انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حس تکلیف» ثبت شده است

شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۱۲ ق.ظ

ابعاد تکلیف گرایی، آفت و درمان آن

بسم الله الرحمن الرحیم

هر کار خوبی آفتی دارد و شناخت و کنترل آفات تضمین کننده ی استمرار خوبی هاست. به عنوان مثال، عزت نفس به آفتی به نام غرور می تواند منجر شود و صداقت می تواند به بی پردگی در گفتار منتج شود و قناعت نیز آفتی به نام بخل دارد و به همین شکل است که تکلیف گرایی که یکی از صفات شایسته و مهم است نیز آفتی دارد. بحث تکلیف گرایی در چند ماهه اخیر و به خصوص در بحث انتخابات از مباحث شایع و مظلومی بود که لازم دیدم به آن بپردازم.

تکلیف گرایی یعنی که هرفرد یا جمعی خود را مکلف به انجام تکالیف و وظایفش بداند، اگر چه این تعریف خیلی ساده به نظر می رسد ولی پیچیدگی های زیادی دارد. اولین پیچیدگی در شناخت تکلیف و دومین آن در ابعاد و حواشی آن است. شناخت تکلیف بعضاً از انجام خود تکلیف سخت تر است، چرا که هم به سلامت نفس نیاز دارد و هم به قوه فرقان و هم بصیرت. نفسی که سالم نباشد نمی تواند جز از دریچه ی نفسانیت به مسائل بنگرد و چنین نگاهی ثمره ای جز خدمت به نفس ندارد. بعد از سلامت نفس داشتن قوه فرقان از ملزومات شناخت تکلیف است. قوه ی فرقان در نتیجه ی ایمان و عمل صالح و شناخت صحیح دین برای مومن حاصل می شود و مومنین به توسط آن می توانند خوب و بد را طبق موازین دینی و الهی از هم تشخیص دهند.

در شناخت تکلیف، پیچیدگی های دیگری نیز وجود دارد، یک انسان می تواند تکالیف مختلفی داشته باشد که بعضاً در تضاد با یکدیگر باشند و بعضاً در طول یا عرض هم قرار گیرند، به عنوان مثال یک مرد در برابر والدین و همسر خود تکالیفی دارد که بعضاً این تکالیف در تضاد یکدیگر قرار می گیرند و شناخت تکلیف غایی در این میان، به هوشمندی و بصیرت زیادی محتاج است.

همانطوری که می بینید، تکلیف گرایی مبتنی بر سه اصل سلامت نفس، داشتن قوه فرقان و بصیرت است و داشتن مجموع این سه کاری بسیار دشوار است. بسیار کسانی که خودشان را تکلیف گرا می دانند ولی حتی قادر به شناخت تکلیف خود هم نبوده اند.

یکی از شقوق مهم بصیرت در بحث تکلیف گرایی، فرعی به نام نتیجه گرایی است. اگر چه تکلیف گرایی و نتیجه گرایی به ظاهر دارای مفاهیم متضادی هستند ولی در برخی موارد و مباحث، شناخت تکلیف بدون درک و پیش بینی نتیجه، عملاً میسرنیست و شناخت موضع و موقعیتِ بحث نتیجه در شناخت تکلیف، از نکات بسیار کلیدی مبتنی به بصیرت است. امام حسن (ع) در جایی علی رغم این که می دانست معاویه اهل فساد است و اگر چه حکومت حق امام بود، ولی چون می دانست معاویه ماهیتش را با ریاکاری پنهان می کند، و چون می دانست، جهاد با آن یاران کم و سست عنصر عملاً به نتیجه ای که به نفع اسلام شود نمی شود صلح را تکلیف خود دانست، ولی تکلیف امام حسین (ع) در برابر یزید جهاد بود و از آنجا که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هر دو یک نور واحدند ما به اهمیت نتیجه در شناخت تکلیف پی می بریم. نمونه ی دیگر این که وقتی پیامبر به رسالت رسید تا سالها به جهت حفظ جان مسلمین و امکان ادامه ی دعوت، رسالت خود را مخفیانه انجام می دادند و از مقطع خاصی تکلیف علنی را شروع کردند حتی با این که منتج به شکنجه و تحریم و محاصره اقتصادی شد و یا در بحث امر به معروف و نهی از منکر، اگر کسی احتمال تأثیر ندهد، تکلیفی بر او وجود ندارد در حالی که بعضاً نه تنها نتیجه مثبت محتمل نیست بلکه حصول نتیجه ی عکس نیز متقن است و اینها نشان می دهد که در برخی مسائل نباید نتیجه را در شناخت تکلیف موثر قرار داد و در برخی مسائل باید بر اساس نتیجه، تکلیف را تعیین کرد و اینها نیز به اهمیت بصیرت و شناخت صحیح خوب و بد محتاج است.

