انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی
جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۵۰ ب.ظ

نقد کوتاهی بر مذاکرات هسته ای دکتر جلیلی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اگر چه حقیر نیز سیاست خارجی انقلابی، مستحکم، کارشناسانه و فعال را شایسته انقلاب اسلامی می دانم و از سستی، تسلیم و انفعال در سیاست خارجی بی زارم، لیکن همچنان که به سیاست خارجی و بعضاً حواشی داخلی آن، در دولت یازدهم انتقاداتی داشته ام، ضمن تأیید روند کلی مذاکرات انقلابی دکتر جلیلی (مسئول قبلی گروه مذاکره کننده ایران در مذاکرات هسته ای)، لازم می دانم انتقادی نیز به روش ایشان داشته باشم:

یادم هست که جناب دکتر جلیلی در بحث های خود بخش زیادی از توانش را صرف انتخاب و معرفی زمان و مکان جلسات می کرد تا از این دوعامل به نفع خود در جلسه استفاده کند و به بهانه ی آنها اقدام به تحقیر طرف مقابل کند، ایشان تاریخ برخی از جلسات هسته ای را در ایام الله انقلاب (مثل سوم خرداد) قرار داد و به بهانه ی آن مناسبت، در جلسات مذاکره ده ها دقیقه از تاریخ، سوابق، مواضع و اصول انقلابی ما برای گروه مذاکره کننده سخن گفت و همین مسئله در مورد مکان جلسات نیز به نوع دیگری صورت گرفت، یعنی جناب جلیلی اصرار داشتند تا جلسات مذاکره با گروه 5+1 در کشورهای همسایه و مکان هایی (مثل عراق) برگزار شود که پایگاه ایران در آن کشورها قوی تر از غرب و آمریکا باشد که این دو مسئله خیلی زود با حساسیت طرف مقابل مواجه شد و از آن پس، طرف غربی برای هر تاریخ و مکانی که ایران انتخاب می کرد، با وسواس و حساسیت خاصی همه چیز را مورد بررسی قرار می دادند تا هیچ واقعه و حادثه تاریخی در آن رخ نداده باشد و همین مسئله باعث می شد تا هیأت های مذاکره کننده ی ما و غرب، در سال های آخر، بیش از مذاکره بر مسائل هسته ای و تحریم ها، برای تعیین زمان و مکان جلسات باهم مذاکره و دیدار و کلنجار داشته باشند.

البته همان طوری که عرض کردم سیاست خارجی دکتر جلیلی را به لحاظ استحکام، استدلال و استفاده از قدرت و توان شهدای هسته ای می پسندیدم، چرا که ایشان با نمایشی که از قدرت و صلابت ایران و ایرانی به نمایش می گذاشت، باعث شد تا طرف مقابل نتواند حلوای نقد ما را در ازای سرکه ی نسیه اش مورد معامله قرار دهد و به یقین اگر همان خط سیر مذاکراتِ بدون پیش شرط، که پس از سه سال مقاومت (بر سر بدون پیش شرط بودن) آغاز شد و به سرعت به نقطه ی تبادل سوخت هسته ای در کشور ثالث رسید، به مقطع تعطیلی 14 ماهه مذاکرات به مناسبت کمک غربی ها به فتنه 88 برخورد نمی کرد، اینک هم پرونده هسته ای ایران به مراتب  وضعیت بهتری داشت و هم گفتمان مقاومت، گفتمان غالب مردم و مسئولان دولتی بود؛ لیکن مقصران و قاصران در بحث فتنه 88 نه تنها هرگز به خاطر این خیانت تاریخی شان پوزش نخواستند، بلکه عدم موفقیت در مذاکرات هسته ای را به ادبیات مقاومت و شخصیت انقلابی مذاکره کنندگان ربط دادند تا ادبیات مقاومت و انقلابی گری در اذهان مردم رنگ ببازد و به جای آن ادبیات مذاکره بنشیند که البته یقیناً همیشه ماه پشت ابر نخواهد ماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۵۰
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بیش از 4 سال از تأسیس این وبلاگ می گذرد و پس از مدت کوتاهی از آغاز به کار آن، مطالب آن در رسانه ها و نشریات مختلفی اعم از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران (برنامه پایش شبکه 1)، رسانه ی ضدانقلاب bbc  (نوبت شما)، خبرگزاری ها (مانند فارس و دانشجو و ...)، سایت های خبری و تحلیلی (مانند رجا، جهان، مشرق، فرهنگ، حرف تو، بولتن، 598، صراط، عمارنامه، 8 دی و ...)، روزنامه ها و نشریه های مختلف (مانند مردمسالاری، شاخص، پرتوی سخن و ...) منتشر گردید، لیکن جز معدودی از این رسانه ها، بقیه بدون هیچ مجوز و حتی اطلاع رسانی در خصوص استفاده از این مطالب به این مسئله اقدام نموده اند و بعضاً به صورت تصادفی و مدت ها پس از انتشار آنها، از این مسئله اطلاع یافته ام، لیکن از آنجا که انتشار این مطالب را در خدمت اشاعه ی نقدها و تحلیل های دلسوزانه ام می دیدم، انتقادی به هیچ یک از این رسانه ها نداشته و حتی از ایشان تشکر نیز کرده ام، لیکن چند موردی که برخی سایت های معتبر، مطالبم را بدون ذکرمنبع و حتی به نام سردبیر خود و یا افراد دیگری منتشر کرده اند برایم ناگوار بود که نمونه ای خاص از این بداخلاقی ها در همین هفته رخ داد که به منظور حفظ آبروی سایت مزبور از ذکر نام آن خودداری می کنم:

یکی از سایت هایی که در امر تحلیل، جزء معتبرترین و مطرح ترین سایت های تحلیلی کشور است و حتی اقدام به پرداخت اجرت بابت مقالات تخصصی و علمی در زمینه های مختلف می کند، حدود یک سال پیش از من در یک موضوع خاص اقتصادی، مقاله خواست و خواست که مقاله ام را به انضمام فرم مشخصاتی که ارسال کرده بودند، برایشان بفرستم که حقیر هم چنین کردم و پس از ارسال آن ها، به من ایمیل زدند که "مقاله تان فاقد امتیازات علمی سایت مان شناخته شده است"، حدود 20 روز پیش هم بار دیگر از همان سایت تلفنی تماس گرفتند که ضمن پرسیدن مشخصاتم، مقاله بخواهند که پس از پاسخگویی به سؤالات شان، با توجه به سابقه قبلی، ایشان را به وبلاگم ارجاع دادم تا اگر همچنان فاقد صلاحیت علمی ایشان هستم وقت دوطرف گرفته نشود، که در این مدت نیز خبری از ایشان نشد، لیکن دیروز یکی از مقالات این سایت تحلیلی که در سایت های متعدد دیگر نیز منتشر شده بود، نظرم را جلب کرد و با کمال تعجب دیدم بیش از دوثلث آن مقاله عیناً از یکی از مطالب من کپی شده است! و ذیل مقاله بدون ذکری از نام حقیر یا وبلاگم، نام یک دانشجوی دکترای اقتصاد درج شده است! در این حال بود که احساس کردم این مقاله ام نبوده که به زعم دوستان واجد شرایط علمی نشده، بلکه آن فرم مشخصات بوده است که نظر ایشان را تأمین ننموده است و این مسئله مرا به یاد داستانی از بهلول انداخت، بعد از این که بهلول را به یک میهمانی اعیانی راه ندادند، رفت و با لباسی اشرافی بازگشت و این بار او را محترمانه بر سر سفره ی غذا نشاندند و او بجای این که خودش از غذا تناول کند، آستینش را به ظرف غذا می زد و به او می گفت :"بخور! بخور!" چرا که آن لباس بود که برای ایشان محترم بود نه بهلول! و اکنون نیز گویا برخی سایت ها که پسوندهای علمی و تحلیلی را یدک می کشند، صرفاً به همان لباس اشرافی امروز که مدرک دانشگاهی افراد است توجه دارند و آثار بی ارزش بنده که فاقد صلاحیت علمی معرفی کرده بودند (و البته همچنان ادعایی در خصوص علمی بودن آنها ندارم)، آنگاه که توسط یک دانشجوی دکترا کپی و پیست می شود، می شود واجد صلاحیت علمی!

