انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۲۱۴ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۳۸ ق.ظ

پیرامون اقدام ارزشمند اتحادیه اروپا

بسم الله الرحمن الرحیم


هر شخصیت حقیقی و حقوقی مسئولی براساس تکلیفش بایستی موضع خاص و متعارف خود را در برابر اقدامات خصمانه ای مانند بیانیه اخیر حقوق بشری اتحادیه اروپا علیه ایران اتخاذ نماید و اکثراً نیز محکومیتِ این بیانیه را در دستور کار قرار دادند، لیکن حقیر از این اقدام اتحادیه اروپا چندان احساس نارضایتی نمی کنم و آن را نشانه و چراغی بر مسیر این انقلاب، مردم، مسئولان و انتخاب های آینده می دانم؛ شناختِ مردم و مسئولانی که به مذاکره با گرگان و کفتاران به ظاهر متمدن، خوشبین هستند با دیدن و شنیدن این موضع گیری ها که در برابر نرمش های احترام آمیزما صورت گرفته، نسبت به دشمنان مان به روزمی گردد.

وقتی مردم و مسئولان می بینند که نسخه ی رسمی اتحادیه اروپا برای کشورعزیزمان، با دخالت رسمی در مسائل امنیتی، فرهنگی، اجتماعی و حتی مذهبی، عزت، امنیت و فرهنگ مان را نشانه گرفته است، بیش از پیش به اهداف خبیثانه ایشان در نشستن پشت میزمذاکره با ما پی می برند و البته رشته ی آنهایی که مدام می خواهند به بهانه های واهی چهره غرب را برای ملت ما بزک کنند نیز پنبه می شود و به این لحاظ حتی بزک کنندگان چهره ی غرب و آمریکا نیز از این اقدامات دچار رسوایی، دلسردی و نگرانی می شوند.

در گذشته کشورهای غربی و در عصر حاضر نیز اتحادیه اروپا، هرگز در دشمنی با ایران اسلامی و هیچ حکومت آزاده و مستقلی از هیچ اقدامی فروگذار نکرده اند، غافل از این که تمام کیدهای دشمنان اسلام و انقلاب درصورت هوشیاری مردم، در نهایت متوجه خودشان و اعتبارنداشته ی خودشان خواهد شد و نه تنها عزت، وحدت، اعتبار، استقلال، مقاومت و فرهنگ کشورمان را تضعیف نخواهند کرد بلکه موجب تقویت آنها خواهد شد.

این گونه موضع گیری های غرب در حالی که تاریخ غرب از گذشته تاکنون، سرشار از اقدامات غیرانسانی، ضدحقوق بشری، جنایتکارانه و استعمارگرانه است، نه تنها هیچ ارزشی نمی توانند داشته باشند، بلکه بیشتر موجب یادآوری جنایات خود غربی ها می گردد و نه تنها موجب واردکردن خدشه به انقلاب نمی گردد، بلکه موجب یادآوری خباثت های تاریخی ایشان در اقصی نقاط جهان می گردد، پرونده هایی که حتی لبوفروش ها و رانندگان تاکسی نیز از وجود آنها اطلاع دارند که البته از آنجا که بعضاً باسوادها ممکن است فراموششان کرده باشند به چند مورد مانند حمایت های متعدد از گروهک های تروریستی مانند منافقین و گروهک ریگی و عملیات های تروریستی ایشان، ارسال تسلیحات شیمیایی برای استفاده علیه ایران، بلوکه کردن اموال و دارایی ها، عدم پایبندی به تعهدات اقتصادی و فنی، حمایت های بی حد و حصر از اسرائیل و عملیات های ضد فلسطینی و ضدایرانی اسرائیل، حمایت تمام قد از فتنه و .... اشاره می کنم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۳۸
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۱۸ ب.ظ

آقای احمدی نژاد! لطفاً مردم را به بازی نگیرید

بسم الله الرحمن الرحیم



سلام، چند ماهی از پایان کار دولت دهم گذشته است و شاهد حضور شما در مراسم مختلف مذهبی و اردوی راهیان نور هستیم و اگر چه هنوز موضع گیری های سیاسی خاصی از شما ندیده ایم لیکن بر آن شدم مختصراً از شما خواهشی کنم؛ جناب آقای احمدی نژاد! با این که شما را نیز مانند همه ی علاقمندان به ارزش های اسلامی و ایرانی در بهره گیری از مراسم مذهبی و حضور در برنامه های راهیان نور محق می دانم، لیکن از شما درخواست می کنم تکلیفتان را با خودتان و مردم روشن کنید، از یک سو جلسات خصوصی و هماهنگی های سیاسی تان همچنان با حضور پررنگ جناب مشایی و مشروط به پذیرش حضور ایشان از سوی دوستان تان صورت می گیرد و از یک سو حضور شما در محافل و مجامع عمومی غالباً بدون ایشان انجام می شود، جناب آقای احمدی نژاد! اگر چه شما اختیار دارید با هرکس که دلتان می خواهد نشست و برخواست کنید، اما با توجه به تجربه ی تلخی که از شما بابت ریختن آرای مردم به پای جناب مشایی دارم، از شما خواهش می کنم با مردم روراست باشید، همانطوری که در این 2-3 ساله در هر سفر استانی و غیراستانی با هر بهانه ای با جناب مشایی همراه بودید و هر آن کسی که با او مشکل داشت را کنار گذاشتید، همچنان شفاف بمانید و مردم را به بازی نگیرید و اگر هم تغییر کرده اید و دست از مشایی برداشته اید که اعلام فرمایید، اصلاً هر آنچه که شما در مورد مشایی گفتید صحیح و همه ی آن صفات عالیه و متعالیه نیز درست! ولی از شما خواهش می کنم هر چه هستید و هرچه می خواهید باشید و هرچه که در ذهن دارید، همان را به مردم نشان بدهید و مردم را به بازی نگیرید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۱۸
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۲۱ ب.ظ

پیرامون مصاحبه انتخاباتی دکتر حداد با نشریه مثلث

بسم الله الرحمن الرحیم


آقای دکتر حداد عادل از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری 92 بودند که به دعوت دکتر ولایتی به همراه دکتر قالیباف  ائتلافی را به عنوان 2+1 تشکیل داند تا در نهایت تنها یکی از ایشان در صحنه باقی بماند و 2 نفر دیگر او را یاری کنند که البته این مسئله همانطوری که استاد مصباح پیش بینی کرده بودند هرگز محقق نگردید و در نهایت جز شخص دکتر حداد کسی از این ائتلاف کناره گیری نکرد و البته همان موقع طی مطلبی با عنوان "ایثار حداد و بی اخلاقی ولایتی و قالیباف" از ایشان تقدیر کردم، لیکن اخیراً آقای دکتر حداد عادل مصاحبه ای با نشریه مثلث داشته اند که بخش هایی از آن که به بحث انتخابات 92، مسائل ائتلاف 2+1 و جبهه پایداری معطوف بود که بخش هایی از این مصاحبه و نقد کوتاهی بر آن را تقدیم تان می نمایم:

..من یا باید به نفع آقای قالیباف کنار می‌رفتم که در زمان انصراف من رای او در نظرسنجی بالاتر از آقای ولایتی بود یا به نفع آقای جلیلی کنار می‌رفتم که جمع زیادی از جوانان انقلابی و حزب‌اللهی طرفدار او بودند. من نمی‌خواستم با این موضع‌گیری، اختلاف و دوگانگی در داخل حوزه اصولگرایان را تشدید کنم چراکه شاهد بودم که در ماه‌های قبل از رأی‌گیری جماعتی که در ابتدا دنبال آقای لنکرانی بودند و بعد از انصراف ایشان به دنبال آقای جلیلی رفتند بیشترین انتقاد را نسبت به آقای قالیباف وارد می‌کردند و  اصلا کار ما طوری شده بود که در جلسات سخنرانی برای انتخابات، باید وقتمان صرف پاسخگویی به شبهات طرفداران پایداری می‌شد که بر خود اصولگرایان وارد می‌کردند.

نظرسنجی‌ها تا دو هفته قبل از انتخابات با نتیجه ای که به دست آمد به کلی متفاوت بود. تنها در هفته آخر بود که می‌شد احتمال داد آقای روحانی پیروز می‌شود.  در هفته آخر که بعد از مناظره‌ها بود، نظرسنجی روند متفاوتی نسبت به قبل پیدا کرد.....به نظرم با توجه به بالاتر بودن رای آقای قالیباف این اقدام معقولی بود؛ کما اینکه نتیجه انتخابات هم چنین نگاهی را اثبات کرد، اما متاسفانه تلاش‌های من به نتیجه نرسید. تنها من هم نبودم که برای چنین کاری تلاش می‌کردم. افراد دیگری هم بودند که فعال بودند اما یک جریان مقابلی هم بود که این کناره‌گیری‌ها صورت نگیرد، بعدها هم در اخبار خواندید که برخی افراد از افراد دیگری تشکر کردند و از آنها نام بردند که اینها باعث شدند فلان فرد در ائتلاف کناره‌گیری نکند و آقای روحانی پیروز شود.... یعنی در داخل خود ما، در عالم سیاست مشخص شد که دست هایی در کار بود که اختلاف و تفرقه میان اصولگرایان را تا روز انتخابات نگه دارد. اینها واقعیت‌هایی است که من به اشاره از آنها می‌گذرم و شما و خوانندگان‌تان از آنها خبر دارید.

امروز هیچ اصولگرایی نیست که منکر ضرورت وحدت باشد؛ رهبری کسانی را که دم از تکلیف محض می‌زدند، نصیحت کرد که «تکلیف‌گرایی با واقع‌بینی منافات ندارد.» این عبارت بسیار حکیمانه و ملایمی بود، امیدوارم آنها توجه کرده باشند که باید این دو را در کنار هم در نظر بگیرند. بنابراین سراغ هر کسی که بروید، به ضرورت وحدت و ائتلاف، اعتراف می‌کند؛ اما مساله مهم این است که چه ساز و کاری و چه الگویی برای ائتلاف طراحی شود. دستورکار امروز اصولگرایان برای انتخابات بعدی، یافتن الگویی برای وحدت و ائتلاف است.

در سخنان جناب آقای دکتر حداد عادل، 2 تناقض بزرگ وجود دارد، از یک سو از عدم وحدت اصولگرایان و تشکیل ندادن ائتلاف جمعی گلایه می کند و حتی شبهات و سؤالاتی که توسط حامیان جبهه پایداری پرسیده می شد را عامل تضعیف جبهه اصولگرایی معرفی می کند و از سوی دیگر در داخل اصولگرایان یک جریان خاص را معرفی می کند که عمداً به دنبال تضعیف اصولگرایان بودند و در این خصوص نیز به اظهارات بعد از انتخابات برخی افراد اشاره می کنند که البته این تناقض خودش بهترین پاسخ به اظهارات دکتر حداد است.

آقای دکتر حداد عادل و بسیاری از منتقدان جبهه پایداری توجه نمی کنند که اگر جریان اصولگرای سنتی حاضر به قبول و درک استحاله ی بسیاری از اعضای خود بودند، هرگز جبهه ای به نام پایداری تشکیل نمی شد، متأسفانه عملکرد افرادی مانند علی لاریجانی، ناطق نوری، باهنر و خیلی از افرادی که سال ها از ایشان به عنوان اصولگرایان اصیل یاد می شد به مرور دچار تحولات عمیقی شدند و مواضع و رفتارها و گفتارهای شان بیش از این که به اصولِ انقلاب نزدیک باشد به گفتمان های متفرقه یا مقابل مانند اعتدال و اصلاحات قریب شد و این قرابت تا حدی بود که بعضاً اثبات شد حتی در خلوت و جلوت هماهنگی های نیز وجود داشته و حتی توقعات سرلیستی و همکاری مستقیم نیز ایجاد شده است.

آقای حداد عادل و بسیاری از دوستانی که به درستی به اهمیت وحدت در اصولگرایان اذعان دارند، بعضاً مصداق های اصولگرایی را فراموش کرده و افرادی را محور ائتلاف و وحدت قرار می دهند که از گفتمان اصولگرایی فرسنگ ها فاصله گرفته اند، حرفی که جبهه پایداری می زند این است که نمی توان افرادی را که در اصول حیاتی مانند ولایت مداری، استکبار ستیزی، ساده زیستی و ... بارها دچار لغزش های غیرقابل اغماض شده اند را به عنوان محور ائتلاف قرار داد وگرنه جبهه پایداری که حتی در معرفی نامزد اهمیتی به عضویت افراد در جبهه پایداری نمی دهند چرا باید نسبت به وحدت کردن با دیگران مقاومت نشان دهند، و اتفاقاً در فرصتهایی مثل تشکیل ائتلاف برای انتخابات مجلس (موسوم به7+8) تشکیل شده بود نیز حاضر به فعالیت بودند ولی شرط شان عدم حضور برخی از همین عناصر محول الحال بود. متأسفانه آقای حداد عادل و دوستان شان تشکیل یک ائتلاف پرشمارتر که به لحاظ اعضای محوری و گفتمانی دچار ضعف های ریشه ای هستند را بر یک ائتلاف کم شمار که گفتمانی اصیل و انقلابی دارد ترجیح دادند و البته همانطوری که در سخنان فوق آشکار است در جایی نیز به تناقض رسیدند و نمی دانستند به تعهدات ائتلافی عمل کنند و یا به تعهدات انقلابی و اخلاقی! و البته جناب حداد عادل به بینابین این دو عمل کردند و صادقانه و خیرخواهانه از انتخابات به نفع اصولگرایان کنار کشیدند.

