انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احمدی نژاد» ثبت شده است

جمعه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۲۷ ق.ظ

دانشگاه ایرانیان و حواشی آن

بسم الله الرحمن الرحیم

در مورد دانشگاه ایرانیان و بحث 16 میلیاردی که به آن پرداخت و مجدداً عودت یافت، موارد مختلفی مطرح گردید که بعضی از آن دفاع و برخی آن را در حد یک دزدی مطرح کردند اما حقیر سعی می کنم این مطلب را خیل کوتاه و به صورت منصفانه واکاوی کنم:

این که یک دانشگاه با هزینه های بیت المال تأسیس شود چیز خیلی عجیبی نیست چرا که نمونه اش را در دانشگاه آزاد شاهد بودیم که مسئولان وقت اجرایی کشور با تخصیص کمکهای کلان دولتی تأسیس کرده و اداره نمودند. در زمانی که دانشگاه آزاد تأسیس شد، متولیان این دانشگاه، در همان هنگام، مسئولان اجرایی کشور نیز بودند و نه تنها از بکارگیری بیت المال در تأسیس آن خودداری نکردند و آن را عودت ندادند بلکه خود را خارج از چارچوب قانون معرفی نموده و در خصوص شهریه و میزان افزایش آنها و کیفیت آموزشی آن دانشگاه حاضر به همکاری با دولت نبوده و حتی برای فرار از نظارتهای قانونی، آن را تا مرز وقف نیز پیش بردند.

علی رغم شرح فوق، و با وجود این که دولت ممکن است از این مبالغ به نهادها و افراد دیگری نیز کمک کرده باشد، ولی به شخصه تمایلی نداشتم که چنین اقدامی را برای دانشگاهی که خودشان ثبت کرده اند نیز صرف کنند و یا لااقل چنین کمکی را در زمانی که خودشان در رأس کار بودند تصویب نمایند و شاید اگر پرداخت این کمک در دولت آقای روحانی عملیاتی می شد جای انتقادی هم نداشت.

در این میان، نحوه ی بیان آقای ترکان و برخی رسانه ها و مسئولان در خصوص کمک انجام شده به آن دانشگاه نیز با تندروی همراه بود که با توجه به عودت آن مبلغ به دولت و بحثی که در خصوص دانشگاه آزاد مطرح کردم، جای دلجویی از متولیان این دانشگاه بابت آن ادبیات تندو غیرمحترمانه وجود داشت که تاکنون محقق نگردیده است و صرفاً آقای نوبخت (سخنگوی دولت) آن مسئله را مختومه اعلام کردند.

بحث دیگر، تبلیغ این دانشگاه و دادن شماره حساب در برنامه زنده تلویزیونی بود، جلسه ی خداحافظی آقای احمدی نژاد در تلویزیون باید به گزارش از کارنامه دولت و حلالیت طلبی منوط می شد و این که در آن وقت عمومی و مشخص، آقای احمدی نژاد شماره حساب اعلام نمایند، به لحاظ اخلاقی پسندیده نیافتم و خیلی خوب بود که آقای احمدی نژاد بعداً و با استفاده از رسانه ها این مسئله را با تشریح کامل ماهیت حقوقی، فعالیتها، مسئولیتها، نوع رابطه با سرمایه گذاران و اهداف دانشگاه ایرانیان، دنبال می نمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۲ ، ۰۲:۲۷
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۵۷ ب.ظ

تحلیل های کوتاه از حوادث هفته

بسم الله الرحمن الرحیم

در این چند هفته، به دلیل نقصی که در رایانه ام ایجاد شد، نتوانستم چندان به مسائل روز بپردازم که در این مطلب، تحلیلهای کوتاهی در خصوص برخی از آنها تقدیم می کنم:

سخنرانی نصرالله در روز قدس 92 در ضاحیه بیروت

  • در یکی از مصاحبه های آخرین آقای احمدی نژاد، ایشان گفتند که برای رییس جمهور ایران زشت بود که در لبنان پشت حفاظ صحبت کند و حال این که این مسئله به لحاظ امنیتی  کاملاً‌ لازم بود ولی همین سخنان وی که در همان لحظه به نظرم تحریک کننده و کنایه آمیز آمد، باعث شد که سیدحسن نصرالله نیز سخنرانی خود را در روز قدس بدون ویدئو کنفرانس و حفاظ و با حضور در سکو در همان منطقه (ضاحیه بیروت) انجام دهد که این مسئله موجب غافلگیری رسانه ها شد و امیدوارم ایشان، این کار خطرناک را دیگر تکرار نکند چرا که سلامتی ایشان برای اصحابِ مقاومت اهمیت بسیار زیادی دارد و البته شجاعت ایشان برای تمام جهان یک اصل اثبات شده است.
  • سخنرانی روز قدس آقای احمدی نژاد مثل همیشه، علیه اسرائیل کوبنده و برای فلسطین غرور آفرین بود که امیدوارم رییس جمهور جدید نیز به همان صراحت از فلسطین حمایت کند، اما یک مسئله در سخنرانی آقای احمدی ن‍ژاد کمی ناراحتم کرد، ایشان متأسفانه در خصوص حوادث سوریه،‌ نگاهی نسبتاً‌ بی طرفانه ارائه می کنند و می گویند که خوشحالی اسرائیل از بروز اختلاف در سوریه است و حال این که اسرائیل از تضعیف اسد خوشحال است و حجم حمایتهایی که اسرائیل و غرب و وهابیون از تروریستها دارند نشان می دهد که دعوای سوریه یک جنگ معمولی نیست بلکه تمام طاغوت و استکبار در برابر تمام محور مقاومت کودتا کرده است و البته اسد بارها و بارها آمادگی خود را برای برگزاری انتخابات اعلام کرده است، ولی دشمنان اسد حتی حاضر به پذیرش این ریسک (و انتخاب احتمالی اسد) نیستند و به همین لحاظ خطِ ترور و حمایت خارجی از آنها را قطع نمی کنند. بحث دیگر این که سیاست خارجی کشور تابع نظرات رهبری است و اینگونه نیست که رییس جمهور یا هر مقام دیگری بتواند در این خصوص از خودش حرفی بزند و خطی بدهد.
  • سخنرانی های آقای روحانی در مراسم تنفیذ و تحلیف به راستی جای قدردانی داشت، نه رنگ سیاه نمایی داشت و نه بوی سازش پذیری و به راستی سنجیده بود، تنها ایرادی که به سخنان ایشان وارد می دانم این است که انتخابات بی حاشیه ای را که برگزار شد را به حساب خودشان و دست غیبی که فقط ایشان را یاری کرد می گذارد و حال این که بدون این که رأی آقای روحانی قاطعیتی داشته باشد، بزرگترین نکته ی انتخابات بی حاشیگی برگزاری آن بود و این بی حاشیگی، نتیجه ی قانون پذیری و ظرفیت رقبا بود و کاش آقای روحانی کنایه ای به بازندگان بی ظرفیت انتخابات 88 می زد نه به بازندگان با ظرفیت انتخابات 92.
  • تقدیر چندباره مقام معظم رهبری از تلاشهای دولتهای آقای احمدی ن‍ژاد، در حالی که برخی در سیاه نمایی، حتی به مزیتهای دولت های او رحم نمی کنند، با انتصاب وی به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام همراه شد که برخی از کینه ورزان و متعصبان به احمدی ن‍ژاد، مثل همیشه مواضع تند و غیر منصفانه گرفتند و حال این که انتصاب آقای احمدی نژاد به این سمت در مورد روسای جمهور سابق و حتی مسئولین رده پایین تر نیز بارها اتفاق افتاده بود و این انتصاب کاملاً‌عادی، بجا و شایسته و غیر سیاسی به نظر می رسید.
  • معرفی زودهنگام کابینه توسط آقای روحانی در همان روز تحلیف، در مرحله ی اول یک امتیاز است که امیدواریم این مسئله در سایر تکالیف دولت مثل ارائه بودجه و ابلاغ قوانین وتدوین لوایح نیز جاری باشد، هرگز نمی توان فراموش کرد که بخش زیادی از انرژی، بودجه و بهره وری کشور صرف همین ضعف در دولت های آقای احمدی نژاد می شد، امیدوارم آقای روحانی با این شتاب بتواند موفق به ایجاد تأثیرهای مثبت (طبق عهدی که بامردم داشت) بشود.
  • سن بالای کابینه ی معرفی شده توسط آقای روحانی بیش از هر مشخصه ی دیگری به چشم می آید و آقای روحانی عملاً دامن کابینه اش را از میان سالان و بانوان باز گرفته است. میانگین سنی بالا در کابینه و رجوع مجدد به همان حلقه ی بسته ی مدیران توسط دوستان آقای روحانی به عنوان مجرب بودن کابینه در نظر گرفته می شود، اما در کنار این مزیت نمی توان از یک کابینه ی پیر توقع داشت مانند یک کابینه ی میانسال تحمل کار و تلاش را داشته باشد، به خصوص این که سفرهای استانی که ادامه ی آن البته به شیوه های جدید در تمرکز زدایی از ایران عزیز لازم به نظر می رسد، با کهولت سن در تعارض است.

نمودار مقایسه سنی کابینه های دولتهای جمهوری اسلامی

  • کابینه ی معرفی شده یک ایراد دیگر نیز دارد، برخی افراد معرفی شده چه به لحاظ تخصص و تحصیلات، چه به لحاظ خطاهای فاحش سیاسی (به خصوص در مورد فتنه، کوی دانشگاه، قتلهای زنجیره ای و ...) و چه به لحاظ تخلفات سنگین اقتصادی (در قراردادهای سنگین نفتی و ...) فاقد صلاحیتهای اولیه به نظر می رسند که بعضاً‌ حتی صلاحیت شان برای نمایندگی مجلس نیز رد شده است، امیدواریم تعامل مجلس و دولت روی مرز مصلحت کشور صورت گیرد و از آن تجاوز نکند.


نمودار مقایسه ای تحصیلات مرتبط با وزارتخانه ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۵۷
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۵۷ ق.ظ

تحلیلی از مصاحبه ی اولین های احمدی نژاد

بسم الله الرحمن الرحیم

امشب رییس محترم جمهور یک مصاحبه ی تلویزیونی داشت که به اولین های دولت می پرداخت، مباحثی که مطرح شد به نظر حقیر بعضاً درست و بعضاً اشتباه بودند که در این مطلب به نکات کلیدی این مصاحبه و تبیین موضع خودم در خصوص آنها اشاره می کنم:

در اولین گام باید قبول کرد که دولت در 3 بخش عمرانی، علمی و ورزش به خصوص با توسعه ی تمرکز گریزانه بسیار خوب عمل کرده است و به راستی باید از این سه جنبه دولت اول در دولتهای جمهوری اسلامی شمارده شود. تعداد و حجم و سرعت پروژه های عمرانی اعم از راه سازی و مسکن مهر و پروژه های زیربنایی و رشد تولید علم در دولتهای نهم و دهم و در نهایت تعداد و گستردگی ورزشهای در حال رشد کشور در دولت احمدی نژاد به حدی است که هیچ انسان منصف و آگاهی نمی تواند منکر این ها باشد.

از دیگر بهترین های دولت احمدی نژاد، نشر مبانی انقلاب در سایر کشورها و مجامع بین المللی بود که منجر به تضعیف دشمنان به خصوص اسرائیل و تقویت جبهه مبارزه با استکبار گردید، ویژگی های کلیدی احمدی نژاد در بخش سیاست خارجی موجب بروز دشمنی های علنی در قبال وی گردید که برخی از این دشمنی ها جز با اقرار به ضعف و شکست شان همراه نبود.

یکی دیگر از بهترین های احمدی نژاد، ایستادگی بر حقوق ملت، از جمله انرژی هسته ای بود که از تعطیلی مطلق به فعالیت رو به رشد و غیرقابل عقب نشینی توسعه یافته است.

از مباحث دیگری که مورد قبولم است بحث تعداد و سطح قوانین پایه ای و نقشه های راه در سطوح مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور است، مباحثی که به ارائه لوایح کاربردی و جدی و سامان دهی بخشهای مختلف گردیده و یا بسترش را فراهم نموده است.

