انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رابطه ایران و آمریکا» ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۵۶ ق.ظ

مذاکرات ژنو، حواشی قبل و پیامدهای بعد

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از مذاکره: وقتی که همزمان با آغاز بکار دولت جدید و مقارن با سفر روحانی به نیویورک، خاطرات جدید آقای هاشمی در خصوص مخالفت امام خمینی با مرگ بر آمریکا بر سرزبان ها می افتد، وقتی که آقای روحانی پس از بازگشت از نیویورک، پیشنهاد آقای زیبا کلام (کارشناس نزدیک و تحت حمایت آقای هاشمی) در خصوص اجرای نظرسنجی در خصوص نحوه ی تعامل ایران در مذاکرات را اجرایی می کند، وقتی که همزمان با حرکت آقای ظریف به ژنو، آقای روحانی در دیدار با دانشجویان از خالی بودن خزانه و گرفتاری ها با دل پر سخن می گوید، حق بدهید که گمان کنیم این که دولت از 2-3 روز قبل از شروع مذاکره اعلام می کند که قادر به تأمین یارانه ماهانه مردم نیست و دقیقاً یک روز مانده به روز عید قربان می گوید مشکل را ضرب العجلی حل کرده اند، حداقل به صورت کاملاً تصادفی!!! در راستای همان بحث است که ما به شدت به مذاکره و حمایت از مذاکرات نیاز داریم.

محتوای مذاکرات: بنا به اعلام آقای ظریف و خانم اشتون، دو طرف مذاکره در خصوص علنی نکردن محتوای مذاکرات به تفاهم رسیده اند و قاعدتاً این مسئله به منظور این است که فشارهای جانبی در خصوص محتوای مذاکرات بر طرفین ایجاد نشود، ولی به راستی اگر فشاری بر دوطرف مذاکره باشد از سوی چه کسانی می توانسته وارد شود، به نظر من بیشترین فشار بر هیأت مذاکره کننده ما، از سوی شخصیت ها و رسانه های داخلی بوده و بیشترین فشار بر گروه 5+1 نیز از سوی اسرائیل خواهد بود و سوال جدی این است که آیا امکان دارد مسئولان آمریکایی بتوانند محتوای مذاکرات را از مقامات اسرائیلی مخفی نگه دارند؟! به یقین پاسخ هر فرد مطلعی منفی است چرا که قبل از شروع مذاکرات مسئولان آمریکایی به سران اسرائیل قول داده بودند که بدون اطلاع ایشان هیچ توافقی نکنند، پس مخفی کردن محتوای مذاکرات عملاً برای اسرائیل اعمال نخواهد داشت و تنها افراد ذی نفعی که از محتوای مذاکرات مطلع نخواهند شد مردم، رسانه ها و شخصیت های سیاسی کشور خواهند بود و این مسئله این فکر را به ذهن متبادر می سازد که شرط محرمانه بودن مذاکرات نه از سوی گروه 5+1 که از سوی مذاکره کنندگان خودمان مطرح شده و یا برایشان تجویز شده است تا ایشان از پاسخگویی و گزارش به مردم و رسانه ها معاف شوند. بحث دیگر این که در حالی که دولت در گام اول حقانیت و صحت کارش را به نظرسنجی عمومی می گذارد، بر چه اساسی در گام دوم کارش را بالکل از مردم مخفی می کند.

همانطوری که آقای عراقچی در خصوص مذاکرات گفتند، گروه مذاکره کننده 5+1 از هم اکنون منتظرند تا ایران گام اول را بردارد و اولین امتیاز را بدهد و اگر چه مذاکره کنندگان ما تاکنون به این توقع پاسخ منفی داده اند، اما یادمان نمی رود که آقای جلیلی را که همین توقع را با پاسخ منفی مواجه کرده بود به شدت مورد انتقادات تند قرار می دادند و حتی مقصر به تفاهم نرسیدن معرفی می کردند، لیکن اکنون خودشان نیز در همان موقعیت امتیاز طلبی طرف مقابل گرفتار شده و به ناچار باید در برابر امتیازطلبی غرب مقاومت کنند، البته ان شاءالله.

آینده مذاکرات: بحث دیگر در خصوص نحوه مذاکرات است، گویا ایران یک برنامه مشخص از گام های مختلف طرفین ارائه داده است که در آن مشخص است که هر طرفی چه گامی را باید در کدام مرحله و در برابر کدام گام طرف مقابل بردارد که تنها چیزی که از این گامها مشخص است این است که در گام آخر ایران به پروتکل الحاقی نیز می پیوندد؛ اگر چه به نظر می رسد که بسته ایران از اتلاف وقت و بی هدف شدن مذاکرات جلوگیری می کند، اما در صورت کمی کوتاه آمدن مذاکره کننده ایرانی، می تواند به یک آفت و فاجعه بدل شود، چرا که ما پیشاپیش برای طرف مقابل روشن کرده ایم که تا کجا حاضریم عقب برویم و کار او را برای چانه زنی و امتیازگیری سهل کرده ایم و این در حالی است که گویا دولت حاضر نیست از قدرت مردم و رسانه ها در افزایش قدرت چانه زنی های خود استفاده کند و دلش می خواهد مفاد مذاکرات مخفی بماند تا بدون هرگونه فشاری در مذاکرات آماده ی تفاهم با طرف مقابل باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۲ ، ۰۰:۵۶
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۳۵ ب.ظ