اگر چه آقای حداد تلویحاً به نقش دکتر ولایتی در تشکیل یک ائتلاف هدفمند  که مطابق پیش بینی استاد مصباح نیز هرگز محقق نشد، اشاره دارند اما ایشان تنها به بخشی از نقش دکتر ولایتی اشاره کردند و نقش بسیار مهم دکتر ولایت صرف تشکیل ائتلاف نبود، آقای ولایتی در مناظره ی حساس بین نامزدها، در  سیمای یک اصولگرا و به عنوان یکی از نمایندگان این گفتمان به گفتمان انقلاب و مقاومت تاخت و هرآنچه که روحانی نمی بایست می گفت را بر زبان راند تا گفتمان مذاکره به جای گفتمان مقاومت انتخاب شود، اگر چه دکتر حداد عادل این بحث را مطرح نمی کنند ولی اذعان دارند که هفته ی آخر و پس از آخرین مناظره تمام نظرسنجی ها سمت و سوی جدیدی پیدا کردند، توجه به نظرسنجی های تا آن زمان نشان می داد که دکتر جلیلی و دکتر قالیباف به مرحله ی دوم انتخابات می رسند ولی نقش دکتر ولایتی در تضیع گفتمان اصولگرایی باعث شد تا در نهایت جبهه اصولگرایی با شکست مواجه شود، البته تلاش مجاهدانه جناب حداد در همان مناظره در جهت خنثی کردن ادعاهای دکتر ولایتی هرگز از ذهنمان پاک نمی شود.

فراز انتهایی که به آن می پردازم بحثی است که در آن به استناد سخنان رهبر معظم انقلاب، استاد مصباح و جبهه پایداری را منظور رهبری معرفی می کنند و ایشان را به دلیل عدم درک درست از تکلیف گرایی مورد شماطت قرار می دهند و حال این که حقیر در همان مقطع که سخنرانی مقام معظم رهبری صورت گرفت طی مطلبی با عنوان "آیا مشی استاد مصباح برخلاف کلام رهبریست؟!" به آن مسئله پرداختم و البته نظرات شخص استاد مصباح در این خصوص با عنوان "ما مکلفیم به وظیفه؛ نه نتیجه» یعنی چه؟"، انطباق کامل نظر ایشان را با بیانات مقام معظم رهبری نشان می دهد.

نتیجه: اکنون که فضای انتخاباتی تمام شده است و آنچه اهمیت دارد درس گرفتن از انتخابات 92 است، ای کاش اصولگرایان راستینی مانند آیت الله مهدوی کنی و دکتر حداد عادل که از پرچمداران وحدت و ائتلاف بین اصولگرایان هستند، به حضور عوامل استحاله شده و نفوذی بیش از این حساس باشند و راه وحدت بین تمام اصولگرایان حقیقیی که به دنبال اصول انقلاب هستند، را باز بگذارند.

مطلب مرتبط:
عملکرد ناطق و ولایتی، مؤید لزوم باز تعریف اصولگرایی
آیا مشی استاد مصباح برخلاف کلام رهبریست؟!
ایثار حداد و بی اخلاقی ولایتی و قالیباف
شعارهای غلط دکتر ولایتی
سخنان جدید و قابل تأمل دکتر ولایتی+تحلیل 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۲۱
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۲۰ ب.ظ

در برابر هاشمی و برنامه هایش چه کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم


با به روی کار آمدن جناب روحانی، آقای هاشمی که از حامیان اصلی ایشان بود شرایط ویژه ای را تجربه می کند و با رفتارها و گفتارهایش سعی می کند ضمن پاک کردن خاطره ی سیاهی که از او و فرزندانش در اذهان مردم وجود دارد، تمام آن سیاهی ها و همه مشکلات کشور را با سیاه نمایی به احمدی نژاد و حامیانش حواله دهد و البته در این مسیر تمام کسانی را که حتی در مقاطع و یا موضوعات خاصی از رفتارهایش به عنوان رییس جمهور قانونی کشور حمایت کرده بودند را با همان چوب می نوازد و از سوی دیگر کسانی را که در این 8 ساله با هاشمی همراه بودند و با دولت قانونی و حامیانش به زبان فتنه و لجاجت برخورد کردند را محترم می شمارد.

در حالی که هاشمی و یارانش صراحت لهجه در برابر دشمنان را کنار گذاشته اند و دوستان انقلاب را صراحتاً افراطی می خوانند، چگونگی برخورد با ایشان از اهمیت خاصی برخوردار شده است، درک صحیح اهداف هاشمی و یارانش و آینده ی محتمل کشور می تواند به ما در تشخیص واکنش صحیح کمک نماید، به این منظور بحث را  با چند سؤال پی می گیرم:

سؤال اول این که آیا هاشمی و یارانش همانطوری که تاکنون مشکلات کشور را به دولت قبل حواله می دادند می توانند طی سه سال و نیم آینده نیز همه ی اشتباهات را متوجه دولت های قبل کنند؟!

اگرچه این ادعای اخیر ایشان که می گویند، "عمق خسارات دولتهای قبلی را هنوز مردم نمی دانند" را در ادامه ی همین سیاست می دانم، ولی به راستی جامعه تا کجا این ادعاها را خواهد پذیرفت؟! به عنوان مثال این بهانه که "دولت میزان نیازمندی مردم که طی این سالها رخ داده بود را نتوانسته بود در توزیع سبد کالا پیش بینی کند و به همین دلیل صف های طولانی تشکیل شد" آیا توانست میزان انتقاد مردم به نحوه ی اجرای این طرح را تحت الشعاع قرار دهد؟! به نظر می رسد که مردم به عنوان کسانی که ناظر و شاهد تمام مسائلند و رسانه هایی که به صورت گسترده مسائل را تحت پوشش قرار می دهند به خوبی میزان تدبیر دولت را در تمام مسائل، از سیاست خارجی تا مدیریت داخلی رصد کرده و در انتخابات بعدی مدنظر قرار خواهند داد.

سؤال بعدی این که آیا عصبی شدن منتقدان و از کنترل خارج شدن ایشان موجب کنترل سیاست های هاشمی و یارانش خواهد شد یا در راستای به ثمر رسیدن آن ها خواهد بود؟!

