انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۲۱۴ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۵۸ ب.ظ

پشت پرده نظرسنجی سفر روحانی به نیویورک

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای محمد باقر نوبخت، سخنگوی دولت چندی پیش اعلام کرد که نظرسنجی در خصوص سفر روحانی به مردم در دستور کار قرار گرفته است که این مسئله با توجه به اظهارات هفته پیش آقای روحانی کاملاً قابل پیش بینی بود، اگر چه این نظرسنجی به ظاهر در جهت تطابق با نظر مردم در یک کاغذ کادو پیچیده شده است، لیکن در این مطلب بدون هرگونه لفافه ای به بررسی چرایی و هدف این نظرسنجی خواهم پرداخت:

الف- در گام اول به این سوال که آیا برگزاری چنین نظرسنجی اصولاً فایده ای دارد؟ با ذکر چند مورد پاسخ خواهم گفت:

1- همانطوری که آرای انتخاباتی آقای روحانی با شعار محوریت دیپلماسی خارجی و با به چالش کشیدن دیپلماسی دولتهای نهم و دهم، تأکید بر مذاکره را نشان می دهد، بیش از نصف مردم به این شعار رأی داده اند، پس نظرسنجی در این خصوص به خصوص با توجه به این که هنوز چیزی از عمر دولت و نتایج مذاکره دیده نشده است، عملاً بی مورد به نظر می رسد.

2- نظرسنجی در خصوص مسئله ای که به وقوع پیوسته است هرگز نمی تواند آثار و تبعات آن را خنثی یا جبران نماید و تنها شاید دولت بتواند از آن برای سرکوب انتقادات استفاده نماید که این گزینه با شعارهای دولت مبنی بر پذیرش انتقادات کارشناسی در تضاد خواهد بود.

3- اصولاً نظرسنجی در خصوص مسائل مهم امنیتی در هیچ جای دنیا به عنوان یک راه منطقی و اصولی تلقی نشده است و هرگز از یک فرمانده جنگی یا دیپلمات کارکشته دیده نشده است که برای ارائه ی نقشه ی راه، به نظرسنجی عمومی روی آورده باشد.

4-  در شرایطی که کشور ما به لحاظ موسسات ارائه دهنده نظرسنجی های تخصصی در ضعف غیرقابل انکاری به سر می برد، عملاً نمی توان منتظر یک نظرسنجی اصولی و علمی بود که اگر چنین نظرسنجی هایی صحیح بودند، اکنون آقای روحانی رییس جمهور نمی شدند.

ب- توجه به موارد فوق نشان می دهد که بحث نظرسنجی به خصوص در مورد سفر نیویورک بایستی ریشه در دلایل دیگری داشته باشد که در این قسمت به بررسی اهداف پشت پرده آن خواهم پرداخت:

1- کمی پیشتر، آقای زیباکلام، کارشناس نزدیک و تحت حمایت آقای هاشمی رفسنجانی، کتباً از آقای روحانی خواستند که در خصوص رابطه با آمریکا رفراندوم برگزار کند که به این نامه و حواشی آن به لحاظ حقوقی و سیاسی در مطلب "هدف زیبا کلام از پیشنهاد رفراندوم رابطه با آمریکا" پرداختم و همچنان همان اهداف را در رویکرد نظرسنجی مشاهده می کنم. 

2- تحرکات سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی که علی رغم بی احترامی به رأی رسمی مردم در انتخابات های 84 و 88 ریاست جمهوری، مدتیست مدعی العمموم گردیده است و مدام سعی می کند تا نظام را به عدم تبعیت از خواسته های مردم محکوم نماید، ایجاب می کند که مدام فهرستی از به اصطلاح خواسته ها و نظرات مردم را با نظرسنجی به خورد حکومت بدهد و برای این خواسته های خود ساخته نیز توجیهاتی از نمونه هایی که از خواب ها و خاطرات ایشان است ارائه گردد، دقت در همراهی بحث نظرسنجی با ارائه ی خاطرات جدید و مورد تردید ایشان نشان از همراهی هدفمند این دو مقوله را دارد.

3- از آنجا که برگزاری رفراندوم با توجه به سیاستهای اصولی و حساب شده رهبر معظم انقلاب و مجلس اصولگرا عملاً منتفی است، برگزاری نظرسنجی می تواند گزینه ی جایگزین مناسبی برای آن تلقی گردد چرا که نتیجه هر دوی آنها، به نام رأی و نظر مردم، گزینه ای دهان پرکن و قوی به شمار خواهد رفت.

4- در این تاکتیک، نظرسنجی نه تنها جایگزین مناسبی برای رفراندوم است، بلکه می تواند گزینه ی بهتری نیز محسوب گردد، چرا که در برگزاری نظرسنجی، انتخاب و هدایت موسسات نظرسنجی می تواند به نحوی صورت گیرد که نظرات به سمت خاصی تمایل پیدا کند، نمونه ی این نظرسنجی ها که قبلاً به تصدی گری مهدی هاشمی در فتنه 88 وسیله ای برای توهم فتنه گران صورت گرفت و در مستندات مکشوفه از دفترش نیز موجود بود قابل مشاهده است.