ما خواهان آزادی سران قهرمان فتنه ایم

بسم الله الرحمن الرحیم

ما خواهان آزادی قهرمانان ملی مان هستیم، کسانی که در برابر چیزی ایستادند که هیچ کسی در برابر آن چیزها نمی ایستاد، قهرمانان های ما در احترام به خواست ما در برابر قانون ایستادند، برای احترام به رأی مان در برابر رأی اکثریت مردم هم ایستادند،‌ نه با دستان پر، که با دست خالی ایستادگی کردند، ایشان دستانی خالی شان را که حتی یک مدرک تقلب در آنها نبود را مشت کردند و شعار where is my vote سر دادند،‌ و ما اکنون چیزی جز احترام به قهرمانان ملی مان نمی خواهیم،‌ ما رفع حصر کسانی را می خواهیم که کشور در اثر مبارزه ی جانانه شان به سخت ترین حصر تحریمی تاریخ مبتلا شد، براستی اگر آن تحریم ها نبود کی دولت دوباره به حامیان مذاکره می رسید، ما فراموش نمی کنیم که قهرمانان ما چقدر مظلومانه از انگلیس و آمریکا یاری خواستند، حتی خانم هیلاری کلینتون هم که گزارش کمک های دولت آمریکا را در کنگره ارائه می داد، گفت که ناچار شده اند کمک های علنی را محدود کنند و اکنون که نسیم خوش مذاکره و دوستی با آمریکا وزیدن گرفته، چقدر سخت است که دوستان آمریکا اینچنین در حصر اسیر باشند و ما بدون ایشان آماده جشن دوستی با آمریکا باشیم. اگرچه قیام این قهرمانان نتوانست به مرگ اصل ولایت فقیه منجر شود، لیکن همین که شعار مرگ بر ضدولایت فقیه را با تردید مواجه کرد، همین که مرگ بر آمریکا دچار تشکیک شد، مرهون همت ایشان و خاطرات خوش هنگام هاشمیست، لذا اکنون به پاس خون ها و آبروهایی که پای قهرمان شدن این قهرمانان ریخته شد و تقریباً می رود که به ثمر برسد، خواهان رفع حصر سران قهرمان فتنه ایم، تا همه با هم و در کنار هم شعار "نه غزه، نه لبنان، درود بر آمریکا" را سر بدهیم.

این مطلب در 8 دی منتشر شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۱۵:۳۵
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

فرقه ی بدعت گذار صوفیه، ناجیه یا گمراه!اخیراً نقل قولهای جدیدی از امام خمینی منتشر می شود به این مضمون که ایشان با حذف شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر ضدولایت فقیه موافق بوده اند، که فاقد هرگونه سندیتی بوده و با رفتار و گفتار امام خمینی نیز در تضادند، چرا که سال ها شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر ضدولایت فقیه در حضور ایشان و در رسانه های ملی این کشور مورد استفاده بوده است و با این مسئله مقابله ننمودند و در نهایت این که مواضع شدیدشان علیه آمریکا و معاندین با ولایت فقیه، در کنار شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر ضدولایت فقیه، همواره مؤید این شعارها به شمار می رفته است.

در این مطلب قصد یادآوری سخنرانی ها و وصیت نامه امام خمینی علیه الرحمه را ندارم و به مبانی فکری شبهاتی که در این خصوص وارد می شود خواهم پرداخت:

آیا در قرآن، احادیث و زیارتنامه های معتبر، لعن و نفرین وجود ندارد؟

در قرآن کریم دو معنی مرتبط در این خصوص وجود دارد که یکی مورد تأیید و دیگری مورد نکوهش قرار گرفته است، خداوند در حدود 40 آیه ی قرآن کریم، کفار، منافقین، یهودیان، قاتل مؤمن، مشرکین، ظالمین، بدگمانان به خدا، پیروی کنندگان از شیطان و... را لعن می کند و تنها در یک آیه از سب صحبت می کند و نسبت به سب خدایان کفار و مشرکین نهی می کند که نشان از تفاوت معانی لعن و سب دارد؛ چرا که لعن به معنی نفرین کردن است و سب به معنی توهین. نمونه های لعن در قرآن را می توانید در اینجا مشاهده کنید.

لعن نه تنها در قرآن کریم، که در احادیث و زیارات نیز به وفور در کنار سلام به انبیا، ائمه، شهدا، اهل اسلام و ابرار مشاهده می شود، که این موارد نمونه های آشکاری از تولی و تبرا را به مومنین خاطر نشان می سازد.

آیا پرچم و نام آمریکا قابل احترام است؟

سال هاست که اهتزاز پرچم آمریکا در اکثر کشورهای مستضعف دنیا به نمادی از استثمار و سرقت اموال مادی و معنوی کشورها مبدل شده است و اگر آن پرچم را با پرچم دزدان دریایی مقایسه کنیم، هیچ اجحافی جز به دزدان دریایی نکرده ایم و بر اساس همین نگاه، آتش زدن چنین پرچمی را حق مسلم کشورهایی که مورد تجاوز و سرقت آمریکا قرار گرفته اند و تمام مردم حق طلب دنیا می دانم. به واقع هنوز هیچ علامتی وجود ندارد که آمریکا به فرموده امام خمینی دیگر شیطان بزرگ نباشد.

