انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گفتمان مقاومت» ثبت شده است


حاشیه ای بر سخنان روشنگرانه مقام معظم رهبریصبح امروز مقام معظم رهبری در دیدار با مردم آذربایجان مسائل بسیار مهمی را بیان کردند که بخشی از این سخنان به تحلیل مسائل روز داخلی و خارجی کشور اختصاص یافت و برهمین اساس توصیه هایی به مسئولان و دلسوزان کشور و هشدارهایی نیز برای دشمنان ملت ارائه گردید که با توجه به اهمیت مسئله و استقبال میهمانان وبلاگ از حاشیه نگاری قبلی بر سخنان مقام معظم رهبری، پس از ذکر عین برخی از مهمترین جملات رهبر معظم انقلاب (با رنگ قرمز)، حاشیه ای بر این سخنان خواهم نگاشت:

...زبان از توصیف و تقدیر و تشکر از ملت بزرگ ایران عاجز است اما در درجه اول در مقابل خداوند متعال که محوِّل دلها و مقلِّب نیت ها و عزم ها است، سجده شکر بجا می آوریم و در درجه بعد از آحاد ملت ایران در سراسر کشور به دلیل ارائه چهره ای برجسته، شکوفنده، و زنده از انقلاب اسلامی در روز 22 بهمن، به جهانیان، صمیمانه تشکر می کنم  . ... یکی از علت های حضور گسترده تر و پرشورتر ملت در راهپیمایی 22 بهمن، گستاخی، زیاده خواهی، بی ادبی و پررویی مقامات امریکایی بود که مردم با غیرت دینی خود به صحنه آمدند تا به دولت امریکا علام کنند که دچار اشتباه محاسبه نشود زیرا مردم در صحنه هستند.... پیام ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن، به همه مسئولان و زحمت کشان اداره امور داخلی و خارجی کشور، این بود که ملت ایران ایستاده است و مسئولان نباید در مواجهه با دشمن، احساس ضعف کنند.... شعارهای مردم در راهپیمایی 22 بهمن حاوی دو پیام اصلی «استقامت و وحدت» بود...

تشکر مقام معظم رهبری از مردم یک نکته ی خاص دارد و آن هم بکار بردن صفاتی مانند "محول دلها و مقلب نیت ها و عزم ها" است، بکاربردن این صفات نشان می دهد که مقام معظم رهبری اعتقاد دارند خداوند در خصوص درک مسائل و اتخاذ تصمیم های صحیح مردم را (در حضور پرشور در صحنه) یاری کرده است، این بدان معنی است که اگر چه سختی های روزگار و گفتار و رفتار مبتنی بر نتوانستن برخی مسئولان و سیاستمدارن موجب شد تا دل بخشی از مردم نسبت به اصالت داشتن مقاومت متزلزل شود، خداوند با ربوبیت خود، دلها، نیات و اراده های مؤمنان را اصلاح می کند و همین ربوبیت است که موجب می شود مردم پرشورتر از همیشه و به قول رهبری "با غیرت دینی" خود به صحنه بیایند و به مسئولان کشور و البته به دولت آمریکا اعلام کردند که متحد و یکپارچه در صحنه حضور دارند و شجاعانه در برابر دشمن ایستاده اند و حاضر نیستند عزت خود را در برابر یاوه گویی های آمریکا، با ضعف برخی وادادگان همراه کنند.

...برخی افراد تلاش دارند با بزک کردن چهره امریکا، زشتی ها و خشونت ها و وحشت آفرینی ها را از این چهره بزدایند و دولت امریکا را دولتی علاقمند به مردم ایران و انسان دوست معرفی کنند، اما تلاش این افراد به نتیجه نخواهد رسید.... چگونه می توان این چهره زشت و جنایتکار را ، در مقابل ملت ایران، با بزک تغییر داد.....تصور برخی دولتمردان دولت قبلی و همچنین برخی دولتمردان دولت فعلی این است که اگر ما در قضیه هسته ای، با امریکا مذاکره کنیم، موضوع حل می شود. من هم به دلیل اصرار آنها بر مذاکره درخصوص موضوع هسته ای، گفتم مخالفتی ندارم اما همان موقع هم تاکید کردم که خوشبین نیستم... نشانه های خوشبین نبودن، اکنون در حال آشکار شدن است و دلیل بارز آن هم، اظهارات سخیف و توهین آمیز سناتورها و مقامات امریکایی بر ضد ملت ایران است….. اگر روزی بر فرض محال هم، موضوع هسته ای مطابق خواسته امریکا، حل شود، امریکاییها مسائل دیگر را پیش خواهند کشید، و اکنون نیز همه شاهد هستند که سخنگویان دولت امریکا از موضوعات حقوق بشر و توانایی موشکی و دفاعی ایران، سخن به میان می آورند..... کاری که وزارت امور خارجه و مسئولان دولتی درخصوص مذاکرات هسته ای آغاز کرده اند ادامه پیدا خواهد کرد و ایران نقض کننده کاری که شروع کرده است، نخواهد بود اما همه بدانند که دشمنی آمریکا با اصل انقلاب اسلامی و اسلام است و این دشمنی، با مذاکرات پایان نخواهد یافت...

