انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سبک زندگی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم


توصیه هایی برای مدیریت تجهیزات ارتباطی و رسانه ای فرزندان

در عصر ارتباطات بسر می بریم و تکنولوژی هایی مانند ماهواره، موبایل، تبلت، لپ تاب، بلوتوث، وای فای، پیامک، چت و ... به یکی از مسائل جدی و مهم در تربیت کودکان تبدیل شده و چگونگی تهیه و مدیریت این وسایل به یکی از دغدغه های جدی والدین تبدیل شده است که مقدمتاً چند خطی از اهمیت مسئله می نویسم:

شاید 15 سال پیش حضور فیزیکی افراد در هر مکانی به معنی حضور واقعی ایشان تلقی می شد و شاید تنها وسیله ی ارتباط غیرحضوری تلفن با محدودیت های خاص خودش بود، اما با اختراع تکنیک های جدید ارتباطی، عملاً افراد در هر مکانی می توانند در محیطِ یک شبکه مجازی نیز حضور یابند و یا با افراد مختلف و متعددی ارتباطات گسترده ای با استفاده از چت، پیامک و ایمیل داشته باشند. اکنون دسترسی به مطلب، تصویر، فیلم یا پیدا کردن یک دوست به سادگی و تنها با چند کلیک یا کلید انجام می شود و تمام این ارتباطات گسترده از طریق موبایل، تبلت و لپ تاب که در هر خانه ای وجود دارند، به سادگی و بدون این که سایر اعضای خانواده متوجه شوند صورت می گیرد.

توصیه هایی برای مدیریت تجهیزات ارتباطی و رسانه ای فرزندان

سرعت بالا و گستردگی اطلاعات و ارتباطات عصرحاضر می تواند آفت هایی داشته باشد که با توجه به حساسیت جسمی و روحی کودکان، نوجوانان و جوانان می تواند جبران ناپذیر باشد که به همین منظور به والدین توصیه می شود موارد زیر را مد نظر قرار دهند:

1- در بحث رسانه ها،‌ بحث ماهواره مقوله ای مجزاست و برای هیچ فردی با هر سنی پیش نهاد نمی شود،‌ در صورتی که خانواده ای سر سفره ماهواره نشست دیگر بقیه ی توصیه ها در مورد وسایل ارتباطی چندان موضوعیتی نخواهد داشت، حتی در حالتی که فرض، استفاده از برنامه های خوب ماهواره هم باشد، به دلیل این که اولاً نمی توان به صورت قطعی و متقن دسترسی به سایر شبکه ها را از بین برد و ثانیاً این که اکثریت همان برنامه های به ظاهر خوب نیز با تبلیغات و زیر نویس ها و میان برنامه های خود (اعم از جنسی و ضد فرهنگی) ارائه می شوند.

توصیه هایی برای مدیریت تجهیزات ارتباطی و رسانه ای فرزندان

2- اگر چه کارکردن با این وسایل ارتباطی به مهارت های خاصی نیاز دارد، اما صرفِ داشتن مهارت در انجام کاری نمی تواند صلاحیت آن کار را به همراه آورده و جبران کننده خسارت های آن باشد، پس نباید در این مقوله ها در خصوص مهارت آموزی به فرزندان با شتاب و ذوق زدگی برخورد کرد. 

3- کارکردن با موبایل، تبلت و لپ تاب آسیب های گسترده ای بر مغز، اعصاب، خون، اسکلت، ضربان قلب، بلوغ زودرس، عضلات، وزن، باروری و ... می گذارد که توضیح این آسیب ها به فرزندان باعث می شود تا فرزندان در برابر مدیریت والدین در خصوص این آسیب ها و تأثیرات آنها آگاهی های لازم را کسب کنند. استفاده از موبایل به صورت کلی برای کودکان تجویز نمی شود و تنها در شرایط اظطراری این کار را می توان با رعایت نکات ایمنی انجام داد، در برخی کشورهای اروپایی مانند سوئیس و اتریش رسماً به خانواده‌ها بسیار تأکید شده که بچه‌های زیر 16 سال اصلاً با موبایل صحبت نکنند.

4- آسیب های این وسایل برای بزرگترها نیز وجود دارد و افراط در استفاده از این وسایل می تواند همان آسیب ها را در ابعاد محدودتری برای ایشان نیز ایجاد کند و مهمتر این که فرزندان از والدین شان الگوپذیری دارند و رفتارهای والدین بیش از گفتارهای شان برای فرزندان جذابیت دارد، والدینی که به صورت افراط آمیز با این تجهیزات و رسانه ها سروکار دارند هرگز نمی توانند به صورت مؤثر فرزندان شان را از افراط در بکارگیری این وسایل بازدارند.

توصیه هایی برای مدیریت تجهیزات ارتباطی و رسانه ای فرزندان

5- تهیه و خرید تجهیزات ارتباطی باید متناسب با نیاز، سطح فهم و خویشتن داری فرزندان باشد، هیچ لزومی ندارد برای یک کودک وسیله ای خریده شود که بتواند به راحتی و در هر مکانی به اینترنت متصل شود و یا این که صفحه نمایش بزرگ و حافظه ی زیاد و امکانات ارتباطی جانبی مانند بلوتوث و وای فای و یا هر امکانات غیر ضروری دیگر و نرم افزاهای چت یا شبکه های اجتماعی داشته باشد و البته با افزایش سطح درک،‌ اراده و نیاز فرزندان می توان دامنه ی دسترسی فرزندان به تجهیزات پیشرفته تر را گسترش داد و البته قبل از گشایش هر دری باید هشدارها و آموزش های لازم را در خصوص آن به فرزندن ارائه نمود.

6- یکی از اشتباهات کار با این تجهیزات ارتباطی این است که آن ها را به مثابه وسیله ی شخصی و محرمانه معرفی کرده و اعضای خانواده به خودشان حق بدهند که این تجهیزات را رمز گذاری کنند و یا از دسترس دیگران مخفی نمایند. موبایل تمام اعضای خانواده باید اینقدر پاک باشد که نیازی به پنهان کاری نداشته باشد و والدین باید در این مسئله پیش قدم باشند تا بتوانند از سایر اعضای خانواده آن را مطالبه نمایند.

توصیه هایی برای مدیریت تجهیزات ارتباطی و رسانه ای فرزندان

7- محتوای ذخیره شده و برنامه های این تجهیزات باید به صورت دوره ای و بدون ایجاد حس بازجویی، به صورت دوستانه و در صورت لزوم نیز به صورت غیرمحسوس کنترل شود. البته نباید در برابر هر عکس و مطلبی واکنش نشان داد بلکه باید خطوط قرمزی را آگاهانه برای فرزندان ترسیم کرد و در صورت شکسته شدن این خطوط، استفاده از تجهیزات مربوطه با محدودیت مواجه شود.

8- یکی از فاکتورهایی که موجب ارتقای سطح ایمنی در استفاده از این تجهیزات می شود تسلط والدین در استفاده ازاین تجهیزات است، اگر والدین تجهیزات ارتباطی برای فرزندان خود بخرند که قادر به استفاده،‌ مدیریت، کنترل و نظارت آنها نباشد عملاً احتمال به خطا رفتن فرزندان نیز بیشتر می شود، اگر فرزندان حس کنند که والدین در خصوص این تجهیزات اطلاعات خوبی دارند کمتر سعی می کنند تا این تجهیزات را وسیله ای برای انحرافات نمایند.

توصیه هایی برای مدیریت تجهیزات ارتباطی و رسانه ای فرزندان9- از مسائل مهم دیگری که در خصوص استفاده از این نرم افزارها برای کودکان قابل توجه است مدت استفاده از آنهاست، مدت کار با هر وسیله ای یک زمان متعارف و یک زمان مضری دارد و نباید گذاشت فرزندان این گونه تجهیزات را بیش از زمان متعارف و سفارش شده مورد استفاده قرار دهند.

10- نکته ی دیگر که می تواند از انحرافات و آفت های این وسایل بکاهد، مدیریت محل استفاده از این تجهیزات است، حتی المقدور باید طوری این تجهیزات را نصب و یا مدیریت کرد که در خلوت مورد استفاده قرار نگیرند و همواره در معرض دید والدین باشند.

11- یکی از روشهای محدود کردن استفاده از اینترنت برای جوانان، تهیه بسته های محدود اینترنتی است به نحوی که تنها حجم محدودی در اختیار فرزندان قرار گیرد،‌ به هیچ وجه نباید بسته های نامحدود و خیلی پرسرعت را برای فرزندان مهیا نمود، چرا که این اقدام در اعتیاد به اینترنت مؤثر است.

مطالب مرتبط:
مهمترین نیازهای آموزشی کودکان
تربیت فرزندان در گروی کیفیت رابطه ی همسران
از هلال احمر تا تربیت فرزند
بزرگترین گناه پدر و مادر 
کودکان مان را بدام نیندازیم
چگونه مساجد را محبوب کودکان کنیم
اصول بسیار مهم در پایداری زندگی مشترک 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۲۸
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۷:۴۴ ق.ظ

بررسی سؤال ها و شبهات افزایش فرزندآوری

بسم الله الرحمن الرحیم


بعد از چند سال از اجرای برنامه های کنترل جمعیت، اولین بار این آقای احمدی نژاد بود که شعارهای کنترل جمعیت را به چالش کشید و این مسئله مورد تأیید و تأکید رهبری معظم انقلاب نیز قرار گرفت، به حدی که ایشان سکوت خودشان را در قبال آن شعارها و برنامه ها به عنوان یک اشتباه اعلام کردند؛ اکنون اگرچه این اظهارات مورد توجه رسانه ها، نهادها و سازمان های ذیربط قرار گرفته است ولیکن هنوز تا رسیدن به تغییر نگرش فاصله ی زیادی داریم، همانطوری که در مطلب "  مهمترین موانع تغییر نرخ رشد جمعیت" اشاره کردم، مشکل ترین موانع در این خصوص همچنان مورد اهتمام قرار نگرفته اند و حل این مشکلات به همکاری قوا و نهادهای مختلف نیازمند است که در این مطلب به واکاوی و تحلیل عمیق تر این مسئله می پردازم:

آیا اهمیت و الزام مسئله به خوبی تبیین شده است؟

اگر چه بحث پیرشدن جمعیت فعال، مسئله ای است که هم اکنون بسیاری از کشورهای اروپایی را گریبانگیر خود کرده و موجب مهاجرت نیروهای جوان از سایر کشورها و تغییر فرهنگ های ملی و بومی و بحران های فرهنگی و خانوادگی در این جوامع گردیده است و علی رغم این که هم اکنون ظرفیت کشور در قبال تربیت کودکان و نوجوان به لحاظ امکانات پزشکی و آموزشی در حال هرز رفتن است، مسئولان، نخبگان و مردم در پذیرش اصل مسئله همچنان دچار تردیدند که این مسئله نشان از عدم تبیین مسئله و درک مسئله دارد که به همت بیشتر مسئولان، نخبگان، هنرمندان، قانون گذاران و ... نیاز دارد.

