انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جریان انحرافی» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۱۸ ب.ظ

آقای احمدی نژاد! لطفاً مردم را به بازی نگیرید

بسم الله الرحمن الرحیم



سلام، چند ماهی از پایان کار دولت دهم گذشته است و شاهد حضور شما در مراسم مختلف مذهبی و اردوی راهیان نور هستیم و اگر چه هنوز موضع گیری های سیاسی خاصی از شما ندیده ایم لیکن بر آن شدم مختصراً از شما خواهشی کنم؛ جناب آقای احمدی نژاد! با این که شما را نیز مانند همه ی علاقمندان به ارزش های اسلامی و ایرانی در بهره گیری از مراسم مذهبی و حضور در برنامه های راهیان نور محق می دانم، لیکن از شما درخواست می کنم تکلیفتان را با خودتان و مردم روشن کنید، از یک سو جلسات خصوصی و هماهنگی های سیاسی تان همچنان با حضور پررنگ جناب مشایی و مشروط به پذیرش حضور ایشان از سوی دوستان تان صورت می گیرد و از یک سو حضور شما در محافل و مجامع عمومی غالباً بدون ایشان انجام می شود، جناب آقای احمدی نژاد! اگر چه شما اختیار دارید با هرکس که دلتان می خواهد نشست و برخواست کنید، اما با توجه به تجربه ی تلخی که از شما بابت ریختن آرای مردم به پای جناب مشایی دارم، از شما خواهش می کنم با مردم روراست باشید، همانطوری که در این 2-3 ساله در هر سفر استانی و غیراستانی با هر بهانه ای با جناب مشایی همراه بودید و هر آن کسی که با او مشکل داشت را کنار گذاشتید، همچنان شفاف بمانید و مردم را به بازی نگیرید و اگر هم تغییر کرده اید و دست از مشایی برداشته اید که اعلام فرمایید، اصلاً هر آنچه که شما در مورد مشایی گفتید صحیح و همه ی آن صفات عالیه و متعالیه نیز درست! ولی از شما خواهش می کنم هر چه هستید و هرچه می خواهید باشید و هرچه که در ذهن دارید، همان را به مردم نشان بدهید و مردم را به بازی نگیرید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۱۸
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۲۹ ب.ظ

دردِ دل برخی از نزدیکان منتقدِ امام (کمی طنز)

بسم الله الرحمن الرحیم

در این سال ها و به خصوص این ایام بارها و بارها، برخی نزدیکان و اقوام مانند نوه و نتیجه امام خمینی، اظهارات، خاطرات، خوابها و رفتارهایی را از امام نقل می کنند که بعضاً عجیب و موجب اعتراض اهالی انقلاب گردیده است؛ این در حالی است که در زمان حیات امام حتی اگر از نزدیک ترین اقوام یا شاگردان شان نیز حرفی یا رفتاری نسنجیده سر می زد، شخصاً با ایشان برخورد می کرد ولی در زمانی که آن یار سفرکرده را در میان نداریم، این اظهارات موجب می شود تا اهالی انقلاب با رجوع مجدد به وصایا و نصایح بنیان گذار انقلاب، ادعاهای این نزدیکان و مدعیان نزدیکی به امام خمینی را صحه سنجی کنند که در غالب موارد حنای آن ادعاها با مقابله با محکمات امام به راحتی رنگ می بازند. مطلب زیر شاید به ظاهر طنز باشد ولی به واقع بخشی از حرف دل این اقوام و مدعیان دوستی امام خمینی و فشارها و سختی هایی است که ایشان تحمل می کنند:

  • خیلی سخت است که فامیل نزدیک امام خمینی باشی و سهم الارث شما را از انقلاب ندهند.
  • خیلی دردناک است که قبلاً کنار امام بوده باشی و از آن دوستی، سهمی دندان گیر و غنیمتی چشمگیر به شما نرسیده باشد.
  • خیلی سخت است که ببینی فرزندان امثال فهد، مبارک و قذافی آقایی کنند و برای آقازاده ی شمایی که عمری در خدمت امام بودید و همیشه به او جام زهر تعارف می کردید، به خاطر چندرغاز شیرینی چند قرارداد نفتی و غیره، پرونده های سنگین درست کنند.
  • خیلی سخت است که یارغار امام خمینی باشی و برخی دیگر در رفتار، گفتار و عمل بیش از شما خودشان را به امام نزدیک کرده باشند و تازه شما را به راه امام دعوت کنند.
  • خیلی سخت است که خانواده شهدا که خودشان را پیش مرگان خمینی می دانستند، در برابر اظهارت ما بایستند و طلبکار شوند.
  • هر چه باشد ما از طایفه امام خمینی هستیم که همه به او احترام می گذاشتند، ولی وقتی می بینیم مردم اینقدر بی وفا شده اند و همان احترام را برای ما قائل نیستند واقعاً ناراحت می شویم.
  • خیلی سخت است که با این همه تجربه و رفاقت با امام نتوانی خواب ها و خاطرات دونفره ات با امام را به عنوان سند و نقشه راه انقلاب غالب کنی.
  • خیلی سخت است که بخواهی آزاد بپوشی، ترانه گوش کنی و مرفه زندگی کنی ولی سایه ی سنگین خمینی!! بر سر خاندان بزرگش سنگینی کند.
  • خیلی سخت است که شما حتی در اوج تشنگی، ناکامِ یک جرعه قدرت بمانی فقط برای اینکه امام دوست نداشت کسی از فامیلی با او سوءاستفاده کند.

در هر صورت باید این بخش از خانواده و نزدیکان امام و اظهارات، خاطرات و خوابهایشان را درک کرد و مورد احترام قرار داد، بالاخره آنها هم دل دارند و باید با این همه سختی و مشکلات دلداری شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۹ آبان ۹۲ ، ۱۶:۲۹
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۵۷ ق.ظ

تحلیلی از مصاحبه ی اولین های احمدی نژاد

بسم الله الرحمن الرحیم

امشب رییس محترم جمهور یک مصاحبه ی تلویزیونی داشت که به اولین های دولت می پرداخت، مباحثی که مطرح شد به نظر حقیر بعضاً درست و بعضاً اشتباه بودند که در این مطلب به نکات کلیدی این مصاحبه و تبیین موضع خودم در خصوص آنها اشاره می کنم:

در اولین گام باید قبول کرد که دولت در 3 بخش عمرانی، علمی و ورزش به خصوص با توسعه ی تمرکز گریزانه بسیار خوب عمل کرده است و به راستی باید از این سه جنبه دولت اول در دولتهای جمهوری اسلامی شمارده شود. تعداد و حجم و سرعت پروژه های عمرانی اعم از راه سازی و مسکن مهر و پروژه های زیربنایی و رشد تولید علم در دولتهای نهم و دهم و در نهایت تعداد و گستردگی ورزشهای در حال رشد کشور در دولت احمدی نژاد به حدی است که هیچ انسان منصف و آگاهی نمی تواند منکر این ها باشد.

از دیگر بهترین های دولت احمدی نژاد، نشر مبانی انقلاب در سایر کشورها و مجامع بین المللی بود که منجر به تضعیف دشمنان به خصوص اسرائیل و تقویت جبهه مبارزه با استکبار گردید، ویژگی های کلیدی احمدی نژاد در بخش سیاست خارجی موجب بروز دشمنی های علنی در قبال وی گردید که برخی از این دشمنی ها جز با اقرار به ضعف و شکست شان همراه نبود.

یکی دیگر از بهترین های احمدی نژاد، ایستادگی بر حقوق ملت، از جمله انرژی هسته ای بود که از تعطیلی مطلق به فعالیت رو به رشد و غیرقابل عقب نشینی توسعه یافته است.

از مباحث دیگری که مورد قبولم است بحث تعداد و سطح قوانین پایه ای و نقشه های راه در سطوح مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور است، مباحثی که به ارائه لوایح کاربردی و جدی و سامان دهی بخشهای مختلف گردیده و یا بسترش را فراهم نموده است.

یکی از مزیتها و ابداعات مورد تقدیر دولت، همین سفرهای استانی و مواجهه مستقیم با مردم اقصی نقاط کشور بود که منجر به رشد متوازن کشور گردید و این ابداع اگر چه طاقت فرسا و پرزحمت بود اما به یک مطالبه مردم و رهبری مبدل شده است.

از مزیتهای دولت احمدی نژاد شکستن حلقه های بسته مدیریتی بود که موجب شد خون تازه ای در سطوح مدیریتی کشور جاری شود و افراد نخبه و زبده ای در مباحث مدیریتی به مجموعه مدیران کشور افزوده شود. حضور این مدیران در بسیاری موارد منجر به شکستن حلقه ها و باندهای مفاسد و کارشکنی گردید.

