انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی
دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۳۲ ق.ظ

بهترین انتخاب از جبهه پایداری

بسم الله الرحمن الرحیم

بالاخره پس از کش و قوس های فراوان، آقای دکتر لنکرانی به عنوان نامزد جبهه پایداری با محوریت حفظ گفتمان سوم تیر از آفات انحراف و تحریف معرفی شد. همانطوری که از قبل نیز نوشته بودم، به نظر من آقای لنکرانی بهترین گزینه ی ممکن برای ریاست جمهوری هستند. اولاً سابقه ی اجرایی در حد وزارت دارند، ثانیاً در جبهه پایداری عملاً کار تشکیلاتی و شبه حزبی و مبتنی با برنامه و کادرسازی داشته اند و ثالثاً به لحاظ بصیرت و ولایت مداری کارنامه ی بسیاری خوبی دارند به خصوص جریان نحوه ی کنارگذاشتن ایشان از دولت و خودداری ایشان و عدم حاشیه سازی در خصوص آن عزل نابهنگام، نشانه ی خوبی از تقوای سیاسی ایشان است، رابعاً ایشان یک دانشگاهی با درجه ی علمی استاد تمامی هستند و درک صحیح ایشان از فضای علمی و دانشگاهی می تواند در پویایی و نزدیکی علم و اجرا و پیشرفت علمی کشور مفید باشد، خامساً این که سیاست خارجی ایران الان کم اهمیت تر از ریاست قوه مجریه نیست و این یعنی که اگر لنکرانی رییس جمهور باشد، در واقع توان و انرژی جلیلی هم در هدایت و حل  مشکلات خارجی کشور هدر نمی رود، و سادساً علی رغم این که آقای جلیلی را بسیار خوب و حزب الهی می دانم ولی به خاطر کم حرفی ایشان و نبود سابقه ی اجرایی، شناخت دقیقی از ایشان پیدا نکرده ایم و می ترسم که شخصیت محکم ایشان، تحت فشار مشکلات داخلی، ایشان را به شخصیت لجوج احمدی نژادِ این اواخر نزدیک کند، و البته همانطوری که گفته بودم، اگر لنکرانی نبود، جلیلی را بیش از سایر نامزدها به عنوان یک انقلابی جوان و استکبارستیز و مورد ترس غرب، ترجیح می دادم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۳۲
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۴:۰۲ ب.ظ

احمدی نژاد و نمراتش (قسمت دوم)

بسم الله الرحمن الرحیم

تورم، در سال های ابتدایی دولت با مدیریت مناسب بازار و ایجاد تعادل در عرضه، تقاضا، واردات و صادرات، به میزان زیادی کنترل می شد و تا حدود 10 نیز نزدیک گردید، ولی در نتیجه ی مشکلاتی که در نتیجه ی افزایش نقدینگی و عدم امکان جذب آنها توسط بانکها (ناشی از سود پایین بانکی نسبت به تورم) و تحریم ها که منجر به کاهش درآمد دولت و افزایش قیمت ارز و کاهش واردات و گران شدن نیازهای وارداتی کشور و تنش های اقتصادی ناشی از تنش های سیاسی بی مورد گردید، با یک جهش همراه شد که مشکلات زیادی را به لحاظ معیشتی برای مردم ایجاد نمود. تورم 5/31 درصدی و 40 درصدی نقطه به نقطه، شرایط سختی را برای طبقات ضعیف و متوسط ایجاد نمود و موجب کاهش شدید ارزش پول ملی گردید.


قدرت خرید طبقات خیلی ضعیف درآمدی با شروع هدفمندی یارانه ها افزایش یافت ولی با افزایش تورم مجدداً این افزایش قدرت خرید به حالت قبل بازگشت، قدرت خرید طبقات متوسط و ضعیف که عموماً از طبقات کارگر و کارمند هستند به دلیل عدم افزایش حقوق متناسب با نرخ تورم، کاهش یافت که قبلاً در مقاله ای با نمودار و شکل در مطلب با عنوان افزایش حقوق ها را سیاسی نکنید تحلیل گردیده است. با اجرای هدفمندی یارانه ها بخشی از تفاوت بین نرخ افزایش حقوق و نرخ تورم در نتیجه پرداخت یارانه نقدی جبران شد، ولی با جهش تورمی یکساله اخیر و افزایش هزینه های زندگی، عملاً کاهش قدرت خرید طبقات متوسط و ضعیف همچنان ادامه یافت، البته روستاییانی که به لحاظ نیازهای خود تقریباً خودکفا بودند، با اجرای هدفمندی یارنه ها به صورت محسوسی قدرت خرید بیشتری یافتند ولی این مسئله در مورد سایر اقشار ضعیف نتوانست تورم سنگین 91 را جبران نماید.


صادرات در دولت های آقای احمدی نژاد رشد خوبی به لحاظ وزنی و ارزشی داشته اند که سیاست خارجی فعال ایران در کشورهای آمریکای لاتین و آفریقایی و برخی کشورهای آسیایی همسایه در آن نقش داشته است. صادرات در اداره ی کشور به خصوص در زمانی که فروش نفت با تحریم مواجه شد اگر چه با سختی (به لحاظ نقل و انتقال پول) ادامه یافت ولی کمک حال دولت در تأمین ارز مورد نیاز به کشور بود.

واردات همواره در کنار صادرات سنجیده می شود تا تراز تجاری تعیین شود و در دولت های آقای احمدی نژاد صادرات همیشه در حال پیشی گرفتن از واردات بوده است که یکی از دلایل آن اقتضای خودکفایی در محصولات استراتژیک بوده است. ممنوعیت خرید کالای خارجی در ادارات و تشویق به خرید کالای داخلی موجب کاهش واردات گردید. در دولت آقای احمدی نژاد، واردات بی رویه به خصوص در محصولات کفش و پوشاک تا حدی کنترل شد و این مسئله در کنار حمایتی که در قالب تسهیلات کارگاه های زودبازده شد، موجب شد بسیاری از کارخانجات کفش و نساجی و پوشاک دوباره شروع به تولید نمایند اگر چه با توقت طرح مذکور و افزایش هزینه تولید، دوباره بخش زیادی از این کارخانجات دررکود شدید و حتی تعطیلی بسر می برند.


نگرش آقای احمدی نژاد به مقوله ی فرهنگ از چند جهت قابل بررسی است. روحیه انقلابی گری، ساده زیستی و کاهش استفاده از بیت المال با دولت آقای احمدی نژاد تشدید شد و این مسئله به صورت ویژه مورد تقدیر رهبر معظم انقلاب قرار گرفت. نگرش فرهنگی آقای احمدی نژاد در مقوله امر به معروف و نهی از منکر و حجاب و عفاف متأسفانه نه تنها منجر به بهبود و ارتقای فرهنگی در این زمینه ها نشد، بلکه با وادادگی فرهنگی و حتی توجیه این وادادگی شرایط حجاب و عفاف در همان راستای دولت اصلاحات به سمت قهقرا گراییده است، برخی جملات آقای احمدی نژاد و فرافکنی های ایشان در این خصوص، تأثیر بسازی در تشدید بی حجابی در جامعه گردید و از این لحاظ به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. مقوله ی فرهنگ ابعاد بسیار پیچیده ای دارد که پرداختن به آن در این مقال نمی گنجد.

عرصه ی مدیریت و بهره وری در دولت های آقای احمدی نژاد در دو دوره قابل بررسی است، در دوره ی اول آقای احمدی نژاد با شکستن حلقه ی بسته ی مدیران، افراد شایسته و جوان و انقلابی زیادی را وارد عرصه های مدیریتی نمود ولی با رسوخ جریانی خاص، عملاً تعدادی از همان جوان ها که در قامت وزیر و استاندار با دولت همکاری داشتند، از عرصه های مدیریتی رانده شده و افراد جریان خاص و یا افرادی که با جریان مذکور تعارض علنی نداشتند، جایگزین شدند و به این شکل عرصه ای که بسمت شایسته سالاری و بهره وری پیش می رفت با یک ترمز و بعضاً دنده عقب مواجه گردید. ضمناً نباید فراموش کرد که فرهنگ ساده زیستی و روحیه جهادی و پرهیز از استفاده ی شخصی از بیت المال، در عرصه ی مدیریت در شرایطی که در حال مرگ بود دوباره احیا گردید و استفاده از بیت المال که به یک عرف تبدیل شده بود، دوباره به یک ضدارزش تبدیل شد، البته در کنار فرهنگ پرکاری دولت، افزایش تعطیلات و کاهش ساعات کار ادارات بعضاً بیش از اندازه و غیر لازم به نظر می رسید. از دیگر مواردی که در دولت به وقت پیوست اصرار به ادغام وزارتخانه ها از سوی دولت و مجلس بود که بعضاً علی رغم گذشت چندسال از برخی از آنها هنوز سروسامان پیدا ننموده اند.