آیا قانون گذاران و مجریان برای رفع مشکل به یک نقشه راه واحد و اجرایی رسیده اند؟

اگر چه تغییر روند موجود مطالبه ی منطقی و راهبردی مقام معظم رهبری است و حتی ایشان ظرفیت کشور را به لحاظ پذیرش جمعیت 2 برابر وضع موجود معرفی می کنند، اما متأسفانه به نظر می رسد برای رسیدن به این ظرفیت، مسئولان، سیاستگذاری و برنامه ریزی مناسبی ندارند، متأسفانه هنوز پیش بینی و سیاست گذاری مناسبی در خصوص "نرخ رشد جمعیت مطلوب و متعادل" و "تعداد فرزند مناسب برای هر خانواده"، "عوامل مؤثر برای تعیین تعداد فرزند" و "نقش عوامل جغرافیایی در تعداد فرزند" و "فاصله ی مناسب برای فرزندان به منظور حفظ سرعت و نرخ رشد مناسب"  و سایر عوامل مهم آن  نشده است و ابهامی که در رفتار و برنامه های دولت وجود دارد، مستقیماً به خانواده ها منتقل شده و ایشان نیز ترجیح می دهند در این مسیر مه گرفته قدم از قدم برندارند.

آیا هنرمندان نقش شان را به خوبی ایفا می کنند؟

نرخ رشد جمعیت

متأسفانه میزان ورود و جدیت هنرمندان و فرهنگسازان در خصوص این مسئله هیچ تناسبی با اهمیت مسئله ندارد و همان معدود آثار هنری و فرهنگی موجود نیز فاقد شرایط لازمند. شعارهایی از قبیل "فرزند بیشتر، زندگی بهتر" یا فرزند بهتر، زندگی شادتر" نه تنها تبلیغ به شمار نمی روند بلکه بعضاً ضد تبلیغ بوده و بر ابهام مسئله و تردید در منطقی بودن شعارهای سیاستگذاران افزوده اند، به راستی آیا نمایش یک خانواده با ده فرزند روی یک دوچرخه می تواند نشان دهنده ی شادی یا بهتر شدن زندگی باشد؟! البته بیش از این که هنرمندان ما مقصر باشند مشکل از قانونگذاران و مجریان است که هنوز به ارائه ی نقشه راه واحد و اجرایی نرسیده اند و در واقع هنرمندان و فرهنگسازان براساس وجدان و حساسیت شخصی خود در خلأ مشغول حرکت شده اند. در هر صورت پیشنهاد می شود هنرمندان به ارائه ی آثاری بپردازند که منطقی، جدی و اجرایی باشد. اگر کسی یک خودرو که روی صندلی عقبش یک فرزند است را با یک خودرو که روی صندلی عقبش 3 فرزند است مقایسه کند مقایسه ای صحیح، جدی و اجرایی است اما اگر روی صندلی عقب همین خودرو 5 فرزند به تصویر درآمد، هم بسیاری از مردم با مشاهده ی این تصویر آن را مسخره می کنند و هم این که همه می دانند پلیس جلوی چنین خودرویی را می گیرد (و این یعنی عملی نبودن) و هم این که تأثیر احتمالی این تصویر به احتمال زیاد نتیجه معکوس خواهد بود.

آیا فرهنگسازان و نهادهای فرهنگی تکلیف شان را انجام داده اند؟

علی رغم این که صداوسیما برنامه های تحلیلی خوبی در این خصوص ارائه کرده است اما دو مشکل وجود دارد یکی این که این برنامه ها تنها به لزوم اصلاح وضع موجود می پردازند و همچمنان عواملی را که در تشریح و توجیه وضعیت مطلوب (مانند تعداد فرزندان و فاصله ی مناسب و نرخ رشد مطلوب و شرایط خانواده ها و  ...) سکوت اختیار کرده اند و دیگر این که برنامه های تحلیلی مخاطبان خاص و قلیل خود را دارند و باید به این مسئله ی مهم در برنامه های عامتری مانند سریال ها نیز پرداخته شود و البته برنامه های تحلیلی و فرهنگی در هر صورت باید به دور از افراط و تفریط و بر مبنای برنامه ها و سیاستگذاری های جمعیتی صورت گیرد. بحث دیگر این که به غیر از صداوسیما، بایستی از سایر ابزار رسانه ای و فرهنگی نیز استفاده گردد.

آیا موانع قانونی، اجرایی و اداری برداشته شده اند؟

بسیاری از موانع ایجاد تمایل به فرزندآوری همچنان مرتفع نگردیده اند و اصلاً به نظر نمی رسد شناسایی این موانع و رفع آنها در برنامه ی دولت و نهادها و سازمانهای ذیربط وجود داشته باشد. هنوز حق اولاد کارگران فقط برای دو فرزند تعریف شده است و حق اولاد کارمنداننیز تا سه فرزند، آنهم با مبالغ ناچیزی که کفاف حتی کهنه بچه ها را هم نمی دهد. به یقین افزایش حق اولاد و حق مسکن خانواده های کارگران و کارمندان باید به نحوی باشد که کفاف حداقل های یک فرزند را بدهد و طوری هم نباشد که فقط به مثابه ی یک مشوق غیرقابل اتکا عمل کند و خانوارهای ضعیف اقتصادی را دچار اشتباه محاسباتی نماید. به راستی آیا دولت گامی در مسیر مجانی شدن و کاهش هزینه های آموزش، درمان و مسکن در حرکت است یا مسیر عکس را طی می کند؟! این مسائل و بسیاری از موارد دیگر عملاً موانعی هستند که به دلیل عدم اجرای قانون اساسی و یا تصویب قوانین اشتباه به وجود آمده اند و اصلاح این موارد موجب خواهد شد تا بسیاری از خانواده ها قادر باشند حداقل یک فرزند به فرزندانشان اضافه نمایند. 

آیا الگوسازی صورت گرفته است؟

نرخ رشد جمعیت

متأسفانه در حال حاضر حتی خانواده های واجد درآمد مناسب و خانه ی وسیع نیز به لحاظ اصطکاک فرهنگی که وجود دارد جرأت ندارند بیش از دو فرزند داشته باشند و این مسئله لزوم پیشگام شدن نخبگان و خواص را به عنوان الگو نشان می دهد لیکن متأسفانه هنوز دولتمردان، اندیشمندان و نخبگان جامعه اقدامی در جهت ایجاد الگوی عملی در این خصوص انجام نداده اند و حال این که بسیاری از این افراد می توانند با داشتن بیش از دو فرزند، کاری کنند تا چنین رفتاری مشخصه افراد بی سواد و بی فرهنگ به شمار نرود کهاین مسئله شجاعت اقشاری مانند پزشکان، اساتید دانشگاه و کسانی که در جامعه مورد توجه قرار دارند را می طلبد تا نسبت به ایجاد بحران جمعیتی پیش رو، نقش خود را به درستی ایفا کنند.

آیا تغییر سبک زندگی در پذیرش این تغییر نرخ موالید در دستور کار قرار گرفته است؟

متأسفانه در حال حاضر بسیاری از خانواده ها برای یک فرزند خود، هم موبایل، هم تبلت و هم لب تاب می خرند و یا مقید هستند که در همان سن قانونی اخذ گواهینامه برایشان خودرو مهیا کنند و یا این که حتماً و با هر هزینه ای در مدارس و دانشگاه های گران قیمت تحصیل کرده و در همان بدو زندگی خانه شخصی ابتیاع کنند و همه ی اینها در حالی است که محصول چنین خانواده ای در اغلب موارد، فردی خودخواه خواهد بود که قادر به حفظ استقلال شخصیتی و اقتصادی خود و خانواده ی خود نبوده و در تمام مشکلات (حتی خانوادگی) دست به دامان والدینش می شود و حال این که اگر همان هزینه به صورت مناسب و اصولی صرف 2 یا 3 فرزند می شد هم هزینه های خانوار افزایش نمی یافت و هم فرزندانی اجتماعی تر و مفیدتر پرورش می یافتند و هم والدین با ازدواج و یا مهاجرت اولین فرزند دچار تنهایی و افسردگی نمی گردیدند و هم نوه های خانواده مفهوم دایی و خاله و عمو و عمه را درک می کردند. متأسفانه مصرف گرایی، تجمل پرستی، فرزند سالاری، خودخواهی و ... اگر چه زاییده ی فرهنگ تک فرزندی یا دوفرزندی هستند اما همین عوامل، هم اکنون در برابر تغییر سبک زندگی شدیدترین مقاومت را از خود نشان می دهند و به همین لحاظ اصلاح و تغییر سبک زندگی بایستی در دستور کار پژوهشگران، فرهنگسازان و هنرمندان قرار گیرد. به راستی باید به خانواده ها فهماند که یک برادر یا خواهر به مراتب بهتر، آموزنده تر، مؤثرتر و مفیدتر از هر لپ تاب و تبلت و اسباب بازی می تواند یک فرزند را سرگرم و تربیت کند.

آیا درک اشتباه خانواده ها در خصوص هزینه ها و زحمات فرزندان بیشتر اصلاح گردیده است؟

نرخ رشد جمعیت

بسیاری از والدین هزینه ها و سختی های تربیت 3 فرزند را معادل 3 تک فرزند حساب می کنند و حال این که واقعیت چنین نیست،همانطوری که اکثر ما یادمان هست وقتی لباس های فرزند بزرگتر، برایش کوچک می شد تازه قواره تن فرزند کوچکتر می شد و هزینه های سنگین پوشاک عملاً در این خانواده ها عملاً محسوس نبود و در خصوص زحمات تربیت کودک هم این که بسیاری از وقت هایی که هم اکنون والدین برای یک فرزند صرف می کنند با رعایت فاصله ی مناسب بین فرزندان توسط خود ایشان انجام می شود، هر فرزند به خوبی فرزند کوچکتر را سرگرم می کند، بعضاً می خواباند و یا حتی غذا می دهد و حال این که تمام این زحمات در خانواده های تک فرزند توسط والدین انجام می شود و تازه این که بسیاری از زحمات فرزندان هم اکنون با تکنولوژی های روز کاهش یافته است و شستشو، نظافت، تغذیه و نگهداری کودکان به راحتی با ماشین لباسشویی و پوشک کامل بچه و مایکروویو و آب گرم کن های فوری و ... به سرعت و به راحتی انجام می شود و اگر چه برخی از این عوامل مستلزم هزینه هستند، ولی بسیاری از این مسائل جزء لاینفک سبک زندگی شده اند و قرار نیست برای آنها هزینه های جدیدی پرداخت گردد.