به نظر می رسد در حال حاضر یکی از اهداف اصلی هاشمی و یارانش، عصبانی کردن نظام و حامیان ریزش نکرده ی انقلاب است تا از این عصبیت بتواند صید مناسبی بنماید؛ باید توجه داشت که جناب هاشمی و یارانش از انتقادات آکنده به توهین و بداخلاقی نهایت استفاده را خواهند کرد و در فرصتی که ضعف ها را نتوانند به دولت های قبل بازگردانند به منتقدان و مانع تراشی های ایشان متوجه خواهند ساخت و به راحتی صدا و رسانه های منتقدان را به همین بهانه ها خفه و حذف خواهند نمود؛ در حالی که "زمان"، شفاف کننده ی میزان صداقت، تواضع، دلسوزی، تحمل، نقدپذیری و تدبیر هاشمی ویارانش خواهد بود و با توجه به سرمایه گذاری بیش از حدی که روی بحث مذاکره گذاشته شده است به ضرر دولت در حال گذر است، ایشان به دنبال سرمایه گذاری روی حرکات نسنجیده منتقدان خواهند بود و به همین دلیل از شرایطی که منتقدان را در موقعیت هایی عصبی شدن و بروز رفتارهای احساسی قرار دهند استقبال خواهند کرد، نگاهی در رفتار و گفتار آرام و منطقی رهبر معظم انقلاب در صدور مجوز نرمش قهرمانانه و مباحث دیگر مورد نقد بهترین شاخص برای نیروهای انقلابی خواهد بود.

سؤال جدی دیگر این است که در برخورد با گفتارها و رفتارهای خاص ایشان چه باید کرد؟!

گام اول- آنچه که بارها بر آن تأکید داشته ام احیا و تقویت درونی جبهه انقلاب است، نیروهای انقلاب باید در شرایط موجود، خودِ انقلابی خود و خانواده و اطرافیان شان را احیاء و تقویت کنند، باید هر انقلابی یک مجسمه ی منطق، انصاف، اخلاق و دلسوزی برای کشور و مردمش باشد، نباید گذاشت وجهه ای که به دروغ از انقلاب و حزب الله در ذهن برخی هموطنان ساخته اند، رسوب نماید؛ و این نیازمند خودسازی و تسلط بر نفس و تقوای خاص الهی است.

گام دوم- باید نسبت به شناخت نیروهای خوب و قوی و کادرسازی و تقویت تشکل های مردمی و انقلابی بیشتر فعال بود و البته در شناسایی نیروهای نفوذی و غیرمطمئن نیز حساس بود، نباید دوباره مثل آنچه که در این سالها از سکوت برخی خودی ها و یا از نفوذی های انتخاباتی در صف اصولگرایان خسارت دیدیدم دوباره تکرار شود، نباید در صف انقلابی ها کسانی محور ائتلاف و وحدت باشند که عملاً خواسته یا ناخواسته مهره های جبهه مخالفند. باید کادرسازی کرد و نیروهای مخلص و توانمند را که در هر شرایطی پای انقلاب و آرمان هایش هستند را به جای نیروهایی که نگاه شان همواره به مسیر باد است جایگزین نمود.

گام سوم- تکلیف مهم دیگر حضور در صحنه است، باید با دقت مسائل را رصد کرد و در مواقع لزوم بدون خروج از دایره ی منطق، انصاف و ادب با انتقادِ آمیخته با پیشنهاد، پرچم انقلابی گری را بالا نگاه داشت، حضور مؤثر و منطقی برعکس حضور احساسی و عصبی می تواند فریب ها را به فریبکاران بازگرداند و موج روشنگری را در جامعه به راه بیندازد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۲۰
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۵:۰۲ ب.ظ

به رسم لقمان، سلام

به رسم لقمان

سلام جناب هاشمی

اخیراً گفتید "همان چیزی که می خواستم محقق شده است و از این شرایط خیلی راضی هستم" و دوباره گفتید و تکرار کردید که "دولت های قبل نامشروع بودند" و نه تنها انتخابات 88 را همچنان (برای خودتان البته) زیر سؤال نگه داشته اید، بلکه انتخابات 84 را نیز زیر سؤال بردید، برداشت من از کسی که علی رغم نامشروع دانستن دو دوره انتخابات، دوباره در انتخاباتی که یک دولت نامشروع!!! برگزار می کند، شرکت می نماید و یا نماینده می دهد این است که یا ادعاهایش دروغ است و یا دچار آلزایمر است که مدام در همین سیستم متقلب، مشارکت می کند.

بحث دیگر این که شما فقط در انتخابات های مورد بحث ناکام نبودید، بلکه در همان انتخابات که حمایت تان پشت جناب ناطق بود نیز مردم به خاطر شما به ناطق رأی ندادند، پس چگونه است که رأی مردم به روحانی را به حساب خود می آورید ولی رأی "نه" مردم به ناطق را نه؟! و دیگر این که مگر شما نبودید که در دوره اصلاحات در انتخابات مجلس شورای اسلامی در تهران شرکت کردید و با دیدن نتیجه ی ناامید کننده انتخابات و اطلاع از میزان محبوبیتِ! خود، قید حضور در مجلس را زدید؟! جناب هاشمی شما که به بهانه نامشروعیت انتخابات 88، کشور را بهم ریختید، پس چرا انتخابات نامشروع! 84 را برتابیدید و کشور را برهم نزدید؟! چرا در انتخابات مجلس به خاطر رأی پایین تان اعتراض نکردید؟!

بحث دیگری که از سخنان شما متوجه می شوم این است که شما که رأی به آقای روحانی را به نام خود سند زده اید و به این رأی زیر 51 درصدی ایشان اینقدر خوشحال و مفتخر هستید، یقیناً به جایگاه خود در این 16 سال وقوف دارید که از این رأی ناپلئونی اینقدر راضی هستید و این با نامشروع خواندن دولت های قبلی سازگاری ندارد چرا که دقیقاً در این سال ها بسیاری از کسانی که شما نزدشان محبوب نبودید به تفکرات مقابل شما رأی می دادند و این تفکرات بود که جناب احمدی نژاد، 2 دوره پی درپی رأی آورد، چرا که مردم مبارزه با رانت و فساد و آقازادگی را می خواستند و شما و اطرافیان تان را مدافع و متولی آن می دانستند.

