انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جریان انحرافی» ثبت شده است

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۳۳ ق.ظ

یک جمله با آقای مشایی

بسم الله الرحمن الرحیم

محمود احمدی نژاد و مشایی

آقای مشایی گفته اند که *تعریف های احمدی نژاد پدر مرادرآورد*، این یعنی که اگر احمدی نژاد از ایشان تعریف نمی کرد وضعیت بهتری داشتند!! کلام من با آقای مشایی این است:

جناب مشایی! اگر آقای احمدی نژاد تمام حیثیتش را پای شما نمی ریخت، کسی حتی شما را نمی شناخت، الان مدعی شده اید که تعریف های احمدی نژاد پدرتان را درآورده است؟!!! انگار اوهام تان تمامی ندارد!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۳۳
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۵۸ ب.ظ

اسفندیار شاهنامه فردوسی یا اسفندیار رحیم مشایی؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

سخنان اخیر آقای مشایی در جشنواره شعر بهار مواردی داشت که با ذکر عین جملاتشان از سایت ایرنا "اسفندیارم، اما کینه ای از رستم در دل ندارم"، توضیحاتی را در حاشیه شان تقدیم می کنم:

اسفندیار رحیم مشایی مشاور رییس جمهوری، با بیان اینکه اسفندیارم، اما کینه ای از رستم در دل ندارم، گفت: فصل حماسه، فصل پاک کردن کینه ها و زدودن نفرت هاست؛ بنابر این ما باید با هم تاریخ پر عظمت کشورمان را بسازیم.

وقتی کسی مدام اصرار دارد مبهم حرف بزند در واقع خودش به بقیه حق تفسیر و تأویل می دهد و اینجا اگر آقای رحیم مشایی خودش را به اسفندیاری تشبیه کرده است که از رستم کینه ای به دل ندارد، در واقع به مخاطب اجازه می دهد که خودش مصداق رستم را بشناسد، براستی رستم کیست؟!! آیا آقای احمدی نژاد است؟! آیا امام زمان است؟!! جواب هیچیک از این دو نیست چرا که چه دلیلی برای وجود تنفر از این دو وجود دارد؟!! کسی که هم مقام پدری بر اسفندیار داشته باشد و هم با او جنگیده باشد؟!!! جواب جز ولی فقیه چه می تواند باشد؟!!

بحث دیگر این که آیا اسفندیار ما بر اسفندیار فردوسی هیچ ارجحیتی دارد؟!! آیا اگر اسفندیار رستم را می شناخت (که پدرش است) می توانست از او کینه به دل بگیرد؟!! آیا این که کسی از پدرش کینه به دل نداشته باشد جای افتخار دارد یا وظیفه است؟!! آیا باید از پدر کینه بردل نداشت یا باید از او تبعیت کرد؟!! آیا جمله بعدی ایشان که فصل حماسه را با پاک کردن کینه ها و نفرت ها میسر می داند خطاب به کسیست که این فصل را حماسه نام نهاده است؟! دقیقاً منظور مشایی و احمدی نژاد از این گونه صحبت کردن چیست؟!!! 

رحیم مشایی با بیان این نکته که اگر دوستانی هستند که مایلند همچنان از عنوان بهار برای تحقق خواسته های سیاسی بهره ببرند من مانع آن نیستم، گفت: جایگاه رفیع بهاری یعنی وجود مقدس امام زمان (عج) - این حقیقت آشکار - فراموش نشود.

آقای مشایی در این جملات با سرعت تمام فرار به جلو کرده اند، با نزدیک شدن به انتخابات، کلمه ی بهار به نهایت حد استفاده در فرهنگ واژگان رییس جمهور و حلقه ی انحرافی رسیده است و با این وجود این ادعا که منتقدان قصد استفاده ی سیاسی از واژه بهار را دارند، خنده دار به نظر می رسد! ادعایی که در دفاع از خود، به دروغ متوسل شده است و در حمله به دیگران، به تهمت.

امروزه باید این نکته را بیان کنم که دچار سوء تفاهم نشود، اگر به بهانه بهار از اسفند دعوت می کنند، یادمان نرود اسفند پشت به زمستان و رو به بهار دارد. رحیم مشایی، با بیان این مطلب که شماری از من می پرسند چرا این همه تو رو بهانه می کنند، اظهار داشت: گناه این است که من یار اسفند هستم.
مشاور رییس جمهوری در ادامه اضافه کرد: از قدیم الایام مردان و زنان عادت کرده اند که چشم بد را با سوزاندن ما(اسفند) از خود دور کنند. کما اینکه کسانی باشند تا بسوزند تا چشمان بد، ساحت قدسی مردان و زنان پاک، هوشیار و با بصیرت ایران سرافراز اسلامی در امان بماند که این افتخار بزرگی است.

