انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسرائیل» ثبت شده است

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مظلومیت غزه

با توجه به شبهاتی که برخی به اصطلاح روشنفکران در بحث مظلومیت غزه وارد می کنند، لازم می دانم مطلبی را در پاسخ به برخی از این شبهات تقدیم نمایم:

1-  یکی از شبهاتی که دراین خصوص مطرح می کنند این است که “با توجه به این که شروع حمله ی رژیم صهیونیستی به غزه در اثر حرکات حماس بوده است، پس در واقع اسرائیل در این مسئله مظلوم واقع شده است و طبق گفته ی سران آمریکا و غرب، باید از خودش دفاع می کرده است”

پاسخ این شبهه در چند مرحله تقدیم می گردد:<** ادامه مطلب... **>

الف- اولین اشتباه در این استدلال این است که شروع دعوا را در ناپدید شدن 3 نفر از صهیونیست ها معرفی می کنند و حال این که شروع واقعی دعوا نه از این واقعه که از 60 سال پیش است، زمانی که صهیونیست ها به بهانه ی این که زمین های چند فلسطینی را خریدند، شروع کردند به اخراج فلسطینی ها، تخریب خانه های شان، شهرک سازی برای مهاجران یهودی دیگر کشورها و قتل فلسطینیان. آری شروع دعوا در این است که موجود نامشروعی به نام اسرائیل به همت به وجودآورندگان فاسدش، سرزمین فلسطین را غصب کرده و به باریکه ای که برای ساکنان آن مانده نیز تعدی می کند.

ب- حتی اگر بخواهیم از وقایع 60 سال پیش نیز فاصله بگیریم، بازهم نمی توانیم محاصره ی غیرقانونی و سخت این چندساله ی غزه را فراموش کنیم و فراموش کنیم که در این چندسال مردم غزه از بابت این تحریم ها چقدر در فشاربوده اند؛  چگونه اعمال این تحریم را می توان به صلح تعبیر نمود؛ اگر کمی انصاف داشته باشیم، اعمال محاصره ی اقتصادی اسرائیل بر مردم غزه با توجه به فشاری که به مردمش در تأمین مایحتاج شان وارد کرده است به مثابه ی یک جنگ سخت تلقی می شود.

پ- حتی اگر کسی بخواهد تاریخ را فراموش کند و مبداً دعوا را از ناپدید شدن 3 نفر صهیون بداند نیز این ادعا دو ایراد اساسی دارد، اولاً هیچ سندی در خصوص مقصر بودن حماس ارائه نشده است و ثانیاً حماس هرگز مسئولیت این مسئله را قبول نکرده است. در کدام منطقی می توان تنها براساس حدس و گمان وارد عملیات نظامی شد، جز این که این رژیم بمانند جنگهای 33 روزه، 22 روزه و 8روزه، از پیش برای شروع جنگ طرحی را اجرا کرده باشد؟!

ج- حتی اگر فرض این که حماس در کشتن 3 نفر نقش داشته است را بپذیریم نیز نمی توان حمله به غیرنظامیان غزه را توجیه کرد، چه کسی گفته است که یک رژیم مثلاً برای مجازات قاتلان 3 نفر از تبعه اش حق دارد اینچنین با انواع سلاح های غیرمجاز و کشتار جمعی به کشتن وسیع کودکان و غیرنظامیان روی آورد؟!

د- حمله ی موشکی حماس به اسرائیل ساعت ها پس از انواع حملات هوایی و توپخانه ای به غزه شروع شد و در ابتدا فقط با هشدارهای لفظی سران حماس همراه شد و تنها در زمانی که حماس از تشدید این حملات و عدم اراده ی اسرائیلی ها برای توقف آنها مطمئن شد در جهت ایجاد بازدارندگی و ایجاد هزینه برای اسرائیل شروع به پرتاب موشک به اسرائیل کرد.

2- شبهه ی دیگری که هم اکنون مطرح می شود این است که چرا حماس با طرح صلح مصر که تنها چند روز پس از موشک پراکنی های حماس مطرح شد موافقت نمی کند؟

پاسخ این شبهه آسان است، حماس در حمله ی قبلی به غزه نیز تعهداتی را متعهد شده بود که با توجه به حمله ی مجدد به غزه عملاً نشان داد که به آنها متعهد نبوده است، اینک تن دادن حماس به تعهدی که تنها به منظور نجات اسرائیل از حملات موشکی پیشنهاد شده است نمی تواند خواسته های حماس را تأمین کند، حماس حق دارد پایان محاصره نوار غزه و تعهد به عدم حمله به غزه را به عنوان بندهای توافق مطالبه کند چرا که اگر این جنگ با این همه شهید اگر بدون تأمین منافع مردم غزه به پایان برسد عملاً به معنی پایمال شدن خون شهدا و ادامه ی مشکلات مردم تلقی خواهد شد، به خصوص این که اینقدر تأسیسات زیربنایی غزه دچار آسیب گردیده است که جز با بازشدن مرزهای غزه امکان بازسازی آنها میسر نخواهد بود.

