انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۸۹ مطلب با موضوع «انتخاباتی» ثبت شده است

يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۱ ق.ظ

زندگی نامه و سوابق دکتر سعید جلیلی

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطوری که زمزمه های نامزدی سعید جلیلی به گوش می رسید این امر تحقق یافت و این فرد شایسته و انقلابی نیز به خیل نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم کشور پیوست. قرابت گفتمانی دکتر سعید جلیلی و دکتر باقری لنکرانی و اظهارات متواضعانه ی دکتر لنکرانی احتمالاً منجر به یک جبهه واحد در این سمت با محوریت دکتر جلیلی خواهد شد و احتمالاً آقای زاکانی و چه بسا آقای حداد عادل نیز حامی این گفتمان خواهند بود. انتخاب دکتر سعید جلیلی به اتفاق قریب به یقین موجب تقویت جایگاه سیاسی و بین المللی کشور و تسریع روند و شدت مقاومت جانانه کشور در زمینه های مختلف سیاسی و اقتصادی خواهد شد که قبلاً در مطلب "در مورد نامزدی دکتر سعید جلیلی" به آن پرداخته بودم، در هر صورت به منظور آشنایی بیشتر مخاطبان عزیز، مختصری از زندگی نامه و سوابق آقای دکتر سعید جلیلی به نقل از خبرگزاری فارس تقدیم می گردد:

سعید جلیلی متولد 1344 منطقه معروف به طلاب مشهد مقدس است؛ وی تحصیلات خود را تا مقطع دکتری علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق (ع) تهران به پایان رسانده و به زبان‌های عربی و انگلیسی تسلط دارد.

خبرگزاری فارس: «سعید جلیلی» نامزد ریاست جمهوری شد/ احتمال تغییر در آرایش انتخابات

وی در دوران دفاع مقدس به عنوان نیروی بسیجی بار‌ها برای دفاع از آرمان‌های انقلاب در جبهه‌های حق علیه باطل حضور یافت و سال 65 در عملیات کربلای 5 به درجه جانبازی نایل آمد.

جلیلی پس از جنگ، رساله دکترای خود را با عنوان اندیشه سیاسی در قرآن در خصوص سیاست خارجی اسلام به رشته تحریر درآورد که پروفسور حمید مولانا بر آن مقدمه نوشته است؛ این رساله در لبنان به زبان عربی ترجمه و منتشر شده است.

وی در سال 68 به وزارت امور خارجه رفت و پس از یک دوره 2 ساله، ریاست اداره بازرسی وزارت خارجه را بر عهده گرفت؛ دیگر مناصب او در این وزارتخانه دبیری و رایزنی جمهوری اسلامی ایران بود.

وی پس از دوم خرداد 76 و تغییراتی که در وزارت خارجه اتفاق افتاد، به اداره آمریکای وزارتخانه منتقل شد و معاونت این اداره را بر عهده گرفت.

جلیلی در سال 80 به دفتر مقام معظم رهبری رفت و در سمت مدیریت بررسی‌های جاری دفتر رهبر انقلاب به ادامه خدمت پرداخت.

وی پس از انتخابات سوم تیر 84 به عنوان گزینه مطرح و موردنظر محمود احمدی‌نژاد رئیس‌ دولت نهم برای تصدی وزارت امور خارجه مطرح شد اما بر اساس مصلحت، اداره معاونت اروپا و آمریکای این وزارتخانه را بر عهده گرفت.

جلیلی در زمان حضورش در وزارت خارجه ارتباطش با دانشگاه را قطع نکرد و در دانشگاه به تدریس سیره سیاسی پیامبر اکرم (ص) پرداخت؛ وی همچنین مدتی به عنوان استاد دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه صنعتی شریف فعالیت داشته و در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (ع ) نیز صاحب کرسی استادی است.

وی در حال حاضر دبیری شورای عالی امنیت ملی و مسئولیت پیگیری موضوع هسته‌ای کشورمان را بر عهده دارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۲۱
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۳۳ ق.ظ

یک جمله با آقای مشایی

بسم الله الرحمن الرحیم

محمود احمدی نژاد و مشایی

آقای مشایی گفته اند که *تعریف های احمدی نژاد پدر مرادرآورد*، این یعنی که اگر احمدی نژاد از ایشان تعریف نمی کرد وضعیت بهتری داشتند!! کلام من با آقای مشایی این است:

جناب مشایی! اگر آقای احمدی نژاد تمام حیثیتش را پای شما نمی ریخت، کسی حتی شما را نمی شناخت، الان مدعی شده اید که تعریف های احمدی نژاد پدرتان را درآورده است؟!!! انگار اوهام تان تمامی ندارد!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۳۳
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۵۸ ب.ظ

اسفندیار شاهنامه فردوسی یا اسفندیار رحیم مشایی؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

سخنان اخیر آقای مشایی در جشنواره شعر بهار مواردی داشت که با ذکر عین جملاتشان از سایت ایرنا "اسفندیارم، اما کینه ای از رستم در دل ندارم"، توضیحاتی را در حاشیه شان تقدیم می کنم:

اسفندیار رحیم مشایی مشاور رییس جمهوری، با بیان اینکه اسفندیارم، اما کینه ای از رستم در دل ندارم، گفت: فصل حماسه، فصل پاک کردن کینه ها و زدودن نفرت هاست؛ بنابر این ما باید با هم تاریخ پر عظمت کشورمان را بسازیم.

وقتی کسی مدام اصرار دارد مبهم حرف بزند در واقع خودش به بقیه حق تفسیر و تأویل می دهد و اینجا اگر آقای رحیم مشایی خودش را به اسفندیاری تشبیه کرده است که از رستم کینه ای به دل ندارد، در واقع به مخاطب اجازه می دهد که خودش مصداق رستم را بشناسد، براستی رستم کیست؟!! آیا آقای احمدی نژاد است؟! آیا امام زمان است؟!! جواب هیچیک از این دو نیست چرا که چه دلیلی برای وجود تنفر از این دو وجود دارد؟!! کسی که هم مقام پدری بر اسفندیار داشته باشد و هم با او جنگیده باشد؟!!! جواب جز ولی فقیه چه می تواند باشد؟!!

بحث دیگر این که آیا اسفندیار ما بر اسفندیار فردوسی هیچ ارجحیتی دارد؟!! آیا اگر اسفندیار رستم را می شناخت (که پدرش است) می توانست از او کینه به دل بگیرد؟!! آیا این که کسی از پدرش کینه به دل نداشته باشد جای افتخار دارد یا وظیفه است؟!! آیا باید از پدر کینه بردل نداشت یا باید از او تبعیت کرد؟!! آیا جمله بعدی ایشان که فصل حماسه را با پاک کردن کینه ها و نفرت ها میسر می داند خطاب به کسیست که این فصل را حماسه نام نهاده است؟! دقیقاً منظور مشایی و احمدی نژاد از این گونه صحبت کردن چیست؟!!! 

رحیم مشایی با بیان این نکته که اگر دوستانی هستند که مایلند همچنان از عنوان بهار برای تحقق خواسته های سیاسی بهره ببرند من مانع آن نیستم، گفت: جایگاه رفیع بهاری یعنی وجود مقدس امام زمان (عج) - این حقیقت آشکار - فراموش نشود.

آقای مشایی در این جملات با سرعت تمام فرار به جلو کرده اند، با نزدیک شدن به انتخابات، کلمه ی بهار به نهایت حد استفاده در فرهنگ واژگان رییس جمهور و حلقه ی انحرافی رسیده است و با این وجود این ادعا که منتقدان قصد استفاده ی سیاسی از واژه بهار را دارند، خنده دار به نظر می رسد! ادعایی که در دفاع از خود، به دروغ متوسل شده است و در حمله به دیگران، به تهمت.

امروزه باید این نکته را بیان کنم که دچار سوء تفاهم نشود، اگر به بهانه بهار از اسفند دعوت می کنند، یادمان نرود اسفند پشت به زمستان و رو به بهار دارد. رحیم مشایی، با بیان این مطلب که شماری از من می پرسند چرا این همه تو رو بهانه می کنند، اظهار داشت: گناه این است که من یار اسفند هستم.
مشاور رییس جمهوری در ادامه اضافه کرد: از قدیم الایام مردان و زنان عادت کرده اند که چشم بد را با سوزاندن ما(اسفند) از خود دور کنند. کما اینکه کسانی باشند تا بسوزند تا چشمان بد، ساحت قدسی مردان و زنان پاک، هوشیار و با بصیرت ایران سرافراز اسلامی در امان بماند که این افتخار بزرگی است.

این جملات نهایت حدیث نفسی است که یک عارف!!! می تواند از خود به نمایش بگذارد، این که کسی اسم خود را این گونه بهانه ای برای تعریف و تمجید از خودکند در نوع خود جالب است!!! این که کسی اسم زمستانی اش را بتواند به عنوان دلیل بهاری بودنش مطرح نماید!!! ایشان می توانستند اینگونه برداشت کنند که بهار انسان کامل نمی آید مگر این که از اسفند و اسفندیار ها گذشته باشیم!!! براستی چگونه می توان از کسی که اینگونه مبهوت کمالات خویش است توقع داشت تا به رییس جمهور بگوید که این همه تعریف ناحق از او نکند؟!!!

رحیم مشایی، با ذکر این نکته که انسان رو به تعالی و کمال در حال حرکت است، گفت: هر چه به سمت آینده پیش می رویم انسان به سمت رشد و تعالی دست پیدا می کند و جلوه های بالاتری از خداوند در انسان تجلی می کند.