از مباحث دیگری که غیر قابل انکار است، شجاعت دولت در اجرای طرح های ریشه ای مانند هدفمندی یارانه ها و سهمیه بندی سوخت است که در برخی مقاطع و بخشها منجر به تحول و حتی نجات کشور به خصوص در تحریم بنزین گردید.

اما در کنار این نقاط مثبت و صادقانه در سخنان رییس جمهور، برخی از نکاتی که رییس جمهور گفت قابل انتقاد است:

 این جمله ی آقای رییس جمهور که گفتند "این دولت قانون‌مدارترین دولت تاریخ است" اگر در خصوص دولت نهم باشد صحیح است، اما  در مورد دولت دهم خیلی بعید به نظر می رسد، اگر چه بارها مقام معظم رهبری به مجلس توصیه به تصویب قوانین کاربردی و عملیاتی نموده است ولی در کنار هر یک از این توصیه ها، به دولت نیز توصیه شد که قوانین مصوب را باید اجرا نماید ولی آقای احمدی نژاد به این بهانه که قسم خورده است تا قانون اساسی را پاس بدارد گمان می کند باید مرجع تأیید قوانین نیز خودش باشد و اینچنین است که رییس جمهور خودش را قانون مدارترین می داند چرا که در انبوه قوانینی که دولت دهم نادیده انگاشت برای خودش یک بهانه قانونی جور کرده است، به نظر دولت حتی این مجلس و شورای نگهبان هستند که از قانون تخطی کرده اند و این نگاه یعنی تداخل قوا، یعنی قوه مجریه در دو قوه دیگر و در شورای نگهبان حق دخالت و حق وتو داشته باشد و این نگاه نشان می دهد نه تنها دولت قانون مدارترین نیست، بلکه معنی قانون مداری را نیز تحریف کرده است. این تفکر اشتباه رییس جمهور در خصوص قانون منجر شد که حتی شورای داوری که از طرف رهبری برای اختلافات قوا تعیین شده بود نیز عملاً با تفسیر به رأی آقای احمدی نژاد در خصوص جایگاه قانونی خود مواجه شود، به راستی آقای احمدی نژاد چگونه حق تفسیر قانون اساسی را از شورای نگهبان اخذ کرده و به نام خودش سند زد؟! آیا این برداشت رییس جمهور اصل صریح قانون اساسی را که قائل به تفکیک قواست را نفی نمیکند؟! به راستی اگر آقای احمدی نژاد روزی رییس مجلس بشود بازهم همین تفکر را در خصوص قانون خواهد داشت؟!

این جمله ی آقای رییس جمهور "بالاخره قانون‌مداری یک دولت را نباید در دعواهای سیاسی جستجو کرد" یک ایراد واقعی دارد و آن این که اتفاقاً قانون مداری و اخلاق مداری و ولایت مداری را در اوج دعواها باید جستجو کرد و گرنه در شرایط گل و بلبل که رعایت شان هنر نیست، دقیقاً این که در وسط دعوا کسی اخلاق را رعایت کند، از بگم بگم های بی مورد پرهیز کند، از حاشیه سازی دوری کند و از تفرقه افکنی و سرپیچی از دستور ولی ممانعت کند ارزش است.

آقای احمدی نژاد به سوال در مورد تغییرات متعدد در وزرا اینچنین گفتند که "بهترین‌ مربی‌های فوتبال نیز حداکثر تغییر را در زمین صورت می‌دهند، بنابراین تغییر مهم نیست، هدف و نتیجه مهم است" اما آقای احمدی نژاد یک تشبیه کاملاً اشتباه انجام دادند، ایشان مهره ی وزیر را مثل یک بازیکن فرض کردند که می توان فقط 10 دقیقه به او بازی داد و حال این که یک وزیر به مثابه یک مربی برای وزارتخانه اش است، یک وزیر ماهها طول می کشد تا در یک وزارتخانه از چم و خم کار و نوع روابط و پتانسیل های مجموعه تحت الامرش آگاه شود و ماهها طول می کشد تا بتواند از این پتانسیل استفاده کند و هرگز نمی توان با تغییرات بی معنی در مربی یک تیم، آن تیم را فلج کرد، این کاری است که تنها تیمهای عربی که بویی از فوتبال منطقی و مردانه ندارند به نمایش می گذارند.

"یکی از آرزوهایی که بارها مطرح شده بود و نزدیک به 50 سال سابقه داشت انتقال آب از شمال و جنوب به دشت مرکزی بود، بعد از انقلاب نیز بارها مطرح شد و برای اولین‌بار در این دولت کار آغاز و پروژه‌ آن نیز تعریف شده است." این پیشنهاد آقای رییس جمهور در حالی مطرح می شود که اجرای آن کشور و حتی منطقه را با آسیب های متعدد زیست محیطی مواجه می کند و از سوی عموم کارشناسان و متخصصان کشور کاملاً مردود و غیرعلمی به شمار می رود، به راستی آیا نباید برای شجاعت در اجرای طرح ها هیچ مرزی من جمله مرز علم و مصلحت قائل بود؟! 

وی ادامه داد: "دولت ما اولین دولتی است که در انتخابات ریاست جمهوری بعد از خودش کاندیدا نداشت و رقیب کسی نبود" این هم از مظلوم نمایی های بی مورد آقای رییس جمهور است، ایشان علی رغم این که می دانست نظر نظام نسبت به مشایی چگونه است تا آخرین لحظه و حتی خارج از مجاری قانونی با اصرار به دنبال حکم حکومتی بود تا همان مشایی را به عنوان تنها نماینده دولت به انتخابات وارد کند در حالی که از ماهها قبل در تمام جلسات و محافل با کارهای نمایشی از قبیل تحویل پرچم و تقدیم مدال و تعریف و تمجیدهای غلو آمیز روی این مسئله سرمایه گذاری کرده بود. به راستی آیا دولت نمی توانست مهره ی دیگری که اصرار به تئوری پردازی های جلعی در مسائل دینی در باب های انبیا تا ولایت فقیه و مکتب سازی های مجعول نداشته است را به عنوان نامزد انتخاب و معرفی کند؟! آیا هنوز دولت گمان می کند با این رأیی که مردم به نماینده ی دشمن احمدی نژاد دادند، جایگاهی برای مشایی که بیش از مصالح کشور به حاشیه سازیهای بی مورد خود علاقمند بود، قائل باشند؟! براستی آقای احمدی نژاد متوجه نشد خیلی ها تنها اصل شان این بود که کسی که شبیه احمدی نژاد است دیگر رأی نیاورد؟! دولت نماینده در انتخابات نداشت چرا که خودش به یک بازی لجوجانه دست زد و حیثیتش را خرج یک نفر نالایق کرد و پیش از مظلوم نمایی و طلبکاری، باید متوجه ظلمی شود که در این مقوله به خودش، انقلاب و مردم کرده است.

یکی از جملات ماندگار آقای احمدی نژاد این بود که ایشان دلیل عدم ورود به احزاب را این گونه بیان می کند "چون من به همه ملت تعلق دارم" و جملات بسیار زیاد دیگر در خصوص محبوبیتش بیان کرد که حقیر اصلاً منکر محبوبیت ایشان نیستم اما لااقل برای خودم از خدا پناه می جویم که کثرت عیب پوشی های پروردگار، مرا به خودم و محبوبیتم مغرور نکند، و برداشت من از جملات خودستایانه آقای احمدی نژاد به خصوص در رد ورود به مسائل حزبی این است که ایشان با این بیان خودش را بالاتر از هر حزبی معرفی می کند، به راستی این جمله که من کوچک و نوکر و خادم ملت هستم به تنهایی نشان از تواضع افراد نیست، چرا که خیلی از انسانهای مغرور و خودخواه نیز از این جملات استفاده می کنند و بعضاً همین محبوبیت که حاصل خطا پوشی رب است، می تواند به یک منم منم بی جا و فریبنده منجر شود.

