انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۲۱۴ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

يكشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۲۵ ق.ظ

دولت در برابر تکبر دشمنان، عزتمند باشد

بسم الله الرحمن الرحیم


اگر چه ما هنوز منتظریم دولت و مذاکره کنندگان به غیرقابل اعتماد بودن دشمنان پی ببرند، ولی گویا صبر دولت تا زمانی که رسماً طرف مقابل زیر توافقات خود نزند (که به احتمال بسیار زیاد خواهد زد)، تمام نمی شود با این وجود ما به تأسی از رهبر معظم انقلاب به جزئیات نمی پردازیم و با چشمان باز حفظ خطوط قرمز را دنبال می کنیم و چشم از صحنه برنداشته و دائم در حال رصد کردن گفتارها و رفتارهای دوطرفیم، گفتگوها و مذاکرات تاکنون با حواشی زیادی همراه بوده است که فارغ از اصل مسائل، رفتارها قابل توجه بوده اند:

تهدیدها و توهین های آمریکاطی این مدت بارها مسئولان بلند پایه دولتی ما از صلح و دوستی با آمریکا و غرب سخن گفته اند و از ایشان دعوت به جدیت در این خصوص و پایان دادن کدورت ها کرده اند و حتی شخص رییس جمهور آمریکا را مورد ستایش قرار داده اند و این در حالی است در همین مدت مسئولان دولتی آمریکا مردم و مسئولان و دولت ایران را مورد توهین قرار داده اند و حتی گفتارهای مسئولان ما را تکذیب و برای مردم فریبی و مصرف داخلی معرفی کرده اند. از یک سو رفتارهایی از سوی آمریکایی ها سرزده و می زند که به زعم ما به نقض توافق و به زعم دولت مردان ما تنها به عدم توجه به روح توافق تفسیر می شود و از سوی دیگر این آن ها هستند که ما را در خصوص نقض توافق مورد تهدید نظامی قرار می دهند و یا شرط و شروط یک سویه و تحقیر آمیز برای توافق نهایی و حتی برای دوستی با ما مطرح می کنند و در عین حال مسئولان ما یا سکوت می کنند و یا توان نظامی ما را زیر سؤال می برند!

البته اهتمام دولت به این که می خواهد راه مذاکرات را با تلاش فراوان ادامه دهد حداقل به عنوان یک حجت عقلی قابل درک و حتی تقدیر است، اما اگر دولت گمان کند که می تواند با تلاش های یک سویه با دشمن دیرینه اش دوستی برقرار کند!جداً جای تأمل دارد، دولت حتماً می داند که در بحث نرمش قهرمانانه فقط یک مجوز تاکتیکی دارد و حق ندارد استراتژی انقلاب اسلامی ایران را در پای مذاکرات ذبح نماید (و البته تا کنون نیز دست به چنین اقدامی نزده است)، لیکن دولت آمریکا تاکنون هیچ گزینه ای را از میز برنداشته است و زبان تهدید و توهین هنوز چاشنی تمام مذاکرات و مصاحبات شان است، درک این مسئله که حتی تغییر اصول استرات‍‍ژیک هم نمی تواند مانع دشمنی و خصومت این دشمن دیرینه و خاموش کردن عقده هایش گردد از هر کسی که سوابق آمریکا را در قبال ایران و تمام کشورهای جهان می شناسد یک اصل بدیهی است و به همین منظور ما هم نباید گزینه های دیگرمان را از روی میز برداریم، ما هم باید در برابر سخنان تهدید آمیز، از برجسته کردن توان نظامی و اراده ی جهاد و شهادت طلبی ابایی نداشته باشیم و مدام توان مقاومت داخلی اقتصادی و نظامی را به رخ حریف بکشیم، نه این که برخی مسئولان ما توان نظامی و اقتصادی ما را دست کم گیرند و برای دوستی با آمریکای متکبر، با سکوت ها و صحبت های نابجا عزت خود و مردم را زیرپا گذارند، عزت مردم و انقلاب یقیناً جزء خطوط قرمز نظام است و قطع به یقین هجمه به آن موجب پایان تاکتیک نرمش قهرمانانه خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۲۵
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم


در کوران انتخابات مجلس در سال 90 مطلبی نوشتم با این عنوان که شأن "  شأن حضور جبهه ی پایداری ناقض ائتلاف " و حدود یک ماه پیش مطلبی نوشتم با این عنوان "عملکرد ناطق و ولایتی، مؤید لزوم باز تعریف اصولگرایی"  و در آن عملکرد ناطق و ولایتی را به استناد رفتارشان و گفتار برخی از نزدیکان ایشان و پیشنهادهای برخی رقبای سابق شان را، موید لزوم بازتعریف جریان اصولگرایی دانستم و بازهم چندی بعد به مناسبت حضور در یک جلسه با حضور اصولگرایان که در آن به جریان استاد مصباح و جبهه پایداری را مقصر شکاف بین اصولگرایان می دانستند، مطلبی در دفاع از استاد مصباح و سیاستهای ایشان تقدیم کردم. اما امروز به مناسبت مصاحبه آقای محمدرضا خاتمی با روزنامه آرمان که بخشی از آن می آید مطلب کوتاهی تقدیم می کنم:

اظهارات محمد خاتمی، مؤید استحاله جریان غالب اصولگرایی+توصیه

تردید نکنید نقشی که آقای ناطق نوری در انتخابات خرداد 92 داشت کمتر از نقش خیلی چهره‌های اصلاح‌طلب دیگر نبود و آقای ناطق هم با همین هدف فعالیت می‌کرد …. در انتخابات آینده بعید نیست اصولگرایان میانه و اصلاح‌طلبان به یک لیست واحد برسند. این نظر شخص من است و از طرف اصلاح‌طلبان حرف نمی‌زنم بلکه از طرف شخص خودم این موضوعات را مطرح می‌کنم و معتقدم که باید این سعه صدر را داشته باشیم .... یک اقلیت تند و رادیکالی در کشور حضور دارد که در اصولگرایان هم نمی‌گنجد و اصولگرایان هم با اینها مرز دارند. اگر بتوانیم در طول این مسیری که پیش می‌رویم، این اقلیت تند و رادیکال را هر چه ایزوله‌تر کنیم و هر چه دایره آنها را محدودتر کنیم و مرز‌بندی بین آنها و اصولگرایان سیاست ورز را روشن کنیم خدمت به کشور است!

سخنان آقای خاتمی خیلی نیازی به تشریح ندارند، فقط همین بس که براساس این سخنان، و رفتارها و گفتارهایی که از سوی خود اصولگرایان و سایر اصلاح طلبان سر می زند، باید به نزدیک شدن مسیر حرکت اصلاح طلبی و اصولگرایی سنتی ایمان داشت و این که این نزدیکی نه از سوی اصلاح طلبان که از سوی اصولگرایان سیاست ورز (به قول آقای خاتمی) رخ داده است، در واقع این اصولگرایان قدم های بلندی به سمت اصلاح طلبان برداشته اند و گرنه اصلاح طلبان طی این مدت به خصوص با مشارکتی که در فتنه 88 داشتند، ماهیت رادیکالتری از خود نشان دادند.

