انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۷۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتخابات» ثبت شده است

يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۷ ب.ظ

سایه ی دیکتاتوری در سالگرد دموکراسی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

81198756-5756668

امروز جشن انتخاباتی دولت (موسوم به امید و انتظار) محقق گردید و متأسفانه همانطوری که در مطلب قبلی در این خصوص عرض کرده بودم، این جشن با سخنرانی جناب روحانی، همچنان در راستای افزایش تنش ها و اختلافات انجام شد، امروز نیز سخنرانی جناب روحانی همچون چند بار گذشته نکاتی داشت که ضمن بیان اصل جملات در خصوص آنها مطلب زیر تقدیم می گردد:

جناب روحانی: اگر امروز قدرتمندانه در جهان حرکت می‌کنیم برای این است که همه می‌دانند این دولت برآمده از رأی ملتی است که همه از تاریخ آن باعظمت یاد می‌کنند… اولین راهی که این ملت در انتخابات پارسال برگزید و انتخاب کرد راه اعتدال و میانه روی بود، این راه بازگشت ناپذیر خواهد بود… ما به همه آنهایی که راه و سخنی را برگزیده‌اند که با انتخاب مردم در تضاد است، اعلام می‌کنیم مردم برای همیشه اعلام کرده‌اند که خشونت و افراطی‌گری را قبول نداریم و اعلام داشتند که یک دولت یک ملت و یک حکومت دارند.

جناب روحانی در سخنرانی امروز خود نیز به سان چندبار گذشته، طوری صحبت کردند که گویا تنها انتخابات مقبول و مشروع این نظام، انتخاب ایشان بوده است و انتخابات های گذشته فاقد مشروعیت بوده اند، طوری صحبت کردند که گویا ایشان بیشترین آرای تاریخ انتخابات های کشور را حائز شده است! و در همین خلال نیز بارها گفتند که مردم تا ابد و دیگر نخواهند گذاشت افراطیون و خشونت طلبان به صحنه بازگردند که این قاطعیت و تکرار اگر به معنی دیکتاتوری و به قول خودشانی ها سوء قصد برای انتخابات بعدی تلقی نشود، یقیناً به کبر و خودپرستی، توهم محبوبیت، خصومت با رقبا و قائل نبودن حق انتخاب برای مردم تأویل خواهد شد.

جناب روحانی: آنچه به شما وعده داده شده این دولت به عنوان وظیفه آن را دنبال می‌کند (آزادی سران فتنه)، اما از دیرباز به ما یاد داده‌اند: الامور مرهونة باوقاتها.

امروز جناب روحانی بارها و بارها خودش را به شعارهای انتخاباتی اش پایبند نشان داد و اوج این پایبندی را زمانی بیان کرد که عده ای که یقیناً مثل سایرین با دعوت به آنجا آمده بودند، آزادی سران فتنه را شعار دادند و البته جناب روحانی با ذکر حدیثی این مسئله را به وقتش موکول دانستند! ولی به راستی آیا جناب روحانی اصلاً حق داشته است که چنین تعهدی بنماید و یا حق دارد که خودش را به تعهدی که غیرقانونی و در حوزه ی اختیارات قوه ی دیگر است متعهد بداند؟!

جناب روحانی: مردم در خرداد پارسال اعلام کرده اند یک ملت، یک دولت و یک حکومت، مردمی که در همه صحنه ها اعلام کرده اند، هیچ گروهی و هیچ جناحی حق ندارد انقلاب را به نام خود مصادره کند. هیچ جناح و گروهی حق ندارد دفاع مقدس را به نفع جناح خود مصادره کند، هیچ جناح و گروهی حق ندارد رهبری نظام رابرای خود مصادره کند، کشور، قانون اساسی، رهبری، منافع ملی ، آینده کشور مربوط به همه ملت است، همه اقوام، همه مذاهب.

به راستی آیا مقام معظم رهبری خودشان جلوی سوءاستفاده از ایشان و یا تحریف مواضع ایشان را نمی گیرند؟! آیا بارها به محض کوچکترین سوءاستفاده ای از سخنان ایشان شخصاً و یا از طریق دفترشان موضع گیری نکرده اند؟! و یا نکند منظور رهبری این است که به سخنان رهبری و یا آرمان های دفاع مقدس و انقلاب و … استناد نشود؟! مگر می شود در برابر پایمال شدن خون شهدا به بهانه ی این که شهدا به همه تعلق دارند سکوت کرد؟! ویا در جایی که صراحتاً در برابر مواضع رهبری می ایستند کسی به مواضع رهبری استناد نکند که چنن رهبری مربوط به همه است؟!! مثلاً وقتی نظرات جناب روحانی در بحث دولت دینی و دین دولتی با نظرات رهبری مخالف است کسی نظرات رهبری را بیان نکند که رهبری به همه تعلق دارد؟! اصلاً مگر کسی جلوی بقیه را گرفته است که به آرمان ها و اصول امام و رهبری و انقلاب استناد کنند؟! و یا مگر برخی از دوستان جناب روحانی که با خاطره، خواب و داستان، امام خمینی را که دستش از دنیا کوتاه است را به نام خودشان مصادره نکرده و نمی کنند؟! چگونه است که برای این دوستان کسی گلایه ای ندارد ولی در مورد استناد به نظرات مستند امام و رهبری فریادها به هوا بلند می شود؟!

جناب روحانی: اگر کسی خوشش می آید یا بدش می آید این دولت معتقد است کشور از آن مردم است و همه کار را مردم باید انجام دهند؛ در اقتصاد، فرهنگ ، سیاست داخلی، سیاست خارجی و امنیت، و دولت همواره حامی است و دولت مجری خواست و اراده شماست؛ دولت اجرا کننده است در برابر خواست ملی است؛ دولت سیطره بر خواست ملی ندارد بلکه خواست ملی بر دولت سیطره خواهد داشت.

آیا می توان تنها زمانی به رأی مردم احترام گذاشت که به فرد مورد علاقه مان رأی داده اند؟! آیا این نگرش همان باعث و بانی فتنه ۸۸ نشد؟! آیا این نگرش نبود که باعث شد رأی دهندگان به احمدی نژاد بی سواد، مزدور، گدا و … معرفی شوند؟! و رأی دهندگان به روحانی انسان های صاحبان عقلانیت؟! آیا بهتر نیست که جناب روحانی برخلاف جناب هاشمی به خواست مردم خالصاً احترام بگذارد و نفسانیت های خویش را برای پذیرش یا رد آن ها بکار نگیرد؟! متأسفانه جناب روحانی توجه ندارند که بخشی از همان مردمی که به خاتمی و شعارهای پلورالیزم و سکولاریزم و … رأی داده بودند از اصلاحات رویگرداندند و به احمدی نژاد وشعارهای عدالت طلبانه و دین مدارانه وی رأی دادند و بخش زیادی از همان مردم با دیدن حاشیه سازی ها و سوءمدیریت های ۲ سال آخر احمدی نژاد از او و نگاهش رویگرداندند و به همین شکل اگر جناب روحانی نیز دچار تنش آفرینی و توهین به منتقدان و تحقیر اقلیت بپردازد به راحتی از ایشان نیز روی خواهند گرداند و به همین دلیل بهتر است جناب روحانی نیز آن توصیه ی همیشه تازه ی رهبری که به تمام دولتها می کردند تا قدر فرصت ها را بدانند و مغتنم بشمارند را به ذهن بسپارند تا گمان نکنند که فرصت ۴ ساله یا حداکثر ۸ ساله ی ریاست جمهوری همیشگی است، بهتر است جناب روحانی نیز از درسی که مردم به خاتمی و احمدی نژاد دادند غفلت نکنند و گمان نکنند که با هر رفتار و گفتار و منشی مردم تا ابد با ایشان عقد اخوت می بندند.

یکی از مواردی که متأسفانه در برخوردهای جناب خاتمی و ۲ سال اخیر جناب احمدی نژاد شاهد بودیم تکیه بر آرای مردمی جهت امتیاز گیری بود، متأسفانه جناب روحانی رأی کمتر از ۵۱ درصدی خویش را وسیله ی امتیاز گیری و چانه زنی قرار داده است تا با این امتیاز بتواند مواضع سیاسی و فرهنگی دلخواهش (مانند بحث اصرار بر مذاکرات و منفک دانستن دولت از ورود به مسائل دینی) را که بعضاً با آرمان های کلی نظام و انقلاب نیز همراه نیست را به پیش برد، سیاستی که جناب خاتمی برای ولنگاری های سیاسی و فرهنگی وزرای چون مهاجرانی ااش و جناب احمدی نژاد نیز برای گرفتن صلاحیت مشایی و به حاشیه راندن سایر قوا و نهادهای انقلابی دنبال کردند و البته در نهایت نیز با کاهش محبوبیت از سوی همان مردمی که به ایشان رأی داده بودند مواجه شدند؛ ای کاش جناب روحانی قبل از این که دیر شود درک می کرد که مردم ما فرق صیانت از آرا، متعهد بودن به نظر مردم و زورگویی و دیکتاتوری به بهانه ی آرا را در این سال ها به خوبی تشخیص می دهند، تجربه ای که با مشاهده ی تلاش برای امتیازگیری های افرادی مانند بنی صدر در برابر امام خمینی، موسوی در برابر رئیس جمهور وقت، هاشمی در برابر امام و خاتمی و احمدی نژاد در برابر مقام معظم رهبری به دست آمده است به راحتی از یاد مردم نخواهد رفت.