رییس جمهور در خصوص امامت و انسان کامل در دو مقطع از مصاحبه اینچنین بیان کرد: "ما گفتیم که امامت و انسان کامل حلقه اتصال انسان به آسمان است و هر کس به این حلقه متصل شد بالا می‌رود و الا راهی برای رفتن به سمت بالا ندارد و معنویت و کمال در سایه این فرهنگ است."  و " دعا کنیم که آن اصلی بیاید، آن کسی که بدلی نیست او بیاید" این جملات را در راستای همان نگاه انحرافی آقای مشایی به بحث ولایت می دانم، این که در زمان غیبت نیز اصرار کنیم که تنها راه معنویت، اتصال به شخص امام است، این انحرافی برای پاک کردن مفهوم ولایت فقیه و در جهت همان بحث ظهور صغری است و این که گمان کنیم ولایت فقیه بدل است نیز اشتباه است، برای این که ولایت فقیه نایب امام زمان است و اطاعت از ولایت فقیه عین اطاعت از امام زمان است، آن کسی که نمی تواند از نائب امام زمان تبعیت کند چگونه می تواند مدعی تبعیت از خود امام زمان باشد؟! این نگاه آقای احمدی نژاد به بحث ولایت فقیه که آن را بدلی و تقلبی می داند با این نگاه امام خمینی و بسیاری از فقها که ولایت فقیه در عصر غیبت را عین ولایت رسول الله می داند کاملاً در تعارض است و ریشه در تفکرات انحرافی مشایی در باب ولایت فقیه دارد، که اخیراً نیز گوشه ای از این انحرافات را در خرداد ماه 92 تبیین کرده اند که هم از حوصله بحث خارج است و هم دیگر نیازی به پاسخگویی به فرعیات این فرع که تا همین جا هم زیادی بزرگ شده نمی بینم و اگر نیازی بود حتماً به آن هم خواهم پرداخت. متأسفانه شبیه همان نگاه که با تأویل اشتباه در خصوص قانون مندی منجر به قانون شکنی شد، در خصوص نگاه به بحث ولایت فقیه نیز وجود دارد که منجر به تعلل در برابر ولایت فقیه و تحریف مفهوم ولایت مداری گردیده است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۵۷
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۴:۰۸ ق.ظ

قدم به قدم با نو اصولگرایی

بسم الله الرحمن الرحیم

1- اصولگرایان قبل از دولت اصلاحات به انحصار طلبی در پستها و جایگاه های شان معروف بودند، به نحوی که صداوسیمای آقای علی لاریجانی و ریاست مجلسی آقای ناطق نوری به شدت مورد انتقاد قرار داشت و بسیاری اصولگرایان یا وابستگان و بستگانشان به نهادهای ثروت و قدرت و رانتخواری یا مشغول و یا متهم بودند،‌ این منفوریت اصولگرایان در آن دوره بود که باعث پیروزی مقتدرانه اصلاح طلبان شد. اما هم اکنون اصولگرایان را به دو شعبه می توان تجزیه نمود، یکی آن اصولگرایی که در قالب تعاریف جناحی و تشکلاتی از قدیم تعریف شده بودند و به عنوان اصولگرایان سنتی مطرح بودند و به کار تشکیلاتی و مصلحت سنجی های سیاسی اصالت می دادند و دیگری افراد و یا تشکلهایی که بعدها و عموماً بعد از اصلاحات در دامنه تعریف اصولگرایی ورود پیدا کردند و مبادی به مباحث حزبی و گروهی اصولگرایی نبوده و تکلیف محور بودند. در این یک دهه و پس از جریان اصلاح طلبی، اصولگرایان جدید که از این پس به آنها نواصولگرایان خواهم گفت، با تشکلی به نام آبادگران به محوریت مهندس چمران پا به منصه ی ظهور نهادند و در انتخابات شوراها موفق به ورود تشکیلاتی در مدیریت شهر تهران شدند که خروجی این شورا فردی به نام احمدی ن‍ژاد به عنوان شهردار بود و این شهردار با حمایتِ همان گروه و بدون پشتوانه از سوی اصولگرایان سنتی و حتی در رقابت با ایشان توانست بر هاشمی رفسنجانی و لاریجانی و قالیباف و ولایتی و توکلی و ... موفق به کسب اکثریت آرای مردم گردد و اگر چه بعدها آقای احمدی نژاد منکر هرگونه حمایت جناح های سیاسی شد، ولی هرگز نمی توان نقش مهندس چمران و گروه آبادگران را در موفقیت و حضور نواصولگرایان در عرصه ی سیاست منکر شد.

2- نو اصولگرایان به قدرت نمی رسیدند اگر جریان فکری ولانگارانه اصلاح طلبی با جهاد فکری علمای اسلام و در رأس آنها استاد مصباح و شاگردانشان مواجه نمی شد، ایشان بودند که با مقاله و مناظره و مباحثه و سخنرانی، مظلومانه سینه شان را در معرض تیرهای مسموم تهمت قرار دادند و تئوریسین هایشان را به مناظره می خواندند و آنان یا به مناظره در نمی آمدند و یا دست از پادرازتر بیرون می رفتند. مجاهدت استاد مصباح در معرفی چهره ی منحرف اصلاحات و حمایت نو اصولگرایان در انتخابات از احمدی نژاد، پشتوانه ی محکمی برای انتخاب او شد. از یک سو آبادگران و نو اصولگرایان سلامت نفس، انقلابی گری و توان مدیریتی خود را اثبات کردند و از یک سو استاد مصباح بعد از یک دوره ی روشنگرانه مجاهدانه، حمایتشان را پشتوانه ی آرمانهای انقلابی نو اصولگرایی قرار دادند.

3- احمدی نژاد دولت نهم را با عمل کردن به شعارهایی که داده بود آغاز کرد، وزرای انقلابی و با سواد و دور از حلقه ی بسته ی مدیران و مراکز قدرت و ثروت اولین علامت پایبندی احمدی نژاد به همان اصول و شعارهای انتخاباتی بود. رویه ی انقلابی احمدی نژاد به سرعت وزارتخانه ها و ادارات مختلف را از تجملگرایی و مدیرسالاری به سمت بی تکلفی و مردمداری هدایت کرد. احمدی نژاد، آنقدر ولایت مدار بود که بدون ترس از نیشها، هنگام تنفیذ حکم ریاست جمهوری دست رهبرش را بوسید و در دولت نهم بارها ثابت کرد که کمترین همت را برای دفاع از خود و ورود به حواشی می گذارد و اثبات کرد که قانون را به نظرات شخصی اش ترجیح می دهد و به قواعد بازی های سیاسی پایبند نیست.

احمدی نژاد در آغوش استاد مصباح

4- با ورود احمدی نژاد و نو اصولگرایان به قدرت و عدم بکارگیری ایشان در کابینه، اصولگرایان سنتی نیز عملاً دچار سرخوردگی شدند و کمر به همت بستند تا با سهم خواهی، پیروزی احمدی نژاد را به خودشان منتصب کنند که احمدی نژاد بارها خود را از آنها جدا دانست و این تقابل در عمل موجب بروز اصطکاک های شدیدی بین او و اصولگرایان سنتی در مجلس و شهرداری شد. دولت نهم در برابر این اصطکاک ها کمترین واکنشی را نشان می داد و تسلیم حاشیه سازی ها نمی شد و بغض ها را فرو می خوردند و تحمل می کردند که به همین لحاظ مقام معظم رهبری بارها در این عرصات از دولت حمایت کرد و حتی از او می خواست در عرصه روابط عمومی و اطلاع رسانی و دفاع از خود فعالتر باشد.

5- در دوره نهم ریاست جمهوری، نو اصولگرایان عملاً به سمت دولت متمرکز شدند و احمدی نژاد ایشان را گرد خویش آورده بود و مهندس چمران و یارانش در شهرداری عملاً اگر چه منتظر بودیم در دولت جایگاهی بیابند، ورود پیدا نکردند و حتی شهردار تهران را از رقبای سابق احمدی نژاد یعنی دکتر قالیباف انتخاب کردند. بارها و بارها اختلافات عمیقی بین مهندس چمران و دکتر احمدی نژاد با دکتر قالیباف درگرفت که این اختلافات در موضوعات مختلف ادامه یافت و عملاً مهندس چمران نتوانست یک انقلابی دیگر از نسل احمدی نژاد را در شهرداری تهران حمایت و برای عرصه های بعدی آماده کند.

6- دولت نهم هرچقدر از اصولگرایان سنتی دور بود، به تفکرات استاد مصباح و شاگردانش نزدیک بود، به نحوی که عملاً نزدیک ترین عالم به دولت، استاد مصباح بود، معاون احمدی نژاد در امور روحانیت، از شاگردان استاد مصباح انتخاب شد، دولت برای خودش یکی از شاگردان استاد را به عنوان استاد اخلاق دائمی دولت انتخاب کرد و این قرابت بین استاد مصباح و دولت، عملاً یک نماد بود از اخلاقیات، معنویت و دین مداری دولت نهم، به نحوی که کوچکترین انحرافی در دولت، توسط استاد و شاگردانش در درون دولت مورد تذکر واقع می شد.

7- پایان دولت نهم و آغاز دولت دهم، نقطه ی عطفی از نمایش تغییرات احمدی نژاد بود. شمار عزل و نصب های غیر قابل توجیه احمدی نژاد اینقدر زیاد بود که عملاً نزدیک بود دولت را از رسمیت بیندازد، نزدیکتر شدن مهره ای به نام مشایی به احمدی نژاد به لحاظ قرابت فکری و حتی خانوادگی، ریشه ی بسیاری از این عزل و نصب ها و تغییرات تلقی می شد.

