انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۲۱۴ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۳۳ ب.ظ

تحمیلگری فقاهتی بر ولی فقیه

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث تقلید یک بحث مترقی و منطقی است که در آن مومنان یا باید آگاه به حدود الهی باشند و یا باید از فرد آگاهی تقلید کنند و یا باید احتیاط را پیشه کرده و از سخت ترین احکام فقها تبعیت نمایند که با توجه به عدم امکان رسیدن به درجه اجتهاد برای همگان، عموم مومنان مکلف به شناخت و انتخاب مرجع تقلید و تقلید از اویند؛ با این فرض اگر قرار باشد در حکومت اسلامی، هر مرجع و هر مقلد، فتاوی و تکالیف خود را به همه سرایت دهد، عملاً انسجام و نظم در حکومت از بین رفته و حکومت دچار تفرق و بی قانونی می گردد که به همین لحاظ، جایگاه ولی فقیه فراتر از سایر مراجع تقلید تعریف گردیده است.

براساس قانون اساسی، سیاستهای کلی نظام توسط رهبری ترسیم می شود که بر اساس آگاهی و تسلط بر مسائل روز کشور و جهان و از مجرای دین مبین اسلام ارائه می گردد و اینجاست که نگاه دینی و فقهی ولی فقیه در حکومت تزریق می شود و این اصول و سیاستهای کلی به قوانین و مقررات و دستورالعمل های قوا، وزارتخانه ها و نهادهای مختلف تبدیل می شوند، به عنوان مثال وقتی سیاستهای کلی نظام در زمینه ی فرهنگ و ارشاد اسلامی ابلاغ می شود و یا قوانینی در این خصوص تصویب می گردند، به میزان التفات مسئولان و قانون گذاران به نگاه رهبری، اسلام در قوانین کشور جاری می شود.

از آنجا که بین فقها و علما، اختلافات فقهی وجود دارد، نظر ولی فقیه با نظر برخی دیگر از فقها در یک راستا قرار نمی گیرد و اینجاست که به اصل مسئله می رسیم، مسئله ای که در این سالها بارها مصداقهای آن ها را مشاهده کرده ایم و بعضاً به دلیل عدم دقت و توجه کافی نتوانسته ایم واکنش مناسب را از خود به نمایش بگذاریم.

در این مقال نمی خواهم اختلاف سلیقه فقها را با ولی فقیه نفی یا نکوهش کنم، بلکه بحث بر الزامات مدیریت حکومت و نحوه ی مواجه ی مقلدان و حامیان مراجع با نظرات ولی فقیه است. فرض کنید اپراتورهای مختلف مخابراتی براساس قوانین کشور و مجوز لازم از ولی فقیه در مناقصه ای شرکت کرده و پس از برنده شدن و نصب و توسعه ی تجهیزات، ناگهان فردی از یک یا چند مرجع تقلید دیگر استفتا می کند و ایشان نیز مکالمه ی تصویری را به دلیل کثرت ضررها نسبت به منافع، غیرمشروع اعلام می کنند و ناگهان یک موج رسانه ای از سوی حامیان یا مقلدان این مراجع راه می افتد تا جلوی مسئله را بگیرند، نمی خواهم بگویم که این گونه رفتارها چگونه اعتبار سرمایه گذاری در کشور را در زمینه های مختلف از بین می برد، بلکه مسئله مهم این است که چرا باید در برابر احکامی که اجتماعی هستند، از نظر ولی فقیه عدول کرد؟! آیا این ها تحمیل گری محسوب نمی شوند؟! آیا این رفتارها در تضاد با اصل ولایت فقیه به شمار نمی روند؟!

20 07 تصاویر صحنه پخش نشده شهادت حضرت ابوالفضل در مختارنامه

مثال دیگر نمایش تصویر حضرت ابوالفضل (ع) است. کارگردانی توانا آمده است  و حدود 10 سال برای ساخت سریال مختارنامه زحمت کشیده و برای تصویر برداری هر دقیقه از آن، یک روز کاری از یک گروه عظیم کاری و پرهزینه وقت گذاشته و با هزینه میلیاردی، سریالی موثر و ارزشمند و نفیس ساخته و شاه بیتش را در نمایش رشادت های حضرت عباس قرار داده و یقیناً این کار را با مجوز شرعی از رهبری انجام داده است که ناگهان استفتایی می شود و مرجع تقلیدی، پخش این بخش ها از سریال را با فتوایی تند و بازدارنده مانع می شوند، بازهم نمی خواهم در خصوص صحت این فتوا نظر بدهم و نمی خواهم بگویم که این چنین رفتارها چگونه مانع ورود هنرمندان وسرمایه گذاران، به عرصه های هنر ارزشی و اسلامی می شود، نمی خواهم بگویم که همین کارگردان که سریالهای امام علی (ع) و مختارنامه را ساخته، آدم برفی را هم ساخت ولی کمتر مورد تهاجم قرار گرفت، بلکه حرفم این است که به راستی آیا بهتر نیست که سوال کننده و منتشر کننده و جواب دهنده ی استفتائات، شأن حکومتی برخی شئون ولایت فقیه را بیشتر مورد احترام قرار دهند؟! آیا حال که رهبر معظم انقلاب اینچنین به نظرات سایر مراجع و مقلدانشان، احترام می گذارد باید توجیهی برای تحمیل گری به شمار رود؟!

امیدوارم که اشتباه برداشت نشود؛ حقیر نه صلاحیت و نه قصد زیر سوال بردن نظرات تخصصی فقها را ندارم، بلکه بحث یک مبنای عقلی وقانونی و شرعی است، باید پذیرفت که مراجع حکومتی مکلف به استفتا از تمام مراجع برای امور خود نیستند و این حکم و فتوای ولی فقیه است که اداره ی صحیح و منسجم و اسلامی امور اجتماعی و سیاسی کشور را همراه دارد. نمی توان گمان کرد که در هر مرحله از هر کار مهم اقتصادی، فرهنگ، اجتماعی و سیاسی، یک اختلاف فقهی بین یک مرجع تقلید با ولی فقیه موجب اخلال در امور کشور گردد که اگر چنین شود آن ولایت فقیه مد نظر امام خمینی که در امتداد ولایت رسول خدا بود نیز محقق نمی گردد.

نگاه و نظر فقهی و تخصصی رهبر معظم انقلاب به عنوان ولی فقیه در شاخه های مختلف اجتماعی مانند ورزشی، هنری، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... اینقدر مترقی و منبعث از احکام اسلامی است که به عنوان ولی فقیه برای سایر فقها و مقلدانشان نیز قابل احترام باشد، و این که اگر اختلاف نظری هست که حتماً هست این اختلاف فتاوا باید به دامنه مقلدان هر مرجع تقلید معطوف شود، نه به کل کشور، به راستی اگر غیر از این باشد، چه تفاوتی بین احکام حکومتی ولی فقیه در حکومت اسلامی با دستورات شاه در حکومت پادشاهی قائل خواهیم بود؟ باید توجه داشت، همانطوری که می توان از مرجعی غیر از ولی فقیه تقلید نمود، احکام اجتماعی و حکومتی ولی فقیه، حتی برای آنان که به اجتهاد رسیده اند و حتی مراجع تقلید نیز شرعاً و قانوناً لازم الاتباع است و نباید موضع گیری ها در قوانین اجتماعی و حکومتی به نحوی باشد که در راستای تضعیف ولی فقیه و انسجام جامعه ی اسلامی باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۲ ، ۱۵:۳۳
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۴:۳۵ ب.ظ