بحث دیگری که در این سخنان نهفته است اشتباه دولت در ارتباط دادن مکنونات ذهنی جناب روحانی به خواسته های مردم است، بخش زیادی از شعارهای جناب روحانی کلیاتی مانند کلید و اعتدال بود و حل مشکلات و بلد بودن راه کارها بود که مردم به این اصطلاحات رأی دادند تا مشکلات کشورشان حل شود و یقیناً هرگز منظورشان این نبوده که مشکلات، تنش ها، اختلافات، رانت ها و وابستگی ها بیشتر شود.

جناب روحانی: به امام زمان می‌گوییم که مسیر ظهورش را هموار می‌سازیم و می‌گوییم که مهدی جان از خرداد سال گذشته ملت ما به دست توانمندش خرافه‌ها را زدود…ملت ما سال گذشته به مولایش و امامش در انتخابات سرفرود آورد و در برابر خرافه گرایان از او ، از امام عصر عذرخواهی کرد…ما منتظر روزی هستیم که امام عصر (عج) بیاید و افراط‌ها را برای همیشه پایان دهد.

مقارن شدن عید نیمه شعبان با جشن انتخاباتی جناب روحانی باعث شد ایشان بارها از امام زمان نیز یادکنند اما متأسفانه ایشان همین مسئله را ابزار سیاسی قرار دادند تا پیام ۲۴ خرداد را آری به امام زمان و نه به خرافاتی ها!! اعلام کنند، سخنان جناب روحانی دراین خصوص طوری بود که گویا آنهایی که به جناب روحانی رأی نداده اند به امام زمان (عج) خیانت کرده اند! که می توان پرده برداری از این برچسب را عیدی نیمه شعبانی جناب روحانی به مخالفان و منتقدان دانست. بحث دیگری که وجود دارد این است که اگر چه رأی اکثریت قانونی است اما تاریخ و سیره ی ائمه ی اطهار نشان داده است که نه در اکثریت بودن دلیلی بر حقانیت است و نه در اقلیت بودن بهانه ی خوبی برای بی تفاوتی و کنار کشیدن و منکوب شدن.

جناب روحانی: چرا یک گروه افراطی با مردم این چنین می‌کنند؟ و من امیدوارم که فیلم‌هایش را ندیده باشید که دیروز در موصل و پیش از آن در حلب چه جنایت‌هایی کردند و متأسفانه خود را مسلمان نیز نامیده‌اند….رئیس‌جمهور با بیان اینکه من دچار حیرتم که برخی چطور با تئوری‌های غلط خود بذر خشونت را در افکار جامعه می‌پاشند، اظهار داشت: چرا برخی کاری می‌کنند که وحدت جای خود را به نفاق بدهد؟ مگر از نفاق و اختلاف چه سودی برده‌اند که می‌خواهند به راه گذشته برگردند.

جناب روحانی با اشاره به وقایعی که در کشورهای منطقه در حال وقوع است نتیجه گرفتند که برای وحدت در کشور باید افراطیون را کنترل کرد، افراطیونی که همگان می دانند به زعم جناب روحانی منتقدان وی هستند و همه ی این ها در حالی است که در این کشور تاکنون افراطی بالاتر از فتنه ۸۸ رخ نداده است، فتنه ای که امنیت، اقتصاد و عزت کشور تحت الشعاع آن قرار گرفت تا شاید اقلیت بتوانند علیه اکثریت کودتا نمایند و امروز چگونه است که اقلیتِ منتقد، آبرو و حیثیت شان برچوب حراج است، ولی سران فتنه و یاران شان که درکسب آرای مردم در اقلیت بودند محترمند؟! چگونه است که آمریکا و غرب که خون ملت های جهان را در شیشه کرده اند محترم شمرده می شوند و منتقدان داخلی که دولت را به رعایت شرع و قانون در خصوص فرهنگ و دین دعوت می کنند و یا به لحاظ فنی به توافق ژنو انتقاداتی دارند به صورت غیرمحترمانه برچسب باران می گردند! به راستی چرا اصلاحاتی هایی که غالباً در فتنه علیه نظام موضع گرفتند و در برابر رأی اکثریت ایستادند، باید در دولت پست های کلیدی داشته باشند ولی انقلابیونی که زمان انتخاب خاتمی و روحانی به جز تبریک و احترام چیزی حواله ی رقیب نکردند به بی احترامی به رأی اکثریت متهم شوند؟!

جناب روحانی: پارسال ملت ما همان ملتی که ماهها قبل ناامیدی سراسر جامعه را فرا گرفته بود و بسیاری از مردم می گفتند مگر انتخابات هم تاثیری دارد؟ فایده ای دارد؟ حتی به من می گفتند چرا به صحنه آمدی و ثبت نام کردی و از این شهر به آن شهر می روی؟ مگر کشور را نمی شناسی و مگر نمی دانی مکانیزم صندوق رای چگونه است؟ اما شور مردم، نشاط مردم، حضور مردم و آن سخن تاریخی رهبر که گفت صندوق رای حق الناس است و گفت حتی آنهایی که به نظام علاقه ندارند به خاطر کشورشان و ایرانشان پای صندوق رای بشتابند آنچنان فضایی در کشور ایجاد شد که روزهای خرداد گویی خرداد دیگری است؛ گویی روزهای نشاط و امید در کنار صندوق آرا آمده است. 

این چندمین بار است که آقای روحانی و دوستانشان از دعوت رهبری به حضور در انتخابات که در تمام انتخابات های گذشته انجام می شده است یک نتیجه ی مجعول می گیرند، متأسفانه جناب روحانی طوری وانمود می کنند که گویا تا قبل از انتخابِ جناب روحانی، مردم کل اعتمادشان به انتخابات و امیدشان به نظام را به صورت کامل از دست داده بودند و دعوت رهبری به حضور در انتخابات به مثابه ی پذیرش و اقرار به اتهام تقلب انتخاباتی و تعهدی برای عدم تکرار آن بوده است!! و حال این که این اتهامات تنها در یک جهت صورت می گیرد تا ضمن این که نامزدی خود و جناب هاشمی را به دلیل تعهد رهبری حواله دهند (نه به علم بر عدم تقلب در انتخابات) بلکه گناه بسیار بزرگ فتنه را از پرونده ی سران فتنه، جناب هاشمی و آقازادگانشان پاک کنند و حال این که دعوت رهبری به حضور در انتخابات همیشگی و از تمامی آحاد ملت انجام می شد، چرا که ایشان همواره به میزان مشارکت مردم در انتخابات بیش از سایر عوامل اهمیت داده اند.

جناب روحانی: مگر ما چه گفته‌ایم که برخی برآشفته‌اند؟ گفت: ما فقط گفتیم فرهنگ از آن مردم است و مردم باید برای تعالی آن گام بردارند؛ فرهنگ یعنی آنچه با آن زندگی می‌کنیم… مگر بناست کسی فرهنگ را در کپسول کرده و با نسخه آن را از داروخانه دریافت کند، گویی عده‌ای هنوز در عصر حجر زندگی می‌کنند.

در هفته ی اخیر بحث داغی توسط جناب روحانی مطرح شد که در آن دولت را از ورود به مباحث دینی مبرا و منفک دانستند و در پاسخ به انتقاداتی که درخصوص مسائل فرهنگی و مذهبی به دولت وارد می شد گفته بود نمی توان دولت را بهشتی کرد که در پاسخ، بسیاری از علما مانند آیت الله مصباح و آیت الله مکارم شیرازی و …. به شدت با این مواضع مخالفت کردند و از نقش و تکلیف دولت به اعتلای فرهنگ دین داری به عنوان یک رسالت الهی یاد کردند و این که جناب روحانی به همین سادگی در پاسخ به انتقاد فنی ایشان به توهین متوسل می شود جای نگرانی زیادی دارد.

جناب روحانی: پیام ۲۴ خرداد برای همه مردم ایران پیام وفاق، وفاداری و محبت است!… رئیس جمهور به عنوان خادم همه مردم خواهد بود و دولت نیز دولت همه مردم است و در برابر همه موافقان، حامیان، منتقدان و حتی مخالفان سر فرود می‌آوریم … دولت و حامیان واقعی آن گرچه گروهی با زبان تکریم با ما سخن نگویند اما پاسخ ما به آنها با زبان کرامت و ادب خواهد بود…ما برای صلح‌، آشتی و برادری در کنار هم جمع شدیم و امروز روز وحدت بوده و روز شکاف و فاصله نیست … امروز روز برچسب زدن به یکدیگر نیست بلکه روز چسبندگی بیشتر مردم جامعه است …

در میان انبوه توهین های جناب روحانی به کسانی که به ایشان رأی نداده اند و یا به ایشان انتقاد داشته اند و کسانی که به دولت قبل رأی دادند و … جناب روحانی بر اهمیت وحدت، محبت، وفاداری، انتقادپذیری و …. نیز یاد کردند ولی از آنجا که این مفاهیم به شدت با سخنان تنش زای ایشان در تضاد هستند به نظر می رسد چندان قابل باور و اعتنا نباشند.

سخنرانی امروز رئیس جمهور خود شاهدیست بر ادعایی که در دو مطلب اخیرم در این خصوص بیان نمودم، چرا که دولت عامداً به دنبال این است که با با تنش آفرینی و دوقطبی سازی فضا را برای بازگرداندن و تثبیت محبوبیت و امتیازگیری و توجیه ناکامی ها آماده نماید، فضایی که برای به وجود آمدن آن، شدیداً به عصبانی شدن منتقدان نیاز است و البته میزان پشتکار، استدلال، آرامش و ادب منتقدان می تواند باعث خنثی سازی این ترفند گردد.

