انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی
يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۱۸ ب.ظ

تحلیلی در مورد شعارهای دکتر رضایی

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای دکتر رضایی در دوره های مختلف حضورش در انتخابات ریاست جمهوری به عنوان یک نامزد با برنامه معروف گردیده است و با توجه به این که همواره رأی ناچیزی داشته است، برنامه هایش به دقت مورد واکاوی قرار نگرفته است،‌ اما امسال نحوه و لحن صحبت های دکتر رضایی با سایر نامزدها و شیوه ی مطرح کردن خود به عنوان تنها فرد بابرنامه و فراجناحی مرا به آن داشت که مختصراً به برنامه های دکتر رضایی بپردازم.

متأسفانه آنچه که به عنوان برنامه های آقای دکتر رضایی مطرح می شوند در حد رؤوس برنامه و یا شعارهای تبلیغاتی هستند که عموماً بر افزایش یارانه های مختلف (مثل یارانه سبز و افزایش یارانه هدفمندی)، افزایش تسهیلات بانکی در زمینه های مختلف، هدیه ی ازدواج 23 میلیون تومانی، بخشش و استمهال بسیاری از تسهیلات گذشته بانکی و افزایش بودجه های مناطق مختلف و.... تأکید دارد ولی کلامی و برنامه ای از چگونگی تأمین این منابع ارائه نمی گردد. هم اینک کشور برای تأمین منابع همین یارانه ها و مخارج جاری کشور دچار مشکل است و برنامه ی دولتها در اولین گام باید مبتنی بر افزایش درآمدها و نحوه ی انجام تعهدات موجود باشد، نه این که بر همین تعهدات و هزینه های موجود نیز بدون تأمین منابع،‌ افزوده گردد، مسئله ای که دکتر غرضی به خوبی و سادگی برآن تأکید می کند.

به راستی چه کسیست که نداند بخشی از مشکلات حال حاضر کشور حاصل همین حاتم بخشی هاست، پرداخت بیش از میزان مشخص شده در قانون هدفمندی یارانه ها،‌ پرداخت تسهیلات بدون نظارت در کارگاه های زودبازده، استمهال تسهیلات مختلف و متفاوت برای چندسال و ....، خود بخشی از مشکلات کشور مانند افزایش نقدینگی، افزایش تورم و کاهش توان بانکها در پرداخت تسهیلات مجدد به تولید و ... را موجب شده است و دکتر رضایی نه تنها گویا بر تشدید همان رویه اصرار دارد بلکه منابعی نیز برای جبران و تأمینن آن ها تعیین نمی کند.

اصل مغفول در برنامه ها و شعارهای دکتر رضایی این است که هیچ هزینه ای نباید برای دولت ایجاد گردد، مگر این که اولاً با تأمین دقیق منابع صورت گیرد و ثانیاً با محاسبه ی عوارض احتمالی آن اجرایی گردد؛ غیبت این دو مورد از برنامه های هر نامزدی متأسفانه موجب می شود که نظر مخاطب به این سمت رود که این شعارها بیش از این که اجرایی، علمی و براساس مصلحت باشد در جهت پرکردن سبد آرا مطرح می شوند، به عنوان مثال افزایش میزان یارانه نقدی بدون تعیین میزان افزایش قیمت حاملهای انرژی تنها یک شعار ناقص و عوام فریبانه تلقی می گردد که در چندماهه اخیر از سوی دولت نیز بارها استفاده شد.

شاید حامیان آقای رضایی بر مواردی مانند صادرات غیرنفتی به عنوان منابع درآمدی جدید یادکنند، اما باید بدانند که حتی با فرض افزایش چنین درآمدی بازهم جبران کردن 50 درصد کاهش فروش نفت و گاز برای هزینه های موجود باید در اولویت باشد نه افزایش هزینه ها! و دیگر این که تنها درآمدهایی قابل برنامه ریزی بلندمدت هستند که قابل اتکا و مطمئن باشند وگرنه همین الان هم صادرات غیرنفتی و نفتی به دلیل تحریم های بانکی و مواد اولیه با مشکل مواجه است و امکان تشدید مشکلات  با تحریم های جدیدتر وجود دارد و هر دولتی ابتدا باید برنامه خود را برای تثبیت و افزایش درآمدها با یافتن منابع مطمئن و غیرقابل تحریم ارائه نماید.

بازهم ممکن است برخی در پاسخ به انتقادات من بگویند که دکتر رضایی با تقدیم لایحه های خوب، مجلس را به تصویب برنامه های خوب و اجرایی واخواهد داشت و هزینه هایی که دکتر رضایی خود را به آنها متعهد می سازد را تأمین خواهد نمود که بازهم باید در پاسخ بگوییم که دکتر رضایی نمی تواند یک قوه ی مستقل دیگر را مجبور به چنین تصمیماتی نماید و باید این احتمال را بدهد که مجلس ممکن است با برنامه های او به مصالحی موافقت نکند و آنگاه است که یا در قبال مردم بدقول خواهد شد و یا مثل برخی دعواهای اخیر مجلس و دولت،‌ با مجلس جنگ خواهد کرد.

بحث دیگر این که شاید حامیان برنامه های دکتر رضایی بگویند که ایشان با تنش زدایی سیاسی در عرصه بین المللی، اقتصاد کشور را به زودی از تحریم درآورده و حل مشکلات اقتصادی و پرداخت هزینه های جدید را میسر خواهد نمود که در پاسخ خواهم گفت که اولاً براساس ابتدایی ترین تعاریف عقلی، نباید برای درآمد کسب نشده،‌ کیسه دوخت و ثانیاً این که باید دانست که مشکلات کشور تا کم نشود،‌ میز مذاکره محلی برای امتیاز دادن از ترس نقاط ضعف خواهد بود و دولتها باید بتوانند اقتصاد و آرامش کشور را تثبیت نمایند و سپس به موفقیت در مذاکرات امیدوار باشند و ثالثاً مذاکرات به طرفین مذاکره بستگی دارد و صرف اراده ی یکی از طرفین موجب حل مشکل نخواهد شد و گروه 5+1 اثبات کرده است که فشارهایی که به ایران می آورد به دلیل مسائل هسته ای نیست بلکه بحث مسائل سیاسی و ضدیت با اصل جمهوری اسلامی ایران است همانطوری که این تحریمها قبل از بحث هسته ای و در کنار مسائل دیگری مانند جنگ و ترور و جاسوسی نیز وجود داشته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۱۸
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۵۱ ق.ظ