8- به قدرت رسیدن دولت دهم در حالی صورت گرفت که موج بلندی از تهمت، قبل از آغاز انتخابات علیه احمدی نژاد آغاز شد و این خیلی قبل از زمان قانونی تبلیغات ریاست جمهوری دهم بود و احمدی نژاد تمام تیرهایش را گذاشت برای روزهای قانونی تبلیغات، تقلای عجیب و قریب اصلاح طلبان، آقازادگان، اصولگرایان سنتی و مراکز قدرت و ثروت علیه احمدی نژاد، با سخنانی از سوی احمدی نژاد همراه شد که نشان از مظلومیت وی بود و مظلومیت احمدی نژاد در کنار مدیریت تمرکز گریزانه، جسورانه، خادمانه،‌ قانونمندانه  واز همه مهمتر، مردمدارانه ی احمدی نژاد موجب رأی قاطع به وی گردید.

9- رأی قاطع احمدی نژاد که از قبل هم پیش بینی می شد، یک هماهنگی را قبل از انتخابات بین سایر نامزدها ایجاد کرد تا مدام چه قبل از انتخابات و چه بعد از آن، از تقلب سخن به میان بیاورند و این سخنان به نقطه ی آشوب برسد و به حمایت های خارجی، اغتشاشات داخلی و فشارهای سنگین و ارتقا یافته بین المللی منجر شود. فشارهایی که موجب شد تا مذاکرات هسته ای که در نقطه ی آغاز تفاهم بر مبادله ی سوخت هسته بود، با 14 ماه تعطیلی و تحریمهای به اصطلاح فلج کننده همراه گردد و در این میان برخی سردمداران اصولگرایی سنتی تنها به فروعی مانند کهریزک می اندیشیدند و تا ماه ها، با سکوت معنی دار خود از فتنه و فتنه گران حمایت کردند.

10- دولت دهم با یک داستان به نام معاونت اولی مشایی آغاز شد که این مسئله با انتقادات شدید استاد مصباح و شاگردانش و حزب اللهی ها و حتی اصولگرایان سنتی که در کمین چنین خبتی از دولت بودند آغاز شد، انقطاع از استاد مصباح و شاگردانش در چند پرده آشکار و قطعی شد و گویا استاد اخلاقی دولت نیز از شاگردی با واسطه ی استاد مصباح (توسط آقا تهرانی) به مشایی سپرده شد!! و نیاز به استاد مصباح و حمایتها و هدایتهایش نیز در مکتب جدیدی که مشایی به نام مکتب ایرانی ارائه می کرد، گم شد که این اختلافات در ایجاد شکاف در هیأت دولت و اعتراضات برخی از وزرا عینیت یافت و این شکاف، موجب جدایی ایشان از دولت گردید.

11- وزرا و نزدیکانی که به واسطه ی تغییرات در احمدی نژاد از او دور شده بودند، احساس کردند که نباید بگذارند آن خط و راه که احمدی نژاد از او منحرف می شد زیر گل و لای مدفون شود و این شد که گرد استاد مصباح جمع شدند و جبهه ای به نام پایداری را تشکیل دادند. این جبهه در چند انتخابات فرصت حضور یافت و در هر یک به فراخور تشکیلاتی که ایجاد کرده بود، توانست ثمری برگیرد. جبهه پایداری به همان اصول اولیه نو اصولگرایان اعتقاد داشت و در کنار آن نمی خواست مبانی فکری و اصولیش از محوریت اسلام به محوریت مشایی تغییر جهت دهد و این چنین شد که جبهه پایداری هم از تیر طعنه زنانی که استاد مصباح را در به قدرت رسیدن احمدی نژاد مقصر می دانستند در امان نبود و هم از تیر کین حامیان متعصب دولت. جبهه پایداری به صورت مستمر در رسانه های نزدیک به اصلاحات و فتنه و اصولگرایان سنتی و انحرافیون هدف دروغ و تهمت قرار داشت.

12- به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نزدیک می شدیم و تغییرات احمدی نژاد در ابعاد بیشتری توسعه می یافت. این احمدی ن‍ژاد نه تنها فوراً به قانون تمکین نمی کرد بلکه در برابر قانون می ایستاد و حتی خودش را مرجع صحت و یا عدم صحت قوانین می دانست، ابعاد افشاگرانه او نیز توسعه می یافت و از حد لیستهای در جیب به نمایش فیلم در مجلس رسید. روحیه ایستادگی او در برابر دشمنان به حد دوستان نیز ارتقا می یافت و او نه تنها با سران قوا و شورای نگهبان مشکل پیدا می کرد بلکه به هیأت داوری منتخب رهبری نیز روی خوش نشان نداد.


14- اگر چه مخالفت مقام معظم رهبری با معاونت اولی مشایی می توانست احمدی نژاد را بر سرمایه گذاری بر فرد دیگری و دوری از مشایی رهنمون سازد ولی او کمر همت به غالب کردن او به نظام بست و تا آخرین روزهای انتخابات نیز از فشار بر شورای نگهبان و رهبری دست برنداشت. اینچنین بود که احمدی نژاد هم به لحاظ کارنامه و هم به لحاظ محبوبیت و هم به لحاظ نماینده برای حضور در انتخابات عملاً حرفی برای گفتن و ادامه ی گفتمان خود نداشت.13- تسلط احمدی نژاد برکشور در اثر شدت تحریم هایی که بیش از همه زاییده ی فتنه گری فتنه گران و اجماع خارجی علیه ایران بود که در اثر مسائل 88 رخ داده بود، کاهش یافت. کاهش 50 درصدی درآمد نفتی، افزایش نقدینگی، دست خالی در تأمین ارز مورد نیاز بازار برای جمع آوری نقدینگی، محدودیت در واردات و صادرات (به واسطه تحریم بانکی) و عدم استفاده از نظرات کارشناسان غیر دولتیها و مشغولیت بیش از حد به مسائل فرعی، همه و همه باعث شدند، ختام کارنامه احمدی نژاد به لحاظ اخلاقی و سیاسی و اقتصادی، دچار نقاط سیاهی شد که بعضاً احمدی نژاد با بد دفاع کردن از خود، بیشتر به سیاهتر شدن آنها دامن می زد.

15- در حالی که دولت نتوانسته بود فردی از گفتمان نو اصولگرایی تربیت و تحویل دهد، این بار خروجی مهندس چمران و شهرداری تهران نیز فردی از گفتمان نو اصولگرایی نبود، به نوعی که خود مهندس چمران به عنوان گزینه ای برای نامزدی مطرح شد.

16- گزینه های جبهه پایداری عموماً کسانی بودند که در دولت نهم به کار گماری شدند ولی با انحراف مرز مشخصی داشتند. بیشتر این افراد وزرای اخراجی احمدی نژاد بودند و دبیرشورای امنیت ملی نیز یکی از گزینه ها بود که خروجی آنها در نهایت دکتر لنکرانی شد ولی با ثبت نام دکتر جلیلی، دکتر لنکرانی طبق وعده ای که داده بود وارد رقابت درون گفتمانی نگشته و انصراف داد. عملاً مدت زیادی از فرصت جبهه پایداری صرف خنثی سازی تبعات این مسئله شد و گزینه ی نهایی جبهه پایداری در آخرین روزهای مانده به انتخابات همان دکتر جلیلی شد. دکتر جلیلی شباهت های زیادی به احمدی نژاد 84 داشت، همه به لحاظ شعارها و هم به لحاظ مورد حمایت استاد مصباح بودن و هم به لحاظ سادگی ظاهر.

17- انتخابات یازدهم ریاست جمهوری محل رقابت چندگفتمانی بود. از یک سو حداد و جلیلی و کمی هم قالیباف از سیاه نمایی از دولت احمدی نژاد پرهیز می کردند و از مقاومت خارجی و مقاومت اقتصادی می گفتند و از سوی دیگر سایر نامزدها، دولت و ادامه ی گفتمان او را خطرناک می دانستند.

18- در هر صورت، نقاط سیاه کارنامه احمدی نژاد، شباهت جلیلی به او، سیاه نمایی های رقبا، عدم سیاه نمایی از سوی جلیلی، خطرناک جلوه دادن جلیلی به واسطه ی شباهتها به احمدی نژاد از سوی رقبا و رسانه های ماهواره ای و دعوت به حضور در انتخابات برای رأی نیاوردن جلیلی، همه و همه موجب شد تا آرا از  شبیه ترین فرد به احمدی نژاد فرار کند و به متضاد ترین فرد با او جلب شود و این یعنی کسب آرا توسط روحانی (نماینده هاشمی) و عدم توفیق گفتمان نو اصولگرایی.