تمرکز زدایی به لحاظ  بودجه و پروژه ها عمرانی از بزرگترین دلایل محبوبیت آقای احمدی نژاد در روستاها و مناطق محروم و شهرهای کوچک بود. با به کار آمدن آقای احمدی نژاد، بودجه ها در خلال سفرهای استانی عادلانه تر بین اقصی نقاط ایران تقسیم می شد و این مسئله بالاترین پشتوانه آرا را برای ایشان ایجاد کرد و البته این مسئله برای آقای احمدی نژاد هزینه ای هم داشت که عبارت بود از ریزش آرای تهرانی ها. در هر صورت رشد مناطق محروم در دولت آقای احمدی نژاد سرعت قابل توجهی یافت که مرهون نگاه ضدتمرکز در بحث مدیریت بود.

طرح مهاجرت کارمندان ازتهران یکی از طرح های نا موفق در تهران بود، در این طرح دولت امتیازات زیادی به کارمندانی که از تهران مهاجرت می کردند می داد و با این وجود کارمندان چندانی راغب به شرکت در این طرح نبودند که اگر دولت دلیل اصلی آن را در می یافت و روی آن کار می کرد می توانست کار مفیدتری انجام دهد. حقیقت این است که حقوق و مزایای کارمندان غیرتهرانی معمولاً اینقدر پایین است که بیشتر تمایل دارند برای بهره مندی از امتیازات و فوق العاده های تهرانی ها به تهران مهاجرت نمایند و تهرانی ها نیز به تبع علاقه ندارند از این امتیازات خودشان را محروم کنند و جایشان را به شهرستانی ها بدهند. ای کاش دولت کارمندان شهرستانی را نیز مانند تهرانی ها بیشتر مورد تفقد قرار می داد تا نه میل مهاجرت به تهران وجود داشته باشد و نه تهرانی ها اینقدر به تهران با هزینه ها و آلودگی هایش پایبند بمانند.

بحث نرخ رشد جمعیت، از مباحثی بود که در همان اوایل دولت آقای احمدی نژاد به آن پرداخته شد، ایشان به درستی ضریب توالد موجود را با ظرفیت ونیاز کشور متناسب نمی دانستند و بر علیه شعار کفایتِ 2 فرزند و زندگی بهتر با فرزند کمتر تاخت. شجاعت آقای احمدی نژاد در این مسئله با توجه به مقدس شدن شعارهای اشتباه در جلوگیری از رشد جمعیت تحسین برانگیز بود ولی به لحاظ عملیات ایشان نتوانستند راهکار عملی مناسبی را در این مسئله ایجاد نمایند و برخی راهکاری موقت مانند پرداخت 1 میلیون به هر نوزاد و حتی افزایش وام ازدواج نیز متوقف ماند. البته بحث نرخ رشد جمعیت در کنار کار فرهنگی به یک مسئله ی مهمتر محتاج است و آن حس اعتماد به حل معضلات اقتصادی خانواده در تأمین درآمد، مسکن، تحصیل و اشتغال فرزندان است. 

عرصه ی آموزش و پرورش در دولت اول آقای احمدی نژاد تغییرات محسوسی را تجربه نکرد، ولی در دولت دوم دچار تحولاتی گردید که جز برخی جزئیات، بیشتر این تغییرات فاقد توجیه و بعضاً کاملاً مضر بودند. تغییر نظام آموزشی به 6-3-3 موجب شد که عملاً مدارس ابتدایی با کمبود کلاس برای 6 کلاس مواجه شوند و دولت ناچار به شروع ساخت و ساز در مدارس ابتدایی نمود و از سویی با آماده نشدن این کلاس های جدید، اولیای دانش آموزان کلاس اولی، به ناچار فرزندانشان را به مدارس غیرانتفاعی فرستادند و از سوی دیگر افزایش فاصله سنی بین کلاس اول و کلاس ششم موجب شد تا حوادث ناشی از برخورد دانش آموزان و مسائل اخلاقی و تربیتی افزایش یابد و بازهم دیری نپایید که اشتباه بودن سیستم 6-3-3 اثبات شد و طرح 3-3-3-3 در دستور کار قرار گرفت که یقیناً این طرح نیز نیاز به تأسیس تعداد زیادی مدرسه و به هم ریختن دوباره نظام آموزشی دارد و حال این که این تغییرات بی فایده در شرایطی ایجاد می شود که کشور باید در دخل و خرج هایش بیشتر مراقبت کند و این که بسیاری از مدارس از ابتدایی ترین وسایل مانند بخاری های ایمن و امکانات آموزشی و آزمایشگاهی و محوطه مناسب برای ورزش و بازی برخوردار نیستند.

عرصه ی آموزش عالی کشور نیز دچار فراز و نشیب زیادی گردید، به نوعی که  با عدم تمکین دانشگاه آزاد در برابر سیاست های دولت، دولت رأساً اقدام به افزایش و تقویت دانشگاه های پیام نور و فراگیر و افزایش ضرفیت دانشگاه ها نمود که این مسئله موجب شد تا دانشگاه آزاد نیز در نتیجه ی این فشارها تا حدودی کوتاه بیاید که نتیجه ی این توسعه ها افزایش چشمگیر ظرفیت دانشگاه ها تا حد نزدیک به پذیرش بدون کنکور در بسیاری از رشته های تحصیلی گردد. در دوره ی دولت های آقای احمدی نژاد بحث اسلامی شدن محتوای درس ها و دانشگاه ها به شدت دنبال شد ولی به نتایج خاصی نرسید. عرصه ی آموزش عالی کشور به لحاظ سیاسی نیز بیش از این که در اثر مدیریت دولت آقای احمدی نژاد دچار تحول گردد، در اثر آرامش سیاسی ناشی از شکست و رکود جبهه اصلاحات به یک آرامش سیاسی نزدیک شد، ولی این شرایط با بروز فتنه 88 دوباره تا مدتی بهم خورد و اخیراً نیز با انتخاباتی شدن شرایط کشور و عزل و نصب های جدید و سوال برانگیز روسای دانشگاه ها که بعضاً با نارضایتی وزیرعلوم انجام شد، احتمال هدایت شرایط سیاسی دانشگاه ها به سمت خاصی قریب به ذهن است.

رسانه ها و به خصوص روزنامه ها در دوره ی آقای احمدی نژاد به خوبی و به راحتی به ایشان انتقاد می کردند و در دولت اول ایشان، عملاً دولت حتی پاسخ بسیاری از این انتقادات را نمی داد (به نحوی که به لحاظ ضعف در روابط عمومی وپاسخگویی مورد انتقاد قرار گرفت)، ولی در دولت دوم ایشان، کار کاملاً متفاوت دنبال شد به نوعی که دولت برای انتقادات خطوط قرمز ترسیم کرد و وقت زیادی را صرف پاسخگویی و حتی انتقام جویی و شکایت از رسانه های منتقد نمود. با این وجود برخورد دولت های آقای احمدی نژاد در برابر انتقادات، نسبت به دولت های قبلی صبورانه تر به نظر می رسد.

عزل و نصب های دولتهای احمدی نژاد به لحاظ کمیت و کیفیت انتقادات زیادی را ایجاد کرد، به نحوی که در هر دو دولت ایشان، به مرز از رسمیت خارج شدن نزدیک شد و برخی از آنها نیز در شرایطی انجام شد که کمترین انتقاد و حتی گلایه ای در مورد برخی از وزرا و استانداران وجود نداشت و حتی بعضاً به زعم دولت نمراتشان 20 بود. پرحاشیه ترین عزل و نصب ها، عزل آقای متکی در حین انجام مأموریت خارجی و خانم وحیدی دستجردی وزیر بانمره 20 دولت و عزل 3 وزیر آقایان لنکرانی و فتاح و صفار باهم و آنهم در آخرین روزهای دولت اول آقای احمدی نژاد و عزل بدون هماهنگی آقای مصلحی از وزارت اطلاعات و نصب مشایی و ارتقای نزدیکان وی در سازمان گردشگری به مناصب کشوری و اصرار در انتصاب سعید مرتضوی بود.

به لحاظ ولایت مداری و قانونمندی نیز، دولت آقای احمدی نژاد شرایط متفاوت و متناقضی را تجربه کرد، ابتدای دولت آقای احمدی نژاد با حمایت استاد مصباح و با پرچم ولایت مداری و قانون گرایی محض آغاز شد ولی در ادامه ی کار، بعضاً مواردی پیش می آمد که ولایت مداری و حتی تمکین آقای احمدی نژاد به قانون، زیرسوال رفت، البته نباید فراموش کرد که شروع قانون گریزی احمدی نژاد از زمانی آغاز شد که جریانی در مجلس، قانونگذاری را ملاک بازی های سیاسی خود قرار دادند و متأسفانه آقای احمدی نژاد نیز به این بازی وارد شد. مسائلی مانند معطل ماندن برخی دستورهای رهبری مانند عزل مشایی و عزل نکردن مصلحی (وزیر اطلاعات) و برخی حاشیه سازی ها و دامن زدن به حواشی و پرهیز از تن دادن به برخی دستورات اکید رهبری مبنی بر وحدت با سایر قوا و بعضاً فرار ازقانون و حتی زیر سوال بردن جایگاه قانونی سایر قوا و نهادهای قانونی و میدان دادن بیش از حد به برخی چهره های خاص و ریختن رأی مردم به پای این افراد، از لکه های سیاه در کارنامه ی ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بود.

