انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۴۴ مطلب با موضوع «تحریم» ثبت شده است

دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۳۸ ق.ظ

چند تشکر بابت توافق

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر چه هنوز جزئیات توافقنامه ی 4 برگی به صورت کامل منتشر نشده است، اما حفظ ساختار فعلی غنی سازی در کنار آزادسازی درآمدهای نفتی تا برچیده شدن کامل تحریم ها و اقرار به محترم بودن برنامه هسته ای ایران، با وجود مانع تراشی ها و سنگ اندازی های اسرائیل و اعراب، نمی تواند یک برد تلقی نشود؛ نباید فراموش کرد که ایران هرگز نه به دنبال استفاده نظامی از تسلیحات هسته ای بوده و نه این مسئله در دکترین دفاعی و حتی چارچوب عقیدتی ایران جایگاهی داشته است و حتی اگر همان توافق 4 سال پیش در باب مبادله سوخت رخ می داد، ایران به دنبال سوخت 20 هم نمی رفت و آنچه که از اول برای ایران مهم بوده است، همین امکان استفاده صلح آمیز از نیروی هسته ای بوده و هرگز از شفاف سازی و ایجاد اعتماد ابایی نداشته است و تنها بخشی از این شفاف سازی ها و اعتماد سازی ها را منوط به پذیرش حقوق ایران و لغو تحریم ها نموده بود که با اجرای این توافق همان خواسته ایران عملی خواهد شد، ان شاءالله؛ که به همین خاطر لازم دیدم به این واسطه تشکرها و تقدیرهایی بنمایم که در پس هر کدام از این جملات هزاران سخن می توان نوشت:

اولین تشکرم از مقام معظم رهبری است که با مدیریت جامع، مانع و چندسویه خود، به موقع با شل و سفت کردن های بدخواهان مبارزه کردند و با در دست نگه داشتن چماق مقاومت، هویج توافق را به خورد طرف مقابل دادند. مقاومت و اقتدار مثال زدنی نظام جمهوری اسلامی بود که باعث شد تا ابزارهایی مانند تحریم و فشار برد محدود و ناقصی پیدا کنند و هرچند دشمنان سلاح تحریم ها را باعث به میز مذاکره آمدن ایران معرفی می کنند اما ما سلاح مقاومت را باعث ایجاد توافق می شناسیم، به راستی اگر آمریکا و غرب از روحیه مقاومت ایرانیان اطلاع پیدا نمی کردند هرگز جز با تغییر ساختار حکومت ایران حاضر به توافق با ایران می شدند؟! مسئله ی مقاومت همان مسئله ای است که آقای دکتر ظریف نیز بارها و بارها آن را عامل موفقیت ایران معرفی نموده است که البته جز به مقاومت جانانه رهبری و البته مردم میسر نمی شد پس،

تشکر دومم از ملت بزرگ، مظلوم و رنج کشیده ایران است که اگر امروز تمام مستکبرین عالم قبول کردند تا به حقوق ملت ایران اقرار کنند و به آن احترام بگذارند به دلیل همین قدرت و عزت و مقاومت ملت ایران است، ملت ایران اگر یکبار و فقط یکبار خم به ابرو می آورد نه مذاکره ای رخ می داد و نه توافقی، همانطوری که بعد از فتنه 88 نیز به امید اغتشاش فتنه گران، تا بیش از یکسال مذاکرات را تعطیل و تحریم ها را تشدید کردند.

سومین تشکرم به شهدای دانشمند هسته ای و خانواده های معززشان است که حقیقتاً اگر چیزی از تکنولوژی هسته ای برای مان ایجاد شد، حاصل عمر و جان این بزرگواران بوده است، خداوند روح شان را قرین شهدای کربلا نماید ان شاءالله.

چهارمین تشکرم از رییس دولت و گروه مذاکره کننده ایران و به خصوص شخص دکتر ظریف است که حقیقتاً در این مدت، مذاکرات فشرده، حساس و حساب شده ای را برقرار کردند و علی رغم حاضر شدن بر میز مذاکره دچار هیچ تزلزل و ضعفی نشدند.

تشکر پنجمم از دولت ها و مذاکره کنندگان و وزرای امور خارجه سابق شان است که با حرکات سنجیده و کوتاه نیامدن در مقابل زیاده خواهی ها، بستر مناسبی برای مذاکرات و توافقات اخیر ایجاد کردند که در این خصوص وزرای خارجه، دبیران شورای امنیت ملی و هیأت های مذاکره کننده همگی در این توافق سهیم هستند، به راستی اگر غرب آن روی سکه ی مقاومت ایران را ندیده بود حاضر به مذاکره و توافق می شد؟

تشکر ششمم از فعالان دانشجویی، رسانه ای و سیاسی است که با فعالیت صحیح خود در تقویت موضع مذاکره کنندگان و تضعیف جایگاه رقیب نقش فعالی داشتند و با برائت به موقع از استکبار ستیزان و تشکیل کمربند انسانی در پیرامون تأسیسات هسته ای، به ایجاد فضای عقلانی و به دور از بدبینی کامل و خوش بینی مطلق کمک کردند تا هم کار مذاکرات به پیش برود و هم طرف مقابل جرأت زیاده خواهی به خود ندهد.

تشکر هفتمم از نیروهای نظامی و مقاومتی درون مرزی و برون مرزی ایران و دوستان ایران است، به راستی اگر ایران و محور مقاومت به لحاظ نظامی قادر به مقاومت و دفاع از خود نبودند آیا حمله نظامی به ایران به یک ماکتِ رومیزی مبدل می شد؟! آیا اگر حزب الله لبنان و سوریه نقش خود را به خوبی در منطقه بازی نمی کردند، آمریکا به جای توافق با ایرانف جز به نابودی کل محور مقاومت از منطقه رضایت می داد؟! آیا می توان بین قدرت سوریه در مذاکرات ژنو 2 و قدرت ایران در مذاکرات ژنو 3 رابطه ای ندید؟! آیا هر دوی این گزینه ها به نا امیدی آمریکا و غرب از مهار ایران ارتباط ندارد؟!

و یک دریغ هم دارم، اگر دولتهای ما در این یکی دو دهه بر یک اقتصاد قوی و غیرنفتی و مقاومتی بیش از این می کوشیدند، یقیناً به لحاظ اقتصادی اینقدر قوی بودیم که دشمن در تحریمها نفعی متصور نمی شد و البته جایگاه اقتصادی کشور و مردم نیز به مراتب بهتر از وضعیت فعلی بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۲ ، ۰۷:۳۸
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۰۲ ق.ظ

به زعم آمریکا، اسرائیل صلاحش را نمی فهمد

بسم الله الرحمن الرحیم

مذاکراتبا شروع مذاکرات اخیر ژنو و حضور آمریکا پای میز مذاکره و اعلام نارضایتی و حتی عدم پایبندی به نتیجه مذاکرات از سوی اسرائیل، برخی از تحلیل گران داخلی، آمریکا و اسرائیل را به ایفای نقش پلیس خوب و پلیس بد تشبیه کردند، در این فرض، آمریکا و اسرائیل به صورت هماهنگ با یکدیگر گام برداشته و یکی نقش بد و دیگری نقش خوب و مانع در برابر بدی پلیس بد را بازی می کند، اما حقیر این تحلیل را یک احتمالِ بعید می دانم که دلایل تحلیلی خود را مختصراً بیان می کنم:

اختلافات آمریکا و اسرائیل، اکنون و تنها در این مذاکرات بروز نیافته است، بلکه مدتهاست که اسرائیل حتی سعی داشت تا آمریکا را درخصوص حمله نظامی به ایران تحریک کند، اما پایگاه قدرتمند داخلی و منطقه ای ایران مانع شد تا آمریکا به این نقشه ی ابلهانه اسرائیل گردن نهند و برخی از نشانه های این اختلافات نیز رسانه ای گردید؛ حتی اسرائیل در مقطعی برای این که جدی بودن آمریکا را بسنجد، به گزافه ادعا می کرد که به تنهایی به ایران حمله می کند که با بی تفاوتی و عدم حمایت ضمنی آمریکا و تشدید مخالفتهای داخلی، این ادعا را نیز پایان داد.

