انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۲۱۴ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۳۶ ب.ظ

سهمی که آقای روحانی برای حامیانشان قائل است

بسم الله الرحمن الرحیم

اولین نشست خبری آقای روحانیامروز اولین نشست خبری آقای روحانی در کسوت ریاست جمهوری انجام شدو ایشان در خصوص بحث مذاکره، تحریمها، انرژی هسته ای و سیاستهای کلان کشور به خوبی پاسخ رسانه های خارجی و داخلی را دادند و اگر چه بر مذاکره تأکید بیش از حدی داشتند اما مراقب بودند این اصرار، منجر به این برداشت نشود که مذاکرات از سر ضعف و ناچاریست، برای همین در کنار پاسخ هایشان به مسائل مهمی مانند برنامه ی جدی برای تأسیس ملی نیروگاه هسته ای و لزوم پایبندی به اقتصاد مقاومتی و یا استقامتی نیز تأکید داشتند.

در میان سوالات خبرنگاران مختلف، سوالی در خصوص میزان تأثیر فشارها در بستن کابینه انجام شد، که رییس جمهور منکر تأثیر پذیری از فشارها شد، ایشان گفتند که از هیچ کسی هیچ فشاری را نپذیرفته و دوستان و همراهانش در انتخابات به او چیزی تحمیل نکرده اند و برخی که با او همراه نبودند می خواستند تحمیل کنند که آقای روحانی نپذیرفته است و ایشان گفتند که اگر چه تسلیم فشارها نشده اند اما از مشورت با دوستانشان بهره جسته اند و این که اگر چه برخی وزرا را اصلاً نمی شناخته اند اما به سفارش دوستان مورد اعتمادشان، اعتماد کرده و با ایشان صحبت کرده و به عنوان وزیر ایشان را معرفی کرده اند.

میان پاسخ های سنجیده آقای روحانی به سوالات، این پاسخ آقای روحانی جای سوال دارد که آیا دوستان مورد اعتماد آقای روحانی که اینقدر راحت آقای روحانی به پیشنهادهای ایشان اعتماد می کنند نیز اهل اعتدال و قانون مندی و احترام به آرای مردم هستند؟!! اگر این دوستان که احتمال قریب به یقین هاشمی و دوستان شان هستند، آیا اهل اعتدالند؟!! آیا رأی به آقای روحانی به این معنی است که ایشان حق دارد بدون شناخت قطعی خود، به کسانی که اثبات کرده اند به قانون و رأی مردم و اعتدال پایبند نبوده اند، اعتماد نماید تا حدی که پیشنهادهای ایشان را بدون این که فشار بداند مطاع نماید؟!! به فرض که ایشان از آقای روحانی در انتخابات حمایت کرده باشند، آیا آقای روحانی می تواند بخشی از اختیارات خود را به ایشان تفویض کند؟!!

متأسفانه این نگاه آقای روحانی، در پاسخ به خواسته ی یکی از خبرنگاران نیز مشاهده شد، یعنی آقای روحانی برای رسانه هایی که در انتخابات، از آقای روحانی حمایت کردند حق بیشتری در مصاحبه و پرسشگری قائل شدند و حال این که این رویه ی آقای روحانی نسبت به افراد و جناح ها و رسانه هایی که در انتخابات از ایشان حمایت کرده اند، با آن سخن مقبول ایشان که گفتند من از امروز رییس جمهور همه ی ملت ایرانم منافات دارد؛ این رویه ی سهم دهی به حامیان، متأسفانه در کلیت کابینه نیز به چشم می آید،‌ گویا همه ی جناح ها و افرادی که در حمایت از آقای روحانی و یا تخریب رقبای شان نقش داشته اند، به میزان سهمشان در کابینه شریک شده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۳۶
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۵۷ ب.ظ

تحلیل های کوتاه از حوادث هفته

بسم الله الرحمن الرحیم

در این چند هفته، به دلیل نقصی که در رایانه ام ایجاد شد، نتوانستم چندان به مسائل روز بپردازم که در این مطلب، تحلیلهای کوتاهی در خصوص برخی از آنها تقدیم می کنم:

سخنرانی نصرالله در روز قدس 92 در ضاحیه بیروت

  • در یکی از مصاحبه های آخرین آقای احمدی نژاد، ایشان گفتند که برای رییس جمهور ایران زشت بود که در لبنان پشت حفاظ صحبت کند و حال این که این مسئله به لحاظ امنیتی  کاملاً‌ لازم بود ولی همین سخنان وی که در همان لحظه به نظرم تحریک کننده و کنایه آمیز آمد، باعث شد که سیدحسن نصرالله نیز سخنرانی خود را در روز قدس بدون ویدئو کنفرانس و حفاظ و با حضور در سکو در همان منطقه (ضاحیه بیروت) انجام دهد که این مسئله موجب غافلگیری رسانه ها شد و امیدوارم ایشان، این کار خطرناک را دیگر تکرار نکند چرا که سلامتی ایشان برای اصحابِ مقاومت اهمیت بسیار زیادی دارد و البته شجاعت ایشان برای تمام جهان یک اصل اثبات شده است.
  • سخنرانی روز قدس آقای احمدی نژاد مثل همیشه، علیه اسرائیل کوبنده و برای فلسطین غرور آفرین بود که امیدوارم رییس جمهور جدید نیز به همان صراحت از فلسطین حمایت کند، اما یک مسئله در سخنرانی آقای احمدی ن‍ژاد کمی ناراحتم کرد، ایشان متأسفانه در خصوص حوادث سوریه،‌ نگاهی نسبتاً‌ بی طرفانه ارائه می کنند و می گویند که خوشحالی اسرائیل از بروز اختلاف در سوریه است و حال این که اسرائیل از تضعیف اسد خوشحال است و حجم حمایتهایی که اسرائیل و غرب و وهابیون از تروریستها دارند نشان می دهد که دعوای سوریه یک جنگ معمولی نیست بلکه تمام طاغوت و استکبار در برابر تمام محور مقاومت کودتا کرده است و البته اسد بارها و بارها آمادگی خود را برای برگزاری انتخابات اعلام کرده است، ولی دشمنان اسد حتی حاضر به پذیرش این ریسک (و انتخاب احتمالی اسد) نیستند و به همین لحاظ خطِ ترور و حمایت خارجی از آنها را قطع نمی کنند. بحث دیگر این که سیاست خارجی کشور تابع نظرات رهبری است و اینگونه نیست که رییس جمهور یا هر مقام دیگری بتواند در این خصوص از خودش حرفی بزند و خطی بدهد.
  • سخنرانی های آقای روحانی در مراسم تنفیذ و تحلیف به راستی جای قدردانی داشت، نه رنگ سیاه نمایی داشت و نه بوی سازش پذیری و به راستی سنجیده بود، تنها ایرادی که به سخنان ایشان وارد می دانم این است که انتخابات بی حاشیه ای را که برگزار شد را به حساب خودشان و دست غیبی که فقط ایشان را یاری کرد می گذارد و حال این که بدون این که رأی آقای روحانی قاطعیتی داشته باشد، بزرگترین نکته ی انتخابات بی حاشیگی برگزاری آن بود و این بی حاشیگی، نتیجه ی قانون پذیری و ظرفیت رقبا بود و کاش آقای روحانی کنایه ای به بازندگان بی ظرفیت انتخابات 88 می زد نه به بازندگان با ظرفیت انتخابات 92.
  • تقدیر چندباره مقام معظم رهبری از تلاشهای دولتهای آقای احمدی ن‍ژاد، در حالی که برخی در سیاه نمایی، حتی به مزیتهای دولت های او رحم نمی کنند، با انتصاب وی به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام همراه شد که برخی از کینه ورزان و متعصبان به احمدی ن‍ژاد، مثل همیشه مواضع تند و غیر منصفانه گرفتند و حال این که انتصاب آقای احمدی نژاد به این سمت در مورد روسای جمهور سابق و حتی مسئولین رده پایین تر نیز بارها اتفاق افتاده بود و این انتصاب کاملاً‌عادی، بجا و شایسته و غیر سیاسی به نظر می رسید.
  • معرفی زودهنگام کابینه توسط آقای روحانی در همان روز تحلیف، در مرحله ی اول یک امتیاز است که امیدواریم این مسئله در سایر تکالیف دولت مثل ارائه بودجه و ابلاغ قوانین وتدوین لوایح نیز جاری باشد، هرگز نمی توان فراموش کرد که بخش زیادی از انرژی، بودجه و بهره وری کشور صرف همین ضعف در دولت های آقای احمدی نژاد می شد، امیدوارم آقای روحانی با این شتاب بتواند موفق به ایجاد تأثیرهای مثبت (طبق عهدی که بامردم داشت) بشود.
  • سن بالای کابینه ی معرفی شده توسط آقای روحانی بیش از هر مشخصه ی دیگری به چشم می آید و آقای روحانی عملاً دامن کابینه اش را از میان سالان و بانوان باز گرفته است. میانگین سنی بالا در کابینه و رجوع مجدد به همان حلقه ی بسته ی مدیران توسط دوستان آقای روحانی به عنوان مجرب بودن کابینه در نظر گرفته می شود، اما در کنار این مزیت نمی توان از یک کابینه ی پیر توقع داشت مانند یک کابینه ی میانسال تحمل کار و تلاش را داشته باشد، به خصوص این که سفرهای استانی که ادامه ی آن البته به شیوه های جدید در تمرکز زدایی از ایران عزیز لازم به نظر می رسد، با کهولت سن در تعارض است.

