انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی
دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۲۰ ق.ظ

تحلیلی بر بحث انصراف از یارانه ها

بسم الله الرحمن الرحیم


در حال حاضر بحث انصراف از یارانه مطرح ترین موضوع جامعه و رسانه هاست و نویسندگان، خبرنگاران، کاریکاتوریست ها و حتی سازندگان فیلم و سریال های تلویزیونی به این موضوع به صورت ویژه پرداخته اند که حقیر نیز در این نوشته به صورت جدی به بحث انصراف از یارانه می پردازم، در این مطلب به پاسخ این سؤال نمی پردازم که "آیا یارانه حق هر ایرانی است و یا تنها حق کسانی است که به یاری نیاز دارند؟"، بلکه به لزوم و یا عدم لزوم انصراف از یارانه خواهم پرداخت، که مهمترین مسائلی که باید برای پاسخ به این سؤال مد نظر قرار گیرند عبارتند از:

1- براساس قانون هدفمندی، نیمی از درآمد هدفمندی باید بین مردم توزیع می شد و نیم دیگر بین دولت (برای کارهای خاص) و بخش های تولیدی تقسیم می شد، که این مسئله محقق نشد و دولت سهم خودش و حتی سهم تولید را نیز بین مردم توزیع کرد.

2- نه تنها هدفمندی یارانه ها درآمد مستقیمی برای دولت ایجاد نکرد، بلکه حتی علی رغم کاهش مصرف حاملهای انرژی، با توجه به افزایش قیمت ارز و به تبع آن بهای واقعی حامل های انرژی، عملاً به یک هزینه ی سنگین، بر دست دولت بدل شد.

3- در فاز اول هدفمندی یارانه ها نه تنها دولت به پرداخت سنگین یارانه نقدی متعهد گردید، بلکه با افزایش قیمت ارز، میزان یارانه غیر نقدی توزیعی بین مردم (که ما به التفاوت قیمت رسمی و قیمت فوب خلیج فارس است) نیز به مراتب بیشتر از قبل از اجرای فاز اول گردید.

 4- دولتِ قبل، برای پرداخت هزینه های اجرای فاز اول هدفمندی به اقداماتی مانند عدم پرداخت بودجه های عمرانی و حتی چاپ اسکناس و استقراض از بانک مرکز متوصل شد که نتیجه ی این اقدامات به شدت موجب رکود و تورم در کشور گردید.

5- چندین بار مجلس بر دولت های دهم و یازدهم فشار آورد که با دهک بندی و خوشه بندی اقدام به حذف چند دهک از یارانه بگیران نماید که علی رغم تلاش های صورت گرفته، در نهایت نتایج این دهک بندی ها با اشتباهات فاحش مواجه و از دستور کار دولت ها خارج گردید و دولت های دهم و یازدهم نتوانستند به استناد بانکهای ناقص اطلاعات دولتی و خواظهاری های مردم، اقدام به حذف هیچ خانواری از دریافت یارانه نمایند.

6- با توجه به اهداف عالیه ی هدفمندی یارانه ها در جهت کاهش فاصله ی طبقاتی و اصلاح الگوی مصرف، که مورد تأیید تمام کارشاناسان اقتصادی بوده و هست و از سویی با توجه به اقدامات اشتباهی که در فاز اول اجرای این طرح رخ داد، به نظر می رسد که پیش از شروع فاز دوم، حتماً باید اشتباه فاز اول با کاهش میزان پرداخت یارانه نقدی اصلاح گردد.

7- حتی علی رغم این که نمی توان روی تعهدات دولت در خصوص مصارف یارانه های انصرافی (مثلاً در کاهش هزینه های درمان و دارو) حساب باز کرد، اما همین که دولت به منظور تأمین یارانه های نقدی ناچار نشود از بودجه های عمرانی و حیاتی بزند و یا اسکناس چاپ کند و موجب نقدینگی و تورم فزاینده بشود نیز یک اقدام اساسی تلقی می گردد.

آنچه که در نکات بالا مشهود است این که ادامه ی این روند به هیچ وجه عقلانی نیست و به همین لحاظ دولت ناچار به چاره اندیشی در این خصوص است و این مسئله به خصوص برای کسانی که به اشتباه گمان می کنند این مسیر به همین شکل قابل ادامه است باید مد نظر قرار گیرد.

در صورتی که بپذیریم ادامه ی مسیر موجود در بحث هدفمندی به منافع ملی آسیب جدی می رساند، به این نتیجه می رسیم که هرگامی که در جهت بهبود روند موجود برداشته شود، خدمت به منافع ملی خواهد بود و به همین لحاظ هر انصرافی که رخ می دهد بخشی از هزینه های خارج از توان دولت را کاسته و بخشی از هزینه های ضروری برای طرح های عمرانی و بهداشتی و درمانی وحمایت از تولید را تأمین خواهد کرد.

البته از آنجا که ذات پرداخت یارانه در جهت یاری به کسانی است که به حمایت نیاز دارند، توقع انصراف از کسانی که در تأمین هزینه های ضروری زندگی مانند اجاره مسکن و خوراک و پوشاک معمول خانواده نیز دچار مشکل هستند، توقعی کاملاً نابجا و غلط در نهایت به ضرر معیشت و حتی تغذیه این خانواده هاست و از سویی انصراف کسانی که با دریافت نکردن یارانه دچار مشکل چندانی در تأمین هزینه های زندگی نمی شوند، اقدامی شایسته در جهت تأمین منافع ملی و رشد و شکوفایی کشور خواهد بود.