آنچه که مسجل است این که نو اصولگرایی نمرده است و می تواند با توجه به تجارب روز افزون و فراغ بال به جذب نیرو و تقویت تشکیلاتی و انسجام فکری بپردازد و البته آنچه مهم است این که دیگر نباید دچار تشکیک و چنددستگی و عدم اعتماد باشند و باید با برنامه ریزی دقیقتر وارد عرصات مهم گردد، امیدوارم در دفعات بعد، ورود نماینده ی نواصولگرایان با هماهنگی و انسجام بیشتر همراه باشد و اصلح محوری و برنامه مداری، به جای ملاحظه کاری و انفعال و عجله در دستور کار نو اصولگرایان قرار گیرد. اگرچه جبهه پایداری اثبات کرده است که در انتخاب ها و معرفی گزینه ها حتی به اعضای خود نیز محدود نیست، ولی به نظر می رسد که این جبهه یا باید در نشر تفکرات و اصول خود بیشتر بکوشد و در جذب و هماهنگی سایر نواصولگرایان بهتر عمل کند تا خروجی مورد وفاق ایجاد نماید و یا باید تشکلاتی فراتر از این جبهه تشکیل شود تا همه ی نو اصولگرایان را در خود نگاه دارد، اکنون که اصولگرایان و نو  اصولگرایان در قدرت نیستند بهترین فرصت است تا خالصان و معتقدان واقعی به اصولگرایی و انقلابی گری منهای مصلحت سنجی و سیاسی بازی را تربیت، جذب و تشکل بخشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۲ ، ۰۴:۰۸
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

نمی دانم چرا برخی از موافقان و مخالفان سیاسیون در کشورمان اینقدر سیاه و سفید بحث می کنند و اکنون که رهبر معظم انقلاب از برخی صفات و شایستگی های دولتهای نهم و دهم تمجید کرده اند،  کلاً منکر نقاط ضعفش شده اند و برخی نیز اینقدر با دولت بد بودند که در انصاف رهبری تشکیک می کنند. در هر صورت اگر یادتان باشد قبل از انتخابات رهبری فرمودندکسی را انتخاب کنید که نقاط قوت رییس جمهور فعلی را داشته باشد و نقاط ضعفش را نداشته باشد و این یعنی اقرار رهبری به وجود ضعف و قوت در رییس جمهور و منتقدان و حامیاندولت نیز باید انصاف را رعایت کنند. برخی از حامیان متعصب آقای احمدی نژاد نیز به بهانه ی همین حمایتها، حتی به منتقدان دلسوز و یاران قدیمی احمدی نژاد هتاکی می کنند و فراموش می کنند که شخص مقام معظم رهبری نیز در مواردی انتقادات صریحی به دولت و برخی اعضای آن داشته اند. در هر صورت حقیر در یک مطلب دو قسمتی به صورت مختصر ولی نسبتاً جامع، کارنامه ی آقای احمدی نژاد را بررسی کرده بودم که حدود 4 ماه پیش در وبلاگم منتشر کردم و امروز دوباره لازم دیدم از شما دعوت کنم به این مطلب توجه فرمایید:

درادامه نیز در پاسخ به رفتار این حامیان متعصب احمدی نژاد این دو مطلب قدیمی که در اعتراض به همین رفتار الان حامیان متعصب احمدی نژاد نیز قابل تعمیم است تقدیم می گردد: 

تحریف ظالمانه سخنان رهبری

من از حامیان متعصب دولت دعوت می کنم حالا که به مناسبت پایان کار دولت و به حرمت خدا قوت رهبری و به تأسی از رفتار رهبر معظم انقلاب کسی قصد طرح دوباره انتقادات را ندارد، منتقدان دلسوز و انقلابی را مورد هتک حرمت قرار ندهند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۱:۲۵
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۵۰ ب.ظ

از رهبر به یک اشاره، از من به قانون و ماده!

بسم الله الرحمن الرحیم

مطلب آقای مشایی را در خصوص تبیین نظراتش در مورد اصل ولایت فقیه خواندم که شما هم می توانید در این نشانی بخوانید، دوست ندارم از قول ایشان بخواهم خلاصه نظراتشان را بگویم چرا که ایشان بارها نشان داده اند که مضمون حرفهای خودشان را نیز بعضاً تحریف و تأویل می کنند و به همین دلیل با نقل قول دقیق چند فراز از عین سخنانشان، پاسخ خواهم گفت:

"طبیعی است، انتظار چیست؟ ولی فقیه هم انسان است دیگر، ولی فقیه که مثل امام معصوم نیست، امکان خطا دارد، یک انسان است، شما اگر آنجا را رد کنید، این را هم گیر می افتید و باید اینجا را هم رد کنید. اگر ما می گوییم آقا رای عمومی انسان ها به صلاح نزدیک است، یعنی این اگر نباشد شما از ولایت فقیه هم نمی توانید دفاع کنید، چون ولی فقیه را که خدا نصب نمی کند که، نمی گوید که من از طرف خدا هستم، در زمین نصب می شود، مقررات دارد، قاعده خودش را دارد. پس آن را می پذیریم .
او می گوید که آقا رای عموم مردم به صلاح نزدیک است، ما همین دمکراسی را پیگیری می کنیم، می گوییم بسیار خوب، شما دمکراسی را پیگیری کنید، دمکراسی چطور عملیاتی می شود؟ یک مکانیزمی دارد حتما که در جاهای مختلف این مکانیزم متفاوت است، در انگلیس یک جور است، در آمریکا جور دیگر. حالا در دنیا پارلمانی - ریاستی شکل عمومی تر است و یک جای دیگر پادشاهی است، بالاخره یک حاکمیت فرادست وجود دارد که بالاتر از حاکمیت اجرایی است."

آقای مشایی! حاکمیت ولایت فقیه چیزی نیست که آن را باسایر حاکمیت های و شیوه های حکومتی مقایسه کنید و از ایرانیان بخواهید همانطوری که یک استرالیایی به شیوه ی حکومت استرالیا تن می دهد، یک ایرانی نیز به شیوه ولایت فقیه احترام بگذارد، حاکمیت ولایت فقیه حاکمیتی است که از اسلام به عنوان دین خاتم و کامل الهی بیرون آمده است، البته از شما نمی توان خرده گرفت برای این که اصولاً نه تنها حاکیمت کشورها را مانند هم و صرفاً براساس قانون مشروع می دانید، بلکه اسلام را بارها مانند سایر ادیان نشان داده اید و جملات و سخنرانی های شما در خصوص اسلام و دوره اسلام گرایی و انسان محوری موجود است.

"یک نفر از علما پیش من آمد، پرسید چرا آقای احمدی نژاد وقتی نوشته شد شما معاون اول نباشید، ایشان خطاب به رهبری نوشتند که بر اساس اصل فلان و فلان قانون اساسی فرمایش جنابعالی انجام شد، والسلام.
گفتم به نظر شما چه باید می نوشت؟ گفت باید می نوشت ولی عزیز من که من به شما ارادت دارم، شما بگو آب بخور، ما آب می خوریم، بگو آب نخور ما آب نمی خوریم، از همین دست عبارات عاطفی.
گفت اینجوری باید می نوشت رئیس جمهور، گفتم عزیزم شما مثل اینکه ولایت فقیه را درک نکرده اید، گفت چطور؟
او عاطفی به قضیه نگاه می کرد و می خواست که عبارات آقای احمدی نژاد اینطوری استناد به قانون نباشد.
گفتم عزیزم ولی فقیه کیست؟ ولی فقیه را اسم نبر، بگو چه کسی می تواند ولی فقیه باشد؟ کسانی که مثلا فلان مشخصات را داشته باشند، می توانند ولی فقیه باشند.
از او پرسیدم کسانی که این مشخصات را در کشور می توانند داشته باشند، یک نفر است در کشور لزوما، یا می توانند متعدد باشند؟ گفت خوب می توانند متعدد باشند چنین افرادی.
گفتم از بین اینها کی ولی فقیه است؟ قانون اساسی تعیین کرده و روال گذاشته و فقط بر اساس این روال است که یک نفر از افراد حائز شرایط می تواند ولی فقیه باشد."

