انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

بسم الله الرحمن الرحیم

اکثر سیاسیون و کارشناسان بین المللی و حتی مسئولان مذاکره کننده ی اروپایی و آمریکایی و حتی اذهان مردم ایران‌ اقرار دارند که چیزی جز یک تغییر لحن در ایران ندیده اند،‌ پس سوالی که ایجاد می شود این است که چرا آمریکا تنها به یک تغییر لحن، دل خوش کرده است؟ چرا اوباما اینچنین برای مذاکره با روحانی هرچند از نوع تلفنی بی تابی می کند؟ اگر تغییر لحن کافی بود که ما قبلاً‌ نیز تغییر لحن داشتیم،‌ در دوره ی آقای خاتمی ما مذاکراتی با لحن های نرم تر هم داشتیم،‌ پس چرا آن موقع آمریکا برای مذاکره ناز نمی کشید؟ این سوالات و مجموعه ی دیگری از سوالات را در ذیل این مطلب پاسخ خواهم گفت:

آمریکا برای تعامل با کشورهای دنیا 3 طبقه بندی برای خود ایجاد نموده است، دسته ای دوستان و مستعمرگان سیاسی و اقتصادی اویند، گروهی دشمنان و مطرودان آمریکا هستند که عملاً روابط مستقیم دیپلماتیک شان تعطیل است و گروه سوم، آن دشمنانی هستند که آمریکا نمی تواند با ایشان تعامل و مذاکره نداشته باشد که روسیه و چین از این دسته اند و اخیراً به نظر می رسد، آمریکا در حال انتقال نام ایران از فهرست دسته ی دوم به دسته ی سوم است،‌ آمریکایی که زمانی حتی حاضر نبود یک سانتریفیوژ روشن را تحمل کند،‌ آمریکایی که حاضر نبود مجوز مذاکره بدون پیش شرط را به 5+1 بدهد،‌ آمریکایی که مدام دم از همه ی گزینه های روی میز می زد و حمله به سوریه را برای ترس ایران تدارک دیده بود،‌ اکنون به این سمت می رود که حل بسیاری از معادلات جهان را بدون ایران نمی توان حل کند، آمریکا احساس می کند همانطوری که مجبور است در خصوص رقابت ها، عداوت ها و اختلافات با روسیه و چین مذاکره کند،‌ مجبور است با ایران نیز مذاکره کند، تجربه در این چند ساله در خصوص افغانستان،‌ عراق و اخیراً‌ نیز سوریه ثابت کرده است که عدم حضور ایران در معادلات مهم منطقه، به مثابه یک مجهول بزرگ است که این معادلات را غیرقابل حل می کند.

آمریکا و ایران هم اکنون به نقطه ی جدیدی از تعامل رسیده اند و  این تعامل مرهون مقاومت و پایمردی 3 دهه ی رهبران عزیزمان، مردم غیور و مسئولان دلسوز است، آمریکایی در این مدت تمام گزینه ها را نه تنها روی میز داشت که بلکه همه را به کاربست ولی با هیچ گزینه ای از جنگ، ترور، تحریم، تهدید، کودتای مخملی، .... نتوانست نظام و مردم را به زانو درآورد و اکنون ایران میوه ی مقاومتش را در نرمش قهرمانانه می چیند،‌ ایران بدون این که امتیازی داده باشد با تغییر لحن آمریکا را در پذیرش شکست در برابر مقاومت قهرمانانه ایران یاری می کند.

توجه: در میان مسائلی که بین آمریکا و ایران می گذرد، عده ای هنوز حاضر به درک مسائل نیستند، برخی مسائل اخیر را به معنی کوتاه آمدن از اصول تلقی می کنند، در حالی که اصول ایران همچنان با قوت خود پابرجاست و رییس جمهور نیز بر آن تأکید دارند؛ برخی دیگر مثل هاشمی و اعوانش نیز به اشتباه گمان می کنند که این شیوه را از همان اول می توانستیم به کار گیریم که یقیناً این نیز گمانی خام است چرا که ایران همواره آماده مذاکره از موضع برابر بود و این آمریکا بود که از موضع بالا هر مذاکره ای را به شرط و شروط خفت آور و خارج از اصول ایران منوط می کرد.

مطالب مرتبط:
پایداری مقتدرانه پی مستحکم نرمش قهرمانانه
دو راهی دو سربرد، حاصل استراتژی نرمش قهرمانانه
نرمش قهرمانانه، حاصل تغییر شعار یا شرایط؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۲ ، ۰۹:۲۱
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