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۲۷
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۲۱ ب.ظ

پیرامون مصاحبه انتخاباتی دکتر حداد با نشریه مثلث

بسم الله الرحمن الرحیم


آقای دکتر حداد عادل از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری 92 بودند که به دعوت دکتر ولایتی به همراه دکتر قالیباف  ائتلافی را به عنوان 2+1 تشکیل داند تا در نهایت تنها یکی از ایشان در صحنه باقی بماند و 2 نفر دیگر او را یاری کنند که البته این مسئله همانطوری که استاد مصباح پیش بینی کرده بودند هرگز محقق نگردید و در نهایت جز شخص دکتر حداد کسی از این ائتلاف کناره گیری نکرد و البته همان موقع طی مطلبی با عنوان "ایثار حداد و بی اخلاقی ولایتی و قالیباف" از ایشان تقدیر کردم، لیکن اخیراً آقای دکتر حداد عادل مصاحبه ای با نشریه مثلث داشته اند که بخش هایی از آن که به بحث انتخابات 92، مسائل ائتلاف 2+1 و جبهه پایداری معطوف بود که بخش هایی از این مصاحبه و نقد کوتاهی بر آن را تقدیم تان می نمایم:

..من یا باید به نفع آقای قالیباف کنار می‌رفتم که در زمان انصراف من رای او در نظرسنجی بالاتر از آقای ولایتی بود یا به نفع آقای جلیلی کنار می‌رفتم که جمع زیادی از جوانان انقلابی و حزب‌اللهی طرفدار او بودند. من نمی‌خواستم با این موضع‌گیری، اختلاف و دوگانگی در داخل حوزه اصولگرایان را تشدید کنم چراکه شاهد بودم که در ماه‌های قبل از رأی‌گیری جماعتی که در ابتدا دنبال آقای لنکرانی بودند و بعد از انصراف ایشان به دنبال آقای جلیلی رفتند بیشترین انتقاد را نسبت به آقای قالیباف وارد می‌کردند و  اصلا کار ما طوری شده بود که در جلسات سخنرانی برای انتخابات، باید وقتمان صرف پاسخگویی به شبهات طرفداران پایداری می‌شد که بر خود اصولگرایان وارد می‌کردند.

نظرسنجی‌ها تا دو هفته قبل از انتخابات با نتیجه ای که به دست آمد به کلی متفاوت بود. تنها در هفته آخر بود که می‌شد احتمال داد آقای روحانی پیروز می‌شود.  در هفته آخر که بعد از مناظره‌ها بود، نظرسنجی روند متفاوتی نسبت به قبل پیدا کرد.....به نظرم با توجه به بالاتر بودن رای آقای قالیباف این اقدام معقولی بود؛ کما اینکه نتیجه انتخابات هم چنین نگاهی را اثبات کرد، اما متاسفانه تلاش‌های من به نتیجه نرسید. تنها من هم نبودم که برای چنین کاری تلاش می‌کردم. افراد دیگری هم بودند که فعال بودند اما یک جریان مقابلی هم بود که این کناره‌گیری‌ها صورت نگیرد، بعدها هم در اخبار خواندید که برخی افراد از افراد دیگری تشکر کردند و از آنها نام بردند که اینها باعث شدند فلان فرد در ائتلاف کناره‌گیری نکند و آقای روحانی پیروز شود.... یعنی در داخل خود ما، در عالم سیاست مشخص شد که دست هایی در کار بود که اختلاف و تفرقه میان اصولگرایان را تا روز انتخابات نگه دارد. اینها واقعیت‌هایی است که من به اشاره از آنها می‌گذرم و شما و خوانندگان‌تان از آنها خبر دارید.

امروز هیچ اصولگرایی نیست که منکر ضرورت وحدت باشد؛ رهبری کسانی را که دم از تکلیف محض می‌زدند، نصیحت کرد که «تکلیف‌گرایی با واقع‌بینی منافات ندارد.» این عبارت بسیار حکیمانه و ملایمی بود، امیدوارم آنها توجه کرده باشند که باید این دو را در کنار هم در نظر بگیرند. بنابراین سراغ هر کسی که بروید، به ضرورت وحدت و ائتلاف، اعتراف می‌کند؛ اما مساله مهم این است که چه ساز و کاری و چه الگویی برای ائتلاف طراحی شود. دستورکار امروز اصولگرایان برای انتخابات بعدی، یافتن الگویی برای وحدت و ائتلاف است.

در سخنان جناب آقای دکتر حداد عادل، 2 تناقض بزرگ وجود دارد، از یک سو از عدم وحدت اصولگرایان و تشکیل ندادن ائتلاف جمعی گلایه می کند و حتی شبهات و سؤالاتی که توسط حامیان جبهه پایداری پرسیده می شد را عامل تضعیف جبهه اصولگرایی معرفی می کند و از سوی دیگر در داخل اصولگرایان یک جریان خاص را معرفی می کند که عمداً به دنبال تضعیف اصولگرایان بودند و در این خصوص نیز به اظهارات بعد از انتخابات برخی افراد اشاره می کنند که البته این تناقض خودش بهترین پاسخ به اظهارات دکتر حداد است.

آقای دکتر حداد عادل و بسیاری از منتقدان جبهه پایداری توجه نمی کنند که اگر جریان اصولگرای سنتی حاضر به قبول و درک استحاله ی بسیاری از اعضای خود بودند، هرگز جبهه ای به نام پایداری تشکیل نمی شد، متأسفانه عملکرد افرادی مانند علی لاریجانی، ناطق نوری، باهنر و خیلی از افرادی که سال ها از ایشان به عنوان اصولگرایان اصیل یاد می شد به مرور دچار تحولات عمیقی شدند و مواضع و رفتارها و گفتارهای شان بیش از این که به اصولِ انقلاب نزدیک باشد به گفتمان های متفرقه یا مقابل مانند اعتدال و اصلاحات قریب شد و این قرابت تا حدی بود که بعضاً اثبات شد حتی در خلوت و جلوت هماهنگی های نیز وجود داشته و حتی توقعات سرلیستی و همکاری مستقیم نیز ایجاد شده است.

آقای حداد عادل و بسیاری از دوستانی که به درستی به اهمیت وحدت در اصولگرایان اذعان دارند، بعضاً مصداق های اصولگرایی را فراموش کرده و افرادی را محور ائتلاف و وحدت قرار می دهند که از گفتمان اصولگرایی فرسنگ ها فاصله گرفته اند، حرفی که جبهه پایداری می زند این است که نمی توان افرادی را که در اصول حیاتی مانند ولایت مداری، استکبار ستیزی، ساده زیستی و ... بارها دچار لغزش های غیرقابل اغماض شده اند را به عنوان محور ائتلاف قرار داد وگرنه جبهه پایداری که حتی در معرفی نامزد اهمیتی به عضویت افراد در جبهه پایداری نمی دهند چرا باید نسبت به وحدت کردن با دیگران مقاومت نشان دهند، و اتفاقاً در فرصتهایی مثل تشکیل ائتلاف برای انتخابات مجلس (موسوم به7+8) تشکیل شده بود نیز حاضر به فعالیت بودند ولی شرط شان عدم حضور برخی از همین عناصر محول الحال بود. متأسفانه آقای حداد عادل و دوستان شان تشکیل یک ائتلاف پرشمارتر که به لحاظ اعضای محوری و گفتمانی دچار ضعف های ریشه ای هستند را بر یک ائتلاف کم شمار که گفتمانی اصیل و انقلابی دارد ترجیح دادند و البته همانطوری که در سخنان فوق آشکار است در جایی نیز به تناقض رسیدند و نمی دانستند به تعهدات ائتلافی عمل کنند و یا به تعهدات انقلابی و اخلاقی! و البته جناب حداد عادل به بینابین این دو عمل کردند و صادقانه و خیرخواهانه از انتخابات به نفع اصولگرایان کنار کشیدند.

اگر چه آقای حداد تلویحاً به نقش دکتر ولایتی در تشکیل یک ائتلاف هدفمند  که مطابق پیش بینی استاد مصباح نیز هرگز محقق نشد، اشاره دارند اما ایشان تنها به بخشی از نقش دکتر ولایتی اشاره کردند و نقش بسیار مهم دکتر ولایت صرف تشکیل ائتلاف نبود، آقای ولایتی در مناظره ی حساس بین نامزدها، در  سیمای یک اصولگرا و به عنوان یکی از نمایندگان این گفتمان به گفتمان انقلاب و مقاومت تاخت و هرآنچه که روحانی نمی بایست می گفت را بر زبان راند تا گفتمان مذاکره به جای گفتمان مقاومت انتخاب شود، اگر چه دکتر حداد عادل این بحث را مطرح نمی کنند ولی اذعان دارند که هفته ی آخر و پس از آخرین مناظره تمام نظرسنجی ها سمت و سوی جدیدی پیدا کردند، توجه به نظرسنجی های تا آن زمان نشان می داد که دکتر جلیلی و دکتر قالیباف به مرحله ی دوم انتخابات می رسند ولی نقش دکتر ولایتی در تضیع گفتمان اصولگرایی باعث شد تا در نهایت جبهه اصولگرایی با شکست مواجه شود، البته تلاش مجاهدانه جناب حداد در همان مناظره در جهت خنثی کردن ادعاهای دکتر ولایتی هرگز از ذهنمان پاک نمی شود.

فراز انتهایی که به آن می پردازم بحثی است که در آن به استناد سخنان رهبر معظم انقلاب، استاد مصباح و جبهه پایداری را منظور رهبری معرفی می کنند و ایشان را به دلیل عدم درک درست از تکلیف گرایی مورد شماطت قرار می دهند و حال این که حقیر در همان مقطع که سخنرانی مقام معظم رهبری صورت گرفت طی مطلبی با عنوان "آیا مشی استاد مصباح برخلاف کلام رهبریست؟!" به آن مسئله پرداختم و البته نظرات شخص استاد مصباح در این خصوص با عنوان "ما مکلفیم به وظیفه؛ نه نتیجه» یعنی چه؟"، انطباق کامل نظر ایشان را با بیانات مقام معظم رهبری نشان می دهد.

