رفتن است که این معنی در آیه ی 34 سوره نساء نیز به خوبی قابل استفاده است و اتفاقاً پس از دوری کردن در بستر، رفتن شدت تنبیه را می رساند یعنی پس از این که جدایی در خود بستر اتفاق افتاد در مرحله سوم بستر نیز ترک می گردد که البته در نظر بسیاری از فقها حداکثر زمان مجاز یک ماه تعیین گردیده است، لیکن با توجه به تفاسیری که در تعبیر "واضربوهن" به تنبیه بدنی وجود دارد، این نوع تنبیه با شرایط بسیار خاصی تجویز شده است، اولاً این که دو مرحله قبلی یعنی نصیحت و جداشدن در بستر جواب ندهد و ثانیاً احتمال تأثیر وجود داشته باشد و ثالثاً قصد تنبه وجود داشته باشد و به هیچ وجه نباید به حالت تلافی و انتقام جویی صورت گیرد و رابعاً این تنبیه نباید مشمول آزار جسمی شدید یعنی شکستگی، کبودشدگی و خراشیدگی باشد و تنها باید معنی نارضایتی و جدیت در نارضایتی را به همسر برساند و اگر خلاف این شرط تنبیهی رخ دهد در محضر اسلام محکوم به قصاص و پرداخت دیه می گردد.

البته در آیه 35 سوره نساء بعد از به نتیجه نرسیدن مراحل سه گانه و با وجود این که حق طلاق دادن برای مرد در نظرگرفته شده است اما بازهم توصیه ای مترقی ارائه می شود تا از طرف هریک (زن و شوهر) فردی به عنوان حکم تعیین گردد تا مشکل با وساطت ایشان حل و رابطه به جدایی منجر نگردد.

بحث دیگر این که مطرح کنندگان شبهه طوری وانمود می کنند که گویا قرآن کریم فقط برای زنانی که به ناشزه می شوند تعیین تکلیف کرده است، و حال اینکه در آیات 128تا 130 سوره نساء در خصوص نشوز شوهران نیز در خصوص مصالحه دو طرف و ترجیح دادن آن به جدایی و پرهیز از ستم کردن مردان وارد کرده است:

وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً

وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیماً

وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ وَ کانَ اللَّهُ واسِعاً حَکیماً

ترجمه آیات 128 و 129 و 130 سوره نساء:

 و اگر زنی از ناسازگاری یا رویگردانی شوهرش بیم داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که او با گذشت از بخشی از حقوقش میان خودشان صلح و سازش برقرار کنند و سازش بهتر (از جدایی) است . ولی آزمند بودن مردم به حقوق خود خصلتی است که همواره در برابر آنان حضور دارد و آنان را به دفاع از حق خود وامی دارد. پس اگر شما مردان احسان کنید و راه تقوا در پیش گیرید و همسرانتان را به گذشت از حقوق خویش وادار نسازید (سزاوارتر است) که خدا به آنچه می کنید آگاه است.

شما هرگز نمی توانید (از نظر محبّت قلبی) در میان زنان، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید! ولی تمایل خود را بکلّی متوجّه یک طرف نسازید که دیگری را بصورت زنی که شوهرش را از دست داده درآورید! و اگر راه صلاح و پرهیزگاری پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است. 

(اما) اگر (راهی برای اصلاح در میان خود نیابند، و) از هم جدا شوند ، خداوند هر کدام از آنها را با فضل و کرم خود، بی نیاز می کند و خداوند، دارای فضل و کرم، و حکیم است.

که در این تجویز نیز علی رغم این که زن (به دلیل همان روحیه احساسی و عجله در رأی و احتمال پشیمانی) حق طلاق ندارد، لیکن همین نارضایتی زن از نشوز احتمالی مرد، باعث شده است تا پس از توصیه به مصالحه به هر دوطرف، مستقیماً مرد را به رعایت تقوا و مجبور نکردن زنان در کوتاه آمدن از حقوق شان توصیه می کند و به مردان اجازه نمی دهد که زنان شان را معلق و بلاتکلیف بگذارند، بلکه پس از عدم نتیجه رسیدن مصالحه، حتی برای جدایی ایشان نیز باب فضل و کرمش را برای هر دو زوج باز می کند تا بریکدیگر سخت نگیرند.

همانطوری که در هر دو نسخه ی قرآن برای زنان ناشزه و مردان ناشز مشاهده می شود، هدف اصلی قرآن کریم، حفظ حریم خانواده با رویکرد مصالحه و سازش است و با استفاده از حَکم گرفتن از سوی خانواده های زن و شوهر و سفارش گذشت به هر کدام از طرفین و در نهایت توصیه ی بیشتر به مردان در این خصوص، سعی در حفظ چارچوب خانواده دارد و در نهایت و  مرحله آخری که مصالحه میسر نباشد حرف از جدایی آنهم با عدم سختگیری بر یکدیگر و اعتماد به فضل و کرم و حکمت الهی می زند.

