انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۴۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۰۷ ب.ظ

بررسی تحلیلی شایعات ارزی

بسم الله الرحمن الرحیم

با نامزدی آقای هاشمی نزول قیمت ارز و سکه شروع شد و با انتخاب آقای روحانی این روند تسریع شد که این مسئله موجب تحلیلهای مختلفی از بدبینانه تا خوشبینانه گردیده است، برخی این مسئله را نشان از نفوذ و دخالت آقای هاشمی و روحانی در اخلال در بازار ارز دانسته و برخی نیز اعتماد بازار را به آقایان موجب این مسئله معرفی کردند که در یک مطلب تحلیلی سعی می کنم منصفانه و جنبه های مختلف و متفاوت این مسئله را تقدیم نمایم.

قیمت ارز و سکه، تابع مسائل مختلفی است که برخی از آنها در داخلی کاملاً قابل کنترلند و برخی نه. برخی از این موارد عبارتند از:چاپ اسکناس در نتیجه کاهش بودجه، کاهش درآمد ارزی کشور در اثر تحریم، کاهش قیمت های جهانی نفت و طلا، ضعف در ایجاد تعادل در بازار ارز، کاهش تولید، افزایش نقدینگی به دلیل سیاست های اشتباه بانکی و پولی، افزایش مکررقوانین اقتصادی، ناآرامی های سیاسی داخلی و خارجی و بسیاری از دلایل دیگر که باعث می شوند ارزش پول ملی کاهش و قیمت ارز در برابر آن افزایش یابد. حالا باید دید که کدام بخش ازهر یک از این دلایل، در دست دولت، بیگانگان، مفسدان و سوءاستفاده گران و کدام در دست دشمنان دولت است.

ریشه افزایش هزینه و تأثیر آن بر کسری بودجه در کجا بود؟

یقیناً بیشترین نقش در افزایش هزینه های منجر به کاهش بودجه را دولت ایفا کرده است، عدم حمایت از تولید و انجام واردات، عدم صرفه جویی در افزایش بی حساب پروژه های عمرانی ناشی از طرح های بعضاً احساسی در سفرهای استانی، تحمیل هزینه های غیرضروری مانند واردات خودروها و کالاهای لوکس، طرح های غیرکارشناسی و بودجه بر و سوءمدیریت در هدفمندی یارانه ها موجب افزایش هزینه های دولت گردیدند. یکی از دلایل افزایش هزینه ها که به خود دولت و مجلس مربوط می شد، عدم پایبندی به طرح اولیه هدفمندی یارانه ها بود که برای دولت یک سهم 20 درصدی و یک سهم 30 درصدی نیز برای صنعت قائل شده بود و حال این که دولت با توزیع سهم خودش هم بین مردم و متعهد شدن به  پرداخت آن مبلغ افزایش یافته یارانه ها، خودش را با کاهش بودجه مواجه کرد و در حالی که در اولین بار، مبلغ یارانه نقدی را 2 ماه قبل از اجرای طرح داده بود، در مراحل بعدی به اواخر هر ماه موکول شد. یکی از مثالهای طرح های غیرکارشناسی و بودجه بر تغییر عجولانه و بدون فایده نظام آموزشی کشور بود که با هزینه های زیادی در زمینه ساخت و ساز مدارس، تدوین کتب جدید، آموزش معلمان برای انطباق با این نظام جدید و .... انجام شد و عملاً دوباره دولت بعدی ناچار به دوباره کاری جهت اصلاح همان خواهد بود.

دلیل اصلی کاهش درآمد و به خصوص درآمد ارزی کشور چه بود؟

اگر چه تمام دولت های پس از جنگ بایستی وابستگی خود را به نفت کاهش می دادند اما عملاً این مهم در هیچیک از دولتها میسر نشد. اگر دولت ها وابستگی خود به نفت را با استفاده از شفاف سازی اقتصادی و اخذ مالیات از تمام طبقات اقتصادی کاهش می دادند، عملاً تحریم های نفتی غیرقابل توجیه بوده و انجام نمی شدند و در صورت انجام نیز نمی توانستند تأثیر به سزایی در کاهش ارزش پول ملی بگذارند؛ در هر صورت اگر چه به نظر می رسد تحریم و تشدید آن از خارج اعمال شده است اما نمی توان آسیب پذیری کشور را در خصوص وابستگی به نفت و خیانت های برخی داخلی ها را در این خصوص بی تأثیر دانست. تشدید تحریم ها دقیقاً پس از فتنه 88 و در حالی که مذاکرات هسته ای به نقطه تبادل سوخت رسیده بود و با مانوری که بر غیرمردمی بودن حکومت و نارضایتی مردم رخ داد میسر شد. بحث دیگری که در تأثیر گذاری تحریم ها مهم بود، شناسایی نقاط ضعف کشوربود که بخشی از این مهم به کمک کسانی که در فتنه موثر بودند و پس از ناکامی در آن و با توجه به اشراف اطلاعاتی که در حوزه های مختلفی مانند نفت داشتند، انجام شده است. اوج خصومت مهدی هاشمی با نظام، با توجه به مکالمات تلفنی که با نیک آهنگ کوثر افشا شد، وجود این پتانسیل خیانت را در وابستگان فتنه اثبات می کند که امیدواریم هرچه سریعتر با پیگیری مجدانه در پرونده مهدی هاشمی، نتایج این مسئله آشکار و گزارش گردد.

کاهش تولید نتیجه چه اتفاقاتی بود؟

کاهش تولید موجب افزایش واردات، کاهش درآمد ملی، کسری بودجه و افزایش قیمت ارز می گردد. یقیناً هدایت تولید و امکان پیشرفت و توسعه در آن بیش از هر عاملی به دولت باز می گردد؛ این دولت است که می تواند با ایجاد فضای مناسب و رقابتی، فضای آرام و کم تنش داخلی، عدم تغییر مکرر رویکردها و قوانین، جهت دهی صحیح به تولید کنندگان در جهت انتخاب تولید مناسب، تأمین منابع مالی تولید با هدایت نقدینگی به آن سمت، وضع ابزارهای حمایتی از تولید، مدیریت و کنترل واردات و کاهش تورم (با استفاده از سیاستهای صحیح اقتصاد و پولی و بانکی)، می تواند تولید را پایدار نگاه دارد که متأسفانه در اکثر این بخش ها در دولت دهم، وضعیت شایسته ای را ندیدیم، ولی آیا تمام تقصیرها متوجه دولت است؟ آیا تحریم های واردات و صادرات و مناسبات بانکی روی تولید تأثیر نمی گذارد؟ ممکن است بگوییم تحریم ها همیشه بوده است ولی باید بگویم که تحریم صادرات و واردات و مبادلات بانکی هرگز به این شدت نبوده است و همانطوری که در بند قبلی عرض کردم، یقیناً این تشدید تحریم ها و همراه کردن سایر کشورها، بدون بروز فتنه 88 رخ نمی داد و به همین دلیل بازهم فتنه گران در بحث تولید نیز به صورت غیرمستقیم ولی موثر نقش داشته اند.

