انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۲۱۴ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۴:۰۸ ق.ظ

قدم به قدم با نو اصولگرایی

بسم الله الرحمن الرحیم

1- اصولگرایان قبل از دولت اصلاحات به انحصار طلبی در پستها و جایگاه های شان معروف بودند، به نحوی که صداوسیمای آقای علی لاریجانی و ریاست مجلسی آقای ناطق نوری به شدت مورد انتقاد قرار داشت و بسیاری اصولگرایان یا وابستگان و بستگانشان به نهادهای ثروت و قدرت و رانتخواری یا مشغول و یا متهم بودند،‌ این منفوریت اصولگرایان در آن دوره بود که باعث پیروزی مقتدرانه اصلاح طلبان شد. اما هم اکنون اصولگرایان را به دو شعبه می توان تجزیه نمود، یکی آن اصولگرایی که در قالب تعاریف جناحی و تشکلاتی از قدیم تعریف شده بودند و به عنوان اصولگرایان سنتی مطرح بودند و به کار تشکیلاتی و مصلحت سنجی های سیاسی اصالت می دادند و دیگری افراد و یا تشکلهایی که بعدها و عموماً بعد از اصلاحات در دامنه تعریف اصولگرایی ورود پیدا کردند و مبادی به مباحث حزبی و گروهی اصولگرایی نبوده و تکلیف محور بودند. در این یک دهه و پس از جریان اصلاح طلبی، اصولگرایان جدید که از این پس به آنها نواصولگرایان خواهم گفت، با تشکلی به نام آبادگران به محوریت مهندس چمران پا به منصه ی ظهور نهادند و در انتخابات شوراها موفق به ورود تشکیلاتی در مدیریت شهر تهران شدند که خروجی این شورا فردی به نام احمدی ن‍ژاد به عنوان شهردار بود و این شهردار با حمایتِ همان گروه و بدون پشتوانه از سوی اصولگرایان سنتی و حتی در رقابت با ایشان توانست بر هاشمی رفسنجانی و لاریجانی و قالیباف و ولایتی و توکلی و ... موفق به کسب اکثریت آرای مردم گردد و اگر چه بعدها آقای احمدی نژاد منکر هرگونه حمایت جناح های سیاسی شد، ولی هرگز نمی توان نقش مهندس چمران و گروه آبادگران را در موفقیت و حضور نواصولگرایان در عرصه ی سیاست منکر شد.

2- نو اصولگرایان به قدرت نمی رسیدند اگر جریان فکری ولانگارانه اصلاح طلبی با جهاد فکری علمای اسلام و در رأس آنها استاد مصباح و شاگردانشان مواجه نمی شد، ایشان بودند که با مقاله و مناظره و مباحثه و سخنرانی، مظلومانه سینه شان را در معرض تیرهای مسموم تهمت قرار دادند و تئوریسین هایشان را به مناظره می خواندند و آنان یا به مناظره در نمی آمدند و یا دست از پادرازتر بیرون می رفتند. مجاهدت استاد مصباح در معرفی چهره ی منحرف اصلاحات و حمایت نو اصولگرایان در انتخابات از احمدی نژاد، پشتوانه ی محکمی برای انتخاب او شد. از یک سو آبادگران و نو اصولگرایان سلامت نفس، انقلابی گری و توان مدیریتی خود را اثبات کردند و از یک سو استاد مصباح بعد از یک دوره ی روشنگرانه مجاهدانه، حمایتشان را پشتوانه ی آرمانهای انقلابی نو اصولگرایی قرار دادند.

3- احمدی نژاد دولت نهم را با عمل کردن به شعارهایی که داده بود آغاز کرد، وزرای انقلابی و با سواد و دور از حلقه ی بسته ی مدیران و مراکز قدرت و ثروت اولین علامت پایبندی احمدی نژاد به همان اصول و شعارهای انتخاباتی بود. رویه ی انقلابی احمدی نژاد به سرعت وزارتخانه ها و ادارات مختلف را از تجملگرایی و مدیرسالاری به سمت بی تکلفی و مردمداری هدایت کرد. احمدی نژاد، آنقدر ولایت مدار بود که بدون ترس از نیشها، هنگام تنفیذ حکم ریاست جمهوری دست رهبرش را بوسید و در دولت نهم بارها ثابت کرد که کمترین همت را برای دفاع از خود و ورود به حواشی می گذارد و اثبات کرد که قانون را به نظرات شخصی اش ترجیح می دهد و به قواعد بازی های سیاسی پایبند نیست.

احمدی نژاد در آغوش استاد مصباح

4- با ورود احمدی نژاد و نو اصولگرایان به قدرت و عدم بکارگیری ایشان در کابینه، اصولگرایان سنتی نیز عملاً دچار سرخوردگی شدند و کمر به همت بستند تا با سهم خواهی، پیروزی احمدی نژاد را به خودشان منتصب کنند که احمدی نژاد بارها خود را از آنها جدا دانست و این تقابل در عمل موجب بروز اصطکاک های شدیدی بین او و اصولگرایان سنتی در مجلس و شهرداری شد. دولت نهم در برابر این اصطکاک ها کمترین واکنشی را نشان می داد و تسلیم حاشیه سازی ها نمی شد و بغض ها را فرو می خوردند و تحمل می کردند که به همین لحاظ مقام معظم رهبری بارها در این عرصات از دولت حمایت کرد و حتی از او می خواست در عرصه روابط عمومی و اطلاع رسانی و دفاع از خود فعالتر باشد.

5- در دوره نهم ریاست جمهوری، نو اصولگرایان عملاً به سمت دولت متمرکز شدند و احمدی نژاد ایشان را گرد خویش آورده بود و مهندس چمران و یارانش در شهرداری عملاً اگر چه منتظر بودیم در دولت جایگاهی بیابند، ورود پیدا نکردند و حتی شهردار تهران را از رقبای سابق احمدی نژاد یعنی دکتر قالیباف انتخاب کردند. بارها و بارها اختلافات عمیقی بین مهندس چمران و دکتر احمدی نژاد با دکتر قالیباف درگرفت که این اختلافات در موضوعات مختلف ادامه یافت و عملاً مهندس چمران نتوانست یک انقلابی دیگر از نسل احمدی نژاد را در شهرداری تهران حمایت و برای عرصه های بعدی آماده کند.

6- دولت نهم هرچقدر از اصولگرایان سنتی دور بود، به تفکرات استاد مصباح و شاگردانش نزدیک بود، به نحوی که عملاً نزدیک ترین عالم به دولت، استاد مصباح بود، معاون احمدی نژاد در امور روحانیت، از شاگردان استاد مصباح انتخاب شد، دولت برای خودش یکی از شاگردان استاد را به عنوان استاد اخلاق دائمی دولت انتخاب کرد و این قرابت بین استاد مصباح و دولت، عملاً یک نماد بود از اخلاقیات، معنویت و دین مداری دولت نهم، به نحوی که کوچکترین انحرافی در دولت، توسط استاد و شاگردانش در درون دولت مورد تذکر واقع می شد.

7- پایان دولت نهم و آغاز دولت دهم، نقطه ی عطفی از نمایش تغییرات احمدی نژاد بود. شمار عزل و نصب های غیر قابل توجیه احمدی نژاد اینقدر زیاد بود که عملاً نزدیک بود دولت را از رسمیت بیندازد، نزدیکتر شدن مهره ای به نام مشایی به احمدی نژاد به لحاظ قرابت فکری و حتی خانوادگی، ریشه ی بسیاری از این عزل و نصب ها و تغییرات تلقی می شد.