5- در حالی که مقام معظم رهبری با دادن اختیارات ویژه در چارچوب حفظ اصول انقلاب، دولت را در حرکت در مسیر مذاکره و آزمون برنامه هایش یاری کردند، دولت می داند که به عنوان پرچمدار مذاکره، مسئول مستقیم عدم موفقیت در مذاکره خواهد بود، ولی یک نظرسنجی در این خصوص می تواند مردم را در هرگونه شکست احتمالی شریک نماید، هرگز نباید فراموش کرد که پیش از این که مردم خواهان مذاکره محوری باشند، این آقای روحانی و سایر دوستانشان بودند که مذاکره را راه حل اول حل مشکلات اعلام می کردند.

6- قرار دادن خواست مردم در برابر خواست رهبری از مهمترین اهداف این نظرسنجی هاست، البته با توجه به سیاست هوشمندانه رهبر معظم انقلاب در خصوص تجویز نرمش قهرمانانه، نظرسنجی مورد بحث نمی تواند نظر مردم را در برابر نظر رهبری قرار دهد، اما این پرده می تواند آغازی باشد بر نمایش جدیدی به کارگردانی هاشمی رفسنجانی و ارائه نظرسنجی های جدید و چالشی.

نتیجه: در شرایطی که مقولات حساس، اساسی و بنیادی هر کشوری باید تابع نظرات تخصصی کارشناسان آن حوزه ها و بعضاً محرمانه متصدیان امر باشند، تنزل دادن این تصمیم گیری ها به سطح عامه جامعه، نه تنها خیانت به منافع ملی است بلکه خیانت به قانون اساسی نیز خواهد بود، چرا که قانون اساسی نهادهای تصمیم سازی را مشخص کرده است و برای سطوح مختلف آن مراجع مستقلی را با روابط طولی و عرضی مشخص، تعریف نموده است و اصولاً مردم به مسئولان رأی می دهند که سطح تخصصی کار را بالا ببرند و منافع کشور را تأمین نمایند نه این که سطوح تخصصی کار را به پایین بیاورند. به راستی اگر حتی نتایج نظرسنجی ها را نماینده ی همه ایرانیان بدانیم، می توانیم آنها را تضمین کننده منافع کشور و وسیله ای برای رفع تکلیف بدانیم؟! آیا نظرسنجی ها همانطوری که برای دولت ما میتواند یک حامی باشند برای طرفهای مقابل نمی تواند وسیله ای برای سوءاستفاده باشد؟! آیا در صورتی که سیاست های مبتنی بر نظرسنجی ها به نتیجه نرسد، دولت مردم را مقصر و خود را مبرا معرفی نخواهد نمود؟! نقطه توقف استناد به این نظرسنجی ها کجاست؟! آیا می توان برای آن حریمی مشخص نمود؟! آیا با استناد به رویاها و خاطرات آقای هاشمی هیچ حریمی برای این نظرسنجی ها قابل تصور خواهد بود؟! به راستی اگر نظام براساس نظرات مردم در 9 دی عمل کرده بود، اکنون آقای هاشمی و سایر دست اندرکاران فتنه در قید حیات تشریف داشتند؟! آیا یادشان رفته که تا مدتها از ترس همین مردم نمی توانستند پا به خیابان بگذارند؟! آیا آقای هاشمی حاضرند برای مجازات برخی آقازاده ها با انبوهی از پرونده های قطور نیز نظرسنجی برگزار کنند؟!

در نهایت امیدوارم هرچه زودتر جناب روحانی که بارها مورد محبت رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفته اند، از اجرایی شدن برنامه های مشکوک در جهت تضعیف نظام جلوگیری بعمل آورند و به پشت پرده تحرکات پیرامون خویش بیشتر توجه داشته باشند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۳:۵۸
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۰۹ ب.ظ

بدبینی منطقی به دیپلماسی احساسی

بسم الله الرحمن الرحیم

دقت نظر در شعارهای انتخاباتی و سیاستهای کلی دولت یازدهم در خصوص تقویت رویکرد مذاکره برای حل مشکلات کشور نشان می دهد که آقای روحانی 2 هدف برای مذاکرات دنبال می کند، هدف اول دولت تأثیرگذاری مستقیم بر دولت و کنگره آمریکاست و هدف دوم تأثیرگذاری غیرمستقیم با استفاده از قدرت رسانه و افکار عمومی (با تکیه بر ظالمانه بودن تحریمها) بر دولت و مجلس آمریکا، که این دو را در کنارهم و به صورت موازی در دستور قرار داده است و به خصوص از فرصت حضور در اجلاس سالانه سازمان ملل نیز در همین خصوص استفاده کرده است، که در این مطلب امکان تحقق هر یک از این اهداف را بررسی و در نهایت نتیجه گیری خواهم نمود:

1-  برای تحقق هدف اول که تأثیرگذاری مستقیم بر دولت آمریکاست، باید واقعیات و ملزومات را درنظر بگیریم، یکی از مسائل این است که به دور از خودفریبی، دلیل واقعی مخالفت آمریکا را با بحث هسته ای ایران تشخیص دهیم، به راستی آیا آمریکا و غرب نگران استفاده غیرصلح آمیز هسته ای است؟ آیا در هیچ یک از گزارش های متعدد آژانس، هیچ تخلفی گزارش گردیده است و یا همواره ضمن تأیید سلامت فعالیت ها، به صورت مبهم از نگرانی های مبهم سخن رانده شده است؟ آیا فتوای مقام معظم رهبری و نظرات رؤسای جمهور سابق و فعلی ایران و فرماندهان نظامی ایران در خصوص دکترین نظامی ایران اینقدر شفاف نبوده است که بشود به آنها اکتفا کرد؟ آیا ایران به صورت داوطلبانه و فراتر از تکالیف خود به بازرسی های گسترده تن نداده است؟ آیا دروغ بودن تمام ادعاهایی که تا کنون از تخلفات هسته ای ایران منتشر شد، اثبات نگردید؟ آیا جز این است که تمام شایعات دروغی که علیه برنامه هسته ای ایران منتشر گردیده اند، همگی از یک منبع مغرض و غیرمشروع به نام اسرائیل بوده است؟ اگر مشکل اصلی آمریکا بحث تشکیک در صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران است، پس چرا اصرار دارد تا مذاکره در خصوص این مسئله را با انبوهی از مسائل دیگر منطقه ای همراه و پیچیده سازد؟ اگر مشکل غرب بحث هسته ای ماست، پس چرا در تمام این دهه های قبل و بعد از انقلاب اینچنین با کودتای سخت و نرم و جنگ و ترور و تحریم مواجه بوده ایم؟ پاسخ گویی به مجموعه سوالات فوق نشان می دهد که اصولاً مشکل غرب و آمریکا و اسرائیل در خصوص برنامه هسته ای ایران نیست و بحث هسته ای ایران تنها یک بهانه ی مناسب برای فشار بر ایران و سیاست های اصولی اش است، سیاست هایی مانند مبارزه با استکبار، مشروع ندانستن اسرائیل، حمایت از مظلومان، صدور انقلاب و ... است که آمریکا را به نزاع با ایران می کشاند. حال سوال جدی این است که آیا می توان کسی را که خودش را به خواب زده است بیدار کرد؟‌ آیا همین شناخت صحیح از اصول و بهانه تراشی های آمریکا و سایه ی سنگین تقابل سیاستهای استکباری و استکبارستیزی نیست که رهبرمعظم انقلاب و کارشناسان را به یک بدبینی منطقی در خصوص به نتیجه رسیدن مذاکرات متقاعد کرده است؟

2-  هدف دوم دولت می تواند تأثیر گذاری غیرمستقیم بر دولت آمریکا با فشار از طریق رسانه ها و افکار عمومی باشد که این هدف نیز با اما و اگرهای جدی مواجه است، در گام اول به دلیل کم کاری جدی مسئولان رسانه ای ایران در نداشتن ماهواره رسانه ای مستقل و مطمئن، شاهدیم که همان معدود شبکه های ماهواره ای و خبری ایران نیز به گوش مردم آمریکا و غرب نمی رسد و ما به ناچار باید روی همان رسانه های غربی و آمریکایی حساب بازکنیم که آن هم به دلیل نفوذ جدی صهیونیزم بر رسانه های اصلی آمریکایی و غرب، با وجود برخی استثنائات مانند مقالات اخیر نیویورک تایمز، فرصت جدی و جریان ساز برای کشور ایجاد نمی کند و شاید علم بر این مسئله است که موجب گردیده تا دستگاه دیپلماسی دولت به استفاده از دیپلماسی عمومی و استفاده از شبکه های مجازی ترغیب گردد،‌ اما نباید فراموش کرد که همین شبکه ها نیز کاملاً صهیونیستی هستند و به اقرار خودشان در خدمت منافع دولت آمریکا و مورد استفاده ی سرویس های جاسوسی اسرائیل قرار دارند و این یعنی عملاً رسانه های آمریکایی و غربی فرصت چندانی برای تغییر افکار عمومی در آمریکا، برای ما ایجاد نخواهند کرد.

نتیجه: تأثیر گذاری مستقیم بر دولت آمریکا با توجه به این که اسرائیل تأثیرگذارترین ابزارها را در آمریکا و حتی انتخاب رییس جمهور و نمایندگان کنگره دارد، دامنه ای بین خوشبینی بیجا تا بلاهت را در بر دارد و تجربه نشان داده است که حتی با فرض این که افکار عمومی آمریکا تحت تأثیر رسانه های آمریکایی نسبت به ایران عوض شود و حتی به دولت و کنگره نیز فشار بیاورند، خطوط کلی و استراتژی آمریکا هرگز تغییر جهت نداده اند و حتی همین اوباما که روزی ندای افکار عمومی را در باب تغییر سر داد و جایزه صلح نوبل گرفت، به همان سیاست های جنگ طلبانه و حتی تشدید آنها متقاعد شد. واقعیت این است که امروزه سیاستمداران آمریکایی بیش از این که از رسانه ها و افکار عمومی تأثیر بپذیرند، تحت فشار سیاست ها و تفکرات صهیونیزم قرار دارند به نحوی که حتی فشار افکار عمومی باعث نمی شود که آمریکا اقرار نکند که تمام مناسبات حقیقی و مجازی مردم آمریکا تحت کنترل دولت آمریکا و در اختیار اسرائیل قرار می گیرد و همانطوری که اوباما اعلام می کند، آمریکا در بحث ایران کاملاً با اسرائیل هماهنگ خواهد بود و این هماهنگی همانطوری که در دیدار اخیر اوباما و نتنیاهو مشاهده شد به بازگشت و تثبیت همان لحن تهدید و جنگ منجر گردید.