بخش دیگری که در بحث ضربه زدن به تولید موثر بوده است، مفسدان اقتصادی است. مفسدان اقتصادی با هدایت منسجم و موثر و با فضاسازی های رسانه ای، نقدینگی را به سمت بازارهای دلالی ارز و سکه و خانه و خودرو بردند و عملاً تولید با کمبود بودجه و منابع مالی مواجه و دچار آسیب گردید و البته در این خصوص ممکن است که برخی بین این مفسدان اقتصادی و سیاسیون رابطه ببینند که اظهار نظر صریح در این خصوص جز با برگزاری و ادامه ی دادگاه های مربوطه میسر نخواهد بود. بالاخره باید پذیرفت بخشی از تحرکات مفسدان اقتصادی نیز حاصل سوء مدیریت دولت در افزایش نقدینگی و کاهش توان بانکها در جذب آنها بوده است و باید گفت که قوی ترین مفسدان اقتصادی نیز با راه های مدیریتی و اقتصادی و اطلاعاتی قابل کنترل و خنثی سازی هستند.

آیا اشتباهات بانکی و پولی دولت نتیجه ی کار دشمنان بود؟

یقیناً یکی از ابزارهای کلیدی و بسیار مهم در کنترل اقتصاد هر کشور، بانکها هستند. اگر بانکها نتوانند نقدینگی را به خوبی جذب کنند و نرخ سود سپرده گزاری به مراتب کمتر از نرخ تورم باشد و اگر نتوانند منابع ایجاد شده را به خوبی به مبادی تولیدی و اجتماعی (ازدواج و مسکن و ...) هدایت نمایند و برعکس به سمت گروههای از نوع گروه خسروی و برای مفاسد 3 هزار میلیاردی منتقل کنند، وقتی پولهای مردم از بانکها بیرون می رود و به مناطق غیرقابل شناسایی و غیر شفاف رسوب می کند، چگونه می توان توقع داشت که نظام بانکی موجب کاهش نقدینگی، حمایت از تولید و شفاف سازی اقتصادی گردد؟! یقیناً یکی از مواردی که دولت در آن نقش کامل و موثری داشته است همین سوءمدیریت بانکی و پولی کشور است.

آیا فضای داخلی کشور و نا آرامی های سیاسی چه میزان و از سوی چه کسانی بر بازار ارز تأثیر داشتند؟

بارها دیدیم که همزمان با یک مذاکره دوستانه بین سران قوا و یا برخی افشاگری های سیاسی و یا خط و نشان کشیدن های داخلی و خارجی (فارغ از صحیح یا غلط بودن آنها)، بازار ارز دچار آرامش و یا تلاطم شد و این نشان می دهد که مسائل روانی و سیاسی به شدت بر آرامش اقتصاد و به خصوص آرامش بازار حساس ارز تأثیر گذار است. پس نمی توان عجیب دانست وقتی یک دولت سرکار بیاید که برای دشمن خط و نشان نمی کشد و دشمن نیز برای او خط و نشان نمی کشد و یا هنوز وارد اختلاف و تنش با سایر قوا و نهادها نگردیده است، بازار نیز طعم آرامش را خواهد چشید و بازار آرام و مطمئن موجب افزایش ارزش پول ملی  کاهش قیمت ارز خواهد شد.

نتیجه: با توجه به عوامل فوق می توان دید که افزایش قیمت ارز و سکه ناشی از عوامل مختلف داخلی و جهانی بود که بخشی از آن به خصومت استکبار جهانی، بخشی به سوء مدیریت دولت و مجلس، بخشی به فتنه گری فتنه گران و قسمتی نیز به سوءاستفاده ی سوءاستفاده گران برمی گردد و نباید به صورت کلی و قطعی، همه را متوجه یک فرد یا گروه نمود، بلکه باید با تحلیل مناسب و صحیح نقش هریک، کشور را به سمت صحیح هدایت نمود. در حال حاضر بین عوامل مهمی که در بالا آوردم و روی قیمت ارز تأثیر دارند، عامل فضای آرامش سیاسی و اتحاد و همدلی بین قوا بیشترین عامل شفاف و تأثیر گذار بر کاهش فعلی قیمت ارز به شمار می رود و برخی مسائل مانند امور مدیریتی در کنترل بازار و اقتصاد تا انتقال قدرت به دولت جدید محقق نخواهد شد و البته ممکن است برخی از موارد و تفاهمات زیرزمینی برخی مفسدان اقتصادی نیز در این خصوص تأثیر گذار باشد که جز با دخالت و پیگیری نهادهای اطلاعاتی و قضایی قابل استناد نخواهند بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۰۷
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۱۹ ق.ظ

واعظی و ترکان در دیروز، امروز، فردا چه گفتند

بسم الله الرحمن الرحیم

میهمانان برنامه دیشب برنامه دیروز، امروز، فردا، دوتن از نزدیکان حجه الاسلام والمسلمین حاج حسن روحانی بودند که به احتمال قریب به یقین دو پست حساس از کابینه ی دولت را خواهند داشت، آقای مهندس ترکان از گزینه های مطرح برای معاونت اولی، معاونت اجرایی، وزیر نفت و آقای دکتر واعظی نیز گزینه ی مطرح برای وزارت امور خارجه است.

مباحث مربوط در برنامه دیشب، بیشتر در مورد برنامه ها ورویکردهای دولت آقای روحانی بود که هرکدام از میهمانان برنامه در حوزه ی احتمالی بکارگیری شان، مواردی را مطرح می کردند. مباحث اجرایی و مدیریتی در خصوص اداره ی کشور، مبارزه با مفاسد و سایر محورهای برنامه را آقای مهندس ترکان با تجربه و اشراف خوبی توضیح دادند که امیدوارم این مباحث که بیشتر نظری بودند در دولت آقای روحانی به عمل درآیند؛ ولی در مورد جایگاه سازمان بازرسی نظرات و پیشنهاد خاصی داشتند.

آقای مهندس ترکان اعتقاد دارند که سازمان بازرسی در جایگاه مچ گیری عمل کرده و فاقد کارآیی خود در زمینه ی سالم سازی است و به اعتقاد ایشان سازمان بازرسی باید زیر مجموعه ی سه قوا اداره شود نه به عنوان زیرمجموعه قوه قضاییه، که حقیر این پیشنهاد را قبول ندارم، چرا که اگر چه یکی از اهداف سازمان بازرسی همین اصلاح و سالم سازی است، اما این کار را در اولین گام با همان کشف جرم و پایش سیستم ها دنبال می کند و اگر هر قوه ای علاقه دارد که در زیرمجموعه اش سالم سازی و نظارت و پایش را به صورت خودارزیابی و ممیزی داخلی دنبال کند می تواند از ابزار خودش برای این کار استفاده کند، یقیناً وجه تمایز و مشخصه ی خوب سازمان بازرسی همین است که از یک قوه دیگر به قوه مجریه نظارت می کند و اگر چنین نبود مانند سایر برنامه هایی که با هماهنگی چند قوه باید انجام شود در حین هماهنگ سازی ها و تعارفات سیاسی روی زمین می ماند. آقایمهندس ترکان، می گوید که سازمان بازرسی باعث شده است که مدیران شجاع گرفتار شوند و مدیرانی که کار خاصی انجام نمی دهند در امان باشند و حال این که نظارت بر مدیرانی که خوب کار نمی کنند باید توسط خود دولت و با محوریت بهره وری و بهبود کیفیت انجام شود نه توسط سازمان بازرسی. البته من اعتقاد دارم که سازمان بازرسی بسیار بهتر از وضعیت موجود می تواند کار کند چرا که هم اکنون جرایم و تخلفاتی که در کشور صورت می گیرد بعضاً در مراحل خیلی دیر کشف می شوند که این مسئله اهمیت تقویت ساختاری سازمان بازرسی را نشان می دهد. البته یکی از ضعفهای سازمان بازرسی این است که به عنوان بخشی از قوه قضایی نمی تواند به صورت مؤثر بر سایر بخشهای قوه قضاییه نظارت داشته باشد که این مسئله می طلبد قوه قضاییه فکری به حال مسئله نماید. بحث دیگر این که اگر پیشنهاد آقای ترکان قبل از بر سرکار آمدن آقای روحانی مطرح شده باشد می توان آن را یک پیشنهاد تخصصی قلمداد نمود اما طرح این پیشنهاد در این مقطع مثل این است که ایشان بخواهد کار دولت آقای روحانی را در مواجهه با این سازمان و نظارتهای دست و پاگیرش آسان نماید.