آیا سوء مدیریت های حال حاضر کشور عامل بی رغبتی به تغییر نرخ رشد جمعیت نیست؟

هم اکنون بسیاری از مخالفان مسئله ی لزوم افزایش جمعیت مشکلات مدیریتی کشور مانند آلودگی هوا، ترافیک، اشتغال، تورم و ... را دلیل مخالفت خود اعلام می کنند و می گویند که اگر چه ظرفیت کشور به لحاظ منابع بالاست ولی مدیریت در کشور ما به نحوی است که بیشترین منابع نیز با سوءمدیریت ها، نابود می شوند که این مسئله اگر چه به راستی قابل تأمل است، اما راه حل آن اصلاح روند مدیریت کشور و اصرار بر شایسته سالاری است. امیدوارم مردم درانتخاب های شان، نمایندگان مجلس و مسئولان نیز در انتصابات و اجرای تکالیف شان به نحوی عمل کنند که منابع کشور اینگونه در نتیجه سوء مدیریت ها، مفاسد و رانت ها دچار تزلزل نشوند و این که باید توجه کرد که یکی از مهمترین منابع هر کشوری نیروی انسانی  آن کشور است و اگر کشوری در استخراج و استفاده متناسب از منابع اش دچار اشتباه شود، یقیناً نمی تواند مراتب ترقی را به نحو شایسته طی نماید و چه بسا دچار عقب ماندگی گردد.

نتیجه:

امیدوارم محققان، قانون گذاران، مسئولان، نخبگان، فرهنگسازان، هنرمندان و مردم هر یک به درستی و به دور از هر افراط و تفریطی نقش خود را به نحوی ایفا کنند که ظرفیت و نیاز کشور به صورت توأمان حفظ شود و مسیر پیشرفت اقتصادی و فرهنگی کشور در نتیجه ی بهم خوردن نظام جمعیتی دچار خلل و مشکل نگردد. 

مطالب مرتبط:

مهمترین موانع تغییر نرخ رشد جمعیت
تغییر روند توالد نیازمند چیست؟
سیاستگذاری جمعیتی نیاز جدی کشور
کاهش یا افزایش جمعیت؟!
لزوم سیاستگذاری علمی و دقیق جمعیتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۰۷:۴۴
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۲، ۱۰:۱۹ ق.ظ

آی تویی که علامت دین داری....

بسم الله الرحمن الرحیم


بعضی وقتها توجه نمی کنیم که چقدر مسئولیت داریم و چقدر راحت تر آن ها را ضایع می کنیم، این مطلب به جنبه های پنهان مسئولیت هایی می پردازد که متوجه ماست و غالباً ما از وجود آنها خبر نداریم و آن در وجود علامات دین داری و انقلابی گری در صورت و سیره ی ماست.

خیلی از افراد هستند که یک اشتباه و یا گناه بزرگ را مرتکب می شوند ولی چندان به چشم نمی آید، ولی یک خطای کوچک از کسانی که علامت دین و انقلاب دارند بارها و بارها  در شبکه های مجازی و ماهواره ها با بزرگنمایی نشان داده می شود، وقتی از یک روحانی یا یک بسیجی رفتار بدی سر می زند، خیلی سریع به پای دین، انقلاب، روحانیت و بسیج نوشته می شود و این تأثیر به لحاظ بزرگی چندان با وقتی که همین افراد کار خوبی انجام می دهند قابل مقایسه نیست. یعنی جامعه توقعی از بسیجی ندارد جز این که یاری رسان انقلاب و مردمش باشد و اگر کاری در این راستا انجام دهد اگر چه موثر و مفید است، اما چندان مورد انتشار و بازگو قرار نمی گیرد و اگر بر خلاف این توقع، یک بسیجی آمد و کاری منافی عفت یا عرف انجام داد فوراً او را با دست نشان می دهند و تمام رفتارش را به پای بسیج و انقلاب می نویسند.

همیشه علامت دین در لباس روحانیت و بسیجی و چادر نیست، بلکه کوچکترین علامتی از دین داشتن با خودش مسئولیت دارد، حتی داشتن محاسن وقتی که این محاسن علامت دین داری تلقی شود مسئولیت ایجاد می کند، حتی اگر پشت خودرویتان یک ذکر مذهبی نوشته شده باشد باید به احترام آن ذکر رفتاری مسئولانه تر داشت، اگر زباله ای از ماشین پرت شود و یا بی ملاحظه رانندگی کنیم این رفتارهای بد گناهی به مراتب بیشتر ایجاد می کنند و فوراً با آن ذکر ارتباط داده می شوند.

وقتی کسی در مراسم عزای حسینی شرکت می کند یا رخت عزای او را به تن دارد نیز باید احترام امام حسین (ع) را نگاه دارد، نباید رفتاری کند که موجب بی حرمتی و سوءاستفاده به این درگاه مقدس گردد، اصلاً همین معیار خوبی است اگر توجه کنیم عزاداری های مان موجب احترام جهانیان به تشیع می شود یا موجب بی حرمتی کینه توزان به ائمه می گردد؟!

مسئولیت ما در قبال افرادی که احترام علامت دینداری را رعایت نمی کنند نیز بیشتر است، اگر یک روحانی یا بسیجی یا حزب اللهی کار بدی را انجام می دهد مسئولیت ما در امربه معروف و نهی از منکر و حتی معرفی او به قانون بیش از سایر افراد است، باید با رعایت شرایط امر به معروف و نهی از منکر، چنین افرادی را به حفظ حرمت کسوت دینداری و انقلابی گری فراخوانده و حتی وادار کرد و اگر بازهم چاره ای نبود نه تنها نباید اقدامات اشتباه و تخلفات چنین افرادی را توجیه کرد، بلکه باید با صراحت از این رفتارها اعلام برائت کرده و حساب ایشان را صراحتاً از دین داران جدا نمود.

امیدوارم همگی حواسمان به این مسئولیتهای مان باشد و با عمل و رفتار و گفتارمان برای اسلام و انقلاب آبرو باشیم نه بی آبرویی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۲ ، ۱۰:۱۹
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۳۳ ق.ظ

پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 2

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از پاسخگویی به شبهاتی در خصوص حقوق زنان در قرآن کریم، به مواردی از همین موضوع در نهج البلاغه می پردازم که قبل از بررسی این موارد، لازم است که مانند مطلب قبلی "  پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 1"،بر لزوم درک نگاه های متفاوت اسلام و غرب به زن و مرد تأکید کنم:

در نگاه غربی پیش فرضی به نام تساوی حقوق زن و مرد وجود دارد که این منطق اساساً زیر سوال است. وقتی که دو جنس متفاوت، به لحاظ توانایی های جسمی، عقلی، روحی و عاطفی و نیازهای شان متفاوت است، چگونه می توان تکالیف و حقوق شان را مساوی فرض کرد؟! به خصوص این که اسلام در برابر هر حقی، تکلیفی نیز مشخص می کند و براساس منطق اسلام، تناسب توانایی ها، حقوق و تکالیف است که عدالت را تعیین می کند نه تساوی حقوق و تکالیف که بر اساس همین نگاه، کارهایی که با روحیات و فطریات زنان متناسب نیست را نباید به ایشان سپرد و نباید ایشان را از روحیات فطری شان دور نمود که در این صورت هم جفا در حق خلقت خدا، هم در حق زنان و هم در حق اجتماع صورت گرفته است؛ در نگاه اسلام، اعزام زنان به جبهه، کارکردن ایشان در معادن، کارهای خشن و ... به هیچ وجه توصیه نمی شود در حالی که مکاتب غربی تقریباً هیچ محدودیتی برای نحوه و میزان حضور زنان قائل نبوده و حتی به اصرار سعی می کنند زنان را به هر بهانه ای از محیط خانواده دور و به تمام مشاغل و عرصه های اجتماعی و سیاسی بکشاند تا آن را دلیلی در اثبات حقوق زنان و تساوی آن با حقوق مردان اقامه نمایند و البته نگاه کالایی به جنس زن از اهداف دیگر تشویق به حضور زنان در جوامع غربی است هر چند این لذت جویی را به نشاط اجتماعی تأویل کنند.


در بسیاری از سخنان و نامه های حضرت امیر که در شبهات حقوق زنان در اسلام مورد استناد قرار می گیرد، به شأن نزول آنها اشاره ای نمی شود، در حالی که با در نظر گرفتن این شرایط، بسیاری از شبهات به راحتی قابل پاسخگویی هستند، به عنوان مثال بسیاری از این سخنان در حیطه ی حکومت و فرماندهی بیان شده اند ولی در شبهاتِ معمول، این حیطه ها نادیده انگاشته و سخنان را به حیطه های دیگر تسری می دهند تا شبهه ایجاد گردد که یکی از این موارد، بخشی از نامه ی 31 نهج البلاغه است که به بحث نقش زنان در حکمت و سیاست باز می گردد.

نامه 31 نهج البلاغه:..... وَ إِیَّاکَ وَ مُشَاوَرَةَ اَلنِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْیَهُنَّ إِلَى أَفْنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْنٍ وَ اُکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِیَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ اَلْحِجَابِ أَبْقَى عَلَیْهِنَّ وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِکَ مَنْ لاَ یُوثَقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ وَ إِنِ اِسْتَطَعْتَ أَلاَّ یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَلْ وَ لاَ تُمَلِّکِ اَلْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ اَلْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ وَ لاَ تَعْدُ بِکَرَامَتِهَا نَفْسَهَا وَ لاَ تُطْمِعْهَا فِی أَنْ تَشْفَعَ لِغَیْرِهَا وَ إِیَّاکَ وَ اَلتَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَةٍ فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو اَلصَّحِیحَةَ إِلَى اَلسَّقَمِ وَ اَلْبَرِیئَةَ إِلَى اَلرِّیَبِ .....