اگر چه رهبر معظم انقلاب با فتح بابی به نام نرمش قهرمانانه، اجازه داد تا دولت با کمترین هزینه به آزمودن آزموده ای قدیمی دست یازد تا به لحاظ احساسی اقناع گردد که تنها چاره حل مشکلات در توان و عزم ملی است، لیکن ایشان با اعلام بدبینی به مذاکرات با آمریکا، حماسه اقتصادی را ذیل مقاومت اقتصادی، امید اول و تدبیر اصولی دولت برای حل مشکلات معرفی می کنند که امیدوارم هر چه زودتر دولت تمرکزش را روی این مسئله قرار دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۵:۰۹
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

زمانی آقای روحانی فرمودند: "حالا که آمریکا کدخدای اروپایی هاست و هرکاری که می کنند اول از کدخدای شان اجازه می گیرند، چرا با کدخدای شان مذاکره نکنیم؟" و همین اصرار و خوشبینی به مذاکره منجر شد تا مقام معظم رهبری،‌ مذاکره را با لفظ قهرمانانه و در چارچوب اصول محدود نمایند، تا هم جناب آقای روحانی و هم کسانی که به فرمول ایشان اعتماد کرده و رأی دادند، به منطق مذاکره در فرهنگ واژگان استکبار بیشتر شناخت پیدا کنند و هم مقاومت به معنی اولین و آخرین راه حل مشکلات دوباره مورد تفاهم عمومی قرار گیرد.

در هر صورت جناب روحانی با کوله باری از امید و اختیارات به نیویورک رفت و برای اولین بار بین دو وزیر امور خارجه و حتی رییس جمهور ایران و آمریکا مذاکراتی با لحن دوستانه صورت گرفت که همین تغییر لحن صرف، موجب شد تا نتنیاهو خودش را به آمریکا برساند و با اوباما دیدار کند که حین این دیدار، آقای اوباما همان تغییر لحن را نیز کنار گذاشته و صدباره بر همان طبل تهدید و جنگ کوبید.

امروز با رنگ باختن تمام لبخندهای اوباما به روحانی و جان کری به ظریف، آنهم تنها با دیداری کوتاه با نتانیاهو، به نظر می رسد که آمریکا نیز از کدخدایی اسرائیل نام تبعیت می کند و اینک سوالی جدی ایجاد می شود: که نکند همان منطق که روحانی را پای مذکره با آمریکا رساند، اطرافیان او را به مذاکره با کدخدای جدید هم وسوسه کند؟!! یا مثلاً نکند منظور آقای ظریف وقتی که هلوکاست را جنایتی فجیع و واقعی می خواند این است که دل کدخدا را بدست آورد؟!

البته اگرچه از پایبندی آقای روحانی به اصول در نرمش قهرمانانه اطمینان دارم، اما می ترسم از روزی که برخی اطرافیان اصلاحاتی و حتی معتدل وی که با دروغ، فریب و توجیه به دنبال نزدیک کردن به هر قیمت ایران به آمریکا هستند، فرمول کدخدایابی را در این فقره نیز دنبال کنند و پشت پرده، به اقدامات خائنانه دست یازند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۲ ، ۰۸:۴۹
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۱ ب.ظ

پستی ظریف در پاسخ به پستِ ظریف

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای ظریف در مطلبی که در فیس بوک خود گذاشته اند، از این گفته ی اوباما که تحریم ها را عامل حضور ایران بر میز مذاکره معرفی کرده، به شدت گلایه کرده است و آن را توهین به ملت ایران دانسته است. اینجانب نیز ضمن محکوم کردن اوباما و تأیید اظهارات آقای ظریف، در پاسخ به این تویت ظریف یک سوال جدی و ظریف دارم:

چه کسانی در تبلیغات انتخاباتی و پس از آن و هم اینک، چاره حل مشکلات را در لغو تحریم ها و چاره لغو تحریم ها را در مذاکره معنی کردند؟! چه کسانی در مناظره انتخاباتی با هماهنگی با چه کسان دیگری سعی کردند اثبات کنند که تحریم ها را می توان و باید با مذاکره حل کرد؟! براستی چه کسانی بودند که اجازه دادند اوباما به ملت قهرمان ایران توهین کند؟! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۲ ، ۲۳:۰۱
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۳۱ ب.ظ

نرمش قهرمانانه و حواشی جدید آن

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از سوالاتی که بعضاً شنیده می شود این است که چرا برای احمدی نژاد چنین مجوزی صادر نشد؟ که بعضاً این مسئله را به عدم اعتماد رهبری به احمدی نژاد و یا عدم حمایت از رییس جمهور تأویل می کنند و برخی نیز حتی مدعی هستند که این استراتژی باید از زمان حیات امام خمینی در دستور کار قرار می گرفت که در این مطلب به پاسخ این سوالات و ادعاها می پردازم:

همانطوری که در مطالب "دو راهی دو سربرد، حاصل استراتژی نرمش قهرمانانه" و "نرمش قهرمانانه، حاصل تغییر شعار یا شرایط؟" نوشتم، استراتژی نرمش قهرمانانه حاصل تغییر شرایط بود نه تغییر رییس جمهور؛ در حالی که برخی از معتمدین قدیمی نظام مانند ولایتی، رضایی، روحانی، عارف، هاشمی و .... از تفکرات و جناح های مختلف،‌ شیوه مذاکره با غرب را دلیل اصلی مشکلات کشور معرفی کردند و با هجمه ی سنگینی به گفتمان مقاومت تاختند،‌ توانستند حدوداً نیمی از مردم را با خود همراه کنند و گفتمان مقاومت و بی اعتمادی به غرب و آمریکا را در اذهان مردم دچار تشکیک نمایند.

