انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بصیرت» ثبت شده است

جمعه, ۴ بهمن ۱۳۹۲، ۰۲:۵۵ ق.ظ

رابطه بصیرت و ولایتمداری در قرآن حکیم

بسم الله الرحمن الرحیم

در خصوص مفاهیم ولایت مداری و بصیرت و ترتب بصیرت بر ولایت مداری قبلاً مطالبی نوشته بودم که با مطالعه ی آیات زیر از سوره ی کهف، حیفم آمد که در این خصوص مطلب جدیدی تقدیم نکنم:

قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا   66
موسى به او گفت: آیا از پى تو بیایم تا از حکمتى که تعلیم شده‏اى به من بیاموزى 66

قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا 67
گفت تو هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر کنى 67

وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا 68
و چگونه مى‏توانى بر چیزى که به شناخت آن احاطه ندارى صبر کنى 68

قَالَ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرًا 69
گفت ان شاء الله مرا شکیبا خواهى یافت و در هیچ کارى تو را نافرمانى نخواهم کرد 69 

البته بقیه داستان را شما به خوبی می دانید که حضرت موسی علیه السلام چند بار در آزمون تبعیت شکست خورد و هر بار فرصتی خواست ولی در نهایت در امتحان ولایت مداری شکست خورد. همانطوری که در آیه 67 و 68 مشاهده می کنید، حضرت خضر علیه السلام به حضرت موسی علیه السلام می فرماید که "تو هرگز نمی توانی همپای من صبر کنی و چگونه می توانی بر چیزی که به شناخت آن احاطه نداری صبر کنی" که حضرت موسی علیه السلام می فرماید "ان شاءالله مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری تو را نافرمانی نخواهم کرد" ولی علی رغم این که حضرت موسی علیه السلام بر اساس وحی جبرائیل می دانست که حضرت خضر بنده خوب و عالم خداست و علی رغم این که به او قول داد که از او نافرمانی نکند و در واقع به نوعی با او بیعت کرد ولی به همان دلیلی که حضرت خضر آورد، یعنی عدم شناخت صحیح از مسئله، نتوانست پای بیعت و علمش به مقام حضرت خضر بایستد و این یک نشان بزرگ است از اهمیت مسئله ی بصیرت و شناخت.

بصیرت و شناخت اگر نباشد، حتی اگر وَلی مؤید و معصوم در دسترس باشد و حتی اگر بر اساس شناخت، حقیقتاً با او بیعت کرده باشیم، بازهم نخواهیم توانست بر بیعت مان استوار بمانیم و به همین دلیل است که تفکر، شناخت و بصیرت اینقدر در اسلام مهم شمرده می شوند. بصیرت تا نباشد از حق تبعیت نمی شود و به همین دلیل می توان گفت، کسی که اهل بصیرت نباشد حتی اگر در رکاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم باشد، بازهم به راحتی دچار لغزش و سقوط می شود.

بحث مهم دیگری در این آیات وجود دارد و آن "تقدم بصیرت بر صبر است" و این مصداق همان سخنحضرت علی علیه السلام نیز هست که فرمود:

«ولا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر»
این پرچم را به دوش نمی­کشد، مگر کسی که اهل بصیرت و صبر باشد.

و این یعنی بصیرت مقدمه ی صبر و استقامت است و اگر کسی بدون بصیرت بخواهد استقامت کند، مقاومتش پایدار نخواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۰۲:۵۵
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۵ ب.ظ

شش گانه ای برای حزب اللهی ها

بسم الله الرحمن الرحیم

حزب اللهی همیشه دوست دارد و تلاش می کند تا تکلیفش را ابتدا بشناسد و سپس به آن عمل کند، لیکن آنچه که بیش از عمل کردن به تکلیف در آن خدشه وارد می کند، اشتباه در شناخت تکلیف است که به تناسب تشخیص اشتباه، عملکرد نیز دچار خدشه و بعضاً تأثیری برخلاف تکلیف حقیقی می گذارد.

آنچه که اکنون در جبهه حزب الله و انقلاب مشاهده می کنم متأسفانه چندان منسجم و اصولی به نظر نمی رسد، بسیاری از این نیروها و رسانه های شان دچار تزلزل، شتاب و افراط در موضع گیری می شوند که این مسئله باعث شد تا چند تکلیف اصلی را برشمارم:

1- مهمترین تکلیف حزب اللهی ها در حال حاضر حرکت در مسیر رهبری و پیش نیفتادن از ایشان است. باید بدانیم که یک حزب اللهی هرچقدر هم نخبه باشد بازهم بدون تبعیت از ولایت الله نمی توان حزب اللهی باقی ماند. وقتی رهبری در جایی تأیید، تشویق یا تبریک می گوید باید با حفظ چارچوبهای رهبری حرکت کرد و لااقل نباید روش ما در تضاد با منشر رهبری باشد.