نمودار مقایسه سنی کابینه های دولتهای جمهوری اسلامی

  • کابینه ی معرفی شده یک ایراد دیگر نیز دارد، برخی افراد معرفی شده چه به لحاظ تخصص و تحصیلات، چه به لحاظ خطاهای فاحش سیاسی (به خصوص در مورد فتنه، کوی دانشگاه، قتلهای زنجیره ای و ...) و چه به لحاظ تخلفات سنگین اقتصادی (در قراردادهای سنگین نفتی و ...) فاقد صلاحیتهای اولیه به نظر می رسند که بعضاً‌ حتی صلاحیت شان برای نمایندگی مجلس نیز رد شده است، امیدواریم تعامل مجلس و دولت روی مرز مصلحت کشور صورت گیرد و از آن تجاوز نکند.


نمودار مقایسه ای تحصیلات مرتبط با وزارتخانه ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۵۷
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۲۳ ب.ظ

تحلیف رییس جمهور و تکلیف جمهور

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز روز تنفیذ آقای حسن روحانی به عنوان رییس جمهور و پایان کار ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد در دولت دهم است و فردا نیز تحلیف آقای حسن روحانی تا قسم بخورد که به مسئولیتهایش پایبند باشد و اما در کنار این دو مراسم مهم، آیا ما هم تحلیفی و تکلیفی داریم یا همین رأیی که دادیم دیگر تمام شد تا تکلیف ما در 4 سال بعد؟!

به نظر نمی رسد کسی اعتقادی به این مسئله داشته باشد که باید 4 سال کنار نشست و فقط شاهد مسائل بود، و آنچه که در واقع ممکن است بین افراد مختلف، متفاوت باشد تشخیص تکلیف است نه وجود آن. به یقین سالهای آتی نیز مانند سالهای گذشته آکنده از لحظات مختلف شادی و غم و پیروزی و سختی خواهد بود و بازهم ما مکلف به تکلیفیم تا درست و استوار گام نهیم. این مسئله که نامزد مورد علاقه ی کسی رأی می آورد یا نه مربوط به قبل از انتخابات است و پس از انتخابات فارغ از این که چه کسی منتخب مردم شده است یا نه بازهم باید بر اساس تکلیف عمل نمود، تکلیف در این باب، فارغ از این که رییس جمهورهمان منتخب ماست یانه تفاوت چندانی نمی کند.

البته برخی که همواره به اقتضای منافع شخصی و گروهی در جامعه رفتار می کنند در این مقوله نیز چنان خواهند کرد، اما بحث بر سر کسانی است که به دنبال تکلیف الهی خود هستند نه منافع شخصی، اگر چه همانهایی که به دنبال منافع شخصی هستند نیز بعضاً همین منفعت را با بکارگیری ابزار توجیه و سفسطه به عنوان یک تکلیف الهی جا می اندازند و بعضاً خودشان نیز به آن دروغ خود ایمان می آورند که این مسئله محتاج محاسبه ی افراد نسبت به خود و گذاشتن خود به جای دیگران است تا بتوانند از شر این دام شیطانی در امان بمانند.

در بندهای زیر فارغ از هر گونه پیشگویی و پیش بینی در خصوص وقایع احتمالی آینده، مختصراً آنچه که به تکلیف ما به خصوص در این برهه برمی گردد را تقدیم می کنم:

  • اولین تکلیف مطلع بودن است؛ نباید از شناخت اوضاع کشور و حتی منطقه و جهان و نقش و جایگاه کشور در مناسبات بی اطلاع ماند. بی اطلاعی موجب می شود تا در درک تکلیف خود در قبال موضع گیری ها دچار اشتباهات فاحش شویم، مسئله ای که به تناوب در کشور و بین مردم شاهدیم و حتی برخی خواص شاهدیم که چگونه برمبنای اطلاعات ناقص و غیر مستند و بعضاً منتشر شده از سوی مراجع نفاق بازی خورده و مرتکب خطاهای بزرگ شده اند که به همین منظور نظر شما را به لینک مطلب خیلی مهمی  که قبلاً در باب منابع خبری نوشته بودم جلب می کنم.
  • دومین تکلیف، اتخاذ مواضع آگاهانه، منصفانه و  براساس مصالح است. در بسیاری از محیط های کاری و اجتماعی مباحثی مطرح می شود که یک دولت یا یک مسئول و یا حتی کل نظام را نقد یا تحسین می کند و در این مواقع ما مکلفیم به این که از موقع حق دفاع کنیم، به راستی شایسته نیست که در برابر اتهامات، سیاه نمایی ها و حتی سفید نمایی هایی که کذب و یا غیرمنصفانه ارائه می شوند با سکوت آنها را تأیید کنیم بله همواره باید از موضع حق و انصاف این مسائل را پاسخ گفت تا جامعه به سمت درک صحیح از مسائل و تکالیف پیش رود. در کنار پاسخگویی باید مراقب بود که در مباحثی که اطلاع نداریم نیز نباید اظهار نظرهایی بکنیم که تمام این اظهار نظرها در جامعه تأثیر می گذارند، باید حواسمان باشد که با دفاع از یک کار خوب در آن سهیم هستیم و با دفاع از کارهای بد در آنها شریک.
  • تکلیف سوم بحث ولایت مداریاست؛ شاید به نظر خیلی ها ترتیب مواردم اشتباه باشد اما حقیقتاً منظورم این نیست که ولایت مداری کم اهمیت تر از 3 مورد قبلی باشد بلکه دقیقاً منظورم تقدم و تأخر مسائل است نه اهمیت شان. یعنی کسی که درک صحیحی از مسائل ندارد و گوشش به دهن منافقان و دشمنان اسلام است و خارج از انصاف و خود پرستی در مسائل وارد می شود، عملاً حتی اگر مدعی ولایت مداری باشد چیزی نخواهد پایید که بسان خیلی مدعیان دیگر در تارعنکبوت طاغوت گرفتار خواهد شد.
  • تکلیف چهارم  بصیرت است، بصیرت از مسائلی است که اهمیت بسزایی دارد و در عرض مسئله ولایت مداری قرار دارد، البته عوامل موثر بر کسب و ارتقای آن را که قبلاً در مطلب "بصیرت چگونه حاصل می شود؟!" پرداخته ام می توانید مطالعه نمایید. بصیرت مانع می شود تا رفتارهای نسنجیده و خارج از کنترل و هزینه زا صورت گیرد و نمی گذارد که کسی ناخواسته مورد سوءاستفاده و بازیچه دشمنان قرار گیرد. بصیرت از عواملی است که موجب می شود تا از خط ولایت نیز انحراف نیافته و پایه های ولایتمداری مان سست نشود.
  • تکلیف پنجم، دشمن شناسی است، اگر چه این مطلب را در همان تکلیف اول هم می توانستم بیاورم اما اهمیتش موجب شد تا در یک مقوله مجزا از آن یادکنم. حقیقتاً دشمن را باید شناخت و او را مد نظر قرار داد. کسی که دشمن خود را نشناسد به یقین احتمال رکب خوردنش بیش از کسانی است که شناخت صحیح تری از دشمن دارند، شناخت دشمن و ابزارها، نقشه ها، نقاط ضعف، نقاط قوت و طرز تفکرش می تواند موجب خنثی کردن نقشه های او شود، تجربه ثابت کرده است که دشمن ما در اکثر موارد رو بازی می کند و به راحتی می توان از رفتارش فهمید که موضع واقعی اش در مورد مسائل و مشکلات و وقایع کشور چیست، یعنی نشان می دهد که مثلاً چه رفتاری از سوی چه کسانی مورد توجه ایشان قرار گرفته و روی چه رفتارهای حساب کرده و از چه اعمالی منزجرند. این مسئله البته مورد توجه رهبران کشور قرار گرفته است و مردم نیز به این مسئله وقوف دارند و اگر ببینند دشمن از چیزی خوشش می آید به سرعت نسبت به مسئله حساس می شوند. بحث دیگر در دشمن شناسی این است که خدای ناکرده دوست را دشمن فرض نکنیم و یا کسی را که دشمن نیست را دشمن نشماریم و اینچنین بر تعداد دشمنان مان نیفزاییم.
  • تکلیف ششم یاری به دولت است، هر کسی به فراخور شغل و کاری که دارد می تواند با انجام صحیح وظایفش به دولت و در واقع انقلاب کمک کند، نکند به دلایل شخصی و جناحی یا از روی یأس و ناامیدی وظایف مان را به خوبی انجام ندهیم که در این صورت پیش از این که به دولت ضربه زده باشیم به کشور و انقلاب آسیب وارد کرده ایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۲۳
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۰۸ ق.ظ

هدف زیبا کلام از پیشنهاد رفراندوم رابطه با آمریکا

بسم الله الرحمن الرحیم

اخیراً آقای زیبا کلام پیشنهادی به آقای روحانی داده اند که به دلیل ایرادات آشکارش، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت؛ ایشان گفتند که رفراندومی توسط دولت روحانی برگزار شود که مردم در آن به ارتباط مستقیم با آمریکا رأی دهند و احتمالاً برای تحقق عملیاتی و موثر آن، فرصتی معین تعیین کنند. این پیشنهاد از این جهت که حکومت را مجبور به یک رابطه ی ذلیلانه و بدون در نظر گرفتن مصالح و شرایط مذاکره می کند، و از این جهت که اصولاً موافقت با رفراندوم جزء اختیارات مجلس است (نه رییس جمهور) مورد قبول هیچ خبره ی منصف سیاسی نیست، لذا یک سوال به ذهن متبادر می شود که چرا آقای صادق زیباکلام چنین پیشنهاد خامی داده اند؟! آیا حقیقتاً خودشان از درک اشتباهات و عملیاتی نبودن و قانونی نبودن این پیشنهاد مطلع نبودند؟!

پاسخ را باید در رابطه ی نزدیک آقایان زیباکلام با هاشمی جستجو کرد، آقای زیباکلام در این پیشنهاد از شخصیت خود برای تشدید فشار برای سازش استفاده کرده است، او می داند که اگر چه پیشنهادش نه عملیست و نه قانونی، ولی با توجه به بزرگ بودن پیشنهاد، لااقل می تواند یک موج را ایجاد کند، موجی برای ایجاد یک مطالبه ی عمومی؛ همه می دانند که بحث مذاکره و رابطه با آمریکا چیزی نیست که هیچ مرجعی جز رهبری در آن تصمیم گیرنده باشد و رهبری نیز تا طرف مقابل مذاکره شأن و عزت ایران را رعایت نکند به این مسئله تن نمی دهند، لذا با این پیشنهاد می خواهند اختیار را از رهبری سلب کنند و در واقع مقصد فشار در این پیشنهاد شخص رهبری است نه شخص روحانی، چرا که خود روحانی پرچمدار مذاکره بوده است.

به نظر می رسد که دارو دسته ی آقای هاشمی خیلی زود شروع به تحمیل گری نموده اند، اینان اگر چه در خوراندن جام زهر قبلاً مهارت خود را نشان داده اند، اما گویا توجه ندارند که مردم و رهبری دیگر اجازه ی این عمل را نمی دهند، مردم اگر چه با رأی خود به آقای روحانی نشان دادند که از مذاکره با آمریکا متنفر نیستند اما یقیناً این ملت هرگز حاضر به تسلیم ذلیلانه نخواهند بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۰۸
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۱۵ ق.ظ

کلامی با خانم ابتکار

بسم الله الرحمن الرحیم

برنامه ماه عسل امسال در اکثر مواردش خیلی جذاب و آموزنده بود به نحوی که به نظر می رسد پربیننده ترین برنامه مناسبتی این سالهای ماه رمضان بوده باشد، ابتکار عمل و اجرای قوی از سوی احسان علیخانی بیشتر مخاطبان گذری برنامه را به مشتریان پروپا قرص تبدیل می کند.