و اما این که شما چرا اینقدر سعی دارید تا 2 انتخابات، با دو برگزار کننده متفاوت را نامشروع بدانید در حالی که همان دولتِ نامشروع، انتخاباتی برگزار کرد که جناب روحانی در آن مشروعیت یافت؟! پاسخ در آلزایمر خودساخته شماست، شما نمی خواهید منفوریت خودتان در آن مقطع زمانی را در حافظه تان نگاه دارید ، شما می خواهید بگویید که همیشه و در تمام مقاطع تاریخی از حمایت مردم برخوردار بوده اید و اگر در چند انتخابات ریاست جمهوری و مجلس، شما و نمایندگان تان شکست خوردید حتماً! انتخابات ها فاقد مشروعیت بوده اند، این اصرارهای شما اینقدر عجیب است که به سادگی می توان نتیجه گرفت که شما تنها انتخاباتی را مشروع می دانید که خودتان و نمایندگان تان در آن پیروز شوید، به راستی اگر کسی در انتخابات هایی که دوستان شما برگزار می کنند، چنین ادعایی کند چه خواهید کرد؟! آیا گوش شنوایی خواهید داشت؟! البته قبلاً پاسخ تان را در دوره هایی که خودتان انتخابات برگزار کردید، دیده ایم.

جناب هاشمی! شما خیلی روی بصیرت تان! مانور می کنید و همه ی وقایع و مسائل این چندساله را به بصیرت تان ربط می دهید، حتی اگر شما فقط و فقط از روی بصیرت تان با احمدی نژاد بد بودید نیز نباید قانون شکنی می کردید و حتی اگر انتخابات مخدوش هم بود شما حق نداشتید جز از راه های قانونی معترض شوید و هرچقدر هم که دلسوز بودید نمی بایست در آن نامه ی کذایی رهبرتان را تهدید می کردید، شما که مدعی بصیرت هستید چرا اینچنین دشمن با شما همگام شد و همگام ماند؟! آیا دشمن از دلسوزی برای انقلاب با شما همراه شد؟! شما اگر اینقدر اهل بصیرت بودید، پس چگونه نتوانستید مچ متقلب را بگیرید و به جرزنی متوسل شدید؟! شمایی که از ماه ها قبل از انتخابات کمیته صیانت از آرا هم تشکیل داده بودید؟! جناب هاشمی! شما که اینقدر اهل بصیرت بودید چرا در این ده ها سال که در مجلس و دولت و مجمع مشغول بودید گامی در جهت اصلاح این نظام سستِ انتخاباتی که در همه انتخابات هایش به راحتی تقلب می شود برنداشتید؟! چرا با آن بصیرت مثال زدنی تان جلوی تقلب های آینده را با لایحه ای یا طرحی یا پیشنهادی نگرفتید؟!

جناب هاشمی! مشی شما و دوستان تان برای پیروزی در انتخابات 92 دست گذاشتن روی مشکلات و ضعف ها و بر این ادعا بود که شما راه حل تمام مشکلات را دارید و البته برخی مردم که در این 16 سال مدیریت تان را ندیده بودند یا فراموش کرده بودند و یا جناب روحانی را برتر از شما می دانستند به جناب روحانی اعتماد کردند، ولی آیا براستی تاکنون توانسته اید مجوز نرمش قهرمانانه ای که با اصرار به دست آوردید را به ثمر برسانید؟! آیا تاکنون بر عزت مردم و کشور توانسته اید بیفزایید؟! آیا تاکنون توانسته اید با لبخندهای ملیح تان از لحن جنگ جویانه دشمن حتی کمی بکاهید؟! آیا توانسته اید با مهربان و مؤدب خواندن دشمن او را به رحم آورید؟! آیا با اخمی که به مرگ بر آمریکاگویان کردید توانستید از اخم دشمن هم بکاهید؟! آیا خواهید توانست بحث یارانه را بدون این که به مستضعفان فشار بیاید جمع کنید؟! آیا کرامت مردم را در طرح های تان در نظر خواهید گرفت؟! آیا خواهید توانست بدون منت و بی حرمتی بر مردم ایشان را خدمتگزار باشید؟! آیا براستی می توانید آنچنان که شایسته است در راه خانه دار شدن مردم گامی کوچک بردارید؟! آیا خواهید توانست گام های آخر مسکن مهر را به سرمنزل مقصود برسانید؟! آیا در عزل ها و انتصابات حقیقتاً به شایسته سالاری اهتمام داشته اید؟! آیا تاکنون دولت، دولت راستگویان بوده و خواهد ماند؟! آیا خواهید توانست به جای کمک به اشتغال خارجی ها به اشتغال مردم خودمان کمک کنید؟! آیا به راستی گامی در کاهش واردات برداشتید؟! آیا حقیقتاً توانستید تاب انتقادات یا حتی سؤالات را داشته باشید؟! آیا توانستید صریح القلم ها را تحمل کنید؟! آیا با مردم و رسانه ها در خصوص مسائل داخلی و خارجی کشور روراست بودید؟! آیا مردم را محرم دانستید؟! آیا مرز بین منتقدان و مدافعانتان را سواد قرار ندادید؟! 

جناب هاشمی! اگر چه پاسخ بسیاری از این سؤالات، در تدابیری که در همین چندماه به خرج دادید ناامید کننده است، لیکن ما همچنان به رسم لقمان، این دولت را نیز مانند دولت های گذشته مشروع می دانیم و فقط از بدی ها و ضعف های دولت نمی گوییم و بر توانایی های دولت در کاهش تنش های پولی و ارزی و سایر موفقیت های احتمالی صحه گذاشته و خواهیم گذاشت و به رسم ولایت مداری در مسیر دفاع از انقلاب، دولت را با نقد و پیشنهاد سازنده یاری خواهیم کرد و معتقدیم که به فضل و اذن الهی، مکر خدا ریش فتنه گران داخلی و بدخواهان خارجی که چراغ انقلاب را پف می کنند، خواهد سوزاند:

چراغی را که ایزد برفروزد هر آنکس پف کند ریشش بسوزد

و به رسم لقمان

والسلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۰۲
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم


کاترین اشتون رییس اتحادیه اروپاست و همانطوری که کشورهای عضو همین اتحادیه و کدخدایشان (آمریکا) در مقدمه سازی برای فتنه 88 و پروبال دادن به آن، نقش پررنگی ایفا و به آن اقرار کردند، نمی توان پذیرفت که نسبت به عُمال خود احساس مسئولیت نداشته باشند، پس یقیناً کاترین اشتون و امثال ایشان در ایران به دنبال دیدار با عُمال خود بوده اند و چنین چیزی را مطالبه کرده و بازهم خواهند کرد و البته مسئولان ما باید از این فرصت ها استفاده می کردند و به جای فرصت برای دیدار با یاران فتنه، در برنامه های ایشان دیدار با کسانی را قرار می دادند که مستقیماً در اثر حمایت های منافقان و تروریست های تحت حمایت غربی ها دچار خسران شده اند، نه این که دست آلوده ی غربی ها به خون هزاران کشته ی ترور، جنگ و هسته ای، در پس مانور تبلیغاتی دشمن در خاک ما به فراموشی سپرده شوند.