پس از به پیروزی رسیدن روحانی،‌ مقام معظم رهبری استراتژی نرمش قهرمانانه و یا بهتر بگویم مجوز مذاکره در چارچوب اصول را صادر کردند تا هم چارچوب مشخص و محکمی را برای قالب مذاکرات تعیین کنند و هم به مردم و دولت اجازه داده شود تا حاصل شعار و برنامه های منتقدان به گفتمان مقاومت، را مشاهده کنند.

‌علی رغم بدبینی رهبری و حامیان گفتمان مقاومت به مفید بودن مذاکرات، اگر آقای روحانی توانست بدون زیر پا گذاشتن اصول و منافع ملی و صرفاً با دیپلوماسی، تغییر لحن و شفاف سازی هسته ای، با مانور بر تجربه مقاومت ایران، موفق به گرفتن امتیاز و رفع تحریم ها شوند که فبها؛ و اگر آمریکا و غرب، بستر مذاکره را محملی برای خودکامگی، کسب امتیاز، زیرپاگذاشتن منافع ملی و حقوق هسته ای قرار دادند، دولت بدون این که اصولی را زیر پا گذاشته باشد به همراه مردم، به تنها راه حل مشکلات کشور که همان مقاومت سیاسی و اقتصادی و مدیریت صحیح کشور است ایمان آورند، در این استراتژی اگر چه بخشی از زمان و انرژی کشور به جای تمرکز بر مسئله مذاکره متمرکز می شود، لیکن نظر رهبری بر احترام به نظر مردم و برنامه دولت و صرف این زمان قرار گرفته است.

نکته ی دیگری که باید پاسخ داده شود این است که حامیان گفتمان مذاکره که سالها به قول خودشان از زمان حیات امام خمینی (ره) تا کنون به دنبال آغاز مذاکره بودند، خودشان را به تیزهوشی و مصلحت فهمی متصف می کنند که از سال ها پیش به چنین نقطه ای رسیده بودند!! و دیگران را و حتی امام خمینی را دیرفهم معرفی می کنند و حال این که چند مسئله حیاتی را در خصوص سیاست مذاکره با آمریکا نظر نمی گیرند:

1- سیاست مذاکره و همکاری با غرب برای اولین بار در دستور کار قرار نگرفت و قبلاً نیز امتحان شده بود و با تعطیلی مطلق و داوطلبانه تمام تأسیسات هسته ای ایران همراه شده بود، ممکن است برخی بگویند که این مذاکرات تا کنون با آمریکا صورت نگرفته بود ولی شرایط و قرائن حاکی از آن است که این مسئله قبلاً به صورت مخفیانه و محدود صورت گرفته بود و به نتیجه ی مفیدی هم نرسیده بود و در همین مذاکره 5+1 نیز در واقع طرف مذاکره کننده خود آمریکا بود. 

2- آنچه که باعث شد هم تأسیسات ما بازگشایی و هم ارتقا یابد سیاست مقاومت بود.

3- مقاومت جانانه دولت نهم و مردم باعث شد تا پیش شرط تعطیلی تأسیسات هسته ای حذف شده و غرب تن به مذاکره بدون پیش شرط بدهد.

4- سیاست مقاومت باعث شد تا بعد از چند جلسه مذاکره بدون پیش شرط، بالاخره تفاهم اولیه روی مبادله سوخت صورت گیرد.

5- اگر فتنه انگیزی همین هاشمی و سران فتنه و عاشقان غرب، نبود همان تفاهم اولیه روی مبادله سوخت با تعیین و معرفی کشور ثالث نهایی شده بود و مذاکرات هسته ای ذیل سایه مقاومت به نتیجه می رسید.

6- فتنه نه تنها باعث شد تا تفاهماتی که تقریباً‌ نهایی شده بود فراموش شود، بلکه 14 ماه مذاکرات هسته ای را تعطیل کرد تا غرب منتظر و امیدوار هنرنمایی حامیان داخلی فتنه باشد.

7- اگر بازهم مقاومت جانانه مردم در برابر فشار تحریم به اصطلاح خردکننده و تبعات مستقیم و غیرمستقیم آن نبود، هرگز آمریکا و غرب دوباره به سیاست مذاکره روی خوش نشان نمی دادند.

8- اگر مقاومت جانانه سوریه و حمایتهای ایران (و پشت کردن به شعار نه غزه، نه لبنان فتنه گران) در برابر غرب نبود، بعد از سوریه، ایران هدف تهدیدها بود و با درهم شکستن سوریه به عنوان جبهه مقدم مقاومت،‌عملاً ایران به عنوان فرمانده این جبهه، هم اکنون مورد تهدید نظامی بود و به مذاکره ای جز مذاکره ذلیلانه دعوت نمی شد.

