انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی
جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۶ ب.ظ

تحلیلی مهم در نقش سیاست خارجی در مشکلات کشور

بسم الله الرحمن الرحیم

با تشدید مشکلات اقتصادی کشور، برخی فعالان سیاسی و به خصوص نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، سیاست خارجی کشورمان را مقصر اصلی مشکلات کشور دانسته و اولین راه حل شان برای تغییر وضع موجود را همان اصلاح سیاست خارجی با محوریت مذاکره و عدم تحریک دشمنان در عدم تکرار عباراتی مانند هلوکاست دانستند. در این مطلب به این ادعا و شعار در قالب چند سوال پاسخ و راه حل خواهم داد:

آیا مواضع ما در قبال اسرائیل تنها در این چند ساله خصمانه شد؟

اگر بخواهیم طرح سوالات در خصوص هلوکاست را اشتباه بدانیم در حقیقت باید بدانیم که نسبت به مواضع امام و رهبری در خصوص اسرائیل نیز دچار همان موضعیم!! یعنی باید بگوییم شهید مطهری و امام خمینی و امام خامنه ای که تاکنون سخت ترین مواضع را در قبال اسرائیل گرفته اند نیز اشتباه کرده اند!! یعنی امام خمینی هم که فرمود اسرائیل باید از نقشه محو شود اشتباه کرده است  و یا امام خامنه ای که گفتند هر گروهی که با اسرائیل مواجهه کند از او حمایت می کنیم نیز مقصر اصلی مشکلات کشورند!!

اشتباه دانستن سیاست خارجی و انقلابی کشور ریشه در چه چیز دارد؟

 پاسخ این است که اشتباه دانستن سوالات در خصوص هلوکاست و یا اعلام مواضع صریح در مورد اسرائیل در واقع دور شدن از مواضع انقلابی و در نقد اهداف آن است نه در نقد احمدی نژاد و یا تحلیل مشکلات موجود، فقط نامزدها رویشان نمی شود به انقلاب و اهدافش گیر بدهند، احمدی نژاد را مقصر می دانند، اشتباه دانستن سیاستهای خارجی در قبال اسرائیل و آمریکا را باید در شعار "نه غزه و نه لبنان جانم فدای ایران" جستجو کرد. البته برخی از اصولگرایان سنتی که قبلا هیچ انتقادی در خصوص سیاست خارجی نداشتند نیز با سیاسی شدن شرایط و انتخاباتی شدن کشور، بی برنامگی خودشان برای اداره ی انقلابی سیاست و اقتصاد کشور، آینده را با انتقاد به سیاست خارجی کشور مخفی می کنند.

آیا بحث هلوکاست و یا محکومیت اسرائیل و یا اتخاذ مواضع صریح در قبال او باعث تشدید مشکلات ما شد یا خیر؟!

در پاسخ باید بگویم آری، اما این تمام پاسخ نیست بلکه باید بگوییم بیش از آن که برای کشور ما زحمت ایجاد کرد برای اسرائیل و متحدانش مشکل ایجاد کرد. جنگ روانی ایران علیه اسرائیل، او را به انفعالی ترین حرکات و شکست های مفتضاحانه وادار کرد. منفوریت اسرائیل در جهان با این سیاست ایران تشدید شد تا حدی که به غیر از سیاسیون، از جامعه ی هنرمندان و ورزشکاران بین المللی نیز کارت زرد دریافت نمود. ما در قبال ضرباتی که به ریشه و پیکره و مشروعیت و حتی مقبولیت اسرائیل وارد کردیم دچار فشارهایی شدیم که برایندشان علی رغم مشکلات موجود به یقین پیروزی ما تلقی می شود.

آیا سیاست فعلی در قبال اسرائیل بهترین و تنها سیاست اصولی به شمار می رود؟!

پاسخ این است که ما به واسطه ی ماهیت انقلاب مان و اسرائیل نیز به واسطه ی ماهیت وجودیش، دچار یک خصومت غیر قابل انکاریم و در این خصومت آنچه که مهم است و اصول سیاست ما را تشکیل می دهد، این است که ضربات سخت تری بزنیم و ضربات دشمن را به خوبی مهار کنیم، و همین سیاست در اسرائیل نیز برای مواجهه با ما تعریف شده است و البته او در این سیاست از غیرانسانی ترین روشها مانند ترور نیز استفاده می کند. حالا اگر کسی بیاید بگوید ما ضربه نزنیم در واقع دو اشتباه بزرگ مرتکب شده است، یکی این که در واقع به اصول انقلاب خیانت کرده است و دیگری این که اسرائیل به صرف این که ما ضربه نزنیم، از عناد و کینه توزی و خصومت دست نخواهد کشید و تا استحاله انقلاب اسلامی ایران و شکاندن محورمقاومت در دنیا، به خصومتهایش در تمام ابعاد ادامه خواهد داد. پس ما در نوع سیاست مان در قبال اسرائیل در چارچوب تعاریف انقلاب اسلامی و سیاستهای رهبران مان گام می نهیم و این چارچوب نیز، تنها می تواند مقابله و مبارزه با اسرائیل باشد و آنان که از عدم مقابله و عدم دشمنی با اسرائیل یا مردم آن سخن می رانند، به یک عقب نشینی غیرقابل انکار از اصول انقلاب دست زده اند که این مسئله از سایر مواضع سیاسیت داخلی و خارجی شان در برابر چارچوبهای انقلاب نیز قابل اتخاذ است.

آنجاهایی که دچار سختی گردیدیم نیز نباید سیاست فعال خارجی را مقصر بدانیم؟!