این مطلب در عمارنامه منتشر گردیده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۰۸:۲۰
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۱۹ ق.ظ

نکاتی پیرامون حذف تصاویر امام و رهبری

بسم الله الرحمن الرحیم


اخیراً شاهدیم که بعضاً تصویر رهبران انقلاب که معمولاً در سخنرانی ها و مصاحبه های مسئولان دولتی و غیردولتی در کنار ایشان قابل مشاهده بود از قاب تصویر مسئولان دولت یازدهم حذف گردیده است که این مسئله موجب واکنش هایی از طرف برخی انقلابی ها گردیده است که یقیناً من هم از این مسئله احساس خوشایندی ندارم، لیکن عادت کرده ام در نگاه به مسائل فقط به نقاط تاریک و یا روشن آن ها نگاه نکنم و به همین لحاظ این مسئله را با بررسی ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار می دهم:

1- همانطوری که در ابتدا عرض کردم، حذف تصاویر مقام معظم رهبری از قاب تصویر مسئولان دولتی موجب ناخرسندی و نارضایتی همه انقلابی هاست و همه نگرانیم که نکند این حذف تصویر مقدمه ای برای بی توجهی به سیاست ها و خطوط ترسیمی ایشان باشد و البته ما نیز باید بدانیم که صرف درج تصویر امام و رهبری لزوماً به معنی در خط بودن ایشان نیست و نه هرکسی که این تصاویر را بر درودیوار می زند لزوماً انقلابی است و نه هرکسی که این تصاویر را نمی زند لزوماً از خط انقلاب خارج است.

2- این که یک دولت به راحتی اقدام به حذف تصاویر رهبری می کند بهترین دلیل و حجت برای کسانی است که وانمود می کردند درج تصاویر امام و رهبری به مانند حکومت های شاهنشاهی از روی ناچار و به صورت اجباری در مکان های رسمی نصب می گردد، در صورتی که همه دیدند به راحتی این تصاویر در بالاترین رده های حکومتی و در معرض تمام دوربین ها و خبرنگاران جمع آوری گردیده است.

3- در زمانی که برخی رفتارهای دولت در مسائل سیاست خارجی و اداره ی برخی امور داخلی موجب انتقاد مردم گردیده است و بر حجم این انتقادات نیز روزانه افزوده می شود و در حالی که دولت بارها سعی کرده است تا اقدامات خود (مثلاً در بحث توافق ژنو و حتی در بحث یارانه ها) را مورد تأیید و حتی براساس توصیه های رهبری نشان دهد، همین حذف تصاویر رهبری به عنوان یک اشتباه راهبردی وسیله ای است تا دولت نتواند در آینده ی نزدیک مسئولیت اشتباهاتش را در زمینه های خارجی و داخلی با رهبری تقسیم نماید.

4- این که تصاویر امام خمینی و امام خامنه ای از بالای سر دولتمردان و میهمانان ایشان برداشته شده است هیچ جای تعجب ندارد، اصلاً چگونه می توان توقع داشت دولتی که سیاستش براساس لبخند و مذاکره بنا شده است و راه حل تمام مشکلات با دشمنان ریز و درشتش از آمریکا تا جیش العدل را در مذاکره می بیند، نمادهای جهانی مقاومت را بالای سرش بگذارد؟! آیا ممکن است دشمن در پاسخ به لبخند کسی که مدال مقاومت را برسینه چسبانده است حاضر به لبخند شود؟! آن هم از سوی دولتی که حتی نسبت به شعار مردمی و انقلابی "مرگ بر آمریکا" نیز اعلام برائت کرده است!‌ آن هم در برابر دشمنی که حاضر نیست حتی سفیرکشورت به سازمان ملل را به خاطر سابقه انقلابی اش بپذیرد؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۰۸:۱۹
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۱۷ ق.ظ

این همه دشمن برای شفافیت اقتصادی

بسم الله الرحمن الرحیم


در شرایطی که بیشتر کشورهای دنیا از منابع عظیمی مانند نفت و گاز برخوردارنیستند و دولت های شان اقتصادشان را برمبنای اخذ مالیات اداره می کنند، در کشور ما مقاومت گسترده ای در خصوص عدم شفافیت اقتصادی وجود دارد که برخی از این مقاومت ها تا حد تصویب قوانین نیز پیش رفته اند و هم اکنون برخی از مسئولان و صاحبان تریبون که شفافیت اقتصادی را به معنی فضولی دولت در امور شخصی مردم تعبیر می کنند، در خلال استدلال های خود به این قوانین نیز اشاره می کنند، در حالی که در اقتصاد غرب که به اصطلاح مدعی دموکراسی و مهد سرمایه داریست نیز به این گونه برخورد نمی شود و شدیدترین مجازات ها برای کسانی که حتی گوشه ای از دارایی های خود را مخفی می کنند درنظر گرفته می شود و البته این مجازات ها پس از آن صورت می گیرد که خود دولت، سیستم پایش مناسبی را بر اقتصاد کشور ایجاد کرده است و فرار از رصد شدن به صورت معمول میسر نیست و به اقدامات غیرقانونی نیاز دارد و در واقع هر فردی برای مخفی نگاه داشتن اطلاعاتش به مجموعه ای از اقدامات غیرقانونی دست می یازد؛ مثلاً در صورتی که در کشور ما ریز اطلاعات وزارت ورزش از انواع پرداختی های دولت به فوتبالیست ها در اختیار وزارت دارایی برای اخذ مالیات واقعی قرار نمی گیرد! و در حالی که خودشان برای قرارداد فوتبالیست هایی که عموماً در باشگاه های دولتی بازی می کنند، سقف تعریف می کنند، خودشان راهکارهایی (مثل دادن خودروهای چند صد میلیونی) برای تجاوز از همان سقف ها ایجاد می کنند.

فارغ از اهدافی که در ورای انگیزه های حامیان عدم شفافیت اقتصادی وجود دارد باید توجه داشت که مسلماً تداوم این مسیر به استمرار یک اقتصاد بیمار و نفتی منجر خواهد شد، تا وقتی که دولت نداند جریان ثروت به کدام سو در حرکت است و چه کسانی با چه حجم سرمایه ای چه تأثیرات مستقیم یا غیرمستقیمی براقتصاد کشور می گذارند، هرگز نمی توان منتظر یک اقتصاد سالم، هدفمند و مولد بود، تا وقتی که دارایی فقیران شفاف و دارایی متمولین غیرشفاف باشد نمی توان توقع داشت که جز مواجبی که از طبقه فقیر و حقوق بگیر، مالیاتی به خزانه دولت سرازیر شود، تا زمانی که شفافیت اقتصادی در کشور حاکم نباشد توقع هدفمندی صحیح و عادلانه یارانه ها نیز غیرمنطقی است و آن کسانی که بیشتر از یارانه استفاده می کنند همان متمولینی خواهند بود که بیشترین استفاده را از منابع می کنند.