یکی از برنامه های جذاب امسال ماه و عسل، این بود که یک زن و شوهر که سالها در حسرت داشتن فرزند سوخته بودند را با سپردن یک کودک حدود 7 ساله بی سرپرست به ایشان خوشحال کرد که صحنه های این برنامه به شدت تأثیر گذار بود و نه تنها آن زن و مرد در این صحنه می گریستند بلکه اشک بسیاری از مخاطبان را نیز جاری کرد. این برنامه در واقع تشویقی بود برای سرپرستی کودکان بی سرپرست توسط خانواده هایی که از نعمت فرزند محرومند و به نظر می رسد در این هدف نیز کاملاً موفق بوده باشد، اما خانم معصومه ابتکار که زمانی معاونت رییس جمهور دولت اصلاحات (در محیط زیست) بود به شدت از این برنامه انتقاد کرده اند، ایشان این برنامه را غیر انسانی و ظلم در حق کودک مزبور معرفی کرده و نیت برنامه سازان این برنامه و سایر برنامه های تلویزیون را تنها پرکردن کنداکتورها و ایجاد احساسات در مخاطبان معرفی کرده است. ایشان بجای استفاده از تقبل سرپرستی کودکان بی سرپرست، این کار را به عنوان پیش کش کردن انسان معرفی کرده است. متن کامل یادداشت خانم ابتکار را می توانید در "اعتراض شدیدالحن معصومه ابتکار به ماه عسل" بخوانید که پاسخ ایشان را در ادامه عرض می کنم:

قبول دارین یکی از قشنگ تــرین برنامه های ماه عسل امشب بـــود ♥

خانم ابتکار! شما در یادداشت تان، پذیرفتن سرپرستی یک کودکِ بی سرپرست توسط زن و مردی که شیفته ی چنین اقدامی بودند را به پیش کشی انسان و زیرسوال بردن شأن انسان تشبیه کردید، در حالی که قبول کردن سرپرستی این کودکان هم موجب تضمین آینده ی این کودکان به لحاظ مادی و احساسی می شود و هم موجب غنای محبت در خانواده های بی فرزند می گردد، به راستی به کدام مجوز اخلاقی، اقدامی اینچنین انسانی را که با ترویج و دعوت سایرین همراه بود را با بکار بردن اصطلاحات مجعولی مانند پیش کش کردن انسان، زیر سوال بردید؟! ایا شما اصرار دارید نه تنها در این رفتار انسانی شریک نباشید که حتی برای نشرش چوب لای چرخ باشید؟!

خانم ابتکار! شما نه تنها با بازی با کلمات یک رفتار انسانی را برعکس جلوه دادید، بلکه تا حد نیت خوانی و زیر سوال بردن نیات افراد تنزل پیدا کردید، شما بر اساس کدام مجوز انسانی به خودتان اجازه می دهید که نیت قلبی افراد را بخوانید و بر همین اساس مرتکب تهمت شوید؟! پر کردن کنداکتور و جذب احساسی مخاطب حتی اگر رخ داده باشد، می تواند با نیت انتشار یک عمل انسانی بوده باشد و نیت خوانی به عنوان یک رذیله ی اخلاقی همواره می تواند موجب تهمت و خصومت گردد.

خانم ابتکار! هنوز یادمان نرفته است که چه بلوایی بر سر مضر بودن پارازیت های فیلتر کردن امواج ماهواره و تهیه خوراک برای شبکه های ضدانقلاب به راه انداختید و آن گاه که از شما حجت طلبیدند و حتی برای احتجاج تان روزشماری کردند، هیچ دلیلی برای ارائه نداشتید، حالا که شما به نیت خوانی روی آورده اید، پس به ما هم حق بدهید که لااقل از نیت شما بپرسیم، که آیا آن اشک تمساح ریختن برای سانسور ماهواره به حمله تان به رسانه ملی هیچ ارتباطی ندارد؟!! براستی اگر نیت تان را درست برداشت کرده باشیم، شما آسیب های انسانی و اخلاقی ماهواره را در فروختن روح و ایمان انسانها به شیطان، کمتر از آسیب های برنامه ماه عسل و پارازیتهای فیلترینگ ماهواره می پندارید؟!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۱۵
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۵۷ ق.ظ

تحلیلی از مصاحبه ی اولین های احمدی نژاد

بسم الله الرحمن الرحیم

امشب رییس محترم جمهور یک مصاحبه ی تلویزیونی داشت که به اولین های دولت می پرداخت، مباحثی که مطرح شد به نظر حقیر بعضاً درست و بعضاً اشتباه بودند که در این مطلب به نکات کلیدی این مصاحبه و تبیین موضع خودم در خصوص آنها اشاره می کنم:

در اولین گام باید قبول کرد که دولت در 3 بخش عمرانی، علمی و ورزش به خصوص با توسعه ی تمرکز گریزانه بسیار خوب عمل کرده است و به راستی باید از این سه جنبه دولت اول در دولتهای جمهوری اسلامی شمارده شود. تعداد و حجم و سرعت پروژه های عمرانی اعم از راه سازی و مسکن مهر و پروژه های زیربنایی و رشد تولید علم در دولتهای نهم و دهم و در نهایت تعداد و گستردگی ورزشهای در حال رشد کشور در دولت احمدی نژاد به حدی است که هیچ انسان منصف و آگاهی نمی تواند منکر این ها باشد.

از دیگر بهترین های دولت احمدی نژاد، نشر مبانی انقلاب در سایر کشورها و مجامع بین المللی بود که منجر به تضعیف دشمنان به خصوص اسرائیل و تقویت جبهه مبارزه با استکبار گردید، ویژگی های کلیدی احمدی نژاد در بخش سیاست خارجی موجب بروز دشمنی های علنی در قبال وی گردید که برخی از این دشمنی ها جز با اقرار به ضعف و شکست شان همراه نبود.

یکی دیگر از بهترین های احمدی نژاد، ایستادگی بر حقوق ملت، از جمله انرژی هسته ای بود که از تعطیلی مطلق به فعالیت رو به رشد و غیرقابل عقب نشینی توسعه یافته است.

از مباحث دیگری که مورد قبولم است بحث تعداد و سطح قوانین پایه ای و نقشه های راه در سطوح مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور است، مباحثی که به ارائه لوایح کاربردی و جدی و سامان دهی بخشهای مختلف گردیده و یا بسترش را فراهم نموده است.

یکی از مزیتها و ابداعات مورد تقدیر دولت، همین سفرهای استانی و مواجهه مستقیم با مردم اقصی نقاط کشور بود که منجر به رشد متوازن کشور گردید و این ابداع اگر چه طاقت فرسا و پرزحمت بود اما به یک مطالبه مردم و رهبری مبدل شده است.

از مزیتهای دولت احمدی نژاد شکستن حلقه های بسته مدیریتی بود که موجب شد خون تازه ای در سطوح مدیریتی کشور جاری شود و افراد نخبه و زبده ای در مباحث مدیریتی به مجموعه مدیران کشور افزوده شود. حضور این مدیران در بسیاری موارد منجر به شکستن حلقه ها و باندهای مفاسد و کارشکنی گردید.