اظهارات محمد خاتمی، مؤید استحاله جریان غالب اصولگرایی+توصیه

همانطوری که قبلاً به رفتارهای متناقض برخی اصولگرایان سنتی (سیاست ورز) با اصول مهم اصولگرایی مانند ولایت مداری، استکبار ستیزی و مقاومت محوری اشاره کردم، اکنون نیز برای بار چندم می نویسم که جریان اصولگرایی به معنای مصطلح و معروفش، دیگر معرف شخصیت و مختصات انقلابی گری نیست و هر چه بیشتر می گذرد بصیرت و وقت شناسی استاد مصباح در جدا کردن خط انقلابی گری از اصولگرایی رایج و سیاست ورز بیشتر نمایان می گردد.

جریان جدید اصولگرایی که قبلاً نحوه ی تولد و رشد آن را در قالب عبارت "نواصولگرایی" بررسی کرده بودم، نهال نوپایی است که به شدت به مراقبت، جریان سازی، کادرسازی، پرهیز از بداخلاقی و دور شدن از رفتارهای احساسی و غیرمنطقی در کنار واکنش های به موقع، صریح و قابل دفاع نیاز دارد که امیدوارم بزرگان این جریان که عموماً از شاگردان و مریدان استاد مصباح هستند، بیشتر مراقب رعایت این چارچوب ها باشند و از هرگونه گزک دادن به سیاستورزان اصولگرا و اصلاح طلبان خودداری نمایند، باید با رعایت اخلاق و انصاف کاری کرد که هیچ بدخواهی نتواند وصله ی افراطی گری را به جریان اصیل انقلابی را بچسباند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۴۴
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۷:۴۶ ق.ظ

مقام شهیدان هسته ای فراتر از غنی سازی 20 درصد

بسم الله الرحمن الرحیم


اگر چه در مطالب قبلی در خصوص توافق ژنو، تحلیل، تقدیر و انتقاداتی نوشتم و پرداختن به مذاکرات مستقیم با آمریکا را تنها به دلیل رأی مردم و اجازه رهبر معظم انقلاب قابل پذیرش دانستم، لیکن از برخی تقدیرها و انتقادات غلو آمیز که به این توافق می شود انتقاد دارم. این توافق نه پیروزی بر جبهه کفر است و نه قرارداد ترکمانچای؛ این توافق یک تعهد دوطرفه است که بر سر حقوق ما صورت گرفته است و ما در ازای تعلیق بخش هایی که به آن نیاز نداشتیم (و البته حق مان بود)، بخش هایی از حقوق مان که همان امکان دادوستد با دنیا (در چند قلم) و اجازه برداشت از بخشی از سپرده های خارجی مان بود را دریافت کردیم تا با افزایش اعتماد سازی، طی مدتی محدود تمام تحریم های هسته ای برداشته شود.

همین که اصولاً ما بخش هایی از حقوق مان را (هرچند به آن نیاز هم نداشته باشیم) را در قبال دریافت بخش های دیگری از حقوق مان معامله کنیم نشان از شیرین نبودن اصل توافق دارد، ولی در هر صورت، اقتضای کم کاری مسئولان، رأی مردم و اجازه مقام معظم رهبری ما را به نوشتن تعهدی که بدون تلاش شهدای هسته ای امکان تحقق نداشت راضی نمود و البته همانطوری که شخص رهبری و نیروهای انقلابی می گویند، اگر چه بعید است که طرف مقابل تا انتها به عهد خود (و جسم و روح توافق نامه) متعهد بماند و در نهایت حقوق ما را به رسمیت بشناسد، لیکن ما به رسم وفای به عهد و اتمام حجت این راه را تا جایی که طرف مقابل عهدشکنی کند ادامه می دهیم، اگر به تعطیلی تحریم ها رسیدیم که فبها و اگر نرسیدیم لااقل برای خوشبینان به آمریکا و غرب اثبات می شود که این قبری که بالای سرش گریه می کنند خالیست.

همانطوری که عرض شد اگر چه توافق ژنو و امکان مانور مذاکره کننداگان هسته ای مدیون خون شهدای هسته ای است که با تلاش جهادی خود ما را به نقطه غنی سازی 20 درصد رساندند و باعث شدند تا نیاز مراکز درمانی هسته ای تأمین و نیاز نیروگاهی ما یعنی 5 درصد به رسمیت شناخته شود، لیکن ادبیات برخی از دوستان که تعطیلی غنی سازی 20 درصد را خیانت به خون شهدا معرفی می کنند کاملاً اشتباه به نظر می رسد. امثال احمدی روشن ها شهید نشدند تا ما به 20 درصد برسیم، بلکه شهید شدند تا ایران اسلامی شان را آباد کنند، تا مردم شان عزت و استقلال داشته باشند، تا مصالح کشورشان حفظ شود، تا برای نیاز بیماران محتاج فروختن عزت مان به بیگانگان نباشیم، تا ملت و مسئولان ما بیدار شوند و همه ی این ها اثبات می کند که صرف تعطیلی غنی سازی 20 درصد نباید پایمال شدن خون شهدا تلقی شود.

ان شاءالله کشور بتواند تحریم ها را با عزت پشت سر بگذارد، در غیر اینصورت همین که مردم و مسئولان کشور دوباره شناخت صحیحی از دشمنان خود پیدا کنند و دستشان را به زانوی خود بگذارند و عزم ایستادن کنند، همین بیداری می تواند بهترین ثمره برای خون این شهدای عزیز باشد و ما باید حواسمان باشد که خون شهدای هسته ای در نهایت به رضایت مردم، آبادانی کشور و مهمتر از همه به بیداری و هشیاری مردم و مسئولان ختم شود و اگر حسرتی هست این است که ای کاش مسئولان اجرایی سابق کشور با اقتصاد مقاومتی و دور شدن از اقتصاد نفتی کار را به جایی نمی رساندند که همین 51 درصد از جمعیت ایران، حاضر به پذیرش مقوله مذاکره با آمریکا و غرب بشوند و ای کاش مسئولان اجرایی حاضر، کاری کنند که مطابق نظر رهبری امیدها به قدرت درونی کشور باشد و مذاکره تنها به عنوان اتمام حجت برای دشمنان تلقی شود و لاغیر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۰۷:۴۶
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۵۱ ق.ظ

هفته وحدت و چالش های جدید

بسم الله الرحمن الرحیم


دهه های گذشته بسیاری از منبری ها از طرح مطالب مورد اختلاف اهل تشیع و اهل تسنن ابایی نداشتند و به راحتی نسبت به خلفا و برخی همسران پیامبر مسائلی را همراه با لعن و بعضاً سب بیان می کردند و همین رویه در خصوص محکوم کردن اعتقادات شیعیان از سوی علمای اهل تسنن نیز صورت می گرفت و به راحتی شیعیان را مشرک می خواندند، ولی پس از انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره) هفته ی منتسب به ولایت حضرت رسول را هفته وحدت نام نهاد و از علمای هر دو مذهب اسلامی خواست تا به وحدت و حفظ احترام یکدیگر توجه کنند و این رویه از سوی هر دوگروه مورد استقبال قرار گرفت و اگر هم در گوشه ای یکی از روحانیون سخنان تندی می گفت با واکنش مردم مواجه و به فراموشی سپرده می شد.