در حوزه ی پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی، باید گفت که سیرمثبت دولت های قبلی در این دولت نیز ادامه یافت و چه بسا سرعت بیشتری نیز یافته باشد، به خصوص در عرصه های نوین و پیشرفته مانند هوا و فضا، دارو و درمان، مخابرات، نانوتکنولوژی، انرژی هسته ای، اختراعات، نظامی، مقالات و پژوهش های علمی و .... که نمودهای خاص و ویژه ای از آنها را شاهد بودیم.

در حوزه سیاست خارجی عملکرد دولت های آقای احمدی نژاد چشم گیر بوده است، یارگیری گسترده در اقصی نقاط جهان و رساندن فریاد استقلال و استکبار ستیزی ایران و بیدار نمودن سایر قدرت ها در برابر ابرقدرتهای جهان، چیزی نبود که از نگاه ملتها و دولتهای آزاده مخفی بماند، سیاست فعال خارجی آقای احمدی نژاد به خوبی رسالت معرفی انقلاب را به دورترین نقاط دنیا انجام داد. اگر چه در دولت های آقای احمدی نژاد، روابط ما با دولت های استکباری به شدت کاهش یافت و مواضع دولت مردان مان نسبت به اسرائیل به شدت تند شد، ولی به لحاظ جایگاه سیاسی و تعاملات اقتصادی و تکنولوژیکی عملاً با توجه به حجم آمارهای خارجی به پیشرفت های چشمگیری رسیدیم. محبوبیت انقلاب اسلامی ایران در کشورها و ملت های بیشتری تثبت گردید و این محبوبیت ها به فازهای عملیاتی و اجرایی نیز بسط داده شده است که نمونه هایش را می توان در افزایش مبادلات اقتصادی و پروژه های پیمانکاری و حمایت های تکنولوژیکی و ارتقای جایگاه سیاسی و اقتصادی ایران در کشورهای آمریکای جنوبی و آفریقایی مشاهده نمود.

خصوصی سازی و اجرای اصل 44 از مواردی بود که در دولت آقای احمدی نژاد با سرعت و دقت بیشتری و در مجرای مناسب آن یعنی بازار سرمایه (بورس) صورت گرفت، میزان رشد شاخصهای مختلف بورس در دولت آقای احمدی نژاد آنقدر مثبت بود که توانست بخش کمی از قدرت تحلیل رفته ی بانکها را در جذب سرمایه جبران نمود ولی با توجه به دستور رهبری مبنی بر اجرای این اصل، توقع و انتظارها بیش از فعالیت انجام شده بود، در خلال خصوصی سازی ها البته موارد و معاملاتی پیش آمد که چندان هم  قابل دفاع نبود که یکی از آنها خصوصی سازی مخابرات بود.

یکی دیگر از نمرات عالی دولت احمدی نژاد که در دولت اول شروع و همچنان ادامه یافته است، بحث سهمیه بندی سوخت و خودکفایی در تولید بنزین بود، طرحی که باعث شد تیر تحریم بنزین عملاً به سنگ بخورد و حتی به وقوع نپیوندد. بحث سهمیه بندی سوخت از یک جهت دیگر جالب توجه بود، از این لحاظ که آقای احمدی نژاد علی رغم این که اجرای این طرح را در آن زمان به لحاظ زیرساختی مناسب نمی دانست، ولی به منظور تبعیت از قانون اجرایش نمود، رفتاری که در دولت بعدی ایشان، در مورد قوانینی که قبولش نداشته باشد کمتر مشاهده شد.

از دیگر مواردی که در دولت احمدی نژاد با یک تحول اساسی روبرو شد، فراگیر و ارزان شدن ارتباطات سیار و مخابراتی بود. پیش از دولت آقای احمدی نژاد، خرید یک سیم کارت برای بسیاری از افراد میسر نبود ولی با گسترشی که در این عرصه صورت گرفت و با حمایت مناسب از مصرف کنندگان و رقابتی شدن این عرصه، عملاً در دولت احمدی نژاد حتی کودکان نیز می توانند با پول توی جیبی شان برای خودشان سیم کارت بخرند، همین پیشرفت در امر ارتقای ضریب نفود اینترنت و سهل الوصول و ارزان شدن خط تلفن ثابت نیز مشاهده شد.

یکی دیگراز نمرات خوب آقای احمدی نژاد در کاهش فاصله ی طبقاتی بود، دولت با افزایش حقوق پلکانی کارمندان و حمایت بیشتر از کارمندان ضعیف و کارگران همچنین با اجرای هدفمندی یارانه ها توانست ضریب جینی (شاخص فاصله ی طبقاتی) را با یک کاهش محسوس مواجه کند، اگر چه در یک ساله ی اخیر و باتورم جهشی که اتفاق افتاد، عملاً کسانی که دارایی کمتری داشتند نسبت به کسانی که داریی های بیشتری داشتند فقیرتر شدند و احتمالاً دوباره این فاصله ی طبقاتی با افزایش محسوسی روبروگردیده باشد، چرا که خرید خانه و یا ماشین برای کسی که آنها را نداشته است تقریباً تا سالها به تأخیر افتاد.

دریافت مالیات ارزش افزوده موجب افزایش درآمد مالیاتی کشور گردید ولیکن هنوز تا جدا شدن از نفت و تأمین درآمد دولت از مالیات، فاصله ی زیادی داریم، متأسفانه دولتهای مختلف نتوانستند مالیات بردرآمد چندانی از غیر طبقات کارگر و کارمند دریافت دارند و این مسئله به شدت ضد گسترش عدالت در کشور است، متأسفانه دولت آقای احمدی نژاد نیز نتوانسته است درآمدها و معاملات پنهان را ثبت و برای آنها مالیات اخذ نماید، به نحوی که افرادی که به اندازه ی ده ها کارمند درآمد کسب می کنند حتی به اندازه ی یک کارمند نیز مالیات نمی دهند.

ورزش در دولت های آقای احمدی نژاد رشد و موفقیت های زیادی به همراه داشت که نمودهایش را در مسابقات المپیک و پارالمپیک و حضور در مسابقات جهانی رشته های مختلف دیدیم که این موفقیت ها زیر سایه ی ناکامی های مکرر فوتبال کشورمان، چندان دیده نشده اند. ساخت و توسعه ی ورزشگاه ها در بسیاری از شهرهای کشور که بعضاً هنوز در دست احداثند، یقیناً در فراهم نمودن زیرساخت های پیشرفت و توسعه ی ورزشی در آینده نقش به سزایی خواهد داشت.

نتیجه: همان طوری که مشاهده می کنید، کارنامه ی آقای احمدی نژاد در ثلث های مختلف و در درسهای مختلف پر از نمرات مختلف عالی، خوب، متوسط و ضعیف است و همه ی کسانی که ایشان را و یا حتی روسای جمهور قبلی را به صورت کلی رد و یا تأیید می کنند، سخت در اشتباهند، قرآن کریم در بحث شراب درس خوبی به ما داده اند، قرآن کریم، خوبی ها و بدی های شراب را در کنار هم می بیند و بعد حرمت آن را اعلام می کند، کاری که به یقین در مورد اظهار نظر و قضاوت در مورد افراد با این همه ابعاد وجودی نیز لازم است. 

احمدی نژاد و نمراتش (قسمت اول)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۲ ، ۱۶:۰۲
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۴:۰۰ ب.ظ

احمدی نژاد و نمراتش (قسمت اول)

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه: آقای احمدی نژاد در دو دوره ریاست جمهوری اش در بخش های مختلف، عملکرد های متفاوتی داشته است که به تفکیک قابل تحلیلند و انصاف حکم می کند که این عملکردها به دور از حب و بغض های سیاسی مورد بررسی قرار گیرند ولی متأسفانه برخی از افرادی که لجوجانه با تمام رفتارها و عملکردهای آقای احمدی نژاد از همان بدو مسئولیت ایشان مخالف بودند، هم اکنون سعی در سیاه نمایی کامل از عملکرد ایشان را دارند تا به این وسیله عدم تمکین به قانون و لجاجت های خود را در دوره ی مسئولیت ایشان، با ادعای بصیرت توجیه کنند، ایشان اصرار داشته و دارند که پدیده ی احمدی نژاد همیشه به صورت سیاه و سفید نگریسته شود تا با اثبات اشتباهات او، سیاه بودن وی نتیجه گیری شود و حال این که آقای احمدی نژاد دارای کارنامه ای متشکل از دروس متفاوت و نمرات مختلف و در ترم های متفاوت است، ولی متأسفانه برخی از طرفدران افراطی آقای احمدی نژاد که از هر کار رییس جمهور دفاع می کردند از افراط در طرفداری به تفریط در برائت جویی نیل کردند و هنوز به این بازی سیاه و سفید بینی گرفتارند و به عنوان نمونه همین اخیراً آقای حسینیان نیز از ایشان اعلام برائت جسته اند. دراین مطلب به صورت مختصر با پرهیز از نگرش سیاه و سفیدی سعی دارم منصفانه نقاط قوت و ضعف آقای احمدی نژاد و دولت های وی را در عرصه های مختلف به نگارش درآورم.