نتیجه: اکنون که فضای انتخاباتی تمام شده است و آنچه اهمیت دارد درس گرفتن از انتخابات 92 است، ای کاش اصولگرایان راستینی مانند آیت الله مهدوی کنی و دکتر حداد عادل که از پرچمداران وحدت و ائتلاف بین اصولگرایان هستند، به حضور عوامل استحاله شده و نفوذی بیش از این حساس باشند و راه وحدت بین تمام اصولگرایان حقیقیی که به دنبال اصول انقلاب هستند، را باز بگذارند.

مطلب مرتبط:
عملکرد ناطق و ولایتی، مؤید لزوم باز تعریف اصولگرایی
آیا مشی استاد مصباح برخلاف کلام رهبریست؟!
ایثار حداد و بی اخلاقی ولایتی و قالیباف
شعارهای غلط دکتر ولایتی
سخنان جدید و قابل تأمل دکتر ولایتی+تحلیل 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۲۱
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۴۹ ب.ظ

علت هجمه ها به نظام انتخاباتی چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم


نگاهی به سوابق انتقادات و ایرادات بدخواهان داخلی و خارجی در ایران و بسیاری از کشورها نشان می دهد که یکی از ایرادات بسیار معمول و مکرری که به حکومت ها وارد می شود، بحث نظام انتخابات آنهاست. ایراد به نظام های انتخاباتی از غرزدن های معمولی شروع می شود و با گسترش آن، به تدریج نظام حکومتی یک کشور را همانند آنچه که در کودتاهای رنگین مختلف شاهدیدم، با مخدوش دانستن مشروعیت و مقبولیت آن، زیرسؤال می برند، اگر چه بهبود و ارتقای هر سیستمی مطلوب و چه بسا وظیفه است، اما باید بین حرکاتی که در جهت اصلاح امور صورت می گیرند با هجمه هایی که از اساس به دنبال ضربه زدن و ایجاد خدشه هستند تفاوت قائل شد.

وقتی به مشروعیت و مقبولیت یک نظام حکومتی خدشه ای وارد نباشد، سخت ترین ضربات خارجی و خشن ترین آشوب های داخلی نیز نمی توانند پایه های آن حکومت را بلرزانند و اگر کودتایی نیز رخ دهد، خیلی سریع با دخالت مردم به شکست خواهد انجامید و به همین دلیل دولتهای مداخله جو و فتنه گری که قصد اعمال فشار و تغییر حکومت های غیردلخواه خود را دارند ابتدا طرحی برای خدشه وارد کردن به مشروعیت و مقبولیت حکومت های مد نظر خود تدوین می کنند.

نظام هایی که در آنها گزینش مسئولان و تدوین قوانین براساس انتخاب مردم صورت می گیرد، دارای مشروعیت و مقبولیت سیاسی و مردمی هستند و به همین دلیل، خودِ انتخابات، بالاترین مانع در رفرم و کودتا محسوب می شود و برای زیرسؤال بردن انتخابات یک کشور باید یک پروژه میان مدت را کلید زد تا در بینابین یک انتخاباتِ حساس، رسماً از آن بسترسازی ها برای زیرسؤال بردن انتخابات و به تبع آن مخدوش کردن مشروعیت و مقبولیت حکومت و سپس رفرم و کودتا استفاده گردد.

در نظام جمهوری اسلامی ایران که نوع حکومت، قانون اساسی، نمایندگان مجلس خبرگان، شخص رییس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و نمایندگان شوراهای اسلامی همگی با رأی مستقیم مردم انتخاب شده و می شوند و به همین شکل، شخص ولی فقیه و هیأت دولت و رؤوسای قوای مقننه و قضاییه به صورت غیرمستقیم با رأی مردم شناخته و یا منصوب می گردند، ولی از آنجا که بدخواهان این نظام به دنبال تشکیک در مشروعیت و مقبولیت انقلاب هستند، به ناچار همین ساختارِ برخواسته از رأی مردم را با برخی شهات مورد هجمه قرار می دهند که 3 مورد در میان این شبهات از همه شایعترند که مختصراً به همراه پاسخ تقدیم می گردد:

1- یکی از شبهات رایج این است که با توجه به وجود نظارت استصوابی در انتخابات من جمله در بحث تأیید صلاحیت نامزدها، ادعا می شود که: همگان در بحث نامزد شدن آزاد نیستند، در حالی که اولاً هر سیستم دولتی، صنفی و یا خصوصی در تمام دنیا برای افرادی که قصد حضور در رؤوس آن نهادها را دارند، شرایطی تدوین می کنند و برای سنجش تحقق آن ها نیز نهادی تعیین می شود، در ایران نیز همین مسئله در انتخابات های مختلف برعهده ی مراجع مشخصی مانند شورای نگهبان، وزارت کشور،‌ فرمانداری ها و ... گذاشته می شود. نظارت استصوابی (که از اصل 99 قانون اساسی برآمده است) و مرجع اجرای آن شورای نگهبان است، در دوره زعامت امام خمینی (ره) و پس از آن در دوره اصلاحات به شدت مورد هجمه قرار گرفتند که با مقاومت شخص امام خمینی و مقام معظم رهبری مواجه گردید و متأسفانه شاهدیم که پس از به روی کار آمدن دولت اعتدال، انتشار همین شبهه خیلی زود در دستور کار قرار گرفته است (مراجعه شود به اینجا).

2- از شبهات دیگری که معمولاً در انتخابات شاهدیم این است که به روند اجرایی انتخابات و مجریان و ناظران آن انتقاد وارد می کنند، براستی چگونه می توان ادعاهای افرادی مانند هاشمی، خاتمی، موسوی، وزرای کشور و سایر نزدیکان ایشان را که بعضاً بزرگترین تشکیک کنندگان سلامت سیستم انتخاباتی کشور در این سال ها بوده اند را باور کرد؟! در حالی که همینان در دولت های خود بارها با همین سیستم، انتخابات برگزار کرده و از همین سیستم انتخاباتی به مسئولیت رسیده اند و بارها در دفاع از همین سیستم انتخاباتی در برابر منتقدان جامه دریده اند؟! و به راستی اگر این سیستم انتخاباتی را دچار مشکل می دانستند چرا طرح و لایحه ای ارائه نکردند؟! چرا همان موقع سکوت پیشه کردند و دست روی دست گذاشتند؟! آیا این اعتراضات ریشه در منافع کنونی ایشان ندارد؟!

3- یکی دیگر از شبهاتی که مکرراً به انتخابات وارد می شود این است که برگزار کنندگان و ناظران آن را بی طرف نمی دانند و به همین استناد کل انتخابات را زیرسؤال می برند، البته نمی توان قبول کرد هیچ فردی در عرصه ی سیاست فعال باشد ولی نسبت به هیچ گزینه و جناحی تمایل و یا عدم تمایل نداشته باشد و چه بسا در مقاطعی نسبت به برخی گزینه ها نیز موضع نگرفته باشد، لیکن این مسئله تنها زمانی می تواند به انتخابات ایرادی وارد کند که افراد از این تمایلات درونی له یا علیه نامزد خاصی استفاده کنند و به صورت عملیاتی این تمایلات را در زیرپا گذاشتن قوانین دخالت دهند، باید توجه داشت که اگر چه مسئولان و دست اندرکاران انتخابات نباید قانوناً نسبت به هیچ گزینه ای، موضع گیری کنند، اما صرف چنین تخلفی هرگز به معنی مخدوش بودن انتخابات و یا سیستم انتخاباتی کشور نخواهد بود.

این مطلب در عمارنامه منتشر شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۴۹
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم


در کوران انتخابات مجلس در سال 90 مطلبی نوشتم با این عنوان که شأن "  شأن حضور جبهه ی پایداری ناقض ائتلاف " و حدود یک ماه پیش مطلبی نوشتم با این عنوان "عملکرد ناطق و ولایتی، مؤید لزوم باز تعریف اصولگرایی"  و در آن عملکرد ناطق و ولایتی را به استناد رفتارشان و گفتار برخی از نزدیکان ایشان و پیشنهادهای برخی رقبای سابق شان را، موید لزوم بازتعریف جریان اصولگرایی دانستم و بازهم چندی بعد به مناسبت حضور در یک جلسه با حضور اصولگرایان که در آن به جریان استاد مصباح و جبهه پایداری را مقصر شکاف بین اصولگرایان می دانستند، مطلبی در دفاع از استاد مصباح و سیاستهای ایشان تقدیم کردم. اما امروز به مناسبت مصاحبه آقای محمدرضا خاتمی با روزنامه آرمان که بخشی از آن می آید مطلب کوتاهی تقدیم می کنم:

اظهارات محمد خاتمی، مؤید استحاله جریان غالب اصولگرایی+توصیه

تردید نکنید نقشی که آقای ناطق نوری در انتخابات خرداد 92 داشت کمتر از نقش خیلی چهره‌های اصلاح‌طلب دیگر نبود و آقای ناطق هم با همین هدف فعالیت می‌کرد …. در انتخابات آینده بعید نیست اصولگرایان میانه و اصلاح‌طلبان به یک لیست واحد برسند. این نظر شخص من است و از طرف اصلاح‌طلبان حرف نمی‌زنم بلکه از طرف شخص خودم این موضوعات را مطرح می‌کنم و معتقدم که باید این سعه صدر را داشته باشیم .... یک اقلیت تند و رادیکالی در کشور حضور دارد که در اصولگرایان هم نمی‌گنجد و اصولگرایان هم با اینها مرز دارند. اگر بتوانیم در طول این مسیری که پیش می‌رویم، این اقلیت تند و رادیکال را هر چه ایزوله‌تر کنیم و هر چه دایره آنها را محدودتر کنیم و مرز‌بندی بین آنها و اصولگرایان سیاست ورز را روشن کنیم خدمت به کشور است!