2- تکلیف دیگر حزب اللهی حفظ انصاف در موضع گیری هاست، خدمات دولت ها و مسئولان دولتی نه همگی عالی و نه همگی بد است، باید نقد هر بخشی از عملکرد دولت را بدون دخیل کردن تعصبات و تمایلات سیاسی انجام داد، اگر قرار است مثلاً در خصوص تفاهم نامه هسته ای و یا  تورم صحبت کنیم، نباید سیاستزدگی باعث شود تا از انصاف دور شویم و سفیدی را سیاه و سیاهی را سفید جلوه دهیم.

3- تکلیف دیگر حزب اللهی ها پرهیز از شتاب است، شتاب در موضع گیری موجب کثرت اشتباه می شود. وقتی قبل از این که ابعاد مسئله ای روشن شود، صرفاً براساس همان جهت گیری های سیاسی به رفتار و یا گفتاری از دولت حمله می کنیم در واقع خودمان را در معرض اشتباه و شرمندگی قرار خواهیم داد.

4- تکلیف دیگر این است که به چیزی که علم نداریم نباید دامن بزنیم. اگر متن توافقنامه هسته ای را هنوز یکبار نخوانده ایم و از آن سردرنمی آوریم نباید به مثابه ی یک کارشناس به تقبیح و یا تأیید آن بپردازیم و اگر از تورم و نرخ ارز و بازار و اقتصاد سررشته ای نداریم نباید براساس پیش زمینه های سیاسی، در جهت محکوم یا رد کردن عملکرد اقتصادی دولت نظریه پردازی کنیم و در عین حال باید گوش شنوا باشیم تا از مسائل سردربیاوریم و آگاهانه موضع گیری کنیم.

5- تکلیف دیگرما، حفظ مصالح اسلام و منافع ملی است. اتخاذ موضع باید عاقلانه و به نحوی صورت گیرد که به ضرر ایران و اسلام تمام نشود. نمی توان طوری حرف زد که ملت ناامید شوند و یا به نظام بی اعتماد شوند و یا عزتشان را زیرسوال ببینند، نباید غرور ملی را جریحه دار کرد، نباید سیاه نمایی کرد و نباید زحمات دولت های گذشته و فعلی را به نحوی زیرسوال برد که مردم احساس بی اعتمادی و ناامیدی به همه مسئولان کنند.

6- تکلیف بسیار مهمی که بخشی از آن وابسته به تکالیف فوق است، حفظ وجهه حزب الله و انقلاب است. یک حزب اللهی انقلابی حق ندارد هرطوری که می خواهد رفتار کند، نمی تواند بدون مجوز عصبانی شود، نمی تواند بدون دلیل سکوت کند و نمی تواند به جا واکنش نشان ندهد, هر لبخند، نگاه و یا سکوتی می تواند به منزله ی اتخاذ موضع نظام و انقلاب تلقی شود. وقتی شما لباس و ظاهر و ادعای تان انقلابی بودن است باید بدانید که هر اشتباه تان به پای انقلاب و تمام انقلابی ها نوشته خواهد شد. حفظ تقوا، حسن خلق، صبر و تحمل، احترام به قانون و مقید بودن به رعایت حدود و حریم های اجتماعی از وظایف بچه های انقلاب است تا مردم نسبت به انقلاب و حزب اللهی ها بدبین نشوند و ایشان را به نیکی یاد کنند، برای این که مسئولان و مدیران ما روز به روز انقلابی تر بشوند و انقلابی ترها رأی بیاورند، لازم است که مردم به عقل، علم، اخلاق و ادب حزب اللهی ها اعتماد بیابند، نه این که با افراط و تفریط و بدخلقی مردم را روز به روز از روحیه انقلابی گری منزجر نماییم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۲ ، ۲۳:۲۵
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۴۳ ق.ظ