آیا شرایط کنونی در بحث مذاکره با آمریکا منافی سردادن شعار مرگ بر آمریکا نیست؟

خیانت های چند دهه دولت های آمریکا، به یقین با مذاکراتی که هنوز به هیچ نتیجه ای هم نرسیده و فاقد کوچکترین ابراز ندامت و حتی حاوی پیام های تهدیدآمیز است، نه قابل بخشش و نه حتی قابل فراموشی است و نه تنها نباید از مواضع و شعارهای اصولی و انقلابی در برائت از آمریکا کوتاه آمد، بلکه باید از غیرت، تعصب و دشمن شناسی ایرانیان تقدیر کرد و از وجود این شعارها در جهت عقب راندن دشمنان و الزام ایشان به عذرخواهی استفاده نمود، نه این که با خوش خیالی، این نفرت مقدس را برای برداشتن تکه نان خشکی که هنوز منوط به زانون زدن است، سرکوب کرد. البته چنانچه آمریکا دست از سیاستهای استعماری و تجاوزگرانه اش بردارد، مردم ایران اینقدر هوشمند هستند که برای حذف شعار مرگ بر آمریکا نیاز به خاطرات جعلی و ارائه تفاسیر غلط از قرآن نداشته باشند.

آیا آرای مردم به روحانی نشان خواست مردم برای حذف شعار مرگ بر آمریکا نیست؟

اگر چه مردم به شعارهای آقای روحانی که به رویکرد مذاکره با غرب و آمریکا برای حل مشکلات خوش بین بود، رأی دادند، اما هرگز این مسئله را نمی توان به معنی فراموش کردن خیانتهای آمریکا و به معنی پذیرش پایان یافتن دشمنی های آمریکا و غرب علیه ایران تلقی نمود و اصولاً چگونه می توان از مردم توقع داشت این همه خیانت اعم از کودتاهای سخت و نرم، ترور، جنگ تحمیلی، تحریم، تهدید، حمله به هواپیمای مسافری و .... را به صرف نشستن پای میز مذاکره فراموش کنند، به یقین چنین طرز تفکری برای مردم ایران نمی تواند هیچ هوشمندی قائل باشد، مردم ایران بدون هرگونه ساده اندیشی، مذاکرات اخیر را تنها یک فرصت برای آمریکا می دانند، تا شاید بتواند گامی در جهت تغییر رویه خصمانه اش علیه ایرانیان بردارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۰۰:۰۲
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۵۸ ب.ظ

پشت پرده نظرسنجی سفر روحانی به نیویورک

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای محمد باقر نوبخت، سخنگوی دولت چندی پیش اعلام کرد که نظرسنجی در خصوص سفر روحانی به مردم در دستور کار قرار گرفته است که این مسئله با توجه به اظهارات هفته پیش آقای روحانی کاملاً قابل پیش بینی بود، اگر چه این نظرسنجی به ظاهر در جهت تطابق با نظر مردم در یک کاغذ کادو پیچیده شده است، لیکن در این مطلب بدون هرگونه لفافه ای به بررسی چرایی و هدف این نظرسنجی خواهم پرداخت:

الف- در گام اول به این سوال که آیا برگزاری چنین نظرسنجی اصولاً فایده ای دارد؟ با ذکر چند مورد پاسخ خواهم گفت:

1- همانطوری که آرای انتخاباتی آقای روحانی با شعار محوریت دیپلماسی خارجی و با به چالش کشیدن دیپلماسی دولتهای نهم و دهم، تأکید بر مذاکره را نشان می دهد، بیش از نصف مردم به این شعار رأی داده اند، پس نظرسنجی در این خصوص به خصوص با توجه به این که هنوز چیزی از عمر دولت و نتایج مذاکره دیده نشده است، عملاً بی مورد به نظر می رسد.

2- نظرسنجی در خصوص مسئله ای که به وقوع پیوسته است هرگز نمی تواند آثار و تبعات آن را خنثی یا جبران نماید و تنها شاید دولت بتواند از آن برای سرکوب انتقادات استفاده نماید که این گزینه با شعارهای دولت مبنی بر پذیرش انتقادات کارشناسی در تضاد خواهد بود.

3- اصولاً نظرسنجی در خصوص مسائل مهم امنیتی در هیچ جای دنیا به عنوان یک راه منطقی و اصولی تلقی نشده است و هرگز از یک فرمانده جنگی یا دیپلمات کارکشته دیده نشده است که برای ارائه ی نقشه ی راه، به نظرسنجی عمومی روی آورده باشد.

4-  در شرایطی که کشور ما به لحاظ موسسات ارائه دهنده نظرسنجی های تخصصی در ضعف غیرقابل انکاری به سر می برد، عملاً نمی توان منتظر یک نظرسنجی اصولی و علمی بود که اگر چنین نظرسنجی هایی صحیح بودند، اکنون آقای روحانی رییس جمهور نمی شدند.

ب- توجه به موارد فوق نشان می دهد که بحث نظرسنجی به خصوص در مورد سفر نیویورک بایستی ریشه در دلایل دیگری داشته باشد که در این قسمت به بررسی اهداف پشت پرده آن خواهم پرداخت:

1- کمی پیشتر، آقای زیباکلام، کارشناس نزدیک و تحت حمایت آقای هاشمی رفسنجانی، کتباً از آقای روحانی خواستند که در خصوص رابطه با آمریکا رفراندوم برگزار کند که به این نامه و حواشی آن به لحاظ حقوقی و سیاسی در مطلب "هدف زیبا کلام از پیشنهاد رفراندوم رابطه با آمریکا" پرداختم و همچنان همان اهداف را در رویکرد نظرسنجی مشاهده می کنم. 