8- به قدرت رسیدن دولت دهم در حالی صورت گرفت که موج بلندی از تهمت، قبل از آغاز انتخابات علیه احمدی نژاد آغاز شد و این خیلی قبل از زمان قانونی تبلیغات ریاست جمهوری دهم بود و احمدی نژاد تمام تیرهایش را گذاشت برای روزهای قانونی تبلیغات، تقلای عجیب و قریب اصلاح طلبان، آقازادگان، اصولگرایان سنتی و مراکز قدرت و ثروت علیه احمدی نژاد، با سخنانی از سوی احمدی نژاد همراه شد که نشان از مظلومیت وی بود و مظلومیت احمدی نژاد در کنار مدیریت تمرکز گریزانه، جسورانه، خادمانه،‌ قانونمندانه  واز همه مهمتر، مردمدارانه ی احمدی نژاد موجب رأی قاطع به وی گردید.

9- رأی قاطع احمدی نژاد که از قبل هم پیش بینی می شد، یک هماهنگی را قبل از انتخابات بین سایر نامزدها ایجاد کرد تا مدام چه قبل از انتخابات و چه بعد از آن، از تقلب سخن به میان بیاورند و این سخنان به نقطه ی آشوب برسد و به حمایت های خارجی، اغتشاشات داخلی و فشارهای سنگین و ارتقا یافته بین المللی منجر شود. فشارهایی که موجب شد تا مذاکرات هسته ای که در نقطه ی آغاز تفاهم بر مبادله ی سوخت هسته بود، با 14 ماه تعطیلی و تحریمهای به اصطلاح فلج کننده همراه گردد و در این میان برخی سردمداران اصولگرایی سنتی تنها به فروعی مانند کهریزک می اندیشیدند و تا ماه ها، با سکوت معنی دار خود از فتنه و فتنه گران حمایت کردند.

10- دولت دهم با یک داستان به نام معاونت اولی مشایی آغاز شد که این مسئله با انتقادات شدید استاد مصباح و شاگردانش و حزب اللهی ها و حتی اصولگرایان سنتی که در کمین چنین خبتی از دولت بودند آغاز شد، انقطاع از استاد مصباح و شاگردانش در چند پرده آشکار و قطعی شد و گویا استاد اخلاقی دولت نیز از شاگردی با واسطه ی استاد مصباح (توسط آقا تهرانی) به مشایی سپرده شد!! و نیاز به استاد مصباح و حمایتها و هدایتهایش نیز در مکتب جدیدی که مشایی به نام مکتب ایرانی ارائه می کرد، گم شد که این اختلافات در ایجاد شکاف در هیأت دولت و اعتراضات برخی از وزرا عینیت یافت و این شکاف، موجب جدایی ایشان از دولت گردید.

11- وزرا و نزدیکانی که به واسطه ی تغییرات در احمدی نژاد از او دور شده بودند، احساس کردند که نباید بگذارند آن خط و راه که احمدی نژاد از او منحرف می شد زیر گل و لای مدفون شود و این شد که گرد استاد مصباح جمع شدند و جبهه ای به نام پایداری را تشکیل دادند. این جبهه در چند انتخابات فرصت حضور یافت و در هر یک به فراخور تشکیلاتی که ایجاد کرده بود، توانست ثمری برگیرد. جبهه پایداری به همان اصول اولیه نو اصولگرایان اعتقاد داشت و در کنار آن نمی خواست مبانی فکری و اصولیش از محوریت اسلام به محوریت مشایی تغییر جهت دهد و این چنین شد که جبهه پایداری هم از تیر طعنه زنانی که استاد مصباح را در به قدرت رسیدن احمدی نژاد مقصر می دانستند در امان نبود و هم از تیر کین حامیان متعصب دولت. جبهه پایداری به صورت مستمر در رسانه های نزدیک به اصلاحات و فتنه و اصولگرایان سنتی و انحرافیون هدف دروغ و تهمت قرار داشت.

12- به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نزدیک می شدیم و تغییرات احمدی نژاد در ابعاد بیشتری توسعه می یافت. این احمدی ن‍ژاد نه تنها فوراً به قانون تمکین نمی کرد بلکه در برابر قانون می ایستاد و حتی خودش را مرجع صحت و یا عدم صحت قوانین می دانست، ابعاد افشاگرانه او نیز توسعه می یافت و از حد لیستهای در جیب به نمایش فیلم در مجلس رسید. روحیه ایستادگی او در برابر دشمنان به حد دوستان نیز ارتقا می یافت و او نه تنها با سران قوا و شورای نگهبان مشکل پیدا می کرد بلکه به هیأت داوری منتخب رهبری نیز روی خوش نشان نداد.


14- اگر چه مخالفت مقام معظم رهبری با معاونت اولی مشایی می توانست احمدی نژاد را بر سرمایه گذاری بر فرد دیگری و دوری از مشایی رهنمون سازد ولی او کمر همت به غالب کردن او به نظام بست و تا آخرین روزهای انتخابات نیز از فشار بر شورای نگهبان و رهبری دست برنداشت. اینچنین بود که احمدی نژاد هم به لحاظ کارنامه و هم به لحاظ محبوبیت و هم به لحاظ نماینده برای حضور در انتخابات عملاً حرفی برای گفتن و ادامه ی گفتمان خود نداشت.13- تسلط احمدی نژاد برکشور در اثر شدت تحریم هایی که بیش از همه زاییده ی فتنه گری فتنه گران و اجماع خارجی علیه ایران بود که در اثر مسائل 88 رخ داده بود، کاهش یافت. کاهش 50 درصدی درآمد نفتی، افزایش نقدینگی، دست خالی در تأمین ارز مورد نیاز بازار برای جمع آوری نقدینگی، محدودیت در واردات و صادرات (به واسطه تحریم بانکی) و عدم استفاده از نظرات کارشناسان غیر دولتیها و مشغولیت بیش از حد به مسائل فرعی، همه و همه باعث شدند، ختام کارنامه احمدی نژاد به لحاظ اخلاقی و سیاسی و اقتصادی، دچار نقاط سیاهی شد که بعضاً احمدی نژاد با بد دفاع کردن از خود، بیشتر به سیاهتر شدن آنها دامن می زد.

15- در حالی که دولت نتوانسته بود فردی از گفتمان نو اصولگرایی تربیت و تحویل دهد، این بار خروجی مهندس چمران و شهرداری تهران نیز فردی از گفتمان نو اصولگرایی نبود، به نوعی که خود مهندس چمران به عنوان گزینه ای برای نامزدی مطرح شد.

16- گزینه های جبهه پایداری عموماً کسانی بودند که در دولت نهم به کار گماری شدند ولی با انحراف مرز مشخصی داشتند. بیشتر این افراد وزرای اخراجی احمدی نژاد بودند و دبیرشورای امنیت ملی نیز یکی از گزینه ها بود که خروجی آنها در نهایت دکتر لنکرانی شد ولی با ثبت نام دکتر جلیلی، دکتر لنکرانی طبق وعده ای که داده بود وارد رقابت درون گفتمانی نگشته و انصراف داد. عملاً مدت زیادی از فرصت جبهه پایداری صرف خنثی سازی تبعات این مسئله شد و گزینه ی نهایی جبهه پایداری در آخرین روزهای مانده به انتخابات همان دکتر جلیلی شد. دکتر جلیلی شباهت های زیادی به احمدی نژاد 84 داشت، همه به لحاظ شعارها و هم به لحاظ مورد حمایت استاد مصباح بودن و هم به لحاظ سادگی ظاهر.