پاسخ شاگرد آیت الله مصباح به روزنامه جمهوری

چندی پیش، مطلبی با عنوان "پاسخ پرسش های تندِ روزنامه جمهوری اسلامی از استاد مصباح" را در پاسخ به سوالاتی که روزنامه جمهوری اسلامی از استاد مصباح پرسیده بودند نوشتم و در مقدمه ی همان مطلب عرض کردم که با توجه به اطمینان از اعراض شخص استاد در پاسخگویی به اتهامات شخصی، پاسخ کامل تر را از شاگردان استاد خواهیم شنید، تا بالاخره حجت السلام دکتر احمد ابوترابی، از شاگردان استاد مصباح پاسخی برای آن هتاکی ها تهیه کردند که مشروحاً به بسیاری از شبهات مطروحه در سوال روزنامه جمهوری اسلامی من جمله تهمتِ عدم حضور استاد مصباح و فرزندش را در جبهه جنگ تحمیلی پاسخ داده است، که البته با توجه به عدم ورود شخص استاد مصباح به این مسئله، روزنامه جمهوری اسلامی نیز به بهانه ی عدم الزام قانونی به انتشار این مطلب، از درج آن شانه خالی کرده است و حال این که ادعای حق طلبی و انصاف رسانه ای حکم به انتشار آن مطلب را می داد، این که استاد در دفاع از جایگاه خود هیچ عزمی از خود نشان نمی دهند و اینچنین در دفاع از دین و مبارزه با انحرافات سراسیمه در صحنه حاضر می شوند، خود دلیل دیگری بر سلامت نفس این استاد بزرگ فلسفه و عرفان و فقه و اخلاق و به قول امام خامنه ای مطهری زمان است و این حملات هتاکانه نیز دلیلی بر اثبات فرمایش امام خامنه ای است که دشمن در جایی که حرف مستدل و محکم و منطقی است سراسیمه و با هر ابزار غیراخلاقی ورود می کند. در ادامه ی مطلب می توانید عین مطلب منتشره در روزنامه رجانیوز را مشاهده فرمایید: 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۲ ، ۱۶:۳۵
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۷ ب.ظ

امید کاذب قبل از دولت تدبیر

بسم الله الرحمن الرحیم

اصرار بیش از اندازه بر این که ریشه ی مشکلات کشور در تحریمها و تحریمها نیز نتیجه ی عدم تعامل با غربی هاست، خیلی زودتر از به روی کار آمدن دولت آقای روحانی عواقب مشخصی داشته است که نمی توان از کنار  آنها به راحتی گذشت، چرا که وقتی ریشه ی مشکلات و چاره ی آن در یک کلمه ی 6 حرفی به نام مذاکره خلاصه شد، نمی توان توقع داشت که این پندار اشتباه خیلی سریع روی بازار تأثیر نگذارد و بازار را دچار یک امید سهل و سریع به حل مشکلات ننماید، اکنون هنوز دولت تدبیر و امید به قدرت نرسیده، بازار دچار یک خوش خیالی شده است و هرکسی هرچیزی را گذاشته بود برای روز مبادا، به بازار عرضه کرده است و همین افزایش عرضه موجب شروع یک کاهش ملایم در قیمت ارز و سکه و خانه و .... گردیده است.

روی دیگر سکه کاهش قیمتها، تأثیر گذاری نهادهای ثروت در بازار و وابستگی شان به نهادهای قدرت است که توانستند با سوءاستفاده از شرایط سخت تحریم و وادادگی دولت بازار را بیش از حد دچار تنش سازند که همین قدرتها در صورت عدم کنترل، دوباره برای تحمیل فضای تسلیم محتملاً ورود خواهند شد  و با توجه به این که نهادهای ثروت بازار با نهادهای قدرت سنتی یک دوستی قدیمی داشته اند، به نظر می رسد بازهم شاهد قدرت نمایی ایشان در راستای ایجاد تغییرات نرم در حکومت و در راستای نهادهای قدرت سنتی باشیم.

اما آن تأثیری که انتخاب رییس جمهور جدید با شعارهای نویش در عرصه ی بین الملل ایجاد کرده است، امیدوار شدن دشمنان به نتیجه دادن تحریمها و خسته شدن مردم است. اکنون دشمنان تحریمها را ابزار کارآمدی یافته اند و اگر تا پیش از این در موثر بودنش مردد بودند اکنون به آن ایمان آورده اند. نگاهی به "گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس در خصوص لزوم تشدید و ادامه ی تحریمها در جهت گرفتن امتیاز واقعی از رییس جمهور جدید با توجه به اثبات کارآمدی تحریمها با انتخاب آقای روحانی،" نشان می دهد که همانطوری که نام مذاکره باعث ایجاد امید کاذب در بازار گردیده است، در دل دشمنان نیز یک امیدواری کاذب ایجاد نموده است به نوعی که در یکی از جملاتش اینچنین می گوید: اگر انتخاب روحانی محصول تحریم هاست چرا باید تحریم ها را کاهش داد؟!

آنچه که مبرهن است این که برهم زدن عامدانه آرامش بازار حتی اگر آرامشش کاذب باشد نیز صحیح نیست، ولی باید دانست که این آرامش کاذب آنگاه که با فشارهای بیشتر دشمن و شروط جدید و ظالمانه همراه گردد، می تواند امیدکاذب بازار را با یک بدبینی بدخیم مواجه و تنش بیشتری را در گام بعدی به بازار متوجه سازد.

چه باید کرد؟

حرکت بعدی ایران بسیار حساس خواهد بود، ما در فرصت محدودی که حاصل جمع دوره انتقال قدرت دولت دهم و یازدهم، همچنین برگزاری اولین دور مذاکرات جدی اولیه است، می توانیم اتحاد و همدلی و تدبیر را در برنامه های اقتصادی وارد کرده و با ترویج واقع بینی در کنار مدیریت مناسب، کشور را با اقتصاد مقاومتی در برابر مشکلات واکسینه نماییم و در کنار آن به جای این که کشور را دچار بدبینی بدخیم نماییم، دشمن را دچار ناامیدی کامل و پا پس کشیدن از تحریمها بنماییم؛ اگر دشمن بفهمد که دولت جدید نیز حاضر به کوتاه آمدن از مصالح و اصول کشور نیست و حین این ناامیدی، اتحاد و همدلی مسئولان قوا و مردم برای مدیریت صحیح کشور را مشاهده نماید، خیلی سریعتر از وقتی که بخواهیم به ایشان باج دهیم، تحریمها به بن بست خواهند رسید (اتفاقی که اگر در دولت دهم رخ می داد اکنون شاهدی چیزی به اسم تحریم نبودیم)، دقت در تحلیل هایی که بعد از انتخاب آقای روحانی از سوی تحلیل گران و رسانه های غربی صورت گرفته است نشان می دهد که دشمن با هرگام عقب نشینی ما، به دو گام پیشروی می اندیشد، مسئله ای که نشان می دهد آقای روحانی در انتخاب کابینه بیش از هرچیز باید به دنبال افزایش مقاومت داخلی، در کنار افزایش توان مذاکره و تقویت ابزارهای امتیازگیری باشد.

مطالب مرتبط:
بررسی تحلیلی شایعات ارزی

تحلیلی مهم در نقش سیاست خارجی در مشکلات کشور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۲ ، ۲۱:۵۷
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

روزنامه جمهوری اسلامی در مقاله ای مفصل، ضمن انتقادهای شدید از آیت الله مصباح یزدی چند پرسش زیر را از وی مطرح کرده است که به وسع اطلاعاتم و تا پاسخگویی شاگردان نزدیک استاد به انها پاسخ می گویم:

پرسش اول  : 
امام خمینی درپیام تاریخی و پر‌نکته حضرت امام خمینی به روحانیت در سوم اسفند 1367 نوشته‌اند: دیروز "حجتیه‌ای‌ها" مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده‌اند!" پرسش این است که ایشان تا کنون درباره تفسیر و تحلیل این پیام تاریخی چه اقداماتی کرده‌اند و آیا در میان منابع و مواد آموزشی و یا برنامه‌های جنبی مرکز آموزشی ایشان، بخشی هر چند محدود به شناخت ویژگی‌های جریان حجتیه و مبانی فکری و تاریخ عملکرد آن اختصاص یافته است؟

جریان حجتیه یک جریان با تفکری محدود و خاص نیست و دامنه ای از انحرافات گسترده در باب مهدویت را در بر دارد و بهترین واکنش در برابر چنین گستره ای از انحرافات عقیدتی،‌ تبیین مبانی صحیح مهدویت است و سوابق دقیق ایشان در خصوص پاسخ گویی به مبانی حجتیه از سوی شاگردان خاص ایشان به زودی پاسخ داده خواهد شد. بحث دیگر این که آنطور که از سوال مشخص است،‌ هدف از سوال این است که مطهری زمان را به حجتیه بچسبانند و حال این که کدام عقل و منطقی است که بتواند تعارض حضور فعال، سازنده و تأثیر گذار استاد مصباح را در جهت برپایی اسلام حکومتی و حکومت اسلامی و ترویج گفتمان ولایت فقیه و تقویت آن در عصر غیبت توجیه نماید؟