این که بعد از ظهور امام زمان انسان به سمت رشد و تعالی می رود حرف معقول و مستندیست، اما این سخن که هرچه به سمت آینده می رویم نیز همینطور باشد با مصداق این آیات سوره واقعه منافات دارد که :

وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ?10?، أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ?11?، فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ?12?، ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِینَ ?13?، وَقَلِیلٌ مِّنَ الْآخِرِینَ ?14?

وی ادامه داد: ما اگر عادت کنیم سخن و منطق ما شبیه خدا شود، احساسمان که اقتضای ایمان به خدا باشد بدون تردید نفرت، جنگ و حسد خود به خود حذف می شود.

در توضیح این سخن آقای مشایی باید عرض کنم که ما هرچقدر هم که مومن باشیم، هرچقدر هم که به خدا نزدیک باشیم بازهم جنگ تمام نخواهد شد، هرگز حتی نفرت نیز از بین نخواهد رفت بلکه اینها هدفمند خواهند شد، مومن برای خدا محبت می ورزد و برای او نیز دشمن می دارد و می جنگند چرا که همواره کسانی نیز وجود خواهند داشت که با جبهه ایمان دشمن باشند و به تقویت جبهه کفر و شرک می پردازند و شرط حفظ و اثبات ایمان همین جنگیدن و دشمن داشتن و اشداء علی الکفار بودن در کنار رحماء بینهم است.

رحیم مشایی تاکید کرد: جنس انسان از جنس مهر و محبت است و وقتی محبت حاصل می شود، طبیعا آن روی سکه که معرفت است نیز آشکار می شود. معرفت بدون محبت هم معنا ندارد یعنی اینکه نمی شود معرفت باشد، اما محبت نباشد. 

در سخنان فوق آقای مشایی محبت را پیش نیاز معرفت می دانند و حال این که اصولاً محبت بدون معرفت حاصل نمی شود، یعنی  اول شناخت ایجاد می شود و بعداز شناخت است که محبت رشد می کند. این که کسی محبت را بر معرفت مقدم بدارد در واقع محبت کورکورانه و متعصبانه را ترویج می کند.

رییس مرکز ملی مطالعات جهانی شدن، با ذکر این نکته که در این دیار عارفان وارسته ای داریم و چه بسا عالمانی داریم که درس نخوانده عالم هستند، اظهار داشت: چقدر انسان هایی هستند که به خاطر عشق به اهل بیت (ع) به درجات بالایی از معارف دست یافتند و همین که توانستند خیالات باطن را کنار بزنند، به طهارت دست یافته اند.

این مسئله نیز ایراد دارد، چرا که عشق به اهل بیت بدون معرفت ایجاد نمی شود، اول معرفت باید باشد تا عشق واقعی ایجاد شود و بسیار به ظاهر عشق هایی که به گمراهی، غلو و تعصب ختم شدند، تنها به این دلیل که بدون معرفت حاصل شده بودند، نمونه اش مداحانی که خودشان را عاشق دیوانه وار اهل بیت می دانستند ولی کفر می گفتند. اصلاً این همه اصرار آقای مشایی به مقدم بودن احساس، عشق و محبت بر معرفت از عرفان های اشتباه نشأت می گیرد، خداوند در حدیث قدسی اینچنین می فرماید:

 مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی، وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی، وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی،وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ ، وَ مَن عَشَقتَهُ قَتَلتَهُ ، وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلَیَّ دیََتَهُ ، وَ مَن عَلَیَّ دیَتَهُفَاَنَا دیَتَهُ ... "

اصولاً هیچ محبت و هیچ عشقی بدون شناخت حاصل نمی شود و این یکی از اشتباهات اساسی است که در کلام آقای مشایی به چشم می آید و البته این حرف ها در آثار امثال پائولو کوئیلو و عرفان های نوظهور و به قول بعضی ها در "مومن های منبر ندیده" زیاد دیده می شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۵۸
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۱۰ ق.ظ

پاسخ برخی انتقادات به استاد مصباح در خصوص جبهه پایداری

بسم الله الرحمن الرحیم

حین وب گردی هایم به یک نامه حاوی تعدادی سوال از استاد مصباح در خصوص جبهه پایداری و انتخاب دکتر لنکرانی رسیدم که با توجه به فراگیر بودن برخی از این سوالات، به نظرم رسید به سبک نگارنده نامه که علنی منتشر کرده بود و این که به احتمال زیاد حتی به نظر استادهم نخواهد رسید، پاسخ سوالات مطروحه را در وبلاگم مطرح نمایم، البته دوستانی که می خواهند اصل مطلب را نیز مشاهده کنند می توانند به اینجا مراجعه کنند، ولی سعی من بر این است که با خواندن همین مطلب، سوالات نیز به صورت ضمنی دریافت شوند:

یکی از انتقاداتی که شنیده می شود این است که "انتظار می رفت این جریان بتواند در عرصه سیاست فصل نویی رقم بزند ولی نزده است" و در پاسخ باید بگویم که مشخصاً فصل نویی رقم زده شده است، شما اگر این جریان را به قول خودتان همانطوری که گفتید منتسب به رهبری استاد مصباح بدانید خواهید دانست که فصل نوی این جریان از سوم تیر 84 و حتی قبل از آن در زمان شهردار شدن احمدی نژاد رقم خورده است و همچنان ادامه دارد و البته افرادی در این جریان آمده اند و برخی نیز رفته اند، اما جریان همچنان پرخروش تر در حرکت است. اگر جریان منتسب به استاد مصباح با احمدی نژاد عینیت یافت اما دلیل نمی شد با راکد شدن او، جریان متوقف بماند و البته جریان ادامه یافت و افرادی دیگر به او پیوستند همانطوری که افرادی دیگر نیز به همراه احمدی نژاد ماندند و یا عقبگرد کردند، اصولاً آنچه که از ویژگی های مثبت در احمدی نژاد موجود است از تفکر همین جریان است و آنچه که منفیست نیز از عدول از این جبهه.

بحث دیگری که منتقدان وارد می کنند بحث مصداق هاست که "چرا فلان  عضو جبهه پایداری در فلان قائله یا واقعه موضع گیری نکرد و یا چرا فلان عضو جبهه در فلان جا سکوت و حتی حمایت کرد"، اولاً که بسیاری از این موارد، مصداق نیستند و بیشتر به مکذاب شبیهند و ثانیاً برخی دیگر از مصداق ها نیز با درک شرایط زمانی، قابل درک و بعضاً حتی قابل تقدیرند، این که رهبر معظم انقلاب در برابر فتنه بارها موضع گیری صریح خواستند و در بحث انحراف بارها و بارها عدم انفعال و تحریک نکردن مسئله را طلب کردند باید مد نظر بصیران باشد و حتی خود رهبر معظم انقلاب بارها در برابر سوالاتی که به بحث انحراف بازمی گشت زیرکانه سوال را دور می زدند تا موجب تقویت و مظلوم نمایی شان نشوند، اما متأسفانه برخی فقط برای بوق کردن همین جریان، سایت خبری برپاکردند در حالی کخ رهبر خیلی زودتر از ما بحث انحراف را شناخت و هم بهتر از ما روش مقابله با آن را تجویز نمود، ولی متأسفانه برخی گمان کردند که همان کاری را که در برابر فتنه دستور داشتند باید در برابر انحراف نیز انجام دهند و حتی دیگران را نیز با همین خط کش های کج سنجیدند و می سنجند و حتی شابلون "ساکت انحراف" نیز هموزن با "ساکت فتنه" ساختند.

یکی از انتقادات به این جریان برخی توجیهات در زمان بروز تعلل و حتی خانه نشینی از سوی رییس جمهور در برابر خواست رهبر و بحث مقایسه وی با شهید رجایی بود، در بحث توجیهات 2 مسئله وجود دارد که یکی خوب و دیگری بد است، یکبار توجیه از این جنس بوده است که یعنی تعلل در برابر رهبری چیز بدی نیست و یکبار هم از این جنس بوده که باید فرصت عذرخواهی و بازگشت داده شود و حقیقتاً جنس دوم، جنس مطلوبی بود نه اول. در خصوص تشبیه احمدی نژاد در آن هنگام با شهید رجایی نیز بعضاً درک اشتباهی صورت می گیرد و حال این که این تشبیه از جهت اعتماد به فرد خائن است، مگر نه این که توطئه کننده و خائن قائله ی انفجار مسعود کشمیری از معتمدان رجایی بود؟! خب از این لحاظ آیا بحث احمدی نژاد و مشایی به آن شباهت ندارد؟! آیا مقایسه کردن رجایی با احمدی نژاد دلیلی بر بی تقصیر بودن احمدی نژاد و یا حتی شهید رجایی در اعتماد نابجاست؟!

یکی از انتقادات دیگری که به استاد و یا اعضای جبهه پایداری وارد می شود این است که چرا در حالی که نظر استاد این است که جریان انحرافی از جریان فتنه خطرناک تر است ولی مثلاً آقای دکتر لنکرانی عبارت جریان انحرافی را قبول ندارند، در صورتی که آقای لنکرانی صرفاً عبارت جریان را برای این گروه قبول ندارند، چرا که ایشان در عین حال که انحراف در دولت را تأیید می کند ولی گروه منحرفان را به لحاظ کمیت به اندازه ی یک جریان که اولین خصوصیتش پرشماریست نمی شناسد.

