انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۲۱۴ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

بین شعارهای نامزدهای انتخاباتی آنچه بیش از همه در بین اکثر نامزدها مشترک بود، بحث به چالش کشیدن نحوه ی تعامل ایران با آمریکا و تغییر شیوه ی مذاکره بود که نقش پررنگ آقای ولایتی بیش از سایر نامزدها به پیروز شدن شعار مذاکره در برابر شعار مقاومت انجامید.

با پیروزی آقای روحانی در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، رسماً تغییر روش و هیأت مذاکره در دستور کار دولت قرار گرفت و رهبر معظم انقلاب نیز همزمان با این مسئله، این اجازه را به دولت داد تا این تغییرات را به شرط پافشاری بر اصول و آرمانهای انقلاب انجام دهد، شاید برای برخی از افراد که همواره سخن از مقاومت و بدبینی به نظام سلطه و در رأس آن آمریکا را از رهبران ایران شنیده بودند این مسئله دارای یک تضاد عمیق بود، اما مقام معظم رهبری شخصاً در این خصوص توضیحاتی دادند و با ادغام عباراتی مانند نرمش قهرمانانه و انعطاف هنرمندانه در کنار پافشاری بر اصول و آرمانها این مسئله را به نحوی دقیقی تبیین کردند و از سویی آقای روحانی در مصاحبه ی خود به اختیارات تام خود در این خصوص اشاره نمود، که در کنار هم چیدن این قطعات و مواضع قبل و بعد از انتخابات رهبر معظم انقلاب، تحلیل زیر را از این پازل به ذهنم متبادر می سازد که تقدیم می گردد:

در حالی که بخشی از مردم و حتی برخی از نخبگان سیاسی که بعضاً جزء معتمدین نیز هستند، بحث مذاکره را با خوشبینی، حلال مشکلات می دانند و بدبینی به آمریکا را با تردید می نگرند، مقام معظم رهبری با راهبرد نرمش قهرمانانه و مجوز به رییس جمهور قابل اعتمادی که به مذاکره امیدوار است، یک بازی دو سربرد را برای ایران رقم می زند:

1-  در صورتی که آمریکا و غرب فرصت این نرمش را مغتنم بشناسند و حاضر به تکریم حقوق مسلم و استقلال ایران بشوند، عملاً در کنار احقاق حقوق ایران، تحریم ها نیز می شکند و به خصوص که این شعار می تواند خط وحدت در بین دشمنان را دچار چالش نماید.

2- در صورتی که آمریکا این نرمش را مغتنم نشناسد و دچار غرور و یا کج فهمی شده و احساس کند ایران در اثر ضعف دچار عقب نشینی شده است، همانطوری که مقام معظم رهبری و شخص آقای روحانی بیان کرده اند، ایران هرگز حاضر نخواهدبود اصول را فداکند و در این صورت است که برگ جدیدی از شناخت مردم از کینه توزی همیشگی آمریکا ورق خواهد خورد و آنان که چاره حل مشکلات را در خارج جستجو می کنند، همدل با اهالی مقاومت و پایداری، به توانایی داخل کشور و تقویت آن متمرکز خواهند شد و چه بردی برای ایران بالاتر از این که تولی با خط مقاومت و تبری از خط آمریکا و ایادیش، منسجم تر گردد.

این مطلب در 8 دی منتشر گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۰۸:۰۵
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۵۴ ب.ظ

نرمش قهرمانانه، حاصل تغییر شعار یا شرایط؟

بسم الله الرحمن الرحیم

در شرایطی که رهبر معظم انقلاب واژه های "انعطاف هنرمندانه، نرمش قهرمانانه و مانور هنرمندانه" را در کنار عباراتی مانند "ممنوعیت عبور از خطوط قرمز و بازگشت از راهبردهای اساسی و پافشاری بر اصول" بکار بردند، برخی این مسئله را به نوعی عقب نشینی تعبیر و در واقع تحریف می کنند، تدبر در سخنان مقام معظم رهبری در خصوص دیپلماسی دولت یازدهم، چند مسئله را به ذهنم متبادر می سازد که مختصراً تقدیم می کنم:

1- نرمش قهرمانانه و انعطاف هنرمندانه در شرایطی معنی می یابد که نه از عزت کشور و نه از اصول انقلاب چیزی کاسته نشود و به موازات این مسائل، مصالح کشور نیز تأمین گردد و این هرگز به معنی عقب نشینی نباید تلقی گردد.

2- اصرار مقام معظم رهبری بر پافشاری بر اصول و آرمان ها، همواره در کنار واژه ی "واقع بینی" صورت گرفته است و هرگز مقام معظم رهبری آرمانگرایی مطلق و بدور از واقعیت را مد نظر قرار نداده است.

3- در حالی که واقعیت گرایی و آرمان گرایی در کنار هم قرار دارند، شرایط و واقعیت های پیرامون ماست که بهترین راه تحقق آرمان ها را محقق می سازد، یقیناً عدم شناخت از واقعیت ها، نمی تواند به روشی برای رسیدن به آرمان ها منتج شود.