آقای دکتر واعظی نیز در موارد متعدد در خصوص فراجناحی بودن دولت آقای روحانی تأکید کردند و حسن!!! ختام برنامه دیشب، سخنان ایشان در خصوص سیاست خارجی بود که با توجه به احتمال بکارگیری ایشان در وزرات امور خارجه قابل تأمل است. آقای واعظی گفتند که سالهاست که مسائل داخلی و مدیریت اقتصادی کشور خرج سیاست های خارجی می گردد و حال این که باید سیاست های خارجی را خرج مسائل داخلی نمود. این حرف آقای واعظی متأسفانه بیش از این که بخواهد سیاست خارجی را حامی مسائل داخلی و اقتصادی معرفی کند، اینگونه ذهن ها را هدایت می کند که سیاست خارجی را باید به پای مسائل داخلی ذبح نماید، امیدوارم همانطوری که خود آقای روحانی در سخنرانی های پس از انتخاباتی خود بیان کرده اند نگذارند عزت و استقلال کشور تضعیف شود و نگذارند جبهه ی انقلاب در خارج از مرزها دچار تزلزل شود، جبهه سوریه، حزب الله، فلسطین و هرآنچه که به عنوان خط مقدم دفاعی مرزی و فکری جمهوری اسلامی تلقی می شوند در نتیجه ی سیاست های اشتباه تضعیف شوند، یقیناً، حتماً و مطمئناً این جبهه ها موجب تقویت قدرت چانه زنی ایران در میز مذاکره هستند و حتی با همان هدف حفظ مسائل داخلی هم که شده نباید این نقاط قوت را به راحتی خنثی کرد و یا از دست داد و بر زمین گذاشت، مطمئناً اگر آمریکا و مذاکره کنندگان غربی علاقه ای در خصوص ادامه ی مذاکرات داشته باشند به دلیل همین نقاط قوت است. و البته وزیر خارجه و دبیر شورای امنیت ملی در دولت آقای روحانی حتماً باید بداند و می داند که در ایران سیاست های مهم و کلی در این زمینه ها مستقیماً از سوی رهبری تعیین می شود و اینچنین نیست که یک دولت این را خرج آن  و دولت بعد آن یکی را خرج این یکی کند. دولتها تنها می توانند در چارچوب مسائلی که از سوی رهبری ابلاغ می شود، از ابزارهای مختلف و مهارت های بیشتری استفاده کنند نه این که چارچوب را جابجا نمایند. بحث دیگر این که اگر قرار باشد بگوییم که مسائل داخلی کشور بدون خرج شدن سیاست های خارجی قابل اصلاح نیستند یقیناً پیش از هرگونه مذاکره دستهایمان را بالا برده ایم چرا که این حرف از سوی دشمن اقرار به شکست تلقی خواهد شد.

یقیناً ما هم ترجیح می دهیم که تحریمها کاهش و حتی حذف شوند اما این مسئله را تنها با تغییر هیأت مذاکره کننده و روند مذاکرات میسر نمی دانیم، بلکه یقیناً تا نقاط ضعف کلیدی ما در بحث مدیریت اقتصادی و قبل از مذاکرات به نحو مقتضی پوشانده نشوند، باقی ماندن آن نقاط ضعف موجب می شود مثل همینک، گروه 5+1 به تأثیر تحریمها امیدوارتر گردد و مسائل طولانی تر شود و حال این که اگر دولت با اقداماتی مانند اقتصاد مقاومتی (در جهت وابستگی کمتر به نفت و حمایت از تولید و کاهش مفاسد اقتصادی و حذف رانتخوارها و اصلاح ساختارها و تحول اقتصادی) و دعواهای حقوقی  در برهم زدن تحریمها (مانند آنچه که در مورد لغو تحریم بانک ملت دیدیم) قدرت چانه زنی را افزایش دهد و امید به تأثیر تحریمها را کاهش دهد، یقیناً آن سوی میز مذاکره نیز علاقه ای برای تسریع حل مسئله تحریمها خواهند یافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۹
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۰۵ ق.ظ

چه راحت احساس تکلیف می کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم

هر ساله شاهدیم که در انتخابات های مختلف و یا حتی در انتصابات متعدد، برخی خود را در معرض انتخاب و انتصاب قرار می دهند و اولین و بعضاً تنها دلیل و یا بهانه شان نیز احساس تکلیف است. اما این همه حس تکلیف را چگونه می شود با هم جمع کرد؟! آیا همه واقعاً تکلیف دارند؟! یا داشتن حس تکلیف کافی است؟! چگونه می توان بین این همه تکلیف گرا یکی را انتخاب کرد؟ آیا تکلیف رأی دهنده ارتباطی با تکلیف نامزد دارد؟

آنچه که با توجه به سوالات فوق بدیهی به نظر می رسد این است که نمی توان این همه حس تکلیف را در کنار هم واقعی دانست و نمی توان ادعای حس تکلیف را دلیلی برای تکلیف انتخاب کنندگان در انتخاب وی دانست. پس چه می توان کرد؟ آیا می توان حس تکلیف را از ویژگی های نامزدها حذف کرد؟ یقیناً اگر حس تکلیف حذف شود، منفعت طلبی را باید جایگزینش نمود و این یعنی حذف تکلیف گرایی موجب انتخاب صحیح نخواهد شد، بلکه باید تکلیف و تکلیف گرایی را تبیین کرد.