یکی از مزیتها و ابداعات مورد تقدیر دولت، همین سفرهای استانی و مواجهه مستقیم با مردم اقصی نقاط کشور بود که منجر به رشد متوازن کشور گردید و این ابداع اگر چه طاقت فرسا و پرزحمت بود اما به یک مطالبه مردم و رهبری مبدل شده است.

از مزیتهای دولت احمدی نژاد شکستن حلقه های بسته مدیریتی بود که موجب شد خون تازه ای در سطوح مدیریتی کشور جاری شود و افراد نخبه و زبده ای در مباحث مدیریتی به مجموعه مدیران کشور افزوده شود. حضور این مدیران در بسیاری موارد منجر به شکستن حلقه ها و باندهای مفاسد و کارشکنی گردید.

از مباحث دیگری که غیر قابل انکار است، شجاعت دولت در اجرای طرح های ریشه ای مانند هدفمندی یارانه ها و سهمیه بندی سوخت است که در برخی مقاطع و بخشها منجر به تحول و حتی نجات کشور به خصوص در تحریم بنزین گردید.

اما در کنار این نقاط مثبت و صادقانه در سخنان رییس جمهور، برخی از نکاتی که رییس جمهور گفت قابل انتقاد است:

 این جمله ی آقای رییس جمهور که گفتند "این دولت قانون‌مدارترین دولت تاریخ است" اگر در خصوص دولت نهم باشد صحیح است، اما  در مورد دولت دهم خیلی بعید به نظر می رسد، اگر چه بارها مقام معظم رهبری به مجلس توصیه به تصویب قوانین کاربردی و عملیاتی نموده است ولی در کنار هر یک از این توصیه ها، به دولت نیز توصیه شد که قوانین مصوب را باید اجرا نماید ولی آقای احمدی نژاد به این بهانه که قسم خورده است تا قانون اساسی را پاس بدارد گمان می کند باید مرجع تأیید قوانین نیز خودش باشد و اینچنین است که رییس جمهور خودش را قانون مدارترین می داند چرا که در انبوه قوانینی که دولت دهم نادیده انگاشت برای خودش یک بهانه قانونی جور کرده است، به نظر دولت حتی این مجلس و شورای نگهبان هستند که از قانون تخطی کرده اند و این نگاه یعنی تداخل قوا، یعنی قوه مجریه در دو قوه دیگر و در شورای نگهبان حق دخالت و حق وتو داشته باشد و این نگاه نشان می دهد نه تنها دولت قانون مدارترین نیست، بلکه معنی قانون مداری را نیز تحریف کرده است. این تفکر اشتباه رییس جمهور در خصوص قانون منجر شد که حتی شورای داوری که از طرف رهبری برای اختلافات قوا تعیین شده بود نیز عملاً با تفسیر به رأی آقای احمدی نژاد در خصوص جایگاه قانونی خود مواجه شود، به راستی آقای احمدی نژاد چگونه حق تفسیر قانون اساسی را از شورای نگهبان اخذ کرده و به نام خودش سند زد؟! آیا این برداشت رییس جمهور اصل صریح قانون اساسی را که قائل به تفکیک قواست را نفی نمیکند؟! به راستی اگر آقای احمدی نژاد روزی رییس مجلس بشود بازهم همین تفکر را در خصوص قانون خواهد داشت؟!

این جمله ی آقای رییس جمهور "بالاخره قانون‌مداری یک دولت را نباید در دعواهای سیاسی جستجو کرد" یک ایراد واقعی دارد و آن این که اتفاقاً قانون مداری و اخلاق مداری و ولایت مداری را در اوج دعواها باید جستجو کرد و گرنه در شرایط گل و بلبل که رعایت شان هنر نیست، دقیقاً این که در وسط دعوا کسی اخلاق را رعایت کند، از بگم بگم های بی مورد پرهیز کند، از حاشیه سازی دوری کند و از تفرقه افکنی و سرپیچی از دستور ولی ممانعت کند ارزش است.

آقای احمدی نژاد به سوال در مورد تغییرات متعدد در وزرا اینچنین گفتند که "بهترین‌ مربی‌های فوتبال نیز حداکثر تغییر را در زمین صورت می‌دهند، بنابراین تغییر مهم نیست، هدف و نتیجه مهم است" اما آقای احمدی نژاد یک تشبیه کاملاً اشتباه انجام دادند، ایشان مهره ی وزیر را مثل یک بازیکن فرض کردند که می توان فقط 10 دقیقه به او بازی داد و حال این که یک وزیر به مثابه یک مربی برای وزارتخانه اش است، یک وزیر ماهها طول می کشد تا در یک وزارتخانه از چم و خم کار و نوع روابط و پتانسیل های مجموعه تحت الامرش آگاه شود و ماهها طول می کشد تا بتواند از این پتانسیل استفاده کند و هرگز نمی توان با تغییرات بی معنی در مربی یک تیم، آن تیم را فلج کرد، این کاری است که تنها تیمهای عربی که بویی از فوتبال منطقی و مردانه ندارند به نمایش می گذارند.

"یکی از آرزوهایی که بارها مطرح شده بود و نزدیک به 50 سال سابقه داشت انتقال آب از شمال و جنوب به دشت مرکزی بود، بعد از انقلاب نیز بارها مطرح شد و برای اولین‌بار در این دولت کار آغاز و پروژه‌ آن نیز تعریف شده است." این پیشنهاد آقای رییس جمهور در حالی مطرح می شود که اجرای آن کشور و حتی منطقه را با آسیب های متعدد زیست محیطی مواجه می کند و از سوی عموم کارشناسان و متخصصان کشور کاملاً مردود و غیرعلمی به شمار می رود، به راستی آیا نباید برای شجاعت در اجرای طرح ها هیچ مرزی من جمله مرز علم و مصلحت قائل بود؟! 

وی ادامه داد: "دولت ما اولین دولتی است که در انتخابات ریاست جمهوری بعد از خودش کاندیدا نداشت و رقیب کسی نبود" این هم از مظلوم نمایی های بی مورد آقای رییس جمهور است، ایشان علی رغم این که می دانست نظر نظام نسبت به مشایی چگونه است تا آخرین لحظه و حتی خارج از مجاری قانونی با اصرار به دنبال حکم حکومتی بود تا همان مشایی را به عنوان تنها نماینده دولت به انتخابات وارد کند در حالی که از ماهها قبل در تمام جلسات و محافل با کارهای نمایشی از قبیل تحویل پرچم و تقدیم مدال و تعریف و تمجیدهای غلو آمیز روی این مسئله سرمایه گذاری کرده بود. به راستی آیا دولت نمی توانست مهره ی دیگری که اصرار به تئوری پردازی های جلعی در مسائل دینی در باب های انبیا تا ولایت فقیه و مکتب سازی های مجعول نداشته است را به عنوان نامزد انتخاب و معرفی کند؟! آیا هنوز دولت گمان می کند با این رأیی که مردم به نماینده ی دشمن احمدی نژاد دادند، جایگاهی برای مشایی که بیش از مصالح کشور به حاشیه سازیهای بی مورد خود علاقمند بود، قائل باشند؟! براستی آقای احمدی نژاد متوجه نشد خیلی ها تنها اصل شان این بود که کسی که شبیه احمدی نژاد است دیگر رأی نیاورد؟! دولت نماینده در انتخابات نداشت چرا که خودش به یک بازی لجوجانه دست زد و حیثیتش را خرج یک نفر نالایق کرد و پیش از مظلوم نمایی و طلبکاری، باید متوجه ظلمی شود که در این مقوله به خودش، انقلاب و مردم کرده است.

یکی از جملات ماندگار آقای احمدی نژاد این بود که ایشان دلیل عدم ورود به احزاب را این گونه بیان می کند "چون من به همه ملت تعلق دارم" و جملات بسیار زیاد دیگر در خصوص محبوبیتش بیان کرد که حقیر اصلاً منکر محبوبیت ایشان نیستم اما لااقل برای خودم از خدا پناه می جویم که کثرت عیب پوشی های پروردگار، مرا به خودم و محبوبیتم مغرور نکند، و برداشت من از جملات خودستایانه آقای احمدی نژاد به خصوص در رد ورود به مسائل حزبی این است که ایشان با این بیان خودش را بالاتر از هر حزبی معرفی می کند، به راستی این جمله که من کوچک و نوکر و خادم ملت هستم به تنهایی نشان از تواضع افراد نیست، چرا که خیلی از انسانهای مغرور و خودخواه نیز از این جملات استفاده می کنند و بعضاً همین محبوبیت که حاصل خطا پوشی رب است، می تواند به یک منم منم بی جا و فریبنده منجر شود.

رییس جمهور در خصوص امامت و انسان کامل در دو مقطع از مصاحبه اینچنین بیان کرد: "ما گفتیم که امامت و انسان کامل حلقه اتصال انسان به آسمان است و هر کس به این حلقه متصل شد بالا می‌رود و الا راهی برای رفتن به سمت بالا ندارد و معنویت و کمال در سایه این فرهنگ است."  و " دعا کنیم که آن اصلی بیاید، آن کسی که بدلی نیست او بیاید" این جملات را در راستای همان نگاه انحرافی آقای مشایی به بحث ولایت می دانم، این که در زمان غیبت نیز اصرار کنیم که تنها راه معنویت، اتصال به شخص امام است، این انحرافی برای پاک کردن مفهوم ولایت فقیه و در جهت همان بحث ظهور صغری است و این که گمان کنیم ولایت فقیه بدل است نیز اشتباه است، برای این که ولایت فقیه نایب امام زمان است و اطاعت از ولایت فقیه عین اطاعت از امام زمان است، آن کسی که نمی تواند از نائب امام زمان تبعیت کند چگونه می تواند مدعی تبعیت از خود امام زمان باشد؟! این نگاه آقای احمدی نژاد به بحث ولایت فقیه که آن را بدلی و تقلبی می داند با این نگاه امام خمینی و بسیاری از فقها که ولایت فقیه در عصر غیبت را عین ولایت رسول الله می داند کاملاً در تعارض است و ریشه در تفکرات انحرافی مشایی در باب ولایت فقیه دارد، که اخیراً نیز گوشه ای از این انحرافات را در خرداد ماه 92 تبیین کرده اند که هم از حوصله بحث خارج است و هم دیگر نیازی به پاسخگویی به فرعیات این فرع که تا همین جا هم زیادی بزرگ شده نمی بینم و اگر نیازی بود حتماً به آن هم خواهم پرداخت. متأسفانه شبیه همان نگاه که با تأویل اشتباه در خصوص قانون مندی منجر به قانون شکنی شد، در خصوص نگاه به بحث ولایت فقیه نیز وجود دارد که منجر به تعلل در برابر ولایت فقیه و تحریف مفهوم ولایت مداری گردیده است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۵۷
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۴:۰۸ ق.ظ

قدم به قدم با نو اصولگرایی

بسم الله الرحمن الرحیم

1- اصولگرایان قبل از دولت اصلاحات به انحصار طلبی در پستها و جایگاه های شان معروف بودند، به نحوی که صداوسیمای آقای علی لاریجانی و ریاست مجلسی آقای ناطق نوری به شدت مورد انتقاد قرار داشت و بسیاری اصولگرایان یا وابستگان و بستگانشان به نهادهای ثروت و قدرت و رانتخواری یا مشغول و یا متهم بودند،‌ این منفوریت اصولگرایان در آن دوره بود که باعث پیروزی مقتدرانه اصلاح طلبان شد. اما هم اکنون اصولگرایان را به دو شعبه می توان تجزیه نمود، یکی آن اصولگرایی که در قالب تعاریف جناحی و تشکلاتی از قدیم تعریف شده بودند و به عنوان اصولگرایان سنتی مطرح بودند و به کار تشکیلاتی و مصلحت سنجی های سیاسی اصالت می دادند و دیگری افراد و یا تشکلهایی که بعدها و عموماً بعد از اصلاحات در دامنه تعریف اصولگرایی ورود پیدا کردند و مبادی به مباحث حزبی و گروهی اصولگرایی نبوده و تکلیف محور بودند. در این یک دهه و پس از جریان اصلاح طلبی، اصولگرایان جدید که از این پس به آنها نواصولگرایان خواهم گفت، با تشکلی به نام آبادگران به محوریت مهندس چمران پا به منصه ی ظهور نهادند و در انتخابات شوراها موفق به ورود تشکیلاتی در مدیریت شهر تهران شدند که خروجی این شورا فردی به نام احمدی ن‍ژاد به عنوان شهردار بود و این شهردار با حمایتِ همان گروه و بدون پشتوانه از سوی اصولگرایان سنتی و حتی در رقابت با ایشان توانست بر هاشمی رفسنجانی و لاریجانی و قالیباف و ولایتی و توکلی و ... موفق به کسب اکثریت آرای مردم گردد و اگر چه بعدها آقای احمدی نژاد منکر هرگونه حمایت جناح های سیاسی شد، ولی هرگز نمی توان نقش مهندس چمران و گروه آبادگران را در موفقیت و حضور نواصولگرایان در عرصه ی سیاست منکر شد.