4- واقعیت کشور ما این است که هم اکنون کشور ما در یک نمایش قدرت بی سابقه قرار دارد، با برگزاری پرشور انتخابات یازدهم ریاست جمهوری و اثبات دروغگویی مدعیان فتنه و افزایش وحدت و همدلی نیروهای انقلاب با خطوط مختلف سیاسی، و تحقق حماسه سیاسی، قدرت داخلی افزایش یافته است و با مسائلی که در خصوص سوریه در منطقه رخ داد نیز قدرت خارجی ایران بر همه اثبات شده است، اکنون ایران در منطقه پیروز اول جنگ با آمریکا، ترکیه، عربستان و .... است و موقعیت والای ایران این اجازه را نمی دهد که کسی به خصوص دشمنان، فکر ذلت و عقب نشینی را به خود راه دهند.

5- در حالی که واژه های مذاکره، نرمش و انعطاف در دیپلماسی دولت به وضوح تکرار می شوند، مقام معظم رهبری این واژگان را با صفاتی مانند قهرمانانه و هنرمندانه محدود نمودند تا موجب عدول از اصول نگردد و این عبارات بهترین روش هدایت دولت در کنار حمایت منطقی به شمار می رود.

این مطلب در 8 دیمنتشر گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۵۴
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۲۹ ب.ظ

ابعاد فعالیت دولتی ها در شبکه های مجازی

بسم الله الرحمن الرحیم

با بکار آمدن مدیران و وزرای دولت جدید، گویی استفاده از شبکه های اجتماعی به تدبیری برای افزایش امید در مردم تبدیل شده است و گویا این مسئله به صورت یک دستور یا توصیه از ایشان مطالبه می شود به نحوی که برخی از ایشان مدت اندکی پس از انتصاب به این شبکه ها وارد می شوند که این بحث به لحاظ شکلی و محتوایی خیلی زود محتوای بسیاری از رسانه ها و مسئولان قرار گرفت که حقیر نیز به ماهیت یکی از توییت های وزیر امور خارجه خطاب به دختر نانسی پلوسی (رییس سابق مجلس آمریکا) پرداختم ولی با اصرار مسئولان به این نوع دیپلوماسی ضروری دیدم در این مطلب به صورت کلی تر به آن بپردازم:

1- به لحاظ قانونی: در کشورما، شبکه های مجازی بعضاً مشمول قانون فیلترینگ بوده و فعالیت در آنها غیرقانونی است، لذا اعضای دولت در صورتی که تمایل به حضور فعال در این شبکه ها داشته باشند یا باید از شبکه های مجازی غیر فیلتر (مانند گوگل پلاس) استفاده نمایند و یا از راه قانونی مشکل فیلترینگ شبکه ی مورد دلخواه خود را حل نمایند و تنها پس از این مراحل است که به لحاظ قانونی، تخلفی بر استفاده ی مسئولان کشور از این شبکه ها مترتب نخواهد بود.

2- بحث فرهنگی: وقتی وزرا و مدیران دولتی از این شبکه ها استفاده کنند، در واقع به نوعی مجوز و مشروعیت بخشی برای دور زدن قانون خواهد انجامید و این یعنی پایبندی به قانون در زمینه های مختلف به همین راحتی درگیر توجیهات خواهد شد. یادمان باشد که وقتی فردی از فیلتر شکن استفاده کرد، حضور در سایت های مختلف برایش سهل الوصول خواهد شد و دیگر محدودیتی نمی توان برایش ایجاد کرد تا فقط از فیس بوک یا تویتر استفاده نماید و این یعنی ناخودآگاه این اقدام دولتی ها به ترویج بی بندوباری بیشتر در فضای مجازی خواهد انجامید.

3- به لحاظ سیاسی: فیس بوک، توییتر و هیچ یک از شبکه های اجتماعی غیرقابل هک کردن نیستند و در همین مدت کوتاه روی کار آمدن دولت یازدهم، آقای ظریف در خصوص نشر یکی از مطالب در صفحه ی فیس بوکشان ادعا کردند که این صفحه هک شده بود. این نشان می دهد که امکان سوءاستفاده از صفحات شبکه های مجازی مدیران بسیار زیاد بوده و هزینه هایی که از این سوءاستفاده ها بر امنیت کشور تحمیل می شود می تواند همیشه ارزان نباشد و مواردی ایجاد شود که به قیمت برهم خوردن آرامش داخلی و حتی خارجی کشور تمام شود.

4- به لحاظ اخلاقی وقتی استفاده از شبکه های مجازی به افراد اجازه بدهد که هر حرف اشتباهی را که نوشتند و یا ننوشتند، بعدا ادعای هک شدن کند، چه تضمینی بر رعایت اخلاق از افراد وجود دارد؟! اصلاً از کجا معلوم این ادعاها از بی اخلاقی ها و بی تعهدی ها در خصوص مواضع قبلی صورت نگیرد؟! بالاخره وقتی کسی فردی یا مرجعی را به عنوان سخنگوی مستقیم خود انتخاب می کند نمی تواند نسبت به اشتباهات و تخلفات آن بی تفاوت باشد و مثلاً بدترین حرف را بزند و بعد بجای عذرخواهی و توضیح بگوید هک شده بودم! این مسئله می تواند بروز بی اخلاقی های جدیدی در عرصه های مهم کشور گردد.