از مباحث دیگری که غیر قابل انکار است، شجاعت دولت در اجرای طرح های ریشه ای مانند هدفمندی یارانه ها و سهمیه بندی سوخت است که در برخی مقاطع و بخشها منجر به تحول و حتی نجات کشور به خصوص در تحریم بنزین گردید.

اما در کنار این نقاط مثبت و صادقانه در سخنان رییس جمهور، برخی از نکاتی که رییس جمهور گفت قابل انتقاد است:

 این جمله ی آقای رییس جمهور که گفتند "این دولت قانون‌مدارترین دولت تاریخ است" اگر در خصوص دولت نهم باشد صحیح است، اما  در مورد دولت دهم خیلی بعید به نظر می رسد، اگر چه بارها مقام معظم رهبری به مجلس توصیه به تصویب قوانین کاربردی و عملیاتی نموده است ولی در کنار هر یک از این توصیه ها، به دولت نیز توصیه شد که قوانین مصوب را باید اجرا نماید ولی آقای احمدی نژاد به این بهانه که قسم خورده است تا قانون اساسی را پاس بدارد گمان می کند باید مرجع تأیید قوانین نیز خودش باشد و اینچنین است که رییس جمهور خودش را قانون مدارترین می داند چرا که در انبوه قوانینی که دولت دهم نادیده انگاشت برای خودش یک بهانه قانونی جور کرده است، به نظر دولت حتی این مجلس و شورای نگهبان هستند که از قانون تخطی کرده اند و این نگاه یعنی تداخل قوا، یعنی قوه مجریه در دو قوه دیگر و در شورای نگهبان حق دخالت و حق وتو داشته باشد و این نگاه نشان می دهد نه تنها دولت قانون مدارترین نیست، بلکه معنی قانون مداری را نیز تحریف کرده است. این تفکر اشتباه رییس جمهور در خصوص قانون منجر شد که حتی شورای داوری که از طرف رهبری برای اختلافات قوا تعیین شده بود نیز عملاً با تفسیر به رأی آقای احمدی نژاد در خصوص جایگاه قانونی خود مواجه شود، به راستی آقای احمدی نژاد چگونه حق تفسیر قانون اساسی را از شورای نگهبان اخذ کرده و به نام خودش سند زد؟! آیا این برداشت رییس جمهور اصل صریح قانون اساسی را که قائل به تفکیک قواست را نفی نمیکند؟! به راستی اگر آقای احمدی نژاد روزی رییس مجلس بشود بازهم همین تفکر را در خصوص قانون خواهد داشت؟!

این جمله ی آقای رییس جمهور "بالاخره قانون‌مداری یک دولت را نباید در دعواهای سیاسی جستجو کرد" یک ایراد واقعی دارد و آن این که اتفاقاً قانون مداری و اخلاق مداری و ولایت مداری را در اوج دعواها باید جستجو کرد و گرنه در شرایط گل و بلبل که رعایت شان هنر نیست، دقیقاً این که در وسط دعوا کسی اخلاق را رعایت کند، از بگم بگم های بی مورد پرهیز کند، از حاشیه سازی دوری کند و از تفرقه افکنی و سرپیچی از دستور ولی ممانعت کند ارزش است.

آقای احمدی نژاد به سوال در مورد تغییرات متعدد در وزرا اینچنین گفتند که "بهترین‌ مربی‌های فوتبال نیز حداکثر تغییر را در زمین صورت می‌دهند، بنابراین تغییر مهم نیست، هدف و نتیجه مهم است" اما آقای احمدی نژاد یک تشبیه کاملاً اشتباه انجام دادند، ایشان مهره ی وزیر را مثل یک بازیکن فرض کردند که می توان فقط 10 دقیقه به او بازی داد و حال این که یک وزیر به مثابه یک مربی برای وزارتخانه اش است، یک وزیر ماهها طول می کشد تا در یک وزارتخانه از چم و خم کار و نوع روابط و پتانسیل های مجموعه تحت الامرش آگاه شود و ماهها طول می کشد تا بتواند از این پتانسیل استفاده کند و هرگز نمی توان با تغییرات بی معنی در مربی یک تیم، آن تیم را فلج کرد، این کاری است که تنها تیمهای عربی که بویی از فوتبال منطقی و مردانه ندارند به نمایش می گذارند.

"یکی از آرزوهایی که بارها مطرح شده بود و نزدیک به 50 سال سابقه داشت انتقال آب از شمال و جنوب به دشت مرکزی بود، بعد از انقلاب نیز بارها مطرح شد و برای اولین‌بار در این دولت کار آغاز و پروژه‌ آن نیز تعریف شده است." این پیشنهاد آقای رییس جمهور در حالی مطرح می شود که اجرای آن کشور و حتی منطقه را با آسیب های متعدد زیست محیطی مواجه می کند و از سوی عموم کارشناسان و متخصصان کشور کاملاً مردود و غیرعلمی به شمار می رود، به راستی آیا نباید برای شجاعت در اجرای طرح ها هیچ مرزی من جمله مرز علم و مصلحت قائل بود؟! 

وی ادامه داد: "دولت ما اولین دولتی است که در انتخابات ریاست جمهوری بعد از خودش کاندیدا نداشت و رقیب کسی نبود" این هم از مظلوم نمایی های بی مورد آقای رییس جمهور است، ایشان علی رغم این که می دانست نظر نظام نسبت به مشایی چگونه است تا آخرین لحظه و حتی خارج از مجاری قانونی با اصرار به دنبال حکم حکومتی بود تا همان مشایی را به عنوان تنها نماینده دولت به انتخابات وارد کند در حالی که از ماهها قبل در تمام جلسات و محافل با کارهای نمایشی از قبیل تحویل پرچم و تقدیم مدال و تعریف و تمجیدهای غلو آمیز روی این مسئله سرمایه گذاری کرده بود. به راستی آیا دولت نمی توانست مهره ی دیگری که اصرار به تئوری پردازی های جلعی در مسائل دینی در باب های انبیا تا ولایت فقیه و مکتب سازی های مجعول نداشته است را به عنوان نامزد انتخاب و معرفی کند؟! آیا هنوز دولت گمان می کند با این رأیی که مردم به نماینده ی دشمن احمدی نژاد دادند، جایگاهی برای مشایی که بیش از مصالح کشور به حاشیه سازیهای بی مورد خود علاقمند بود، قائل باشند؟! براستی آقای احمدی نژاد متوجه نشد خیلی ها تنها اصل شان این بود که کسی که شبیه احمدی نژاد است دیگر رأی نیاورد؟! دولت نماینده در انتخابات نداشت چرا که خودش به یک بازی لجوجانه دست زد و حیثیتش را خرج یک نفر نالایق کرد و پیش از مظلوم نمایی و طلبکاری، باید متوجه ظلمی شود که در این مقوله به خودش، انقلاب و مردم کرده است.