2- نو اصولگرایان به قدرت نمی رسیدند اگر جریان فکری ولانگارانه اصلاح طلبی با جهاد فکری علمای اسلام و در رأس آنها استاد مصباح و شاگردانشان مواجه نمی شد، ایشان بودند که با مقاله و مناظره و مباحثه و سخنرانی، مظلومانه سینه شان را در معرض تیرهای مسموم تهمت قرار دادند و تئوریسین هایشان را به مناظره می خواندند و آنان یا به مناظره در نمی آمدند و یا دست از پادرازتر بیرون می رفتند. مجاهدت استاد مصباح در معرفی چهره ی منحرف اصلاحات و حمایت نو اصولگرایان در انتخابات از احمدی نژاد، پشتوانه ی محکمی برای انتخاب او شد. از یک سو آبادگران و نو اصولگرایان سلامت نفس، انقلابی گری و توان مدیریتی خود را اثبات کردند و از یک سو استاد مصباح بعد از یک دوره ی روشنگرانه مجاهدانه، حمایتشان را پشتوانه ی آرمانهای انقلابی نو اصولگرایی قرار دادند.

3- احمدی نژاد دولت نهم را با عمل کردن به شعارهایی که داده بود آغاز کرد، وزرای انقلابی و با سواد و دور از حلقه ی بسته ی مدیران و مراکز قدرت و ثروت اولین علامت پایبندی احمدی نژاد به همان اصول و شعارهای انتخاباتی بود. رویه ی انقلابی احمدی نژاد به سرعت وزارتخانه ها و ادارات مختلف را از تجملگرایی و مدیرسالاری به سمت بی تکلفی و مردمداری هدایت کرد. احمدی نژاد، آنقدر ولایت مدار بود که بدون ترس از نیشها، هنگام تنفیذ حکم ریاست جمهوری دست رهبرش را بوسید و در دولت نهم بارها ثابت کرد که کمترین همت را برای دفاع از خود و ورود به حواشی می گذارد و اثبات کرد که قانون را به نظرات شخصی اش ترجیح می دهد و به قواعد بازی های سیاسی پایبند نیست.

احمدی نژاد در آغوش استاد مصباح

4- با ورود احمدی نژاد و نو اصولگرایان به قدرت و عدم بکارگیری ایشان در کابینه، اصولگرایان سنتی نیز عملاً دچار سرخوردگی شدند و کمر به همت بستند تا با سهم خواهی، پیروزی احمدی نژاد را به خودشان منتصب کنند که احمدی نژاد بارها خود را از آنها جدا دانست و این تقابل در عمل موجب بروز اصطکاک های شدیدی بین او و اصولگرایان سنتی در مجلس و شهرداری شد. دولت نهم در برابر این اصطکاک ها کمترین واکنشی را نشان می داد و تسلیم حاشیه سازی ها نمی شد و بغض ها را فرو می خوردند و تحمل می کردند که به همین لحاظ مقام معظم رهبری بارها در این عرصات از دولت حمایت کرد و حتی از او می خواست در عرصه روابط عمومی و اطلاع رسانی و دفاع از خود فعالتر باشد.

5- در دوره نهم ریاست جمهوری، نو اصولگرایان عملاً به سمت دولت متمرکز شدند و احمدی نژاد ایشان را گرد خویش آورده بود و مهندس چمران و یارانش در شهرداری عملاً اگر چه منتظر بودیم در دولت جایگاهی بیابند، ورود پیدا نکردند و حتی شهردار تهران را از رقبای سابق احمدی نژاد یعنی دکتر قالیباف انتخاب کردند. بارها و بارها اختلافات عمیقی بین مهندس چمران و دکتر احمدی نژاد با دکتر قالیباف درگرفت که این اختلافات در موضوعات مختلف ادامه یافت و عملاً مهندس چمران نتوانست یک انقلابی دیگر از نسل احمدی نژاد را در شهرداری تهران حمایت و برای عرصه های بعدی آماده کند.

6- دولت نهم هرچقدر از اصولگرایان سنتی دور بود، به تفکرات استاد مصباح و شاگردانش نزدیک بود، به نحوی که عملاً نزدیک ترین عالم به دولت، استاد مصباح بود، معاون احمدی نژاد در امور روحانیت، از شاگردان استاد مصباح انتخاب شد، دولت برای خودش یکی از شاگردان استاد را به عنوان استاد اخلاق دائمی دولت انتخاب کرد و این قرابت بین استاد مصباح و دولت، عملاً یک نماد بود از اخلاقیات، معنویت و دین مداری دولت نهم، به نحوی که کوچکترین انحرافی در دولت، توسط استاد و شاگردانش در درون دولت مورد تذکر واقع می شد.

7- پایان دولت نهم و آغاز دولت دهم، نقطه ی عطفی از نمایش تغییرات احمدی نژاد بود. شمار عزل و نصب های غیر قابل توجیه احمدی نژاد اینقدر زیاد بود که عملاً نزدیک بود دولت را از رسمیت بیندازد، نزدیکتر شدن مهره ای به نام مشایی به احمدی نژاد به لحاظ قرابت فکری و حتی خانوادگی، ریشه ی بسیاری از این عزل و نصب ها و تغییرات تلقی می شد.

8- به قدرت رسیدن دولت دهم در حالی صورت گرفت که موج بلندی از تهمت، قبل از آغاز انتخابات علیه احمدی نژاد آغاز شد و این خیلی قبل از زمان قانونی تبلیغات ریاست جمهوری دهم بود و احمدی نژاد تمام تیرهایش را گذاشت برای روزهای قانونی تبلیغات، تقلای عجیب و قریب اصلاح طلبان، آقازادگان، اصولگرایان سنتی و مراکز قدرت و ثروت علیه احمدی نژاد، با سخنانی از سوی احمدی نژاد همراه شد که نشان از مظلومیت وی بود و مظلومیت احمدی نژاد در کنار مدیریت تمرکز گریزانه، جسورانه، خادمانه،‌ قانونمندانه  واز همه مهمتر، مردمدارانه ی احمدی نژاد موجب رأی قاطع به وی گردید.

9- رأی قاطع احمدی نژاد که از قبل هم پیش بینی می شد، یک هماهنگی را قبل از انتخابات بین سایر نامزدها ایجاد کرد تا مدام چه قبل از انتخابات و چه بعد از آن، از تقلب سخن به میان بیاورند و این سخنان به نقطه ی آشوب برسد و به حمایت های خارجی، اغتشاشات داخلی و فشارهای سنگین و ارتقا یافته بین المللی منجر شود. فشارهایی که موجب شد تا مذاکرات هسته ای که در نقطه ی آغاز تفاهم بر مبادله ی سوخت هسته بود، با 14 ماه تعطیلی و تحریمهای به اصطلاح فلج کننده همراه گردد و در این میان برخی سردمداران اصولگرایی سنتی تنها به فروعی مانند کهریزک می اندیشیدند و تا ماه ها، با سکوت معنی دار خود از فتنه و فتنه گران حمایت کردند.

10- دولت دهم با یک داستان به نام معاونت اولی مشایی آغاز شد که این مسئله با انتقادات شدید استاد مصباح و شاگردانش و حزب اللهی ها و حتی اصولگرایان سنتی که در کمین چنین خبتی از دولت بودند آغاز شد، انقطاع از استاد مصباح و شاگردانش در چند پرده آشکار و قطعی شد و گویا استاد اخلاقی دولت نیز از شاگردی با واسطه ی استاد مصباح (توسط آقا تهرانی) به مشایی سپرده شد!! و نیاز به استاد مصباح و حمایتها و هدایتهایش نیز در مکتب جدیدی که مشایی به نام مکتب ایرانی ارائه می کرد، گم شد که این اختلافات در ایجاد شکاف در هیأت دولت و اعتراضات برخی از وزرا عینیت یافت و این شکاف، موجب جدایی ایشان از دولت گردید.

11- وزرا و نزدیکانی که به واسطه ی تغییرات در احمدی نژاد از او دور شده بودند، احساس کردند که نباید بگذارند آن خط و راه که احمدی نژاد از او منحرف می شد زیر گل و لای مدفون شود و این شد که گرد استاد مصباح جمع شدند و جبهه ای به نام پایداری را تشکیل دادند. این جبهه در چند انتخابات فرصت حضور یافت و در هر یک به فراخور تشکیلاتی که ایجاد کرده بود، توانست ثمری برگیرد. جبهه پایداری به همان اصول اولیه نو اصولگرایان اعتقاد داشت و در کنار آن نمی خواست مبانی فکری و اصولیش از محوریت اسلام به محوریت مشایی تغییر جهت دهد و این چنین شد که جبهه پایداری هم از تیر طعنه زنانی که استاد مصباح را در به قدرت رسیدن احمدی نژاد مقصر می دانستند در امان نبود و هم از تیر کین حامیان متعصب دولت. جبهه پایداری به صورت مستمر در رسانه های نزدیک به اصلاحات و فتنه و اصولگرایان سنتی و انحرافیون هدف دروغ و تهمت قرار داشت.

12- به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نزدیک می شدیم و تغییرات احمدی نژاد در ابعاد بیشتری توسعه می یافت. این احمدی ن‍ژاد نه تنها فوراً به قانون تمکین نمی کرد بلکه در برابر قانون می ایستاد و حتی خودش را مرجع صحت و یا عدم صحت قوانین می دانست، ابعاد افشاگرانه او نیز توسعه می یافت و از حد لیستهای در جیب به نمایش فیلم در مجلس رسید. روحیه ایستادگی او در برابر دشمنان به حد دوستان نیز ارتقا می یافت و او نه تنها با سران قوا و شورای نگهبان مشکل پیدا می کرد بلکه به هیأت داوری منتخب رهبری نیز روی خوش نشان نداد.


14- اگر چه مخالفت مقام معظم رهبری با معاونت اولی مشایی می توانست احمدی نژاد را بر سرمایه گذاری بر فرد دیگری و دوری از مشایی رهنمون سازد ولی او کمر همت به غالب کردن او به نظام بست و تا آخرین روزهای انتخابات نیز از فشار بر شورای نگهبان و رهبری دست برنداشت. اینچنین بود که احمدی نژاد هم به لحاظ کارنامه و هم به لحاظ محبوبیت و هم به لحاظ نماینده برای حضور در انتخابات عملاً حرفی برای گفتن و ادامه ی گفتمان خود نداشت.13- تسلط احمدی نژاد برکشور در اثر شدت تحریم هایی که بیش از همه زاییده ی فتنه گری فتنه گران و اجماع خارجی علیه ایران بود که در اثر مسائل 88 رخ داده بود، کاهش یافت. کاهش 50 درصدی درآمد نفتی، افزایش نقدینگی، دست خالی در تأمین ارز مورد نیاز بازار برای جمع آوری نقدینگی، محدودیت در واردات و صادرات (به واسطه تحریم بانکی) و عدم استفاده از نظرات کارشناسان غیر دولتیها و مشغولیت بیش از حد به مسائل فرعی، همه و همه باعث شدند، ختام کارنامه احمدی نژاد به لحاظ اخلاقی و سیاسی و اقتصادی، دچار نقاط سیاهی شد که بعضاً احمدی نژاد با بد دفاع کردن از خود، بیشتر به سیاهتر شدن آنها دامن می زد.