3- یکی دیگر از شبهات این است که “باتوجه به ناصبی بودن مردم غزه و دشمنی ایشان با شیعیان کشتن این افراد در نهایت به نفع ما خواهد بود و حتی کشتن کودکانی که در بزرگسالی به این دشمنی ها ادامه خواهند داد نیز موجه است”

الف- این شبهه در همان ابتدا با ایراد در فرض مسئله مواجه می شود، مسائلی مانند وجود میدان “ابن ملجم” در غزه که تکذیب شد و یا نشان دادن یک پرچم داعش در بین مردم غزه هرگز دلیلی برای اثبات ضدیت مردم غزه با شیعه نمی تواند به حساب آید همانطوری که سران حماس و مردم غزه همواره مردم ایران را دوست خود دانسته و متوجه انواع حمایت های ایران به ایشان بوده اند و ضمن اعتراف به آنها از ایران، صراحتاً بابت آنها از ایران قدردانی کرده اند.

ب- ایراد دیگر این شبهه این است که حتی اگر مردم غزه را ضد شیعه در نظر بگیریم بازهم نمی توانیم بگوییم که چون یک گروه در مسئله ای برحق نیستند پس در تمام دعواها برباطل باشند، این که در بین اهل سنت نیز به مانند شیعیان افراطیونی وجود دارند که همواره به دنبال ایجاد اختلاف و انشقاق بین مسلمانان هستند مسئله ای غیرقابل تکمان است اما این که به بهانه ی افراطیون ما نیز بخواهیم از درک حقیقت و عدالت فاصله بگیریم هرگز قابل بخشش نخواهد بود، در مسئله ی فلسطین این فقط مسلمانان نیستند که مظلوم واقع شدند بلکه حتی مسیحیان زیادی نیز توسط رژیم صهیونیستی آواره شدند و به این لحاظ رژیم صهیونیستی فارغ از دین و مذهب فلسطینیان یک رژیم ظالم، غاصب و سفاک است.

4- برخی از افراد بدون این که بخواهند غزه را مظلوم نشان دهند طوری صحبت می کنند که گویا “غزه و اسرائیل به اندازه ی هم مقصرند و اصلاً مسئله به ما ربطی ندارد چرا که هر دو بر سر زن و بچه بمب و موشک می ریزند”.

پاسخ به این سؤال نیز بدون در نظر گرفتن سابقه ی دعوای فلسطین و غزه میسر نیست، مردم رژیم صهیونیستی، یهودیانی هستند که از کشورهای دیگر برای حضور در اراضی غصب شده ی فلسطینیان گردآوری شده اند و به این لحاظ مثل مردم سایر کشورها نمی توان ایشان را مردم تلقی نمود، در واقع اسرائیل مردم ندارد بلکه تمام کسانی که به عنوان مردم اسرائیل قلمداد می شوند خودشان غاصب، متجاوز و مستحق اخراج از سرزمین فلسطین و مجازات هستند، مسئله ای که به هیچ وجه در مورد مردم غزه و فلسطین قابل تعمیم نیست چرا که مردم فلسطین مالکان و ساکنان اصیل سرزمین خودشان بوده و هستند و نه تنها سرزمینی را غصب نکرده اند بلکه مورد تجاوز نیز قرار گرفته اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۵۲
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۵ ب.ظ

شب هایی که جهان به سان غزه در آن خواب ندارد!

بسم الله الرحمن الرحیم
 

غزه

امشب دیدار رده بندی فوتبال جام جهانی است و هلند و آرژانتین برای کسب مقام سوم باهم خواهند جنگید، بلیط بازی در بازارسیاه به بیش از 3 هزار دلار فروخته می شود و شبکه های مختلف تلویزیونی از جمله صداوسیمای ما با مبالغ کلان حق پخش این مسابقه را خریده اند تا مردم شان بتوانند از دیدن یک مسابقه لذت ببرند و همه ی اینها تنها هر چهار سال یک بار محقق می شود، چهارسالی که دنیا برای آن میلیاردها پول صرف می کند، صدها مسابقه می دهد و  انتظار می کشد تا دوباره فرا رسد و …

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۰۵
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۵۸ ب.ظ

سخت ترین جنگ علیه اسلام، نرم است

بسم الله الرحمن الرحیم

در میان این همه نقشه های خصمانه اقتصادی و سیاسی برای اسلام و مسلمین، بزرگترین نقشه ی استکبار، از نوع نرم است. آمریکا و انگلیس، در قرن اخیر نسبت به ایجاد و تقویت فرق انحرافی اسلامی تلاش فراوانی کرده اند. دو فرقه وهابیت و بهاییت از بزرگترین و مورد حمایت ترین این فرقه ها هستند که هر دو حدوداً در 2 قرن اخیر ایجاد شدند، به این صورت که وهابیت از تسنن و بهاییت از تشیع استخراج گردیدند و به شدت مورد حمایت استعمار پیر انگلیس قرار گرفته و به سرعت رشد کردند. از مشخصات هر دوی این فرق، ساختار شکنی و پاگذاشتن روی اصول مسلم و مشخص اسلام است به نحوی که به راحتی کشتن مسلمانان و یا ازدواج با محارم و بسیاری از محرمات الهی در آنها مجاز شمرده می شود.