به صراحت عرض می کنم که پاسخ خیر است. ما اگر در نتیجه ی سیاست های اصولی و انقلابی خارجی مان دچار مشکلاتی در داخل شده ایم باید بجوییم و ببینیم که آیا سیاست داخلی کشور نیز متناسب با سیاست خارجی مان انقلابی بوده است یا خیر ما با اهداف انقلابی و ابزار غیرانقلابی به دنبال حصول نتایج آرمانی بوده ایم!

آیا به همان اندازه که در سیاست خارجی انقلابی بودیم در امور داخلی نیز به همین قوت بودیم؟!

پاسخ این سوال منفیست. ایراد اصلی کار ما همین است که ما موتور فرمول 1 سیاستهای خارجی مان را گذاشتیم بر بدنه و ترمز و چارچوب پیکان سیاست داخلی مان. دولتمردان ما همانطوری که در اتخاذ مواضع شدیدشان در قبال آمریکا و اسرائیل به خوبی عمل می کردند، باید تدابیر داخلی شان را نیز به تناسب آن آرایش می دادند، همان طوری که آقای رییس جمهور در سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی مواضع تهاجمی و انقلابی در قبال استکبار و اسرائیل اتخاذ می کردند باید وقتی که به ایران بازمی گشتند نیز اقتصاد کشور را مقاوم ترین و قوی ترین اقتصاد در برابر خصومت ها و تحریمها و فشارها و بیانیه ها شکل می دادند، نه صرفاً با ذکر چند شعار عامیانه مثل بحث "پاره شدن بیانیه دان" و "مه مه لولو بردن"!

مگر می شود کشوری برای استکبار و اسرائیل شاخ و شانه بکشد و درآمدش به فروش نفت به خارج متکی باشد؟! مگر می توان منافع آمریکا را در حیاط خلوتشان در آمریکای جنوبی نشانه رفت و در آنجا خط تولید خودرو راه انداخت ولی در داخل خودروی ملی مان منوط به واردات قطعات و لوازم خارجی باشد؟! مگر می شود بیانه ها را بی تأثیر دانست در حالی که به واردات علوفه و دان مرغ و گوشت و مرغ محتاجیم؟!

مشکل از این است که در صحنه ی شطرنج شما نمی توانید با مهره های نفوذی به خط دشمن بزنید ولی پیاده نظام را با یک آرایش مناسب به حراست از کیان کشورت نچیده باشی! نمی شود اقتصاد مقاومتی، جهاد اقتصادی، حمایت از تولید ملی، ثبات اقتصادی و دورشدن از اقتصاد نفتی را در حد شعار و ادعا نگاه داشت.

چه باید کرد؟

پاسخ چه باید کرد در نام امسال و سالهای گذشته عیان است. امسال سال حماسه اقتصادی و حماسه سیاسی است و باید سیاست ما و اقتصاد ما هر دو با یک قلم حماسی نگاشته شوند. باید همانطوری که در سیاست خارجی فعال و مقاومیم در اقتصاد نیز مقاوم و فعال باشیم. نمی شود سیاست فعال باشد و اقتصاد منفعل. اکنون باید کسانی را دعوت کرد که شیوه ی مدیریت کشور را مبتنی بر اقتصاد مقاومتی برنامه ریزی کرده اند، کسانی که ایراد کار را درست تشخیص داده اند در عین حال که آرامش مردم و کشور را تأمین خواهند کرد، از مواضع انقلابی نیز پایین نیایند، تنها در صورتی ما موفق به پیروزی در شرایط فعلی خواهیم شد که در داخل کشور، نقطه ضعف نداشته باشیم، تنها در این صورت است که در میز مذاکرات نیز با قوت می توانیم موفق باشیم و اگر درداخل گرفتار سوء مدیریت، وابستگی، فن سالاری (تکنوکراسی) و اسراف باشیم، روی میز مذاکره چیزی جز ذلت و تسلیم به دست نخواهیم آورد و به همین دلیل آنها که موفقیت داخلی را در گروی موفقیت خارجی می دانند زین وارونه نهاده اند، شیوه ای که قبلاً در دوره اصلاحات نتایجش را به وضوح دیدیدم. اکنون حلال مشکلات مان نه تنها حفظ و ادامه ی گفتمان انقلاب در سیاست خارجی است بلکه باید مدیریت انقلابی را در داخل کشور نیز به صورت علمی و هدفمند برنامه ریزی کرد، مسئله ای که در برنامه ی عملیاتی جبهه پایداری انشاءالله به قول سرپرست گروه یعنی آقای دکتر داوودی مورد توجه قرار گرفته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۲۶
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۹ ق.ظ

هدف هاشمی، تحقق شعارهای فتنه است

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطوری که در همین وبلاگ نوشته بودم، هاشمی آنگاه که از نیامدن خاتمی مطمئن شد شخصاً نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد، همزمان با ورود هاشمی، بازار ارز دچار یک کاهش قیمت شد تا دو احتمال متضاد از سوی موافقان و مخالفان هاشمی مطرح شود، موافقان هاشمی این مسئله را نکته قوت هاشمی دانستند و مخالفان آن را نشانی از اعمال نفوذ او بر بازار ارز دانستند، در پاسخ به مدافعان هاشمی که او را منجی و فرشته ی نجات و دلسوز کشور معرفی می کنند این مطلب را تقدیم می کنم:

1-  اگر مشکلات 3-4 سال اخیر کشور را به دو عامل تحریم و سوءمدیریت متوجه بدانیم، بخشی از آن که به تشدید تحریم ها مرتبط است از آن گاه شروع شد که دشمن با هدایت فتنه ی 88، به تأثیرگذاری فشارهای خارجی در کنار اختلالات داخلی امیدوار شد و به همین لحاظ با توجه به نقش و جایگاه محوری شخص هاشمی و منتسبان وی در شروع و ادامه ی فتنه در داخل و معرفی نقاط ضعف اقتصاد ایران از طریق امثال مهدی هاشمی در لندن، هرگز نمی توان نقش برجسته ی هاشمی را در تشدید مشکلات کشور با مفهوم دلسوزی و منجی گری او جمع نمود. ادعاهایی که اکنون در خصوص رفاقت هاشمی با انقلاب و مردم ایران مطرح می شود بیشتر به رفاقتِ معروف با قافله شبیه است.خبرگزاری فارس: سندی با دست‌خط مهدی هاشمی درباره القای تقلب در انتخابات + عکس

2-  هاشمی و فرزندانش قائله ی 88 را به بهانه ی تقلب در انتخابات کلید زدند و در این مسیر نه به قانونی اساسی و نه به جایگاه قانونی شورای نگهبان و نه به دستورات و نصایح رهبر معظم انقلاب و نه به منافع انقلاب و مردم کشورشان هیچ احترامی قائل نشدند. چگونه می توان کسی را که این همه تخلف آشکار را مرتکب شده است را همچنان در قامت مجری قانون و رییس جمهور کشور تصور نمود؟! این مسئله آنقدر اهمیت دارد که یقیناً اگر شورای نگهبان آن را نادیده انگارد تنها به مصلحت اندیشی و واگذاری به مشت آرای مردم قابل تأویل است.

3-  در این مقطع، حتی همسر هاشمی نیز با حضور او در انتخابات به دلیل آشکار شدن دروغ تقلب مخالف بود و حال که حضور وی در انتخابات مهر ابطالی بر ادعای متقلب بودن نظام و مهر تأییدی بر دروغ بودن تقلب به حساب آمده است، توقع همگان این است که او پاسخگوی سهم بزرگ  خودش در بروز فتنه و تشدید فشارها و تحریمها باشد، نه اینکه با ادعای منجی بودن هوش مردم را به سخره گیرد! اسناد و مستنداتی که نشان از دروغ بودن تقلب و اطلاع هاشمی و فرزندان وی از این واقعیت و اهداف و نقشه هایشان از طرح این مسئله وجود دارد آن قدر زیادند که تنها به دستخطها و اسناد نظرسنجی های کذبی که از محل کار مهدی هاشمی و مکالمات تلفنی وی با نیک آهنگ کوثر کشف گردیده است اکتفا می کنم و این که آقای هاشمی نه تنها هرگز این اقدامات فرزندانش را محکوم نکرد بلکه همواره ایشان را در برابر قانون مورد حفاظت قرار داد.

4-  اگر چه شیوه ی مدیریتی هاشمی برای بسیاری از جوانان آشکار نبوده و حتی از خاطر برخی بزرگسالان نیز رفته است، ولی شاخص های آماری رسمی کشور در آن زمان مانند شاخص ضریب جینی و نرخ تورم که همچنان رکورد دار تاریخ دولت های کشور هستند، همواره چون پتکی بر ادعاهای گوش خراش شیوه مدیریتی هاشمی وارد شده است. اگر چه برخی طرفداران هاشمی قیمت فروش نفت در آن زمان را وسیله ای برای توجیه سوءمدیریتهای وی بیان می کنند اما دو مسئله را بیان نمی کنند، یکی این که جمعیت آن زمان کشور نصف اکنون بوده است و دیگر این که ارزش دلار در آن زمان به لحاظ قدرت خریدی که ایجاد می کرده است به مراتب بیش از ارزش دلار اکنون بوده است، چرا که آمریکا در این سالها با چاپ گسترده دلارهای بی پشتوانه و فریب مردم دنیا در "با پشتوانه نشان دادن دلارهای چاپ شده"، عملاً ارزش دلار را به همان نسبت ناچیز کرده است.

5-  روش مدیریت هاشمی یک روش توسعه ای و مبتنی بر اصول سرمایه داری است که خواسته و ناخواسته منافع اقشار بالای جامعه را دنبال می کند، سیاست های کلان هاشمی مانند آزادسازی قیمت ها و حذفِ بدون جایگزین یارانه ها و خصوصی سازی های کلاشانه و رانت بازی های تاریخی هرگز نمی تواند حافظ منافع طبقات ضعیف کشور به نظر برسند. نگاهی به حامیان اصلی سیاست های هاشمی در بیش از یک دهه ی اخیر نشان از این دارد که این طبقات، از دلالان و رانت خواران و وابستگان به کانون های قدرت و ثروت، همگی از حامیان اصلی او هستند و منافع این افراد همواره با منافع مردم ایران در تضاد بوده و خواهد بود. حمایتِ اخیر دلالان ارز از ورود هاشمی به عرصه ی انتخابات نیز یکی از همین نمودهای پایگاه های هاشمی تعبیر می گردد.

6-      خط هاشمی خط سازش و تسلیم است، او هنوزنیامده مذاکره و تسلیم را حلال مشکلات کشور می داند و مقاومت را عامل بروز مشکلات معرفی می کند، حتی با فرض این که هاشمی بتواند با تسلیم و سازش کمی از بار مشکلات کشور را بکاهد، باید دید که آیا در ازای این حل مشکلات چیزی جز حیثیت انقلاب و اصولش را به حراج خواهد گذاشت؟ اسرائیل را دشمن ندانستن و آمریکا را حلال مشکلات دانستن یک عقب نشینی به گفتمان شاهنشاهی به شمار می رود، هاشمی آمده است که همان شعارهای فتنه 88 را که هرگز از آنها تبرا نجست مانند "نه غزه و نه لبنان جانم فدای ایران" و "جمهوری ایرانی" و "ضدیت با ولایت فقیه" را به عینیت برساند، ولی غافل است که مردمی که هنوز برای شهدای شان احساس دِین می کنند هرگز اصول انقلاب شان را به تکه نانی نخواهند فروخت.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۲۹
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۵۳ ق.ظ