هوش سران اسرائیل در این چندساله با طرح، قبول و اجرای چنین نقشه ای منافات دارد، حمله های اسرائیل به نوار غزه و حزب الله لبنان همگی با شکست های مفتضحانه و قابل پیش بینی مواجه شد به نحوی که مردم و کارشناسان اسرائیل غاصب، همگی دولت اسرائیل را بابت این حملات نکوهش کردند چرا که موجب شکست هیمنه ارتش اسرائیل گردید. نمایش مضحکی که نتنیاهو در سازمان ملل اجرا کرد و سوژه اکثر رسانه های دنیا شد نیز از همان مقولات است که نشان می دهد اسرائیل به جز یک دشمن متعصب و کینه توز، عملاً هیچ پشتوانه ای از فکر و هوش ندارد و این مسئله را بیش از همه، خود آمریکایی ها درک کرده اند.

اگر هماهنگی آمریکا و اسرائیل اینقدر زیاد بود که به قول برخی تحلیل گران، آمریکا بدون اجازه اسرائیل آب نمی خورد، یقیناً اسرائیل به فرانسه متوسل نمی شد. اگر چه آمریکا همچنان منافع اسرائیل را پای هیچ توافقی فدا نمی کند، اما با مشاهداتی که از بی تدبیری و عقب افتادگی سران اسرائیل داشته است، عملاً به خودش حق می دهد نیابتاً منافع اسرائیل را تشخیص دهد و برمبنای تشخیص  خود حرکت کند، هرچند اگر سران اسرائیل قادر به فهم مسئله نباشند.

شاید تحلیل فوق باعث شود که برخی دوستان برچسب ساده انگارانه به این تحلیل بزنند که در پاسخ به این دوستان عرض می کنم که حقیر اگر چه تمام کشورهای استکباری را در اهداف استکباری و دشمنی با ملت ایران مشابه و مشترک فرض می کنم ولی یک تفاوت بزرگ بین این کشورها قائلم که عدم درک آن منجر به بیراهه رفتن و خسران ما خواهد شد، این اختلاف بزرگ در وجود هوش و درک متفاوت است.

برخی از کشورهای استکباری، علی رغم این که دوست ندارند سر به تن این ملت باشد، لیکن به این فهم رسیده اند که راه تحریم و فشار، راه دائم، کافی و وافی به شمار نمی رود و ایران همچون یک بدن سالم برای انواع بیماری ها پادتن ترشح می کند، لیکن برخی از همین کشورهای مستکبر دنیا به خطا گمان می کنند که این تحریم ها باعث شده است که ایران به جدیت در مذاکرات وادار شود و حال این که نکته ی کلیدی که برخی از مستکبرین درک کرده و برخی درک نمی کنند این است که این شرایط جدید تنها فرصتی است که نظام و رهبری به احترام رأی مردم ایجاد کرده اند تا اولاً فرصتی باشد برای دشمن شناسی بهتر و ثانیاً و به احتمال خیلی کمتر فرصتی باشد برای دشمنان که از آن استفاده کنند و بیش از این بر راه تحریم که ایران را سرسخت تر می کند اصرار نورزند.

در تکمیل مطلب فوق از شما دعوت می کنم خاطره کوتاه دکتر یامین پور در ملاقات با سید حسن نصرالله را مطالعه فرمایید.

این مطلب در 8 دی  و حرف تو منتشر گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۸:۰۲
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر چه مذاکرات دیپلماتیک به لحاظ تخصصی ابعاد بسیار فنی و گسترده ای دارد، لیکن در فرهنگ اسلامی ما، آنچه که در دیپلماسی باید رعایت شود فقط این نکاتِ فنی نیست. نکات فنی دیپلماتیک در مذاکرات، با نگاهی علمی و براساس منافع ملی صورت می گیرد، لیکن در کنار این مبانی عقلی و فنی، مسائلی پیش می آید که نگاه قرآن به آنها با نگاه فنی و دیپلماتیک متفاوت و بعضاً در تضاد کامل است.

 

خداوند در قرآن کریم، دستوراتی را در خصوص نحوه مناسبات فردی و اجتماعی با سایر افراد و ملتها را می دهد و بعضاً باب مصالحه و مذاکره را باز می گذارد و یا می بندد و یا اجازه مانور محدود روی آنها را می دهد و در قبال این مسئله، خود را مکلف و متعهد به کمک و یاری به مومنان معرفی می کند،‌ سیره ی پیامبر اکرم و ائمه ی اطهار نیز نشان می دهد که ایشان اصول اسلام را حتی به قیمت شهادت، سختی و محاصره اقتصادی خود، خانواده و دوستانشان می پذیرفتند و بعضاً با توکل و عمل به همین دستورات، حتی با توانی کمتر از دشمنان به پیروزی های قاطع می رسیدند که نبردهای اولیه پیامبر اکرم با کفار پر از این موارد بوده و حتی خداوند در قرآن کریم صراحتاً از کمک با نیروهای ویژه خود به مومنان سخن می گوید که چند مورد از آنها را ذکر می کنم:

«إن ینصرکم اللّه فلا غالب لکم وإن یخذلکم فمن ذا الذی ینصُرُکُم من بعده وعلی اللّه فلیتوکَّل المؤمنون» (سوره آل عمران - آیه 160)

اگر خداوند شما را یاری کند پس هرگز کسی بر شما چیره نخواهد شد، و اگر خداوند دست از یاری شما بردارد، پس چه کسی شما را یاری خواهد کرد؟! باید مؤمنان تنها بر خداوند توکل کنند.

«وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّهٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (سوره‌آل عمران - آیه‌123)

خداوند شما را در جنگ بدر یاری کرد و بر دشمنان خطرناک پیروز ساخت در حالی که شما نسبت به آن‌ها ناتوان بودید. پس از خدا بترسید تا شکر نعمت او را به‌جا آورده باشید.

«یَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ یَذْهَبُوا وَ إِنْ یَأْتِ الْأَحْزابُ یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ یَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِکُمْ وَ لَوْ کانُوا فِیکُمْ ما قتَلُوا إِلاَّ قَلِیلاً» (سوره‌ احزاب - آیه 20)

آن‌ها گمان می‌کنند هنوز لشکر احزاب نرفته‌اند و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست دارند در میان اعراب بادیه نشین پراکنده (و پنهان) شوند و از اخبار شما جویا گردند و اگر در میان شما باشند جز اندکی پیکار نمی‌کنند.

«لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَهٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ» (سوره‌توبه - آیه 25)

 

خدا شما را در جاهای زیادی یاری کرد و در روز حنین (نیز یاری کرد).

«اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم انی ممدکم بالف من الملائکه مردفین* و ما جعله الله الا بشری و لتطمئن به قلوبکم و ماالنصر الا من عند الله ان الله عزیز حکیم» (سوره انفال - آیات 9 و 10)

به خاطر بیاورید زمانى را ( که از شدت ناراحتى در میدان بدر ) از پروردگارتان تقاضاى کمک مى کردید و او تقاضاى شما را پذیرفت و گفت من شما را با یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود مى آیند یارى مى کنم. ولى خداوند این را تنها براى شادى و اطمینان قلب شما قرار داد و گرنه پیروزى جز از طرف خدا نیست و خداوند توانا و حکیم است.

«اذ یغشیکم النعاس امنة منه و ینزل علیکم من السماء ماء لیطهرکم به و یذهب عنکم رجز الشیطان و لیربط علی قلوبکم و یثبت به الاقدام* اذ یوحی ربک الی الملائکه انی معکم فثبتوا الذین ءامنوا سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب فاضربوا فوق الاعناق و اضربوا منهم کل بنان» (سوره انفال - آیه 11 و 12)

 (و به خاطر بیاورید ) هنگامى را که خواب سبکى که مایه آرامش از ناحیه خدا بود شما را فرو گرفت و آبى از آسمان براى شما فرو فرستاد تا با آن شما را پاک و پلیدى شیطان را از شما دور سازد و دلهاى شما را محکم و گامها را با آن ثابت دارد. موقعى را که پروردگارت به فرشتگانى وحى کرد من با شما هستم، پس کسانى را که ایمان آورده اند ثابت قدم بدارید. بزودى در دلهاى کافران ترس و وحشت مى افکنم، و بر فراز گردن هاشان بزنید و سر انگشتانشان را قطع کنید.

«یأیها الذین ءامنوا اذکروا نعمة الله علیکم إذ جاءتکم جنود فأرسلنا علیهم ریحا و جنودا لم تروها و کان الله بما تعملون بصیرا» (سوره احزاب - آیه 9)

اى کسانى که ایمان آورده اید نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهاى عظیمى به سراغ شما آمدند، ولى ما باد و طوفان سختى بر آنها فرستادیم و لشکریانى که آنها را نمى دیدید ( و به این وسیله آنها را در هم شکستیم ) و خداوند به آنچه انجام مى دهید بینا است.

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ» (محمد - آیه 7)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر خداوند را یارى کنید، خداوند نیز شما را یارى مى‏کند و گام‏هایتان را استوار مىگرداند.

 آیاتی که در بالا ذکر شد و بسیاری از آیات دیگر قرآن کریم پر از نمونه های یاری خداوند به مومنان است و برخی از اینها را خدواند به مثابه یک سنت الهی معرفی می کند که تحقق این سنن الهی در عصر معاصر نیز بارها اثبات شده است؛ در دو مقطعی که آمریکا ناوهای جنگی خود را در خلیج فارس مستقر کرده بود و در اوج کری خوانی برای حمله به ایران بودند، امام خمینی و امام خامنه ای قاطعانه می فرمودند که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و جالب این که همین قاطعیت آمیخته به توکل موجب فرار ناوهای آمریکایی از منطقه می گردید، نمونه ی دیگر این مسئله مقاومت ایران در برابر قطعنامه ها و بیانیه های مختلف شورای امنیت بود که در نهایت غرب را مجبور به قبول مذاکره بدون پیش شرط نمود و بسیاری نمونه های دیگر مانند طوفانی که در طبس به یاری انقلاب آمد و کودتای حساب شده آمریکا را ناکام کرد، ولی این اعتماد به خدا همیشه و در همه مسئولان وجود نداشت، مثلاً در مقطعی که آمریکا به عراق حمله کرد، برخی از سیاسیون و به خصوص اکثریت نمایندگان مجلس شورای اسلامی (که آن موقع جزء اصلاح طلبان بودند)، آنچنان ترسیدند که مخالفت وزیرامورخارجه وقت با حمله آمریکا را با نوشتن یک بیانیه با حدود 200 امضا محکوم کردند (و گفتند که حالا که جامعه ی جهانی می خواهد صدام را ادب کند، ما چرا دخالت کنیم و خودمان را به خطر بیندازیم) و در آن دوره، خلأ ایمان و توکل به خداوند و اعتماد به دستورات، تعهدات خداوند، در مسئولان وقت محسوس بود که منجر به عقب نشینی هایی در سیاستهای خارجی کشور گردید و این مسائل نشان می دهد در کنار محاسبه ی عقلانی مسائل، باید برای یاری و وفای به عهد خداوند در یاری به مومنان نیز حساب ویژه ای باز نمود، مسئله ای که در مذاکرات هسته ای اخیر نیز اگر فراموش شود، خودمان را از فضل خدا محروم کرده ایم.

حق گویی، دفاع از حق و حمایت از مظلوم، از تکالیف مومنان به شمار می رود، لیکن نگاه فنی و صرف دیپلماتیک ممکن است موجب شود تا دیپلمات ها به میزان کمرنگی ایمان و توکل خود، از حق گویی دست برداشته و حتی آن را وارونه جلوه دهند و این مسئله ای است که جز با نگاه الهی و خوش بینانه و اعتماد به فضل الهی اصلاح نمی شود. شاید برخی به این مسئله اشکال کنند و جایگاه کیاست و تقیه مومنان را در بحث حقیر مفقود بدانند، لیکن به نظر می رسد این افراد درک غلطی از تقیه و کیاست دارند، چرا که با نگاه به سیره ی اهل بیت که یقیناً در اوج کیاست و شناخت از مفهوم تقیه بوده اند، می توان مفاهیم کیاست و تقیه را به درستی درک کرد، چرا که هرگز ائمه ی ما به بهانه کیس بودن و یا تقیه، اصول را واننهادند و اگر باب برقراری حکومت اسلامی، جهاد و مبارزه را بسته می یافتند، حداقل با گفتار و یا رفتار خویش یاری کننده حق بودند و یقیناً همین مسئله بود که موجب شهادت مظلومانه ایشان می گردید.

امیدوارم دیپلمات های ما که از طرف این انقلاب و نظام با آمریکا و غرب مذاکره می کنند، به تعهدات خداوند در خصوص یاری به مومنان وقوف داشته باشند و فقط معیارهای فنی دیپلماسی را در تفاهمات خود مد نظر قرار ندهند، بلکه اصول الهی و چارچوب های سنن الهی در یاری مومنان را اصل قرار داده و در تصمیم گیری ها و توافقات، فقط به عقل مادی و اصول فنی دیپلماسی تکیه نکنند که اگر تاکنون چنین کرده بودیم، چیزی از انقلاب اسلامی باقی نمی ماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۲ ، ۱۱:۲۸
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

میزان نرخ سودبانکی بر تمام شاخص های اقتصادی در تولید، واردات، صادرات، تورم، اشتغال و ... نقش بسیار به سزایی را ایفا می کند و کوچکترین اشتباه در تعیین آن می تواند برای اقتصاد کشور زیان بار باشد، مسئله ای که هم اکنون بسیاری از کارشناسان اقتصادی در بروز مشکلات کشور آن را دخیل می دانند، برنامه مناظره این هفته با همین موضوع و در حضور دکتر مظاهری که سابقه ی موفقی در ریاست بانک مرکزی و وزارت اقتصاد را در کارنامه دارد، 2 تولید کننده و 2 مسئول بانکداری برگزار شد و مطالب مختلفی در آن مطرح گردید که فهرست وار به آنها اشاره می کنم:

1- نمایندگان جامعه ی بانکداران، نرخ سود فعلی را عامل فرار سپرده ها از بانک ها و زیان بانک ها می دانند.