لیکن طی چند سال اخیر شرایط کمی متفاوت شده است و برخی از علما و روحانیون من جمله روحانیون شیعه که برخلاف مشی امام خمینی و مقام معظم رهبری حرکت می کردند، فعالیت شان را تشدید کرده و دوباره به فضای تنش و تفرقه دامن می زنند، نگاهی به کارنامه ی این علما نشان می دهد که ایشان نه تنها به بحث اختلافات دامن می زنند، بلکه در مسائل دیگری مانند قمه زنی و تیغ زنی در عزاداری ها نیز تشویق می کنند، که این مسائل نیز برخلاف مصلحت مسلمین و مشی رهبری عزیز است، این علما در توجیه رفتار خود به برخی احادیث و روایات خاص استناد می کنند و بعضاً تا رد اصل ولایت فقیه نیز پیش می روند.

آنچه که در خصوص مباحث روایی و سندیت و تفاسیر روایات مورد ادعا وجود دارد را به علما واگذار می کنم که با توجه به مباحثی که در این زمینه رخ داده است می توانید با مراجعه به سایت های مذهبی شیعی و به خصوص پاسخگوی شبهه به آن ها دست پیدا کنید، ولی به صورت اجمالی به این مسئله خواهم پرداخت:

1- یکی از دلایل حساس شدن بحث وحدت شیعه و سنی این است که عوامل بیرونی به این مسئله ورود کرده اند، به حدی که دشمنان قسم خورده اسلام هم اکنون برای خدشه به این وحدت شیعه و سنی، برنامه ریزی و تعیین بودجه می کنند و به همین لحاظ، اهل خانه باید حریم خانواده را حفظ کنند و نگذارند دشمنان از این اختلافات سوءاستفاده کنند. حمایت دشمنان اسلام از این مباحث تا حدی است که در حالی که از هیچ شبکه ی شیعی و سنی معتدلی حمایت نمی کنند، لیکن از شبکه های افراطی در این خصوص انواع حمایت ها را انجام می دهند و این شبکه ها در حالی که از یک آخور تغذیه می شوند به یکدیگر جفتک می پرانند. شبکه هایی مانند کلمه و وصال و اهل بیت از نمونه های این شبکه ها هستند که قبلاً در مطالب مستقلی به آنها پرداخته ام.

2- از دیگر دلایل حساس بودن این اختلافات در عصر حاضر، سرعت انتقال اطلاعات در رسانه ها است به نوعی که فیلم یک سخنرانی در عرض چند روز با اینترنت و بلوتوث به تمام دنیا مخابره می شود، فقط کافیست یکی از علمای اهل تشیع یا تسنن کلام تندی را علیه مقدسات دیگری به زبان آورد تا با انتشار گسترده آن، اختلافات تشدید و به انتقام جویی کشیده شود. جالب است که در ریگی (تروریست معروف) در فیلم اعترافاتش گفت "وقتی که اعضای گروهش به لحاظ انگیزه ی اجرای مأموریت های تروریستی کم می آوردند برای شان فیلم توهین برخی علمای شیعه به خلفا و همسران پیامبر را پخش می کردند تا به این وسیله انگیزه های انتقام جویی شان را تقویت کند."

3- اگر چه برخی علمای افراطی در هر دو مذهب، سخنرانی های افراطی خود را در جهت اثبات حقانیت خود موجه می دانند، اما در حقیقت این گونه اظهارات باب مباحثات علمی را می بندد و عملاً ابواب دیگری من جمله باب توهین، خشونت و حتی ترور را می گشایند.

4- یکی از دلایل حساسیت روز افزون بحث وحدت اسلامی، تشدید فعالیت فرقه های ساخته شده به دست استکبار است. وهابیت و بهاییت در کمتر از 200 سال اخیر به دست استعمار پیر و در راستای افزایش اختلافات بین مسلمین و ایجاد انحراف در مذاهب شیعیان و اهل تسنن و ارائه چهره ی مخدوش از اسلام متولد شدند به نحوی که همین دو فرقه شدیدترین لطمات را به اسلام وارد کردند و حتی در ادامه ی همان مشی، از افراطیون تشیع نیز حمایت شد تا ایشان بتوانند تفکر افراطی خود را بیشتر نشر دهند. تولد، رشد و تجهیز این انحرافیون و افراطیون همگی در راستای یک هدف و آن هم تخریب وجهه اسلام، خدمت به اسرائیل و تقویت آمال استکبار جهانی همچنان دنبال می شود و سال هاست که تحرکات فرقه ای مانند طالبان، به عنوان بهانه برای توجیه فعالیت های ضداسلامی استکبار جهانی مورد استفاده قرار می گیرد، از یک سو از ایشان حمایت می شود و از سوی دیگر به بهانه کنترل آنها به کشورهای دیگر لشکرکشی و مسلمانان مورد تعرض قرار می گیرند.

5- یکی از کاربردهای جدید مباحث تفرقه انگیز اسلامی در کنترل انقلاب های مردمی مسلمانان است. در حالی که بسیاری از کشورهای اسلامی از ظلم حاکمان خود به تنگ آمده اند، استکبار جهانی از همین مسلمین بر علیه مسلمین دیگر استفاده می کند و با سرمایه گذاری روی برخی، برخی دیگر و در نهایت جهان اسلام را دچار تضعیف می کند، نگاهی به وضعیت بحرین و عربستان و لشکرکشی های بسیاری از همین ها به سوریه به عنوان محور مقاومتِ ضداستکباری نشان می دهد که استکبار چگونه از تفرقه بین مسلمین در جهت تضعیف ایشان و کنترل قیام ها و جنبش های ضداستکباری و بازگرداندن ایشان به مسیر دلخواهش استفاده می کند.

نتیجه: نگاهی به مسائل فوق نشان می دهد که سرمایه گذاری در تفرقه افکنی بین مسلمین با ابزارهای تحریک، فرقه سازی و تقویت عناصر افراطی یکی از بهترین روشهای کنترل پیشرفت اسلام است تا ماهیت این دین الهی که بر پایه عقل، عدالت و استکبار ستیزی بنا شده است با کم هزینه ترین راه خنثی گردیده و صرف دعواهای بین افراطیون گردد و هر فرد یا جریانی که محافل علمی و دوستانه درون گفتمانی را به محملی برای جنگ، توهین و تضعیف مسلمین تنزل دهد و یا هرکسی که به هر نحوی چهره ای خشن و بی منطق از اسلام و مسلمین به جهانیان ارائه کند، خواسته یا ناخواسته در زمین دشمنان اسلام بازی کرده و بدترین خیانت را به اسلام کرده است و مسلمانان باید دقت کنند و نگذارند رحماء بینهم و اشداءعلی الکفار برعکس معنی و اجرایی شود.

مطلب مرتبط: شبکه اهل بیت در خدمت اهل کدام بیت؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۲ ، ۱۱:۵۱
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۲، ۰۴:۱۶ ب.ظ

نصف مردم بی ارزش ولی تمام هنرمندان ارزشمند؟!