افسران - بی بی سی فارسی: احمدی ن‍ژاد و رهبر معظم ایران بر سر موضوع هسته‌ای اختلاف دارند/ پاسخ جالب جلیلی به شیطنت خبرگزاری سی‏ ان‏ اناگر امروز به جایی رسیدیم که رهبر معظم انقلاب مجوز نرمش قهرمانانه را صادر کند و روحانی را با اختیارات تام به آمریکا بفرستد، اگر امروز آمریکا در بدر به دنبال نشستن پشت میز مذاکره است و مدام خودش را به مذاکرات علاقمند نشان می دهد و برای ملاقات اوباما و روحانی برنامه ریزی می کند، تنها یک دلیل دارد؛ این آمریکا و غرب همان هایی هستند که 3 سال بعد از بازگشایی سانتریفیوژهای هسته ای مذاکرات را به پیش شرط منوط می کردند و در سال چهارم مذاکرات و پس از پایداری مردانه در برابر بیانیه های تهدید آمیز شورای امنیت (در دولت احمدی نژاد)، به مذاکرات بدون پیش شرط و حتی موافقت با مبادله سوخت تن دادند؛ این آمریکا و غرب همان ها هستند که با بروز فتنه 88 به امید براندازی و کمک به براندازان 14 ماه مذاکرات هسته ای را بالکل تعطیل کرد و به جای آن، وارد فاز جدید تحریم های به اصطلاح خرد کننده شدند و بازهم با پایداری مردانه انقلاب و مردم ایران در جبهه های داخلی و خارجی مواجه شدند و این بار و در حالی که تنها منتظر یک نرمش از هر نوعی بودند، در برابر نرمش قهرمانانه ایران، دست از پا نشناخته پشت میز مذاکره دست به چانه نشسته اند.

چیزی که امروز دولت آقای روحانی می تواند با اقتدار رویش مانور دهد، قهرمانی این نظام است، این اقتدار مردم و رهبری است که پای آمریکا و غرب را شل کرده است و از فکر براندازی منصرف (شما بخوانید نا امید)، کرده است، به یقین اگر ایران این ظرفیت بالا از مقاومت را از خود نشان نمی داد، اکنون ما باید به دنبال آمریکا و غرب می دویدیم و اگر اکنون کارشناسان و سیاستمداران غربی به آمریکا هشدار می دهند کمی میلش به مذاکره را کمتر بروز دهد تا ایران کمتر به امتیاز گیری بیندیشد، حاصل همان مقاومت جانانه نظام و مردم است. اکنون آمریکا و غرب از تسلیم کردن سوریه نا امیدند و نه گزینه ی نظامی برایشان باقی مانده، نه گزینه ی اپیزیسیون داخلی و نه خستگی مردم در برابر گزینه ی تحریم خردکننده، اکنون آمریکا و غرب می دانند که گرانیگاه منطقه نه ترکیه است و نه عربستان بلکه این ایران است که علی رغم تمام دست و پازدن های ایادی آمریکا همچنان در حد همان نوچه های بچه ننه باقی مانده اند و ما میوه ی مقاومت را در نرمش قهرمانانه می چینیم، چه منجر به ختم تحریمها بشود و چه منجر به رسوایی دشمنان، مهمترین کاری که دولت باید انجام دهد این است که پایدرای مقتدرانه را به خصوص در حفظ مقاومت اقتصادی و عرصه های دیپلماسی متبلور نگاه دارد تا بستر نرمش قهرمانانه همچنان استوار باقی بماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۰۹:۵۳
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۴۷ ق.ظ

مواضع رهبری، مرکز تمرکز جهانیان

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی که رییس جمهور آمریکا در سخنرانی اش در سازمان ملل، نظر مقام معظم رهبری را به عنوان "فتوای رهبر عالی (معظم) ایران" مورد استناد قرار می دهد و چند ساعت بعد نیز رییس جمهور ایران، در نطقش و در حالی که خودش را با اختیارات تام معرفی کرده است به نظر رهبری با عنوان "رهبرفرزانه انقلاب" در خصوص راحت ترین راه حل مشکل مذاکرات هسته ای ایران (مبنی بر پذیرش حق ایران) استناد می کند، سه پیام مهم قابل استخراج است:

1- حتی دشمنان کشور نیز به نظرات و فتاوای رهبر معظم انقلاب اهمیت قائلند و به صحت و صلابت این نظرات ایمان دارند و فتوای رهبری برای ایشان نیز به عنوان یک سند اعتماد آور تلقی می شود و اگر چه ما تا کنون تخلفی در خصوص مسئله صلح آمیز هسته ای نداشته ایم، اما این فتواست که تنها و مهمترین دلیل اعتماد برای آینده ی فعالیت ایران محسوب می شود.

2- وجود حاکمیت دوگانه در کشور ما از سوی دوست و دشمن انکار می شود و اکنون هم مسئولان و سیاسیون داخلی و هم اپوزیسیون و دولت های خارجی مطمئن هسند که حاکمیت در کشور ما یکیست و چیزی به نام حاکمیت دوگانه در این کشور وجود ندارد و در واقع این حاکمیت قدرتمند است که آمریکا را از امکان تغییر حاکمیت ایران ناامید کرده است.

3- در حالی که تا کنون مواضع رهبری به وضوح مورد اشاره و معرفی قرار نمی گرفت، اما سانسور غرب در این خصوص عملاً دیگر میسر نبوده و سازمان ملل و مهمترین سخنرانی های آن، به ذکر مواضع رهبر معظم انقلاب و نقل قول محترمانه از ایشان می پردازد و این به معنی گشوده شدن باب جدیدی از شناخت جهانیان از مواضع و نظرات رهبر معظم انقلاب و آرمانهای انقلاب خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۰۱:۴۷
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۲۰ ب.ظ

پیرامون ارز 3000 تومانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اخیراً رییس بانک مرکزی، قیمت فعلی ارز (حدود 3000 تومان) را مناسب اعلام کرده اند که این اظهارات ایشان مورد انتقاد برخی رسانه ها قرار گرفته است که حقیر به صورت خلاصه به این مسئله می پردازم:

یادم هست که از دولت جناب آقای خاتمی تا همین 2 سال پیش، دلار روی حدود 900 تا 1100 تومان مدیریت شده است و این ثبات در قیمت ارز در حالی بوده است که نرخ تورم در داخل کشور به شدت در این مدت افزایش داشته است، یعنی طی حدود 7 سال، قیمت پول ملی نسبت به قیمت ارز تنها حدود 20 درصد کاهش یافته است و حال این که نرخ تورم داخلی در هر سال همین حدود افزایش یافته است.

