انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۷۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتخابات» ثبت شده است

جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۶ ب.ظ

تحلیلی مهم در نقش سیاست خارجی در مشکلات کشور

بسم الله الرحمن الرحیم

با تشدید مشکلات اقتصادی کشور، برخی فعالان سیاسی و به خصوص نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، سیاست خارجی کشورمان را مقصر اصلی مشکلات کشور دانسته و اولین راه حل شان برای تغییر وضع موجود را همان اصلاح سیاست خارجی با محوریت مذاکره و عدم تحریک دشمنان در عدم تکرار عباراتی مانند هلوکاست دانستند. در این مطلب به این ادعا و شعار در قالب چند سوال پاسخ و راه حل خواهم داد:

آیا مواضع ما در قبال اسرائیل تنها در این چند ساله خصمانه شد؟

اگر بخواهیم طرح سوالات در خصوص هلوکاست را اشتباه بدانیم در حقیقت باید بدانیم که نسبت به مواضع امام و رهبری در خصوص اسرائیل نیز دچار همان موضعیم!! یعنی باید بگوییم شهید مطهری و امام خمینی و امام خامنه ای که تاکنون سخت ترین مواضع را در قبال اسرائیل گرفته اند نیز اشتباه کرده اند!! یعنی امام خمینی هم که فرمود اسرائیل باید از نقشه محو شود اشتباه کرده است  و یا امام خامنه ای که گفتند هر گروهی که با اسرائیل مواجهه کند از او حمایت می کنیم نیز مقصر اصلی مشکلات کشورند!!

اشتباه دانستن سیاست خارجی و انقلابی کشور ریشه در چه چیز دارد؟

 پاسخ این است که اشتباه دانستن سوالات در خصوص هلوکاست و یا اعلام مواضع صریح در مورد اسرائیل در واقع دور شدن از مواضع انقلابی و در نقد اهداف آن است نه در نقد احمدی نژاد و یا تحلیل مشکلات موجود، فقط نامزدها رویشان نمی شود به انقلاب و اهدافش گیر بدهند، احمدی نژاد را مقصر می دانند، اشتباه دانستن سیاستهای خارجی در قبال اسرائیل و آمریکا را باید در شعار "نه غزه و نه لبنان جانم فدای ایران" جستجو کرد. البته برخی از اصولگرایان سنتی که قبلا هیچ انتقادی در خصوص سیاست خارجی نداشتند نیز با سیاسی شدن شرایط و انتخاباتی شدن کشور، بی برنامگی خودشان برای اداره ی انقلابی سیاست و اقتصاد کشور، آینده را با انتقاد به سیاست خارجی کشور مخفی می کنند.

آیا بحث هلوکاست و یا محکومیت اسرائیل و یا اتخاذ مواضع صریح در قبال او باعث تشدید مشکلات ما شد یا خیر؟!

در پاسخ باید بگویم آری، اما این تمام پاسخ نیست بلکه باید بگوییم بیش از آن که برای کشور ما زحمت ایجاد کرد برای اسرائیل و متحدانش مشکل ایجاد کرد. جنگ روانی ایران علیه اسرائیل، او را به انفعالی ترین حرکات و شکست های مفتضاحانه وادار کرد. منفوریت اسرائیل در جهان با این سیاست ایران تشدید شد تا حدی که به غیر از سیاسیون، از جامعه ی هنرمندان و ورزشکاران بین المللی نیز کارت زرد دریافت نمود. ما در قبال ضرباتی که به ریشه و پیکره و مشروعیت و حتی مقبولیت اسرائیل وارد کردیم دچار فشارهایی شدیم که برایندشان علی رغم مشکلات موجود به یقین پیروزی ما تلقی می شود.

آیا سیاست فعلی در قبال اسرائیل بهترین و تنها سیاست اصولی به شمار می رود؟!