2- فعالان اقتصادی افزایش سود بانکی را موجب افزایش هزینه تولید و در جهت تضعیف تولید معرفی می کنند.

3- هر دو طرف بر عدم رعایت بسیاری از اصول و مقررات بانکداری اذعان دارند، لیکن نمایندگان بانکها علت آن را در غیرعلمی بودن برخی مصوبات دولتها اعلام می کنند و نمایندگان تولید خواهان نظارت و اصلاح وضعیت موجودند.

4- فعالان اقتصادی، افزایش نرخ سود بانکی را تنها درصورتی که نظام بانکی اصلاح و ملزم به رعایت قوانین شوند، موجه می دانند و هر گونه افزایش نرخ سود بانکی تا قبل  از اصلاح نظام بانکی را تنها در جهت ثروت اندوزی و سودجویی بانک ها معرفی می کنند.

5- فعالان تولیدی و بانکی مشترکاً اشتباهات دولت ها در تثبیت دستوری نرخ ارز عامل مخرب علیه اقتصاد کشور می دانند و فعالان اقتصادی این مسئله را موجب افزایش واردات، کاهش صادرات و رقابت ناپذیری تولیدات داخلی و تضعیف تولید می دانند.

6- فعالان اقتصادی اذعان می کنند که در حال حاضر بانک ها، تسهیلاتی به بنگاه های تولیدی پرداخت نمی کنند و بانکداران این مسئله را ناشی از خالی بودن دست بانکها در اثر عدم سپرده گذاری ناشی از سود پایین نرخ سودی می دانند.

7- فعالان اقتصادی، توزیع ناعادلانه تسهیلات به زیرمجموعه های بانکها (اعم از شرکتها و کارمندان) را نکوهش می کنند و با دخالت مستقیم بانک ها و ورود ایشان به فعالیت های اقتصادی مخالف بوده و آن را مضر می دانند، لیکن گویا بانک ها خودشان را به هرگونه دخالتی در اقتصاد مجاز می دانند و حتی از ورود به بازارهای دلالی نیز ابایی در ایشان دیده نمی شود.

8- نمایندگان بانک ها علناً با هرگونه پرداخت تسهیلات به حوزه های کم درآمد یا زیانده مخالفند، حتی اگر محصولات تولیدی شان فوق العاده استراتژیک باشند؛ بانکدارها اصلاً برایشان مهم نیست که تسهلاتشان چه تأثیراتی را به لحاظ اقتصادی، اشتغال و خنثی سازی تحریم ها می گذارد.

9- دکتر مظاهری و نمایندگان بانک ها ایجاد تناسب بین نرخ سودبانکی و تورم را یک مسئله بدیهی و علمی می دانند و مشکلات اجرای این مسئله را اجتناب ناپذیر لیکن موقت (حدوداً 6 ماه ) می دانند.

10- تولید کنندگان می گویند که حتی اگر نرخ سود بانکی افزایش هم بیابد دولت باید با پرداخت یارانه، نرخ سود تولید کنندگان را کاهش دهد، لیکن دکتر مظاهری و بانکدارن، این مسئله را مفسده برانگیز، رانت ساز و حتی نشدنی (باتوجه با تنگناهای اقتصادی دولت) می دانند.

با توجه به مباحث مطروحه در مناظره، نظرات مردم در خصوص کاهش و افزایش سود سپرده ها تقریباً پایاپای حرکت می کرد، لیکن از زمانی که فعالان اقتصادی تحرک خود را در تقبیح بانک ها تشدید بخشیدند، کمی فاصله به نفع پایین ماندن نرخ سودبانکی ایجاد شد.

تحلیل: با توجه به مباحث مفیدی که در برنامه مطرح شد، جمع بندی حقیر به همراه یک پیشنهاد کاربردی با عنایت به موارد زیر تقدیم می شود:

اولاً- تناسب نرخ سودبانکی با نرخ تورم حداقل کاری است که برای حفظ پول سپرده گذاران و کاهش نقدینگی و تورم می توان انجام داد و با توجه به اعتباری بودن پول (برخلاف سکه های طلا و نقره) و دخل تصرفی که دولت ها در ارزش آن (با چاپ پول و یا تزریق ارز یا ...) می کنند، بیش از حفظ پول، حفظ اعتبار پول اهمیت دارد که باتوجه به نظرات فقهی فقهای بزرگواری که در این خصوص تفقه نموده اند، حفظ ارزش و اعتبار سپرده یک الزام و ادای دین تعبیر می شود، این فقها پول را کالا تلقی ننموده و اعتبار آن را ملاک نظر قرار می دهند.

ثانیاً- عدم اصلاح نظام بانکی و تشدید نظارت بر حوزه های فعالیت بانکها موجب خواهد شد بانکها رأساً سپرده های مردم را در فعالیتهای غیرتولیدی و حتی زیانبار سرمایه گذاری کنند و یا از سرمایه گذاری بر مسائل استراتژیک در راستای اجرای حماسه اقتصادی ذیل سایه جهاد اقتصادی پرهیز نمایند، به راستی وقتی بانک می تواند با سرمایه گذاری در شرکتهایی که به دلالی مشغولند سود 50 درصدی کسب کند چرا باید به صنعت نساجی با سود 15 درصد تسهیلات پرداخت کنند؟! (لطفاً به مطلب بانکها چگونه با نرخ سودبانکی رشد می کنند؟ رجوع شود).

ثالثاً- همانطوری که تعریف صحیح نرخ سود بانکی، می تواند بانک را به کارکرد اصلیش (در جمع آوری نقدینگی و هدایت آن به سمت تولید کالا و خدمات) نزدیک کند، عدم دخالت های دستوری در قیمت ارز می تواند نفع تولید را همراه کند و با توجه به واقعی شدن نرخ ارز در مقطع کنونی و حمایت مسئولان از این مسئله، تأمین سرمایه در گردش تولید (باتوجه به افزایش قیمت مواد اولیه) کاملاً ضروری به نظر می رسد، به نحوی که اگر این مهم تاکنون رخ داده بود، افزایش قیمت ارز می توانست حتی تولید داخلی را متحول سازد.

رابعاً- افزایش سود بانکی می تواند به حل مشکلات توأمان بانک ها و تولید کنندگان بینجامد، لیکن به نظر می رسد افزایش طولانی مدت نرخ سودبانکی، فشار وارده بر مردم و تولید کنندگان را تشدید خواهد نمود که به همین لحاظ پیشنهادی را که قبلاً در مطلب "شاه کلیدی برای حل مشکلات اقتصادی کشور" تقدیم کرده بودم را مجدداً به صورت مختصر تقدیم می کنم:

پیشنهاد: پس از یک فرجه ی کوتاه مدت که صرف نظارت بر سرمایه گذاری بانک ها و گرفتن تضمین های لازم در این خصوص می شود، کار اصلاح نرخ سود بانکی آغاز شود، به نحوی که تعیین نرخ سود بانکی تا مدت 2 سال بر اساس نرخ تورم در دوره های کوتاه مدت مثلاً 2 ماهه محاسبه شده و به روز گردد، به این شکل با رسیدن نرخ سودبانکی به نرخ تورم، طی یک روند نزولی، نقدینگی و در نتیجه نرخ تورم کاهش یافته و مجدداً در تعیین نرخ بعدی سود بانکی، این روند در یک چرخه ی مستمر، منجر به کاهش منطقی و مستمر نرخ تورم و نرخ سود بانکی خواهند شد (مشروح پیشنهاد را اینجا بخوانید).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۲ ، ۲۲:۱۸
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۵۶ ق.ظ