تکلیف را می توان در شئون مختلف معنا کرد، تکلیف نسبت به معلم، نسبت به والدین، نسبت به فرزندان، نسبت به جامعه، نسبت به هم حزبی ها، نسبت به حاکم، نسبت به قانون، نسبت به بشریت و یقیناً در رأس تمام تکلیف ها، تکلیف الهی خواهد بود. آنچه که در تکالیف مختلف مشاهده می شود این است که تکلیف یک نفر نسبت به دو مرجع می تواند اینقدر متفاوت باشد که حتی یکدیگر را نفی کنند مثلاً تکلیف یک فرد نسبت به خانواده بعضاً در تضاد با تکلیف همان فرد در برابر جامعه قرار می گیرد و اینجاست که می توان دریافت که تمام تکالیف نسبی هستند مگر تکالیف الهی، یعنی مهمترین تکلیف که تکالیف دیگر را باید تحت الشعاع قرار دهد، تکالیف الهی است که در رعایت حدود الهی مشاهده می شود. در مواردی که دو تکلیف غیر الهی با یکدیگر در تضادند نیز خداست که تکلیف را مشخص می کند و مرجع تشخیص خواست خدا، در مرحله ی اول اولیای خدایند.

اگر کسی حس تکلیف کند ولی بداند که حکم ولی خدا در تضاد با حس اوست و یا این که بتواند از اولیای الهی در خصوص صحت حسش سوال کند، باید براساس تکلیفش از اولیای الهی سوال کند.

اگر کسی براساس حس تکلیف وارد شده باشد، اما در وسط کار ببیند که فرد دیگری شایسته تر است، اینجاست که باید تکلیفش را مرور کند و درست تشخیص بدهد.

اگر کسی حتی براساس حس تکلیف وارد شده باشد، اما ببیند که حضورش ضربه یا خدشه ای به جامعه و یا وحدت کشور و یا موجب تقویت جبهه آسیب ها و از بین رفتن فرصتها می گردد، باید با دقت نظر، تکلیف حقیقی اش را شناخته و به درستی انصراف دهد.

اگر کسی می بیند که براساس تکلیف آمده است اما دشمنان حضور وی را موجب امید و برنامه ریزی خودشان قرار داده اند، باید در حس تکلیف خود شک کند و به سرعت نسبت به شناخت و انتخاب تکلیف که تغییر راه و یا انصراف از رقابت است و یا تغییر اهداف و شعارهاست بکوشد.

اگرچه توجه به معیشت و رفاه مردم امر بسیار مهمیست، ولی کسی که عشق مردم دارد و برای حضور در عرصه ای احساس تکلیف می کند، باید ببیند برای کدام کار مردم بوده است؟ آیا فقط برای رفاه و دنیای مردم پا به میدان گذاشته است یا برای عزت و آرامش و استقلال و ایمان مردم در کنار معیشت و رفاه شان؟

آیا توانایی داشتن در یک مقام و منصب حساس به معنی تکلیف برای کسب آن است یا فرد باید توانایی معنوی برای سالم ماندن در آن کار را نیز داشته باشد؟ اگر کسی در برابر موقعیت های کوچک نمی توانید از انتفاع شخصی اش بگذرد و یا نیتش برای حضور الهی نباشد، چگونه خواهد توانست در موقعیت های حساس و کلیدی، به نفس، خانواده،و دوستانش بیش از سایرین بها ندهد؟

آیا همواره تکلیف برای آمدن است یا بعضی وقت ها تکلیف است که نیایی و یا کنار بکشی؟ آیا طلب یک پست بدون مقدمه سازی در زمینه ی شخصیت و کنترل نفس میسر است؟!

آیا همواره باید به شخصه حس تکلیف کرد و یا نه! باید از کسانی کمک خواست تا در انتخاب و شناخت تکلیف و چگونگی ادای آن یاری نمایند؟ آیا یاری خواستن از دیگران به معنی عدم بلوغ فکری است؟ و یا کسی که از افراد شایسته نظر می طلبد، بیش از دیگران بالغ است و یا لااقل پتانسیل به بلوغ رسیدن را داشته و دارد؟

آیا سوی دیگر احتیاط در حس تکلیف این است که افراد از پست و سمت بترسند؟! آیا احتیاط بیش از حد و کناره گیری از مناصب حساس موجب به قدرت رسیدن ناشایستگان نخواهد شد؟! یقیناً شرط اول برای انسان های تکلیف گرا این است که از تکلیف فرار نکنند و شرط دیگر نیز این است که نگذارند از مسیر تکلیف خارج شوند.

به نظر می رسد برای داشتن حس تکلیف، باید تخصص و فهم صحیح و دقیقی از مسائل داشت و این که افراد تکلیف گرا باید بدانند که همواره به نصیحت، درس اخلاق و تقویت ایمان نیاز دارند و بدانند که با دور شدن از منبر، محراب، توکل و توسل، به سان آن حدیث که راه یافتن شرک در دل مومن را از راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در شب تار مخفی تر می داند، اخلاص از عمل رخت بر می بندد و تکلیف گرایی به شعار بدل خواهد شد و موجب مختل شدن عمل دیگران به تکلیف می گردد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۰۵
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۵۳ ق.ظ

دلایل اصرار بر دروغ تقلب چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از انتخابات 88 پیگیری در خصوص ادعای تقلب، از سوی کسانی که مدعی قانون گرایی بودند به بدترین و ساختار شکنانه ترین رفتارهای اجتماعی کشیده شد. ادعای تقلب در انتخابات، با اصرار بر ابطال آن همراه شد و نظام در حراست از رأی مردم و قانون دربرابر این خواسته تسلیم نشد. تسلیم نشدن در برابر این خواسته با عدم هرگونه اقامه ی دلیل در باب تقلب همراه بود، مواردی مانند توزیع سیب زمینی و سهام عدالت که در بدترین و بدبینانه ترین حالت می توانستند، تنها مانند تخلفاتی که در سایر انتخاباتها نیز رخ داده بود شمارده شود، که این بی منطقی و زورگویی موجب کاهش صفوف معترضان و مدعیان تقلب گردید.

جالب بود کسانی که مدعی اصلی تقلب بودند اکثراً خودشان سابقه ریاست جمهوری و نخست وزیری داشتند و بارها اقرار کرده بودند که نظام انتخاباتی ایران غیر قابل تقلب است.

اگر چه معترضان در حال کاهش بودند، اما حرکات ساختارشکنانه در همان معترضان باقی مانده تشدید شد تا به توهین به مقدسات کشیده شد و ناگهان سیل مردمی در 9 دی، نسخه ی فتنه گران و ساختار شکنی شان را در هم پیچید، اتهام زنندگانی که آن سیل عظیم در تمام کشور را شاهد بودند مطمئن شدند که این مردم به انقلاب آن قدر اعتماد دارند که دیگر ادعای تقلب کارگر نخواهد بود.

بعد از 9 دی، راهپیمایی 22 بهمن 88 با شور خاصی برگزار شد و مردم بیش از همیشه در آن شرکت کردند تا نشان دهند که به انقلاب اعتماد دارند و مثل اول انقلاب برایش مایه می گذارند.

پس از 9 دی و 22 بهمن، انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی برگزار شد و با توجه به این که هنوز چیزی از اتهام تقلب به نظام نگذشته بود، همه ی چشمها به میزان مشارکت مردم در انتخابات بود که آن انتخابات نیز با مشارکتِ 64 درصدی  و با کسب اکثریت کرسی ها توسط اصولگرایان به یک دلیل کمی و کیفی در اثبات دروغ بودن تقلب بود چرا که هم میزان مشارکت و هم نتیجه ی آرا صحت نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری را تأیید می کرد ولی با این وجود دیگرکسی از تقلب در این انتخابات سخن به میان نیاورد.