..... در امور سیاسى کشور از مشورت با زنان بپرهیز، که راى آنان زود سست مى شود، و تصمیم آنان ناپایدار است، در پرده حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند، زیرا که سخت گیرى در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است، بیرون رفتن زنان بدتر از آن نیست که افراد غیر صالح را در میانشان آورى، و اگر بتوانى بگونه اى زندگى کنى که غیر تو را نشناسند چنین کن، کارى که برتر از توانایى زن است به او وامگذار، که زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت کوش، مبادا در گرامى داشتن زن زیاده روى کنى که او را به طمع ورزى کشانده براى دیگران شفاعت نماید. بپرهیز از غیرت نشان دادن بیجا که درستکار را به بیماردلى، و پاکدامن را به بدگمانى رساند، .....

نامه 31 نهج البلاغه وصایای حضرت امیرالمومنین به فرزند شان (به احتمال اقوی امام حسن (ع) و به احتمال ضعیف تر محمد ابن حنفیه) است که به مسائل مختلف مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می پردازد که در بخش های انتهایی نامه به نحوه حکومت داری می رسد و در بخشی از این حوزه مشاوره با زنان را در امور حکومت مورد نهی قرار می دهند و دلیل آن را سستی و ناپایداری رأی و تصمیم زنان بیان می کنند، که دلیل آن یقیناً در چربیدن احساس و عاطفه زنان بر عقل و منطق شان است که این مسئله یقیناً در مسائلی که باید براساس منطقی تدبیر شوند به عنوان یک مانع تلقی می شود.

شبهه ی دیگری که مطرح می شود این است که اگر چنین است پس چرا هم اکنون بسیاری از کشورها و حکومت های بزرگ و قوی توسط زنان و با نقش آفرینی ایشان به خوبی اداره می شوند که پاسخ می گویم: اسلام نمی گوید که زنان قادر به حکومت داری نیستند بلکه از چنین عملی منع می کند و در واقع حداقل 3 دلیل را دنبال می کند، اولاً نمی خواهد سرشت وجودی زنان که سرشار از احساس و عاطفه است و در نتیجه ساختار خانواده دچار خلل گردد و ثانیاً یک زن هرچقدر هم که قاطع و منطقی مدیریت کند بازهم شیوه ی تفکرش زنانه است و تنشها و مشکلات و ناملایمات سریعتر و شدیدتر روحیه اش را جریحه دار می کند که همین مسئله در مدیریت شان نیز تأثیر می گذارد و ثالثاً یکی از اهداف والای حکومت برپایی عدالت است و عدالت به قضاوتی که مبتنی بر احساس است حاصل نمی شود.

حضرت امیر در ادامه ی همین بخش زن را مانند گل بهاری معرفی می کند و در نظر گرفتن توانایی او را در سپردن امور به او اصل می داند، نگاه حضرت امیر در واقع همان نگاه اسلام و قرآن است که صلاح نمی داند با سپردن مسئولیتهای سنگین تر از توان زن، این گل بهاری آفرینش در وزش بادهای سرد و خشن خزان آسیب پذیرد و مانند پهلوانان و مبارزان در عرصه ی حکومت با مشکلات دست و پنجه نرم کند، چرا که این مسئله هم بر خود زن، هم بر ساختار خانواده و هم بر جامعه تأثیر سوء می گذارد.

از دیگر نکات مهم و شبهه انگیز در این نامه، اصرار حضرت امیر بر شدت حجاب و استحباب پوشیده ماندن زنان و رابطه ی کمتر ایشان با سایر مردان و تشبیه خروج زنان با آوردن مردان غیر موثق در منزل و پرهیز از جسور کردن زنان در شفاعت سایرین است که با توجه به ابتدا و انتهای این جملات که در مورد حکومت داری است می توان نتیجه گرفت که این بحث نیز در موضوع حکومت داری بیان شده است، که این مسئله با تجویز قرآن کریم در خصوص نحوه ی تعامل مردان نامحرم با زنان پیامبر نیز عیناً مشاهده می شود که حتی دادن و یا گرفتن چیزی از زنان پیامبر را در پس پرده (سوره احزاب - آیه 53) تجویز می کند.

حضرت امیر در این نامه از کرامت زنان منع نمی کند بلکه از زیاده روی در کرامت زنان به حدی که جسارت شفاعت و سفارش نابجا به خود بدهند منع می کند که اینها همگی نشان می دهد توصیه های حضرت امیر در این بخش از نامه همگی به مصالح و کیفیت حکومت می پردازد، و علی رغم توصیه های قرآن و نهج البلاغه به عدم خروج زنان و عدم ورود مردان غیرموثق به منزل، هم حضرت زهرا در موقع لزوم در جامعه حاضر و به خصوص در دفاع از حریم ولایت به نقش آفرینی می پرداخت و هم حضرت سلمان به کرات در منزل حضرت امیرالمومنین علیه السلام حاضر شده و حضرت فاطمه ی معصومه با ایشان درد دل می کردند و ایشان را به "منا اهل البیت" وصف می نمودند و از دیر آمدن سلمان دلتنگی می فرمودند و این ها نشان می دهد که تمام این توصیه ها تنها باید با غیرتِ به جا همراه باشد و طبق همین بند از نامه 31 نهج البلاغه نباید با غیرت نابجا موجب بدبینی و بیماردلی گردید.

از موارد مشابه با این بخش از نامه 31 نهج البلاغه، سخنان حضرت امیر در خصوص منع از مشورت با زنان در حکومت در حکمت 102 نهج  البلاغه است که در خصوص حکومت، مشورت زنان، و فرماندهى خردسالان و تدبیر خواجگان را مورد نکوهش قرار می دهد.

بحث فرماندهی و حکومت زنان بر مردان در حکمت 322 نهج البلاغه نیز مورد نکوهش قرار گرفته است و به دلیل گریه، زاری و بی تابی آشکار زنان قبیله ای برای کشتگان شان، مردانشان را مورد سرزنش قرار می دهد و بر پرهیز از چیرگی زنان بر مردان تأکید می کند که مشخص است که عدم رعایت این مسئله موجب تضعیف روحیه سپاهیان و تقویت روحیه دشمنان می گردد:

حکمت 233 نهج البلاغه: .....وَ رُوِیَ أَنَّهُ [علیه السلام] لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَ کَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ فَقَالَ [علیه السلام] لَهُ أَ تَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِینِ ....

... و درود خدا بر او ، فرمود: (وقتى امام از جنگ صفین باز مى گشت، به محله شبامیان (47) رسید، او از گریه زنان بر کشتگان جنگ را شنید، ناگاه حرب بن شُرحبیل شبامى، بزرگ قبیلة شبامیان خدمت امام رسید به او فرمود)
آیا آن گونه که مى شنوم ، زنان شما بر شما چیره شده اند؟ چرا آنان را از گریه و زارى باز نمى دارید؟ ....

یکی از نتیجه گیری هایی که معمولاً در پس این شبهات مطرح می شود این است که هدف حضرت علی ع از بیان این جملات تنها تحقیر زنان است و حال این که حضرت امیر تنها به ضعفهای زنان اشاره ندارد بلکه در موارد متعددی نیز به لزوم درک زنان و حمایت از ایشان تصریح می کند که یکی از این موارد در نامه 31 نهج البلاغه آنجا که زن را ریحانه و گل بهاری می خواند و از تحمیل مسئولیتهای سخت و خشن به او نهی می کند و یا در نامه 14 نهج البلاغه، حین سفارش پیش از جنگ صفین به سپاهش اینچنین می فرماید:

لاَ تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اَللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَکُمْ عَلَیْهِمْ فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِیمَةُ بِإِذْنِ اَللَّهِ فَلاَ تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاَ تُصِیبُوا مُعْوِراً وَ لاَ تُجْهِزُوا عَلَى جَرِیحٍ وَلاَ تَهِیجُواالنِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ فَإِنَّهُنَّ ضَعِیفَاتُ الْقُوَى وَالْأَنْفُسِ وَالْعُقُولِ إِنْ کُنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْکَفِّ عَنْهُنَّ وَإِنَّهُنَّ لَمُشْرِکَاتٌ وَإِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَیَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ بِالْفَهْرِ أَوِ الْهِرَاوَةِ فَیُعَیَّرُ بِهَا وَعَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ.

با آنان مجنگید تا آنان جنگ را بیاغازند . سپاس خدا را ، که حجت با شماست . و اگر واگذارید تا آنان جنگ را آغاز کنند ، این هم حجتى دیگر است به سود شما و زیان ایشان . هرگاه ، به اذن خدا ، روى به هزیمت نهادند ، کسى را که پشت کرده و مى ‏گریزد ، مکشید و آن را که از پاى افتاده است ، آسیب مرسانید و مجروح را زخم مزنید و زنان را میازارید و آنان را به خشم میاورید ، هرچند ، آبروى شما بریزند یا امیرانتان را دشنام دهند . که زنان به جسم ناتوان‏ اند و به نفس و عقل ضعیف . حتى در زمانى که زنان مشرک بودند ، ما را گفته بودند که از آنان دست باز داریم . در زمان جاهلیت ، رسم بر آن بود که اگر مردى با سنگ یا چوبدستى به زنى تعرض مى ‏کرد او را و فرزندانش را ، که پس از او مى ‏آمدند ، عیب مى ‏کردند و سرزنش مى‏نمودند.

همانطوری که مشاهده می فرمایید، حضرت امیر نه تنها در سخن، زنان را ضعیف می شناسد بلکه در مقام عمل نیز مومنان را به شدت دستور به رعایت زنان می دهد و حتی لشکریانش را به تحمل دشنام و خشم زنان دشمنان دستور می دهد و وقتی چنین دستوری را در خصوص زنان دشمن می دهد به یقین نسبت به همسران مومنان روحیه بخشش و کرامت موکدتر خواهد بود.