مذاکرات ژنو، حواشی قبل و پیامدهای بعد

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از مذاکره: وقتی که همزمان با آغاز بکار دولت جدید و مقارن با سفر روحانی به نیویورک، خاطرات جدید آقای هاشمی در خصوص مخالفت امام خمینی با مرگ بر آمریکا بر سرزبان ها می افتد، وقتی که آقای روحانی پس از بازگشت از نیویورک، پیشنهاد آقای زیبا کلام (کارشناس نزدیک و تحت حمایت آقای هاشمی) در خصوص اجرای نظرسنجی در خصوص نحوه ی تعامل ایران در مذاکرات را اجرایی می کند، وقتی که همزمان با حرکت آقای ظریف به ژنو، آقای روحانی در دیدار با دانشجویان از خالی بودن خزانه و گرفتاری ها با دل پر سخن می گوید، حق بدهید که گمان کنیم این که دولت از 2-3 روز قبل از شروع مذاکره اعلام می کند که قادر به تأمین یارانه ماهانه مردم نیست و دقیقاً یک روز مانده به روز عید قربان می گوید مشکل را ضرب العجلی حل کرده اند، حداقل به صورت کاملاً تصادفی!!! در راستای همان بحث است که ما به شدت به مذاکره و حمایت از مذاکرات نیاز داریم.

محتوای مذاکرات: بنا به اعلام آقای ظریف و خانم اشتون، دو طرف مذاکره در خصوص علنی نکردن محتوای مذاکرات به تفاهم رسیده اند و قاعدتاً این مسئله به منظور این است که فشارهای جانبی در خصوص محتوای مذاکرات بر طرفین ایجاد نشود، ولی به راستی اگر فشاری بر دوطرف مذاکره باشد از سوی چه کسانی می توانسته وارد شود، به نظر من بیشترین فشار بر هیأت مذاکره کننده ما، از سوی شخصیت ها و رسانه های داخلی بوده و بیشترین فشار بر گروه 5+1 نیز از سوی اسرائیل خواهد بود و سوال جدی این است که آیا امکان دارد مسئولان آمریکایی بتوانند محتوای مذاکرات را از مقامات اسرائیلی مخفی نگه دارند؟! به یقین پاسخ هر فرد مطلعی منفی است چرا که قبل از شروع مذاکرات مسئولان آمریکایی به سران اسرائیل قول داده بودند که بدون اطلاع ایشان هیچ توافقی نکنند، پس مخفی کردن محتوای مذاکرات عملاً برای اسرائیل اعمال نخواهد داشت و تنها افراد ذی نفعی که از محتوای مذاکرات مطلع نخواهند شد مردم، رسانه ها و شخصیت های سیاسی کشور خواهند بود و این مسئله این فکر را به ذهن متبادر می سازد که شرط محرمانه بودن مذاکرات نه از سوی گروه 5+1 که از سوی مذاکره کنندگان خودمان مطرح شده و یا برایشان تجویز شده است تا ایشان از پاسخگویی و گزارش به مردم و رسانه ها معاف شوند. بحث دیگر این که در حالی که دولت در گام اول حقانیت و صحت کارش را به نظرسنجی عمومی می گذارد، بر چه اساسی در گام دوم کارش را بالکل از مردم مخفی می کند.

همانطوری که آقای عراقچی در خصوص مذاکرات گفتند، گروه مذاکره کننده 5+1 از هم اکنون منتظرند تا ایران گام اول را بردارد و اولین امتیاز را بدهد و اگر چه مذاکره کنندگان ما تاکنون به این توقع پاسخ منفی داده اند، اما یادمان نمی رود که آقای جلیلی را که همین توقع را با پاسخ منفی مواجه کرده بود به شدت مورد انتقادات تند قرار می دادند و حتی مقصر به تفاهم نرسیدن معرفی می کردند، لیکن اکنون خودشان نیز در همان موقعیت امتیاز طلبی طرف مقابل گرفتار شده و به ناچار باید در برابر امتیازطلبی غرب مقاومت کنند، البته ان شاءالله.

آینده مذاکرات: بحث دیگر در خصوص نحوه مذاکرات است، گویا ایران یک برنامه مشخص از گام های مختلف طرفین ارائه داده است که در آن مشخص است که هر طرفی چه گامی را باید در کدام مرحله و در برابر کدام گام طرف مقابل بردارد که تنها چیزی که از این گامها مشخص است این است که در گام آخر ایران به پروتکل الحاقی نیز می پیوندد؛ اگر چه به نظر می رسد که بسته ایران از اتلاف وقت و بی هدف شدن مذاکرات جلوگیری می کند، اما در صورت کمی کوتاه آمدن مذاکره کننده ایرانی، می تواند به یک آفت و فاجعه بدل شود، چرا که ما پیشاپیش برای طرف مقابل روشن کرده ایم که تا کجا حاضریم عقب برویم و کار او را برای چانه زنی و امتیازگیری سهل کرده ایم و این در حالی است که گویا دولت حاضر نیست از قدرت مردم و رسانه ها در افزایش قدرت چانه زنی های خود استفاده کند و دلش می خواهد مفاد مذاکرات مخفی بماند تا بدون هرگونه فشاری در مذاکرات آماده ی تفاهم با طرف مقابل باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۲ ، ۰۰:۵۶
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۳۵ ب.ظ

نقدی بر برنامه مناظره قیمت ارز

بسم الله الرحمن الرحیم

برنامه ی مناظره ی این هفته ی عصر جمعه شبکه 1، با موضوع قیمت ارز برگزار شد که با توجه به اظهارات اخیر رییس بانک مرکزی در تأیید قیمت 3000 تومانی برای نرخ ارز، همچنین اهمیت آن برای اقتصاد کشور، مورد توجه اقشار مختلف از مصرف کنندگان تا تولیدکنندگان و تجار قرار گرفت، که شخصاً نیز چند روز پیش مطلبی با عنوان "پیرامون ارز 3000 تومانی" نوشته بودم که به تشریح خودم در این خصوص نمی پردازم ولی ایرادات شکلی و بعضاً محتوایی به برنامه دارم که تقدیم می کنم:

1- سطح میهمانان برنامه به درستی رعایت نشده بود که این مسئله مورد انتقاد دکتر خوش چهره قرار گرفت و آقای حیدری اقرار کرد که مقامات دولتی مثل رییس بانک مرکزی که به این برنامه دعوت شده بودند، پاسخ رد داده اند. از سویی برخی میهمانان نیز از انتقاد آقای خوشچهره رنجیده خاطر شدند و بخشی از وقت برنامه را به دفاع از سابقه ی خود و گلایه گذاری پرداختند؛ با این وجود متأسفانه اظهارات برخی میهمانان در مواردی یا کارشناسی نبود و یا از موضوع بحث خارج بود. در یک سطح نبودن میهمانان برنامه از سوی دیگر باعث می شد که دکتر خوشچهره بیش از دیگران به خودش حق بدهد که صحبت بکند و حتی خودش را به عنوان معلم محق می دانست به اندازه سایر مناظره کنندگان وقت برای پاسخ گویی تک تک ایشان داشته باشد که بعضاً اظهارات طولانی ایشان و  وقت های یک دقیقه ای ایشان که به 5 دقیقه می رسید برای مجری، مناظره کنندگان و تماشاچیان تلویزیونی آزار دهنده می شد.