قابل توجه حامیان دکتر لنکرانی و دکتر جلیلی

بسم الله الرحمن الرحیم

در شرایطی که یقیناً آقای جلیلی نیز براساس تکلیف به عرصه ی حساس انتخابات ریاست جمهوری ورود پیدا کرده اند و با توجه به گفتمان تکلیف گرا و انقلابی که در جبهه پایداری به رهبری استاد مصباح و زیر مجموعه شان وجود دارد، یقیناً گفتمان انقلاب اسلامی که مبتنی بر اصول مهمی مانند مقاومت، خدمت، ولایت مداری، سلامت، دین ورزی و عدالت محوریست، علی رغم قوتی که در هر دو نامزد مطرح وجود دارد، با یک نامزد نهایی در انتخابات حاضر خواهد شد.

لذا در این برهه که هر کدام از طرفداران گفتمان انقلاب اسلامی به یکی از این دو بزرگوار نظر مثبت تری دارند و از نامزد اصلح شان حمایت می کنند، اما می دانند که در نهایت هر کدام از این نامزدها که تا آخر بماند تمام رأی های این گفتمان را نصیب گفتمان انقلاب اسلامی خواهد نمود، پس طرفداران این دو شخصیت نیز مانند خود این دو بزرگوار، با کمال حفظ احترام متقابل با یکدیگر برخورد گفتمانی و بدور از رقابت خواهند داشت.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۵۳
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۵۱ ق.ظ

خودروسازان همچنان می تازند

بسم الله الرحمن الرحیم

در یک ساله ی اخیر، خودروسازان با عنوان مسئله ی تحریم، حتی خودروهایی را که لقب تولید ملی را یدک می کشیدند را با کاهش تولید و افزایش قیمت مواجه کردند تا آنجا که با انحصاری که در کشور در دست داشتند، توانستند با ایجاد کمبود و فعال کردن بازار سیاه و دلالان، نقدینگی را به این سمت سوق داده و یک تورم جهشی را در بخش خودرو ایجاد نمایند. طی این مدت دولت نیز با کارگروه های مختلفی از حمایت ازمصرف کننده تا شورای نظارت و قیمت گذاری سعی کرد تا قیمت خودروها را به حد مقبول بازگرداند و حتی در این خصوص رییس جمهور نیز وارد شد و جملاتی را در لزوم کاهش قیمت خودرو بیان نمود اما بالاخره با ارائه ی فرمولی که در این خصوص ارائه گردید مشخص گردید که فرمول تعیین قیمت براساس شاخص های مختلفی قیمت سال خودرو را تعیین می کند که مهمترین این شاخصها، نرخ تورم بخشی سال قبل صنعت خودرو بود. این شاخص نیز با توجه به اهتمامی که خودروسازان در سال قبل داشتند برای امثال حدود 58 درصد تعیین و در فرمول مزبور جایگذاری شد تا قیمت خودروها برای سال 92 تعیین شود. این قیمتها عملاً بیش از هرکسی، خواست خودروسازان را تأمین نمود و ایشان با کلی منت شروع به فروش محصولات نمودند اما براساس آنچه که شنیده می شود، همان قیمت مصوب نیز برای فروش نقدی مورد استفاده قرار نگرفته و خودروسازان با پیش فروش های چند ماه از اکنون برای شهریور و مهر پیش فروش خودرو را انجام می دهند.

عملاً پیش فروش چند ماهه خودرو در سال 92 نیز یک فاصله ی زیاد بین قیمت مصوب و بازار ایجاد خواهد نمود و خودروسازان با این حربه و به پشتوانه ی فرمول کذایی شان،  مهمترن هدفشان را برای سال 93، با یک افزایش قیمت محسوس مانند سال 92 دنبال می کنند تا قیمت جهش یافته در بازار را ملاک قیمت خودرو در سال بعد قرار دهند.

چند سوال جدی در خصوص این نحوه ی قیمت گذاری وجود دارد:

آیا در شرایطی که خودروسازان به راحتی می توانند با کم فروشی و ایجاد بازارسیاه، نرخ تورم بخشی صنعت خودرو را افزایش دهند، درست است که قیمت سال بعد براساس این نرخ تورم محاسبه شود؟!

آیا هنوز وقت آن نرسیده است که حق گمرک خودروهای خارجی طوری تعیین شود که مانع اجحاف بیش از اندازه به مردم شود؟!

آیا دستور رهبری در خصوص لزوم رعایت حقوق مصرف کنندگان به درستی اجابت شده است؟!

آیا مراجع قانونی با تعیین این فرمول تنها قصد داشتند برای همیشه از شر چانه زنی با خودروسازان نجات یابند؟!

آیا در این کشور هیچ ارگان یا قوه ای وجود ندارد که بتواند ترمز این صنف را که به بزرگترین حامیانش خیانت می کند را بکشد؟!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۵۱
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۴۹ ق.ظ

لزوم اصلاح نحوه محاسبه نرخ تورم

بسم الله الرحمن الرحیم

براساس قانون، افزایش حقوق و دستمزد کارگران و کارمندان بایستی بر مبنای نرخ تورم صورت گیرد و به همین لحاظ میزان واقعی و دقیق بودن محاسبه ی نرخ تورم در زندگی ایشان نقش بسزایی دارد. محاسبه ی نرخ تورم در برنامه ریزی اقتصادی دولتها نقش بسیار مهمی ایفا می کند و به همین دلیل لازم است که در نحوه محاسبه و استفاده ی صحیح از آن نیز دقت لازم گردد. نرخ تورم تابعی از میزان رشد قیمت سبد مشخصی از اقلام مختلف پراستفاده است و به همین دلیل به سهم هر قلم و میزان افزایش قیمت اقلام ارتباط تنگاتنگی دارد. ساÛ