متأسفانه به جای این که دولت و نهادهای تصمیم گیری به سمتی پیش بروند که شفافیت اقتصادی در برابر پنهان کاری از ساده ترین، کم خطرترین و کم هزینه ترین راه محقق گردد و هیچ فرایند اداری در هیچ نهادی مردم را به سمت عدم شفافیت سوق ندهد و هیچ گونه تغییر مالکیت و جابجایی دارایی بدون ثبت در شبکه های به هم پیوسته و دقیق اقتصادی رخ ندهد و همگان بدانند که حکومت حق دارد تا از تمام اموال ایشان مطلع باشد، شخصاً مدعی هستند که سرکشی به حساب های شخصی و دارایی های افراد یک امر غیراخلاقی و غیرقانونی است و از آنجا که نفع این نوع نگرش ها مستقیماً به جیب کسانی می رود که دوست دارند به صورت زیرزمینی و غیرشفاف از رانت ها استفاده کنند و با فعالیت های کاذب اقتصادی، مال اندوزی کنند، نمی توان گمان نکرد که این نوع نگرش و سیاستگذاری در بالاترین سطوح نهادهای اجرایی و تصمیم گیری بدون انگیزه صورت گرفته باشد؛ براستی چرا در شرایطی که دولت حتی به یارانه های مردم نیز احساس نیاز می کند، نسبت به شفافیت اقتصادی و اخذ مالیات واقعی از صاحبان سرمایه قدم قابل قبولی برنمی دارد؟

این همه تلاش و اصرار برای عدم شفافیت اقتصادی که در نهایت منجر به شکل گرفتن یک اقتصاد نفتی نسبتاً ضعیف و بیمار گردیده است، تنها در صورتی خنثی خواهد شد که مسئولان و متولیان امر نسبت به ماهیت اموال و دارایی های خودشان و نزدیکانشان اطمینان داشته باشند و به صراحت می توان گفت که این سالم سازی اقتصادی جز به دست دولتمردان و نمایندگانی که اقتصاد را می شناسند و خودشان و نزدیکانشان را از سرچشمه های فساد دور نگاه داشته اند محقق نخواهد شد، مسئله ای که متأسفانه در کشور ما ندرتاً باهم رخ داده است، یعنی کم پیش آمده که متولیان و مسئولان بخش های حساس تصمیم گیری، تصمیم سازی و اجرایی هم تخصص و هم سلامت نفس را به حد عالی و حتی مطلوب داشته باشند و اینچنین است که برخی مسئولان با ندانم کاری و بعضی دیگر با اقدامات کاملاً آگاهانه کاری کرده اند که مفاسد زیادی در کشور رخ دهد و حتی پس از کشف برخی از این مفاسد نیز با تعبیه راه های فرار عملاً برخورد شایسته ای با آن ها رخ ندهد که این مسئله تکلیف متعهدین و دلسوزان واقعی را برای متخصص شدن بیشتر می کند تا در صورتی که فرصت مناسبی ایجاد شد این افراد بتوانند در نقش های کلیدی و حساس، متعهدانه و کارشناسانه اقتصاد کشور را به سمت سلامت، شفافیت و پویایی پیش برند.

این مطلب در عمارنامه منتشر شد.

مطلب مرتبط:‌ 
اولین شرط تحقق شعار حماسه سیاسی-اقتصادی 
آیا چاپ اسکناس درشت برای اقتصاد کشور مفید است؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۰۸:۱۷
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۰۲ ق.ظ

روحانی محبوب من

بسم الله الرحمن الرحیم



اگر چه حوزه و روحانیت متولی اصلی ارتقای سطح درک جامعه نسبت به مسائل دینی و شرعی هستند، ولی بعضاً به دلایل مختلفی مانند انتصاب در مشاغل و مسئولیت های غیر مرتبط از اهداف حوزه و روحانیت دور می شوند و البته بعضاً در همان سنگرها که حضور دارند خدمات شایسته ای را تقدیم انقلاب و مردم می نمایند لیکن در حال حاضر، اهمیت مسائل فرهنگی و مذهبی در تربیت نسل جوان و مدیران شایسته برای آینده اینقدر زیادست که خروج هر روحانی فعال و فرهنگی از دایره ی فرهنگ سازی و ترویج دین می تواند به مانند از دست دادن یک عالم دین به وارد شدن ثلمه به دین منجر گردد.

روحانیون ما باید فرماندگان اصلی سنگر مساجد باشند و خالی ماندن سنگر مسجد با موضع گرفتن در هیچ صحنه ی دیگر قبال جبران نیست، رویه ای که متأسفانه خلاف آن را شاهدیم و بسیاری از روحانیون وارسته و فعال به اشتباه راه حضور در ادارات و ارگانها و نهادهای مذهبی و حتی غیرمذهبی را در پیش می گیرند و به مانند یک کارمند به فعالیت های غیرفرهنگی مشغول می شوند (که البته بخشی زیادی از این مشکل به خاطر عدم حمایت لازم از امور مساجد است که قادر به جذب تمام وقت روحانیون فعال در مساجد نمی شوند).

حضور مستمر روحانیون صبور، دلسوز و خوش مشرب در مساجد موجب می شود تا مردم و به خصوص نسل جوان به مساجد روی آورند و همین جذب مردم به مساجد گام بسیار مهمی در فرهنگسازی و ارتقای فرهنگ عمومی و اسلامی خواهد بود. یک روحانی باسواد و با اخلاق، متلک ها را ناشنیده می گیرد ولی شبهات را با حوصله و به دقت پاسخ می گوید و اگر یک روحانی بدون حساسیت به شبهات و سوالات مردم تنها به متلک ها و طعنه ها حساسیت داشته باشد نه تنها هیچ نفعی به حال انقلاب و اسلام نخواهد داشت که دقیقاً موجب لطمه و صدمه خواهد شد.

من روحانی هایی را دوست دارم که در عین شوخ بودن، حتی در محافل خصوصی نیز از طرح شوخی های خارج از محدوده خودداری می کنند، روحانیونی که شوخی های شان لطیف و مبتنی بر اخلاق و ادب است. من روحانیونی که بیشترین تأثیر را با رفتار خوب، طرح داستان، لطیفه، مسابقه و حرف تازه می گذارند و از نصیحت های خسته کننده استفاده نمی کنند را دوست دارم، روحانیونی که حضورشان در هر جمعی موجب می شود تا معنویت، نشاط، روحانیت و پویایی در آن جمع جاری گردد.