یکی از انتقادات دیگر به جبهه پایداری عملکرد برخی نمایندگان جبهه پایداری در مجلس است، که مثلاً چرا در مورد فلان مصوبه اعتراض نکردند، در پاسخ باید بگویم که یقیناً نمایندگان جبهه پایداری هم اشتباهاتی در سکوت و یا اظهار نظرها و یا آرای خود داشته اند اما آیا کسی مدعی عصمت اعضای این گروه شده است؟! آیا نمایندگان دیگری بودند که ازاین نمایندگان پایداری خیلی بهتر عمل کرده باشند؟! و آیا در نظر می گیرند که در بسیاری موارد نیز این نمایندگان جبهه پایداری بودند که بیش از سایرین فعال بودند، مثلاً آیا اعضای جبهه پایداری در قبال بحث نظارت بر نمایندگان جزء فعالترین ها نبودند؟! و آیا در خصوص اعطای وام 200 میلیونی که مصوبه ی هیأت رییسه مجلس بود (نه مجلس) آیا به نظر شما دوستان جبهه پایداری جز نگرفتن وام مزبور کار دیگری از دستشان برمی آمد؟! آیا کاری که آقای کامران نماینده ی مردم اصفهان کردن لزوماً بهترین کاری بود که می شد انجام داد؟!

بازهم از انتقاداتی که به موضع گیری نمایندگان جبهه پایداری مطرح می کنند بحث مسائلی است که در خصوص ریاست سازمان تأمین اجتماعی توسط سعید مرتضوی در مجلس رخ داد؛ البته پاسخ به این سوال را با یک سوال کاملاً مشخص می دهم: آیا در بحث مرتضوی و یا امثالهم دستور رهبری بارها مبنی بر رعایت مصالح کشور و متشنج نکردن و علنی نکردن اختلافات نبود؟! آیا مخالفت با برخی از استیضاح ها هرچند اگر با اشتباهات شکلی رخ داده باشد در مسیر دستور رهبری نبود؟! آیا پس از استیضاح وزیر تعاون و کار، رهبری نظر صریحشان را بیان نکردند؟! آیا جز این بود که آن استیضاح سر همین بحث مرتضوی انجام شد؟! و همان لجاجت ها در بحث مرتضوی از سوی دولت و مجلس منجربه نارضایتی رهبری گردید؟! آیا همان ها که با شدت به دنبال استیضاح شیخ الاسلامی بودند بعداز سخنان رهبری، پیام نفرستادند که دوباره اگر شیخ الاسلامی معرفی شود به او به عنوان وزیر رأی می دهند؟!!!

محصولی نیز یکی از مصداق هایی است که مکرراً  به دلیل دارایی زیاد مورد اعتراض جریان منتقد جبهه پایداری قرار دارد و حال این که چند سال پیش آقای احمدی نژاد یک دفاع در خصوص تهمت استفاده ی ایشان از تسهیلات میلیاردی بیان کردند که هرگز پاسخی به آن داده نشد: آقای احمدی نژاد از مدعیان و تهمت زنندگان فقط یک نمونه از استفاده ی آقای محصولی از تسهیلات بانکی خواستند که هرگز ارائه نشد و البته هنوز هم دیر نشده است، اگر دوستان تخلف مالی از ایشان دارند بیان کنند که در این صورت اول خود پایداری ها ایشان را طرد خواهند نمود. بحث دیگر این که هیچ شخصی به صرف متمول بودن در هیچ سند دینی مضموم نبوده است و بعضاً ائمه ی ما نیز به لحاظ دارایی از برترین های عصرشان بودند اما بحث سلامت، ساده زیستی و حلال بودن بحث دیگریست که گویا منتقدان آقای محصولی صرفاً به همان بخش میزان دارایی ایشان کار دارند.

در مورد دکترالهام که در مقطعی عضو جبهه پایداری بودند، باید گفت که ایشان مدتی از دولت دورشد و به جبهه پایداری درآمد و آن گاه که به دولت بازگشت دیگر در پایداری نبود، بالاخره شما نمی توانید فراموش کنید که اعضای جبهه پایداری، همان سوم تیری ها هستند که البته برخی از آنها سوم تیری بودن شان را اشتباهاً در احمدی نژادی بودن برداشت کردند و عده ای نیز سرعت عمل شان در تشخیص، مانند دکتر کوچک زاده خیلی کند بوده و یا مثل برخی دیگر لجاجتِ تیزی داشتند.

و اما بحث انتخاب دکتر لنکرانی و انتقاداتی که در این خصوص به استاد مصباح وارد می شود وارد نیست، این که ایشان فقط وزیر بهداشت بوده است یا این که عملکرد چشمگیری نداشته اند شاه بیت منتقدان انتخاب لنکرانی در جبهه پایداری به عنوان نامزد اصلح است و حال این که بحث اصلح بودن در قیاس است که قابل تشخیص است، آقای لنکرانی یا هرکسی که قرار بوده است اصلح معرفی شود باید مجموعه ای از مشخصات وصفات را نسبت به دیگران داشته و یا نداشته باشد؛ آیا همین که آقای لنکرانی مدیریت یک وزارتخانه ی حساس و کلیدی مانند وزارت بهداشت با آن همه طرف درگیر (از بیمار تا دکتر) و گستردگی علمی، اقتصادی، مدیریتی و... را برعهده داشته و تنها انتقاد منتقدین چشمگیر نبودن مدیریت ایشان است بی ارزش است؟!! آیا مصداق هایی مانند انقلابی بودن بی اهمیت است؟! این که نامزدهای با سابقه بیشتر، در بحث مذاکره هسته ای و پایبندی به مواضع انقلابی ریپ می زنند ولی آقای لنکرانی همان سخنان رهبر معظم انقلاب را با قوت بیان می کند قابل فراموشی است؟! آیا تلاش و خستگی ناپذیری ایشان در سفرهای استانی دولت نهم مصداق عینی پرکاری و پرتلاشی ایشان نیست؟! آیا در هیچ دوره ای به لحاظ کار و تلاش وزرا بیش از آن دوره کار کردند؟! آیا وزرای دولت نهم همین دکتر لنکرانی را به لحاظ انقلابی بودن و تلاش و دانش شان کم ستاییده اند؟! آیا مرتبه ی علمی ایشان، ضامن احترام ایشان به علم و مدیریت علمی در شئون مختلف کشور نخواهد بود؟! آیا این همه نامزدهای بعضاً با تحصیلاتِ دکترا، که دکترایشان کم از دکترای افتخاری محمد خاتمی ندارد را می توان با استاد تمامی دکتر لنکرانی که حاصل صدها مقاله علمی معتبر دکتر لنکرانی است، مقایسه نمود؟! آیا ساده زیستی دکتر لنکرانی و پایبندی ایشان به این مسئله، کم اهمیت است؟! آیا این که ایشان به نهادهای قدرت و ثروت وصل نبوده و تنها عامل رسیدنش به وزارت، شکستن حلقه ی بسته ی مدیران است باید نقطه ی ضعف او تلقی شود؟! آیا این که برای پاس نگاه نداشتن جایگاه ولایت، با اعتراض به جریان انحرافی، بهای ولایت مداریش را با از دست دادن وزارت پرداخت می کند، دلیلی بر ولایت مداری کامل وی نیست؟! آیا این که حتی با داشتن کارنامه ی کاری خوب از دولت کنار گذاشته شد و کوچکترین حاشیه ای ایجاد نکرد و دشمنی را شاد ننمود، دلیل قاطعی برای بصیرت ایشان در درک مشکلات کشور نیست؟! آیا داشتن این ویژگی ها در حالی که به لحاظ جوانی نیز ایشان نسبت به اکثر نامزدهای دیگر ممتازند نمی تواند بهترین ضامن برای تداوم روحیه کار و تلاش، انقلابی گری، ولایت مداری، آرامش بخشی، ساده زیستی و استکبار ستیزی باشد؟! این سوالات حاوی پاسخ هایی هستند که اهمیت کار استاد مصباح و اعضای جبهه پایداری را در جاری نگه داشتن جریان انقلابی اصیل سوم تیر نمایش می دهد و البته استاد مصباح از آن دسته علمایی هستندکه چه در زمان اصلاحات و چه فتنه و چه انحراف و چه انتخابات، همواره تاوان حضور موثرش در صحنه را با به جان خریدن انتقادات و حتی ناسزاهای منتقدین پرداخت نموده می نماید و کاش ما در این جهاد، یاری گر جبهه ی حق باشیم نه باری بر بارش .

با توجه به مواردی که در پاسخ به این مطلب در اینجا داده شد، موارد زیر در جواب مطالب و تشریح مطلب فوق ارائه می گردد:

سلام

من نگفتم جبهه پایداری به آمال و آرزوهای خود رسیده است بلکه عرض کردم فصل نویی رقم زده است، یقیناً با یک گل بهار نمی شود و البته با چند گل نیز هم، بلکه باید فرهنگ پایداری بین جوانان و مسئولان ما رسوخ بیابد تا به آرزوها و اهداف این جبهه نائل گردد.