در رویکرد قرآن کریم رابطه ی زن و شوهر با محوریت بقا و حفظ خانواده و براساس توانایی ها و نیازها تجویز شده است و شیوه سلوک پیامبر اسلام وحضرت امیر المومنین و ائمه ی طاهرین علیهم السلام و اولیا و علمای اسلام، همگی نشان از اعتقاد قلبی ایشان به حقوق همسران شان بوده است.

در مطالب بعدی به شبهات دیگر در این خصوص چه شبهاتی که به قرآن و چه شبهاتی که به نهج البلاغه وارد می شود پاسخ خواهم گفت که از شما نیز دعوت می کنم در این خصوص شبهاتی را که با آنها مواجه شده اید را منتقل کنید تا با کمک هم و سوال از اساتید و مراجعه به منابع معتبر به پاسخ های آنها برسیم.

این مطلب در 8 دی منتشر شد.

مطالب مرتبط:
چرا، الرجال قوامون علی النساء؟
تفاوت چند همسری برای مردان و زنان
شجاعت قرآئتی و سست ایمانی ما
حکم مترقی دیه و شبهات‏ وارده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۰۰:۳۳
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۴۷ ب.ظ

موارد کاربرد سمن ها با رویکرد بومی سازی

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمتاً و قبل از این که به سراغ ادامه ی بحث سمن بروم، لازم می دانم به انتقاد برخی از دوستان در خصوص مطالب قبلی بحث سمت پاسخ دهم، نظر برخی دوستان گرامی و بزرگوار این بود که سمن   (ngo) ها ساختارهایی غربی هستند و بهتر است از تعاونی ها برای کارهای گروهی استفاده شود، که حقیر توضیح دادم با توجه به این که متأسفانه لفظ تعاونی، براثر نوع استفاده از آن، همکاری و تعامل حول محورهای مالی و پولی را در ذهن عموم متبادر می سازد و با توجه به این که سمن ها هم در واقع نوعی تعاونی بوده لیکن عموماً حول محورهای امور عامل المنفعه هستند، در این مجموعه مطالب، از لفظ سمن استفاده گردیده است و به نظر نمی رسد منظور قرآن از بکار در آیه "تعاونوا علی البر و التقوا" این باشد که از لفظ تعاون استفاده کنید بلکه یقیناً منظور به اصالت دادن به همکاری حول خوبی و تقوا بوده است.

سمن در غرب بیشتر حول محورهای عام المنفعه ای مانند حفظ محیط زیست، حقوق بشر و کمک به اقشار ضعیف و ... شکل گرفته است و عملکرد موفقی هم از خود نشان داده اند اما در فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی ما، امور ارزشمند و مفید، بسیار بیشتر از اموری مثل محیط زیست است که اگر همان سمن های بخش محیط زیست را هم داشتیم بسیاری از مشکلات کنونی جامعه را عملاً نداشتیم. همینک بسیاری از سدها و کانال های آبی که در 2 دهه اخیر احداث شده اند، مادر بسیاری از مشکلات زیست محیطی ما هستند و عملاً برخی خشک شدن دریاچه ها و رودخانه ها، دعواهای سیاسی و قومیتی و ... در نتیجه همان برداشت های غیر اصولی از آب و منابع طبیعی و دست کاری های غیرعلمی در محیط زیست به وقوع پیوسته است.

سازمان های مردم نهاد در هرچیزی که منفعتش به کل جامعه و یا جامعه ای خاص بازمی گردد می تواند مفید و موثر واقع شود، به خصوص که برخی بخش ها عملاً یا متولی دولتی ندارند و یا متولیان ضعیفی داشته و یا متولیان این بخش ها عملاً برخلاف تکالیف حقیقی خود گام بردارند؛ لذا بسته به حساسیت ها و تمایلات شخصی یکسان یک جمع، تشکیل یک سمن و حرکت در مسیر اهداف مشترک مجموعه می تواند کارگشا باشد که به همین دلیل دامنه و تعداد سمن ها بسته به تعداد ارزشهای متعادلی دینی و انسانی می تواند گسترده باشد که چند نمونه ساده را بیان می کنم:

فرض کنید تعدادی از مومنان اهل مسجد، به امور ایمن سازی و بهداشتی سازی مساجد اهمیت قائل باشند و در این خصوص اطلاعات مناسبی نیز داشته باشند، این افراد می توانند یک ngo تشکیل دهند و با تهیه فهرستی از موارد خطرناک و ناایمن در مساجد، به آنها سرکشی کرده و هیأت امنای مساجد را به لحاظ نحوه ایمن سازی مساجد راهنمایی کنند. شاید این سمن در بدو کار هیچ اقدامی جز راهنمایی را نتوانند انجام دهند، ولی به تدریج با شناخته شدن گروه و همیاری خیرین، سمن توانایی کمک مالی و حتی فنی به ایمن سازی مساجد را نیز خواهند یافت. در خصوص ایمن سازی مدارس نیز می توان اقدام مشابه را انجام داد تا از خیل حوادث مساجد و مدارس که باعث از دست رفتن جسم و سلامتی نمازگزاران و دانش آموزان و معلمان می شود جلوگیری گردد.