سرعت انشار و نزدیکی این دو فرقه به آمریکا، انگلیس و اسرائیل از مشخصات بارز آنهاست به نحوی که رسانه های رسمی و بودجه های کلانی در خصوص حمایت از این فرق مورد استفاده ایشان قرار می گیرد. وهابیت رسماً در عربستان و کشورهای دیگر عربی ریشه دواند و از همان تفکر، شاخه های خشونت طلبی مانند طالبان به خون ریزی در مسلمانان و آبرو ریزی از سیمای اسلام پرداختند. از سوی دیگر دقتی در پرسنل شبکه های تلویزیونی انگلیس مانند bbc  نشان می دهد که بسیاری از ایشان یا رسماً بهایی هستند و یا رسماً از ایشان حمایت می کنند.

در عصر حاضر هر دو فرقه ی انحرافی بهاییت و وهابیت در حال خدمت رسانی به اسرائیل هستند، به نحوی که دوستان اسرائیل را دوست خود گرفته و دشمنانش را دشمن خود می دانند که البته با توجه به این که اهل تسنن از اهل تشیع بیشترند، تعداد مسلمانانی که خواسته یا ناخواسته به تفکرات وهابیت دچار شده اند به مراتب بیش از کسانی هستند که به فرقه بهاییت گرویده اند، لیکن هر کدام با تمام قوای انسانی، مالی و رسانه ای خود در شیوع اعتقادات و انحرافات خود راسخند.

آمریکا، اسرائیل و انگلیس نه تنها از نیروهای انسانی، پول و خاک کشورهای وهابی و بهایی برای تحقق اهداف ضداسلامی و به خصوص ضدشیعی استفاده می کنند، بلکه از رفتارهای خشن، بی منطق و سوابق تروریستی ایشان کمال استفاده را انجام داده و اسلام را دینی خشن، بی منطق، تروریست پرور و خوددرگیر نمایش می دهند، در واقع استکبار از فرق بهاییت و وهابیت در جهت تضعیف اسلام و تقویت دشمنان اسلام کمک می گیرد و از تنفر و خشونت این فرق علیه اسلام استفاده کرده و اینگونه وانمود می کنند که اختلافات و جنگ هایی که در بلاد اسلامی رخ می دهد جنگ های مذهبی و قومیتی بین مسلمین است نه جنگ هایی که کفار علیه اسلام ترتیب می دهند.

از انحرافات دیگری که در عرصه ی حکومتی اسلامی وارد کرده اند تفکرات سکولار اسلامی است که نمونه اش را در ترکیه شاهدیم و می بینیم که این تفکر انحرافی نیز چگونه برخلاف ظاهرش که خودش را دشمن اسرائیل معرفی می کرد در خدمت اسرائیل و استکبار جهانی حرکت می کند.در کنار فرق وهابیت و بهاییت، برخی تفکرات انحرافی دیگری نیز وجود دارد که استکبار از پتانسیل همان ها نیز استفاده می کند و برایشان رسانه تأسیس می کند و آنها را مورد حمایت قرار می دهد، یکی از این تفکرات انحرافی، تفکرات تفرقه طلبانه افراطی بین اهل تسنن و اهل تشیع است به نحوی که ایشان را قانع می کند تا به مقدسان همدیگر توهین کنند و عملاً وقتی را که باید برای محکوم کردن دشمنان واقعی اسلام صرف کنند را صرف خصومت با یکدیگر کنند و اینقدر دشمن اصلی را فراموش می کنند که اصلاً حواسشان به شناخت انگیزه استکبار در دادن شمشیر رسانه برای تارومار کردن همدیگر بیندیشند.

کسی که از اسلام چیزی نمی داند و یا مسلمان شناسنامه ای است، شناختش از اسلام همان رفتار مسلمانان است و آن ها را نماد اسلام می داند، پس چگونه می تواند در حالی که بخشی از مسلمین سر برخی دیگر را می برند و مثله شان می کنند و اندامشان را می خورند و یا زنا را تحت لوای جهاد نکاح انجام می دهند را می بیند، نسبت به اسلام علاقه پیدا کند؟! اینگونه است که مسلمانان همدیگر را می کشند و تمایل سایرین را به اسلام کم می کنند و چه ضربه ای می تواند بهتر از این به اسلام وارد کرد؟! نقشه ای که استکبار تا اینجا به خوبی از آن استفاده کرده است و اکنون مسلمانان را گرفتار جنگهای نظامی، قومیتی، مذهبی و ... نموده است.