یکی از جملات ماندگار آقای احمدی نژاد این بود که ایشان دلیل عدم ورود به احزاب را این گونه بیان می کند "چون من به همه ملت تعلق دارم" و جملات بسیار زیاد دیگر در خصوص محبوبیتش بیان کرد که حقیر اصلاً منکر محبوبیت ایشان نیستم اما لااقل برای خودم از خدا پناه می جویم که کثرت عیب پوشی های پروردگار، مرا به خودم و محبوبیتم مغرور نکند، و برداشت من از جملات خودستایانه آقای احمدی نژاد به خصوص در رد ورود به مسائل حزبی این است که ایشان با این بیان خودش را بالاتر از هر حزبی معرفی می کند، به راستی این جمله که من کوچک و نوکر و خادم ملت هستم به تنهایی نشان از تواضع افراد نیست، چرا که خیلی از انسانهای مغرور و خودخواه نیز از این جملات استفاده می کنند و بعضاً همین محبوبیت که حاصل خطا پوشی رب است، می تواند به یک منم منم بی جا و فریبنده منجر شود.

رییس جمهور در خصوص امامت و انسان کامل در دو مقطع از مصاحبه اینچنین بیان کرد: "ما گفتیم که امامت و انسان کامل حلقه اتصال انسان به آسمان است و هر کس به این حلقه متصل شد بالا می‌رود و الا راهی برای رفتن به سمت بالا ندارد و معنویت و کمال در سایه این فرهنگ است."  و " دعا کنیم که آن اصلی بیاید، آن کسی که بدلی نیست او بیاید" این جملات را در راستای همان نگاه انحرافی آقای مشایی به بحث ولایت می دانم، این که در زمان غیبت نیز اصرار کنیم که تنها راه معنویت، اتصال به شخص امام است، این انحرافی برای پاک کردن مفهوم ولایت فقیه و در جهت همان بحث ظهور صغری است و این که گمان کنیم ولایت فقیه بدل است نیز اشتباه است، برای این که ولایت فقیه نایب امام زمان است و اطاعت از ولایت فقیه عین اطاعت از امام زمان است، آن کسی که نمی تواند از نائب امام زمان تبعیت کند چگونه می تواند مدعی تبعیت از خود امام زمان باشد؟! این نگاه آقای احمدی نژاد به بحث ولایت فقیه که آن را بدلی و تقلبی می داند با این نگاه امام خمینی و بسیاری از فقها که ولایت فقیه در عصر غیبت را عین ولایت رسول الله می داند کاملاً در تعارض است و ریشه در تفکرات انحرافی مشایی در باب ولایت فقیه دارد، که اخیراً نیز گوشه ای از این انحرافات را در خرداد ماه 92 تبیین کرده اند که هم از حوصله بحث خارج است و هم دیگر نیازی به پاسخگویی به فرعیات این فرع که تا همین جا هم زیادی بزرگ شده نمی بینم و اگر نیازی بود حتماً به آن هم خواهم پرداخت. متأسفانه شبیه همان نگاه که با تأویل اشتباه در خصوص قانون مندی منجر به قانون شکنی شد، در خصوص نگاه به بحث ولایت فقیه نیز وجود دارد که منجر به تعلل در برابر ولایت فقیه و تحریف مفهوم ولایت مداری گردیده است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۵۷
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۱۰ ب.ظ

ژست میانه روی و اشعری های زمان

بسم الله الرحمن الرحیم

در طول حیات تمام انبیا و اولیا غیر از کسانی به ایشان ستیز می کردند و کسانی که یاری شان می کردند، افرادی نیز بودند که می گفتند ما بی طرفیم و میانه رو، این افراد را در صحنه صحنه وقایع تاریخی می توانی ببینی شان، در شهرهایی که انبیا را به قتل می رساندند و در زمان هایی که ائمه را شهید می کردند. کی معاویه می توانست حکومت را از حضرت علی (ع) بستاند، اگر بی طرفی ابوموسی اشعری ها وجود نمی داشت؟ کجا مسلم در کوچه های کوفه اسیر می شد اگر بی طرفان کثیرِ شهر کوفه این قدر به صدای قدمهای تنهای کوفه زیاد نبودند؟

بی طرفی تنها یک جاست که قابل تجویز است، تنها در زمانی که بین دو باطل دعوایی رخ دهد، بی طرفی در جایی که بین حق و باطل دعوایی باشد عملاً حمایت از باطل است. خود حضرت امیر به مومنان سفارش می کند در فتنه هایی که دو باطل با هم درگیرند باید مانند کسی بود که نه اسیر فتنه شود و نه سواری به اصحاب فتنه دهد، اما اشتباه نشود، این مربوط به دعواهایی نیست که یک طرف حق باشد و طرف دیگر باطل، در کدام آیه و سوره و حدیثی آمده است که اگر کفر و اسلام سرشاخ شدند بی طرفانه به این جنگ می توان نگریست؟! در کدام آیه و سوره گفته است که اگر باطلی که فاقد مشروعیت و حتی مقبولیت است، علیه حکومت اسلامی کودتا کرد می توان با سکوت و گفتار، ژست بی طرفی و میانه روی گرفت و به آن افتخار کرد؟! چه کسی گفته اگر انگلیس به عنوان مظهر استکبار و ایران به عنوان مظهر مقابله با استکبار باهم سرشاخ شدند و هر کدام کاسه همدیگر را شکاندند بگوییم هر دو کاسه شکن باید محاکمه شوند؟! چه کسی گفته که اگر کسی منتخب ملت شد و کسی بدون سند و مدرک معترض شد و میان این دو جنگی درگرفت باید به میانه روی و اعتدال هر دو را مقصر دانست؟! آری امثال بوموسی اشعری ها هنوز هستند، اما کت و شلوار به تن کرده اند و به جای علی و معاویه، جنگ ایران و انگلیس را، فتنه کودتای مخملی را، حامیان ولایت فقیه و دشمنان ولایت فقیه را با بی طرفی قضاوت می کنند.

از مدعیان اعتدال نیز سوالی دارم، آیا ممکن است کیف پولتان را روی میز بگذارید و با کسی که مدعی کیف شماست بر سر سهم دوطرف به میانه روی و اعتدال و انصاف چانه زنی کنید؟! آیا این مذاکره را اعتدال و عقل و انصاف می توان نامید؟! پس چگونه است که ایستادگی بر حق هسته ای و حق استقلال و حق پیشرفت را برخی خلاف اعتدال می دانند و مدعی مذاکره با دزدان حقوق ملتها هستند؟!