9- اگر هم اینک نیز رهبر معظم انقلاب، استراتژی نرمش قهرمانانه را در دستور کار دولت قرار داده است یقیناً به معنی مقبول ترین راه نبوده است، بلکه در واقع فرصتیست تا میوه ی مقاومت این  چندساله چیده شود و یا اثبات شود که همچنان بهترین سیاست در برابر استکبار، همان مقاومت صرف است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۲ ، ۱۳:۳۱
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

این که چه کسی پیشنهاد مذاکره تلفنی بین اوباما و روحانی را داده است به یک نقطه ی مبهم و مهم تبدیل شده است که چند خط در خصوص این مسئله می نویسم:

آقای روحانی می گوید از کاخ سفید با نماینده ی ما در سازمان ملل تماس گرفتند، مبنی بر این که آقای اوباما علاقمند به صحبت تلفنی با ایشان است و خانم سوزان رایس نیز ادعا می کند که از سوی هیئت ایرانی تماس گرفته شد و اعلام شد پرزیدنت روحانی در مسیر حرکت به سمت فرودگاه  تمایل به گفتگو با اوباما دارد، همانطوری که می بینید بین روسای جمهور ایران و آمریکا حداقل دو واسطه وجود دارد، یک نفر خانم رایس و دیگری آقای خزاعی که این مسئله، موارد و احتمالاتی را به ذهن متبادر می سازد:
اولاً هیچ یک از دو رییس جمهور منکر این مسئله نیستند که اوباما تماس گرفته است.
ثانیاً این که هیچ یک از دو طرف حاضر نیستند انتقادات منتقدین را در آغاز این تماس به جان بخرند و اصرار به معرفی طرف مقابل به عنوان شروع کننده مذاکره دارند و این مسئله نشان از تحت فشار بودن هر دو دولت برای ورود به مذاکرات را دارد.
ثالثاً این که اوباما قبل از مذاکره تلفنی به مذاکره حضوری اعلام علاقه کرده بود، که از سوی آقای روحانی رد شد و این مسئله موجب سرخوردگی و انتقادات شدیدی به اوباما شده بود که این مسئله می تواند در پیشنهاد مذاکره تلفنی به روحانی، او را با احتیاط مواجه کرده باشد.
رابعاً آقای روحانی و هیأت مذاکره کننده اش یا باید اظهارات خانم رایس را تکذیب کنند و یا برای آن دلیل و توجیه مناسب بیاورند و در صورت عدم تکذیب اظهارات خانم رایس، به نظر می رسد که حداقل یک نفر در هیأت مذاکره کننده، دروغگویی غیرقابل اعتماد باشد.
خامساً نگرانی اسرائیل و عربستان از تماس تلفنی اوباما و روحانی اثبات می کند که موقعیت اوباما طوریست که احتمال امتیازدهی در آن محتمل است و این مسئله باید مورد دقت منتقدان مذاکرات نیز قرار داشته باشد، بالاخره ما آموخته ایم که بخشی از منافع مان را در مواضع اسرائیل جستجو کنیم. 
سادساً بعید به نظر نمی رسد بین اطرافیان روحانی و اوباما هماهنگی هایی اتفاق افتاده باشد و البته بافرض این که ایشان از جزئیات مسئله مطلع نبوده باشند، بعید به نظر می رسد که این هماهنگی با بی میلی ایشان رخ داده باشد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۲ ، ۲۱:۳۴
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر چه مذاکرات دولت روحانی با آمریکا و غرب نمایشی از حقانیت و صلابت انقلاب بود و با ناز ایران و نیاز آمریکا به مذاکره همراه شد و اگر چه حرف دو طرف مبنی بر لزوم تسریع در حل ابهامات هسته ای و تحریم ها و البته تعدد اختلافات و مشکلات است، اما دولت باید بداند که اگر اقتصاد داخلی را به امید قطع تحریم ها به اقتصاد مقاومتی نزدیک نسازد، عرصه ی مذاکره به عرصه ی امتیازطلبی آمریکا و اطاله ی مذاکرات و تشدید مشکلات داخلی همراه خواهد شد.

دولت روحانی اگر چه در مدت کمی که از شروع کارش گذشته است، شیوه ی مدیریت اقتصادی عقلانی را تجربه می کند، اما در کنار استفاده از اصول عقلانی و علمی اقتصاد، هنوز تا بکارگیری اقتصاد مقاومتی فاصله ی زیادی داریم. اقتصاد مقاومتی باید با محوریت تولید، خودکفایی و دوری از اقتصاد نفتی در دستور کار قرار گیرد و هر چه سریعتر دولت باید با این اقدام، قدرت خود را روی میز مذاکره افزایش دهد. اصرار بیش از حد به تسریع در مذاکره اگر چه در رد "مذاکره برای مذاکره" در دستور کار قرار گرفته است اما دولت باید بداند که دشمن این تمایل به تسریع در مذاکره را به معنی بی تابی و ضعف در مدیریت تلقی خواهد نمود.

اکنون مذاکرات جدی، سریع و مفید، تنها در کنار مدیریت مقاومتی اقتصاد و عزم دولت به حل درون زای مشکلات میسر است و اگر آمریکا احساس کند که ایران از حل مشکلات داخلی و تحریم ها عاجز و فقط به امید اتمام تحریم ها نشسته است، مطمئناً مذاکرات فرسایشی و سلطه طلبانه را در دستور کار قرار خواهد داد.

