بسم الله الرحمن الرحیم
امشب برنامه امروز دیروز فردا با حضور آقای دکتر علی باقری به نمایندگی از دکتر جلیلی و آقای دکتر محمود واعظی به نمایندگی دکتر روحانی برگزار شد. در این برنامه مباحث مختلفی مطرح شد که شاه بیت مباحث، موضوع سیاست خارجی و تفاوت دیدگاه ها و عملکردهای دکتر جلیلی و دکتر روحانی بود، دو شخصیتی که با یک سمت حساس و دو رویکرد متفاوت مواجهه داشته اند.
آقای دکتر باقری نامه ی دکتر حسن روحانی را خطاب به محمد البرادعی خواند که در آن اشاره شده بود که علی رغم این همه عقب نشینی، مذاکره کنندگان غربی، شروط شرم آوری برای ایران قائل شده اند که از کاپیتولاسیون نیز وقیح تر است، ولی آقای واعظی این مسئله را موجب جلوگیری از حمله نظامی به ایران دانست و در یک اقدام تهاجمی دکتر جلیلی را به بهانه ی سیاست های خارجی دولت احمدی نژاد به میز محاکمه کشاند و قطع رابطه با سایر کشورها را مانند طالبان دانست و تشدید تحریم ها را ناشی از ادبیات سیاست خارجی دولت آقای احمدی نژاد دانست. آقای واعظی همانند آقای روحانی تحریم ها را به سیاست خارجی ایران حواله داد و شرایط اقتصادی سخت کشور را نیز ناشی از آن سیاست های خارجی اشتباه دانست؛ متأسفانه آقای باقری، دکتر جلیلی را از سیاست خارجی احمدی نژاد مبرا دانست و این در حالی بود که واعظی، دکتر جلیلی را باتوجه به جایگاه حساس شان در تمام مسائل اقتصادی، سیاسی و داخلی کشور، موثر و مقصر معرفی نمود که البته متأسفانه این حرف ها بدون این که وقتی برای پاسخگویی برایش داده شود، به دلیل اتمام وقت بدون پاسخ ماند که طبق عرف معمول در مناظرات باید در حد 1 دقیقه برای پاسخ به این حرفها وقت تعیین می شد که متأسفانه نشد، به همین دلیل در پاسخ به اظهارت آقای واعظی و مباحث مطروحه در خصوص سیاست خارجی پس از یک مقدمه کوتاه، مواردی را تقدیم می کنم:
دولت نهم بیشترین استفاده را از کلمه ی هلوکاست نمود و در عین حال در تاریخ 29 تیر 1387 با پافشاری و مقاومت جانانه در سیاست خارجی و مذاکرات هسته ای، موفق به انجام اولین مذاکرات بدون پیش شرط با گروه 5+1 و با حضور نماینده آمریکا در ژنو 1 و سپس در تاریخ 9 مهر 88 در ژنو 2 گردید که با توافق بر مبادله سوخت 3 و 5 درصد با سوخت 20 درصد همراه شد، ولی با برگزاری انتخابات 22 خرداد 88 و ملتهب شدن فضای کشور پس از انتخابات عملاً پیشنهاد مبادله تا ماهها با تعلل مواجه و کشور تصمیم به تولید سوخت 20 درصد گرفت؛ بروز فتنه 88 با آن شور عجیب و حماسی به جای این که موجب تقویت ایران و تضعیف جایگاه مذاکره کنندگان 5+1 گردد به دلیل امیدی که غرب به مشکلات داخلی ایران پیدا کرد، عملاً تا 15 ماه مذاکرات را تعطیل و وضع تحریمهای جدید و سخت گیرانه را در دستور کار قرار داد و این در شرایطی بود که دولت از گفتمان هلوکاست نیز فاصله می گرفت. این مسائل نشان می دهد که:
1- ایران با طرح هلوکاست توانست به مذاکرات بدون پیش شرط و به مرز مبادله سوخت دست یابد و تحریمها در زمانی تشدید شد که طرح هلوکاست در سیاست خارجی دولت به اقل کاهش یافته بود و این نشان می دهد که ما با طرح سوالات هلوکاست امتیاز گرفتیم و با کاهش طرح آن تحریم شدیم، این نشان می دهد که سیاست فعال خارجی بیش از سیاست مصلحت جویانه و سازشکارانه و منفعلانه پاسخ می دهد.