من روحانیونی که در برابر مردم متواضعند را دوست دارم، روحانیونی که احترام مردم را با تواضع از آن خود می کنند و از محبت های تحمیلی لذت نمی برند، روحانیونی که طوری محبت در سیمای شان موج می زند که اطرافیان شان تحریک می شوند وقتشان را با ایشان بگذرانند و با بهانه و بی بهانه با ایشان به صحبت بنشینند، روحانیونی که از بودن با مردم لذت می برند و همواره طوری برنامه ریزی می کنند که وقت مناسب برای با مردم بودن و پاسخگویی به سؤالات و صحبت های مردم وجود داشته باشد، نه روحانیونی که برای 1 دقیقه صحبت با ایشان باید تا درب ماشین با ایشان بدوی و اینقدر این پا آن پا می کنند که بفهمی باید برایت وقت ندارند.

من روحانیونی را دوست دارم که ساده می زیند و لباس روحانیت را ابزاری برای عافیت طلبی و صندلی ها و مبل های گرم و نرم قرار نداده اند، روحانیونی که می توانند مثل پیامبر اکرم صلوات الله علیه بر خاک بنشینند و با مردم فقیر همسفره شوند، روحانیونی که در تعقیب رفاه و لذت و قدرت با یکدیگر رقابت نمی کنند و بزرگترین لذت زندگی شان را در نزدیکی به خدا، خدمت به خلق خدا و هدایت خودشان و دیگران می جویند.

من روحانیونی که پشت سر هیچ روحانی نماز نمی خوانند و پای منبر هیچ سخنرانی نمی نشینند را دوست ندارم، روحانی باید بداند که خودش هم مثل سایرین و چه بسا بیش از دیگران به وعظ و ثواب محتاج است، من روحانی را دوست دارم که بیش و پیش از دیگران خودش را محتاج و در معرض خطر و نیازمند به نصیحت می داند و هرگز طوری صحبت نمی کند که گویا خودش در مقام عصمت قرار دارد.

من روحانیونی که از این محراب به آن محراب فرود می آیند و از این منبر به آن منبر صعود می کنند تا لقمه نانی ارتزاق کنند را دوست ندارم، روحانی باید در نمازش طمئنینه و برای هر منبرش مطالعه داشته باشد و اگر از تحصیل و تعلیم فارغ شد، از کار و تلاش و کمک به دیگران استقبال کند، من روحانی را که بعد از فارغ شدن از تحصیل هنوز به دنبال دریافت شهریه است را نمی پسندم ولی دست روحانی را که بعد از فراغت از کتاب به کار می پردازد را شایسته ی بوسیدن می دانم.

روحانی محبوب من فرزند زمان خویش است و می داند که در کدام زمانه می زید و می داند چه کسانی و با چه ابزارهایی دین و ایمان مؤمنان را نشانه گرفته اند و به قول شهید مطهری شمر و یزید زمانش را می شناسد و می داند که چگونه باید با ایشان مقابله کند، روحانی محبوب من از این لحاظ که به مسائل پیرامونش، به مشکلات جهان اسلام و حتی مسائل کل جهانیان حساس است یک انقلابی مجاهد است.

من روحانیونی را دوست دارم که حقیقتاً روحانی هستند و لباس روحانی را به مثابه ی لباس کار به تن نکرده اند، روحانیونی که هرچند سال هم که معمم باشند، بازهم می دانند که به احترام لباس رسول خدا باید در خلوت و جلوت بیش از همه تقوا بورزند؛ خلاصه این که من به روحانیونی که سبکبار زندگی می کنند، اهل علم آموزی و کار و تلاشند، از زنگار گناه پاکند و پاک کننده اند و نسبت به مسلمین و افراد قابل هدایت مهربان و و نسبت به دشمنان اسلام شدیدند، عشق می ورزم و امیدوارم روحانیون دلسوز و فعال مان، امسال را جهادگونه به فرهنگ بپردازند و بیش از این که به منبر اتکا نمایند، برای فرهنگسازی در متن جامعه حضور بهم رسانند و با رفتار و کردارشان در راستای تحقق مدیریت جهادی و عزم ملی در بحث فرهنگ و حتی اقتصاد گام بردارند.


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۰۲
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۴۷ ق.ظ

تقارناتِ تماماً تصادفی (طنز)

بسم الله الرحمن الرحیم


برخی اوقات، تقارن برخی رخدادها طوری اتفاق می افتد که گویا با یکدیگر ارتباط دارند، در صورتی که هیچ ارتباطی هم بین شان وجود ندارد، لیکن از جهت جالب بودن تصادفی این تقارن ها به چند مورد از آنها که اخیراً زیاد شده اشاره می کنم:

امسال روز آغاز اعلام نیاز ملی به یارانه ها، به صورت کاملاً تصادفی با سالروز جشن ملی هسته ای مقارن شده است در صورتی که مسلماً دولت از این تقارن هیچ قصدی نداشته است.

تقارن کاملاً تصادفی تشکیل صفوف بهم پیوسته و وحدت آفرین سبد کالا با دهه ی شورآفرین فجر نیز از دیگر تقارناتِ جالب این اواخر بود.

اعتراف به خالی بودن خزانه توسط رئیس جمهور در سخنرانی اش در دانشگاه، دقیقاً یک روز قبل از شروع مذاکرات هسته ای و حساس ژنو نیز یکی دیگر از این تقارن های کاملاً بی ارتباط بود.

به صورت کاملاً تصادفی دولت ایران و دولت آمریکا هر دو اعلام کردند که برنده مطلق و کامل مذاکرات هسته ای هستند و موجب زانوزدن طرف مقابل گردیده اند و هردو طرف گفتند که اظهارات طرف مقابل تنها مصرف داخلی دارد که این راهبردِ مشابه در نوع خود به لحاظ تشابه و تصادفی بودن خیلی جالب توجه بود.

در همان اوقاتی که رییس جمهورمحترم ما، اوباما را فردی مؤدب و باهوش معرفی کرد، خانم شرمن (معاون وزارت امور خارجه آمریکا)، فریبکاری و دروغگویی را بخشی از ژن ایرانیان دانست که یقیناً بین آن احترام و این بی احترامی هیچ گونه رابطه معناداری قابل یافتن نیست.