بحث دیگر این که من نگفتم پیروزی احمدی نژاد به جبهه پایداری منسوب است، چرا که اصلاً این جبهه آن موقع تأسیس نشده بود ولی گفتم پیروزی احمدی نژاد بخاطر تبعیت از گفتمان استاد مصباح بوده است، یعنی آن چیزی که آرای مردم را جذب کرد آن چیزهایی بود که استاد مصباح به عنوان رهبر فکری آن موقع احمدی نژاد به آنها هدایت می کرد و البته این هدایت تا مدتی با نمایندگان استاد در دولت انجام می شد، برادر دقت کنید نمی گویم اسم یا حضور استاد مصباح باعث پیروزی احمدی نژاد شده است بلکه گفتمانی که استاد رایج کردند را می گویم.

بحث دیگر این است که تبیین انحراف و مواضع انحراف با آنچه که سنگ اندازی و اختلاف افکنی معنی می شود متفاوت است. این که من کسی یا کاری را قبول ندارم و علتش را بیان کنم مقوله ای است و این که منهم با او به مقابله و لج بازی بیفتم بحث دیگری است. استاد مصباح به عنوان کسی که خیلی از افراد گفتار و رفتار احمدی نژاد را مورد تأیید استاد می دانستند بر خود فرض دانست از جایی این استناد را با برائت در برخی امور قطع نماید، ولی هرگز توصیه به استیضاح های بی فایده و یا بازی های لجوجانه و معطل کردن کار کشور نکرد. این خط در رفتار رهبری نیز وجود داشت، رهبری در چند جای معدود به انحراف و عبارت انحراف به صورت ضمنی اشاره کردند ولی همواره از پررنگ کردن آن و دامن زدن به اختلافات نهی کردند و این همان روش درستی بود که بیش از سایرین در استاد مصباح و اعضای پایداری مشاهده گردید.

عدم تبعیت از ولایت را هرگز توجیه نکرده و به شدت آن پایبندم اما همانطوری که عرض کردم برای برخی اشتباهات باید فرصتی برای بازگشت و عذرخواهی قائل شد، حامیان گفتمان سوم تیر اگر چه برخی رفتارهای دولت را بر نمی تافتند اما مصلحت نمی دیدند با هول دادن احمدی نژاد، او را بیشتر به دامن انحراف سوق دهند، مسئله ای که بارها و  بارها از سوی بزرگان به آن اذعان شد به نحوی که اولین هدف در برابر اقدامات انحرافی احمدی نژاد نصیحت، هدایت، تحمل و فرصت دادن بود و حتی انتقادها نیز با ذکر نقاط مثبت انجام می شد، رویه ای که بیش از همه در رویه رهبری بارها مشاهده کردیم.

در خصوص ودیعه مسکن نمایندگان مجلس نیز همانطوری که عرض کردم و احتمالاً شما متوجه نشدید گفتم که این مصوبه مجلس نبود، مصوبه هیأت رییسه مجلس بود و تعدادی از نمایندگان نیز از گرفتن آن انصراف دادند، البته که اگر مصوبه مجلس بود و نمایندگان در مخالفت با آن صحبت نمی کردند حرف شما صحیح بود.

در مورد محصولی بازهم علی رغم این که اذعان به غیر قابل کشف بودن اتهامات وجود دارد اما همچنان ایشان را فاقد صلاحیت و متهم معرفی می کنید (این کارتان مرا به یاد تهمت تقلب می اندازد که علی رغم ادعای بزرگ ولی هرگز دلیلی بر آن اقامه نگردید)، من بیش از این که نگران محصولی باشم نگران تهمتی هستم که شما احتمالاً مرتکب می شوید، شما مسئله ای را بدون دلیل و مدرک به یک نفر متوجه می کنید و فکر نکنم هیچ کاری بدتر از این باشد و این که اگر ادعاهای نائب رییس کمیسیون امنیت مجلس اثبات شد، هیچ مشکلی ایجاد نمی شود، ایشان به راحتی از جایی که شایستگی آن را ندارند حذف خواهند شد ولی اگر اثبات نشد؟!! شما چگونه حلالیت خواهید طلبید و پاسخ تأثیری را که حرفهایتان می گذارد را خواهید داد؟!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۱۰
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۱۰ ق.ظ

زندگی نامه دکتر باقری لنکرانی

بسم الله الرحمن الرحیم

همزمان با نامزدی دکتر کامران باقری لنکرانی برای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری تقدیم می گردد:

زندگی‌نامه دکتر کامران باقری لنکرانی

کامران باقری لنکرانی در سال 1344 در تهران و در خانواده‌ای کارگری متولد شد. پدرش کارگری شرافتمند و مادرش بانویی سیده و متدین بود. در سال 1349 به خاطر شغل پدرش به شیراز رفت که کارگاهی برای ساخت پروفیل آلمینیوم داشت و با مرحوم آیت‌الله شیخ حسین لنکرانی نسبت فامیلی داشت و در فعالیت‌های سیاسی با ایشان همراه بود. او در همین سال و در 5سالگی به کلاس اول ابتدایی رفت.

واگذاری انحصار صنعت آلمینیوم به بهاییان در سال 1353 موجب ورشکستگی کارگاه شد و پدرش به تنهایی برای کار به اروپا و آمریکا سفر کرد و پس از یک سال به خانواده‌اش خبر داد که به آمریکا بروند. اما اقامت خانواده در آمریکا بیش از یک سال طول نکشید و در تیرماه 1356 به خاطر نگرانی‌های مادر خانواده از فضای تربیتی فرزندان و با موافقت پدر آنها به ایران بازگشتند و این جدایی موجب شد تا کامران باقری لنکرانی به مدت 11 سال از دیدار پدر محروم بماند. او برادر بزرگتر یک خواهر و یک برادر است. خواهرش کارشناس مخابرات راه دور و برادرش پزشک عمومی است. لنکرانی در سال 1371 ازدواج کرد و اکنون دارای سه فرزند پسر است.

ورود به فضای انقلاب

در سال 1357 کامران باقری که نوجوانی 13 ساله بود در دبیرستان دانشگاه شیراز به فعالیت می‌پرداخت و هیچ راهپیمایی و تظاهراتی در شیراز نبود که او از حاضرانش نباشد و به جلسات درس اخلاق شهید آیت‌الله دستغیب نیز می‌رفت و با روحانیون انقلابی شیراز مانند مرحوم آیت‌الله ربانی شیرازی و آیت‌الله حائری شیرازی، و با برخی علمای انقلابی قم مانند آیت‌الله شرعی و آیت‌الله راستی کاشانی مرتبط شد.

پس از انقلاب فرهنگی و در سال 1361 در اولین کنکور پس از انقلاب شرکت کرد و با رتبه دو رقمی در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز پذیرفته شد. او در دانشگاه علاوه بر تحصیل نقش مهمی در مبارزه با فضای تک قطبی و تحمیلی دفتر تحکیم وحدت داشت و حتی این مسئله موجب درگیری فیزیکی در فضای دانشگاه شیراز شد؛ باقری‌لنکرانی با همفکرانش جامعه اسلامی دانشجویان سراسر کشور را تاسیس کرد.

او همچنین از فعالان اصلی دفتر نهاد نمایندگی قائم مقام رهبری در دانشگاه شیراز که زیر نظر آیت‌الله ایمانی اداره می‌شد، بود. ارتباط دکتر لنکرانی با آیت‌الله ایمانی که اکنون امام جمعه شیراز و نماینده ولی فقیه در استان فارس بود، هنوز ادامه دارد.

در این میان کامران باقری لنکرانی در دوران دفاع مقدس به عنوان نیروی رزمی و بهیار بسیجی به جبهه‌های جنگ شتافت. در سال 1365 در عملیات کربلای 5 در تیپ المهدی (عج) حضور داشت و پس از آن چندین بار به مناطق عملیاتی غرب کشور اعزام شد. او همچنین در عملیات بازپس گیری مهران در غرب کشور حضور داشت و چندین مرتبه دیگر نیز به مناطق عملیاتی غرب اعزام شد. در نهایت در آخرین روزهای جنگ با حمله منافقین از منطقه اسلام آباد غرب، لنکرانی به لشکر6 شهدا پیوست و در عملیات مرصاد حاضر بود. از دوستان شهید او می‌توان به شهید محمدحسن روزی طلب، شهید مسعود طاهری، شهید فهندژ و شهید قراچه اشاره کرد.

در سال 1368 او دوره هفت سال پزشکی عمومی را تمام کرد و در آزمون تخصصی با رتبه 1 پذیرفته شد. از سال 1368 تاکنون دکتر لنکرانی هیچ‌گاه مطب اختصاصی دایر نکرده و در تمام این دوران در بیمارستان‌های دولتی به طبابت  می‌پردازد. در سال 1371 با پایان دوره تخصص، او در فوق تخصص نیز پذیرفته می‌شود و همزمان به عنوان استادیار به دانشگاه شیراز می‌رود. دکتر لنکرانی در سال 1373 با 29 سال سن رئیس بیمارستان نمازی شیراز به عنوان بزرگترین بیمارستان جنوب کشور شد و پس از یک سال به معاونت اداری مالی دانشگاه شیراز برگزیده شد. او در سال 1375 به دلیل اختلاف سیاسی با رئیس وقت دانشگاه علوم پزشکی شیراز استعفا داد و همزمان با اتمام دوره فوق تخصصی‌اش رئیس گروه داخلی دانشکده پزشکی شد. او در سال 1378 به رتبه دانشیاری ارتقا یافت و در سال 1384 پیش از آغاز دوران وزارتش با تصویب هیات ممیزه استاد تمام و پرفسور شد. تعداد مقالاتی که از لنکرانی نمایه‌برداری بین المللی شده است به 150 مقاله می‌رسد. مقالات او از پرارجاع‌ترین مقالات علمی است و یکی از مقالات وی بیش از 120 بار در مقالات علمی دیگر دانشمندان جهان ارجاع داده شده است.