رسانه های انقلابی دقت کنند

بسم الله الرحمن الرحیم

با شروع مذاکرات، مقام معظم رهبری در چند مورد در خصوص برخی انتقادات و اتخاذ مواضع، تذکراتی دادند که این تذکرات در حصول توافق نقش به سزایی داشتند، یکی از این تذکرات در تأیید هیأت مذاکره کننده بود و تذکر دیگر این بود که کسی مذاکره کنندگان را سازش کار خطاب نکند و در نهایت نیز حصول توافق را تبریک گفتند، اما همچنان برخی رسانه های اصولگرا حتی پا را از مرز انتقاد فراتر گذاشته و تمام تذکرات رهبری را گویا ناشنیده فرض کرده اند، سایت رجانیوز که یک سایت اصولگرای بسیار مهم و پربازدید است متأسفانه از جمله ی این رسانه هاست که علی رغم ارادت قلبی و قبلی به این سایت و حتی سابقه درج لینک برخی مطالبم در آن، همچنان همان خطوط را با درج چنین تیترها و مطالبی دنبال می کند:

3303310031415180375 (647×711)

نکته ای که در همین مدت از سایت رجانیوز در کمال ناباوری مشاهده شد تغییر یکی از خبرهای منتشر شده بود تا مطلبی از آقای دکتر علی اصغر زارعی که با تذکرات رهبری در خصوص اعتماد به مذاکره کنندگان ایرانی همراه بود با تاریخ یک روز قبل از تذکر رهبری در سایت وجود داشته باشد و این در حالی بود که تا قبل از تذکر رهبری خط فکری سایت رجا برخلاف توصیه رهبری بود و این تغییر خط موجب کنجکاوی و کشف اقدام غیراخلاقی سایت رجانیوز گردید، لیکن گویا هزینه های پیش افتادن از رهبری همچنان این سایت را به نتیجه ی منطقی نرسانده است و امیدوارم این مسئله هرچه زودتر اصلاح گردد.

اگر چه برخی از شبهات اصلی مطالب فوق را در مطلب قبلی وبلاگ با عنوان "در حاشیه شبهات وارده به توافق نامه ژنو " را پاسخ گفته ام، اما در خصوص این سایت وزین و سایر رسانه های اصولگرا و انقلابی دو تذکر را لازم می دانم، اول این که در کنار آرمانگرایی، به واقعیاتی من جمله مدیریت اقتصادی ضعیف و اشتباه در چند ساله اخیر، نتیجه انتخابات، خواست مردم و برخی اظهار عجزهای دولت توجه نمایند و دوم این که گوش شان به کلام رهبر باشد، اگر نمی توانند بین آرمانگرایی و واقع بینی یک جمع منطقی و تحلیل اصولی ارائه کنند، لااقل از خط مشی رهبری تجاوز نکرده و در انتقادات و تحلیل های خود دامن خود را به مواردی مانند زیرسوال بردن مذاکره کنندگان، انقلابی بودن ایشان و سازشکار نبودن شان که رهبری از آنها برحذر داشته است آلوده نکنند، ارائه تحلیل جام زهری از مقوله ای که با تأیید و تبریک رهبری همراه بوده است به یقین نشانه انقلابی بودن به شمار نمی رود و بعضاً در جهت تضعیف رهبری قلمداد می گردد، یادمان باشد که اگر برخی نخبگان و بزرگان در مقطعی از خط ولایت دور شدند اولین دلیلش همین تشکیک در صلابت، عدالت، بصیرت و تیزهوشی رهبری بوده است. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۲ ، ۰۷:۴۳
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۱۱ ق.ظ

لزوم دقت بیشتر حزب اللهی ها در اتخاذ مواضع

امروز دو مسئله ی متفاوت با واکنش پرسروصدای فعالان رسانه های مجازی قرار گرفت که اگر چه اهمیت این دو مسئله با یکدیگر همسنگ نیست اما به لحاظ عدم اتخاذ مواضع مناسب با هم شبیهند.

خبر شهادت 17 نفر از مرزبانان کشورمان توسط تروریست هایی که به مرز پاکستان متواری شدند موجب ناراحتی مردم ایران گردید و مسئولان کشور نیز ضمن ابراز تأسف، خواستار مقابله شدید با این گونه حوادث از راه های امنیتی و دیپلماتیک گردیدند، لیکن برخی از این تحلیل ها به واقع چندان منطقی به نظر نمی رسند که نمونه اش را در مطلب رجانیوز با عنوان "تغییر تاکتیک امریکا برای بازتولید چماق‎های داخلی علیه ایران/وقتی پیام دوستی امریکا در جنایات بانه و سراوان رونمایی می‎شود/ آیا هنوز هم بدنبال مذاکره با امریکا هستید؟" می توانید مشاهده کنید. آیا برای مخالفت با مذاکره با آمریکا و اظهار بدبینی در این خصوص باید از هر تحلیل دم دستی استفاده نمود؟! در شرایطی که دولت آمریکا نیز در خصوص بحث مذاکره با ایران با برخی مخالفان جدی مذاکره مانند کنگره و اسرائیل و عربستان مواجه است و هر یک به سهم خودشان در این خصوص تلاش می کنند، اشتباه گرفتن هریک با دیگری می تواند در تحلیل و در نتیجه برنامه ما را دچار مشکل نماید.