سخنان آقای خاتمی خیلی نیازی به تشریح ندارند، فقط همین بس که براساس این سخنان، و رفتارها و گفتارهایی که از سوی خود اصولگرایان و سایر اصلاح طلبان سر می زند، باید به نزدیک شدن مسیر حرکت اصلاح طلبی و اصولگرایی سنتی ایمان داشت و این که این نزدیکی نه از سوی اصلاح طلبان که از سوی اصولگرایان سیاست ورز (به قول آقای خاتمی) رخ داده است، در واقع این اصولگرایان قدم های بلندی به سمت اصلاح طلبان برداشته اند و گرنه اصلاح طلبان طی این مدت به خصوص با مشارکتی که در فتنه 88 داشتند، ماهیت رادیکالتری از خود نشان دادند.

اظهارات محمد خاتمی، مؤید استحاله جریان غالب اصولگرایی+توصیه

همانطوری که قبلاً به رفتارهای متناقض برخی اصولگرایان سنتی (سیاست ورز) با اصول مهم اصولگرایی مانند ولایت مداری، استکبار ستیزی و مقاومت محوری اشاره کردم، اکنون نیز برای بار چندم می نویسم که جریان اصولگرایی به معنای مصطلح و معروفش، دیگر معرف شخصیت و مختصات انقلابی گری نیست و هر چه بیشتر می گذرد بصیرت و وقت شناسی استاد مصباح در جدا کردن خط انقلابی گری از اصولگرایی رایج و سیاست ورز بیشتر نمایان می گردد.

جریان جدید اصولگرایی که قبلاً نحوه ی تولد و رشد آن را در قالب عبارت "نواصولگرایی" بررسی کرده بودم، نهال نوپایی است که به شدت به مراقبت، جریان سازی، کادرسازی، پرهیز از بداخلاقی و دور شدن از رفتارهای احساسی و غیرمنطقی در کنار واکنش های به موقع، صریح و قابل دفاع نیاز دارد که امیدوارم بزرگان این جریان که عموماً از شاگردان و مریدان استاد مصباح هستند، بیشتر مراقب رعایت این چارچوب ها باشند و از هرگونه گزک دادن به سیاستورزان اصولگرا و اصلاح طلبان خودداری نمایند، باید با رعایت اخلاق و انصاف کاری کرد که هیچ بدخواهی نتواند وصله ی افراطی گری را به جریان اصیل انقلابی را بچسباند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۴۴
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم


به این دو عبارت از دو تن از حامیان و فعالان انتخاباتی آقای روحانی توجه فرمایید:

علی عسگری مشاور پارلمانی حسن روحانی در مرکز تحقیقات مجمع، با این بیان که ان شاءا... ایشان (آقای ناطق نوری) راضی باشند من این مسائل را بیان می کنم    (5 مهر 92): از سوی دیگر نیز بحث این بود که آقای ولایتی کنار برود. آقای ولایتی به هر دلیلی کنار رفتن برایش سخت بود بعضی از بزرگان جریان اصول گرا از جمله آقای مهدوی کنی به وی گفتند که کنار برود. وقتی آقای ولایتی با آقای ناطق در این باره مشورت کرد، آقای ناطق در پاسخ گفته بود که مگر غیر از این است که بزرگان اصول گرا می خواهند که جریان اصول گرا پیروز شود شما (ولایتی) بگوید من مشروط کنار می روم آن هم به این شرط که آقای جلیلی و من با هم کنار برویم .

این هم اظهارات آقای محمدجواد حق‌شناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی (1 دی 92) است: اگر چه بستر پیروزی آقای روحانی را اصلاح‌طلبان و آقایان هاشمی و خاتمی فراهم ساختند اما نباید فراموش کنیم که حمایت آقای ناطق نوری از آقای روحانی و نقشی که جریان اصولگرای خردگرا در این زمینه داشتند و همچنین نقشی که آقای ولایتی در انتخابات ایفا کرد و از انتخابات کناره‌گیری نکرد در پیروزی آقای روحانی نقش بسزایی داشتند.

اگر چه برای کسانی که به صورت دقیق مسائل سیاسی، چرخش ها و تغییر مواضع افراد و جریان های سیاسی را دنبال می کنند، قبل از آگاهی از اظهارات فوق و امثال آن ها (که در این مدت به تکرار بیان نشده است)، چندان تعجب برانگیز نیست اما اهمیت مسئله اینقدر زیاد است که لازم است از آنها درس گرفته شده و به همین دلیل به آن پرداخته شود، ولی قبل از ورود به مسئله عرض می کنم که در این مطلب اصلاً قصد ندارم تا از رقابت های طبیعی در انتخابات 92 چیزی بنویسم، بلکه مواردی مورد نظرم هستند همگی به عنوان یک سناریوی هماهنگ و یا حداقل هدایت شده در انتخابات از سوی آقایان هاشمی، ناطق، ولایتی به پیش رفت تا آقای روحانی بتواند پیروز انتخابات گردد:

1- اگر چه رابطه ی نزدیک و دوستانه آقایان هاشمی، ناطق، روحانی و ولایتی برای کمتر کسی پوشیده است اما شواهد و قرائن اثبات می کند که این رابطه ی دوستانه به تقسیم کار و هماهنگی ختم شده و ایشان در بحث انتخابات کاملاً در یک راستای مشخص همکاری کرده اند. دعوت به آمدن، توجیه به ماندن، دلیل برای کنار نکشیدن، راهنمایی برای دلیل تراشی برای عدم پایبندی به ائتلاف برای ولایتی از یک سو و از سوی دیگر دعوت و حمایت از کناره گیری عارف و تمرکز به هنگام در حمایت از روحانی، همه و همه نشان دهنده ی این است که این جریان در جبهه ی اصلاح طلبان روح وحدت و در جبهه اصولگرایان روح تفرقه را دمیدند و به آن دامن زدند و از اصولگرایان برای ایجاد شکاف و حتی ایجاد ضربه مستقیم به مبانی اصولگرایی به خصوص اصل مقاومت استفاده کرده اند، در این میان ناطق به عنوان یک اصولگرای سنتی، هاشمی به عنوان یک به اصطلاح فراجناحی! و خاتمی به عنوان یک اصلاح طلب، از بیرون نامزدها و ولایتی به عنوان یک نامزد اصولگرا، نقش کلیدی ایفا نمودند.

2- اخیراً رسماً از ناطق نوری دعوت شد تا به عنوان سرلیست اصلاح طلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی حاضر شود و این مسئله در کنار انتصابات متعدد ولایتی از سوی هاشمی نشان می دهد که این همه لطف و اعتماد به آقایان ناطق و ولایتی ریشه دار است و به دوستی های سطحی بازنمی گردد، آخر چگونه می توان باور کرد که ناطق بدون خدمت شایسته ای به اصلاح طلبان، معتمد ایشان شده باشد و او را به عنوان سرلیست انتخاب کرده باشند؟!

3- انرژی بسیاری از اصولگرایان در انتخابات به جای این که در پاسخگویی به تخریب های بی امان علیه اصولگرایان صرف شود، به اختلافات داخلی ائتلافی که به پیشنهاد شخص دکتر ولایتی تشکیل شد معطوف گردید. معلق ماندن نتیجه ی ائتلاف در حالی که شخص استاد مصباح از همان بدو تشکیل ائتلاف بر ناکام بودن آن تأکید کرده بودند، از همان اول شک برانگیز بود، بهانه های مختلفی که برای تن ندادن به ائتلاف از سوی دکتر ولایتی تراشیده شد و پاسخ ردی که به سینه ی علمایی مانند آیت الله مهدوی کنی زده شد و اظهارات پس از انتخاباتی حامیان آقای روحانی، همگی از هدفدار بودن تشکیل و تعلیق این ائتلاف حکایت دارند.

4- حمایت طبقه اصولگرای سنتی از دکتر ولایتی براساس سابقه و تجربه گذشته ی وی در وزارت امور خارجه و مشاوره برای شخص مقام معظم رهبری انجام شد، اما آنچه که عملاً از سوی دکتر ولایتی صورت گرفت این بود که ایشان بیش از این که سابقه و تجربه اش را صرف خودش کند، با هرآنچه داشت به اصولگرایان تاخت، به مقاومت و استکبار ستیزی یورش برد و در این راه از افشای رازهای مگو و حتی تحریف آنها نیز مضایقه نکرد و حتی از کارهایی که رأساً و بدون هماهنگی با دولت و حتی در تعارض با سیاست های صریح رهبری انجام داده بود نیز پرده برانداخت تا بتواند گفتمان مقاومت و اصولگرایی را گفتمان لجاجت، بی منطقی و کور نشان دهد. ولایتی با نمایشی که در انتخابات به خصوص مناظرات انتخاباتی از خود ارائه داد، عملاً سبد آرای اصولگرایان را به سمت سبد آرای رقیب یله کرد، چیزی که نه با شناخت مردم از ولایتی قابل جمع بود و نه با تعریف اصولگرایی، در هر صورت هیچ ضربه ای بهتر از ضربه ای نیست که از داخل زده می شود و این همان ضربه ای بود که ولایتی از داخل به اصولگرایی و گفتمان مقاومت زد و همه را وقف رضایت جناب هاشمی و انتصابات وی نمود.