در حال حاضر معرفی اسلام ناب محمدی تنها در سایه علمای واقعی اسلامی میسر است و ای کاش همانطوری که علمای راستین شیعه این خطر را درک کرده و در جهت رفع  آن می کوشند، علمای بیدار اهل تسنن نیز کمر به همت کاهش اختلافات با سایر مسلمانان ببندند و همگی با هم افراطی ها و فرق انحرافی را طرد و رسوا نمایند و نگذارند که تکفیری ها، سکولارها، افراطیون و خشونت طلبان تبر به کمر اسلام بزنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۲ ، ۲۰:۵۸
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۰۹ ب.ظ

بدبینی منطقی به دیپلماسی احساسی

بسم الله الرحمن الرحیم

دقت نظر در شعارهای انتخاباتی و سیاستهای کلی دولت یازدهم در خصوص تقویت رویکرد مذاکره برای حل مشکلات کشور نشان می دهد که آقای روحانی 2 هدف برای مذاکرات دنبال می کند، هدف اول دولت تأثیرگذاری مستقیم بر دولت و کنگره آمریکاست و هدف دوم تأثیرگذاری غیرمستقیم با استفاده از قدرت رسانه و افکار عمومی (با تکیه بر ظالمانه بودن تحریمها) بر دولت و مجلس آمریکا، که این دو را در کنارهم و به صورت موازی در دستور قرار داده است و به خصوص از فرصت حضور در اجلاس سالانه سازمان ملل نیز در همین خصوص استفاده کرده است، که در این مطلب امکان تحقق هر یک از این اهداف را بررسی و در نهایت نتیجه گیری خواهم نمود:

1-  برای تحقق هدف اول که تأثیرگذاری مستقیم بر دولت آمریکاست، باید واقعیات و ملزومات را درنظر بگیریم، یکی از مسائل این است که به دور از خودفریبی، دلیل واقعی مخالفت آمریکا را با بحث هسته ای ایران تشخیص دهیم، به راستی آیا آمریکا و غرب نگران استفاده غیرصلح آمیز هسته ای است؟ آیا در هیچ یک از گزارش های متعدد آژانس، هیچ تخلفی گزارش گردیده است و یا همواره ضمن تأیید سلامت فعالیت ها، به صورت مبهم از نگرانی های مبهم سخن رانده شده است؟ آیا فتوای مقام معظم رهبری و نظرات رؤسای جمهور سابق و فعلی ایران و فرماندهان نظامی ایران در خصوص دکترین نظامی ایران اینقدر شفاف نبوده است که بشود به آنها اکتفا کرد؟ آیا ایران به صورت داوطلبانه و فراتر از تکالیف خود به بازرسی های گسترده تن نداده است؟ آیا دروغ بودن تمام ادعاهایی که تا کنون از تخلفات هسته ای ایران منتشر شد، اثبات نگردید؟ آیا جز این است که تمام شایعات دروغی که علیه برنامه هسته ای ایران منتشر گردیده اند، همگی از یک منبع مغرض و غیرمشروع به نام اسرائیل بوده است؟ اگر مشکل اصلی آمریکا بحث تشکیک در صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران است، پس چرا اصرار دارد تا مذاکره در خصوص این مسئله را با انبوهی از مسائل دیگر منطقه ای همراه و پیچیده سازد؟ اگر مشکل غرب بحث هسته ای ماست، پس چرا در تمام این دهه های قبل و بعد از انقلاب اینچنین با کودتای سخت و نرم و جنگ و ترور و تحریم مواجه بوده ایم؟ پاسخ گویی به مجموعه سوالات فوق نشان می دهد که اصولاً مشکل غرب و آمریکا و اسرائیل در خصوص برنامه هسته ای ایران نیست و بحث هسته ای ایران تنها یک بهانه ی مناسب برای فشار بر ایران و سیاست های اصولی اش است، سیاست هایی مانند مبارزه با استکبار، مشروع ندانستن اسرائیل، حمایت از مظلومان، صدور انقلاب و ... است که آمریکا را به نزاع با ایران می کشاند. حال سوال جدی این است که آیا می توان کسی را که خودش را به خواب زده است بیدار کرد؟‌ آیا همین شناخت صحیح از اصول و بهانه تراشی های آمریکا و سایه ی سنگین تقابل سیاستهای استکباری و استکبارستیزی نیست که رهبرمعظم انقلاب و کارشناسان را به یک بدبینی منطقی در خصوص به نتیجه رسیدن مذاکرات متقاعد کرده است؟