یا فرض کنید یک گروه از طلاب و روحانیون اهل علم و عمل که به فنون مداحی نیز آشنا هستند به منظور سامان دهی امور هیأت های مذهبی محله و شهر خود، یک سمن تشکیل دهند و با سرکشی از آن ها، موارد تخصصی تبلیغ را به عنوان یک نهاد متخصص ترویج نمایند تا مداحی ها و سخنرانی ها و سایر شئون مراسم مذهبی به لحاظ شاخص های متعدد تخصصی شکلی و محتوایی، به صورت استاندارد و موثر به مردم ارائه گردد.

یک مثال دیگر این که، با توجه به این که مدتی است که شنیده می شود در برخی مواد غذایی مثل لبنیات یا کیک ها یا ... مواد افزودنی به صورت غیرمجاز بکار می رود، افرادی که در این زمینه تخصص و توانایی دارند و به سلامتی جامعه نیز علاقه دارند، می تواند یک سمن را ایجاد نمایند تا با اندازه گیری و سنجش افزودنی های مواد غذایی (مثل نگهدارنده ها و رنگها)، با استفاده از ابزارهای قانونی و استمداد از نهادهای قانونی مثل استاندارد و رسانه های گروهی، با این صنایع برخورد گردد، مطمئناً اگر مسئله با جدیت دنبال شود، صنایع تولیدکننده مواد غذایی به صورت اختیاری و داوطلبانه برای اثباتمحصولات خود و گرفتن گواهی های سلامت به این نهادها مراجعه میکنند تا فهرست محصولات شان در لیست محصولات سالم این تشکل ها درآید.

یکی از مواردی که می تواند انگیزه ی مناسبی برای تشکیل تشکلات مردم نهاد را ایجاد کند، میراث فرهنگی و آثار تاریخی هستند که حفظ و حراست از آنها بعضاً از سوی نهادهای دولتی با اهمال کاری مواجه شده و این اهمال کاری ها موجب تخریب و یا سرقت از این آثار می گردد. یقیناً افرادی که به حفظ سرمایه های تاریخی خود علاقمند هستند و فرصت و اطلاعات کافی برای فعالیت در این خصوص دارند می توانند تشکل هایی در این خصوص ایجاد نمایند.

از موارد دیگری که برای هر قومی مهم است حفظ زبان و فرهنگ سنتی شان است که این مسئله می طلبد که افراد علاقمند و زبانشاس و ادیب و فرهنگ شناس در هر منطقه به تشکیل سمن هایی به منظور زنده نگهداشتن و ثبت آنها روی آورند. اگر این تشکل ها ایجاد نشوند با توجه به فضای دهکده جهانی که موجب تضعیف خرده فرهنگها و لهجه ها گردیده است، احتمال فراموشی و حذف کامل آنها نیز انتظار می رود. زبان، لباس، بازی های سنتی، آداب و سنن قومیت ها و ... مقولات جذابی هستند که یقیناً حق آیندگان هر قومی است که این امانت ها به صورت کامل به ایشان رسانده شود.

از موارد معمول تشکیل سمن ها چه در ایران و چه در سایر کشورهای دنیا، تشکل های خیریه هستند، تشکلهایی که هدف از تشکیل آنها کمک به اقشار آسیب پذیر خاص است، کمک به بیماران خاص، کودکان بی سرپرست، ترک کنندگان اعتیاد، .... از مواردی هستند که در هراستان و شهری تشکلهای مردم نهادی برای آنها تأسیس شده است و البته بسیاری از این تشکل ها با اسامی مانند موسسه، بنیاد، انجمن، جامعه و ... مشغول فعالیت هستند که می توان همه ی آنها را در قالب همین سمن ها تعریف کرد.

حالا شما فکر کنید با توجه به علایق، حساسیت ها و فرصتهای تان چه تشکلی را در جهت کمک به جامعه ی خود می توانید ایجاد کنید؟ البته در کنار تشکیل تشکلهای جدید باید دانست که نهادهای مردم نهادی هم اکنون در کشور مشغول فعالیت هستند که می توان به آنها پیوست و ایشان را تقویت کرد و البته خلأهای فراوانی وجود دارد که می توان برای پرکردن آنها از تشکیل سمن های جدید استفاده کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۲ ، ۱۴:۴۷
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

مدتی است که کارهای انقلابی خوبی از نسل جوان هنرمندان انقلاب به خصوص حامد زمانی می شنویم و می بینیم که اهمیت آنها در برهه های حساس انقلاب مثل فتنه 88 و مقطع حساس فعلی بیش از همیشه درک می شود که همین مسئله باعث شد تا مطلب کوتاهی در خصوص هنرانقلاب و نسل جوان آن بنویسم:

هنر انقلاب چه قبل از انقلاب، چه بعد از آن و چه در دوره جنگ و چه پس از پایان جنگ، همواره در کنار انقلاب ایستاده و در ایجاد شور و شعور انقلابی نقش به سزایی ایفا نموده است و از این لحاظ  می توان انقلاب و موفقیت هایش را تا حدودی مرهون هنر انقلاب دانست. در این میان، برخی شاعران، آهنگسازان، خوانندگان، سینما گران و ... بر اثر کثرت و کیفیت تولید آثار انقلابی به هنرمندان انقلاب معروف شده اند و نام و یادشان همواره زنده کننده شور و شعور انقلاب است؛ این هنرمندان هم اکنون به مثابه ی سرمایه های نفیس انقلاب و قهرمانان ملی هستند که حفظ و حراست از ایشان کاملاً ضروری به نظر می رسد.

حراست از هنرمندان انقلاب دو جنبه دارد، جنبه ای از آن، حفظ عزت و جایگاه این هنرمندان است که به همین منظور همواره باید قدرشناسی از ایشان مورد اهتمام مردم و مسئولان باشد و جنبه ی دیگر که بسیار هم مهم است، حفظ روحیه انقلابی ایشان است که به تلاش خود هنرمندان در حفظ ایمان و تقوای الهی شان بستگی دارد؛ به همین منظور حقیر ضمن پاسداشتِ جایگاه والای هنر انقلاب و هنرمندان جهادگر انقلاب به خصوص نسل جوان هنرمندان انقلاب و شخ حامد زمانی و دوستانش که سرود ضد استکباری شان چون خاری بر چشم دشمنان آزارشان داد، از ایشان خواهش می کنم همچنان و بیش از پیش در حفظ و حراست از ایمان، معنویت و روحیه انقلابی خویش کوشا باشند و این مهم رخ نمی دهد مگر این که خودشان را تحت حمایت و نصایح مستمر اساتید دین و اخلاق قرار دهند، به خصوص که سالم ماندن در عرصه ی هنر و نیفتادن به ورطه های گناه و گمراهی در این عرصه، از شرایط معمول است و کوچکترین لغزشی از هنرمندان انقلاب در نهایت به ضرر انقلاب تمام می شود که البته ما هم برای ایشان از صمیم قلب دعا می کنیم و سلامت جسم و جان شان را از خداوند منان می خواهیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۲ ، ۲۳:۳۴
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۱۱ ب.ظ

مهمترین موانع تغییر نرخ رشد جمعیت

بسم الله الرحمن الرحیم

امسال چندمین سالی است که بحث لزوم تغییر نرخ رشد جمعیت مطرح می شود ولی براساس مشاهدات میدانی که هریک از ما در زندگی خودمان و اطرافیانمان مشاهده می کنیم همچنان تغییر چندانی در تغییر شعارهای "2 فرزند کافیست" و "فرزند کمتر، زندگی بهتر" دیده نمی شود که این مسئله از چند دلیل عمده نشأت می گیرد:

تغییر نگرش و رفتار معمولاً پروسه بلند مدتی را می طلبد به خصوص این که نگرشی که باید جایگزین شود قبلاً به عنوان ضدفرهنگ تبلیغ شده و جا افتاده باشد. متأسفانه مسئولان و فرهنگسازانی که قبلاً قصد کنترل جمعیت را داشتند، بیش از دو فرزند داشتن را نشانه ی بی فرهنگی و بی سوادی والدین معرفی کردند و اکنون تبدیل این ضدفرهنگ، به فرهنگ خنثی یا مطلوب بسیار مشکل تر و زمان برتر به نظر می رسد.

اگر چه به ظاهر افزایش فرزندآوری در برنامه ی کاری مسئولان قرار گرفته است، لیکن این میل به یک سیاستگذاری عالمانه منتج نگردیده است و دولت همانطوری که کورکورانه رشد جمعیت را کنترل کرد هم اکنون نیز یک سیاست واحد را در روستاهای کم جمعیت، شهرهای متوسط، بزرگ و تهران دنبال می کند و این در صورتی است که مردم در پس هر شعاری به منطق و میزان علمی بودن آن شعار توجه می کنند، مسئولان باید توجه کنند که مردم برای این که فرهنگ قبلی را کنار بگذارند و چیزی را به عنوان فرهنگ جدید بپذیرند نیاز به توجیه شدن دارند و به لحاظ شرعی، عرفی و منطقی باید این عمل صورت گیرد.

نرخ توالد و سبک زندگی دو عامل لاینفک هستند و بعضاً در بسیاری وجوه بر همدیگر تأثیر می گذارند، نرخ توالد پایین موجب شده است سبک زندگی مردم کاملاً متحول شود و همراه با تغییر سبک زندگی، سیاستگذاری های دولت ها نیز در بروز این شرایط و تشدید آنها موثر بوده است. هم اکنون سطح متعارف  و مطلوب رفاه خانوار، توقع فرزندان، هزینه های آموزش، هزینه های تفریحی، مسافرت، گستردگی خدمات بهداشتی و درمانی، وسعت خانه ها، سطح متعارف تحصیلات دانشگاهی و به طور کلی تمام شئون زندگی خانوار با تعداد کم فرزند تنظیم شده است و تغییر نرخ توالد با این لوازم و سبک موجودِ زندگی عملاً از نظر خانوارها به این راحتی میسر نیست.