وقتی که عربستان با تروریست های منطقه ای خود به شدت به دنبال ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی است و خرابکاری در روند مذاکرات ایران با  آمریکاست چرا باید به این روند کمک کرد؟! البته به جرأت می توان آمریکا را به دلیل حمایت هایی که از تروریست های منطقه کرده است مقصر دانست اما این که بگوییم آمریکا مستقیماً تشدید عملیاتهای تروریستی در ایران را هدایت می کند، آنهم با چنین قاطعیتی، اشتباه و غیرقابل دفاع به نظر می رسد. مطمئناً تحلیل های اشتباه به خصوص آنگاه که با فشار به دولت همراه می شوند نه تنها موجب کمک به اداره کشور و حل مشکلات نخواهند بود بلکه به تشدید مشکلات و زیرسوال رفتن مواضع انقلابیون خواهد انجامید. مخالفت با مذاکره با آمریکا اینقدر دلایل متعدد دارد که نیازی به تحلیل های دم دستی و غیرقابل دفاع نداشته باشد.

بحث دیگری که امروز مورد اهتمام فعالان مجازی بود، در خصوص ادعای دختر آقای میرحسین موسوی بود که مدعی شده بود مأموران با وی درگیر شده و او را گاز گرفته اند. این ادعا و سایر ادعاهای ایشان در خصوص مسائل و مشکلات والدینش اگر چه اصلاً منطقی به نظر نمی رسد و با گزارش وزارت اطلاعات نیز کاملاً در تضاد است، اما نحوه ی پرداختن به مسئله نباید به نحوی باشد که موجب دوری از ادب اسلامی و موجبات مظلوم نمایی بیشتر ایشان را فراهم کند. اگر چه جنایتی که آقای میرحسین موسوی و همسرش در حق عزت این کشور و آرامش مردم و احترام به امام و شهدایش انجام داد، با بارها اعدام نیز قابل جبران نیست، اما باید توجه کرد که مشی اسلامی این است که حتی محکوم به اعدام را نیز نباید مورد تحقیر و توهین قرار داد.

امیدوارم در آینده بیشتر شاهد دقت در اتخاذ مواضع دوستان رسانه ای خود باشیم، مواضع دقیقی که با بصیرت، ادب و ولایت مداری حزب اللهی ها در تضاد نباشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۲ ، ۰۰:۱۱
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۲۳ ب.ظ

تحلیف رییس جمهور و تکلیف جمهور

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز روز تنفیذ آقای حسن روحانی به عنوان رییس جمهور و پایان کار ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد در دولت دهم است و فردا نیز تحلیف آقای حسن روحانی تا قسم بخورد که به مسئولیتهایش پایبند باشد و اما در کنار این دو مراسم مهم، آیا ما هم تحلیفی و تکلیفی داریم یا همین رأیی که دادیم دیگر تمام شد تا تکلیف ما در 4 سال بعد؟!

به نظر نمی رسد کسی اعتقادی به این مسئله داشته باشد که باید 4 سال کنار نشست و فقط شاهد مسائل بود، و آنچه که در واقع ممکن است بین افراد مختلف، متفاوت باشد تشخیص تکلیف است نه وجود آن. به یقین سالهای آتی نیز مانند سالهای گذشته آکنده از لحظات مختلف شادی و غم و پیروزی و سختی خواهد بود و بازهم ما مکلف به تکلیفیم تا درست و استوار گام نهیم. این مسئله که نامزد مورد علاقه ی کسی رأی می آورد یا نه مربوط به قبل از انتخابات است و پس از انتخابات فارغ از این که چه کسی منتخب مردم شده است یا نه بازهم باید بر اساس تکلیف عمل نمود، تکلیف در این باب، فارغ از این که رییس جمهورهمان منتخب ماست یانه تفاوت چندانی نمی کند.