اگر چه ورود حقیر به امر وبلاگ نویسی و به خصوص نقد و تحلیل و ارائه پیشنهاد از بدو آن به منظور انجام وظیفه و تأثیرگذاری به وسع توانم بوده است و اگرچه هرگز بابت انتشار مطالبم در سایت ها و روزنامه ها و نشریات، مزدی مطالبه و دریافت ننموده ام، لیکن ترجیح می دهم اگر کسی از نوشته های ناقابلم استفاده می کند، ضمن ذکر منبع، حقیر را نیز در جریان بگذارد و اگر این مسئله با انتشار در نشریات صورت می گیرد، نسخه ای از آن را برایم ارسال نماید و البته با وجود تمام مشکلاتی که در این عرصه با عدم تناسب بین وقت و سوادم با سوژه های زیاد و مهم کشور دارم، همچنان به اندازه توانم از پرداختن به مسائل جامعه در جهت رشد و پیشرفت انقلاب و مردمم دریغ نخواهم کرد، ان شاءالله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۴۷
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۴۵ ب.ظ

افزایش برآوردهای اشتباه دولت و لزوم چاره اندیشی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در مطلب اخیرم با عنوان "تحلیلی بر بحث انصراف از یارانه ها" مشکلات عدیده ی دولت در تأمین یارانه ی نقدی خانوارها را برشمردم و انصراف از دریافت آن را در راستای حفظ منافع ملی دانستم و در کنار آن عرض کردم که توقع انصراف داشتن از خانواده هایی که در تأمین نیازهای ضروری شان دچار مشکلند، توقعی کاملاً نابجا است. در آن مطلب نقدی نسبت به عملکرد دولت در این خصوص ارائه نکردم تا تأثیرسوئی روی بحث انصراف ها نداشته باشم ولی با توجه به این که مهلت 12 روزه ی ثبت نام به پایان رسیده است و ثبت نامه 73 میلیون نفری مردم و با توجه به این که برآوردهای اشتباه دولت صرفاً به بحث انصراف از یارانه ها معطوف نبوده است و این چندمین بار است که دولت اقرار می کند و یا لااقل اثبات می کند که اشراف خوبی بر وضعیت کشور ندارد، ضمن طرح بحث انصراف از یارانه ها، به چند مورد دیگر از اشتباهات محاسباتی دولت اشاره خواهم کرد:

برآورد اشتباه از عمق محبوبیت دولت: شاید دولت به پشتوانه ی رأی نزدیک به 51 درصدی خود گمان می کرد که لااقل بخش زیادی از حامیانش از دریافت یارانه انصراف خواهند داد، ولی این برآورد اشتباه از آب درآمد چرا که مردم از سویی می بینند حاصل مقاومت خودشان و دست آورد دانشمندان هسته ای شان روی میز مذاکره با دشمنان زورگو قرار گرفته و حتی بخشی از آن نیز هرچند موقتاً معامله گردیده است و از سوی دیگر می بینند که دولت حتی از پرداخت یارانه نقدی مردم نیز عاجز است و در نهایت می بینند که دولت به جای این که مشکل مردم را حل کند از مردم می خواهد که باری بر دوش خودشان بگذارند تا دولت سبکبارتر گردد، شاید اگر دولتی روی کار می آمد که شعارش مقاومت در برابر تحریم های اقتصادی بود، دعوتش به انصراف می توانست با استقبال بیشتری مواجه شود، اما وقتی دولتی که شعار انتخاباتی اش مذاکره و مدعی داشتن کلید حل تمام مشکلات بوده است، از مردم می خواهد که از یارانه انصراف دهید، شرایط طور دیگری رقم می خورد؛ مردم توجه دارند که اساس شعارهای این دولت بهبود مسائل اقتصادی با کوتاه آمدن از برخی مواضع سیاسی و هسته ای بوده است و اگر قرار باشد هم از مواضع سیاسی و هسته ای کوتاه بیاید و هم اوضاع مردم بهتر نشود و هم توقع انصراف مردم از یارانه ها را داشته باشد، عملاً دچار تناقض گردیده است، تناقضی که از دید منتقدان و  حامیان دولت نیز پنهان نمانده و مبنای تصمیم گیری ایشان در ثبت نام پرشور و گسترده برای دریافت یارانه گردیده است.

عدم شناخت مناسب از شرایط مردم: آنانی که در بین مردم زندگی می کنند متوجه می شوند که عملاً مردم و به خصوص طبقات ضعیف و متوسط به لحاظ مشکلاتی که دارند، تورمی که درک می کنند و درآمدی که سالهاست به همان تناسب افزایش نمی یابد، امکان صرفه نظر از یارانه را ندارند و انصراف از یارانه برای این طبقات به معنی بروز مشکلات معیشتی بعضاً جدی تلقی می گردد و از سوی دیگر این توقع از افراد مرفه و بالاتر از متوسط نیز منطقی نبود، چرا که بسیاری از افراد در این طبقات اگر صادق بودند و قصد کمک به کشور را داشتند اینقدر راحت در فرمهای خوداظهاری مالیاتی، درآمدهای واقعی شان را کتمان نمی کردند و در جهت کاهش و حذف همان مالیات محدودی که برای شان تعیین می شد اینقدر به دروغ و کلک متوسل نمی شدند و یا با پاگذاشتن بر منافع ملی در مسائلی مانند ارز سرمایه گذاری نمی کردند و به همین لحاظ وقتی که سطوح متوسط و فقیر توان انصراف از یارانه را ندارند و طبقات مرفه نیز انگیزه و عزمی برای این کار ندارند، به راحتی می توان فهمید که عملاً انصرافی از یارانه ها میسر نخواهد شد.

عدم شناخت صحیح از حساسیت های مردم: توقع لبیک مردم به دولتی که با شعارها و رفتارهای رفاه طلبانه و تجمل گرایانه در قید و بند هزینه تراشی های سنگین برای تغییر دکوراسیون و ساخت استخر و سونا در کاخ ریاست جمهوری و جشن های گران قیمت و پاداش های میلیونی، خرید خودروهای شاسی بلند خارجی، افشای فهرست پرداختی های میلیاردی به فوتبالیست ها، ... است از همان ابتدا اشتباه بود، دولتی که از مردم کمک می خواهد باید می دانست که مردم قبل از انصراف به سر و وضع دولت نگاه می اندازند تا ببینند گذشتن از یارانه ها در کدام محل ها هزینه خواهد شد.

وعده های 100 روزه: یکی از شعارهای انتخاباتی و اولیه دولت این بود که بعد از 100 روز تحولات به صورت محسوس و قابل مشاهده خواهد بود، لیکن چیزی از شروع به کار دولت نگذشته بود که مسئولان دولت و شخص رئیس جمهور اقرار کرد که تصوراتش در خصوص شرایط کشور صحیح نبوده است و در 3 ماه ابتدایی، دولت بیشتر معطوف تهیه گزارش در خصوص واقعیات و مشکلات کشور خواهد شد و این که مشکلات کشور بیش از حد تصورشان بوده است که همه ی اینها نشان از عدم درک صحیح از حقایق کشور را دارد، آنهایی که گزارش 100 روزه ی رئیس جمهور را از تلویزیون مشاهده کردند، متوجه شدند که این گزارش عملاً در جهت سیاه نمایی از شرایط تحویل گرفته شده بود تا مردم متوجه شوند که دولت چرا قادر به تحقق آن وعده ها نگردیده است.

طرد شعار مرگ بر آمریکا: راهپیمایی های 9 دی و 22 بهمن در حالی رخ داد که جناب هاشمی و روحانی و زیباکلام و ... بسیاری از متفکران و رسانه های حامی دولت در آن موقعیت امیدواری های خاصی پیدا کرده بودند که بتوانند شعار مرگ بر آمریکا را از صحنه شعارها و راهپیمایی های مردمی حذف کنند که برآوردها غلط از آب درآمد و مردم با شور، شعور، شعار و حضوری شدیدتر، مرگ برآمریکا گویان، بر این برآورد دولت خط بطلان کشیدند.

سبد کالا: دولت پس از این که با سوء مدیریت در بحث سبد کالا موجب تشکیل صف های طویل و عدم برخوردای برخی افراد نیازمند گردید، نشان داد که اطلاعات و برآورد صحیحی از مسائل و مشکلات مردم و کشور ندارد و این مسئله در نهایت منجر به اقرار و عذرخواهی رئیس جمهور شد، هرچند که بعدها جناب نوبخت آن عذرخواهی را بی مورد دانست! و حتی رسانه های حامی دولت جناب روحانی، عذرخواهی و برآوردهای اشتباه او را نتیجه ی عمق ناپیدای خرابکاری های 8 سال گذشته دانستند!

خالی بودن خزانه: اقرار به خالی بودن خرانه از سوی بالاترین مقام اجرایی، با اعلام آمارهای کاملاً متناقض از سوی برخی دیگر از مردان اقتصادی دولت (مانند رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد و ...) رد شد، به خصوص که این ادعا با ادعای خالی بودن انبارهای مایحتاج کشور نیز همراه شد، لیکن در عرض مدت خیلی کوتاهی دولت توانست هم یارانه ها را توزیع کند و هم سبد کالا را در سطح گسترده ای بین مردم توزیع نماید که این مسئله نیز نشان از عدم اشراف جناب رئیس جمهور در خصوص خزانه و انبارها داشت.

با توجه به موارد فوق به نظر می رسد دولت باید نسبت به برآوردهای خود دقت بیشتری منظور کند و با حضور مستمر و غیرنمایشی در میان مردم و استفاده از کارشناسان متعدد و به تبع آن با کاهش اشتباهات محاسباتی خود، فضای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور را دچار هزینه های زائد ننماید، هزینه هایی که بعضاً اینقدر از اهداف پررنگ ترند که اصل برنامه های دولت را زیر سؤال می برند. هزینه هایی که طرح توزیع سبد کالا یا همین انصراف از یارانه ی نقدی یا مطرح کردن نابجا و اشتباه خزانه ی خالی ایجاد کرد، در اوج مذاکرات هسته ای موجب تضعیف اقتدار ملی پای میز مذاکره و وارد شدن خدشه به عزت ملی و روحیه ی مردم و کاهش محسوس محبوبیت دولت گردید. 

این مطلب در عمارنامه منتشر شد.