پاسخ این است که ما به واسطه ی ماهیت انقلاب مان و اسرائیل نیز به واسطه ی ماهیت وجودیش، دچار یک خصومت غیر قابل انکاریم و در این خصومت آنچه که مهم است و اصول سیاست ما را تشکیل می دهد، این است که ضربات سخت تری بزنیم و ضربات دشمن را به خوبی مهار کنیم، و همین سیاست در اسرائیل نیز برای مواجهه با ما تعریف شده است و البته او در این سیاست از غیرانسانی ترین روشها مانند ترور نیز استفاده می کند. حالا اگر کسی بیاید بگوید ما ضربه نزنیم در واقع دو اشتباه بزرگ مرتکب شده است، یکی این که در واقع به اصول انقلاب خیانت کرده است و دیگری این که اسرائیل به صرف این که ما ضربه نزنیم، از عناد و کینه توزی و خصومت دست نخواهد کشید و تا استحاله انقلاب اسلامی ایران و شکاندن محورمقاومت در دنیا، به خصومتهایش در تمام ابعاد ادامه خواهد داد. پس ما در نوع سیاست مان در قبال اسرائیل در چارچوب تعاریف انقلاب اسلامی و سیاستهای رهبران مان گام می نهیم و این چارچوب نیز، تنها می تواند مقابله و مبارزه با اسرائیل باشد و آنان که از عدم مقابله و عدم دشمنی با اسرائیل یا مردم آن سخن می رانند، به یک عقب نشینی غیرقابل انکار از اصول انقلاب دست زده اند که این مسئله از سایر مواضع سیاسیت داخلی و خارجی شان در برابر چارچوبهای انقلاب نیز قابل اتخاذ است.

آنجاهایی که دچار سختی گردیدیم نیز نباید سیاست فعال خارجی را مقصر بدانیم؟!

به صراحت عرض می کنم که پاسخ خیر است. ما اگر در نتیجه ی سیاست های اصولی و انقلابی خارجی مان دچار مشکلاتی در داخل شده ایم باید بجوییم و ببینیم که آیا سیاست داخلی کشور نیز متناسب با سیاست خارجی مان انقلابی بوده است یا خیر ما با اهداف انقلابی و ابزار غیرانقلابی به دنبال حصول نتایج آرمانی بوده ایم!

آیا به همان اندازه که در سیاست خارجی انقلابی بودیم در امور داخلی نیز به همین قوت بودیم؟!

پاسخ این سوال منفیست. ایراد اصلی کار ما همین است که ما موتور فرمول 1 سیاستهای خارجی مان را گذاشتیم بر بدنه و ترمز و چارچوب پیکان سیاست داخلی مان. دولتمردان ما همانطوری که در اتخاذ مواضع شدیدشان در قبال آمریکا و اسرائیل به خوبی عمل می کردند، باید تدابیر داخلی شان را نیز به تناسب آن آرایش می دادند، همان طوری که آقای رییس جمهور در سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی مواضع تهاجمی و انقلابی در قبال استکبار و اسرائیل اتخاذ می کردند باید وقتی که به ایران بازمی گشتند نیز اقتصاد کشور را مقاوم ترین و قوی ترین اقتصاد در برابر خصومت ها و تحریمها و فشارها و بیانیه ها شکل می دادند، نه صرفاً با ذکر چند شعار عامیانه مثل بحث "پاره شدن بیانیه دان" و "مه مه لولو بردن"!

مگر می شود کشوری برای استکبار و اسرائیل شاخ و شانه بکشد و درآمدش به فروش نفت به خارج متکی باشد؟! مگر می توان منافع آمریکا را در حیاط خلوتشان در آمریکای جنوبی نشانه رفت و در آنجا خط تولید خودرو راه انداخت ولی در داخل خودروی ملی مان منوط به واردات قطعات و لوازم خارجی باشد؟! مگر می شود بیانه ها را بی تأثیر دانست در حالی که به واردات علوفه و دان مرغ و گوشت و مرغ محتاجیم؟!

مشکل از این است که در صحنه ی شطرنج شما نمی توانید با مهره های نفوذی به خط دشمن بزنید ولی پیاده نظام را با یک آرایش مناسب به حراست از کیان کشورت نچیده باشی! نمی شود اقتصاد مقاومتی، جهاد اقتصادی، حمایت از تولید ملی، ثبات اقتصادی و دورشدن از اقتصاد نفتی را در حد شعار و ادعا نگاه داشت.