2- تحرکات سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی که علی رغم بی احترامی به رأی رسمی مردم در انتخابات های 84 و 88 ریاست جمهوری، مدتیست مدعی العمموم گردیده است و مدام سعی می کند تا نظام را به عدم تبعیت از خواسته های مردم محکوم نماید، ایجاب می کند که مدام فهرستی از به اصطلاح خواسته ها و نظرات مردم را با نظرسنجی به خورد حکومت بدهد و برای این خواسته های خود ساخته نیز توجیهاتی از نمونه هایی که از خواب ها و خاطرات ایشان است ارائه گردد، دقت در همراهی بحث نظرسنجی با ارائه ی خاطرات جدید و مورد تردید ایشان نشان از همراهی هدفمند این دو مقوله را دارد.

3- از آنجا که برگزاری رفراندوم با توجه به سیاستهای اصولی و حساب شده رهبر معظم انقلاب و مجلس اصولگرا عملاً منتفی است، برگزاری نظرسنجی می تواند گزینه ی جایگزین مناسبی برای آن تلقی گردد چرا که نتیجه هر دوی آنها، به نام رأی و نظر مردم، گزینه ای دهان پرکن و قوی به شمار خواهد رفت.

4- در این تاکتیک، نظرسنجی نه تنها جایگزین مناسبی برای رفراندوم است، بلکه می تواند گزینه ی بهتری نیز محسوب گردد، چرا که در برگزاری نظرسنجی، انتخاب و هدایت موسسات نظرسنجی می تواند به نحوی صورت گیرد که نظرات به سمت خاصی تمایل پیدا کند، نمونه ی این نظرسنجی ها که قبلاً به تصدی گری مهدی هاشمی در فتنه 88 وسیله ای برای توهم فتنه گران صورت گرفت و در مستندات مکشوفه از دفترش نیز موجود بود قابل مشاهده است.

5- در حالی که مقام معظم رهبری با دادن اختیارات ویژه در چارچوب حفظ اصول انقلاب، دولت را در حرکت در مسیر مذاکره و آزمون برنامه هایش یاری کردند، دولت می داند که به عنوان پرچمدار مذاکره، مسئول مستقیم عدم موفقیت در مذاکره خواهد بود، ولی یک نظرسنجی در این خصوص می تواند مردم را در هرگونه شکست احتمالی شریک نماید، هرگز نباید فراموش کرد که پیش از این که مردم خواهان مذاکره محوری باشند، این آقای روحانی و سایر دوستانشان بودند که مذاکره را راه حل اول حل مشکلات اعلام می کردند.

6- قرار دادن خواست مردم در برابر خواست رهبری از مهمترین اهداف این نظرسنجی هاست، البته با توجه به سیاست هوشمندانه رهبر معظم انقلاب در خصوص تجویز نرمش قهرمانانه، نظرسنجی مورد بحث نمی تواند نظر مردم را در برابر نظر رهبری قرار دهد، اما این پرده می تواند آغازی باشد بر نمایش جدیدی به کارگردانی هاشمی رفسنجانی و ارائه نظرسنجی های جدید و چالشی.

نتیجه: در شرایطی که مقولات حساس، اساسی و بنیادی هر کشوری باید تابع نظرات تخصصی کارشناسان آن حوزه ها و بعضاً محرمانه متصدیان امر باشند، تنزل دادن این تصمیم گیری ها به سطح عامه جامعه، نه تنها خیانت به منافع ملی است بلکه خیانت به قانون اساسی نیز خواهد بود، چرا که قانون اساسی نهادهای تصمیم سازی را مشخص کرده است و برای سطوح مختلف آن مراجع مستقلی را با روابط طولی و عرضی مشخص، تعریف نموده است و اصولاً مردم به مسئولان رأی می دهند که سطح تخصصی کار را بالا ببرند و منافع کشور را تأمین نمایند نه این که سطوح تخصصی کار را به پایین بیاورند. به راستی اگر حتی نتایج نظرسنجی ها را نماینده ی همه ایرانیان بدانیم، می توانیم آنها را تضمین کننده منافع کشور و وسیله ای برای رفع تکلیف بدانیم؟! آیا نظرسنجی ها همانطوری که برای دولت ما میتواند یک حامی باشند برای طرفهای مقابل نمی تواند وسیله ای برای سوءاستفاده باشد؟! آیا در صورتی که سیاست های مبتنی بر نظرسنجی ها به نتیجه نرسد، دولت مردم را مقصر و خود را مبرا معرفی نخواهد نمود؟! نقطه توقف استناد به این نظرسنجی ها کجاست؟! آیا می توان برای آن حریمی مشخص نمود؟! آیا با استناد به رویاها و خاطرات آقای هاشمی هیچ حریمی برای این نظرسنجی ها قابل تصور خواهد بود؟! به راستی اگر نظام براساس نظرات مردم در 9 دی عمل کرده بود، اکنون آقای هاشمی و سایر دست اندرکاران فتنه در قید حیات تشریف داشتند؟! آیا یادشان رفته که تا مدتها از ترس همین مردم نمی توانستند پا به خیابان بگذارند؟! آیا آقای هاشمی حاضرند برای مجازات برخی آقازاده ها با انبوهی از پرونده های قطور نیز نظرسنجی برگزار کنند؟!