مسکن مهر   یکی از پروژه های خوب و ویژه ی اجرایی است که با حضور و مشارکت مردم و دولت و بخش های خصوصی و در قالب تعاونی ها به اجرا رسیده است. پروژه ی مسکن مهر زمانی آغاز شد که قیمت مسکن مهر در سال دوم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد به صورت جهشی افزایش یافت و آقای احمدی نژاد تأخیر در اجرای پروژه مسکن مهر را اشتباه خود دانستند ( که این را به عنوان تنها اقرار به اشتباه ایشان در خاطر دارم). با ثبت نام و شروع عملیات های پروژه ی مسکن مهر، نه تنها جلوی افزایش قیمت گرفته شد، بلکه باعث کاهش در قیمت مسکن (مسکن های قابل رقابت با مسکن مهر) نیز گردید، ولی پروژه مسکن مهر در بخشی از شهرستان ها، با تأخیر زیادی مواجه شد و علی رغم گذشت حدود 2 سال از مهلت پیمانکاران، هنوز پروژه مسکن مهر در برخی از شهرها مانند رشت انجام نشده است و احتمالاً تا ماه ها نیز انجام نخواهد شد. یکی دیگر از ضعف های پروژه که در اثر تأخیر و ضعف پیمانکاران صورت گرفت، افزایش قیمت ساخت به دلیل برخورد به افزایش قیمت مصالح بود ولی با وجود تأخیر و گران تر شدن قیمت ساخت نسبت به رقم پیش بینی شده، همچنان طرح مسکن مهر به عنوان یکی از طرح های خوب و عدالت پرورانه می درخشد.

سهام عدالت نیز یکی از پروژه های خوب دولت احمدی نژاد بود که علی رغم عدم اطلاع رسانی مناسب، به لحاظ اصولی از بهترین و عادلانه ترین شیوه های خصوصی سازی محسوب می گردد. خیلی خوب بود که دولت گزارش عملکرد سالانه و مناسبی از این طرح را در پایان هر سال ارائه می نمود، یعنی دولت باید برای چنین طرح عظیمی گزارش می داد که مثلاً هر عضو چقدر از پول سهامش را پرداخت کرده و چقدر سود کرده و چقدر از پول آن باقی مانده است و این که برای تعیین مدیریت و انتخاب مدیران و تعیین اهداف و برنامه های صنایع واگذار شده، چه برنامه و تدارکی برای مشارکت سهام داران دیده شده است.

پروژه های عمرانی در دولت احمدی نژاد با سرعت بیشتری اجرا شدند به نوعی که متوسط اجرای پروژه های ملی چند سالی کاهش یافت، که این مسئله مرهون دو مسئله بود یکی مدیریت اجرایی قوی و به خصوص تحت لوای سفرهای استانی و دیگری فروش مناسب نفت و درآمد مناسب حاصل از آن و افزایش صادرات و مالیات و بودجه های انبساطی مصوب از سوی مجلس. پروژه های عمرانی اگر چه سرعت خوبی پیدا کردند، اما با افزایش تعداد آنها در دوره های مختلف سفرهای استانی و کاهش بودجه ناشی از توزیع بودجه بین تعداد پروژه های بیشتر و در نهایت با کاهش درآمد نفتی ناشی از تحریم ها، با سرعت و بودجه ی کمتری دنبال می شوند و اخیراً با تأکید رهبر معظم انقلاب بر لزوم تسریع در اتمام پروژه های نیمه کاره، بودجه های عمرانی بر طرح مهر ماندگار و مسکن مهر تمرکز یافت و همچنان با توجه به کاهش درآمد نفتی، سرعت پروژه های عمرانی به خصوص در بخش راه و سد سازی قابل تقدیر است.

سفرهای استانی از ابزارهای مدیریت جامع آقای احمدی نژاد بود که اگر چه ضعف هایی هم داشت، ولی هم اکنون به عنوان یک مدل پذیرفته شده در دستور کار برخی نامزدهای عدالت محور قرار دارد. سفرهای استانی میزان احاطه دولت را به استعدادهای استان ها و نقاط قوت و ضعف مدیریت در آنها افزایش می داد و طرح ها و برنامه های هر استان با اشراف اطلاعاتی بیشتری تصویب می شد و از یک سو نظارت بر عملکرد مسئولان استانی نیز به خوبی انجام می شد. کم کم سفرهای استانی به یکی از نمادهای آشکار مردمی بودن انقلاب بدل شد و همه ی کسانی که انقلاب اسلامی را فاقد جایگاه مردمی می دانستند در برابر حضور چند صد هزار نفری مردم دراین سفرها فقط سکوت می کردند. میزان انرژی که دولت در سفرهای استانی صرف می کرد بعضاً طاقت فرسا بود، حجم زیادی از کار در ساعات طولانی و به صورت فشرده صورت می گرفت و بعضاً بین همان ها ملاقات هایی با میهمانان خارجی و یا حتی سفرهای خارجی و برنامه های سنگین دیگری رخ می داد و بعضاً چندروز پس از یک سفر استانی، سفر استانی دیگری آغاز می شد که نشان از روحیه تلاش و خستگی ناپذیری مثال زدنی آقای احمدی نژاد و دولت ایشان داشت.

طرح ساخت و توسعه کارگاه های زودبازده از پروژه های پرسروصدای آقای احمدی نژاد بود که منجر به عوض شدن چند وزیر و رییس بانک مرکزی گردید. این پروژه در جهت افزایش اشتغال کلید خورد و به تناسب میزان اشتغال، تسهیلاتی مشخص به صنایع پرداخت می گردید، این پروژه علی رغم این که در مقایسه با طرح های مشابه مانند طرح ضربتی اشتغال و خوداشتغالی خیلی بهتر و با تحقق بیشتری اجرا شد ولی با توجه به ترویج صنایع فرسوده و محتاج به کارگر زیاد در آن، نتوانست صنایع پویا و مشاغل پایداری را ایجاد نماید و از سوی دیگر نیز با توجه به این که بخش محسوسی از این تسهیلات به بازار هدایت می شد، موجب افزایش تورم و گرانی گردید که با نارضایتی مردم مواجه شد، به نحوی که با عوض شدن رییس بانک مرکزی و به کار آمدن آقای بهمنی، این بار از افراط تسهیلات زودبازده، به تفریط قفل زدن بر منابع بانکی رسیدند.

اشتغال و اشتغال زایی در دولت احمدی نژاد با طرح کارگاه های زودبازده به عنوان هدف اول کشور قرار گرفت ولی با ترویج صنایع فرسوده و افزایش تورم ناشی از نقدینگی، عملاً عنوان هدف اول اقتصاد کشور را از دست داد. سیاست اشتباه اشتغال محوری باعث شد که کلید صندوق بانک مرکزی به آقای جهرمی (وزیر کار وقت و مجری طرح کارگاه های زودبازده) سپرده شود و ایشان برخلاف سیاستهای مشخص وزارت کار، تولیت اشتغال را پذیرفتند و در این حین بود که چند وزیر اقتصادی و رییس بانک مرکزی  به دلیل مقاومت در برابر سیاستهای تورم زای اشتغال محورانه از کار برکنار شدند و با تورم شدیدی که در ادامه ی اجرای این طرح اتفاق افتاد، عملاً طرح های اشتغال زایی زودبازده و حتی حمایت از کارگاه ها و صنایع قدیمی نیز از دستور کار خارج شد. عملاً اشتباه دولت در بحث اشتغال، تمرکز روی ایجاد مشاغل کم هزینه، زودبازده و کم بهره ور بود، اشتغالهایی که ارزش افزوده جدید ایجاد نمی کرد فقط درآمد مشخصی را بین افراد بیشتری تقسیم می کرد، مثل این که در یک کوچه به جای 3 آرایشگاه 6 آرایشگاه دایر شود، طرح هایی که با عدم ارتقای کیفیت و کمیت تولید، عملاً شغل پایدار و ارزش افزوده ایجاد نمی کردند و با عوض شدن شاخص اشتغال (به یکساعت کار در هفته)، آمار اشتغال در کشور دچار یک افزایش غیرقابل افتخار گردید. بعدها نیز شعارهای اشتغال زایی که دولت داد (مانند اشتغال 2-3 میلیونی در سال 91 ) عملاً به دلیل نداشتن برنامه ی مشخص و عدم حمایت از تولید وشرایط سخت تحریم ها و افزایش هزینه های ناشی از هدفمندی یارانه ها، میسر نگردید.

حمایت از تولید در دولت احمدی نژاد فراز و نشیب زیادی داشت، در زمانی که تسهیلات به صنایع داده می شد، صنایع تا حدی موفق به افزایش تولید و تأمین سرمایه در گردش می گردیدند، ولی قفل خوردن بر صندوق بانک ها موجب شد که در شرایطی که هزینه های تولید در اثر هدفمندی، تورم و تحریم افزایش یافته بود، بخش بزرگی از صنایع نتوانند منابع خود را تأمین کنند و با کاهش تولید و بعضاً تعطیلی مواجه شوند، ولی صنایعی که توانستند منابع مالی خود را تأمین نمایند، عملاً با توجه به افزایش قیمت ارز و افزایش قیمت محصولات وارداتی، همچنین به صرفه بودن صادرات، به شرایط بهتری دست یافتند.