پرسش دوم  : 
ایشان در اردیبهشت سال89 در مدرسه فیضیه در نقد موضوع "رهبری شورایی" گفته‌اند: "در طول تاریخ حکومت پیامبران و یک هزار و چهارصد سال شیعه، مسئله حکومت شورایی مطرح نبود و هیچ پیامبری را نداشتیم که با مجموعه‌ای از پیامبران حکومت کرده باشد. چنین موردی را حتی در زمان ائمه اطهار(ع) و فقهاء سنتی نیز نداشتیم و در هیچ آثاری نیز چنین چیزی نیامده است." ایشان افزوده‌اند: "ممکن است امروز برخی افکار غربزده چیزهایی بنویسند ولی سراغ نداریم که کسی از فقهای ما احتمال این کار را داده باشد." این در حالی است که موضوع "شورای رهبری" در هفت اصل و یک عنوان قانون اساسی در کنار عنوان "رهبر"، آمده بود و در بازنگری سال 68 نیز کاملا حذف نشده است. با وجود مبنا و اصولی که در نگاه ایشان این گونه با اسلام و فقه اسلامی و حتی تاریخ ادیان توحیدی مخالفت دارد و کسی از فقهاء احتمال درستی آن را نیز نداده است، ایشان چگونه این امر را نادیده گرفته و به قانون اساسی رای مثبت داده‌اند؟ (پیداست اینک شورای رهبری موضوع بحث نیست و نیازی به بحث ندارد و ذکر آن برای بیان منشأ پرسش است)

این که استاد مصباح به رهبری شورایی انتقاد داشته باشند و گفته باشند که نمونه اش در بین انبیا و اولیا دیده نشده است، دلیلی بر آن نیست که بگوییم که این شیوه حکومتی حرام و یا مخالف اسلام است و دلیلی بر آن نیست که در مواردی که کسی که واجد شرایط رهبری فردی در عرصه حاضر نباشد از این شورا استفاده نشود. در سال 89 در زمانی که فتنه گران و برخی ایادی ایشان بر طبل رهبری شورایی می کوبیدند تا موجب تضعیف ولایت فقیه و شخص مقام معظم رهبری شوند، ایشان به این نقد پاسخ گفتند و رهبری شورایی را در قیاس با رهبری فردی رد کردند و حقیقتاً‌ در زمانی که انسانهای بزرگی و جامع الشرایطی مانند مقام معظم رهبری وجود دارند چرا باید به رهبری شورایی متوسل شد؟  این سوال نشان می دهد که در پس پرده ذهن سوال کننده چه خدماتی از سوی استاد مصباح دردناک بوده است.

پرسش سوم:
آیت‌الله مصباح که کم و بیش شاهد بودیم برای پیروزی یک نامزد آن گونه وارد میدان شدند و برخی نشریات مربوطه و نیز برخی شاگردان از تقدیم طلاهای یکی از نزدیکان ایشان به ستاد انتخاباتی آن نامزد خبر دادند ، چرا حتی یک روز خودشان و فرزندانشان در جبهه حضور نیافتند و در حد یک سخنرانی نیز برای تقویت روحیه رزمندگانی که در جبهه حضور داشتند شرکت نجستند؟ آیا در طول نزدیک به سه هزار روز جنگ حتی توفیق یک یا چند روز حضور تبلیغی یا حتی حضور "نمادین" نیز نمی‌شد حاصل گردد؟

سوابق جبهه ای استادمصباح یا فرزندانش را نمی دانم، ولی می دانم کسی که از همان بدو انقلاب در مبارزه ی فکری با انحرافیون مختلف و در مناظرات متعدد تلویزیونی و غیره،‌ پوزه ی مکاتب انحرافی را به خاک آشنا می کرد،‌ در تمام این مدت و نه فقط در 8 سال دفاع مقدس،‌ جانش کف دستش بوده است و ای کاش کسی که این سوال را نوشته است،‌ قدرت درک جایگاه عالمانه و روشنگرانه ی استاد مصباح که در وسط میدان همواره آماج توهین ها و تحقیرها و تمسخرهای بیگانه و خودی نماها بوده است را می داشت.

پرسش چهارم:
آیت‌الله مصباح در این سال‌ها سخت بر مطلق بودن اختیارات ولی فقیه و ما فوق قانون بودن وی تاکید کرده و مشروعیت قوانین را نیز برخواسته از تایید ولی فقیه شمرده‌اند و به مخالفان آن تاخته‌اند. این در حالی است که ایشان در مباحث خود در زمان حضرت امام خمینی، در سال‌های 65-66 که در قالب کتاب نیز منتشر شده از جمله در استدلال بر لزوم "نظارت دقیق" بر "اعمال رهبری" و حتی تشکیل "دادگاه خبرگان" برای رسیدگی به کارهایی که به تعبیر ایشان به "زعم فقهای مجلس خبرگان صحیح و مطابق موازین شرعی و معیارهای عقلی نبود" و عزل وی در صورت اثبات عدم شایستگی، می¬نویسند: "زیرا در اسلام، غیر از معصومین علیهم‌السلام هیچ کس فوق قانون نیست، بلکه همه باید تابع قانون باشند". و نیز افزوده¬اند: "چنین نیست که رهبر جامعه اسلامی قدرت مطلق و بی¬چون و چرا داشته باشد و کسی نتواند وی را مورد پرسش و بازخواست قرار دهد". (حقوق و سیاست در قرآن، ص 262-263) خاستگاه تحول و مبنای تبدل نظر ایشان از آن دیدگاه به نگاه کنونی چیست؟ آیا به دلیل شرعی تازه برخورده‌اند یا برداشت تازه‌ای از دلیل قبل پیدا کرده‌اند؟

وقتی فردی مورد تأیید مجلس خبرگان باشد او ولی فقیه محسوب می شود که ولایتش مطاع است و اطاعت از او مطلقاً واجب، اما وقتی که همو بر اساس نظر مجلس خبرگان که از ارکان قانون اساسی کشور است (به واسطه ی اشتباهاتی) از صلاحیت بیفتد و یا در برابر فرد دیگری که شایسته تر است از ولایت عزل شود، این قانون و نظر مجلس خبرگان است که مطاع است و ولی فقیه جدید معرفی شده است که ولایتش مطلق است؛‌ همانطوری که می بینید بین این دو کلام استاد مصباح هیچ تناقضی وجود ندارد و اصولاً‌ تحول و تغییر رخ نداده است که سوال کننده به دنبال چرایی آن است. البته همانطوری که در سوال دوم به آن پرداختم،‌ یکی از اهداف سوال کننده، مشخصاً‌ تضعیف جایگاه نظری ولایت مطلقه فقیه به خصوص از نوع غیر شورایی آن است.

پرسش پنجم: 
چگونه از سوی برخی حامیان  دولت فعلی از جمله جناب ایشان، به نفع یک شخص(احمدی نژاد)، آن همه کرامات غیبی و فضائل معنوی به عنوان پشتوانه مطرح می‌شود، آن وقت در فاصله‌ای اندک این گونه مایه اعلام برائت آشکار و پنهان حامیان دیروز می‌شود؟ چگونه می‌شود آیت‌الله مصباح خبر دهند: وجود مقدس ولی عصر(عج) مشغول دعا برای این فرد بوده است. و نیز تاکید کنند: آیندگان به این نتیجه خواهند رسید که انتخاب وی مشحون کرامات و معجزات بوده است. و آن را نفخه الهی در این زمان و ناشی از یاری عنایات امام زمان(عج) بشمارند، اما اینک این گونه مبغوض گردد؟

