انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شبهه» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۰۹ ب.ظ

اگر آمریکا هم برای ما "مرگ" بخواهد...

بسم الله الرحمن الرحیم

http://media.irna.ir/1391/13910812/80398086/80398086-3349463.jpg

یکی از شبهاتی که علیه شعار "مرگ بر آمریکا" مطرح می شود این است که به آیه ای که در آن خداوند "سب" خدایان کافران را منع می کند، استناد می کنند و می گویند "مرگ برآمریکا" سب است و اگر ما به آنها توهین بکنیم، آنها نیز به ما توهین می کنند، که قبلاً به این شبهه در مطلب "شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر ضد ولایت فقیه، لعن هستند نه سب" پرداخته ام، اما اکنون با فرض این که "مرگ بر آمریکا" لعن است، شبهه ای که مطرح می شود این که اگر آنها هم شعاری مانند آن علیه ایران بدهند چه؟! آیا این شعار به ضرر ما نخواهد بود؟! پاسخ گفتن به این سخن در حالی که چند روزی از 24 ذیحجه، سالروز مباهله نگذشته، چندان کار مشکلی نیست. آیه و داستان مباهله پیامبر نشان می دهد که بعضی وقت ها باید اجازه داد تا طرف مقابل هم لعن کند که همین مسئله نشان از مجوز شرعی برای شعار "مرگ بر آمریکا" است، اما اگر بخواهیم دلیل این مسئله را بدانیم باید به قواعد لعن و نفرین در درگاه الهی آگاهی داشته باشیم، چرا که لعن کردن طبق سنت الهی قواعدی غیرقابل تغییر دارد که برای شناخت این قاعده به سه روایت رجوع می کنیم:

رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) فرمودند:
هرگاه "لعنت" از دهان لعنت گر خارج شود، نگاه می کند، اگر راهی به سوی آن چیزی که متوجه آن شده است یافت به طرفش می رود وگرنه به طرف کسی که از دهانش خارج شده است برمی گردد .

امام باقر (سلام الله علیه) فرمودند:
لعنت هرگاه از لعنت کننده صادر شود ، میان او و کسی که لعنت می شود ، می گردد . اگر مجوّزی نیافت ، به خود لعنت کننده بر می گردد که او ، خود ، به آن سزاوارتر است . زنهار تا مؤمنی را لعنت نکنید که دامن خودتان را می گیرد .

و در جای دیگری نیز امام باقر(ع) فرمودند:
از لعنت کردن مومن بپرهیزید که به خودتان برمی گردد. حتی شخصی، کسی را که پیامبر او را حد می زد، لعنت کرد؛ حضرت فرمودند: لعنتش مکن او خدا و رسولش را دوست دارد (گرچه گنهکار است(.

اینها یعنی نفس لعنت و نفرین دارای اثر است؛ چه به حق باشد و چه نباشد و براساس این روایات متواتر و روایات دیگر، اگر نفرین بی مورد باشد، دامن نفرین کننده را می گیرد، پس ما را چه باک که ظالمان دنیا بخواهند حکومت مظلوم و الهی جمهوری اسلامی ایران را نفرین کنند، چرا که این نفرین نیز با نفرین ما علیه آنها جمع شده و در نابودی ظالمان عالم موثر خواهد بود، انشاءالله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۲ ، ۲۳:۰۹
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

فرقه ی بدعت گذار صوفیه، ناجیه یا گمراه!اخیراً نقل قولهای جدیدی از امام خمینی منتشر می شود به این مضمون که ایشان با حذف شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر ضدولایت فقیه موافق بوده اند، که فاقد هرگونه سندیتی بوده و با رفتار و گفتار امام خمینی نیز در تضادند، چرا که سال ها شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر ضدولایت فقیه در حضور ایشان و در رسانه های ملی این کشور مورد استفاده بوده است و با این مسئله مقابله ننمودند و در نهایت این که مواضع شدیدشان علیه آمریکا و معاندین با ولایت فقیه، در کنار شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر ضدولایت فقیه، همواره مؤید این شعارها به شمار می رفته است.

در این مطلب قصد یادآوری سخنرانی ها و وصیت نامه امام خمینی علیه الرحمه را ندارم و به مبانی فکری شبهاتی که در این خصوص وارد می شود خواهم پرداخت:

آیا در قرآن، احادیث و زیارتنامه های معتبر، لعن و نفرین وجود ندارد؟

در قرآن کریم دو معنی مرتبط در این خصوص وجود دارد که یکی مورد تأیید و دیگری مورد نکوهش قرار گرفته است، خداوند در حدود 40 آیه ی قرآن کریم، کفار، منافقین، یهودیان، قاتل مؤمن، مشرکین، ظالمین، بدگمانان به خدا، پیروی کنندگان از شیطان و... را لعن می کند و تنها در یک آیه از سب صحبت می کند و نسبت به سب خدایان کفار و مشرکین نهی می کند که نشان از تفاوت معانی لعن و سب دارد؛ چرا که لعن به معنی نفرین کردن است و سب به معنی توهین. نمونه های لعن در قرآن را می توانید در اینجا مشاهده کنید.