دقیقاً همان هنگام که رهبر معظم انقلاب و کارشناسان اجتماعی از تحدید جمعیتی و لزوم چاره اندیشی برای آن سخن می گویند تصادفاً دولت سبد کالا را به نحوی توزیع می کند که تعداد اعضای خانوار هیچ تأثیری بر مشمولیت و یا میزان کالای دریافتی نداشته باشد.

هم زمان با توافق 6 ماهه ای که طرف مقابل متعهد شد تحریم های هسته ای را افزایش ندهد، بیانیه ها، تحریم ها و تهدیدهای غیر هسته ای به صورت کاملاً تصادفی رو به افزایش است که گویا همین مسئله ی تصادفی، موجب آزرده خاطر شدن روح حساس توافق هسته ای نیز گردیده است. 

تنها چند ماه بعد از این که رییس محترم جمهور از خدا می خواهد تا اینقدر صبر داشته باشد تا دهان منتقدان را خرد نکند به صورت کاملاً تصادفاً دهان برخی منتقدان خرد می شود.

درست در شرایطی که صداوسیما نسبت به توقعات دولت در انتخاب مجری و یا نحوه گزارش در خصوص مسائل داخلی و خارجی بی اعتنا می شود، بودجه ی مصوب و قانونی صداوسیما از ناحیه دولت به این نهاد پرداخت نمی شود، تا صداوسیما به مانند یک بنگاه اقتصادی برای هر برنامه ای (البته فعلاً جز برای پخش اذان) جلوی اسپانسرهای مختلف کاسه گیری کند.

تنها چند روز پس از تقبل ارسال رایگان پیامک های تبریک عید رییس جمهور توسط اپراتورهای تلفن همراه، تعرفه تلفن همراه نیز افزایش یافت که مطمئناً بین این دو نیز هیچ ارتباط معنا داری وجود ندارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۴۷
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۳۸ ق.ظ

پیرامون اقدام ارزشمند اتحادیه اروپا

بسم الله الرحمن الرحیم


هر شخصیت حقیقی و حقوقی مسئولی براساس تکلیفش بایستی موضع خاص و متعارف خود را در برابر اقدامات خصمانه ای مانند بیانیه اخیر حقوق بشری اتحادیه اروپا علیه ایران اتخاذ نماید و اکثراً نیز محکومیتِ این بیانیه را در دستور کار قرار دادند، لیکن حقیر از این اقدام اتحادیه اروپا چندان احساس نارضایتی نمی کنم و آن را نشانه و چراغی بر مسیر این انقلاب، مردم، مسئولان و انتخاب های آینده می دانم؛ شناختِ مردم و مسئولانی که به مذاکره با گرگان و کفتاران به ظاهر متمدن، خوشبین هستند با دیدن و شنیدن این موضع گیری ها که در برابر نرمش های احترام آمیزما صورت گرفته، نسبت به دشمنان مان به روزمی گردد.

وقتی مردم و مسئولان می بینند که نسخه ی رسمی اتحادیه اروپا برای کشورعزیزمان، با دخالت رسمی در مسائل امنیتی، فرهنگی، اجتماعی و حتی مذهبی، عزت، امنیت و فرهنگ مان را نشانه گرفته است، بیش از پیش به اهداف خبیثانه ایشان در نشستن پشت میزمذاکره با ما پی می برند و البته رشته ی آنهایی که مدام می خواهند به بهانه های واهی چهره غرب را برای ملت ما بزک کنند نیز پنبه می شود و به این لحاظ حتی بزک کنندگان چهره ی غرب و آمریکا نیز از این اقدامات دچار رسوایی، دلسردی و نگرانی می شوند.

در گذشته کشورهای غربی و در عصر حاضر نیز اتحادیه اروپا، هرگز در دشمنی با ایران اسلامی و هیچ حکومت آزاده و مستقلی از هیچ اقدامی فروگذار نکرده اند، غافل از این که تمام کیدهای دشمنان اسلام و انقلاب درصورت هوشیاری مردم، در نهایت متوجه خودشان و اعتبارنداشته ی خودشان خواهد شد و نه تنها عزت، وحدت، اعتبار، استقلال، مقاومت و فرهنگ کشورمان را تضعیف نخواهند کرد بلکه موجب تقویت آنها خواهد شد.

این گونه موضع گیری های غرب در حالی که تاریخ غرب از گذشته تاکنون، سرشار از اقدامات غیرانسانی، ضدحقوق بشری، جنایتکارانه و استعمارگرانه است، نه تنها هیچ ارزشی نمی توانند داشته باشند، بلکه بیشتر موجب یادآوری جنایات خود غربی ها می گردد و نه تنها موجب واردکردن خدشه به انقلاب نمی گردد، بلکه موجب یادآوری خباثت های تاریخی ایشان در اقصی نقاط جهان می گردد، پرونده هایی که حتی لبوفروش ها و رانندگان تاکسی نیز از وجود آنها اطلاع دارند که البته از آنجا که بعضاً باسوادها ممکن است فراموششان کرده باشند به چند مورد مانند حمایت های متعدد از گروهک های تروریستی مانند منافقین و گروهک ریگی و عملیات های تروریستی ایشان، ارسال تسلیحات شیمیایی برای استفاده علیه ایران، بلوکه کردن اموال و دارایی ها، عدم پایبندی به تعهدات اقتصادی و فنی، حمایت های بی حد و حصر از اسرائیل و عملیات های ضد فلسطینی و ضدایرانی اسرائیل، حمایت تمام قد از فتنه و .... اشاره می کنم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۳۸
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم


مطلبی با عنوان "چرا افزایش سود بانکی به‌ضرر تولید تمام می‌شود؟" در سایتِ تحلیلی عیارآنلاین خواندم که در آن به استناد برخی دلایل فنی ادعا شده است که افزایش سود بانکی به ضرر تولید تمام می شود که مطلب زیر در نقد آن تقدیم می گردد، مقدمتاً این که هدف از این مطلب این است که اثبات گردد با افزایش نرخ سودبانکی، اولاً در کوتاه مدت خسارت محسوسی به تولید وارد نخواهد شد و ثانیاً این که در میان مدت و کوتاه مدت به نفع تولید تمام خواهد شد و ثالثاً این که به ارائه راهکار در جهت تسریع انتفاع تولید از افزایش نرخ سود بانکی خواهد پرداخت:

1- کنکاشی در سیاست اقتصادی دولت های نهم و دهم که به تدریج و سال به سال رابطه ی بین نرخ سود بانکی و تورم را مد نظر قرار نمی داد، اثبات می کند که سیاست پایین نگاه داشتن نرخ سود بانکی بدون توجه به نرخ تورم، همواره موجب افزایش فاصله ی بین این دو شده است و حتی یک مورد افزایش نسبی سود بانکی که در دولت دهم رخ داد به یادمان می آورد که چگونه آن اقدام نصفه و نیمه آناً موجب کاهش 20 درصدی نرخ ارز و سکه گردید، پس اصرار بر روشی که ضمن منافات داشتن با اصول اولیه اقتصادی و بانکی در 8 سال اخیر در کشورمان اجرا شده و نتیجه نداده است به لحاظ علمی و تجربی قابل دفاع نیست.

2- اگر چه افزایش نرخ سود بانکی در کوتاه مدت نفعی برای تولید ندارد اما در میان مدت و بلند مدت به نفع تولید هست چرا کهبا افزایش نرخ سود بانکی و کاهش نقدینگی در بازار، عملاً تورم کاهش یافته و به تبع آن سود بانکی نیز کاهش خواهد یافت و در نهایت کاهش تورم و کاهش سودبانکی هر دو به تولید کمک خواهند کرد.

3- در کنار آسیبی که صنایع و تولیدات از افزایش سودبانکی می بینند باید آفاتی که تورم و نقدینگی سرگردان به تولید وارد می کنند را نیز مدنظر قرار داد، باید در نظر داشت که تورم چگونه موجب می شود تولید زیانده گردد، نباید فراموش کرد که چگونه نقدینگی های سرگردان موجب افزایش قیمت ارز و جهش تورمی و افزایش هزینه های تولید و تضعیف پول ملی گردید، باید توجه داشت که اگر افزایش نرخ سودبانکی حتی در کوتاه مدت موجب کاهش تسهیلات پرداختی به بخش های تولیدی شود، ولی با توجه به این که در میان مدت و بلندمدت موجب کاهش نقدینگی و تورم می گردد در نهایت یقیناً به نفع تولید خواهد بود.

4- با توجه به این که هم اکنون بانک ها عملاً نقدینگی برای پرداخت تسهیلات به هیچ بخشی ندارند، هم اکنون نیز تسهیلاتی به تولید پرداخت نمی شود و با افزایش سود بانکی اگر چه تا مدتی دریافت تسهیلات به صرفه نخواهد بود، لیکن در این مدت بخش های مولد تنها از چیزی محروم خواهند شد که هم اکنون نیز از آن برخوردار نیستند و به این لحاظ در کوتاه مدت خسارت جدیدی از افزایش سود بانکی نخواهند دید و البته میان مدت و بلندمدت شرایطی به نفع تولید را رقم خواهند زد.

5- افزایش نرخ سود بانکی موجب خواهد شد تا بانک ها با کاهش تقاضای تسهیلات از سوی جامعه و امکان افزایش عرضه تسهیلات (باتوجه به جذب نقدینگی بیشتر) مواجه شوند، امکان افزایش تسهیلات بانکی در نهایت موجب می گردد تا تسهیلات متنوع تری در سبد بانک ها قرار گیرد و به جای این که بانک ها دامنه تسهیلات خود را به افراد خاص و تسهیلات خاص محدود کنند، عملاً تسهیلات و گیرندگان آن ها افزایش خواهند یافت و اگر بانک ها در پرداخت تسهیلات خودرو، کالا، جعاله،... به نحوی عمل نمایند که مشتری را به اقدامات صوری هدایت نکنند عملاً به لحاظ نحوه ی استفاده ی مشروع و عادلانه از تسهیلات بانکی گام مؤثری برداشته می شود که در این میان امکان دریافت تسهیلات برای تولید نیز میسرتر خواهد شد.

6- اگر چه افزایش سود بانکی در کوتاه مدت به نفع تولید نیست، اما می توان کاری کرد که هرچه سریعتر به نفع تولید تمام شود، اگر در گام اول نرخ سود بانکی با تورم مساوی گردد و در گام بعد مدت های به روزکردن نرخ سودبانکی و تورم در دوره های کوتاهی مثل 3 ماهه صورت گیرد، این مسئله به یقین موجب کاهش محسوس تورم می گردد (همانطوری که هم اکنون نیز افزایش نرخ سود بانکی تأثیر به سزایی در کاهش 10 درصدی تورم ایفا کرده است) و با کاهش تورم امکان کاهش نرخ سود بانکی در یک دوره 3 ماهه میسر می گردد تا بعد از 2یا 3 دوره، نرخ سود بانکی همگام با نرخ تورم به حدی برسد که هم برای بخش های تولیدی به صرفه باشد و هم موجب فرار نقدینگی از بانک ها و افزایش تورم نگردد.

7- در کنار افزایش نرخ سودبانکی، باید اصلاح ساختار بانک ها در رعایت منافع مشتریان به خصوص تولید کنندگان و اقتصاد جامعه نیز صورت گیرد، بانک ها نباید به این راحتی نیمی از سپرده های قرض الحسنه را بین پرسنل خود مصرف کنند و سهم مردم از سپرده های قرض الحسنه اینچنین دچار محدودیت گردد، بانک ها نباید قانون را دور بزنند و (بدون ضبط مبالغ قانونی) نسبت به پرداخت تسهیلات اقدام نمایند و موجب افزایش نقدینگی گردند، بانک ها نباید با سپرده گذاری های خارج از قاعده برای پرداخت تسهیلات، سودی بیش از سود مصوب از مشتریان شان دریافت کنند و نباید برعکس تسهیلات خرد، در دریافت ضمانت های لازم در تسهیلات کلان بانکی اهمال کاری صورت گیرد، بانک ها باید ملزم شوند تا تسهیلات بانکی را با رعایت حدود قانونی و شرعی پرداخت نمایند و با ایجاد سبدی متنوع و سهل الوصول از تسهیلات مورد نیاز مردم و تولید، از اقدامات صوری، ربوی و غیرقانونی و مال اندوزی غیرموجه بانک ها از کیسه دولت و مردم خودداری نمایند.