مقام معظم رهبری همچنان بر بحث دشمن شناسی تأکید دارند و از تطهیر چهره ی شیطانی شیطان بزرگ به شدت انتقاد دارند، به یقین بخشی از این سخنان به عاشقان آمریکا و غرب بازمی گردد اما نمی توان این سخنان را از رهبری شنید و یاد سخنان جناب روحانی نیفتاد که آقای اوباما را فردی مؤدب و باهوش خطاب کرده بود (و اگر چه توجه داریم که این سخنان را آقای روحانی در مصاحبه با رسانه ی آمریکایی بکار بردند) و یا نمی توان برخی سخنان امثال آقای هاشمی و یا برخی مسئولان را در رد شعار مرگ بر آمریکا و یا تلاش برای دوستی با آمریکا را با این سخنان مقام معظم رهبری و سخنان اخیرشان در لزوم موضع گیری صریح مسئولان در خصوص اصول و آرمان های انقلاب بی ارتباط دانست.
مقام معظم رهبری اصرار مسئولان بر بحث مذاکره با آمریکا را دلیل اصلی مجوز این کار بیان کردند اما اکنون دیگر از صرف خوشبین نبودن به مذاکره سخن نگفتند بلکه از عینیت یافتن و اثبات بی فایده بودن سخن می گویند، این سخنان مقام معظم رهبری براساس اظهارات رسمی مقامات آمریکا در متصل کردن مذاکرات هسته ای به موضوعات دیگری مانند حقوق بشر و توانایی موشکی و دفاعی بیان شده است و با این وجود مقام معظم رهبری همچنان پیمانی را که دولت منعقد کرده است را محترم می شمارد و با این وجود بازهم بلافاصله می فرماید که این مذاکرات موجب رفع دشمنی آمریکا با انقلاب و اسلام نخواهد شد. این ها نشان می دهد که مقام معظم رهبری با این وجود که به بحث مذاکره با آمریکا خوشبین نیستند و با این که براساس اصرار مسئولان به این مسئله ورود کرده اند و حتی تحقق پیشبینی های شان را مشاهده می کنند، لیکن همچنان از دولت به واسطه ی احترام به رأی مردم حمایت می کنند و به فرصتی که به دولت داده اند (البته یقیناً به شرط رعایت اصول و نقض نشدن توافق از سوی دشمن) پایبند هستند، باشد که این فرصت موجب شود تا چشم امید مسئولان از دوستی با دشمن برداشته و به حسن تدبیر در کشور دوخته شود. 

...تصور برخی دولتمردان دولت قبلی و همچنین برخی دولتمردان دولت فعلی این است که اگر ما در قضیه هسته ای، با امریکا مذاکره کنیم، موضوع حل می شود....

مقام معظم رهبری برخی دولتمردان فعلی را بلکه برخی از دولتمردان دولت قبلی را حامی مذاکره با آمریکا به عنوان کلید مشکلات هسته ای معرفی می کنندو می گویند که ایشان بر این ایده ی خود اصرار داشته اند و این در شرایطی که مقام معظم رهبری بارها به این مسئله اظهار بدبینی کرده اند، به خصوص در مورد دولت قبلی برای برخی جای تعجب دارد، لیکن حقیر در آن زمانی که آقای احمدی نژاد شروع کرد به مقصر معرفی کردن تحریم ها به عنوان دلیل مشکلات اقتصادی و در واقع توجیه تمام سوءتدبیرها، در مطالب متعددی (که عموماً با پیشنهاد نیز همراه بود) به رد این مسئله پرداختم و عرض کردم که در پس این اظهارات نوعی وادادگی وجود دارد (که حتی لینک یکی از این مطالب با عنوان "آقای احمدی نژاد تشکر!‏" در سایت رجانیوز نیز منتشر شد). توجه به این مسئله که در دولت قبلی نیز کسانی کلید حل مشکلات را در مذاکره با آمریکا می دانستند برای آنان که تنها با گذشت چندماه از کار دولت دهم توجهی به سال های آخر آن دولت نمی نمایند و همان دولت و همان اشخاص را برای 4 سال دیگر در رویا می بینند!، بایستی مورد توجه باشد.

 ... همه بدانند که دشمنی آمریکا با اصل انقلاب اسلامی و اسلام است و این دشمنی، با مذاکرات پایان نخواهد یافت.... تنها راه علاج این دشمنی تکیه بر اقتدار ملی و توان داخلی و مستحکم تر کردن ساخت درونی کشور است.... راه حل مشکلات کشور، اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی و تکیه به درون و چشم ندوختن به بیرون است..... تا وقتی که چشم ما به دست دیگران یا به کاهش تحریم ها و یا اظهارات مقامات امریکایی دوخته شده باشد، به جایی نخواهیم رسید.... من اصرار دارم که مسئولان به نیروی داخلی تکیه و به مردم اعتماد کنند تا این سرچشمه فیاض و تمام نشدنی در داخل، خروشان و فروزان و جوشان شود.... اگر این کار انجام شود، قطعاً همه درهای بسته باز خواهد شد و باید در همین مسیر حرکت و عمل کرد....