یکی از مواردی که بسیار مورد شبهه قرار می گیرد خطبه 80 نهج البلاغه است که همانطوری که در مقدمه بحث به آن اشاره کردم معمولاً به شأن نزول این سخنان توجه نشده و به این طریق از این سخنان در تخریب چهره اسلام و امام  استفاده می شود، خطبه ی امام علی (ع) که پس از جنگ افروزی یکی از زنان پیامبر بیان شد نیز از این موارد است:

خطبه 80 نهج البلاغه: مَعاشِرَ النَّاسِ، إ نَّ النِّسَاءَ نَواقِصُ الْإِیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ، فَاءَمّا نُقْصانُ إِیمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاَةِ وَ الصِّیَامِ فِی اءَیَّامِ حَیْضِهِنَّ، وَ اءَمَّا نُقْصانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَاءَتَیْنِ کَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَ اءَمّا نُقْصانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْاءَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجالِ فَاتَّقُوا شِرارَ النِّسَاءِ، وَ کُونُوا مِنْ خِیارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَ لا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتّى لا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ.

اى مردم ، بدانید که زنان را ایمان ناقص است و بهره مندیهایشان ناقص ‍ است و عقلهایشان ناقص است . اما ناقص بودن ایمانشان از آن روست که در ایام حیض از خواندن نماز و گرفتن روزه معذورند و ناقص بودن عقلهایشان ، بدان دلیل است که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است و نقصان بهره مندیشان در این است که میراث زنان نصف میراث مردان است . از زنان بد بپرهیزید و از زنان خوب حذر کنید و کار نیک را به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهید، تا به کارهاى زشت طمع نکنند.

سبک زنگی اسلامیمخاطب این سخنان حضرت امیرالمومنین در واقع کسانی هستند که عقل و عاقبت خود را به همسر پیامبر تسلیم کرده و به حمایت از بی تدبیری ها و درونیات او، با امام علی (ع) که در آن ایام ردای خلافت را نیز برتن داشت شوریدند. حضرت امیر بدون این که مستقیماً به همسر پیامبر توهینی کرده باشد، مردم را مورد هدایت قرار می دهد. آن دسته از کسانی که در پی شتر سرخ موی عایشه حرکت کردند حد مورد احترام بودن همسران پیامبر را به مرز حکومت و حاکمیت رساندند و اینچنین حضرت امیر علیه السلام هم مردان را نصیحت می کند که در مسائل حکومت و حاکمیت تدبیر، عقل و ایمان را فدای تبعیت از احساسات زنان ننمایند. حضرت امیر در چنین جایگاهی قرار نیست شخصیت زن را به لحاظ اجتماعی و خانوادگی معرفی کنند و قرار است به جایگاه حکومت و فرماروایی ایشان بپردازد و به همین دلیل است که در همین مسیر استدلال می فرماید، اگر چه احادیث متواتری از پیامبر و حضرت امیر و ائمه در باب محبت به همسر وجود دارد لیکن این خطابه برای جلوگیری از حرکات مشابه است به خصوص که حضرت امیر حرفشان را عملشان اثبات کردند و در واقع وقتی ایشان زنان را به لحاظ عقلی، ایمانی و بهره مندی شایسته ی حکمرانی نمی دانند، تنبیهی به تناسب همین مسئله باریشان در نظر می گیرند و اگر چه جمل فتنه ای سخت بود، خطایی را که به واسطه ی نقص در عقل و ایمان به وجود آمد را مورد بخشش قرار دادند، لیکن در کنار این بخشش جلوگیری از تکرار این موارد و ثبت تاریخی آنها مسئله ای قابل گذشت نبود.

البته در توضیح این موارد باید گفت که همان طوری که قرآن کریم میزان کرامت انسان ها را به میزان تقوای شان می داند، ارزش وجودی زنان و مردان نیز به میزان تقوای شان است، به این است که از استعدادهای وجودی خود به نحو احسن در راه عبادت و بندگی استفاده کنند و در این میان نیز اگر کسی در چیز نقص داشته باشد در چیزی دیگر قوتی و وسیله ی پیشرفتی برایش در نظر گرفته شده است، یعنی اگر باب جهاد بر زنان بسته است (حکمت131 : جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست)، سلاح عاطفه و احساس در ایفای نقش همسری و مادری او را ارجی معادل جهاد ایجاد کرده است و البته باید در کنار هر کاری مواظبت کرد که ثواب و ارزش کارها به ریا و منت و سایر آفات هدر نرود.

 بحث دیگر این که خود اسلام در کنار تفاوت هایی که در خلقت زن و مرد در جهت مکمل بودن یکدیگر ایجاد کرده است، تکالیف عبادی و ایمانی متفاوتی برایشان تجویز کرده است و وقتی زن به لحاظ نوع آفرینشش در ایامی دچار درد و سختی است، خداوند او را از عبادات و تکالیف نماز و روزه معاف می نماید و البته در عین این معافیت، نشستن بر سجاده و راز و نیاز را مستحب معرفی می کند تا هم اشتیاق و محبت خداوند به این زنان نشان داده شود و هم زنان از مناجات و ثواب عمل مستحبی برخوردار شوند. در بحث بهره مندی در مواردی مانند ارث و دیه نیز اگر تفاوتی بین زن و مرد وجود دارد، آنهم به حکم تفاوت تکلیف زن و مرد است، وقتی مرد سهم اصلی را در تأمین معاش خانواده بازی می کند به تناسب همان نقش، میزان بهره مندی بیشتری از ارث و دیه برای او و در واقع خانواده تجویز شده است، به عنوان مثال اگر مردی یا زنی فوت کند، خانواده کدام یک به کمک مالی بیشتری نیازمند می شود؟! پاسخ این سوال یقیناً یکی از دلایل تفاوت در بهره مندی است و هرگز این خطبه ی حضرت امیر را نباید در جهت تحقیر و ظلم به زنان برداشت کرد.

مطالب مرتبط:
پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 1
چرا، الرجال قوامون علی النساء؟
تفاوت چند همسری برای مردان و زنان
شجاعت قرآئتی و سست ایمانی ما
حکم مترقی دیه و شبهات‏ وارده

این مطلب در 8 دی منتشر شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۲ ، ۰۷:۳۳
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۳۷ ق.ظ

بازنشری در مورد رابطه سربازی و سن ازدواج

بسم الله الرحمن الرحیم

حسن عباسیاخیراً آقای دکتر عباسی مصاحبه ای با خبرگزاری تسنیم داشتند که با عنوان "سربازی عامل افزایش سن ازدواج و کاهش زاد و ولد/لزوم تغییر در تعریف سربازی" در همان خبرگزاری منتشر گردیده است و با توجه به اهمیت مطلب و در جهت حمایت از آن، یادداشتی را که نزدیک به یکسال پیش با عنوان "خدمت سربازی مانعی بزرگ برای ازدواج" در همین وبلاگ منتشر کرده بودم با کسب اجازه از مخاطبان وبلاگ بازنشر می نمایم:

خدمت مقدس سربازی اگر چه کمتر از 2 سال است اما وجود همین دوسال موجب می شود تا یک جوان سال ها در انتظار بماند تا پس از پایان خدمت اقدام به ازدواج نماید، مثلاً یک دانشجو شاید در همان 2-3 ترم اولش بتواند با یکی از همکلاسی های مناسبش ازدواج نماید و حتی در خوابگاه متأهلی و با غذای دانشگاه نیز سکنی گزیند اما وقتی می بیند که 2-3 سال تا سربازی باقی مانده است و 2 سال هم خود سربازی طول می کشد، عملاً 4-5 سال دیرتر به سمت ازدواج می رود و تازه این به غیر از مدتی است که باید برای یافتن شغل و پیدا کردن مورد مناسب برای ازدواج وقت صرف می کند، چرا که در هنگام دانشجویی توقع برای ازدواج کم است اما وقتی فردی درسش را خوانده و خدمتش را هم رفته توقع برای شغل و چیزهای دیگر هم پیدا می شود.
به نظر می رسد که بکارگیری نیروهای نظامی و انتظامی و ارتشی و سپاهی و نهادهایی که از سربازها استفاده می کنند، اگر از راه جذب و آزمون و استخدام و تأمین بودجه های لازم صورت گیرد هم استفاده ی بیشتری از طبقه جوان (قشر پویای جامعه) انجام می شود و هم میانگین سن ازدواج چند سال پایین می آید.
لازم به توضیح است که هم اینک نیز به سربازان حقوق ماهانه پرداخت می شود و عملاً تأمین سرباز نیز با توجه به هزینه های لازم جهت اقامت، غذا و حقوق برای کشور مجانی تمام نمی شود و در صورت تصویب بودجه مناسب هم نیروهای نظامی و انتظامی و ارگانها به صورت تخصصی و آموزش دیده تر جذب می شوند و هم زندگی سایرین و خود این سربازها زودتر سامان می یابد و نکته ی دیگر این که هم اینک بسیاری از کشورها نیز همین اقدام را انجام می دهند و جز در موارد جنگ و اضطرار، نیروهای نظامی از طریق استخدام و به صورت داوطلبانه به کارگیری می شوند که به منظور تأمین نیروهای در سطح سرباز و با تحصیلات و تخصص پایین، می توان همین نیروهای جذبی را در همان ابتدا تا مدت مشخصی برای بخش های ضروری که به سرباز نیاز دارند البته با حداقل حقوق قانونی گماشت تا با پایان آن امکان ارتقای ایشان در ارگانهای نظامی مهیا گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۰۰:۳۷
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۳۳ ق.ظ

پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 1

بسم الله الرحمن الرحیم

از شبهات بسیار شایعی که به اسلام وارد می کنند نگاه اسلام به زن است، این شبهات معمولا مواردی هستند که با خط کش تفکر غربی اندازه گیری می شوند و در نهایت منجر به زیر سوال بردن نگاه اسلام به زن می شود و با توجه به اهمیت مسئله زن به عنوان 50 درصد مهم از جوامع بشری و احترامی که جنس مرد نیز برای او قائل است، این شبهات ضربات سختی بر پیکره ی اعتقادات مسلمین و علاقمندان به اسلام می تواند وارد کند.

