بسم الله الرحمن الرحیم
سخنان اخیر آقای مشایی در جشنواره شعر بهار مواردی داشت که با ذکر عین جملاتشان از سایت ایرنا "اسفندیارم، اما کینه ای از رستم در دل ندارم"، توضیحاتی را در حاشیه شان تقدیم می کنم:
اسفندیار رحیم مشایی مشاور رییس جمهوری، با بیان اینکه اسفندیارم، اما کینه ای از رستم در دل ندارم، گفت: فصل حماسه، فصل پاک کردن کینه ها و زدودن نفرت هاست؛ بنابر این ما باید با هم تاریخ پر عظمت کشورمان را بسازیم.
وقتی کسی مدام اصرار دارد مبهم حرف بزند در واقع خودش به بقیه حق تفسیر و تأویل می دهد و اینجا اگر آقای رحیم مشایی خودش را به اسفندیاری تشبیه کرده است که از رستم کینه ای به دل ندارد، در واقع به مخاطب اجازه می دهد که خودش مصداق رستم را بشناسد، براستی رستم کیست؟!! آیا آقای احمدی نژاد است؟! آیا امام زمان است؟!! جواب هیچیک از این دو نیست چرا که چه دلیلی برای وجود تنفر از این دو وجود دارد؟!! کسی که هم مقام پدری بر اسفندیار داشته باشد و هم با او جنگیده باشد؟!!! جواب جز ولی فقیه چه می تواند باشد؟!!
بحث دیگر این که آیا اسفندیار ما بر اسفندیار فردوسی هیچ ارجحیتی دارد؟!! آیا اگر اسفندیار رستم را می شناخت (که پدرش است) می توانست از او کینه به دل بگیرد؟!! آیا این که کسی از پدرش کینه به دل نداشته باشد جای افتخار دارد یا وظیفه است؟!! آیا باید از پدر کینه بردل نداشت یا باید از او تبعیت کرد؟!! آیا جمله بعدی ایشان که فصل حماسه را با پاک کردن کینه ها و نفرت ها میسر می داند خطاب به کسیست که این فصل را حماسه نام نهاده است؟! دقیقاً منظور مشایی و احمدی نژاد از این گونه صحبت کردن چیست؟!!!
رحیم مشایی با بیان این نکته که اگر دوستانی هستند که مایلند همچنان از عنوان بهار برای تحقق خواسته های سیاسی بهره ببرند من مانع آن نیستم، گفت: جایگاه رفیع بهاری یعنی وجود مقدس امام زمان (عج) - این حقیقت آشکار - فراموش نشود.
آقای مشایی در این جملات با سرعت تمام فرار به جلو کرده اند، با نزدیک شدن به انتخابات، کلمه ی بهار به نهایت حد استفاده در فرهنگ واژگان رییس جمهور و حلقه ی انحرافی رسیده است و با این وجود این ادعا که منتقدان قصد استفاده ی سیاسی از واژه بهار را دارند، خنده دار به نظر می رسد! ادعایی که در دفاع از خود، به دروغ متوسل شده است و در حمله به دیگران، به تهمت.
امروزه باید این نکته را بیان کنم که دچار سوء تفاهم نشود، اگر به بهانه بهار از اسفند دعوت می کنند، یادمان نرود اسفند پشت به زمستان و رو به بهار دارد. رحیم مشایی، با بیان این مطلب که شماری از من می پرسند چرا این همه تو رو بهانه می کنند، اظهار داشت: گناه این است که من یار اسفند هستم.
مشاور رییس جمهوری در ادامه اضافه کرد: از قدیم الایام مردان و زنان عادت کرده اند که چشم بد را با سوزاندن ما(اسفند) از خود دور کنند. کما اینکه کسانی باشند تا بسوزند تا چشمان بد، ساحت قدسی مردان و زنان پاک، هوشیار و با بصیرت ایران سرافراز اسلامی در امان بماند که این افتخار بزرگی است.
این جملات نهایت حدیث نفسی است که یک عارف!!! می تواند از خود به نمایش بگذارد، این که کسی اسم خود را این گونه بهانه ای برای تعریف و تمجید از خودکند در نوع خود جالب است!!! این که کسی اسم زمستانی اش را بتواند به عنوان دلیل بهاری بودنش مطرح نماید!!! ایشان می توانستند اینگونه برداشت کنند که بهار انسان کامل نمی آید مگر این که از اسفند و اسفندیار ها گذشته باشیم!!! براستی چگونه می توان از کسی که اینگونه مبهوت کمالات خویش است توقع داشت تا به رییس جمهور بگوید که این همه تعریف ناحق از او نکند؟!!!