5- به لحاظ امنیتی: وقتی که مدیران شبکه های اجتماعی همگی اذعان دارند که تمام اطلاعات شان را در اختیار سرویسهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل قرار می دهند، کدام عقل سلیمی می توان اجازه دهد که از درز اطلاعات و محاورات خصوصی انجام شده در این شبکه اطمینان داشته باشیم؟! آیا همین سهل انگاری ها قبلاً منجر به درز اطلاعات محرمانه هسته ای نشده بود؟! همیشه ربوده شدن اطلاعات اینگونه نیست که مثلاً کیف آقای ظریف را بدزدند و از آن به ضرر کشور استفاده نمایند، اکنون سرویس های جاسوسی از سرچ هایی که افراد انجام می دهند، حتی به مخیلات و تفکرات کاربران نیز اشراف دارند. وقتی سرویس های جاسوسی به راحتی کامپیوترهای شخصی افراد را هک می کنند، وقتی از دوربین ها و میکروفون های کامپیوترها و موبایل ها و تبلت های شان استفاده می کنند و ID  ها و پسوردهای ایشان را کنترل می کنند، آیا امنیتی برای حوزه ی آن مسئول و عدم دسترسی به اطلاعات داخل PC ، محل کار و حتی منزل ایشان وجود خواهد داشت؟! به نظر می رسد مسئولان و مدیران کشور به جای این که با ID ها و کامپیوترهای مشخصی به فضای مجازی بروند باید حتی المقدور به صورت ناشناس و غیرقابل ردگیری چنین کاری کنند نه این که بدین شکل به استقبال خطر بروند.

6- به لحاظ عدالت اجتماعی: از سیاست های لازم برای هر دولتی داشتن رابطه با عموم مردم و طبقات مختلف اجتماع است، آیا استفاده از شبکه های اجتماعی که هم به لحاظ دسترسی داشتن به اینترنت و سخت افزارهای لازم و هم به لحاظ استفاده از فیلترشکن ها و vpn ها عمومی محسوب نمی شوند، می تواند جایگزین مطلوبی برای پرکردن عادلانه فاصله ی مردم و مسئولان باشد؟! این مسئله حادتر خواهد شد اگر روزی رابطه ی مردم و مسئولان به همین حضور در این شبکه ها محدود گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۲۹
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۰۰ ب.ظ

اندر احوالات تحزب و اخراج خانم راستگو

چندی پیش خانم الهه راستگو از نمایندگان اصلاح طلب شورای شهر تهران به واسطه ی رأیی که برخلاف تصمیم حزبی به جای محسن هاشمی به قالیباف داد، با برخورد اصلاح طلبان مواجه و ضمن اخراج از حزب اسلامی کار و مجمع زنان اصلاح طلب مورد تهدید و هجمه ی شدید ایشان قرار گرفت؛ این اتفاق با دو واکنش از سوی رسانه ها و رجال سیاسی روبرو شد، عده ای ایشان را به واسطه ی ترجیح منافع مردم بر منافع حزبی ستودند و عده ای ایشان را به واسطه ی عدم پایبندی به مرامنامه ها و تعهدات حزبی مورد انتقاد قرار دادند که این مسئله موجب شد تا به این بحث وارد شوم، اما از آنجا که بحث تکلیف که یک بحث کاملاً شرعیست مطرح می شد، به نظرم آمد تا ابتدا بحث تحزب و همکاری های گروهی را کمی از نگاه قرآن کریم تشریح و سپس به صورت مختصر بحث خانم راستگو را مورد واکاوی قرار دهم:

در قرآن کریم از دو حزب نام برده شده است، حزب خدا و حزب شیطان:

مائده آیات 55 و 56:

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ

وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ

ولىّ و سرپرست شما تنها خدا و رسول اوست و کسانى که ایمان آورده‏اند همانها که نماز را برپا مى‏دارند و در حال رکوع زکات مى‏دهند (على علیه السّلام‏)

و کسى که خدا و فرستاده او و کسانى را که ایمان آورده‏اند به ولایت و سرپرستى بپذیرد (از حزب خداست و) بى‏تردید حزب خدا پیروزند.

مجادله آیه 19:

اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُوْلَئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ

شیطان بر آنها چیره شده است و نام خدا را از یادشان برده است ایشان حزب شیطانند آگاه باش که حزب شیطان زیان کنندگانند

همانطوری که مشاهده می کنید، نماد حزب الله، پذیرش ولایت است، ولایتی که در این آیه و آیات دیگر به صورت دقیق تشریح گردیده است یعنی ولایت خدا، پیامبر و اولی الامر منکم و نماد حزب شیطان، فراموشی خدا و پذیرش ولایت شیطان است و با توجه به تضاد معانی حزب الله و حزب الشیطان، عبارتهای غالب و خاسر نیز در برابر هم به نظر می رسند و این یعنی اگر حزب شیطان خسران می بیند، حزب خدا بهره مند خواهد بود.