در این مقال، منظور از نگاه اسلام، نگاه ثقلین یعنی قرآن و عترت است که در آیات متعددی من جمله در سوره نساء و در سخنان معصوم به خصوص چند خطبه و نامه از حضرت امیر در نهج البلاغه است که قبل از انتشار این مطلب به سراغ این منابع اصیل و برخی تفاسیر رفتم تا بتوانم به یک نتیجه ی منسجم و به دور از جزئی نگری برسم، میان مواردی که به صورت معمول در این شبهات وارد می شود، برخی مباحث مثل نقصان در عقل و ایمان و مسائل ارث و دیه و .... وجود دارد که این شبهات نیز به لحاظ ماهوی متفاوتند، مباحثی مثل نقصان در عقل و ایمان مباحث عقلی و مباحثی مانند ارث و دیه و ... مباحث فقهی هستند که البته مباحث فقهی به خصوص مباحث حقوقی نیز یقیناً مبنای عقلی دارند که قبلاً در برخی مطالب به صورت جزئی به برخی از این شبهات (فقهی) مانند بحث دیه پرداخته ام، اما در این مطلب بیشتر به نگاه و نگرش عقلی و فکری به جایگاه زن در اسلام خواهم پرداخت:

برای ورود به بحث، یکی از مورد بحث ترین آیات قرآن کریم (آیات 34 و 35 سوره نساء) را در خصوص حقوق زنان بیان می کنم:

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا 

وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُریدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً خَبیراً

ترجمه آیات 34 و 35 سوره نساء:

مردان سرپرست زنانند به دلیل آنکه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و [نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج مى‏کنند پس زنان درستکار فرمانبردارند (و) به پاس آنچه خدا (براى آنان) حفظ کرده اسرار (شوهران خود) را حفظ مى‏کنند و زنانى را که از نافرمانى آنان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (بعد) در خوابگاه‏ها از ایشان دورى کنید و (اگر تاثیر نکرد) آنان را مورد ضرب قرار دهید، پس اگر شما را اطاعت کردند (دیگر) بر آنها هیچ راهى (براى سرزنش) مجویید که خدا والاى بزرگ است  .

و (شما ای حاکمان شرع، یا ای خردمندان قوم ) اگر از اختلاف و کشمکش میان آن دو (زن و شوهر) بیم داشتید، پس داوری از خانواده مرد و داوری از خانواده زن بر انگیزید، که اگر قصد اصلاح داشته باشند خداوند میان آن دو، سازگاری ایجاد می کند، که همانا خداوند دانا و آگاه است.

شبهاتی که در خصوص این آیات شریفه مطرح می شود در ابتدا به قوّام بودن مردان بر زنان و لزوم قانت بودن (تبعیت) زنان در برابر شوهران شان است که در ابتدای آیه ی 34 آمده است، در این شبهه نگاه قرآن و اسلام را با مساوات مردان و زنان زیر سوال می برند. قبل از پاسخگویی به شبهه، لازم می دانم به منطق سوال کننده ایراد وارد کنم، چرا که در منطق کسانی که منطق این آیه را رد می کنند یک پیش فرض به نام تساوی حقوق زنان و مردان وجود دارد که این منطق اساساً غلط نیست. وقتی که دو جنس متفاوت، به لحاظ توانایی های جسمی، عقلی، روحی و عاطفی، به لحاظ تکالیف فطری و نیازهای شان متفاوت است، چگونه می توان حقوق شان را مساوی فرض کرد، به خصوص این که اسلام در برابر هر حقی، تکلیفی نیز مشخص می کند و تناسب حقوق و تکالیف است که عدالت را تعیین می کند نه تساوی حقوق و تکالیف.

همانطوری که عرض شد و در متن آیه ی شریفه آمده است، برای مردان به واسطه ی برتری هایی که به لحاظ جسمی و مدیریتی دارند، تأمین معاش خانواده و حق مدیریت خانواده تعیین شده است و برای زنان تکلیف تمکین و تبعیت از مرد و حق برخورداری از زندگی در شأن زن تعریف گردیده است و به فتوای اکثر فقها حتی برای برخی از شئون مادری و همسری مانند شیردادن و کارکردن در خانه نیز حقی برای مطالبه مزد در نظرگرفته شده است که این تناسب حقوق و تکالیف اگرچه تساوی نام ندارد، لیکن در درگاه الهی یقیناً عادلانه در نظر گرفته شده است، به خصوص این که این تکلیف و حق نیز براساس توانایی و نیازهای جسمی و روحی تجویز شده است، یعنی مرد به لحاظ بدنی برای کار مناسب تر است و به لحاظ منطقی بودن بهتر می تواند خانواده را مدیریت کند و زن نیز با توجه به قدرت احساس و نیاز عاطفی به لحاظ روحی،تمایل دارد به موجودی قابل اتکا و قدرشناس تکیه کند، البته این ها که عرض شد برای حالت کلی است و همیشه استثنائاتی نیز وجود دارد که محل بحث نیست.

شبهه ی دیگری که در خصوص این دو آیه معمولاً شنیده می شود بحث نسخه ای است که اسلام برای برخورد با زنانی که ناشزه (زنی که تکالیف همسری را رعایت نمی کنند) هستند پیچیده است که در این نسخه سه مرحله برخورد برای تنبّه زنانی که به سمت ناشزگی پیش می روند شمرده شده است، "فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ" این سه مرحله به تفسیر اکثر مفسرین به ترتیب هستند و رعایت ترتیب در آنها ضروری است، در ابتدا نصیحت و سپس حضور بدون نزدیکی در بستر و در انتها بحث "ضرب" مطرح است که این بخش سوم به شدت مورد حمله قرار گرفته و می گیرد. کلمه ی "واضربوهن" اگر چه در معنی بیشتر به معنی تنبیه بدنی تفسیر شده است، اما معنی دیگری نیز دارد که با توجه به کابردی که در آیه 101 سوره نساء "و إذا ضربتم فی الأرض فلیس علیکم جناح أن تقصروا من الصلاة" داشته است از سوی برخی فقها به این معنی تعبیر شده است، چرا که یکی از معانی کلمه "ضرب" رفتن است که این معنی در آیه ی 34 سوره نساء نیز به خوبی قابل استفاده است و اتفاقاً پس از دوری کردن در بستر، رفتن شدت تنبیه را می رساند یعنی پس از این که جدایی در خود بستر اتفاق افتاد در مرحله سوم بستر نیز ترک می گردد که البته در نظر بسیاری از فقها حداکثر زمان مجاز یک ماه تعیین گردیده است، لیکن با توجه به تفاسیری که در تعبیر "واضربوهن" به تنبیه بدنی وجود دارد، این نوع تنبیه با شرایط بسیار خاصی تجویز شده است، اولاً این که دو مرحله قبلی یعنی نصیحت و جداشدن در بستر جواب ندهد و ثانیاً احتمال تأثیر وجود داشته باشد و ثالثاً قصد تنبه وجود داشته باشد و به هیچ وجه نباید به حالت تلافی و انتقام جویی صورت گیرد و رابعاً این تنبیه نباید مشمول آزار جسمی شدید یعنی شکستگی، کبودشدگی و خراشیدگی باشد و تنها باید معنی نارضایتی و جدیت در نارضایتی را به همسر برساند و اگر خلاف این شرط تنبیهی رخ دهد در محضر اسلام محکوم به قصاص و پرداخت دیه می گردد.

البته در آیه 35 سوره نساء بعد از به نتیجه نرسیدن مراحل سه گانه و با وجود این که حق طلاق دادن برای مرد در نظرگرفته شده است اما بازهم توصیه ای مترقی ارائه می شود تا از طرف هریک (زن و شوهر) فردی به عنوان حکم تعیین گردد تا مشکل با وساطت ایشان حل و رابطه به جدایی منجر نگردد.

بحث دیگر این که مطرح کنندگان شبهه طوری وانمود می کنند که گویا قرآن کریم فقط برای زنانی که به ناشزه می شوند تعیین تکلیف کرده است، و حال اینکه در آیات 128تا 130 سوره نساء در خصوص نشوز شوهران نیز در خصوص مصالحه دو طرف و ترجیح دادن آن به جدایی و پرهیز از ستم کردن مردان وارد کرده است:

وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً

وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیماً

وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ وَ کانَ اللَّهُ واسِعاً حَکیماً

ترجمه آیات 128 و 129 و 130 سوره نساء:

 و اگر زنی از ناسازگاری یا رویگردانی شوهرش بیم داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که او با گذشت از بخشی از حقوقش میان خودشان صلح و سازش برقرار کنند و سازش بهتر (از جدایی) است . ولی آزمند بودن مردم به حقوق خود خصلتی است که همواره در برابر آنان حضور دارد و آنان را به دفاع از حق خود وامی دارد. پس اگر شما مردان احسان کنید و راه تقوا در پیش گیرید و همسرانتان را به گذشت از حقوق خویش وادار نسازید (سزاوارتر است) که خدا به آنچه می کنید آگاه است.

شما هرگز نمی توانید (از نظر محبّت قلبی) در میان زنان، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید! ولی تمایل خود را بکلّی متوجّه یک طرف نسازید که دیگری را بصورت زنی که شوهرش را از دست داده درآورید! و اگر راه صلاح و پرهیزگاری پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است. 

(اما) اگر (راهی برای اصلاح در میان خود نیابند، و) از هم جدا شوند ، خداوند هر کدام از آنها را با فضل و کرم خود، بی نیاز می کند و خداوند، دارای فضل و کرم، و حکیم است.

که در این تجویز نیز علی رغم این که زن (به دلیل همان روحیه احساسی و عجله در رأی و احتمال پشیمانی) حق طلاق ندارد، لیکن همین نارضایتی زن از نشوز احتمالی مرد، باعث شده است تا پس از توصیه به مصالحه به هر دوطرف، مستقیماً مرد را به رعایت تقوا و مجبور نکردن زنان در کوتاه آمدن از حقوق شان توصیه می کند و به مردان اجازه نمی دهد که زنان شان را معلق و بلاتکلیف بگذارند، بلکه پس از عدم نتیجه رسیدن مصالحه، حتی برای جدایی ایشان نیز باب فضل و کرمش را برای هر دو زوج باز می کند تا بریکدیگر سخت نگیرند.

همانطوری که در هر دو نسخه ی قرآن برای زنان ناشزه و مردان ناشز مشاهده می شود، هدف اصلی قرآن کریم، حفظ حریم خانواده با رویکرد مصالحه و سازش است و با استفاده از حَکم گرفتن از سوی خانواده های زن و شوهر و سفارش گذشت به هر کدام از طرفین و در نهایت توصیه ی بیشتر به مردان در این خصوص، سعی در حفظ چارچوب خانواده دارد و در نهایت و  مرحله آخری که مصالحه میسر نباشد حرف از جدایی آنهم با عدم سختگیری بر یکدیگر و اعتماد به فضل و کرم و حکمت الهی می زند.