دولت هم اکنون براساس یک سبد مشخصی از کالاها و خدمات نرخ تورم را محاسبه می کند ولی این عدد برای بسیاری از خانواده ها غیرواقعی تعبیر می شود. اگر چه احترام به آمار رسمی و مراجع اعلام کننده ی آمار باید حفظ شود اما یک انتقاد علمی به این نوع تعیین نرخ تورم به خصوص در تعریف حقوق و دستمزد وارد است:

ایراد استفاده از نرخ تورم موجود برای تعیین حقوق و دستمزد از آنجا نشأت می گیرد که آن سبدی که از سوی دولت برای محاسبه ی نرخ تورم استفاده می شود همانطوری که برای شهر و روستا متفاوت است برای طبقات مختلف درآمدی نیز باید متفاوت باشد. به عنوان مثال، تورمی که یک خانواده از طبقات ضعیف (که درآمدش تنها صرف اجاره خانه و خوراک می شود) حس می کند، به مراتب بیش از خانواده ای که سبد هزینه ای متنوعی دارد تابع نرخ تورم در بخشهای خوراک و مسکن است، مسئله ای که در محاسبه ی نرخ تورم اصلاً مورد توجه قرار نداشته و به نظر حقیر باید به آن توجه شود.

به همین منظور پیشنهاد می شود که نرخ تورم برای سه طبقه ی ضعیف، متوسط و بالاتر از متوسط با سه سبد متفاوت کالا و خدمات تعیین گردد و مبنای محاسبه ی حقوق و دستمزد کارگران و کارمندان نیز بر مبنای نرخ تورم اقشار ضعیف باشد. در سال 91 بیشترین تورم را در بخش خوراک داشتیم و این بخش سهم عمده از سبد خانوارهای متوسط به پایین را تشکیل می دهد در صورتی که در محاسبه ی نرخ تورم، وزن بخش خوارک کمتر از حد واقعی برای این خانوارها تعیین شده است به همین دلیل، در خانوارهای ضعیف و متوسط، افزایش حقوقی که در نظر گرفته شده است، حقیقتاً پاسخگوی افزایش هزینه های این خانوارها نیست.   

به عنوان مثال اگر قرار باشد شاخص تورم برای نیازها و موارد مورد استفاده توسط یک خانواده متوسط محاسبه گردد باید اینگونه محاسبه شود که چون یک خانواده متوسط مثلاً 30 درصد از حقوقش را خرج هزینه مسکن و اجاره ی آن می کند، باید وزنی متناسب با همین 30 درصد برای آن در سبد هزینه های خانوار در نظر گرفته شود و اگر 20 درصد درآمد یک خانواده متوسط صرف هزینه های خودرو و سوخت و ایاب و ذهاب و انرژی می شود یا اگر 10 درصد سبد هزینه های خانوار برای پوشاک و 10 درصد برای آموزش و 30 درصد صرف غذا و درمان و دارو بشود باید متناسب با آن، ضریب لازم در سبد هزینه ها در نظر گرفته شود. در ادامه باید حتی محتوای سبد ها نیز واقعی تعیین شود، مثلاً سبد خوراک یک خانوار ضعیف با سبد خوراک یک خانوار متمول متفاوت است، افزایش زیاد قیمت حبوبات در سبد خوراک خانوار ضعیف به مراتب بیشتر تأثیر می گذارد تا افزایش قیمت تنقلات خوارکی مانند چیپس و شکلات.

در صورتی که نرخ تورم محاسبه شده برای بخشهای مختلف و طبقات مختلف درآمدی به خصوص برای قشر ضعیف و متوسط کارگر و کارمند کمتر از نرخ تورمی باشد که آنها حقیقتاً حس می کنند، عملاً افزایش حقوقی که برایشان در نظر گرفته می شود نیز نمی تواند قدرت خرید کاهش یافته ی سال قبل را در سال جدید احیا نماید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۴۹
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۵ ق.ظ

همه سناریوهای انتخاباتی دولت روی میز است

بسم الله الرحمن الرحیم

به پاسخ آقای اسفندیار رحیم مشایی در خصوص رد صلاحیت از سوی شورای نگهبان توجه فرمایید:
در بحث رد صلاحیت من، سوال‌های زیادی شده که من در پاسخ به همه می‌گویم که همه ما، اعم از از یک نفر که در انتخابات حضور پیدا می‌کند و رای خود را به صندوق می‌اندازد، تا هرکس که در جریان برگزاری انتخابات فعالیت دارد، تا مسئولان رده بالاتر در دولت و انتخابات، همه باید در چارچوب قانون عمل کنیم.
مشایی همچنین اظهار کرد: برخی پیش از این نگرانی داشتند و از شش ماه قبل و هنوز انتخابات شروع نشده، گروهی از رد صلاحیت حرف می‌زدند. گویا آن‌ها امیدی جز این ندارند. 
مشاور رییس‌جمهور در پایان تاکید کرد‌: در چارچوب قانون مشکلی پیش نمی‌آید و مملکتی که در راس آن ولی فقیه است، هر مشکلی را حل می‌کند.