2-  هدف دوم دولت می تواند تأثیر گذاری غیرمستقیم بر دولت آمریکا با فشار از طریق رسانه ها و افکار عمومی باشد که این هدف نیز با اما و اگرهای جدی مواجه است، در گام اول به دلیل کم کاری جدی مسئولان رسانه ای ایران در نداشتن ماهواره رسانه ای مستقل و مطمئن، شاهدیم که همان معدود شبکه های ماهواره ای و خبری ایران نیز به گوش مردم آمریکا و غرب نمی رسد و ما به ناچار باید روی همان رسانه های غربی و آمریکایی حساب بازکنیم که آن هم به دلیل نفوذ جدی صهیونیزم بر رسانه های اصلی آمریکایی و غرب، با وجود برخی استثنائات مانند مقالات اخیر نیویورک تایمز، فرصت جدی و جریان ساز برای کشور ایجاد نمی کند و شاید علم بر این مسئله است که موجب گردیده تا دستگاه دیپلماسی دولت به استفاده از دیپلماسی عمومی و استفاده از شبکه های مجازی ترغیب گردد،‌ اما نباید فراموش کرد که همین شبکه ها نیز کاملاً صهیونیستی هستند و به اقرار خودشان در خدمت منافع دولت آمریکا و مورد استفاده ی سرویس های جاسوسی اسرائیل قرار دارند و این یعنی عملاً رسانه های آمریکایی و غربی فرصت چندانی برای تغییر افکار عمومی در آمریکا، برای ما ایجاد نخواهند کرد.

نتیجه: تأثیر گذاری مستقیم بر دولت آمریکا با توجه به این که اسرائیل تأثیرگذارترین ابزارها را در آمریکا و حتی انتخاب رییس جمهور و نمایندگان کنگره دارد، دامنه ای بین خوشبینی بیجا تا بلاهت را در بر دارد و تجربه نشان داده است که حتی با فرض این که افکار عمومی آمریکا تحت تأثیر رسانه های آمریکایی نسبت به ایران عوض شود و حتی به دولت و کنگره نیز فشار بیاورند، خطوط کلی و استراتژی آمریکا هرگز تغییر جهت نداده اند و حتی همین اوباما که روزی ندای افکار عمومی را در باب تغییر سر داد و جایزه صلح نوبل گرفت، به همان سیاست های جنگ طلبانه و حتی تشدید آنها متقاعد شد. واقعیت این است که امروزه سیاستمداران آمریکایی بیش از این که از رسانه ها و افکار عمومی تأثیر بپذیرند، تحت فشار سیاست ها و تفکرات صهیونیزم قرار دارند به نحوی که حتی فشار افکار عمومی باعث نمی شود که آمریکا اقرار نکند که تمام مناسبات حقیقی و مجازی مردم آمریکا تحت کنترل دولت آمریکا و در اختیار اسرائیل قرار می گیرد و همانطوری که اوباما اعلام می کند، آمریکا در بحث ایران کاملاً با اسرائیل هماهنگ خواهد بود و این هماهنگی همانطوری که در دیدار اخیر اوباما و نتنیاهو مشاهده شد به بازگشت و تثبیت همان لحن تهدید و جنگ منجر گردید.

اگر چه رهبر معظم انقلاب با فتح بابی به نام نرمش قهرمانانه، اجازه داد تا دولت با کمترین هزینه به آزمودن آزموده ای قدیمی دست یازد تا به لحاظ احساسی اقناع گردد که تنها چاره حل مشکلات در توان و عزم ملی است، لیکن ایشان با اعلام بدبینی به مذاکرات با آمریکا، حماسه اقتصادی را ذیل مقاومت اقتصادی، امید اول و تدبیر اصولی دولت برای حل مشکلات معرفی می کنند که امیدوارم هر چه زودتر دولت تمرکزش را روی این مسئله قرار دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۵:۰۹
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۳۹ ق.ظ

چند سوال جدی در مورد توییتِ ظریف

بسم الله الرحمن الرحیم

جدیداً آقای ظریف در توییتر خود ذیل تبریک عید یهودیان به دختر رییس سابق مجلس آمریکا (نانسی پلوسی)، نوشته است "آن کسی که هلوکاست را تکذیب کرد رفته است" و بعد در مصاحبه ای نیز در توجیه آن گفته است که "تکذیب هلوکاست موجب مظلوم نمایی اسراییل و بدبینی یهودیان نسبت به ما می شود" ولی آیا به راستی این سخنان صحیح است؟!

تا آنجایی که من از تمام بحث های هلوکاستی احمدی نژاد در خاطر دارم، ایشان 2 سوال مطرح می کرد، اول این که اگر این واقعه اتفاق افتاده است چرا اجازه ی تحقیق و پژوهش در خصوص آن داده نمی شود؟ و سوال دیگر این که اگر چنین اتفاقی در اروپا افتاده، پس چرا مردم فلسطین باید تاوان آن جنایت را بدهند؟ احمدی نژاد با این سوال، اسرائیل و حامیانش را طوری آچمز می کرد که هرگز نتوانستند پاسخ هیچ یک از این سوالها را بدهند و البته که این عدم پاسخگویی را هرگز نمی توان موجب مظلومیت اسرائیل و مشروعیت این حرامزاده ی جغرافیایی برداشت نمود، بلکه یک گام در اثبات ماهیت اسرائیل باید تلقی گردد.