در کشورمان شاهدیم که برخی گروه های سیاسی، مدعی شعارهایی مانند حکومت سکولار و یا دموکراسی صرف (تنها برپایه خواسته ی مردم) هستند، به یقین این گروه ها و هرگروهی که در جهت دور شدن و نادیده انگاشتن ولایت الهی می کوشد، ولایت خدا را کنار نهاده و به حزب شیطان پیوسته است.

اگر از احزاب و فعالان کشورمان بپرسیم که حزب شما جزء کدام گروه است، یقیناً خودشان را از حزب شیطان نمی شناسند و حتماً حزبی خدایی معرفی می کنند که صحت این مسئله با یک شاخص که همان بحث ولایت است، قابل اندازه گیریست، در مفهوم ساده، حزبی که خدا، دین، انبیا و اولیاءش را از گفتار و رفتارش حذف کرده است، به یقین حزب شیطان است هرچند خودش این مفهوم را نپذیرد.

لیکن با توجه به تعریف فوق، به نظر می رسد اگر بخواهیم احزاب رسمی کشور را همانطوری که خودشان مدعی هستند در چارچوب اسلام، ولایت و قانون بشناسیم و هدف از تشکیل حزب را همکاری گروهی برای رسیدن به مقاصدی در همان چارچوب ها تعریف کنیم، به مفهوم تعاون در قرآن نزدیک می شویم، هرچند ما مفهوم تعاون را بیشتر در مقاصد اقتصادی خلاصه کرده ایم اما کارکرد تعاون فراتر از یک نوع فعالیت به نظر می رسد:

مائده آیه 2:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْیَ وَلاَ الْقَلآئِدَ وَلا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، حرمت شعایر خدا، و ماه حرام، و قربانى بى‏نشان، و قربانیهاى گردن‏بنددار، و راهیان بیت الحرام را که فضل و خشنودى پروردگار خود را مى‏طلبند، نگه دارید. و چون از احرام بیرون آمدید [مى‏توانید] شکار کنید، و البتّه نباید کینه‏توزى گروهى که شما را از مسجد الحرام باز داشتند، شما را به تعدّى وادارد. و در نیکوکارى و پرهیزگارى با یکدیگر همکارى کنید، و در گناه و تعدّى دستیار هم نشوید، و از خدا پروا کنید که خدا سخت‏کیفر است.

همانطوری که در مفهوم آیه مشخص است این آیه خطاب به کسانی که ایمان آورده اند نازل شده است، در ابتدای آیه دستور به حرمت نگاه داری شعائر الهی (به خصوص حج و ماه های حرام و راهیان حج) مطرح می شود و سپس بحث تعاون و همکاری را با چارچوب مشخصی تبیین می کند، قرآن به اهل ایمان امر می کند که در کارهای خوب و تقوا با هم همکاری کنند و در کارهای گناه و دشمنی باهم همکاری نکنند و این یعنی مهمتر از کار گروهی، اهداف آنست، گویی قرآن به کار گروهی نگاه ابزاری دارد، اما آنچه که در عرف معمول تحزب تعریف می شود فاقد این نگاه و تعریف است و به صورت کلی و عمومی کار گروهی و همیاری، مطلوب حساب می شود.

براساس مشروحه فوق، هر کسی به شخصه قبل از ورود به یک حزب و یا گروه، باید شناخت لازم و کافی از ایشان داشته باشد تا هم ناخواسته وارد حزب شیطان نشده باشد و هم در گناه و عدوان به همکاری نپرداخته باشد، حال اگر فردی به اشتباه و یا به دلیل عدم شناخت وارد چنین حزبی گردید و او را در معرض اعمال و رفتارهایی که اطمینان به اشتباه بودن آنها دارد قرار دادند، باید به تکلیف عمل کرده و در صورت لزوم حتی از همکاری کنار بکشد. هیچ بشری نه مجاز به بیعت با شیطان و حزبش است و نه مجاز به حفظ و ادامه ی بیعت با ایشان و نه مجاز به همکاری در اثم و عدوان.  

اگر در حزبی خاص چنین تعریف شده است که افرادی که به آن در می آیند باید قید یقین و فهم و تکلیف شرعی خود را بزنند، هرگز ورود به آن نمی تواند مشروع باشد، یک مسلمان براساس تکلیف شرعی خود نامزد می شود، رأی می دهد، حمایت می کند و یا انصراف می دهد ولی برخی احزاب توقع دارند وقتی به آنها درمی آیی، هر آنچه که گفته شد را به دیوار بیاویزی و به دستورات حزب تن دهی.