15- در حالی که دولت نتوانسته بود فردی از گفتمان نو اصولگرایی تربیت و تحویل دهد، این بار خروجی مهندس چمران و شهرداری تهران نیز فردی از گفتمان نو اصولگرایی نبود، به نوعی که خود مهندس چمران به عنوان گزینه ای برای نامزدی مطرح شد.

16- گزینه های جبهه پایداری عموماً کسانی بودند که در دولت نهم به کار گماری شدند ولی با انحراف مرز مشخصی داشتند. بیشتر این افراد وزرای اخراجی احمدی نژاد بودند و دبیرشورای امنیت ملی نیز یکی از گزینه ها بود که خروجی آنها در نهایت دکتر لنکرانی شد ولی با ثبت نام دکتر جلیلی، دکتر لنکرانی طبق وعده ای که داده بود وارد رقابت درون گفتمانی نگشته و انصراف داد. عملاً مدت زیادی از فرصت جبهه پایداری صرف خنثی سازی تبعات این مسئله شد و گزینه ی نهایی جبهه پایداری در آخرین روزهای مانده به انتخابات همان دکتر جلیلی شد. دکتر جلیلی شباهت های زیادی به احمدی نژاد 84 داشت، همه به لحاظ شعارها و هم به لحاظ مورد حمایت استاد مصباح بودن و هم به لحاظ سادگی ظاهر.

17- انتخابات یازدهم ریاست جمهوری محل رقابت چندگفتمانی بود. از یک سو حداد و جلیلی و کمی هم قالیباف از سیاه نمایی از دولت احمدی نژاد پرهیز می کردند و از مقاومت خارجی و مقاومت اقتصادی می گفتند و از سوی دیگر سایر نامزدها، دولت و ادامه ی گفتمان او را خطرناک می دانستند.

18- در هر صورت، نقاط سیاه کارنامه احمدی نژاد، شباهت جلیلی به او، سیاه نمایی های رقبا، عدم سیاه نمایی از سوی جلیلی، خطرناک جلوه دادن جلیلی به واسطه ی شباهتها به احمدی نژاد از سوی رقبا و رسانه های ماهواره ای و دعوت به حضور در انتخابات برای رأی نیاوردن جلیلی، همه و همه موجب شد تا آرا از  شبیه ترین فرد به احمدی نژاد فرار کند و به متضاد ترین فرد با او جلب شود و این یعنی کسب آرا توسط روحانی (نماینده هاشمی) و عدم توفیق گفتمان نو اصولگرایی.

آنچه که مسجل است این که نو اصولگرایی نمرده است و می تواند با توجه به تجارب روز افزون و فراغ بال به جذب نیرو و تقویت تشکیلاتی و انسجام فکری بپردازد و البته آنچه مهم است این که دیگر نباید دچار تشکیک و چنددستگی و عدم اعتماد باشند و باید با برنامه ریزی دقیقتر وارد عرصات مهم گردد، امیدوارم در دفعات بعد، ورود نماینده ی نواصولگرایان با هماهنگی و انسجام بیشتر همراه باشد و اصلح محوری و برنامه مداری، به جای ملاحظه کاری و انفعال و عجله در دستور کار نو اصولگرایان قرار گیرد. اگرچه جبهه پایداری اثبات کرده است که در انتخاب ها و معرفی گزینه ها حتی به اعضای خود نیز محدود نیست، ولی به نظر می رسد که این جبهه یا باید در نشر تفکرات و اصول خود بیشتر بکوشد و در جذب و هماهنگی سایر نواصولگرایان بهتر عمل کند تا خروجی مورد وفاق ایجاد نماید و یا باید تشکلاتی فراتر از این جبهه تشکیل شود تا همه ی نو اصولگرایان را در خود نگاه دارد، اکنون که اصولگرایان و نو  اصولگرایان در قدرت نیستند بهترین فرصت است تا خالصان و معتقدان واقعی به اصولگرایی و انقلابی گری منهای مصلحت سنجی و سیاسی بازی را تربیت، جذب و تشکل بخشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۲ ، ۰۴:۰۸
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

نمی دانم چرا برخی از موافقان و مخالفان سیاسیون در کشورمان اینقدر سیاه و سفید بحث می کنند و اکنون که رهبر معظم انقلاب از برخی صفات و شایستگی های دولتهای نهم و دهم تمجید کرده اند،  کلاً منکر نقاط ضعفش شده اند و برخی نیز اینقدر با دولت بد بودند که در انصاف رهبری تشکیک می کنند. در هر صورت اگر یادتان باشد قبل از انتخابات رهبری فرمودندکسی را انتخاب کنید که نقاط قوت رییس جمهور فعلی را داشته باشد و نقاط ضعفش را نداشته باشد و این یعنی اقرار رهبری به وجود ضعف و قوت در رییس جمهور و منتقدان و حامیاندولت نیز باید انصاف را رعایت کنند. برخی از حامیان متعصب آقای احمدی نژاد نیز به بهانه ی همین حمایتها، حتی به منتقدان دلسوز و یاران قدیمی احمدی نژاد هتاکی می کنند و فراموش می کنند که شخص مقام معظم رهبری نیز در مواردی انتقادات صریحی به دولت و برخی اعضای آن داشته اند. در هر صورت حقیر در یک مطلب دو قسمتی به صورت مختصر ولی نسبتاً جامع، کارنامه ی آقای احمدی نژاد را بررسی کرده بودم که حدود 4 ماه پیش در وبلاگم منتشر کردم و امروز دوباره لازم دیدم از شما دعوت کنم به این مطلب توجه فرمایید:

درادامه نیز در پاسخ به رفتار این حامیان متعصب احمدی نژاد این دو مطلب قدیمی که در اعتراض به همین رفتار الان حامیان متعصب احمدی نژاد نیز قابل تعمیم است تقدیم می گردد: 

تحریف ظالمانه سخنان رهبری

من از حامیان متعصب دولت دعوت می کنم حالا که به مناسبت پایان کار دولت و به حرمت خدا قوت رهبری و به تأسی از رفتار رهبر معظم انقلاب کسی قصد طرح دوباره انتقادات را ندارد، منتقدان دلسوز و انقلابی را مورد هتک حرمت قرار ندهند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۱:۲۵
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۵۰ ب.ظ

از رهبر به یک اشاره، از من به قانون و ماده!

بسم الله الرحمن الرحیم

مطلب آقای مشایی را در خصوص تبیین نظراتش در مورد اصل ولایت فقیه خواندم که شما هم می توانید در این نشانی بخوانید، دوست ندارم از قول ایشان بخواهم خلاصه نظراتشان را بگویم چرا که ایشان بارها نشان داده اند که مضمون حرفهای خودشان را نیز بعضاً تحریف و تأویل می کنند و به همین دلیل با نقل قول دقیق چند فراز از عین سخنانشان، پاسخ خواهم گفت:

"طبیعی است، انتظار چیست؟ ولی فقیه هم انسان است دیگر، ولی فقیه که مثل امام معصوم نیست، امکان خطا دارد، یک انسان است، شما اگر آنجا را رد کنید، این را هم گیر می افتید و باید اینجا را هم رد کنید. اگر ما می گوییم آقا رای عمومی انسان ها به صلاح نزدیک است، یعنی این اگر نباشد شما از ولایت فقیه هم نمی توانید دفاع کنید، چون ولی فقیه را که خدا نصب نمی کند که، نمی گوید که من از طرف خدا هستم، در زمین نصب می شود، مقررات دارد، قاعده خودش را دارد. پس آن را می پذیریم .
او می گوید که آقا رای عموم مردم به صلاح نزدیک است، ما همین دمکراسی را پیگیری می کنیم، می گوییم بسیار خوب، شما دمکراسی را پیگیری کنید، دمکراسی چطور عملیاتی می شود؟ یک مکانیزمی دارد حتما که در جاهای مختلف این مکانیزم متفاوت است، در انگلیس یک جور است، در آمریکا جور دیگر. حالا در دنیا پارلمانی - ریاستی شکل عمومی تر است و یک جای دیگر پادشاهی است، بالاخره یک حاکمیت فرادست وجود دارد که بالاتر از حاکمیت اجرایی است."

آقای مشایی! حاکمیت ولایت فقیه چیزی نیست که آن را باسایر حاکمیت های و شیوه های حکومتی مقایسه کنید و از ایرانیان بخواهید همانطوری که یک استرالیایی به شیوه ی حکومت استرالیا تن می دهد، یک ایرانی نیز به شیوه ولایت فقیه احترام بگذارد، حاکمیت ولایت فقیه حاکمیتی است که از اسلام به عنوان دین خاتم و کامل الهی بیرون آمده است، البته از شما نمی توان خرده گرفت برای این که اصولاً نه تنها حاکیمت کشورها را مانند هم و صرفاً براساس قانون مشروع می دانید، بلکه اسلام را بارها مانند سایر ادیان نشان داده اید و جملات و سخنرانی های شما در خصوص اسلام و دوره اسلام گرایی و انسان محوری موجود است.

"یک نفر از علما پیش من آمد، پرسید چرا آقای احمدی نژاد وقتی نوشته شد شما معاون اول نباشید، ایشان خطاب به رهبری نوشتند که بر اساس اصل فلان و فلان قانون اساسی فرمایش جنابعالی انجام شد، والسلام.
گفتم به نظر شما چه باید می نوشت؟ گفت باید می نوشت ولی عزیز من که من به شما ارادت دارم، شما بگو آب بخور، ما آب می خوریم، بگو آب نخور ما آب نمی خوریم، از همین دست عبارات عاطفی.
گفت اینجوری باید می نوشت رئیس جمهور، گفتم عزیزم شما مثل اینکه ولایت فقیه را درک نکرده اید، گفت چطور؟
او عاطفی به قضیه نگاه می کرد و می خواست که عبارات آقای احمدی نژاد اینطوری استناد به قانون نباشد.
گفتم عزیزم ولی فقیه کیست؟ ولی فقیه را اسم نبر، بگو چه کسی می تواند ولی فقیه باشد؟ کسانی که مثلا فلان مشخصات را داشته باشند، می توانند ولی فقیه باشند.
از او پرسیدم کسانی که این مشخصات را در کشور می توانند داشته باشند، یک نفر است در کشور لزوما، یا می توانند متعدد باشند؟ گفت خوب می توانند متعدد باشند چنین افرادی.
گفتم از بین اینها کی ولی فقیه است؟ قانون اساسی تعیین کرده و روال گذاشته و فقط بر اساس این روال است که یک نفر از افراد حائز شرایط می تواند ولی فقیه باشد."

آیا اگر قرار بود رهبری به مفاد قانونی اشاره کنند خودشان بلد نبودند؟! آیا اگر رییس جمهور اشاره نمی کردند مخاطبان نمی فهمیدند که ولی فقیه چه مقامی دارد؟! و اما بحث اصلی این است که براساس اصل ولایت فقیه یک مقام انتخابی نیست بلکه یک مقامی است که مجلس خبرگان باید کسی را که از سوی خدا منتصب می شود را کشف کنند، همانطوری که فقها باید یک حکم فقهی را تفقه کنند. اینطوری نیست که فقهای مجلس خبرگان براساس میل و عشق و اصول دموکراسی فردی را انتخاب کنند، بلکه ایشان فقط باید براساس علم و فهم خود و اصل مترقی اجماع، مصداق را تشخیص دهند و فرض ما نیز این است که با یاری الهی و تقوای فقها و علمشان، این مصداق درست تشخیص داده شده است نه این که بیاییم مکانیزم انتخاب ولی فقیه را به حد مکانیزم انتخاب شورای شهر تقلیل بدهیم، با انتخابی خواندن ولی فقیه، مشروعیت وی از یک مشروعیت الهی در حد یک مقبولیت مردمی تنزل می یابد، مشروعیتی که با خواست مردم و به عنوان مثال رفراندوم ساقط می شود. بحث دیگر این که بیش از این که استناد رییس جمهور به مفاد قانونی موجب تألم ما شود، بحث تأخیر در پاسخگویی دردناک بود، آقای احمدی نژاد و آقای مشایی اگر به استناد قانون باید تبعیت می کردند آیا قانون برایشان فرصت یک هفته ای و یا در موارد دیگرمشابه فرصتهای 10 روزه و حتی بدون محدودیت زمانی نیز تعیین کرده است؟!!!! آیا احترام به همان سطح قانونی ولایت فقیه ایجاب نمی کرد که در برابر دستورات رهبری به همان استنادات مزبور عمل نمایند؟!!