دولت اصلاحات چرا اینقدر تنش داشت؟

بسم الله الرحمن الرحیم

در مناظرات مختلف منش دولت اصلاحات به عنوان دولتی که از آزادی و توسعه ی سیاسی حمایت می کرد بارها از نمایندگان اصلاح طلب مورد حمایت نشان داده شد و به منظور این که این مسئله از الزامات کشور نمایش داده شود، همواره اثبات امنیتی بودن فضای سیاسی در دستور کار قرار گرفت. با تمام این ادعاها آنچه که در سوابق دولت اصلاحات و اقرارات شان مشخص است تعداد زیاد تنش های سیاسی و مسائل امنیتی کشور در آن دوره بود،‌ مواردی که برخی از آنها در مناظره سیاسی از سوی دکتر جلیلی مطرح گردید، مسائلی مانند تنشهای سیاسی در شهرها و برخوردهای امنیتی با دانشجویان که با توجه به آنچه که تقدیم خواهد شد، بیش از هرکسی مسئولیت این اقدامات به دولت اصلاحات بر می گشت.

سوال اول این است که به راستی آیا دولت اصلاحات آنگونه که می گوید برایش تنش ایجاد می کردند یا خودش در تنشها مقصر بود؟! دولت اصلاحات با شعار توسعه ی سیاسی وارد شد و مشی سیاسی اش براساس همان اصلاحاتی بودن، در جهت انتقاد به حاکمیت تعریف می شد، یقیناً‌ وقتی شعارهای یک دولت به سمت خاصی باشد حمایتها و مدیریتها نیز به همان سمت هدایت خواهند کرد. دولت اصلاحات، به تنهایی نمی توانست اصلاحات را رقم بزند بلکه همواره آن را به عنوان یک مطالبه ی عمومی و آرای 20 میلیونی دنبال می کرد.

دولت اصلاحات برای تحقق برنامه ها و شعارهای خود نیاز به مطالبه ی عمومی داشت و این نیاز را در بسیاری از موارد رأساً با استفاده از ابزارهای رسانه ای مانند روزنامه های زنجیره ای و مطالب ساختار شکنانه تأمین می کرد و یا فضایی را آماده می کرد تا این مطالبه ایجاد شود و این رویه ی دولت در بسیاری از موارد شرایط غیرقابل کنترلی را ایجاد می نمود، از یک سو اگر چه دولت تمایل به بروز مطالبات عمومی داشت، اما از این که این تحریکات و حمایت ها به رفتارهای تند و ساختار شکنانه تبدیل شوند نیز پرهیز می کردند چرا که بین اصلاحات و ساختارشکنی باید فاصله ایجاد می شد، دولت اصلاحات در پی اعمال تغییرات با قدرت نرم و به قول خودشان چانه زنی از بالا و فشار از پایین بود و نمی خواست کشور به نقاط غیرقابل کنترل برسد، چرا که رسیدن به چنین نقاطی می توانست صلاحیت دولت را زیرسوال ببرد و از سویی از هر تنشی استفاده می کرد تا آن را به سیاست های حکومت ربط دهد بدون این که خودش محکوم به بی تدبیری شود.

در کنار فضای بازی که برای مطالبات اصلاحاتی و ضدحاکمیتی ایجاد می شد دولت اصلاحات در برابر سایر تنشهای امنیتی برخوردش متفاوت بود. اختلافات قومیتی و محلی به راحتی و با ندانم کاری های افراطی و یا تفریطی امنیتی دولت اصلاحات به تنشهای درگیرانه و خشن منجر می شد که برخی از آنها را دکتر جلیلی در مناظره اعلام نمود.

درکنار ادعای آزادی و احترام به انتقادات که در دولت اصلاحات فراگیر بود، آنچه که مشاهده می شد بدترین برخورد با تفکرات منتقد به جریان اصلاحات با برچسب های ضدمردمی و مزدوری بود. متفکران و بزرگان جریان نقاد اصلاحات، با شدیدترین سیاست های سانسور و تحریف مورد بی مهری قرار می گرفتند و انتقادهای ضد دینی و ضدحکومتی به راحتی تبلیغ و به اسم آزادی حتی تقدیس می شدند، توهین هایی که به امام حسین و پیامبر اکرم و امام زمان انجام شد و به اسم آزادی بیان تقیس نیز شدند و کسانی مانند استاد مصباح که با این انحرافات برخورد عقیدتی و فلسفی می کردند با شدیدترین توهین ها و سانسورها و تحریف ها مواجه می شدند و این برخوردها از سویی منجر به بروز تشکل های جسور و فراقانونی در برابر تشکل های جسور و ساختارشکنانه گردید. به راستی اگر در دولت اصلاحات به این راحتی به ارکان نظام توهین نمی شد،‌ آیا لباس شخصی ها نیز به خود اجازه ی دخالت مستقیم می دادند؟!

نتیجه: دولت اصلاحات شعار اصلاحات و توسعه ی سیاسی را رأساً با تحریک جریانهای تند سیاسی دوطرف و ایجاد تضارب های نامتعارف و لاجرم بروز شرایط امنیتی دنبال می کرد و همانطوری که در دولت های قبل و بعد از اصلاحات مشاهده شد، دیگر شرایطی مانند آنچه که در دولتهای اصلاحات بود، بروز نیافت و به گواهی تاریخ، حوادث فتنه و فضای امنیتیش نیز زاییده همان جریان های اصلاحاتی و در ادامه ی همان سیاست ها و با محوریت سران ایران نشین و لندن نشین همان جریان بود که الحمدلله با شناخت و تیزهوشی مردم ایران، سالهاست که از هرگونه فرصت بروز و حضور مجدد و پیگیری همان سیاستها محروم مانده و بمانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۵۱
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۴۸ ق.ظ