بسم الله الرحمن الرحیم



جز تأسف حرفی برای گفتن ندارم، فقط ای کاش همان قدری که بین هنرمندان هیچ فرقی قائل نیستند بین مردم هم اینچنین خط کشی نمی کردند:

مطلب مرتبط: کدام رییس جمهور به رقبا و حامیانشان توهین کرد؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۲ ، ۱۶:۱۶
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۲، ۰۳:۱۱ ب.ظ

انتقادی به منتقدان دولت و سفرهای استانی


بالاخره دیروز 24 دی ماه 1392، اولین سفر استانی آقای روحانی در قامت رییس جمهور اسلامی ایران محقق شد و بر خلاف ادعای آقای ترکان (مشاور ارشد رییس جمهور) که استقبال مردمی در این سفرها را رد کرده بود، به همان سیاق رییس جمهور گذشته با حضور مستقیم در مراسم استقبال مردمی (و تنها با تشدید اقدامات امنیتی) انجام گردید که این سفر موجب اظهار نظرهای مختلفی از سوی جریان ها و افراد مختلف گردید و بسیاری از دوستان سیاسی دولت به او انتقاد کردند و در کنار تقدیر برخی از منتقدان دولت، برخی از آنها نیز این مسئله را بهانه ای برای سوءاستفاده قرار دادند که در این خصوص به سه نکته اشاره خواهم نمود:

1- کاش این دوستان که تا چند روز پیش به دولت بابت عدم پیگیری توصیه رهبری و مطالبه مردمی در خصوص ادامه ی سفرهای استانی انتقاد می کردند، پس از اجرای اولین سفر استانی از دولت تشکر می کردند و به بهره برداری سیاسی از مسئله نمی پرداختند؛ متأسفانه تعدادی از رسانه ها و شخصیت های منتقد دولت، طوری وانمود نمی کردند که دولت تنها از روی اجبار به سفرهای استانی روی آورده است، در صورتی که رسم انصاف و آینده نگری ایجاب می کرد که منتقدان دولت، ضمن تقدیر از ادامه ی این کار، از تکرار رفتارهای صحیح دولت های قبل دریغ نورزیده و با رفتار خود، دولت را به ادامه ی این امور تشویق نمایند.

2- البته روی دیگر سکه به کنش اشتباه دولت باز می گردد، چرا که اگر رییس جمهور محترم و شخصیت های درجه اول دولت اعم از برخی مشاوران و معاونان و وزرا به صورت افراطی به سیاه نمایی از کلیه اقدامات دو دولت قبل روی نمی آوردند، چه بسا منتقدان نیز اینچنین از این اقدام دولت هیجانزده نمی شدند و در صدد بهره برداری سیاسی و طعنه زنی برنمی آمدند.

3- منتقدان به سفرهای استانی نیز که غالباً از مدعیان دموکراسی و مردم دوستی هستند نیز باید به خواست مردم احترام بگذارند و همان طوری که مردم در نظرسنجی های رسمی طالب ادامه ی این سفرها بوده اند، بگذارند این سفرها در راستای تمرکز زدایی و توزیع عادلانه امکانات و اطلاع ملموس از مشکلات کشور ادامه یابد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۲ ، ۱۵:۱۱
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۴۶ ق.ظ

درس های آموزنده ی یک نامه ی محترمه

بسم الله الرحمن الرحیم


امروز نامه ی وزارت ارشاد به یکی از افراطی های منتخب مردم افراطی تهران منتشر شد تا با مطالعه دقیق آن نامه تحول عمیقی در من به وجود آید، چرا که اگر چه حقیر به غیر از انتقاد، تقدیرهایی هم از دولت یازدهم داشتم و حتی انتقاداتم نیز به اندازه ی این افراطی، تند نبود و حتی قبلاً توصیه هایی هم به رسانه های حزب اللهی کرده بودم (5 توصیه مهم برای حزب اللهی های رسانه ای)، ولی در رعایت شرط ادب و مهمتر از آن شرط عقل، لازم دیدم چند اعتراف و عذرخواهی از درگاه دولت معتدل، عذرپذیر و منتقددوست بنمایم:

حقیر در مطلب "چند تشکر بابت توافق" بابت توافقنامه ژنو از مذاکره کنندگان حاضر و قدیم و خود مردم به خاطر مقاومت جانانه و نرمش قهرمانانه شان تشکر کردم، و حتی به برخی شبهات منتقدان به این توافق در مطلب "در حاشیه شبهات وارده به توافق نامه ژنو " پاسخ گفتم ولی اکنون که بعد از نامه وزارت ارشاد به آقای رسایی خوب فکر می کنم، به نظرم می رسد که بایستی بابت انتقاداتی که به عدم دقت در توافقنامه در یکی نبودن روح و متن توافقنامه داشتم، عذربخواهم و فهمیده ام که اتفاقاً اگر روح و جسم باهم یکی باشند خیلی هم خوب نیست و حتماً حکمتی داشته که خود خداوند روح و جسم را متفاوت خلق کرده است و اتفاقاً بابت این تفاوت در روح و متن توافق تشکر ویژه ای از مذاکره کنندگان عزیز دارم.

اگر چه حقیر در مطلبی با عنوان "ابعاد فعالیت دولتی ها در شبکه های مجازی" هم به حضور مسئولان در شبکه های مجازی خارجی به گمان ناقص خودم مستدلاً! انتقاد کرده بودم و این کار را نه قانونی و نه به مصلحت دانست بودم، لیکن با توجه به این که گویا یکی از جرائم آقای رسایی چنین انتقادی بوده است، الان که خوب فکر می کنم می بینم اتفاقاً فعالیت مجازی مسئولان دولتی در شبکه های مجازی نه تنها قانونی و عقلی است بلکه حتی می تواند یک واجب شرعی نیز تلقی شود و امیدوارم هر چه سریعتر وزرایی که شبکه های اجتماعی داخلی را انتخاب کرده اند و به اشتباه از ایشان تشکر کرده بودم (از وزیر ارتباطات متشکرم چون...) به اشتباه خود پی برده و به تکلیف خود عمل کنند، و اصلاً چه چیزی بهتر از حضور با وضو و با حضورقلب در فیس بوک و توئیتر؟!

یادم هست که همین اخیراً مطلبی نوشتم با عنوان "تناقضات رفتاری و گفتاری در دولت راستگویان " که به خاطر غلطِ زیادی خودم، برخی رفتارهای صادقانه دولت راستگویان را در اثر کج فهمیم، تناقض دانستم و الان که این نامه ی وزارت مکرمه ارشاد به حق اسلامی روبروی چشمم است، احساس می کنم چه اشتباه بزرگی انجام دادم و با تمام وجود از محضر دولت راستگویان عذر می طلبم و دست و پای تک تک دولتمردان البته فقط مردان را می بوسم.

