انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۲۱۴ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم


ما سالهاست که از زمان جنگ تحمیلی و از شروع تحریم ها، عادت کرده ایم که باید تحریم ها را دور بزنیم و همین دور زدن تحریم ها باعث گردید تا مسئولان به برخی افراد که مثلاً به واسطه ی آقازادگی و یا دلایل دیگری مورد اعتماد بودن امتیازات ویژه بدهند تا بتوانند تحریم ها را دور بزنند. البته هر کمبودی می تواند فسادزا باشد به خصوص این که این کمبود در سطوح وسیعی مانند تحریم های ما رخ داده باشد. امتیاز ویژه خودش می شود اولین فساد، فرد امتیاز گیرنده برای دور زدن تحریم به افراد دیگری پورسانت و چه بسا رشوه می دهد که می شود باعث بروز فساد های زنجیره ای و فرامرزی و همانطوری که یک کشور مثل افغانستان کشورهای همسایه اش را دچار قاچاق و مواد مخدر می کند، یک کشور مثل ایران که دچار تحریم های ظالمانه می شود نیز همسایگان خود را درگیر معاملات مخفی و مفاسد مترتب آن می نماید.

دولت با این فرضیه که افرادی که در تحریم ها از امتیازات ویژه برخوردار شده اند در برابر رفع تحریم ها سنگ اندازی می کنند وارد مبارزه با این افراد گردیده است و قوه قضاییه نیز در این راستا با او همراهی می کند، ولی آیا این فرضیه ضامن مصلحت شرایط موجود کشور خواهد بود؟! همه می دانیم که واقع بینی و آرمانگرایی را باید در کنار هم قرار داد، پس اگر چه آرمان ما مبارزه با هرگونه رانت است، ولی آیا دولت در اجرای این آرمان، با واقعیتی به نام تحریم ها برنامه ی صحیحی نیز دارد؟! آیا این که احتمالاً مذاکره به رفع تدریجی تحریم ها منجر شود قابل اتکاست؟! آیا در عملکرد دولت یازدهم علائمی از برنامه ریزی و اجرای اقتصاد مقاومتی و خودکفایی در مایحتاج ضروری کشور به منظور اسیر نشدن در تحریم ها دیده می شود؟! آیا علامتی از شفاف سازی اقتصادی و درآمد مالیات محور به جای اقتصاد نفتی در عملکرد دولت قابل مشاهده است؟! اگر چنین نیست پس دولت چگونه و از چه راهی می خواهد نفت بفروشد و یا مایحتاج ضروری اش را وارد کند؟!

فرض کنید که اصلاً دولت با دوری از اقتصاد نفتی و بکارگیری اقتصاد مقاومتی توانست با اقتدار تحریم ها را خنثی کند، ولی آیا تا آن زمان نیازی به دور زدن تحریم ها نخواهیم داشت؟! آیا فرضیات دولت نسبت به پایان تحریم ها و سرعت آن واقع بینانه است؟! در صورتی که دولت به هر دلیلی در بخشی نیاز به دور زدن تحریم پیدا کرد آیا می تواند کسی را پیدا کند که این مهم را اجرا کند؟! آیا شیوه ی مقابله ی دولت با اکیپ دولت قبل در دور زندن تحریم ها به نوعی خراب کردن پل های پشت سر و بستن باب دور زدن تحریم ها نخواهد بود؟! و یا اینها بهانه ای خواهد بود تا دولت افراد و گروه های دیگری را وارد عملیات دور زدن تحریم ها نماید؟!

نتیجه: به نظر می رسد دولت، قبل از این که باب دور زدن تحریم را تیغه کشی کند، باید واقع بینانه بین نتایج مذاکرات هسته ای و توان داخلی کشور و برنامه های خود به یک جمع بندی برسد و این که اگر در کادرهای قبلی دور زدن تحریم ها تخلفاتی رو داده باشد تنها با متخلفان برخورد نماید نه این که سوءاستفاده گران و خیرخواهان را با یک چوب بنوازد، بحث دیگر این که امیدوارم دولتِ جناب روحانی نیز مانند دولت قبل که در بحث برخورد با مفاسد اقتصادی به صورت نمایشی عمل کرد همان راه را نرفته و در نهایت شاهد نباشیم که تنها امتیازات از عده ای خاص گرفته شده و به عده ای دیگر داده شده است، بالاخره برخی از وزرای دولت یازدهم مانند وزیر نفت همین دولت که به شدت مورد علاقه و حمایت جناب رییس جمهور قرار دارد نیز از کسانی هستند که در دادن امتیازات خاص، ید طولایی به خصوص به برخی آقازادگان دارد و هنوز کشور در دادگاه های بین المللی گرفتار تبعات آن امتیازات و مفاسدشان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۲ ، ۰۷:۵۲
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۰۵ ب.ظ

مجلسی ها دقت کنند

بسم الله الرحمن الرحیم


اظهارات اخیر رییس جمهور در دیدار با نمایندگان گیلان در مجلس شورای اسلامی، مبنی بر وجود برخی توقعات غیرقانونی و فشار براساس آنها، قبلاً از سوی آقای احمدی نژاد نیز بارها تکرار شده بود و متأسفانه این مسئله همواره در برخی نمایندگان مجلس مشاهده می گردیده است به این شکل که اهرم های قانونی خود (اعم از سوال و استیضاح) را در جایی که نباید بکارگیرند، خرج کرده و در جایی که باید بکارگیرند مورد استفاده قرار نمی دهند و در این میان چند مسئله ی مهم رخ می دهد:

اول این که اهرم های قانونی مجلس عملاً بی فایده و حتی زیانبار شده و با تکرر استفاده از آنها عملاً در موار لزوم، ورود قاطع میسر نخواهد بود، بارها دیده ایم که نمایندگان مجلس در مواجهه با دولت قبل در جاهایی که مهم نبود بسیار انرژی گذاشتند و در عوض نتوانستند در موارد مهم این همت را به خرج دهند و دچار مصلحت سنجی گردیدند.

دوم این که انرژی زیادی از دولت و مجلس را صرف همین سوال و جواب ها و لابی های مربوطه می نماید و وقت نمایندگان و وزرا دائم در کمیسیون ها و صحن مجلس صرف این امور می گردد.

سوم این که همین رفتار برخی از نمایندگان به عنوان رفتار کلیه نمایندگان جلوه داده شده و به همین بهانه در انتخابات های بعدی مردم را از سوی اصولگرایان به سمت اصلاح طلبان سوق خواهند داد، به خصوص این که این احتمال وجود دارد که برخی موارد دام باشند.

چهارم این که دولت فرصت مظلوم نمایی پیدا کرده و ضعف هایش را توجیه و عدم همکاری مجلس را بهانه ای برای توجیه تمام ناکامی ها قرار می دهد تا ضمن این که برای تغییر آرایش مجلس کاری کنند، برای 4 سال بعد در انتخابات ریاست جمهوری در برابر انتقادات بهانه داشته باشند.

پنجم  اظهارات بی شرمانه اخیر سعید حجاریان در خصوص این که رییس جمهور باید بتواند مجلس را منحل کند و این دسته اظهارات نشان می دهد که برخی که به ظاهر نیز طرفدار دموکراسی هستند! منتظرند تا اختیارات مجلس را در برابر اختیارات دولت آن قدر کاهش دهند تا عملاً هیچ اقدامی نتواند انجام دهد و اشتباهات و کارهای نسنجیده برخی نمایندگان برای این یاوه گویی ها بهانه های لازم را جور می کند.