مطلب مرتبط:
تحلیلی بر بحث انصراف از یارانه ها
سبد کالا، شاهد عدم صحت بانک اطلاعات اقتصادی دولت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۴۵
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دیشب در نشست هفتگی دوستانه ای که بین جمعی از فعالان فرهنگی و مذهبی شهرمان برگزار شد، پس از مدت ها بحث و تبادل نظر، بالاخره پرداختن به موضوع جایگاه زن در احیای سبک زندگی اسلامی و به خصوص بحث حجاب و عفاف رسیدیم ولی از آنجا که پیشنهاد مورد تأکید حقیر در خصوص جایگاه مرد در احیای سبک زندگی اسلامی و به خصوص بحث حجاب و عفاف بود، احساس کردم که مطلبی را در همین خصوص تقدیم نمایم:

از آنجا که مقوله ی حجاب و عفاف متأسفانه به اشتباه با بحث زن درآمیخته شده است، نقش و جایگاه مردان در بحث حجاب و عفاف آن طور که بایسته، شایسته و مهمتر از همه عملیاتی است مورد پردازش قرار نگرفته است در صورتیکه تکالیف و مسئولیت های مردان در اداره ی خانواده براساس آیه ی شریفه ی "الرجال قوامون علی النساء" بیش از زنان تعریف گردیده است و حتی در جمع های مردانه نیز مردان بیش از این که به بحث و تبادل نظر در خصوص نقش و تکالیف خود در احیای یک خانواده اسلامی بپردازند به بحث و نظر در خصوص نقش زنان در رونق معضلات فرهنگی به خصوص بی حجابی و بی عفتی و ... می پردازند، در صورتی که مردان تکالیف و ابزارهایی دارند که با استفاده ی صحیح از آنها می توانند بخش زیادی از شرایط تشکیل یک خانواده اسلامی را تأمین نمایند که در ادامه به برخی از مهمترین آنها اشاره می نمایم:

محبت: اگر زن به عنوان چشمه ی محبت و عطوفت در خانواده وظیفه ی گرم کردن کانون خانواده را دارد، این مرد است که باید این چشمه را تغذیه و حفظ و حراست کند، چشمه ی محبت زن از عمق وجود مرد است که می جوشد و راه به خانواده می یابد و اگر زنی قادر به سیراب کردن عاطفه ی خانواده نباشد، این مرد است که ابتدا باید به خودش بنگرد که آیا چیزی برای جوشش به این چشمه داده است؟! به راستی تا کسی نازکش نداشته باشد چگونه می تواند اهل ناز و محبت گردد؟! مرد اگر چه باید به فرزندانش نیز محبت ورزد اما باید این محبت را به درستی بین همسر و فرزندانش توزیع کند و نیاز محبتی هر یک را به درستی درک و تأمین نماید و البته همین محبت نیز باید در خانواده مدیریت شود، یک مرد می تواند بدون تنبیه و تشر و تنها با شدت و ضعف در محبت موجب تنبه و توجه و تربیت خانواده اش گردد.

روزی حلال: یک مرد وظیفه دارد در راه تأمین درآمد حلال برای خانواده تلاش کند و تا به آنجا که در شأن همسر و خانواده اش است ایشان را به لحاظ خوراک و مسکن و درمان و آموزش و سایر نیازها تأمین نماید، تأمین درآمد حلال و آبرومندانه برای همسر و فرزندان از عوامل افتخار و تکیه کردن یک زن به شوهرش است، مردی که وظیفه ی تأمین درآمد را به همسرش بسپارد و یا بدون یاری او به این مهم قادر نباشد، عملاً موجب کاهش اتکا و افتخار همسرش به او می گردد. و اما مهمتر از کسب درآمد، حلال بودن آن است؛ مال حرام، هرچند که خورنده اش نداند، اثرات وضعی خود را می گذارد و موجب از بین رفتن حس و حال عبادت و کم سو شدن نور معنویت در خانواده می گردد، به راستی جز به سیب حلال بهشتی می توان منتظر رویش کوثری عالمتاب بود؟! درآمد حلال در رشد و تربیت تمام اعضای خانواده نقش به سزایی دارد و درآمدی که حق الناس و حق الله (خمس و زکات و ...) به آن آمیخته شده باشد نمی تواند بستری برای تربیت و تکامل در خانواده بگستراند.

مدیریت و تدبیر: خانواده محتاج تدبیر است و در کنار کسب درآمد چگونگی مصرف آن در مدیریت متعادل یک خانواده اهمیت به سزایی دارد، مرد با تدبیر بین تغذیه ی مادی و معنوی، آموزش و تربیت، تفریح و کار، شوخی و جدی، تشویق و تنبیه و ... تعادل برقرار می کند و اینچنین است که با وجود یک مرد مدبر، زن با آرامش خاطر در سایه ی اتکا و اطمینانی که به شوهرش دارد به جوشش محبت در خانواده می پردازد. مرد با تدبیر حتی اگر چندان هم تمکن مالی نداشته باشد می تواند آرامش را به زنش تقدیم کند و اولین نیاز یک زن برای جوشش محبت در خانواده همین آرامش و دوری از تنش ها و استرسهاست. خانواده به مدیریت نیاز دارد و در یک خانواده ی سالم، نیازها اهم فی الاهم می شوند، نباید طوری بشود که در نهایت خانواده به منظور تأمین نیازهای غیرضروری فرزندان دچار سوء تغذیه و تنگدستی گردد. از موارد بسیار مهم دیگری که به مدیریت نیاز دارند مدیریت رفت و آمد و مدیریت فرهنگی در کانون خانواده است که شامل حوزه ی وسیعی از رفتارهای سلبی و ایجابی توأمان می گردد، در برابر هر منعی به راهکاری نیاز است و هر خانواده ای به خانواده های مناسب جهت تعامل و دوستی و به تفریحات سالم به جای تفریحات ناسالم نیاز دارد و این مقولات نیز به مدیریت نیاز دارد.

مهارت آموزی: زندگی به مهارت هایی نیاز دارد که مرد و زن مکلف به آموختن این مهارت ها هستند و متأسفانه این مسئله بسیار مغفول واقع می شود؛ مهارت های زندگی از مسائل زناشویی تا مسائل تربیتی، گفتاری، ارتباطی، مدیریت خانه، هزینه و ... را در بر می گیرد و نقش بسیار مهمی را در ایجاد سبک زندگی اسلامی ایفا می کند، لیکن آموختن در خصوص این مهارت ها بعضاً بدون مطالعه و توجه به آثار اندیشمندان و دانشمندان معاصر اسلامی و حتی غربی میسر نمی شود و به همین لحاظ نمی توان بدون مهارت آموزی توقع داشت که انسان صاحب مهارت گردد، با نگاهی به آثار معاصری مانند آثار دکتر جان گری (مثل کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی) به این نتیجه می رسیم که مهارت های زندگی تنها آن چیزهایی نیستند که دانشمندان اسلامی از متون اسلامی استخراج کرده اند، بلکه آن مهارت هایی که موجب می شوند تا کانون خانواده به محیطی امن و آرام (که برای تربیت مناسب و اسلامی لازم است)، بدل شود را نیز شامل می شود.

صبر و گذشت: زن ماهیتی عاطفی و احساسی دارد و این مسئله باعث می شود تا زنان خیلی سریعتر از مردان برانگیخته، عصبانی یا ناراحت شوند و شاید به همین دلیل است که شرع مقدس حق طلاق را به زن نداده و یا شرط ولی را برای ازدواج لازم کرده است و اما مردان به واسطه ی منطقی که غالباً بر عواطف شان چیرگی دارد، بیش از زنان می توانند احساسات و عواطفشان را مدیریت و کنترل کنند و این مسئله موجب افزایش صبر و تحمل ایشان گردیده و به همین دلیل تکلیف ایشان به صبر، تحمل، انعطاف و گذشت در برابر مسائل، مشکلات، سختی ها و اشتباهات همسر و فرزندان بیشتر است و نه تنها باید بتوانند، با صبر و گذشت از کنار مسائل بگذرند، بلکه باید بتوانند در جای خود، با تغافل (خود را به غفلت زدن) موجب گردند تا پرده های حیا در خانواده دریده نشود و در مواقع مناسب به صورت غیر مستقیم نسبت به خطاها و اشتباهات آموزش و یا هشدار دهد. اینچنین است که سعدی علی الرحمه،  مرد را در کشاکش درد، سنگ زیرین آسیاب می داند، چرا که این سنگ است که با سختی و تحمل خود باعث می شود تا پویایی آسیاب حفظ گردد.

هدایت و تربیت: آموختن روش های هدایت، تربیت، امر به معروف و نهی از منکر از تکالیف یک مرد است تا بتواند با مؤثرترین و کم هزینه ترین راه، همسر و خانواده اش را به نیکی هدایت و از بدی بازدارد و البته بالاترین و برترین روش هدایت طبق آموزه های اسلامی، آن روشی است که به غیر زبان و با استفاده از رفتار رخ دهد. اگر مرد در خانواده به صداقت، عدالت، محبت، عبادت، گذشت، صبر، مطالعه و ... شناخته شود همسر و فرزندانش هم یقیناً تحت تأثیر قرار خواهند گرفت.