با توجه به این که نامه ی هیأت محترم نظارت به برخی دیگر از جرائم آقای رسایی اشاره نکرده و در ادامه تنها به استفاده از چند نقطه اکتفا کرده است، حقیر نیز به صورت کلی از سایر اشتباهات احتمالی خود اعلام برائت کرده و از خودم نیز تبرا می جویم، ای کاش این نامه به تمام جرائم آقای رسایی به عنوان مظاهر افراط اشاره می کرد تا امثال من مرتکب اشتباهات مشابه نشوند و بتوانند فرق انتقاد سازنده را با سیاه نمایی و توهین به مقامات و نشر اکاذیب را تشخیص دهند، مطمئناً تنبیه افراطی ها چیزی از بزرگواری وزارت ارشاد کم نمی کند چرا که این وزارت خانه اثبات کرده است که می توان به مقدسات و احکام الهی و مسئولان سابق کشور توهین کرد و مجرم نیز شناخته نشد، در ادامه از دولت انتقاد پذیر و عیب پوش و اعتدال گرا و راستگو این انتظار را دارم که پوزش طلبی این رعیتِ کهنه افراطی را بپذیرد و مرا به قوه ی جدیه ی محترمه ی قضاییه معرفی نکند تا به شلاق و پیاز و پول و فیلتر و دوری از فضل خدا محروم نشوم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۲ ، ۰۷:۴۶
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۳۴ ق.ظ

تناقضات رفتاری و گفتاری در دولت راستگویان

بسم الله الرحمن الرحیم


فارغ از پرداختن به موفقیت های دولت در بحث کنترل تورم و تلاش مضاعف در دیپلماسی خارجی و تعامل نسبتاً مناسب با قوای دیگر (که بعضاً در مطالب قبلی به آنها پرداخته بودم) در این مطلب به میزان تحقق شعار دولت در تشکیل دولت راستگویان خواهم پرداخت:

یکی از اتهامات گسترده آقای روحانی و دوستان شان به دو دولت قبل، دروغگویی است که البته من این اتهام را به این شکل قبول ندارم، لیکن قبول دارم که اکثر دولت های قبل همه ی راست را نمی گفتند و تنها به گفتن سلیقه ای واقعیات اقدام می کردند و البته همین را نیز ناپسند می دانم، چرا که اگر دروغگویی هم نباشد در هر صورت مردم فریبی مردم است. دولت یازدهم با شعار دولت راستگویان آغاز به کارکرد و مدعی شد که به مردم دروغ نخواهد گفت، این مسئله بارقه ی امیدی در دل همه ی مردم حتی کسانی که به آقای روحانی رأی نداده بودند ایجاد کرد، اما با گذشت چند ماه از آغاز به کار دولت جدید، متأسفانه با تناقضات گفتاری و رفتاری متعددی مواجه شده ایم که ما را از تحقق آن شعار نا امید می کند.

از یک سو آقای روحانی می گوید (در اولین همایش استانداران دولت یازدهم) "فضا برای همه ی احزاب سیاسی باید باز باشد" و از یک سو در همان جلسه صراحتاً می گوید "نباید گذاشت افراطی ها!! حتی امکان حضور پیدا کنند"؛ از یک سو آقای روحانی می گوید "خود هنر ارزش است و هنرمندان را نباید ارزشی و غیرارزشی نامید" و از سوی دیگر جشنواره ضداستکباری "افق نو" تعطیل و جشنواره "عمار" با عدم حمایت مواجه می شوند؛ از یک سو آقای روحانی مدعی احترام به مردم است و از سوی دیگر (در مجلس شورای اسلامی) کسانی که به او رأی ندادند را افراطی، طرفدار خشونت، خودرأی و ... می خواند؛ از یک سو دولت خودش را پاسخگو می داند و از سوی دیگر مصاحبه وزرا و مسئولان به اقل ممکن رسیده و حتی مصاحبه های بعد از جلسات هیأت وزیران به مصاحبه با آقای دکتر نوبخت آن هم از پشت نوارجداکننده خلاصه می شود؛ از یک سو دولت خودش را به گزارش 100 روزه مقید می داند و از سوی دیگر 3 مجری را انتخاب می کند و موبایل شان را می گیرد و حین مصاحبه نیز به ایشان خط می دهد و اجازه کوچکترین مانور و مشارکتی هم به صداوسیما نمی دهد و در نهایت یک شوی چاپلوسانه به خورد مردم داده می شود؛ از یک سو با توهین به احکام الهی (مثل قصاص و دیه و ...) و بازگشایی انتشارات های موهن، فریاد آزادی بیان سرداده می شود و از سوی  دیگر منتقدان به راحتی به افراطی بودن ملقب و با ایشان برخورد می شود؛ از یک سو آقای روحانی از انتقاد پذیری و آزادی بیان سخن می گوید و از سوی دیگر همان روز با 3 نشریه برخورد می کنند؛ از یک سو آقای حسام الدین آشنا (مشاور فرهنگی رییس جمهور) کلید حل همه مشکلات را در دست دولت می داند ولی در همان حال منتقدان افراطی!! را با چیز مجهول دیگری!!! به غیر از کلید تهدید می کند؛ از یک سو دانستن حق مردم خوانده می شود و حتی برای مذاکرات نظرسنجی برگزار می شود و از سوی دیگر محتوای مذاکرات هسته ای و حتی ملحقات توافقنامه از مردم مخفی نگاه داشته می شود؛ از یک سو دولت مدعی است ممنوع القلم ها را به صریح القلم تبدیل کرده است و از سوی دیگر حتی یک مورد ممنوع القلم را نمی توانند کشف و معرفی کنند؛ از یک سو کرامت انسان ها را مورد احترام می داند و از سوی دیگر دکترسریع القلم (مشاور رییس جمهور) مردم عادی را با عناوین لبوفروش و راننده تاکسی از واقعیات کشور نامحرم و از درک مسائل عاجز می داند؛ از یک سو دولت مدعی است که با کلیه مفاسد اقتصادی برخورد خواهد کرد و از سوی دیگر در همین ابتدا رانت 650 میلیون یورویی می دهد و در کشف فساد کرسنت مقاومت می کند؛ از یک سو وزیر مسکن بانک مسکن را زیانده ترین و بدهکارترین بانک می خواند و از سوی دیگر وزیر اقتصاد همان بانک را سود ده ترین بانک می نامد؛ از یک سو رییس دولت، خزانه را خالی معرفی می کند و از سوی دیگر وزیر اقتصاد ورییس بانک مرکزی آن ادعا را با ارقام متفاوت رد می کنند؛ از یک سو دولت مدعی قانون مندی و حقوق دانی است و از سوی دیگر حقوق کارمندان را نصف تورم تعیین می کند؛ از یک سو دولت می گوید پول دادن یارانه را ندارد و هر ماه با منت و تأخیر پرداختش می کنند و از سوی دیگر پروژه سبد کالا را کلید می زنند؛ از یک سو دولت به فتنه گران و اصحاب فتنه که می رسد بخشش، تحمل و قابل اعتماد بودن و حتی صلاحیت مسئولیت ایشان را مطرح می کند و به اجرا می گذارد و از سوی دیگر به انقلابی ها و حزب اللهی ها که می رسند حتی اگر دانشمندان نخبه هسته ای باشند غیرقابل اعتماد می داند و از کار برکنار می کند و....