پیشنهاد: مسلماً حرفم این نیست که مجلس از ابزارها و اهرم های قانونی اش استفاده نکند، بلکه اعتقاد راسخ دارم که مجلس باید به تکالیفش عمل کند و باید از هرگونه شخصی کردن مسائل پرهیز نماید، مجلس حق سوال و استیضاح دارد، اما نباید انتقاد از رییس بانک مرکزی باعث کارت زرد دادن به وزیر اقتصاد باشد، بلکه باید راه سوال و انتقاد از رییس بانک مرکزی را تعبیه نمود و یا این که نباید عدم تأمین اعتبار درباره فلان پروژه محلی بهانه ای برای جمع کردن امضا علیه وزیر مربوطه باشد، بلکه مسائل مهم مملکتی باید در فهرست سوالات مجلسی ها قرار داشته باشد، به عنوان مثال این که چرا کسی از دولت نمی پرسد در شرایطی که تورم 92 را با خوشبینی 35 درصد پیش بینی کرده است، چرا افزایش حقوق ها را 18 درصد تعیین کرده است؟! این یک سوال قانونی و بدیهی است که سال هاست دولت ها در خصوص آن تخلف دارند و سالهاست که مجلس نیز با سکوتش به این تخلف یاری می کند، به راستی آیا معیشت چند میلیون کارمند کشور و خانواده هایشان به اندازه فلان پروژه ی شهرستان فلان نماینده مجلس نباید مهم باشد؟!! آیا کاهش قدرت خرید سالانه ی کارمندان قانونی است یا قانون می گوید که باید قدرت خرید کارمندان تحت تورم باید حفظ شود؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۱۲:۰۵
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۱۴ ق.ظ

آری استاد! نسیان گناه بزرگیست ولی...

بسم الله الرحمن الرحیم


همین چند روز پیش (7/10/92)، استاد شجریان نامه ای در روزنامه اعتماد مطلبی با عنوان "فراموش کاران گناهکاریم" منتشر کردند، با مضمون گلایه از این که چرا حادثه بم را فراموش کرده ایم و چرا طبیعت و حراست از آن را از خاطر برده ایم و این که فراموش کردن قهر طبیعت بدتر از خود قهر طبیعت است و باید بر خود نهیب زد و فراموش نکرد و کاری کرد و ...

من از این مطلب و این گونه نهیب ها استقبال می کنم و شخصاً‌ در همین وبلاگ بارها از این نهیب ها زده ام و ای کاش مسئولان نیز این نهیب ها را جدی بگیرند و بیشتر به فکر جان و سلامتی مردم باشند لیکن آیا استاد واقعاً برای فراموشی اینقدر گناه قائلند؟! آیا مطلبی که 2 روز قبل از سالروز حماسه 9 دی منتشر شد، بهانه ای برای فراموشی فتنه و نقش استاد از اذهان مردم نیست؟! اگر چنین نیست پس چگونه است که حضرت استاد در اوج فتنه 88 فراموشی طبیعت را فراموش کرده بود و در آن شرایط به دنبال اشعاری بودن تا  از خاک دشمن، برد بیشتری به قلب وطن داشته باشد؟! آیا نسیان آن صحنه ها که استادِ آواز ایران در خدمت به دوست نقاش متوهم و فتنه گرش، خودش را خرج فتنه ای کرد که دشمنان خونی این مملکت هدایتش می کردند، جرم نیست؟! آیا فراموشی قهر طبیعت گناه است ولی فراموش کردن آن حمایت هایی که از دروغ و تهمتِ زشت تقلب انجام شد و موجب هتک حرمت و ریختن خون جوانان این کشور و ناامنی و وحدت دشمنان علیه ایران شد، گناه نیست؟! آیا حضرت استاد، فراموشی طبیعت را از فروش وطن کم اهمیت تر می دانند؟!

بحث مهمتر این که اگر ما به خاطر قهر طبیعت و کوتاهی در مدیریت گناهکاریم، پس کسانی که انواع قهرهای طبیعی و غیر طبیعی را عامداً بر این مردم تحمیل می کنند و از آنها احساس رضایت می کنند چقدر مقصر و گناه کارند؟! آیا استاد حاضر است برای ایشان هم اعلام جرم کند؟! آری آب زیادی از طبیعت برداشت کردیم و به طبیعت آسیب زدیم تا کشور محتاج گندم و جو و علوفه ی دشمنی نباشد که از داروی بیماران سرطانی هم دریغ دارد، آری ما به خاطر هوای آلوده گناهکاریم، ولی آیا جناب استاد برای آن مستکبرانی که بنزین را ابزاری برای تحریم قرار دادند و کشور را مجبور کردند تا از پالایشگاه های پتروشیمی بنزین تولید کند نیز اعلام جرم می کند؟! جناب استاد!‌ حضرتِ دلسوز مردم و کشور! آیا شما برای دشمنان خونی این کشور که یزیدوار به دنبال شناخت نقاط ضعف کشورند تا جریان مایحتاج ضروری این مردم را به روی شان ببندند هم اعلام جرم می کنید؟! و یا تنها جرم عالم مربوط به انقلاب و مسئولان این کشور است؟! آیا هم پیاله شدن با کسانی که با ابزار جنگ، رسانه، تحریم، تهدید، هنر و ترور اینچنین امنیت، آرامش و پیشرفت این مردم را نشانه گرفته اند کمتر از فراموشی طبیعت است؟! راستی حضرت استادی که طاقت سنگینی فرزندان بم را ندارد، چگونه تاب نگاه فرزندان شهدای این کشور که همگی مستقیم و غیرمستقیم به دست دشمنان این کشور شهید شدند را خواهند آورد، چگونه طاقتِ نگاه در چشم فرزندانی را دارد که دوای درد مادرشان در دست دشمن خبیث دچار تحریم است؟! کاش استاد سرودی هم می خواند و "تحریمت را زمین بگذار" را ساز می کرد تا ببینیم همین BBC و VOA همچنان قدر هنر ایشان را خواهند دانست!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۰۰:۱۴
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۹ دی ۱۳۹۲، ۰۳:۱۵ ب.ظ

دولت از مردم چه صدایی می شنود؟

بسم الله الرحمن الرحیم


اخیراً این اصطلاح که برخی هنوز صدای مردم را نشنیده اند به تکیه کلام برخی حامیان دولت تبدیل شده است و طوری وانمود می شود که گویا صدای مردمی که به جناب روحانی رأی داده اند، حمایت از همه شعارهای دولت بوده است اما باید توجه داشت که برای شنیدن صدای مردم نمی توان فقط به یک شعار یا یک حضور یا رأی ایشان توجه داشت بلکه باید به مجموعه ی رفتارها، آرا و شعارهای مردم التفات نمود.