این جملات نهایت حدیث نفسی است که یک عارف!!! می تواند از خود به نمایش بگذارد، این که کسی اسم خود را این گونه بهانه ای برای تعریف و تمجید از خودکند در نوع خود جالب است!!! این که کسی اسم زمستانی اش را بتواند به عنوان دلیل بهاری بودنش مطرح نماید!!! ایشان می توانستند اینگونه برداشت کنند که بهار انسان کامل نمی آید مگر این که از اسفند و اسفندیار ها گذشته باشیم!!! براستی چگونه می توان از کسی که اینگونه مبهوت کمالات خویش است توقع داشت تا به رییس جمهور بگوید که این همه تعریف ناحق از او نکند؟!!!

رحیم مشایی، با ذکر این نکته که انسان رو به تعالی و کمال در حال حرکت است، گفت: هر چه به سمت آینده پیش می رویم انسان به سمت رشد و تعالی دست پیدا می کند و جلوه های بالاتری از خداوند در انسان تجلی می کند.

این که بعد از ظهور امام زمان انسان به سمت رشد و تعالی می رود حرف معقول و مستندیست، اما این سخن که هرچه به سمت آینده می رویم نیز همینطور باشد با مصداق این آیات سوره واقعه منافات دارد که :

وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ?10?، أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ?11?، فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ?12?، ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِینَ ?13?، وَقَلِیلٌ مِّنَ الْآخِرِینَ ?14?

وی ادامه داد: ما اگر عادت کنیم سخن و منطق ما شبیه خدا شود، احساسمان که اقتضای ایمان به خدا باشد بدون تردید نفرت، جنگ و حسد خود به خود حذف می شود.

در توضیح این سخن آقای مشایی باید عرض کنم که ما هرچقدر هم که مومن باشیم، هرچقدر هم که به خدا نزدیک باشیم بازهم جنگ تمام نخواهد شد، هرگز حتی نفرت نیز از بین نخواهد رفت بلکه اینها هدفمند خواهند شد، مومن برای خدا محبت می ورزد و برای او نیز دشمن می دارد و می جنگند چرا که همواره کسانی نیز وجود خواهند داشت که با جبهه ایمان دشمن باشند و به تقویت جبهه کفر و شرک می پردازند و شرط حفظ و اثبات ایمان همین جنگیدن و دشمن داشتن و اشداء علی الکفار بودن در کنار رحماء بینهم است.

رحیم مشایی تاکید کرد: جنس انسان از جنس مهر و محبت است و وقتی محبت حاصل می شود، طبیعا آن روی سکه که معرفت است نیز آشکار می شود. معرفت بدون محبت هم معنا ندارد یعنی اینکه نمی شود معرفت باشد، اما محبت نباشد. 

در سخنان فوق آقای مشایی محبت را پیش نیاز معرفت می دانند و حال این که اصولاً محبت بدون معرفت حاصل نمی شود، یعنی  اول شناخت ایجاد می شود و بعداز شناخت است که محبت رشد می کند. این که کسی محبت را بر معرفت مقدم بدارد در واقع محبت کورکورانه و متعصبانه را ترویج می کند.

رییس مرکز ملی مطالعات جهانی شدن، با ذکر این نکته که در این دیار عارفان وارسته ای داریم و چه بسا عالمانی داریم که درس نخوانده عالم هستند، اظهار داشت: چقدر انسان هایی هستند که به خاطر عشق به اهل بیت (ع) به درجات بالایی از معارف دست یافتند و همین که توانستند خیالات باطن را کنار بزنند، به طهارت دست یافته اند.

این مسئله نیز ایراد دارد، چرا که عشق به اهل بیت بدون معرفت ایجاد نمی شود، اول معرفت باید باشد تا عشق واقعی ایجاد شود و بسیار به ظاهر عشق هایی که به گمراهی، غلو و تعصب ختم شدند، تنها به این دلیل که بدون معرفت حاصل شده بودند، نمونه اش مداحانی که خودشان را عاشق دیوانه وار اهل بیت می دانستند ولی کفر می گفتند. اصلاً این همه اصرار آقای مشایی به مقدم بودن احساس، عشق و محبت بر معرفت از عرفان های اشتباه نشأت می گیرد، خداوند در حدیث قدسی اینچنین می فرماید:

 مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی، وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی، وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی،وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ ، وَ مَن عَشَقتَهُ قَتَلتَهُ ، وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلَیَّ دیََتَهُ ، وَ مَن عَلَیَّ دیَتَهُفَاَنَا دیَتَهُ ... "