این تصویر یعنی حداد انقلابی تر است؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از برگزاری مناظره ی سیاسی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری،‌ آقایان حداد و جلیلی در محل مناظره اقدام به اقامه ی نماز کردند که در آن آقای دکتر جلیلی به آقای دکتر حداد اقتدا کردند و تصویری که از آن نماز منتشر شد، از برخی افراد که بیش از اینکه قصد حمایت از دکتر حداد را داشته باشند در جهت تفرقه گفتمانی گام می نهند، به مطالب تحریک کننده تعبیر شد. سایت جهان نیوز که در چند مطلب اخیر به رویه آن و رییسش آقای زاکانی پرداخته ام،‌ در ذیل عکس اقتدای دکتر جلیلی به دکتر حداد اینگونه تیتر زده اند:

 اقتدای جلیلی به حداد+عکس/ انقلابی‌ترین کاندیدا با پاکترین آراء 

اگر چه خود دکتر حداد عادل نیز یقیناً به چنین نتیجه گیری راضی نیستند و حتی خودشان قبلاً‌ در اظهار نظری دکتر جلیل و دکتر لنکرانی را از خودشان انقلابی تر معرفی کرده بودند، ولی چرا آقای دکتر زاکانی این خط را در سایت شان و تبلیغات دکتر حداد دنبال می کنند؟! اقترابات فکری و سیاسی بین دکتر جلیلی و حداد بیش از حدی که آقای زاکانی تصور می کند است و به احتمال قریب به یقین از این دو، فقط یکی باقی خواهد ماند و شاید به راستی دکتر حداد از دکتر جلیلی انقلابی تر باشد و البته شاید هم نباشد، ولی آیا صحیح است که اقتدا کردن یک مومن به یک مومن دیگر، دلیلی برای برتر نشان دادن و مومن تر نشان دادن مأموم به امام باشد؟! آیا در شرایط شخص امام جماعت آمده که کسی که پیش نماز می ایستد باید از همه انقلابی تر باشد و یا نه فقط احراز عدالت و صحت قرآئت وی کافیست؟! به راستی آقای زاکانی چرا این تصویر را با تیتری دوستانه تر که نشانه برادری و وحدت است منتشر نکرد؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۲ ، ۰۸:۴۸
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۲۴ ق.ظ

چند سوال جدی از دکتر زاکانی

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای زاکانی با توجه به شناختی که از شما در مقابله و موضع گیری های جانانه و به هنگام در برابر فتنه دارم،‌ مشاهده ی تناقضاتی از رویه شما در انتخابات 92، برایم چند سوال ایجاد کرده است که امیدوارم پاسخگو باشید:

1- آقای زاکانی! شما در انتخابات مجلس ثابت کردید در بحث وحدت و ائتلاف به مصلحت اندیشی و تثبیت اصولگرایان بیش از اصلح بودن نامزدها اعتقاد داشتید به نوعی که به شدت موافق حضور به قول ما "ساکتان فتنه" در ائتلاف بودید، پس چگونه است که اکنون به بهانه اصلح بودن آقای حداد،‌ مصلحت وحدت گفتمانی انقلاب را ترجیح نمی دهید؟

2- شما قبل از حضور و همزمان با حضور دکتر جلیلی و قبل از کناره گیری دکتر لنکرانی به شدت از آقای جلیلی و احتمال کناره گیری به نفع ایشان صحبت کردید، پس چه شد که موضع تان ناگهان به سمت حداد تغییر کرد؟ دقیقاً‌ چه چیزی باعث این تغییر موضع شد؟ آیا نزدیک شدن دکتر جلیلی به استاد مصباح به این تغییر موضع ارتباط داشت؟

3- آقای زاکانی! شما قبل از رد صلاحیت و در زمانی که لنکرانی کنار نرفته بود، از جلیلی حمایت و دعوت می کردید تا او را به آمدن و ماندن در صحنه ترغیب کنید و الان از حداد حمایت می کنید تا حداد به رقابت درون گفتمانی با جلیلی ترغیب شود، سوال من این است که آیا این روش شما عامداً‌ و یا با دلیل خاص و یا کاملاً به صورت تصادفی در جهت تضعیف گفتمان انقلاب انجام می شود؟!

4- آقای زاکانی! آیا تضعیف وحدت در جبهه ی گفتمان انقلاب، به صورت عامدانه و یا آنهم به صورت کاملاً تصادفی در جهت تأمین منافع یارقدیمی تان دکتر قالیباف انجام می شود؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۴
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

امشب یک مانور قدرت از دکتر جلیلی را در مناظره انتخاباتی سیاسی نامزدهای ریاست جمهوری شاهد بودیم. آقای جلیلی توانست با منطق و اطلاعات دقیق مدافعان منطق سازش را محکوم نماید، پس از این مناظره در شبکه های اجتماعی یک تحقیقات میدانی به عمل آوردم و احساسم این است که اولاً خیلی از حامیان دکتر ولایتی از ایشان به سمت دکتر جلیلی متمایل شدند و دوم این که بسیاری از کسانی که هنوز انتخاب نکرده بودند نیز به سمت دکتر جلیلی متمایل شدند و این مسئله نوید می دهد که دکتر جلیلی می تواند در همان مرحله اول کار انتخابات را تمام کند. در کنار این مسئله به نظر می رسد دکتر حداد نیز با تقویت دکتر جلیلی به نفع ایشان انصراف خواهد داد به خصوص این که رسماً اعلام کردند که مسئله ی ائتلاف تمام شده است.

مسئله ی دیگری که در مناظره امشب برایم کشف شد، همان سیاست تحمیل گری در دوره سازندگی و اصلاحات بود. دقیقاً به نظر می رسد همان کسانی که جام زهر را با تلقین ضعف و شکست به امام خمینی تحمیل کردند در مذاکرات هسته ای نیز همان نیت را داشتند که بعضاً این سیاست را با تحمیل و بعضاً توجیه و بعضاً با خودسری به پیش بردند و البته امام خامنه ای از جایی جلوی تمام این ها ایستاد و با اعلام مقاومت حسینی، مسیر سازش و عقب نشینی را به سمتِ جلو تغییر داد.