نرخ توالد به غیر از مسائل فرهنگی و سبک زندگی، تابع مسئله مهم دیگری به نام تمکن اقتصادی خانوار نیز هست که حتی رفع مسائل قبلی نیز نمی تواند نقصان آن را جبران کند. خانواری را که از پس هزینه های اولیه زندگی بر نمی آید را نمی توان به افزایش تعداد فرزندان قانع کرد، به خصوص وقتی که ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جامعه برای حمایت از چنین خانوارهایی هیچ تمهیداتی هم نداشته و بعضاً ضدحمایتی باشد. به یقین افزایش هزینه های بهداشت و درمان و تغذیه و آموزش در کنار تضعیف بنیه اقتصادی خانوارها یک عامل بازدارنده در افزایش تعداد فرزندان خانوار بشمار می رود و هم اینک خانواده هایی وجود دارند که فقط به همین دلیل از فرزندآوری استقبال نمی کنند.

یکی از مسائل دیگری که مانع افزایش تعداد فرزندان خانوار است، عدم حمایت دولت از این مسئله است و حمایت هایی نیز که به صورت جسته و گریخته مطرح می شوند یا اصولاً اجرایی نمی شوند و یا خیلی زود تعطیل می شوند و اینچنین است که مردم دیگر روی حمایت های دولتی حساب نمی کنند چرا که نه تنها اکثر دولت ها به تعهدات دولت قبلی پایبند نیستند بلکه نسبت به تعهدات خود نیز حساسیتی نشان نمی دهند. این مسئله باعث می شود تا مردم روی حمایت های دولت به افزایش تعداد فرزندان حساب باز نکرده و ابزار تشویقی دولتها عملاً از فهرست عوامل انگیزیشی موثر بر خانواده ها حذف گردد و تنها در صورت بهبود شرایط اقتصادی پایدار خانواده به فکر افزایش جمعیت بیفتند. 

یکی دیگر از موانع افزایش نرخ توالد، به مشکلات ازدواج و تنشهای پس از آن باز می گردد. عملاً افزایش سن ازدواج و افزایش آمار طلاق موجب تأخیر و کاهش در فرزندآوری خانوارها گردیده است و بسیاری از خانواده های تازه شکل یافته نیز تا مدت ها به منظور امکان راه فرار، سالهای اولیه ازدواج را سالهای آزمایشی تلقی کرده و از فرزندآوری پرهیز می کنند تا در صورت جدایی احتمالی، آسیب کمتری ببینند، لذا حل مشکلات ازدواج و خانواده که ریشه در مسائل فرهنگی و اقتصادی دارد باید به عنوان یکی از مقدمات تغییر نرخ رشد توالد بشمار رود.

این مطلب در عمارنامه و بولتن نیوز و 8دی نیوز منتشر گردید.

مطالب مرتبط

تغییر روند توالد نیازمند چیست؟
سیاستگذاری جمعیتی نیاز جدی کشور
کاهش یا افزایش جمعیت؟!
لزوم سیاستگذاری علمی و دقیق جمعیتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۲ ، ۲۳:۱۱
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۲۳ ق.ظ

واجبی به نام سمن

بسم الله الرحمن الرحیم

سازمان مردم‌نهاد (NGO) که در فارسی مختصراً "سمن" خوانده می شد، براساس تعریف سایت ویکی پیدیا، در کلی‌ترین معنایش، به سازمانی اشاره می‌کند که مستقیما بخشی از ساختار دولت محسوب نمی‌شود، اما نقش بسیار مهمی بعنوان واسطه بین فرد فرد مردم و قوای حاکم و حتی خود جامعه ایفا می‌کند.

تشکلهای مردم نهاد هم اکنون در دنیا‌ حول محورهای ارزشمندی مانند حفظ محیط زیست و حقوق بشر شکل می گیرد و به جای این که اعضا به صورت پراکنده به سمت هدف های مشترک گام بردارند، برنامه های خود را از طریق تشکل، پرداخت کرده و به صورت منسجم، عقلانی، قانونی، کارا و موثر انجام می دهند. به احتمال قریب به یقین شروع فعالیت تشکل های مردم نهاد با آغاز زندگی اجتماعی بشر و حتی قبل از تشکیل حکومت ها و دولت ها و چه بسا مقدمه تشکیل حکومتها بوده است و البته اهداف این تشکل ها به مرور و با تغییر مشکلات اجتماعی متحول و به روز شده است.