ریاست محترم قوه قضاییه، آیت الله آملی لاریجانی نیز به شدت به این دیدارها و گزارش های متعاقب آن انتقاد کردند و به عنوان رئیس دستگاه قضا اخطار کردند که در صورت تکرار این مسئله به شدت وارد عمل خواهد شد و با هرگونه قانون شکنی در این خصوص برخورد خواهد کرد که فارغ از این که چه کسی در تنظیم دیدارهای خانم اشتون مقصر و یا قاصر بوده و چه اهدافی احتمالاً دنبال می شده است،  ضمن تأیید و تقدیر در خصوص این موضع گیری از سوی آقای آملی لاریجانی، یک انتقاد نیز به خود قوه محترم قضاییه دارم:

به راستی آیا قوه قضاییه از مسائلی که در بحث کهریزک و ستار بهشتی رخ داد، درس عبرت گرفته است؟! اگر چه کسی نمی تواند شرایط سخت مدیریت  فتنه را در روزهای نخست آن فراموش کند ولی نمی توان از خاطر برد که این گونه مسائل چگونه باعث شد تا غربی ها با استفاده از قدرت رسانه ای شان موضع طبلکارانه نظام در برابر دخالت ها و خیانت های فتنه گران داخلی و خارجی را به موضع ضعف و پاسخگویی تغییر دادند و این چند لکه ی سیاه چگونه همچنان به عنوان نقطه ضعف ما، مورد مانور دشمنان قرار دارد. به راستی آیا مقصران کهریزک و فوت ستار بهشتی به مجازات خود رسیدند؟! آیا زندان ها و بازداشتگاه ها و نیروهای قضایی و امنیتی در خصوص این گونه موارد مورد آموزش، توجیه و استاندارد سازی قرار گرفتند؟! آیا قوه قضاییه همچنان گزک های اینچنینی به دشمنان خواهد داد؟!

مطالب مرتبط: 
چند جمله با آقای آملی لاریجانی
عزل رییس پلیس فتای تهران از سوی سردار احمدی مقدم
پلیس فتا سریعاً پاسخگو گردد
این مدافعان انقلاب را سرخورده کنید  
گزارشی دقیق برای ستار بهشتی

مراجع قضایی و انتظامی برای فتنه آماده اند؟!
کلامی با قوای قضاییه و مجریه برای بازداشت مرتضوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۳۷
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۳۳ ب.ظ

آزادی مسئولانه چیست؟! (طنز)

بسم الله الرحمن الرحیم



در پی اظهارات اخیر ریاست محترم جمهور در خصوص اعتقاد ایشان به "آزادی مسئولانه" برای رسانه ها،  برخی ممکن است به اشتباه گمان کنند که منظور ایشان از آزادی مسئولانه یعنی مسئولیت مساوی همه ی رسانه ای ها در برابر قانون و شرع، در صورتی که رفتار و گفتار دولت محترم در برخورد با منتقدان دولت و از سوی دیگر حمایت از کسانی که به احکام الهی و قرآن جسارت کرده اند باعث شده است تلقیم در خصوص "آزادی مسئولانه" به این شکل اصلاح گردد:

در آزادی مسئولانه، همه ی رسانه های دوست، خودشان شخصاً مسئولیت دارند با تخلفات خودشان برخورد کنند و دیگر نیازی به ممیزی و برخورد قانونی نخواهد بود.

آزادی مسئولانه یعنی هیچ کس آزاد نیست مگر متوجه مسئولیتی باشد که برایش تعیین شده است و چیزی را که نباید، نقد نکند و چیزی را که صلاح ندانسته اند بداند، به شدت مورد تقدیر قرار دهد.

آزادی مسئولانه، آزادی است که برخی رسانه ها دارند تا مسئولانه و با تمام قوا افراطی ها را از صحنه حذف کنند.

آزادی مسئولانه یعنی هر انتقادی حتی به احکام الهی آزاد است، البته بهتر است طوری انجام شود که موجب فشار و انتقاد افراطی ها به مسئولان و تعطیلی رسانه های مورد حمایت مسئولان نگردد.

آزادی مسئولانه یعنی آزادی که برای رسانه ها در مسیر دفاع از مسئولان و انتشار پیام انتخابات 92 تعریف شده است.

آزادی مسئولانه آزادی است که باعث می شود اهل رسانه ی ارزشی و غیرارزشی نیز از نگاه مسئولان به یک اندازه آزاد باشند.

آزادی مسئولانه در اعلام نام مفسدان، یعنی مجوز برای اعلام نام مفسدانی که مسئولان تشخیص می دهند، نه مفسدانی که با م-ه ها نسبت و ارتباطی داشته باشند.

آزادی مسئولانه نام دیگر آزادی باسوادان است و در تضاد کامل با آزادی بی سوادان یا همان منتقدان قرار دارد.

ودر کلام آخر آزادی مسئولانه یعنی اگر چه آزادی هست ولی هرگز نباید مسئولان را فراموش کرد مفهومی که جناب ضرغامی بیش از همه آن را درک می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۳۳
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۵۲ ب.ظ

این جملاتِ طنز، انتهایی جدی دارند

بسم الهه الرحمن الرحیم


بُرد- بُرد ترین توافق جهان که هر دو طرف آن نه تنها احساس پیروزی می کنند بلکه اعلام می کنند طرف مقابل را به صورت کامل منهدم کرده اند....

انتقاد پذیرترین دولت تاریخ ایران که البته فقط انتقاد باسوادان را با دل و جان می پذیرد و فقط کسانی را باسواد می داند که انتقاد نمی کنند....

مصرف داخلی این روزهای آمریکا از نظر مسئولان ما که روز به روز بیشتر مصرف می شود،.....

مصرف داخلی این روزهای مسئولان ما از نظر آمریکایی ها که هر روز بیشتر تکرار می شود....

روح چیزی که هر قدر هم با آن مخالفت می شود آخ نمی گوید....

بازترین فضای رسانه ای تا حدی که بشود علناً با احکام الهی مخالفت کرد، البته به شرط پا نگذاشتن به خطِ قرمزانتقاد به جایگاه جلیل القدر دولت و توافقاتش،....

محبوب ترین صف عالم که در آن سبد سبد کرامت توزیع می کنند....