البته برخی که همواره به اقتضای منافع شخصی و گروهی در جامعه رفتار می کنند در این مقوله نیز چنان خواهند کرد، اما بحث بر سر کسانی است که به دنبال تکلیف الهی خود هستند نه منافع شخصی، اگر چه همانهایی که به دنبال منافع شخصی هستند نیز بعضاً همین منفعت را با بکارگیری ابزار توجیه و سفسطه به عنوان یک تکلیف الهی جا می اندازند و بعضاً خودشان نیز به آن دروغ خود ایمان می آورند که این مسئله محتاج محاسبه ی افراد نسبت به خود و گذاشتن خود به جای دیگران است تا بتوانند از شر این دام شیطانی در امان بمانند.

در بندهای زیر فارغ از هر گونه پیشگویی و پیش بینی در خصوص وقایع احتمالی آینده، مختصراً آنچه که به تکلیف ما به خصوص در این برهه برمی گردد را تقدیم می کنم:

  • اولین تکلیف مطلع بودن است؛ نباید از شناخت اوضاع کشور و حتی منطقه و جهان و نقش و جایگاه کشور در مناسبات بی اطلاع ماند. بی اطلاعی موجب می شود تا در درک تکلیف خود در قبال موضع گیری ها دچار اشتباهات فاحش شویم، مسئله ای که به تناوب در کشور و بین مردم شاهدیم و حتی برخی خواص شاهدیم که چگونه برمبنای اطلاعات ناقص و غیر مستند و بعضاً منتشر شده از سوی مراجع نفاق بازی خورده و مرتکب خطاهای بزرگ شده اند که به همین منظور نظر شما را به لینک مطلب خیلی مهمی  که قبلاً در باب منابع خبری نوشته بودم جلب می کنم.
  • دومین تکلیف، اتخاذ مواضع آگاهانه، منصفانه و  براساس مصالح است. در بسیاری از محیط های کاری و اجتماعی مباحثی مطرح می شود که یک دولت یا یک مسئول و یا حتی کل نظام را نقد یا تحسین می کند و در این مواقع ما مکلفیم به این که از موقع حق دفاع کنیم، به راستی شایسته نیست که در برابر اتهامات، سیاه نمایی ها و حتی سفید نمایی هایی که کذب و یا غیرمنصفانه ارائه می شوند با سکوت آنها را تأیید کنیم بله همواره باید از موضع حق و انصاف این مسائل را پاسخ گفت تا جامعه به سمت درک صحیح از مسائل و تکالیف پیش رود. در کنار پاسخگویی باید مراقب بود که در مباحثی که اطلاع نداریم نیز نباید اظهار نظرهایی بکنیم که تمام این اظهار نظرها در جامعه تأثیر می گذارند، باید حواسمان باشد که با دفاع از یک کار خوب در آن سهیم هستیم و با دفاع از کارهای بد در آنها شریک.
  • تکلیف سوم بحث ولایت مداریاست؛ شاید به نظر خیلی ها ترتیب مواردم اشتباه باشد اما حقیقتاً منظورم این نیست که ولایت مداری کم اهمیت تر از 3 مورد قبلی باشد بلکه دقیقاً منظورم تقدم و تأخر مسائل است نه اهمیت شان. یعنی کسی که درک صحیحی از مسائل ندارد و گوشش به دهن منافقان و دشمنان اسلام است و خارج از انصاف و خود پرستی در مسائل وارد می شود، عملاً حتی اگر مدعی ولایت مداری باشد چیزی نخواهد پایید که بسان خیلی مدعیان دیگر در تارعنکبوت طاغوت گرفتار خواهد شد.
  • تکلیف چهارم  بصیرت است، بصیرت از مسائلی است که اهمیت بسزایی دارد و در عرض مسئله ولایت مداری قرار دارد، البته عوامل موثر بر کسب و ارتقای آن را که قبلاً در مطلب "بصیرت چگونه حاصل می شود؟!" پرداخته ام می توانید مطالعه نمایید. بصیرت مانع می شود تا رفتارهای نسنجیده و خارج از کنترل و هزینه زا صورت گیرد و نمی گذارد که کسی ناخواسته مورد سوءاستفاده و بازیچه دشمنان قرار گیرد. بصیرت از عواملی است که موجب می شود تا از خط ولایت نیز انحراف نیافته و پایه های ولایتمداری مان سست نشود.
  • تکلیف پنجم، دشمن شناسی است، اگر چه این مطلب را در همان تکلیف اول هم می توانستم بیاورم اما اهمیتش موجب شد تا در یک مقوله مجزا از آن یادکنم. حقیقتاً دشمن را باید شناخت و او را مد نظر قرار داد. کسی که دشمن خود را نشناسد به یقین احتمال رکب خوردنش بیش از کسانی است که شناخت صحیح تری از دشمن دارند، شناخت دشمن و ابزارها، نقشه ها، نقاط ضعف، نقاط قوت و طرز تفکرش می تواند موجب خنثی کردن نقشه های او شود، تجربه ثابت کرده است که دشمن ما در اکثر موارد رو بازی می کند و به راحتی می توان از رفتارش فهمید که موضع واقعی اش در مورد مسائل و مشکلات و وقایع کشور چیست، یعنی نشان می دهد که مثلاً چه رفتاری از سوی چه کسانی مورد توجه ایشان قرار گرفته و روی چه رفتارهای حساب کرده و از چه اعمالی منزجرند. این مسئله البته مورد توجه رهبران کشور قرار گرفته است و مردم نیز به این مسئله وقوف دارند و اگر ببینند دشمن از چیزی خوشش می آید به سرعت نسبت به مسئله حساس می شوند. بحث دیگر در دشمن شناسی این است که خدای ناکرده دوست را دشمن فرض نکنیم و یا کسی را که دشمن نیست را دشمن نشماریم و اینچنین بر تعداد دشمنان مان نیفزاییم.
  • تکلیف ششم یاری به دولت است، هر کسی به فراخور شغل و کاری که دارد می تواند با انجام صحیح وظایفش به دولت و در واقع انقلاب کمک کند، نکند به دلایل شخصی و جناحی یا از روی یأس و ناامیدی وظایف مان را به خوبی انجام ندهیم که در این صورت پیش از این که به دولت ضربه زده باشیم به کشور و انقلاب آسیب وارد کرده ایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۲۳
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۱۲ ق.ظ