در پایان، ضمن عرض احترام و ارادت به دکتر جلیلی و میدان داریشان، برای آقای حداد عزیز و آقای قالیبافِ مجاهد، که از نظام و شأن انقلاب در حد خودشان دفاع کردند آرزوی سلامتی، خوشبختی و عاقبت به خیری دارم البته آرزوی ریاست جمهوری می ماند برای دکتر جلیلی قهرمان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۹
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۶ ق.ظ

شرم بر ساختمان پزشکان

بسم الله الرحمن الرحیم

علی رغم این که برخی قسمتهای ساختمان پزشکان قابل مشاهده و بعضاً خنده دار است اما در برخی قسمتها از بس که داستان شرم آور است، گریه آور می شود. عشوه گری زنانه منشی آقایان دکترها را به حساب طنز و کم عقلی او بگذاریم و وارد شدن بدون اجازه برادر دکتر را به خانه اش را هم به هیچ حسابی نگذاریم، این عشق مرد به مرد و نگاه جنسیتی بین دو مرد را در چند قسمت از سریال کجای دلمان بگذاریم؟!

اصلاً فرض کنید طرف بیمار است و عاشق آقای دکتر شده است، آیا عشق یک مرد به یک مرد و نگاه جنسی او می تواند وسیله ای برای خنده و تفریح سالم باشد؟! آیا استفاده از تابلویی با طرح مشخص همجنس بازی در سیمای جمهوری اسلامی را می توان نادیده انگاشت؟!

آیا سازندگان و تأیید کنندگان این سریال همینقدر نمی فهمند که در قسمتی که پدر دکتر افشار متکایش را برای میهمانش پهن می کند تا پول های داخل آن را درآورد نگاه جنسی را از آن حذف کنند؟! یا نمی فهمند که میان این همه بیماری روانی که وجود دارد عیناً باید عشق یک مرد روانی را به دکتر افشار آن هم با صحنه ها و نزدیک شدن های مسخره ی دو شخصیت به هم ابزار خنده نمود؟! و اینها در حالی پیش می آید که یکبار همین سریال و همین موارد مورد انتقاد جدی اهالی فرهنگ قرار گرفته بود، یعنی وقتی فرزندانم به من گفتند چرا کانال را عوض می کنی نمی دانستم چه بگویم؟! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۶
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۴ ق.ظ

درباره شجریان و ربنایش

بسم الله الرحمن الرحیم

حال که ربنای آقای شجریان دوباره به واسطه برخی مباحث انتخاباتی بر سر زبان ها افتاده است و همان یک ربنا شده است وسیله ای برای تطهیر شجریان از مواضع ضداسلامی وی، و کسب اعتبار از خواننده ای که اعتبارش را به bbc و voa و ضدانقلاب فروخته است، پیش خودم گفتم چقدر خوب است نظر کسانی را که شیفته ی ربنای شجریان شده را به معنای این ادعیه قرآنی جلب نمایم:

آل عمران - آیه 8:  رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ
پروردگارا ! دلهایمان را پس از آنکه هدایتمان فرمودى منحرف مکن، و از سوى خود رحمتى برما ببخش؛ زیرا تو بسیار بخشنده اى.

مومنون -  آیه 109:  رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ
پروردگارا ! ما ایمان آوردیم ، پس ما را بیامرز و به ما رحم کن که تو بهترین رحم کنندگانى .

کهف -  ایه 10:  رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا
پروردگارا ! رحمتى از نزد خود به ما عطا کن ، و براى ما در کارمان زمینه هدایتى فراهم آور .

بقره -  ایه 250 :  رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ
پروردگارا ! بر ما صبر و شکیبایى فرو ریز، و گام هایمان را استوار ساز ، و ما را بر گروه کافران پیروز گردان .

آنچه که در مضمون این ادعیه آمده است بر محورهای مشخصی تأکید دارد؛ در این آیات پس از تأکید بر هدایت، آمرزش، ایمان و امید به فضل و رحمت خدا، از خداوند می خواهیم که به ما صبر، استقامت و پیروزی در برابر قوم کافران و دشمنان اسلام عنایت فرماید.

حال سوال اینجاست که آیا این ادعیه قرآنی آمده اند تا شجریان بخواند و خلافش عمل و ترویج کند و ما لذتش را ببریم و به این لذت افتخار هم بکنیم؟! آیا مواضع شجریان نشانی از هدایت و ایمان دارد؟! نشانی از استقامت در برابر دشمنان اسلام و مبارزه با کفار دارد؟! و یا نه!!! برعکس در خدمت دشمنان اسلام  و دور شدن از هدایت و ایمان قرار گرفته است؟!!

حامیان آقای شجریان و کسانی که با ربنایش مسحور می شوند و یا با نامش برای خود قبا می دوزند، به ما بگویند که این جمله ی شجریان که "این‌ها هرگز با هنر کنار نمی‌آیند، هرگز و هرگز!!! همچنان که در طول 1400 سال با هنر کنار نیامدند، باز هم نخواهند آمد" خطابش به چیست؟! آیا لفظِ 1400 سال به انقلاب و روحانیت برمی گردد و یا به اصل اسلام؟!! آیا حضور مکرر شجریان در رسانه های استکباری و ضداسلامی که مروج فساد هستند و دوشادوشی و بعضاً هم آغوشی با کسانی که حتی ساده ترین ظواهر اسلام را رعایت نکرده و نمی کنند، با آن ربنا و احکام قرآنی و اسلام و سفره ی افطار مؤمنین، قابل جمع است؟!! آیا عمل شجریان با ضدیت با قوم کافرین قابل جمع است یا با ضدیت علی القوم المسلمین؟!

حقیر می ترسم نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری که عاشقانه از ربنای شجریان یاد می کنند، بیش از صدا و مفهوم ربنا، شیفته ی مشی شجریان شده باشند؟! براستی چرا وقتی که خود شجریان بارها اعلام کرده است که از انتشار ربنایش ناراضی بوده است و اصلاً حاضر به این کار نبوده، برخی به آن افتخار می کنند؟! به راستی چرا وقتی که شجریان پس از اولین حضورش در سیمای ایران در روزنامه های کثیر الانتشار به قاری معرفی کردن خود اعتراض شدید می کند، امروز برخی سعی می کنند ربنای او را مقدس جلوه دهند؟! به راستی چه اصراریست که صدای کسی که با قول و عمل ثابت کرده است به اسلام و قرآن اعتقاد ندارد، در مقدس ترین اوقات و روی سفره ی مقدس افطار پخش شود؟!