این شاخص ها نتیجه این است که در کشور ما، دولت ها برای کنترل قیمت ارز، دلارهای نفتی را به اقتصاد تزریق می کردند تا قیمت آن با افزایش عرضه و ایجاد تعادل با تقاضا، به قیمت دلخواه دولت برسد و این یعنی اگر چه قیمت ارز حدوداً ثابت مانده است ولی ارزش پول در برابر کالا به شدت کاهش یافته است و این تناقض یک نشانه است برای این که بدانیم نرخ ارز در کشور ما به صورت طبیعی باید متناسب با نرخ تورم افزایش می یافته و این میل طبیعی به صورت یک فشار مضاعف در فنر قیمت ارز ذخیره می شد که با کاهش درآمد ارزی دولت و عدم امکان دولت در تزریق ارز به بازار، (در کنار عوامل دیگر اقتصادی) فنر قیمت ارز در رفته و قیمت ارز از 1100 در 89 به 1900 در 90 و سپس به 3200 در 91 رسید و هم اکنون نیز در حدود 3000 تومان قرار گرفته است.

حال سوال جدی این است که آیا این نرخ مناسب است یا نامناسب؟

 پاسخ حقیر این است که بیش از قیمت ارز، نحوه ی و فرایند مدیریت آن اهمیت دارد، یعنی اگر بخواهیم دوباره به صورت مصنوعی و غیرواقعی در هر قیمتی ارزش ارز را تثبیت و یا مدیریت کنیم اشتباه است، ولی اگر کشور با افزایش تولید در چارچوب اقتصاد مقاومتی بتواند درآمد ملی اش را افزایش دهد و با ایجاد شفافیت و سلامت در نظام اقتصادی، نقدینگی را به سمت تولید مدیریت کند و از بخش های زیان بخش دور سازد، عملاً اقتصاد کشور قدرتمندتر شده و ارزش پول ملی نیز افزایش می یابد و تنها در این شرایط است که قیمت ارز به صورت منطقی و مفید کاهش خواهد یافت.

سوال دیگر این است که کاهش قیمت ارز چه مضراتی دارد و چرا دولت نباید به این مسئله اهتمام داشته باشد؟

پاسخ این است که قیمت ارز اگر واقعی نباشد اقتصاد کشور دچار ضربه می شود، اقتصاد هر کشور به دو لحاظ با بیرون در ارتباط است، یکی با واردات و دیگری با صادرات. اگر قیمت ارز بیش از حد افزایش یابد، قیمت کالاهای وارداتی دچار افزایش بیش از حد می شوند و اگر قیمت ارز به صورت مصنوعی کاهش یابد، وارداتِ ارزان، قدرت رقابت را از کالاهای داخلی گرفته، تولید داخلی نابود می شود و صادرات نیز دیگر به صرفه نخواهد بود، اگر چه کشورهایی که صادرات به مراتب بیشتری از واردات دارند، قیمت ارز را به صورت مصنوعی کاهش می دهند تا در نهایت به نفع کشورشان تمام شود، اما در کشور ما که صادرات و واردات تقریباً باهم مساوی هستند، عملاً قیمت ارز باید به واقعیت نزدیک باشد تا صادرات، تولید و معیشت در کنار هم، امکان ارتقا را داشته باشند، در غیر اینصورت هرکدام که فدای دیگری شود، عملاً اقتصاد کشور نیز فدا خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۵:۲۰
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

بین شعارهای نامزدهای انتخاباتی آنچه بیش از همه در بین اکثر نامزدها مشترک بود، بحث به چالش کشیدن نحوه ی تعامل ایران با آمریکا و تغییر شیوه ی مذاکره بود که نقش پررنگ آقای ولایتی بیش از سایر نامزدها به پیروز شدن شعار مذاکره در برابر شعار مقاومت انجامید.

با پیروزی آقای روحانی در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، رسماً تغییر روش و هیأت مذاکره در دستور کار دولت قرار گرفت و رهبر معظم انقلاب نیز همزمان با این مسئله، این اجازه را به دولت داد تا این تغییرات را به شرط پافشاری بر اصول و آرمانهای انقلاب انجام دهد، شاید برای برخی از افراد که همواره سخن از مقاومت و بدبینی به نظام سلطه و در رأس آن آمریکا را از رهبران ایران شنیده بودند این مسئله دارای یک تضاد عمیق بود، اما مقام معظم رهبری شخصاً در این خصوص توضیحاتی دادند و با ادغام عباراتی مانند نرمش قهرمانانه و انعطاف هنرمندانه در کنار پافشاری بر اصول و آرمانها این مسئله را به نحوی دقیقی تبیین کردند و از سویی آقای روحانی در مصاحبه ی خود به اختیارات تام خود در این خصوص اشاره نمود، که در کنار هم چیدن این قطعات و مواضع قبل و بعد از انتخابات رهبر معظم انقلاب، تحلیل زیر را از این پازل به ذهنم متبادر می سازد که تقدیم می گردد:

در حالی که بخشی از مردم و حتی برخی از نخبگان سیاسی که بعضاً جزء معتمدین نیز هستند، بحث مذاکره را با خوشبینی، حلال مشکلات می دانند و بدبینی به آمریکا را با تردید می نگرند، مقام معظم رهبری با راهبرد نرمش قهرمانانه و مجوز به رییس جمهور قابل اعتمادی که به مذاکره امیدوار است، یک بازی دو سربرد را برای ایران رقم می زند:

1-  در صورتی که آمریکا و غرب فرصت این نرمش را مغتنم بشناسند و حاضر به تکریم حقوق مسلم و استقلال ایران بشوند، عملاً در کنار احقاق حقوق ایران، تحریم ها نیز می شکند و به خصوص که این شعار می تواند خط وحدت در بین دشمنان را دچار چالش نماید.

2- در صورتی که آمریکا این نرمش را مغتنم نشناسد و دچار غرور و یا کج فهمی شده و احساس کند ایران در اثر ضعف دچار عقب نشینی شده است، همانطوری که مقام معظم رهبری و شخص آقای روحانی بیان کرده اند، ایران هرگز حاضر نخواهدبود اصول را فداکند و در این صورت است که برگ جدیدی از شناخت مردم از کینه توزی همیشگی آمریکا ورق خواهد خورد و آنان که چاره حل مشکلات را در خارج جستجو می کنند، همدل با اهالی مقاومت و پایداری، به توانایی داخل کشور و تقویت آن متمرکز خواهند شد و چه بردی برای ایران بالاتر از این که تولی با خط مقاومت و تبری از خط آمریکا و ایادیش، منسجم تر گردد.

این مطلب در 8 دی منتشر گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۰۸:۰۵
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۵۴ ب.ظ

نرمش قهرمانانه، حاصل تغییر شعار یا شرایط؟

بسم الله الرحمن الرحیم

در شرایطی که رهبر معظم انقلاب واژه های "انعطاف هنرمندانه، نرمش قهرمانانه و مانور هنرمندانه" را در کنار عباراتی مانند "ممنوعیت عبور از خطوط قرمز و بازگشت از راهبردهای اساسی و پافشاری بر اصول" بکار بردند، برخی این مسئله را به نوعی عقب نشینی تعبیر و در واقع تحریف می کنند، تدبر در سخنان مقام معظم رهبری در خصوص دیپلماسی دولت یازدهم، چند مسئله را به ذهنم متبادر می سازد که مختصراً تقدیم می کنم:

1- نرمش قهرمانانه و انعطاف هنرمندانه در شرایطی معنی می یابد که نه از عزت کشور و نه از اصول انقلاب چیزی کاسته نشود و به موازات این مسائل، مصالح کشور نیز تأمین گردد و این هرگز به معنی عقب نشینی نباید تلقی گردد.

2- اصرار مقام معظم رهبری بر پافشاری بر اصول و آرمان ها، همواره در کنار واژه ی "واقع بینی" صورت گرفته است و هرگز مقام معظم رهبری آرمانگرایی مطلق و بدور از واقعیت را مد نظر قرار نداده است.

3- در حالی که واقعیت گرایی و آرمان گرایی در کنار هم قرار دارند، شرایط و واقعیت های پیرامون ماست که بهترین راه تحقق آرمان ها را محقق می سازد، یقیناً عدم شناخت از واقعیت ها، نمی تواند به روشی برای رسیدن به آرمان ها منتج شود.

4- واقعیت کشور ما این است که هم اکنون کشور ما در یک نمایش قدرت بی سابقه قرار دارد، با برگزاری پرشور انتخابات یازدهم ریاست جمهوری و اثبات دروغگویی مدعیان فتنه و افزایش وحدت و همدلی نیروهای انقلاب با خطوط مختلف سیاسی، و تحقق حماسه سیاسی، قدرت داخلی افزایش یافته است و با مسائلی که در خصوص سوریه در منطقه رخ داد نیز قدرت خارجی ایران بر همه اثبات شده است، اکنون ایران در منطقه پیروز اول جنگ با آمریکا، ترکیه، عربستان و .... است و موقعیت والای ایران این اجازه را نمی دهد که کسی به خصوص دشمنان، فکر ذلت و عقب نشینی را به خود راه دهند.

5- در حالی که واژه های مذاکره، نرمش و انعطاف در دیپلماسی دولت به وضوح تکرار می شوند، مقام معظم رهبری این واژگان را با صفاتی مانند قهرمانانه و هنرمندانه محدود نمودند تا موجب عدول از اصول نگردد و این عبارات بهترین روش هدایت دولت در کنار حمایت منطقی به شمار می رود.

این مطلب در 8 دیمنتشر گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۵۴
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۱۲ ب.ظ

پایش و اقدامی غیر مسئولانه و احساسی

بسم الله الرحمن الرحیم

مدتیست که برنامه پایش شبکه یک به بحث هدفمندی یارانه ها حساس شده و موضوع حذف چند دهک بالایی را از این عرصه در دستور کار قرار داده است. جالب است که یکی از نظرسنجی های برنامه که به همین موضوع ارتباط داشت نیز به اذعان آقای دکتر حیدری به سفارش دولت انجام شده بود تا همان نظرسنجی به عنوان یکی از مجوزهای این اقدام در نظر گرفته شود.