جزئیات بیانات استاد مصباح در حمایت از آقای احمدی نژاد،‌ حداقل آنچه که اینجا گفته شده است به فرض صحت نقل قول،‌ چیزی از بصیرت و سلامت استاد مصباح کم نمی کند. استاد مصباح همواره در انتخاباتهای اخیر بر مبنای گفتمان اصلح پا به عرصه گذاشته اند (گفتمانی که همین اخیراً نیز مقام معظم رهبری آن را مورد تأیید قرار دادند) و تجربه هم نشان داد که ایشان بین نامزدهای حاضر (که حتی حاضر به تمکین در برابر قانون و البته ولی فقیه نشدند) اصلح بودند و این که همانطوری که استاد مصباح از رفتار و شایستگی های احمدی نژادِ ساده زیست، انقلابی و ولایت مدار تعریف و تمجید کردند با بروز انحرافات فکری، ابتدا از در نصیحت و سپس از در روشنگری درآمدند. کسی که این سوال را پرسیده است باید بداند که نه استاد مصباح و نه هیچ بزرگوار دیگری،‌ آینده ی فرد دیگری را نمی تواند تضمین نماید و به فرموده امام خمینی و طبق سیره ی معصومین ملاک حال فعلی افراد بوده است و چه بسا اصحابی که بعدها منحرف شدند و براساس معیار حالشان از نزدیکان پیامبر بودند. ضمناً این فاصله اندکی که در این سوال، بین معرفی و برائت به آن اشاره شده است، در باب نصیحت، چیزی حدود 3 سال و در باب روشنگری، چیزی در حدود 5 سال به طول انجامیده است، زمان 4- 5 سال برای کسی که به قدرت رسیده است، می تواند برای تغییرات اساسی قابل توجه باشد. به نظر می رسد ریشه ی سوال پنجم نیز با همان تحمیلها و نامه های بدون سلام مرتبط باشد که احمدی نژاد را از همان روز اول منحرف،‌ دروغگو، با سوءمدیریت، قانون گریز و.... معرفی کرده بود و حال این که به گواهی سوابق دولت نهم، این دولت در زمینه مدیریت، قانون مندی، صداقت، کاهش فاصله ی طبقاتی، ترویج گفتمان انقلاب، پاکدستی و ... (حتی به فرموده رهبر معظم انقلاب) ستودنی بوده است.

نتیجه: نوع سوالات و لحن آنها نشان از موقعیت سوال کننده دارد، چرا که در آنها،‌ دفاعیات جانانه استاد مصباح از ولایت فقیه و به خصوص ولایت مطلقه فقیه و تأیید ولایت فقیه فردی در برابر شورایی (جز در موارد نادر) و اثبات این که احمدی نژاد از همان روز اول منحرف و قانون گریز و ... بوده است، بیش از هرکسی در راستای اثبات گفته های آقای هاشمی در سالیان اخیر است و زمان و لحن سوالات نشان می دهد که هدف تعیین شده در این سوالات، اگر چه ضربت زدن به جایگاه استاد است، اما در واقع تنزیه و تطهیر رفتارهای قانون گریزانه و بعضاً‌ فتنه گرانه آقای هاشمی و فرزندان وی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۲ ، ۱۲:۴۰
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۰۷ ب.ظ

بررسی تحلیلی شایعات ارزی

بسم الله الرحمن الرحیم

با نامزدی آقای هاشمی نزول قیمت ارز و سکه شروع شد و با انتخاب آقای روحانی این روند تسریع شد که این مسئله موجب تحلیلهای مختلفی از بدبینانه تا خوشبینانه گردیده است، برخی این مسئله را نشان از نفوذ و دخالت آقای هاشمی و روحانی در اخلال در بازار ارز دانسته و برخی نیز اعتماد بازار را به آقایان موجب این مسئله معرفی کردند که در یک مطلب تحلیلی سعی می کنم منصفانه و جنبه های مختلف و متفاوت این مسئله را تقدیم نمایم.

قیمت ارز و سکه، تابع مسائل مختلفی است که برخی از آنها در داخلی کاملاً قابل کنترلند و برخی نه. برخی از این موارد عبارتند از:چاپ اسکناس در نتیجه کاهش بودجه، کاهش درآمد ارزی کشور در اثر تحریم، کاهش قیمت های جهانی نفت و طلا، ضعف در ایجاد تعادل در بازار ارز، کاهش تولید، افزایش نقدینگی به دلیل سیاست های اشتباه بانکی و پولی، افزایش مکررقوانین اقتصادی، ناآرامی های سیاسی داخلی و خارجی و بسیاری از دلایل دیگر که باعث می شوند ارزش پول ملی کاهش و قیمت ارز در برابر آن افزایش یابد. حالا باید دید که کدام بخش ازهر یک از این دلایل، در دست دولت، بیگانگان، مفسدان و سوءاستفاده گران و کدام در دست دشمنان دولت است.

ریشه افزایش هزینه و تأثیر آن بر کسری بودجه در کجا بود؟

یقیناً بیشترین نقش در افزایش هزینه های منجر به کاهش بودجه را دولت ایفا کرده است، عدم حمایت از تولید و انجام واردات، عدم صرفه جویی در افزایش بی حساب پروژه های عمرانی ناشی از طرح های بعضاً احساسی در سفرهای استانی، تحمیل هزینه های غیرضروری مانند واردات خودروها و کالاهای لوکس، طرح های غیرکارشناسی و بودجه بر و سوءمدیریت در هدفمندی یارانه ها موجب افزایش هزینه های دولت گردیدند. یکی از دلایل افزایش هزینه ها که به خود دولت و مجلس مربوط می شد، عدم پایبندی به طرح اولیه هدفمندی یارانه ها بود که برای دولت یک سهم 20 درصدی و یک سهم 30 درصدی نیز برای صنعت قائل شده بود و حال این که دولت با توزیع سهم خودش هم بین مردم و متعهد شدن به  پرداخت آن مبلغ افزایش یافته یارانه ها، خودش را با کاهش بودجه مواجه کرد و در حالی که در اولین بار، مبلغ یارانه نقدی را 2 ماه قبل از اجرای طرح داده بود، در مراحل بعدی به اواخر هر ماه موکول شد. یکی از مثالهای طرح های غیرکارشناسی و بودجه بر تغییر عجولانه و بدون فایده نظام آموزشی کشور بود که با هزینه های زیادی در زمینه ساخت و ساز مدارس، تدوین کتب جدید، آموزش معلمان برای انطباق با این نظام جدید و .... انجام شد و عملاً دوباره دولت بعدی ناچار به دوباره کاری جهت اصلاح همان خواهد بود.

دلیل اصلی کاهش درآمد و به خصوص درآمد ارزی کشور چه بود؟

اگر چه تمام دولت های پس از جنگ بایستی وابستگی خود را به نفت کاهش می دادند اما عملاً این مهم در هیچیک از دولتها میسر نشد. اگر دولت ها وابستگی خود به نفت را با استفاده از شفاف سازی اقتصادی و اخذ مالیات از تمام طبقات اقتصادی کاهش می دادند، عملاً تحریم های نفتی غیرقابل توجیه بوده و انجام نمی شدند و در صورت انجام نیز نمی توانستند تأثیر به سزایی در کاهش ارزش پول ملی بگذارند؛ در هر صورت اگر چه به نظر می رسد تحریم و تشدید آن از خارج اعمال شده است اما نمی توان آسیب پذیری کشور را در خصوص وابستگی به نفت و خیانت های برخی داخلی ها را در این خصوص بی تأثیر دانست. تشدید تحریم ها دقیقاً پس از فتنه 88 و در حالی که مذاکرات هسته ای به نقطه تبادل سوخت رسیده بود و با مانوری که بر غیرمردمی بودن حکومت و نارضایتی مردم رخ داد میسر شد. بحث دیگری که در تأثیر گذاری تحریم ها مهم بود، شناسایی نقاط ضعف کشوربود که بخشی از این مهم به کمک کسانی که در فتنه موثر بودند و پس از ناکامی در آن و با توجه به اشراف اطلاعاتی که در حوزه های مختلفی مانند نفت داشتند، انجام شده است. اوج خصومت مهدی هاشمی با نظام، با توجه به مکالمات تلفنی که با نیک آهنگ کوثر افشا شد، وجود این پتانسیل خیانت را در وابستگان فتنه اثبات می کند که امیدواریم هرچه سریعتر با پیگیری مجدانه در پرونده مهدی هاشمی، نتایج این مسئله آشکار و گزارش گردد.