"این یک جایگاه است، اما اگر من پشت تریبون قرار بگیرم و یک تعریفی از ولایت فقیه ارائه بدهم که 10 درصد جامعه خوششان بیاید و 90 درصد خوششان نیاید، اینجا من ضد ولایت فقیه هستم یا کسی که پشت تریبون این حرف ها را زده است؟
این تعبیری است که ما از ولایت فقیه داریم، انتظار این است که ولایت فقیه منبع جوشان محبت و عشق باشد، یعنی همانطوری که مردم نگاه او می کنند، گریه می کنند، او هم نگاه کند و گریه کند."

آقای مشایی، شما به استناد کدام ماده ی قانون اساسی به خودتان اجازه می دهید که از خودتان تعریفی از ولایت فقیه ارائه بدهید که بخشی از جامعه خوششان بیاید یا نیاید؟! اصلاً مشکل از تفسیری است که با آن تفسیر اجازه ی تعلل و نافرمانی به خود دادید! مشکل از آن تأویلی است که در توجیه رفتارتان برای جامعه ارائه می دهید، مشکل از این است که نه شما جایگاه علمیش را دارید و نه جامعه جای نظریه پردازی های تخصصی!!!! شماست، شما می توانید حتی وحدانیت خدا را به چالش بکشید و برایش نظریه بدهید اما نه در کفِ جامعه، شما به قول خودتان وظیفه تان تبعیت قانونی از ولی فقیه بود نه تفسیر ولایت فقیه و بعد تبعیت کج براساس آن تفسیر مأوج! با این تفسیر است که می توان با ولی فقیه با چانه زنی و فشار و حتی تهدید سخن گفت و مدام از او توقعات فراقانونی داشت! مثل توقع از حکم حکومتی برای تأیید صلاحیت آقای مشایی!!

"گفتند این احمدی نژاد که همه جا را گرفته است، اینجا را هم بگیرد، دیگر تکلیف ما چیست، لذا ما باید ضد ولایت فقیه معرفی شویم.
راست هم نمی گویند. حضرت آقا فرمودند مجلس در آن موضوع اشتباه کرد، آن آقا چند ساعت بعد مصاحبه کرد گفت، نخیر اشتباه نبود، آن یکی هم رفت در تلویزیون در برنامه گفت، اگر یکبار دیگر هم معرفی کنند، ما رد می کنیم. مگر نیست اینها.
چرا کسی از اینها سوال نمی کند. از شما می پرسم اگر 50 درصد این حرف ها را من و امثال من می زدیم، چه می شد؟ باید از این کشور بیرون می رفتیم دیگر، قبلا گفته اند که باید اینها را از این کشور بیرون کنیم.
می خواهم بگویم همین را هم دروغ می گویند، سیاسی می گویند ولایت فقیه. پای ولایت فقیه این دولت ایستاد."

مشکل آقایان مشایی و احمدی نژاد همین بود که توجیه اشتباهات خود را با بیان اشتباهات دیگران انجام دادند و بارها با همین منطق خواستند خودشان را در مقایسه با دیگران ولایت مدار ثابت کنند، ایشان ولایت مداری را با این کار نسبی معرفی کردند و مطلق بودنش را با این جمله که ما از همه ولایت مدارتریم نشانه رفتند.

"ما می گوییم ولایت فقیه، همیشه گفتم ما ولایت فقیه را معرفی می کنیم و از مردم رای می گیریم، ببینید چه رای بالایی می آورد، ولی تو به عنوان یک شخصیت می روی سخنرانی می کنی و می گویی ولی فقیه همان است که در غیاب شما می تواند زن شما را طلاق دهد، این چه نوع تعریفی است. اصلا این باشد در فقه، این چه نوع حرف زدن و چه نوع معرفی کردن است، آیا فکر می کنی اینجوری به ولایت فقیه خدمت می کنی؟
از رهبر به یک اشاره از من به سر دویدن؛ این یعنی روحیه انقلابی."

این اصرار عجیب آقای مشایی برای معرفی کردن ولایت فقیه عجیب جای تأمل دارد، اگر کسی قرار است ولایت فقیه را معرفی کند جز این است که با کار خوب و تبعیت محض این کار را انجام دهد؟! جز این است که عملکرد و رفتارش منطبق با اصول باشد؟! آیا مصداق و منظور نظر کسانی که گفتند ولایت فقیه می تواند زن شما را غیاباً طلاق بدهد همین نوع ولایت مداری شما نبود که در برابر اوامر رهبری در مورد عزل و نصب مشایی و مصلحی و امر به پرهیز از تنش زایی و تفرقه افکنی، منجر به مقاومت و تعلل شد؟ آیا بهتر نبود که آقای احمدی نژاد و مشایی طوری ولایت مداری را پاس می داشتند که تلخی چنین مثالی را به جان نخرند؟! و آیا این جمله که از رهبر به یک اشاره از من به سردویدن را بهتر نیست که مثل همان لحن نامه ی آقای احمدی نژاد به رهبری اینطوری اصلاح نمایند که:

از رهبر به یک اشاره، از من به قانون و ماده!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۵۰
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۰۹ ب.ظ

پیام رییس جمهور و حرکت در مسیر پیش بینی شده

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از اطلاعیه ستاد مشایی و واگذاری بحث رد صلاحیتش به نظر رهبری و اختیارات رییس جمهوری در اجرای قانون اساسی،‌ پیام رییس جمهور نیز در راستای انداختن توپ به زمین رهبری تلقی می شود این جمله ی آقای احمدی نژاد در خصوص رد صلاحیت مشایی که "اما ایشان مظلوم واقع شد ولی معتقدم در کشوری که ولایت فقیه وجود دارد حق مظلوم آنهم در این سطح پایمال نخواهد شد" و یا این جمله که "از همه دوستان و عزیزان علاقمند به بنده و مهندس مشایی می خواهم حوصله کرده و صبوری کنند چرا که با وجود مقام معظم رهبری هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد"به این مضمون قابل برداشت است:

اولاً ظلم به مشایی حتمی و در سطح گسترده ای رخ داده است.

ثانیاً ولایت فقیه اگر با صلاحیت مشایی موافقت نکند جایگاهش در کشور زیر سوال است.

ثالثاً آقای مشایی دوستانی دارد که ممکن است در صورت عدم حصول نتیجه ی مطلوب صبر و حوصله شان را از کف بدهند و اکنون فقط به توصیه مشایی و احمدی نژاد صبر کرده اند.

حقیر این سه مورد را در راستای ادامه ی سناریوی 2-3 ساله اخیر در جهت فشار بدون حد، برای تأیید صلاحیت مشایی می دانم و هشیاری مسئولان و مردم را موجب ناکامی نقشه های جریان انحرافی می دانم.

تکمیلی: راستی آقای احمدی نژاد گویا فراموش کرده اند که نظر رهبری روی معاونت ریاست جمهوری مشایی چه بوده است؟! پس چگونه توقعی دارند که رهبری او را حقیقتاً لایق ریاست جمهوری بداند و برای ایشان یک حق بیشتر از سایر رد صلاحیت شده ها قائل شود؟!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۹
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۰ ق.ظ

اطلاعیه آقای مشایی، منطبق با فرضیه پیش بینی شده

بسم الله الرحمن الرحیم

اطلاعیه دفتر انتخابات مشایی در خصوص رد صلاحیت از سوی شورای نگهبان که در سایت دولتی ایرنا منتشر شده است، حاکی از همان فرضیه ایست که قبلاً در مطلب "همه سناریوهای انتخاباتی دولت روی میز است" به آن اشاره کرده بودم. در اطلاعیه آقای مشایی،‌ چهار بند وجود دارد،‌ بند اول این اطلاعیه حاکی از پیگری با تمام قوا از راه های قانونی است و بند آخر نیز درخواست ادامه ی فعالیت ستادهای آقای مشایی در چارچوب قانون و به دور از سوءاستفاده بدخواهان است، اما دو بند دیگر این اطلاعیه بر خلاف دو بند 1 و 4 مسائل را از دو جهت دیگر مطرح می کند،‌ در بند اول این اطلاعیه آمده است که:

2- لذا در همین رابطه از محضر شریف رهبر فرزانه انقلاب اسلامی برای ممانعت از تضییع حقوق اساسی ملت و تبلور حماسه سیاسی استمداد می طلبیم و بر این باوریم که در سایه سار حاکمیت ولی فقیه عادل یا ظلمی روا نخواهد شد یا اگر خطایی هم صورت پذیرد حتما به طریق مقتضی جبران خواهد گردید. 

لذا رسماً توپ را به زمین رهبری انداخته است و در بند سوم نیز خطاب به رییس جمهور گفته است که:

 3- از ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران،جناب آقای دکتر احمدی نژاد نیز در همین رابطه تقاضا داریم با استفاده از جایگاه قانونی خود به عنوان مجری قانون اساسی، نسبت به رفع تضییقات احتمالی اقدام فرمایند.  

که در واقع طبق همان پیش بینی که در ابتدای مطلب از سناریوهای انتخاباتی دولت بیان شده بود محقق گردیده است. لذا علی رغم ظاهر قانونگرایی که در ابتدا و انتهای اطلاعیه آقای مشایی وجود دارد، عملاً مشایی رییس جمهور و رهبری را در تقابل باهم قرار داده است، به نحوی که اگر رهبری عمل دلخواه مشایی را انجام ندهد،‌ احمدی نژاد براساس تکلیف خود این کار را طبق درخواست مشایی انجام دهد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۰۰
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۴:۰۲ ب.ظ

احمدی نژاد و نمراتش (قسمت دوم)

بسم الله الرحمن الرحیم

تورم، در سال های ابتدایی دولت با مدیریت مناسب بازار و ایجاد تعادل در عرضه، تقاضا، واردات و صادرات، به میزان زیادی کنترل می شد و تا حدود 10 نیز نزدیک گردید، ولی در نتیجه ی مشکلاتی که در نتیجه ی افزایش نقدینگی و عدم امکان جذب آنها توسط بانکها (ناشی از سود پایین بانکی نسبت به تورم) و تحریم ها که منجر به کاهش درآمد دولت و افزایش قیمت ارز و کاهش واردات و گران شدن نیازهای وارداتی کشور و تنش های اقتصادی ناشی از تنش های سیاسی بی مورد گردید، با یک جهش همراه شد که مشکلات زیادی را به لحاظ معیشتی برای مردم ایجاد نمود. تورم 5/31 درصدی و 40 درصدی نقطه به نقطه، شرایط سختی را برای طبقات ضعیف و متوسط ایجاد نمود و موجب کاهش شدید ارزش پول ملی گردید.


قدرت خرید طبقات خیلی ضعیف درآمدی با شروع هدفمندی یارانه ها افزایش یافت ولی با افزایش تورم مجدداً این افزایش قدرت خرید به حالت قبل بازگشت، قدرت خرید طبقات متوسط و ضعیف که عموماً از طبقات کارگر و کارمند هستند به دلیل عدم افزایش حقوق متناسب با نرخ تورم، کاهش یافت که قبلاً در مقاله ای با نمودار و شکل در مطلب با عنوان افزایش حقوق ها را سیاسی نکنید تحلیل گردیده است. با اجرای هدفمندی یارانه ها بخشی از تفاوت بین نرخ افزایش حقوق و نرخ تورم در نتیجه پرداخت یارانه نقدی جبران شد، ولی با جهش تورمی یکساله اخیر و افزایش هزینه های زندگی، عملاً کاهش قدرت خرید طبقات متوسط و ضعیف همچنان ادامه یافت، البته روستاییانی که به لحاظ نیازهای خود تقریباً خودکفا بودند، با اجرای هدفمندی یارنه ها به صورت محسوسی قدرت خرید بیشتری یافتند ولی این مسئله در مورد سایر اقشار ضعیف نتوانست تورم سنگین 91 را جبران نماید.