مردم اگر چه به شعار اعتدال رأی دادند اما هرگز نگفتند که مظهر و مجسمه اعتدال، جناب روحانی و هرکسی که ایشان تعیین می کند، هستند بلکه مردم به شعار اعتدال رأی دادند تا دولت معتدل بماند و از افراط و تفریط دوری کند. این که مردم به شعار بهبود معیشت دولت رأی دادند به این معنی نیست که دولت مجسمه بهبود معیشت است و هرکسی که با دولت مخالفتی کرد یا انتقادی داشت دشمن معیشت و رفاه مردم است! این که مردم به اصلاح دیپلماسی رأی داده باشند به این معنی نیست که هرکاری که دولت کند مورد قبول مردم است، بلکه دولت به اقتضای شعاری که داده است باید بتواند ضمن حفظ اقتدار و استقلال و عزت کشور بتواند با کمترین هزینه به صورت دیپلماتیک مسائلش را حل کند و مردم و منتقدان حق دارند نسبت به هرکدام از این حدود و صغور تذکر دهند و دولت نباید طوری وانمود کند که هر منتقدی مخالف صدا و خواست مردم است یا این که دولت به تغییرات اتوبوسی در دولت پیشین انتقاد داشتند و علیه آن شعار دادند به این معنی نیست که تغییرات این دولت هر طور که باشد مجاز است بلکه به این معنی است که این دولت نیز باید از تغییرات اتوبوسی پرهیز کند و نه این که همه ی منصوبین دولت قبل را اتوبوسی و همه منصوبین دولت خودش را شایسته بخوانند!

بحث دیگر این است که اگر چه مردم به یک رییس جمهور رأی داده اند، اما این گونه نیست که خواست و اراده ی سایر مردم بی ارزش باشد، بالاخره کسانی که به آقای روحانی و برایند شعارهایش رأی دادند 51 درصدِ رأی دهندگان بوده اند و دولت حق ندارد طوری صحبت کند که به نظرات و خواسته ها و شخصیت آن 49 درصد بقیه توهین کند، دولت و به خصوص شخص رییس جمهور حق ندارد 51 درصد را معتدل و 49 درصد را افراطی بخواند، دولت باید بداند که حتی همان 51 درصدی که به دولت رأی دادند نیز به برایند شعارهای دولت رأی داده اند و اگر دولت آقای روحانی نیز مانند دولت اصلاحات گمان کند که به پشتوانه رأی مردم باید تا مرز تغییر و رفرم به پیش برود به سرعت دچار دیکتاتوری شده و مانند اصلاحاتی ها از چشم مردم خواهند افتاد.

تنها صدای مردم صدای آرای شان در انتخابات 92 نیست، بلکه مجموعه ای از صداهاست. همان مردمی که به ساده زیستی و انقلابی گری در 84 و 88 رأی دادند، همان مردم به بهبود معیشت نیز رأی دادند و این دو یعنی انقلابی گری و ساده زیستی و پرتلاشی مسئولان باید در کنار بهبود معیشت مردم در دستور کار باشد نه این که اولی منکر معیشت و دومی منکر انقلابی گری بشود؛ همان مردمی که استقلال و امنیت و استفاده صلح آمیز هسته ای را حق خود می داند به دیپلماسی فنی و اصولی و به دور از تنش های بی مورد نیز رأی داند و دولت این دو صدا را باید باهم بشنود نه این که به بهانه ی یکی، دیگری را کنار نهد، همان مردمی که به روحانی رأی دادند، در 9 دی به هاشمی و سران فتنه نه گفتند تا ایشان را به حفظ منافع ملی و حرکت در چارچوب قانون ملزم نمایند و هرگز نباید رأی به روحانی و شعارهایش را به نفع هاشمی و آقازادگانش مصادره نمود و انتخابات 92 را بهانه ای برای تطهیر و حتی تقدیر از این خاطیان و قانون شکنان قرار داد.

اعتدال حکم می کند تا دولت خودش را مجسمه ی اعتدال نداند و بقیه را با خودش مقایسه نکند، بلکه بایستی به دنبال شناخت و حرکت در مسیر خط اعتدال باشد و از شنیدن انتقادات و دعوت به اعتدال استقبال کند، اگر قرار باشد دولت تمام اقدامات و رفتارهای خودش را مظهر اعتدال بداند و تمام منتقدان را افراطی بخواند، یقیناً اعتدال مد نظر دولت جز همان تعریف تکراری از دیکتاتوری نخواهد بود که یکبار حول آزادی و باردیگر حول عدالت تشکیل گردید. بهتر است دولت هر چه سریعتر در درک و معرفی مفهوم اعتدال به یک اعتدال برسد و طوری نشود که دایره اعتدال اینقدر تنگ شود که فقط  مشمول مشاوران ارشد رییس جمهور و معاونان رییس جمهور و اعضای هیأت دولت گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۱۵:۱۵
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۷ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۱۰ ب.ظ

تلخی حماسه 9 دی از چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم


در حالی که فتنه 88 با ادعای تقلب و خواسته ی خارج از مسیر قانونی برای ابطال انتخابات شروع شد، اما با عیان شدن آبشخور فکری و پشتوانه ی فرهنگی و سیاسی آن در عمق مرزهای انگلیس و آمریکا، به سرعت رو به زوال نهاد و پالس های ضد دینی که از روزه خواری ماه رمضان و هتک حرمت روز عاشورای فتنه گران ارسال شد، خیلی سریع مردم را با هر سلیقه و سابقه ای در روزهای 8 و 9 دی ماه به خیابان کشاند و این بار مردم نه به بهانه ی تهمتِ تقلب، که به وظیفه ی غیرت دینی به پاخاستند و سفره ی فتنه را بعد از 8 ماه کینه توزی و آتش افروزی، جمع کردند.

9 دی 88، یک نقطه ی عطف در تاریخ انقلاب اسلامی بود که تمام سیاسیون را تحت الشعاع قرار داد، اصلاحاتی ها فهمیدند که فتنه راه به جایی ندارد، ساکتین فتنه فهمیدند که نفعی در سکوت نیست، فتنه گران فهمیدند که تاریخ مصرف بیانیه ها گذشته است، دشمنان خارجی فهمیدند که این قبر مرده ندارد و همه و همه باعث شد تا نقش ایران در منطقه، همچنین استحکام داخلی آن دوباره به اوج برسد و دوست و دشمن بر تیزهوشی و صبر و متانت رهبری انقلاب اسلامی در جمع کردن این جَمل انقلاب تأکید کردند.

9 دی 88 اگر چه به زعم رهبری، مردم ایران و ملت های آزاده و مسلمان منطقه و جهان یک روز ویژه و یوم الله شناخته شد، لیکن برخی سیاسیون هنوز از به یادآوری حماسه ی مردمی 9 دی ابا دارند و روز 9 را خلوت می گزینند تا شاید سنگینی آن مشت مردم هر چه زودتر به فراموشی سپرده شود، ولی سوال جدی این است که چرا برخی که تمام صحنه های فتنه 88 را مدام زنده می کنند به این پلان به یادماندنی و پایانی مردم در 9 دی که می رسند چرا روی ترش می کنند؟! پاسخ در سه نکته ی کلیدی نهفته است:

1- 9 دی درسی بود برای آنها که این مردم را خیلی ساده فرض می کنند تا بفهمند مردم خیلی بصیرتر از حدی هستند که بتوان آنها را بازی داد، مردم ایران از راننده تاکسی و لبو فروش گرفته تا اساتیدِ انقلابی دانشگاه، همه و همه پای انقلاب، شهدا، امام و رهبر خود هستند و نمی گذارند رهگذران بر این درخت تنومند میخ بکوبند، مردم درخت انقلاب را با خون خود آبیاری کرده اند و برای آن همه گونه سختی را به جان خریده و می خرند. 9 دی اثبات کرد که سیستم دفاعی درونی انقلاب، به خوبی کار می کند و میکروب ها و ویروسها را به سرعت شناسایی و منهدم می کند، 9 دی از سلامت درونی و مشارکت فعال مردم حکایتی ماندگار کرد.