هدفمندی یارانه ها از عظیم ترین پروژه های اقتصادی تاریخ دولت های ایران بود، طرح اولیه و شجاعت شروع آن از سوی اکثر جناح های سیاسی و حتی منتقد تحسین شد ولی عملاً به دلیل عدم رعایت دقیق طرح،  پس از اجرای فاز اول آن، اکنون به لحاظ پرداخت میزان یارانه های نقدی و غیر نقدی در شرایط بدتری از گذشته قرار داریم. بحث هدفمندی یارانه ها، طولانی تر از حدی است که بتوان در یک پارگراف به آن پرداخت ولی فهرست وار آنچه را که گذشت بیان می کنم: دولت میزان پرداختی بین مردم را بیش از میزان درآمد ناشی از هدف مندی در نظر گرفت و عملاً ترازدرآمدی اجرای این طرح برای دولت منفی شد و در واقع دولت سهم خودش و تولید را نیز بین مردم تقسیم می نمود و این ها منجر به افزایش نقدینگی در بازار و موجب افزایش تورم گردید و اینچنین دولت در تأمین یارانه های نقدی با مشکل مواجه شد، به نوعی که از پرداخت 2 ماه قبل یارانه نقدی، به پرداخت ماهانه و پرداخت در انتهای هر ماه و اصرار بر حذف برخی از دهک ها رسید. هم اکنون دولت نه تنها یارانه غیر نقدی بیشتری (شاید دوبرابر) نسبت به قبل از اجرای فاز برعهده گرفته است، بلکه ماهانه باید مبلغ زیادی را نیز به عنوان یارانه نقدی به مردم پرداخت نماید و این میراثی است که برای دولت های بعدی نیز باقی مانده است و شاید به همین دلیل است که دولت می خواهد با اجرای یک باره ی هدفمندی یارانه ها، خودش و دولت های بعدی را از عوارض بعد ازاجرای آن مانند جبران تورم احتمالی خلاص نماید.

نظام بانک داری ما در دوره ی آقای احمدی نژاد فراز و نشیب زیادی داشت، به لحاظ پرداخت تسهیلات دو دوره انبساطی و انقباظی را پشت سر گذاشت که در بندهای قبلی به آن پرداختم، ولی آنچه که در این حوزه بیش از همه اهمیت دارد، عدم تبعیت از علم اقتصاد در مدیریت و اداره ی بانک هاست. سود بانکی پایین تر از نرخ تورم، هرگز نتوانست نقدینگی های مازاد را جمع آوری نماید و با ثابت ماندن نرخ سودبانکی، ماهانه نرخ تورم افزایش یافت تا این فاصله آن قدر زیاد شد که دولت مجبور شد مقدار کمی نرخ سودبانکی را افزایش داد و همین افزایش موجب تأثیر 20 درصدی در کاهش قیمت سکه و ارز گردید، ولی با توجه به عدم ادامه ی این رویه ی علمی و جهانی، عملاً هم اکنون بانک های ما به لحاظ میزان جذب سپرده و امکان پرداخت تسهیلات در بدترین شرایط ممکن قرار دارند و بانک عملاً تعریف و کارکرد اصلی خود را در جمع آوری و هدایت نقدینگی از دست داده است. کم بودن سود بانکی تسهیلات نسبت به نرخ تورم، یک رانت بزرگ نیز ایجاد نمود که این رانت موجب وسوسه شدن برخی افراد مانند گروه مه آفرید خسروی و بروز بزرگترین فساد مالی تاریخ و هجوم منابع بانکی به بخش های دلالی به جای بخشهای تولیدی و تورم های مضاعف در بخشهای ارز و سکه و مسکن و خودرو گردید.

کشاورزی اعم از زراعت، باغداری و پرورش دام و طیور، شرایط نسبتاً خوبی را پشت سرگذاشت به خصوص این که صادرات در این بخش با رشد مناسبی همراه بود و جز یک دوره که دولت در خصوص تأمین علوفه و خوراک طیور دچار مشکل گردید، در سایر دوره ها، کشاورزی به سمت خودکفایی به خصوص در بخش گندم گام برداشت. افزایش تولیدات کشاوری و دامپروری موجب افزایش صادرات گردید و این مسئله در کنار تحریم موجب شد تا تأمین نیازهای بازار داخلی با مشکل مواجه شود و دولت به ناچار با اعمال محدودیت های صادراتی، راه رشد مناسب کشاورزی را موقتاً سد نمود، با این اوصاف، قیمت مواد خوراکی که بخش عمده اش از محصولات کشاوری و دامپروری است، با تورم حدود 85 درصدی مواجه شد، افزایش قیمتی که اگر با قطع دست دلالان و محتکران همراه می شد، سودش به سوی تولید کنندگان حرکت می کرد موجب رشد و بهبود بیشتر بخش کشاورزی می گردید.

احمدی نژاد و نمراتش (قسمت دوم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۲ ، ۱۶:۰۰
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۳۰ ب.ظ

در مورد نامزدی دکتر سعید جلیلی

اگر چه قبلاً بین نامزدهای اصلی جبهه پایداری تمایل بیشترم را به آقای لنکرانی اعلام کرده ام، اما با توجه به قوت گرفتن نامزدی آقای سعید جلیلی از سوی جبهه پایداری،‌ در خصوص نامزدی ایشان و مسائل حاشیه ی آن مطالبی را می نگارم:

آقای دکتر سعید جلیلی آن هنگام که به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، سکان مذاکرات هسته ای را از آقای علی لاریجانی مستعفی ستاند،‌ کسی گمان نمی کرد این چهره ی ناشناس اینقدر در این عرصه خوب و محکم گام بردارد. آقای سعید جلیلی مشخصه هایی دارد که به راحتی نمی توان آنها را نادیده انگاشت. مهمترین مشخصه ی آقای سعید جلیلی این است که انتخاب ایشان به عنوان ریاست جمهوری در بلند مدت و حتی نامزدی ایشان در کوتاه مدت تأثیر به سزایی در مذاکرات هسته ای و تعاملات مربوطه خواهد گذاشت. احتمال قرار گرفتن آقای سعید جلیلی بر مسند ریاست جمهوری،‌ موجب می شود تا فرصت باقی مانده، سرعت و جدیت مذاکرات تضعیف نشده و حتی تشدید گردد.

شخصیت با صلابت آقای سعید جلیلی،‌ امید هیأت های مذاکره کننده و روسای کشورهای خارجی را از گرفتن امتیازات و حتی تضعیف جایگاه ایران در میز مذاکره را به نا امیدی مبدل کرده است،‌ پایداری انقلابی ایشان در همان دولت اول آقای احمدی ن‍ژاد،  گروه 5+1 را به پذیرش مذاکرات بدون پیش شرط مجبور کرد ولی با وقوع فتنه 88، دوباره کورسوی امید در دل دشمنان این کشور روشن و هرآنچه که در مذاکرات رشته شده بود پنبه شد و دشمنان هر آنچه که از فشار و تحریم در چنته داشتند حتی به قیمت اذیت خودشان،‌ رو کردند تا شاید ایران را تسلیم نمایند، ولی با آرامش یافتن فضای سیاسی ایران بعد از فتنه 88،‌ عملاً دوباره به میز مذاکره باز گذشتند و بازهم نتوانستند از مذاکرات شان به عنوان ابزاری در جهت تهدید و فشار استفاده کنند، عملکرد هیأت مذاکره کننده ی ایرانی در طول مذاکرات آنقدر خوب بود که از سوی رهبر معظم انقلاب مورد تقدیر و تحسین قرار گرفت.

از خصوصیات بارز دیگر آقای دکتر جلیلی، روحیه ی انقلابی گری،‌ ساده زیستی، مردمی بودن، خضوع،‌ ولایت مداری و البته بصیرت ایشان است، مواردی که روز به روز بر محبوبیت این چهره ی ناشناس سیاسی افزود، محبوبیتی که برای ایشان ایجاد می شد، نه از حرف که از عمل و کم حرفی ایشان حاصل شده بود. اهمیت ویژه ایشان به نماز اول وقت و تسلیم هیأت های مذاکره کننده به پذیرش این مهم، همواره برای ما ارزشمند و حتی تشویقی به اهیمت دادن به نماز بود،‌ اصرار بر انجام کارهای شخصی مانند حمل چمدان و کیف شان که توسط خودشان انجام می شد حتی با وجود درصد بالای جانبازی نشان از عزت نفس، خشوع و بی آزاری این عزیز داشت،‌ استفاده نکردن از امکانات وی‍ژه حتی برای مهمترین مأموریت های کاری و قرار گرفتن در کنار مردم عادی در هنگام سفرها، نشان از روحیه تواضع و ساده زیستی ایشان داشت و ایجاد ننمودن هیچ حاشیه و یا تنشی چه با گفتار و چه با رفتار در حالی که برهم زننده ی آرامش هیأت مذاکره کنندگان غرب بود، نشان از بصیرت و ولایت مداری و اوج ایمان ایشان را در رحماءبینهم و اشداءعلی الکفار دارد.