چه باید کرد؟

پاسخ چه باید کرد در نام امسال و سالهای گذشته عیان است. امسال سال حماسه اقتصادی و حماسه سیاسی است و باید سیاست ما و اقتصاد ما هر دو با یک قلم حماسی نگاشته شوند. باید همانطوری که در سیاست خارجی فعال و مقاومیم در اقتصاد نیز مقاوم و فعال باشیم. نمی شود سیاست فعال باشد و اقتصاد منفعل. اکنون باید کسانی را دعوت کرد که شیوه ی مدیریت کشور را مبتنی بر اقتصاد مقاومتی برنامه ریزی کرده اند، کسانی که ایراد کار را درست تشخیص داده اند در عین حال که آرامش مردم و کشور را تأمین خواهند کرد، از مواضع انقلابی نیز پایین نیایند، تنها در صورتی ما موفق به پیروزی در شرایط فعلی خواهیم شد که در داخل کشور، نقطه ضعف نداشته باشیم، تنها در این صورت است که در میز مذاکرات نیز با قوت می توانیم موفق باشیم و اگر درداخل گرفتار سوء مدیریت، وابستگی، فن سالاری (تکنوکراسی) و اسراف باشیم، روی میز مذاکره چیزی جز ذلت و تسلیم به دست نخواهیم آورد و به همین دلیل آنها که موفقیت داخلی را در گروی موفقیت خارجی می دانند زین وارونه نهاده اند، شیوه ای که قبلاً در دوره اصلاحات نتایجش را به وضوح دیدیدم. اکنون حلال مشکلات مان نه تنها حفظ و ادامه ی گفتمان انقلاب در سیاست خارجی است بلکه باید مدیریت انقلابی را در داخل کشور نیز به صورت علمی و هدفمند برنامه ریزی کرد، مسئله ای که در برنامه ی عملیاتی جبهه پایداری انشاءالله به قول سرپرست گروه یعنی آقای دکتر داوودی مورد توجه قرار گرفته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۲۶
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۹ ق.ظ

هدف هاشمی، تحقق شعارهای فتنه است

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطوری که در همین وبلاگ نوشته بودم، هاشمی آنگاه که از نیامدن خاتمی مطمئن شد شخصاً نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد، همزمان با ورود هاشمی، بازار ارز دچار یک کاهش قیمت شد تا دو احتمال متضاد از سوی موافقان و مخالفان هاشمی مطرح شود، موافقان هاشمی این مسئله را نکته قوت هاشمی دانستند و مخالفان آن را نشانی از اعمال نفوذ او بر بازار ارز دانستند، در پاسخ به مدافعان هاشمی که او را منجی و فرشته ی نجات و دلسوز کشور معرفی می کنند این مطلب را تقدیم می کنم:

1-  اگر مشکلات 3-4 سال اخیر کشور را به دو عامل تحریم و سوءمدیریت متوجه بدانیم، بخشی از آن که به تشدید تحریم ها مرتبط است از آن گاه شروع شد که دشمن با هدایت فتنه ی 88، به تأثیرگذاری فشارهای خارجی در کنار اختلالات داخلی امیدوار شد و به همین لحاظ با توجه به نقش و جایگاه محوری شخص هاشمی و منتسبان وی در شروع و ادامه ی فتنه در داخل و معرفی نقاط ضعف اقتصاد ایران از طریق امثال مهدی هاشمی در لندن، هرگز نمی توان نقش برجسته ی هاشمی را در تشدید مشکلات کشور با مفهوم دلسوزی و منجی گری او جمع نمود. ادعاهایی که اکنون در خصوص رفاقت هاشمی با انقلاب و مردم ایران مطرح می شود بیشتر به رفاقتِ معروف با قافله شبیه است.خبرگزاری فارس: سندی با دست‌خط مهدی هاشمی درباره القای تقلب در انتخابات + عکس

2-  هاشمی و فرزندانش قائله ی 88 را به بهانه ی تقلب در انتخابات کلید زدند و در این مسیر نه به قانونی اساسی و نه به جایگاه قانونی شورای نگهبان و نه به دستورات و نصایح رهبر معظم انقلاب و نه به منافع انقلاب و مردم کشورشان هیچ احترامی قائل نشدند. چگونه می توان کسی را که این همه تخلف آشکار را مرتکب شده است را همچنان در قامت مجری قانون و رییس جمهور کشور تصور نمود؟! این مسئله آنقدر اهمیت دارد که یقیناً اگر شورای نگهبان آن را نادیده انگارد تنها به مصلحت اندیشی و واگذاری به مشت آرای مردم قابل تأویل است.

3-  در این مقطع، حتی همسر هاشمی نیز با حضور او در انتخابات به دلیل آشکار شدن دروغ تقلب مخالف بود و حال که حضور وی در انتخابات مهر ابطالی بر ادعای متقلب بودن نظام و مهر تأییدی بر دروغ بودن تقلب به حساب آمده است، توقع همگان این است که او پاسخگوی سهم بزرگ  خودش در بروز فتنه و تشدید فشارها و تحریمها باشد، نه اینکه با ادعای منجی بودن هوش مردم را به سخره گیرد! اسناد و مستنداتی که نشان از دروغ بودن تقلب و اطلاع هاشمی و فرزندان وی از این واقعیت و اهداف و نقشه هایشان از طرح این مسئله وجود دارد آن قدر زیادند که تنها به دستخطها و اسناد نظرسنجی های کذبی که از محل کار مهدی هاشمی و مکالمات تلفنی وی با نیک آهنگ کوثر کشف گردیده است اکتفا می کنم و این که آقای هاشمی نه تنها هرگز این اقدامات فرزندانش را محکوم نکرد بلکه همواره ایشان را در برابر قانون مورد حفاظت قرار داد.

