گلایه ای خودمانی از برخی بازنشرکنندگان مطالب وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم
بیش از 4 سال از تأسیس این وبلاگ می گذرد و پس از مدت کوتاهی از آغاز به کار آن، مطالب آن در رسانه ها و نشریات مختلفی اعم از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران (برنامه پایش شبکه 1)، رسانه ی ضدانقلاب bbc (نوبت شما)، خبرگزاری ها (مانند فارس و دانشجو و ...)، سایت های خبری و تحلیلی (مانند رجا، جهان، مشرق، فرهنگ، حرف تو، بولتن، 598، صراط، عمارنامه، 8 دی و ...)، روزنامه ها و نشریه های مختلف (مانند مردمسالاری، شاخص، پرتوی سخن و ...) منتشر گردید، لیکن جز معدودی از این رسانه ها، بقیه بدون هیچ مجوز و حتی اطلاع رسانی در خصوص استفاده از این مطالب به این مسئله اقدام نموده اند و بعضاً به صورت تصادفی و مدت ها پس از انتشار آنها، از این مسئله اطلاع یافته ام، لیکن از آنجا که انتشار این مطالب را در خدمت اشاعه ی نقدها و تحلیل های دلسوزانه ام می دیدم، انتقادی به هیچ یک از این رسانه ها نداشته و حتی از ایشان تشکر نیز کرده ام، لیکن چند موردی که برخی سایت های معتبر، مطالبم را بدون ذکرمنبع و حتی به نام سردبیر خود و یا افراد دیگری منتشر کرده اند برایم ناگوار بود که نمونه ای خاص از این بداخلاقی ها در همین هفته رخ داد که به منظور حفظ آبروی سایت مزبور از ذکر نام آن خودداری می کنم:
یکی از سایت هایی که در امر تحلیل، جزء معتبرترین و مطرح ترین سایت های تحلیلی کشور است و حتی اقدام به پرداخت اجرت بابت مقالات تخصصی و علمی در زمینه های مختلف می کند، حدود یک سال پیش از من در یک موضوع خاص اقتصادی، مقاله خواست و خواست که مقاله ام را به انضمام فرم مشخصاتی که ارسال کرده بودند، برایشان بفرستم که حقیر هم چنین کردم و پس از ارسال آن ها، به من ایمیل زدند که "مقاله تان فاقد امتیازات علمی سایت مان شناخته شده است"، حدود 20 روز پیش هم بار دیگر از همان سایت تلفنی تماس گرفتند که ضمن پرسیدن مشخصاتم، مقاله بخواهند که پس از پاسخگویی به سؤالات شان، با توجه به سابقه قبلی، ایشان را به وبلاگم ارجاع دادم تا اگر همچنان فاقد صلاحیت علمی ایشان هستم وقت دوطرف گرفته نشود، که در این مدت نیز خبری از ایشان نشد، لیکن دیروز یکی از مقالات این سایت تحلیلی که در سایت های متعدد دیگر نیز منتشر شده بود، نظرم را جلب کرد و با کمال تعجب دیدم بیش از دوثلث آن مقاله عیناً از یکی از مطالب من کپی شده است! و ذیل مقاله بدون ذکری از نام حقیر یا وبلاگم، نام یک دانشجوی دکترای اقتصاد درج شده است! در این حال بود که احساس کردم این مقاله ام نبوده که به زعم دوستان واجد شرایط علمی نشده، بلکه آن فرم مشخصات بوده است که نظر ایشان را تأمین ننموده است و این مسئله مرا به یاد داستانی از بهلول انداخت، بعد از این که بهلول را به یک میهمانی اعیانی راه ندادند، رفت و با لباسی اشرافی بازگشت و این بار او را محترمانه بر سر سفره ی غذا نشاندند و او بجای این که خودش از غذا تناول کند، آستینش را به ظرف غذا می زد و به او می گفت :"بخور! بخور!" چرا که آن لباس بود که برای ایشان محترم بود نه بهلول! و اکنون نیز گویا برخی سایت ها که پسوندهای علمی و تحلیلی را یدک می کشند، صرفاً به همان لباس اشرافی امروز که مدرک دانشگاهی افراد است توجه دارند و آثار بی ارزش بنده که فاقد صلاحیت علمی معرفی کرده بودند (و البته همچنان ادعایی در خصوص علمی بودن آنها ندارم)، آنگاه که توسط یک دانشجوی دکترا کپی و پیست می شود، می شود واجد صلاحیت علمی!
اگر چه ورود حقیر به امر وبلاگ نویسی و به خصوص نقد و تحلیل و ارائه پیشنهاد از بدو آن به منظور انجام وظیفه و تأثیرگذاری به وسع توانم بوده است و اگرچه هرگز بابت انتشار مطالبم در سایت ها و روزنامه ها و نشریات، مزدی مطالبه و دریافت ننموده ام، لیکن ترجیح می دهم اگر کسی از نوشته های ناقابلم استفاده می کند، ضمن ذکر منبع، حقیر را نیز در جریان بگذارد و اگر این مسئله با انتشار در نشریات صورت می گیرد، نسخه ای از آن را برایم ارسال نماید و البته با وجود تمام مشکلاتی که در این عرصه با عدم تناسب بین وقت و سوادم با سوژه های زیاد و مهم کشور دارم، همچنان به اندازه توانم از پرداختن به مسائل جامعه در جهت رشد و پیشرفت انقلاب و مردمم دریغ نخواهم کرد، ان شاءالله.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.