همراه با این فعالیت‌های علمی لنکرانی از فعالان سیاسی در شیراز بود که از سال 1370 تا 1380 در تمام دوره‌های انتخابات با حکم شورای نگهبان، در هیات نظارت بر انتخابات با عنوان نایب رئیس حضور داشت. در انتخابات مجلس هفتم نیز با حکم آیت‌الله جنتی، بازرس ویژه شورای نگهبان شد.

در سال‌های دوران دوم خرداد،  لنکرانی به همراه جمعی از اصولگرایان و متدنین هدایت سیاسی جریان مذهبی را در شیراز بر عهده داشت. در فتنه‌های مختلف این دوران مانند ماجرای اهانت اکبرگنجی به ولایت فقیه در دانشگاه شیراز، کنفرانس برلین، حوادث کوی دانشگاه وی از پیشتازان بصیرت افزایی بود.

آشنایی با آیت‌الله مصباح یزدی

آشنایی لنکرانی با آیت‌الله مصباح یزدی از جزوه‌های کوچک موسسه در راه حق پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شروع شد، اما در سال 1369 به واسطه آیت‌الله حائری شیرازی، ایشان برای نشست جامعه اسلامی دانشجویان دعوت شد و بعد از آن هر زمانی که آیت‌الله مصباح یزدی به شیراز می‌آمدند، لنکرانی به ملاقاتشان می‌رفت. در دوران سخت دوم خرداد این ارتباطات نزدیکتر شد و با وزارت لنکرانی به صورت گسترده‌ای طرح ولایت در این وزارتخانه برای اساتید، دانشجویان و کارمندان برگزار شد.

فعالیت‌های سیاسی 1384-1391

زمانی که کابینه نهم به مجلس معرفی می شد،  کامران باقری لنکرانی جوانترین و ناشناخته ترین عضو کابینه بود. موافقانش در مجلس از نخبگی، تیزهوشی و شادابی او سخن می گفتند و مخالفانش از عدم سابقه کار اجرایی وی می گفتند. لنکرانی را از شیراز برای ماموریتی مهم به تهران فراخوانده بود، ماموریتی که رمزش«ما می توانیم» بود.

 رئیس دولت نیز گاه و بیگاه و در هرجایی موفقیت او را به رخ مخالفانش می‌کشید. بیمارستان‌های نیمه‌کاره در مناطق محروم که ستون‌های قدیمی و ویرانش به تخت جمشید معروف شده بود، یکی پس از دیگری به بهره‌برداری می‌رسید. بیش از 200 داروی جدید به همت دانشمندان کشور رونمایی شد و پروانه ساخت گرفت. تحریم دارویی کشور که در سال 1387شروع شده بود، تاثیری بر قیمت دارو نداشت. بیش از 200 بار وزیر بهداشت تهران را به مقصد شهرستان ها ترک کرد تا سیاست تمرکززدایی معنایی تازه بیابد. او بیشترین حضور در مجامع بین‌المللی را در بین وزرای بهداشت داشت. سال1385 اجلاس منطقه مدیترانه شرقی سازمان بهداشت جهانی در اصفهان و سال1387 اجلاس وزرای بهداشت کشورهای اسلامی در تهران برگزار شد. اقدامات لنکرانی در وزارت بهداشت سرانجام به «مدیریت موفق و بی حاشیه» مزین شد.

در دولت نهم او و چند نفر دیگر از وزرا سهمیه احزاب و شخصیت ها نبودند و از سوی دیگر ماهیت حلقه منحرف مستقر در سازمان گردشگری و میراث فرهنگی برایشان مشخص شده بود. در جریان انتخابات سال 88 او شهر به شهر برای پیروزی محمود احمدی نژاد سفر کرد و در فتنه 88 از اولین کسانی بود که موضع رهبری را تکرار کرد.

با ماجرای انتصاب و برکناری یک فرد خاص به معاون اولی رئیس جمهور در تیرماه 1388، دکتر لنکرانی که تقریبا ادامه وزارتش قطعی بود با علم به اخلاقیات رییس دولت به اعتراض پرداخت و به همراه تعداد دیگری از وزرا نامه‌ای محرمانه در بیعت مجدد با ولایت فقیه نوشت، نامه‌ای که موجب شد تا احمدی‌نژاد او را نیز در فهرست تصفیه دولت دهم قرار دهد. در روز تودیع او رییس دولت استدلالی برای برکناری‌اش نداشت جز بیماری‌های مخصوص زنان که باید وزیری از بانوان انتخاب شود!

پس از پایان دوران وزارت، لنکرانی پیشنهاد سفارت و استانداری را نپذیرفت و به شیراز بازگشت تا بر کرسی استادی، پژوهش و طبابت تکیه زند. او همچنین کانون بصیرت را به همراه دیگر خوشنامان شیراز تاسیس کرد که این کانون نیز نقش به سزایی در افشای فتنه داشت.

همزمان با تاسیس جبهه پایداری انقلاب اسلامی لنکرانی نیز به عنوان عضو هیات موسس و سپس سخنگوی جبهه پایداری نقش مهمی در بسط گفتمان انقلاب اسلامی داشت. در اول اردیبهشت ماه سال 1392 و طی همایشی که از سوی جبهه پایداری و با حضور آیت‌الله مصباح یزدی برگزار شد،وی به عنوان کاندیدای این جبهه در انتخابات اعلام حضور کرد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۱۰
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۰۶ ب.ظ

سخنان قابل تأمل دکتر ولایتی+تحلیل

بسم الله الرحمن الرحیم

این سخنرانی اخیر آقای ولایت در جمع اعضای ستاد انتخاباتی استانی خود مواردی را اظهار داشته است که پس از تقدیم آنها،‌ مختصراً آنها را تحلیل خواهم کرد:

دیگر زمان سیاه مشق نوشتن سپری شده است و باید کار به کسانی سپرده شود که از تجربه کافی برخوردار هستند. ما سی و چند سال پیش سیاه مشق هایمان را نوشته ایم و دولت آینده باید دولتی مبتنی بر کارهای کارشناسی و متخصص بوده و وزرا صاحب اختیار باشند.

خبرگزاری فارس: می‌توان انرژی هسته‌ای بدون تحریم داشت/ مسکن با 300 بخش اقتصاد مرتبط است

مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل وضعیت روابط خارجی را وضعیتی نامناسب توصیف کرد و اظهار داشت: روابط خارجی ما مشکلات بسیاری دارد اما این مشکلات لاینحل نیست. تجربه بیش از سی سال من در بخش روابط خارجه نشان می دهد سیاست بین الملل کاری سخت و پیچیده است اما حل مشکلات موجود غیر ممکن نیست.

 وی یادآور شد: مذاکره، مذاکره کننده می‌خواهد و مذاکره کننده نیز باید فردی کاردان باشد. مذاکره کننده می‌بایست با زبان بین‌الملل آشنا باشد و به گونه‌ای مذاکره کند که هم طرف مقابل حرفف‌ای او را متوجه شود و هم اینکه او بتواند بر سر میز مذاکره حرف‌های طرف مقابل را درک کند.

ولایتی در عین حال اطمینان داد که مسایل خارجی توسط اشخاص کاردان و با تجربه، قابل حل است و با حل مشکلات بوجود آمده در روابط خارجی می‌توان بسیاری از مشکلات اقتصادی و داخلی را نیز برطرف ساخت.

 این سخنان دکتر ولایتی یقیناً بیش تر از هرچیز، منبعث از تجربه و سن بالای ایشان است و اینچنین برجکِ جوان ترها را نشانه گرفته است، در حالی که رویه قرآن و سنت، همچنین خط امام خمینی (ره) و امام خامنه ای نیز این بوده است که کار را به جوانان لایق باید سپرد و یک جوان لایق از یک مسن لایق شایستگی بیشتری برای سپردن کارهای اجرایی دارد  و اگر چنین نبود که هیچگاه نوبت به امثال ولایتی ها و قالیباف ها و رضایی ها در سی و اندی سال پیش نمی رسید تا سیاه مشق هایشان را بنویسند و به همان سیاه مشق ها افتخار کنند!!! و خوب است به قول خودشان به سایرین نیز اجازه دهند حضور یابند و خودشان در همان کسوت ارزشمند مشاوره همچنان حاضر باشند و این که چه کسی گفته است که مثلاً‌ جوان ترهایی مانند لنکرانی بدتر از ایشان قرار است مشق بنویسند؟!! و یا این که چه کسی گفته است که سابقه ی وزارت خارجه از وزارت بهداشت مفیدتر و مرتبط تر با ریاست جمهوریست؟!!

اگر چه در مطلب قبلی که در حاشیه سخنان پیشین ایشان نوشته بودم، خط اصالت دادن به مذاکره را مورد انتقاد قرار داده بودم، اما گویا این خط اکنون با انتقاد به گروه مذاکره کنندگان فعلی شدیدتر دنبال می شود،‌ در حالی که در این چند ساله به خصوص همین اواخر،‌ رهبر معظم انقلاب رضایتشان را بارها از مذاکره کنندگان خارجی و هسته ای اعلام کرده بودند و این انتقادات آقای ولایتی در حدی که تغییر مذاکره کنندگان را دنبال کند و یا ضعف آنها را موجب مسائل و مشکلات کشور معرفی کند یقیناً‌ با نظر رهبر معظم انقلاب در تضاد است به نوعی که حتی این نظر که کلید حل مشکلات ما در گام اول مذاکره است نیز براساس نظرات صریح مقام معظم رهبری اشتباه است،‌ متأسفانه شعارهای آقای ولایتی در خصوص مذاکره و اصالت دادن به آن، ما را نسبت به شخصیت انقلابی قدیمی ایشان و خط سیر ایشان با تردید مواجه کرده است.