اگر چه برخی این اظهارات را مثبت و نشان از تبعیت از قانون توسط مشایی نتیجه گرفته اند، اما این اظهارات حقیقتاً چنین مفهومی را نمی رساند، اولاً که ایشان اقرار صریحی مبنی بر رعایت نظر شورای نگهبان نداشته اند، بلکه بیش از همه، مسئولانی که در اجرای برگزاری انتخابات دست دارند را به رعایت قانون ملزم دانسته اند. از همین حالا می توان احتمال داد که آقای احمدی نژاد در صورت رد صلاحیتِ آقای مشایی، با خروج از راهکارهای قانونی اعتراض، اعلام کند که شورای نگهبان از قانون تبعیت نکرده است و با تصورات باطلی که در خصوص نظارت بر اجرای قانون اساسی در ایشان دیده شده است، به نظر می رسد آقای مشایی و احمدی نژاد راه زیربارقانون نرفتن تأیید صلاحیت شورای نگهبان را از همین الان باز گذاشته اند.
بحث دیگر این که ایشان در جمله ی دیگر، بعد از چارچوب قانون، ولی فقیه را حلال مشکل بیان می کند که این نیز می تواند انداختن توپ رد صلاحیت به زمین رهبری باشد تا به خیال خودشان برای تأیید صلاحیت تبصره ای با نظر رهبری شرایط را مهیا کنند.
کلام دیگرایشان نیز این است که اظهاراتی را که در خصوص رد صلاحیت خود شنیده است را تنها به ترس برخی از برد مسلم خود حواله داده است!!! ایشان و طرفدران شان گویا اظهارات غیرعالمانه دینی و تنش زا و هزینه سازشان را فراموش کرده اند، مواردی که به خودی خود می توانند ایشان را از دایره رجال سیاسی و مذهبی بیرون قرار دهند.
البته باید گفت که راه مقاومت در برابر قانون، تنها گزینه ی مشایی و احمدی نژاد نیست، بلکه این جریان با وارد کردن نامزدهای دیگر به ظاهر مستقلی مانند رحیمی و جوانفکر، قصد خواهد داشت در صورت رد صلاحیت مشایی ضمن مظلوم نمایی، رأی های مشایی را به سمت گزینه ی دیگر خود هدایت کنند.
البته در کنار این سناریوها، موارد مبهم دیگری نیز وجود دارد که به دلیل بروز برخی اشتراکات لفظی و رفتاری با آقای هاشمی و اصلاحاتی ها مطرح شده است، مثلاً بحث هماهنگی جریان انحرافی با هاشمی و اصلاحاتی ها در تکرار لفظ "انتخابات آزاد" و سستی ولایت پذیری و نگاه مشترک فرهنگی ایشان و حضور مشترک و احتمالاً هماهنگ شده در سالن وزارت کشور و این که هاشمی حضور خود را منوط به حضور مشایی کرده بود ولی باهم به سالن انتخابات آمدند و تاییدات آقای زیبا کلام در خصوص مشایی وجود دارد که امکان نزدیکی پشت پرده این دو جریان را به هم نزدیک می کند.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۲۵
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۳ ق.ظ

خبرگزاری دولتی ایرنا، ستاد انتخاباتی مشایی

بسم الله الرحمن الرحیم

همزمان با نامزدی اسفندیار رحیم مشایی، کافیست نگاهی به صفحه ی اول ایرنا بیندازید تا متوجه بشوید که چگونه این سایت دولتی، فعالیت انتخاباتی خود را برای مشایی آغاز کرده است. برفرض، سفرهای اخیر استانی دولت با نقش برجسته و پررنگ مشایی و تقدیرهای متعدد از مشایی در مراسمات و همایش های دولتی انتخاباتی نبوده باشد، آیا می توان منکر استفاده ی دولت از بودجه ی عمومی این خبرگزاری به نفع یک کاندیدا شد؟! بعد با این شواهد، ادعای مرخصی گرفتن و حضور حمایتی از مشایی در وزارت کشور را کجای دلمان بگذاریم؟!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۲۳
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۱ ق.ظ

زندگی نامه و سوابق دکتر سعید جلیلی

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطوری که زمزمه های نامزدی سعید جلیلی به گوش می رسید این امر تحقق یافت و این فرد شایسته و انقلابی نیز به خیل نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم کشور پیوست. قرابت گفتمانی دکتر سعید جلیلی و دکتر باقری لنکرانی و اظهارات متواضعانه ی دکتر لنکرانی احتمالاً منجر به یک جبهه واحد در این سمت با محوریت دکتر جلیلی خواهد شد و احتمالاً آقای زاکانی و چه بسا آقای حداد عادل نیز حامی این گفتمان خواهند بود. انتخاب دکتر سعید جلیلی به اتفاق قریب به یقین موجب تقویت جایگاه سیاسی و بین المللی کشور و تسریع روند و شدت مقاومت جانانه کشور در زمینه های مختلف سیاسی و اقتصادی خواهد شد که قبلاً در مطلب "در مورد نامزدی دکتر سعید جلیلی" به آن پرداخته بودم، در هر صورت به منظور آشنایی بیشتر مخاطبان عزیز، مختصری از زندگی نامه و سوابق آقای دکتر سعید جلیلی به نقل از خبرگزاری فارس تقدیم می گردد:

سعید جلیلی متولد 1344 منطقه معروف به طلاب مشهد مقدس است؛ وی تحصیلات خود را تا مقطع دکتری علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق (ع) تهران به پایان رسانده و به زبان‌های عربی و انگلیسی تسلط دارد.

خبرگزاری فارس: «سعید جلیلی» نامزد ریاست جمهوری شد/ احتمال تغییر در آرایش انتخابات

وی در دوران دفاع مقدس به عنوان نیروی بسیجی بار‌ها برای دفاع از آرمان‌های انقلاب در جبهه‌های حق علیه باطل حضور یافت و سال 65 در عملیات کربلای 5 به درجه جانبازی نایل آمد.