در رویکرد قرآن کریم رابطه ی زن و شوهر با محوریت بقا و حفظ خانواده و براساس توانایی ها و نیازها تجویز شده است و شیوه سلوک پیامبر اسلام وحضرت امیر المومنین و ائمه ی طاهرین علیهم السلام و اولیا و علمای اسلام، همگی نشان از اعتقاد قلبی ایشان به حقوق همسران شان بوده است.

در مطالب بعدی به شبهات دیگر در این خصوص چه شبهاتی که به قرآن و چه شبهاتی که به نهج البلاغه وارد می شود پاسخ خواهم گفت که از شما نیز دعوت می کنم در این خصوص شبهاتی را که با آنها مواجه شده اید را منتقل کنید تا با کمک هم و سوال از اساتید و مراجعه به منابع معتبر به پاسخ های آنها برسیم.

این مطلب در 8 دی منتشر شد.

مطالب مرتبط:
چرا، الرجال قوامون علی النساء؟
تفاوت چند همسری برای مردان و زنان
شجاعت قرآئتی و سست ایمانی ما
حکم مترقی دیه و شبهات‏ وارده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۰۰:۳۳
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۵۵ ب.ظ

دیوانگی حسین از حرف تا عمل

بسم الله الرحمن الرحیم


اگر چه در روایات داریم که حتی تباکی (نمایش گریه) برای امام حسین هم پسندیده است اما من در این مطلب سعی می کنم به بحث دیگری به نام دیوانگان حسینی بپردازم، در این سال ها خیل افراد و هیأت های مذهبی خودشان را دیوانه حسین علیه السلام می نامند و رفتارهایی می کنند که در توجیه آن، به همان دیوانگی برای اباعبدالله استناد می کنند. انواع بدعت های بی مفهوم وبعضاً مضر در عزاداری های، اشعار نامناسب، صداهای ناموزون، رفتارهای نامأنوس و ... از مواردی هستند که به بهانه ی دیوانگی برای امام حسین علیه السلام انجام می شود، اما به حقیقت آیا می توان بدون معرفت به دیوانگی واقعی دست یافت؟! آیا دیوانه ی با معرفت رفتاری جز مایه سربلندی و اعتبار و ترویج برای امام حسین می تواند باشد؟! آیا دیوانگی برای حسین می تواند با عزاداری بدون اقامه نماز قابل جمع باشد؟! به اعتقاد من یک نامسلمان نیز می تواند محب امام حسین باشد همانطوری که خیلی از نامسلمانان در وصف امام حسین جملات معروفی دارند، اما این که کسی خودش را دیوانه حسین بداند بحث دیگری است.

دیوانه ی واقعی حسین علیه السلام، اینقدر نسبت به امام و راه و رفتارش معرفت دارد که اگر در جایی بین امام حسین علیه السلام و موارد دیگری مخیر شود، بدون معطلی و بدون این که عقلش سردرگم شود او را انتخاب کند، به نحوی که ممکن است از سوی دیگران این سرعت در تصمیم گیری و قاطعیت به دیوانگی تعبیر شود و حال این که این سرعت و قاطعیت در انتخاب نه تنها دیوانگی نیست بلکه ناشی از معرفت والاست. در این تعریف اگر کسی معرفت ناصحیحی از امام حسین علیه السلام داشته باشد و مشتی خرافات و تحریفات را در باور خود به امام حسین علیه اسلام وارد کرده باشد چگونه می توان از چنین بی معرفتی به دیوانگی حسین نائل شود؟!

دیوانه ی حسین علیه السلام بودن یعنی اوج معرفت به دین و امام، یعنی عقل را در تنور معرفت حسین (ع) گداختن، یعنی اعتباری بودن برای شیعیان نه باعث شرمساری برای حسین جان، دیوانگی حسین علیه السلام یعنی نماز در میانه ی میدان تیر و ترکش و شمشیر، یعنی همت در هدایت دشمنان گمراه، یعنی در عین محبت به خانواده و دوستان همه را در درگاه الهی خرج کنی، دیوانگی حسین یعنی در خم عشقش بجوشی و از سرّ مهرش بنوشی و در میانه ی میدان بخروشی، یعنی حتی اگر برادرش باشی خودت را غلامش بدانی، یعنی دست و چشم و سرت را به پای حسین بریزی و تازه شرمنده اش باشی ..... آری! دیوانگی حسین علیه السلام این نیست که با هیأت حسینی همسایه ات نسازی و جلوی مسجدِ محل هیأت برپاکنی، دیوانگی حسین این نیست که مجلس شعور و شور اباعبدالله را به مجلس شور تقلیل دهی، دیوانگی حسین علیه السلام این نیست که شمشیر جهاد را غلاف کنی و قمه جهل را برگیری، دیوانگی حسین علیه السلام این نیست که به جای ذکر حسین صدای وحوش دربیاوری و به جای اذکار توحید اورادِ شرک بر زبان برانی، دیوانگی حسین علیه السلام بی ولایت مداری معنی ندارد، دیوانگی حسین اگر واقعی باشد در ثقیفه هم که باشی بازهم در غدیری، دیوانگی حسین یعنی در همان کربلا و عاشورای 1400 سال پیش گیرنکنی و هر روز را عاشورا و هر جا را کربلا بدانی، دیوانگی حسین یعنی لشگر امروزش را لبیک بگویی و دشمن امروزش را برائت بجویی.

دیوانگی حسین عالمی دارد، عالمی عالم گیر دارد و زمانی ابدی، دیوانگی حسین به محرم و صفر و هیأت و حسینیه ختم نمی شود، همیشه و همه جا می توان دیوانه حسین بود، دیوانگی حسین منوط به خاموشی چراغ و شب و شور و هیأت نیست، دیوانگی حسین همیشگیست، دیوانه ی حسین در عین عاقلی اسمش دیوانه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۲ ، ۲۳:۵۵
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۱۱ ب.ظ

مهمترین موانع تغییر نرخ رشد جمعیت

بسم الله الرحمن الرحیم

امسال چندمین سالی است که بحث لزوم تغییر نرخ رشد جمعیت مطرح می شود ولی براساس مشاهدات میدانی که هریک از ما در زندگی خودمان و اطرافیانمان مشاهده می کنیم همچنان تغییر چندانی در تغییر شعارهای "2 فرزند کافیست" و "فرزند کمتر، زندگی بهتر" دیده نمی شود که این مسئله از چند دلیل عمده نشأت می گیرد:

تغییر نگرش و رفتار معمولاً پروسه بلند مدتی را می طلبد به خصوص این که نگرشی که باید جایگزین شود قبلاً به عنوان ضدفرهنگ تبلیغ شده و جا افتاده باشد. متأسفانه مسئولان و فرهنگسازانی که قبلاً قصد کنترل جمعیت را داشتند، بیش از دو فرزند داشتن را نشانه ی بی فرهنگی و بی سوادی والدین معرفی کردند و اکنون تبدیل این ضدفرهنگ، به فرهنگ خنثی یا مطلوب بسیار مشکل تر و زمان برتر به نظر می رسد.

اگر چه به ظاهر افزایش فرزندآوری در برنامه ی کاری مسئولان قرار گرفته است، لیکن این میل به یک سیاستگذاری عالمانه منتج نگردیده است و دولت همانطوری که کورکورانه رشد جمعیت را کنترل کرد هم اکنون نیز یک سیاست واحد را در روستاهای کم جمعیت، شهرهای متوسط، بزرگ و تهران دنبال می کند و این در صورتی است که مردم در پس هر شعاری به منطق و میزان علمی بودن آن شعار توجه می کنند، مسئولان باید توجه کنند که مردم برای این که فرهنگ قبلی را کنار بگذارند و چیزی را به عنوان فرهنگ جدید بپذیرند نیاز به توجیه شدن دارند و به لحاظ شرعی، عرفی و منطقی باید این عمل صورت گیرد.

نرخ توالد و سبک زندگی دو عامل لاینفک هستند و بعضاً در بسیاری وجوه بر همدیگر تأثیر می گذارند، نرخ توالد پایین موجب شده است سبک زندگی مردم کاملاً متحول شود و همراه با تغییر سبک زندگی، سیاستگذاری های دولت ها نیز در بروز این شرایط و تشدید آنها موثر بوده است. هم اکنون سطح متعارف  و مطلوب رفاه خانوار، توقع فرزندان، هزینه های آموزش، هزینه های تفریحی، مسافرت، گستردگی خدمات بهداشتی و درمانی، وسعت خانه ها، سطح متعارف تحصیلات دانشگاهی و به طور کلی تمام شئون زندگی خانوار با تعداد کم فرزند تنظیم شده است و تغییر نرخ توالد با این لوازم و سبک موجودِ زندگی عملاً از نظر خانوارها به این راحتی میسر نیست.

نرخ توالد به غیر از مسائل فرهنگی و سبک زندگی، تابع مسئله مهم دیگری به نام تمکن اقتصادی خانوار نیز هست که حتی رفع مسائل قبلی نیز نمی تواند نقصان آن را جبران کند. خانواری را که از پس هزینه های اولیه زندگی بر نمی آید را نمی توان به افزایش تعداد فرزندان قانع کرد، به خصوص وقتی که ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جامعه برای حمایت از چنین خانوارهایی هیچ تمهیداتی هم نداشته و بعضاً ضدحمایتی باشد. به یقین افزایش هزینه های بهداشت و درمان و تغذیه و آموزش در کنار تضعیف بنیه اقتصادی خانوارها یک عامل بازدارنده در افزایش تعداد فرزندان خانوار بشمار می رود و هم اینک خانواده هایی وجود دارند که فقط به همین دلیل از فرزندآوری استقبال نمی کنند.

یکی از مسائل دیگری که مانع افزایش تعداد فرزندان خانوار است، عدم حمایت دولت از این مسئله است و حمایت هایی نیز که به صورت جسته و گریخته مطرح می شوند یا اصولاً اجرایی نمی شوند و یا خیلی زود تعطیل می شوند و اینچنین است که مردم دیگر روی حمایت های دولتی حساب نمی کنند چرا که نه تنها اکثر دولت ها به تعهدات دولت قبلی پایبند نیستند بلکه نسبت به تعهدات خود نیز حساسیتی نشان نمی دهند. این مسئله باعث می شود تا مردم روی حمایت های دولت به افزایش تعداد فرزندان حساب باز نکرده و ابزار تشویقی دولتها عملاً از فهرست عوامل انگیزیشی موثر بر خانواده ها حذف گردد و تنها در صورت بهبود شرایط اقتصادی پایدار خانواده به فکر افزایش جمعیت بیفتند. 