بحث دیگر این که اگر ایشان نقش ضعف در مذاکرات خارجی و سیاست های بین المللی را در مشکلات داخلی کشور اینقدر برجسته می دانند، با فرض این که خط اصلی سیاست های خارجی توسط رهبری تعیین می شود و این که خودشان به عنوان مشاور ارشد رهبری در این خصوص سالهاست که اشتغال دارند،‌ سوالات مهمی پیش می آید مثل این که، آیا سهمی برای اشتباهات مورد ادعای خویش در بحث سیاست خارجی قائل نیستند؟!! آیا نقش مشاور ارشد امور بین المللی رهبری جایگاهی نبوده که ایشان بتواند نظراتشان را به رهبری منتقل و ایشان را به اجرای آنها توجیه کنند؟!!! و این که آیا قرار است اینبار خودشان رأساً‌ همان سیاست های مورد نظر خودشان را که رهبری آنها را جاری ننموده است، اجرا کنند؟!!!

نظر صریح رهبر در خصوص بحث مذاکره این است که مذاکرات یک بهانه برای تسلیم ایران و فشار بیشتر است و تنها راه موفقیت نیز این است که ما در داخل بتوانیم مشکلات مان را با بکارگیری اقتصاد مقاومتی و همدلی حل کنیم و تنها در این صورت است که بحث مذاکرات نیز به نفع ایران تمام می شود و این رویکرد که ما با مذاکرات می توانیم مشکلات داخلی مان را نیز حل کنیم ما را تا سرحد تسلیم، انفعال و عقب نشینی از تمام اصول انقلاب پیش خواهد برد، یادم به کلام اخیر رهبر افتاد که ایشان خودشان را یک انقلابی می دانند نه سیاستمدار و گویا خط آقای ولایتی در تضاد با شیوه رهبریست!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۰۶
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۲۱ ق.ظ

تحلیل سخنان اخیر دکتر قالیباف

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای قالیباف اخیراً سخنرانی انجام داده اند و در آن مواردی را مطرح کرده اند که بعضاً‌ در دفاع از خود و بعضاً‌ در رد رقبایشان مهم و قابل توجه به نظر می رسند:

1-      ایشان خودشان را صراحتاً‌ از تکنوکرات بودن مبرا دانسته اند و حتی در توجیه کلام قبلی خویش که تکنوکراسی را بد ندانسته بود،‌ اینگونه گفته اند که "من تکنوکراسی را به معنای فن سالاری تنها یک ابزار می دانم" و حال این تکنوکراسی یک تعریف مشخص دارد نه سلیقه ای که در آن به فن سالاری در برابر هر چیز دیگری حتی مذهب اصالت داده می شود نه این که به عنوان یک ابزار شناخته شود و البته با فرض این که ایشان شاید تعریف آن را نمی دانسته اند، اصل را بر برائت ایشان و تکنوکرات بودن ایشان می گذاریم اما این که ایشان با این سخنان، منتقدان شان را محکوم به دروغ و دغل کنند بحث غیرقابل دفاعیست، اصولاً اینگونه سخن گفتن متأسفانه در جریان انحرافی نیز دیده می شود که پس از بکار بردن برخی اصطلاحات به دنبال ارائه ی تعریف جدید در خصوص آنها می گردند و با آن تعریف منتقدان را متهم به تحریف می کنند!!!

2-      یکی از مواردی که ایشان بیان کرده اند لزوم پرهیز نامزدها از ورود به مباحث مهم سیاست خارجی نظام است چرا که این موارد از اختیارات خاص رهبری هستند و دولت تنها پیش برنده ی سیاستهاست و این مسئله با توجه به اظهاراتی که اخیراً از سوی برخی نامزدهای مطرح دیگر بیان شده (که قبلاً به آن ها پرداخته شده) است قابل احترام و صحیح است.

3-      آقای قالیباف گفته اند که "ما نسخه های اقتصادی مختلفی برای حل مشکل اقتصاد داریم ولی در کشور مشکل مدیریتی برای اجرای آنها وجوددارد" که ای کاش دقیقاً‌ برخی از این برنامه های اقتصادی را بیان می کردند و این که چه چاره ای برای حل مشکل اصلی کشور به زعم ایشان یعنی "ضعف مدیریت کشور" دارند، البته هنوز برای شنیدن برنامه ی نامزدها وقت هست که امیدوارم هرچه زودتر تمام نامزدها به این مهم توجه کنند.

4-      آقای قالیباف نداشتن دغدغه مالی برای دو وزارتخانه آموزش  و پرورش و آموزش عالی را برای نجات کشور لازم دانستند که البته ضمن پذیرش این حرف باید گفت که مشکل اصلی نظام های آموزشی ما نیز بیش از این که مسائل مالی باشد،‌ همان مسائل مدیریتی و محتوای آموزشی و پراکندگی و بی برنامگی است، مواردی که بودجه های کلان را صرف تغییر بی فایده نظام های آموزشی کرده و محتوا و روش و نظام تربیتی همچنان ضعیف باقی می مانند.

5-      آقای قالیباف در خصوص مکانیزم ائتلاف 2+1 گفتند که این مکانیزم در نفی اصلح نیست و انتقاداتی را که در این خصوص وارد می شود را به شدت محکوم کردند و در یک گام به جلو نیز گفتند که: "گروه‌ها و احزاب چه حقی دارند که کسی را انتخاب کنند و بگویند این اصلح است و جامعه باید آن را انتخاب کند، ممکن است گروهی یا حزبی شخصی را اصلح بداند و گروهی دیگر، فرد دیگری را اصلح معرفی کند، چرا که هر طیف مبانی خود را دارد.... مشروعیت را بر اساس رهنمودهای ولی فقیه و نهادهای صالح تشخیص می‌دهیم و مقبولیت را نظرسنجی مشخص می‌کند و کارآمدی نیز بر اساس کارنامه است.... با این معیارها ممکن است بخشی از جامعه فردی را اصلح بداند و بخش دیگری از جامعه وی را به این عنوان نشناسد بنابراین باید به مردم حق انتخاب بیشتری داد."  این اظهارات یقیناً‌ در نقد مکانیزم جبهه پایداری بر مبنای انتخاب و معرفی اصلح بیان شده است که در پاسخ باید گفت:

5-1 اگرچه جبهه پایداری به دنبال شناسایی اصلح و معرفی او بود ولی ضمن این مکانیزم صراحتاً گفتند که اگر کسی به مکانیزم انتخابی جبهه پایداری یقین ندارد وظیفه اش تحقیق و عدم تبعیت است.

5-2، مکانیزم معرفی اصلح از سوی یک جریان را هرگز نمی توان به معنی نفی آزادی و حق انتخاب دانست چرا که نهایتاً این‌ مردم هستند که براساس شناختی که از وی‍ژگی های اصلح و معرفی کننده او دارند انتخاب خواهند کرد.

5-3، بسیاری از مردم به منظور شناخت نامزد اصلح از بزرگان و معتمدان تحقیق به عمل می آورند و این هرگز و در هیچ جای دنیا به عنوان محدود کردن حق انتخاب تلقی نمی شود بلکه در مسیر بصیرت بخشی خواهد بود.

5-4، آنچه که خودشان به آن اذعان داشته اند یعنی ملاک نظرسنجی در انتخاب نامزد ائتلاف، صرفاً براساس مقبولیت است و در واقع این ائتلاف همانطوری که به آن انتقاد وارد شده است با مکانیزم مقبولیت گام به عرصه انتخابات خواهد نهاد و مشکل دیگر در این ائتلاف متفاوت بودن سبدهای رأی سه نامزد است و خارج شدن یک نفر از ائتلاف موجب جذب آرای ائتلاف نخواهد شد مگر این که ائتلاف دارای برنامه و اهداف واحد باشد که نیست (برخلاف جبهه پایداری که برنامه ها برای جبهه نوشته شده است نه برای افراد)، و البته تنها خوبی ائتلاف پرهیز از تشتت آراست که ای کاش نامزدهای عزیز در هر ائتلاف، با یک مکانیزم مناسب افکارشان را روی هم می ریختند و با تنظیم برنامه ی واحد، در جستجوی شناخت اصلح می گشتند تا با انتخاب اصلح بین خودشان و حتی در صورت لزوم بین سایرین، با یک کار صحیح از تشتت آرا جلوگیری کنند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۲۱
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۳:۵۴ ب.ظ

جریان ساکتین انحراف چیست؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

مدتیست که در کنار واژه ی "ساکتین فتنه"، برخی از عبارت "ساکتین انحراف" و بعضاً برخی نیز فقط از همین واژه استفاده می کنند، لذا برآن شدم تا در این مطلب به این واژه، اصالت آن و اهدافی که از بکارگیری آن دنبال می شود، بپردازم.