غیرت: کمتر مردی وجود دارد که هیچ غیرتی نداشته باشد که اگر چنین باشد، کسی او را مرد نخواهد دانست و اگر چه غیرت مردان معمولاً با محدودیت زنان همراه می شود، اما هیچ زن عفیفه ای وجود ندارد که از مرد بی غیرت متنفر نباشد و همین مسئله باعث می شود تا در منظر روشنفکرترین افراد هم بی غیرتی بدترین فحش ها تلقی گردد و باز هم، همین مسئله موجب می شود تا زنان، غیرتِ مردان را تاب آورند و حتی از وجود آن احساس رضایت کنند و البته همانطور که در اسلام به زنان توصیه به تحمل غیرت مردان شده است، مردان نیز به افراط نکردن در غیرت سفارش شده اند به نحوی که این مسئله در وصیت نامه حضرت امیرالمؤمنین به فرزندشان نیز مشاهده می شود. باید مردان بدانند که غیرت متعادل و صحیح موجب افزایش عفت خانواده می گردد و البته افراط و تفریط در آن می تواند موجب بی حجابی سهل انگارانه و یا بی عفتی لجبازانه گردد.

عفاف: اگر چه غالباً عفاف و حجاب را به اشتباه برای مردان به کارمی برند اما همان نقش برای مردان نیز وجود دارد و مردان نیز باید عفیف و پاکدامن و پاک نظر باشند و در پوشش خود رعایت حدود شرعی و حتی اخلاقی را بنمایند و این عفت و حجاب مطمئناً در افزایش عفاف خانواده تأثیر بسزایی خواهد داشت، همسر و فرزندان در برابر توصیه های غیرتمندانهی مردی که خودش اولین عامل به حجاب و عفاف است، کمترین مقاومت را نیز جایز نخواهند دانست و حال این که متأسفانه بسیاری از مردان ما بدون این که خودشان نسبت به پوشش و نگاه خود حراستی داشته باشند به حجاب خانواده حساسیت شدید نشان می دهند و این مسئله نه تنها اثربخشی مناسبی ندارد بلکه در نهایت موجب لجاجت و تأثیر عکس نیز می گردد.

این مطلب در عمارنامه و همه باهم منتشر شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۳۴
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۳۲ ب.ظ

تکریم جایگاه زن یا کارآفرینی؟!

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

دیشب برنامه پایش به مناسبت سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و بزرگداشت مقام مادر و زن، از یکی از کارآفرینان  زن که در زمینه زنبورداری فعال است، به نام خانم عفت رئیسی دعوت کرده بود، که البته ایشان به اتفاق آقای مشایخی، شوهر محجوب و ساکتش در برنامه حاضر شدند، در کنار سکوت آقای مشایخی، اما خانم رئیسی از هر دری سخنی گفت و از مشقت ها و سختی هایی که در این راه متحمل شدند گفتند و متأسفانه برخی از حرف هایی که ایشان زدند، آن چیزی نبود که سبک زندگی اسلامی آن ها را تأیید نماید، ایشان صراحتاً اعتبار زن را به کار کردن او می دانست و ضمن این که اظهارات فمینیستی او در جای جای برنامه، جایی برای معرفی جایگاه زن در اسلام باقی نگذاشته بود، بدون هرگونه مقدمه یا بهانه ای، به مباحث سیاسی نیز گریز می زد و از دولت های سازندگی، اصلاحات و اعتدال به نیکی یاد می کرد تا مواضع سیاسی اش نیز از کسی پنهان نماند و البته تمام این مواضع اجتماعی و سیاسی با سکوت جناب حیدری (مجری برنامه) همراه بود.

البته انتقادی که مطرح می شود، نه فقط به برنامه پایش که به بسیاری از برنامه سازان و هنرمندان ما نیز وارد است که گمان می کنند در هر زمینه ای که فعالند یا برنامه می سازند، حتماً یک زن را در همان زمینه باید به مناسبت روز زن به عنوان الگو معرفی کنند، یعنی اگر مثلاً برنامه ای در مورد معدن باشد، به مناسبت روز زن به احتمال زیاد باید یک معدن کار زن را به عنوان الگو معرفی کند! ولی به راستی چه لزومی دارد که برای هر بخش مردانه ای یک زن به عنوان الگو معرفی گردد؟! زنی با اخلاق مردانه و رفتاری که بعضاً گویی جای او و شوهرش را عوض کرده اند!!

اصلاً نمی خواهم جسارتی به سرکار خانم رئیسی و یا شوهرشان بنمایم همانطوری که احتمالاً او نیز نمی خواست به نگاه اصولی اسلام و رهبری به نقش اصلی زن در خانواده به عنوان ریشه ی اجتماع هتک حرمت بنماید، ولی به راستی این سؤالات از دست اندرکاران برنامه پایش مطرح می شود که:

آیا بهتر نبود میهمان برنامه از جمع مادرانی انتخاب می شد که موفق به تربیت 1،2 و یا 3 کارآفرین نمونه شده اند؟! و یا زنی که با حمایت جانانه از شوهرکارآفرینش، فرزندانی را در همان راه تربیت کرده است؟! آیا زنی که بدون به هم زدن طبیعت و آفرینش عاطفی خود توانسته چند کارآفرین نمونه تربیت کند کم ارزش تر از زنی است که با کاهش کیفیت زندگی خانوادگی و کار شبانه روزی به مقام کارآفرینی نائل گردیده است؟! آیا یک زنبوردار نمونه بر یک شوهردار، خانه دار و بچه دار نمونه شرف دارد؟! اصلاً بیاییم به هرکسی حق بدهیم که اعتقادات خودش را داشته باشد اما به راستی آیا اینچنین الگوسازی هایی در سایر ایام نمی توانست انجام شود؟! چه لزومی دارد در سالروز ولادت حضرت زهرا (س)، با ترویج نگاه فمینیستی و نگاه منحط غرب به زن، جایگاه زن در نگرش اسلامی تحقیر شود؟!

آیا می توان با این نگاهی که رسانه ی ملی و یا دست اندرکاران برنامه های مختلف اجتماعی و اقتصادی نسبت به جایگاه زن دارند، منتظر ماند تا زن به لنگر آرامش خانواده و ستون امن خانه بدل و جامعه برای تحولات و جهش های بزرگ آماده گردد؟! چه کسی گفته است که زن باید دقیقاً همه ی کارهای مردانه را بکند تا نشان دهد از مرد بدتر که نیست هیچ، حتی برتر هم هست؟! چرا برخی نمی خواهند برای خلقت خداوند احترام قائل باشند و این که زن برای محبت و مرد برای مقاومت و سختی آفریده شده است؟! به راستی می توان از زنی که به امور سخت و خشن می پردازد توقع داشت که روحیه اش سخت و خشن نشود؟! اصلاً نمی خواهم از ارزش زنی که از روی اضطرار، رأساً با مشکلات دست و پنچه نرم کند کم کنم، بلکه گلایه ام از اصالت دادن به نگرشی است که در آن زنان تا با امور خشن دست به گریبان نباشد موفق تلقی نمی شوند! مگر نه این که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرموند:

فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَة
زن قهرمان نیست، بلکه ریحانه است

خب آیا خارج کردن زن از طبیعت او و یا خارج کردن مرد از فطرتش می تواند کاری حکیمانه و عاقلانه جلوه کند؟! آیا این گونه الگوسازی ها و اظهارات موجب تحقیر برخی زنانی که مجاهدانه امور خانواده و تربیت فرزند را اداره می کنند نمی شود؟! آیا در سالی که می بایست مدیریت جهادی در امر فرهنگ، عزم ملی را همراه کند، می توان زنان خانه داری را که همتشان را به شوهرداری و تربیت فرزند بکار می گمارند را تحقیر کرد، در حالی که به فرموده ی چند معصوم، جایگاه مجاهد فی سبیل الله را دارند؟!

نظرشما را در انتها به چند جمله ی کلیدی مقام معظم رهبری که در تاریخ 1393/1/30 بیان شده است و بر مسئله ی زن، خانواده و اشتغال مانور دارد جلب می کنم:

هرکس اگر مسئله زن را جدا از مسئله خانواده مورد بررسی قرار دهد در فهم مسئله و تشخیص علاج آن، دچار اختلال می شود.....با کدام منطق باید زنان، که خداوند آنان را از لحاظ جسمی و عاطفی برای منطقه ویژه ای از زندگی آفریده است در عرصه هایی وارد کنیم که آنها را دچار رنج و سختی می کند؟....مسئله خانواده بخصوص «سلامت، امنیت و آرامش زن در خانواده»، مسئله ای اصلی است که باید به آن پرداخت، باید عوامل سلب آرامش و سکینه روحی زن در خانواده را جستجو کرد و با شیوه های گوناگون از جمله قانون و تبلیغ صحیح، این موانع را برطرف کرد..... برخلاف برخی دیدگاهها، اشتغال از مسائل اصلی مربوط به زنان نیست البته اشتغال و مدیریت مادام که با مسئله اصلی یعنی خانواده منافاتی پیدا نکند، ایرادی ندارد.... اینکه زنان برخی مشاغل را برعهده نگیرند هیچ ننگ و نقصی نیست بلکه آن چیزی غلط است که متناسب با طبیعت الهی زن نباشد.

این مطلب در عمارنامه و بولتن منتشر شد.