بر این اساس توصیه می شود که دولت هر چه سریعتر اقتصاد متکی به  درآمدهای نفتی را به سمت اقتصادی غیرنفتی و مولد هدایت کند و با استفاده از شفاف سازی اقتصادی و حمایت از تولید و اخذ مالیات از بنگاه های اقتصادی غیرمولد و مضر و استفاده علمی از ابزارهای اقتصادی مانند بانک و بازار سرمایه، نقدینگی های مازاد را از جامعه جمع کند و با رساندن آن به دست تولید کنندگان با محوریت خودکفایی، پشت نمایندگان مذاکره کننده ایران را گرم کند و غرب و آمریکا را مجبور به مذاکرات جدی و از موضع برابر نمایند، یادمان باشد که اگر نرمش را به معنی مذاکره معنی کنیم، قهرمانی را جز در اقتصاد مقاومتی و پایداری بر اصول و آرمانها نمی توان محقق نمود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۲ ، ۲۰:۲۹
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اکثر سیاسیون و کارشناسان بین المللی و حتی مسئولان مذاکره کننده ی اروپایی و آمریکایی و حتی اذهان مردم ایران‌ اقرار دارند که چیزی جز یک تغییر لحن در ایران ندیده اند،‌ پس سوالی که ایجاد می شود این است که چرا آمریکا تنها به یک تغییر لحن، دل خوش کرده است؟ چرا اوباما اینچنین برای مذاکره با روحانی هرچند از نوع تلفنی بی تابی می کند؟ اگر تغییر لحن کافی بود که ما قبلاً‌ نیز تغییر لحن داشتیم،‌ در دوره ی آقای خاتمی ما مذاکراتی با لحن های نرم تر هم داشتیم،‌ پس چرا آن موقع آمریکا برای مذاکره ناز نمی کشید؟ این سوالات و مجموعه ی دیگری از سوالات را در ذیل این مطلب پاسخ خواهم گفت:

آمریکا برای تعامل با کشورهای دنیا 3 طبقه بندی برای خود ایجاد نموده است، دسته ای دوستان و مستعمرگان سیاسی و اقتصادی اویند، گروهی دشمنان و مطرودان آمریکا هستند که عملاً روابط مستقیم دیپلماتیک شان تعطیل است و گروه سوم، آن دشمنانی هستند که آمریکا نمی تواند با ایشان تعامل و مذاکره نداشته باشد که روسیه و چین از این دسته اند و اخیراً به نظر می رسد، آمریکا در حال انتقال نام ایران از فهرست دسته ی دوم به دسته ی سوم است،‌ آمریکایی که زمانی حتی حاضر نبود یک سانتریفیوژ روشن را تحمل کند،‌ آمریکایی که حاضر نبود مجوز مذاکره بدون پیش شرط را به 5+1 بدهد،‌ آمریکایی که مدام دم از همه ی گزینه های روی میز می زد و حمله به سوریه را برای ترس ایران تدارک دیده بود،‌ اکنون به این سمت می رود که حل بسیاری از معادلات جهان را بدون ایران نمی توان حل کند، آمریکا احساس می کند همانطوری که مجبور است در خصوص رقابت ها، عداوت ها و اختلافات با روسیه و چین مذاکره کند،‌ مجبور است با ایران نیز مذاکره کند، تجربه در این چند ساله در خصوص افغانستان،‌ عراق و اخیراً‌ نیز سوریه ثابت کرده است که عدم حضور ایران در معادلات مهم منطقه، به مثابه یک مجهول بزرگ است که این معادلات را غیرقابل حل می کند.

آمریکا و ایران هم اکنون به نقطه ی جدیدی از تعامل رسیده اند و  این تعامل مرهون مقاومت و پایمردی 3 دهه ی رهبران عزیزمان، مردم غیور و مسئولان دلسوز است، آمریکایی در این مدت تمام گزینه ها را نه تنها روی میز داشت که بلکه همه را به کاربست ولی با هیچ گزینه ای از جنگ، ترور، تحریم، تهدید، کودتای مخملی، .... نتوانست نظام و مردم را به زانو درآورد و اکنون ایران میوه ی مقاومتش را در نرمش قهرمانانه می چیند،‌ ایران بدون این که امتیازی داده باشد با تغییر لحن آمریکا را در پذیرش شکست در برابر مقاومت قهرمانانه ایران یاری می کند.

توجه: در میان مسائلی که بین آمریکا و ایران می گذرد، عده ای هنوز حاضر به درک مسائل نیستند، برخی مسائل اخیر را به معنی کوتاه آمدن از اصول تلقی می کنند، در حالی که اصول ایران همچنان با قوت خود پابرجاست و رییس جمهور نیز بر آن تأکید دارند؛ برخی دیگر مثل هاشمی و اعوانش نیز به اشتباه گمان می کنند که این شیوه را از همان اول می توانستیم به کار گیریم که یقیناً این نیز گمانی خام است چرا که ایران همواره آماده مذاکره از موضع برابر بود و این آمریکا بود که از موضع بالا هر مذاکره ای را به شرط و شروط خفت آور و خارج از اصول ایران منوط می کرد.