در نهایت امیدوارم هرچه زودتر جناب روحانی که بارها مورد محبت رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفته اند، از اجرایی شدن برنامه های مشکوک در جهت تضعیف نظام جلوگیری بعمل آورند و به پشت پرده تحرکات پیرامون خویش بیشتر توجه داشته باشند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۳:۵۸
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۰۹ ب.ظ

بدبینی منطقی به دیپلماسی احساسی

بسم الله الرحمن الرحیم

دقت نظر در شعارهای انتخاباتی و سیاستهای کلی دولت یازدهم در خصوص تقویت رویکرد مذاکره برای حل مشکلات کشور نشان می دهد که آقای روحانی 2 هدف برای مذاکرات دنبال می کند، هدف اول دولت تأثیرگذاری مستقیم بر دولت و کنگره آمریکاست و هدف دوم تأثیرگذاری غیرمستقیم با استفاده از قدرت رسانه و افکار عمومی (با تکیه بر ظالمانه بودن تحریمها) بر دولت و مجلس آمریکا، که این دو را در کنارهم و به صورت موازی در دستور قرار داده است و به خصوص از فرصت حضور در اجلاس سالانه سازمان ملل نیز در همین خصوص استفاده کرده است، که در این مطلب امکان تحقق هر یک از این اهداف را بررسی و در نهایت نتیجه گیری خواهم نمود:

1-  برای تحقق هدف اول که تأثیرگذاری مستقیم بر دولت آمریکاست، باید واقعیات و ملزومات را درنظر بگیریم، یکی از مسائل این است که به دور از خودفریبی، دلیل واقعی مخالفت آمریکا را با بحث هسته ای ایران تشخیص دهیم، به راستی آیا آمریکا و غرب نگران استفاده غیرصلح آمیز هسته ای است؟ آیا در هیچ یک از گزارش های متعدد آژانس، هیچ تخلفی گزارش گردیده است و یا همواره ضمن تأیید سلامت فعالیت ها، به صورت مبهم از نگرانی های مبهم سخن رانده شده است؟ آیا فتوای مقام معظم رهبری و نظرات رؤسای جمهور سابق و فعلی ایران و فرماندهان نظامی ایران در خصوص دکترین نظامی ایران اینقدر شفاف نبوده است که بشود به آنها اکتفا کرد؟ آیا ایران به صورت داوطلبانه و فراتر از تکالیف خود به بازرسی های گسترده تن نداده است؟ آیا دروغ بودن تمام ادعاهایی که تا کنون از تخلفات هسته ای ایران منتشر شد، اثبات نگردید؟ آیا جز این است که تمام شایعات دروغی که علیه برنامه هسته ای ایران منتشر گردیده اند، همگی از یک منبع مغرض و غیرمشروع به نام اسرائیل بوده است؟ اگر مشکل اصلی آمریکا بحث تشکیک در صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران است، پس چرا اصرار دارد تا مذاکره در خصوص این مسئله را با انبوهی از مسائل دیگر منطقه ای همراه و پیچیده سازد؟ اگر مشکل غرب بحث هسته ای ماست، پس چرا در تمام این دهه های قبل و بعد از انقلاب اینچنین با کودتای سخت و نرم و جنگ و ترور و تحریم مواجه بوده ایم؟ پاسخ گویی به مجموعه سوالات فوق نشان می دهد که اصولاً مشکل غرب و آمریکا و اسرائیل در خصوص برنامه هسته ای ایران نیست و بحث هسته ای ایران تنها یک بهانه ی مناسب برای فشار بر ایران و سیاست های اصولی اش است، سیاست هایی مانند مبارزه با استکبار، مشروع ندانستن اسرائیل، حمایت از مظلومان، صدور انقلاب و ... است که آمریکا را به نزاع با ایران می کشاند. حال سوال جدی این است که آیا می توان کسی را که خودش را به خواب زده است بیدار کرد؟‌ آیا همین شناخت صحیح از اصول و بهانه تراشی های آمریکا و سایه ی سنگین تقابل سیاستهای استکباری و استکبارستیزی نیست که رهبرمعظم انقلاب و کارشناسان را به یک بدبینی منطقی در خصوص به نتیجه رسیدن مذاکرات متقاعد کرده است؟

2-  هدف دوم دولت می تواند تأثیر گذاری غیرمستقیم بر دولت آمریکا با فشار از طریق رسانه ها و افکار عمومی باشد که این هدف نیز با اما و اگرهای جدی مواجه است، در گام اول به دلیل کم کاری جدی مسئولان رسانه ای ایران در نداشتن ماهواره رسانه ای مستقل و مطمئن، شاهدیم که همان معدود شبکه های ماهواره ای و خبری ایران نیز به گوش مردم آمریکا و غرب نمی رسد و ما به ناچار باید روی همان رسانه های غربی و آمریکایی حساب بازکنیم که آن هم به دلیل نفوذ جدی صهیونیزم بر رسانه های اصلی آمریکایی و غرب، با وجود برخی استثنائات مانند مقالات اخیر نیویورک تایمز، فرصت جدی و جریان ساز برای کشور ایجاد نمی کند و شاید علم بر این مسئله است که موجب گردیده تا دستگاه دیپلماسی دولت به استفاده از دیپلماسی عمومی و استفاده از شبکه های مجازی ترغیب گردد،‌ اما نباید فراموش کرد که همین شبکه ها نیز کاملاً صهیونیستی هستند و به اقرار خودشان در خدمت منافع دولت آمریکا و مورد استفاده ی سرویس های جاسوسی اسرائیل قرار دارند و این یعنی عملاً رسانه های آمریکایی و غربی فرصت چندانی برای تغییر افکار عمومی در آمریکا، برای ما ایجاد نخواهند کرد.