ابعاد تکلیف گرایی، آفت و درمان آن

بسم الله الرحمن الرحیم

هر کار خوبی آفتی دارد و شناخت و کنترل آفات تضمین کننده ی استمرار خوبی هاست. به عنوان مثال، عزت نفس به آفتی به نام غرور می تواند منجر شود و صداقت می تواند به بی پردگی در گفتار منتج شود و قناعت نیز آفتی به نام بخل دارد و به همین شکل است که تکلیف گرایی که یکی از صفات شایسته و مهم است نیز آفتی دارد. بحث تکلیف گرایی در چند ماهه اخیر و به خصوص در بحث انتخابات از مباحث شایع و مظلومی بود که لازم دیدم به آن بپردازم.

تکلیف گرایی یعنی که هرفرد یا جمعی خود را مکلف به انجام تکالیف و وظایفش بداند، اگر چه این تعریف خیلی ساده به نظر می رسد ولی پیچیدگی های زیادی دارد. اولین پیچیدگی در شناخت تکلیف و دومین آن در ابعاد و حواشی آن است. شناخت تکلیف بعضاً از انجام خود تکلیف سخت تر است، چرا که هم به سلامت نفس نیاز دارد و هم به قوه فرقان و هم بصیرت. نفسی که سالم نباشد نمی تواند جز از دریچه ی نفسانیت به مسائل بنگرد و چنین نگاهی ثمره ای جز خدمت به نفس ندارد. بعد از سلامت نفس داشتن قوه فرقان از ملزومات شناخت تکلیف است. قوه ی فرقان در نتیجه ی ایمان و عمل صالح و شناخت صحیح دین برای مومن حاصل می شود و مومنین به توسط آن می توانند خوب و بد را طبق موازین دینی و الهی از هم تشخیص دهند.

در شناخت تکلیف، پیچیدگی های دیگری نیز وجود دارد، یک انسان می تواند تکالیف مختلفی داشته باشد که بعضاً در تضاد با یکدیگر باشند و بعضاً در طول یا عرض هم قرار گیرند، به عنوان مثال یک مرد در برابر والدین و همسر خود تکالیفی دارد که بعضاً این تکالیف در تضاد یکدیگر قرار می گیرند و شناخت تکلیف غایی در این میان، به هوشمندی و بصیرت زیادی محتاج است.

همانطوری که می بینید، تکلیف گرایی مبتنی بر سه اصل سلامت نفس، داشتن قوه فرقان و بصیرت است و داشتن مجموع این سه کاری بسیار دشوار است. بسیار کسانی که خودشان را تکلیف گرا می دانند ولی حتی قادر به شناخت تکلیف خود هم نبوده اند.