بحث دیگر این که حتی در خود یهودیان نیز، مواضع ضداسرائیلی با این اظهارات شدت یافت و عملاً نه تنها موجب بدبینی یهودیان به ایران نمی گردید بلکه تبیین و تشریح صحیح این مواضع، خط یهود و صهیون را از هم جدا می کرد به حدی که بسیاری از یهودیان ضد صهیون در این مدت با احمدی نژاد و ایران میانه ی خوبی پیدا کرده و حتی در تجمعاتی از سیاستهای ضد اسرائیلی ایران حمایت می کردند.

بحث دیگر این که اگر مواضع اصولی ما به دلیل ضعف در تبلیغ و استفاده از رسانه به خوبی به گوش تمام یهودیان جهان نرسیده باشد، آیا باید مواضع اصولی را حذف کنیم و یا باید با استفاده بهتر از رسانه و تشریح دقیق تر مواضع، جلوی سوء برداشتها را گرفته و در افشای ماهیت اسرائیل بیش از پیش بکوشیم؟!

بحث دیگر این که آیا آقای ظریف حق دارد به این راحتی سیاست و شخصیت درست و یا حتی غلط رییس جمهور اسبق را محکوم کند؟! آیا تا کنون اوباما سیاستهای بوش را در برابر یک فرد خارجی به سخره گرفته است؟! آیا این رویه را می توان برگرفته از پختگی سیاسی برداشت نمود؟! آیا بهتر نبود آقای ظریف به جای این که احمدی نژاد را محکوم کند، سوالات حساب شده احمدی نژاد را با بیان لین تشریح می کرد تا سوءبرداشت حاصله را رفع کند؟! آیا این رویه در مذاکرات موجب نخواهد شد به راحتی چوب حراج به تمام مواضع اصولی و انقلابی جمهوری اسلامی در هیئات مذاکره کننده زده شود؟! به راستی آیا همین رفتارها نبود که موجب شده بود مقام معظم رهبری در برهه ای از مذاکرات نسبت به هیأت مذاکره کننده خاطرجمع نباشد؟!

آیا با این تفکرات امثال آقای ظریف به اینجا نخواهیم رسید که برای جلب دوستی یهودیان با اسرائیل دست دوستی بدهیم و مقاومت و بازوانش را محکوم کنیم؟! آیا اینها دور شدن از اصول و خطوط انقلاب نیستند؟! آیا هشدار اخیر رهبری در خصوص همین رفتارها نبود؟! آیا این گونه اشتباهات در این  موقعیت حساس، به نوعی وادادگی دولت برای تشدید فشارها بر سوریه تلقی نخواهد شد؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۳۹
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۴۵ ق.ظ

سوریه محل معامله نیست

بسم الله الرحمن الرحیم

اصرار بیش از اندازه بر مذاکره و اهل معامله بودن در شعارهای انتخاباتی و پس از انتخاباتی دولت جدید، اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی در خصوص سوریه، مصادف شدن کاردولت جدید با جدی شدن بحث حمله به سوریه، تکذیب نکردن آقای ظریف در خصوص مکاتبه ی بین آقایان روحانی و اوباما در مصاحبه ی اخیرش، حضور فلتمن در ایران در جهت اعلام تصمیم نهایی حمله به سوریه و در نهایت هشدار اخیر رهبری به دولت در خصوص لزوم عدول نکردن از اصول انقلاب، گمان انسان را به یک نتیجه گیری تلخ هدایت می کند و آنهم احتمال معامله ی برخی از منتسبان دولت جدید و مسئولان آمریکا بر موضوع مقاومت و سوریه و در واقع اسرائیل است.

فرماندگی کل قوا، از سه گانه تا نظامی در این کشور با ولی فقیه است و هر معامله ای اگر خارج از چارچوب اصول انقلاب و رضایت ولی فقیه باشد خیانتی بیش تلقی نخواهد شد، پس هر کسی که گمان می کند با پاپس کشیدن از اصول انقلاب می تواند منفعتی برای کشور جذب نماید اولاً بداند که این خیال باطل و خواب خوش هرگز از سوی دشمنان این کشور تعبیر نخواهد شد و ثانیاً بدانند که مردم برای اصولشان انقلاب کرده اند، جنگ کرده اند، تحریم ها را تحمل کرده اند، جان عزیزانشان را داده اند، سختی کشیده اند و هرگز برای یک لقمه نان، عزت و دین و شرفشان را نفروخته و نمی فروشند؛ پس خدای ناکرده اگر کسی خیانتی را در خیال خام خود می پروراند، بداند که خود را به کام خفت و خواری ابدی می کشاند و جز بی اعتباری و افتادن از چشم مردم و نظام، آینده ای را در انتظار نخواهد نشست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۲ ، ۰۷:۴۵
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۳۶ ب.ظ