مقام معظم رهبری همچنان که در زمان دولت قبلی تنها راه حل مشکلات کشور را تقویت اقتصاد داخلی و بکارگیری اقتصاد مقاومتی معرفی می کردند، این دولت را نیز به تکیه بر اقتدار ملی و توان داخلی توصیه می نمایند و از هم اکنون دولت را مکلف به اجرای سیاست های مهم اجرای اقتصاد مقاومتی که در آینده ی نزدیک ابلاغ خواهد شد می دانند، مقام معظم رهبری این مسئله را درمان قطعی برای بازشدن تمام درهای بسته معرفی می کند و عجیب است که با چنین کلیدی که در جیب وجود دارد، چرا باید به دنبال یافتن کلید نحس و دست نیافتنی دوستی با بزرگترین قفل بر بشریت، یعنی آمریکا بود؟!

...به توفیق الهی اهداف امریکا و استکبار جهانی نسبت به ملت ایران و نظام اسلامی شکست خواهد خورد و این ملت پیروزی خود را در مقابل چشم بدخواهان، جشن خواهد گرفت.

مقام معظم رهبری همچنان و همانند سخنرانی قبلی شان که همین اخیراً بیان شد، پیروزی قطعی را برای این ملت نزدیک دانست که این مسئله باید تسکین بخش برخی دلسوازان که مدام بی تابی می کنند باشد تا به جای بی تابی و برخوردهای احساسی، به روشنگری و تبیین مسائل با زبان منطق و انصاف روی آورند.

مطلب مرتبط: شش محور بسیار مهم از سخنان مقام معظم رهبری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۵۵
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۱۸ ب.ظ

انقلاب، کشتی نجات عصر غیبت

بسم الله الرحمن الرحیم


سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران و دهه فجر برای کسانی که انقلاب را دوست دارند یک عید شورانگیز تلقی می شود، عیدی که جوانه و شکوفه را در دل فرزندان و علاقمندن انقلاب می رویاند و خون تازه را در رگ های این درخت تنومند می چرخاند. انقلاب اسلامی ایران هدیه ای الهی بود که به همت امام و شهدا به مردم نجیب ایران هدیه شد تا سوار بر این کشتی در طوفان بلای آخر الزمان به سرمنزل مقصود ظهور برسیم. انقلاب برای ما یادآوریست از "جاءالحق و ذهق الباطل" انقلاب مدالی ارزشمند است که بر سینه ی ایران عزیز می درخشد، مدالی که حاصل به ثمر نشستن خون شهدا و صبر و مقاومت و یکپارچگی مردم در تبعیت از رهبری امام بود.

دهه فجر را با سرودهای حماسی اش و با تصاویر و فیلم های سیاه و سفید و قدیمی اش دوست دارم، با دیدن و شنیدن یادگارهای دوران انقلاب یک نوع شعف درونی در دلم ایجاد می شود، سالروز بیرون انداخت و شکست دادن شاهی که نماینده ی شیطان بزرگ و دوست اسرائیل بود هنوز برای ما علامت قدرت و شکستنی بودن طاغوت است. انقلاب ما انفجار نور بود، نه فقط چون امام خمینی چنین گفت، بلکه برای این که نور عزت و امید را در این کشور و در دل بسیاری از مستضعفان جهان منتشر کرد و پرده ی سیاهِ ذلت را کنار زد؛ انقلاب، نور اسلام و اهل بیت را در این کشور تاباند و مزه ی شیریت ولایت را در عصر تلخ غیبت به مؤمنان چشاند تا بیش از گذشته برای حضورش تلاش کنند و این گونه شد که همه انقلابیون از مردم تا رهبری، صاحب واقعی انقلاب را امام زمان می شناسند و اعتقاد دارند که او در مواقع حساس به داد این انقلاب رسیده است و دوست دارند به سربازی امام زمان نائل شوند.

انقلاب اسلامی همانقدر که برای ما شیرین است، برای دشمنان اسلام و ایران تلخ است؛ مستکبران عالم که همه ی کشورها را مستعمره و بله قربانگوی خود می خواستند و برای تحقق این اصل در جزئیات حکومت های دیگر دخالت می کردند، برای به ثمر نرسیدن و زمین خوردن انقلاب های مردمی خیلی تلاش کردند و در اکثر موارد هم به نتیجه رسیدند و این تنها ایرانیان بودند که توانستند انقلابی مفهومی و ماندگار ایجاد کنند، ایران توانست به جهانیان بفهماند که می توان دست بر زانوی خود گذاشت و برخاست و این سنت شکنی تاریخی اینقدر برای مستکبران عالم تلخ بود که کین ایران و ایرانی را هرگز نتوانستند مخفی نگاه دارند و انواع دشمنی ها را علیه ایران بکار بستند و هر جا که شکست خوردند تلاش کردند تا با بوق های رسانه ای شان وجهه این کشور عزتمند را خدشه دار کنند.اگر چه دشمنی دشمنان به طور مستقیم و طبیعی جای خوشحالی ندارد، ولی این که می دانیم خبیث ترین قدرت های عالم مانند اسرائیل، آمریکا و انگلیس اینچنین با ایران خصومت دارند، این اطمینان را برای شما حاصل می کند که انقلاب همچنان روی ریلش در حال حرکت است، اگر چنین نبود پس چرا این خصوصمت ها در مورد عربستان که مدعی پرچمداری اسلام است وجود ندارد؟ چرا در مصر که مثلاً مردم انقلاب هم کرده اند دیده نمی شود؟ و این چراغ راهنما را امام خمینی در مسیر انقلاب قرار دادند:

هر وقت دشمن از شما تعریف کرد، شما به خودتان شک کنید

افسران - گرگ در لباس میش مراقب روابط ایران و آمریکا باشید ...