 2- 9 دی به این معنی است که مردم را نمی توان با سکولاریزم و پلورالیزم و مقدسات شکنی از دین شان جدا کرد. مردم سروجان شان را در راه ائمه و شعائر الهی می دهند، مردم به کسانی که به مقدسات شان توهین می کنند اعتماد نمی کنند و هتاکان را به استناد سخن هیچ فتنه گری، با بندگان خداجو اشتباه نمی گیرند. عمق دینداری مردم که در 9 دی به تصویر کشیده شد ثابت کرد که هرکسی که در این کشور قصد دارد از رأی و احترام مردم برخوردار باشد حتماً باید به دین و مقدسات مردم احترام بگذارد و این مسئله چقدر دست و پای رفرمیست ها را می بندد.

3- حماسه 9 دی برای کسانی که منافع و مطامع شان در دور کردن مردم از دین و آرمان های انقلاب معنی می شود، یک خاطره ی تلخ است، خاطره ای که مترادف با معنی ناکامی و شکست در مقاصد شوم شان تعبیر می شود، بددلان و بریدگان از انقلاب، 9 دی را به مثابه یک درس تلخ هرگز فراموش نمی کنند، لیکن سعی خواهند کرد تا خاطره ی این حماسه و عوامل آن را ریشه یابی کرده و درجهت حذف آن ها قدم بردارند، ایشان نه تنها حماسه 9 دی را سانسور می کنند که حتی حاضرند نهم دی ماه را از تقویم حذف کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۲ ، ۲۲:۱۰
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم


به این دو عبارت از دو تن از حامیان و فعالان انتخاباتی آقای روحانی توجه فرمایید:

علی عسگری مشاور پارلمانی حسن روحانی در مرکز تحقیقات مجمع، با این بیان که ان شاءا... ایشان (آقای ناطق نوری) راضی باشند من این مسائل را بیان می کنم    (5 مهر 92): از سوی دیگر نیز بحث این بود که آقای ولایتی کنار برود. آقای ولایتی به هر دلیلی کنار رفتن برایش سخت بود بعضی از بزرگان جریان اصول گرا از جمله آقای مهدوی کنی به وی گفتند که کنار برود. وقتی آقای ولایتی با آقای ناطق در این باره مشورت کرد، آقای ناطق در پاسخ گفته بود که مگر غیر از این است که بزرگان اصول گرا می خواهند که جریان اصول گرا پیروز شود شما (ولایتی) بگوید من مشروط کنار می روم آن هم به این شرط که آقای جلیلی و من با هم کنار برویم .

این هم اظهارات آقای محمدجواد حق‌شناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی (1 دی 92) است: اگر چه بستر پیروزی آقای روحانی را اصلاح‌طلبان و آقایان هاشمی و خاتمی فراهم ساختند اما نباید فراموش کنیم که حمایت آقای ناطق نوری از آقای روحانی و نقشی که جریان اصولگرای خردگرا در این زمینه داشتند و همچنین نقشی که آقای ولایتی در انتخابات ایفا کرد و از انتخابات کناره‌گیری نکرد در پیروزی آقای روحانی نقش بسزایی داشتند.

اگر چه برای کسانی که به صورت دقیق مسائل سیاسی، چرخش ها و تغییر مواضع افراد و جریان های سیاسی را دنبال می کنند، قبل از آگاهی از اظهارات فوق و امثال آن ها (که در این مدت به تکرار بیان نشده است)، چندان تعجب برانگیز نیست اما اهمیت مسئله اینقدر زیاد است که لازم است از آنها درس گرفته شده و به همین دلیل به آن پرداخته شود، ولی قبل از ورود به مسئله عرض می کنم که در این مطلب اصلاً قصد ندارم تا از رقابت های طبیعی در انتخابات 92 چیزی بنویسم، بلکه مواردی مورد نظرم هستند همگی به عنوان یک سناریوی هماهنگ و یا حداقل هدایت شده در انتخابات از سوی آقایان هاشمی، ناطق، ولایتی به پیش رفت تا آقای روحانی بتواند پیروز انتخابات گردد:

1- اگر چه رابطه ی نزدیک و دوستانه آقایان هاشمی، ناطق، روحانی و ولایتی برای کمتر کسی پوشیده است اما شواهد و قرائن اثبات می کند که این رابطه ی دوستانه به تقسیم کار و هماهنگی ختم شده و ایشان در بحث انتخابات کاملاً در یک راستای مشخص همکاری کرده اند. دعوت به آمدن، توجیه به ماندن، دلیل برای کنار نکشیدن، راهنمایی برای دلیل تراشی برای عدم پایبندی به ائتلاف برای ولایتی از یک سو و از سوی دیگر دعوت و حمایت از کناره گیری عارف و تمرکز به هنگام در حمایت از روحانی، همه و همه نشان دهنده ی این است که این جریان در جبهه ی اصلاح طلبان روح وحدت و در جبهه اصولگرایان روح تفرقه را دمیدند و به آن دامن زدند و از اصولگرایان برای ایجاد شکاف و حتی ایجاد ضربه مستقیم به مبانی اصولگرایی به خصوص اصل مقاومت استفاده کرده اند، در این میان ناطق به عنوان یک اصولگرای سنتی، هاشمی به عنوان یک به اصطلاح فراجناحی! و خاتمی به عنوان یک اصلاح طلب، از بیرون نامزدها و ولایتی به عنوان یک نامزد اصولگرا، نقش کلیدی ایفا نمودند.

2- اخیراً رسماً از ناطق نوری دعوت شد تا به عنوان سرلیست اصلاح طلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی حاضر شود و این مسئله در کنار انتصابات متعدد ولایتی از سوی هاشمی نشان می دهد که این همه لطف و اعتماد به آقایان ناطق و ولایتی ریشه دار است و به دوستی های سطحی بازنمی گردد، آخر چگونه می توان باور کرد که ناطق بدون خدمت شایسته ای به اصلاح طلبان، معتمد ایشان شده باشد و او را به عنوان سرلیست انتخاب کرده باشند؟!

3- انرژی بسیاری از اصولگرایان در انتخابات به جای این که در پاسخگویی به تخریب های بی امان علیه اصولگرایان صرف شود، به اختلافات داخلی ائتلافی که به پیشنهاد شخص دکتر ولایتی تشکیل شد معطوف گردید. معلق ماندن نتیجه ی ائتلاف در حالی که شخص استاد مصباح از همان بدو تشکیل ائتلاف بر ناکام بودن آن تأکید کرده بودند، از همان اول شک برانگیز بود، بهانه های مختلفی که برای تن ندادن به ائتلاف از سوی دکتر ولایتی تراشیده شد و پاسخ ردی که به سینه ی علمایی مانند آیت الله مهدوی کنی زده شد و اظهارات پس از انتخاباتی حامیان آقای روحانی، همگی از هدفدار بودن تشکیل و تعلیق این ائتلاف حکایت دارند.