آیا اگر قرار بود رهبری به مفاد قانونی اشاره کنند خودشان بلد نبودند؟! آیا اگر رییس جمهور اشاره نمی کردند مخاطبان نمی فهمیدند که ولی فقیه چه مقامی دارد؟! و اما بحث اصلی این است که براساس اصل ولایت فقیه یک مقام انتخابی نیست بلکه یک مقامی است که مجلس خبرگان باید کسی را که از سوی خدا منتصب می شود را کشف کنند، همانطوری که فقها باید یک حکم فقهی را تفقه کنند. اینطوری نیست که فقهای مجلس خبرگان براساس میل و عشق و اصول دموکراسی فردی را انتخاب کنند، بلکه ایشان فقط باید براساس علم و فهم خود و اصل مترقی اجماع، مصداق را تشخیص دهند و فرض ما نیز این است که با یاری الهی و تقوای فقها و علمشان، این مصداق درست تشخیص داده شده است نه این که بیاییم مکانیزم انتخاب ولی فقیه را به حد مکانیزم انتخاب شورای شهر تقلیل بدهیم، با انتخابی خواندن ولی فقیه، مشروعیت وی از یک مشروعیت الهی در حد یک مقبولیت مردمی تنزل می یابد، مشروعیتی که با خواست مردم و به عنوان مثال رفراندوم ساقط می شود. بحث دیگر این که بیش از این که استناد رییس جمهور به مفاد قانونی موجب تألم ما شود، بحث تأخیر در پاسخگویی دردناک بود، آقای احمدی نژاد و آقای مشایی اگر به استناد قانون باید تبعیت می کردند آیا قانون برایشان فرصت یک هفته ای و یا در موارد دیگرمشابه فرصتهای 10 روزه و حتی بدون محدودیت زمانی نیز تعیین کرده است؟!!!! آیا احترام به همان سطح قانونی ولایت فقیه ایجاب نمی کرد که در برابر دستورات رهبری به همان استنادات مزبور عمل نمایند؟!!

"این یک جایگاه است، اما اگر من پشت تریبون قرار بگیرم و یک تعریفی از ولایت فقیه ارائه بدهم که 10 درصد جامعه خوششان بیاید و 90 درصد خوششان نیاید، اینجا من ضد ولایت فقیه هستم یا کسی که پشت تریبون این حرف ها را زده است؟
این تعبیری است که ما از ولایت فقیه داریم، انتظار این است که ولایت فقیه منبع جوشان محبت و عشق باشد، یعنی همانطوری که مردم نگاه او می کنند، گریه می کنند، او هم نگاه کند و گریه کند."

آقای مشایی، شما به استناد کدام ماده ی قانون اساسی به خودتان اجازه می دهید که از خودتان تعریفی از ولایت فقیه ارائه بدهید که بخشی از جامعه خوششان بیاید یا نیاید؟! اصلاً مشکل از تفسیری است که با آن تفسیر اجازه ی تعلل و نافرمانی به خود دادید! مشکل از آن تأویلی است که در توجیه رفتارتان برای جامعه ارائه می دهید، مشکل از این است که نه شما جایگاه علمیش را دارید و نه جامعه جای نظریه پردازی های تخصصی!!!! شماست، شما می توانید حتی وحدانیت خدا را به چالش بکشید و برایش نظریه بدهید اما نه در کفِ جامعه، شما به قول خودتان وظیفه تان تبعیت قانونی از ولی فقیه بود نه تفسیر ولایت فقیه و بعد تبعیت کج براساس آن تفسیر مأوج! با این تفسیر است که می توان با ولی فقیه با چانه زنی و فشار و حتی تهدید سخن گفت و مدام از او توقعات فراقانونی داشت! مثل توقع از حکم حکومتی برای تأیید صلاحیت آقای مشایی!!

"گفتند این احمدی نژاد که همه جا را گرفته است، اینجا را هم بگیرد، دیگر تکلیف ما چیست، لذا ما باید ضد ولایت فقیه معرفی شویم.
راست هم نمی گویند. حضرت آقا فرمودند مجلس در آن موضوع اشتباه کرد، آن آقا چند ساعت بعد مصاحبه کرد گفت، نخیر اشتباه نبود، آن یکی هم رفت در تلویزیون در برنامه گفت، اگر یکبار دیگر هم معرفی کنند، ما رد می کنیم. مگر نیست اینها.
چرا کسی از اینها سوال نمی کند. از شما می پرسم اگر 50 درصد این حرف ها را من و امثال من می زدیم، چه می شد؟ باید از این کشور بیرون می رفتیم دیگر، قبلا گفته اند که باید اینها را از این کشور بیرون کنیم.
می خواهم بگویم همین را هم دروغ می گویند، سیاسی می گویند ولایت فقیه. پای ولایت فقیه این دولت ایستاد."

مشکل آقایان مشایی و احمدی نژاد همین بود که توجیه اشتباهات خود را با بیان اشتباهات دیگران انجام دادند و بارها با همین منطق خواستند خودشان را در مقایسه با دیگران ولایت مدار ثابت کنند، ایشان ولایت مداری را با این کار نسبی معرفی کردند و مطلق بودنش را با این جمله که ما از همه ولایت مدارتریم نشانه رفتند.

"ما می گوییم ولایت فقیه، همیشه گفتم ما ولایت فقیه را معرفی می کنیم و از مردم رای می گیریم، ببینید چه رای بالایی می آورد، ولی تو به عنوان یک شخصیت می روی سخنرانی می کنی و می گویی ولی فقیه همان است که در غیاب شما می تواند زن شما را طلاق دهد، این چه نوع تعریفی است. اصلا این باشد در فقه، این چه نوع حرف زدن و چه نوع معرفی کردن است، آیا فکر می کنی اینجوری به ولایت فقیه خدمت می کنی؟
از رهبر به یک اشاره از من به سر دویدن؛ این یعنی روحیه انقلابی."

این اصرار عجیب آقای مشایی برای معرفی کردن ولایت فقیه عجیب جای تأمل دارد، اگر کسی قرار است ولایت فقیه را معرفی کند جز این است که با کار خوب و تبعیت محض این کار را انجام دهد؟! جز این است که عملکرد و رفتارش منطبق با اصول باشد؟! آیا مصداق و منظور نظر کسانی که گفتند ولایت فقیه می تواند زن شما را غیاباً طلاق بدهد همین نوع ولایت مداری شما نبود که در برابر اوامر رهبری در مورد عزل و نصب مشایی و مصلحی و امر به پرهیز از تنش زایی و تفرقه افکنی، منجر به مقاومت و تعلل شد؟ آیا بهتر نبود که آقای احمدی نژاد و مشایی طوری ولایت مداری را پاس می داشتند که تلخی چنین مثالی را به جان نخرند؟! و آیا این جمله که از رهبر به یک اشاره از من به سردویدن را بهتر نیست که مثل همان لحن نامه ی آقای احمدی نژاد به رهبری اینطوری اصلاح نمایند که:

از رهبر به یک اشاره، از من به قانون و ماده!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۵۰
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۳۶ ب.ظ

تحلیل دوقطبی بدون مشایی و هاشمی!!

بسم الله الرحمن الرحیم

سیاست دوقطبی سازی انتخاباتی قبل از انتخابات از سوی طرفداران مشایی و هاشمی مستقلاً دنبال می شد یعنی هم طرفداران مشایی و هم طرفداران هاشمی مهمترین علت حضورشان را مقابله با یکدیگر توجیه می کردند. فضای دو قطبی از آنجهت یک امتیاز تلقی می شود که سایر نامزدها و گزینه ها را به راحتی حذف می کند و در یک رقابت دونفره خیلی بهتر می توان سبد رأی را پر نمود.

دوقطبی بودن فضای انتخاباتی اگر چه از سوی هاشمی و مشایی مستقلاً‌ دنبال می شد، اما مواضع یکسان این دو در بکاربردن واژه "انتخابات آزاد"، تضعیف جایگاه رهبری و نهادهای انقلابی از دو جایگاه مجعول پدرانقلاب! و فرزند انقلاب! و حضور همزمان ایشان برای انتخابات و حامیان مشترکی مانند صادق زیبا کلام و شبکه های بیگانه ماهواره ای، شائبه ی هماهنگی برای بروز فضای 2 قطبی توسط هر دو جریان هاشمی و مشایی را تشدید می کرد.

اما اکنون و پس از رد صلاحیت هاشمی و مشایی،‌ ایرنا (خبرگزاری دولت) همچنان با تحلیل های خود سعی در حفظ همان فضای مجعول را دارد. ایرنا در مقاله هایی با عناوین "صحنه‌ای به نفع عالیجناب" و "مدل 2+6 طراحی کیست" سعی می کند آقایان حداد و جلیلی را فاقد کارآیی لازم برای مبارزه با سیاست های هاشمی معرفی کرده و 6 نفر دیگر را عملاً‌ به هاشمی وابسته و دارای قرابت معرفی  کند و این تقابل را طراحی آقای هاشمی برای حذف مشایی می شناسد.

 لطفاً به این سطور از دو مقاله فوق در مورد نامزدهای حاضر انتخاباتی توجه فرمایید:

" همگی آقایان همزمان با مطرح کردن برنامه‌های انتخاباتی خود، علاقه وی‍ژه‌ای به نقد و تخریب دولت دارند و یا در برابر نقدهای وارد شده به دولت از سوی دیگر کاندیداها سکوت می‌کنند. پس انتقاد از عملکرد دولت احمدی‌ن‍ژاد، فصل مشترک همگی نامزدها ست!!!!