2- نقش فتنه در حالی از سوی روحانی و نماینده ی وی نادیده انگاشته می شود که ایشان خود را نماینده ی هاشمی و خاتمی دو حامی اصلی فتنه می داند. فتنه 88 در روند مذاکرات و تغییر رویه به سمت تحریم نقش غیرقابل انکاری دارد که 15 ماه تعطیلی جلسات مذاکره بیانگر این مسئله است و به یقین به کسانی بر می گردد که با تهمت زشت تقلب به نظام، هزینه ی کلانی را به اقتصاد، سیاست داخلی، سیاست خارجی و رفاه مردم وارد نمودند؛ از یک سو سرودست شکستن برای حضور در انتخابات 92 نشان داد که تهمت تقلب، تلخ ترین خیانت به کشور بود و از یک سو نشان داد که خائنان به کشور نه تنها خود را بدهکار کشور و مردم نمی دانند بلکه در پی انتقام و مطالبه هستند!!!
3- آنچه که بعد از فتنه موجب مشکلات اقتصادی شد، سوء مدیریت داخلی و همپا نبودن مدیریت داخلی کشور با سیاست خارجی آن بود، چرا که سیاست خارجی در حد المپیک بود و مدیریت داخلی با توجه به متمایل شدن دولت احمدی نژاد از دلسوزان و کادر متخصص به سمت حاشیه پردازان و منحرفان در حد پاراالمپیک! و این ضعف در مدیریت داخلی کشور نباید موجب شود مثبت بودن سیاست خارجی کشور به نقطه ضعف تشبیه شود. عملکرد مذاکره کنندگان بارها در دولت نهم و دهم از سوی رهبر معظم انقلاب به مورد تأیید کامل قرار گرفت و حتی رهبر معظم انقلاب فرمودند که اگر در سال های قبل خیال شان از مذاکره کنندگان مطمئن نبود در این سالها خیال شان راحت بود.
4- طرح سوال چالشی در مورد هلوکاست نه تنها آنطوری که آقای واعظی گفتند موجب مظلومیت اسرائیل نشد بلکه ماهیت و مشروعیت اسرائیل را با چالشی جدی مواجه کرد، به حدی که عصبیت این چالش در بحران های داخلی اسرائیل، حملات عصبی به غزه و لبنان و شکستهای مفتضحانه ی 33 روزه و 22 روزه و 8 روزه، دلقک بازی نتن یاهو در سازمان ملل و حتی بروز اختلافات بین اسرائیل و آمریکا منجر شد.
5- تشبیه ایران حاضر با طالبان از سوی نماینده روحانی و اصرار و تکرار مطرود بودن و قهر بودن ایران در مقابل جامعه جهانی و افتخار به مواجهه با چند مقام دولتی اروپایی در دولت اصلاحات، نشان از عمق انحرافات روحانی و عارف دارد. ایشان به وقیح ترین حالت، مقبولیت ایران را در ریاست بر جنبش عدم تعهد و تأثیرگذاری ایران را در مسائل جهانی از عراق تا افغانستان و سوریه و بیداری اسلامی و حضور در آمریکای جنوبی و یارگیری در کشورهای ضدامپریالیستی انکار می کند. گویا جریان اصلاحات جز غرب و آمریکا سایرکشورها را کشور حساب نمی کنند و چقدر سریع در ذهنم مجسم می شود که مجلس اصلاحات چگونه به دولت اصلاحات اخطار کرد که حالا که جامعه جهانی به عراق حمله کرده است نباید مخالف بود، حتی باید حمایت هم کرد!!! و منظورشان از جامعه ی جهانی همان آمریکا و انگلیس و چند نوچه شان بود و گویا همچنان هست!!!
6- روحانی و نماینده ی وی که سیاست های سازش گونه ی خود را معطوف به نظر رهبری می کنند و هرگز از نارضایتی رهبر از عقب نشینی ها حرفی نمی زنند، نمی گویند که اکنون که نظر رهبری بر مقاومت و امتیاز ندادن است پس چرا دم از سازش می زنند؟! چرا نمی گویند که آیا همچنان درآینده سیاست های سازشکارانه خود را متوجه رهبری خواهند کرد؟! چرا نمی گویند که میزان ولایت مداری شان در آن زمان نیز همینگونه بوده است یا اکنون به اینجا رسیده اند؟!