17- انتخابات یازدهم ریاست جمهوری محل رقابت چندگفتمانی بود. از یک سو حداد و جلیلی و کمی هم قالیباف از سیاه نمایی از دولت احمدی نژاد پرهیز می کردند و از مقاومت خارجی و مقاومت اقتصادی می گفتند و از سوی دیگر سایر نامزدها، دولت و ادامه ی گفتمان او را خطرناک می دانستند.

18- در هر صورت، نقاط سیاه کارنامه احمدی نژاد، شباهت جلیلی به او، سیاه نمایی های رقبا، عدم سیاه نمایی از سوی جلیلی، خطرناک جلوه دادن جلیلی به واسطه ی شباهتها به احمدی نژاد از سوی رقبا و رسانه های ماهواره ای و دعوت به حضور در انتخابات برای رأی نیاوردن جلیلی، همه و همه موجب شد تا آرا از  شبیه ترین فرد به احمدی نژاد فرار کند و به متضاد ترین فرد با او جلب شود و این یعنی کسب آرا توسط روحانی (نماینده هاشمی) و عدم توفیق گفتمان نو اصولگرایی.

آنچه که مسجل است این که نو اصولگرایی نمرده است و می تواند با توجه به تجارب روز افزون و فراغ بال به جذب نیرو و تقویت تشکیلاتی و انسجام فکری بپردازد و البته آنچه مهم است این که دیگر نباید دچار تشکیک و چنددستگی و عدم اعتماد باشند و باید با برنامه ریزی دقیقتر وارد عرصات مهم گردد، امیدوارم در دفعات بعد، ورود نماینده ی نواصولگرایان با هماهنگی و انسجام بیشتر همراه باشد و اصلح محوری و برنامه مداری، به جای ملاحظه کاری و انفعال و عجله در دستور کار نو اصولگرایان قرار گیرد. اگرچه جبهه پایداری اثبات کرده است که در انتخاب ها و معرفی گزینه ها حتی به اعضای خود نیز محدود نیست، ولی به نظر می رسد که این جبهه یا باید در نشر تفکرات و اصول خود بیشتر بکوشد و در جذب و هماهنگی سایر نواصولگرایان بهتر عمل کند تا خروجی مورد وفاق ایجاد نماید و یا باید تشکلاتی فراتر از این جبهه تشکیل شود تا همه ی نو اصولگرایان را در خود نگاه دارد، اکنون که اصولگرایان و نو  اصولگرایان در قدرت نیستند بهترین فرصت است تا خالصان و معتقدان واقعی به اصولگرایی و انقلابی گری منهای مصلحت سنجی و سیاسی بازی را تربیت، جذب و تشکل بخشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۲ ، ۰۴:۰۸
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۷ ب.ظ

مسئولان قضایی برای مردم آینه دق نسازند

بسم الله الرحمن الرحیم

قاضی ناصر سراج در حاشیه مراسم جشن حمایت از خانواده‌های زندانیان نیازمند در جمع خبرنگاران در مورد آخرین جزییات پرونده مهدی هاشمی اظهار کرد: ممکن است روند رسیدگی به پرونده مهدی هاشمی بیشتر از این حرف‌ها طول بکشد و دلیل طولانی شدن روند رسیدگی به پرونده مهدی هاشمی ایرادهایی است که نسبت به پرونده گرفته شده که البته این ایرادات سنگین بوده و رسیدگی به آن زمان می‌برد.

این که پرونده ی حجیمی با انواع اتهامات اقتصادی و امنیتی بعد از گذشت سالهای متمادی، همچنان این همه ایراد دارد و تا رفع ایرادات هم اصلاً قابل رسیدگی نیست، به هیچ وجه نمی توان پاسخگوی عطش جامعه در اجرای عدالت در حکومت اسلامی باشد. چرا باید قوه قضاییه هنوز نتوانسته باشد پرونده را به طور مناسبی آماده کند و آیا این تعلل می تواند توجیه مناسب و قابل پذیرشی تلقی گردد یا خودش یک نقطه ضعف غیر قابل گذشت است؟!

آیا این که پرونده عظیم و قطور مهدی هاشمی در بخشهایی از آن دچار ایراد است باید دلیل شود هیچ یک از جرایم وی که بعضاً کاملاً هم به هم بی ارتباطند مورد محاکمه قرار نگیرد؟! آیا الزامی هست که تمام جرائم وی باهم بررسی شوند؟! یعنی نمی توان پرونده های مستقلی برای جرایم متفاوت ایشان تشکیل داد و محاکمه را آغاز کرد؟! آیا برخی جرایم وی که مربوط به دهه های گذشته است و بعضاً حتی طرف دیگر که رشوه داده (شرکت توتال) با مدیر رشوه دهنده خود برخورد کرده، نیز مسجل نشده و آماده بررسی نیست؟!

روند برخورد قوه قضاییه که از بدو ورود وی به ایران، به جای اینکه با استقبال از ورود وی برای محاکمه همراه شود، با دعوت به عدم ورود همراه بود، تا ایجاد تأخیرهای مکرر به دلایل مختلف که در روند بررسی حادث شد،‌ به هیچ وجه نشانه ی خوبی از شجاعت و سلامت متصدیان رسیدگی کننده به پرونده مهدی هاشمی را مخابره نمی کنند. نقش مهدی هاشمی و برخی آقازاده ها در پرونده های کلان اقتصادی در کنار فعالیت های خرابکارانه و فتنه گرانه ای که با ساخت جعلی نظرسنجی و هدایت آشوبها و تماسهای خائنانه با دشمنان ایران اسلامی در جهت تشدید فشارها بر حکومت،‌ به لحاظ اقرارها و مستندات و شهودی که از دست خط متهم تا جزوه ی کودتای مخملی جرج سوروس تا مکالمات وی با نیک آهنگ کوثر موجود است،‌ با توجه به فشارهایی که بر کشور و امنیت اقتصادی و سیاسی آن آورد و اقدامات مشخصی که در لندن انجام داد، غیر قابل اغماض است و اطاله ی این پرونده و یا بهتر بگویم پرونده ها، به حدیست که ایشان را به آینه دقی جلوی چشم عدالت طلبان تبدیل نموده است.