8- افزایش سود سپرده های کوتاه مدت اگر چه موجب می شود نسبت سپرده های کوتاه مدت به میان مدت و بلند مدت افزایش یابد، اما افزایش میزان سپرده گذاری به مثابه یک چرخ طیار، در نهایت موجب می شود تا ضریب اطمینان بانک ها در سرمایه گذاری های میان مدت و بلند مدت نیز افزایش یابد. باید در نظر داشت که هم اکنون حتی جذب کوتاه مدت نقدینگی های دست مردم می تواند نقش به سزایی را در کاهش تورم ایفا نماید و این که با افزایش نقدینگی بانک ها، در صورتی که بخشی از سپرده گذاران نیز سپرده های شان را از بانک خارج کنند،سپرده های موجودِ دیگران و سپرده های جدید، ضربات وارده ناشی از خروج برخی از نقدینگی ها را گرفته و عملاً چندان که وانمود می شود، قدرت ریسک بانک ها را نمی گیرد.

9- بحث دیگر در خصوص افزایش نرخ سود بانکی سپرده های کوتاه مدت، این است که هم اکنون نیز در صورت سپرده گذاری بلند مدت بازهم مشتریان می توانند زودتر از موعد نسبت به دریافت سپرده های شان اقدام نمایند و بحث مهم تر این که هم اکنون در اکثر بانک ها، با طولانی تر شدن مدت سپرده گذاری کوتاه مدت از دوره ی کوتاه مدت، عملاً افزایش سودبانکی نیز معادل سپرده گذاری میان مدت و بلند مدت محاسبه می شود و در نهایت افزایش نرخ سود سپرده گذاری های کوتاه مدت، در گام اول موجب افزایش جذب نقدینگی و در نهایت موجب ترغیب مشتری به افزایش مدت سپرده گذاری خواهد شد که در صورت الزامی شدن این مسئله برای بانک ها می توان به نفع افزایش سپرده گذاری های بلندمدت گام برداشت.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۴۶
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۴۱ ب.ظ

بایدها و نبایدهای مدیریت جهادی

بسم الله الرحمن الرحیم


با نامگذاری سال 93 به نام اقتصاد و فرهنگ، عزم ملی و مدیریت جهادی برآن شدم تا مختصراً و پس از یک مقدمه کوتاه به بایدها و نبایدهای مدیریت جهادی بپردازم:

‌اگر چه کشور ما دارای سابقه ی موفقی در زمینه مدیریت جهادی در دفاع مقدس و جهادسازندگی است، اما متأسفانه این شیوه ی مدیریتی به مثابه ی یک روش و اسلوب علمی مدیریت هنوز مورد پردازش و ترویج جدی قرار نگرفته است و بسیارند کسانی که خود را به اشتباه مدیرجهادی می دانند و از سوی دیگر مدیرانی وجود  دارند که بدون هرگونه نمایشی به صورت جهادی عمل می کنند.

در مدیریت جهادی نمی توان به اصول علم مدیریت بی تفاوت ماند و هرآنچه که حاصل این علم است را به بهانه ی ابداع یک روش جدیدِ مدیریتی وانهاد، بلکه مدیریت جهادی نیز باید برمبنای علم مدیریت انجام شود و البته ملحقاتی و حذفیاتی نیز دارد که باید مشخص، تبیین و عملی گردد،‌ باید توجه داشت که مدیریت جهادی به استفاده ی صحیح، اخلاقی و مؤثر از روش های مدیریتی قائل است. مدیریت جهادی یک شیوه شلخته و باری به هرجهت نیست، بلکه بالعکس از روش های مختص و مورد قبول خودش نظم و انضباط را در عین انعطاف پذیری مسئولانه ایجاد می کند. مدیر جهادی هرگز کاری که در توانش نیست را برعهده نمی گیرد و نمی گذارد عشق ریاست بر وجدانیات وی غالب گردد. مدیر جهادی هرگز هیچ پستی را قبول نمی کند مگر این که هم به توان خودش در آن زمینه وقوف داشته باشد و هم گزینه ی بهتر از خودش در دسترس نباشد. مدیر جهادی همانطوری که به شایستگی خودش حساس است به شایستگی منتصبانش نیز حساسیت دارد،‌ نمی توان جهادی مدیریت کرد و براساس سفارش و رابطه معاون و مدیر و کارمند انتخاب کرد.

در مدیریت جهادی، اصول هر سازمان پیش از این که حفظ منافع خود سازمان و اعضای آن باشد، حفظ منافع ملی و اجتماعش است، در حالی که در شیوه های مدیریتی دیگر، اولین اصل در هر سازمانی حفظ منافع آن سازمان است و البته در ظاهر سعی می کند که این مسئله از روش های قانونی و توأم با احترام به مشتری (مردم) صورت گیرد. وقتی که یک مدیر یا یک سازمان بیش از حفظ منافع خودش به منافع جامعه بیندیشد، به صورت خودکار از رقابت های غیرسازنده،‌ آمارسازی و روش های تسکینی پرهیز می کند و به جای این روش ها که متأسفانه در اغلب سازمان ها و مدیران ما نهادینه شده است به همکاری سازنده،‌ جمع آوری دقیق اطلاعات در جهت پایش علمی عملکرد و غیرمچ گیرانه و برنامه ریزی مؤثر و کارا در جهت حل دائمی مسائل و پیشرفت پایدار می پردازد.

در مدیریت جهادی،‌ مدیر اولین کسی است که به اهداف و آرمان های انقلاب، جامعه و سازمان احترام می گذارد و به آنها پایبند است و این چنین است که یک مدیر جهادی با گفتار و رفتارش به صورت عملی زیرمجموعه اش را فراتر از مدیریت، با رهبری کردن هدایت می کند. یک مدیر جهادی می تواند با رعایت ارزش های جامعه به مثابه ی یک الگو، رهبری زیرمجموعه اش را برعهده بگیرد و به جای تأثیر گذاری بر عملکرد افراد، بر قلوب شان حکم براند، سیری در خاطرات و زندگی نامه رزمندگان و فرماندگان جنگ تحمیلی به خوبی نشان می دهد که چگونه برخی از این فرمانده ها بر دل نیروهای خود حکم رانی می کردند و چگونه از همه متواضع تر، فعال تر و ازجان گذشته تر بودند.