رحیم مشایی، با ذکر این نکته که انسان رو به تعالی و کمال در حال حرکت است، گفت: هر چه به سمت آینده پیش می رویم انسان به سمت رشد و تعالی دست پیدا می کند و جلوه های بالاتری از خداوند در انسان تجلی می کند.
این که بعد از ظهور امام زمان انسان به سمت رشد و تعالی می رود حرف معقول و مستندیست، اما این سخن که هرچه به سمت آینده می رویم نیز همینطور باشد با مصداق این آیات سوره واقعه منافات دارد که :
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ?10?، أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ?11?، فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ?12?، ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِینَ ?13?، وَقَلِیلٌ مِّنَ الْآخِرِینَ ?14?
وی ادامه داد: ما اگر عادت کنیم سخن و منطق ما شبیه خدا شود، احساسمان که اقتضای ایمان به خدا باشد بدون تردید نفرت، جنگ و حسد خود به خود حذف می شود.
در توضیح این سخن آقای مشایی باید عرض کنم که ما هرچقدر هم که مومن باشیم، هرچقدر هم که به خدا نزدیک باشیم بازهم جنگ تمام نخواهد شد، هرگز حتی نفرت نیز از بین نخواهد رفت بلکه اینها هدفمند خواهند شد، مومن برای خدا محبت می ورزد و برای او نیز دشمن می دارد و می جنگند چرا که همواره کسانی نیز وجود خواهند داشت که با جبهه ایمان دشمن باشند و به تقویت جبهه کفر و شرک می پردازند و شرط حفظ و اثبات ایمان همین جنگیدن و دشمن داشتن و اشداء علی الکفار بودن در کنار رحماء بینهم است.
رحیم مشایی تاکید کرد: جنس انسان از جنس مهر و محبت است و وقتی محبت حاصل می شود، طبیعا آن روی سکه که معرفت است نیز آشکار می شود. معرفت بدون محبت هم معنا ندارد یعنی اینکه نمی شود معرفت باشد، اما محبت نباشد.
در سخنان فوق آقای مشایی محبت را پیش نیاز معرفت می دانند و حال این که اصولاً محبت بدون معرفت حاصل نمی شود، یعنی اول شناخت ایجاد می شود و بعداز شناخت است که محبت رشد می کند. این که کسی محبت را بر معرفت مقدم بدارد در واقع محبت کورکورانه و متعصبانه را ترویج می کند.
رییس مرکز ملی مطالعات جهانی شدن، با ذکر این نکته که در این دیار عارفان وارسته ای داریم و چه بسا عالمانی داریم که درس نخوانده عالم هستند، اظهار داشت: چقدر انسان هایی هستند که به خاطر عشق به اهل بیت (ع) به درجات بالایی از معارف دست یافتند و همین که توانستند خیالات باطن را کنار بزنند، به طهارت دست یافته اند.
این مسئله نیز ایراد دارد، چرا که عشق به اهل بیت بدون معرفت ایجاد نمی شود، اول معرفت باید باشد تا عشق واقعی ایجاد شود و بسیار به ظاهر عشق هایی که به گمراهی، غلو و تعصب ختم شدند، تنها به این دلیل که بدون معرفت حاصل شده بودند، نمونه اش مداحانی که خودشان را عاشق دیوانه وار اهل بیت می دانستند ولی کفر می گفتند. اصلاً این همه اصرار آقای مشایی به مقدم بودن احساس، عشق و محبت بر معرفت از عرفان های اشتباه نشأت می گیرد، خداوند در حدیث قدسی اینچنین می فرماید:
مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی، وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی، وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی،وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ ، وَ مَن عَشَقتَهُ قَتَلتَهُ ، وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلَیَّ دیََتَهُ ، وَ مَن عَلَیَّ دیَتَهُفَاَنَا دیَتَهُ ... "
اصولاً هیچ محبت و هیچ عشقی بدون شناخت حاصل نمی شود و این یکی از اشتباهات اساسی است که در کلام آقای مشایی به چشم می آید و البته این حرف ها در آثار امثال پائولو کوئیلو و عرفان های نوظهور و به قول بعضی ها در "مومن های منبر ندیده" زیاد دیده می شود.