برخی مطالب مرتبط:
سالروز شهادت بانوی دوعالم و الگوسازی رادیو ورزش از زن همجنسباز
پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 2
پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 1
چرا، الرجال قوامون علی النساء؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۳۲
سیاوش آقاجانی
بسم الله الرحمن الرحیم
 

مدتهاست که برخی از مراجع عظام، علمای دین و اقتصاد دانان اسلامی، نظام بانکی ما را غیراسلامی و بعضاً ربوی معرفی می کنند و برخی نیز همین نظام بانکی را مقصر تمام مشکلات فردی، خانوادگی،  اجتماعی و فرهنگی می دانند، و این انتقادات مقارن با افزایش نرخ سود بانکی (که هنوز با نرخ تورم فاصله ی معنی داری دارد)، افزایش یافته است، اما متأسفانه مسئله ای که در این انتقادات مدنظر قرار نمی گیرد، درک واقعیات اقتصادی جامعه در خصوص ارزش پول و ارائه پیشنهاد و راهکار مبتنی بر مبانی اسلامی در این خصوص است.

یکی از مباحث مهمی که متأسفانه کمتر به آن پرداخته می شود، این است که همانطوری که در قرآن کریم و فقه اسلامی، شرط سود برای وام، ربای حرام تلقی می گردد،متضرر شدن قرض دهنده و خسارت به اصل سرمایه (رُؤُوسُ أَمْوَالِکُمْ) نیز مورد نهی واقع شده است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (278 بقره) فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ (279 بقره)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا پروا کنید؛ و اگر مؤمنید، آنچه از ربا باقى مانده است واگذارید (278)و اگر (چنین‏) نکردید، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده وى‏، برخاسته ‏اید؛ و اگر توبه کنید، سرمایه ‏هاى شما از خودتان است‏. نه ستم مى‏ کنید و نه ستم مى‏ بینید (279)

مسئله ی ارزش پول ملی و توجه به آن در نظرات مقام معظم رهبری نیز به عنوان یک دغدغه ی مهم بارها و بارها تبیین و مطالبه گردیده است:

   نظر مقام معظم رهبری با نخبگان حوزوی (74/09/13): از این قبیل مسائل زیاد است. بحث ارزش پول در هنگام تورّم هاى سرسام‌آور و سنگین (نه آن تورّمى که به‌طور قهرى در حرکت عمومى هر جامعه وجود دارد و موجب رشد است) چه مى‌شود؟ بدون تورّم، جامعه به رکود خواهد انجامید، آن موارد را نمى‌گوییم. منظور، این تورم هاى بیست و سى‌ و پنجاه درصدى و تورّم هاى سه رقمى است که از این هفته تا آن هفته، از ارزش پول کم مى‌شود. در این حالت ها، قضیه‌ى پول چه مى‌شود؟ بدهکاری هاى پولى و قرض هایى که از هم مى‌گیریم چه مى‌شود؟ اگر شش ماه پیش صد تومان از شما قرض گرفتیم و حالا مى‌خواهیم بدهیم، آن صد تومان با صد تومان حالا فرق دارد. بالاخره تکلیف این مسأله، در فقه باید روشن شود. باید براى این کارها، مبنا درست کرد. البته انسان مى‌تواند کار خودش را به اطلاقات و عمومات، آسان کند؛ اما مسائل این گونه حل نمى‌شود.

نظر رهبر معظم انقلاب در دیدار با هیأت دولت (75/06/08):  برخى از مشکلات موجود آثار طبیعى فعالیت هاى سازندگى دراز مدت است و البته با آشکارتر شدن نتایج فعالیت هاى زیربنایى انجام شده، این مشکلات در دراز مدت حل خواهد شد. اما در کوتاه مدت نیز براى حل این مشکلات خاص خصوصا حفظ ارزش پول ملى و بالا رفتن قدرت خرید مردم باید تلاش مضاعفى انجام شود.

بیانات مقام معظم رهبری برای اعضای هیأت دولت (78/06/02): اولویت‌بندى، خط واقعى را روشن خواهد کرد و حل تدریجى مسایلى همچون اشتغال، حفظ و تقویت ارزش پول ملى، متوقف کردن تورم و کاهش آن و مقابله با رکود اقتصادى و فعال کردن کشور را امکان‌پذیر خواهد کرد.

   بیانات مقام معظم رهبری در جمعی از کارگران و معلمان (82/02/10): در زمینه ی رفع مشکلات معیشتى و مادّى (همان‌طور که آقایان در این‌جا گزارش دادند) کارهاى خوبى شده است؛ اما کافى نیست. چرا کافى نیست؟ زیرا برطرف کردن مشکل معیشتى از قشر کارگر و معلّم و قشرهاى دیگر، به اصلاح مبانى اقتصاد کشور بستگى دارد. فرض کنیم ما حقوق این انسان زحمتکش را بیست درصد یا چهل درصد اضافه کردیم؛ اما اگر تورّم را مهار و ارزش پول ملى را تأمین نکردیم، آن مقدارى که او امسال از ما اضافه مى‌گیرد، چنانچه از رشد بى‌رویّه قیمتها پایین‌تر باشد، فایده‌اى براى او ندارد؛ پس ما براى او کارى نکرده‌ایم؛ بنابراین اساس کار آن‌جاست.

 بیانات در دیدار مردم زنجان (82/07/21): ما مبارزه با فساد را مطرح کردیم و گفتیم فساد در دستگاه هاى اقتصادى و حکومتى موجب مى‌شود منابع ثروت متعلّق به مردم از بین برود. به‌جاى این‌که از مبارزه با فساد دفاع کنند، کسانى پیدا شدند که از امکانات حرف زدن با مردم استفاده کردند و به دفاع از مفسد پرداختند و مبارزه با فساد را وظیفه خودشان ندانستند! ایجاد اشتغال، رفع تورّم و تقویت ارزشپول ملى هم از مسائل مهمّ کشور است.

      جستجوی عبارت "ارزش پول" در استفتائات مقام معظم رهبری: این جستجو نشان می دهد که ایشان در بحث دیون، خریدوفروش، سرقفلی، وجوهات شرعیه و ... به مسئله ی تنزل ارزش پول به عنوان یک مسئله ی تعیین کننده توجه دارند.

جایگاه قانونی ارزش پول ملی: به استناد ماده یک قانون پولی و بانکی کشور واحد پول ایران ریال است. ریال برابر صد دینار است. یک ریال برابر یکصد و هشت هزار و پنجاه و پنج ده میلیونیم 0.0108055 گرم طلای خالص است و براساس ماده ده همین قانون، یکی از اهداف اصلی بانک مرکزی حفظ ارزش پول ملی است.

براساس مبانی فوق، مسائل زیر در این خصوص قابل توجه به نظر می رسد که تقدیم می گردد:

    1- درک واقعیت پول های اعتباری و تفاوت آنها با پول هایی که ذاتاً (به دلیل فلزات بکار رفته در آنها) ارزشمند بودند بسیار مهم استچرا که و این مشکل هرگز در مورد سکه های طلا و نقره که به عنوان پول مورد استفاده قرار می گرفتند وجود نداشت.      

     2-    ولی متأسفانه به دلیل ضعف در مدیریت و نظارت در مهار و کنترل عوامل شدید داخلی و خارجی این مهم تاکنون محقق نگردیده است و عملاً با افزایش نرخ تورم داخلی و خارجی، سالانه از ارزش پول ملی کاسته شده است،

   3- در کنار بانک مرکزی،  که نه تنها به این مهم اقدام ننموده است، بلکه  با سیاست های اشتباه و نسنجیده اقتصادی و یا در جهت جبران بودجه و تأمین هزینه های خود (با چاپ اسکناس)، موجب افزایش نقدینگی، تورم و نتیجتاً کاهش ارزش پول ملی گردیده است، و این در حالی است که امضای رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد روی هر اسکناس به معنی تعهد ایشان به حفظ اعتبار آن است، تعهدی که گویا سالهاست فراموش شده است.

   4- که متأسفانه این مسئله نیز محقق نگردیده است و کمتر یادمان می آید که دولت ها به خاطر سیاست های اشتباه تورمی مورد مؤاخذه ی مجلس قرار گرفته باشند.

      5-  استفاده از پشتوانه های غیرقابل اتکا مانند ارزهای خارجی که ارزش آنها تابع عوامل بیرونی و سیاست کشورهای خارجی است نیز نقش غیرقابل انکاری در کاهش سرمایه ملی و به تبع آن ارزش پول ملی ایفا کرده است، چرا که دولت های خارجی نیز همانند دولت های خودمان، با چاپ اسکناس بدون پشتوانه و سیاست های اشتباهِ اقتصادی، موجب تضعیف ارزش پول ملی خود و اقتصاد کشورهایی که از ارز ایشان به عنوان پشتوانه استفاده می کردند شدند، لیکن با توجه به این که درآمد غالب کشورمان در فروش نفت با ارزهای خارجی پرداخت می شود، همچنان این مشکل باقی خواهد ماند.

  •  

حذف صفر

  7- پذیرش یک اقتصاد آمیخته با تورم به تدابیر خاص خودش نیاز دارد،به لحاظ عقلی و به لحاظ، نمی توان پذیرفت که فردی که مثلاً خودرو یا طلایش را فروخته است تا به کسی قرض الحسنه بدهد پس از بازپس گیری پولش نتواند همان خودرو یا طلا را دوباره ابتیاع کند.