آخرین مطلب مرتبط:‌ قوه قضاییه آبروداری کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۲ ، ۱۳:۲۷
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

روزگاری نه چندان دور مجلس تصویب کرد که کلی وزارتخانه باید با کلی وزارتخانه دیگر ادغام شود و به رقم مشخص کاهش یابد، این ادغامها بعضاً‌ ایردات خسارت باری ایجاد کرد،‌ تعدادی وزارتخانه ی بعضاً بی ربط باهم ادغام شدند و هیچ کوچک شدنی هم جز در کاهش تعداد وزیر در آنها عملاً‌ رخ نداد و مدتها طول کشید تا چارتهای جدید برایشان نوشته و اجرایی شود و جابجایی های مکانی رخ دهد و انتصابات جدید ابلاغ گردد و اکنون که بعد از این همه هزینه به نقطه ی بهره برداری و هماهنگی نسبی رسیده ایم،‌ مجلس در جهت همکاری با آقای حسن روحانی، رییس جمهور منتخب شروع به بحثهای جدی در خصوص لغو ادغامها نموده است. از سوی دیگر برخی وزارتخانه ها که تنها در جهت قابل کنترل بودن توسط مجلس شده بودند نیز در معرض خطر قرار گرفته اند، به نوعی که سازمان ملی جوانان دوباره از وزارت ورزش جدا گردد و احتمالاً بحث وزارتخانه شدن سازمان میراث فرهنگی که جدی بود نیز با حضور دولت جدید منتفی می گردد.

با این تکاپویی که در مجلس رخ داده است باید بپذیریم یا تشکیل وزارتخانه های جدید،‌ ادغام،‌ حذف و تفکیک آنها به صورت غیرعلمی و غیرکارشناسی صورت گرفته بوده یا این که این امور حساس و کلیدی که تعداد زیادی از آنها ظرف چندماه صورت گرفت، تنها محملی برای بازی های سیاسی و در جهت ایجاد آزادی برای دولتها و یا سخت گیری بر آنهاست و حال این که رویه مجلس در بحث وزارتخانه ها باید تنها بر اساس اصول کارشناسی و به دور از هرگونه بازیهای سیاسی انجام گردد.

باید مد نظر قرار داد که اگر چه برخی از ادغامها به صورت غیرکارشناسی صورت گرفته است، اما دولت با صرف هزینه های زیاد و مدت حدود 2 سال این ادغامها را عملی کرده و مردم نیز از این بابت دچار مشکلات زیادی گردیده اند و تفکیک مجدد آنها نیز مستلزم صرف دوباره همان زمان و هزینه و ایجاد زحمت برای مردم است که مجلس باید این فایده و هزینه ها را بسنجد و تنها براساس مسائل کارشناسی تصمیم بگیرد، یقیناً‌ چنین اموری وقتی با قیدهای فوریت و بدون وقت مناسب در کمیسیون های تخصص در دستور کار مجلس قرار می گیرند، جز بروز مباحث احساسی و غیرکارشناسی نوید دیگری نمی دهند.

این که تمام بخشهای اجرایی اعم از سازمان جوانان و سازمان تربیت بدنی و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و سازمان محیط زیست و ... توسط مجلس، با رأی اعتماد، بررسی،‌ هدایت و کنترل عملکرد و در نهایت استیضاح باشند، یک اصل خوب، منطقی و درجهت افزایش پاسخگویی تلقی می شود که اگر تا کنون برای تمام سازمانهای حساس، رخ می داد باعث می شد سازمانی مثل سازمان میراث فرهنگی به یک حیاط خلوت برای دولتها تبدیل نشود و نباید این امر کاربردی نیمه کاره رها شود بلکه باید به نحو مطلوب تا انتها راهبری گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۲ ، ۱۴:۴۸
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۴۹ ق.ظ

اولین تناقض در شعارهای قبل و پس از انتخابات

بسم الله الرحمن الرحیم

این کلام از شعارهای انتخاباتی آقای روحانی است:

مردم در همان 2 ماه اول دولت تدبیر و امید آثار کارهای انجام‌شده را می‌بینند. برای از پیشِ‌روی برداشتن مشکلات اقتصادی برنامه یک‌ماهه، 3ماهه، یک‌ساله و 4ساله در نظر گرفته‌ایم  .

و این هم سخنان اخیر آقای روحانی در اولین حضورشان پس از انتخابات در مجلس شورای اسلامی است:

به طور حتم دولت در 100روز اول تلاش خواهد کرد تا واقعیت کشور را به مردم و به مقام معظم رهبری و نمایندگان ملت عرضه کند. دولت آینده خواهد گفت که چه چیزی را تحویل گرفته و با چه مشکلاتی روبرو است.

به راستی من نمی توانم بین این دو صحبت آقای روحانی یک جمع منطقی برقرار کنم. آیا آقای روحانی خودشان از واقعیات کشور اطلاع درستی نداشتند که قبلاً گفتند در همان 2 ماه اول آثار کارهای انجام شده عیان می شود؟! آیا آقای روحانی که قبلاً گفته بودند برنامه های یکماه و سه ماهه و یکساله و چهارساله دارند هم تحت الشعاع این 100 روز قرار خواهند گرفت؟ آیا برنامه های آقای روحانی مبتنی بر اطلاعات و واقعیات کشور نبوده است؟ آیا آقای روحانی اصرار دارند که اطلاعات نهادهای رسمی آماری کشور را زیر سوال ببرند؟  اگر این آمارها و اطلاعات رسمی زیرسوال است، خود آقای روحانی از چه مبادی آمار و اطلاعات کشور را اعلام خواهند کرد؟ چه تضمینی وجود دارد مبادی آماری و اطلاعاتی آقای روحانی برای بقیه متقن باشد؟! آقای روحانی اگر به این راحتی منکر غلط بودن آمار و اطلاعات نهادهای اطلاعاتی هستند پس دیگر چرا به 100 روز فرصت برای درک و انتقال و اصلاح آنها نیاز دارند، این را که دیگر ننه ی یکی از سران فتنه هم می توانست در جا توضیح دهد!!! این اصرار که دولت می خواهد اثبات کند ویرانه ای را تحویل می گیرد، چه هدفی می تواند داشته باشد؟! آیا دولت از همینک به دنبال فضاسازی تخریبی بر علیه رقبای آینده است؟! آیا آقای روحانی از سیاه نمایی هایی که انجام داد و نقاط قوت را اصلاً نادیده انگاشت بهره برداری مناسبی داشته که هنوز دنبال ادامه ی آن رویه است؟! آیا از همینک دولت می خواهد عدم موفقیت احتمالی خود را به تحویل گرفتن ویرانه حواله دهد؟! آیا رویه اعتدال چیزی جز رویه عدالت است؟! آیا عدالت حکم به انصاف در اظهار نظرها ندارد؟ حکم نمی کند که خلف وعده نکنند؟ اگر آقای روحانی الان دریافته اند که با یک ماه و دو ماه و سه ماه نمی توان کار مهمی انجام داد و قبلاً تصور اشتباهی از شرایط داشتند، آیا انصاف حکم نمی کند به جای این که 100 روز برای درک و توضیح شرایط وقت بخواهند،  بیایند از وعده ی غیرممکن شان عذربخواهند و درک غلطشان را از مسائل اعتراف کنند؟! آیا اصولاً برای مردمی که با مشکلات درگیرند، گزارش ایشان ارزش دارد و یا برنامه های اصلاحی شان؟!