یکی از تشکل های مردم نهاد تاریخی معروف در زمان پیامبر اسلام حول  پیمان جوانمردان یا ( حلف الفضول)  شکل گرفت که پیامبر اکرم صلوات الله نیز در 20 سالگی به آن پیمان پیوست و بر پایه دفاع از حقوق مستضعفان و ضعفا بود و حتی بعد از پیامبری نیز از آن پیمان به نیکی یاد می کرد و حتی بعد از نبوت نیز خود را به آن پیمان مقید می دانست. خداوند در آیه ی "تعاونوا علی البر و التقوا و لا تعاونوا علی الاثم و العداون"به ما امر می کند تا با همکاری و تعاون که یکی از نمودهای امروزی آن تشکیل سازمانهای مردم نهاد در جهت رشد و ترقی ایمان و خوبی بکوشیم و از این جهت می توان این گونه همکاری ها را یک الزام تلقی کرد.

تشکل های مردم نهاد، به لحاظ این که وابسته به دولت ها نیستند، در راستای رسیدن به اهداف و آرمان های شان بدور از مصلحت سنجی های غیر آرمانی، شجاعانه و در چارچوب الزامات قانونی فعالیت می کنند و این در حالی است که این تشکل ها حتی در کشورهایی که ساختار دولت های شان چندان بوروتراتیک و تنبل نیست نیز پرچمدار حرکت های اجتماعی هستند و این نشان از موثر بودن این تشکل ها و کارایی بیشترشان بر نهادهای دولتی است. اگر چه نهادهای مردم نهاد به لحاظ مالی چندان قابل رقابت با نهادهای دولتی نیستند اما با استفاده از ابزارهایی که دارند می توانند در جهت هدایت، فشار و حتی الزام نهادهای دولتی که از کارکردهای اصلی شان دور افتاده اند موفق باشند.

در کشور ما نیز البته تشکل های مردم نهاد وجود دارند، لیکن دامنه اهداف و عملکردشان بسیار محدودتر از جایگاه واقعی این تشکل هاست و یا عملاً‌ به واسطه ی حمایت ها و هدایت های دولتی و حکومتی، به عنوان تشکل مردم نهاد قابل تلقی شدن نیستند و این در حالی است که کشوری با این همه ارزش ها و آرمان های اسلامی و انسانی نباید اینچنین از این ابزار پیشرفته و موثر محروم باشد، به خصوص این که نظام اداری ما به لحاظ نابهره وری،‌ بوروکراسی و فساد اداری رنج می برد و به این لحاظ براساس آمارهای جهانی یک نظام اداری نامطلوب تلقی می شود و والاترین آرمان ها نیز معمولاً‌ در این نظام ها راهی جز به بن بست و حتی پسرفت ندارند.

مقولاتی که تشکل های مردم نهاد می توانند به آنها ورود پیدا کنند دامنه ی بسیار گسترده ای دارد که به شرط رعایت حدود وثغور قانونی و عرفی می تواند در بسیاری از مسائل و مشکلات مردم و جامعه مفید واقع شود. مشکلات ازدواج، کارگران،‌ زیست محیطی، خانواده،‌ بازنشستگان و ... از مقولات اجتماعی هستند که تشکل های مردم نهاد می توانند به مانند کشورهای موفق در این زمینه فعالیت موثری داشته باشند و اما در کنار این مقولات، مسائل و مشکلات فرهنگی و دینی وجود دارند که به شرط استفاده از این همه افراد نخبه فرهنگی و دینی که به صورت جزیره ای مشغول فعالیت های غیرهم افزا هستند می تواند بسیار موثر واقع شوند.

مطالعه و بررسی تشکل های مردم نهادی که در زمینه های مذهبی توانسته اند موفقیت هایی کسب کنند به یقین می تواند برای علاقمندان به تشکیل این تشکل ها و یا تشکل های نوپا بسیار کارساز باشد،‌ به عنوان مثال جامعه القرآن کریم به مدیریت حجه الاسلام دکتر طباطبایی در قم و اکثر استانها و شهرستانهای کشور به قرآن آموزی تخصصی و اعطای گواهینامه های معتبر مشغول است، یا کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز به مدیریت حجه الاسلام سید محمد انجوی نژاد و یا موسسه یاران سبز موعود (عج) به مدیریت حجه الاسلام دکتر ترابی در رشت از تشکلهای موفق غیردولتی هستند که شخصاً‌ با فعالیت آنها در تربیت نوجوانان و جوانان شیراز و رشت به صورت منسجم، هدفمند و موثر آشنایی دارم و بیشتر هزینه هایشان نیز از طریق کمک های خیرین و کسانی که از خدمات این تشکلها بهره مند می شوند تأمین می گردد. فعالیت همین سه تشکل مزبور در دامنه های تخصصی و جغرافیای شان به یقین موثر و حتی موثرتر از فعالیت سایر ارگان های دولتی هم راستا با ایشان است و این نشان از اهمیت این تشکل ها و ورود نخبگان به این عرصه ها را دارد.

انشاءالله در مطالب بعدی از آفت ها، موانع، ظرفیت ها و حوزه های رها شده و باپتانسیل برای ورود تشکل های مردم نهاد بیشتر خواهم گفت.