برخی از اظهارات وابستگان فتنه در دادگاه های علنی و یا فیلم اظهارت آقای تاجزاده در زندان و یا اسناد کاغذی یا مکالمات تلفنی که از افرادی مانند مهدی هاشمی منتشر شد و بسیاری مستندات و شواهد دیگر، نشان می داد که قبل از برگزاری انتخابات، قرار است از این حربه به عنوان وسیله ای برای امتیاز گیری استفاده شود.

تا امروز که انتخابات 92 برگزار گردید، مردم ایران بارها در راهپیمایی های متعدد با مشارکت فعال خود نشان دادند که به انقلاب و رهبری ایمان دارند که این مشارکت مردم کم کم، مشارکت اصلاح طلبان را نیز موجب شد به نوعی که سیاست تحریم و قهر اصلاح طلبان، در سایه ی حضور مردم، به مهجوریت و حذف اصلاح طلبان تندرو مانند خوئینی ها منجر شد و اصلاح طلبان معتدل تری مانند خاتمی، ناچار به حضور فعال در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری شدند، مشارکت ایشان در حدی بود که نه تنها پای صندوق حاضر شدند بلکه نامزد هم شدند و یا نماینده معرفی کردند.

انتخابات 92 ریاست جمهوری نیز با حضور نمایندگان اصلاح طلبان و اعتدالیون و مشارکت فعال و اتحاد ایشان همراه شد. اتحاد اصلاح طلبان با کسی که مدعی اعتدال و قانون مندی و مخالف هرگونه اقدام غیرقانونی بود، در برابر تفرق و تعدد نامزدهای اصولگرایان موجب پیروزی در همان مرحله ی اول انتخابات گردید ولی میزان رأی ناچیزی که موجب شد تا انتخابات در همان مرحله ی اول به نتیجه برسد، موجب شد تا مدعیان خارجی و داخلی تقلب در انتخابات، این انتخابات و صحت آن را مورد تأیید قرار دهند.

اما آنچه که بسیار جای تأمل دارد، با این همه دلیل و شواهد بر امانت داری انقلاب در حفظ آرای مردم، اصرار بر همان ادعای تقلب در انتخابات 88 است. اکنون که از این منادیان می پرسیم:

چرا باید همان مجری انتخابات و همان ناظر انتخابات در حالی که 11 میلیون می توانست تقلب کند فقط 7دهم درصد رأی آقای روحانی را پایین نیاورد تا انتخابات به مرحله دوم برسد، دلایلی می آورند که بعید می دانم خودشان نیز به آنها کوچکترین باوری داشته باشند:

  • می گویند اگر به مرحله دوم هم می رسید، چون آرای رقبای دیگر کم بود، باز هم آقای روحانی پیروز می شد، در حالی که در آن صورت آرای سایر نامزدها می توانست به سمت نماینده اصولگرایان برود و این که بازهم برگزاری مناظره می توانست تعادل را برهم بزند و این که اصلاً نظامی که بلد است تقلب کند و قبلاً هم این کار را کرده است، بازهم می توانست چند درصد ناقابل دیگر تقلب کند تا در دور دوم به نتیجه برسد!!
  • می گویند که چون در انتخابات 88 خوب اعتراض کردند، این بار، نظام دیگر از ترس تقلب نکرد و حال این که جواب این است که همانطور که نظام توانست در آن زمان اوضاع را مدیریت کند بازهم می توانست چنین کند!!
  • یا می گویند که اگر کسی در انتخاباتی تقلب کرد دلیل نمی شود در تمام انتخابات ها تقلب کند، که پاسخ این است که در برابر کسی که یکبار تقلب 11 میلیونی کرده است!!! چه دلیلی وجود دارد که مردم در آن با این شور و نشاط شرکت کنند جز این که آن ادعا از ابتدا دروغ بوده باشد!

در هر صورت اکنون نه به لحاظ اثبات نحوه ی تقلب و نه به لحاظ اثبات بی اعتمادی مردم و نه به لحاظ اثبات بی اعتمادی مدعیان تقلب به نظام و چه به لحاظ نحوه ی برگزاری سایر انتخاباتها مانند انتخابات مجلس و ریاست جمهوری اخیر، هیچ دلیلی برای اثبات اتهام تقلب که وجود ندارد هیچ!! شبهه ای هم برای آن باقی نمانده است ولی همانطوری که در مقدمه بحث گفتم، اصرار بر این ادعا، جای تأمل فراوان دارد:

به راستی چه دلیلی وجود دارد که مدعیان و مصران اصلی در خصوص تقلب به هیچ وجه حاضر به پذیرش اشتباه خویش نیستند؟! که در اینجا به آنها اشاره می کنم:

  • پذیرش اشتباه کاری است که از انسانهای مغرور و مدعی هرگز بر نمی آید.
  • پذیرش سالم بودن انتخابات در سال 88 یعنی پذیرش باخت در آن سال و پذیرش باخت خودش مقوله ای سخت است که تنها از شجاعان بر می آید.
  • پذیرش اشتباه شاید اینقدر سخت نبود، ولی وقتی که آن اشتباه اینقدر بزرگ باشد که به یک فتنه ی عظیم منجر شده باشد و در حالی که قرآن کریم فتنه را از قتل شدیدتر می داند براستی دشوار است.
  • پذیرش اشتباه وقتی که آن اشتباه سالها کشور را دچار عقب افتادگی کرده باشد، وقتی که تمام یک ملت را در فشار قرار داده باشد، وقتی که مذاکرات رو به توافق (در مرحله مبادله سوخت) را به تعلیق 15 ماهه و دور جدید تحریمها کشانده باشد، براستی یک کابوس تلخ است.
  • پذیرش اشتباه شاید اگر فقط دامنه ی اشتباه به داخل مرزها محدود می شد دشوار نبود ولی وقتی آن اشتباه باعث شد تا بیداری اسلامی به واسطه ی وجهه جعلی که فتنه گران از انقلاب ارائه کردند به سمت اسلام های آمریکایی (از نوع ترکیه) متمایل شوند به راستی سخت است.
  • پذیرش اشتباه بدون جبران آن حقیقتاً موجب شرمساری است و این مسئله باتوجه به عدم امکان جبران آثار گسترده خانوادگی، ملی و جهانی فتنه 88 عملاً غیر ممکن است.
  • پذیرش دروغ بودن تقلب، یعنی مهرمحکومیت بر پرونده ی فتنه گران، یعنی کسانی که فتنه را برپا کردند و برپا نگاه داشتند را نمی توان به راحتی تبرئه کرد.
  • پذیرش اشتباه کار آسانی است ولی نه وقتی که اصرار بر آن اشتباه سالها با جسارت استمرار یافته باشد، به راستی یک اشتباه 1500 روزه را چگونه می توان، یک روز با عذرخواهی پاک کرد؟