نمونه های فوق فقط چند نمونه از مواردی بودند که حقیر در این مدت از دولت شاهد بوده ام و یقیناً موارد دیگری نیز وجود دارد که دیگر به کشف آنها نپرداختم، در هر صورت کاش دولت و اعضایش هر چه سریعتر بین گفتار و رفتارشان هماهنگی بیشتری ایجاد کنند و نگذارند تا صفاتی مانند راستگویی، اعتدال، تدبیر، تحمل نقد، احترام به کرامت مردم و ... به لکه هایی در کارنامه دولت یازدهم تبدیل شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۲ ، ۰۱:۳۴
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۱۳ ب.ظ

شباهتِ ابهام، در تعاریف اعتدال و اصلاحات

بسم الله الرحمن الرحیم


در این مطلب قصد ندارم تا آقای روحانی را مأیوسانه و به صورت غیرمنصفانه مورد انتقاد قرار دهم، ولی از این که شعار اعتدال همان سرنوشت شعار اصلاحات را بیابد نگرانم و ضمن اعلام دلیل مشابهت های موجود، از رییس جمهور محترم می خواهم تا هر چه سریعتر نسبت به ارائه یک تعریف جامع و مانع از اعتدال اهتمام ورزند و سپس براساس آن تعریف، منظورشان از معتدل و افراطی را به صورت صریح تبیین نماید.

اصلاح طلبی، مهمترین شعار آقای خاتمی بود که با سخنان توأمان از مفاهیم مختلف و بعداً متضاد به مردم ارائه می گردید و همین شعارها در کنار عدم محبوبیت رقبا، منجر به جذب آرای مختلف از اقشار مختلف مذهبی و ملی مذهبی، سکولار و ملی به سمت آقای خاتمی گردید. آقای خاتمی حین معرفی اصلاحات، توأمان از جامعه مدنی و مدینه فاضله سخن راند و به نحوی از مردمسالاری دینی در کنار آزادی قرائت های مختلف از دین گفت که رأی دامنه ی گسترده ای از دینداران تا لیبرال ها را  به سبد خود ریخت.

اگر چه آرای خاتمی به لحاظ میزان مشارکت مردم و نسبتِ آرای ایشان به آرای کل مردم ویژه بود، لیکن هر چه مردم به تناقضات شعارها و رفتارهای جریان اصلاحات بیشتر آشنا شدند از اصلاح طلبان فاصله گرفتند و از سوی دیگر ملی ها و ملی مذهبی ها هم با شفاف شدن ابهامات گفتاری و رفتاری آقای خاتمی، کم کم پروژه عبور از خاتمی را کلید زدند و اینچنین بود که شعارهای مبهم اصلاح طلبی اگرچه سبد رأی خاتمی را پر کردند، اما نتوانستند دل مردم را همراه نگاه دارد، چرا که ماه پشت ابر نماند و مردم روز به روز شناخت بیشتری نسبت به منظور دوستان از اصلاحات پیدا کردند.

اما آنچه که باعث شد مقدمه فوق را بنویسم شباهت شعارهای آقایان خاتمی و روحانی در ابهام آنهاست. اعتدال شعار اصلی آقای روحانی بود که با شعار پرهیز از افراطی گری و تفریط همراه گردید تا کمی بیش از نیمی از مردم به این پرهیز از افراط و تفریط  رأی دهند. اکنون علی رغم گذشت چند ماه از آغاز بکار دولت آقای روحانی، آنچیزی که آقای روحانی به آن تأکید دارند دیگر پرهیز از تفریط را در خود ندارد و ایشان صرفاً از افراط اعلام برائت می کند و متأسفانه همان طوری که اصلاح طلبان رقبای خود را با برچسب انحصارطلب و دیکتاتور می راندند، گویا اعتدال گرایان نیز منتقدان خود را با وصله ی افراطی گری از صحنه حذف می کنند و این در حالی است که شعار انتقاد پذیری از شعارهای مهم آقای روحانی بوده و هست.

به سخنان زیر که جناب روحانی در اولین همایش استانداران دولت یازدهم بیان کردند توجه کنید:

... آنچه هدف ما این است که کشور را از حالت تنش، خشونت، افراط به طور کامل خارج کنیم. شرایط اجتماعی کشور باید به گونه‌ای باشد که افرادی که تمایل به افراط و خشونت دارند و تعداد آنها بسیار اندک است فضایی را برای حضور پیدا نکنند.... یکی از هدفهای این دولت آشتی در سطح جامعه بوده است. همه را باید به یکدیگر نزدیک کرد و آن رسانه‌هایی که بر طبل انشقاق می‌کوبند اشتباه تاریخی می‌کنند. هیچ جناحی را در این کشور نمی‌توان حذف کرد و هیچ حزب فعالی را نمی‌توان نادیده گرفت. بنابراین باید با یکدیگر تعامل داشت  و قواعد بازی را آموخت....

از یک سو آقای روحانی مستمراً از افراط اعلام برائت می کند و از سوی دیگر وزیران و استاندارانی را به کار می گمارد که در بزرگترین  فتنه کشور دست داشتند! اکنون بعد از مشاهده چند ماه از رفتارهای دولت اعم از انتصابات، موضع گیری ها و برنامه های عملیاتی، به نظر می رسد تنها کسانی که در درگاه آقای روحانی هیچ جایگاهی ندارند و به احتمال زیاد افراطی خوانده می شوند، همان حزب اللهی ها هستند و گویا جناب روحانی از همان ابتدا اعتقادی به تفریطی بودن جریان های فتنه گر و قانون شکنی و خیانت های ایشان نداشته اند.

بسیار خوب است که آقای روحانی در خصوص تعریف اعتدال از ظن خودشان بیشتر بگویند و جوانب آن را به لحاظ معرفی مرزهای افراط و تفریط تشریح نمایند. مردم حق دارند که بدانند ملاک اعتدال در اعتقاد دولت یازدهم چیست و شاخص افراط و تفریط کدام است. با توجه به این که جناب روحانی در اکثر قریب به اتفاق موارد از واژه اعتدال و افراطی فقط برای معرفی دوستان و دشمنان شان، همچنین در خصوص رأی دهندگان به خودشان و رقبا استفاده کرده اند، حقیر برداشت خودم را در این خصوص ارائه می کنم:

با توجه به این که بسیاری از مفاهیم مانند عقل و منطق دچار برخورد سلیقه ای می شوند، به نظر می رسد تنها مفاهیم قابل اتکا و قابل استفاده برای تعریف اعتدال، همانا شرع و قانون باشد.

به این سخنان جناب روحانی که در مجلس شورای اسلامی ایراد شده است توجه فرمایید:

... مردم در 24 خرداد به افراط، تفریط، خشونت، خودرایی، تک‌رایی، عدم مشورت و عدم تدبیر رای ندادند و به اعتدال، تدبیر و عقلانیت رای دادند....