و اینچنین شده است که ما دشمنی های آمریکا و نوچه هایش را مؤید مسیرمان می دانیم و از این دشمنی ها احساس رضایت می کنیم و اگر بخواهیم در قبال این دشمنی ها کاری بکنیم بهترین راه را مقاومت و مبارزه می دانیم نه این که به دنبال غیرممکنی از جنس دوستی گرگ و میش باشیم. ما بایستی به فکر نشر تفکر صحیح انقلابی، نگرش ضداستکباری، افزایش عزت ملت ها، گسترش دوستی و مهربانی بین مردم و در یک کلام، معرفی و انتشار آموزه های راستین اسلام باشیم تا با امید خدا و به کوری چشم دشمنان، انقلاب به تمام جهان مخابره شود، نباید گذاشت جهانیان تکفیری ها و وهابی ها را پرچمدار اسلام بدانند، آری! باید پرچم اسلام اصیل و انقلابی را جلوی چشم دشمنان بشریت بالا برد و در همان مسیر که امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) می خواهد قدم برداشت و بایستی برای این هدف عقل آرمانگرا را با چشم واقع بین همراه کرد و کمر همت را در راه انقلاب بست، چرا که انقلاب تنها با تفکر انقلابیست که پیروز می شود و این عید چقدر خوب هر سال، روحیه انقلابی مان را احیا می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۱۸
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۵۰ ق.ظ

شیری که احمدی نژاد به زمین ریخت

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر چه برخی مثال ها در عرف سیاسی برای برخی مصداق ها مناسب نیستند، ولی به رسم این که در مثل مناقشه نیست و این که شخص آقای احمدی نژاد با آن تواضع معروفشان هرگز مقید به این ملاحظه کاری ها در بکارگیری ضرب المثل ها نبودند، امیدوارم این تیتر موجب دلخوری کسی نگردد، مطلبی را که خواهید خواند در پاسخ به برخی بت سازی های اخیر رسانه ای از شخصیت رییس جمهور سابق کشورمان جناب دکتر احمدی نژاد تقدیم تان می گردد:

اگر چه حضور احمدی نژاد در عرصه ریاست جمهوری، با زنده شدن شعارهای انقلابی مانند استکبار ستیزی، ساده زیستی، پرتلاشی، خدمتگزاری، مردم زیستی، احترام به طبقات مستضعف، تمرکز زدایی، دوستی با ملتهای آزاده و ... مصادف شد و تقریباً تا انتها نیز با همین شعارها پابرجا ماند، لیکن مسائلی پیش آمد که این سطح شیر زلال و گوارا بر زمین بریزد.

آقای احمدی نژاد در کابینه ی دولت نهم، برترین و قوی ترین نیروهای متخصص در بخشهای مختلف را با رویکرد توأمان تخصص گرایی، جوانگرایی و دور شدن از حلقه بسته مدیران به کار گماشت، به نحوی که جوان ترین، متخصص ترین و غیروابسته ترین دولت را تشکیل داد و خود به عنوان رییس دولت، هماهنگی این نیروها را بر عهده گرفت، لیکن در هماهنگی بین این نیروها که بعضاً مانند دکتر جهرمی فاقد تخصص در وزارت کار بودند، به جای این که تخصص را مد نظر قرار دهد، شروع کرد به اعمال نظرات غیرکارشناسی و به این شکل در اولین دعواهای دولت نهم که بر سر طرح کارگاه های زودبازده صورت گرفت، آقای احمدی نژاد 2 نفر از متخصصان مطرح کشور، یعنی آقایان دکتر دانش جعفری (وزیر اقتصاد وقت) و دکتر مظاهری (رییس بانک مرکزی) را کنار گذاشت و تا آخر نیز افرادی را در این حوزه های حساس به کار گمارد که به جای عمل به علم اقتصاد، به دستورات و اجتهادات رییس جمهور عمل کنند و اینچنین همین رویه ی غلط تا دولت دهم نیز ادامه یافت.

برخورد غیر اصولی آقای احمدی نژاد با برخی وزرای دیگر که بعضاً در مدیریت وزارتخانه ی خود بسیار موفق نیز بودند، تا آخر دولت یازدهم ادامه یافت و تعداد تغییرات وزرا با دلیل های فنی یا غیرفنی تا آخر دولت نهم ادامه یافت و با افزایش وزرایی که یا به حوزه تخصصی خود اشراف نداشتند و یا برخلاف علم خود (و طبق اجتهاد شخص رییس جمهور) عمل می کردند در دولت دهم، تعداد عزل و نصب وزرا مقداری کاهش یافت.