در بحث اهمیت بصیرت در شناخت تکلیف، یکی از نکات مهم و حیاتی بحث وحدت است، اگر هر کسی برای خودش تکلیفی بپندارد و به آن عمل کند معمولاً جز به تفرق و شکست منتج نمی شود و حتی در بحث تکلیف، تعمیم آن به جمع و رسیدن به وحدت از اهمیت ویژه ای برخوردار است. یعنی اگر هرکسی تکلیف صحیح را شناخت باید سعی کند دیگران را همراه خود گرداند ودر این وحدت، این عوام هستند که باید به علما و اولیا بپیوندند. واقعیت این است که بعضاً مهمترین تکلیف حفظ وحدت است و این نشان دهنده ی اهمیت وحدت در شناخت تکلیف است و با وجودی که وحدت اینقدر اهمیت دارد ولی بعضاً تکلیف در قلت نیز رسمیت می یابد، یعنی بعضاً برخی از تکالیف را به بهانه ی هیچ وحدت و هیچ کثرتی نمی توان بر زمین گذاشت، اگر لشکر امام حسین فقط 72 نفر باشد، تکلیف، همراهی همین قلت است.

شناخت تکلیف اینقدر مهم و بعضاً پیچیده است که در هر زمینه ای همه مکلفند به اهل آن زمینه رجوع کنند و بعضاً شناخت یک متخصص امین و آگاه نیز خودش سختی های زیادی دارد و این شناخت متخصص در هر زمینه ای، آنجا اهمیت خودش را نشان می دهد که بسیاری از متخصصان در یک زمینه، فتاوای متفاوتی صادر می کنند و این مسئله چه در علوم مختلف تجربی وجود دارد و چه در علوم انسانی. بسیاری هستند که در مباحث سیاسی و اجتماعی نظرات مختلفی دارند که این نظرات به شناخت متفاوت تکلیف منجر می شود، مثلاٌ یکی تکلیف به وحدت می کند و دیگری تکلیف به اصالت.

این همه پیچیدگی های تکلیف اگر سهل گرفته شوند به یک آفت منجر خواهند شد، چرا که اگر کسی در شناخت و عمل به تکلیف دچار اشتباه شده باشد و مصمم در انجام و اجرای آن شده باشد، خیلی سخت است که به او اشتباهش را فهماند و او را از راه اشتباه بازگرداند، اینجاست که تکلیف گرایی به آفتی به نام لجاجت در اشتباه می تواند منجر شود و برای نیفتادن در این آفت باید دقت کرد که اولاً شناخت تکلیف را باید به درستی با سلامت نفس، داشتن فرقان، بصیرت، مشورت با علما انجام داد و ثانیاً نباید هرگز خود را از اشتباه در درک تکلیف مصون دانست و باید حتی در حین انجام وظیفه، هشیار بود تا در صورتی که در درک تکلیف اشتباهی رخ داده باشد و یا اصولاً تکلیف عوض شده باشد، به تکلیف حقیقی عمل شود.