با فرض این که مسیر اعتدال را اسلام و قانون مشخص کند به این نتیجه می رسیم که هرکسی که در چارچوب مسیر ترسیم شده ولایت فقیه (که ضامن اسلامیت نظام است) و قانون (که محصول جمهوریت نظام است) حرکت کند میانه رو است و اگر کسی پا از این گلیم فراتر گذاشت قابل معتدل خواندن نخواهد بود؛ بر اساس این فرض، چگونه می توان افرادی را که در تمام امور سیاسی و اجتماعی خود به خصوص انتخابات (که حساس ترین و هیجانی ترین امورند)، در چارچوب قانون حرکت کردند و حتی پس از باختن نتیجه انتخابات فوراً به برنده آن تبریک گفتند را افراطی دانست؟! و یا چگونه می توان افرادی را که اگر در هر امری خبطی کرده باشند، فوراً در مواجهه با نصایح ولایت فقیه، با تبعیت محض خود از دستورات ایشان به چارچوب قانون بازگشتند را افراطی خواند؟! و چگونه می توان افرادی را که پا از مسیر قانون فراتر نهادند و قانون را زیر سوال بردند را معتدل دانست؟! و چگونه می توان کسانی را که نه تنها از رهبری تبعیت نکردند، بلکه از اصل ولایت فقیه نیز برائت جستند را در دایره اعتدال دانست؟!

آیا کسانی که یکبار جسورانه پا از مسیر قانون و ولایت فراتر نهادند و سخت ترین هزینه ها را به کشور وارد کردند را می توان اینقدر امین دانست که ایشان را به عنوان مجری قانون و سرباز ولایت و خادم انقلاب منصوب کرد و تمام امور مردم یک استان و یا بخش هایی از امور تمام کشور را به ایشان سپرد؟! آیا این مسئولان در زیرمجموعه خود می توانند اعتدال را رعایت کنند؟! آیا از مسئولی که تقیدی به ولایت و قانون ندارد می توان توقع داشت که مؤمنان، قانون مداران، ولایت مداران و شایستگان را در مصدر امور بنشانند؟! آیا شبکه مدیریتی و اجرایی کشور می تواند ضامن اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط باشد؟! آیا این دیواری که آقای روحانی چیده اند می تواند ره به ثریا داشته باشد؟! دعا می کنیم دکتر روحانی به نحوی دولت را هدایت کند که بعد از دوره مسئولیت شان، کلمه زیبای "اعتدال" با عبارات متضاد معنی نشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۲۲:۱۳
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۲۶ ق.ظ

مظلومیت تمام نشدنی این چراغ انقلاب

بسم الله الرحمن الرحیم



دیشب در جلسه ای با حضور اقشار مختلف اصولگرایان با موضوعیت مسائل سیاسی روز شرکت داشتم که با توجه به مباحثی که از سوی برخی اصولگرایان حاضر در جلسه مطرح شد، به نظرم رسید که متأسفانه علی رغم گذشت چند ماه از انتخابات 92 و عیان شدن برخی روابط پشت پرده بین برخی اصولگرایان نامزد و رقبای اصولگرایان و تحقق پیش بینی زودهنگام استاد در خصوص ائتلاف غیرپایدار چند نامزد اصولگرا، نه تنها بصیرت استاد مصباح برای ایشان آشکار نشده است، بلکه متأسفانه خشم از شکست و عدم تحلیل مناسب موجب شد تا حجم و شدت برخی انتقادات به استاد افزایش یابد که به ناچار با توجه به محتوای این انتقادات و پیش زمینه های آنها، مطلب زیر تقدیم شما می گردد، امیدوارم قبل از مطالعه ی کامل آن نسبت به آن قضاوت و یا موضع گیری ننمایید:

1- حمایت استاد مصباح و دوستان شان در تربیت، معرفی و پیروزی دکتر احمدی نژاد، نقش برجسته و غیرقابل انکاری داشت و به همین لحاظ بسیاری از منتقدان استاد مصباح، ایشان را در بروز انحرافاتی که به تدریج و به خصوص در اواخر کار ایشان بروز یافت مقصر دانسته و حتی در مقاطعی هم پیمان می دانستند، اما این منتقدان توجه ندارند که دکتر احمدی نژاد تا قبل از بروز این انحرافات، به لحاظ روحیه انقلابی گری، پرتلاشی، استکبار ستیزی و ... بارها بابت احیای ارزشهای انقلابی مورد حمایت رهبر معظم انقلاب قرار گرفته بود و این که شخص استاد مصباح اگر چه در موفقیت دکتر احمدی نژاد نقش ویژه ای داشت، اما به همان میزان نیز در مبارزه با بحث انحراف و جریان انحرافی پیشتاز بود و با نصیحت و پند و تشر تلاش کرد تا این جریان انگل را از دولت جدا نماید که متأسفانه با مقاومت دکتر احمدی نژاد به نتیجه نرسید و در نهایت استاد مصباح و شاگردان بزرگوارش از بخشهایی که دولت انحراف داشت اعلام برائت کردند.

2- جریان فکری استاد مصباح که در انقلابی گری، اسلام محوری، تلاش جهادگونه، تکلیف گرایی، مبارزه با استکبار، مبارزه با امتیاز طلبی، اصالت دادن به خدمت و خشوع در برابر مردم، بی تکلفی و ... عینیت می یافت، همان تفکری بود که باعث شد تا احمدی نژاد مغضوب امثال هاشمی و ناطق و ... بشود و با حذف احمدی نژاد، عملاً استاد مصباح به عنوان پشتوانه ی این تفکر انقلابی هدف آتش کسانی شد که برای خود، فرزندان و دوستان شان، شأن و جایگاه های ویژه ای متصور بودند. پس علی رغم تمام مبارزاتی که استاد مصباح با جریان انحرافی کردند، لیکن خصومت دشمنان استاد مصباح که آقای هاشمی در این سالها محوریت ایشان را برعهده داشت، تمام اشتباهات احمدی نژاد را متوجه استاد کردند و به این وسیله استاد مصباح، شاگردان و نامزدهای شان و البته تفکرشان را هدف آماج تهمت و کینه قرار دادند.

3- فعال ترین جریانی که در برابر فتنه موضع گیری کرد جریان استاد مصباح و شاگردان شان بود، ایشان برخلاف برخی اصولگرایان قدیمی که در فتنه سکوت اختیار کردند و یا در بالاترین شرایط نقش میانجی را بازی کردند و منتظر نتیجه فتنه بودند و در حالی که اصلاح طلبان متحد و منسجم در روشن نگه داشتن  آتش فتنه می کوشیدند، عماروار در مبارزه با فتنه روشنگری کردند و این روشنگری همواره با محکوم کردن توأمان ساکتین فتنه و فتنه گران همراه بود که به همین لحاظ جریان استاد مصباح نه تنها در میان اصلاح طلبان بلکه در میان بسیاری از اصولگرایان که لقب ساکتین فتنه برای شان گران تمام شده بود، مورد حملات ناجوانمردانه قرار گرفت.