  8- عدم توجه به مسئله ی ارزش پول ملی و مسائل مرتبط با قرض، بانک و سایر مناسبات اقتصادی نه تنها موجب سرگردانی مردم و بانک ها می گردد، بلکه تبعاتی را نیز برای اقتصاد کشور ایجاد می نماید. عملاً (همانطوری که در این چند سال شاهد بودیم) تا با خرید و فروش اموال منقول و غیرمنقول، (همانطوری که در این چند دهه در بازارهای مسکن، خودرو، موبایل، طلا و ارز شاهد بودیم) 

9-  و بنگاه های اقتصادی نیز از اخذ تسهیلات محروم می گردند و مردمی که به تسهیلات ازدواج، مسکن، کالا، خودرو و .... نیاز دارند نیز دچار مشکل می شوند و بلکه در آن بحث دریافت سود و کسب درآمد به جهت افزایش سرمایه مطرح می گردد.

   10- بحث دیگری که وجود دارد این است که علی رغم صحبت هایی که در خصوص ربوی بودن نظام بانکی می شود، لیکن  و با ربوی خواندن کلیه تسهیلات بانکی، ضمن افزایش و ترویج ربا در غیر متدینین موجب می شود

   نتیجه: به نظر می رسد، جامعه ی دینی ما بیش از این که به تقبیح نظام بانکی نیاز داشته باشند به تفقه مراجع برای ارائه ی راهکار و پیشنهادهای عملی برای ایجاد یک نظام بانکی شرعی، علمی و کاربردی محتاجند؛ همانطوری که مقام معظم رهبری نیز بارها اشاره کرده اند، حفظ توأمان ارزش پول ملی و ارزش سرمایه های مردم، اعم از وام گیرندگان، وام دهندگان و سپرده گذاران باید به خوبی توسط بانک مرکزی، دولت، مجلس و مهمتر از همه حوزه و مراجع تقلید در دستور کار قرار گیرد.

این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۰۸:۲۴
سیاوش آقاجانی
بسم الله الرحمن الرحیم
 

چند سال پیش که دولت و مجلس به دنبال ادغام وزارتخانه ها و شناسایی وزارتخانه های قابل ادغام بودند، حقیر نیز مطلبی در خصوص وزارتخانه های قابل ادغام تهیه کردم و از طریق استانداری گیلان، به دفتر ریاست جمهوری ارسال کردم، یکی از پیشنهادهای حقیر ادغام وزارتین تعاون و کار بود، چرا که ماهیت این دو وزارتخانه ی نسبتاً کوچک می توانست در یک سو قرار گرفته و در نهایت به اشتغال کمک نماید، البته بعدها مشخص شد که مسئولان و نمایندگان مجلس نیز به دنبال چنین ادغامی اما در سطح گسترده تر بوده اند و وزارت بزرگ رفاه را نیز وارد آن ادغام نمودند؛ البته حقیر ادغام وزارت رفاه را با دو وزارت کار و تعاون صحیح نمی دانستم چرا که محصول چنین ادغامی را به لحاظ حوزه ی تحتِ پوشش، بسیار گسترده و متنوع و مدیریت آن را مشکل می دانستم، بعدها تجربه نشان داد که عملاً مسائل مرتبط با بخش رفاه بیشتر ظرفیت های سطح وزارت را به خود اختصاص داده و عملاً موجب کاهش تسلط بر حوزه های تعاون و کار گردیده است.

وزارت تعاون قبل از این که به ادغام دچار شود، براساس تجربه ای که در خصوص ثبت نام متقاضیان مسکن مهر پیدا کرده بود، اقدام به ثبت نام مجازی از متقاضیان جویای کاری نمود که علاقمند به اشتغال در حوزه ی اشتغال بودند، در این ثبت نام، حوزه ی علاقمندی، تخصص و میزان سرمایه ی ایشان ثبت می شد تا با بهم رساندن ثبت نام شوندگان، عملاً از پتانسیل تعاون در زمینه ی اشتغال و افزایش سهم تعاونی ها در اقتصاد کشور استفاده گردد، لیکن بعد از ادغام وزارتخانه های تعاون، کار و رفاه، عملاً چنین مسئله ای محقق نگردید و علی رغم هزینه های فراوانی که در خصوص این ادغام صورت گرفت، نتیجه ی مناسب گرفته نشد.

آنچه که در حال حاضر مهم است شرایط موجود و چاره اندیشی برای بهبود بهره وری وزارتخانه و امورشان است و به همین لحاظ پیشنهاد می گردد:

1- با جداسازی رفاه از وزارتخانه، عملاًً شرایط بهتری برای مدیریت و بهره وری همه ی این بخش ها ایجاد شود، نگاهی به عملکرد وزیر محترم تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سایت وزارتخانه نشان می دهد که بیشترین وقت وزیر محترم صرف امور مرتبط با رفاه اجتماعی، بیمه، حوزه سلامت، هدفمندی یارانه ها، سبدکالا، امور بازنشستگان، سالمندان و معلولان و .... مصروف می شود و عملاً بخش های کار و تعاون آنطوری که شایسته است مورد توجه قرار ندارند، در صورتی که تشکیل دو وزارتخانه مستقل برای رفاه و همچنین کار و تعاون موجب خواهد شد تا هر سه بخش با وضعیت بهتری مدیریت گردند.


2- با توجه به تفاوت نوع ادغام بین تعاون و کار با رفاه، عملاً ادارات و حوزه های مدیریتی صفی برای تعاون و کار نیز ادغام گردیده است، ولی همچنان ادارات و مدیریت بخش های رفاه (اعم از تأمین اجتماعی و سازمانها و نهادهای حمایتی) در استان ها به صورت مستقل انجام می گردد، یعنی در استانها، بخش هایی که عملاً در هم ادغام شدند بخش های تعاون و کار بودند و بخش های دیگر اعم از تأمین اجتماعی و بهزیستی و کمیته امداد و ... همچنان به صورت مستقل به فعالیت های خود مشغولند و این مسئله امکان جداسازی کم هزینه و راحت بخش رفاه را از تعاون و کار به خوبی محقق می سازد.

3- با توجه به هزینه ای که به لحاظ مالی و زمانی صرف انسجام ادغام تعاون و کار گردیده و به هم تنیدگی که به لحاظ اداری و مدیریتی ایجاد گردیده است، به هیچ وجه جداسازی مجدد ایشان توصیه نمی گردد، چرا که این مسئله مجدداً با صرف هزینه و وقت فراوان مواجه و موجب سردگردانی و نارضایتی مردم، کارمندان و مدیران خواهد شد.

4- برای بهبود شرایط کنونی بایستی از پتانسیل ها و اشتراکات بخش های تعاون و کار در امر اشتغال زایی به خصوص در بستر توسعه ی تعاونی ها استفاده نمود، یعنی می توان ثبت نام برای کاریابی در بخش های غیر تعاونی و تعاونی را به صورت یکپارچه و با ثبت اطلاعات کاربردی و مفید انجام داد، به نحوی که در نهایت با تشکیل تعاونی های تخصصی و واقعی (نه صوری که با عضویت چند فامیل درجه ی یک از یک خانواده تشکیل می شدند)، سهم این بخش مهم از اقتصاد کشور در تولید و اشتغال زایی افزایش یابد که این مسئله به یک مدیریت یکپارچه و متمرکز نیازمند است.

این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.

مطلب مرتبط: نحوه ادغام ها از عوامل مشکلات کشور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۰۸:۲۱
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۱۷ ق.ظ

اشتباهی که در درک وقایع اکراین رخ داده است

بسم الله الرحمن الرحیم
 

سالهاست که کشور اکراین درگیر وقایعی است که انتخابات و شورش های خیابانی در متن آنهاست، به این شکل که انتخاباتی برگزار می شود و عده ای آن را به دلایل مختلف و خارج از مجاری قانونی برنمی تابند، انقلاب نارنجی (شما بخوانید کودتای مخملی نارنجی) نیز به همین شکل رخ داد، ابتدا علیه انتخابات شوریدند و با ابطال آن حکومت را در دست گرفتند و در انتخابات بعدی دوباره انتخابات را باختند، اما از آنجا که اکراین دارای قومیت های مختلفی است، پایتخت نشینان و غرب دوستان دوباره علیه رئیس جمهور قانونی اکراین شوریدند و فرد جدیدی را جایگزین نمودند و این مسئله باعث شد تا قومیت های دیگری که از تکرار دیکتاتوری نارنجی های غرب دوست به ستوه آمده بودند، یک به یک تمایل شان را برای جدایی از کیف اعلام نموده و با چراغ سبز روسیه، نسبت به پیوستن به روسیه اقدام یا اعلام آمادگی نمایند.

نقشه انتخابات 2004 اوکراین

با مداقه در وقایع اکراین، به خوبی می توان نقش اروپا و آمریکا را در هدایت نارنجی پوشان و حمایت از لوکاشنکو مشاهده نمود، ایشان با تمام قوا سعی کردند به بهانه هایی مانند پیوستن به اتحادیه اروپا و حمایت های مالی، مردم کیف را تحریک کرده و به خیابان ها بیاورند، متأسفانه برخی از مسئولان سیاست خارجی برداشت اشتباهی از این وقایع پیدا کردند و برهمان اساس در موضع گیری های شان دچار تزلزل گردیدند.