به راستی اگر بین دو خط متنافر حق و باطل خطی بکشیم آیا حق داریم آن را میانه روی و اعتدال بدانیم و یا نه تنها یک باطل جدید ابداع کرده ایم؟! باید پذیرفت که اعتدال را نمی توان از حق جدا کرد و حق مظهر اعتدال است، نمی توان در جنگ بین اسرائیل و فلسطین بی طرف بود و نه غزه و نه لبنان سر داد و معتدل بود، نمی توان در جنگ بین اسلام و کفر بی طرف ماند و منافع ملی را علم کرد، نمی توان بین دعوای برندگان و بازندگان انتخابات بی طرف ماند و مدعی مردم سالاری و اعتدال شد، نمی توان بین دعوای فتنه گران و ولایت فقیه ساکت فتنه ماند و گلوی اعتدال صاف کرد، نمی توان بین عدل و ظلم راه میانه ای پیدا کرد، نمی توان بین ولایت طاغوت و ولایت الله، اعتدالی را تعریف کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۱۰
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۱۲ ق.ظ

ابعاد تکلیف گرایی، آفت و درمان آن

بسم الله الرحمن الرحیم

هر کار خوبی آفتی دارد و شناخت و کنترل آفات تضمین کننده ی استمرار خوبی هاست. به عنوان مثال، عزت نفس به آفتی به نام غرور می تواند منجر شود و صداقت می تواند به بی پردگی در گفتار منتج شود و قناعت نیز آفتی به نام بخل دارد و به همین شکل است که تکلیف گرایی که یکی از صفات شایسته و مهم است نیز آفتی دارد. بحث تکلیف گرایی در چند ماهه اخیر و به خصوص در بحث انتخابات از مباحث شایع و مظلومی بود که لازم دیدم به آن بپردازم.

تکلیف گرایی یعنی که هرفرد یا جمعی خود را مکلف به انجام تکالیف و وظایفش بداند، اگر چه این تعریف خیلی ساده به نظر می رسد ولی پیچیدگی های زیادی دارد. اولین پیچیدگی در شناخت تکلیف و دومین آن در ابعاد و حواشی آن است. شناخت تکلیف بعضاً از انجام خود تکلیف سخت تر است، چرا که هم به سلامت نفس نیاز دارد و هم به قوه فرقان و هم بصیرت. نفسی که سالم نباشد نمی تواند جز از دریچه ی نفسانیت به مسائل بنگرد و چنین نگاهی ثمره ای جز خدمت به نفس ندارد. بعد از سلامت نفس داشتن قوه فرقان از ملزومات شناخت تکلیف است. قوه ی فرقان در نتیجه ی ایمان و عمل صالح و شناخت صحیح دین برای مومن حاصل می شود و مومنین به توسط آن می توانند خوب و بد را طبق موازین دینی و الهی از هم تشخیص دهند.

در شناخت تکلیف، پیچیدگی های دیگری نیز وجود دارد، یک انسان می تواند تکالیف مختلفی داشته باشد که بعضاً در تضاد با یکدیگر باشند و بعضاً در طول یا عرض هم قرار گیرند، به عنوان مثال یک مرد در برابر والدین و همسر خود تکالیفی دارد که بعضاً این تکالیف در تضاد یکدیگر قرار می گیرند و شناخت تکلیف غایی در این میان، به هوشمندی و بصیرت زیادی محتاج است.

همانطوری که می بینید، تکلیف گرایی مبتنی بر سه اصل سلامت نفس، داشتن قوه فرقان و بصیرت است و داشتن مجموع این سه کاری بسیار دشوار است. بسیار کسانی که خودشان را تکلیف گرا می دانند ولی حتی قادر به شناخت تکلیف خود هم نبوده اند.

یکی از شقوق مهم بصیرت در بحث تکلیف گرایی، فرعی به نام نتیجه گرایی است. اگر چه تکلیف گرایی و نتیجه گرایی به ظاهر دارای مفاهیم متضادی هستند ولی در برخی موارد و مباحث، شناخت تکلیف بدون درک و پیش بینی نتیجه، عملاً میسرنیست و شناخت موضع و موقعیتِ بحث نتیجه در شناخت تکلیف، از نکات بسیار کلیدی مبتنی به بصیرت است. امام حسن (ع) در جایی علی رغم این که می دانست معاویه اهل فساد است و اگر چه حکومت حق امام بود، ولی چون می دانست معاویه ماهیتش را با ریاکاری پنهان می کند، و چون می دانست، جهاد با آن یاران کم و سست عنصر عملاً به نتیجه ای که به نفع اسلام شود نمی شود صلح را تکلیف خود دانست، ولی تکلیف امام حسین (ع) در برابر یزید جهاد بود و از آنجا که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هر دو یک نور واحدند ما به اهمیت نتیجه در شناخت تکلیف پی می بریم. نمونه ی دیگر این که وقتی پیامبر به رسالت رسید تا سالها به جهت حفظ جان مسلمین و امکان ادامه ی دعوت، رسالت خود را مخفیانه انجام می دادند و از مقطع خاصی تکلیف علنی را شروع کردند حتی با این که منتج به شکنجه و تحریم و محاصره اقتصادی شد و یا در بحث امر به معروف و نهی از منکر، اگر کسی احتمال تأثیر ندهد، تکلیفی بر او وجود ندارد در حالی که بعضاً نه تنها نتیجه مثبت محتمل نیست بلکه حصول نتیجه ی عکس نیز متقن است و اینها نشان می دهد که در برخی مسائل نباید نتیجه را در شناخت تکلیف موثر قرار داد و در برخی مسائل باید بر اساس نتیجه، تکلیف را تعیین کرد و اینها نیز به اهمیت بصیرت و شناخت صحیح خوب و بد محتاج است.

در بحث اهمیت بصیرت در شناخت تکلیف، یکی از نکات مهم و حیاتی بحث وحدت است، اگر هر کسی برای خودش تکلیفی بپندارد و به آن عمل کند معمولاً جز به تفرق و شکست منتج نمی شود و حتی در بحث تکلیف، تعمیم آن به جمع و رسیدن به وحدت از اهمیت ویژه ای برخوردار است. یعنی اگر هرکسی تکلیف صحیح را شناخت باید سعی کند دیگران را همراه خود گرداند ودر این وحدت، این عوام هستند که باید به علما و اولیا بپیوندند. واقعیت این است که بعضاً مهمترین تکلیف حفظ وحدت است و این نشان دهنده ی اهمیت وحدت در شناخت تکلیف است و با وجودی که وحدت اینقدر اهمیت دارد ولی بعضاً تکلیف در قلت نیز رسمیت می یابد، یعنی بعضاً برخی از تکالیف را به بهانه ی هیچ وحدت و هیچ کثرتی نمی توان بر زمین گذاشت، اگر لشکر امام حسین فقط 72 نفر باشد، تکلیف، همراهی همین قلت است.

شناخت تکلیف اینقدر مهم و بعضاً پیچیده است که در هر زمینه ای همه مکلفند به اهل آن زمینه رجوع کنند و بعضاً شناخت یک متخصص امین و آگاه نیز خودش سختی های زیادی دارد و این شناخت متخصص در هر زمینه ای، آنجا اهمیت خودش را نشان می دهد که بسیاری از متخصصان در یک زمینه، فتاوای متفاوتی صادر می کنند و این مسئله چه در علوم مختلف تجربی وجود دارد و چه در علوم انسانی. بسیاری هستند که در مباحث سیاسی و اجتماعی نظرات مختلفی دارند که این نظرات به شناخت متفاوت تکلیف منجر می شود، مثلاٌ یکی تکلیف به وحدت می کند و دیگری تکلیف به اصالت.