ضمناً‌ برای بازدید از سایت اداره کل تشکل های مردم نهاد می توانید به اینجا مراجعه کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۲ ، ۰۸:۲۳
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۱۱ ق.ظ

لزوم دقت بیشتر حزب اللهی ها در اتخاذ مواضع

امروز دو مسئله ی متفاوت با واکنش پرسروصدای فعالان رسانه های مجازی قرار گرفت که اگر چه اهمیت این دو مسئله با یکدیگر همسنگ نیست اما به لحاظ عدم اتخاذ مواضع مناسب با هم شبیهند.

خبر شهادت 17 نفر از مرزبانان کشورمان توسط تروریست هایی که به مرز پاکستان متواری شدند موجب ناراحتی مردم ایران گردید و مسئولان کشور نیز ضمن ابراز تأسف، خواستار مقابله شدید با این گونه حوادث از راه های امنیتی و دیپلماتیک گردیدند، لیکن برخی از این تحلیل ها به واقع چندان منطقی به نظر نمی رسند که نمونه اش را در مطلب رجانیوز با عنوان "تغییر تاکتیک امریکا برای بازتولید چماق‎های داخلی علیه ایران/وقتی پیام دوستی امریکا در جنایات بانه و سراوان رونمایی می‎شود/ آیا هنوز هم بدنبال مذاکره با امریکا هستید؟" می توانید مشاهده کنید. آیا برای مخالفت با مذاکره با آمریکا و اظهار بدبینی در این خصوص باید از هر تحلیل دم دستی استفاده نمود؟! در شرایطی که دولت آمریکا نیز در خصوص بحث مذاکره با ایران با برخی مخالفان جدی مذاکره مانند کنگره و اسرائیل و عربستان مواجه است و هر یک به سهم خودشان در این خصوص تلاش می کنند، اشتباه گرفتن هریک با دیگری می تواند در تحلیل و در نتیجه برنامه ما را دچار مشکل نماید.

وقتی که عربستان با تروریست های منطقه ای خود به شدت به دنبال ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی است و خرابکاری در روند مذاکرات ایران با  آمریکاست چرا باید به این روند کمک کرد؟! البته به جرأت می توان آمریکا را به دلیل حمایت هایی که از تروریست های منطقه کرده است مقصر دانست اما این که بگوییم آمریکا مستقیماً تشدید عملیاتهای تروریستی در ایران را هدایت می کند، آنهم با چنین قاطعیتی، اشتباه و غیرقابل دفاع به نظر می رسد. مطمئناً تحلیل های اشتباه به خصوص آنگاه که با فشار به دولت همراه می شوند نه تنها موجب کمک به اداره کشور و حل مشکلات نخواهند بود بلکه به تشدید مشکلات و زیرسوال رفتن مواضع انقلابیون خواهد انجامید. مخالفت با مذاکره با آمریکا اینقدر دلایل متعدد دارد که نیازی به تحلیل های دم دستی و غیرقابل دفاع نداشته باشد.

بحث دیگری که امروز مورد اهتمام فعالان مجازی بود، در خصوص ادعای دختر آقای میرحسین موسوی بود که مدعی شده بود مأموران با وی درگیر شده و او را گاز گرفته اند. این ادعا و سایر ادعاهای ایشان در خصوص مسائل و مشکلات والدینش اگر چه اصلاً منطقی به نظر نمی رسد و با گزارش وزارت اطلاعات نیز کاملاً در تضاد است، اما نحوه ی پرداختن به مسئله نباید به نحوی باشد که موجب دوری از ادب اسلامی و موجبات مظلوم نمایی بیشتر ایشان را فراهم کند. اگر چه جنایتی که آقای میرحسین موسوی و همسرش در حق عزت این کشور و آرامش مردم و احترام به امام و شهدایش انجام داد، با بارها اعدام نیز قابل جبران نیست، اما باید توجه کرد که مشی اسلامی این است که حتی محکوم به اعدام را نیز نباید مورد تحقیر و توهین قرار داد.

امیدوارم در آینده بیشتر شاهد دقت در اتخاذ مواضع دوستان رسانه ای خود باشیم، مواضع دقیقی که با بصیرت، ادب و ولایت مداری حزب اللهی ها در تضاد نباشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۲ ، ۰۰:۱۱
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

برنامه مناظره عصر جمعه این هفته شبکه یک، به موانع اصلی ازدواج می پرداخت که متأسفانه جز بخش اول مناظره، موفق به مشاهده سایر بخش های آن نشدم و از این لحاظ از نقد و تحلیل برنامه عاجزم، لیکن نظر شخصی ام را در خصوص سوال اصلی برنامه به این شکل تقدیم می کنم:

اگر بخواهیم ریشه مشکلات ازدواج را دریابیم همانطوری که حدود 80 درصد بینندگان این برنامه، عوامل اقتصادی را مانع اول ازدواج اعلام کردند، در نگاه اول، باید عوامل اقتصادی را مانع اصلی ازدواج قلمداد کنیم، چرا که حل مشکلات تأمین مسکن، جهیزیه، هزینه ازدواج، مهریه و ... هیچکدام بدون پول میسر به نظر نمی رسد، اما آیا این مشکلات براستی اقتصادی هستند؟! این که زن و شوهر حتماً در ابتدای زندگی باید در ملک شخصی خود زندگی کنند آیا یک مشکل اقتصادی است؟! این که جهیزیه دختر را باید به صورت کامل مهیا نمود و چنین توقعی در دختر و داماد نهادینه شده است یک مشکل اقتصادی است؟! آیا این که زن و شوهر حتماً باید برای ازدواج تالار کرایه کنند و به کلی میهمان غذا بدهند و ماه عسل بروند یک مشکل فرهنگی نیست؟! آیا این که مهریه را باید تا آنجا که می شود بالا گرفت که دیگر کسی هوس ازدواج نکند یک مشکل فرهنگی نیست؟! آیا بسیاری از رسم و رسومات پرهزینه و بی فایده در ازدواج ریشه اقتصادی دارند؟!

همانطوری که در بالا می بینید بخش زیادی از مشکلات اقتصادی که بهانه ی عدم ازدواج بسیاری از جوانان است در واقع ریشه در ضعف فرهنگی و عادات اشتباه فرهنگی ما دارد که نه با فرهنگ ملی و نه با فرهنگ اسلامی ما و حتی نه با فرهنگ غربی هیچ تطابقی ندارد. مسابقه ی خانواده ها در خرج تراشی برای طرف مقابل به مرور به یک جنگ تسلیحاتی شبیه شده است که هیچ کدام از طرفین دوست ندارند در این زمینه از طرف مقابل عقب بماند و هر هزینه ی بیشتر را به مثابه یک غنیمت جنگی تصور می کنند.

در کنار مشکلات اقتصادی که ریشه فرهنگی دارند، مشکلات فرهنگی خاصی نیز وجود دارند که نمی توان از آنها چشم پوشی کرد، بسیاری از این مشکلات و موانع حاصل تهاجم فرهنگی غرب و دور شدن از فرهنگ خانواده دوستی سنتی ایرانی است. تهاجم فرهنگی از جامعه و دوست و فامیل و ماهواره و حتی صداوسیما به خانواده هر کسی نفوذ می یابد و ما بدون این که بدانیم تا خرخره از این خوراک ضدخانواده میل می کنیم. وقتی که ازدواج به یک زندان تشبیه می شود، وقتی که زندگی مجردی یک زندگی راحت و بی دغدغه تبلیغ می شود، وقتی که ازدواج تنها عامل ارضای غریضه جنسی تلقی نمی شود، وقتی که خانواده های کم جمعیت حاضر به دوری از فرزندانشان نمی شوند، وقتی که خیانت در ازدواج یک امر شایع ترویج می شود، وقتی که خانواده ها فرزندان شان را به لحاظ روحی برای ازدواج آماده نمی کنند، وقتی که دختران و والدین شان به تحصیل بیش از داشتن خانواده تمایل نشان می دهند، وقتی که هیچ خانواده ی نوپایی حاضر به زندگی در خانه ی پدر و مادر نیستند، نمی توان عوامل فرهنگی را مانع اصلی ازدواج تلقی نکرد.

البته مشکلات اقتصادی نیز عامل مهمی است که نباید از آن چشم پوشید، بیکاری، درآمد پایین، اجاره بهای بالا، تورم های پیشرونده نسبت به درآمد، عواملی نیستند که چندان به فرهنگ افراد ربطی داشته باشد و در عین حال، حداقل امکان ازدواج را نیز به غیرممکن نزدیک می سازد. تنها در صورتی که کسی یک شغل با درآمد متوسط برای اجاره ی یک مسکن نقلی و الزامات اولیه زندگی (غذا و لباس) را نداشته باشد و راغب به ازدواج هم باشد، می توان عامل اقتصادی را مانع ازدواج قلمداد نمود که البته در شرایط اقتصادی حاضر، نمی توان این عده را نادیده انگاشت، اگر چه بسیاری از افراد حتی اگر مقدمات ضروری ازدواج را نیز داشته باشند به دلایل فرهنگی که در بالا ذکر شد، آن را به تأخیر خواهند انداخت.

نتیجه: اگر چه مشکلات فرهنگی عامل اصلی بالارفتن سن ازدواج هستند، لیکن با توجه به این که اصلاحات فرهنگی و فرهنگسازی بسیار دشوار و زمان بر هستند، به نظر می رسد دولت باید درکوتاه مدت روی حل موانع اقتصادی ازدواج، برنامه ریزی جدی کرده و ضمن آن، برای رفع موانع فرهنگی ازدواج نیز با انسجام و استمداد از سایر نهادهای فرهنگی نیز گام بردارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۲ ، ۰۰:۲۰
سیاوش آقاجانی