اصولاً هیچ محبت و هیچ عشقی بدون شناخت حاصل نمی شود و این یکی از اشتباهات اساسی است که در کلام آقای مشایی به چشم می آید و البته این حرف ها در آثار امثال پائولو کوئیلو و عرفان های نوظهور و به قول بعضی ها در "مومن های منبر ندیده" زیاد دیده می شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۵۸
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۳:۵۴ ب.ظ

جریان ساکتین انحراف چیست؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

مدتیست که در کنار واژه ی "ساکتین فتنه"، برخی از عبارت "ساکتین انحراف" و بعضاً برخی نیز فقط از همین واژه استفاده می کنند، لذا برآن شدم تا در این مطلب به این واژه، اصالت آن و اهدافی که از بکارگیری آن دنبال می شود، بپردازم.

برکسی پوشیده نیست که قرابت فکری آقای احمدی نژاد به استاد مصباح و ولایت مداری از ولایت فقیه در اوایل دولت نهم چقدر غلیظ بود و این که برخی از نزدیکان و حامیان اصلی آقای احمدی نژاد از شاگردان و طرفداران استاد بودند و حتی استاد اخلاق دولت و معاونت امور روحانیت احمدی نژاد نیز از شاگردان برجسته ی استاد انتخاب شده بودند، اما به تدریج با تغییرات رفتاری که به واسطه ی نفوذ مشایی در احمدی نژاد رخ داد، استاد مصباح و شاگردانشان ابتدا از در نصیحت وارد شدند و پس از بی التفاتی به نصایح، روابط به قطع کامل منجر شد.

فردی مانند سقای بی ریا که معاون احمدی نژاد در امور روحانیت بود، پس از خروج از دولت، بعدها مسائلی از نحوه ی تفکر و نفوذ مشایی در مورد احمدی نژاد بیان کرد که هرگز نیز پاسخ یا تکذیبی در خصوص آنها شنیده نشد، مانند سخن مشایی مبنی بر الهام در خصوص لزوم نام بردن از هاشمی در مناظره انتخاباتی توسط احمدی نژاد، مواردی که در کنار بحث هاله ی نور و مباحثی مانند مکتب ایرانی، نشان از برخی اظهارات برگرفته از ماوراءطبیعت و انحرافات فکری داشت.

با عمیق تر شدن تغییرات احمدی نژاد و آشکار شدن آنها در تعلل در عزل مشایی و خانه نشینی در مورد وزارت اطلاعات مصلحی، اظهارت آقای مصباح و هشدارهای ایشان رنگ و بوی تیزتری یافت تا آنجا که حتی احتمال بکارگیری  از نیروهای ماواری طبیعی را در مورد این تغییر رفتار آقای احمدی نژاد محتمل دانست، البته برخی با رد و حتی تمسخر این مسئله فراموش کردند که وجود اینگونه موارد حتی در قرآن مجید نیز در چند سوره مانند سوره فلق تصریح شده است!!

به تدریج با فاصله یافتن احمدی نژاد از استاد مصباح و طرد جریان های قریب به استاد از دولت و حتی بروز و تشدید لجاجت در برخی مسائل از سوی آقای احمدی نژاد، مهجورین و معزولین گرد استاد گردآمده و جبهه پایداری را تشکیل دادند. از اهداف و شعارهای اولیه تشکیل جبهه پایدرای یقیناً همین جلوگیری از انحراف در مسیر گفتمان سوم تیر بود که توسط مشایی و احمدی نژاد دنبال می شد و البته با توجه به دستور مقام معظم رهبری مبنی بر محورقرار ندادن گفتمان انحراف، جبهه پایداری در راستای هدف مقدس خود، به صورت تشکلاتی و با برنامه وارد انتخابات مجلس شورای اسلامی شد و علی رغم سابقه ی کم، موفقیت خوبی بدست آورد ولی گفتمان اصولگرایی سنتی از انحراف احمدی نژاد و مشایی سوءاستفاده کرد و نفی آن جریان را برخلاف رویه جبهه پایداری، صرفاً در بازگشت به گذشته و همان اصولگرایی سنتی از جنس علی لارجانی و باهنر و .... دنبال نمود. اصولگرایی سنتی که از همان ابتدا با گفتمان احیای انقلاب و انقلابی گری و ساده زیستی و تواضع در برابر مردم و اصالت به خدمتگزاری و مخالفت با سهم خواهی و رانت مشکل داشتند جریان انحرافی را بهانه کردند تا همان گفتمان سابق اصولگرایی را معیار قرار دهند و غیر آن را طرد کنند، جریانی که حتی این کلام شفاف رهبر که "رییس جمهور جدید باید امتیازات رییس جمهور حاضر را داشته و نکات منفی اش را نداشته باشد" را گویا ناشنیده گرفته اند و با یک عقب گرد کامل قصد دارند امتیازاتی چون تلاش و ساده زیستی و استکبار ستیزی و انقلابی گری و عدالت محوری را نیز انحرافی جلوه دهند!!!