برخی تفکرات خاص اقتصادی آقای احمدی نژاد، با مبانی علمی و تخصصی بخش های اقتصادی در تعارض کامل قرار داشت و ایشان حاضر نبودند به نامه ها و توصیه های رسانه ای و غیر رسانه ای کارشناسان گردن بنهد و در مقابل اعتراضاتِ نخبگان، نقل به مضمون می گفتند که خود دولت از همه نخبه تر است. تفکرات اشتباه اقتصادی آقای احمدی نژاد در طول گذر زمان ماهیت ویران کننده ای می یافتند و بازهم دولت حاضر به تمکین به اصول علمی نبود و حتی در یک موردی که حاضر به عمل به توصیه ی کارشناسان اقتصادی شدند و حدود 4 درصد سودبانکی را در برابر افزایش حدود 10 درصدی تورم افزایش دادند، بازهم رسماً اعلام نارضایتی می کردند و این اقدام را نتیجه ی فشار اعلام کردند و البته من به جای فشار، واژه ی اضطرار را مناسب می دانم، و البته همان اصلاح کوچک باعث شد تا قیمت ارز و سکه حدود 20 درصد افت پیدا کند.

آقای احمدی نزاد برخلاف تمام اصول علمی و عقلی اصرار داشت که سود بانکی هیچ نسبتی با تورم نداشته باشد و به صورت دستوری باید به زیر 10 برسد، به حدی که در شرایط تورم بیش از 20 درصدی نیز تمایل داشت سود بانکی از 12 درصد نیز کمتر گردد. آقای احمدی نژاد نقدینگی را در تورم دخیل نمی دانست و علناً می گفت نقدینگی (ناشی از سیاستهای انبساطی) باعث تورم نمی شود، آقای احمدی نژاد نرخ ارز را در طی چند سال با تزریق دلارهای نفتی پایین نگاه می داشت و اصلاً به این مسئله توجه نمی کرد که این مسئله موجب از دست رفتن قدرت رقابت تولیدات داخلی با کالاهای وارداتی می گردد، آقای احمدی نژاد، کارشناسانی را که مبلغ یارانه نقدی را بیش از درآمد طرح می دانستند را حسودان بدخواه معرفی می کرد که نمی خواهند دولت پول در جیب ملت بگذارد!!! به صورت مختصر همین چهار اشتباه مهلک اقتصادی در خصوص نرخ سود بانکی، نقدینگی، نرخ ارز و مبالغ هدفمندی یارانه ها باعث شدند تا دولت با چند مشکل بزرگ مواجه شود:

1-  نرخ پایین سود بانکی موجب شد تا نقدینگی ها از بانک ها خارج شده و به سمت بازارهای مختلف مخرب اعم از مسکن و خودرو و سکه و بدتر از همه در بازار ارز وارد شود و همین مسئله موجب افزایش قیمت ها به خصوص در قیمت ارز گردید و همین عوامل به صورت مستمر موجب افزایش فاصله سود بانکی و نرخ تورم و در نتیجه تشدید تورم گردید.

2-  بودجه های انبساطی دولت به صورت مستمر موجب افزایش نقدینگی گردیده و این افزایش نقدینگی طبق پیش بینی های عالمان اقتصاد، موجب تشدید تورم گردید که مهمترین تورم ناشی از نقدینگی، در دولت نهم و در جریان پرداخت تسهیلات زودبازده رخ داد که همین مسئله موجب شد تا دولت بعد از یک دوره افراطی در پرداخت تسهیلات و پس از عزل رییس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد، در مواجهه با یک جهش تورمی بالاخره مجبور به تفریطی به نام قفل کردن صندوق بانک ها بشود که این افراط نیز ضربات مهلکی را به صنایع تولیدی محتاج تسهیلات سرمایه در گردش وارد کرد و البته این مسئله مانع بودجه های انبساطی دولت نشده و این روند همواره در تمام سال های دولت های نهم و دهم در دستور کار بود و مخالفتهای مجلس نیز در نهایت نمی توانست موجب اصلاح روند بودجه های انبساطی شود.

3- اگر چه نرخ ارز در ابتدای شروع به کار دولت نهم با نرخ ارز واقعی تا حدودی تناسب داشت، اما اصرار دولت به ثبات قیمت ارز (با تزریق مستمر آن به بازار ارز) موجب شد تا تورم داخلی (ناشی از افزایش قیمتها) از تورم خارجی (ناشی از کاهش ارزش پول ملی) فاصله بگیرد و این فاصله در روزی که دولت به دلیل کاهش درآمدهای نفتی نمی توانست ارز مورد تقاضای واقعی (مسافران، وارد کنندگان و تولید کنندگان) و تقاضای کاذب (که ناشی از ورود پول های سرگردان فراری از بانک ها بود) را تأمین کند و همین مسئله موجب شد تا هم فنر نرخ ارز از جا در رفته و از کنترل خارج شود و هم در این مدت که نرخ ارز پایین نگهداشته شده بود پدر تولید به دلیل عدم توان در رقابت با محصولات وارداتی درآید.

4- طرح شجاعانه هدفمندی یارانه ها به دلیل اشتباهی که در تنظیم هزینه و درآمد صورت گرفت، موجب شد تا دولت به جای این که از این طرح منتفع بشود، متضرر شود و با معزلی به نام تأمین یارانه ماهانه مردم گرفتار شود، به نحوی که یارانه ای که پرداخت آن 2 ماه قبل از هر ماه انجام می شد، هم اکنون در آخر ماه نیز با مشکل مواجه است و عملاً با توجه به عوامل قبلی که موجب افزایش تورم شده بودند، قیمت واقعی حامل های انرژی نیز افزایش یافته و عملاً میزان یارانه پرداختی (که حاصل بین قیمت مصوب و قیمت واقعی است) از یارانه های قبل از اجرای طرح نیز بیشتر شد و عملاً دولت هم یارانه غیرمستقیمی بیش از پیش از اجرای طرح پرداخت می کند و هم یارانه مستقیم هنگفتی را باید ماهانه کارسازی کند.