و یک سوال از خود شجریان:
براستی او که تمام قد و با تمام حیثیت از فتنه و فتنه گران حمایت کرد و انقلاب را متقلب دانست و برایش شعر خواند و سخن راند، امروز در میان این سرودست شکستن اصحاب فتنه برای حضور مجدد و رقابت در انتخاباتِ همین انقلاب، چه توجیهی دارد؟! آیا هنوز می تواند به همان تهمت تمسک جوید؟! یا سکوتش ثابت می کند که مشکل او با همان وقایع 1400 سال پیش است؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۴
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۵۰ ب.ظ

از رهبر به یک اشاره، از من به قانون و ماده!

بسم الله الرحمن الرحیم

مطلب آقای مشایی را در خصوص تبیین نظراتش در مورد اصل ولایت فقیه خواندم که شما هم می توانید در این نشانی بخوانید، دوست ندارم از قول ایشان بخواهم خلاصه نظراتشان را بگویم چرا که ایشان بارها نشان داده اند که مضمون حرفهای خودشان را نیز بعضاً تحریف و تأویل می کنند و به همین دلیل با نقل قول دقیق چند فراز از عین سخنانشان، پاسخ خواهم گفت:

"طبیعی است، انتظار چیست؟ ولی فقیه هم انسان است دیگر، ولی فقیه که مثل امام معصوم نیست، امکان خطا دارد، یک انسان است، شما اگر آنجا را رد کنید، این را هم گیر می افتید و باید اینجا را هم رد کنید. اگر ما می گوییم آقا رای عمومی انسان ها به صلاح نزدیک است، یعنی این اگر نباشد شما از ولایت فقیه هم نمی توانید دفاع کنید، چون ولی فقیه را که خدا نصب نمی کند که، نمی گوید که من از طرف خدا هستم، در زمین نصب می شود، مقررات دارد، قاعده خودش را دارد. پس آن را می پذیریم .
او می گوید که آقا رای عموم مردم به صلاح نزدیک است، ما همین دمکراسی را پیگیری می کنیم، می گوییم بسیار خوب، شما دمکراسی را پیگیری کنید، دمکراسی چطور عملیاتی می شود؟ یک مکانیزمی دارد حتما که در جاهای مختلف این مکانیزم متفاوت است، در انگلیس یک جور است، در آمریکا جور دیگر. حالا در دنیا پارلمانی - ریاستی شکل عمومی تر است و یک جای دیگر پادشاهی است، بالاخره یک حاکمیت فرادست وجود دارد که بالاتر از حاکمیت اجرایی است."

آقای مشایی! حاکمیت ولایت فقیه چیزی نیست که آن را باسایر حاکمیت های و شیوه های حکومتی مقایسه کنید و از ایرانیان بخواهید همانطوری که یک استرالیایی به شیوه ی حکومت استرالیا تن می دهد، یک ایرانی نیز به شیوه ولایت فقیه احترام بگذارد، حاکمیت ولایت فقیه حاکمیتی است که از اسلام به عنوان دین خاتم و کامل الهی بیرون آمده است، البته از شما نمی توان خرده گرفت برای این که اصولاً نه تنها حاکیمت کشورها را مانند هم و صرفاً براساس قانون مشروع می دانید، بلکه اسلام را بارها مانند سایر ادیان نشان داده اید و جملات و سخنرانی های شما در خصوص اسلام و دوره اسلام گرایی و انسان محوری موجود است.

"یک نفر از علما پیش من آمد، پرسید چرا آقای احمدی نژاد وقتی نوشته شد شما معاون اول نباشید، ایشان خطاب به رهبری نوشتند که بر اساس اصل فلان و فلان قانون اساسی فرمایش جنابعالی انجام شد، والسلام.
گفتم به نظر شما چه باید می نوشت؟ گفت باید می نوشت ولی عزیز من که من به شما ارادت دارم، شما بگو آب بخور، ما آب می خوریم، بگو آب نخور ما آب نمی خوریم، از همین دست عبارات عاطفی.
گفت اینجوری باید می نوشت رئیس جمهور، گفتم عزیزم شما مثل اینکه ولایت فقیه را درک نکرده اید، گفت چطور؟
او عاطفی به قضیه نگاه می کرد و می خواست که عبارات آقای احمدی نژاد اینطوری استناد به قانون نباشد.
گفتم عزیزم ولی فقیه کیست؟ ولی فقیه را اسم نبر، بگو چه کسی می تواند ولی فقیه باشد؟ کسانی که مثلا فلان مشخصات را داشته باشند، می توانند ولی فقیه باشند.
از او پرسیدم کسانی که این مشخصات را در کشور می توانند داشته باشند، یک نفر است در کشور لزوما، یا می توانند متعدد باشند؟ گفت خوب می توانند متعدد باشند چنین افرادی.
گفتم از بین اینها کی ولی فقیه است؟ قانون اساسی تعیین کرده و روال گذاشته و فقط بر اساس این روال است که یک نفر از افراد حائز شرایط می تواند ولی فقیه باشد."

آیا اگر قرار بود رهبری به مفاد قانونی اشاره کنند خودشان بلد نبودند؟! آیا اگر رییس جمهور اشاره نمی کردند مخاطبان نمی فهمیدند که ولی فقیه چه مقامی دارد؟! و اما بحث اصلی این است که براساس اصل ولایت فقیه یک مقام انتخابی نیست بلکه یک مقامی است که مجلس خبرگان باید کسی را که از سوی خدا منتصب می شود را کشف کنند، همانطوری که فقها باید یک حکم فقهی را تفقه کنند. اینطوری نیست که فقهای مجلس خبرگان براساس میل و عشق و اصول دموکراسی فردی را انتخاب کنند، بلکه ایشان فقط باید براساس علم و فهم خود و اصل مترقی اجماع، مصداق را تشخیص دهند و فرض ما نیز این است که با یاری الهی و تقوای فقها و علمشان، این مصداق درست تشخیص داده شده است نه این که بیاییم مکانیزم انتخاب ولی فقیه را به حد مکانیزم انتخاب شورای شهر تقلیل بدهیم، با انتخابی خواندن ولی فقیه، مشروعیت وی از یک مشروعیت الهی در حد یک مقبولیت مردمی تنزل می یابد، مشروعیتی که با خواست مردم و به عنوان مثال رفراندوم ساقط می شود. بحث دیگر این که بیش از این که استناد رییس جمهور به مفاد قانونی موجب تألم ما شود، بحث تأخیر در پاسخگویی دردناک بود، آقای احمدی نژاد و آقای مشایی اگر به استناد قانون باید تبعیت می کردند آیا قانون برایشان فرصت یک هفته ای و یا در موارد دیگرمشابه فرصتهای 10 روزه و حتی بدون محدودیت زمانی نیز تعیین کرده است؟!!!! آیا احترام به همان سطح قانونی ولایت فقیه ایجاب نمی کرد که در برابر دستورات رهبری به همان استنادات مزبور عمل نمایند؟!!