توصیه ی من به مدعیان اصلی تقلب این است که بیایند و یک بار برای همیشه اشتباهشان را بپذیرند تا هم ناچار نباشند تا ابد برای خودشان توجیه و دلیل بتراشند و هم این ادعا را برای دفعات بعدی که شاید خودشان انتخابات برگزار می کنند باز نگذارند و هم دهان یاوه گویان خارجی را در تخریب انقلاب ببندند، و در انتها یک سوال:

آیا اگر 4 سال بعد کسانی بیایند و بدون دلیل و از راه های غیرقانونی مدعی تقلب در انتخاباتی شوند که دولت روحانی برگزار می کند، می توانند ایشان را از تأسی به رفتارهای ساختارشکنانه و غیرقانونی که خودشان انجام دادند، باز دارند؟ آیا بازهم می توان گفت که در انتخابات ایران راه تقلب باز نیست؟ آیا می توان از مردم خواست که اعتراضشان را از راه قانونی دنبال کنند؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۵۳
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۱ ب.ظ

بزرگترین اشتباه انتخاباتی

بسم الله الرحمن الرحیم

امسال بزرگترین اشتباه در انتخابات، اعتماد به برخی نظرسنجی هایی بود که طی چندین انتخابات برگزار شده، دقت بالایی را از خود نشان داده بودند. بسیاری از انصرافات یا عدم انصراف ها نیز برمبنای همین نظرسنجی ها رخ داد اما آنچه که مشخص شد این بود که دقت این نظرسنجی ها امسال خیلی پایین بود، به نحوی که براساس نظرسنجی سایت تبیان که معتبرین نظرسنجی های گذشته را از خود نشان داده بود در این دوره، مجموع آرای آقایان روحانی و عارف تنها 20 درصد پیش بینی می شد و آرای جلیلی و قالیباف نیز مستقلاً 30 درصد اعلام شده بود و این نظرسنجی موجب شد تا جلیلی و قالیباف ائتلاف نکنند ولی عارف کناره گیری نماید.

اختلاف معنی دار نظرسنجی تبیان با آرای واقعی، حقیقتاً قابل مقایسه با دقتی که در انتخابات گذشته داشت نبوده است و به نظر می رسد با توجه به شناخته شدن نظرسنجی تبیان به عنوان یک نظرسنجی دقیق، همانطوری که آرایش سیاسی نامزدها کاملاً متأثر از این نظرسنجی بوده است، نمی توان این بی دقتی و اشتباه در نظرسنجی سایت تبیان را به راحتی مورد اغماض قرار داد، به نظر می رسد که:

اولاً باید در خصوص صحت روند نظرسنجی انجام شده از سوی سایت تبیان تحقیقات کافی به عمل آید و دلایل فنی خواه عمدی و یا سهوی اشتباه بودن این نظرسنجی مشخص گردد.

ثانیاً باید برای انجام نظرسنجی های معتبر در موارد مهمی مانند انتخابات، موسساتی تشکیل و برای نظرسنجی نیز استانداردهای مشخصی تعریف گردد؛ همانطوری که کشورهای مهم دنیا از وجود چنین مراکزی استفاده ی زیادی در برنامه ریزی و پیشرفت کشورشان می کنند.

ثالثاً نهادی متولی صدور مجوز و نظارت بر موسسات نظرسنجی تعریف گردد و برای برخورد با تخلفات این موسسات قوانین لازم و ضمانت اجرایی مناسب تعریف گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۴۱
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۲۳ ب.ظ

تبریک حماسه سیاسی

بسم الله الرحمن الرحیم

بیانیه ی تشکر و تبریک آقای روحانی مایه ی امیدواری بود، امیدوارم ایشان بتواند در عین احقاق حقوق حقه ی ایران و پایبندی به قانون و اعتدال، در عرصه های بین المللی و داخلی موفق و موید باشند. خلق این حماسه ی سیاسی را به حامیان آقای روحانی و همه ی مردم ایران تبریک عرض نموده و امیدوارم در آینده از این انتخاب راضی باشیم و امیدواریم ایرانیان منتقد به انقلاب نیز به یمن این انتخابات و حضور آقای روحانی با انقلاب دوست باشند.

ضمناً امیدوارم این نحوه ی تعامل، تبریک و دوستی را در تمام برد و باختهای انتخاباتی همچنان شاهد باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۲۳
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۳۵ ب.ظ

آقای دکتر داوری! شما فقط پیش بینی نکردید

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر چه هنوز تا تعیین تکلیف انتخابات 24 خرداد چند ساعتی باقی مانده است ولی سایت شبکه ایران (رسانه دولت) در مطلبی به پیش بینی 2 هفته پیش دکتر داوری با توجه به رد صلاحیت مشایی، در خصوص برد دکتر روحانی در مرحله اول اشاره کرده و این پیش بینی را نشانگر زکاوت و بصیرت ایشان و سایر حامیان دانسته است اما اگر دکتر داوری انصاف می داشت می گفت که:

آیا با این رأیی که مردم به نماینده ی آقای هاشمی دادند شما گمان می کنید که به شما رأی می دادند؟!

آیا رأی به دشمن آقای احمدی نژاد پاییزی برای ادعای محبوبیت مصادره کننده ی مفهوم بهار نبود؟!

این چه کسی بود که باعث شد دکتر احمدی نژاد از چشم حامیانش اینگونه سقوط کند که به دشمنش رأی دهند؟!

چه کسی بود که باعث شد آرای احمدی نژاد به سمت نماینده هاشمی حرکت کند؟!

چه دلیلی بود که باعث شد مردم از ترس برخی شباهتهای جلیلی به احمدی نژاد، به جلیلی رأی ندهند؟!

چه کسی باعث شد مردم به دشمن احمدی نژاد رأی دهند، به او که 4 سال پیش احمدی نژادبه خاطر تاختن به او و منفوریت او رأی قاطع آورد؟!

چه کسی بود که با عملکردش باعث شد، منفوریت آقازادگی و فتنه گری فتنه گران از اذهان مردم پاک شود؟!

چه کسی بود که باعث شد آقای هاشمی نامه بدون سلامش را توجیه کند و بگوید که دیدید احمدی نژاد و لجاجتها و انحرافاتش را زودتر از همه شناخته بود؟!

چه کسی بود که باعث شد، فتنه گری فتنه گران قابل توجیه گردد؟!

چه کسی بود که متوجه توصیه دلسوزانه رهبر نشد که قرابت بیش از حد مشایی دوستدارانش را ناامید و دلسرد می کند؟!

چه کسی بود که از قهر ودعوا با سایر قوا هیچ ابایی نداشت بدون این که بداند مشکلات مردم بدون تعامل قوا قابل حل نیست؟!

چه کسی بود که به جای حل مشکلات مردم و تعامل به قوا به نظریه پردازی و مکتب سازی پرداخت تا مصدق گونه از چشم ولایتمداران بیفتد؟!

چه کسی بود که مشایی را بر علما و فضلا و اسلام شناسان ترجیح داد و حمایت علما را از دست داد؟!

چه کسی بود که نیروهای متخصص و نمره بیستش را به دلیل کوچکترین تعارضات سیاسی برکنار کرد؟!

چه کسی بود که با تغییرات رفتاریش موجب بی اعتمادی به انتخاب استاد مصباح و پایداری ها گشت؟!