لعن نه تنها در قرآن کریم، که در احادیث و زیارات نیز به وفور در کنار سلام به انبیا، ائمه، شهدا، اهل اسلام و ابرار مشاهده می شود، که این موارد نمونه های آشکاری از تولی و تبرا را به مومنین خاطر نشان می سازد.

آیا پرچم و نام آمریکا قابل احترام است؟

سال هاست که اهتزاز پرچم آمریکا در اکثر کشورهای مستضعف دنیا به نمادی از استثمار و سرقت اموال مادی و معنوی کشورها مبدل شده است و اگر آن پرچم را با پرچم دزدان دریایی مقایسه کنیم، هیچ اجحافی جز به دزدان دریایی نکرده ایم و بر اساس همین نگاه، آتش زدن چنین پرچمی را حق مسلم کشورهایی که مورد تجاوز و سرقت آمریکا قرار گرفته اند و تمام مردم حق طلب دنیا می دانم. به واقع هنوز هیچ علامتی وجود ندارد که آمریکا به فرموده امام خمینی دیگر شیطان بزرگ نباشد.

آیا شرایط کنونی در بحث مذاکره با آمریکا منافی سردادن شعار مرگ بر آمریکا نیست؟

خیانت های چند دهه دولت های آمریکا، به یقین با مذاکراتی که هنوز به هیچ نتیجه ای هم نرسیده و فاقد کوچکترین ابراز ندامت و حتی حاوی پیام های تهدیدآمیز است، نه قابل بخشش و نه حتی قابل فراموشی است و نه تنها نباید از مواضع و شعارهای اصولی و انقلابی در برائت از آمریکا کوتاه آمد، بلکه باید از غیرت، تعصب و دشمن شناسی ایرانیان تقدیر کرد و از وجود این شعارها در جهت عقب راندن دشمنان و الزام ایشان به عذرخواهی استفاده نمود، نه این که با خوش خیالی، این نفرت مقدس را برای برداشتن تکه نان خشکی که هنوز منوط به زانون زدن است، سرکوب کرد. البته چنانچه آمریکا دست از سیاستهای استعماری و تجاوزگرانه اش بردارد، مردم ایران اینقدر هوشمند هستند که برای حذف شعار مرگ بر آمریکا نیاز به خاطرات جعلی و ارائه تفاسیر غلط از قرآن نداشته باشند.

آیا آرای مردم به روحانی نشان خواست مردم برای حذف شعار مرگ بر آمریکا نیست؟

اگر چه مردم به شعارهای آقای روحانی که به رویکرد مذاکره با غرب و آمریکا برای حل مشکلات خوش بین بود، رأی دادند، اما هرگز این مسئله را نمی توان به معنی فراموش کردن خیانتهای آمریکا و به معنی پذیرش پایان یافتن دشمنی های آمریکا و غرب علیه ایران تلقی نمود و اصولاً چگونه می توان از مردم توقع داشت این همه خیانت اعم از کودتاهای سخت و نرم، ترور، جنگ تحمیلی، تحریم، تهدید، حمله به هواپیمای مسافری و .... را به صرف نشستن پای میز مذاکره فراموش کنند، به یقین چنین طرز تفکری برای مردم ایران نمی تواند هیچ هوشمندی قائل باشد، مردم ایران بدون هرگونه ساده اندیشی، مذاکرات اخیر را تنها یک فرصت برای آمریکا می دانند، تا شاید بتواند گامی در جهت تغییر رویه خصمانه اش علیه ایرانیان بردارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۰۰:۰۲
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۹ ق.ظ

پاسخ به مجموعه ای از شبهات علیه اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم

دو سه روز پیش مطلبی را در فضای مجازی دیدم که رسماً شبهاتی را علیه اسلام و در دفاع از منکران اسلام و حتی خدا مطرح می کند که عیناً با درج هر شبهه، پاسخ خواهم گفت:

همه مغلطه هایی که از یک مسلمان می شنوید
در بحث با مسلمانان، مغلطه های یکسانی تکرار می شود. این مغلطه ها را حتی در ویدیوهایی که به عنوان پاسخ به ناباوران منتشر می کنند هم تکرار می کنند به امید اینکه با تکرارش، مغلوط بودنش پوشیده بماند. امیدواریم با آوردن این مغلطه ها در اینجا، از آنها بخواهیم پیش از مطرح کردن دوباره شان به دلایل مغلوط بودن گوش بکنند
.