در کنار تمام پیچیدگی های تکلیف گرایی، یک میانبر برای رسیدن به این اصل وجود دارد و آن ولایت مداری است، یقیناً یکی از مهمترین و قطعی ترین نشانه ها برای شناخت تکلیف، دستور صریح ولی است، به عنوان مثال وقتی ولی فقیه در مسئله ای بیان مشخصی دارند باید به آن عمل نمود، مثلاٌ در بحث انتخابات وقتی می گوید باید به اصلح رأی داد و یا این که اگر کسی اصلح را نمی شناسد از اهل شناخت و بصیرت بپرسد، باید به دنبال شناخت اصلح با تحقیق  و در کنار مشورت با اهل نظر خود را مکلف دانست، نه این که به این فکر کنیم که آیا اصلح رأی می آورد و یا انتخاب او چه تأثیراتی بر جریانهای سیاسی داخلی و خارجی می گذارد! و اگر رهبر به نامزدها دستور می دهد که بدون آمادگی لازم وارد این عرصه نشوند، یعنی تکلیف بدانند که اولاً از آمادگی خود مطمئن باشند و ثانیاٌ اگر کسی را اصلح بدانند به نفعش کنار بکشند، متأسفانه در این چندساله اخیر مشاهده شد که افراد و جریانهای مختلفی به بهانه ی تکلیف گرایی حتی با انقلاب و رهبری نیز بد رفتاری کردند و همه ی اینها نشان از مظلومیت تکلیف گرایی و اهمیت تبیین آن دارد.

مطلب مرتبط: چه راحت احساس تکلیف می کنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۱۲
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۰۵ ق.ظ

چه راحت احساس تکلیف می کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم

هر ساله شاهدیم که در انتخابات های مختلف و یا حتی در انتصابات متعدد، برخی خود را در معرض انتخاب و انتصاب قرار می دهند و اولین و بعضاً تنها دلیل و یا بهانه شان نیز احساس تکلیف است. اما این همه حس تکلیف را چگونه می شود با هم جمع کرد؟! آیا همه واقعاً تکلیف دارند؟! یا داشتن حس تکلیف کافی است؟! چگونه می توان بین این همه تکلیف گرا یکی را انتخاب کرد؟ آیا تکلیف رأی دهنده ارتباطی با تکلیف نامزد دارد؟

آنچه که با توجه به سوالات فوق بدیهی به نظر می رسد این است که نمی توان این همه حس تکلیف را در کنار هم واقعی دانست و نمی توان ادعای حس تکلیف را دلیلی برای تکلیف انتخاب کنندگان در انتخاب وی دانست. پس چه می توان کرد؟ آیا می توان حس تکلیف را از ویژگی های نامزدها حذف کرد؟ یقیناً اگر حس تکلیف حذف شود، منفعت طلبی را باید جایگزینش نمود و این یعنی حذف تکلیف گرایی موجب انتخاب صحیح نخواهد شد، بلکه باید تکلیف و تکلیف گرایی را تبیین کرد.

تکلیف را می توان در شئون مختلف معنا کرد، تکلیف نسبت به معلم، نسبت به والدین، نسبت به فرزندان، نسبت به جامعه، نسبت به هم حزبی ها، نسبت به حاکم، نسبت به قانون، نسبت به بشریت و یقیناً در رأس تمام تکلیف ها، تکلیف الهی خواهد بود. آنچه که در تکالیف مختلف مشاهده می شود این است که تکلیف یک نفر نسبت به دو مرجع می تواند اینقدر متفاوت باشد که حتی یکدیگر را نفی کنند مثلاً تکلیف یک فرد نسبت به خانواده بعضاً در تضاد با تکلیف همان فرد در برابر جامعه قرار می گیرد و اینجاست که می توان دریافت که تمام تکالیف نسبی هستند مگر تکالیف الهی، یعنی مهمترین تکلیف که تکالیف دیگر را باید تحت الشعاع قرار دهد، تکالیف الهی است که در رعایت حدود الهی مشاهده می شود. در مواردی که دو تکلیف غیر الهی با یکدیگر در تضادند نیز خداست که تکلیف را مشخص می کند و مرجع تشخیص خواست خدا، در مرحله ی اول اولیای خدایند.