4- حمایت طبقه اصولگرای سنتی از دکتر ولایتی براساس سابقه و تجربه گذشته ی وی در وزارت امور خارجه و مشاوره برای شخص مقام معظم رهبری انجام شد، اما آنچه که عملاً از سوی دکتر ولایتی صورت گرفت این بود که ایشان بیش از این که سابقه و تجربه اش را صرف خودش کند، با هرآنچه داشت به اصولگرایان تاخت، به مقاومت و استکبار ستیزی یورش برد و در این راه از افشای رازهای مگو و حتی تحریف آنها نیز مضایقه نکرد و حتی از کارهایی که رأساً و بدون هماهنگی با دولت و حتی در تعارض با سیاست های صریح رهبری انجام داده بود نیز پرده برانداخت تا بتواند گفتمان مقاومت و اصولگرایی را گفتمان لجاجت، بی منطقی و کور نشان دهد. ولایتی با نمایشی که در انتخابات به خصوص مناظرات انتخاباتی از خود ارائه داد، عملاً سبد آرای اصولگرایان را به سمت سبد آرای رقیب یله کرد، چیزی که نه با شناخت مردم از ولایتی قابل جمع بود و نه با تعریف اصولگرایی، در هر صورت هیچ ضربه ای بهتر از ضربه ای نیست که از داخل زده می شود و این همان ضربه ای بود که ولایتی از داخل به اصولگرایی و گفتمان مقاومت زد و همه را وقف رضایت جناب هاشمی و انتصابات وی نمود.

نتیجه: رفتار ولایتی و ناطق در صحنه انتخابات 92 و میزان هماهنگی ایشان با اصلاحاتی ها و به خصوص شخص هاشمی، همچنین سکوت و رفتارهای برخی مدعیان اصوگرایی در انتخابات 88 که در قالب سکوت در فتنه و حتی حمایت مستقیم از فتنه گران بروز یافت، نشان می دهد که اصولگرایی سنتی و دسته بندی های مربوطه دیگر به هیچ وجه قابل اتکا نیستند و بایستی فکری نو برای زدودن جریانهای به اصطلاح اصولگرای سنتی کرد، چرا که سالهاست برخی از ایشان، اصولشان بسته به مسیر بادهای منحوس قدرت و ثروت تعریف می گردد و در بسیاری موارد در تقسیم مسئولیت هایی که با اصلاح طلبان و کارگزارانی ها، به ایفای نقش تخریب از درون جریانهای اصولگرایی می پردازند و از این تحرکاتشان ارتزاق می کنند.

مطالب مرتبط:
 
شعارهای غلط دکتر ولایتی
سخنان جدید و قابل تأمل دکتر ولایتی+تحلیل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۰۳:۱۳
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم


بین چند مشاور دکتر روحانی، سه نفر از ایشان حضور پررنگ و بعضاً پرحاشیه ای داشتند، این سه نفر عبارتند از: دکتر حسام الدین آشنا مشاور فرهنگی، دکتر ترکان مشاور ارشد و  محمود سریع القلم به عنوان مشاور امور بین الملل که جمع حواشی این سه بزرگوار، بعضاً از تمام  اخبار هیأت دولت بیشتر می شود. طرح مطالب جنجالی و پرحاشیه از سوی کسانی که در برابر مجلس پاسخگو نیستند، همواره در دولت های مختلفی انجام می شده است که گویا در این دولت، بخش عمده ی این تکلیف به مشاوران رییس جمهور واگذار گردیده است. به منظور طولانی نشدن این مطلب، در گام اول به معرفی کوتاهی از حواشی داغ جناب آشنا (مشاور فرهنگی) رییس جمهور و تحلیلی کوتاه از ایشان می پردازم: 

جناب حسام الدین آشنا به عنوان آنالیزور ارشد مناظرات دکتر روحانی و از پایه گذاران ایده کلید، از همان ابتدا بسیار مورد اعتماد رییس جمهور بود و تعیین خطوط رسانه ای رییس جمهور نیز هم اکنون بیش از همه به دست ایشان انجام می شود که هدایت مشمئز کننده و چاپلوسانه مجریان و سوالات مصاحبه 100 روزه رییس جمهور تنها یکی از هنرنمایی های ایشان بود. صحبت از ممنوع القلم بودن برخی نویسندگان که موجب اعتراض و سوال رسانه ها و عدم پاسخگویی متقابل گردید، حمله به صداوسیما به دلیل تقدم پخش خبر مصاحبه ی سوزان رایس در مورد تماس تلفنی روحانی و اوباما، انتصاب به عنوان یکی از اعضای شورای نظارت بر صداوسیما و مطرح شدن چالش های اقتصادی صداوسیما و نقش آنها در تعامل غیرحرفه ای با دولت تنها بخش هایی از موارد خبرساز مرتبط به آقای آشنا در این 4 ماهه بوده است.

مصاحبه اخیر ایشان با ماهنامه اندیشه پویا نیز یکی از داغ ترین موارد حاشیه ساز ایشان به نظر می رسد که در آن از مسائل مختلفی مانند: شروط مناظره روحانی با احمدی نژاد تا رد تقلب و تدلیس در انتخابات 88 و پیروزی روستا بر شهر در انتخابات های 84 و 88، همچنین جزئیات ایده کلید و رنگ بنفش و طرح مشکلات مواجهه با مین های دولت قبل در مسیر دولت یازدهم و انتقاد از ورود دولت قبل به بحث هلوکاست و نقد فیلترینگ و بحث رفع حصر سران فتنه و ... سخن گفته شده، که از بدو رسانه ای شدن این مصاحبه، سیل پاسخ های متعدد برای آن به راه افتاده است که من بین همه آنها به تحلیل مسئله ای که خیلی به دنبال کشف ریشه آن، یعنی مبدأ ایده کلید بودم، خواهم پرداخت:

این که دوستان جناب آشنا ایده کلید را مطرح کرده باشند چیز عجیبی نیست، اما این که ایشان به عنوان یک روحانی و استاد دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق علیه السلام،  از شباهت عجیب این ایده با خطبه 185 نهج البلاغه اطلاع نداشته باشند، برایم بسیار دور از ذهن است. شاید کلید به عنوان نماد انتخاباتی خیلی موثر بوده باشد، اما خیلی جسارت می خواهد که کسی مثل آقای آشنا با درک خطبه حضرت امیر، این نماد را به عنوان نماد و شعار اصلی رییس جمهور انتخاب کرده باشد که حقیر به منظور عدم تشبیه سازی خطبه ی شریفه با تمامیتِ عملکرد دولت، از ذکر آن خطبه خودداری می کنم، اما شخص حسام الدین آشنا در خصوص ایده کلید حقیقتاً دست به ریسک بزرگی زد که البته هنوز گریبان گیر ایشان یا دولت نگردیده است. آقای آشنا در خصوص ایده کلید اینچنین می گوید:

دوستان احساس کردند سرمایه‌گذاری تبلیغاتی روی کلید ایده جالبی است. از نظر ما تدبیر، کلید حل مشکلات بود. کلید یعنی اینکه قفلی وجود دارد و راه‌حلی هم وجود دارد. ما به نمادی مجسم احتیاج داشتیم که برای همه قابل فهم باشد.

آنچه در اظهارات فوق مشاهده می شود، استفاده از عامیانه بودن مفهوم کلید برای تلقین راه حل داشتن دولت برای تمام مشکلات است که امیدواریم حقیقتاً چنین باشد و آن مفهومی که آقای آشنا به عنوان سرمایه گذاری تبلیغاتی از آن یاد کرده اند، صرفاً یک استفاده تبلیغاتی از کلید نبوده باشد و واقعاً دولت برای حل مشکلات برنامه های خوبی داشته باشد که در غیر این صورت مصداق خطبه حضرت امیر خواهد بود، اما حرف دیگری که جناب آشنا  در ادامه می زنند حرفی از جنس تمثیل و کنایه نیست بلکه از جنس تهدید و ارعاب است، ایشان می گوید:

آقای روحانی متوجه است کسانی هستند که به خاطر منافعی که به دلیل آمدن دولت جدید از دست داده‌اند هیچگاه از دولت راضی نخواهند بود. درباره آنها راه‌حل کاملا متفاوت است. ما کلیدی داریم که به قفل‌های عادی می‌خورد اما کسانی هستند که قفلشان خراب است. اینها کلید نمی‌خواهد و چیز دیگری لازم دارند. اینها کلیدخورشان خراب است و باید برای آنها فکری دیگر کرد.