برکسی پوشیده نیست که قرابت فکری آقای احمدی نژاد به استاد مصباح و ولایت مداری از ولایت فقیه در اوایل دولت نهم چقدر غلیظ بود و این که برخی از نزدیکان و حامیان اصلی آقای احمدی نژاد از شاگردان و طرفداران استاد بودند و حتی استاد اخلاق دولت و معاونت امور روحانیت احمدی نژاد نیز از شاگردان برجسته ی استاد انتخاب شده بودند، اما به تدریج با تغییرات رفتاری که به واسطه ی نفوذ مشایی در احمدی نژاد رخ داد، استاد مصباح و شاگردانشان ابتدا از در نصیحت وارد شدند و پس از بی التفاتی به نصایح، روابط به قطع کامل منجر شد.

فردی مانند سقای بی ریا که معاون احمدی نژاد در امور روحانیت بود، پس از خروج از دولت، بعدها مسائلی از نحوه ی تفکر و نفوذ مشایی در مورد احمدی نژاد بیان کرد که هرگز نیز پاسخ یا تکذیبی در خصوص آنها شنیده نشد، مانند سخن مشایی مبنی بر الهام در خصوص لزوم نام بردن از هاشمی در مناظره انتخاباتی توسط احمدی نژاد، مواردی که در کنار بحث هاله ی نور و مباحثی مانند مکتب ایرانی، نشان از برخی اظهارات برگرفته از ماوراءطبیعت و انحرافات فکری داشت.

با عمیق تر شدن تغییرات احمدی نژاد و آشکار شدن آنها در تعلل در عزل مشایی و خانه نشینی در مورد وزارت اطلاعات مصلحی، اظهارت آقای مصباح و هشدارهای ایشان رنگ و بوی تیزتری یافت تا آنجا که حتی احتمال بکارگیری  از نیروهای ماواری طبیعی را در مورد این تغییر رفتار آقای احمدی نژاد محتمل دانست، البته برخی با رد و حتی تمسخر این مسئله فراموش کردند که وجود اینگونه موارد حتی در قرآن مجید نیز در چند سوره مانند سوره فلق تصریح شده است!!

به تدریج با فاصله یافتن احمدی نژاد از استاد مصباح و طرد جریان های قریب به استاد از دولت و حتی بروز و تشدید لجاجت در برخی مسائل از سوی آقای احمدی نژاد، مهجورین و معزولین گرد استاد گردآمده و جبهه پایداری را تشکیل دادند. از اهداف و شعارهای اولیه تشکیل جبهه پایدرای یقیناً همین جلوگیری از انحراف در مسیر گفتمان سوم تیر بود که توسط مشایی و احمدی نژاد دنبال می شد و البته با توجه به دستور مقام معظم رهبری مبنی بر محورقرار ندادن گفتمان انحراف، جبهه پایداری در راستای هدف مقدس خود، به صورت تشکلاتی و با برنامه وارد انتخابات مجلس شورای اسلامی شد و علی رغم سابقه ی کم، موفقیت خوبی بدست آورد ولی گفتمان اصولگرایی سنتی از انحراف احمدی نژاد و مشایی سوءاستفاده کرد و نفی آن جریان را برخلاف رویه جبهه پایداری، صرفاً در بازگشت به گذشته و همان اصولگرایی سنتی از جنس علی لارجانی و باهنر و .... دنبال نمود. اصولگرایی سنتی که از همان ابتدا با گفتمان احیای انقلاب و انقلابی گری و ساده زیستی و تواضع در برابر مردم و اصالت به خدمتگزاری و مخالفت با سهم خواهی و رانت مشکل داشتند جریان انحرافی را بهانه کردند تا همان گفتمان سابق اصولگرایی را معیار قرار دهند و غیر آن را طرد کنند، جریانی که حتی این کلام شفاف رهبر که "رییس جمهور جدید باید امتیازات رییس جمهور حاضر را داشته و نکات منفی اش را نداشته باشد" را گویا ناشنیده گرفته اند و با یک عقب گرد کامل قصد دارند امتیازاتی چون تلاش و ساده زیستی و استکبار ستیزی و انقلابی گری و عدالت محوری را نیز انحرافی جلوه دهند!!!

این بار جالب بود که همان گروه که مدعی اصولگرایی بودند و در فتنه نیز نقش خنثی و به قول خودشان بی طرفی و بعضاً محرک داشتند و همان ها که در بحث قوت یافتن و مطرح شدن مشایی و لجاجت های احمدی نژاد در دولت نهم نقش داشتند و همانها که در همه ی این خصلت ها یعنی موضع نگرفتن در مقابل فتنه و بزرگ کردن حواشی از جنس مشایی و لجاجت با دولت و سنگ اندازی در کارهایش، مورد انتقاد رهبری قرار گرفته بودند، در مقابل کسانی که با ولایت مداری و بصیرتِ مثال زدنی خود، هم در مقابل فتنه صریح موضع گرفتند و هم در مقابل انحراف، از در تبیین و برائت درآمدند و این جریان مقدس را که اصولاً با ساکت بودن (جز به امر رهبر) هیچ میانه ای نداشته و ندارد را به ساکتین انحراف ملقب کردند!!! مبدعان عبارت ساکتین انحراف، اصلاً توجه ندارند که رهبر معظم انقلاب، تا زمانی حتی پس از آشکار شدن نفوذ جریان انحرافی، از بزرگ کردن و واردکردن این جریان به مرکز اخبار کشور منع می نمودند. اکنون خروسان نابهنگامی که با مصلحت اندیشی های خود در برابر دستور رهبر مبنی بر تبیین فتنه در گاهِ فتنه و به حاشیه بردن جریان انحرافی در بدو آن، تمرد کردند، ولایت مدار ترین و بصیرترین جریان موجود را متهم به کم کاری درحق ولایت می کنند!!!!

شاید برخی بگویند منظور از ساکتین انحراف استاد مصباح و شاگرادان ایشان نیست بلکه منظور کسانی هستند که در زمان منحرaف شدن دولت در کابینه حضور داشته و با آن فعالیت داشتند، اما این بار نیز ساکت انحراف وجه تسمیه ای ندارد، چرا که همگی می دانیم میان کسانی که در جبهه پایداری گردآمدند هیچ یک از وزرای سابق احمدی نژاد به خاطر ضعف یا جرم برکنار نشدند و ایشان اگر در برابر دخالت های جریان انحرافی در امور وزارت خانه های خود کنار می آمدند، جایگاه شان را تثبیت می کردند و حال این که این وزرا نه تنها در مقابل نفوذ جریان انحرافی در حیطه ی وزارت خود بلکه در حیطه ی دولت نیز از خود واکنش نشان دادند که عزل یک باره چند وزیر در جریان مخالفت با مشایی یکی از آن موارد بود.

جالب است که حافظه تاریخی و یا حیای سیاسی برخی سیاسیون چقدر ناکارآمد است که برخی از آنها لفظ فتنه گر را زیر سوال بردند و برخی منکر ساکتین فتنه شدند و برخی نیز منکر هرگونه انحراف و برخی نیز واژه ساکت انحراف را به کسانی نسبت دادند که هم در برابر فتنه و هم در برابر ساکت فتنه و هم در برابر انحراف، مواضع علنی و عملی گرفتند و به همین دلیل اصلاً چیز عجیبی نیست که هر سه ی این جریان ها یعنی انحراف، ساکتین فتنه و جریان انحرافی از جبهه پایداری و قائلان به ادامه ی گفتمان سوم تیر دل خوشی نداشته باشند.

در پایان توصیه ام به جریان های سیاسی این است که حقایق آشکار سیاسی این چندساله را تحریف نکرده و حافظه تاریخی ملت را دست کم نگیرند و بجای پوزش از اشتباهات خود و پذیرش و برائت از اشتباهات دوستان شان، با تهمت، دروغ و تخریب دیگران برای احیای اعتبار خویش به دنبال توجیه نگردند، چرا که اینچنین، تنها صفات بد قبلی خود در ترس و قدرت طلبی و قصور در ولایت مداری و بصیرت را به صفات بد جدید یعنی همانا دروغ و تهمت، اضافه می کنند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۵۴
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۱۴ ب.ظ

بزرگان، اجرشان را زایل نکنند

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای دکتر حداد عادل، رییس فراکسیون اصولگرایان مجلس در مورد موضوع هولوکاست گفت که موافق طرح این موضوع به گونه‌ای که آقای احمدی‌نژاد مطرح کرد، نبودم، موافق این نبودم که آقای احمدی‌نژاد اصل هولوکاست را انکار کند چون ما از انکار هولوکاست سودی نبردیم.

مدتی است آنهایی که زمانی جزء مدافعان پروپاقرص برنامه های مختلف سیاسی و اقتصادی دولت بودند، در انتقاد به همان برنامه ها که زمانی با سکوت و یا تقریر آنها را تأیید می کردند، گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند. یکی از مواردی که اخیراً مورد انتقاد حتی اصولگرایان و استکبار ستیزان قرار گرفته است بحث سیاست خارجی فعال احمدی نژاد و به خصوص طرح مسئله هلوکاست است که اخیراً از سوی دکتر حداد عادل و دکتر ولایتی بیان گردید. البته بیشتر کسانی که به سیاست طرح هلوکاست توسط احمدی نژاد انتقاد می کنند، عنوان مسئله را تکذیب هلوکاست می نامند و حال این که همگی یادمان هست که احمدی نژاد با دو سوال بحث هلوکاست را طرح می کرد یک سوال با پاسخ تایید هلوکاست و دیگری هم با رد آن.