یکی از شقوق مهم بصیرت در بحث تکلیف گرایی، فرعی به نام نتیجه گرایی است. اگر چه تکلیف گرایی و نتیجه گرایی به ظاهر دارای مفاهیم متضادی هستند ولی در برخی موارد و مباحث، شناخت تکلیف بدون درک و پیش بینی نتیجه، عملاً میسرنیست و شناخت موضع و موقعیتِ بحث نتیجه در شناخت تکلیف، از نکات بسیار کلیدی مبتنی به بصیرت است. امام حسن (ع) در جایی علی رغم این که می دانست معاویه اهل فساد است و اگر چه حکومت حق امام بود، ولی چون می دانست معاویه ماهیتش را با ریاکاری پنهان می کند، و چون می دانست، جهاد با آن یاران کم و سست عنصر عملاً به نتیجه ای که به نفع اسلام شود نمی شود صلح را تکلیف خود دانست، ولی تکلیف امام حسین (ع) در برابر یزید جهاد بود و از آنجا که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هر دو یک نور واحدند ما به اهمیت نتیجه در شناخت تکلیف پی می بریم. نمونه ی دیگر این که وقتی پیامبر به رسالت رسید تا سالها به جهت حفظ جان مسلمین و امکان ادامه ی دعوت، رسالت خود را مخفیانه انجام می دادند و از مقطع خاصی تکلیف علنی را شروع کردند حتی با این که منتج به شکنجه و تحریم و محاصره اقتصادی شد و یا در بحث امر به معروف و نهی از منکر، اگر کسی احتمال تأثیر ندهد، تکلیفی بر او وجود ندارد در حالی که بعضاً نه تنها نتیجه مثبت محتمل نیست بلکه حصول نتیجه ی عکس نیز متقن است و اینها نشان می دهد که در برخی مسائل نباید نتیجه را در شناخت تکلیف موثر قرار داد و در برخی مسائل باید بر اساس نتیجه، تکلیف را تعیین کرد و اینها نیز به اهمیت بصیرت و شناخت صحیح خوب و بد محتاج است.

در بحث اهمیت بصیرت در شناخت تکلیف، یکی از نکات مهم و حیاتی بحث وحدت است، اگر هر کسی برای خودش تکلیفی بپندارد و به آن عمل کند معمولاً جز به تفرق و شکست منتج نمی شود و حتی در بحث تکلیف، تعمیم آن به جمع و رسیدن به وحدت از اهمیت ویژه ای برخوردار است. یعنی اگر هرکسی تکلیف صحیح را شناخت باید سعی کند دیگران را همراه خود گرداند ودر این وحدت، این عوام هستند که باید به علما و اولیا بپیوندند. واقعیت این است که بعضاً مهمترین تکلیف حفظ وحدت است و این نشان دهنده ی اهمیت وحدت در شناخت تکلیف است و با وجودی که وحدت اینقدر اهمیت دارد ولی بعضاً تکلیف در قلت نیز رسمیت می یابد، یعنی بعضاً برخی از تکالیف را به بهانه ی هیچ وحدت و هیچ کثرتی نمی توان بر زمین گذاشت، اگر لشکر امام حسین فقط 72 نفر باشد، تکلیف، همراهی همین قلت است.

شناخت تکلیف اینقدر مهم و بعضاً پیچیده است که در هر زمینه ای همه مکلفند به اهل آن زمینه رجوع کنند و بعضاً شناخت یک متخصص امین و آگاه نیز خودش سختی های زیادی دارد و این شناخت متخصص در هر زمینه ای، آنجا اهمیت خودش را نشان می دهد که بسیاری از متخصصان در یک زمینه، فتاوای متفاوتی صادر می کنند و این مسئله چه در علوم مختلف تجربی وجود دارد و چه در علوم انسانی. بسیاری هستند که در مباحث سیاسی و اجتماعی نظرات مختلفی دارند که این نظرات به شناخت متفاوت تکلیف منجر می شود، مثلاٌ یکی تکلیف به وحدت می کند و دیگری تکلیف به اصالت.

این همه پیچیدگی های تکلیف اگر سهل گرفته شوند به یک آفت منجر خواهند شد، چرا که اگر کسی در شناخت و عمل به تکلیف دچار اشتباه شده باشد و مصمم در انجام و اجرای آن شده باشد، خیلی سخت است که به او اشتباهش را فهماند و او را از راه اشتباه بازگرداند، اینجاست که تکلیف گرایی به آفتی به نام لجاجت در اشتباه می تواند منجر شود و برای نیفتادن در این آفت باید دقت کرد که اولاً شناخت تکلیف را باید به درستی با سلامت نفس، داشتن فرقان، بصیرت، مشورت با علما انجام داد و ثانیاً نباید هرگز خود را از اشتباه در درک تکلیف مصون دانست و باید حتی در حین انجام وظیفه، هشیار بود تا در صورتی که در درک تکلیف اشتباهی رخ داده باشد و یا اصولاً تکلیف عوض شده باشد، به تکلیف حقیقی عمل شود.