همانطوری که در مقدمه ی مطلب عرض شد، انگیزه ی نوشتن این مطلب، پرداختن به برخورد حزب اسلامی کار و مجمع زنان اصلاح طلب با خانم الهه راستگو یکی از نمایندگان شورای شهر تهران بود، چرا که ایشان برخلاف تصمیم هم حزبی های شان که مصر به دخالت دادن اهداف سیاسی و حزبی به مسائل شهرداری بودند، بر آنچه که تکلیف وجدانی و شرعی خود می دانسته، ایستادگی کرده است که با توجه به اهمیت مسئله و احتمال تکرار موارد اینچنینی، از شما دعوت می کنم با سوالات زیر توجه فرمایید:

1- آیا دخالت دادن تصمیم گیری های سیاسی به هر نهاد و ارگانی قابل پذیرش است؟! به عنوان مثال، شهرداری که یک نهاد غیرسیاسی و عمومی تلقی می شود آیا باید بازیچه تصمیم سازان سیاسی قرار گیرد؟! آیا می توان شهرداری تهران را که باید محل حفظ منافع تهرانی ها و شهر تهران باشد را محملی برای حفظ منافع فلان حزب و فلان آقازاده نمود تا سکوی پرتابی برای ایشان بشود و یا نشود؟! آیا تنها معیار در چنین تصمیم گیری هایی نباید احراز شایستگی فرد باشد؟!

2- آیا ورود به احزابی که اینچنین منافع خویش را بر تکالیف شرعی اعضا ترجیح می دهند، صحیح است؟! آیا می توان به چنین احزابی وارد شد و از دین و ایمان خود به راحتی حراست نمود؟! آیا این معنی از تحزب می تواند مطلوب کسانی باشد که هیچ چیزی را مهمتر از حفظ دین خود نمی شناسند؟! آیا همین شیوه ی معمول در حزب گرایی تاکنون مانع گسترش تحزب در کشور و عدم اقبال عمومی به آن نشده است؟!

3- آیا کسانی که ناخواسته وارد چنین گروه هایی شده اند و یا کسانی که پس از حضور در حزبی متوجه تغییر مسیر آن گروه یا عدم همخوانی شعارها و رفتارها می گردند، باید بر تعهدات حزبی پایبند بمانند و یا باید تعهدات الهی و مردمی خویش را ارجح قرار دهند؟! در میان این همه افرادی که فعالیت سیاسی می کنند چند درصد وجود دارند که تاکنون توانسته باشند مانند خانم راستگو بر پایه ی ایستادگی بر اصول، این همه توهین و هجمه را تحمل کنند و منافع حزبی و حتی فردی خویش را پشت سر بگذارند؟!

4- آیا مردم می توانند با خیال راحت از این که این احزاب در تصمیم گیری هایشان به منافع کشور و مردمشان روی پیشنهادهایشان حساب کنند؟! مردم با کدام اعتماد می توانند نامزدهای چنین احزابی را معتمد بدانند؟!‌ آیا اعضایی که تکلیفشان اطاعت کورکورانه از تصمیمات حزب است را می توان به عنوان افراد ایده آل و تضمین کننده منافع مردم و کشور انتخاب نمود؟!

5- آیا این قبیل احزاب اصلاح طلب که هدف اصلی شان به ظاهر ارتقای آزادی های شخصی است، می توانند این هدف را با ابزار دیکتاتوری محقق کنند؟! آیا می توان تصور نمود که هدف و راه اینقدر برخلاف مسیر یکدیگر قرار گیرند؟! آیا این رفتارها که نمونه دیگرش را از اکثر اصلاح طلبان در فتنه 88، با شعار دموکراسی و در برابر دموکراسی دیدیم،‌ پیام خاصی را مخابره نمی کند؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۰۰
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۲۵ ق.ظ

نخ تسبیح انقلابی گری، تفکر انقلابیست، نه...

بسم الله الرحمن الرحیم

جدیداً در سایت ارزشی رجا نیوز به مناسبت خاتمه ی مسئولیت آقای دکتر سعید جلیلی در دبیرخانه شورای امنیت ملی، سایت رجانیوز اقدام به انتشار مطلبی با عنوان "برای دیپلماتی که انقلابی بود/ جلیلی؛ «نخ تسبیح» نیروهای انقلابی در سال‌های پیش رو " نموده است، اگر چه حقیر بعد از دکتر لنکرانی، جناب دکتر جلیلی را اصلح می دانستم و ایشان را جزء نیروهای انقلابی و ارزشی و قابل سرمایه گذاری برای عرصات آینده می شناسم اما حقیقتاً از گفتمان موجود در مطلب رجانیوز و سایر سایتهای ارزشی که چه در زمان احمدی نژاد و چه جلیلی به دنبال شخص محوری هستند گریزانم.