من این مسئله را از چند جهت به صورت مختصر مورد بررسی قرار می دهم:

با توجه به این که اسرائیل طی دهه های اخیر خبیث ترین و عنود ترین دشمن ما بوده است، گمان نمی کنم اقرار به دشمنی با چنین دشمنی و برانگیختن نظرات جهانیان علیه او و حامیان او موثرترین و انقلابی ترین سیاست ممکن نبوده باشد، و این که طرح بحث هلوکاست موجب تضعیف پایگاه اسرائیل در نگاه ملت ها و حتی بسیاری از دولتها گردید تا آنجا که اسرائیل در پاسخ به این مسئله دست به اقداماتی زد که خود را تا مرز یک کشور دیوانه و جانی در نظر جهانیان مطرح نمود که نمونه اش را در کار مسخره شان در سازمان ملل شاهد بودیم.

برانگیختگی و آشفتگی اسرائیل در این مدت اینقدر زیاد شد که بارها در حملات و اقدامات وحشیانه خود علیه فلسطین و لبنان با شکست های چندروز مفتضح شد و میزان عصبیت در کشور اسرائیل در پی سیاست فعال خارجی احمدی نژاد در خصوص اسرائیل، این حرامزاده ی جغرافیایی را تا مرز اغتشاشات و اختلافات شدید درونی و حتی بروز شکافهایی با مسئولان دولت آمریکا پیش برد.

براساس قرآن کریم مسلمان نمی تواند اشداءعلی الکفار نباشد، آنهم علیه کفاری که شمشیرشان را در مقابله با انقلاب اسلامی، مردم، نخبگان و مسئولان از رو بسته اند، نه تنها طرح هلوکاست که حتی طرح دشمنی با اسرائیل نیز صحیح و قابل تمجید است.

بحث بسیار مهم دیگر این که یادمان نرود که اگر رییس جمهور تنها دوسوال را در مورد هلوکاست مطرح کرد، رهبر معظم انقلاب علناً اعلام حمایت از تمام دشمنان اسرائیل را به هر نحو ممکن اعلام کردند و امام خمینی و شهید مطهری نیز به صراحت در مقابل اسرائیل اعلام موضع شدید و حتی تهاجمی می کردند، پس چگونه منتقدان به مسئله طرح هلوکاست می توانند تناقض انتقاد خود را با مواضع صریح رهبران انقلاب اسلامی ایران در خصوص اسرائیل توجیه نمایند؟!

آنهایی که به سیاست های فعال احمدی نژاد در خصوص طرح مسئله ی هلوکاست انتقاد می کنند، بخش زیادی از مشکلات کشور را ناشی از آن مسئله و تحریم های ناشی از آن قلمداد می کنند و البته این مسئله نه تنها در منتقدان احمدی نژاد، که متأسفانه در خود احمدی نژاد نیز به چشم می آید و حال این که اگر در این میان اشتباهی رخ داده باشد عدم تناسب سیاست های داخلی و سیاست های خارجی دولت است.

اگر دولت آن قدر که در سیاست های خارجی خود فعال و مقاوم عمل نمود، همانقدر نیز در مسائل داخلی و اداره مملکت به مقاومت قائل بود، اکنون وضعیت طور دیگری بود. اگر ما همانطوری که در برابر تحریم بنزین عمل کردیم در برابر سایر تحریم ها نیز قوی عمل می کردیم، اکنون با همان ادامه ی طرح هلوکاست، این اسرائیل بود که در بحران های داخلی غرق شده بود نه این که ما مجبور بشویم مشکلاتمان را در نقاط قوتمان بجوییم!!

بحث بسیار مهم دیگر که یک بحث اخلاقی است، دقت در اظهار ندامت ها و برائت هاست. به کرار دراحادیث وارد شده است که کسی که در کار خوب دیگری خوشحال می شود در ثوابش شریک است و یا این که همان طوری که پشیمانی از گناه موجب پذیرش توبه و بخشش گناهان است، پشیمانی از کار صواب و ثواب نیز موجب زایل شدن اجر آن است؛ پس توصیه ی حقیر به بزرگان این است که انتقادهایی که از احمدی نژاد دارند را بر اساس انصاف طرح نمایند و موجب زایل شدن شخصیت و اعتبار دنیوی و اخروی شان نشوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۱۴
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

با توجه به مشکلاتی که به لحاظ اقتصادی کشور ما را درگیر کرده است و تأکیداتی که مقام معظم رهبری در این خصوص به مسئولان کشور داشته اند، همچنین شعارهای در تناقض با این توصیه ها که برخی نامزدهای انتخاباتی اعلام می کنند،‌ برآن شدم تا دوباره بر اهمیت بحث اقتصاد مقاومتی در پیشبرد اهداف انقلاب و گذر از مشکلات تأکید نمایم.

همگی می دانیم که دشمنان انقلاب اسلامی ایران،‌ هر ابزاری را برای جلوگیری از رشد و نشر فرهنگ انقلابی ما به کار گرفته و می گیرد و بر همین اساس، منطقیست که در مقابله با هریک از این ابزارها به یک سپردفاعی مجهز شویم و با توجه به این که هم اکنون عمده ترین ابزار مخاصمه ی دشمنان با انقلاب بحث تحریم و فشارهای اقتصادی است به اینجا می رسیم که باید از سپر مناسب برای خنثی کردن این ابزار استفاده کنیم؛ سپری که اگر به خوبی ساخته و استفاده شود نه تنها ضربه ی خصم را مهار می کند، بلکه سلاح او را نیز درهم می شکند. 

اگر بخواهم به صورت مختصر تعریفی از اقتصاد مقاومتی داشته باشم باید بگویم که در این اقتصاد ما باید طوری تمام فعالیتهای اقتصادی مان را سامان دهیم که به بیشترین فشار از بیرون،‌ کمترین تأثیر را در درون داشته باشیم و این یعنی که ما باید به سمت خودکفایی در نیازها، تولید ملی،‌ جداشدن از اقتصاد نفتی با کسب درآمد از داخل (نه مبتنی بر درآمد خارجی) و کاهش تأثیر فشارها بر مردم و تولید حرکت کنیم. نامزدهای انتخاباتی باید بدانند که اگر به دنبال پیروزی در صحنه ی مذاکرات هستند، ابتدا باید اقتصاد مقاومتی را در کشور اجرا کنند، نه این که با تغییر مذاکره کننده و یا تعویض زمان و مکان مذاکرات و یا حتی لحن مذاکره و حتی امتیاز دادن و یا هرچیز دیگری به دنبال موفقیت در مذاکرات باشند، نامزدها توجه داشته باشند که همانطوری که رهبر معظم انقلاب نیز اشاره کردند بحث انرژی هسته ای و یا مذاکرات هسته ای همگی بهانه ای برای تحریم هستند و به زعم حقیر تا وقتی که اهرم تحریم کارساز باشد،‌ حتی با عقب نشینی هسته ای نیز، دشمن برای تحریمها بهانه های جدید خواهد تراشید.

اگر کشور ما در برابر تحریم و فشار طوری اقتصاد مقاومتی را اجرا کرد که نیازی به پیروزی در مذاکره نداشتیم آنگاه است که دشمن صحنه ی مذاکرات را به نفع ما رقم خواهد زد و تنها و تنها و تنها در این حالت می توانیم بدون این که از اصول انقلاب کنار بیاییم مذاکرات را با پیروزی به سرانجام برساینم،‌ اصلاً‌ بهتر بگویم آنچه که در حال حاضر اصالت دارد پیروزی در مذاکرات و یا انجام هر طرح و برنامه ی دیگر نیست بلکه تنها در گروی اجرای صحیح اقتصاد مقاومتی است.

در چند ساله ی اخیر این مسئله را تجربه کرده ایم که در هر زمینه ای که نقطه ی قوت داشته ایم دشمن حتی به سمت تحریم هم نرفته و یا اگر هم رفته دست خالی برگشته و حتی خودش زیان کرده است،‌ به عنوان مثال تا وقتی که بتوانیم خودرو تولید کنیم محدودیت و تحریم خودرو کارساز نیست و یا وقتی هم که تحریم رخ می دهد، این شرکت های آنها هستند که زیان اصلی را می دهند و یا تا وقتی که بتوانیم بنزین تولید کنیم و یا مصرفش را مدیریت کنیم نیز از تحریم بنزین خبری نخواهد بود،‌ همچنین چون می توانیم لوازم خانگی را تولید کنیم از تحریم آنها هم خبری نیست و اگر هم باشد تازه باعث زیان آنها و تقویت تولیدکنندگان ما می شود، حال اگر اقتصاد مقاومتی همانند مثال هایی که ذکر شد در تمام شئون اقتصادی جاری شود، یقیناً‌ ابزار تحریم برای همیشه خنثی خواهد شد.

اینک با پذیرش مهمترین مشکل کشور و شناخت تنها راه حل آن، از نامزدهای انتخاباتی انتظار می رود شعارهایی در راستای عملیاتی کردن آن داشته باشند، ولی شاهدیم که برخی نامزدها،‌ دقیقاً‌ به شعارهایی قائلند که نه تنها در راستای اجرای اقتصاد مقاومتی نیست بلکه در تضاد مشخص با آن است. اداره ی کشور به صورت ایالتی و غیرمتمرکز و یا حل مشکلات کشور با تکیه بر مذاکرات و یا دست کشیدن از انرژی هسته ای، مواردی نیستند که حلال مشکلات کشور باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۵۶
سیاوش آقاجانی