مطلب مرتبط: امید کاذب قبل از دولت تدبیر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۲ ، ۰۱:۴۹
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

نمی دانم چرا برخی از موافقان و مخالفان سیاسیون در کشورمان اینقدر سیاه و سفید بحث می کنند و اکنون که رهبر معظم انقلاب از برخی صفات و شایستگی های دولتهای نهم و دهم تمجید کرده اند،  کلاً منکر نقاط ضعفش شده اند و برخی نیز اینقدر با دولت بد بودند که در انصاف رهبری تشکیک می کنند. در هر صورت اگر یادتان باشد قبل از انتخابات رهبری فرمودندکسی را انتخاب کنید که نقاط قوت رییس جمهور فعلی را داشته باشد و نقاط ضعفش را نداشته باشد و این یعنی اقرار رهبری به وجود ضعف و قوت در رییس جمهور و منتقدان و حامیاندولت نیز باید انصاف را رعایت کنند. برخی از حامیان متعصب آقای احمدی نژاد نیز به بهانه ی همین حمایتها، حتی به منتقدان دلسوز و یاران قدیمی احمدی نژاد هتاکی می کنند و فراموش می کنند که شخص مقام معظم رهبری نیز در مواردی انتقادات صریحی به دولت و برخی اعضای آن داشته اند. در هر صورت حقیر در یک مطلب دو قسمتی به صورت مختصر ولی نسبتاً جامع، کارنامه ی آقای احمدی نژاد را بررسی کرده بودم که حدود 4 ماه پیش در وبلاگم منتشر کردم و امروز دوباره لازم دیدم از شما دعوت کنم به این مطلب توجه فرمایید:

درادامه نیز در پاسخ به رفتار این حامیان متعصب احمدی نژاد این دو مطلب قدیمی که در اعتراض به همین رفتار الان حامیان متعصب احمدی نژاد نیز قابل تعمیم است تقدیم می گردد: 

تحریف ظالمانه سخنان رهبری

من از حامیان متعصب دولت دعوت می کنم حالا که به مناسبت پایان کار دولت و به حرمت خدا قوت رهبری و به تأسی از رفتار رهبر معظم انقلاب کسی قصد طرح دوباره انتقادات را ندارد، منتقدان دلسوز و انقلابی را مورد هتک حرمت قرار ندهند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۱:۲۵
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۵۸ ب.ظ

تحلیلی از کشف تجهیزات شنود در دفتر علی مطهری

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از کشف تجهیزات شنود و فیلمبرداری در دفتر کار آقای علی مطهری، ایشان اقدام به انتشار یک مطلب انتقادی شدید نموده است که مورد سوءاستفاده ی دشمنان ایران اسلامی قرار گرفته است، این نامه از سوی افراد و رسانه ها و طیفهای مختلف سیاسی داخلی و خارجی مورد توجه قرار گرفته و بعضاً موجب سوءاستفاده دشمنان و سیاه نمایی امنیتی گردیده است، که حقیر نیز این مسئله را از چند جهت و از چند جایگاه مورد بررسی قرار می دهم:

1- در گام اول باید توسط مسئولان ذیربط توضیه داده شود و مشخص شود که نصب این دستگاه های شنود از طرف چه ارگان دولتی یا خصوصی انجام شده است و آیا هیچ مجوز قانونی وجود داشته است و اگر داشته است این مجوز قانونی به چه دلیلی صادر گردیده است. یقیناً تا قبل از مشخص شدن این مسائل نمی توان و نباید قصاص قبل از جنایت نمود و این مسئله همانند سایر مطالباتم در مورد فجایع کهریزک و ستار بهشتی یک مطالبه ی جدی و غیرقابل فراموشی است. هیچ کسی نمی تواند و حق ندارد خود را خیرخواه و مطیع مصالح کشور معرفی کند و با اقدامات خودسرانه برای نظام هزینه ایجاد نماید و البته نباید این احتمال را که کسانی عامداً طوری رفتار کرده اند که اتهامی را متوجه نهادهای اطلاعاتی نمایند، منتفی دانست.

2- اگر پیش گویی آقای علی مطهری را در منتسب دانستن این اقدام به نهادهای امنیتی صحیح بدانیم،ایشان باید به احترام قانون و احتمال وجود برخی دلایل و مجوزهای قانونی از اقدامات شتاب زده و منافی مصالح ملی پرهیز می نمود و نباید طوری رفتار می کرد که وجهه نهادهای امنیتی خدشه دار شود. ماهیت کار نهادهای اطلاعاتی و لزوم اشراف اطلاعاتی این نهادها، بعضاً در آن حد است که اعمال مهمترین مسئولان هر کشوری را در بر می گیرد و این نهادها نیز همواره به عنوان محرم نظام، اطلاعاتشان در جهت کشف و خنثی کردن خصومت ها و خباثت ها و بعضاً‌خیانتها به همان مسئولان بوده است، چه بسا اگر نهادهای اطلاعاتی، آقای کشمیری که از دوستان و نزدیکان شهید رجایی بود را به درستی تحت کنترل قرار می دادند، فاجعه ی انفجار دفتر نخست وزیر و شهادت اعضای حزب جمهوری رخ نمی داد.

3- با فرض این که ثابت شود نهادهای اطلاعاتی اقدام به چنین اقدامی نموده باشند، آقای علی مطهری نیز بایستی کمی خودشان را ورانداز کنند و به برخی اقدامات و سخنان خود توجه کنند و بدانند همانطوری که دشمنان انقلاب به برخی رفتارها و گفتارهای ایشان علاقمند شده اند، نهادهای اطلاعاتی نیز احتمالاً نسبت به این اعمال وی حساس شده اند. بالاخره همانطوری که آقای علی مطهری به امنیت خودشان و دفترشان اهمیت می دهند، نهادهای اطلاعاتی نیز باید به امنیت کشور اهتمام ورزند و چقدر خوب است که اگر مراجعی که اقدام به نصب این تجهیزات نموده اند دلایل و مستندات خود را ارائه کنند، ایشان نیز بتوانند از خودشان دفاع کنند و آن دلایل را خنثی نمایند. بحث دیگر نیز در خصوص شنود و کنترل مسئولان همواره به شخص آن مسئول باز نمی گردد و بعضاً برخی اطرافیان ایشان ممکن است اینقدر خطرناک باشند که الزاماً نیاز به کنترل وجود داشته باشد، مثالش را می توان در اطرافیان آیت الله منتظری به خصوص مهدی هاشمی معدوم مشاهده نمود که ای کاش به جای این که از سوی آیت الله منتظری مورد اعتراض قرار گیرد مورد التفات قرار می گرفت و متأسفانه آقای علی مطهری در صحنه های مختلفی قرابت فکری و رفتاری خود را به ایشان اثبات نموده است.

4- مردم و رسانه های کشور عزیزمان، به واسطه ی خدمات مکرر و مهم نهادهای اطلاعاتی ایشان را سربازان گمنام امام زمان (عج) می دانند و ایشان بارها و بارها در سالیان اخیر توطئه های کوچک و بزرگ دشمنان و بازیچه های ایشان را خنثی کرده اند، مردم و رسانه های ایران اسلامی به واسطه ی حجم و شدت خصومتهایی که بعضاً از مسئولان و حتی برخی نزدیکان ایشان دیده اند، هرگز از اشراف اطلاعاتی نهادهای اطلاعاتی آشفته نمی شوند چرا که می دانند این اشراف بعضاً به واسطه ی دقت و حساسیت های سختگیرانه حاصل می شود. همراهی مکرر آقای علی مطهری با برخی اصحاب فتنه و اظهارات بعضاً غیرقانونی و غیراخلاقی ایشان تا آن حد بود که اگر بزرگوارای نظام نبود هرگز ایشان قادر به ادامه پوشیدن لباس نمایندگی مجلس نمی شد و همانطوری که در بند اول عرض شد، اگر این کار از طرف نهادهای اطلاعاتی صورت گرفته باشد و برپایه دلایل و مجوزهای قانونی و عقلی انجام شده باشد، نمی توان و نباید ایشان را نکوهش نمود، بلکه عمل به وظیفه قانونی و در راستای اقدامات خادمانه ی ایشان باید تلقی شود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۲ ، ۱۵:۵۸
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