مجموعه ی مشخصه های فوق، ایشان را به عنوان شخصیتی که بتواند موجب ارتقای جایگاه ایران و تکمیل حماسه های انقلابی در حوزه های مختلف کشور به خصوص در اجرای اقتصاد مقاومتی گردد،‌ معرفی نموده است و قرار گرفتن چهره های فرزانه ای مانند استاد مصباح و شخصیت های علمی و اجرایی جوانی مانند باقری لنکرانی و فتاح و البته نگاه مبتنی بر شایسته سالاری جبهه ی پایداری، یقیناً می تواند یک دولت مبتنی بر برنامه و متشکل از نیروهای اجرایی سالم، متعهد، متخصص و جوان را نوید دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۲ ، ۱۳:۳۰
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۱۶ ق.ظ

مهمترین نیازهای آموزشی کودکان

بسم الله الرحمن الرحیم

تربیت فرزندان از مهمترین اهداف هر خانواده ی سالمی است و بسیاری از برنامه های خانواده تحت الشعاع مسائل تربیتی و آموزشی فرزندان قرار می گیرند. یکی از مواردی که همزمان با رشد فرزندان در دستور کار والدین قرار می گیرد، کلاس های آموزشی است. کلاس های آموزشی بسیار متنوعی از هنری تا علمی، ورزشی و فرهنگی وجود دارند که والدین با توجه به علایق خود و تمایلات و استعدادهای فرزندانشان و نیاز عرف جامعه برخی از آنها را انتخاب کرده و فرزندان خود را به صورت مستمر و یا مقطعی به آن کلاس ها گسیل می دارند. شناسایی استعدادهای کودکان معمولاً در کشور ما به درستی صورت نمی گیرد و علایق فرزندان نیز معمولاً بر اساس علایق والدین و علایق والدین نیز متأسفانه بیشتر بر اساس عرف جامعه و حتی چشم و هم چشمی های ایشان شکل می گیرد. وقتی که جامعه آموختن زبان خارجی را برای کودکان عرف می کند، مقاومت والدین در برابر این حس نیاز، خیلی سخت می شود. وقتی که در برخی طبقات اجتماعی کلاس موسیقی عرف می شود، کمتر والدینی در برابر این عرف مقاومت می کنند و اینچنین است که نه استعداد و نه نیاز و نه حتی علاقه در انتخاب و جهت دهی کودکان نقش چندانی ایفا نکرده و عرف حرف اول را در این خصوص می زند.

عرف یا عادات اجتماع، چیزی نیست که بتوان به عنوان روش تربیتی مناسب از آن یاد کرد، چرا که بسیاری از عادات و رفتارها و نیازهایی که در اجتماع زاییده می شوند، با اصول اخلاقی و شرعی و انسانی منافات دارند حتی کاذب هستند؛ از سوی دیگر محدودیت انتخاب کلاس های آموزشی به لحاظ بودجه، زمان و توان فرزندان ایجاب می کند که بین این حجم انبوه از کلاس های موجود، تعداد خیلی کمی برای این کار انتخاب شوند و با توجه به سرنوشت ساز بودن این انتخاب ها، نهایت دقت در آنها لحاظ گردد؛ این مسئله در خانواده هایی که به تربیت دینی و اخلاقی فرزندانشان اهمیت بیشتری می دهند، الزامی تر است که در واقع این مطلب برای این خانواده ها تقدیم می گردد:آموزش شنا به کودکان

ورزش از مهمترین نیازهای جسمی و حتی روحی در عصر حاضر است که حتی از سوی علمای دین و شخص مقام معظم رهبری بارها و بارها به عنوان یک معروف به آن توصیه گردیده است و به تبع، کلاس های ورزشی نیز از اولین نیازهای آموزشی هر کودکی به شمار می روند. انتخاب ورزش مناسب برای هر کودک به ویژگی های جسمی و جنسیتی کودک و ویژگی های تخصصی، فرهنگی و اجتماعی هر ورزش بستگی مستقیم دارد. برخی از کلاس های ورزشی موارد مفید و کاربردی مانند شنا یا دفاع شخصی به کودکان می آموزند و برخی نیز مانند بازی های گروهی به لحاظ اجتماعی فرزندان را تقویت می کنند و برخی نیز مانند ورزش های رزمی یا انفرادی شخصیت فرزندان را با عزت به نفس بار می آورد، ولی در کنار تمام ویژگی های مثبت برای هر ورزشی، بعضاً نکات منفی نیز وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرند، به عنوان مثال برخی کلاس های ورزشی مانند ژیمیناستیک، برخی از تمرینات خود را به سمت رقص هایی مانند باله و استفاده از موسیقی های تند برده اند و تقریباً فعالیت در این ورزش ها بدون آلوده شدن به این مسائل غیر ممکن شده است و یا این که برخی از باشگاه ها رعایت حریم ها و روابط زن و مرد را در باشگاه ننموده و یا لباس های برخی از ورزش ها طوری است که ادامه ی فعالیت آنها تا رده های قهرمانی عملاً مستوجب پوشیدن لباسهای خارج از شأن کودکان مان می گردد، اینها مسائلی است که یک خانواده در هنگام انتخاب رشته ی ورزشی برای فرزندشان باید در کنار ویژگی هایی مانند جنسیت و عوامل جسمی مدنظر قرار دهند تا ورزش و اخلاقیات فرزندان مان در تضاد یکدیگر قرار نگیرند.

هنر از نیازهای هر روح سالمی است و هر فردی با توجه به روحیات و استعدادها و اخلاقیات خود می تواند در یک یا چند رشته ی هنری فعالیت کند. در بین هنرهای معمول برخی از هنرها چه به صورت ماهوی و چه به لحاظ حواشی (مانند رقص و مجسمه سازی و موسیقی)، فضای مناسب تربیتی را برای کودکان مهیا نمی کنند و بعضاً حرام شرعی تلقی می شوند که ورود فرزندان به این حوزه ها هرچند با رشد سریع هنری شان همراه باشد، ولی عملاً شخصیت ایشان تحت تأثیر آن هنرها و حواشی آنها از تربیت اسلامی و دینی دور می شود؛ در نقطه ی مقابل هنرهای غیر شرعی یا غیراخلاقی، هنرهای دیگری مانند قرآئت قرآن، خوشنویسی، نویسندگی، شاعری و ... می توانند موجب اغنای روحی و ارتقای شخصیتی فرد گردند و به همین لحاظ هدایت فرزندان به سمتی که با علاقه وارد این هنرها شوند و در مسیر این هنرها در خطی که قرآن مجید در انتهای سوره ی شعرا ترسیم کرده است (یعنی از هنر خود در جهت بیان حرف حق و مقابله با بدی و ظلم استفاده کنند)، عملاً همراه با خدمت به جامعه در جهت ترویج دین و اخلاقیات خواهد بود. در میان هنرها، برخی جایگاه شان ویژه تر از سایرین است، مثلاً قرآئت و حفظ قرآن و به طورکلی حشر و نشر با قرآن نه تنها اغنای روحی می کند بلکه بار محتوایی و اعجاز تربیتی قرآن، سنگ گوهر وجودی کودکان را به گوهر انسان وارسته و با اخلاق تبدیل می کند که شرکت در کلاسهای قرآنی مانند جامعه القرآن برای علاقمندان پیشنهاد می گردد.استقبال از بهار با نهال کاری غنچه های هلال احمر شهرستان جلفا

تعاملات مثبت اجتماعی مانند حضور در عبادات اجتماعی، نحوه ی انتخاب دوست و حفظ آن، چگونگی و حدود کمک به سایرین، ارائه ی کارهای گروهی و هدفمند، شناخت نسبی افراد در کمترین زمان، چگونگی مواجهه با ناملایمات و سختی ها و امثال آنها برای هر کودکی می تواند موجب پیشرفت فردی و اجتماعی وی گردد، که تسریع در این مناسبات و تعاملات معمولاً با توجه به کاهش جمعیت خانوارها، عملاً به بیرون از فضای خانواده نیز محتاج است، لذا مهدکودک، مدرسه و برخی کلاس ها و یا مکان های عمومی مانند مساجد، پایگاه های بسیج، پایگاه های هلال احمر و کانون های پرورش فکری می توانند در رشد شخصیت اجتماعی فرزندان نقش مهمی ایفا کنند. این فضاها و کلاس ها مناسبات فرزندمان را با خداوند، معلم، مربی و  سایر کودکان به خوبی تنظیم می کند. در بسیاری از این کلاس ها مطالب مفید دیگری نیز در کنار نحوه ی تعامل با گروه و جمع به فرزندان یادداده می شود، مثلاً در کلاس های هلال احمر کمک های اولیه و کمک به هم نوع به کودکان آموزش داده می شود و یا در مساجد، نماز، وضو یا احکام نوجوانان و کودکان و یا قرائت قرآن به ایشان منتقل می گردد، با این اوصاف جایگاه کلاس های آموزشی گروهی نسبت به کلاس های انفرادی و کم جمعیت به خوبی مشخص می شود. کودکان از قبل از مدرسه و در همان هنگام انتخاب مهدکودک می توانند به سمت مهد کودک هایی با کلاس های رقص و موسیقی و زبان گسیل شوند و یا به مهدقرآن هایی با فضای معنوی و مرکب از بازی و تربیت اسلامی، انتخاب گروهی که کودکان تان در آن رشد اجتماعی می یابند مطمئناً در شخصیت فردی و گروهی ایشان تأثیر بسیار مهمی خواهد داشت.