به نظر حقیر، مشابه پنداری شرایط ایران و اکراین به دلیل قومیت ها و سلایق متعدد توسط دولت اقدامی اشتباه و غیراصولی است، در واقع آنچه که در وقایع اکراین عامل اصلی تنش هاست، دیکتاتوری مردم بخشی از مناطق اکراین، نسبت به آرای سایر مناطق بود، نه چند قومیتی ایشان؛ چرا که این مناطق 2 بار آرای مردم اکراین را به نفع خود ابطال کردند و سلیقه خودشان را برای کل اکراینی ها اعمال نمودند، در صورتی که نارنجی پوشان اکراین به آرای تمام مردم اکراین احترام می گذاشتند، نه کریمه و نه هیچ بخش دیگری از اکراین، اعلام استقلال نمی کرد.روسیه به عنوان کشوری که با ایران منافع و موقعیت مشترک تر و مشابه تری نسبت به غرب دارد، در این چندساله بارها در سازمان ملل به نفع ایران رأی داده و چه بسا بازهم نیاز به رأی روسیه داشته باشیم، اما درست در همان زمانی که روسیه به حمایت ایران در این خصوص در سازمان ملل محتاج بود، ایران در رأی گیری حاضر نشد که البته این مسئله حداقل ناشی از 2 دلیل می تواند باشد، دلیل اول که دولت به آن اذعان نمی کند، این است که ایران نمی خواسته مذاکرات تحت الشعاع رأی ایران به نفع روسیه قرار گیرد و شاید این مسئله به مثابه ی لبخند سیاسی دیگری برای آنها به حساب آید و دلیل دوم که برخی مسئولان یا رسانه های حامی دولت تلویحاً به آن اشاره کرده اند این است که دولت با مشابه دانستن چند قومیتی بودن ایران و اکراین، نمی خواهد به شورش های قومیتی علیه حکومت های مرکزی مشروعیت ببخشد.

تشابه مسائل اکراین با وقایع فتنه 88 اینقدر زیاد است که نمی توان از ذکر و عبرت آموزی از آن چشم پوشی کرد، نگاهی به آرای مردم حوزه های مختلف انتخابات 88 و شهرها و مناطقی که در آنها کانون اعتراضات به انتخابات 88 بود، نشان می داد که مردم تهران و به خصوص مناطق بالاشهر تهران و سایر مراکز استان ها کانون تشنجات بود و این با تمام انقلاب های واقعی در تعارض بود، چرا که در انقلاب های واقعی همواره محرومان و مستضعفان و مظلومان هستند که ناراضیان اصلی از حکومت و جلودار انقلاب هستند و حال این که در اغتشاشات اکراین و فتنه 88 ایران، عملاً پایتخت نشین ها و سطوح مرفه جامعه در خط مقدم اعتراضات حضور داشتند و اکنون که سالها از روشدن دست فتنه گران 88 و حامیان خارجی شان و شکست فتنه 88 گذشته است، درک آنچه که در صورت موفقیت فتنه 88 ممکن بود رخ دهد با مشاهده ی وقایع اکراین قابل تحقق است، وقایعی که در نهایت اکراین را به دامن اختلافات درونی، جنگ قومیت ها، فروپاشی، ضعف و ذلت سوق می دهد.

 

نقشه انتخابات 2010 اوکراین

آن کسی که باید از وقایع اکراین بهترین استفاده را بنماید دولت است، اگر چه همه دولت های ما برآمده از آرای تمام ایران هستند و حق رأی تمام ایرانیان نیز بایکدیگر مساوی بوده و هست، اما دولت باید طوری رفتار کند که تمام مردم و قومیت های مختلف او را از خود بدانند و این مسئله باید به نحوی صورت گیرد که نه پایتخت نشینان احساس کنند دولت به ایشان تعلق ندارد و نه مرز نشینان نسبت به دولت احساس دوری داشته باشد که این مسئله با توزیع عادلانه ی بودجه در کشور و رسیدگی مناسب به تمام قومیت ها می تواند موجب استمرار حمایت یکپارچه ی تمام ایرانیان از حکومت جمهوری اسلامی ایران گردد.

بحث دیگری که در شرایط حاضر باید مدنظر قرار گیرد، افزایش تحریم ها علیه روسیه است که می تواند موقعیت مناسبی را برای ایران و روسیه در افزایش تعاملات اقتصادی ایجاد نماید و دولت نباید سرکه ی نقد افزایش تعامل با روسیه را به حلوای نسیه ی کاهش تحریم های غربی ترجیح دهد، بلکه باید به صورت مناسبی به بهره گیری از شرایط حاضر و قرابت جغرافیایی با روسیه و حتی کسب امتیاز از طرفهای غربی بپردازد.

توجه به متن و حواشی اکراین نه تنها نباید دولتمردان را نگران سازد، بلکه باید ایشان را وادار سازد ضمن موضع گیری های درست، مردم و احزاب را تشویق نمایند که به هر قیمتی به آرای یکدیگر و حل مشکلات سایرین احترام بگذارند و تمام جناح های سیاسی بفهمند که امثال وقایع اکراین و فتنه 88، حتی اگر به نتیجه هم برسند، نتیجه ای جز فروپاشی، تجزیه، وابستگی، ضعف و ذلت نخواهد داشت. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۰۸:۱۷
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

انگار همین چند شب پیش بود که جناب آقای احمدی نژاد، رئیس جمهور وقت، در صدا و سیما حاضر شد و رسماً پروژه هدفمندی یارانه ها را با توزیع نقدی یارانه کلید زد و یارانه نقدی را پول امام زمان (عج) خواند و حتی توصیه کرد که مردم این پول را با سایر درآمدهای شان قاطی نکنند، او می گفت کاری خواهد کرد که تا صد سال هیچ کسی نتواند پرداخت این یارانه را قطع کند، او منتقدانی که مبلغ 45500 تومان را بیش از درآمد قابل تحقق این طرح می دانستند را حسودانی خواند که دوست ندارند دولت پول در جیب ملت بگذارد!!! دولت در حالی این طرح را شروع کرد که یارانه نقدی مربوط به 2 ماه قبل از شروع طرح را در حساب مردم ریخته بود، اما با گذشت زمان کم کم دولت در تأمین این مبالغ مشکل یافت و پرداخت یارانه ها مدام و ماه به ماه با تأخیر بیشتری آنهم به صورت ماهانه و در پایان هر ماه ادامه یافت، تأمین یارانه ها به قدری به دولت فشار آورد که خود دولت نیز شروع به کاهش بار یارانه های غیرنقدی و نقدی نمود، بعد از حذف کالا برگ ها و کاهش سهمیه ی بنزین به 60، دولت برخی از تعرفه های حامل های انرژی را اصلاح کرد و خودروهای با حجم موتور خاصی را از دریافت بنزین یارانه ای محروم کرد و همه ی این ها نیز برای تأمین یارانه ها ناکافی بود، به حدی که دولت با همکاری مجلس عملاً پروژه ی حذف برخی دهک ها را تحت قالب دهک بندی و خوشه بندی کلید زد ولی به اطلاعات مستندی دست نیافت و عمل انصراف پیامکی از دریافت یارانه نیز به نتیجه نرسید و حقوق کارمندان نیز به بهانه ی یارانه ها کمتر از نرخ تورم پرداخت شد و پس از همه ی این روش ها، دولت به استفاده از شیوه های غیراصولی و غیرقانونی برای تأمین یارانه نقدی روی آورد و با صرف بودجه های عمرانی و حتی چاپ اسکناس، حین تأمین یارانه نقدی، موجب رکود در فعالیت های عمرانی و تولیدی، افزایش تورم ناشی از نقدینگی و افزایش بدهکاری بانکی دولت گردید.

جناب آقای روحانی در حالی رئیس جمهور شد که در مصاحبه های انتخاباتی اش بارها بر ادامه ی هدفمندی (در کنار مسکن مهر و سفرهای ریاست جمهوری) تأکید می ورزید، اما هنوز چیزی از ریاست جمهوری ایشان نگذشته بود که قدم در جای پای دولت قبل گذاشت و بحث حذف چند دهک از یارانه بگیران را دوباره کلید زد، اما از آنجا که عملاً به اذعان برخی دولتمردان و نمایندگان مجلس و کارشناسان اقتصادی، دولت به اطلاعات مناسبی برای شناسایی دهک های متمول دست نیافت، به جای حذف یارانه نقدی، پروژه ی انصراف از یارانه ها را با تبلیغات گسترده آغاز نمود، دولت برای این که مردم را راضی به انصراف از یارانه بنماید از تمام ظرفیت های صداوسیما و سایررسانه ها و تریبون های رسمی استفاده نمود تا بتواند مردم را توجیه کند که دریافت یارانه نقدی فقط برای کسانی وجاهت دارد که نیازمند باشند و تلاش کرد تا انصراف از دریافت پولی که زمانی به اسم پول امام زمان (عج) گرفتنش با افتخار صورت می گرفت، مایه ی افتخار و کمک به منافع ملی تلقی گردد و اینچنین بود که عملاً بسیاری از مردم در تضاد شعارها و برنامه های شروع طرح با ادامه ی آن قرار گرفتند. مردم از دولت می شنیدند که اگر نیازمند نباشند و از دریافت یارانه انصراف ندهند، به شدت جریمه خواهند شد و می شنیدند که این پولی که به عنوان حق هر ایرانی به ایشان پرداخت می شده، تنها مختص نیازمندانی است که رسماً اعلام نیاز کنند، که این تناقض در نظرات بسیاری از مردم در فضاهای مجازی و رسانه ها بحث برانگیز و قابل مشاهده است.