در پاسخ این مقدمه باید بگویم که این مواردی که نگارنده آنها را مغلطه ی مسلمانان نام نهاده است در واقع شبهاتی است که به اسلام وارد می شود و همگی دارای پاسخهای متقن هستندکه حقیر به قد علمم، پس از درج هر شبهه، به آنها پاسخ می گویم:

1- مغلطه مرد پوشالی در این جا معمولا حرف هایی به ناباوران نسبت داده می شود تا با آن حرف شان را به کرسی بنشانند «من که هرگز خدا را ندیده ام. من هرگز خدا را لمس نکرده ام». اما اگر با ناباوران حرف بزنید می بینید که آنها می گویند «هیچ شاهدی برای وجود خدا نیست». برای محکم کاری، مثلا می گویند روح هم دیده نمی شود، لمس هم نمی شود. این یعنی مسلمانان حتی نمی داند ناباوران چه می اندیشند چرا که بیشتر ناباوران، به وجود روح هم اعتقاد ندارند.

پاسخ ما به این مغلطه این نیست که روح هم دیده نمی شود (چرا که اصولاً کسانی که منکر خدایند روح را نیز قبول ندارند) بلکه پاسخ در خصوص حقایق مسلمی است که دیده نمی شوند، مثلاً این که کسی شاد یا غمگین باشد را که نمی توان انکار کرد و اتفاقا مشاهده هم نمی شود، اما آثارش را می توان در صورت و حرکات فرد شاد یا غمگین دید و این یعنی چیزهایی وجود دارند که جز آثارشان علامت مستقیمی ندارند، یعنی خود شادی دیده نمی شود ولی آثارش چرا. با فرض این که سوال منکران این باشد که هیچ شاهدی برای خدا نیست؟! پاسخ این است که خیلی چیزها وجود دارند که بدون آثارشان قابل درک و تشخیص نیستند.

2- مغلطه سوال هدف دار ترفند بعدی است که اینگونه مطرح می شود «چه کسی ماه و زمین و آسمان ها را آفریده است؟» این پرسش پیشاپیش فرض گرفته است که اینها حتما باید آفریننده ای داشته باشند. هیچ شاهدی مبنی بر اینکه کسی اینها را آفریده باشد وجود ندارد. با این حال ناباوران اطلاعات نسبتا مفیدی درباره نحوه شکل گیری این اجرام دارند. آنها می دانند که گرانش و زمانی بسیار طولانی لازم است. 

به راستی آیا برای خالق داشتن چیزها و ناظم داشتن نظم ها باید دلیل ارائه کرد یا برای نداشتن آنها؟!! به فرض این که این منکران به استناد قوانینی مانند همین گرانش که سیارات و کهکشان ها و ذرات عالم از آنها تبعیت می کنند منکر خدا می شوند، ولی آیا این همین قوانین می توانند بدون موضع باشد؟! اگر کسی ادعا کند این همه قوانین بدون موضعند باید دلیل ارائه کند یا برعکس؟! مگر عقل مادی چیزی را بدون دلیل می تواند بپذیرد که اینجا می پذیرد؟! بحث دیگر این که حتی همان منکران نیز نمی توانند منکر هوش و نظم و قانون در جهان باشند و این ها را اگر به خدا نسبت ندهند به چیزی مانند علم و طبیعت نسبت می دهند، مثلاً می گویند طبیعت، جهان را به این سمت برده است و در واقع آنها مصداق خدا را در چیزی به نام طبیعت قرار داده اند، نه این که واقعاً منکر خالق و ناظم و موضع باشند، مگر این که اصولاً منکر نظم و علم و قوانین در جهان باشند!!!

3- تصادفی بودن جهان مغلطه بعدی است که معمولا به فراوانی از مسلمانان شنیده می شود. آنها می گویند از نظر ناباوران، همه چیز تصادفی بوجود امده. وقتی من پایم به فرش گیر می کند و به زمین می خورم، تصادفی رخ داده به این دلیل که هدفم زمین خوردن نبوده. ولی فرگشت و مهبانگ (بیگ بنگ) تصادف نبوده اند، به این دلیل که هدفی در کار نبوده که به اشتباه، چیز دیگری رخ داده باشد.