2- سوال نظرسنجی برنامه متأسفانه بی دقت و پاسخش نیز قابل پیش بینی طرح شده بود که این مسئله متأسفانه در برنامه پایش نیز متواتراً مشاهده گردیده است در صورتی که طرح سوالات کارشناسی و دقیق می تواند به مدیریت اقتصاد کشور کمک شایانی بنماید اما وقتی سوال طوری طرح می شود که صرفه مستقیم مصرف کنندگان یا افراد بیشتری در جامعه در یک گزینه خاص که (در این برنامه همان کاهش قیمت ارز) خلاصه می شود، مسلماً تعداد بیشتری به این گزینه رأی خواهند داد و از کارآیی نظرسنجی خواهد کاست، در صورتی که به نظرم هیچ کدام از گزینه ها صحیح نبود، همانطوری که در مطلب "پیرامون ارز 3000 تومانی" عرض کردم مهمتر از قیمت ارز این است که با چه ابزارها و پشتوانه ای این قیمت حاصل شود، قیمت ارز باید به صورت واقعی و اصولی به سمتی هدایت شود که ارزش پول ملی تقویت گردد و اگر این هدایت به صورت واقعی و بدون حمایت از تولید صورت گیرد، تنها به ایجاد یک فضای مصنوعی و فشردن فنر قیمتها دست زده ایم تا در مقاطع بعد، کوچکترین تنشی موجب در رفتن فنر و بهم خوردن اقتصاد کشور گردد.

3- روش انتخاب افراد برای مناظره 2 نفره غیر اصولی به نظر رسید، در حالی که وانمود می شد تماشاگران برنامه آقایان خوشچهره و پرویزیان را برای مناظره انتخاب کرده اند اما عملاً چنین اتفاقی نیفتاد و به نظر می رسید که این افراد از قبل برای این بخش انتخاب شده باشند.

4- مناظره بدون هدف و بدون پیشنهاد به پایان رسید، عملاً هرکسی حرف خودش را می زد و مجری برنامه هم نتیجه گیری خودش را که همان لزوم تثبیت و ثبات قیمت ارز بود را اعلام کرد و هیچ جمع بندی مشخصی از سوی مناظره کنندگان ارائه نمی شد که شاید به شیوه هدایت مناظره یا سطح علمی و آمادگی میهمانان ارتباط داشت.

5- علی رغم این که حرف های آقای اسدالله عسگر اولادی به لحاظ این که دولت باید نرخ ارز را بر اساس مقایسه تورم داخلی و خارجی و ارزش واقعی پول محاسبه کند صحیح بود، اما اظهارات ایشان در سیاه نمایی شدید اقتصاد ایران و ویران تر شدن آن در صورت تصویب تحریم های جدید، عملاً بدون هرگونه مصلحت سنجی صورت گرفت، البته این بی دقتی در اظهارات سایر میهمانان نیز بارها دیده شد، مثلاً نماینده بانک مرکزی بارها و بارها طوری سخن گفت که گویا مسئولان این مرکز بدون کاهش تحریم ها هیچ کاری نمی توانند انجام دهند و تنها عامل تعیین کننده در قیمت ارز نتیجه مذاکرات و کاهش تحریم هاست و حال این که بانک مرکزی در رأس تمام نهادهای اقتصادی، می تواند در اقتصاد کشور نقش بسیار پررنگی حتی پررنگ تر از کاهش تحریم ها ایفا نماید.َ

نتیجه: اگر چه افزایش کمی و کیفی مناظرات می تواند به حل مشکلات کشور کمک کند اما برگزار کنندگان و شرکت کنندگان در این برنامه ها نیز باید در برنامه و اظهارات خود به فکر عزت و مصلحت کشور باشند و نباید برای اثبات حرف و نظر و مصلحت صنف و گروه خود، نظام و انقلاب را در برابر تهیدات همیشگی دشمنان اینگونه آسیب پذیر نشان دهند؛ به یقین وقتی دشمن روی حتی وبلاگهایی امثال این وبلاگ حساس است، اظهارات نسنجیده ی میهمانان برنامه های رسانه ملی مورد دقت دشمنان نیز قرار دارد و همانطوری که ما به تحلیل های غربی و آمریکایی توجه می کنیم، ایشان نیز مدام میزان تأثیرگذاری تحریم ها را در کلام مطلعین و مسئولان کشور رصد می کنند و برهمان اساس سیاست های تحریمی خود را برنامه ریزی، تقویت و یا تضعیف می کنند. یقیناً وقتی هدف از این برنامه ها کمک به مدیریت کشور و معیشت مردم است، حتماً باید برنامه سازان و میهمانان این برنامه ها به مصلحت کشور و مردم بیشترین توجه را داشته باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۲ ، ۲۰:۳۵
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۰۹ ب.ظ

بدبینی منطقی به دیپلماسی احساسی

بسم الله الرحمن الرحیم

دقت نظر در شعارهای انتخاباتی و سیاستهای کلی دولت یازدهم در خصوص تقویت رویکرد مذاکره برای حل مشکلات کشور نشان می دهد که آقای روحانی 2 هدف برای مذاکرات دنبال می کند، هدف اول دولت تأثیرگذاری مستقیم بر دولت و کنگره آمریکاست و هدف دوم تأثیرگذاری غیرمستقیم با استفاده از قدرت رسانه و افکار عمومی (با تکیه بر ظالمانه بودن تحریمها) بر دولت و مجلس آمریکا، که این دو را در کنارهم و به صورت موازی در دستور قرار داده است و به خصوص از فرصت حضور در اجلاس سالانه سازمان ملل نیز در همین خصوص استفاده کرده است، که در این مطلب امکان تحقق هر یک از این اهداف را بررسی و در نهایت نتیجه گیری خواهم نمود:

1-  برای تحقق هدف اول که تأثیرگذاری مستقیم بر دولت آمریکاست، باید واقعیات و ملزومات را درنظر بگیریم، یکی از مسائل این است که به دور از خودفریبی، دلیل واقعی مخالفت آمریکا را با بحث هسته ای ایران تشخیص دهیم، به راستی آیا آمریکا و غرب نگران استفاده غیرصلح آمیز هسته ای است؟ آیا در هیچ یک از گزارش های متعدد آژانس، هیچ تخلفی گزارش گردیده است و یا همواره ضمن تأیید سلامت فعالیت ها، به صورت مبهم از نگرانی های مبهم سخن رانده شده است؟ آیا فتوای مقام معظم رهبری و نظرات رؤسای جمهور سابق و فعلی ایران و فرماندهان نظامی ایران در خصوص دکترین نظامی ایران اینقدر شفاف نبوده است که بشود به آنها اکتفا کرد؟ آیا ایران به صورت داوطلبانه و فراتر از تکالیف خود به بازرسی های گسترده تن نداده است؟ آیا دروغ بودن تمام ادعاهایی که تا کنون از تخلفات هسته ای ایران منتشر شد، اثبات نگردید؟ آیا جز این است که تمام شایعات دروغی که علیه برنامه هسته ای ایران منتشر گردیده اند، همگی از یک منبع مغرض و غیرمشروع به نام اسرائیل بوده است؟ اگر مشکل اصلی آمریکا بحث تشکیک در صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران است، پس چرا اصرار دارد تا مذاکره در خصوص این مسئله را با انبوهی از مسائل دیگر منطقه ای همراه و پیچیده سازد؟ اگر مشکل غرب بحث هسته ای ماست، پس چرا در تمام این دهه های قبل و بعد از انقلاب اینچنین با کودتای سخت و نرم و جنگ و ترور و تحریم مواجه بوده ایم؟ پاسخ گویی به مجموعه سوالات فوق نشان می دهد که اصولاً مشکل غرب و آمریکا و اسرائیل در خصوص برنامه هسته ای ایران نیست و بحث هسته ای ایران تنها یک بهانه ی مناسب برای فشار بر ایران و سیاست های اصولی اش است، سیاست هایی مانند مبارزه با استکبار، مشروع ندانستن اسرائیل، حمایت از مظلومان، صدور انقلاب و ... است که آمریکا را به نزاع با ایران می کشاند. حال سوال جدی این است که آیا می توان کسی را که خودش را به خواب زده است بیدار کرد؟‌ آیا همین شناخت صحیح از اصول و بهانه تراشی های آمریکا و سایه ی سنگین تقابل سیاستهای استکباری و استکبارستیزی نیست که رهبرمعظم انقلاب و کارشناسان را به یک بدبینی منطقی در خصوص به نتیجه رسیدن مذاکرات متقاعد کرده است؟