جلیلی پس از جنگ، رساله دکترای خود را با عنوان اندیشه سیاسی در قرآن در خصوص سیاست خارجی اسلام به رشته تحریر درآورد که پروفسور حمید مولانا بر آن مقدمه نوشته است؛ این رساله در لبنان به زبان عربی ترجمه و منتشر شده است.

وی در سال 68 به وزارت امور خارجه رفت و پس از یک دوره 2 ساله، ریاست اداره بازرسی وزارت خارجه را بر عهده گرفت؛ دیگر مناصب او در این وزارتخانه دبیری و رایزنی جمهوری اسلامی ایران بود.

وی پس از دوم خرداد 76 و تغییراتی که در وزارت خارجه اتفاق افتاد، به اداره آمریکای وزارتخانه منتقل شد و معاونت این اداره را بر عهده گرفت.

جلیلی در سال 80 به دفتر مقام معظم رهبری رفت و در سمت مدیریت بررسی‌های جاری دفتر رهبر انقلاب به ادامه خدمت پرداخت.

وی پس از انتخابات سوم تیر 84 به عنوان گزینه مطرح و موردنظر محمود احمدی‌نژاد رئیس‌ دولت نهم برای تصدی وزارت امور خارجه مطرح شد اما بر اساس مصلحت، اداره معاونت اروپا و آمریکای این وزارتخانه را بر عهده گرفت.

جلیلی در زمان حضورش در وزارت خارجه ارتباطش با دانشگاه را قطع نکرد و در دانشگاه به تدریس سیره سیاسی پیامبر اکرم (ص) پرداخت؛ وی همچنین مدتی به عنوان استاد دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه صنعتی شریف فعالیت داشته و در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (ع ) نیز صاحب کرسی استادی است.

وی در حال حاضر دبیری شورای عالی امنیت ملی و مسئولیت پیگیری موضوع هسته‌ای کشورمان را بر عهده دارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۲۱
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۳۳ ق.ظ

یک جمله با آقای مشایی

بسم الله الرحمن الرحیم

محمود احمدی نژاد و مشایی

آقای مشایی گفته اند که *تعریف های احمدی نژاد پدر مرادرآورد*، این یعنی که اگر احمدی نژاد از ایشان تعریف نمی کرد وضعیت بهتری داشتند!! کلام من با آقای مشایی این است:

جناب مشایی! اگر آقای احمدی نژاد تمام حیثیتش را پای شما نمی ریخت، کسی حتی شما را نمی شناخت، الان مدعی شده اید که تعریف های احمدی نژاد پدرتان را درآورده است؟!!! انگار اوهام تان تمامی ندارد!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۳۳
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۵۸ ب.ظ

اسفندیار شاهنامه فردوسی یا اسفندیار رحیم مشایی؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

سخنان اخیر آقای مشایی در جشنواره شعر بهار مواردی داشت که با ذکر عین جملاتشان از سایت ایرنا "اسفندیارم، اما کینه ای از رستم در دل ندارم"، توضیحاتی را در حاشیه شان تقدیم می کنم:

اسفندیار رحیم مشایی مشاور رییس جمهوری، با بیان اینکه اسفندیارم، اما کینه ای از رستم در دل ندارم، گفت: فصل حماسه، فصل پاک کردن کینه ها و زدودن نفرت هاست؛ بنابر این ما باید با هم تاریخ پر عظمت کشورمان را بسازیم.

وقتی کسی مدام اصرار دارد مبهم حرف بزند در واقع خودش به بقیه حق تفسیر و تأویل می دهد و اینجا اگر آقای رحیم مشایی خودش را به اسفندیاری تشبیه کرده است که از رستم کینه ای به دل ندارد، در واقع به مخاطب اجازه می دهد که خودش مصداق رستم را بشناسد، براستی رستم کیست؟!! آیا آقای احمدی نژاد است؟! آیا امام زمان است؟!! جواب هیچیک از این دو نیست چرا که چه دلیلی برای وجود تنفر از این دو وجود دارد؟!! کسی که هم مقام پدری بر اسفندیار داشته باشد و هم با او جنگیده باشد؟!!! جواب جز ولی فقیه چه می تواند باشد؟!!

بحث دیگر این که آیا اسفندیار ما بر اسفندیار فردوسی هیچ ارجحیتی دارد؟!! آیا اگر اسفندیار رستم را می شناخت (که پدرش است) می توانست از او کینه به دل بگیرد؟!! آیا این که کسی از پدرش کینه به دل نداشته باشد جای افتخار دارد یا وظیفه است؟!! آیا باید از پدر کینه بردل نداشت یا باید از او تبعیت کرد؟!! آیا جمله بعدی ایشان که فصل حماسه را با پاک کردن کینه ها و نفرت ها میسر می داند خطاب به کسیست که این فصل را حماسه نام نهاده است؟! دقیقاً منظور مشایی و احمدی نژاد از این گونه صحبت کردن چیست؟!!! 

رحیم مشایی با بیان این نکته که اگر دوستانی هستند که مایلند همچنان از عنوان بهار برای تحقق خواسته های سیاسی بهره ببرند من مانع آن نیستم، گفت: جایگاه رفیع بهاری یعنی وجود مقدس امام زمان (عج) - این حقیقت آشکار - فراموش نشود.

آقای مشایی در این جملات با سرعت تمام فرار به جلو کرده اند، با نزدیک شدن به انتخابات، کلمه ی بهار به نهایت حد استفاده در فرهنگ واژگان رییس جمهور و حلقه ی انحرافی رسیده است و با این وجود این ادعا که منتقدان قصد استفاده ی سیاسی از واژه بهار را دارند، خنده دار به نظر می رسد! ادعایی که در دفاع از خود، به دروغ متوسل شده است و در حمله به دیگران، به تهمت.