به راستی بین این که جهان بدون خالق حادث شده باشد با این که تصادفی به وجود آمده باشد چه تفاوتی وجود دارد ؟! این شبهه و شبهه قبلی عملاً یک سوال به نظر می رسند نه دو سوال، بحث دیگر این که این سوال که جهان بدون هدف و تصادفی به وجود آمده شده باشد، در اثبات خدا بکار نمی رود، بلکه در هدفمند بودن جهان و توجه دادن انسان به هدف آفرینش بکار می رود تا بشر به دنبال هدف خلقت بگردد و به آن تحقق بخشد، که این مسئله را در آیات مختلف قرآن می توان مشاهده نمود به عنوان مثال در آیه ی 115 سوره مومنون اینچنین آمده است:

 أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ
آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده‏ایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمى‏شوید

4- مغلطه دیگر قیاس مع الفارق است درباره مقایسه اشیاه پیچیده همچون ماشین یا هواپیما، با هستی و نتیجه گیری که هر دو می بایست خالقی داشته باشند. درباره ماشین ها، ما می توانیم از استقرا به این نتیجه برسیم که هر ماشینی چطور ساخته می شود چون تجربه ساخت ماشین های متفاوت را داشته ایم. ولی درباره جهان، ما تنها تئوری هایی برای بوجود آمدن جهان ها داریم و تنها جهان خودمان را داریم. نمی دانیم مابقی چطور بوجود می آیند و در واقع از وجودشان خبر نداریم. بنابراین استقرا از یکی به دیگری مجاز نیست. ما تنها می دانیم جهان ما چیزی حدود 13.7 میلیارد سال پیش بوجود آمده. به علاوه این مغلطه، خلقت از هیچ را با خلقت از مواد یکی می گیرد. اولی یعنی خالقی بدون وجود داشتن چیزی، چیزی خلق کرده باشد و دومی یعنی خالقی با جا به جا کردن موادی از پیش موجود، یک چیز جدید خلق بکند. اینها قیاس های مع الفارق اند. همینطور مغلطه مشابهی در مورد موجودات زنده می کنند که می گویند انسان نمی تواند یک پشه خلق بکند. این ادعا مضحک است، اگر منظور خلقت از مواد موجود باشد، دو دهه پیش انسان ها موفق به خلق یک گوسفند شدند. اما ظاهرا منظور گوینده این است که خلقت از هیچ باشد. در این صورت از انسان ها انتظار انجام کاری را دارند که هرگز سندی بر اینکه خدا انجام ش داده باشد ارایه نکرده اند.

این شبهه عکس یکی دیگر از شبهات است که در جایی که منکران در خصوص آفرینش هر چیزی که به علمش پی برده اند آن علم را نشانه ای برای رد نیاز به وجود خدا معرفی می کنند و در جایی که علمی در خصوص نحوه ی آفرینش چیزی ندارند گویا این عدم علم داشتن، نمی تواند انسان را به وجود خدا راهنمایی کند و حال این که هر دو استدلال غلط است. خداوند بر اساس سنن الهی می آفریند و این سنن الهی یعنی قوانین حاکم بر جهان، یعنی همان گرانش یعنی همان نیروی تاریک و جرم تاریک و دافعه ی اینها و .... و همه ی اینها چه بشر به آنها پی ببرد و چه پی نبرد دلیل وجود نظم و علم و دقت در نظام آفرینش است.بحث دیگر این که چگونه می توان تبدیل چند ماده به یک وسیله را به سازنده محتاج دانست ولی تبدیل عدم به سنگین ترین و چگال ترین ماده که بیگ بنگ از آن آغاز شد و خلقت تمام آسمانها و زمین ها و ستارگان و سیارگان و حیات را از هیچ، فاقد خالق فرض کرد؟ و این غیر از آیات قرآن کریم و فرازهای نهج البلاغه است که در آنها مراحل خلقت آسمانها را آورده است و این مراحل که از دخان شروع شده تا کم کم به سیارات و ستارات و منظومه شمسی و سپس زمین و آماده شدنش برای حیات و گیاهان و حیوانات و انسان را تشریح می کند و حتی در خصوص بسط جهان در سوره زاریات نیز اینگونه می فرماید:

وَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ 
وآسمان را به قدرت بر افراشته ایم وهمانا ما همواره در حال توسعه دادن آن هستیم .

ادعای نگارنده که گمان می کند بشر توانسته است موجود زنده خلق کند نیز در نوع خود جالب است!! این که مثلاً انسان بن مایه ی حیات را از یک جاندار بگیرد و مثلاً با شبیه سازی یا مسائل ژنتیکی و یا با کشت و بافت مثلاً یک موجود را تولید کند را به مثابه خلقت می آورد و حال این که نه تنها از عدم خلق نکرده است که حتی از عنصر نیز نبوده است، بشر هم اکنون از شناخت مشخصات و ظرایف DNA عاجز مانده است، چه رسد به اینکه بخواهد یک موجود زنده را با عناصر موجود در زمین بیافریند!!! 