پایگاه منطقی و ارزشی تفکر استاد مصباح، آنقدر محکم است که هر تفکری در برابر آن خود را ناچار به اعلام موضع می داند، تفکری که درحد تفکر نمانده و به جریانسازی منتج گردیده است، تفکری که خود را به جامعه و سیاست غالب می کند و جای خود را در تمام موقعیتهای عملی باز کرده است، استاد مصباح سالهاست که تفکرش به دست خودش و شاگردان و علاقمندانش به عنوان روش های تضمین شده و عملیاتی در جامعه وارد شده و مورد استقبال به اصطلاح نو حزب اللهی های انقلابی قرار می گیرد، کاری به اصولگرایانی که دچار سرخوردگی از انقلاب و آمالش شده اند ندارم، بلکه به کسانی اشاره دارم که انقلاب را به عنوان سنگ بنای تشکیل یک حکومت واجد ویژگی های زمینه سازی برای ظهور می شناسند، اشاره دارم.

استاد مصباح پس از تلاش خستگی ناپذیرش در تبیین انقلاب در مناظرات چالشی در ابتدای انقلاب و پس از آن با تربیت طلاب و علمای انقلابی و عملگرا، در عرصه ی مبارزه با تفکرات انحرافی مطروحه در دولت اصلاحات وارد شد و با ایزمهایی از جنس پلورالیزم و سکولاریزم و ... یک تنه به مجاهدت برخاست و پس از آن شاگردان و دوستدارانش به حول محور این استاد عالیقدر که از سوی رهبر معظم انقلاب به مطهری زمان ملقب شده بود، یک جبهه ی سیاسی و اجتماعی را برای نشر اصول و آرمان های اسلام و انقلاب تشکیل دادند، اگر چه این جبهه مدتها بدون نام و اثر ثبت شده فعال بود، ولی در به ریاست جمهوری رسیدن دکتر احمدی نژاد نقش والایی ایفا کرد که پس از تغییرات احمدی نژاد در 2-3 ساله اخیر، و عدول از تفکر استاد، صلاح دیده شد برای گم نشدن آن خط منیر در برخی انحرافات، جبهه ای مشخص با خطوط و موضع گیری های صریح تشکیل شود.

جبهه پایداری اگر چه به واسطه ی حضور استاد  مصباح که همواره خط شکن بازیهای سیاسی و تعاملات محاسبه گرانه آن بوده است، مورد استقبال بسیاری از بزرگان سیاست قرار نگرفت، ولی جایگاه ویژه ای در قلوب حزب اللهی ها و به خصوص حزب اللهی هایی که انقلاب را با همان شعارهای آرمانگرایانه اولیه اش می خواستند، یافت، این جبهه در سه انتخابات مجلس، شورا کارنامه های قابل قبولی داشت ولی به واسطه ی قرابتهای سالهای پیش که آقای احمدی نژاد با تفکراستاد مصباح داشت، در انتخابات ریاست جمهوری مورد استقبال کسانی که از مدیریت و اخلاق این 2-3 ساله احمدی نژاد راضی نبودند، قرار نگرفت و مسائلی که در باب تکثر نامزدهای اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری رخ داد و بعضاً تخریبهایی که به سمت انقلابیون حزب اللهی از جنس لنکرانی و جلیلی (حتی از سوی اصولگرایان سنتی) رخ داد موجب عدم توفیق این جبهه در کنار سایر اصولگرایان گردید.

در هر صورت اگر چه نامزد جبهه پایداری موفقیت چندانی به لحاظ کمیت آرا کسب نکرد ولی حضور یک تفکر با پشتوانه علمی و عملیاتی همواره موثرتر از یک حضور مقطعی در انتخابات است که این مسئله باعث شده است تا پس از انتخابات، برخی اصولگرایان نیز دوشادوش اصلاح طلبان و کارگزاران به تخریب گسترده استاد مصباح روی آورند. همانطوری که عرض کردم این تخریبها یقیقناً نه به خاطر شکست نامزد ایشان در انتخابات است، چرا که اصولاً ایشان علناً دست در دست نامزدهای اصلاح طلبان و کارگزاران، او را تخریب می کردند، همه از بزرگان اصلاح طلبی تا اصولگرایی متفق بودند که هرکسی رأی می آورد بیاورد فقط نماینده ی استاد مصباح رأی نیاورد؛ آری همانطور که می گفتم این تخریبها به دلیل عدم توفیق آقای جلیلی نیست، بلکه 2 دلیل اصلی دارد یکی این که بدون پذیرش ضعفها و عوامل شکست، عدم توفیق خود را نیز به استاد متوجه سازند (در حالی که بارها به جای رقابت با اصلاح طلبان سعی در تخریب جبهه خودی انقلاب کرده بودند) و دلیل مهم و اصلی این که جلوی ادامه انتشار تفکر انقلابی و اسلامی استاد مصباح را سد نمایند.

چندی پیش شاهد انتشار نامه ی یکی از روزنامه های نزدیک به آقای هاشمی در توهین به استاد مصباح بودیم که در همین وبلاگ به آنها پاسخ دادم و اینبار به بهانه ی مباحثی که بین استاد مصباح و دکتر مظلوم شهید بهشتی در خصوص دکتر شریعتی رخ داد، رسانه های شهرداری، سخنان تقطیع شده ی دکتر بهشتی را در خصوص استاد مصباح (به دلیل اختلاف در باب دکتر شریعتی) منتشر کردند و حال این که نظریات استاد مصباح در خصوص دکتر شریعتی تا حد بسیار زیادی با نظرات حضرت امام و علامه مطهری و علامه طباطبایی نیز همراستا بوده و بعضاً مواضع تندتری نیز از استاد مصباح داشته اند که تفسیر و تحلیل این موضوع با ذکر سخنان این بزرگان و به صورت مختصر ولی مکفی در مطلب زیر منتشر است که از علاقمندان دعوت به مطالعه آن می کنم:

شریعتی؛ بهانه حمله به جریان انقلابی/توسل حامیان شهردارتهران،
به شیوه انحرافی‌ها، هاشمی و اصلاح‌طلبان برای تخریب علامه مصباح یزدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۲ ، ۲۰:۳۹
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۰ ب.ظ

قوه قضاییه آبروداری کند

بسم الله الرحمن الرحیم

مواردی که در عملکرد قوه ی قضاییه باید مد نظر گیرد متعدد و بعضاً در تضاد با یکدیگر قرار می گیرند که به عنوان مثال می توان به دقت در دادرسی در برابر سرعت آن و یا اهمیت دادن به مر قانون در برابر اهمیت دادن به بازدارندگی و اصلاح در جامعه اشاره نمود که ایجاد تعادل بین این عوامل و سایر عوامل مهم در قضاوت، می تواند بهترین شرایط را برای قوه قضاییه ایجاد نماید، البته یکی از مواردی که بسیار مهم به نظر می رسد به روز آوری قوانین و مجازات هاست چرا که هم اکنون برخی مجازاتها به خصوص مجازاتهای نقدی (به دلیل گذشت زمان طولانی از زمان تصویب و تورم در این سالها) اصلاً با جرائم تناسبی نداشته و بعضاً تنها ‌ موجب انبساط خاطر مجرمان می گردد که این به روز آوری قوانین بیش از هرکسی به اهتمام قوه قضاییه و همکاری مجلس نیاز دارد.