مؤدبترین و باهوش ترین کدخدای جهان....

دلسوزانه ترین کاری که نمی گذارد فکر لبوفروش ها مشغول و حواس رانندگان تاکسی پرت شود....

هنردوست ترین حقوق دان تاریخ که بین هنرمندان و هنرشان هیچ فرقی قائل نیست ....

هنرمندترین دولت عالم که از خالی ترین خزانه، سبد سبد خوشبختی توزیع کرد....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۵۲
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۴۹ ب.ظ

علت هجمه ها به نظام انتخاباتی چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم


نگاهی به سوابق انتقادات و ایرادات بدخواهان داخلی و خارجی در ایران و بسیاری از کشورها نشان می دهد که یکی از ایرادات بسیار معمول و مکرری که به حکومت ها وارد می شود، بحث نظام انتخابات آنهاست. ایراد به نظام های انتخاباتی از غرزدن های معمولی شروع می شود و با گسترش آن، به تدریج نظام حکومتی یک کشور را همانند آنچه که در کودتاهای رنگین مختلف شاهدیدم، با مخدوش دانستن مشروعیت و مقبولیت آن، زیرسؤال می برند، اگر چه بهبود و ارتقای هر سیستمی مطلوب و چه بسا وظیفه است، اما باید بین حرکاتی که در جهت اصلاح امور صورت می گیرند با هجمه هایی که از اساس به دنبال ضربه زدن و ایجاد خدشه هستند تفاوت قائل شد.

وقتی به مشروعیت و مقبولیت یک نظام حکومتی خدشه ای وارد نباشد، سخت ترین ضربات خارجی و خشن ترین آشوب های داخلی نیز نمی توانند پایه های آن حکومت را بلرزانند و اگر کودتایی نیز رخ دهد، خیلی سریع با دخالت مردم به شکست خواهد انجامید و به همین دلیل دولتهای مداخله جو و فتنه گری که قصد اعمال فشار و تغییر حکومت های غیردلخواه خود را دارند ابتدا طرحی برای خدشه وارد کردن به مشروعیت و مقبولیت حکومت های مد نظر خود تدوین می کنند.

نظام هایی که در آنها گزینش مسئولان و تدوین قوانین براساس انتخاب مردم صورت می گیرد، دارای مشروعیت و مقبولیت سیاسی و مردمی هستند و به همین دلیل، خودِ انتخابات، بالاترین مانع در رفرم و کودتا محسوب می شود و برای زیرسؤال بردن انتخابات یک کشور باید یک پروژه میان مدت را کلید زد تا در بینابین یک انتخاباتِ حساس، رسماً از آن بسترسازی ها برای زیرسؤال بردن انتخابات و به تبع آن مخدوش کردن مشروعیت و مقبولیت حکومت و سپس رفرم و کودتا استفاده گردد.

در نظام جمهوری اسلامی ایران که نوع حکومت، قانون اساسی، نمایندگان مجلس خبرگان، شخص رییس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و نمایندگان شوراهای اسلامی همگی با رأی مستقیم مردم انتخاب شده و می شوند و به همین شکل، شخص ولی فقیه و هیأت دولت و رؤوسای قوای مقننه و قضاییه به صورت غیرمستقیم با رأی مردم شناخته و یا منصوب می گردند، ولی از آنجا که بدخواهان این نظام به دنبال تشکیک در مشروعیت و مقبولیت انقلاب هستند، به ناچار همین ساختارِ برخواسته از رأی مردم را با برخی شهات مورد هجمه قرار می دهند که 3 مورد در میان این شبهات از همه شایعترند که مختصراً به همراه پاسخ تقدیم می گردد:

1- یکی از شبهات رایج این است که با توجه به وجود نظارت استصوابی در انتخابات من جمله در بحث تأیید صلاحیت نامزدها، ادعا می شود که: همگان در بحث نامزد شدن آزاد نیستند، در حالی که اولاً هر سیستم دولتی، صنفی و یا خصوصی در تمام دنیا برای افرادی که قصد حضور در رؤوس آن نهادها را دارند، شرایطی تدوین می کنند و برای سنجش تحقق آن ها نیز نهادی تعیین می شود، در ایران نیز همین مسئله در انتخابات های مختلف برعهده ی مراجع مشخصی مانند شورای نگهبان، وزارت کشور،‌ فرمانداری ها و ... گذاشته می شود. نظارت استصوابی (که از اصل 99 قانون اساسی برآمده است) و مرجع اجرای آن شورای نگهبان است، در دوره زعامت امام خمینی (ره) و پس از آن در دوره اصلاحات به شدت مورد هجمه قرار گرفتند که با مقاومت شخص امام خمینی و مقام معظم رهبری مواجه گردید و متأسفانه شاهدیم که پس از به روی کار آمدن دولت اعتدال، انتشار همین شبهه خیلی زود در دستور کار قرار گرفته است (مراجعه شود به اینجا).

2- از شبهات دیگری که معمولاً در انتخابات شاهدیم این است که به روند اجرایی انتخابات و مجریان و ناظران آن انتقاد وارد می کنند، براستی چگونه می توان ادعاهای افرادی مانند هاشمی، خاتمی، موسوی، وزرای کشور و سایر نزدیکان ایشان را که بعضاً بزرگترین تشکیک کنندگان سلامت سیستم انتخاباتی کشور در این سال ها بوده اند را باور کرد؟! در حالی که همینان در دولت های خود بارها با همین سیستم، انتخابات برگزار کرده و از همین سیستم انتخاباتی به مسئولیت رسیده اند و بارها در دفاع از همین سیستم انتخاباتی در برابر منتقدان جامه دریده اند؟! و به راستی اگر این سیستم انتخاباتی را دچار مشکل می دانستند چرا طرح و لایحه ای ارائه نکردند؟! چرا همان موقع سکوت پیشه کردند و دست روی دست گذاشتند؟! آیا این اعتراضات ریشه در منافع کنونی ایشان ندارد؟!

3- یکی دیگر از شبهاتی که مکرراً به انتخابات وارد می شود این است که برگزار کنندگان و ناظران آن را بی طرف نمی دانند و به همین استناد کل انتخابات را زیرسؤال می برند، البته نمی توان قبول کرد هیچ فردی در عرصه ی سیاست فعال باشد ولی نسبت به هیچ گزینه و جناحی تمایل و یا عدم تمایل نداشته باشد و چه بسا در مقاطعی نسبت به برخی گزینه ها نیز موضع نگرفته باشد، لیکن این مسئله تنها زمانی می تواند به انتخابات ایرادی وارد کند که افراد از این تمایلات درونی له یا علیه نامزد خاصی استفاده کنند و به صورت عملیاتی این تمایلات را در زیرپا گذاشتن قوانین دخالت دهند، باید توجه داشت که اگر چه مسئولان و دست اندرکاران انتخابات نباید قانوناً نسبت به هیچ گزینه ای، موضع گیری کنند، اما صرف چنین تخلفی هرگز به معنی مخدوش بودن انتخابات و یا سیستم انتخاباتی کشور نخواهد بود.