"این یک جایگاه است، اما اگر من پشت تریبون قرار بگیرم و یک تعریفی از ولایت فقیه ارائه بدهم که 10 درصد جامعه خوششان بیاید و 90 درصد خوششان نیاید، اینجا من ضد ولایت فقیه هستم یا کسی که پشت تریبون این حرف ها را زده است؟
این تعبیری است که ما از ولایت فقیه داریم، انتظار این است که ولایت فقیه منبع جوشان محبت و عشق باشد، یعنی همانطوری که مردم نگاه او می کنند، گریه می کنند، او هم نگاه کند و گریه کند."

آقای مشایی، شما به استناد کدام ماده ی قانون اساسی به خودتان اجازه می دهید که از خودتان تعریفی از ولایت فقیه ارائه بدهید که بخشی از جامعه خوششان بیاید یا نیاید؟! اصلاً مشکل از تفسیری است که با آن تفسیر اجازه ی تعلل و نافرمانی به خود دادید! مشکل از آن تأویلی است که در توجیه رفتارتان برای جامعه ارائه می دهید، مشکل از این است که نه شما جایگاه علمیش را دارید و نه جامعه جای نظریه پردازی های تخصصی!!!! شماست، شما می توانید حتی وحدانیت خدا را به چالش بکشید و برایش نظریه بدهید اما نه در کفِ جامعه، شما به قول خودتان وظیفه تان تبعیت قانونی از ولی فقیه بود نه تفسیر ولایت فقیه و بعد تبعیت کج براساس آن تفسیر مأوج! با این تفسیر است که می توان با ولی فقیه با چانه زنی و فشار و حتی تهدید سخن گفت و مدام از او توقعات فراقانونی داشت! مثل توقع از حکم حکومتی برای تأیید صلاحیت آقای مشایی!!

"گفتند این احمدی نژاد که همه جا را گرفته است، اینجا را هم بگیرد، دیگر تکلیف ما چیست، لذا ما باید ضد ولایت فقیه معرفی شویم.
راست هم نمی گویند. حضرت آقا فرمودند مجلس در آن موضوع اشتباه کرد، آن آقا چند ساعت بعد مصاحبه کرد گفت، نخیر اشتباه نبود، آن یکی هم رفت در تلویزیون در برنامه گفت، اگر یکبار دیگر هم معرفی کنند، ما رد می کنیم. مگر نیست اینها.
چرا کسی از اینها سوال نمی کند. از شما می پرسم اگر 50 درصد این حرف ها را من و امثال من می زدیم، چه می شد؟ باید از این کشور بیرون می رفتیم دیگر، قبلا گفته اند که باید اینها را از این کشور بیرون کنیم.
می خواهم بگویم همین را هم دروغ می گویند، سیاسی می گویند ولایت فقیه. پای ولایت فقیه این دولت ایستاد."

مشکل آقایان مشایی و احمدی نژاد همین بود که توجیه اشتباهات خود را با بیان اشتباهات دیگران انجام دادند و بارها با همین منطق خواستند خودشان را در مقایسه با دیگران ولایت مدار ثابت کنند، ایشان ولایت مداری را با این کار نسبی معرفی کردند و مطلق بودنش را با این جمله که ما از همه ولایت مدارتریم نشانه رفتند.

"ما می گوییم ولایت فقیه، همیشه گفتم ما ولایت فقیه را معرفی می کنیم و از مردم رای می گیریم، ببینید چه رای بالایی می آورد، ولی تو به عنوان یک شخصیت می روی سخنرانی می کنی و می گویی ولی فقیه همان است که در غیاب شما می تواند زن شما را طلاق دهد، این چه نوع تعریفی است. اصلا این باشد در فقه، این چه نوع حرف زدن و چه نوع معرفی کردن است، آیا فکر می کنی اینجوری به ولایت فقیه خدمت می کنی؟
از رهبر به یک اشاره از من به سر دویدن؛ این یعنی روحیه انقلابی."

این اصرار عجیب آقای مشایی برای معرفی کردن ولایت فقیه عجیب جای تأمل دارد، اگر کسی قرار است ولایت فقیه را معرفی کند جز این است که با کار خوب و تبعیت محض این کار را انجام دهد؟! جز این است که عملکرد و رفتارش منطبق با اصول باشد؟! آیا مصداق و منظور نظر کسانی که گفتند ولایت فقیه می تواند زن شما را غیاباً طلاق بدهد همین نوع ولایت مداری شما نبود که در برابر اوامر رهبری در مورد عزل و نصب مشایی و مصلحی و امر به پرهیز از تنش زایی و تفرقه افکنی، منجر به مقاومت و تعلل شد؟ آیا بهتر نبود که آقای احمدی نژاد و مشایی طوری ولایت مداری را پاس می داشتند که تلخی چنین مثالی را به جان نخرند؟! و آیا این جمله که از رهبر به یک اشاره از من به سردویدن را بهتر نیست که مثل همان لحن نامه ی آقای احمدی نژاد به رهبری اینطوری اصلاح نمایند که:

از رهبر به یک اشاره، از من به قانون و ماده!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۵۰
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

امشب برنامه امروز دیروز فردا با حضور آقای دکتر علی باقری به نمایندگی از دکتر جلیلی و آقای دکتر محمود واعظی به نمایندگی دکتر روحانی برگزار شد. در این برنامه مباحث مختلفی مطرح شد که شاه بیت مباحث، موضوع سیاست خارجی و تفاوت دیدگاه ها و عملکردهای دکتر جلیلی و دکتر روحانی بود، دو شخصیتی که با یک سمت حساس و دو رویکرد متفاوت مواجهه داشته اند.