از کلاسهای دیگری که معمولاً بسیاری از والدین به آنها رغبت نشان می دهند کلاسهای آموزشی و علمی هستند، کلاسهای درسی و فنی مرتبط با درس و یا غیر مرتبط با آنها مانند کلاسهای رباتیک و زبان، در هر صورت کلاس های علمی و فنی اگر چه شاید روی شخصیت فرزندان چندان تأثیر متفاوتی ایجاد نکند اما در برآورده کردن نیازهای جامعه و هدایت فرزندان به درک اهمیت نیازهای سایر هم نوعان و اجتماع و کشور کمک می نماید، ولی توصیه می شود که در کلاس های آموزشی افراط صورت نگیرد و در صورتی که نیازی به کلاسی وجود ندارد کودکان را درگیر چنین کلاسهایی ننمایید، مثلاً در حالی که زبان های خارجی بسیار فرار هستند و کودکان مان تا سالها معمولاً به آن ها هیچ نیازی پیدا نمی کنند عملاً هزینه کردن و وقت گذاشتن برای این کلاسها فایده ی چندانی ندارد و حال این که همین وقت را مثلاً می توان در کلاسهای دسته های قبل مصروف نمود. در خصوص نیازهای درسی باید توجه داشت که بهترین مرجع برای رفع مشکلات درسی کودکان، همان مدرسه هستند و تمرکز روی کتاب های و کلاس های متفرقه ی درسی، عملاً تمرکز فرزندان را از مدرسه و آموزشهای معلم می کاهد و بعضاً موجب انزجار کودکان از درس می گردد.

در کنار تمام موارد بالا، باید توجه داشت که حتی نباید در تعداد کلاس های مفید نیز افراط نمود چرا که زیاد بودن کلاس ها، موجب دوری بیش از حد فرزندان از کانون خانواده و درس و بعضاً دلزدگی و خستگی از درس و سایر نیازهای آموزشی و تربیتی می گردد، لذا توصیه می کنم در گام اول نیازهای درسی کودکان را در همان مدرسه و کلاس های درسی برآورده سازیم و به همان حد اکتفا کنیم و در گام دوم با انتخاب یک رشته ی ورزشی مناسب، یک رشته ی هنری خوب و همچنین امکان فعالیت فرزند در گروه هایی مانند بسیج و هلال احمر، در برآورده کردن نیازهای روحی، جسمی، فردی و اجتماعی کودکان تعادل ایجاد گردد.


این مطلب در سایت چریغ و مجله پارسی نامه  منتشر گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۱۶
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۲۴ ب.ظ

کدامیک؟ دکترجلیلی یا دکتر لنکرانی؟

بسم الله الرحمن الرحیم

خبرگزاری فارس: دعوت دانشجویان دانشگاه تهران از «جلیلی و لنکرانی» برای حضور در انتخابات 92

دکتر لنکرانی از چهر های بسیار عزیز و اصولگرایی هستند که ضمن داشتن یک دوره مدیریت اجرایی موفق در سطح عالی وزارت، به لحاظ جوانی، تحصیلات، مقبولیت، بی حاشیه بون و انصاف نیز برای پست ریاست جمهور مناسب به نظر می رسند، اما گویا چون ایشان سخنگوی جبهه پایداری هستند و شخصیت محجوب و متواضعی دارند نسبت به نامزدی برای ریاست جمهوری تاجای ممکن قصد وارد شدن ندارند.

از دیگر کسانی که امکان دارد به عنوان گزینه ی اصلی جبهه پایداری معرفی شود آقای دکتر سعید جلیلی هستند که به عنوان شخصیتی ساده زیست، مبارز و مسلط در چانه زنی برای احقاق حقوق حقه ی ایران، شناخته می شوند.

اگر چه هر دو گزینه برای من بسیار قابل احترام و برای تصدی ریاست جمهوری مناسب هستند اما به منظور انتخاب گزینه ی اصلح، به چند دلیل ترجیج می دهم که جبهه ی پایداری با پشتوانه و حمایت خودِ آقای دکتر سعید جلیلی، آقای دکتر لنکرانی را به عنوان نامزدریاست جمهوری معرفی کنند. به نظر می رسد سیاست خارجی ایران به شدت محتاج وجود فردی مانند آقای دکتر سعید جلیلی است و حل مسائل خارجی ایران، در شرایط فعلی کم اهمیت تر از مسائل داخلی و تصدی پست ریاست جمهوری نیست و از سویی تجربه ی موفق آقا دکتر باقری لنکرانی در پست اجرایی وزارت و پایداری ایشان بر اصول انقلاب، ایجاب می کند که ایشان با صلابت به عرصه ی ریاست جمهوری وارد شوند، امیدوارم هر چه زودتر برادران جبهه پایداری من جمله دکتر جلیلی و دکتر لنکرانی تعارفات را کنار بگذارند و مصلحت کشور را مبنای تفاهم خود قرار دهند.

این مطلب در سایت حرف تو منتشر شد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۳ ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۲۴
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۲۲ ب.ظ

ترسیمی از وضع حجاب در آینده ی نزدیک+تصویر

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید در ابتدا بگویید خب این بحث چه فایده ای دارد؟! حداقل فایده اش این است که بدانیم که اولاً به کدام سمت می رویم و ثانیاً‌ این که کمی به خودمان بیاییم شاید قبل از این که به روزمرگی گرفتار آییم در افکار و برنامه های مان تغییراتی دهیم.

با توجه به این که مقنعه ها به سمت روسری و روسری ها به سمت لچک  و شالهای کوچک رفتند و موها از جلو و عقب عیان شدند،‌ دیگر باید منتظر ماند با توری و نازک شدن همین روسری ها، کم کم حجاب سر برخی از این خانمها، کلاً به سمت عدم گام بردارد، پس دیگر کم کم می توان به همت مسئولانی که همان 2 تار مو را مشکل نمی دانستند منتظر مشاهده ی موهای رنگ و وارنگ و مش کرده و بدون روسری در جامعه ماند.

http://media.afsaran.ir/sihpcQ_530.jpg

با توجه به این که چادر به مانتو و مانتو به مانتوهای چاک دار و مانتوی کوتاه و سرافن  و پیراهن های نازک و چسبان گام برداشت،‌ عملاً‌ دیگر جز محدوده ی کوچکی از حجم بدن برخی بانوان  چیزی برای عیان شدن نمانده است و به همین لحاظ جز عیان شدن همان حجم از بدن دیگر مسئله ی بدی در این حیطه مورد انتظار نیست.1640788 تصاویری از ترویج بی حجابی و بد حجابی توسط برند poosh

پس از تغییر شلوارهای پارچه ای بانوان به شلوارهای لی  و بعد شلوارهای لی کشی و شلوارک های برمودا و شلوارک،‌ هم اکنون در مرحله ی ساق شلواری های چسبان قرار داریم،‌ اگر چه گویا فعلاً‌ هنوز برخی از غیور همسران این زنان،‌ کوتاه نیامده اند ولی به نظر می رسد در آینده ی نزدیک همین ساقهای شلواری به سمت توری، نازک و بدن نما شدن حرکت کرده و مهر بی عفتی  و بی غیرتی کامل را بر تارک این زنان و همسرانشان خواهد نشاند.

آرایش خانم های بدحجاب کشور ما به گونه ای پیش رفته است که به لحاظ متدهای آرایشی در دنیا حرفی برای گفتن داریم و در مصرف مواد آرایشی نیز دارای رتبه و مقامیم، به نوعی که گمان نمی کنم در هیچ کشوری،‌ هیچ زنی برای رفتن به مکانهای فساد نیز به اندازه ای که برخی زنان ما برای رفتن تاسرکوچه، این همه از تکنیکها و تاکتیکهای آرایشی استفاده کند.