هیچ کدام از نامزدهای محترم فعلی و حتی جناب آقای جلیلی که با پشتوانه تمسک به گفتمان دولت!!!! در صحنه انتخابات حضور دارد علاقه‌ای به نقد جریان پر نفوذ و پر طمطراق مخالفان دولت در طی 8 سال گذشته از خود نشان نداده و به هیچ وجه وارد این فضا نمی‌شوند.

 استفاده شجاعانه و حماسی از شاخصه‌های گفتمان انقلاب اسلامی در ادبیات و گفتار 8 نامزد انتخاباتی یا اصلاً وجود ندارد یا به قدری کم رنگ، محافظه کارانه و دیپلمات مآبانه است که با ذات گفتمان انقلاب اسلامی هیچ ارتباطی پیدا نمی‌کند!!!1

هاشمی در عین عدم احراز صلاحیت خود، همچنان بر جایگاه مهم و استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام تکیه زده و نامزد حداکثری مد نظرش را نیز در میدان رقابت حفظ نموده است. ضمن آن که با سکوت و اتخاذ مواضع هوشمندانه در خصوص برخورد شورای نگهبان وجهه خود را بازسازی نموده و همزمان احمدی‌نژادی را که هیچ گزینه‌ای در میدان انتخابات ندارد به مقاومت در برابر تصمیم شورای نگهبان و قانون متهم می‌کند! !!!

آرایش 2+6 نامزدهای یازدهم نشان می‌دهد که این سیاست جنبه عملی به خود گرفته و در میدان رقابت کاندیداها نتیجه 8 به هیچ به نفع هاشمی در حال پیش رفتن است!
... نکته مهم اما اینکه در این میدان جای خالی احمدی‌ن‍ژادی که واقعیت صحنه را افشا کند به شدت احساس می‌شود. اما اگر احمدی‌نژاد نیست خدای او هست که فرمود: “و مکرو و مکرالله و الله خیر الماکرین”  "

در حاشیه تحلیل های ایرنا چند مورد به نظر می رسد که لازم به ذکر است:

  •  من سراغ ندارم آقای سعید جلیلی نسبت به فعالیتهای دولت رفتار سیاه نمایانه  و تخریب گرایانه داشته باشد و حتی به جای نقد مستقیم از برنامه های خود می گوید و در کنار این مسئله البته وارد بحثهای انتقادی به دولت نیز نمی شود. دکتر جلیلی البته از هاشمی و سایر دولتها نیز انتقادهای سیاه نمایانه نمی کند و این به این معنی است که دکتر جلیلی اصولاً از برنامه های خودش می گوید و نمی خواهد با تخریب دیگران برای خودش قبایی بدوزد و این مسئله را از هوادارانش نیز طلب می کند و همین خوی دکتر جلیلی که شبیه رفتار احمدی ن‍ژاد نیست، بر طرفدارانش افزوده است و گویا ایرنا در درک این نقطه قوت دکتر جلیلی که مدت هاست در دولت کمرنگ شده است دچار فهم برعکس شده است و این توقع که آقای جلیلی به جای طرح برنامه های خود، در زمان محدودی که دارد، در برابر انتقادات دیگران به دولت نیز از دولت دفاع کند خودش جای تأمل دارد! و حال این که چه بسا خود آقای جلیلی به برخی از این رفتارها انتقاد داشته باشد.
  •  این که گفتمان جلیلی برگرفته از گفتمان دولت! تلقین شود اشتباه محض است چرا که دولت های آقای احمدی نژاد دارای رویه های متفاوت و متغیری بوده اند، اما این گفتمان انقلاب و امام و رهبر است که شاخص و معیار است و البته آنچه که از نقاط مثبت در دولت نیز هست به فرموده رهبر معظم انقلاب قابل الگوگیریست نه این که گمان شود کل دولت شاخص و معیار باشد!
  •  ایرنا هرگز نمی تواند نقطه ی قوت گفتمان مقاومت را در گفتار و رفتار دکتر جلیلی منکر شود، چرا که مواضع شجاعانه و انقلابی دکتر جلیلی در برابر استکبار بیش از این که به نقل قول از ایشان نیاز داشته باشد با مشاهده مواضع غرب و آمریکا و گروه 5+1 در قبال ایشان قابل مشاهده است. به راستی اگر گفتمان جلیلی شجاعانه و انقلابی نیست و گفتمان مشایی هست، پس چرا شبکه های ماهواره ای از حضور جلیلی و عدم حضور مشایی نگرانند؟!!
  •  ایرنا علت سکوت هاشمی را در نامزد داشتن در عرصه انتخابات می داند در حالی که دولت نماینده ای بین نامزدها ندارد، ضمن پذیرش این مسئله اما باید دانست که دولت نیز اگر می خواست می توانست نامزد داشته باشد،‌ اما دولت تمام سعیش را کرد تا همه را فدای یک نفر و یک تفکر کند در حالی که از رد صلاحیت آن فرد و تفکراتش مطمئن بود.
  •   "نتیجه ی 8-0 بودن انتخابات به نفع هاشمی و به ضرر دولت" چیزی است که در آن غیر منصفانه جلیلی وسایر نامزدها نیز در گروه هاشمی جاسازی شده اند، که این مسئله نیز در راستای بستر سازی برای دوقطبی نمایی فضای انتخابات و توجیهی برای اثبات لزوم بازگرداندن مشایی به عرصه ی انتخابات به عنوان یک مسئله ی قابل دعواست.
  •  آنجا که ایرنا از خلاً افشاگری احمدی نژاد سخن می راند، مشخص است که هنوز نتوانسته است بفهمد که مردم و رهبر معظم انقلاب از فضای افشاگری و تخریب ناراضی هستند و هنوز گمان می کند این سیاست نتیجه می دهد و این اشتباهیست که اگر دولت در این چندساله مرتکب نمی شد اینچنین با مهجوریت مواجه نمی گردید، سیاستی که هنوز به عنوان ابزاری برای گرفتن حکم حکومتی به نفع مشایی، در دستان احمدی نژاد، این دست و آن دست می شود.
  •  این که ایرنا همه ی صحنه را نتیجه ی چینش هاشمی در عرصه انتخابات می داند و برای به هم زدن این صحنه منتظر مکر خدا برای مقابله با هاشمیست!،  بیش از این که هاشمی و حامیان وی را هدف قرار داده باشد، در پی ضربه زدن به انقلاب و ایجاد بهانه برای خروج از مرز قانون تلقی می شود، سیاستی که با فشار و توهین به شورای نگهبان و اصرار برای گرفتن حکم حکومتی از رهبری غیرقابل انکار به نظر می رسد.

مطالب مرتبط:

خبرگزاری دولتی ایرنا، ستاد انتخاباتی مشایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۳۶
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۰۹ ب.ظ

پیام رییس جمهور و حرکت در مسیر پیش بینی شده

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از اطلاعیه ستاد مشایی و واگذاری بحث رد صلاحیتش به نظر رهبری و اختیارات رییس جمهوری در اجرای قانون اساسی،‌ پیام رییس جمهور نیز در راستای انداختن توپ به زمین رهبری تلقی می شود این جمله ی آقای احمدی نژاد در خصوص رد صلاحیت مشایی که "اما ایشان مظلوم واقع شد ولی معتقدم در کشوری که ولایت فقیه وجود دارد حق مظلوم آنهم در این سطح پایمال نخواهد شد" و یا این جمله که "از همه دوستان و عزیزان علاقمند به بنده و مهندس مشایی می خواهم حوصله کرده و صبوری کنند چرا که با وجود مقام معظم رهبری هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد"به این مضمون قابل برداشت است:

اولاً ظلم به مشایی حتمی و در سطح گسترده ای رخ داده است.

ثانیاً ولایت فقیه اگر با صلاحیت مشایی موافقت نکند جایگاهش در کشور زیر سوال است.

ثالثاً آقای مشایی دوستانی دارد که ممکن است در صورت عدم حصول نتیجه ی مطلوب صبر و حوصله شان را از کف بدهند و اکنون فقط به توصیه مشایی و احمدی نژاد صبر کرده اند.

حقیر این سه مورد را در راستای ادامه ی سناریوی 2-3 ساله اخیر در جهت فشار بدون حد، برای تأیید صلاحیت مشایی می دانم و هشیاری مسئولان و مردم را موجب ناکامی نقشه های جریان انحرافی می دانم.