در مدیریت جهادی،‌ مدیر نمی تواند از مردم و حوزه مدیریتش فاصله داشته باشد،‌ اصلاً جهادی بودن یعنی در صحنه بودن، یعنی در خط مقدم بودن، یعنی از قوت، ضعف و درد مردم و زیرمجموعه خود مطلع بودن، یک مدیر جهادی در دسترس مردم قرار دارد، با لباس کار در حوزه مدیریتش حاضر می شود و از رفاه طلبی فراری است، نه این که تمام کارش پشت میز نشینی و مأموریت رفتن به نقاط خوش آب و هوای داخلی و خارجی باشد.

و در نهایت این که مدیر جهادی نه تنها شخصاً موجب بهبود حوزه ی مدیریتی خود می شود بلکه با رفتار و گفتارش می تواند عزم ملی را نیز با خود همراه کند و اینچنین است که همراهی مدیریت جهادی و عزم ملی قادر خواهد بود اقتصاد و فرهنگ را با یک جهش مواجه سازد.

این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۴۱
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم



دیروز، روز شهادت اول بانوی اسلام، یک نمایش رادیویی از رادیو ورزش پخش می شد که به زندگی ورزشی، خانوادگی و اجتماعی زن ورزشکاری به نام "بیلی جین کینگ" می پرداخت و در خلال برنامه نیز گوینده ای در همین خصوص توضیحاتی را ارائه می داد، این نمایش می گفت که خانم بیلی جین کینگ فعالیت های اجتماعی زیادی در راستای حقوق و استقلال زنان داشته است و به صورت مشخص و غیرقابل انکاری این زن را به عنوان یکی از الگوهای برجسته ورزشی و اجتماعی زنان معرفی می کرد، این الگوسازی درست در روز شهادت الگوی زنان اسلام و برترین زنان دوعالم عجیب می نمود و از آنجا که استقلال زنان و دفاع از حقوق زنان مفاهیمی هستند که در عرف ما با مفهوم فمینیسم قرابت دارند، کنجکاو شدم که در خصوص این زن تحقیق کنم و اینچنین بود که به اطلاعات تأسف برانگیزی دست یافتم؛ متأسفانه این زن از چند نفر ورزشکاری است که به همراه شریک جنسی خود (یک زن ورزشکار به نام "کیتلین کاهو") صراحتاً تمایلات همجنسگرایانه خود را اعلام و ترویج کرده اند و حتی خانم بیلی جین کینگ یک از دو زن ورزشکاری است که به عنوان نمایندگان رسمی اوباما در مراسم افتتاحیه المپیک زمستانی سوچی روسیه (که حاشیه اصلی آن رسمیت بخشی به حضور همجسگرایان بود) شرکت کرد.

مطلب فوق انبوهی از سؤالات در ذهنم ایجاد کرد که تنها به ذکر چند مورد از آن ها بسنده می نمایم: به راستی در صداوسیمای ما در این سال ها چه کسانی جذب و پرورش یافته اند؟! این رسانه ای که قرار بوده مدرسه انسان سازی باشد در چه مسیری حرکت می کند؟! آیا می توان از این رسانه، فرهنگ سازی اسلامی را توقع داشت؟! آیا اصلاً هیچ نظارتی بر برنامه های این همه شبکه های تلویزیونی و رادیویی انجام می گیرد و یا همه چیز به پای کمیت فدا شده است؟! آیا معرفی چنین الگویی در روز شهادت بانوی اسلام، سلام الله علیها (از روی عمد و یا حتی به سهو) می تواند یک اقدام قابل بخشش و قابل تکرار تلقی گردد؟! آیا صدا و سیما در سالی که باید با مدیریت جهادی پاسدار فرهنگ کشور باشد، مجاز است که این رویه را ادامه دهد؟!

این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۳۹
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۱۸ ب.ظ

آقای احمدی نژاد! لطفاً مردم را به بازی نگیرید

بسم الله الرحمن الرحیم



سلام، چند ماهی از پایان کار دولت دهم گذشته است و شاهد حضور شما در مراسم مختلف مذهبی و اردوی راهیان نور هستیم و اگر چه هنوز موضع گیری های سیاسی خاصی از شما ندیده ایم لیکن بر آن شدم مختصراً از شما خواهشی کنم؛ جناب آقای احمدی نژاد! با این که شما را نیز مانند همه ی علاقمندان به ارزش های اسلامی و ایرانی در بهره گیری از مراسم مذهبی و حضور در برنامه های راهیان نور محق می دانم، لیکن از شما درخواست می کنم تکلیفتان را با خودتان و مردم روشن کنید، از یک سو جلسات خصوصی و هماهنگی های سیاسی تان همچنان با حضور پررنگ جناب مشایی و مشروط به پذیرش حضور ایشان از سوی دوستان تان صورت می گیرد و از یک سو حضور شما در محافل و مجامع عمومی غالباً بدون ایشان انجام می شود، جناب آقای احمدی نژاد! اگر چه شما اختیار دارید با هرکس که دلتان می خواهد نشست و برخواست کنید، اما با توجه به تجربه ی تلخی که از شما بابت ریختن آرای مردم به پای جناب مشایی دارم، از شما خواهش می کنم با مردم روراست باشید، همانطوری که در این 2-3 ساله در هر سفر استانی و غیراستانی با هر بهانه ای با جناب مشایی همراه بودید و هر آن کسی که با او مشکل داشت را کنار گذاشتید، همچنان شفاف بمانید و مردم را به بازی نگیرید و اگر هم تغییر کرده اید و دست از مشایی برداشته اید که اعلام فرمایید، اصلاً هر آنچه که شما در مورد مشایی گفتید صحیح و همه ی آن صفات عالیه و متعالیه نیز درست! ولی از شما خواهش می کنم هر چه هستید و هرچه می خواهید باشید و هرچه که در ذهن دارید، همان را به مردم نشان بدهید و مردم را به بازی نگیرید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۱۸
سیاوش آقاجانی