 کلید روحانی

سخنان فوق نشان می دهد که اولاً به زعم آقای آشنا تنها کسانی از دولت راضی نیستند که منافعشان با این دولت از بین رفته است و بخش دیگر این که، ایشان خود افراد را هم قفل می داند، یعنی افرادی که چون قفل شان سالم است راضی می شوند! و کسانی که چون قفل شان خراب است راضی نمی شوند! که دولت برای اینها از چیز دیگری به جای کلید استفاده خواهد کرد، حقیقتاً فارغ از عناوین و مدارج حوزوی و علمی جناب آشنا، اگر این شیوه حرف زدن، مشی مشاور و خط دهنده فرهنگی دولت باشد، به راستی از بقیه دولت چه توقعی باید داشت، با این اوضاع به نظر می رسد منتقدان دولت از همین اکنون در ذهن شان باید گزینه های جایگزین کلید را برای کلید خورشان! متصور باشند.

این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۲ ، ۱۹:۰۴
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم


این مطلب دقیقاً 2 ماه پیش در همین وبلاگ منتشر گردید و در سایتهای مختلفی با توجه به مواردی که در بحث مذاکرات هسته ای رخ داده است و اهمیت مسئله، با اجازه ی مخاطبان عزیز بازنشر می کنم: 

اگر چه مذاکرات دیپلماتیک به لحاظ تخصصی ابعاد بسیار فنی و گسترده ای دارد، لیکن در فرهنگ اسلامی ما، آنچه که در دیپلماسی باید رعایت شود فقط این نکاتِ فنی نیست. نکات فنی دیپلماتیک در مذاکرات، با نگاهی علمی و براساس منافع ملی صورت می گیرد، لیکن در کنار این مبانی عقلی و فنی، مسائلی پیش می آید که نگاه قرآن به آنها با نگاه فنی و دیپلماتیک متفاوت و بعضاً در تضاد کامل است.

خداوند در قرآن کریم، دستوراتی را در خصوص نحوه مناسبات فردی و اجتماعی با سایر افراد و ملتها را می دهد و بعضاً باب مصالحه و مذاکره را باز می گذارد و یا می بندد و یا اجازه مانور محدود روی آنها را می دهد و در قبال این مسئله، خود را مکلف و متعهد به کمک و یاری به مومنان معرفی می کند،‌ سیره ی پیامبر اکرم و ائمه ی اطهار نیز نشان می دهد که ایشان اصول اسلام را حتی به قیمت شهادت، سختی و محاصره اقتصادی خود، خانواده و دوستانشان می پذیرفتند و بعضاً با توکل و عمل به همین دستورات، حتی با توانی کمتر از دشمنان به پیروزی های قاطع می رسیدند که نبردهای اولیه پیامبر اکرم با کفار پر از این موارد بوده و حتی خداوند در قرآن کریم صراحتاً از کمک با نیروهای ویژه خود به مومنان سخن می گوید که چند مورد از آنها را ذکر می کنم:

«إن ینصرکم اللّه فلا غالب لکم وإن یخذلکم فمن ذا الذی ینصُرُکُم من بعده وعلی اللّه فلیتوکَّل المؤمنون» (سوره آل عمران - آیه 160)

اگر خداوند شما را یاری کند پس هرگز کسی بر شما چیره نخواهد شد، و اگر خداوند دست از یاری شما بردارد، پس چه کسی شما را یاری خواهد کرد؟! باید مؤمنان تنها بر خداوند توکل کنند.

«وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّهٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (سوره‌آل عمران - آیه‌123)

خداوند شما را در جنگ بدر یاری کرد و بر دشمنان خطرناک پیروز ساخت در حالی که شما نسبت به آن‌ها ناتوان بودید. پس از خدا بترسید تا شکر نعمت او را به‌جا آورده باشید.

«لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَهٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ» (سوره‌توبه - آیه 25)

خدا شما را در جاهای زیادی یاری کرد و در روز حنین (نیز یاری کرد).

«اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم انی ممدکم بالف من الملائکه مردفین* و ما جعله الله الا بشری و لتطمئن به قلوبکم و ماالنصر الا من عند الله ان الله عزیز حکیم» (سوره انفال - آیات 9 و 10)

به خاطر بیاورید زمانى را ( که از شدت ناراحتى در میدان بدر ) از پروردگارتان تقاضاى کمک مى کردید و او تقاضاى شما را پذیرفت و گفت من شما را با یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود مى آیند یارى مى کنم. ولى خداوند این را تنها براى شادى و اطمینان قلب شما قرار داد و گرنه پیروزى جز از طرف خدا نیست و خداوند توانا و حکیم است.

«اذ یغشیکم النعاس امنة منه و ینزل علیکم من السماء ماء لیطهرکم به و یذهب عنکم رجز الشیطان و لیربط علی قلوبکم و یثبت به الاقدام* اذ یوحی ربک الی الملائکه انی معکم فثبتوا الذین ءامنوا سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب فاضربوا فوق الاعناق و اضربوا منهم کل بنان» (سوره انفال - آیه 11 و 12)

 (و به خاطر بیاورید ) هنگامى را که خواب سبکى که مایه آرامش از ناحیه خدا بود شما را فرو گرفت و آبى از آسمان براى شما فرو فرستاد تا با آن شما را پاک و پلیدى شیطان را از شما دور سازد و دلهاى شما را محکم و گامها را با آن ثابت دارد. موقعى را که پروردگارت به فرشتگانى وحى کرد من با شما هستم، پس کسانى را که ایمان آورده اند ثابت قدم بدارید. بزودى در دلهاى کافران ترس و وحشت مى افکنم، و بر فراز گردن هاشان بزنید و سر انگشتانشان را قطع کنید.

«یأیها الذین ءامنوا اذکروا نعمة الله علیکم إذ جاءتکم جنود فأرسلنا علیهم ریحا و جنودا لم تروها و کان الله بما تعملون بصیرا» (سوره احزاب - آیه 9)

اى کسانى که ایمان آورده اید نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهاى عظیمى به سراغ شما آمدند، ولى ما باد و طوفان سختى بر آنها فرستادیم و لشکریانى که آنها را نمى دیدید ( و به این وسیله آنها را در هم شکستیم ) و خداوند به آنچه انجام مى دهید بینا است.

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ» (محمد - آیه 7)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر خداوند را یارى کنید، خداوند نیز شما را یارى مى‏کند و گام‏هایتان را استوار مىگرداند.