5- ترفند دیگر، موعظه های استانداردی به شیوه پرسش گری است: اینکه زمین چطور دور خورشید می گردد و اینکه قلب انسان چطور می تپد. پاسخ به این سئوال ها، از عهده یک بچه مدرسه ای هم بر می آید اما برای مسلمانان، به دلایلی نامعلوم، ظاهرا شاهدی بر وجود خداست. 

برای مسلمانان هر چیزی که در آن نظم و زیبایی وجود داشته باشد، آیتی برای وجود خداست و البته منکران می توانند هر چیز زیبا و منظمی را یافتند به هرچیزی که دلشان می خواهد بیندیشند،می توانند تنها با این نیت که ثابت کنند خدایی وجود ندارد تنها به دلایل و علومی که خود اثباتی بر عالِم بودن خدا هستند بیندیشند، اما مسلمانی که خدا را باور دارد با دیدن قوانین و سنن الهی و نظم جهان و زیبایی های خلقت همواره و بیش از پیش به قدرت و مهربانی خدا ایمان می آورد. مومن پس از قبول خدا با دیدن هر چیزی می تواند به یاد خدا افتد و البته شما این را ترفند می خوانید و حال این که مومن این را ذکر می داند.

6- مغلطه استثنا قایل شدن برای خدای مورد علاقه مسلمانان به این شکل هست که پیشاپیش فرض می گیرند تسلسل باطل است و بنابراین می بایست بر فراز همه خلقت ها، خدایی نشسته است که خودش خلق نشده. معلوم نیست چرا باید چنین باشد و معلوم نیست چرا بایستی این خدا از قانون داشتن خالق مستثنا باشد و معلوم نیست چرا اصلا اگر چنین باشد، این خدا دقیقا همانی ست که در قرآن آمده. 

این شبهه همان شبهه 2 است یعنی در آن شبهه می گوید چه کسی گفته که چون اگر چیزی خالقی داشته باشد پس هر چیزی باید خالق داشته باشد و البته همانطوری که عرض شد در این شبهه برای این که منکر خدا بشوند، اصولاً علم یا طبیعت را باعث و دلیل تمام مسائل می شناسند که در واقع ایشان نیز متوجه اند که مجموعه ای از قوانین علمی و طبیعی است که در جهان حاکم است و جهان را فاقد حاکم نمی دانند و تنها به جای این که عالِم مطلق و خالِق طبیعت را خالق بدانند، عقلشان به همان علم و طبیعت قد می دهد.بحث دیگر این است که در این گونه شبهات، اینقدر سوال پرسیده می شود تا با ایجاد شک و شبهه حتی در بدیهی ترین سوالات، حتی اگر نتوانند مسئله ای را به صورت متقن رد کنند لااقل آن را غیرقابل کشف و فهم نشان دهند.

7- اگر قرار به مستثنا کردن یک چیز از قانون خالق داشتن باشد، چرا نگوییم جهان خودش این استثنا هست که نیاز به خالق نداشته؟
شکل دیگری از ادامه این مغلطه این است که صفات خدا متفاوت است بنابراین انسان نمی تواند آن را بفهمد. خالق بودن لزوما به معنای فراتر بودن از مخلوق نیست. مثلا وقتی انسان ها در آمیزش جنسی فرزندی خلق می کنند، تنها از نظر زمانی از آن فرزند جلو هستند و الا ممکن است فرزندشان قوی تر یا باهوش تر باشد. نیازی نیست مخلوق از خالق ضعیف تر باشد. این جور برداشت، سلیقه ای است.

در بخش اول این شبهه، جهان همان چیزی است که نیاز به خالق نداشته است، یعنی خالق مطلق است؛ و این جهان همان خدایی از نوع خدای بت پرستان است، که به جای درک مصداق اصلی خدایی، به بیراه رفتند و خورشید و ستارگان را خدا شناختند و در این شبهه نیز عملاً جهان خدا شناخته می شود، هر چند اگر منکر چنین نیتی باشند ولی حرفشان در همان راستاست، حداقل این است که ایشان با این فرض به وجود خدا و خالق مطلق اذعان می کنند.
ایراد دیگر این شبهه این است که گمان می کند اسلام انسان را یک خالق واقعی می داند و حال این که انسان در واقع یک نوع کاشف است و می تواند از ترکیب هوش و قدرت و طبیعت و استعدادهای بالقوه، تغییرات ماده را حاصل کند، بشر نمی تواند خلقت انجام دهد، نمی تواند از عدم خلق کند. پدر و مادر خالق نیستند، این که دو اسپرم را به تنگ هم بیندازند نمی توان به معنی خلقت تلقی شود، خلقت یعنی تولید هدفمند، عالمانه و طبق برنامه یک چیز، نه این که دو موجود بی عقل را بتوان خالق معرفی کرد.