کلاً وبا جمع بندی از بحث بالا به نظر می رسد باید از همت دولت سازندگی در ول کردن مسائل فرهنگی و از دولت اصلاحات در آزادی و ترویج فرهنگ غربی و تسامح دولت به عدالت با آن شعار معروف در مورد دوتارمو همچنین پشتکار مروجان و فرهنگسازان حوزوی و دانشگاهی و آموزش و پرورشی و صداوسیما کمال تشکر را به خاطر یک قدم ماندن به بی حجابی کامل داشته باشیم.8127988 تصاویری از ترویج بی حجابی و بد حجابی توسط برند poosh

متأسفانه و متأسفانه باید بگوییم که فرهنگ عفت و حجاب نه به لحاظ کیفیت و نه به لحاظ کمیت به سمت مطلوب حرکت نمی کند و خداکند که مسئولان، فرهنگساران و هنرمندان کشور هر چه زودتر به خودشان بیایند و لااقل به همان کار فرهنگی که به بهانه ی آن هرگونه کار انتظامی را تعطیل کردند را به جد پیگیر باشند و البته نمی توان خوشبین نیز بود، چرا که از کسانی که خودشان چندان به اسلام و احکام آن پایبند نیستند چگونه می توان انتظار ترویج آن را داشت.6949714 تصاویری از ترویج بی حجابی و بد حجابی توسط برند poosh

تکمیلی: حین به دنبال گشتن تصویر مناسب برای این مطلب دیدم که برخی سایت های مدل و لباس برای دختران و بانوان ایران لباس های غیر عفیفانه طراحی می کنند و چقدر زود همین مدها درکشور ما به صورت فراگیر به کارگیری می شوند که 3 تصویر را به عنوان نمونه از یکی از این سایت های مد و لباس در همین مطلب منتشر کرده ام، ولی مسئولان و هنرمندان و فرهنگ ساران ما همچنان به دنبال این هستند که آیا باید کاری کرد یا نه و آیا اصلاً این بی حجابی ها هدفمند و با برنامه ریزی انجام می شود یا نه به صورت خودجوش؟!!!

این مطلب در سایت 8 دی و مجله پارسی نامه و پایگاه خبری تحلیلی فریاد گیلان منتشر گردید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۲۲
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۱۹ ب.ظ

چگونگی رابطه ی ملی گرایان با اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا دقت کرده اید برخی متعصبان ناسیونالیست، طوری از تاریخ چندهزار سال پیش ایران صحبت می کنند که گویا در آن عصر حاضر بوده اند؟!! و گویا شخصاً رفتارها و گفتارهای پادشاهان ایرانی چندهزار سال پیش را دیده و شنیده اند که اینچنین به ایشان افتخار می کنند؟!! و طوری به آداب و سنن و جشن های آن موقع که حتی بعضاً هیچ موضوعیتی ندارند پایبندند که گویا هنوز در همان دوره می زیند؟!! و حال این که همین متعصبان وقتی در برابر تاریخ اسلام و روایات اندیشمندانه ی معصومین قرار می گیرند، آنها را غیر قابل باور، غیر مستند و سطحی می دانند؟!! در صورتی که در اسلام، ما علومی داریم که حدیث به حدیث و راوی به راوی، بیانات و احادیث اهل بیت و مواضع ایشان را به لحاظ اعتبار و سندی و انطباق با قرآن مجید مورد بررسی قرار می دهند و حقانیت و علمی بودن بسیاری از آیات و احادیث اسلامی بعدها و با پیشرفت علم به اثبات رسیده است.

این متعصبان ملی گرا، به استناد همان اطلاعات کمی که از پادشاهان و تاریخ و آثارشان دارند، پایبندی به ایران را منافی پایبندی به اسلام معرفی می کنند و مسلمان بودن را خائن به وطن بودن تعبیر می کنند و به این بهانه و ادعا که کورش و یا زردتشت پیامبر ایرانیان بوده است، خود را از دین اسلام و رسول خاتم بی نیاز می دانند، گویا هرکسی باید پیامبرش را از تولیدات ملی کشورش انتخاب کند!!! و حال این که در واقع با تعصب شان، خود را از فهم دین اسلام و درک پیامبر اعظم و آخرین کتاب وحی که با پیشرفت بشر تکامل یافته است محروم ساخته اند، در صورتی که پیامبر اسلام آنقدر به علم و حکمت اهمیت می داده است که به طلب آن با مهاجرت به سرزمین های دور توصیه می کرده و آیات و روایات نشان می دهد در عصری که اسلام حرف اول را در جهان می زده است، اعتقادی به نژادپرستی نداشته است، هرچند در آن هنگام و در میان اعراب نیز نژادپرستانی از جنس الان ما و اعراب وجود داشته اند که این نگاه گسترده ی اسلام نشان از جهانی بودن آن دارد نه عربی بودن و یا ایرانی بودن آن.

این ملی گراها بیش از این که پیامبر بودن زردتشت و یا کوروش برای شان مهم باشد، می خواهند به این بهانه، دین اسلام را دین اعراب معرفی نموده و ایرانیان را از درک آن، به زعم خودشان نجات دهند، همین جمود فکری در برخورد نژادپرستانه با دین اسلام نشان می دهد که شهید مطهری به درستی، ناسیونالیسم و وطن پرستی را یک حس خودپرستی جمعی می دانستند، حسی که دچارانش را به عقب ماندگی می کشاند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۱۹
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۴۴ ق.ظ

یک تحلیل کوتاه از انتخابات

بسم الله الرحمن الرحیم

خاتمی خواهد آمد، او در انتخابات مجلس در یک شهر کوچک رأی داد تا برای حضورش درانتخابات بستر سازی کند و برای آن رأی هم کلی هزینه داد، پس او خواهد آمد و حداقل تا آخرین لحظه نمی تواند از وسوسه آمدن بگذرد، مگر این که مطمئن باشد که رأی بسیار پایینی می آورد، چرا که از یک سو نمی تواند رأی های بیست میلیونی خود را با یک رأی ضعیف به همراه خودش از ذهنها پاک کند.
و اما مشایی نیز خواهد آمد، احمدی نژاد برای حضور مشایی کلی هزینه داده و کلی هزینه ایجاد کرده است، او از روزی که مقام معظم رهبری با معاون اولی مشایی مخالفت کرد، شروع به فشار آوردن و حاشیه سازی نمود تا در هر حاشیه به دنبال کسب امتیازی برای حضور مشایی باشد، از سوی دیگر احمدی نژاد براساس منطق کار نمی کند، او بر اساس حسی که نشان از تکلیف مداری خیالی او دارد به صحنه آمده است و در این راه هرچیزی را نیز نابود می کند، چرا که احساس تکلیف!!! می کند، شما فرض کنید از سوی انسان کامل یا شبه کامل!! البته این احتمال که فردی مثل نیکزاد ابتدا به صورت مستقل نامزد شود و بعدا در صورت تایید مشایی کنار بکشد و یا در صورت رد مشایی مورد حمایت احمدی نژاد قرار بگیرد نیز وجود دارد.
و اما هاشمی! او نمی آید تا وقتی که احتمال حضور خاتمی باشد، او به اندازه ی کافی از بی اعتباری خودش اطلاع دارد و دیگر توان یک بی آبرویی دیگر را ندارد یا حداقل ترجیح می دهد آن فرد خاتمی باشد نه هاشمی.
قالیباف تا زمانی با حداد و ولایتی می ماند که خودش به عنوان نامزد مطرح باش و اگر احساس کند قرار است در این جمع نامزد اصلی نباشد به بهانه ای از این ائتلاف بیرون خواهد زد، فقط کافی است برای این نتیجه گیری به آب و تاب زدن های او در این اواخر کمی توجه داشته باشید. حداد و ولایتی نیز اگر چه انسان های بسیار شریفی هستند ولی نشان داده اند که به راحتی حاضر به کوتاه آمدن و کنار رفتن به نفع افراد دیگر هستند و از سویی هم تقریباً مطمئناً رأی نخواهند آورد. پس با این اوضاع قالیباف حتماً در میان نامزدها حضور خواهد داشت اگر چه آرای ولایتی و حداد به او  نرسد.
محسن رضایی هم که مانند همیشه می آید و طرفی هم نمی بندد، کم کم باید شغل اصلی محسن رضایی را نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری بدانیم.
و اما رأی احمدی نژاد به کدام سو می رود؟! بخش بسیار زیادی از آرای او به سمت نامزد مورد حمایت احمدی نژاد جدید نخواهد رفت چرا که اکثریت کسانی که احمدی نژاد را انتخاب کرده اند، این احمدی نژاد را با منتخب خودشان آنقدر متفاوت می دانند که دیگر به او و نماینده ی او به خصوص که مشایی هم باشد اعتماد نخواهند کرد، پس آرای احمدی نژادی های قدیمی به سمت فردی خواهد رفت که روحیه ی انقلابی گری، ولایت مداری، پرشوری و استکبار ستیزی را داشته باشد، صفاتی که در یکی از گزینه های جلیلی و لنکرانی خواهد بود که هردو در کنار ویژگی های مثبت احمدی نژاد فاقد انحرافات و نقاط منفی وی بوده و ضمناً دارای شرایط جوانی نیز هستند، گزینه ای که در کنار انقلابی گری و ولایت مداری، خود امتیازی مثبت نسبت به سایر نامزدهاست، این دو گزینه اگر چه هردو واجد شرایط نامزدی و حتی رأی آوردن هستند ولی تنها یکی از آنها خواهد آمد.

و بحث تایید صلاحیت نامزدها به خصوص در مورد مشایی و خاتمی و حتی هاشمی نیز به شورای نگهبان بستگی دارد که خارج از بحث و صلاحیت من است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۰۸:۴۴
سیاوش آقاجانی