صادرات در دولت های آقای احمدی نژاد رشد خوبی به لحاظ وزنی و ارزشی داشته اند که سیاست خارجی فعال ایران در کشورهای آمریکای لاتین و آفریقایی و برخی کشورهای آسیایی همسایه در آن نقش داشته است. صادرات در اداره ی کشور به خصوص در زمانی که فروش نفت با تحریم مواجه شد اگر چه با سختی (به لحاظ نقل و انتقال پول) ادامه یافت ولی کمک حال دولت در تأمین ارز مورد نیاز به کشور بود.

واردات همواره در کنار صادرات سنجیده می شود تا تراز تجاری تعیین شود و در دولت های آقای احمدی نژاد صادرات همیشه در حال پیشی گرفتن از واردات بوده است که یکی از دلایل آن اقتضای خودکفایی در محصولات استراتژیک بوده است. ممنوعیت خرید کالای خارجی در ادارات و تشویق به خرید کالای داخلی موجب کاهش واردات گردید. در دولت آقای احمدی نژاد، واردات بی رویه به خصوص در محصولات کفش و پوشاک تا حدی کنترل شد و این مسئله در کنار حمایتی که در قالب تسهیلات کارگاه های زودبازده شد، موجب شد بسیاری از کارخانجات کفش و نساجی و پوشاک دوباره شروع به تولید نمایند اگر چه با توقت طرح مذکور و افزایش هزینه تولید، دوباره بخش زیادی از این کارخانجات دررکود شدید و حتی تعطیلی بسر می برند.


نگرش آقای احمدی نژاد به مقوله ی فرهنگ از چند جهت قابل بررسی است. روحیه انقلابی گری، ساده زیستی و کاهش استفاده از بیت المال با دولت آقای احمدی نژاد تشدید شد و این مسئله به صورت ویژه مورد تقدیر رهبر معظم انقلاب قرار گرفت. نگرش فرهنگی آقای احمدی نژاد در مقوله امر به معروف و نهی از منکر و حجاب و عفاف متأسفانه نه تنها منجر به بهبود و ارتقای فرهنگی در این زمینه ها نشد، بلکه با وادادگی فرهنگی و حتی توجیه این وادادگی شرایط حجاب و عفاف در همان راستای دولت اصلاحات به سمت قهقرا گراییده است، برخی جملات آقای احمدی نژاد و فرافکنی های ایشان در این خصوص، تأثیر بسازی در تشدید بی حجابی در جامعه گردید و از این لحاظ به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. مقوله ی فرهنگ ابعاد بسیار پیچیده ای دارد که پرداختن به آن در این مقال نمی گنجد.

عرصه ی مدیریت و بهره وری در دولت های آقای احمدی نژاد در دو دوره قابل بررسی است، در دوره ی اول آقای احمدی نژاد با شکستن حلقه ی بسته ی مدیران، افراد شایسته و جوان و انقلابی زیادی را وارد عرصه های مدیریتی نمود ولی با رسوخ جریانی خاص، عملاً تعدادی از همان جوان ها که در قامت وزیر و استاندار با دولت همکاری داشتند، از عرصه های مدیریتی رانده شده و افراد جریان خاص و یا افرادی که با جریان مذکور تعارض علنی نداشتند، جایگزین شدند و به این شکل عرصه ای که بسمت شایسته سالاری و بهره وری پیش می رفت با یک ترمز و بعضاً دنده عقب مواجه گردید. ضمناً نباید فراموش کرد که فرهنگ ساده زیستی و روحیه جهادی و پرهیز از استفاده ی شخصی از بیت المال، در عرصه ی مدیریت در شرایطی که در حال مرگ بود دوباره احیا گردید و استفاده از بیت المال که به یک عرف تبدیل شده بود، دوباره به یک ضدارزش تبدیل شد، البته در کنار فرهنگ پرکاری دولت، افزایش تعطیلات و کاهش ساعات کار ادارات بعضاً بیش از اندازه و غیر لازم به نظر می رسید. از دیگر مواردی که در دولت به وقت پیوست اصرار به ادغام وزارتخانه ها از سوی دولت و مجلس بود که بعضاً علی رغم گذشت چندسال از برخی از آنها هنوز سروسامان پیدا ننموده اند.

تمرکز زدایی به لحاظ  بودجه و پروژه ها عمرانی از بزرگترین دلایل محبوبیت آقای احمدی نژاد در روستاها و مناطق محروم و شهرهای کوچک بود. با به کار آمدن آقای احمدی نژاد، بودجه ها در خلال سفرهای استانی عادلانه تر بین اقصی نقاط ایران تقسیم می شد و این مسئله بالاترین پشتوانه آرا را برای ایشان ایجاد کرد و البته این مسئله برای آقای احمدی نژاد هزینه ای هم داشت که عبارت بود از ریزش آرای تهرانی ها. در هر صورت رشد مناطق محروم در دولت آقای احمدی نژاد سرعت قابل توجهی یافت که مرهون نگاه ضدتمرکز در بحث مدیریت بود.

طرح مهاجرت کارمندان ازتهران یکی از طرح های نا موفق در تهران بود، در این طرح دولت امتیازات زیادی به کارمندانی که از تهران مهاجرت می کردند می داد و با این وجود کارمندان چندانی راغب به شرکت در این طرح نبودند که اگر دولت دلیل اصلی آن را در می یافت و روی آن کار می کرد می توانست کار مفیدتری انجام دهد. حقیقت این است که حقوق و مزایای کارمندان غیرتهرانی معمولاً اینقدر پایین است که بیشتر تمایل دارند برای بهره مندی از امتیازات و فوق العاده های تهرانی ها به تهران مهاجرت نمایند و تهرانی ها نیز به تبع علاقه ندارند از این امتیازات خودشان را محروم کنند و جایشان را به شهرستانی ها بدهند. ای کاش دولت کارمندان شهرستانی را نیز مانند تهرانی ها بیشتر مورد تفقد قرار می داد تا نه میل مهاجرت به تهران وجود داشته باشد و نه تهرانی ها اینقدر به تهران با هزینه ها و آلودگی هایش پایبند بمانند.

بحث نرخ رشد جمعیت، از مباحثی بود که در همان اوایل دولت آقای احمدی نژاد به آن پرداخته شد، ایشان به درستی ضریب توالد موجود را با ظرفیت ونیاز کشور متناسب نمی دانستند و بر علیه شعار کفایتِ 2 فرزند و زندگی بهتر با فرزند کمتر تاخت. شجاعت آقای احمدی نژاد در این مسئله با توجه به مقدس شدن شعارهای اشتباه در جلوگیری از رشد جمعیت تحسین برانگیز بود ولی به لحاظ عملیات ایشان نتوانستند راهکار عملی مناسبی را در این مسئله ایجاد نمایند و برخی راهکاری موقت مانند پرداخت 1 میلیون به هر نوزاد و حتی افزایش وام ازدواج نیز متوقف ماند. البته بحث نرخ رشد جمعیت در کنار کار فرهنگی به یک مسئله ی مهمتر محتاج است و آن حس اعتماد به حل معضلات اقتصادی خانواده در تأمین درآمد، مسکن، تحصیل و اشتغال فرزندان است. 

عرصه ی آموزش و پرورش در دولت اول آقای احمدی نژاد تغییرات محسوسی را تجربه نکرد، ولی در دولت دوم دچار تحولاتی گردید که جز برخی جزئیات، بیشتر این تغییرات فاقد توجیه و بعضاً کاملاً مضر بودند. تغییر نظام آموزشی به 6-3-3 موجب شد که عملاً مدارس ابتدایی با کمبود کلاس برای 6 کلاس مواجه شوند و دولت ناچار به شروع ساخت و ساز در مدارس ابتدایی نمود و از سویی با آماده نشدن این کلاس های جدید، اولیای دانش آموزان کلاس اولی، به ناچار فرزندانشان را به مدارس غیرانتفاعی فرستادند و از سوی دیگر افزایش فاصله سنی بین کلاس اول و کلاس ششم موجب شد تا حوادث ناشی از برخورد دانش آموزان و مسائل اخلاقی و تربیتی افزایش یابد و بازهم دیری نپایید که اشتباه بودن سیستم 6-3-3 اثبات شد و طرح 3-3-3-3 در دستور کار قرار گرفت که یقیناً این طرح نیز نیاز به تأسیس تعداد زیادی مدرسه و به هم ریختن دوباره نظام آموزشی دارد و حال این که این تغییرات بی فایده در شرایطی ایجاد می شود که کشور باید در دخل و خرج هایش بیشتر مراقبت کند و این که بسیاری از مدارس از ابتدایی ترین وسایل مانند بخاری های ایمن و امکانات آموزشی و آزمایشگاهی و محوطه مناسب برای ورزش و بازی برخوردار نیستند.

عرصه ی آموزش عالی کشور نیز دچار فراز و نشیب زیادی گردید، به نوعی که  با عدم تمکین دانشگاه آزاد در برابر سیاست های دولت، دولت رأساً اقدام به افزایش و تقویت دانشگاه های پیام نور و فراگیر و افزایش ضرفیت دانشگاه ها نمود که این مسئله موجب شد تا دانشگاه آزاد نیز در نتیجه ی این فشارها تا حدودی کوتاه بیاید که نتیجه ی این توسعه ها افزایش چشمگیر ظرفیت دانشگاه ها تا حد نزدیک به پذیرش بدون کنکور در بسیاری از رشته های تحصیلی گردد. در دوره ی دولت های آقای احمدی نژاد بحث اسلامی شدن محتوای درس ها و دانشگاه ها به شدت دنبال شد ولی به نتایج خاصی نرسید. عرصه ی آموزش عالی کشور به لحاظ سیاسی نیز بیش از این که در اثر مدیریت دولت آقای احمدی نژاد دچار تحول گردد، در اثر آرامش سیاسی ناشی از شکست و رکود جبهه اصلاحات به یک آرامش سیاسی نزدیک شد، ولی این شرایط با بروز فتنه 88 دوباره تا مدتی بهم خورد و اخیراً نیز با انتخاباتی شدن شرایط کشور و عزل و نصب های جدید و سوال برانگیز روسای دانشگاه ها که بعضاً با نارضایتی وزیرعلوم انجام شد، احتمال هدایت شرایط سیاسی دانشگاه ها به سمت خاصی قریب به ذهن است.

رسانه ها و به خصوص روزنامه ها در دوره ی آقای احمدی نژاد به خوبی و به راحتی به ایشان انتقاد می کردند و در دولت اول ایشان، عملاً دولت حتی پاسخ بسیاری از این انتقادات را نمی داد (به نحوی که به لحاظ ضعف در روابط عمومی وپاسخگویی مورد انتقاد قرار گرفت)، ولی در دولت دوم ایشان، کار کاملاً متفاوت دنبال شد به نوعی که دولت برای انتقادات خطوط قرمز ترسیم کرد و وقت زیادی را صرف پاسخگویی و حتی انتقام جویی و شکایت از رسانه های منتقد نمود. با این وجود برخورد دولت های آقای احمدی نژاد در برابر انتقادات، نسبت به دولت های قبلی صبورانه تر به نظر می رسد.

عزل و نصب های دولتهای احمدی نژاد به لحاظ کمیت و کیفیت انتقادات زیادی را ایجاد کرد، به نحوی که در هر دو دولت ایشان، به مرز از رسمیت خارج شدن نزدیک شد و برخی از آنها نیز در شرایطی انجام شد که کمترین انتقاد و حتی گلایه ای در مورد برخی از وزرا و استانداران وجود نداشت و حتی بعضاً به زعم دولت نمراتشان 20 بود. پرحاشیه ترین عزل و نصب ها، عزل آقای متکی در حین انجام مأموریت خارجی و خانم وحیدی دستجردی وزیر بانمره 20 دولت و عزل 3 وزیر آقایان لنکرانی و فتاح و صفار باهم و آنهم در آخرین روزهای دولت اول آقای احمدی نژاد و عزل بدون هماهنگی آقای مصلحی از وزارت اطلاعات و نصب مشایی و ارتقای نزدیکان وی در سازمان گردشگری به مناصب کشوری و اصرار در انتصاب سعید مرتضوی بود.