تکمیلی: راستی آقای احمدی نژاد گویا فراموش کرده اند که نظر رهبری روی معاونت ریاست جمهوری مشایی چه بوده است؟! پس چگونه توقعی دارند که رهبری او را حقیقتاً لایق ریاست جمهوری بداند و برای ایشان یک حق بیشتر از سایر رد صلاحیت شده ها قائل شود؟!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۹
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۰ ق.ظ

اطلاعیه آقای مشایی، منطبق با فرضیه پیش بینی شده

بسم الله الرحمن الرحیم

اطلاعیه دفتر انتخابات مشایی در خصوص رد صلاحیت از سوی شورای نگهبان که در سایت دولتی ایرنا منتشر شده است، حاکی از همان فرضیه ایست که قبلاً در مطلب "همه سناریوهای انتخاباتی دولت روی میز است" به آن اشاره کرده بودم. در اطلاعیه آقای مشایی،‌ چهار بند وجود دارد،‌ بند اول این اطلاعیه حاکی از پیگری با تمام قوا از راه های قانونی است و بند آخر نیز درخواست ادامه ی فعالیت ستادهای آقای مشایی در چارچوب قانون و به دور از سوءاستفاده بدخواهان است، اما دو بند دیگر این اطلاعیه بر خلاف دو بند 1 و 4 مسائل را از دو جهت دیگر مطرح می کند،‌ در بند اول این اطلاعیه آمده است که:

2- لذا در همین رابطه از محضر شریف رهبر فرزانه انقلاب اسلامی برای ممانعت از تضییع حقوق اساسی ملت و تبلور حماسه سیاسی استمداد می طلبیم و بر این باوریم که در سایه سار حاکمیت ولی فقیه عادل یا ظلمی روا نخواهد شد یا اگر خطایی هم صورت پذیرد حتما به طریق مقتضی جبران خواهد گردید. 

لذا رسماً توپ را به زمین رهبری انداخته است و در بند سوم نیز خطاب به رییس جمهور گفته است که:

 3- از ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران،جناب آقای دکتر احمدی نژاد نیز در همین رابطه تقاضا داریم با استفاده از جایگاه قانونی خود به عنوان مجری قانون اساسی، نسبت به رفع تضییقات احتمالی اقدام فرمایند.  

که در واقع طبق همان پیش بینی که در ابتدای مطلب از سناریوهای انتخاباتی دولت بیان شده بود محقق گردیده است. لذا علی رغم ظاهر قانونگرایی که در ابتدا و انتهای اطلاعیه آقای مشایی وجود دارد، عملاً مشایی رییس جمهور و رهبری را در تقابل باهم قرار داده است، به نحوی که اگر رهبری عمل دلخواه مشایی را انجام ندهد،‌ احمدی نژاد براساس تکلیف خود این کار را طبق درخواست مشایی انجام دهد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۰۰
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۰۵ ق.ظ

کلامی با استاد انتظامی عزیز

بسم الله الرحمن الرحیم

استاد انتظامی بزرگوار سلام

خواندن توضیحات تان در خصوص همراهی ناخواسته با آقای مشایی در روز ثبت نام شان در ستاد انتخابات کشور حقیقتاً ناراحت کننده بود، این که از شخصیت و اعتبار کسی سوءاستفاده کنند و او را بازیچه ی اهداف سیاسی خود کنند از سوی هیچ طرفی قابل پذیرش و توجیه نیست، هرچند در ظاهر با احترام همراه باشد.

البته این که آقای مشایی شما را در آخرین روز ثبت نام انتخابات و به صورت تصادفی دیده باشند و شما هم بدون این که بدانید آن زمان، آخرین لحظات ثبت نام انتخابات است! و آقایان احمدی نژاد و مشایی به کجا می روند! و تنها به امید وعده ی موافقت با مجوز بنیادتان سوار ماشین شان شده باشید! و ناگاه به خود آمده باشید و خودتان را در میدان فاطمی دیده باشید! اگر چه خیلی شبیه فیلم های هندی درآمده است!، اما لااقل نشانگر یک واقعیت است که شما از مسائل سیاسی و مهم کشورتان اطلاعات چندانی ندارید.

استاد بزرگوار! بهترین و تأثیرترین بازی که از سینمای ایران در ذهنم وجود دارد مربوط به بازی شماست در آن صحنه است که با احساسات تمام از عشقتان به یک دختر پاپتی (روسری آبی ) برای فرزندانتان می گفتید و بدون این که از حرف و سخن مردم بترسید با صداقت سخن گفتید،‌ می بینید! بی خود به شما آقای بازیگر لقب نداده اند،‌ شما مجسمه ی بازیگری و الگوی بازیگران هستید! براستی چگونه می توان تأثیر گذاری شما را بر جامعه ی هنرمندان نادیده گرفت؟! اما با تمام این، جناب استاد! آیا شما احساس نمی کنید که آگاهی تان در مسائل سیاسی اینقدر ضعیف است که جریان های سیاسی از محبوبیت شما سوءاستفاده می کنند؟! آیا هرجایی که شلوغ بود و تعداد زیادی از شما مطالبه ای اغواگرانه داشتند شما باید همراه شوید؟! جناب استاد! حقیقتاً شناخت جریان های سیاسی حتی برای بسیاری از سیاسیون دشوار است و با آن که نمی توان عدم شناخت و اشتباه را در تشخیص جریان های سیاسی را از سوی هنرمندانی مانند شما نکوهش کرد، اما آیا بهتر نیست در مسائلی که شناخت لازم ندارید با احتیاط گام نهید؟! آیا هرجایی که شما را با احترام و تکریم صداکردند باید بروید و همراهی کنید؟!

نگاشتن این سطور برایم سخت است چرا که شما در عرصه ی هنر کشورمان به حقیقت یک الگو به شما می روید، ولی آیا شما و امثال شما می توانید به خودتان حق بدهید که با چنین جایگاهی به اشتباه با جریانات سیاسی فریبکارانه همراه شوید؟!! آیا همراهی شما با این جریان ها جز برای این است که از جایگاه شما سوءاستفاده کنند؟! آیا همانطوری که شما را با فریب همراه خود می کنند، می دانید شما هم خیل افرادی را همراه خود به همان سمت می کشانید؟!

استاد بزرگوار! یادتان هست که 4 سال پیش، دروغ برخی را که خودشان را دوست هنر و مردم معرفی می کردند را باور کردید؟! یادتان هست که چه عکسها و نوشته ها و مقالاتی از شما در حمایت از آن جریان علم شد؟! شاید تحلیل سیاسی و اثبات اشتباه بودن آن تلاش هایی که به گمان خودتان در راستای خدمت به کشور انجام می دادید اشتباه بود ولی اینک فقط کافیست ببینید که همان ها که این انقلاب و حکومت را متقلب معرفی می کردند، برای انتخاباتی دیگر در همین نظام به رقابت روی آورده اند و به دنبال کسب صلاحیت از همان مراجع هستند که آنها را نامشروع می دانستند! آیا هنوز خیل اصلاح طلبان و حتی حامیان رسانه ای شان که ایشان را تشویق به حضور در انتخابات می کنند برای شما قابل تأمل نیست؟!!

استاد بزرگوار! ای کاش همانطوری که از همراهی ناخواسته تان با جریان انحرافی گفتید،‌ همانگونه نیز از دلایل همراهی تان با کسانی که به اشتباه صادقشان دانستید می گفتید، اگر چه غبار فتنه جایش را به شفافیت داده و نیازی به توضیح ندارد! استاد بزرگوار! آیا همیشه روزگار اینقدر فرصت برای درک اشتباه به انسان می دهد؟! براستی اگر شما فرصتی برای تبرایتان از جریان انحراف پیدا نمی کردید آیا اسمتان برای همیشه در این جریان ثبت نمی شد؟! آیا عمر و روزگار همیشه فرصت و شفافیت لازم را برای درک و  توضیح رفتارها به انسان می دهد؟! البته دعا می کنم که لااقل به ما و شما همیشه چنین فرصت حیاتی داده شود.

‌استاد انتظامی عزیز! شأن هنر بالاتر از شخصیت انسان نیست،‌ شخصیت شما بیش از هنرتان برای ما ارزش دارد که شما بخواهید آن را برای گرفتن یک مجوز یا حتی به زعم خودتان ارتقای هنر (که هرچند حقتان هم هست)،‌ زیرپا بگذارید، شما متعلق به یک گروه و یا قشر خاص نیستید! شما به همه ایرانیان تعلق دارید که با آثارتان زندگی کرده اند. استاد بزرگوار! در میدان سیاست یک آن که حواست پرت باشد در ستاد انتخاباتی مشایی یا موسوی یا روی آنتن bbc  و voa هستید و چه بسا تا فهمیدن و توضیح دادن ابهامات،‌ همه چیز خیلی زود، دیر شده باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۰۵
سیاوش آقاجانی