نتیجه: تأثیر گذاری مستقیم بر دولت آمریکا با توجه به این که اسرائیل تأثیرگذارترین ابزارها را در آمریکا و حتی انتخاب رییس جمهور و نمایندگان کنگره دارد، دامنه ای بین خوشبینی بیجا تا بلاهت را در بر دارد و تجربه نشان داده است که حتی با فرض این که افکار عمومی آمریکا تحت تأثیر رسانه های آمریکایی نسبت به ایران عوض شود و حتی به دولت و کنگره نیز فشار بیاورند، خطوط کلی و استراتژی آمریکا هرگز تغییر جهت نداده اند و حتی همین اوباما که روزی ندای افکار عمومی را در باب تغییر سر داد و جایزه صلح نوبل گرفت، به همان سیاست های جنگ طلبانه و حتی تشدید آنها متقاعد شد. واقعیت این است که امروزه سیاستمداران آمریکایی بیش از این که از رسانه ها و افکار عمومی تأثیر بپذیرند، تحت فشار سیاست ها و تفکرات صهیونیزم قرار دارند به نحوی که حتی فشار افکار عمومی باعث نمی شود که آمریکا اقرار نکند که تمام مناسبات حقیقی و مجازی مردم آمریکا تحت کنترل دولت آمریکا و در اختیار اسرائیل قرار می گیرد و همانطوری که اوباما اعلام می کند، آمریکا در بحث ایران کاملاً با اسرائیل هماهنگ خواهد بود و این هماهنگی همانطوری که در دیدار اخیر اوباما و نتنیاهو مشاهده شد به بازگشت و تثبیت همان لحن تهدید و جنگ منجر گردید.

اگر چه رهبر معظم انقلاب با فتح بابی به نام نرمش قهرمانانه، اجازه داد تا دولت با کمترین هزینه به آزمودن آزموده ای قدیمی دست یازد تا به لحاظ احساسی اقناع گردد که تنها چاره حل مشکلات در توان و عزم ملی است، لیکن ایشان با اعلام بدبینی به مذاکرات با آمریکا، حماسه اقتصادی را ذیل مقاومت اقتصادی، امید اول و تدبیر اصولی دولت برای حل مشکلات معرفی می کنند که امیدوارم هر چه زودتر دولت تمرکزش را روی این مسئله قرار دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۵:۰۹
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

زمانی آقای روحانی فرمودند: "حالا که آمریکا کدخدای اروپایی هاست و هرکاری که می کنند اول از کدخدای شان اجازه می گیرند، چرا با کدخدای شان مذاکره نکنیم؟" و همین اصرار و خوشبینی به مذاکره منجر شد تا مقام معظم رهبری،‌ مذاکره را با لفظ قهرمانانه و در چارچوب اصول محدود نمایند، تا هم جناب آقای روحانی و هم کسانی که به فرمول ایشان اعتماد کرده و رأی دادند، به منطق مذاکره در فرهنگ واژگان استکبار بیشتر شناخت پیدا کنند و هم مقاومت به معنی اولین و آخرین راه حل مشکلات دوباره مورد تفاهم عمومی قرار گیرد.

در هر صورت جناب روحانی با کوله باری از امید و اختیارات به نیویورک رفت و برای اولین بار بین دو وزیر امور خارجه و حتی رییس جمهور ایران و آمریکا مذاکراتی با لحن دوستانه صورت گرفت که همین تغییر لحن صرف، موجب شد تا نتنیاهو خودش را به آمریکا برساند و با اوباما دیدار کند که حین این دیدار، آقای اوباما همان تغییر لحن را نیز کنار گذاشته و صدباره بر همان طبل تهدید و جنگ کوبید.

امروز با رنگ باختن تمام لبخندهای اوباما به روحانی و جان کری به ظریف، آنهم تنها با دیداری کوتاه با نتانیاهو، به نظر می رسد که آمریکا نیز از کدخدایی اسرائیل نام تبعیت می کند و اینک سوالی جدی ایجاد می شود: که نکند همان منطق که روحانی را پای مذکره با آمریکا رساند، اطرافیان او را به مذاکره با کدخدای جدید هم وسوسه کند؟!! یا مثلاً نکند منظور آقای ظریف وقتی که هلوکاست را جنایتی فجیع و واقعی می خواند این است که دل کدخدا را بدست آورد؟!

البته اگرچه از پایبندی آقای روحانی به اصول در نرمش قهرمانانه اطمینان دارم، اما می ترسم از روزی که برخی اطرافیان اصلاحاتی و حتی معتدل وی که با دروغ، فریب و توجیه به دنبال نزدیک کردن به هر قیمت ایران به آمریکا هستند، فرمول کدخدایابی را در این فقره نیز دنبال کنند و پشت پرده، به اقدامات خائنانه دست یازند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۲ ، ۰۸:۴۹
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۱ ب.ظ

پستی ظریف در پاسخ به پستِ ظریف

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای ظریف در مطلبی که در فیس بوک خود گذاشته اند، از این گفته ی اوباما که تحریم ها را عامل حضور ایران بر میز مذاکره معرفی کرده، به شدت گلایه کرده است و آن را توهین به ملت ایران دانسته است. اینجانب نیز ضمن محکوم کردن اوباما و تأیید اظهارات آقای ظریف، در پاسخ به این تویت ظریف یک سوال جدی و ظریف دارم:

چه کسانی در تبلیغات انتخاباتی و پس از آن و هم اینک، چاره حل مشکلات را در لغو تحریم ها و چاره لغو تحریم ها را در مذاکره معنی کردند؟! چه کسانی در مناظره انتخاباتی با هماهنگی با چه کسان دیگری سعی کردند اثبات کنند که تحریم ها را می توان و باید با مذاکره حل کرد؟! براستی چه کسانی بودند که اجازه دادند اوباما به ملت قهرمان ایران توهین کند؟! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۲ ، ۲۳:۰۱
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۳۱ ب.ظ

نرمش قهرمانانه و حواشی جدید آن

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از سوالاتی که بعضاً شنیده می شود این است که چرا برای احمدی نژاد چنین مجوزی صادر نشد؟ که بعضاً این مسئله را به عدم اعتماد رهبری به احمدی نژاد و یا عدم حمایت از رییس جمهور تأویل می کنند و برخی نیز حتی مدعی هستند که این استراتژی باید از زمان حیات امام خمینی در دستور کار قرار می گرفت که در این مطلب به پاسخ این سوالات و ادعاها می پردازم:

همانطوری که در مطالب "دو راهی دو سربرد، حاصل استراتژی نرمش قهرمانانه" و "نرمش قهرمانانه، حاصل تغییر شعار یا شرایط؟" نوشتم، استراتژی نرمش قهرمانانه حاصل تغییر شرایط بود نه تغییر رییس جمهور؛ در حالی که برخی از معتمدین قدیمی نظام مانند ولایتی، رضایی، روحانی، عارف، هاشمی و .... از تفکرات و جناح های مختلف،‌ شیوه مذاکره با غرب را دلیل اصلی مشکلات کشور معرفی کردند و با هجمه ی سنگینی به گفتمان مقاومت تاختند،‌ توانستند حدوداً نیمی از مردم را با خود همراه کنند و گفتمان مقاومت و بی اعتمادی به غرب و آمریکا را در اذهان مردم دچار تشکیک نمایند.

پس از به پیروزی رسیدن روحانی،‌ مقام معظم رهبری استراتژی نرمش قهرمانانه و یا بهتر بگویم مجوز مذاکره در چارچوب اصول را صادر کردند تا هم چارچوب مشخص و محکمی را برای قالب مذاکرات تعیین کنند و هم به مردم و دولت اجازه داده شود تا حاصل شعار و برنامه های منتقدان به گفتمان مقاومت، را مشاهده کنند.

‌علی رغم بدبینی رهبری و حامیان گفتمان مقاومت به مفید بودن مذاکرات، اگر آقای روحانی توانست بدون زیر پا گذاشتن اصول و منافع ملی و صرفاً با دیپلوماسی، تغییر لحن و شفاف سازی هسته ای، با مانور بر تجربه مقاومت ایران، موفق به گرفتن امتیاز و رفع تحریم ها شوند که فبها؛ و اگر آمریکا و غرب، بستر مذاکره را محملی برای خودکامگی، کسب امتیاز، زیرپاگذاشتن منافع ملی و حقوق هسته ای قرار دادند، دولت بدون این که اصولی را زیر پا گذاشته باشد به همراه مردم، به تنها راه حل مشکلات کشور که همان مقاومت سیاسی و اقتصادی و مدیریت صحیح کشور است ایمان آورند، در این استراتژی اگر چه بخشی از زمان و انرژی کشور به جای تمرکز بر مسئله مذاکره متمرکز می شود، لیکن نظر رهبری بر احترام به نظر مردم و برنامه دولت و صرف این زمان قرار گرفته است.

نکته ی دیگری که باید پاسخ داده شود این است که حامیان گفتمان مذاکره که سالها به قول خودشان از زمان حیات امام خمینی (ره) تا کنون به دنبال آغاز مذاکره بودند، خودشان را به تیزهوشی و مصلحت فهمی متصف می کنند که از سال ها پیش به چنین نقطه ای رسیده بودند!! و دیگران را و حتی امام خمینی را دیرفهم معرفی می کنند و حال این که چند مسئله حیاتی را در خصوص سیاست مذاکره با آمریکا نظر نمی گیرند:

1- سیاست مذاکره و همکاری با غرب برای اولین بار در دستور کار قرار نگرفت و قبلاً نیز امتحان شده بود و با تعطیلی مطلق و داوطلبانه تمام تأسیسات هسته ای ایران همراه شده بود، ممکن است برخی بگویند که این مذاکرات تا کنون با آمریکا صورت نگرفته بود ولی شرایط و قرائن حاکی از آن است که این مسئله قبلاً به صورت مخفیانه و محدود صورت گرفته بود و به نتیجه ی مفیدی هم نرسیده بود و در همین مذاکره 5+1 نیز در واقع طرف مذاکره کننده خود آمریکا بود. 

2- آنچه که باعث شد هم تأسیسات ما بازگشایی و هم ارتقا یابد سیاست مقاومت بود.

3- مقاومت جانانه دولت نهم و مردم باعث شد تا پیش شرط تعطیلی تأسیسات هسته ای حذف شده و غرب تن به مذاکره بدون پیش شرط بدهد.

4- سیاست مقاومت باعث شد تا بعد از چند جلسه مذاکره بدون پیش شرط، بالاخره تفاهم اولیه روی مبادله سوخت صورت گیرد.

5- اگر فتنه انگیزی همین هاشمی و سران فتنه و عاشقان غرب، نبود همان تفاهم اولیه روی مبادله سوخت با تعیین و معرفی کشور ثالث نهایی شده بود و مذاکرات هسته ای ذیل سایه مقاومت به نتیجه می رسید.