 آیاتی که در بالا ذکر شد و بسیاری از آیات دیگر قرآن کریم پر از نمونه های یاری خداوند به مومنان است و برخی از اینها را خدواند به مثابه یک سنت الهی معرفی می کند که تحقق این سنن الهی در عصر معاصر نیز بارها اثبات شده است؛ در دو مقطعی که آمریکا ناوهای جنگی خود را در خلیج فارس مستقر کرده بود و در اوج کری خوانی برای حمله به ایران بودند، امام خمینی و امام خامنه ای قاطعانه می فرمودند که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و جالب این که همین قاطعیت آمیخته به توکل موجب فرار ناوهای آمریکایی از منطقه می گردید، نمونه ی دیگر این مسئله مقاومت ایران در برابر قطعنامه ها و بیانیه های مختلف شورای امنیت بود که در نهایت غرب را مجبور به قبول مذاکره بدون پیش شرط نمود و بسیاری نمونه های دیگر مانند طوفانی که در طبس به یاری انقلاب آمد و کودتای حساب شده آمریکا را ناکام کرد، ولی این اعتماد به خدا همیشه و در همه مسئولان وجود نداشت، مثلاً در مقطعی که آمریکا به عراق حمله کرد، برخی از سیاسیون و به خصوص اکثریت نمایندگان مجلس شورای اسلامی (که آن موقع جزء اصلاح طلبان بودند)، آنچنان ترسیدند که مخالفت وزیرامورخارجه وقت با حمله آمریکا را با نوشتن یک بیانیه با حدود 200 امضا محکوم کردند (و گفتند که حالا که جامعه ی جهانی می خواهد صدام را ادب کند، ما چرا دخالت کنیم و خودمان را به خطر بیندازیم) و در آن دوره، خلأ ایمان و توکل به خداوند و اعتماد به دستورات، تعهدات خداوند، در مسئولان وقت محسوس بود که منجر به عقب نشینی هایی در سیاستهای خارجی کشور گردید و این مسائل نشان می دهد در کنار محاسبه ی عقلانی مسائل، باید برای یاری و وفای به عهد خداوند در یاری به مومنان نیز حساب ویژه ای باز نمود، مسئله ای که در مذاکرات هسته ای اخیر نیز اگر فراموش شود، خودمان را از فضل خدا محروم کرده ایم.

حق گویی، دفاع از حق و حمایت از مظلوم، از تکالیف مومنان به شمار می رود، لیکن نگاه فنی و صرف دیپلماتیک ممکن است موجب شود تا دیپلمات ها به میزان کمرنگی ایمان و توکل خود، از حق گویی دست برداشته و حتی آن را وارونه جلوه دهند و این مسئله ای است که جز با نگاه الهی و خوش بینانه و اعتماد به فضل الهی اصلاح نمی شود. شاید برخی به این مسئله اشکال کنند و جایگاه کیاست و تقیه مومنان را در بحث حقیر مفقود بدانند، لیکن به نظر می رسد این افراد درک غلطی از تقیه و کیاست دارند، چرا که با نگاه به سیره ی اهل بیت که یقیناً در اوج کیاست و شناخت از مفهوم تقیه بوده اند، می توان مفاهیم کیاست و تقیه را به درستی درک کرد، چرا که هرگز ائمه ی ما به بهانه کیس بودن و یا تقیه، اصول را واننهادند و اگر باب برقراری حکومت اسلامی، جهاد و مبارزه را بسته می یافتند، حداقل با گفتار و یا رفتار خویش یاری کننده حق بودند و یقیناً همین مسئله بود که موجب شهادت مظلومانه ایشان می گردید.

امیدوارم دیپلمات های ما که از طرف این انقلاب و نظام با آمریکا و غرب مذاکره می کنند، به تعهدات خداوند در خصوص یاری به مومنان وقوف داشته باشند و فقط معیارهای فنی دیپلماسی را در تفاهمات خود مد نظر قرار ندهند، بلکه اصول الهی و چارچوب های سنن الهی در یاری مومنان را اصل قرار داده و در تصمیم گیری ها و توافقات، فقط به عقل مادی و اصول فنی دیپلماسی تکیه نکنند که اگر تاکنون چنین کرده بودیم، چیزی از انقلاب اسلامی باقی نمی ماند.

این مطلب در عمارنامه ، حرف تو ، تارود ، صدای سراب، روشنا ، شبکه اطلاع رسانی دانا ، ثبیر ، ..... منتشر گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۰۰:۴۷
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۲ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۴۵ ق.ظ

مردابِ خوشبینی به دشمن

بسم الله الرحمن الرحیم



با افزایش تحریم های جدید خزانه داری آمریکا علیه ایران دو تحلیل مختلف شنیده می شود که برخی می گویند این تحریمها ناقض توافقنامه است ولی دولت می گوید که با روح توافقنامه در تضاد است ولی موجب مرگ آن نمی شود که در این میان، ادعای دولت دچار یک تناقض آشکار و سنگین است، به راستی اگر توافقنامه ژنو با دقت نوشته شده است، پس چگونه می توان با افزایش تحریم های بیشتر همچنان نقض نشده باشد؟! و اگر هم خوب و محکم نوشته نشده است و در عین افزایش تحریم ها، همچنان باید برقرار بماند، آنها که آن را بد نوشته اند باید به اشتباه شان اقرار کنند؛ و الا این تناقض قابل حل نیست که هم توافق محکم باشد و هم تحریمها برهم زننده توافق نباشند؟! لااقل اگر دولت می خواهد تحریم های جدید را ناقض توافقنامه نداند و به توافقنامه همچنان پایبند باشد، صراحتاً باید از اشتباهش در پذیرش چنین قطعنامه ای عذر بخواهد.

آقای ظریف بعد از تحریم های جدید با جناب کری تماس گرفته اند و اعلام نارضایتی کرده اند ولی آیا یک اقدام شدید عملی می تواند با یک اظهار نارضایتی شدید خنثی شود؟! آیا آقای کری و مسئولان وقت آمریکا در برابر چنین واکنشی جسورتر نمی شوند؟! آیا تماس های مکرر جناب ظریف با کری برای همین اعلام نارضایتی بوده است یا قرار بود که این تماس ها به رضایت و تعامل ختم شوند؟! به راستی این گونه تماس های بین رده های بالای دولت با مسئولان آمریکایی در زمانی که ایشان اینچنین در قبال توافقهای شان، بی تعهد نشان می دهند می تواند توجیه پذیر باشد؟! آیا اصولاً ما با آمریکا رابطه برقرار کرده ایم که به جای "مرگ بر آمریکا" به صورت مستقیم اظهار نارضایتی کنیم؟! همین؟!

به نظر می رسد دولت ایران بیش از این که نگران منافع ملی و عزت ایران اسلامی باشد از این ناراحت است که ظرف مدتی کمتر از 4 ماه رویای مذاکره و توافق با آمریکا باطل می گردد، در حالی که منافع و عزت ملی حکم می کند شخص آقای روحانی مرد و مردانه به خائن بودن طرف مذاکره اقرار کند، و از مورد شماطت واقع شدن به خاطر تصور اشتباهش در کلید دانستن مذاکره با آمریکا نترسد، دولت باید بداند که دست و پا زدن در این مرداب، یعنی مرداب خوش بینی به دشمن تنها موجب بیشتر فرو رفتن دولت می شود و بدترین اشتباه این که در همین مرداب منتظر دست کمک چدنی دشمن نیز باشیم و بهترین کار این است که دولت با انتقاد از این که طرف مقابل به تعهداتش پایبند نبوده است خودش را دیگر متعهد به این توافق نداند و گرنه چنین دشمن خبیثی یقیناً با هر تماس روحانی یا ظریف بیشتر به موثر بودن رفتارش پی می برد.