البته حقیر در همان بدو مطرح شدن بحث هدفمندی و دهک بندی، در مطالب متعددی در همین وبلاگ، ضمن انتقاد بابت استفاده از عبارت "مدیریت مستقیم بحث هدفمندی توسط امام زمان (عج)"، اجرای علمی دهک بندی را غیرممکن و (به لحاظ سیاسی، اجتماعی همچنین اقتصادی) پرهزینه دانستم و با اشاره به سیره ی عملی حضرت امیرالمؤمنین در توزیع مساوی بیت المال و دریافت دقیق و عادلانه ی مالیات از مردم، یارانه را حق همه مردم دانستم که عملاً در صورت دریافت مالیاتِ واقعی از همه ی مردم، بار چندانی هم بر دوش دولت نخواهد بود و با این وجود در مطالب اخیری که نگاشتم، ضمن تأکید بر شفاف سازی به عنوان مقدمه ی اصلاح نظام مالیاتی و دوری از اقتصاد نفتی، انصراف از دریافت یارانه برای خانواده هایی که نیاز چندانی به آن ندارند را کمک به دولت و در جهت منافع ملی و البته قابل افتخار دانستم، لیکن مبنا قرار دادن خود اظهاری برای حذف یارانه ها را موجب تشویق جامعه به دروغگویی و در نهایت ظلم در حق افرادی که درآمد و دارایی مشخصی دارند و یا صادقند، می دانم.

این مطلب در عمارنامه منتشر شد.

مطالب مرتبط 1:
امام زمان (عج) را دست کم گرفتند  (91/8/23)
انحراف بدخیم در باب مهدویت، ریشه مشکلات (91/8/11)
یک نمونه واقعی از انحراف (91/7/19)
آیا امام عصر مسخ انقلابش را به نام خودش می بیند؟!  (89/12/27)

مطالب مرتبط 2:
رییس جان! علی میزان عدالت است نه خودمان
حذف یارانه 10 میلیون نفر، اولین نشانه غیر قابل اعتماد بودن
به مناسبت راستی آزمایی اطلاعات خانوارها در هدفمند کردن یارانه ها
سوالی فقط از سر پاسخ طلبی در مورد هدفمندی یارانه ها
دهک بندی برای پرداخت نقدی یارانه ها و نقایص آن
باز هم هدفمند کردن یارانه ها!!
کارمندان، بازنشستگان و بیش از نیمی از کارگران، جزء خوشه 3 هستند!
اشتباه دوباره با عنوان دهک بندی!
حذف یارانه ی مرفهین بر پایه ی کدام اطلاعات جدید؟! 
 واقعاً، یارانه ی چه کسانی حذف می شود؟! 
حذف یارانه 3 دهک بر مبنای خود اظهاری!!
در پاسخ به \آیا یارانه نقدی حق همه مردم است؟\
تند و راحت! خوداظهاری، دهک بندی و حذف
تحلیلی بر بحث انصراف از یارانه ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۳۱
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۲۷ ق.ظ

نقدی بر طرح پیشگیری از کاهش جمعیت

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 

علی رغم این که در 4 سال اخیر راه اندازی این وبلاگ، در چند فقره به سیاست های کاهش جمعیتی و عوامل و مشکلات رفع آنها و حتی ارائه پیشنهاد در خصوص رفع برخی از آن ها پرداختم (که در موارد متعدد در رسانه های مختلف اعم از خبرگزاری و روزنامه رسمی منتشر گردیدند)، لیکن با توجه به این که هم اکنون مجلس با کلیات طرحی عنوان "طرح پیشگیری از کاهش جمعیت" موافقت کرده است، لازم دیدم مطلبی را در تحلیل و نقد کلیات این طرح بنویسم.

   در صورت تصویب نهایی این طرح در صحن علنی مجلس: "تمامی اقدامات راجع به سقط جنین، عقیم‌سازی مانند وازکتومی، توبکتومی و هرگونه تبلیغات راجع به تحدید موالید و کاهش فرزندآوری ممنوع بوده و مرتکب به مجازات مندرج در ماده 624 قانون مجازات اسلامی محکوم خواهد شد"، اگر چه این طرح در راستای جلوگیری از تحدید جمعیتی و تهدیدی که از آن به کشور وارد می شود تهیه گردیده است،‌ لیکن موارد مهمی در آن به چشم می خورد که باید به دقت مورد بررسی قرار داشته باشند:

 بررسی سؤال ها و شبهات افزایش فرزندآوری

1- با توجه به این که کاهش نرخ جمعیت بیش از هر سیاست مالی و درمانی، محصول تغییرات فرهنگی است،‌ جلوگیری از ادامه ی آن تبلیغات که هنوز در ذات برخی قوانین، برنامه ها و یا نهادها رسوب کرده اند، مسئله ی مهم و قابل ستایشی است که باید عملی گردد،‌ به عنوان مثال آن محدودیت هایی که برای برخورداری از برخی تسهیلات و کمک های دولتی سقف فرزند تعیین کرده اند و یا طرح های حمایتی دیگری که بین خانواده های کم جمعیت و پر جمعیت هیچ تفاوتی در ارائه خدمات دولتی قائل نیستند (مانند اولین دوره ی توزیع سبد کالا) باید اصلاح گردند.

2- و اما پس از بحث فرهنگسازی و اصلاح قوانین که در بند قبلی تأیید کردم،‌ به بحث های دیگری می رسیم که به دلایل مختلفی نباید در دستور کار قرار گیرند، در هر صورت حکومت در عین حال که به جهت دهی و هدایت جامعه در راستای منافع اجتماعی و ملی مکلف است،‌ حق ندارد آزادی های فرد و خانواده را محدود نماید، که اگر چنین کند برخی از خسارات و آسیب های حاصله غیر قابل جبران خواهند بود، محدودیت های موضوع این قانون را در چند بند بررسی می کنم:

الف- اختیار و امکان مدیریت خانواده را از والدین می گیرد، باید توجه داشت همان طوری که تک فرزندی و یا دو فرزندی شعارهای صحیحی نبوده اند، شعارهایی مانند فرزند بیشتر زندگی بهتر که فرزندآوری بی حدو حصر را ترویج می کنند نیز فرجام خوبی نخواهد داشت، مطمئناً این که خانواده ها را بدون در نظر گرفتن ظرفیت های مادی و معنوی و جغرافیایی مجبور به یک سیاست خاص جمعیتی بنماییم، در نهایت نمی تواند منجر به تربیت روحی و جسمی مناسب فرزندان گردد. اصرار بر این که والدینی که در سوئیت 40 متری استیجاری زندگی می کنند، تا زمان فوت شان از فرزندآوری دست برندارند، نمی تواند حتی با اصول تربیت فرزند اسلامی که محل خواب فرزند و والدین را جدا می کند، انطباق داشته باشد.

ب- با اجرای این طرح، عملاً مراکز مجاز و استانداردی که در زمینه های مورد اشاره در طرح خدمت ارائه می دهند تعطیل و مراکز غیرمجاز، زیر زمینی و غیراصولی افزایش می یابند. اگر چه تمایلی به پرداخت یارانه دولتی در مسائل پیشگیرانه ندارم، لیکن حکومت باید خانواده ای را که مثلاً مطابق با ظرفیت های جسمی، روحی و مالی تعداد دلخواه فرزندشان را مثلاً 3-4 فرزند آوردنده را درک کرده و اجازه ی مدیریت خانواده را به او بدهند.

نرخ رشد جمعیت

د- تجربه نشان داده است که اگر هر اقدامی به صورت افراطی و بدون تدابیر فنی و علمی به پیش برود در نهایت به سیاست های تفریطی منجر خواهد شد، سیاست کاهش جمعیت در زمانی رخ داد که سیاست افراطی افزایش جمعیت در دهه ی 60 گریبان کشور را گرفت و سیاست تحدید جمعیتی زمانی رخ داد که سیاست تفریطی کاهش جمعیت در پیش گرفته شد و اکنون نیز در برهه ای به سر می بریم که اگر یک سیاست عالمانه با نظر گرفتن ظرفیت های خانوادگی و جغرافیایی در دستور کار قرار نگیرد، در نهایت بازهم منجر به ندامت و هزینه های فراوان برای تغییر مسیرهای فرهنگی و اجتماعی خواهد گردید و به همین لحاظ علما و مسئولان اجتماعی و اقتصادی کشور باید برای نرخ رشد جمعیت مناسب (نه کم و نه زیاد)، در مناطق مختلف کشور سیاست گذاری و برنامه ریزی نماید.

این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.

مطالب مرتبط:
تک فرزندی، یعنی هزاران اسباب بازی بدون حتی یک همبازی
لزوم پرهیز از افراط و تفریط در رشد جمعیت
بررسی سؤال ها و شبهات افزایش فرزندآوری
مهمترین موانع تغییر نرخ رشد جمعیت
تغییر روند توالد نیازمند چیست؟
سیاستگذاری جمعیتی نیاز جدی کشور
کاهش یا افزایش جمعیت؟!
لزوم سیاستگذاری علمی و دقیق جمعیتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۲۷
سیاوش آقاجانی