کاهش تولید نتیجه چه اتفاقاتی بود؟

کاهش تولید موجب افزایش واردات، کاهش درآمد ملی، کسری بودجه و افزایش قیمت ارز می گردد. یقیناً هدایت تولید و امکان پیشرفت و توسعه در آن بیش از هر عاملی به دولت باز می گردد؛ این دولت است که می تواند با ایجاد فضای مناسب و رقابتی، فضای آرام و کم تنش داخلی، عدم تغییر مکرر رویکردها و قوانین، جهت دهی صحیح به تولید کنندگان در جهت انتخاب تولید مناسب، تأمین منابع مالی تولید با هدایت نقدینگی به آن سمت، وضع ابزارهای حمایتی از تولید، مدیریت و کنترل واردات و کاهش تورم (با استفاده از سیاستهای صحیح اقتصاد و پولی و بانکی)، می تواند تولید را پایدار نگاه دارد که متأسفانه در اکثر این بخش ها در دولت دهم، وضعیت شایسته ای را ندیدیم، ولی آیا تمام تقصیرها متوجه دولت است؟ آیا تحریم های واردات و صادرات و مناسبات بانکی روی تولید تأثیر نمی گذارد؟ ممکن است بگوییم تحریم ها همیشه بوده است ولی باید بگویم که تحریم صادرات و واردات و مبادلات بانکی هرگز به این شدت نبوده است و همانطوری که در بند قبلی عرض کردم، یقیناً این تشدید تحریم ها و همراه کردن سایر کشورها، بدون بروز فتنه 88 رخ نمی داد و به همین دلیل بازهم فتنه گران در بحث تولید نیز به صورت غیرمستقیم ولی موثر نقش داشته اند.

بخش دیگری که در بحث ضربه زدن به تولید موثر بوده است، مفسدان اقتصادی است. مفسدان اقتصادی با هدایت منسجم و موثر و با فضاسازی های رسانه ای، نقدینگی را به سمت بازارهای دلالی ارز و سکه و خانه و خودرو بردند و عملاً تولید با کمبود بودجه و منابع مالی مواجه و دچار آسیب گردید و البته در این خصوص ممکن است که برخی بین این مفسدان اقتصادی و سیاسیون رابطه ببینند که اظهار نظر صریح در این خصوص جز با برگزاری و ادامه ی دادگاه های مربوطه میسر نخواهد بود. بالاخره باید پذیرفت بخشی از تحرکات مفسدان اقتصادی نیز حاصل سوء مدیریت دولت در افزایش نقدینگی و کاهش توان بانکها در جذب آنها بوده است و باید گفت که قوی ترین مفسدان اقتصادی نیز با راه های مدیریتی و اقتصادی و اطلاعاتی قابل کنترل و خنثی سازی هستند.

آیا اشتباهات بانکی و پولی دولت نتیجه ی کار دشمنان بود؟

یقیناً یکی از ابزارهای کلیدی و بسیار مهم در کنترل اقتصاد هر کشور، بانکها هستند. اگر بانکها نتوانند نقدینگی را به خوبی جذب کنند و نرخ سود سپرده گزاری به مراتب کمتر از نرخ تورم باشد و اگر نتوانند منابع ایجاد شده را به خوبی به مبادی تولیدی و اجتماعی (ازدواج و مسکن و ...) هدایت نمایند و برعکس به سمت گروههای از نوع گروه خسروی و برای مفاسد 3 هزار میلیاردی منتقل کنند، وقتی پولهای مردم از بانکها بیرون می رود و به مناطق غیرقابل شناسایی و غیر شفاف رسوب می کند، چگونه می توان توقع داشت که نظام بانکی موجب کاهش نقدینگی، حمایت از تولید و شفاف سازی اقتصادی گردد؟! یقیناً یکی از مواردی که دولت در آن نقش کامل و موثری داشته است همین سوءمدیریت بانکی و پولی کشور است.

آیا فضای داخلی کشور و نا آرامی های سیاسی چه میزان و از سوی چه کسانی بر بازار ارز تأثیر داشتند؟

بارها دیدیم که همزمان با یک مذاکره دوستانه بین سران قوا و یا برخی افشاگری های سیاسی و یا خط و نشان کشیدن های داخلی و خارجی (فارغ از صحیح یا غلط بودن آنها)، بازار ارز دچار آرامش و یا تلاطم شد و این نشان می دهد که مسائل روانی و سیاسی به شدت بر آرامش اقتصاد و به خصوص آرامش بازار حساس ارز تأثیر گذار است. پس نمی توان عجیب دانست وقتی یک دولت سرکار بیاید که برای دشمن خط و نشان نمی کشد و دشمن نیز برای او خط و نشان نمی کشد و یا هنوز وارد اختلاف و تنش با سایر قوا و نهادها نگردیده است، بازار نیز طعم آرامش را خواهد چشید و بازار آرام و مطمئن موجب افزایش ارزش پول ملی  کاهش قیمت ارز خواهد شد.

نتیجه: با توجه به عوامل فوق می توان دید که افزایش قیمت ارز و سکه ناشی از عوامل مختلف داخلی و جهانی بود که بخشی از آن به خصومت استکبار جهانی، بخشی به سوء مدیریت دولت و مجلس، بخشی به فتنه گری فتنه گران و قسمتی نیز به سوءاستفاده ی سوءاستفاده گران برمی گردد و نباید به صورت کلی و قطعی، همه را متوجه یک فرد یا گروه نمود، بلکه باید با تحلیل مناسب و صحیح نقش هریک، کشور را به سمت صحیح هدایت نمود. در حال حاضر بین عوامل مهمی که در بالا آوردم و روی قیمت ارز تأثیر دارند، عامل فضای آرامش سیاسی و اتحاد و همدلی بین قوا بیشترین عامل شفاف و تأثیر گذار بر کاهش فعلی قیمت ارز به شمار می رود و برخی مسائل مانند امور مدیریتی در کنترل بازار و اقتصاد تا انتقال قدرت به دولت جدید محقق نخواهد شد و البته ممکن است برخی از موارد و تفاهمات زیرزمینی برخی مفسدان اقتصادی نیز در این خصوص تأثیر گذار باشد که جز با دخالت و پیگیری نهادهای اطلاعاتی و قضایی قابل استناد نخواهند بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۰۷
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۱۹ ق.ظ

واعظی و ترکان در دیروز، امروز، فردا چه گفتند

بسم الله الرحمن الرحیم

میهمانان برنامه دیشب برنامه دیروز، امروز، فردا، دوتن از نزدیکان حجه الاسلام والمسلمین حاج حسن روحانی بودند که به احتمال قریب به یقین دو پست حساس از کابینه ی دولت را خواهند داشت، آقای مهندس ترکان از گزینه های مطرح برای معاونت اولی، معاونت اجرایی، وزیر نفت و آقای دکتر واعظی نیز گزینه ی مطرح برای وزارت امور خارجه است.

مباحث مربوط در برنامه دیشب، بیشتر در مورد برنامه ها ورویکردهای دولت آقای روحانی بود که هرکدام از میهمانان برنامه در حوزه ی احتمالی بکارگیری شان، مواردی را مطرح می کردند. مباحث اجرایی و مدیریتی در خصوص اداره ی کشور، مبارزه با مفاسد و سایر محورهای برنامه را آقای مهندس ترکان با تجربه و اشراف خوبی توضیح دادند که امیدوارم این مباحث که بیشتر نظری بودند در دولت آقای روحانی به عمل درآیند؛ ولی در مورد جایگاه سازمان بازرسی نظرات و پیشنهاد خاصی داشتند.

آقای مهندس ترکان اعتقاد دارند که سازمان بازرسی در جایگاه مچ گیری عمل کرده و فاقد کارآیی خود در زمینه ی سالم سازی است و به اعتقاد ایشان سازمان بازرسی باید زیر مجموعه ی سه قوا اداره شود نه به عنوان زیرمجموعه قوه قضاییه، که حقیر این پیشنهاد را قبول ندارم، چرا که اگر چه یکی از اهداف سازمان بازرسی همین اصلاح و سالم سازی است، اما این کار را در اولین گام با همان کشف جرم و پایش سیستم ها دنبال می کند و اگر هر قوه ای علاقه دارد که در زیرمجموعه اش سالم سازی و نظارت و پایش را به صورت خودارزیابی و ممیزی داخلی دنبال کند می تواند از ابزار خودش برای این کار استفاده کند، یقیناً وجه تمایز و مشخصه ی خوب سازمان بازرسی همین است که از یک قوه دیگر به قوه مجریه نظارت می کند و اگر چنین نبود مانند سایر برنامه هایی که با هماهنگی چند قوه باید انجام شود در حین هماهنگ سازی ها و تعارفات سیاسی روی زمین می ماند. آقایمهندس ترکان، می گوید که سازمان بازرسی باعث شده است که مدیران شجاع گرفتار شوند و مدیرانی که کار خاصی انجام نمی دهند در امان باشند و حال این که نظارت بر مدیرانی که خوب کار نمی کنند باید توسط خود دولت و با محوریت بهره وری و بهبود کیفیت انجام شود نه توسط سازمان بازرسی. البته من اعتقاد دارم که سازمان بازرسی بسیار بهتر از وضعیت موجود می تواند کار کند چرا که هم اکنون جرایم و تخلفاتی که در کشور صورت می گیرد بعضاً در مراحل خیلی دیر کشف می شوند که این مسئله اهمیت تقویت ساختاری سازمان بازرسی را نشان می دهد. البته یکی از ضعفهای سازمان بازرسی این است که به عنوان بخشی از قوه قضایی نمی تواند به صورت مؤثر بر سایر بخشهای قوه قضاییه نظارت داشته باشد که این مسئله می طلبد قوه قضاییه فکری به حال مسئله نماید. بحث دیگر این که اگر پیشنهاد آقای ترکان قبل از بر سرکار آمدن آقای روحانی مطرح شده باشد می توان آن را یک پیشنهاد تخصصی قلمداد نمود اما طرح این پیشنهاد در این مقطع مثل این است که ایشان بخواهد کار دولت آقای روحانی را در مواجهه با این سازمان و نظارتهای دست و پاگیرش آسان نماید.