به لحاظ ولایت مداری و قانونمندی نیز، دولت آقای احمدی نژاد شرایط متفاوت و متناقضی را تجربه کرد، ابتدای دولت آقای احمدی نژاد با حمایت استاد مصباح و با پرچم ولایت مداری و قانون گرایی محض آغاز شد ولی در ادامه ی کار، بعضاً مواردی پیش می آمد که ولایت مداری و حتی تمکین آقای احمدی نژاد به قانون، زیرسوال رفت، البته نباید فراموش کرد که شروع قانون گریزی احمدی نژاد از زمانی آغاز شد که جریانی در مجلس، قانونگذاری را ملاک بازی های سیاسی خود قرار دادند و متأسفانه آقای احمدی نژاد نیز به این بازی وارد شد. مسائلی مانند معطل ماندن برخی دستورهای رهبری مانند عزل مشایی و عزل نکردن مصلحی (وزیر اطلاعات) و برخی حاشیه سازی ها و دامن زدن به حواشی و پرهیز از تن دادن به برخی دستورات اکید رهبری مبنی بر وحدت با سایر قوا و بعضاً فرار ازقانون و حتی زیر سوال بردن جایگاه قانونی سایر قوا و نهادهای قانونی و میدان دادن بیش از حد به برخی چهره های خاص و ریختن رأی مردم به پای این افراد، از لکه های سیاه در کارنامه ی ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بود.

در حوزه ی پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی، باید گفت که سیرمثبت دولت های قبلی در این دولت نیز ادامه یافت و چه بسا سرعت بیشتری نیز یافته باشد، به خصوص در عرصه های نوین و پیشرفته مانند هوا و فضا، دارو و درمان، مخابرات، نانوتکنولوژی، انرژی هسته ای، اختراعات، نظامی، مقالات و پژوهش های علمی و .... که نمودهای خاص و ویژه ای از آنها را شاهد بودیم.

در حوزه سیاست خارجی عملکرد دولت های آقای احمدی نژاد چشم گیر بوده است، یارگیری گسترده در اقصی نقاط جهان و رساندن فریاد استقلال و استکبار ستیزی ایران و بیدار نمودن سایر قدرت ها در برابر ابرقدرتهای جهان، چیزی نبود که از نگاه ملتها و دولتهای آزاده مخفی بماند، سیاست فعال خارجی آقای احمدی نژاد به خوبی رسالت معرفی انقلاب را به دورترین نقاط دنیا انجام داد. اگر چه در دولت های آقای احمدی نژاد، روابط ما با دولت های استکباری به شدت کاهش یافت و مواضع دولت مردان مان نسبت به اسرائیل به شدت تند شد، ولی به لحاظ جایگاه سیاسی و تعاملات اقتصادی و تکنولوژیکی عملاً با توجه به حجم آمارهای خارجی به پیشرفت های چشمگیری رسیدیم. محبوبیت انقلاب اسلامی ایران در کشورها و ملت های بیشتری تثبت گردید و این محبوبیت ها به فازهای عملیاتی و اجرایی نیز بسط داده شده است که نمونه هایش را می توان در افزایش مبادلات اقتصادی و پروژه های پیمانکاری و حمایت های تکنولوژیکی و ارتقای جایگاه سیاسی و اقتصادی ایران در کشورهای آمریکای جنوبی و آفریقایی مشاهده نمود.

خصوصی سازی و اجرای اصل 44 از مواردی بود که در دولت آقای احمدی نژاد با سرعت و دقت بیشتری و در مجرای مناسب آن یعنی بازار سرمایه (بورس) صورت گرفت، میزان رشد شاخصهای مختلف بورس در دولت آقای احمدی نژاد آنقدر مثبت بود که توانست بخش کمی از قدرت تحلیل رفته ی بانکها را در جذب سرمایه جبران نمود ولی با توجه به دستور رهبری مبنی بر اجرای این اصل، توقع و انتظارها بیش از فعالیت انجام شده بود، در خلال خصوصی سازی ها البته موارد و معاملاتی پیش آمد که چندان هم  قابل دفاع نبود که یکی از آنها خصوصی سازی مخابرات بود.

یکی دیگر از نمرات عالی دولت احمدی نژاد که در دولت اول شروع و همچنان ادامه یافته است، بحث سهمیه بندی سوخت و خودکفایی در تولید بنزین بود، طرحی که باعث شد تیر تحریم بنزین عملاً به سنگ بخورد و حتی به وقوع نپیوندد. بحث سهمیه بندی سوخت از یک جهت دیگر جالب توجه بود، از این لحاظ که آقای احمدی نژاد علی رغم این که اجرای این طرح را در آن زمان به لحاظ زیرساختی مناسب نمی دانست، ولی به منظور تبعیت از قانون اجرایش نمود، رفتاری که در دولت بعدی ایشان، در مورد قوانینی که قبولش نداشته باشد کمتر مشاهده شد.

از دیگر مواردی که در دولت احمدی نژاد با یک تحول اساسی روبرو شد، فراگیر و ارزان شدن ارتباطات سیار و مخابراتی بود. پیش از دولت آقای احمدی نژاد، خرید یک سیم کارت برای بسیاری از افراد میسر نبود ولی با گسترشی که در این عرصه صورت گرفت و با حمایت مناسب از مصرف کنندگان و رقابتی شدن این عرصه، عملاً در دولت احمدی نژاد حتی کودکان نیز می توانند با پول توی جیبی شان برای خودشان سیم کارت بخرند، همین پیشرفت در امر ارتقای ضریب نفود اینترنت و سهل الوصول و ارزان شدن خط تلفن ثابت نیز مشاهده شد.

یکی دیگراز نمرات خوب آقای احمدی نژاد در کاهش فاصله ی طبقاتی بود، دولت با افزایش حقوق پلکانی کارمندان و حمایت بیشتر از کارمندان ضعیف و کارگران همچنین با اجرای هدفمندی یارانه ها توانست ضریب جینی (شاخص فاصله ی طبقاتی) را با یک کاهش محسوس مواجه کند، اگر چه در یک ساله ی اخیر و باتورم جهشی که اتفاق افتاد، عملاً کسانی که دارایی کمتری داشتند نسبت به کسانی که داریی های بیشتری داشتند فقیرتر شدند و احتمالاً دوباره این فاصله ی طبقاتی با افزایش محسوسی روبروگردیده باشد، چرا که خرید خانه و یا ماشین برای کسی که آنها را نداشته است تقریباً تا سالها به تأخیر افتاد.

دریافت مالیات ارزش افزوده موجب افزایش درآمد مالیاتی کشور گردید ولیکن هنوز تا جدا شدن از نفت و تأمین درآمد دولت از مالیات، فاصله ی زیادی داریم، متأسفانه دولتهای مختلف نتوانستند مالیات بردرآمد چندانی از غیر طبقات کارگر و کارمند دریافت دارند و این مسئله به شدت ضد گسترش عدالت در کشور است، متأسفانه دولت آقای احمدی نژاد نیز نتوانسته است درآمدها و معاملات پنهان را ثبت و برای آنها مالیات اخذ نماید، به نحوی که افرادی که به اندازه ی ده ها کارمند درآمد کسب می کنند حتی به اندازه ی یک کارمند نیز مالیات نمی دهند.

ورزش در دولت های آقای احمدی نژاد رشد و موفقیت های زیادی به همراه داشت که نمودهایش را در مسابقات المپیک و پارالمپیک و حضور در مسابقات جهانی رشته های مختلف دیدیم که این موفقیت ها زیر سایه ی ناکامی های مکرر فوتبال کشورمان، چندان دیده نشده اند. ساخت و توسعه ی ورزشگاه ها در بسیاری از شهرهای کشور که بعضاً هنوز در دست احداثند، یقیناً در فراهم نمودن زیرساخت های پیشرفت و توسعه ی ورزشی در آینده نقش به سزایی خواهد داشت.

نتیجه: همان طوری که مشاهده می کنید، کارنامه ی آقای احمدی نژاد در ثلث های مختلف و در درسهای مختلف پر از نمرات مختلف عالی، خوب، متوسط و ضعیف است و همه ی کسانی که ایشان را و یا حتی روسای جمهور قبلی را به صورت کلی رد و یا تأیید می کنند، سخت در اشتباهند، قرآن کریم در بحث شراب درس خوبی به ما داده اند، قرآن کریم، خوبی ها و بدی های شراب را در کنار هم می بیند و بعد حرمت آن را اعلام می کند، کاری که به یقین در مورد اظهار نظر و قضاوت در مورد افراد با این همه ابعاد وجودی نیز لازم است. 

احمدی نژاد و نمراتش (قسمت اول)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۲ ، ۱۶:۰۲
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۴:۰۰ ب.ظ

احمدی نژاد و نمراتش (قسمت اول)

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه: آقای احمدی نژاد در دو دوره ریاست جمهوری اش در بخش های مختلف، عملکرد های متفاوتی داشته است که به تفکیک قابل تحلیلند و انصاف حکم می کند که این عملکردها به دور از حب و بغض های سیاسی مورد بررسی قرار گیرند ولی متأسفانه برخی از افرادی که لجوجانه با تمام رفتارها و عملکردهای آقای احمدی نژاد از همان بدو مسئولیت ایشان مخالف بودند، هم اکنون سعی در سیاه نمایی کامل از عملکرد ایشان را دارند تا به این وسیله عدم تمکین به قانون و لجاجت های خود را در دوره ی مسئولیت ایشان، با ادعای بصیرت توجیه کنند، ایشان اصرار داشته و دارند که پدیده ی احمدی نژاد همیشه به صورت سیاه و سفید نگریسته شود تا با اثبات اشتباهات او، سیاه بودن وی نتیجه گیری شود و حال این که آقای احمدی نژاد دارای کارنامه ای متشکل از دروس متفاوت و نمرات مختلف و در ترم های متفاوت است، ولی متأسفانه برخی از طرفدران افراطی آقای احمدی نژاد که از هر کار رییس جمهور دفاع می کردند از افراط در طرفداری به تفریط در برائت جویی نیل کردند و هنوز به این بازی سیاه و سفید بینی گرفتارند و به عنوان نمونه همین اخیراً آقای حسینیان نیز از ایشان اعلام برائت جسته اند. دراین مطلب به صورت مختصر با پرهیز از نگرش سیاه و سفیدی سعی دارم منصفانه نقاط قوت و ضعف آقای احمدی نژاد و دولت های وی را در عرصه های مختلف به نگارش درآورم.

مسکن مهر   یکی از پروژه های خوب و ویژه ی اجرایی است که با حضور و مشارکت مردم و دولت و بخش های خصوصی و در قالب تعاونی ها به اجرا رسیده است. پروژه ی مسکن مهر زمانی آغاز شد که قیمت مسکن مهر در سال دوم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد به صورت جهشی افزایش یافت و آقای احمدی نژاد تأخیر در اجرای پروژه مسکن مهر را اشتباه خود دانستند ( که این را به عنوان تنها اقرار به اشتباه ایشان در خاطر دارم). با ثبت نام و شروع عملیات های پروژه ی مسکن مهر، نه تنها جلوی افزایش قیمت گرفته شد، بلکه باعث کاهش در قیمت مسکن (مسکن های قابل رقابت با مسکن مهر) نیز گردید، ولی پروژه مسکن مهر در بخشی از شهرستان ها، با تأخیر زیادی مواجه شد و علی رغم گذشت حدود 2 سال از مهلت پیمانکاران، هنوز پروژه مسکن مهر در برخی از شهرها مانند رشت انجام نشده است و احتمالاً تا ماه ها نیز انجام نخواهد شد. یکی دیگر از ضعف های پروژه که در اثر تأخیر و ضعف پیمانکاران صورت گرفت، افزایش قیمت ساخت به دلیل برخورد به افزایش قیمت مصالح بود ولی با وجود تأخیر و گران تر شدن قیمت ساخت نسبت به رقم پیش بینی شده، همچنان طرح مسکن مهر به عنوان یکی از طرح های خوب و عدالت پرورانه می درخشد.