مطالب مرتبط:
پایداری مقتدرانه پی مستحکم نرمش قهرمانانه
دو راهی دو سربرد، حاصل استراتژی نرمش قهرمانانه
نرمش قهرمانانه، حاصل تغییر شعار یا شرایط؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۲ ، ۰۹:۲۱
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

افسران - بی بی سی فارسی: احمدی ن‍ژاد و رهبر معظم ایران بر سر موضوع هسته‌ای اختلاف دارند/ پاسخ جالب جلیلی به شیطنت خبرگزاری سی‏ ان‏ اناگر امروز به جایی رسیدیم که رهبر معظم انقلاب مجوز نرمش قهرمانانه را صادر کند و روحانی را با اختیارات تام به آمریکا بفرستد، اگر امروز آمریکا در بدر به دنبال نشستن پشت میز مذاکره است و مدام خودش را به مذاکرات علاقمند نشان می دهد و برای ملاقات اوباما و روحانی برنامه ریزی می کند، تنها یک دلیل دارد؛ این آمریکا و غرب همان هایی هستند که 3 سال بعد از بازگشایی سانتریفیوژهای هسته ای مذاکرات را به پیش شرط منوط می کردند و در سال چهارم مذاکرات و پس از پایداری مردانه در برابر بیانیه های تهدید آمیز شورای امنیت (در دولت احمدی نژاد)، به مذاکرات بدون پیش شرط و حتی موافقت با مبادله سوخت تن دادند؛ این آمریکا و غرب همان ها هستند که با بروز فتنه 88 به امید براندازی و کمک به براندازان 14 ماه مذاکرات هسته ای را بالکل تعطیل کرد و به جای آن، وارد فاز جدید تحریم های به اصطلاح خرد کننده شدند و بازهم با پایداری مردانه انقلاب و مردم ایران در جبهه های داخلی و خارجی مواجه شدند و این بار و در حالی که تنها منتظر یک نرمش از هر نوعی بودند، در برابر نرمش قهرمانانه ایران، دست از پا نشناخته پشت میز مذاکره دست به چانه نشسته اند.

چیزی که امروز دولت آقای روحانی می تواند با اقتدار رویش مانور دهد، قهرمانی این نظام است، این اقتدار مردم و رهبری است که پای آمریکا و غرب را شل کرده است و از فکر براندازی منصرف (شما بخوانید نا امید)، کرده است، به یقین اگر ایران این ظرفیت بالا از مقاومت را از خود نشان نمی داد، اکنون ما باید به دنبال آمریکا و غرب می دویدیم و اگر اکنون کارشناسان و سیاستمداران غربی به آمریکا هشدار می دهند کمی میلش به مذاکره را کمتر بروز دهد تا ایران کمتر به امتیاز گیری بیندیشد، حاصل همان مقاومت جانانه نظام و مردم است. اکنون آمریکا و غرب از تسلیم کردن سوریه نا امیدند و نه گزینه ی نظامی برایشان باقی مانده، نه گزینه ی اپیزیسیون داخلی و نه خستگی مردم در برابر گزینه ی تحریم خردکننده، اکنون آمریکا و غرب می دانند که گرانیگاه منطقه نه ترکیه است و نه عربستان بلکه این ایران است که علی رغم تمام دست و پازدن های ایادی آمریکا همچنان در حد همان نوچه های بچه ننه باقی مانده اند و ما میوه ی مقاومت را در نرمش قهرمانانه می چینیم، چه منجر به ختم تحریمها بشود و چه منجر به رسوایی دشمنان، مهمترین کاری که دولت باید انجام دهد این است که پایدرای مقتدرانه را به خصوص در حفظ مقاومت اقتصادی و عرصه های دیپلماسی متبلور نگاه دارد تا بستر نرمش قهرمانانه همچنان استوار باقی بماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۰۹:۵۳
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۴۷ ق.ظ

مواضع رهبری، مرکز تمرکز جهانیان

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی که رییس جمهور آمریکا در سخنرانی اش در سازمان ملل، نظر مقام معظم رهبری را به عنوان "فتوای رهبر عالی (معظم) ایران" مورد استناد قرار می دهد و چند ساعت بعد نیز رییس جمهور ایران، در نطقش و در حالی که خودش را با اختیارات تام معرفی کرده است به نظر رهبری با عنوان "رهبرفرزانه انقلاب" در خصوص راحت ترین راه حل مشکل مذاکرات هسته ای ایران (مبنی بر پذیرش حق ایران) استناد می کند، سه پیام مهم قابل استخراج است:

1- حتی دشمنان کشور نیز به نظرات و فتاوای رهبر معظم انقلاب اهمیت قائلند و به صحت و صلابت این نظرات ایمان دارند و فتوای رهبری برای ایشان نیز به عنوان یک سند اعتماد آور تلقی می شود و اگر چه ما تا کنون تخلفی در خصوص مسئله صلح آمیز هسته ای نداشته ایم، اما این فتواست که تنها و مهمترین دلیل اعتماد برای آینده ی فعالیت ایران محسوب می شود.

2- وجود حاکمیت دوگانه در کشور ما از سوی دوست و دشمن انکار می شود و اکنون هم مسئولان و سیاسیون داخلی و هم اپوزیسیون و دولت های خارجی مطمئن هسند که حاکمیت در کشور ما یکیست و چیزی به نام حاکمیت دوگانه در این کشور وجود ندارد و در واقع این حاکمیت قدرتمند است که آمریکا را از امکان تغییر حاکمیت ایران ناامید کرده است.

3- در حالی که تا کنون مواضع رهبری به وضوح مورد اشاره و معرفی قرار نمی گرفت، اما سانسور غرب در این خصوص عملاً دیگر میسر نبوده و سازمان ملل و مهمترین سخنرانی های آن، به ذکر مواضع رهبر معظم انقلاب و نقل قول محترمانه از ایشان می پردازد و این به معنی گشوده شدن باب جدیدی از شناخت جهانیان از مواضع و نظرات رهبر معظم انقلاب و آرمانهای انقلاب خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۰۱:۴۷
سیاوش آقاجانی