نظر مقام معظم رهبری قبل از انتخاب آقای روحانی این بود که آمریکا و مذاکره با او مشکلات ما را حل نخواهند کرد ولی پس از انتخاب آقای روحانی، به احترام رأی مردم، با تجویز نرمش قهرمانانه به دولت اجازه داد در آزمودن شعاری که رهبر به آن امید نداشتند، وارد شود و همه گونه حمایتی نیز از دولت نمود تا هم به ایشان کمک کرده باشد و هم در صورت عدم تحقق این شعار، بعداً تردید و حرف و سخنی نباشد؛ دولت هم موفق به عقد یک توافق شد ولی همانطوری که قابل مشاهده است طرف مقابل به این توافق پایبندی نشان نمی دهد و عملاً فرصتی که برای شناخت دوباره دشمن داده شد خیلی زود مفید واقع می شود، اینک که خیانت و عدم پایبندی طرف مقابل به توافقنامه برای دولت و مردم و حتی سایر کشورهای دنیا قابل مشاهده است، به راستی چه دلیلی وجود دارد که دولت همچنان راهی را که رهبری از همان اول به آن بدبین بودند را با همان اصرار به پیش ببرند؟! آیا هنوز می توان به نرمشی که قهرمانانه باشد امید داشت؟! آیا دولت گمان نمی کند که دفترچه نرمش قهرمانانه را باید ببندد و به کتاب مقدس مقاومت و ایستادگی روی بیاورد؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۰۰:۴۵
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۲ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۴۱ ق.ظ

تشدید تحریمها، پایانی بر رویای کلید

بسم الله الرحمن الرحیم

با افزایش روزافزون تهدیدهای نظامی و اقتصادی آمریکا و جسارتهای کلامی نسبت به کشور، مردم و مسئولان ایران، آن هم تنها کمتر از یک ماه بعد از توافقنامه هسته ای ژنو 3، به نظر می رسد تاکتیک مقام معظم رهبری در رخصت بیدار شدن به برخی مسئولان، نخبگان و حامیان شان، خیلی زودتر از موعد مقرر به نتیجه برسد.

رهبر معظم انقلاب همواره و به خصوص قبل از انتخابات 92 که برخی مدافعان فرهنگ مذاکره، راحت ترین وحتی تنها راه حل مشکلات کشور را در رفع تحریم ها و رفع تحریم ها را در مذاکره مستقیم با آمریکا متصور بودند، به شدت در رد این نظریه تلاش کردند تا گفتمان مقاومت دچار تضعیف نگردد، ایشان رفع تحریم ها و خنثی کردن آثار آنها را تنها با اقتصاد مقاومتی، جهاد اقتصادی، تولید ملی بر پایه سرمایه و کار ایرانی، اصلاح الگوی مصرف و به طور خلاصه در استفاده از توان درونزای کشور میسر می دانستند، لیکن متأسفانه گفتمان مقاومت به صورت ناقص اجرا شد و سیاست خارجی مقتدرانه کشور با سیاست های داخلی مقاومتی همراه نگردید و مدافعان فرهنگ مذاکره ازاین عدم هماهنگی بین سیاست های خارجی و داخلی سوءاستفاده کردند و مشکلات کشور را پای گفتمان مقاومت نوشتند تا فرهنگ مقابل آن، یعنی مذاکره رأی بیاورد.

مطمئناً یادتان نرفته است که در مناظره ی بین نامزدهای ریاست جمهوری 92، بیشترین و داغترین بحث در تأیید یا رد گفتمان مقاومت بود که اکثریت غالب نامزدها بر آن گفتمان تاختند تا عدم گردش چرخ اقتصاد به گردن گردش سانتریفیوژها و بی تدبیری در مذاکرات بیفتد.

بالاخره گفتمان مذاکره رأی آورد و رهبری خیلی سریع وارد عمل شدند تا مثل انتخابات 88 که از رأی مردم دفاع کردند، این بار نیز از خواست مردم یعنی ورود جدی تر به مذاکرات جامه ی عمل پوشانده شود و حتی با بکاربردن عبارت نرمش قهرمانانه مسیر مذاکره را از مسیر سازش جدا نمودند و در حین مذاکره نیز از هیأت مذاکره کننده به عنوان فرزندان انقلاب یاد کردند تا برای نخبگان دلسوز گفتمان مذاکره و حامیان ایشان فرصتی برای آزمودن چیزی که شاید به زعم رهبر معظم انقلاب و حامیان گفتمان انقلاب بارها آزموده شده بود ایجاد شود؛ حتی رهبر انقلاب در کنار حمایت از مذاکره کنندگان و مصئون داشتن ایشان از برچسب سازشکار، مدام بر بدبینی به طرف مقابل تأکید کردند تا همگان نظر رهبری را در خصوص به نتیجه رسیدن مذاکرات بدانند.

در این مدت که مجوز نرمش قهرمانانه صادر شد، فارغ از برخی شقشقیه ها، حامیان واقعی گفتمان مقاومت به تکلیف خود عمل کردند و نصایح رهبری را در دستور کار قرار دادند تا فرصت مذکور برای حامیانش محقق شود و این فرصت را علی رغم ناامیدی به آن و علی رغم احتمال خدشه به مصالح ملی تحمل کردند و به قول رهبر معظم انقلاب به فضل خدا امیدوار ماندند تا خسارتی در کنار این اتمام حجت، متحمل نشویم؛ اگر چه ما خودمان را برای تحمل طولانی تر این شرایط و برای مشخص شدن کینه ی شتری و خوی ناجوانمردانه آمریکا و غرب نسبت به ایران آماده کرده ایم، اما علائمی مانند در دستور کار قرار گرفتن افزایش تحریم ها و تشدید تهدیدها و اذعان به برنامه ی حذف کامل حقوق هسته ای ایران، همگی از نقض زودهنگام توافق ژنو 3 خبر می دهد؛ در واقع خیلی زودتر از آنچه که ما فکر می کردیم، بطلان مذاکره پذیر بودن شمریان زمان که آب را بر لشکر ولی زمان بستند، محقق خواهد شد و چیزی که تقریباً به دیر و زود بودن تحقق آن یقین داشتیم خیلی سریع به اثبات می رسد.

هرچه از تأکید رییس جمهور بر مذاکره محوری در زمان نامزدی و پس از آن گذشتیم، دیدیم که لحن آمریکا و غرب در مواجهه با ایران بدتر و بدتر شد و طولانی تر شدن این رویه، بیشتر به وجهه کشور ضربه زد و به همین لحاظ هرچه زودتر دولت و مردم به این نتیجه برسند که دشمن قابلیت مذاکره ندارد و حتی حضور با او گرد یک میز او را جسورتر و طلبکار می کند، زودتر به حرکت در مسیر درست تر روی می آورند؛ امیدوارم دولت یازدهم حالا که فرصتی که می خواسته را بدست آورده است و راه مورد نظرش را آزموده است، تنها به اندازه ای که از این راه امیدواری باقی مانده روی آن حساب کند و برنامه هایش را بر پایه ی افزایش مقاومت داخلی و انسجام قدرت درون زای کشور و مردم مبتنی سازد، امیدوارم دولت به جای صحبت کردن از خالی بودن خزانه ها و انبارها و ستودن قدرت نظامی دشمن، هر چه زودتر به تدبیر کشور، دمیدن امید و احترام و تکیه به عزت مردم بپردازد. 

مطلب مرتبط: تحلیلی از مواضع خصمانه اخیر آمریکا+پیشنهاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۰۰:۴۱
سیاوش آقاجانی