مجری و کارشناسان برنامه مستمراً می گویند اگر چه اطلاعات درآمدی و دارایی همه افراد را در دست ندارند اما حداقل همین کارمندانی که حقوق 2-3 میلیونی می گیرند که مشخصند!! و می توان این کار را از همین ایشان شروع کرد و حال این که در این سطحی نگری، موارد متعددی پوشیده می مانند که حقیر با توجه به این که به همه آنها به صورت مفصل پرداخته ام، در این مطلب به صورت مختصر و فهرست وار به موارد مغفول می پردازم، به خصوص با توجه به این که به اجرای فاز دوم هدفمندی نیز نزدیک می شویم:

1- وقتی مبنای کار دهک بندی باشد، اطلاعات همه اقشار را باید داشت و گرنه از کجا معلوم کسی را که به عنوان دهک 9 در نظر گرفته شده در واقع دهک 6 نباشد؟! آیا مثلاً حقوق 2 میلیون تومانی برای کسی که خانه ندارد کفاف خرید یک خانه را می دهد که دولت او را مرفه حساب کند؟! آیا این انصاف است که هم مالیات را کارمند بدهد و هم یارانه اش حذف شود؟! آیا کسانی که درآمدشان شفاف است باید تنبیه و کسانی که درآمد و دارایی شان را مخفی کرده اند باید تشویق شوند؟!

2- حذف 2 دهک از یارانه گیران، عملاً مبلغ قابل ملاحظه ای را عائد دولت نمی کند و در عوض هزینه های فراوانی اعم از هزینه های اجتماعی و رسیدگی به شکایات و هزینه های پایش مستمر دهک ها و جابجایی مداوم ایشان ... را منجر می شود.

3- در صورتی که دولت اطلاعات قابل استفاده ای داشته باشد که بتواند آنها را مبنای دهک بندی ها قرار دهد بهتر است با استفاده از این اطلاعات و تکمیل آنها به سمت اخذ مالیات واقعی گام بردارد چرا که به مراتب درآمد بیشتری عائد دولت می کند بدون این که هزینه های شدیدی به جامعه وارد سازد.

4- هرگونه حذف دهکها به عنوان یک بی تعهدی دولت و مجلس نسبت به تعهدات اولیه هدفمندی تعبیر خواهد شد و عملاً دولت به خودش اجازه خواهد داد تا هر تعداد دهکی را که می خواهد و به هرنحوی که دلش بخواهد با حذف یا کاهش مواجه سازد که این عمل هم با افزایش هزینه های برق و گاز و هم با بحث حذف برخی دهکها دنبال می شود.

5- حذف برخی دهکها به بهانه ی افزایش عدالت صورت میگیرد و حال این که این رویه برخلاف رویه حکومت اسلامی حضرت پیامبر و حضرت امیر است چرا که ایشان مالیات را دقیق و حساب شده و بدون مبنای خوداظهاری می گرفتند ولی بیت المال را به صورت مساوی بین همه تقسیم می کردند.

 

6- دولت در صورتی که می خواهد فاز دوم را آغاز کند باید بداند که هرگونه کاهش ارزش پول ملی در جهت خنثی کردن آن تمام خواهد شد پس باید وقتی این فاز را آغاز کند که از قدرت مدیریت خود بر اقتصاد و ارزش پول ملی اطمینان داشته باشد نه این که در نهایت دچار سوءمدیریت یا چاپ پول و در نتیجه کاهش ارزش پول ملی گردد. هدفمندی زمانی کامل خواهد شد که ما به قیمت جهانی انرژی برسیم نه این که هم تعهدات یارانه ماهانه را برعهده دولت بگذاریم و هم دوباره از قیمتهای جهانی عقب تر برویم و هم مردم دچار جهش تورمی دیگری شوند.

7- برگزاری نظرسنجی از عموم جامعه باید به صورت منطقی و اصولی برگزار شود، این که شما از عموم جامعه بپرسید که کدامیک را انتخاب می کنند: آیا 3 دهک از یارانه حذف شوند و یا یارانه 7 دهک کاهش یابد مسلماً براساس نفع شخصی همان گزینه اول انتخاب می شود و همین درصد نیز در درصد آرا حفظ می شود ولی آیا این نظرسنجی می تواند علمی باشد؟!

مطالب مرتبط:

شاه کلیدی برای حل مشکلات اقتصادی کشور
پایش و اجرای فاز دوم هدفمندی
دلایلی برای توقف موقت فاز 2 هدفمندی
هدفمندی بدون اعتماد سازی؟!
اظهارات جدید و مهم رییس جمهور+تحلیل
آرامش بازار مقدمه گام های بعدی دولت
گام های بعدی کنترل بازار چیست؟
مادر مشکلات اقتصادی
قوانین صادراتی اصلاح شود
تیم اقتصادی دولت چرا ساکتند؟
اقتصاد مقاومتی یعنی ...
رییس جان! علی میزان عدالت است نه خودمان
حذف یارانه 10 میلیون نفر، اولین نشانه غیر قابل اعتماد بودن
 به مناسبت راستی آزمایی اطلاعات خانوارها در هدفمند کردن یارانه ها
سوالی فقط از سر پاسخ طلبی در مورد هدفمندی یارانه ها
دهک بندی برای پرداخت نقدی یارانه ها و نقایص آن
باز هم هدفمند کردن یارانه ها!!
 کارمندان، بازنشستگان و بیش از نیمی از کارگران، جزء خوشه 3 هستند!
اشتباه دوباره با عنوان دهک بندی!
حذف یارانه ی مرفهین بر پایه ی کدام اطلاعات جدید؟! 
 واقعاً، یارانه ی چه کسانی حذف می شود؟! 
هدفمندی یارانه ها در عروسی خوبان+عکس 
آیا واقعاً اجرای فازدوم هدفمندی به صلاح است؟!‏
آیا چاره ی گرانی ها افزایش بازرسی هاست؟!
کاهش آنی قیمت سکه پیامی برای دولت
پیشنهاد برای کنترل بازار خودرو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۱۲
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۳۴ ق.ظ