6- فتنه نه تنها باعث شد تا تفاهماتی که تقریباً‌ نهایی شده بود فراموش شود، بلکه 14 ماه مذاکرات هسته ای را تعطیل کرد تا غرب منتظر و امیدوار هنرنمایی حامیان داخلی فتنه باشد.

7- اگر بازهم مقاومت جانانه مردم در برابر فشار تحریم به اصطلاح خردکننده و تبعات مستقیم و غیرمستقیم آن نبود، هرگز آمریکا و غرب دوباره به سیاست مذاکره روی خوش نشان نمی دادند.

8- اگر مقاومت جانانه سوریه و حمایتهای ایران (و پشت کردن به شعار نه غزه، نه لبنان فتنه گران) در برابر غرب نبود، بعد از سوریه، ایران هدف تهدیدها بود و با درهم شکستن سوریه به عنوان جبهه مقدم مقاومت،‌عملاً ایران به عنوان فرمانده این جبهه، هم اکنون مورد تهدید نظامی بود و به مذاکره ای جز مذاکره ذلیلانه دعوت نمی شد.

9- اگر هم اینک نیز رهبر معظم انقلاب، استراتژی نرمش قهرمانانه را در دستور کار دولت قرار داده است یقیناً به معنی مقبول ترین راه نبوده است، بلکه در واقع فرصتیست تا میوه ی مقاومت این  چندساله چیده شود و یا اثبات شود که همچنان بهترین سیاست در برابر استکبار، همان مقاومت صرف است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۲ ، ۱۳:۳۱
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

این که چه کسی پیشنهاد مذاکره تلفنی بین اوباما و روحانی را داده است به یک نقطه ی مبهم و مهم تبدیل شده است که چند خط در خصوص این مسئله می نویسم:

آقای روحانی می گوید از کاخ سفید با نماینده ی ما در سازمان ملل تماس گرفتند، مبنی بر این که آقای اوباما علاقمند به صحبت تلفنی با ایشان است و خانم سوزان رایس نیز ادعا می کند که از سوی هیئت ایرانی تماس گرفته شد و اعلام شد پرزیدنت روحانی در مسیر حرکت به سمت فرودگاه  تمایل به گفتگو با اوباما دارد، همانطوری که می بینید بین روسای جمهور ایران و آمریکا حداقل دو واسطه وجود دارد، یک نفر خانم رایس و دیگری آقای خزاعی که این مسئله، موارد و احتمالاتی را به ذهن متبادر می سازد:
اولاً هیچ یک از دو رییس جمهور منکر این مسئله نیستند که اوباما تماس گرفته است.
ثانیاً این که هیچ یک از دو طرف حاضر نیستند انتقادات منتقدین را در آغاز این تماس به جان بخرند و اصرار به معرفی طرف مقابل به عنوان شروع کننده مذاکره دارند و این مسئله نشان از تحت فشار بودن هر دو دولت برای ورود به مذاکرات را دارد.
ثالثاً این که اوباما قبل از مذاکره تلفنی به مذاکره حضوری اعلام علاقه کرده بود، که از سوی آقای روحانی رد شد و این مسئله موجب سرخوردگی و انتقادات شدیدی به اوباما شده بود که این مسئله می تواند در پیشنهاد مذاکره تلفنی به روحانی، او را با احتیاط مواجه کرده باشد.
رابعاً آقای روحانی و هیأت مذاکره کننده اش یا باید اظهارات خانم رایس را تکذیب کنند و یا برای آن دلیل و توجیه مناسب بیاورند و در صورت عدم تکذیب اظهارات خانم رایس، به نظر می رسد که حداقل یک نفر در هیأت مذاکره کننده، دروغگویی غیرقابل اعتماد باشد.
خامساً نگرانی اسرائیل و عربستان از تماس تلفنی اوباما و روحانی اثبات می کند که موقعیت اوباما طوریست که احتمال امتیازدهی در آن محتمل است و این مسئله باید مورد دقت منتقدان مذاکرات نیز قرار داشته باشد، بالاخره ما آموخته ایم که بخشی از منافع مان را در مواضع اسرائیل جستجو کنیم. 
سادساً بعید به نظر نمی رسد بین اطرافیان روحانی و اوباما هماهنگی هایی اتفاق افتاده باشد و البته بافرض این که ایشان از جزئیات مسئله مطلع نبوده باشند، بعید به نظر می رسد که این هماهنگی با بی میلی ایشان رخ داده باشد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۲ ، ۲۱:۳۴
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۱۸ ب.ظ

منتظر بیانات رهبری بمانیم

بسم الله الرحمن الرحیم

در حالی که برخی رسانه های تند اصولگرایی به آقای روحانی انتقادات تندی وارد می کنند و مکالمه تلفنی او با اوباما را خارج از اختیارات وی و یک اشتباه بزرگ معرفی می کنند، منتظر می مانم تا بیانات مقام معظم رهبری را بشنوم و البته از برخی واکنش های تند و عجولانه به یاد اظهارات آن بسیجی داغی افتادم که با شبکه خارجی مصاحبه کرده بود و در خصوص برقراری رابطه با آمریکا،‌ رهبر را تهدید کرده بود!، امیدوارم دوستان ارزشی و ولایت مدار هر چه زودتر براساس قرائن و شواهد، اعم از استراتژی نرمش قهرمانانه و اختیارات احتمالی به آقای روحانی، بر خشم انقلابی خویش فائق آمده و آرمانگرایی خود را در کنار بصیرت و ولایت مداری به صلاح واقع بینی مجهز نمایند.


مطالب مرتبط:
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۲ ، ۱۴:۱۸
سیاوش آقاجانی