2-  هدف دوم دولت می تواند تأثیر گذاری غیرمستقیم بر دولت آمریکا با فشار از طریق رسانه ها و افکار عمومی باشد که این هدف نیز با اما و اگرهای جدی مواجه است، در گام اول به دلیل کم کاری جدی مسئولان رسانه ای ایران در نداشتن ماهواره رسانه ای مستقل و مطمئن، شاهدیم که همان معدود شبکه های ماهواره ای و خبری ایران نیز به گوش مردم آمریکا و غرب نمی رسد و ما به ناچار باید روی همان رسانه های غربی و آمریکایی حساب بازکنیم که آن هم به دلیل نفوذ جدی صهیونیزم بر رسانه های اصلی آمریکایی و غرب، با وجود برخی استثنائات مانند مقالات اخیر نیویورک تایمز، فرصت جدی و جریان ساز برای کشور ایجاد نمی کند و شاید علم بر این مسئله است که موجب گردیده تا دستگاه دیپلماسی دولت به استفاده از دیپلماسی عمومی و استفاده از شبکه های مجازی ترغیب گردد،‌ اما نباید فراموش کرد که همین شبکه ها نیز کاملاً صهیونیستی هستند و به اقرار خودشان در خدمت منافع دولت آمریکا و مورد استفاده ی سرویس های جاسوسی اسرائیل قرار دارند و این یعنی عملاً رسانه های آمریکایی و غربی فرصت چندانی برای تغییر افکار عمومی در آمریکا، برای ما ایجاد نخواهند کرد.

نتیجه: تأثیر گذاری مستقیم بر دولت آمریکا با توجه به این که اسرائیل تأثیرگذارترین ابزارها را در آمریکا و حتی انتخاب رییس جمهور و نمایندگان کنگره دارد، دامنه ای بین خوشبینی بیجا تا بلاهت را در بر دارد و تجربه نشان داده است که حتی با فرض این که افکار عمومی آمریکا تحت تأثیر رسانه های آمریکایی نسبت به ایران عوض شود و حتی به دولت و کنگره نیز فشار بیاورند، خطوط کلی و استراتژی آمریکا هرگز تغییر جهت نداده اند و حتی همین اوباما که روزی ندای افکار عمومی را در باب تغییر سر داد و جایزه صلح نوبل گرفت، به همان سیاست های جنگ طلبانه و حتی تشدید آنها متقاعد شد. واقعیت این است که امروزه سیاستمداران آمریکایی بیش از این که از رسانه ها و افکار عمومی تأثیر بپذیرند، تحت فشار سیاست ها و تفکرات صهیونیزم قرار دارند به نحوی که حتی فشار افکار عمومی باعث نمی شود که آمریکا اقرار نکند که تمام مناسبات حقیقی و مجازی مردم آمریکا تحت کنترل دولت آمریکا و در اختیار اسرائیل قرار می گیرد و همانطوری که اوباما اعلام می کند، آمریکا در بحث ایران کاملاً با اسرائیل هماهنگ خواهد بود و این هماهنگی همانطوری که در دیدار اخیر اوباما و نتنیاهو مشاهده شد به بازگشت و تثبیت همان لحن تهدید و جنگ منجر گردید.

اگر چه رهبر معظم انقلاب با فتح بابی به نام نرمش قهرمانانه، اجازه داد تا دولت با کمترین هزینه به آزمودن آزموده ای قدیمی دست یازد تا به لحاظ احساسی اقناع گردد که تنها چاره حل مشکلات در توان و عزم ملی است، لیکن ایشان با اعلام بدبینی به مذاکرات با آمریکا، حماسه اقتصادی را ذیل مقاومت اقتصادی، امید اول و تدبیر اصولی دولت برای حل مشکلات معرفی می کنند که امیدوارم هر چه زودتر دولت تمرکزش را روی این مسئله قرار دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۵:۰۹
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

زمانی آقای روحانی فرمودند: "حالا که آمریکا کدخدای اروپایی هاست و هرکاری که می کنند اول از کدخدای شان اجازه می گیرند، چرا با کدخدای شان مذاکره نکنیم؟" و همین اصرار و خوشبینی به مذاکره منجر شد تا مقام معظم رهبری،‌ مذاکره را با لفظ قهرمانانه و در چارچوب اصول محدود نمایند، تا هم جناب آقای روحانی و هم کسانی که به فرمول ایشان اعتماد کرده و رأی دادند، به منطق مذاکره در فرهنگ واژگان استکبار بیشتر شناخت پیدا کنند و هم مقاومت به معنی اولین و آخرین راه حل مشکلات دوباره مورد تفاهم عمومی قرار گیرد.

در هر صورت جناب روحانی با کوله باری از امید و اختیارات به نیویورک رفت و برای اولین بار بین دو وزیر امور خارجه و حتی رییس جمهور ایران و آمریکا مذاکراتی با لحن دوستانه صورت گرفت که همین تغییر لحن صرف، موجب شد تا نتنیاهو خودش را به آمریکا برساند و با اوباما دیدار کند که حین این دیدار، آقای اوباما همان تغییر لحن را نیز کنار گذاشته و صدباره بر همان طبل تهدید و جنگ کوبید.

امروز با رنگ باختن تمام لبخندهای اوباما به روحانی و جان کری به ظریف، آنهم تنها با دیداری کوتاه با نتانیاهو، به نظر می رسد که آمریکا نیز از کدخدایی اسرائیل نام تبعیت می کند و اینک سوالی جدی ایجاد می شود: که نکند همان منطق که روحانی را پای مذکره با آمریکا رساند، اطرافیان او را به مذاکره با کدخدای جدید هم وسوسه کند؟!! یا مثلاً نکند منظور آقای ظریف وقتی که هلوکاست را جنایتی فجیع و واقعی می خواند این است که دل کدخدا را بدست آورد؟!