هیچ نخ تسبیح و حبل المتینی بهتر از تفکر و اصول انقلابی گیری وجود ندارد و به جای فرد محوری باید به دنبال پررنگ کردن خط انقلابی گری عالمانه و واقع بینانه نمود، مسئله ای که البته امثال دکتر جلیلی در آن می توانند نقش پررنگی ایفا نمایند. آن دوستانی که به فردیت دکتر احمدی نژاد قائل بودند و نه تنها انتقادی نمی کردند بلکه به انتقادات منصفانه نیز واکنش نشان می دادند، نباید دوباره اشتباهی دیگر انجام دهند، اصلاً و به هیچ وجه نمی خواهم بگویم دکتر جلیلی نیز ممکن است به آینده ی دکتر احمدی نژاد مبتلا شود بلکه عرضم این است که هم انقلابیون باید فراتر از افراد فکر کنند و هم فراتر از حمایت از افراد گام بردارند.

حواسمان باشد وقتی نخ یک تسبیح پاره می شود، آن تسبیح از هم می پاشد و به همین دلیل است که نخ تسبیح را نباید به افراد محدود کرد، نخ تسبیح انقلابی گری، از رشته های آرمان خواهی و واقع بینی بهم تنیده شده و سر این رشته به مهر ولایت گره خورده تا پنبه نشود. امیدوارم که تمام انقلابیون و همه ی آنها که خودشان را انقلابی می دانند به دنبال تبیین اصول انقلاب در قالب آرمانگرایی و واقع بینی باشند، یادمان باشد که بدون گسترش روحیه انقلابی گری، تسبیحی وجود نخواهد داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۲۵
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۴۶ ق.ظ

بازی میلها و حیفها

بسم الله الرحمن الرحیم

در جلسه رأی اعتماد آقای مصطفی پورمحمدی در مجلس شورای اسلامی و در جلسه ی حضورشان در برنامه زنده تلویزیونی، ایشان تعریف جدیدی از حیف و میل ارائه کرده و با مجزا کردن این دو، بر اهمیت حیفها تأکید کرد به خصوص این که میزان حیفها را بیشتر از میلها دانسته و به این لحاظ حائز اهمیت بیشتر می دانند.

ایشان می گویند در میلها، اموال و سرمایه های بیت المال، به صورت غیرقانونی توسط برخی مصرف می شود و در حیف ها، مصرف که نمی شود هیچ، فقط حیف می شود! شاید از این لحاظ که بالاخره مصرف شدن بهتر از مصرف نشدن باشد نیز حیف از میل بدتر باشد! و میلها از این لحاظ که جلوی اسراف و تضییع سرمایه های کشور را می گیرند شاید خدمت به کشور و مردم نیز تلقی گردد!

ولی به راستی تا وقتی که عزم مبارزه با میلها وجود نداشته باشد، می توان توقع داشت با حیفها برخورد شود؟! آیا می توان جلوی حیف کننده را گرفت در حالی که میل کننده ها مشغول بالاکشیدن بیت المال هستند؟! آیا می توان در جایی که سارقان، رشوه گیران و اختلاس گران جشن گرفته اند، با اسراف کاران برخورد نمود؟!

آیا دادگستری برای فرق دادن حیف از غیرحیف تجهیز شده است؟! آیا دادگستری می تواند مسائل مدیریتی را که موجب کاهش بهره وری و حیف شدن سرمایه های مالی و انسانی می شوند را اندازه گیری کند؟! آیا مواد قانونی و مجازاتها و نهادهای مناسب در این خصوص را دارد؟! آیا دادگستری در اجرای وظیفه اصلیش که برخورد با مجرمان و به خصوص مفسدان علی الخصوص کلان است توانسته خوب عمل کند که اکنون می خواهد به دنبال برخورد با سهل انگاران در حفظ بیت المال برود؟! آیا این مسئله موجب اصلاح جامعه می شود و یا همان تمرکز نصفه و نیمه روی مبارزه با مفسدان را نیز نابود می کند؟!

سوال جدی این است که با مجزا دانستن حیفها و میلها، در تناقضات این دو باید کدام را معیار قرار داد؟! آیا اگر با کمی اجازه برای میل کردن، بتوان جلوی مقادیر زیادی حیف شدن را بگیریم باید کدام را ترجیح دهیم؟! میل کم یا حیف زیاد؟! فرض کنید همین سوال در مورد قراردادهای نفتی یا قراردادهای کلان اقتصادی ایجاد شود، پاسخ باید کدامیک باشد؟! برای پاسخ فقط کمی کافیست کمی به حافظه های خود رجوع کنیم؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۴۶
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۱۵ ب.ظ

دلیل تغییر رفتار آمریکا در تهدید سوریه

بسم الله الرحمن الرحیم

آمریکا پس از این که نتوانست شورای امنیت را در حمله به سوریه با خود همراه کند و از آن وقتی که دوستان و متحدانش یکی یکی او را تنها می گذاشتند، تعریف خود را از حمله به سوریه به یک حمله محدود تغییر داد اما وقتی فرانسه هم او را جا گذاشت عملاً تعریف دیگری از حمله به سوریه ارائه کرد که گسترده و طولانی است. به نظر حقیر، این تغییر رفتار می تواند ناشی از دو فرضیه باشد که همراه با طرح آنها، به صورت مختصر بررسی شان می کنم.