مجموعه ی عوامل چهارگانه اقتصادی فوق که ناشی از رفتارهای غلط اقتصادی بودند، در کنار برخی بی اخلاقی ها و حاشیه سازی های 2 سال آخر آقای احمدی نژاد و تأثیر فتنه بر مشکلات کشور (به خصوص در تشدید تحریم ها) و عدم همکاری سران سایر قوا با دولت، باعث شد تا شدت تحریم ها تأثیر بدتری بر مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور، در شاخص های تورم، اشتغال و کاهش بودجه گذاشته و مردم بیش از هرکسی در این شرایط دچار سختی شوند و اینچنین بود که انتخابات یازدهم ریاست جمهوری فرصتی شد تا رقبا، روحیه انقلابی گری، عدالت خواهی و استکبارستیزی احمدی نژاد را عامل مشکلات معرفی کرده و چاره حل شان را در دور شدن از این تفکر نمایش دادند. متأسفانه این رویکرد غیرمنصفانه به بار نشست و بخش قابل توجهی از مردم، استکبار ستزی، انقلابی گری و عدالت خواهی را به مثابه یک نقطه ضعف در نامزدهای انتخاباتی شناختند و نامزدها را با دو نگاه تحلیل می کردند، یکی این که کدام به احمدی نژاد شبیه تر و دیگر این که کدام کمتر شبیه است و متأسفانه این وضعیت، تا مدتی باقی خواهد ماند و اینچنین بود که احمدی نژادی که انقلابی گری را زنده کرده بود، دوباره آن را به گوشه رینگ عرصه سیاست برد و حکومت را دوباره به سمت هاشمی و دوستانش سوق داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۲ ، ۰۰:۵۰
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۲۴ ق.ظ

چند سوال جدی از دکتر زاکانی

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای زاکانی با توجه به شناختی که از شما در مقابله و موضع گیری های جانانه و به هنگام در برابر فتنه دارم،‌ مشاهده ی تناقضاتی از رویه شما در انتخابات 92، برایم چند سوال ایجاد کرده است که امیدوارم پاسخگو باشید:

1- آقای زاکانی! شما در انتخابات مجلس ثابت کردید در بحث وحدت و ائتلاف به مصلحت اندیشی و تثبیت اصولگرایان بیش از اصلح بودن نامزدها اعتقاد داشتید به نوعی که به شدت موافق حضور به قول ما "ساکتان فتنه" در ائتلاف بودید، پس چگونه است که اکنون به بهانه اصلح بودن آقای حداد،‌ مصلحت وحدت گفتمانی انقلاب را ترجیح نمی دهید؟

2- شما قبل از حضور و همزمان با حضور دکتر جلیلی و قبل از کناره گیری دکتر لنکرانی به شدت از آقای جلیلی و احتمال کناره گیری به نفع ایشان صحبت کردید، پس چه شد که موضع تان ناگهان به سمت حداد تغییر کرد؟ دقیقاً‌ چه چیزی باعث این تغییر موضع شد؟ آیا نزدیک شدن دکتر جلیلی به استاد مصباح به این تغییر موضع ارتباط داشت؟

3- آقای زاکانی! شما قبل از رد صلاحیت و در زمانی که لنکرانی کنار نرفته بود، از جلیلی حمایت و دعوت می کردید تا او را به آمدن و ماندن در صحنه ترغیب کنید و الان از حداد حمایت می کنید تا حداد به رقابت درون گفتمانی با جلیلی ترغیب شود، سوال من این است که آیا این روش شما عامداً‌ و یا با دلیل خاص و یا کاملاً به صورت تصادفی در جهت تضعیف گفتمان انقلاب انجام می شود؟!

4- آقای زاکانی! آیا تضعیف وحدت در جبهه ی گفتمان انقلاب، به صورت عامدانه و یا آنهم به صورت کاملاً تصادفی در جهت تأمین منافع یارقدیمی تان دکتر قالیباف انجام می شود؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۴
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

در حاشیه صحبت های دو شب پیش دکتر روحانی در برنامه گزارش خبری شبکه 2 سیما، مسائلی گذشت که به دلیل حضور در یک مأموریت فشرده 1 روزه فرصتی برای پرداختن به آن نشدم که این مسئله با اعلام نارضایتی خصوصی برخی مخاطبان وبلاگ مواجه شد که ضمن عرض پوزش از بزرگواران، این مطلب را تقدیم می کنم:

آقای دکتر روحانی مواردی را در خصوص روند و تاریخ و حواشی و فواید مذاکرات هسته ای در زمان 16 ساله خودشان برشمردند که ترجیح می دهم بزرگانی که در این کسوت کار کرده و اطلاعات دقیقی دارند پاسخ ایشان را با جزئیات دقیق و فنی اعلام نمایند که به عنوان نمونه می توانید به تحلیل "چرا «روحانی» از واقعیت فرار می‌کند؟" مراجعه فرمایید، نقد حقیر در این جا یک سطح بالاتر از جزئیات سخنان دکتر روحانیست.