آقای دکتر باقری نامه ی دکتر حسن روحانی را خطاب به محمد البرادعی خواند که در آن اشاره شده بود که علی رغم این همه عقب نشینی، مذاکره کنندگان غربی، شروط شرم آوری برای ایران قائل شده اند که از کاپیتولاسیون نیز وقیح تر است، ولی آقای  واعظی این مسئله را موجب جلوگیری از حمله نظامی به ایران دانست و در یک اقدام تهاجمی دکتر جلیلی را به بهانه ی سیاست های خارجی دولت احمدی نژاد به میز محاکمه کشاند و قطع رابطه با سایر کشورها را مانند طالبان دانست و تشدید تحریم ها را ناشی از ادبیات سیاست خارجی دولت آقای احمدی نژاد دانست. آقای واعظی همانند آقای روحانی تحریم ها را به سیاست خارجی ایران حواله داد و شرایط اقتصادی سخت کشور را نیز ناشی از آن سیاست های خارجی اشتباه دانست؛ متأسفانه آقای باقری، دکتر جلیلی را از سیاست خارجی احمدی نژاد مبرا دانست و این در حالی بود که واعظی، دکتر جلیلی را باتوجه به جایگاه حساس شان در تمام مسائل اقتصادی، سیاسی و داخلی کشور، موثر و مقصر معرفی نمود که البته متأسفانه این حرف ها بدون این که وقتی برای پاسخگویی برایش داده شود، به دلیل اتمام وقت بدون پاسخ ماند که طبق عرف معمول در مناظرات باید در حد 1 دقیقه برای پاسخ به این حرفها وقت تعیین می شد که متأسفانه نشد، به همین دلیل در پاسخ به اظهارت آقای واعظی و مباحث مطروحه در خصوص سیاست خارجی پس از یک مقدمه کوتاه، مواردی را تقدیم می کنم:

دولت نهم بیشترین استفاده را از کلمه ی هلوکاست نمود و در عین حال در تاریخ 29 تیر 1387 با پافشاری و مقاومت جانانه در سیاست خارجی و مذاکرات هسته ای، موفق به انجام اولین مذاکرات بدون پیش شرط با گروه 5+1 و با حضور نماینده آمریکا در ژنو 1 و سپس در تاریخ 9 مهر 88 در ژنو 2 گردید که با توافق بر مبادله سوخت 3 و 5 درصد با سوخت 20 درصد همراه شد، ولی با برگزاری انتخابات 22 خرداد 88 و ملتهب شدن فضای کشور پس از انتخابات عملاً پیشنهاد مبادله تا ماهها با تعلل مواجه و کشور تصمیم به تولید سوخت 20 درصد گرفت؛ بروز فتنه 88 با آن شور عجیب و حماسی به جای این که موجب تقویت ایران و تضعیف جایگاه مذاکره کنندگان 5+1 گردد به دلیل امیدی که غرب به مشکلات داخلی ایران پیدا کرد، عملاً تا 15 ماه مذاکرات را تعطیل و وضع تحریمهای جدید و سخت گیرانه  را در دستور کار قرار داد و این در شرایطی بود که دولت از گفتمان هلوکاست نیز فاصله می گرفت. این مسائل نشان می دهد که:


1-       ایران با طرح هلوکاست توانست به مذاکرات بدون پیش شرط و به مرز مبادله سوخت دست یابد و تحریمها در زمانی تشدید شد که طرح هلوکاست در سیاست خارجی دولت به اقل کاهش یافته بود و این نشان می دهد که ما با طرح سوالات هلوکاست امتیاز گرفتیم و با کاهش طرح آن تحریم شدیم، این نشان می دهد که سیاست فعال خارجی بیش از سیاست مصلحت جویانه و سازشکارانه و منفعلانه پاسخ می دهد.

2-      نقش فتنه در حالی از سوی روحانی و نماینده ی وی نادیده انگاشته می شود که ایشان خود را نماینده ی هاشمی و خاتمی دو حامی اصلی فتنه می داند. فتنه 88 در روند مذاکرات و تغییر رویه به سمت تحریم نقش غیرقابل انکاری دارد که 15 ماه تعطیلی جلسات مذاکره بیانگر این مسئله است و به یقین به کسانی بر می گردد که با تهمت زشت تقلب به نظام، هزینه ی کلانی را به اقتصاد، سیاست داخلی، سیاست خارجی و رفاه مردم وارد نمودند؛ از یک سو سرودست شکستن برای حضور در انتخابات 92 نشان داد که تهمت تقلب، تلخ ترین خیانت به کشور بود و از یک سو نشان داد که خائنان به کشور نه تنها خود را بدهکار کشور و مردم نمی دانند بلکه در پی انتقام و مطالبه هستند!!!

3-      آنچه که بعد از فتنه موجب مشکلات اقتصادی شد، سوء مدیریت داخلی و همپا نبودن مدیریت داخلی کشور با سیاست خارجی آن بود، چرا که سیاست خارجی در حد المپیک بود و مدیریت داخلی با توجه به متمایل شدن دولت احمدی نژاد از دلسوزان و کادر متخصص به سمت حاشیه پردازان و منحرفان  در حد پاراالمپیک! و این ضعف در مدیریت داخلی کشور نباید موجب شود مثبت بودن سیاست خارجی کشور به نقطه ضعف تشبیه شود. عملکرد مذاکره کنندگان بارها در دولت نهم و دهم از سوی رهبر معظم انقلاب به مورد تأیید کامل قرار گرفت و حتی رهبر معظم انقلاب فرمودند که اگر در سال های قبل خیال شان از مذاکره کنندگان مطمئن نبود در این سالها خیال شان راحت بود.

4-      طرح سوال چالشی در مورد هلوکاست نه تنها آنطوری که آقای واعظی گفتند موجب مظلومیت اسرائیل نشد بلکه ماهیت و مشروعیت اسرائیل را با چالشی جدی مواجه کرد، به حدی که عصبیت این چالش در بحران های داخلی اسرائیل، حملات عصبی به غزه و لبنان و شکستهای مفتضحانه ی 33 روزه و 22 روزه و 8 روزه، دلقک بازی نتن یاهو در سازمان ملل و حتی بروز اختلافات بین اسرائیل و آمریکا منجر شد.