8- نوع دیگری از مغلطه این است که خدا همانطور که قادر بوده زندگی ببخشد، قدرت این را دارد که زندگی پس از مرگ هم ببخشد. ولی هیچ مدرکی در میان نیست که من را خدا خلق کرده باشد، من را پدر و مادرم خلق کرده اند.

این شبهه هم همان شبهه قبلی است، اصولاً خلقت به معنی تولید هوشمند، هدفمند و طبق خواست و برنامه و از عدم است، آنطور که خود خداوند می فرماید "کن فیکون"، نه این که دو انسان دیوانه و یا حتی یک جفت حیوان به واسطه ی تولید مثل، خالق تلقی شوند. بحث دیگر این که در این شبهه توجه نمی شود که جهان پس از مرگ و در واقع معاد، پس از اصل توحید اثبات می شود و نگارنده می خواهد در حالی که اصل معاد مستلزم پذیرش توحید است، بدون این که توحید را پذیرفته باشد زیر بار معاد  نرود.

9- مغلطه همه ش در قرآن آمده هم گاه شکل مضحکی به خود می گیرد. مثلا می گویند در قرآن آمده که کوه ها حرکت می کنند (سوره نمل آیه 88) و نتیجه می گیرند قرآن می دونسته که زمین حرکت می کند و کوه ها هم با آن حرکت می کنند. این نهایت بی صداقتی ست که توصیفی که درباره کوه ها آن هم در روز جزا آورده شده را شاهد حرکت زمین در  قرآن بگیری.

به راستی آیا آیات متعددی که در قرآن وجود دارد و ناظر به مراحل مختلف خلقت است اعجاز نیستند؟! آیا آیات قرآن در خصوص بعد چهارم جهان اعجاز نیستند؟! آیا سوره ی روم که خبر شکست روم از ایرانیان را در سالها بعد پیشگویی کرده بود معجزه نبود؟! آیا همین که قرآن کریم در این همه علوم مختلف اظهار نظر دارد ولی نه تنها اشتباهی از آن اثبات نشده است، بلکه در موارد متعددی با پیشرفت علم، حقانیت آن بیشتر اثبات شده است، اعجاز نیستند؟! کدام کتاب بشری وجود دارد که در طول قرنها، اینچنین بتوان آن را با صدای بلند خواند و به زبانهای مختلف ترجمه کرد و بتوان از آن دفاع کرد؟! و اما همانطوری که نگارنده شبهات می گوید حرکت کوه ها در روز جزا  ربطی به اثبات حرکت زمین ندارد بلکه حرکت زمین را در آیه 15 سوره ملک می توانید مشاهده کنید:

هو الذی جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فی مناکبها وکلوا من رزقه والیه النشور
اوست کسى که زمین را براى شما (شتر) رام گردانید پس در فراخناى آن رهسپار شوید و از روزى [خدا] بخورید و رستاخیز به سوى اوست

این همه مغلطه برای اثبات اینکه از میان این همه خدا، فقط خدای مسلمانان راست می گه. 

و اما شبهه آخر این است که خدای اسلام را از سایر خداها متفاوت می داند و حال این که خدایی که این همه پیامبر را فرستاده است یکی بوده است و گرنه چگونه می توان عقلاً چند خدا را در کنار هم و بدون تضاد باهم پذیرفت، بدون این که بین خدایی و کبریایی شان جنگ و نا هماهنگی و بی نظمی رخ دهد؟ خدای اسلام همان خدای ادیان دیگر است و تنها تفاوتش این است که از تحریفاتی که در برخی کتب آسمانی وارد شده است مصئون مانده است، تحریفاتی مانند جسمانی کردن خدا، مثل کشتی گرفتن پیامبران با خدا و ... ، تحریفاتی که موجب شده است تا نسخ مختلف از کتب آسمانی وجود داشته باشند و حال این که بین روایات 14 گانه قرآن، تنها تفاوت های قلیلی که وجود دارد در لهجه های کتّاب قرآن است نه در معنی و مفهوم آن. به راستی چگونه می توآن از آخرین پیامبر الهی محروم ماند و برای توجیه، قائل به این شد که خدایان و پیامبران و ادیان با یکدیگر متفاوتند؟ پاسخ این شبهه را در مطلبی که چندی پیش نوشته بودم می توانید به صورت کامل تر اینجا بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۴۹
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۴۶ ق.ظ

آیا حفظ نظام اوجب واجبات است؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