جایگاه دولت آن هم دولت اصلاحات که با حضورش مدعی آرای 20 میلیونی شده بود و بعضاً در برابر ولایت به پشتوانه همان رأیش شاخ و شانه های مرموزانه دیپلماتیک می کشید، با توجه به سازو کارهایی که در دست داشت فراتر از آنچیزیست که برخی از ما تصور می کنیم. اگر چه خطوط اصلی و مسیر حرکت را ولی فقیه ترسیم می کند، اما همواره این مسیر نیست که محقق می شود بلکه جهت دهی و محدودیت هایی که از سوی دولت ها سهواً و بعضاً عمداً رخ می دهد، بعضاً در تغییر و تحریف مسیر موثر است.

مثال این مسئله را در سیره ی اهل بیت در صلح امام حسن (ع) می توان مشاهده نمود، صلحی که اگر سست عنصری برخی یاران امام حسن (ع) نبود، هرگز محقق نمی شد و نمونه معاصر و آشکار این مطلب را شما در بحث جام زهر شاهد بودید، جام زهر در راستای مسیر ترسیمی امام خمینی (ره) نبود بلکه برخلاف آن بود پس چرا امام به آن تن داد؟ به همین دلیل محدودیت هایی که مسئولان وقت کشور از نخست وزیر تا رییس مجلس برایشان ایجاد کردند. یعنی هرچند که امام قائل به برنامه خاصی بود اما با تلقین نقاط ضعف و حتی تشدید عمدی آنها، امام را در تنگنای تصمیم گیری قرار دادند تا او تصمیم دلخواه امثال هاشمی و موسوی را اتخاذ نماید و این تصمیم از آنجا که از موضع ضعف و شکست به امام تلقین شد، تعبیری جز جام زهر از آن نمی شد تلقی نمود.<** ادامه مطلب... **>

دولت های سازندگی و اصلاحات پس از اتمام جنگ در واقع توسط کسانی اداره شدند که خودشان یا حامیان شان، مبدع و نوشاننده جام زهر بودند، همان ها که روحیه ضعف و شکست را تلقین کردند در دو دوره 8 ساله رییس جمهور شدند و عنان کشور را به دست گرفتند. دولت های سازندگی و اصلاحات همت شان در مدیریت علمی کشور و به قولی فن سالارانه (مبتنی بر اصول تکنوکراسی) بودند و در این زمینه قواعدی را که در کشورهای عادی دنیا جاری بود را در کشور اجرا می کردند، 4 دولت سازندگی و اصلاحات اگر چه در زمینه های عمرانی نسبتاً موفق بودند اما مسیر موفقیت شان را از مسیر مقاومت و انقلابی گیری دنبال نمی کردند. یعنی همان اصولی که ما را در زمان جنگ در برابر تمام توطئه های اقتصادی و سیاسی و نظامی مقاوم نگاه داشته بود، پس از جنگ یکی یکی کنار نهاده شد. شعار خودکفایی و اهمیت آن در موارد استراتژیک به کناری نهاده شد و ما مدعی شدیم که می توانیم با فروش یک محصول به خارج، محصول دیگری را از آنها بخریم و از همین توجیهات بود که منجر به تعطیلی و قطع ساخت پالایشگاه های تولید بنزین شد تا ما به بنزین خارجی وابسته باشیم.

سازوکار کشور در دولت سازندگی و اصلاحات علی رغم این که پیشرفت و توسعه و رفاه را محقق می کرد اما روز به روز ما را وابسته تر کرد. بحث هسته ای ایران در چنین زمانی بود که شروع و داغ شد. دولت هایی که اعتنایی به اصول مقاومت نداشتند و شیوه ی اداره ی کشور را در نمونه های سرمایه داری غرب دنبال می کردند، در برابر اولین تشرهای غرب راهی جز کوتاه آمدن باقی نمی گذاشتند. حرف آقای روحانی صحیح است، واقعاً این که در مقاطعی ما در برابر فشارهای غرب کوتاه آمدیم با مجوز رهبری بود، اما نه این که رهبری راضی به این نوع کوتاه آمدن ها بوده باشد و این که خود دکترروحانی در کتاب خاطراتش در نزدیک به 10 جای کتاب مواضع شان را برخلاف نظرات رهبری اعلام کردند که به ناچار به آنها تن دادند!!!!

آنچه که از سوی دکتر روحانی اکنون و پس از گذشت سال ها از آن دوران ادعا می شود از آنجهت دروغ است که ایشان این شرایط را خواست رهبری و تنها راه نجات کشور تلقی می کنند اما در واقع امتیازاتی که در آن زمان داده شد به دو دلیل بزرگ بود:

1-       با توجه به تفکر و عملکرد وابستگی پذیر و ضعف مقاومتی دولت اصلاحات در ادامه نگاه دولت سازندگی که قدرتی برای چانه زنی و مقاومت باقی نمی گذاشت که با توجه به شناخت رهبری از این ضعف برای آنها مجوز صادر شد، مجوزهایی که با سرکار آمدن دولت انقلابی نهم عملاً از سیاستهای هسته ای نظام به صورت کامل حذف و موجب موفقیت های چشم گیر در ادامه ی مسیرهسته ای گردید.