این همه پیچیدگی های تکلیف اگر سهل گرفته شوند به یک آفت منجر خواهند شد، چرا که اگر کسی در شناخت و عمل به تکلیف دچار اشتباه شده باشد و مصمم در انجام و اجرای آن شده باشد، خیلی سخت است که به او اشتباهش را فهماند و او را از راه اشتباه بازگرداند، اینجاست که تکلیف گرایی به آفتی به نام لجاجت در اشتباه می تواند منجر شود و برای نیفتادن در این آفت باید دقت کرد که اولاً شناخت تکلیف را باید به درستی با سلامت نفس، داشتن فرقان، بصیرت، مشورت با علما انجام داد و ثانیاً نباید هرگز خود را از اشتباه در درک تکلیف مصون دانست و باید حتی در حین انجام وظیفه، هشیار بود تا در صورتی که در درک تکلیف اشتباهی رخ داده باشد و یا اصولاً تکلیف عوض شده باشد، به تکلیف حقیقی عمل شود.

در کنار تمام پیچیدگی های تکلیف گرایی، یک میانبر برای رسیدن به این اصل وجود دارد و آن ولایت مداری است، یقیناً یکی از مهمترین و قطعی ترین نشانه ها برای شناخت تکلیف، دستور صریح ولی است، به عنوان مثال وقتی ولی فقیه در مسئله ای بیان مشخصی دارند باید به آن عمل نمود، مثلاٌ در بحث انتخابات وقتی می گوید باید به اصلح رأی داد و یا این که اگر کسی اصلح را نمی شناسد از اهل شناخت و بصیرت بپرسد، باید به دنبال شناخت اصلح با تحقیق  و در کنار مشورت با اهل نظر خود را مکلف دانست، نه این که به این فکر کنیم که آیا اصلح رأی می آورد و یا انتخاب او چه تأثیراتی بر جریانهای سیاسی داخلی و خارجی می گذارد! و اگر رهبر به نامزدها دستور می دهد که بدون آمادگی لازم وارد این عرصه نشوند، یعنی تکلیف بدانند که اولاً از آمادگی خود مطمئن باشند و ثانیاٌ اگر کسی را اصلح بدانند به نفعش کنار بکشند، متأسفانه در این چندساله اخیر مشاهده شد که افراد و جریانهای مختلفی به بهانه ی تکلیف گرایی حتی با انقلاب و رهبری نیز بد رفتاری کردند و همه ی اینها نشان از مظلومیت تکلیف گرایی و اهمیت تبیین آن دارد.

مطلب مرتبط: چه راحت احساس تکلیف می کنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۱۲
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۴۶ ق.ظ

آیا حفظ نظام اوجب واجبات است؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

این جمله از جملات ماندگاری است که منتسب به حضرت امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی است و جدیداً ایرادی به این سخن دیدم به این شرح که "حفظ مشروعیت نظام را مهمتر از حفظ نظام تعریف می کند" که مختصراً این ایراد را رد می کنم:

ایراد استدلال در این است که به ماهیت نظام توجه ندارد. نظام یعنی نظام ولایت فقیه، یعنی همان ولایتی که در زمان غیبت معصوم عیناً مثل ولایت رسول الله است. در این نظام مشروعیت از بالا وارد شده است و حفاظت باید از چارچوب محتوایی و ظاهری آن توسط مسلمین صورت گیرد. نظام یعنی کل نظام اعم از اهداف و اصول و چارچوبش و این نظام تا زمانی که ولایت فقیه را در رأس دارد مشروعیتش تضمین شده است. وقتی ولایتِ مشروع و لازم الاتباعی وجود دارد، تبعیت از او حفاظت از اسلام را در بردارد و نمی تواند از آن جدا باشد و مخالفت با چنین نظامی در واقع عین مخالفت با اسلام خواهد بود. ایراد دیگر این که اگر کسی این شبهه را به عنوان یک اصل بپذیرد، منتج خواهد شد به این که هر کسی برای خودش یک تعریف و یک برداشت و تفسیری از مشروعیت نظام بکند و بر اساس همان برداشت بخواهد اقداماتی خارج از چارچوب قانون و نظر ولی فقیه انجام دهد و اینچنین می توان متوجه شد که این شبهه در عمل به منظور جدا معرفی کردن نظام از مشروعیت ایجاد شده است و  راه را برای اقدامات فراقانونی و خارج از چارچوب نظرات ولی فقیه و حریم قانون باز می کند. باید توجه داشت که صلاحیت ولی فقیه مستمراً توسط فقهای جامع الشرایط مجلس خبرگان مورد پایش قرار دارد و همواره کسی که ولی فقیه است واجد شرایط ولایت و مشروعیت است و این مشروعیت است که اطاعت محض را در برابر ولایت مطلقه فقیه ایجاد می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۴۶
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۴ ق.ظ

تحلیلی دردمندانه برای بچه حزب اللهی ها

بسم الله الرحمن الرحیم

آنچه که مسلم است این که جلیلی و لنکرانی ها متأسفانه حالا حالاها رییس جمهور نمی شوند، بیشتر رأی مردمی که حتی با قاطعیت آرا به احمدی نژاد رأی دادند هم نه به خاطر انقلابی گری و پرتلاشی و عدالت طلبی او بود، بلکه تا کسی بگم بگم و سیاه نمایی از وضع موجود نداشته باشد عملاً نمی تواند از مردم رأی قاطع بگیرد. احمدی نژاد اگر چه انقلابی و مبارز و استکبار ستیز و پرتلاش بود، ولی در 84 و 88 مردم به افشاگری هایش و به خاطر آن لیست هایی که در جیب داشت رأی دادند، متأسفانه رأی به انقلابی گری و سلامت نفس در این کشور در حدود همان 4-5 میلیون است و بس؛ و این رویه نشان می دهد که به این زودی ها نمی توانیم شاهد کسانی در رأس دولت باشیم که عملگرا، اخلاقی و بدور از حاشیه سازی باشد.

و اما تکلیف بچه حزب اللهی ها چیست؟ اولین گام این است که از موقعیت انفعالی و درگیری های لفظی با خودشان بیرون بیایند و بدانند که این بچه حزب الهی ها هستند که باید شرایط جامعه را به سمتی ببرند که مدیران متدینی که اهل سیاست بازی و افشاگری ها و سیاه نمایی ها نیستند بتوانند در دل مردم جاخوش کنند و رأی بیاورند؛ باید حزب اللهی ها اول از خودشان شروع کنند و آینه ی رعایت اخلاق باشند تا فضای جامعه اینقدر اخلاقی بشود که سیاه نمایی و افشاگری چه از سمت احمدی نژادی ها باشد و چه از سمت روحانی ها و چه از سمت ولایتی ها و یا هرکس دیگر، محکوم و ضداخلاقی حساب شود، نباید به خودمان اجازه دهیم برای رسیدن به مراتب مدیریتی حاضر به هیچ عمل غیراخلاقی شویم و از خدا بخواهیم تا به شایستگی اخلاقی نرسیده ایم ما را در جایگاهی ننشاند که خطیر باشد و ای کاش کسانی هم بودند و یا باشند که احساس وظیفه کنند و کرسی های مدیریت را به شایستگان و مدیران مومن و متخلق به اخلاق اسلامی بسپارند نه به کسانی که برای داشتن یک پست، دست به ریا و چاپلوسی و اعمال ضداخلاقی می زنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۲ ، ۰۰:۴۴
سیاوش آقاجانی