آقای دکتر واعظی نیز در موارد متعدد در خصوص فراجناحی بودن دولت آقای روحانی تأکید کردند و حسن!!! ختام برنامه دیشب، سخنان ایشان در خصوص سیاست خارجی بود که با توجه به احتمال بکارگیری ایشان در وزرات امور خارجه قابل تأمل است. آقای واعظی گفتند که سالهاست که مسائل داخلی و مدیریت اقتصادی کشور خرج سیاست های خارجی می گردد و حال این که باید سیاست های خارجی را خرج مسائل داخلی نمود. این حرف آقای واعظی متأسفانه بیش از این که بخواهد سیاست خارجی را حامی مسائل داخلی و اقتصادی معرفی کند، اینگونه ذهن ها را هدایت می کند که سیاست خارجی را باید به پای مسائل داخلی ذبح نماید، امیدوارم همانطوری که خود آقای روحانی در سخنرانی های پس از انتخاباتی خود بیان کرده اند نگذارند عزت و استقلال کشور تضعیف شود و نگذارند جبهه ی انقلاب در خارج از مرزها دچار تزلزل شود، جبهه سوریه، حزب الله، فلسطین و هرآنچه که به عنوان خط مقدم دفاعی مرزی و فکری جمهوری اسلامی تلقی می شوند در نتیجه ی سیاست های اشتباه تضعیف شوند، یقیناً، حتماً و مطمئناً این جبهه ها موجب تقویت قدرت چانه زنی ایران در میز مذاکره هستند و حتی با همان هدف حفظ مسائل داخلی هم که شده نباید این نقاط قوت را به راحتی خنثی کرد و یا از دست داد و بر زمین گذاشت، مطمئناً اگر آمریکا و مذاکره کنندگان غربی علاقه ای در خصوص ادامه ی مذاکرات داشته باشند به دلیل همین نقاط قوت است. و البته وزیر خارجه و دبیر شورای امنیت ملی در دولت آقای روحانی حتماً باید بداند و می داند که در ایران سیاست های مهم و کلی در این زمینه ها مستقیماً از سوی رهبری تعیین می شود و اینچنین نیست که یک دولت این را خرج آن  و دولت بعد آن یکی را خرج این یکی کند. دولتها تنها می توانند در چارچوب مسائلی که از سوی رهبری ابلاغ می شود، از ابزارهای مختلف و مهارت های بیشتری استفاده کنند نه این که چارچوب را جابجا نمایند. بحث دیگر این که اگر قرار باشد بگوییم که مسائل داخلی کشور بدون خرج شدن سیاست های خارجی قابل اصلاح نیستند یقیناً پیش از هرگونه مذاکره دستهایمان را بالا برده ایم چرا که این حرف از سوی دشمن اقرار به شکست تلقی خواهد شد.

یقیناً ما هم ترجیح می دهیم که تحریمها کاهش و حتی حذف شوند اما این مسئله را تنها با تغییر هیأت مذاکره کننده و روند مذاکرات میسر نمی دانیم، بلکه یقیناً تا نقاط ضعف کلیدی ما در بحث مدیریت اقتصادی و قبل از مذاکرات به نحو مقتضی پوشانده نشوند، باقی ماندن آن نقاط ضعف موجب می شود مثل همینک، گروه 5+1 به تأثیر تحریمها امیدوارتر گردد و مسائل طولانی تر شود و حال این که اگر دولت با اقداماتی مانند اقتصاد مقاومتی (در جهت وابستگی کمتر به نفت و حمایت از تولید و کاهش مفاسد اقتصادی و حذف رانتخوارها و اصلاح ساختارها و تحول اقتصادی) و دعواهای حقوقی  در برهم زدن تحریمها (مانند آنچه که در مورد لغو تحریم بانک ملت دیدیم) قدرت چانه زنی را افزایش دهد و امید به تأثیر تحریمها را کاهش دهد، یقیناً آن سوی میز مذاکره نیز علاقه ای برای تسریع حل مسئله تحریمها خواهند یافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۹
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۰۵ ق.ظ

چه راحت احساس تکلیف می کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم

هر ساله شاهدیم که در انتخابات های مختلف و یا حتی در انتصابات متعدد، برخی خود را در معرض انتخاب و انتصاب قرار می دهند و اولین و بعضاً تنها دلیل و یا بهانه شان نیز احساس تکلیف است. اما این همه حس تکلیف را چگونه می شود با هم جمع کرد؟! آیا همه واقعاً تکلیف دارند؟! یا داشتن حس تکلیف کافی است؟! چگونه می توان بین این همه تکلیف گرا یکی را انتخاب کرد؟ آیا تکلیف رأی دهنده ارتباطی با تکلیف نامزد دارد؟

آنچه که با توجه به سوالات فوق بدیهی به نظر می رسد این است که نمی توان این همه حس تکلیف را در کنار هم واقعی دانست و نمی توان ادعای حس تکلیف را دلیلی برای تکلیف انتخاب کنندگان در انتخاب وی دانست. پس چه می توان کرد؟ آیا می توان حس تکلیف را از ویژگی های نامزدها حذف کرد؟ یقیناً اگر حس تکلیف حذف شود، منفعت طلبی را باید جایگزینش نمود و این یعنی حذف تکلیف گرایی موجب انتخاب صحیح نخواهد شد، بلکه باید تکلیف و تکلیف گرایی را تبیین کرد.

تکلیف را می توان در شئون مختلف معنا کرد، تکلیف نسبت به معلم، نسبت به والدین، نسبت به فرزندان، نسبت به جامعه، نسبت به هم حزبی ها، نسبت به حاکم، نسبت به قانون، نسبت به بشریت و یقیناً در رأس تمام تکلیف ها، تکلیف الهی خواهد بود. آنچه که در تکالیف مختلف مشاهده می شود این است که تکلیف یک نفر نسبت به دو مرجع می تواند اینقدر متفاوت باشد که حتی یکدیگر را نفی کنند مثلاً تکلیف یک فرد نسبت به خانواده بعضاً در تضاد با تکلیف همان فرد در برابر جامعه قرار می گیرد و اینجاست که می توان دریافت که تمام تکالیف نسبی هستند مگر تکالیف الهی، یعنی مهمترین تکلیف که تکالیف دیگر را باید تحت الشعاع قرار دهد، تکالیف الهی است که در رعایت حدود الهی مشاهده می شود. در مواردی که دو تکلیف غیر الهی با یکدیگر در تضادند نیز خداست که تکلیف را مشخص می کند و مرجع تشخیص خواست خدا، در مرحله ی اول اولیای خدایند.

اگر کسی حس تکلیف کند ولی بداند که حکم ولی خدا در تضاد با حس اوست و یا این که بتواند از اولیای الهی در خصوص صحت حسش سوال کند، باید براساس تکلیفش از اولیای الهی سوال کند.

اگر کسی براساس حس تکلیف وارد شده باشد، اما در وسط کار ببیند که فرد دیگری شایسته تر است، اینجاست که باید تکلیفش را مرور کند و درست تشخیص بدهد.

اگر کسی حتی براساس حس تکلیف وارد شده باشد، اما ببیند که حضورش ضربه یا خدشه ای به جامعه و یا وحدت کشور و یا موجب تقویت جبهه آسیب ها و از بین رفتن فرصتها می گردد، باید با دقت نظر، تکلیف حقیقی اش را شناخته و به درستی انصراف دهد.