2-       بسیاری از امتیازات نیز نتیجه ندانم کاری و خودسری هیأت مذاکره کننده بود. یعنی هم برخی موارد را بدون کسب اجازه انجام دادند و هم برخی موارد را با ندانم کاری تن دادند که این مسئله را دقیقاً از برنامه ای که باحضور دکتر متکی و نماینده هیأت مذاکره کننده در تلویزیون پخش می شد شاهد بودم که چگونه دکتر ولایتی به نماینده هیأت مذاکره کننده می فهماند بندهایی را که الزام آور نمی دانستند، الزام آور بود.

در مصاحبه ی آقای دکتر روحانی 2 مسئله که به شدت باهم در تضاد بودند مدام تکرار می شد، از یک سو آقای روحانی به شدت دولت را تخریب می کرد و از یک سو از صداوسیما انتقاد می کرد چرا اجازه داده در زمان عدم حضور هاشمی، او را تخریب کنند.

یکی دیگر از موارد بحث آقای دکتر روحانی اصرار بر پرهیز از افراط بود، او هم لشکرکشی های خیابانی را و هم سخنان احمدی نژاد علیه هاشمی را افراط خواند اما او که به ظاهر مدافع پرهیز از افراطی گری بود هرگز نگفت که چرا در 4 سال پیش لشکرکشی ها را افراط نمی خواند و به دوستان خویش تذکر نمی داد؟!!

حالا سوال مهمی که مطرح می شود این است که با این اوصاف چه می شود که دکتر روحانی در نقش یک مدیر موفق و طلبکار در صداوسیما حاضر شده است و با همین پز نیز استودیو را ترک می کند؟ پاسخ ساده است، ضعف مجری سیما.

بکارگیری مجریان ضعیف و فوق ضعیف در برنامه های حساس مسئله ای است که در صداوسیمای ما به یک روند عادی تبدیل شده است. همین مجری و به قول خود صداوسیماچی ها، "مجری کارشناس" قبلاً نیز در برنامه های مختلف دیگری نیز موجب مشکلات زیادی شده بود. قبلاً همین آقای عابدینی در مصاحبه ای که با نخست وزیر سابق فرانسه در همین برنامه (گزارش خبری) داشت موجب یک افتضاح رسانه ای شده بود که آقای روحانی به خوبی با شناختی که از ضعف ایشان داشت سوءاستفاده نمود. آقای روحانی چندبار با ذکر این که شما آقای عابدینی وارد و ماهر هستید او را ترغیب به ورود به بحث می کرد و او نیز با هر سخن اشتباه و یا سکوت افتضاح، کمکی به تبلیغ آقای روحانی نمود. در واقع آقای روحانی یک مصاحبه را به یک شبه مناظره تبدیل کرد تا با برنده شدن در آن کمال استفاده را بنماید، بالاخره نباید پذیرفت که تخصص آقای روحانی همین مذاکره است، البته ای کاش با این تخصص شان می توانستند حقوق انقلاب را استیفا کنند.

مطلب مرتبط: جولان نخست وزیر سابق فرانسه در گزارش خبری سیما‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۶
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۴۲ ق.ظ

گفتمان مقاومت، محور شعارهای دکتر جلیلی

بسم الله الرحمن الرحیم

دیشب مصاحبه زنده با دکتر جیلیلی در برنامه گزارش خبری شبکه 2 پخش شد که به لحاظ صحبت هایی که در برنامه انجام شد می توان گفتمان مقاومت را در شعارهای دکتر جیلیلی به عنوان محور اهداف ایشان مشاهده نمود.در این گفتمان که محورهایش توسط دکتر جلیلی مطرح شد:

  • کشور تهدیدها را شناسایی و مانند بحث تحریم بنزین، قبل از تحقق یافتن شان آنها را خنثی می کند.
  • در این گفتمان کشور باید بتواند ملزومات و نیازهای مهمش را تولید نماید.
  • این گفتمان به جد، قائل به دور شدن از اقتصاد نفتی است.
  • در گفتمان مقاومت باید بر اوضاع اقتصاد کشور یک تسلط اطلاعاتی کامل داشت تا بتوان آفات، فسادها و نقاط ضعف را شناسایی و قابل نفع نمود.
  • در گفتمان مقاومت باید در هر زمینه با سازوکارهای فنی آن بخش، مدیریت را انجام داد نه با بخش نامه های دستوری و غیر علمی.
  • گفتمان مقاومت عدالت را بستر توسعه می داند نه رقیب آن.
  • دولت باید اولین مدعی، پیگیر و حامی مبارزه با فساد باشد نه این که با این مسئله با هوچی گری یا احتیاط برخورد نماید.
  • مبارزه با فساد باید با شناسایی و جلوگیری از بروز بسترهای آن صورت گیرد و دولت باید با ابزارهای مدیریتی انواع رانت ها و مفاسد را شناسایی و کنترل کند.
  • اسلامی سازی حکومت از محورهای برنامه های گفتمانی دکتر جلیلیست. 

امیدواریم در برنامه های بعدی، جزئیات بیشتری از هریک از محورهای یادشده را از ایشان و برنامه ریزان ایشان بشنویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۲ ، ۰۸:۴۲
سیاوش آقاجانی