البته اگرچه از پایبندی آقای روحانی به اصول در نرمش قهرمانانه اطمینان دارم، اما می ترسم از روزی که برخی اطرافیان اصلاحاتی و حتی معتدل وی که با دروغ، فریب و توجیه به دنبال نزدیک کردن به هر قیمت ایران به آمریکا هستند، فرمول کدخدایابی را در این فقره نیز دنبال کنند و پشت پرده، به اقدامات خائنانه دست یازند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۲ ، ۰۸:۴۹
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۱ ب.ظ

پستی ظریف در پاسخ به پستِ ظریف

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای ظریف در مطلبی که در فیس بوک خود گذاشته اند، از این گفته ی اوباما که تحریم ها را عامل حضور ایران بر میز مذاکره معرفی کرده، به شدت گلایه کرده است و آن را توهین به ملت ایران دانسته است. اینجانب نیز ضمن محکوم کردن اوباما و تأیید اظهارات آقای ظریف، در پاسخ به این تویت ظریف یک سوال جدی و ظریف دارم:

چه کسانی در تبلیغات انتخاباتی و پس از آن و هم اینک، چاره حل مشکلات را در لغو تحریم ها و چاره لغو تحریم ها را در مذاکره معنی کردند؟! چه کسانی در مناظره انتخاباتی با هماهنگی با چه کسان دیگری سعی کردند اثبات کنند که تحریم ها را می توان و باید با مذاکره حل کرد؟! براستی چه کسانی بودند که اجازه دادند اوباما به ملت قهرمان ایران توهین کند؟! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۲ ، ۲۳:۰۱
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۳۱ ب.ظ

نرمش قهرمانانه و حواشی جدید آن

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از سوالاتی که بعضاً شنیده می شود این است که چرا برای احمدی نژاد چنین مجوزی صادر نشد؟ که بعضاً این مسئله را به عدم اعتماد رهبری به احمدی نژاد و یا عدم حمایت از رییس جمهور تأویل می کنند و برخی نیز حتی مدعی هستند که این استراتژی باید از زمان حیات امام خمینی در دستور کار قرار می گرفت که در این مطلب به پاسخ این سوالات و ادعاها می پردازم:

همانطوری که در مطالب "دو راهی دو سربرد، حاصل استراتژی نرمش قهرمانانه" و "نرمش قهرمانانه، حاصل تغییر شعار یا شرایط؟" نوشتم، استراتژی نرمش قهرمانانه حاصل تغییر شرایط بود نه تغییر رییس جمهور؛ در حالی که برخی از معتمدین قدیمی نظام مانند ولایتی، رضایی، روحانی، عارف، هاشمی و .... از تفکرات و جناح های مختلف،‌ شیوه مذاکره با غرب را دلیل اصلی مشکلات کشور معرفی کردند و با هجمه ی سنگینی به گفتمان مقاومت تاختند،‌ توانستند حدوداً نیمی از مردم را با خود همراه کنند و گفتمان مقاومت و بی اعتمادی به غرب و آمریکا را در اذهان مردم دچار تشکیک نمایند.

پس از به پیروزی رسیدن روحانی،‌ مقام معظم رهبری استراتژی نرمش قهرمانانه و یا بهتر بگویم مجوز مذاکره در چارچوب اصول را صادر کردند تا هم چارچوب مشخص و محکمی را برای قالب مذاکرات تعیین کنند و هم به مردم و دولت اجازه داده شود تا حاصل شعار و برنامه های منتقدان به گفتمان مقاومت، را مشاهده کنند.

‌علی رغم بدبینی رهبری و حامیان گفتمان مقاومت به مفید بودن مذاکرات، اگر آقای روحانی توانست بدون زیر پا گذاشتن اصول و منافع ملی و صرفاً با دیپلوماسی، تغییر لحن و شفاف سازی هسته ای، با مانور بر تجربه مقاومت ایران، موفق به گرفتن امتیاز و رفع تحریم ها شوند که فبها؛ و اگر آمریکا و غرب، بستر مذاکره را محملی برای خودکامگی، کسب امتیاز، زیرپاگذاشتن منافع ملی و حقوق هسته ای قرار دادند، دولت بدون این که اصولی را زیر پا گذاشته باشد به همراه مردم، به تنها راه حل مشکلات کشور که همان مقاومت سیاسی و اقتصادی و مدیریت صحیح کشور است ایمان آورند، در این استراتژی اگر چه بخشی از زمان و انرژی کشور به جای تمرکز بر مسئله مذاکره متمرکز می شود، لیکن نظر رهبری بر احترام به نظر مردم و برنامه دولت و صرف این زمان قرار گرفته است.

نکته ی دیگری که باید پاسخ داده شود این است که حامیان گفتمان مذاکره که سالها به قول خودشان از زمان حیات امام خمینی (ره) تا کنون به دنبال آغاز مذاکره بودند، خودشان را به تیزهوشی و مصلحت فهمی متصف می کنند که از سال ها پیش به چنین نقطه ای رسیده بودند!! و دیگران را و حتی امام خمینی را دیرفهم معرفی می کنند و حال این که چند مسئله حیاتی را در خصوص سیاست مذاکره با آمریکا نظر نمی گیرند:

1- سیاست مذاکره و همکاری با غرب برای اولین بار در دستور کار قرار نگرفت و قبلاً نیز امتحان شده بود و با تعطیلی مطلق و داوطلبانه تمام تأسیسات هسته ای ایران همراه شده بود، ممکن است برخی بگویند که این مذاکرات تا کنون با آمریکا صورت نگرفته بود ولی شرایط و قرائن حاکی از آن است که این مسئله قبلاً به صورت مخفیانه و محدود صورت گرفته بود و به نتیجه ی مفیدی هم نرسیده بود و در همین مذاکره 5+1 نیز در واقع طرف مذاکره کننده خود آمریکا بود. 

2- آنچه که باعث شد هم تأسیسات ما بازگشایی و هم ارتقا یابد سیاست مقاومت بود.

3- مقاومت جانانه دولت نهم و مردم باعث شد تا پیش شرط تعطیلی تأسیسات هسته ای حذف شده و غرب تن به مذاکره بدون پیش شرط بدهد.

4- سیاست مقاومت باعث شد تا بعد از چند جلسه مذاکره بدون پیش شرط، بالاخره تفاهم اولیه روی مبادله سوخت صورت گیرد.

5- اگر فتنه انگیزی همین هاشمی و سران فتنه و عاشقان غرب، نبود همان تفاهم اولیه روی مبادله سوخت با تعیین و معرفی کشور ثالث نهایی شده بود و مذاکرات هسته ای ذیل سایه مقاومت به نتیجه می رسید.

6- فتنه نه تنها باعث شد تا تفاهماتی که تقریباً‌ نهایی شده بود فراموش شود، بلکه 14 ماه مذاکرات هسته ای را تعطیل کرد تا غرب منتظر و امیدوار هنرنمایی حامیان داخلی فتنه باشد.

7- اگر بازهم مقاومت جانانه مردم در برابر فشار تحریم به اصطلاح خردکننده و تبعات مستقیم و غیرمستقیم آن نبود، هرگز آمریکا و غرب دوباره به سیاست مذاکره روی خوش نشان نمی دادند.

8- اگر مقاومت جانانه سوریه و حمایتهای ایران (و پشت کردن به شعار نه غزه، نه لبنان فتنه گران) در برابر غرب نبود، بعد از سوریه، ایران هدف تهدیدها بود و با درهم شکستن سوریه به عنوان جبهه مقدم مقاومت،‌عملاً ایران به عنوان فرمانده این جبهه، هم اکنون مورد تهدید نظامی بود و به مذاکره ای جز مذاکره ذلیلانه دعوت نمی شد.

9- اگر هم اینک نیز رهبر معظم انقلاب، استراتژی نرمش قهرمانانه را در دستور کار دولت قرار داده است یقیناً به معنی مقبول ترین راه نبوده است، بلکه در واقع فرصتیست تا میوه ی مقاومت این  چندساله چیده شود و یا اثبات شود که همچنان بهترین سیاست در برابر استکبار، همان مقاومت صرف است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۲ ، ۱۳:۳۱
سیاوش آقاجانی