اگر کسی می بیند که براساس تکلیف آمده است اما دشمنان حضور وی را موجب امید و برنامه ریزی خودشان قرار داده اند، باید در حس تکلیف خود شک کند و به سرعت نسبت به شناخت و انتخاب تکلیف که تغییر راه و یا انصراف از رقابت است و یا تغییر اهداف و شعارهاست بکوشد.

اگرچه توجه به معیشت و رفاه مردم امر بسیار مهمیست، ولی کسی که عشق مردم دارد و برای حضور در عرصه ای احساس تکلیف می کند، باید ببیند برای کدام کار مردم بوده است؟ آیا فقط برای رفاه و دنیای مردم پا به میدان گذاشته است یا برای عزت و آرامش و استقلال و ایمان مردم در کنار معیشت و رفاه شان؟

آیا توانایی داشتن در یک مقام و منصب حساس به معنی تکلیف برای کسب آن است یا فرد باید توانایی معنوی برای سالم ماندن در آن کار را نیز داشته باشد؟ اگر کسی در برابر موقعیت های کوچک نمی توانید از انتفاع شخصی اش بگذرد و یا نیتش برای حضور الهی نباشد، چگونه خواهد توانست در موقعیت های حساس و کلیدی، به نفس، خانواده،و دوستانش بیش از سایرین بها ندهد؟

آیا همواره تکلیف برای آمدن است یا بعضی وقت ها تکلیف است که نیایی و یا کنار بکشی؟ آیا طلب یک پست بدون مقدمه سازی در زمینه ی شخصیت و کنترل نفس میسر است؟!

آیا همواره باید به شخصه حس تکلیف کرد و یا نه! باید از کسانی کمک خواست تا در انتخاب و شناخت تکلیف و چگونگی ادای آن یاری نمایند؟ آیا یاری خواستن از دیگران به معنی عدم بلوغ فکری است؟ و یا کسی که از افراد شایسته نظر می طلبد، بیش از دیگران بالغ است و یا لااقل پتانسیل به بلوغ رسیدن را داشته و دارد؟

آیا سوی دیگر احتیاط در حس تکلیف این است که افراد از پست و سمت بترسند؟! آیا احتیاط بیش از حد و کناره گیری از مناصب حساس موجب به قدرت رسیدن ناشایستگان نخواهد شد؟! یقیناً شرط اول برای انسان های تکلیف گرا این است که از تکلیف فرار نکنند و شرط دیگر نیز این است که نگذارند از مسیر تکلیف خارج شوند.

به نظر می رسد برای داشتن حس تکلیف، باید تخصص و فهم صحیح و دقیقی از مسائل داشت و این که افراد تکلیف گرا باید بدانند که همواره به نصیحت، درس اخلاق و تقویت ایمان نیاز دارند و بدانند که با دور شدن از منبر، محراب، توکل و توسل، به سان آن حدیث که راه یافتن شرک در دل مومن را از راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در شب تار مخفی تر می داند، اخلاص از عمل رخت بر می بندد و تکلیف گرایی به شعار بدل خواهد شد و موجب مختل شدن عمل دیگران به تکلیف می گردد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۰۵
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۵۳ ق.ظ

دلایل اصرار بر دروغ تقلب چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از انتخابات 88 پیگیری در خصوص ادعای تقلب، از سوی کسانی که مدعی قانون گرایی بودند به بدترین و ساختار شکنانه ترین رفتارهای اجتماعی کشیده شد. ادعای تقلب در انتخابات، با اصرار بر ابطال آن همراه شد و نظام در حراست از رأی مردم و قانون دربرابر این خواسته تسلیم نشد. تسلیم نشدن در برابر این خواسته با عدم هرگونه اقامه ی دلیل در باب تقلب همراه بود، مواردی مانند توزیع سیب زمینی و سهام عدالت که در بدترین و بدبینانه ترین حالت می توانستند، تنها مانند تخلفاتی که در سایر انتخاباتها نیز رخ داده بود شمارده شود، که این بی منطقی و زورگویی موجب کاهش صفوف معترضان و مدعیان تقلب گردید.

جالب بود کسانی که مدعی اصلی تقلب بودند اکثراً خودشان سابقه ریاست جمهوری و نخست وزیری داشتند و بارها اقرار کرده بودند که نظام انتخاباتی ایران غیر قابل تقلب است.

اگر چه معترضان در حال کاهش بودند، اما حرکات ساختارشکنانه در همان معترضان باقی مانده تشدید شد تا به توهین به مقدسات کشیده شد و ناگهان سیل مردمی در 9 دی، نسخه ی فتنه گران و ساختار شکنی شان را در هم پیچید، اتهام زنندگانی که آن سیل عظیم در تمام کشور را شاهد بودند مطمئن شدند که این مردم به انقلاب آن قدر اعتماد دارند که دیگر ادعای تقلب کارگر نخواهد بود.

بعد از 9 دی، راهپیمایی 22 بهمن 88 با شور خاصی برگزار شد و مردم بیش از همیشه در آن شرکت کردند تا نشان دهند که به انقلاب اعتماد دارند و مثل اول انقلاب برایش مایه می گذارند.

پس از 9 دی و 22 بهمن، انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی برگزار شد و با توجه به این که هنوز چیزی از اتهام تقلب به نظام نگذشته بود، همه ی چشمها به میزان مشارکت مردم در انتخابات بود که آن انتخابات نیز با مشارکتِ 64 درصدی  و با کسب اکثریت کرسی ها توسط اصولگرایان به یک دلیل کمی و کیفی در اثبات دروغ بودن تقلب بود چرا که هم میزان مشارکت و هم نتیجه ی آرا صحت نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری را تأیید می کرد ولی با این وجود دیگرکسی از تقلب در این انتخابات سخن به میان نیاورد.

برخی از اظهارات وابستگان فتنه در دادگاه های علنی و یا فیلم اظهارت آقای تاجزاده در زندان و یا اسناد کاغذی یا مکالمات تلفنی که از افرادی مانند مهدی هاشمی منتشر شد و بسیاری مستندات و شواهد دیگر، نشان می داد که قبل از برگزاری انتخابات، قرار است از این حربه به عنوان وسیله ای برای امتیاز گیری استفاده شود.

تا امروز که انتخابات 92 برگزار گردید، مردم ایران بارها در راهپیمایی های متعدد با مشارکت فعال خود نشان دادند که به انقلاب و رهبری ایمان دارند که این مشارکت مردم کم کم، مشارکت اصلاح طلبان را نیز موجب شد به نوعی که سیاست تحریم و قهر اصلاح طلبان، در سایه ی حضور مردم، به مهجوریت و حذف اصلاح طلبان تندرو مانند خوئینی ها منجر شد و اصلاح طلبان معتدل تری مانند خاتمی، ناچار به حضور فعال در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری شدند، مشارکت ایشان در حدی بود که نه تنها پای صندوق حاضر شدند بلکه نامزد هم شدند و یا نماینده معرفی کردند.

انتخابات 92 ریاست جمهوری نیز با حضور نمایندگان اصلاح طلبان و اعتدالیون و مشارکت فعال و اتحاد ایشان همراه شد. اتحاد اصلاح طلبان با کسی که مدعی اعتدال و قانون مندی و مخالف هرگونه اقدام غیرقانونی بود، در برابر تفرق و تعدد نامزدهای اصولگرایان موجب پیروزی در همان مرحله ی اول انتخابات گردید ولی میزان رأی ناچیزی که موجب شد تا انتخابات در همان مرحله ی اول به نتیجه برسد، موجب شد تا مدعیان خارجی و داخلی تقلب در انتخابات، این انتخابات و صحت آن را مورد تأیید قرار دهند.