اگر کسی حس تکلیف کند ولی بداند که حکم ولی خدا در تضاد با حس اوست و یا این که بتواند از اولیای الهی در خصوص صحت حسش سوال کند، باید براساس تکلیفش از اولیای الهی سوال کند.

اگر کسی براساس حس تکلیف وارد شده باشد، اما در وسط کار ببیند که فرد دیگری شایسته تر است، اینجاست که باید تکلیفش را مرور کند و درست تشخیص بدهد.

اگر کسی حتی براساس حس تکلیف وارد شده باشد، اما ببیند که حضورش ضربه یا خدشه ای به جامعه و یا وحدت کشور و یا موجب تقویت جبهه آسیب ها و از بین رفتن فرصتها می گردد، باید با دقت نظر، تکلیف حقیقی اش را شناخته و به درستی انصراف دهد.

اگر کسی می بیند که براساس تکلیف آمده است اما دشمنان حضور وی را موجب امید و برنامه ریزی خودشان قرار داده اند، باید در حس تکلیف خود شک کند و به سرعت نسبت به شناخت و انتخاب تکلیف که تغییر راه و یا انصراف از رقابت است و یا تغییر اهداف و شعارهاست بکوشد.

اگرچه توجه به معیشت و رفاه مردم امر بسیار مهمیست، ولی کسی که عشق مردم دارد و برای حضور در عرصه ای احساس تکلیف می کند، باید ببیند برای کدام کار مردم بوده است؟ آیا فقط برای رفاه و دنیای مردم پا به میدان گذاشته است یا برای عزت و آرامش و استقلال و ایمان مردم در کنار معیشت و رفاه شان؟

آیا توانایی داشتن در یک مقام و منصب حساس به معنی تکلیف برای کسب آن است یا فرد باید توانایی معنوی برای سالم ماندن در آن کار را نیز داشته باشد؟ اگر کسی در برابر موقعیت های کوچک نمی توانید از انتفاع شخصی اش بگذرد و یا نیتش برای حضور الهی نباشد، چگونه خواهد توانست در موقعیت های حساس و کلیدی، به نفس، خانواده،و دوستانش بیش از سایرین بها ندهد؟

آیا همواره تکلیف برای آمدن است یا بعضی وقت ها تکلیف است که نیایی و یا کنار بکشی؟ آیا طلب یک پست بدون مقدمه سازی در زمینه ی شخصیت و کنترل نفس میسر است؟!

آیا همواره باید به شخصه حس تکلیف کرد و یا نه! باید از کسانی کمک خواست تا در انتخاب و شناخت تکلیف و چگونگی ادای آن یاری نمایند؟ آیا یاری خواستن از دیگران به معنی عدم بلوغ فکری است؟ و یا کسی که از افراد شایسته نظر می طلبد، بیش از دیگران بالغ است و یا لااقل پتانسیل به بلوغ رسیدن را داشته و دارد؟

آیا سوی دیگر احتیاط در حس تکلیف این است که افراد از پست و سمت بترسند؟! آیا احتیاط بیش از حد و کناره گیری از مناصب حساس موجب به قدرت رسیدن ناشایستگان نخواهد شد؟! یقیناً شرط اول برای انسان های تکلیف گرا این است که از تکلیف فرار نکنند و شرط دیگر نیز این است که نگذارند از مسیر تکلیف خارج شوند.

به نظر می رسد برای داشتن حس تکلیف، باید تخصص و فهم صحیح و دقیقی از مسائل داشت و این که افراد تکلیف گرا باید بدانند که همواره به نصیحت، درس اخلاق و تقویت ایمان نیاز دارند و بدانند که با دور شدن از منبر، محراب، توکل و توسل، به سان آن حدیث که راه یافتن شرک در دل مومن را از راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در شب تار مخفی تر می داند، اخلاص از عمل رخت بر می بندد و تکلیف گرایی به شعار بدل خواهد شد و موجب مختل شدن عمل دیگران به تکلیف می گردد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۰۵
سیاوش آقاجانی