اغتشاشات ترکیه، نتیجه حمله اسرائیل به سوریه است

بسم الله الرحمن الرحیم

در تاریخ 15/2/92 مطلبی با عنوان "برآیند حمله اسرائیل به سوریه" نوشتم که در یکی از بندهایش اغتشاشات ترکیه ظرف چند روز آینده را مسجل دانستم:

"بحث دیگر نفس حمله ی یک کشور خارجی به کشور دیگر است که تأثیر این حملات را اصلاً نمی توان مانند اختلافات داخلی (مورد تبلیغ رسانه های استکباری) تحلیل و معرفی نمود، این که منفورترین و نامشروعترین کشور دنیا علناً به یک کشور دیگر حمله نظامی بکند، هرگز با این دروغ هایی که اکنون با چشم پوشی از حجم حمایت های خارجی از تروریست ها می شود قابل مقایسه نبوده و در صورت طولانی شدن این حملات، رسانه های استکباری نیز در خصوص تطهیر این حملات در اذهان جهانیان و حتی ملت های خودشان با مشکل مواجه خواهند شد، مشکلی که در همین چندروز آینده دامن کشورهایی مثل ترکیه را نیز خواهد گرفت."

و در بند دیگر از همین نوشته آمده است:حمله اسرائیل به سوریه

"در نهایت به نظر می رسد برآیند حمله و دخالت نظامی اسرائیل به لحاظ همراه کردن مردم سوریه و جهان اسلام به خواست خداوند به نفع محور مقاومت تمام شود، نقش اسرائیل در مشخص شدن ماهیت جنگ سوریه، به مراتب بیشتر از حدی خواهد بود که کشورهای عربی و ترکیه بتوانند بازهم آن را برای ملت های خویش واروونه جلوه دهند. "

اکنون آنچه که در ترکیه مشخص شده، این است که گویا حنای اردغان دیگر رنگی ندارد و ماهیت آمریکاییش بیش از آن حدست که بتواند زیرنقاب اسلام آنهم از نوع آمریکاییش، مخفی نگاه دارد. اثبات کمک ترکیه به تروریستهای سوری با سلاح های نامتعارفی مانند گاز سارین نیز در همین چند روز یقیناً در تسریع اعتراضات و تشدید ترک ها می تواند موثر باشد، چرا که هم رنگ ضد اسرائیلی بودن و هم حنای دلسوزی برای مردم سوریه باهم زیر باران موشک اسرائیل شسته شد و ترکیه لخت تر از حدیست که بتواند سیرت زشتش را مخفی نگاه دارد.

قدرت یافتن گفتمان مقاومت چه در ایران و چه در سوریه همراه با تضعیف گفتمان های سازش و ضد مقاومت در کشورهای همسایه می تواند، در بهم زدن یک شبه معادلات منطقه و جهان بسیار موثر و خارق العاده باشد، انشاءالله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۳۶
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۰۴ ب.ظ

برآیند حمله اسرائیل به سوریه

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از جان گرفتن اخیر جبهه مقاومت در برابر تروریست های خارجی و بسترسازی هایی که آمریکا برای حمله به سوریه انجام داد بالاخره اسرائیل به سوریه حمله کرد، حماقتی که بعد از شکست های متعدد چندروزه در غزه و لبنان بسیار عجیب و قابل تحلیل به نظر می رسید، آمریکا نیز مثل همیشه، وحشی گری های اسراییل را با تعبیر دفاع از خود توجیه می کند و مسلماً با همین الفاظ در برابر نهادهای بین المللی از حرامزاده اش حمایت های حقوقی خواهد کرد.

حال با حمله ای که یقیناً به قصد کمک به تروریست های سوریه صورت گرفته است سوالی که ایجاد می شود این است که این حملات مسیر مقاومت را به کدامین سمت خواهد کشاند؟! آن چه که باعث شده است حمله تروریست های سوریه هنوز به نتیجه نرسد نداشتن پایگاه قاطع و قرص مردمی است ولی آنچه که باعث شده است ارتش سوریه هنوز موفق به جمع کردن فتنه نشود دو مسئله است، یکی حمایت بی حدو حصر نظامی و تسلیحاتی خارجی از تروریست ها و دیگری بسترسازی رسانه ای و محو و تحریف صدای مردم و دولت سوریه و ممانعت از رسیدن حقایق سوریه به جهان اسلام و اعراب.خبرهای تایید نشده اینترفکس از حمله موشکی سوریه به تل آویو با چهار موشک اسکاد

با در نظر گرفتن دلایل برشمرده در طولانی شدن فتنه ی سوریه، باید دید حمله ی نظامی اسرائیل به این کشور تا چه حدی بر این دلایل می تواند تأثیر گذار باشد و برآیند احتمالی تحرکات به کدامین سمت خواهد بود.