قوانین حمایتی علیه اصل حمایت

بسم الله الرحمن الرحیم

در کشورمان، موسسات غیر دولتی اعم از خصوصی یا عمومی زیادی داریم که دولت به صورت مستقیم در آنها دخالت می کند و موجب متضرر شدن آنها می گردد. دخالت ها اگر چه بعضاً به اسم حمایت از مردم و به بهانه ی مدیریت کشور صورت می گیرد، اما متأسفانه در نهایت به ضرر اقتصاد کشور و مردم تمام  می شود.

تجربه نشان داده است که مدیریت دولت بر نهادهای غیر حاکمیتی با بهره وری آنها تا کنون در تضاد بوده است و جالب است که دولت و مجلس با وجود علم بر چنین وضعیتی، نه تنها بخش های غیر حاکمیتی را به سمت بخش خصوصی هدایت نمی کنند، بلکه در بخش های غیر دولتی نیز دخالت های بی بجا می نمایند.

یکی از مواردی که سالهاست به عرصه ی تصمیم سازی و تحمیل گری مجلس و دولت تبدیل شده است، صندوق تأمین اجتماعی است. صندوق تأمین اجتماعی که محلی برای جمع آوری اموال بیمه گذاران و ارائه خدمات درمانی، رفاهی و بازنشستگی به کارگران و کارفرمایان است، متأسفانه مستمراً با تصویب قوانین و مصوبات تکلیفی و دخالت مستقیم در عزل و نصب ها مواجه شده و اینچنین است که صندوق و به تبع آن، کارگران و کارفرمایان با مشکلات عدیده ای مواجه می شوند.

همزمان با افزایش سن امید به زندگی (افزایش طول عمر افراد) در جهان، هم میزان آمادگی جسمی و روحی افراد برای کار بیشتر می شود و هم هزینه های صندوق های تأمین اجتماعی در پرداخت طولانی تر مقرری های بازنشستگی افزایش می یابد و این مسئله موجب شده است تا صندوق های تأمین اجتماعی در دنیا، سن بازنشستگی را افزایش دهند، اما این رویه در کشور ما برخلاف رویه ی جهانی انجام شده و این مسأله غالباً با تصویب قوانین و دستورالعمل های تکلیفی در خصوص انواع بازنشستگی های پیش از موعد صورت گرفته است.

اصلاحات انجام شده در سن بازنشستگی بر حسب جنس در کشورهای مختلف

کشور

قبل

جدید

مردان

زنان

مردان

زنان

ایرلند

65

65

66

66

گواتمالا

62

62

65

65

استرالیا

---

62

---

65

آرژانتین

62

60

65

65

آلمان

62

60

65

65

کره جنوبی

60

60

65

65

نیوزلند

60

60

65

65

پرو

60

55

65

65

کرواسی

62

57

65

60

ایتالیا

60

55

65

60

لبنان

60

55

64

64

استونی

60

55

63

58

لتونی

61

57

62

62

کاستاریکا

61

59

62

60

چک

61

55

62

57

پاناما

60

55

62

57

اتیوپی

55

55

60

60

نیجریه

55

55

60

60

بروندی

55

55

60

60

ایران

55

55

50

45

به هیچ وجه نمی خواهم دولت و مجلس را از تصویب قوانین حمایتی منع نمایم ولی وقتی هزینه ای تحمیل می شود حتماً باید به سرعت جبران گردد نه این که بدهی روی بدهی بماند و در نهایت موجب بدهکار شدن دولت و تضعیف صندوق تأمین اجتماعی در ادامه خدمات و ارتقای آن به جامعه ی بزرگ کارگری گردد. و این هزینه های تحمیلی باید به درستی محاسبه شوند، به عنوان مثال وقتی همزمان با افزایش سن امید به زندگی، میانگین سن بازنشستگی 5 سال کاهش می یابد، صندوق تأمین اجتماعی از 3 جهت خسارت می بیند، هم درآمدش از دریافت حق بیمه (به میزان 5 سال) کم می شود، هم هزینه هایش به دلیل تعجیل در پرداخت حقوق بازنشستگی و هم هزینه هایش به دلیل افزایش مدت پرداخت حقوق و خدمات (در اثر افزایش حدود 3 سال به سن امید به زندگی در ایران) سرجمع به میزان 8 سال افزایش یافته است.

هم اکنون در بسیاری از کشورهای دنیا، برای بازنشستگی یک حداقل سن معقول تعریف می شود، اما در کشور ما، برخی مردان با 45 سال سابقه کار نیز بازنشسته می شوند و حال این که این افراد، با توجه به سابقه و توان شان در اوج کارآیی به سر می برند و عملاً هم جامعه و کارگاه ها از حضور این افراد توانمند محروم می شوند و هم صندوقهای تأمین اجتماعی برای این افراد باید حقوقی هرچند ناچیز پرداخت نماید.