این جمله از جملات ماندگاری است که منتسب به حضرت امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی است و جدیداً ایرادی به این سخن دیدم به این شرح که "حفظ مشروعیت نظام را مهمتر از حفظ نظام تعریف می کند" که مختصراً این ایراد را رد می کنم:

ایراد استدلال در این است که به ماهیت نظام توجه ندارد. نظام یعنی نظام ولایت فقیه، یعنی همان ولایتی که در زمان غیبت معصوم عیناً مثل ولایت رسول الله است. در این نظام مشروعیت از بالا وارد شده است و حفاظت باید از چارچوب محتوایی و ظاهری آن توسط مسلمین صورت گیرد. نظام یعنی کل نظام اعم از اهداف و اصول و چارچوبش و این نظام تا زمانی که ولایت فقیه را در رأس دارد مشروعیتش تضمین شده است. وقتی ولایتِ مشروع و لازم الاتباعی وجود دارد، تبعیت از او حفاظت از اسلام را در بردارد و نمی تواند از آن جدا باشد و مخالفت با چنین نظامی در واقع عین مخالفت با اسلام خواهد بود. ایراد دیگر این که اگر کسی این شبهه را به عنوان یک اصل بپذیرد، منتج خواهد شد به این که هر کسی برای خودش یک تعریف و یک برداشت و تفسیری از مشروعیت نظام بکند و بر اساس همان برداشت بخواهد اقداماتی خارج از چارچوب قانون و نظر ولی فقیه انجام دهد و اینچنین می توان متوجه شد که این شبهه در عمل به منظور جدا معرفی کردن نظام از مشروعیت ایجاد شده است و  راه را برای اقدامات فراقانونی و خارج از چارچوب نظرات ولی فقیه و حریم قانون باز می کند. باید توجه داشت که صلاحیت ولی فقیه مستمراً توسط فقهای جامع الشرایط مجلس خبرگان مورد پایش قرار دارد و همواره کسی که ولی فقیه است واجد شرایط ولایت و مشروعیت است و این مشروعیت است که اطاعت محض را در برابر ولایت مطلقه فقیه ایجاد می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۴۶
سیاوش آقاجانی

ارتدادمدتیست که برخی در جهت زیر سوال بردن اسلام و احکامش، متوسل به استناد به سایر ادیان الهی می شوند، مثلاً می گویند اگر چنین است پس چرا مسیحیت، زرتشتیت، یهودیت و یا سایر ادیان، چنین نگفته اند و نظرشان با اسلام متضاد است، اگر چه شاید پاسخ این شبهه برای دوستان ساده به نظر می رسد، اما بر آن شدم با توجه به فراگیر بودن و اهمیت آنها در روی آوری برخی جوانان به سایر ادیان و فرق تحریفی و انحرافی و ارتدادشان، با چند دلیل به آن پاسخ گویم:

1- ادیان الهی به تناسب اقتضا و ارتقای شعور و فهم جوامع بشری دائماً در حال تغییرات جزئی و رشد بوده است. بعضاً این تغییرات در احکام یکی از ادیان الهی نیز بارها اتفاق می افتاد، به عنوان مثال می توان از موضع سه گانه اسلام در بحث شرب خمر که از آزاد بودن، تا نکوهش مستی به وقت نماز و در نهایت تحریم کامل آن رسید یاد کرد و این مراتب در جهت همراه کردن مردم و امکان عملی شدن توسط مومنین رخ داد و همین تغییر در بین ادیان نیز وجود داشت. یعنی برخی احکام که در تمام ادیان وجود داشتند در حدود و ابعاد دچار تغییر می شدند ولی وجود داشتند. حجاب و روزه و نماز از احکامی هستند که در ادیان الهی (هرچند با کمی تغییرات) وجود داشته اند و این مسئله مورد اذعان قرآن کریم قرار دارد ولی برخی گمان می کنند آنها فقط به اسلام تعلق دارند.

2- تمام ادیان الهی از یک پروردگارند و او هموست که اگر 2000 سال پیش حکمی داده است، 600 سال بعد حکم بهتری آورده است و این بیان در قرآن کریم نیز وجود دارد که اگر خداوند حکمی را نقض کرد، حکم بهتری جایگزین آن می کند. این خداوند است که تعیین می کند از کدام دین باید پیروی کرد و ما آزاد نیستیم که هر دینی را خواستیم انتخاب کنیم و او دین خاتم را به مثابه آخرین بخش نامه بشری و لازم الاتباع می داند نه بخش نامه هایی را که قبل از آن صادر و بعضاً نسخ شده اند. رجوع از دین خاتم به ادیان ماقبل آن یک عقبگرد از شعور و درک بشری است. دینی که کامل شد و پیامبری که خاتم شد، اسلام و حضرت محمد (ص) است و عدول از این دو به معنی ارتجاع در کمال است و از آنجا که رسیدن به کمال هدف خلقت انسان است، خداوند اجازه ی چنین ارتجاع و در واقع ارتدادی را نداده است.