نتیجه: رفتار ولایتی و ناطق در صحنه انتخابات 92 و میزان هماهنگی ایشان با اصلاحاتی ها و به خصوص شخص هاشمی، همچنین سکوت و رفتارهای برخی مدعیان اصوگرایی در انتخابات 88 که در قالب سکوت در فتنه و حتی حمایت مستقیم از فتنه گران بروز یافت، نشان می دهد که اصولگرایی سنتی و دسته بندی های مربوطه دیگر به هیچ وجه قابل اتکا نیستند و بایستی فکری نو برای زدودن جریانهای به اصطلاح اصولگرای سنتی کرد، چرا که سالهاست برخی از ایشان، اصولشان بسته به مسیر بادهای منحوس قدرت و ثروت تعریف می گردد و در بسیاری موارد در تقسیم مسئولیت هایی که با اصلاح طلبان و کارگزارانی ها، به ایفای نقش تخریب از درون جریانهای اصولگرایی می پردازند و از این تحرکاتشان ارتزاق می کنند.

مطالب مرتبط:
 
شعارهای غلط دکتر ولایتی
سخنان جدید و قابل تأمل دکتر ولایتی+تحلیل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۰۳:۱۳
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۱ ب.ظ

پستی ظریف در پاسخ به پستِ ظریف

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای ظریف در مطلبی که در فیس بوک خود گذاشته اند، از این گفته ی اوباما که تحریم ها را عامل حضور ایران بر میز مذاکره معرفی کرده، به شدت گلایه کرده است و آن را توهین به ملت ایران دانسته است. اینجانب نیز ضمن محکوم کردن اوباما و تأیید اظهارات آقای ظریف، در پاسخ به این تویت ظریف یک سوال جدی و ظریف دارم:

چه کسانی در تبلیغات انتخاباتی و پس از آن و هم اینک، چاره حل مشکلات را در لغو تحریم ها و چاره لغو تحریم ها را در مذاکره معنی کردند؟! چه کسانی در مناظره انتخاباتی با هماهنگی با چه کسان دیگری سعی کردند اثبات کنند که تحریم ها را می توان و باید با مذاکره حل کرد؟! براستی چه کسانی بودند که اجازه دادند اوباما به ملت قهرمان ایران توهین کند؟! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۲ ، ۲۳:۰۱
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۰ ب.ظ

10 نکته اخلاقی در آگهی های تبلیغاتی

بسم الله الرحمن الرحیم

تبلیغات های رسانه ای سهم زیادی از جدول پخش رسانه های مختلف را پر می کنند و از آنجا که در عصر رسانه به سر می بریم، آگهی های تبلیغاتی از زندگی مردم قابل تفکیک به نظر نمی رسد و از آنجا که این تبلیغات سوار بر موج بلند و قوی رسانه است تأثیرش نیز می تواند آبادگر و یا ویرانگر باشد.

کارکرد اصلی و اصولی تبلیغات این است که یک کالا یا خدمت و یا یک فرد یا گروه را به صورت صحیح و دقیق معرفی نماید تا مخاطب رسانه نسبت به آن کالا، خدمت یا فرد، شناخت پیدا نماید اما آنچه که در واقع رخ می دهد متأسفانه در اکثر موارد خلاف این کارکرد اصولی است. در واقع از آنجا که بخش اعظم تأمین مالی رسانه ها منوط به قبول و نشر آگهی های تبلیغاتی است، بعضاً رسالت رسانه و اصول تبلیغاتِ صحیح، تحت تأثیر مسائل مادی قرار گرفته و اینچنین است که آگهی های تبلیغاتی به جای آگاهی دادن، کارکرد اغفال کردن و فریب دادن پیدا می کنند.

از آنجا که آفات آگهی های تبلیغاتی خیلی گسترده است، در این مطلب سعی می کنم به رعایت اخلاق در آگهی های تبلیغاتی بپردازم و عوامل غیر اخلاقی رایج در آگهی های تبلیغاتی را مطرح نمایم:

1- دروغگویی از بداخلاقی های رایج در تبلیغات رسانه ای است که به صورت جدی و یا شوخی در تبلیغات بکار گرفته می شود. دروغ فقط یک گفتار خلاف نیست، بلکه هرگونه نمایش خلاف واقع و استفاده از نور، رنگ، صدا و .... می تواند به مثابه یک دروغ تلقی شود. به عنوان مثال تبلیغات دروغینی که از تمییزکننده ها به نمایش گذاشته می شود و با یک پیس و یک پارچه می توان کثیف ترین شیشه یا وان یا گازخوراک پزی را پاک کرد از نمونه های این نمایشهای دروغین هستند که البته دامنه ی بسیار گسترده ای در تمام کالاها و خدمات دارد. نمایش خلاف واقع از مواردی است که در احکام معامله نیز به عنوان یکی از موارد غش در معامله و حرام تلقی می شود.

2- یکی از مواردی که باید در تهیه تبلیغات مورد توجه قرار گیرد، آثار تبعی آنهاست. در تبلیغ یک کالا یا خدمت در رسانه های گروهی باید مراقب بود که رسانه مخاطب عام دارد و نمی توان مواردی را که موجب آسیب به بخشی از مخاطبان و یا اجتماع می شود را نادیده انگاشت. به راستی به کدام مجوز رسانه های ماهواره ای به خود اجازه می دهند کالاهای جنسی را در شبکه های خود معرفی کنند و بدون توجه به سن مخاطبان مختلف، موجب ایجاد کنجکاوی منحرف کننده، بلوغ زودرس و آسیب های روانی به کودکان و خانواده ها و اجتماع گردد؟!! تبلیغات کالاهای جنسی، اکنون نه تنها در ماهواره ها، که در ویترین داروخانه ها و فروشگاه ها نیز به محرک ترین شکل صورت می گیرد!! و البته غیر از تبلیغات جنسی، موارد زیادی وجود دارد که به آثار تبعی آنها توجه نمی شود، به عنوان مثال آگهی های تبلیغاتی از کالاها و خدماتی که بسیار تجملاتی هستند و تنها موجب حسرت خانواده ها و ایجاد نارضایتی از زندگی و ایجاد رقابتهای کاذب تجملاتی در اجتماع می گردد.

3- از موارد زشت و غیراخلاقی در آگهی های تبلیغاتی، استفاده ی ابزاری از مسائل جنسی با به نمایش گذاشتن مانکن های زن و مرد است، که اگر چه در جهان به یک مسئله ی رایج بدل شده است، اما قطعاً پدیده ای در راستای اغوای مخاطب است تا با استفاده از جاذبه های جنسی، کالا و خدمات خود را به مردم غالب نمایند. مسئله ای که به غیر از فریب مخاطبین، موجب افزایش هیجانات شهوانی و فساد در جامعه می گردد.

4- از مواردی که باید در تبلیغات رسانه ای مورد توجه قرار گیرد بحث سلامتی اجتماع است. نمی توان کالاهایی که موجب آسیب به سلامتی مردم و اجتماع هستند را تبلیغ کرد و مدعی رعایت اخلاق تبلیغاتی گردید. نمی توان نوشابه و پفک و چیپس و کِرم های مضر و.... را نمایش داد و در افزایش بیماریها و امراض مردم مقصر نشد. به راستی با کدام پیام پزشکی می توان تأثیر این کالاها را خنثی و وجدان را راحت نمود؟!! این پیام های پزشکی، در موثرترین حالت به اندازه ی درج شکل ریه ی بیمار روی جعبه ی سیگار فایده دارد.

5- از مواردی که در تبلیغات باید مورد توجه قرار گیرد، پرهیز از طرح مسائلی است که موجب تحقیر یا مسخره کردن بخشی از جامعه گردد. کدام انسان با اخلاقی می پذیرد که در یک آگهی تبلیغاتی، پسر بچه به جای این که به پدرخودش افتخار کند به پدر همکلاسی اش افتخار کند که پسرش را به فلان استخر برده است؟!! به راستی می توان به خود اجازه داد که گروهی که به هردلیلی نمی توانند و یا نمی خواهند از کالا یا خدمتی استفاده کنند را تحقیر یا مسخره کرد؟!! آیا این شیوه تبلیغات می تواند اخلاقی باشد؟!

6- از مواردی که باید در تبلیغات مورد توجه باشد، این است که نباید از عواطف انسانی مخاطبان سوءاستفاده کرد. نباید محبوبیت، محبت، اخلاق، دوستی و ... را صرف تبلیغات کرد، نباید به صرف این که بچه ها عموپورنگ را دوست دارند به او اجازه داد تا آگهی ماکارونی و پیکوتک به خورد مردم بدهد، این قضیه مثل این است که شما به اتفاق فرزندتان به مغازه ی دوست تان بروید ولی ببینید که او فرزند شما را فریفته است تا برای خرید یک کالای مضر از همان مغازه، به جان شما بیفتد.

7- از موارد دیگر غیراخلاقی در تبلیغات، رعایت نکردن مالکیت شخصیت های حقیقی یا حقوقی یا مجازی است. بکار بردن صدا و تصویر افراد و شخصیت های محبوب ملی و یا بین المللی، آنگاه که بدون اخذ مجوز ایشان و یا مالکان و یا وارثانشان انجام می شود، یقیناً هم غیرقانونی است و هم غیراخلاقی، مسئله ای که در رسانه ملی ما با استفاده از شخصیت های معروفی مانند مارکوپولو، لورل هاردی، خانم مارپل، چارلی چاپلین و یا استفاده ی بدون اجازه از اذان و دعا و صدای افراد به یک مسئله ی شایع بدل شده است.