1-   فرضیه اول این که آمریکا می داند در حمله به آمریکا تنها مانده است و به همین دلیل عملیات نظامی سخت تر و طولانی تری را پیش بینی می کند، این تعریف اگر چه به ظاهر صحیح است اما در زمانی که آمریکا می خواهد حمایت کنگره را برای حمله به سوریه همراه سازد، غیر منطقی به نظر می رسد، چرا که چنین ادعایی خود به خود موجب تشدید مخالفت نمایندگان کنگره و مردم آمریکا خواهد شد.

2-   فرضیه بعدی این است که آمریکا به دلیل تنها ماندن از حمله پشیمان شده است و سعی دارد مخالفان داخلی اش را برآن دارد تا جلوی او را بگیرند بدون این که خودش به شکست و عقب نشینی اقرار بنماید و بدون این که از سوی ایران و حامیان سوریه و حتی اسرائیل و اعراب، متهم به ترس و ضعف شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۱۵
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۳:۴۰ ب.ظ

چرا آمریکا رفراندوم برگزار نمی کند؟

بسم الله الرحمن الرحیم

مدتهاست که برخی افراد اصرار دارند حضور پرشور مردم در انتخاباتها و  راهپیمایی ها را به عنوان اثبات مردمی بودن و مقبول بودن حکومت تلقی نکنند و مدام و به هر بهانه ای برگزاری رفراندوم در خصوص نوع حکومت را طلب می کنند. این منتقدان کسانی هستند که خیلی دوست دارند ولایت فقیه از این حکومت حذف و حکومتی شبیه حکومت آمریکا و غرب در آن تأسیس گردند، اما همین افراد هرگز نمی گویند چرا غرب و آمریکا برای تغییر یا تعیین نوع حکومت های خود رفراندوم برگزار نمی کنند؟! نه حکومت انگلستان که از نوع پادشاهی است و نه حکومت آمریکا که از نوع فدرالی است و نه سایر حکومتهای غربی، حاضر به برگزاری رفراندوم نیستند و نه تنها در مورد نوع حکومت، که حتی در در مورد سایر مسائل مهم و حیاتی که به زندگی تمام مردمشان باز می گردد نیز حاضر به برگزاری رفراندوم نیستند.

دیشب که اخبار نظرسنجی های مراکز معتبر جهانی را در خصوص مخالفت مردم آمریکا و اروپا در خصوص حمله به سوریه می شنیدم، مشخص بود که نظر غالب مردم این کشورها مخالفت با ورود کشورهایشان به جنگ سوریه است و این در حالی است که حتی سازمانها و نهادهای بین المللی و حتی متحدان آمریکا نیز مخالف جنگ بوده و احتمال گسترش هر گونه حمله نظامی، به جنگ های منطقه ای و حتی جنگ جهانی نیز وجود دارد. یک سوال جدی که از طرفداران دموکراسی های غربی و آمریکایی دارم این است که چرا آمریکا حاضر نیست در خصوص مسئله ای به این مهمی یعنی ورود به یک جنگ غیرقانونی (بدون حکم شورای امنیت و بدون حمله سوریه به آمریکاست) و فراگیر، به یک رفراندوم دست بزند؟! آیا جز این است که رفراندوم، انتخابات، حقوق بشر، دموکراسی و ... تنها ابزارهایی هستند برای تأمین خواسته های صاحبان قدرت؟! آیا مدعیان اختراع این ابزارها از آنها استفاده ی حقیقی می کنند و یا از آنها بهانه هایی ساخته اند که حتی منافع ملی و خواسته های ملتهای خودشان و مصالح جهانیان را به پای آنها قربانی نمایند؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۴۰
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۳۹ ق.ظ

چند سوال جدی در مورد توییتِ ظریف

بسم الله الرحمن الرحیم

جدیداً آقای ظریف در توییتر خود ذیل تبریک عید یهودیان به دختر رییس سابق مجلس آمریکا (نانسی پلوسی)، نوشته است "آن کسی که هلوکاست را تکذیب کرد رفته است" و بعد در مصاحبه ای نیز در توجیه آن گفته است که "تکذیب هلوکاست موجب مظلوم نمایی اسراییل و بدبینی یهودیان نسبت به ما می شود" ولی آیا به راستی این سخنان صحیح است؟!

تا آنجایی که من از تمام بحث های هلوکاستی احمدی نژاد در خاطر دارم، ایشان 2 سوال مطرح می کرد، اول این که اگر این واقعه اتفاق افتاده است چرا اجازه ی تحقیق و پژوهش در خصوص آن داده نمی شود؟ و سوال دیگر این که اگر چنین اتفاقی در اروپا افتاده، پس چرا مردم فلسطین باید تاوان آن جنایت را بدهند؟ احمدی نژاد با این سوال، اسرائیل و حامیانش را طوری آچمز می کرد که هرگز نتوانستند پاسخ هیچ یک از این سوالها را بدهند و البته که این عدم پاسخگویی را هرگز نمی توان موجب مظلومیت اسرائیل و مشروعیت این حرامزاده ی جغرافیایی برداشت نمود، بلکه یک گام در اثبات ماهیت اسرائیل باید تلقی گردد.