اما آنچه که بسیار جای تأمل دارد، با این همه دلیل و شواهد بر امانت داری انقلاب در حفظ آرای مردم، اصرار بر همان ادعای تقلب در انتخابات 88 است. اکنون که از این منادیان می پرسیم:

چرا باید همان مجری انتخابات و همان ناظر انتخابات در حالی که 11 میلیون می توانست تقلب کند فقط 7دهم درصد رأی آقای روحانی را پایین نیاورد تا انتخابات به مرحله دوم برسد، دلایلی می آورند که بعید می دانم خودشان نیز به آنها کوچکترین باوری داشته باشند:

  • می گویند اگر به مرحله دوم هم می رسید، چون آرای رقبای دیگر کم بود، باز هم آقای روحانی پیروز می شد، در حالی که در آن صورت آرای سایر نامزدها می توانست به سمت نماینده اصولگرایان برود و این که بازهم برگزاری مناظره می توانست تعادل را برهم بزند و این که اصلاً نظامی که بلد است تقلب کند و قبلاً هم این کار را کرده است، بازهم می توانست چند درصد ناقابل دیگر تقلب کند تا در دور دوم به نتیجه برسد!!
  • می گویند که چون در انتخابات 88 خوب اعتراض کردند، این بار، نظام دیگر از ترس تقلب نکرد و حال این که جواب این است که همانطور که نظام توانست در آن زمان اوضاع را مدیریت کند بازهم می توانست چنین کند!!
  • یا می گویند که اگر کسی در انتخاباتی تقلب کرد دلیل نمی شود در تمام انتخابات ها تقلب کند، که پاسخ این است که در برابر کسی که یکبار تقلب 11 میلیونی کرده است!!! چه دلیلی وجود دارد که مردم در آن با این شور و نشاط شرکت کنند جز این که آن ادعا از ابتدا دروغ بوده باشد!

در هر صورت اکنون نه به لحاظ اثبات نحوه ی تقلب و نه به لحاظ اثبات بی اعتمادی مردم و نه به لحاظ اثبات بی اعتمادی مدعیان تقلب به نظام و چه به لحاظ نحوه ی برگزاری سایر انتخاباتها مانند انتخابات مجلس و ریاست جمهوری اخیر، هیچ دلیلی برای اثبات اتهام تقلب که وجود ندارد هیچ!! شبهه ای هم برای آن باقی نمانده است ولی همانطوری که در مقدمه بحث گفتم، اصرار بر این ادعا، جای تأمل فراوان دارد:

به راستی چه دلیلی وجود دارد که مدعیان و مصران اصلی در خصوص تقلب به هیچ وجه حاضر به پذیرش اشتباه خویش نیستند؟! که در اینجا به آنها اشاره می کنم:

  • پذیرش اشتباه کاری است که از انسانهای مغرور و مدعی هرگز بر نمی آید.
  • پذیرش سالم بودن انتخابات در سال 88 یعنی پذیرش باخت در آن سال و پذیرش باخت خودش مقوله ای سخت است که تنها از شجاعان بر می آید.
  • پذیرش اشتباه شاید اینقدر سخت نبود، ولی وقتی که آن اشتباه اینقدر بزرگ باشد که به یک فتنه ی عظیم منجر شده باشد و در حالی که قرآن کریم فتنه را از قتل شدیدتر می داند براستی دشوار است.
  • پذیرش اشتباه وقتی که آن اشتباه سالها کشور را دچار عقب افتادگی کرده باشد، وقتی که تمام یک ملت را در فشار قرار داده باشد، وقتی که مذاکرات رو به توافق (در مرحله مبادله سوخت) را به تعلیق 15 ماهه و دور جدید تحریمها کشانده باشد، براستی یک کابوس تلخ است.
  • پذیرش اشتباه شاید اگر فقط دامنه ی اشتباه به داخل مرزها محدود می شد دشوار نبود ولی وقتی آن اشتباه باعث شد تا بیداری اسلامی به واسطه ی وجهه جعلی که فتنه گران از انقلاب ارائه کردند به سمت اسلام های آمریکایی (از نوع ترکیه) متمایل شوند به راستی سخت است.
  • پذیرش اشتباه بدون جبران آن حقیقتاً موجب شرمساری است و این مسئله باتوجه به عدم امکان جبران آثار گسترده خانوادگی، ملی و جهانی فتنه 88 عملاً غیر ممکن است.
  • پذیرش دروغ بودن تقلب، یعنی مهرمحکومیت بر پرونده ی فتنه گران، یعنی کسانی که فتنه را برپا کردند و برپا نگاه داشتند را نمی توان به راحتی تبرئه کرد.
  • پذیرش اشتباه کار آسانی است ولی نه وقتی که اصرار بر آن اشتباه سالها با جسارت استمرار یافته باشد، به راستی یک اشتباه 1500 روزه را چگونه می توان، یک روز با عذرخواهی پاک کرد؟

توصیه ی من به مدعیان اصلی تقلب این است که بیایند و یک بار برای همیشه اشتباهشان را بپذیرند تا هم ناچار نباشند تا ابد برای خودشان توجیه و دلیل بتراشند و هم این ادعا را برای دفعات بعدی که شاید خودشان انتخابات برگزار می کنند باز نگذارند و هم دهان یاوه گویان خارجی را در تخریب انقلاب ببندند، و در انتها یک سوال:

آیا اگر 4 سال بعد کسانی بیایند و بدون دلیل و از راه های غیرقانونی مدعی تقلب در انتخاباتی شوند که دولت روحانی برگزار می کند، می توانند ایشان را از تأسی به رفتارهای ساختارشکنانه و غیرقانونی که خودشان انجام دادند، باز دارند؟ آیا بازهم می توان گفت که در انتخابات ایران راه تقلب باز نیست؟ آیا می توان از مردم خواست که اعتراضشان را از راه قانونی دنبال کنند؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۵۳
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۱ ب.ظ

بزرگترین اشتباه انتخاباتی

بسم الله الرحمن الرحیم

امسال بزرگترین اشتباه در انتخابات، اعتماد به برخی نظرسنجی هایی بود که طی چندین انتخابات برگزار شده، دقت بالایی را از خود نشان داده بودند. بسیاری از انصرافات یا عدم انصراف ها نیز برمبنای همین نظرسنجی ها رخ داد اما آنچه که مشخص شد این بود که دقت این نظرسنجی ها امسال خیلی پایین بود، به نحوی که براساس نظرسنجی سایت تبیان که معتبرین نظرسنجی های گذشته را از خود نشان داده بود در این دوره، مجموع آرای آقایان روحانی و عارف تنها 20 درصد پیش بینی می شد و آرای جلیلی و قالیباف نیز مستقلاً 30 درصد اعلام شده بود و این نظرسنجی موجب شد تا جلیلی و قالیباف ائتلاف نکنند ولی عارف کناره گیری نماید.

اختلاف معنی دار نظرسنجی تبیان با آرای واقعی، حقیقتاً قابل مقایسه با دقتی که در انتخابات گذشته داشت نبوده است و به نظر می رسد با توجه به شناخته شدن نظرسنجی تبیان به عنوان یک نظرسنجی دقیق، همانطوری که آرایش سیاسی نامزدها کاملاً متأثر از این نظرسنجی بوده است، نمی توان این بی دقتی و اشتباه در نظرسنجی سایت تبیان را به راحتی مورد اغماض قرار داد، به نظر می رسد که:

اولاً باید در خصوص صحت روند نظرسنجی انجام شده از سوی سایت تبیان تحقیقات کافی به عمل آید و دلایل فنی خواه عمدی و یا سهوی اشتباه بودن این نظرسنجی مشخص گردد.

ثانیاً باید برای انجام نظرسنجی های معتبر در موارد مهمی مانند انتخابات، موسساتی تشکیل و برای نظرسنجی نیز استانداردهای مشخصی تعریف گردد؛ همانطوری که کشورهای مهم دنیا از وجود چنین مراکزی استفاده ی زیادی در برنامه ریزی و پیشرفت کشورشان می کنند.

ثالثاً نهادی متولی صدور مجوز و نظارت بر موسسات نظرسنجی تعریف گردد و برای برخورد با تخلفات این موسسات قوانین لازم و ضمانت اجرایی مناسب تعریف گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۴۱
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۲۳ ب.ظ

تبریک حماسه سیاسی

بسم الله الرحمن الرحیم

بیانیه ی تشکر و تبریک آقای روحانی مایه ی امیدواری بود، امیدوارم ایشان بتواند در عین احقاق حقوق حقه ی ایران و پایبندی به قانون و اعتدال، در عرصه های بین المللی و داخلی موفق و موید باشند. خلق این حماسه ی سیاسی را به حامیان آقای روحانی و همه ی مردم ایران تبریک عرض نموده و امیدوارم در آینده از این انتخاب راضی باشیم و امیدواریم ایرانیان منتقد به انقلاب نیز به یمن این انتخابات و حضور آقای روحانی با انقلاب دوست باشند.

ضمناً امیدوارم این نحوه ی تعامل، تبریک و دوستی را در تمام برد و باختهای انتخاباتی همچنان شاهد باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۲۳
سیاوش آقاجانی