در کنار تمام پیچیدگی های تکلیف گرایی، یک میانبر برای رسیدن به این اصل وجود دارد و آن ولایت مداری است، یقیناً یکی از مهمترین و قطعی ترین نشانه ها برای شناخت تکلیف، دستور صریح ولی است، به عنوان مثال وقتی ولی فقیه در مسئله ای بیان مشخصی دارند باید به آن عمل نمود، مثلاٌ در بحث انتخابات وقتی می گوید باید به اصلح رأی داد و یا این که اگر کسی اصلح را نمی شناسد از اهل شناخت و بصیرت بپرسد، باید به دنبال شناخت اصلح با تحقیق  و در کنار مشورت با اهل نظر خود را مکلف دانست، نه این که به این فکر کنیم که آیا اصلح رأی می آورد و یا انتخاب او چه تأثیراتی بر جریانهای سیاسی داخلی و خارجی می گذارد! و اگر رهبر به نامزدها دستور می دهد که بدون آمادگی لازم وارد این عرصه نشوند، یعنی تکلیف بدانند که اولاً از آمادگی خود مطمئن باشند و ثانیاٌ اگر کسی را اصلح بدانند به نفعش کنار بکشند، متأسفانه در این چندساله اخیر مشاهده شد که افراد و جریانهای مختلفی به بهانه ی تکلیف گرایی حتی با انقلاب و رهبری نیز بد رفتاری کردند و همه ی اینها نشان از مظلومیت تکلیف گرایی و اهمیت تبیین آن دارد.

مطلب مرتبط: چه راحت احساس تکلیف می کنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۱۲
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۳:۲۹ ب.ظ

سربازترین رهبر جهان

بسم الله الرحمن الرحیم

مطلبی در سایت رجانیوز دیدم که حقیقتاً تکان دهنده بود؛ سید حسن نصرالله یک انقلابی جان برکف است که به واسطه ی شجاعتش تمام دنیا او را می شناسند، او عزیزان زیادی از جمله فرزندش را در راه اسلام و مبارزه با کفر تقدیم کرده و خود نیز جانانه در همین راه گام می گذارد؛ تولا و تبرای سید حسن نصرالله حقیقتاً مثال زدنیست، سیما و صدای او همانقدر که برای ما دلنشین است، برای کفار، صهیونسم و استکبار وحشت می آفریند.
همین سیدحسن نصرالله که به عنوان رهبر حزب الله، اسرائیل را بارها و بارها به زانو در آورده است، کراراً در برابر رهبر انقلاب بال خضوع به زمین سائیده است که یکی از موارد به یادماندنی اش مربوط به تصویر زیر است که دست رهبر انقلاب را در معرض میلیون ها چشم بوسید. این مطلب از این جهت درس آموز است تا ما و مسئولان مان بدانیم که چقدر در درک انقلاب، بصیرت، ولایت و ولایت مداری عاجزیم. خاطره و تصویر زیر شاید قبلاً به نظرتان رسیده باشد ولی حتی در اینصورت نیز، دوباره و چندباره ارزش انتشار و تأمل را دارد، کاش روزی نشود که هیچ رهبری حسرت چنین سربازی را بخورد و هیچ سربازی حسرت چنین رهبری را، کاش!
در ادامه عین مطلب و تصویر مزبور را جهت استفاده شما تقدیم می کنم:
رجانیوز: اولین جلسة کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضه بود. پس از سخنرانی، هنگامی که آقا در حال عبور از سالن کنفرانس بود، سیدحسن نصرالله، خودش را به آقا رساند و دست ایشان را بوسید. برایم کمی تأمل برانگیز بود. یک روز بعد که به دیدار سیدحسن نصرالله رفتم، قضیه را پرسیدم.  

سیدحسن گفت: امسال رسانه‌های جهانی مرا به عنوان "مرد سال" نامیده‌‌اند و در کشورهای عربی نیز عنوان "موفق‌ترین رهبر جهان عرب" را به من داده‌اند. دیروز چون مراسم به طور مستقیم در جهان پخش می‌شد، مناسب دیدم به همه بگویم که من "سرباز" رهبر انقلابم.
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۲۹
سیاوش آقاجانی