بحث دیگر این که حتی در خود یهودیان نیز، مواضع ضداسرائیلی با این اظهارات شدت یافت و عملاً نه تنها موجب بدبینی یهودیان به ایران نمی گردید بلکه تبیین و تشریح صحیح این مواضع، خط یهود و صهیون را از هم جدا می کرد به حدی که بسیاری از یهودیان ضد صهیون در این مدت با احمدی نژاد و ایران میانه ی خوبی پیدا کرده و حتی در تجمعاتی از سیاستهای ضد اسرائیلی ایران حمایت می کردند.

بحث دیگر این که اگر مواضع اصولی ما به دلیل ضعف در تبلیغ و استفاده از رسانه به خوبی به گوش تمام یهودیان جهان نرسیده باشد، آیا باید مواضع اصولی را حذف کنیم و یا باید با استفاده بهتر از رسانه و تشریح دقیق تر مواضع، جلوی سوء برداشتها را گرفته و در افشای ماهیت اسرائیل بیش از پیش بکوشیم؟!

بحث دیگر این که آیا آقای ظریف حق دارد به این راحتی سیاست و شخصیت درست و یا حتی غلط رییس جمهور اسبق را محکوم کند؟! آیا تا کنون اوباما سیاستهای بوش را در برابر یک فرد خارجی به سخره گرفته است؟! آیا این رویه را می توان برگرفته از پختگی سیاسی برداشت نمود؟! آیا بهتر نبود آقای ظریف به جای این که احمدی نژاد را محکوم کند، سوالات حساب شده احمدی نژاد را با بیان لین تشریح می کرد تا سوءبرداشت حاصله را رفع کند؟! آیا این رویه در مذاکرات موجب نخواهد شد به راحتی چوب حراج به تمام مواضع اصولی و انقلابی جمهوری اسلامی در هیئات مذاکره کننده زده شود؟! به راستی آیا همین رفتارها نبود که موجب شده بود مقام معظم رهبری در برهه ای از مذاکرات نسبت به هیأت مذاکره کننده خاطرجمع نباشد؟!

آیا با این تفکرات امثال آقای ظریف به اینجا نخواهیم رسید که برای جلب دوستی یهودیان با اسرائیل دست دوستی بدهیم و مقاومت و بازوانش را محکوم کنیم؟! آیا اینها دور شدن از اصول و خطوط انقلاب نیستند؟! آیا هشدار اخیر رهبری در خصوص همین رفتارها نبود؟! آیا این گونه اشتباهات در این  موقعیت حساس، به نوعی وادادگی دولت برای تشدید فشارها بر سوریه تلقی نخواهد شد؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۳۹
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۴۵ ق.ظ

سوریه محل معامله نیست

بسم الله الرحمن الرحیم

اصرار بیش از اندازه بر مذاکره و اهل معامله بودن در شعارهای انتخاباتی و پس از انتخاباتی دولت جدید، اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی در خصوص سوریه، مصادف شدن کاردولت جدید با جدی شدن بحث حمله به سوریه، تکذیب نکردن آقای ظریف در خصوص مکاتبه ی بین آقایان روحانی و اوباما در مصاحبه ی اخیرش، حضور فلتمن در ایران در جهت اعلام تصمیم نهایی حمله به سوریه و در نهایت هشدار اخیر رهبری به دولت در خصوص لزوم عدول نکردن از اصول انقلاب، گمان انسان را به یک نتیجه گیری تلخ هدایت می کند و آنهم احتمال معامله ی برخی از منتسبان دولت جدید و مسئولان آمریکا بر موضوع مقاومت و سوریه و در واقع اسرائیل است.

فرماندگی کل قوا، از سه گانه تا نظامی در این کشور با ولی فقیه است و هر معامله ای اگر خارج از چارچوب اصول انقلاب و رضایت ولی فقیه باشد خیانتی بیش تلقی نخواهد شد، پس هر کسی که گمان می کند با پاپس کشیدن از اصول انقلاب می تواند منفعتی برای کشور جذب نماید اولاً بداند که این خیال باطل و خواب خوش هرگز از سوی دشمنان این کشور تعبیر نخواهد شد و ثانیاً بدانند که مردم برای اصولشان انقلاب کرده اند، جنگ کرده اند، تحریم ها را تحمل کرده اند، جان عزیزانشان را داده اند، سختی کشیده اند و هرگز برای یک لقمه نان، عزت و دین و شرفشان را نفروخته و نمی فروشند؛ پس خدای ناکرده اگر کسی خیانتی را در خیال خام خود می پروراند، بداند که خود را به کام خفت و خواری ابدی می کشاند و جز بی اعتباری و افتادن از چشم مردم و نظام، آینده ای را در انتظار نخواهد نشست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۲ ، ۰۷:۴۵
سیاوش آقاجانی