8- استفاده ی ابزاری از مقدسات برای تبلیغ یک کالا نیز یکی از مسائل رایج در رسانه های کشور ماست، در مناسبت های مختلف مذهبی، تبلیغات رنگ و بوی مذهبی می گیرد، به نحوی که برخی از این بخشها، به شدت با کالا یا خدمتی که تبلیغ می شود، در تضادی مسخره قرار می گیرد.

9- تخریب گری یکی دیگر از نکات غیراخلاقی مورد استفاده در آگهی های تبلیغاتی و تبلیغات است. در واقع آگهی به جای این که از محصول یا خدمت یا فرد مورد تبلیغ، آگاهی ببخشد، مشغول تخریب محصول رقیب می شود که این مسئله معمولاً با طعنه و کنایه رخ می دهد، نمونه ی بارز این مسئله را در تبلیغات اپراتورهای مختلف تلفن های همراه و تبلیغاتهای انتخاباتی دیده اید که حتماً به خاطر دارید.

10- یکی دیگر از مسائلی که در فقه اسلامی مورد نهی بوده و موجب فسخ معامله می شود، تدلیس است، تدلیس یعنی مخفی کردن معایب و از ریشه تاریکی می آید. مثل این که جنسی را در تاریکی گذاشته باشند تا مشتری معایبش را نبینید و این نیز از نمونه های کلاه برداری تلقی می شود؛ متأسفانه این مسئله نیز در آگهی های رسانه ای به وفور یافت می شود که البته با توجه به فاصله ای که رسانه و یا فروشندگان از اخلاق پیدا کرده اند، توقع پایبندی به این مسئله نیز خنده دار و گریه دار به نظر می رسد. به راستی ممکن است روزی برسد که در این کره خاکی، یک نفر در کنار بیان نقاط مثبت کالایش، نقاط ضعف و ایرادات آن را نیز بیان کند؟!! البته این مسئله در کفِ جامعه بعضاً رعایت می شود، مثل فرد منصفی که موقع فروش خودرویش، خودش تصادفات و ایرادات خودرویش را به مشتری بگوید، اما این مسئله در سطح کلان  و در رسانه و تبلیغات رسانه ای متأسفانه وجود خارجی ندارد، به حدی که می گویند "هیچ ماست بندی نمی گوید ماستش ترش است".

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۰۰
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۵۷ ب.ظ

تحلیل های کوتاه از حوادث هفته

بسم الله الرحمن الرحیم

در این چند هفته، به دلیل نقصی که در رایانه ام ایجاد شد، نتوانستم چندان به مسائل روز بپردازم که در این مطلب، تحلیلهای کوتاهی در خصوص برخی از آنها تقدیم می کنم:

سخنرانی نصرالله در روز قدس 92 در ضاحیه بیروت

  • در یکی از مصاحبه های آخرین آقای احمدی نژاد، ایشان گفتند که برای رییس جمهور ایران زشت بود که در لبنان پشت حفاظ صحبت کند و حال این که این مسئله به لحاظ امنیتی  کاملاً‌ لازم بود ولی همین سخنان وی که در همان لحظه به نظرم تحریک کننده و کنایه آمیز آمد، باعث شد که سیدحسن نصرالله نیز سخنرانی خود را در روز قدس بدون ویدئو کنفرانس و حفاظ و با حضور در سکو در همان منطقه (ضاحیه بیروت) انجام دهد که این مسئله موجب غافلگیری رسانه ها شد و امیدوارم ایشان، این کار خطرناک را دیگر تکرار نکند چرا که سلامتی ایشان برای اصحابِ مقاومت اهمیت بسیار زیادی دارد و البته شجاعت ایشان برای تمام جهان یک اصل اثبات شده است.
  • سخنرانی روز قدس آقای احمدی نژاد مثل همیشه، علیه اسرائیل کوبنده و برای فلسطین غرور آفرین بود که امیدوارم رییس جمهور جدید نیز به همان صراحت از فلسطین حمایت کند، اما یک مسئله در سخنرانی آقای احمدی ن‍ژاد کمی ناراحتم کرد، ایشان متأسفانه در خصوص حوادث سوریه،‌ نگاهی نسبتاً‌ بی طرفانه ارائه می کنند و می گویند که خوشحالی اسرائیل از بروز اختلاف در سوریه است و حال این که اسرائیل از تضعیف اسد خوشحال است و حجم حمایتهایی که اسرائیل و غرب و وهابیون از تروریستها دارند نشان می دهد که دعوای سوریه یک جنگ معمولی نیست بلکه تمام طاغوت و استکبار در برابر تمام محور مقاومت کودتا کرده است و البته اسد بارها و بارها آمادگی خود را برای برگزاری انتخابات اعلام کرده است، ولی دشمنان اسد حتی حاضر به پذیرش این ریسک (و انتخاب احتمالی اسد) نیستند و به همین لحاظ خطِ ترور و حمایت خارجی از آنها را قطع نمی کنند. بحث دیگر این که سیاست خارجی کشور تابع نظرات رهبری است و اینگونه نیست که رییس جمهور یا هر مقام دیگری بتواند در این خصوص از خودش حرفی بزند و خطی بدهد.
  • سخنرانی های آقای روحانی در مراسم تنفیذ و تحلیف به راستی جای قدردانی داشت، نه رنگ سیاه نمایی داشت و نه بوی سازش پذیری و به راستی سنجیده بود، تنها ایرادی که به سخنان ایشان وارد می دانم این است که انتخابات بی حاشیه ای را که برگزار شد را به حساب خودشان و دست غیبی که فقط ایشان را یاری کرد می گذارد و حال این که بدون این که رأی آقای روحانی قاطعیتی داشته باشد، بزرگترین نکته ی انتخابات بی حاشیگی برگزاری آن بود و این بی حاشیگی، نتیجه ی قانون پذیری و ظرفیت رقبا بود و کاش آقای روحانی کنایه ای به بازندگان بی ظرفیت انتخابات 88 می زد نه به بازندگان با ظرفیت انتخابات 92.
  • تقدیر چندباره مقام معظم رهبری از تلاشهای دولتهای آقای احمدی ن‍ژاد، در حالی که برخی در سیاه نمایی، حتی به مزیتهای دولت های او رحم نمی کنند، با انتصاب وی به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام همراه شد که برخی از کینه ورزان و متعصبان به احمدی ن‍ژاد، مثل همیشه مواضع تند و غیر منصفانه گرفتند و حال این که انتصاب آقای احمدی نژاد به این سمت در مورد روسای جمهور سابق و حتی مسئولین رده پایین تر نیز بارها اتفاق افتاده بود و این انتصاب کاملاً‌عادی، بجا و شایسته و غیر سیاسی به نظر می رسید.
  • معرفی زودهنگام کابینه توسط آقای روحانی در همان روز تحلیف، در مرحله ی اول یک امتیاز است که امیدواریم این مسئله در سایر تکالیف دولت مثل ارائه بودجه و ابلاغ قوانین وتدوین لوایح نیز جاری باشد، هرگز نمی توان فراموش کرد که بخش زیادی از انرژی، بودجه و بهره وری کشور صرف همین ضعف در دولت های آقای احمدی نژاد می شد، امیدوارم آقای روحانی با این شتاب بتواند موفق به ایجاد تأثیرهای مثبت (طبق عهدی که بامردم داشت) بشود.
  • سن بالای کابینه ی معرفی شده توسط آقای روحانی بیش از هر مشخصه ی دیگری به چشم می آید و آقای روحانی عملاً دامن کابینه اش را از میان سالان و بانوان باز گرفته است. میانگین سنی بالا در کابینه و رجوع مجدد به همان حلقه ی بسته ی مدیران توسط دوستان آقای روحانی به عنوان مجرب بودن کابینه در نظر گرفته می شود، اما در کنار این مزیت نمی توان از یک کابینه ی پیر توقع داشت مانند یک کابینه ی میانسال تحمل کار و تلاش را داشته باشد، به خصوص این که سفرهای استانی که ادامه ی آن البته به شیوه های جدید در تمرکز زدایی از ایران عزیز لازم به نظر می رسد، با کهولت سن در تعارض است.

نمودار مقایسه سنی کابینه های دولتهای جمهوری اسلامی

  • کابینه ی معرفی شده یک ایراد دیگر نیز دارد، برخی افراد معرفی شده چه به لحاظ تخصص و تحصیلات، چه به لحاظ خطاهای فاحش سیاسی (به خصوص در مورد فتنه، کوی دانشگاه، قتلهای زنجیره ای و ...) و چه به لحاظ تخلفات سنگین اقتصادی (در قراردادهای سنگین نفتی و ...) فاقد صلاحیتهای اولیه به نظر می رسند که بعضاً‌ حتی صلاحیت شان برای نمایندگی مجلس نیز رد شده است، امیدواریم تعامل مجلس و دولت روی مرز مصلحت کشور صورت گیرد و از آن تجاوز نکند.


نمودار مقایسه ای تحصیلات مرتبط با وزارتخانه ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۵۷
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۲۳ ب.ظ

تحلیف رییس جمهور و تکلیف جمهور

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز روز تنفیذ آقای حسن روحانی به عنوان رییس جمهور و پایان کار ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد در دولت دهم است و فردا نیز تحلیف آقای حسن روحانی تا قسم بخورد که به مسئولیتهایش پایبند باشد و اما در کنار این دو مراسم مهم، آیا ما هم تحلیفی و تکلیفی داریم یا همین رأیی که دادیم دیگر تمام شد تا تکلیف ما در 4 سال بعد؟!