این مطلب در عمارنامه منتشر شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۴۹
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۴۸ ب.ظ

دوستداران شهدای هسته ای بخوانند

بسم الله الرحمن الرحیم


مقام شهیدان هسته ای فراتر از غنی سازی 20 درصد

اگر چه اخیراً مطلبی با عنوان "مقام شهیدان هسته ای فراتر از غنی سازی 20 درصد" در حاشیه ی اظهارات برخی دلسوزان انقلابی که تعطیلی غنی سازی 20 درصد را سبب پایمال شدن خون شهدای هسته ای دانسته بودند نوشته بودم، لیکن با توجه به این که اعتراضات و سخنان این عزیزان همچنان در حال تندتر شدن و پیشی گرفتن از سیاست های نظام است، لازم می دانم در خصوص برخی اظهارات ایشان که قریب به مضمون گفته بودند: "اگر به غنی سازی 20 درصد نیازی نداشتیم چرا مصطفی های مان را از ما گرفتند؟!" کمی از ارزش کاری که مصطفی ها در پس همین غنی سازی 20 درصد خلق کردند بنویسم:

غنی سازی 20 درصد باعث شد تا ما به دنیا اثبات کنیم که اگر چیزی را به ما ندهند، یقیناً ما متوقف نمی شویم.

غنی سازی 5 درصدمان را وقتی پذیرفتند که دیدند ما می توانیم 20 درصد و حتی بیشتر را تولید کنیم.

غنی سازی 20 درصد باعث شد که ایشان شیرفهم شوند که ایرانیان به خوبی زمان را به نفع خودشان مصادره خواهند کرد و چاره ای جز جدیت در مذاکره نخواهند داشت هرچند که روی میزشان، سرابی از گزینه های دیگر گذاشته باشند.

غنی سازی 20 درصد باعث شد، در حالی که دشمن سبوعانه نیاز درمانی بیماران صعب العلاج ایرانی را به ابزاری برای امتیاز گیری تبدیل کرده بود، به دست خودمان تأمین شود.

غنی سازی 20 درصد هرگز از بین نرفته است، چرا که علم  و دانشش بومی شده است و نزد ایرانیان برای ابد خواهد بود.

غنی سازی 20 درصد نه برای چند درصد غنی سازی بیشتر، که برای عزت این مردم انجام شد و توقف آن در حالی که نیاز چندسال مان را تأمین کرده ایم، هرگز از عزتی که مجاهدان علمی مان آفریدند کم نمی کند.

غنی سازی 20 درصد انجام شد چرا که سیاست نظام و رهبری این بود که باید خودمان چیزی را که از ما دریغ کرده اند بسازیم و غنی سازی 20 درصد متوقف شد در جایی که رهبر معظم انقلاب، اجازه ای مشروط و موقت به نام نرمش قهرمانانه را صادر کردند و بصیرت و ولایت مداری حکم می کند که شأنیت و دلایل آن دستور و این مجوز را درک کنیم.

غنی سازی 20 درصد به مسئولان مان ثابت کرد که اگر به جوانان این کشور اعتماد کنند پشیمان نخواهند شد.

غنی سازی 20 درصد به مسئولان مان ثابت کرد که اگر عزتی هست، اگر ابزاری هست، اگر اهرمی و سلاحی در دست وجود دارد، به علم دانشمندان مان است نه به تعظیم و تکریم و مذاکره با دشمن.

غنی سازی 20 درصد به دشمنان مان ثابت کرد که اگر گفتیم می سازیم، خواهیم ساخت، اگر گفتیم ساختیم، واقعاً ساخته ایم و اگر گفتیم می ایستیم، حتماً خواهیم ایستاد همانطوری که تاکنون ایستادیم.

غنی سازی 20 درصد به مسئولان مان ثابت کرد که تنها پاسخ زیاده خواهی، پیشروی است و فقط همین کار است که دشمن را سرعقل می آورد.

غنی سازی 20 درصد به مردم و مسئولان مان ثابت کرد که دشمنان این کشور نه فقط با سیاستمداران مان که با دانشمندان مان و هرکسی که برای این ملت عزت بیافریند عداوت دارند.

غنی سازی 20 درصد به ما ثابت کرد که هنوز باب شهادت باز است، ثابت کرد که هنوز ایران سربدار دارد و ثابت کرد که شهادت نصیب مان می شود تنها و تنها اگر لیاقتش را داشته باشیم.

غنی سازی 20 درصد "مامی توانیم" را برای بار هزارم اثبات کرد، سند "نمی ترسیم" را با خون امضا کرد، ثابت کرد که ارزش "در میدان بودن" را می دانیم و این که حتماً بر "آرمان های مان" می مانیم.

غنی سازی 20 درصد اثبات کرد که حتی آنها که مذاکره را راه حل می دانند نیز جز محصولاتِ مقاومت، چیزی برای معامله ندارند.

و مهمتر از همه این که اگر اکنون غنی سازی 20 درصد متوقف است باید حواسمان باشد که:

غنی سازی 20 درصد فرصتی ایجاد کرد تا فرصتی برای باطل السحر شدن مذاکره کنندگانی که با وهمِ کلام شان، نیمی از مردم را افسون می کردند ایجاد شود، فرصتی که جز به خون روشنگرانه احمدی روشن ها ایجاد نمی شد، خونی که شهاب وار از شکافنده های دانش هسته ای مان فروریخت تا چشمان کم رمق مان، کمی برق خنجرهای پیرامون شان را ببینند. 

با این همه فایده ای که غنی سازی 20 درصد دارد، نکند که دوستداران احمدی روشن ها به راه شهدای هسته ای شک کنند و یا گام شان از امام شان پیش افتد و نکند که منتقدان مذاکرات طوری سخن بگویند که دوستداران و نزدیکان شهدای هسته ای، خون شهدای شان را زایل بدانند، خون شهدای هسته ای همانند خون تمام شهدای اسلام و انقلاب همیشه ارزش دارد و یقیناً هر چه که بیشتر بگذرد ارزش شان بیشتر مشخص خواهد شد.

مطلب مرتبط: مقام شهیدان هسته ای فراتر از غنی سازی 20 درصد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۴۸
سیاوش آقاجانی