در جهان اسلام و بین مردم مسلمان و مظلوم و حتی آزاده ی دنیا، کمتر کسی وجود دارد که برای ماهیت اسرائیل، چیزی جز خوی ددمنشی و غصب و غارت قائل باشد و این منفوریت اسرائیل یقیناً در آشکار شدن توطئه ی خارجی ها در سوریه و نشست غبار ابهام بیش از هر رسانه ای موثر باشد.

اگر چه حملات موشکی و هوایی اسرائیل در سوریه موجب تضعیف جبهه نظامی ارتش سوریه می شود، ولی این مسئله 2 اثر دیگر هم خواهد داشت، یکی تأثیری که حضور اسرائیل در کنار ارتش آزاد سوریه بر اذهان عمومی مردم سوریه در عدم همکاری بیشتر با ارتش به اصطلاح آزاد و حتی همراهی با دولت سوریه می گذارد و دیگری هم احتمال بروز حملات تلافی جویانه به اسرائیل که طی چندساله اخیر، ضعف شدید اسرائیل را در برابر حملات حتی چندروزه شاهد بودیم و دیده ایم که چگونه این کشور همانطوری که سریع حمله می کند، سریع هم عقب خواهد نشست.

حمله اسرائیل به سوریه

بحث دیگر نفس حمله ی یک کشور خارجی به کشور دیگر است که تأثیر این حملات را اصلاً نمی توان مانند اختلافات داخلی (مورد تبلیغ رسانه های استکباری) تحلیل و معرفی نمود، این که منفورترین و نامشروعترین کشور دنیا علناً به یک کشور دیگر حمله نظامی بکند، هرگز با این دروغ هایی که اکنون با چشم پوشی از حجم حمایت های خارجی از تروریست ها می شود قابل مقایسه نبوده و در صورت طولانی شدن این حملات، رسانه های استکباری نیز در خصوص تطهیر این حملات در اذهان جهانیان و حتی ملت های خودشان با مشکل مواجه خواهند شد، مشکلی که در همین چندروز آینده دامن کشورهایی مثل ترکیه را نیز خواهد گرفت.

مسئله ی دیگر توان دفاعی سوریه و مجوز حمله به اسرائیل است که با شروع حملات اسرائیل، برای سوریه ایجاد خواهد شد. اسرائیل جنگ نامتقارن در داخل سوریه را گویی نشانه ی ضعف ارتش سوریه قلمداد کرده که اقدام به حمله نموده است و حال این که توان دفاعی سوریه بسیار فراتر از حد مورد تصوراسرائیل است و ضعف های تحلیلی از اسرائیل طی این مدت به تواتر صورت گرفته است که این نیز یکی دیگر از همان تخمین های غلط از قدرت حریف و توهمات عجیب از قدرت خویش است و تازه باید در نظر گرفت که با ورود مستقیم نظامی کشورهای دیگر در بحث اسرائیل کشورهایی مانند ایران و روسیه نیز علناً و آشکارا وارد مناقشات خواهند شد، چیزی که تا کنون نیز مهمترین عامل از ورود مستقیم آمریکا به دخالت نظامی در سوریه شده است. البته پیش بینی می کنم مانند موارد قبلی، آمریکا در ابتدا از اسرائیل حمایت می کند و با دیدن شرایط شکست در اسرائیل برای اسرائیل بستر عقب نشینی آبرومندانه را به عنوان کسی که مستقیماً وارد منازعه نشده است، مهیا می سازد.

در نهایت به نظر می رسد برآیند حمله و دخالت نظامی اسرائیل به لحاظ همراه کردن مردم سوریه و جهان اسلام به خواست خداوند به نفع محور مقاومت تمام شود، نقش اسرائیل در مشخص شدن ماهیت جنگ سوریه، به مراتب بیشتر از حدی خواهد بود که کشورهای عربی و ترکیه بتوانند بازهم آن را برای ملت های خویش واروونه جلوه دهند.

در میان تمام این مسائل برخی اظهارات سیاسیون داخلی کشور نیز خودش جای تأمل دارد، این که رییس جمهور کشورمان در همین سفر به ارومیه می گوید:" امروز در سوریه چه کسی دیگری را می‌کشد؟ دو گروه که هر دو از یک ملت هستند. هر دو جزو ملت سوریه هستند و...."  و یا در همین شرایط نامزدشدن برخی مثل هاشمی و اظهارات معنی دار ایشان و حتی اظهارات شخصیتهایی مانند ولایتی در خصوص لزوم کاهش تنش های خارجی و یا حداد عادل در نادرست دانستن طرح مسئله ی هلوکاست و همه و همه موجب نگرانی در جهت تضعیف جایگاه محور مقاومت خواهد داشت، نباید فراموش کرد که جایگاه مشروعیت بخشی حمایت های ایران از سوریه چیزی نیست که افرادی براساس سلایق و اشتباهات خود آن را بازیچه خویش قرار دهند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۰۴
سیاوش آقاجانی