به نظر نمی رسد کسی اعتقادی به این مسئله داشته باشد که باید 4 سال کنار نشست و فقط شاهد مسائل بود، و آنچه که در واقع ممکن است بین افراد مختلف، متفاوت باشد تشخیص تکلیف است نه وجود آن. به یقین سالهای آتی نیز مانند سالهای گذشته آکنده از لحظات مختلف شادی و غم و پیروزی و سختی خواهد بود و بازهم ما مکلف به تکلیفیم تا درست و استوار گام نهیم. این مسئله که نامزد مورد علاقه ی کسی رأی می آورد یا نه مربوط به قبل از انتخابات است و پس از انتخابات فارغ از این که چه کسی منتخب مردم شده است یا نه بازهم باید بر اساس تکلیف عمل نمود، تکلیف در این باب، فارغ از این که رییس جمهورهمان منتخب ماست یانه تفاوت چندانی نمی کند.

البته برخی که همواره به اقتضای منافع شخصی و گروهی در جامعه رفتار می کنند در این مقوله نیز چنان خواهند کرد، اما بحث بر سر کسانی است که به دنبال تکلیف الهی خود هستند نه منافع شخصی، اگر چه همانهایی که به دنبال منافع شخصی هستند نیز بعضاً همین منفعت را با بکارگیری ابزار توجیه و سفسطه به عنوان یک تکلیف الهی جا می اندازند و بعضاً خودشان نیز به آن دروغ خود ایمان می آورند که این مسئله محتاج محاسبه ی افراد نسبت به خود و گذاشتن خود به جای دیگران است تا بتوانند از شر این دام شیطانی در امان بمانند.

در بندهای زیر فارغ از هر گونه پیشگویی و پیش بینی در خصوص وقایع احتمالی آینده، مختصراً آنچه که به تکلیف ما به خصوص در این برهه برمی گردد را تقدیم می کنم:

  • اولین تکلیف مطلع بودن است؛ نباید از شناخت اوضاع کشور و حتی منطقه و جهان و نقش و جایگاه کشور در مناسبات بی اطلاع ماند. بی اطلاعی موجب می شود تا در درک تکلیف خود در قبال موضع گیری ها دچار اشتباهات فاحش شویم، مسئله ای که به تناوب در کشور و بین مردم شاهدیم و حتی برخی خواص شاهدیم که چگونه برمبنای اطلاعات ناقص و غیر مستند و بعضاً منتشر شده از سوی مراجع نفاق بازی خورده و مرتکب خطاهای بزرگ شده اند که به همین منظور نظر شما را به لینک مطلب خیلی مهمی  که قبلاً در باب منابع خبری نوشته بودم جلب می کنم.
  • دومین تکلیف، اتخاذ مواضع آگاهانه، منصفانه و  براساس مصالح است. در بسیاری از محیط های کاری و اجتماعی مباحثی مطرح می شود که یک دولت یا یک مسئول و یا حتی کل نظام را نقد یا تحسین می کند و در این مواقع ما مکلفیم به این که از موقع حق دفاع کنیم، به راستی شایسته نیست که در برابر اتهامات، سیاه نمایی ها و حتی سفید نمایی هایی که کذب و یا غیرمنصفانه ارائه می شوند با سکوت آنها را تأیید کنیم بله همواره باید از موضع حق و انصاف این مسائل را پاسخ گفت تا جامعه به سمت درک صحیح از مسائل و تکالیف پیش رود. در کنار پاسخگویی باید مراقب بود که در مباحثی که اطلاع نداریم نیز نباید اظهار نظرهایی بکنیم که تمام این اظهار نظرها در جامعه تأثیر می گذارند، باید حواسمان باشد که با دفاع از یک کار خوب در آن سهیم هستیم و با دفاع از کارهای بد در آنها شریک.
  • تکلیف سوم بحث ولایت مداریاست؛ شاید به نظر خیلی ها ترتیب مواردم اشتباه باشد اما حقیقتاً منظورم این نیست که ولایت مداری کم اهمیت تر از 3 مورد قبلی باشد بلکه دقیقاً منظورم تقدم و تأخر مسائل است نه اهمیت شان. یعنی کسی که درک صحیحی از مسائل ندارد و گوشش به دهن منافقان و دشمنان اسلام است و خارج از انصاف و خود پرستی در مسائل وارد می شود، عملاً حتی اگر مدعی ولایت مداری باشد چیزی نخواهد پایید که بسان خیلی مدعیان دیگر در تارعنکبوت طاغوت گرفتار خواهد شد.
  • تکلیف چهارم  بصیرت است، بصیرت از مسائلی است که اهمیت بسزایی دارد و در عرض مسئله ولایت مداری قرار دارد، البته عوامل موثر بر کسب و ارتقای آن را که قبلاً در مطلب "بصیرت چگونه حاصل می شود؟!" پرداخته ام می توانید مطالعه نمایید. بصیرت مانع می شود تا رفتارهای نسنجیده و خارج از کنترل و هزینه زا صورت گیرد و نمی گذارد که کسی ناخواسته مورد سوءاستفاده و بازیچه دشمنان قرار گیرد. بصیرت از عواملی است که موجب می شود تا از خط ولایت نیز انحراف نیافته و پایه های ولایتمداری مان سست نشود.
  • تکلیف پنجم، دشمن شناسی است، اگر چه این مطلب را در همان تکلیف اول هم می توانستم بیاورم اما اهمیتش موجب شد تا در یک مقوله مجزا از آن یادکنم. حقیقتاً دشمن را باید شناخت و او را مد نظر قرار داد. کسی که دشمن خود را نشناسد به یقین احتمال رکب خوردنش بیش از کسانی است که شناخت صحیح تری از دشمن دارند، شناخت دشمن و ابزارها، نقشه ها، نقاط ضعف، نقاط قوت و طرز تفکرش می تواند موجب خنثی کردن نقشه های او شود، تجربه ثابت کرده است که دشمن ما در اکثر موارد رو بازی می کند و به راحتی می توان از رفتارش فهمید که موضع واقعی اش در مورد مسائل و مشکلات و وقایع کشور چیست، یعنی نشان می دهد که مثلاً چه رفتاری از سوی چه کسانی مورد توجه ایشان قرار گرفته و روی چه رفتارهای حساب کرده و از چه اعمالی منزجرند. این مسئله البته مورد توجه رهبران کشور قرار گرفته است و مردم نیز به این مسئله وقوف دارند و اگر ببینند دشمن از چیزی خوشش می آید به سرعت نسبت به مسئله حساس می شوند. بحث دیگر در دشمن شناسی این است که خدای ناکرده دوست را دشمن فرض نکنیم و یا کسی را که دشمن نیست را دشمن نشماریم و اینچنین بر تعداد دشمنان مان نیفزاییم.
  • تکلیف ششم یاری به دولت است، هر کسی به فراخور شغل و کاری که دارد می تواند با انجام صحیح وظایفش به دولت و در واقع انقلاب کمک کند، نکند به دلایل شخصی و جناحی یا از روی یأس و ناامیدی وظایف مان را به خوبی انجام ندهیم که در این صورت پیش از این که به دولت ضربه زده باشیم به کشور و انقلاب آسیب وارد کرده ایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۲۳
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۴ ق.ظ

تحلیلی دردمندانه برای بچه حزب اللهی ها

بسم الله الرحمن الرحیم

آنچه که مسلم است این که جلیلی و لنکرانی ها متأسفانه حالا حالاها رییس جمهور نمی شوند، بیشتر رأی مردمی که حتی با قاطعیت آرا به احمدی نژاد رأی دادند هم نه به خاطر انقلابی گری و پرتلاشی و عدالت طلبی او بود، بلکه تا کسی بگم بگم و سیاه نمایی از وضع موجود نداشته باشد عملاً نمی تواند از مردم رأی قاطع بگیرد. احمدی نژاد اگر چه انقلابی و مبارز و استکبار ستیز و پرتلاش بود، ولی در 84 و 88 مردم به افشاگری هایش و به خاطر آن لیست هایی که در جیب داشت رأی دادند، متأسفانه رأی به انقلابی گری و سلامت نفس در این کشور در حدود همان 4-5 میلیون است و بس؛ و این رویه نشان می دهد که به این زودی ها نمی توانیم شاهد کسانی در رأس دولت باشیم که عملگرا، اخلاقی و بدور از حاشیه سازی باشد.

و اما تکلیف بچه حزب اللهی ها چیست؟ اولین گام این است که از موقعیت انفعالی و درگیری های لفظی با خودشان بیرون بیایند و بدانند که این بچه حزب الهی ها هستند که باید شرایط جامعه را به سمتی ببرند که مدیران متدینی که اهل سیاست بازی و افشاگری ها و سیاه نمایی ها نیستند بتوانند در دل مردم جاخوش کنند و رأی بیاورند؛ باید حزب اللهی ها اول از خودشان شروع کنند و آینه ی رعایت اخلاق باشند تا فضای جامعه اینقدر اخلاقی بشود که سیاه نمایی و افشاگری چه از سمت احمدی نژادی ها باشد و چه از سمت روحانی ها و چه از سمت ولایتی ها و یا هرکس دیگر، محکوم و ضداخلاقی حساب شود، نباید به خودمان اجازه دهیم برای رسیدن به مراتب مدیریتی حاضر به هیچ عمل غیراخلاقی شویم و از خدا بخواهیم تا به شایستگی اخلاقی نرسیده ایم ما را در جایگاهی ننشاند که خطیر باشد و ای کاش کسانی هم بودند و یا باشند که احساس وظیفه کنند و کرسی های مدیریت را به شایستگان و مدیران مومن و متخلق به اخلاق اسلامی بسپارند نه به کسانی که برای داشتن یک پست، دست به ریا و چاپلوسی و اعمال ضداخلاقی می زنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۲ ، ۰۰:۴۴
سیاوش آقاجانی