این بار جالب بود که همان گروه که مدعی اصولگرایی بودند و در فتنه نیز نقش خنثی و به قول خودشان بی طرفی و بعضاً محرک داشتند و همان ها که در بحث قوت یافتن و مطرح شدن مشایی و لجاجت های احمدی نژاد در دولت نهم نقش داشتند و همانها که در همه ی این خصلت ها یعنی موضع نگرفتن در مقابل فتنه و بزرگ کردن حواشی از جنس مشایی و لجاجت با دولت و سنگ اندازی در کارهایش، مورد انتقاد رهبری قرار گرفته بودند، در مقابل کسانی که با ولایت مداری و بصیرتِ مثال زدنی خود، هم در مقابل فتنه صریح موضع گرفتند و هم در مقابل انحراف، از در تبیین و برائت درآمدند و این جریان مقدس را که اصولاً با ساکت بودن (جز به امر رهبر) هیچ میانه ای نداشته و ندارد را به ساکتین انحراف ملقب کردند!!! مبدعان عبارت ساکتین انحراف، اصلاً توجه ندارند که رهبر معظم انقلاب، تا زمانی حتی پس از آشکار شدن نفوذ جریان انحرافی، از بزرگ کردن و واردکردن این جریان به مرکز اخبار کشور منع می نمودند. اکنون خروسان نابهنگامی که با مصلحت اندیشی های خود در برابر دستور رهبر مبنی بر تبیین فتنه در گاهِ فتنه و به حاشیه بردن جریان انحرافی در بدو آن، تمرد کردند، ولایت مدار ترین و بصیرترین جریان موجود را متهم به کم کاری درحق ولایت می کنند!!!!

شاید برخی بگویند منظور از ساکتین انحراف استاد مصباح و شاگرادان ایشان نیست بلکه منظور کسانی هستند که در زمان منحرaف شدن دولت در کابینه حضور داشته و با آن فعالیت داشتند، اما این بار نیز ساکت انحراف وجه تسمیه ای ندارد، چرا که همگی می دانیم میان کسانی که در جبهه پایداری گردآمدند هیچ یک از وزرای سابق احمدی نژاد به خاطر ضعف یا جرم برکنار نشدند و ایشان اگر در برابر دخالت های جریان انحرافی در امور وزارت خانه های خود کنار می آمدند، جایگاه شان را تثبیت می کردند و حال این که این وزرا نه تنها در مقابل نفوذ جریان انحرافی در حیطه ی وزارت خود بلکه در حیطه ی دولت نیز از خود واکنش نشان دادند که عزل یک باره چند وزیر در جریان مخالفت با مشایی یکی از آن موارد بود.

جالب است که حافظه تاریخی و یا حیای سیاسی برخی سیاسیون چقدر ناکارآمد است که برخی از آنها لفظ فتنه گر را زیر سوال بردند و برخی منکر ساکتین فتنه شدند و برخی نیز منکر هرگونه انحراف و برخی نیز واژه ساکت انحراف را به کسانی نسبت دادند که هم در برابر فتنه و هم در برابر ساکت فتنه و هم در برابر انحراف، مواضع علنی و عملی گرفتند و به همین دلیل اصلاً چیز عجیبی نیست که هر سه ی این جریان ها یعنی انحراف، ساکتین فتنه و جریان انحرافی از جبهه پایداری و قائلان به ادامه ی گفتمان سوم تیر دل خوشی نداشته باشند.

در پایان توصیه ام به جریان های سیاسی این است که حقایق آشکار سیاسی این چندساله را تحریف نکرده و حافظه تاریخی ملت را دست کم نگیرند و بجای پوزش از اشتباهات خود و پذیرش و برائت از اشتباهات دوستان شان، با تهمت، دروغ و تخریب دیگران برای احیای اعتبار خویش به دنبال توجیه نگردند، چرا که اینچنین، تنها صفات بد قبلی خود در ترس و قدرت طلبی و قصور در ولایت مداری و بصیرت را به صفات بد جدید یعنی همانا دروغ و تهمت، اضافه می کنند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۵۴
سیاوش آقاجانی