اگرچه هر ارگان و سازمانی و وزارتخانه و قوه ای ابزارهای ممیزی و ارزیابی و نظارت دارد ولی در بسیاری موارد تخلفاتی صورت می گیرد که این تخلفات و متخلفان اگر از زیردست دستگاه قضایی نیز قسر در بروند، عملاً با انتشار جرایم و تخلفات مشابه و فراگیر شدن فساد در کشور مواجه خواهیم شد که این نشان دهنده ی اهمیت بسزای قوه ی قضاییه و پرداختن به ایرادات و انتقاد سازنده از اوست. در این مطلب به صورت دقیق و با ذکر مثالهایی مواردی از عدم رعایت توازن بین مشخه های اصلی قوه قضاییه را بیان می کنم:

متأسفانه در بین پرونده های مطروحه در دستگاه قضا، مواردی را می بینیم که وسواس بیش از حد بر دقت، موجب شده تا یک پرونده ی مهم سالها بررسی نشود و جامعه تشنه ی اجرای عدالت و احقاق حقوق افراد و اجتماع بماند و یا بعضاً پس از اطاله ی دادرسی، احکامی صادر می شود که علی رغم این که براساس دامنه ی تعریف شده در قانون صادر شده اند، اما عملاً نه تنها بازدارندگی ایجاد نمی کند بلکه موجب لوث شدن برخی جرایم و حتی تشویق مجرمان و ایجاد انگیزه برای سایرین می گردد.

فرایند بازجویی، تحقیقات انتظامی و قضایی، صدور رأی، رسیدگی به اعتراضات، اجرای احکام و .... هرکدام ماه ها و بعضاً سالها به طول می انجامند، به نوعی که عملاً قوه قضاییه و حتی حکومت به مماشات عامدانه به متخلفان متهم می شود و از سوی دیگر سایر متخلفان و مجرمان نیز احساس امنیت و آرامش می کنند و به راحتی به مفاسد خود ادامه می دهند، مواردی که بیش از این که به تعداد پرسنل قوه قضایی مربوط باشد به تخصصی نبودن مراجع قضایی و عدم استفاده مناسب از ابزارهای بهره وری و مدیریتی و عدم استفاده از بدنه کارشناسی و مشاوران قضایی متخصص  مربوط است.

در این سالها مواردی مانند توهین (نه انتقاد) به رییس جمهور با صدور آرایی همراه شده است که یقیناً‌ نه تنها هیچ بازدارندگی در این خصوص ایجاد نمی نماید، بلکه چه بسا افراد از این جریمه ی ناچیز برای مشهور شدن و اثبات شجاعت خویش سوءاستفاده کنند و این یعنی نه تنها این رأی بازدارندگی ایجاد ننموده است، بلکه موجب تشویق به تکرار جرم خواهد شد، براستی تا وقتی چنین آرایی در محاکم ما و در پرونده های مختلف صادر می شود چه توقعی جز افزایش تعداد پرونده ها می توان داشت، با صدور اینگونه آرا اگر تمام مردم ایران نیز به مستخدمین قوه قضاییه بپیوندند بازهم این قوه با کمبود نیرو نسبت به پرسنل مواجه خواهد شد، براستی چگونه است که برخی کشورهای همسایه علی رغم بهره مند نبودن از پشتوانه عظیم فقه شیعی توانسته اند جرایم خود را تا این حد کاهش دهند، آیا این مهم جز با صدور آرای بازدارنده، قاطع و سریع میسر بوده است؟

در مورد دیگری مانند بحث کهریزک که حین کنترل فتنه به یک چالش جدی تبدیل شده بود، پس از حدود 4 سال اهمال کاری به حدی رسید که احکام صادره هم بازدارندگی لازم را ندارد و هم در خصوص آقای مرتضوی، آن بخش جریمه نقدی 200 هزارتومانی اش موجب کوچک شمرده شدن و وهن رأی دادگاه گردید، به نحوی که آن جریمه ی ناچیز نقدی باعث شد بحث انفصال از خدمت مجرمان فراموش شود و حال این که همان آرای صادره نیز به راستی پاسخگوی مناسبی برای خویشتن داری و متانت خانواده های مقتولین و در راستای تکرار موارد مشابه به شمار نمی رود، به راستی اگر با پرونده کهریزک به صورت مناسب،‌ سریع و قاطع برخورد می شد،‌ مسئله ی ستار بهشتی رخ می داد.

یکی دیگر از مواردی که حقیقتاً به یک مطالبه تبدیل شده است پرونده های کلان فساد اقتصادی است که علی رغم دستورات موکد رهبر معظم انقلاب، بعضاً به دلیل عدم همکاری قوا و بعضاً به دلیل اطاله دادرسی عملاً یا انجام نمی شوند و یا به یک تابلوی بی رنگ و رو در ویترین قوه قضاییه تبدیل می شود که در این میان متخلفانی که ریشه در مراکز قدرت نیز دارند از جایگاه ویژه تری برخوردارند، متخلفانی از جنس آقازاده ها که هم به صورت نامشروع کسب ثروت کرده اند و هم به صورت غیرقانونی از ثروت های کسب شده در جهت فتنه های اقتصادی و سیاسی استفاده کرده اند و هم از آب گل آلود این فتنه ها ماهی گرفتند و هم بر ضعف قوه ی قضا مهر تأیید زدند، برخی از این آقازاده ها مثل مهدی هاشمی به تنهایی چندین پرونده قطور در زمینه های اقتصادی و امنیتی دارند که هر برگ از این پرونده ها برای مجازات سنگین افراد عادی کفایت می کند درحالی که برخی مجرمان خرده پا، در همان مرحله بازجویی، دچار لطمات شدید جسمی و روحی گردیده اند.

از موارد دیگری که به شدت اجتماع را می آزارد، ضعف نظارتی قوه قضاییه بر نهادها و سازمانهای خود و سایر قواست که این مسئله علی رغم تعریف بازوی قوی به نام سازمان بازرسی انجام نمی شود. تخلفات عدیده و عمیق و فراگیری که در نهادها و سازمانهای دولتی از سوی برخی مدیران و مستخدمان حکومتی در قوای مختلف انجام می شود ولی متأسفانه غالباً هرگز با این تخلفات برخورد نمی شود و بعضاً نه تنها اهتمامی در کشف جرایم وجود ندارد بلکه حتی جرایم مستندی که گزارش می شود نیز مورد پیگیری جدی قرار نمی گیرند و این مسئله به حدیست که حتی رییس سازمان بازرسی نیز از عدم برخورد و بعضاً عدم امکان برخورد با تخلفات گلایه دارد.