به غیر از مسائل مالی و بحث مصوبات تکلیفی که بر صندوق تأمین اجتماعی تحمیل می شود، بحث مدیریت بر این صندوق نیز یکی دیگر از دخالتهای شایع در این صندوق است که به یکی از مقولات چالش برانگیز بین مجلس و دولت قبل تبدیل شد که در نهایت ماه ها به طول انجامیده و موجب استیضاح وزیر کار گردید و این مسئله نمایشی از نهایت مظلومیت جامعه کارگری بود.

پیشنهاد: به نظر می رسد دولت و مجلس باید هرچه زودتر به صاحبان اصلی صندوق های تأمین اجتماعی احترام بگذارند و اجازه بدهند تا این صندوق ها براساس مصلحت مالکان اصلی آن مدیریت شوند، بدون تحقق این مسأله مطمئناً صندوق تأمین اجتماعی نه تنها نمی تواند در ارائه خدمات بهتر گام بردارد، بلکه زیر چرخ هزینه های جاری و خدمات نامطلوب فعلی له خواهد شد. و این که پیشنهاد می شود، به جای این که حمایت از نیروی کار با کاهش سابقه و سن بازنشستگی دنبال گردد با افزایش حقوق بازنشستگی و خدمات رفاهی و درمانی و توجیه کارگران انجام شود. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۳۴
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۲۹ ب.ظ

ابعاد فعالیت دولتی ها در شبکه های مجازی

بسم الله الرحمن الرحیم

با بکار آمدن مدیران و وزرای دولت جدید، گویی استفاده از شبکه های اجتماعی به تدبیری برای افزایش امید در مردم تبدیل شده است و گویا این مسئله به صورت یک دستور یا توصیه از ایشان مطالبه می شود به نحوی که برخی از ایشان مدت اندکی پس از انتصاب به این شبکه ها وارد می شوند که این بحث به لحاظ شکلی و محتوایی خیلی زود محتوای بسیاری از رسانه ها و مسئولان قرار گرفت که حقیر نیز به ماهیت یکی از توییت های وزیر امور خارجه خطاب به دختر نانسی پلوسی (رییس سابق مجلس آمریکا) پرداختم ولی با اصرار مسئولان به این نوع دیپلوماسی ضروری دیدم در این مطلب به صورت کلی تر به آن بپردازم:

1- به لحاظ قانونی: در کشورما، شبکه های مجازی بعضاً مشمول قانون فیلترینگ بوده و فعالیت در آنها غیرقانونی است، لذا اعضای دولت در صورتی که تمایل به حضور فعال در این شبکه ها داشته باشند یا باید از شبکه های مجازی غیر فیلتر (مانند گوگل پلاس) استفاده نمایند و یا از راه قانونی مشکل فیلترینگ شبکه ی مورد دلخواه خود را حل نمایند و تنها پس از این مراحل است که به لحاظ قانونی، تخلفی بر استفاده ی مسئولان کشور از این شبکه ها مترتب نخواهد بود.

2- بحث فرهنگی: وقتی وزرا و مدیران دولتی از این شبکه ها استفاده کنند، در واقع به نوعی مجوز و مشروعیت بخشی برای دور زدن قانون خواهد انجامید و این یعنی پایبندی به قانون در زمینه های مختلف به همین راحتی درگیر توجیهات خواهد شد. یادمان باشد که وقتی فردی از فیلتر شکن استفاده کرد، حضور در سایت های مختلف برایش سهل الوصول خواهد شد و دیگر محدودیتی نمی توان برایش ایجاد کرد تا فقط از فیس بوک یا تویتر استفاده نماید و این یعنی ناخودآگاه این اقدام دولتی ها به ترویج بی بندوباری بیشتر در فضای مجازی خواهد انجامید.

3- به لحاظ سیاسی: فیس بوک، توییتر و هیچ یک از شبکه های اجتماعی غیرقابل هک کردن نیستند و در همین مدت کوتاه روی کار آمدن دولت یازدهم، آقای ظریف در خصوص نشر یکی از مطالب در صفحه ی فیس بوکشان ادعا کردند که این صفحه هک شده بود. این نشان می دهد که امکان سوءاستفاده از صفحات شبکه های مجازی مدیران بسیار زیاد بوده و هزینه هایی که از این سوءاستفاده ها بر امنیت کشور تحمیل می شود می تواند همیشه ارزان نباشد و مواردی ایجاد شود که به قیمت برهم خوردن آرامش داخلی و حتی خارجی کشور تمام شود.

4- به لحاظ اخلاقی وقتی استفاده از شبکه های مجازی به افراد اجازه بدهد که هر حرف اشتباهی را که نوشتند و یا ننوشتند، بعدا ادعای هک شدن کند، چه تضمینی بر رعایت اخلاق از افراد وجود دارد؟! اصلاً از کجا معلوم این ادعاها از بی اخلاقی ها و بی تعهدی ها در خصوص مواضع قبلی صورت نگیرد؟! بالاخره وقتی کسی فردی یا مرجعی را به عنوان سخنگوی مستقیم خود انتخاب می کند نمی تواند نسبت به اشتباهات و تخلفات آن بی تفاوت باشد و مثلاً بدترین حرف را بزند و بعد بجای عذرخواهی و توضیح بگوید هک شده بودم! این مسئله می تواند بروز بی اخلاقی های جدیدی در عرصه های مهم کشور گردد.