5-      تشبیه ایران حاضر با طالبان از سوی نماینده روحانی و اصرار و تکرار مطرود بودن و قهر بودن ایران در مقابل جامعه جهانی و افتخار به مواجهه با چند مقام دولتی اروپایی در دولت اصلاحات، نشان از عمق انحرافات روحانی و عارف دارد. ایشان به وقیح ترین حالت، مقبولیت ایران را در ریاست بر جنبش عدم تعهد و تأثیرگذاری ایران را در مسائل جهانی از عراق تا افغانستان و سوریه و بیداری اسلامی و حضور در آمریکای جنوبی و یارگیری در کشورهای ضدامپریالیستی انکار می کند. گویا جریان اصلاحات جز غرب و آمریکا سایرکشورها را کشور حساب نمی کنند و چقدر سریع در ذهنم مجسم می شود که مجلس اصلاحات چگونه به دولت اصلاحات اخطار کرد که حالا که جامعه جهانی به عراق حمله کرده است نباید مخالف بود، حتی باید حمایت هم کرد!!! و منظورشان از جامعه ی جهانی همان آمریکا و انگلیس و چند نوچه شان بود و گویا همچنان هست!!!

6-      روحانی و نماینده ی وی که سیاست های سازش گونه ی خود را معطوف به نظر رهبری می کنند و هرگز از نارضایتی رهبر از عقب نشینی ها حرفی نمی زنند، نمی گویند که اکنون که نظر رهبری بر مقاومت و امتیاز ندادن است پس چرا دم از سازش می زنند؟! چرا نمی گویند که آیا همچنان درآینده سیاست های سازشکارانه خود را متوجه رهبری خواهند کرد؟! چرا نمی گویند که میزان ولایت مداری شان در آن زمان نیز همینگونه بوده است یا اکنون به اینجا رسیده اند؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۲ ، ۰۳:۵۳
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۵۴ ب.ظ

زاکانی و حداد در کدام زمین بازی می کنند

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای زاکانی از نمایندگان فعال و رسانه ای مجلس شورای اسلامی است که سایت وی (جهان نیوز) در زمان فتنه فعالیت خیلی خوب و عمارگونه ای داشت و در کنار سایت رجانیوز مورد تقدیر قرار گرفت. آقای زاکانی از جانبازان انقلاب نیز هستند و روحیه مدیریتی بسیجی دارند، اما در سیر برخوردی که طی سالیان اخیر داشته اند تناقضهایی وجود دارد، ایشان در سال 84 رییس ستاد تبلیغاتی دکتر قالیباف بود و 4 سال بعد هم عدم کاندیداتوری دکتر قالیباف را ایشان اعلام و دلیلش را نیز تشریح کرد. دکتر زاکانی در بحث انتخابات مجلس نسبت به جبهه پایداری و استاد مصباح موضع مخالف گرفت.

 ورود مستقل دکتر جلیلی در انتخابات 92 با توجه به حمایت هایی که از دکتر قالیباف داشتند موجب تعجب شد، چرا که اکثر سیاسیون او را در اردوگاه دکتر قالیباف انتظار می کشیدند. دکتر زاکانی تا زمانی که دکتر جلیلی اعلام حضور نکرده بود مدام پالس می فرستاد که اگر جلیلی بیاید به نفع او کنار می کشد و با او قرابت فکری زیادی دارد و وقتی دکتر جلیلی ثبت نام کرد این مسئله را همچنان مفتوح گذاشت ولی وقتی دکتر لنکرانی قبل از اعلام اسامی نامزدهای تأیید صلاحیت شده به نفع دکتر جلیلی کنار رفت، ایشان را محکوم به سیاسی کاری کرد و پس از عدم تأیید صلاحیتش، در حالی که همه منتظر حمایت ایشان از دکتر جلیلی بودند، ایشان به سمت دکتر حداد عادل متمایل شدند و در سایت جهان نیوز نیز همین مسئله را در دستور کار قرار داد.

دکتر حداد عادل یکی از چهره های فرهنگی مطرح کشور است که به واسطه ی حضور در پستهایی مانند ریاست مجلس شورای اسلامی و سوابق دیگر از رجال صادق و سالم سیاسی کشور شناخته می شود. دکتر حداد عادل قبل از انتخابات، دکتر لنکرانی، دکتر جلیلی و دکتر زاکانی را از خود انقلابی تر معرفی کرده بود و حتی احتمال کنار کشیدن به نفع دکتر جلیلی را به دلیلی قرابت گفتمانی، محتمل دانسته بود، مسئله ای که تحقق آن با توجه به ائتلاف سه نفره حداد، قالیباف و ولایتی عملاً بعید به نظر می رسید و بعداً هم مورد تکذیب قرار گرفت.

قرابت فکری و رفتاری دکتر جلیلی و دکتر حداد باعث شده است که ایشان سبد رأی شان نیز مشترک باشد، سبدی که اگر چه دکتر جلیلی به واسطه آرای خودش و آرای دکتر لنکرانی (که به نفع او انصراف داد) سهم بیشتری از آن را دارد، ولی بخشی از آن نیز به دکتر حداد اختصاص یافته است، اگر چه وضعیت آرای دکتر حداد در مقابل آرای دکتر قالیباف و جلیلی قابل رقابت نیست، اما گسیل شدن آرای او به نفع هر طرف می تواند تعیین کننده باشد و در کشور ما اثبات شده است که آرا بیش از این که بر اساس ائتلاف ها حرکت کنند براساس نوع گفتمان و تشخیص افراد حرکت می کنند و این یعنی انصراف دکتر حداد در واقع موجب تقویت آرای دکتر جلیلی خواهد شد.

هم اکنون حضور دکتر حداد و حمایت دکتر زاکانی از ایشان را اگر بدون هرگونه سوءظن هم که بخواهیم برداشت کنیم، بازهم نتیجه اش به ضرر دکتر جلیلی به عنوان نماینده ی گفتمان مقاومت اسلامی و به نفع دکتر قالیباف خواهد بود. امیدوارم دکتر زاکانی و دکتر حداد نیز مانند دکتر لنکرانی در جهت حفظ وحدت گفتمانی هرچه زودتر به اتحاد رسیده و دکتر حداد نیز با کنار کشیدن از صحنه انتخابات و دکتر زاکانی با حمایت از دکتر جلیلی و هدایت آرای گفتمان انقلاب به سمت جلیلی، آرای این گفتمان را در یک نفر متمرکز نمایند، مسئله ای که قبلاً توسط همین دکتر زاکانی در هفته نام اش (پنجره) نیز به آن پرداخته شده بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۵۴
سیاوش آقاجانی