3- بعضاً کسانی که این شبهات برایشان طرح می شود، پیامبران را متفاوت می شناسند و حال این که نگاه خداوند و دستورش چنین نیست. مومنان باید همه ی پیامبران را مانند هم محترم بشمارند چرا که همه ی آنها پیام رسان خدایند و از خود چیزی ندارند و وقتی کسی یکی را قبول و یکی را رد می کند گویی خدایشان را متفاوت می شمارد و همین تعارضات در به قتل رساندن بسیاری از پیامبران عامل اصلی بوده است و به همین علت است که احترام به تمام پیامبران از علائم مومنین و خداپرستان واقعیست.

4- اگر چه نزد ما ادیان الهی متفاوت شمارده می شوند اما خود خداوند در قرآن کریم، همه ی ادیان را یک دین و در ادامه ی هم می داند، خداوند در قرآن کریم بارها و بارها از تمام انبیا و پیروانشان دعوت به تسلیم بودن به درگاه الهی کرده است و همه را تسلیم خدا می خواهد و پیروان هر دینی را که به جای تسلیم خدا شدن در تسلیم شدن به یک پیامبر محدود شده اند را به تسلیم بودن در برابر خدا و تبعیت از پیامبران جدید و وعده داده شده دعوت می کند و در نهایت در قرآن می فرماید دین نزد خدا اسلام (ان الدین عند الله اسلام) است و اسلام یعنی تسلیم خدا شدن. خداوند در آیات مختلفی  که از پیامبران سخن می گوید همه را تسلیم خدا می شناسد و این یعنی، این خدا نیست که دین های متفاوت نازل کرده است بلکه این بشر است که ادیان را به نام پیامبران معاصر خود ثبت کرده اند تا احتمالاً تسلیم سایر پیامبران نشوند و برای خود شخصیت برتری قائل شوند و گرنه تمام پیامبران و ادیان یکسان هستند که همان تسلیم خدا بودن است و این چنین است که ما برخلاف به اصطلاح سایر ادیان الهی، دینمان را به نام پیامبرمان نامگذاری نکرده و نمی خوانیم.

5- بسیاری از پیامبران الهی شهید شدند و بسیاری از کتب آسمانی در اثر همان خصومت ها دچار تحریف گشتند، به نوعی که بین نسخ متفاوت یک کتاب آسمانی، بعضاً اختلافات محتوایی عمیقی وجود دارد. این اختلافات بعضاً به صورت مسخره ای در کتب آسمانی تزریق شده اند به نوعی که برخی از این نسخ، خدا را در حدی که با پیامبری کشتی گرفته باشد تنزل داده اند و حال این که کتاب آسمانی قرآن دچار این تحریف ها نشده است (چرا که حضرت امیرالمومنین و اهل بیت بزرگوارش حریم ظاهری و باطنی قرآن کریم را محافظت کرده اند) و اگر چه 14 روایت برای آن ذکر شده است ولی این روایات هیچ اختلاف محتوایی نداشته و تنها اختلافشان در لهجه ی املاکنندگان نسخ قرآن و در حد اختلافات غیرمحتوایی مثلاً در حرکاتِ حروف است.

6- گستردگی احکام اسلام بعضاً تنها دلیل کسانی است که سایر ادیان را بر آن ترجیح می دهند و حال این که اسلام دینی است که با توجه به رشد شئون مختلف اجتماعی بشر که قرنها به طول انجامیده است، دارای گستردگی است و این دین به اذعان قرآن کریم کامل شد، چرا که بشر بتواند با آن احتیاجات حیات دنیوی-اخروی و نیازهای شخصی-اجتماعی و مسائل روحی-جسمی خود را برآورده سازد، به یقین گستردگی، جامعیت و کمال دین اسلام، امتیاز و مزیت غیرقابل انکار آن است و هرکسی که از این دین رویگردان شود، عامداً از تکامل و هدایت الهی منصرف شده است، چرا که نه ادیان تحریف شده قبلی، نه ادیان دست ساخته و نه قوانین بشری، پاسخگوی نیازهای گسترده روحی و جسمی انسان و جوامع بشری نبوده و نمی تواند باشد، نگاهی به عمق انحرافات جوامع بشری که حریم فرد و خانواده و جامعه را دچار مفاسد غیرقابل انکار نموده است، نشان گر عجز مکاتب منحرف و خودساخته از کمال و رشد بشر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۲ ، ۰۹:۲۳
سیاوش آقاجانی