4- انقلابیونی که در دولت نهم دور آقای احمدی نژاد گرد آمده بودند، به تدریج و با آشکار شدن انحرافات جریان انحرافی، در جستجوی جریان جاری فکری انقلاب، دور استاد مصباح گرد آمدند و اینچنین شد که جمعیتی فاقد تشکل و با تمایلات نزدیک به هم، به پشتوانه فکری استاد مصباح، جبهه پایداری را تشکیل دادند و اگر چه این جمعیت به دلیل عدم کار حزبی با اظهار نظرهای خودجوش بعضاً افراطی و ناهماهنگ برخی اعضا همراه می شد، ولی به تدریج بیش از پیش شکل تشکل را به خود گرفت. این تشکل بدون محدود شدن در دایره جبهه پایداری، شروع به شناسایی صالحین موجود کردند و رأساً به معرفی افراد در انتخابات شورا و مجلس و ریاست جمهوری اقدام کردند، اقدامی که نه از سوی اصلاح طلبان و نه از سمت اصولگرایان سنتی خوشایند نبود.

5- انتخابات ریاست جمهوری 92 مقطعی بود که به آن بهانه، بیشترین انتقادات را به جبهه پایداری و استاد مصباح وارد کردند، در حالی که استاد مصباح بر اساس همان درک صحیحی که از تغییر مسیر علنی جریان اصولگرایی سنتی و نزدیکی مشکوکی که بخش هایی از آن به کارگزاران و اصلاح طلبان داشتند، همچنان بر لزوم حفظ جریانی مستقل از آن جریان اصرار کردند.

6- درک استاد مصباح از تغییر مسیر اصولگرایی و لزوم معرفی جریان انقلابی، همچنین عزم جدی دکتر جلیلی در آمدن و ماندن باعث شد تا به غیر از دکتر حداد عادل، سه نامزد (جلیلی و قالیباف و ولایتی) به عنوان اصولگرا در صحنه حاضر بمانند و حال این که مواضع جناب ولایتی در مصاحبه های تبلیغاتی و به خصوص مناظره با دکتر جلیلی به منظور مقصر معرفی کردن ایشان و گفتمان مقاومت در تمام مشکلات کشور، بدترین ضربه را به اصولگرایی وارد کرد، به راستی چه ضربه ای بالاتر از این که کسی به اسم اصولگرا بلند شود و سیاست استکبار ستیزی و انقلابی گری را لجن مال کند؟! مواضعی که بعدها با اظهارات صریح برخی از نزدیکان ولایتی، ناطق و هاشمی رنگ و بوی تبانی به خود گرفت.

7- شاید برخی این انتقاد را به استاد مصباح وارد کنند که چرا جلیلی به نفع قالیباف کنار نرفت  که باید گفت، دکتر قالیباف اگر چه در زمره ی اصولگرایان معرفی شده و می شود، ولی به واسطه ی عدم مرز بندی آشکار و به موقع در فتنه و به واسطه دیدارهایی که با خاتمی و برخی دوستان ایشان پس از فتنه و انتخابات داشتند، عملاً فاقد شرایط ایده آل  انقلابی بودند و با این وجود اگر جلیلی در انتخابات حضور نداشت و یا مثل دکتر لنکرانی انصراف می داد، استاد مصباح دکتر قالیباف را به عنوان اصلح نامزدهای حاضر معرفی می کردند ولی در هر صورت استاد مصباح بین نامزدهای حاضر دکتر جلیلی را به عنوان اصلح می شناخت و معرفی می کرد و این که اصولاً جلیلی به دعوت استاد مصباح به صحنه نیامد که به دعوت ایشان هم از صحنه برود و در هر صورت ماندن جلیلی قطعی بود و حمایت استاد از جلیلی هرگز نمی تواند به عنوان یک اشتباه اصولی و یا حتی تاکتیکی معرفی گردد، چرا که ایشان بین گزینه های حاضری که قصد کناره گیری نداشتند فردی را معرفی کردند.

8- سوال جدی این است که آیا برنده شدن فرضی یک مدعی اصولگرایی که در فتنه به تکلیفش عمل نکرده است و یا اصولگرایی که صراحتاً رابطه با آمریکا و غرب را تنها حلال مشکلات می داند، در نهایت تفاوتی با پیروزی فردی مانند جناب روحانی داشت؟! جز این که همین وضعیت اصولگرایی نیز تضعیف می شد و عملاً مفهوم انقلابی گری و اصولگرایی بیشتر دچار استحاله می گردید؟!

9- به راستی آیا توهین به فردی مثل استاد مصباح که تنها در تنگناهای سخت وارد صحنه می شود و با ایفای نقش علمی و انقلابی، آبروی علمی و دینی اش را در طبق اخلاص می گذارد و خود را هدف کین و طعن دشمنان می کند و پس از انجام تکلیفش فارغ از هرگونه سهم خواهی به کناری می نشیند سزاوار است؟! آیا انگ بی بصیرتی زدن به استادی که از ابتدای انقلاب به واسطه ی بصیرتش میهمان مناظرات بوده است و بارها با ناب ترین جملات مورد تأیید رهبری قرار گرفته است، می تواند بصیرت و ولایت مداری تلقی گردد؟! به راستی کدام اصولگرا وجود دارد که به مانند استاد مصباح با روشنگری و اخلاق و تربیت شاگرد، اصلاح طلبان و فتنه گران را خلع سلاح کند؟! آیا استاد مصباح در این چند سال از آن تفکر ناب علمی و فلسفی و سیاسی اینقدر تنزل یافته است که به این راحتی به بی بصیرتی منتسب شود؟!

10- کدام جریان در انتخابات 92 مورد شدیدترین حملات بیگانگان قرار گرفت؟! آیا شدیدترین حملات به جلیلی با برجسته کردن شباهت های او با احمدی نژاد و جریان منتسب به استاد مصباح از سوی رسانه های دشمنان قسم خورده نشانی از بصیرت استاد مصباح نیست؟! به راستی چرا دشمنان این کشور این حساسیت را در مورد ولایتی و قالیباف نداشتند؟! آیا نقش هاشمی در فتنه و مسائل این چند ساله کشور قابل کتمان است؟! به راستی آیا عالمی را می شناسید که بیش از استاد مصباح مغضوب آقای هاشمی قرار گرفته باشد؟! آیا عالمی را می شناسید که محکم تر و جانانه تر از استاد مصباح از حریم ولایت دفاع کرده باشد؟! مگر جز این است که افراد را به دوستان و دشمنان شان می توان شناخت؟! پس چرا ما به جنس دشمنان استاد مصباح و جنس دشمنی شان توجه نداریم؟!

مطالب مرتبط:
قدم به قدم با نواصولگرایی
حال که هیچ بهانه ای برای حمله به استاد رها نمی شود
پاسخ شاگرد آیت الله مصباح به روزنامه جمهوری
پاسخ پرسش های تندِ روزنامه جمهوری اسلامی از استاد مصباح
مخلان رابطه دکتر جلیلی و استاد مصباح کیانند؟!
پاسخ برخی انتقادات به استاد مصباح در خصوص جبهه پایداری
جوابیه دکتر داوری به مطلبم+پاسخ
تناقضی آشکار در دفاعیه دکتر داوری
استاد مصباح محکی برای منحرفان
جاذبه و دافعه ی استاد مصباح
شأن حضور جبهه ی پایداری ناقض ائتلاف
مصباح، چراغ انقلاب است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۰۸:۲۶
سیاوش آقاجانی