امروزه باید این نکته را بیان کنم که دچار سوء تفاهم نشود، اگر به بهانه بهار از اسفند دعوت می کنند، یادمان نرود اسفند پشت به زمستان و رو به بهار دارد. رحیم مشایی، با بیان این مطلب که شماری از من می پرسند چرا این همه تو رو بهانه می کنند، اظهار داشت: گناه این است که من یار اسفند هستم.
مشاور رییس جمهوری در ادامه اضافه کرد: از قدیم الایام مردان و زنان عادت کرده اند که چشم بد را با سوزاندن ما(اسفند) از خود دور کنند. کما اینکه کسانی باشند تا بسوزند تا چشمان بد، ساحت قدسی مردان و زنان پاک، هوشیار و با بصیرت ایران سرافراز اسلامی در امان بماند که این افتخار بزرگی است.

این جملات نهایت حدیث نفسی است که یک عارف!!! می تواند از خود به نمایش بگذارد، این که کسی اسم خود را این گونه بهانه ای برای تعریف و تمجید از خودکند در نوع خود جالب است!!! این که کسی اسم زمستانی اش را بتواند به عنوان دلیل بهاری بودنش مطرح نماید!!! ایشان می توانستند اینگونه برداشت کنند که بهار انسان کامل نمی آید مگر این که از اسفند و اسفندیار ها گذشته باشیم!!! براستی چگونه می توان از کسی که اینگونه مبهوت کمالات خویش است توقع داشت تا به رییس جمهور بگوید که این همه تعریف ناحق از او نکند؟!!!

رحیم مشایی، با ذکر این نکته که انسان رو به تعالی و کمال در حال حرکت است، گفت: هر چه به سمت آینده پیش می رویم انسان به سمت رشد و تعالی دست پیدا می کند و جلوه های بالاتری از خداوند در انسان تجلی می کند.

این که بعد از ظهور امام زمان انسان به سمت رشد و تعالی می رود حرف معقول و مستندیست، اما این سخن که هرچه به سمت آینده می رویم نیز همینطور باشد با مصداق این آیات سوره واقعه منافات دارد که :

وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ?10?، أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ?11?، فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ?12?، ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِینَ ?13?، وَقَلِیلٌ مِّنَ الْآخِرِینَ ?14?

وی ادامه داد: ما اگر عادت کنیم سخن و منطق ما شبیه خدا شود، احساسمان که اقتضای ایمان به خدا باشد بدون تردید نفرت، جنگ و حسد خود به خود حذف می شود.

در توضیح این سخن آقای مشایی باید عرض کنم که ما هرچقدر هم که مومن باشیم، هرچقدر هم که به خدا نزدیک باشیم بازهم جنگ تمام نخواهد شد، هرگز حتی نفرت نیز از بین نخواهد رفت بلکه اینها هدفمند خواهند شد، مومن برای خدا محبت می ورزد و برای او نیز دشمن می دارد و می جنگند چرا که همواره کسانی نیز وجود خواهند داشت که با جبهه ایمان دشمن باشند و به تقویت جبهه کفر و شرک می پردازند و شرط حفظ و اثبات ایمان همین جنگیدن و دشمن داشتن و اشداء علی الکفار بودن در کنار رحماء بینهم است.

رحیم مشایی تاکید کرد: جنس انسان از جنس مهر و محبت است و وقتی محبت حاصل می شود، طبیعا آن روی سکه که معرفت است نیز آشکار می شود. معرفت بدون محبت هم معنا ندارد یعنی اینکه نمی شود معرفت باشد، اما محبت نباشد. 

در سخنان فوق آقای مشایی محبت را پیش نیاز معرفت می دانند و حال این که اصولاً محبت بدون معرفت حاصل نمی شود، یعنی  اول شناخت ایجاد می شود و بعداز شناخت است که محبت رشد می کند. این که کسی محبت را بر معرفت مقدم بدارد در واقع محبت کورکورانه و متعصبانه را ترویج می کند.

رییس مرکز ملی مطالعات جهانی شدن، با ذکر این نکته که در این دیار عارفان وارسته ای داریم و چه بسا عالمانی داریم که درس نخوانده عالم هستند، اظهار داشت: چقدر انسان هایی هستند که به خاطر عشق به اهل بیت (ع) به درجات بالایی از معارف دست یافتند و همین که توانستند خیالات باطن را کنار بزنند، به طهارت دست یافته اند.

این مسئله نیز ایراد دارد، چرا که عشق به اهل بیت بدون معرفت ایجاد نمی شود، اول معرفت باید باشد تا عشق واقعی ایجاد شود و بسیار به ظاهر عشق هایی که به گمراهی، غلو و تعصب ختم شدند، تنها به این دلیل که بدون معرفت حاصل شده بودند، نمونه اش مداحانی که خودشان را عاشق دیوانه وار اهل بیت می دانستند ولی کفر می گفتند. اصلاً این همه اصرار آقای مشایی به مقدم بودن احساس، عشق و محبت بر معرفت از عرفان های اشتباه نشأت می گیرد، خداوند در حدیث قدسی اینچنین می فرماید:

 مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی، وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی، وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی،وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ ، وَ مَن عَشَقتَهُ قَتَلتَهُ ، وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلَیَّ دیََتَهُ ، وَ مَن عَلَیَّ دیَتَهُفَاَنَا دیَتَهُ ... "

اصولاً هیچ محبت و هیچ عشقی بدون شناخت حاصل نمی شود و این یکی از اشتباهات اساسی است که در کلام آقای مشایی به چشم می آید و البته این حرف ها در آثار امثال پائولو کوئیلو و عرفان های نوظهور و به قول بعضی ها در "مومن های منبر ندیده" زیاد دیده می شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۵۸
سیاوش آقاجانی