5- به لحاظ امنیتی: وقتی که مدیران شبکه های اجتماعی همگی اذعان دارند که تمام اطلاعات شان را در اختیار سرویسهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل قرار می دهند، کدام عقل سلیمی می توان اجازه دهد که از درز اطلاعات و محاورات خصوصی انجام شده در این شبکه اطمینان داشته باشیم؟! آیا همین سهل انگاری ها قبلاً منجر به درز اطلاعات محرمانه هسته ای نشده بود؟! همیشه ربوده شدن اطلاعات اینگونه نیست که مثلاً کیف آقای ظریف را بدزدند و از آن به ضرر کشور استفاده نمایند، اکنون سرویس های جاسوسی از سرچ هایی که افراد انجام می دهند، حتی به مخیلات و تفکرات کاربران نیز اشراف دارند. وقتی سرویس های جاسوسی به راحتی کامپیوترهای شخصی افراد را هک می کنند، وقتی از دوربین ها و میکروفون های کامپیوترها و موبایل ها و تبلت های شان استفاده می کنند و ID  ها و پسوردهای ایشان را کنترل می کنند، آیا امنیتی برای حوزه ی آن مسئول و عدم دسترسی به اطلاعات داخل PC ، محل کار و حتی منزل ایشان وجود خواهد داشت؟! به نظر می رسد مسئولان و مدیران کشور به جای این که با ID ها و کامپیوترهای مشخصی به فضای مجازی بروند باید حتی المقدور به صورت ناشناس و غیرقابل ردگیری چنین کاری کنند نه این که بدین شکل به استقبال خطر بروند.

6- به لحاظ عدالت اجتماعی: از سیاست های لازم برای هر دولتی داشتن رابطه با عموم مردم و طبقات مختلف اجتماع است، آیا استفاده از شبکه های اجتماعی که هم به لحاظ دسترسی داشتن به اینترنت و سخت افزارهای لازم و هم به لحاظ استفاده از فیلترشکن ها و vpn ها عمومی محسوب نمی شوند، می تواند جایگزین مطلوبی برای پرکردن عادلانه فاصله ی مردم و مسئولان باشد؟! این مسئله حادتر خواهد شد اگر روزی رابطه ی مردم و مسئولان به همین حضور در این شبکه ها محدود گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۲۹
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۱۸ ق.ظ

چند انتقاد به سریال کلاه پهلوی

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای ضیاءالدین دری،‌ کارگردان مطرح سینماست که قبل از سریال کلاه پهلوی، سریال خوش ساخت کیف انگلیسی را ساخته بود و با توجه به موفقیت آن سریال، منتظر ارائه ی یک سریال خوب دیگر آن هم با محوریت حجاب و عفاف از ایشان بودیم که فارغ از تمام مزایای فنی و داستانی آن، متأسفانه این سریال که قرار بوده به تاریخ قانون کشف حجاب و حواشی آن و تقبیح رخدادهای آن زمان بپردازد، از مسیر اصلی خود منحرف شده است. هم در کیف انگلیسی و هم در کلاه پهلوی، صحنه هایی از روابط زن و مرد نامحرم وجود داشت که لیکن در سریال کلاه پهلوی،‌ نحوه ی نمایش این صحنه ها طوریست که به جای این که این رفتارها که بعضاً‌ بیشرمانه بین زن و مردان متأهل نیز به نمایش در می آید را تقبیح کند، خواسته یا ناخواسته بیشتر در عادی سازی این روابط گام برمی دارد.

ایرادات اصلی که در این خصوص می توانم بشمارم این است که:

اولاً، لازم به نظر نمی رسید که این تعداد صحنه های خلوت از نامحرمان را که بی پروا به تاریکی و تلقین شروع رابطه ی نامشروع ختم می شدند نمایش داده شود.

ثانیاً، نیازی نبود سریال اینقدر در نمایش این تصاویر خودش را بی طرف و خنثی نشان دهد و بدون اصرار بر تقبیح این روابط خط سیر داستان را دنبال کند؛‌ اگر کارگردان توانمندِ این سریال می خواست، می توانست صحنه های خیانت را با بکارگیری نور و صدا و تکنیکهای  هنری، به صورت یک منکر قبیح به نمایش درآورد، لیکن متأسفانه چنین عزمی در این اثر دیده نمی شود.

ثالثاً، متأسفانه این اثر، بیش از این که به وقایع تاریخی و تحلیل آنها بپردازد، به حواشی ورود پیدا کرده است که این حواشی اگر چه بر جذابیت اثر افزوده است اما متأسفانه باعث شده است تا هدف اصلی سریال تا حدود زیادی به حاشیه رانده شود.

رابعا،ً‌ پخش صحنه های مقطوع و برخی دیالوگها و رفتارهای بی پرده در آن، موجب برانگیختگی حس کنجکاوی کودکان و نوجوانان می گردد که یا باید این صحنه ها اصلاح می شدند و یا بایستی برای مشاهده آن محدودیت سنی قرار می دادند و زمان نمایش آن را از حالت عمومی خارج می کردند.

این مطلب در چریغ و 8 دی منتشر شد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۱۸
سیاوش آقاجانی