سهام عدالت نیز یکی از پروژه های خوب دولت احمدی نژاد بود که علی رغم عدم اطلاع رسانی مناسب، به لحاظ اصولی از بهترین و عادلانه ترین شیوه های خصوصی سازی محسوب می گردد. خیلی خوب بود که دولت گزارش عملکرد سالانه و مناسبی از این طرح را در پایان هر سال ارائه می نمود، یعنی دولت باید برای چنین طرح عظیمی گزارش می داد که مثلاً هر عضو چقدر از پول سهامش را پرداخت کرده و چقدر سود کرده و چقدر از پول آن باقی مانده است و این که برای تعیین مدیریت و انتخاب مدیران و تعیین اهداف و برنامه های صنایع واگذار شده، چه برنامه و تدارکی برای مشارکت سهام داران دیده شده است.

پروژه های عمرانی در دولت احمدی نژاد با سرعت بیشتری اجرا شدند به نوعی که متوسط اجرای پروژه های ملی چند سالی کاهش یافت، که این مسئله مرهون دو مسئله بود یکی مدیریت اجرایی قوی و به خصوص تحت لوای سفرهای استانی و دیگری فروش مناسب نفت و درآمد مناسب حاصل از آن و افزایش صادرات و مالیات و بودجه های انبساطی مصوب از سوی مجلس. پروژه های عمرانی اگر چه سرعت خوبی پیدا کردند، اما با افزایش تعداد آنها در دوره های مختلف سفرهای استانی و کاهش بودجه ناشی از توزیع بودجه بین تعداد پروژه های بیشتر و در نهایت با کاهش درآمد نفتی ناشی از تحریم ها، با سرعت و بودجه ی کمتری دنبال می شوند و اخیراً با تأکید رهبر معظم انقلاب بر لزوم تسریع در اتمام پروژه های نیمه کاره، بودجه های عمرانی بر طرح مهر ماندگار و مسکن مهر تمرکز یافت و همچنان با توجه به کاهش درآمد نفتی، سرعت پروژه های عمرانی به خصوص در بخش راه و سد سازی قابل تقدیر است.

سفرهای استانی از ابزارهای مدیریت جامع آقای احمدی نژاد بود که اگر چه ضعف هایی هم داشت، ولی هم اکنون به عنوان یک مدل پذیرفته شده در دستور کار برخی نامزدهای عدالت محور قرار دارد. سفرهای استانی میزان احاطه دولت را به استعدادهای استان ها و نقاط قوت و ضعف مدیریت در آنها افزایش می داد و طرح ها و برنامه های هر استان با اشراف اطلاعاتی بیشتری تصویب می شد و از یک سو نظارت بر عملکرد مسئولان استانی نیز به خوبی انجام می شد. کم کم سفرهای استانی به یکی از نمادهای آشکار مردمی بودن انقلاب بدل شد و همه ی کسانی که انقلاب اسلامی را فاقد جایگاه مردمی می دانستند در برابر حضور چند صد هزار نفری مردم دراین سفرها فقط سکوت می کردند. میزان انرژی که دولت در سفرهای استانی صرف می کرد بعضاً طاقت فرسا بود، حجم زیادی از کار در ساعات طولانی و به صورت فشرده صورت می گرفت و بعضاً بین همان ها ملاقات هایی با میهمانان خارجی و یا حتی سفرهای خارجی و برنامه های سنگین دیگری رخ می داد و بعضاً چندروز پس از یک سفر استانی، سفر استانی دیگری آغاز می شد که نشان از روحیه تلاش و خستگی ناپذیری مثال زدنی آقای احمدی نژاد و دولت ایشان داشت.

طرح ساخت و توسعه کارگاه های زودبازده از پروژه های پرسروصدای آقای احمدی نژاد بود که منجر به عوض شدن چند وزیر و رییس بانک مرکزی گردید. این پروژه در جهت افزایش اشتغال کلید خورد و به تناسب میزان اشتغال، تسهیلاتی مشخص به صنایع پرداخت می گردید، این پروژه علی رغم این که در مقایسه با طرح های مشابه مانند طرح ضربتی اشتغال و خوداشتغالی خیلی بهتر و با تحقق بیشتری اجرا شد ولی با توجه به ترویج صنایع فرسوده و محتاج به کارگر زیاد در آن، نتوانست صنایع پویا و مشاغل پایداری را ایجاد نماید و از سوی دیگر نیز با توجه به این که بخش محسوسی از این تسهیلات به بازار هدایت می شد، موجب افزایش تورم و گرانی گردید که با نارضایتی مردم مواجه شد، به نحوی که با عوض شدن رییس بانک مرکزی و به کار آمدن آقای بهمنی، این بار از افراط تسهیلات زودبازده، به تفریط قفل زدن بر منابع بانکی رسیدند.

اشتغال و اشتغال زایی در دولت احمدی نژاد با طرح کارگاه های زودبازده به عنوان هدف اول کشور قرار گرفت ولی با ترویج صنایع فرسوده و افزایش تورم ناشی از نقدینگی، عملاً عنوان هدف اول اقتصاد کشور را از دست داد. سیاست اشتباه اشتغال محوری باعث شد که کلید صندوق بانک مرکزی به آقای جهرمی (وزیر کار وقت و مجری طرح کارگاه های زودبازده) سپرده شود و ایشان برخلاف سیاستهای مشخص وزارت کار، تولیت اشتغال را پذیرفتند و در این حین بود که چند وزیر اقتصادی و رییس بانک مرکزی  به دلیل مقاومت در برابر سیاستهای تورم زای اشتغال محورانه از کار برکنار شدند و با تورم شدیدی که در ادامه ی اجرای این طرح اتفاق افتاد، عملاً طرح های اشتغال زایی زودبازده و حتی حمایت از کارگاه ها و صنایع قدیمی نیز از دستور کار خارج شد. عملاً اشتباه دولت در بحث اشتغال، تمرکز روی ایجاد مشاغل کم هزینه، زودبازده و کم بهره ور بود، اشتغالهایی که ارزش افزوده جدید ایجاد نمی کرد فقط درآمد مشخصی را بین افراد بیشتری تقسیم می کرد، مثل این که در یک کوچه به جای 3 آرایشگاه 6 آرایشگاه دایر شود، طرح هایی که با عدم ارتقای کیفیت و کمیت تولید، عملاً شغل پایدار و ارزش افزوده ایجاد نمی کردند و با عوض شدن شاخص اشتغال (به یکساعت کار در هفته)، آمار اشتغال در کشور دچار یک افزایش غیرقابل افتخار گردید. بعدها نیز شعارهای اشتغال زایی که دولت داد (مانند اشتغال 2-3 میلیونی در سال 91 ) عملاً به دلیل نداشتن برنامه ی مشخص و عدم حمایت از تولید وشرایط سخت تحریم ها و افزایش هزینه های ناشی از هدفمندی یارانه ها، میسر نگردید.

حمایت از تولید در دولت احمدی نژاد فراز و نشیب زیادی داشت، در زمانی که تسهیلات به صنایع داده می شد، صنایع تا حدی موفق به افزایش تولید و تأمین سرمایه در گردش می گردیدند، ولی قفل خوردن بر صندوق بانک ها موجب شد که در شرایطی که هزینه های تولید در اثر هدفمندی، تورم و تحریم افزایش یافته بود، بخش بزرگی از صنایع نتوانند منابع خود را تأمین کنند و با کاهش تولید و بعضاً تعطیلی مواجه شوند، ولی صنایعی که توانستند منابع مالی خود را تأمین نمایند، عملاً با توجه به افزایش قیمت ارز و افزایش قیمت محصولات وارداتی، همچنین به صرفه بودن صادرات، به شرایط بهتری دست یافتند.

هدفمندی یارانه ها از عظیم ترین پروژه های اقتصادی تاریخ دولت های ایران بود، طرح اولیه و شجاعت شروع آن از سوی اکثر جناح های سیاسی و حتی منتقد تحسین شد ولی عملاً به دلیل عدم رعایت دقیق طرح،  پس از اجرای فاز اول آن، اکنون به لحاظ پرداخت میزان یارانه های نقدی و غیر نقدی در شرایط بدتری از گذشته قرار داریم. بحث هدفمندی یارانه ها، طولانی تر از حدی است که بتوان در یک پارگراف به آن پرداخت ولی فهرست وار آنچه را که گذشت بیان می کنم: دولت میزان پرداختی بین مردم را بیش از میزان درآمد ناشی از هدف مندی در نظر گرفت و عملاً ترازدرآمدی اجرای این طرح برای دولت منفی شد و در واقع دولت سهم خودش و تولید را نیز بین مردم تقسیم می نمود و این ها منجر به افزایش نقدینگی در بازار و موجب افزایش تورم گردید و اینچنین دولت در تأمین یارانه های نقدی با مشکل مواجه شد، به نوعی که از پرداخت 2 ماه قبل یارانه نقدی، به پرداخت ماهانه و پرداخت در انتهای هر ماه و اصرار بر حذف برخی از دهک ها رسید. هم اکنون دولت نه تنها یارانه غیر نقدی بیشتری (شاید دوبرابر) نسبت به قبل از اجرای فاز برعهده گرفته است، بلکه ماهانه باید مبلغ زیادی را نیز به عنوان یارانه نقدی به مردم پرداخت نماید و این میراثی است که برای دولت های بعدی نیز باقی مانده است و شاید به همین دلیل است که دولت می خواهد با اجرای یک باره ی هدفمندی یارانه ها، خودش و دولت های بعدی را از عوارض بعد ازاجرای آن مانند جبران تورم احتمالی خلاص نماید.

نظام بانک داری ما در دوره ی آقای احمدی نژاد فراز و نشیب زیادی داشت، به لحاظ پرداخت تسهیلات دو دوره انبساطی و انقباظی را پشت سر گذاشت که در بندهای قبلی به آن پرداختم، ولی آنچه که در این حوزه بیش از همه اهمیت دارد، عدم تبعیت از علم اقتصاد در مدیریت و اداره ی بانک هاست. سود بانکی پایین تر از نرخ تورم، هرگز نتوانست نقدینگی های مازاد را جمع آوری نماید و با ثابت ماندن نرخ سودبانکی، ماهانه نرخ تورم افزایش یافت تا این فاصله آن قدر زیاد شد که دولت مجبور شد مقدار کمی نرخ سودبانکی را افزایش داد و همین افزایش موجب تأثیر 20 درصدی در کاهش قیمت سکه و ارز گردید، ولی با توجه به عدم ادامه ی این رویه ی علمی و جهانی، عملاً هم اکنون بانک های ما به لحاظ میزان جذب سپرده و امکان پرداخت تسهیلات در بدترین شرایط ممکن قرار دارند و بانک عملاً تعریف و کارکرد اصلی خود را در جمع آوری و هدایت نقدینگی از دست داده است. کم بودن سود بانکی تسهیلات نسبت به نرخ تورم، یک رانت بزرگ نیز ایجاد نمود که این رانت موجب وسوسه شدن برخی افراد مانند گروه مه آفرید خسروی و بروز بزرگترین فساد مالی تاریخ و هجوم منابع بانکی به بخش های دلالی به جای بخشهای تولیدی و تورم های مضاعف در بخشهای ارز و سکه و مسکن و خودرو گردید.

کشاورزی اعم از زراعت، باغداری و پرورش دام و طیور، شرایط نسبتاً خوبی را پشت سرگذاشت به خصوص این که صادرات در این بخش با رشد مناسبی همراه بود و جز یک دوره که دولت در خصوص تأمین علوفه و خوراک طیور دچار مشکل گردید، در سایر دوره ها، کشاورزی به سمت خودکفایی به خصوص در بخش گندم گام برداشت. افزایش تولیدات کشاوری و دامپروری موجب افزایش صادرات گردید و این مسئله در کنار تحریم موجب شد تا تأمین نیازهای بازار داخلی با مشکل مواجه شود و دولت به ناچار با اعمال محدودیت های صادراتی، راه رشد مناسب کشاورزی را موقتاً سد نمود، با این اوصاف، قیمت مواد خوراکی که بخش عمده اش از محصولات کشاوری و دامپروری است، با تورم حدود 85 درصدی مواجه شد، افزایش قیمتی که اگر با قطع دست دلالان و محتکران همراه می شد، سودش به سوی تولید کنندگان حرکت می کرد موجب رشد و بهبود بیشتر بخش کشاورزی می گردید.

احمدی نژاد و نمراتش (قسمت دوم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۲ ، ۱۶:۰۰
سیاوش آقاجانی