چه کسی بود که باعث شد امثال سعید زیباکلام مشایی را گزینه ی مناسبی برای اصلاحاتی ها بداند؟!

مگر همین آقای داوری نبود که بدون رعایت شأن استاد مصباح که جایگاه اول در مقابله فکری و رفتاری با هاشمی و اصلاحاتی ها را داشت مورد تاخت و تاز قرار داد؟!

اگر آقای داوری و دولتی ها اینقدر از ورود نماینده هاشمی به قوه مجریه ابا داشتند پس چرا بی طرفانه ایستادند و نگریستند؟!

شاید آقای داوری بگویند که اگر مشایی در مناظرات حاضر بود می توانست از حق دولت دفاع کند و نگذارد هاشمی به نتیجه ی دلخواهش برسد ولی آنگاه باید پاسخ بگوید مگر دولت و شخص آقای احمدی نژاد در این چندماهه که در تلویزیون و یا سایر رسانه ها در خصوص مشکلات سخن رانداند چه رویه ای را جز تکذیب و فرافکنی و مسئولیت نپذیری و بهانه آوردن و سایرین را مقصر گرفتن و از کم بودن اختیارات قانونی سخن گفتن، در پیش گرفتند؟! آیا اگر دولت دفاع مناسبی از وضعیت کشور داشتند نمی توانستند تا قبل از مناظرات اعلام کنند؟! آقای داوری بدانند که مردم اگر بر خلاف مسیر احمدی نژاد حرکت کردند و رأیشان را به مخالف اصلی وی دادند نه بخاطر تغییر خودشان بود، بلکه به دلیلی تغییر رفتاری بود که در دولت مشاهده می کردند؟! تغییر رفتار ترسناکی که باعث شد به کسی مانند جلیلی به دلیل برخی شباهتهایش رأی ندهند.

آقای دکتر داوری! ‌آن روزی که در همین وبلاگ به انتقادم از نامه شما به استاد مصباح، پاسخ دادید، باید متوجه می شدید که با حمله به استاد نه تنها به جایگاه مطهری زمان هتک حرمت کردید، بلکه جایگاه آقای هاشمی را تقویت می کنید و اکنون در حالی که بدنه حزب الله چوب تغییرات رفتاری احمدی نژاد و جولان مشایی در دولت را می خورد، اشک تمساح می ریزید؟! آقای دکتر داوری! گویا جریان بگم بگم تان به گفتم گفتم در حال تغییر است و هنوز چیزی از ایرادات خود را نمی بینید! امان از این تعصب و کینه که چه راحت مردم را جهنمی می کند. آقای دکتر داوری بدانید که الان با دکتر احمدی نژاد بی حساب شده ایم،‌ آقای احمدی نژاد همان جریان و گفتمانی را که تقویت کرد دوباره به نقطه ی اولش رساند و این میان فقط حرص و جوش و تنشش ماند برای مردم ایران و خستگی و زحمتش هم به تن خودشان و البته استاد مصباح که دوباره جبهه انقلاب را باید منسجم نماید تا با قدرتی بیشتر در فرصتی دیگر حضور بهم رساند،‌ به امید وقتی که ما مردم در کنار سابقه و توانمندی به اخلاق و پرهیز از حاشیه سازی نیز توجه بیشتری پیدا کنیم نه این که رأیمان به افشاگری و سیاه نمایی باشد.

مطالب مرتبط:
تناقضی آشکار در دفاعیه دکتر داوری 
جوابیه دکتر داوری به مطلبم+پاسخ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۳۵
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۷ ق.ظ

تشکر انتخاباتی

بسم الله الرحمن الرحیم

بالاخره یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری نیز امروز با شور و نشاط مثال زدنی برگزار شد و لازم دیدم هنوز بازشماری آرا شروع نشده و فارغ از نتیجه انتخابات، از رهبر معظم انقلاب، مردم، شورای نگهبان، دولت، صداوسیما، هیأتهای نظارت و اجرایی و کلیه ی دست اندرکاران و نامزدهای محترم تشکر بعمل آورم. امسال هم به لحاظ رعایت اخلاق انتخاباتی در نامزدها و مردم و هم به لحاظ برگزاری مناظرات و برنامه های تبلیغاتی و رسانه ای و هم به لحاظ افزایش آگاهی بخشی به جای ریخت و پاش های تبلیغات کاغذی بی نظیر بود.

رهبر معظم انقلاب مانند همیشه نیازهای کشور و شاخص های یک رییس جمهور خوب را تبیین کردند تا افراد این مصداق ها را بتوانند در نامزدها جستجو نمایند و ایشان از همه دعوت کردند تا در انتخابات شرکت کنند و رأی به هر نامزد را رأی به نظام و انقلاب بدانند، وجود رهبری و سخنان شان همواره طوری است که جز عنودان و لجوجان، سایرین با هر طرز فکری، انتخابات را مال خود دانسته و اقتدار ایران آزاد و اسلامی را به جهانیان نشان می دهند، اقتداری که با بروز آنها قدرت و توانایی کشور را به اوج رسانده و دشمنان ایران را عقب می نشاند.

شور حضور مردم و نامزدها از اقشار و طرز فکرهای مختلف نشان از اعتماد به سلامت نظام داشت و نشان داد که حتی کسانی که مدعی تقلب در انتخابات 88 بودند و یا از این مدعیان حمایت کردند نیز اعتماد کامل به انقلاب و نظام دارند و حتی اگر بی اعتمادی وجود داشته نیز اکنون وجود ندارد، حتی آنها که تغییر و اصلاح را دنبال می کردند نیز اکنون می دانند که تنها راه این است که رأی شان در رقابت با درخواست آرای سایر مردم غالب گردد و این بالاترین نماد مردمی بودن یک حکومت است که موجب تثبیت و تقویت منافع هر کشور و ناامیدی دشمنان می گردد.

یکی از تشکرهای ویژه ی انتخاباتی ام از شخص آقای احمدی نژاد است که برخلاف تمام گمانه زنی ها و شایعاتی که در خصوص سی دی قرمز و اطلاعات محرمانه در خصوص تقلب در انتخابات 88 از سوی بیگانگان انتشار یافته بود، یک انتخابات سالم و بی حاشیه را برگزار نمود و موجب نشد کسانی که به او رأی داده بودند و یا در برخی خصایص به او شباهت هایی دارند، بیش از پیش دچار مشکلات بشوند.

تشکر ویژه ی دیگرم نیز از شورای نگهبان است که در انجام تکالیفش و رد صلاحیت کسانی که به رأی مردم، قانون و اسلام اعتقاد و التزام لازم را نداشتند، از کسی نترسید و جسورانه تکلیفش را عمل کرد، جسارتی که هم دامن فتنه را گرفت و هم دامن انحراف را و هم احتمال بروز فتنه های شبیه آنچه که در 88 رخ داد را به مراتب کاهش داد.