یکی دیگر از موانع افزایش نرخ توالد، به مشکلات ازدواج و تنشهای پس از آن باز می گردد. عملاً افزایش سن ازدواج و افزایش آمار طلاق موجب تأخیر و کاهش در فرزندآوری خانوارها گردیده است و بسیاری از خانواده های تازه شکل یافته نیز تا مدت ها به منظور امکان راه فرار، سالهای اولیه ازدواج را سالهای آزمایشی تلقی کرده و از فرزندآوری پرهیز می کنند تا در صورت جدایی احتمالی، آسیب کمتری ببینند، لذا حل مشکلات ازدواج و خانواده که ریشه در مسائل فرهنگی و اقتصادی دارد باید به عنوان یکی از مقدمات تغییر نرخ رشد توالد بشمار رود.

این مطلب در عمارنامه و بولتن نیوز و 8دی نیوز منتشر گردید.

مطالب مرتبط

تغییر روند توالد نیازمند چیست؟
سیاستگذاری جمعیتی نیاز جدی کشور
کاهش یا افزایش جمعیت؟!
لزوم سیاستگذاری علمی و دقیق جمعیتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۲ ، ۲۳:۱۱
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

برنامه مناظره عصر جمعه این هفته شبکه یک، به موانع اصلی ازدواج می پرداخت که متأسفانه جز بخش اول مناظره، موفق به مشاهده سایر بخش های آن نشدم و از این لحاظ از نقد و تحلیل برنامه عاجزم، لیکن نظر شخصی ام را در خصوص سوال اصلی برنامه به این شکل تقدیم می کنم:

اگر بخواهیم ریشه مشکلات ازدواج را دریابیم همانطوری که حدود 80 درصد بینندگان این برنامه، عوامل اقتصادی را مانع اول ازدواج اعلام کردند، در نگاه اول، باید عوامل اقتصادی را مانع اصلی ازدواج قلمداد کنیم، چرا که حل مشکلات تأمین مسکن، جهیزیه، هزینه ازدواج، مهریه و ... هیچکدام بدون پول میسر به نظر نمی رسد، اما آیا این مشکلات براستی اقتصادی هستند؟! این که زن و شوهر حتماً در ابتدای زندگی باید در ملک شخصی خود زندگی کنند آیا یک مشکل اقتصادی است؟! این که جهیزیه دختر را باید به صورت کامل مهیا نمود و چنین توقعی در دختر و داماد نهادینه شده است یک مشکل اقتصادی است؟! آیا این که زن و شوهر حتماً باید برای ازدواج تالار کرایه کنند و به کلی میهمان غذا بدهند و ماه عسل بروند یک مشکل فرهنگی نیست؟! آیا این که مهریه را باید تا آنجا که می شود بالا گرفت که دیگر کسی هوس ازدواج نکند یک مشکل فرهنگی نیست؟! آیا بسیاری از رسم و رسومات پرهزینه و بی فایده در ازدواج ریشه اقتصادی دارند؟!

همانطوری که در بالا می بینید بخش زیادی از مشکلات اقتصادی که بهانه ی عدم ازدواج بسیاری از جوانان است در واقع ریشه در ضعف فرهنگی و عادات اشتباه فرهنگی ما دارد که نه با فرهنگ ملی و نه با فرهنگ اسلامی ما و حتی نه با فرهنگ غربی هیچ تطابقی ندارد. مسابقه ی خانواده ها در خرج تراشی برای طرف مقابل به مرور به یک جنگ تسلیحاتی شبیه شده است که هیچ کدام از طرفین دوست ندارند در این زمینه از طرف مقابل عقب بماند و هر هزینه ی بیشتر را به مثابه یک غنیمت جنگی تصور می کنند.

در کنار مشکلات اقتصادی که ریشه فرهنگی دارند، مشکلات فرهنگی خاصی نیز وجود دارند که نمی توان از آنها چشم پوشی کرد، بسیاری از این مشکلات و موانع حاصل تهاجم فرهنگی غرب و دور شدن از فرهنگ خانواده دوستی سنتی ایرانی است. تهاجم فرهنگی از جامعه و دوست و فامیل و ماهواره و حتی صداوسیما به خانواده هر کسی نفوذ می یابد و ما بدون این که بدانیم تا خرخره از این خوراک ضدخانواده میل می کنیم. وقتی که ازدواج به یک زندان تشبیه می شود، وقتی که زندگی مجردی یک زندگی راحت و بی دغدغه تبلیغ می شود، وقتی که ازدواج تنها عامل ارضای غریضه جنسی تلقی نمی شود، وقتی که خانواده های کم جمعیت حاضر به دوری از فرزندانشان نمی شوند، وقتی که خیانت در ازدواج یک امر شایع ترویج می شود، وقتی که خانواده ها فرزندان شان را به لحاظ روحی برای ازدواج آماده نمی کنند، وقتی که دختران و والدین شان به تحصیل بیش از داشتن خانواده تمایل نشان می دهند، وقتی که هیچ خانواده ی نوپایی حاضر به زندگی در خانه ی پدر و مادر نیستند، نمی توان عوامل فرهنگی را مانع اصلی ازدواج تلقی نکرد.

البته مشکلات اقتصادی نیز عامل مهمی است که نباید از آن چشم پوشید، بیکاری، درآمد پایین، اجاره بهای بالا، تورم های پیشرونده نسبت به درآمد، عواملی نیستند که چندان به فرهنگ افراد ربطی داشته باشد و در عین حال، حداقل امکان ازدواج را نیز به غیرممکن نزدیک می سازد. تنها در صورتی که کسی یک شغل با درآمد متوسط برای اجاره ی یک مسکن نقلی و الزامات اولیه زندگی (غذا و لباس) را نداشته باشد و راغب به ازدواج هم باشد، می توان عامل اقتصادی را مانع ازدواج قلمداد نمود که البته در شرایط اقتصادی حاضر، نمی توان این عده را نادیده انگاشت، اگر چه بسیاری از افراد حتی اگر مقدمات ضروری ازدواج را نیز داشته باشند به دلایل فرهنگی که در بالا ذکر شد، آن را به تأخیر خواهند انداخت.

نتیجه: اگر چه مشکلات فرهنگی عامل اصلی بالارفتن سن ازدواج هستند، لیکن با توجه به این که اصلاحات فرهنگی و فرهنگسازی بسیار دشوار و زمان بر هستند، به نظر می رسد دولت باید درکوتاه مدت روی حل موانع اقتصادی ازدواج، برنامه ریزی جدی کرده و ضمن آن، برای رفع موانع فرهنگی ازدواج نیز با انسجام و استمداد از سایر نهادهای فرهنگی نیز گام بردارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۲ ، ۰۰:۲۰
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۸ ق.ظ

صفتی به نام قابل پیش بینی بودن

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از صفاتی که بعضاً به اشتباه یک صفت ستودنی تلقی می شود غیر قابل پیش بینی بودن است، برخی گمان می کنند هر چه فردی غیرقابل پیش بینی تر باشد، موفق تر است، در حالی که نگاهی به سیره ی اهل بیت (س) نشان می دهد که اطرافیان و حتی دشمنان ایشان، به راحتی ایشان و حرکات شان را شناسایی می کردند، به نحوی که عمروعاص با توجه به شناختی که از حیا و تقوای حضرت علی (ع) سراغ داشت، با برهنه شدن توانست از شمشیر ایشان جان سالم به در برد و یا کسانی که پیامبر، حضرت امیر و یا ائمه اطهار علیهم السلام را مورد جسارت قرار می دادند، از بخشش و صبر ایشان اطمینان داشتند و یا کسانی که قرارداد و یا عهدی با ایشان منعقد می کردند، یقین داشتند که هرگز ایشان آن عهد را نقض نخواهند کرد؛ حتی آنها که حضرت امیر را مجبور به پذیرش حکمیت (در جنگ صفین) کرده بودند وقتی که اظهار پشیمانی و کسب تکلیف از حضرت امیر کردند، حضرت امیر از همان حکم ظالمانه (در خلع خلافت ایشان) عدول نکردند.

و اما چه می شود که برخی گمان می کنند غیرقابل پیش بینی بودن صفت خوبی است؟! پاسخ در آثار و نتایج این خوی است، کسی که غیرقابل پیش بینی باشد انسان ترسناکی است، در مواجهه با او باید خیلی احتیاط کرد که مبادا آسیبی به جان و مال و آبروی انسان برسد. مردم معمولی از سر راه افرادِ غیرقابل پیش بینی کنار می روند تا مبادا آسیبی به ایشان برسد و این چنین است که برخی افراد اصرار دارند از خودشان نمایشی بدهند که کسی نتواند رفتار ایشان را پیش بینی کند، مثلاً در جایی که اصلاً‌ مسئله ی مهمی رخ نداده است، الکی طوری خودشان را عصبانی و تهاجمی نشان می دهند که فرد مقابل حساب کارش را بکند و یا واکنش هایی از خود نشان می دهند که تناسبی با کنش ها ندارند و این رفتار غیر اخلاقی، متأسفانه چه در خانواده و چه در اجتماع و چه در سیاسیون بسیار دیده می شود.

بحث قابل پیش بینی بودن روی دیگری هم دارد، برخی شدت رفتارشان قابل پیش بینیست، یعنی همه می دانند کوچکترین برخوردی با شدیدترین واکنش ایشان روبرو می شود و یا در برابر شدیدترین برخوردها نیز جرأت هیچ واکنشی ندارند، یقیناً این چنین قابل پیش بینی بودنی نیز، مطلوب نیست و این نیز از آن جهت که مردم از چنین افرادی می هراسند و یا این که ایشان همواره مورد بی احترامی واقع می شوند، فاقد ارزش و اعتبار است و تنها در آنجایی که قابل پیش بینی بودن ستودنی و ارزش تلقی می شود که بر پایه منطق و انصاف باشد و این چنین افرادی اگر چه کسی از ایشان نمی هراسد و اگر چه به راحتی حقوق شان مورد تعدی قرار می گیرد، ولی برای همگان قابل اعتماد و محترم شناخته می شوند و تنها جایی که غیرقابل پیش بینی بودن اعتبار دارد، در مواجهه با دشمن است و حدودش هم این است که نباید اخلاق و انسانیت را زیر سوال ببرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۰۸
سیاوش آقاجانی