مجموع عوامل فوق و بسیاری از مواردی که به آنها پرداخته نشده است موجب گردیده است که‌ کمیت و کیفیت جرائم و شکایات و اعتراضات به حدی برسد که قوه قضاییه برای بررسی آنها با چالش مواجه شود، چالشی که همین اخیراً موجب عذرخواهی رییس دیوان عدالت اداری گردید و حال این که اگر قوه قضاییه با بکارگیری محاکم و قضات تخصصی و بکارگیری کارشناسان و مشاوران خبره و آگاه، به روز آوری قوانین، صدور آرای دقیق، بازدارنده و قاطع و اجرای سریع احکام صادره به امر قضاوت کیفیت بخشد، یقیناً کمیت و کیفیت جرائم و میزان اطاله ی دادرسی به مراتب کاهش خواهد یافت و هدایت جامعه به سمت سلامت و دوری از فساد، موجب آبروداری برای کشور و حکومت در بین مردم ایران و سایر کشورها خواهد شد.

برخی مطالب مرتبط: 
ناکارآمدی ساختار قوه قضاییه+پیشنهاد
کلامی با قوای قضاییه و مجریه برای بازداشت مرتضوی
قابل توجه مسئولان قضایی
مراجع قضایی و انتظامی برای فتنه آماده اند؟!
محاکمه حمید رسایی، عبرت مهدی هاشمی؟!!
اشتباهی به نام سازش محوری قضایی
این مدافعان انقلاب را سرخورده کنید  
امان از این مداحان!!!  
چند جمله با آقای آملی لاریجانی
یک فرضیه اقتصادی-سیاسی
..... 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۲ ، ۲۳:۰۰
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۱۲ ب.ظ

موشکهای آمریکا در حسرت این پهن پیکر

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید برخی گمان می کنند که هواپیمایی که توسط ناوجنگی آمریکا هدف گیری شد، سقوط کرد و تمام شد و باید برای رفتگان، آمرزش طلبید و به آینده ای دوستانه امید داشت، اما چه خوب است کمی به دور و ور خود بنگرند که کجا نشسته اند و کدام موشکها ایشان را دنبال می کند. اگر موشک وینسنس یک هواپیما با 290 ایرانی را نشانه رفت، سالهاست که تمام ملت ایران با موشک های مختلف آمریکا مورد حمله اند.

موشکهای اقتصادی آمریکا با تحریم دارو و غذا و خرید نفت و گاز و بانک و ... اقتصاد و آرامش جامعه و خانواده را هدف قرار داده اند، چه زیاد بودند بیمارانی که به سبب عدم تأمین داروهایشان، طعم درد و مرگ را چشیدند و چه فشارها که بر معیشت خانواده های آسیب پذیر وارد شد؛ موشکهای اقتصادی آمریکا، سفره ی مردم را هدف گرفته است تا شاید این مردم، نان ذلت را بر علم عزت ترجیح دهند.

موشکهای فرهنگی آمریکا مستقیماً خانواده ها را هدف گرفته و چه جوانها که با شبیخونهای فرهنگی، خون ایمانشان در شب گناه و گمراهی بر خاکِ گناه ریخته شد، چقدر معنی داراست که در این وانفسای تحریم دارو، آنچه که راحت به کشور وارد می شود انواع دوای افیونیست، چرا که دشمن از هیچ موشکی برای ما دریغ نکرده است و برخی سادگان، چشم در لیزر رسانه ی غرب و چشم در توپخانه ی فرهنگ منحط غرب دوخته اند.

موشکهای سیاسی آمریکا سالهاست که در هر عرصه ای که ایران حضور دارد، منافع ملی ایران و ایرانی را نشانه رفته اند، هیچ شخصیت حقیقی و حقوقی از شر محدودیت ها و فشارهای سیاسی آمریکا در امان نبوده اند، هر شخصیتی که به منافع کشورش پایبند باشد هدف محاکم فرمایشی و سیاسی آمریکا قرار می گیرد تا مال و آبرویش را به تاراج برند و هر گروه و فرقه ای را که علیه این مردم و این کشور هر فعالیتی (از نظامی تا اقتصادی و تروریستی) انجام می دهد را حمایت کند.

چه ضعیف است چشمان آنها که این همه موشک جفا را در پی پهن پیکر ایران اسلامی نمی بینند، اما با وجود این همه خصومت و وحشی گری، ما همچنان بالهای پرواز ایمان و اراده مان گسترده است، اینجا ایران است و مردمانش غیور، شاید برخی در مقطعی کوتاه از دشمن غافل شوند، اما رگ غیرتشان که بیرون بزند، جان خود و جوانهای شان را جلوی موشکها سپر می کنند.

این سیمرغ پهن پیکر، نامش ایران است و خلبانش ولی فقیه، اگر خادمان و مسافران کمربندهایشان را محکم ببندند و گوش ایمان به ندای ساربان داشته باشند، تمام موشکها تف بالاسری برای دشمن خواهند بود و به یاری ولی عصر (عج)، سلامت به قله عنقای ظهور خواهیم نشست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۲ ، ۱۵:۱۲
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۱۰ ق.ظ

اثبات فرضیه یکسال پیش وبلاگ در مورد مصر

بسم الله الرحمن الرحیم

برکناری مرسی مرا بر آن داشت تا به بازخوانی و بازنشر فرضیه ی تیرماه سال گذشته ام در همین وبلاگ بپردازم، فرضیه ای که بعد از یکسال اثبات شده به نظر می رسد:

 

برخی سادگان که مبارک، دیکتاتور بزرگ مصر را به خاطر این که بعد از مدت کمی از قدرت کناره گرفت، تحسین می کنند، ببینند وضعیت مصر را! آیا احساس نمی کنند این کناره گیری پیچیده تر از آن چیزی که گمان می کردند باشد؟! آیا فکر نمی کنند که مبارک با هماهنگی شورای نظامی به عنوان دستان اصلی و پشت پرده و با قول تخفیف در مجازات از قدرت کناره گیری کرده است!؟ آیا فکر نمی کنند همان هایی که این اواخر مبارک را اداره می کردند، همان شورای نظامی اکنون مصرند؟! آیا همین شورا نبود که یک دادگاه فرمایشی برای مبارک ترتیب داد؟! آیا همین شورای نظامی با ظاهر دموکراتیک، مجلس و دولت تشکیل ندادند تا اگر خودشان برسرکار آمدند به ظاهر از رأی مردم تمکین کنند و اگر خودشان رأی نیاوردند صفحه ی بازی را به هم بزنند؟! آیا همین برنامه نبود که منجر به تعطیلی مجلس مصر و عدم اعلام برنده ی نهایی انتخابات ریاست جمهوری گردیده است؟! آیا همان روند طولانی لیبی و بحرین و یمن در مصر اتفاق افتاده است؟! آیا اصلاً انقلاب مصر، یک میوه ی رسیده است و یا نه! یک میوه ی نارس است که برای ساکت کردن مردم مصر به دستشان داده اند. در هر صورت این مصر هنوز دیکتاتور اصلی را به زمین نزده است، هنوز گام اصلی مانده است و البته این گام با یک لگد باید همراه باشد؛ این بار شورای نظامی را بایستی با یک اردنگی ملی از آن بالا به محکمه ی عدالت پرتاب کرد، محاکمه ی اصلی باید محاکمه ی اعضای این شورا باشد که با شهدای مردم و احساسات پاکشان به بازی پرداخته اند، و البته انقلاب مصر اکنون هم مجلس دارد و هم دولت فقط یک چیز کم دارد و آن همان حذف شورای نظامی است که باهم برای پیروزی کامل مردم مصر دعا می کنیم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۲ ، ۰۱:۱۰
سیاوش آقاجانی