تشکر دیگرم از نامزدهای انتخاباتی و صداوسیماست که به نحو نسبتاً مطلوب ضمن تأمین فضای مناسب برای تضارب آرا و امکان شناخت مردم، از بروز مسائلی که موجب ظلم به نظام و سیاه نمایی های مفرط گردد، جلوگیری کردند و اگر چه برخی نامزدها چندان به این مسئله پایبند نبودند ولی اکثریت ایشان و فضای حاکم بر مناظرات، فضای اخلاقی و قابل قبولی بود که همین فضا در جامعه و بین طرفداران و مردم نیز جاری بود و به همین دلیل امسال بحث های انتخاباتی مردم نیز بیش از گذشته، با آرامش انجام شد.

امیدوارم هرکسی که رییس جمهور این کشور می شود، این نعمتها و زحمات را پاس بدارد و به تعهدات خود در اعتلای این کشور از مجاری قانونی و اخلاقی و با پذیرش سایر گروه ها کوشا باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۷
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۵ ق.ظ

اصلاح طلبان این بار باختشان را خواهند پذیرفت

بسم الله الرحمن الرحیم

ورود اصلاح طلبان به عرصه ی انتخابات از همان ابتدا با اما و اگر هایی همراه بود. 4 سال پیش خاتمی برای حضورهای بعدی در انتخابات شرط گذاشت و شروطش را اصلاً کسی تحویل هم نگرفت ولی ترس از حذف ابدی از صحنه ی سیاسی کشور باعث شد تا به عنوان اولین اصلاح طلبِ مطرح، درانتخابات مجلس در یک شهر کوچک، پای صندوق آمده و رأی دهد. از همان موقع رویکرد اصلاح طلبان به دو قسمت مجزا تقسیم شد، گروهی به محوریت موسوی خوئینی ها، معتقد بودند که باید انتخابات را تحریم کرد و گروهی دیگر به محوریت خاتمی معتقد به حضور در انتخابات بودند، قبلاً در مطلبی نوشتم که حامیان این دو دیدگاه عملاً در یک مقطع خاص و با بروز شرایط ویژه می تواند دوباره به هم بپیوندد و اینک هرچه به روز انتخابات نزدیک می شویم اصلاح طلبان در حال تحلیلی شرایط برای تحقق آن مسئله هستند.

عدم حضور خاتمی به علت اطمینان از رد صلاحیت و رد صلاحیت هاشمی و عدم اقبال مردم به نمایندگان هاشمی و خاتمی و آرای پایین ایشان موجب گردید تا هم عارف به دستور خاتمی از عرصه انتخابات کنار بکشد و هم پای اصلاح طلبان از ورود بیشتر به انتخابات سست گردد. اکنون اصلاح طلبان به یک شرایط حساس رسیده اند، خاتمی از یک سو با معرفی نماینده، سلامت و امانت داری نظام را صحه گذاری کرد و از سویی با حذف نماینده ی اصلاحات، عملاً ریش اصلاحات را به قیچی آقای هاشمی و نیروهای وی سپرد تا لااقل دارای یک رأی منسجم و نزدیک به نمایندگان اصولگرا داشته باشند. اینک اصلاح طلبان در شرایطی قرار دارند که از یک سو با حضورشان در انتخابات، تهمت بودن تقلب را اثبات کردند و از یک سو می بینند که براساس نظرسنجی های معتبر، فاقد پایگاه مردمی و آرای مناسبی هستند و با باخت قطعی، نداشتن پایگاه مردمی را چه در انتخابات 88 و چه در این انتخابات اثبات کرده اند.

آنچه که از نتیجه ی نظرسنجی های معتبری مانند تبیان مشخص است، این است که نزدیک به 70 درصد آرا به اصولگرایان معطوف خواهد بود و افرادی مانند رضایی و غرضی و روحانی مجموعاً کمی بیش از 30 درصد از آرا را به خود اختصاص خواهند داد و این یعنی نسبت به آرای انتخابات قبلی اصلاح طلبان دچار ریزش نیز گردیده اند و این مسئله با وجود تشدید مشکلات اقتصادی مردم، جای ناامیدی محض دارد؛ به نظر می رسد ریزش حامیان جریان اصلاحات یک دلیل بزرگ داشته باشد و آن هم به بازی گرفتن جان و رأی مردم و مصالح کشور بر پایه ی دروغ تقلب است که هرگز نیز بابت آن عذرخواهی صورت نگرفت. 

با این وجود به نظر می رسد بازگشت اصلاح طلبان از مسیر قبول نظام و مشروعیت آن به مسیر اعتراض و فتنه، خیلی مشکل و غیر قابل باور شده باشد و ایشان ناچارند تا باخت این بار و بار قبلی شان را بپذیرند و با این کار، لااقل خودشان را در چارچوب نظام و برای انتخابات بعدی در صحنه نگاه دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۵
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۲۱ ب.ظ

ایثار حداد و بی اخلاقی ولایتی و قالیباف

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز دکتر حداد عادل به نفع جریان اصولگرایی انصراف داد و این براساس همان پیش بینی بود که بعد از بهم خوردن ائتلاف در مناظره سوم عنوان کرده بودند، در آن مطلب عرض کردم که با اعلام بهم خوردن ائتلاف و با توجه به قرابت گفتمانی دکتر حداد با دکتر جلیلی و ضرر دکتر جلیلی از حضور دکتر حداد، ایشان قصد دارند انصراف احتمالی خود را به نام اعضای ائتلاف تمام نکنند و همانطوری هم که در انصرافشان اعلام کردند به نفع جریان اصولگرایی انصراف دادند نه به نفع ائتلاف؛ و از سایر نامزدها نیز خواستند به نفع این جریان انصراف دهند نه ائتلاف، چرا که عملاً بحث ائتلاف محقق نشد، چون هم اعضا به وظایف و تعهدات پایبند نماندند و هم جامعه مدرسین قم نامزد نهایی را انتخاب نکرد، البته بهم خوردن این ائتلاف از همان ابتدا توسط بزرگانی چون استاد مصباح پیش بینی شده بود.

 اما آنچه که باعث تعجبم شد، بی اخلاقی دو عضو دیگر ائتلاف بود:

رییس ستاد دکتر قالیباف، کناره گیری دکتر حداد را در جهت پایبندی به ائتلاف دانست و از او تشکر کرد و اقدام او را درسی برای سایر اصولگراها دانست.

رییس ستاد دکتر ولایتی نیز ضمن تشکر از دکترحداد از سایرنامزدها نیز خواست براساس نظر علما و جامعه مدرسین قم به وحدت حول نامزد اصلح اقدام ورزند (در صورتی که هنوز این جامعه اقدام به معرفی نامزد خودننموده است ولی ستاد دکتر ولایتی، حمایت چند نفر از علمای این جامعه را به معنی حمایت رسمی این جامعه تلقین می کند).

اگرچه این سخنان نمایندگان آقایان ولایتی و قالیباف همسو با سایر رفتارهای گذشته ایشان نشان از عدم کناره گیری این دو نامزد را دارد، ولی امیدوارم، حال که مدعی پایبندی به ائتلاف و حامی اقدام دکتر حداد هستند، لااقل بر همان مبنا تصمیم بگیرند تا رأی اصولگرایان بین تعداد کمتری نامزد تقسیم گشته و رأی بالاتر و قوی تری را در برابر اصلاح طلبان رقم بزنند.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۲۱
سیاوش آقاجانی