4-  اگر چه شیوه ی مدیریتی هاشمی برای بسیاری از جوانان آشکار نبوده و حتی از خاطر برخی بزرگسالان نیز رفته است، ولی شاخص های آماری رسمی کشور در آن زمان مانند شاخص ضریب جینی و نرخ تورم که همچنان رکورد دار تاریخ دولت های کشور هستند، همواره چون پتکی بر ادعاهای گوش خراش شیوه مدیریتی هاشمی وارد شده است. اگر چه برخی طرفداران هاشمی قیمت فروش نفت در آن زمان را وسیله ای برای توجیه سوءمدیریتهای وی بیان می کنند اما دو مسئله را بیان نمی کنند، یکی این که جمعیت آن زمان کشور نصف اکنون بوده است و دیگر این که ارزش دلار در آن زمان به لحاظ قدرت خریدی که ایجاد می کرده است به مراتب بیش از ارزش دلار اکنون بوده است، چرا که آمریکا در این سالها با چاپ گسترده دلارهای بی پشتوانه و فریب مردم دنیا در "با پشتوانه نشان دادن دلارهای چاپ شده"، عملاً ارزش دلار را به همان نسبت ناچیز کرده است.

5-  روش مدیریت هاشمی یک روش توسعه ای و مبتنی بر اصول سرمایه داری است که خواسته و ناخواسته منافع اقشار بالای جامعه را دنبال می کند، سیاست های کلان هاشمی مانند آزادسازی قیمت ها و حذفِ بدون جایگزین یارانه ها و خصوصی سازی های کلاشانه و رانت بازی های تاریخی هرگز نمی تواند حافظ منافع طبقات ضعیف کشور به نظر برسند. نگاهی به حامیان اصلی سیاست های هاشمی در بیش از یک دهه ی اخیر نشان از این دارد که این طبقات، از دلالان و رانت خواران و وابستگان به کانون های قدرت و ثروت، همگی از حامیان اصلی او هستند و منافع این افراد همواره با منافع مردم ایران در تضاد بوده و خواهد بود. حمایتِ اخیر دلالان ارز از ورود هاشمی به عرصه ی انتخابات نیز یکی از همین نمودهای پایگاه های هاشمی تعبیر می گردد.

6-      خط هاشمی خط سازش و تسلیم است، او هنوزنیامده مذاکره و تسلیم را حلال مشکلات کشور می داند و مقاومت را عامل بروز مشکلات معرفی می کند، حتی با فرض این که هاشمی بتواند با تسلیم و سازش کمی از بار مشکلات کشور را بکاهد، باید دید که آیا در ازای این حل مشکلات چیزی جز حیثیت انقلاب و اصولش را به حراج خواهد گذاشت؟ اسرائیل را دشمن ندانستن و آمریکا را حلال مشکلات دانستن یک عقب نشینی به گفتمان شاهنشاهی به شمار می رود، هاشمی آمده است که همان شعارهای فتنه 88 را که هرگز از آنها تبرا نجست مانند "نه غزه و نه لبنان جانم فدای ایران" و "جمهوری ایرانی" و "ضدیت با ولایت فقیه" را به عینیت برساند، ولی غافل است که مردمی که هنوز برای شهدای شان احساس دِین می کنند هرگز اصول انقلاب شان را به تکه نانی نخواهند فروخت.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۲۹
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۵ ق.ظ

همه سناریوهای انتخاباتی دولت روی میز است

بسم الله الرحمن الرحیم

به پاسخ آقای اسفندیار رحیم مشایی در خصوص رد صلاحیت از سوی شورای نگهبان توجه فرمایید:
در بحث رد صلاحیت من، سوال‌های زیادی شده که من در پاسخ به همه می‌گویم که همه ما، اعم از از یک نفر که در انتخابات حضور پیدا می‌کند و رای خود را به صندوق می‌اندازد، تا هرکس که در جریان برگزاری انتخابات فعالیت دارد، تا مسئولان رده بالاتر در دولت و انتخابات، همه باید در چارچوب قانون عمل کنیم.
مشایی همچنین اظهار کرد: برخی پیش از این نگرانی داشتند و از شش ماه قبل و هنوز انتخابات شروع نشده، گروهی از رد صلاحیت حرف می‌زدند. گویا آن‌ها امیدی جز این ندارند. 
مشاور رییس‌جمهور در پایان تاکید کرد‌: در چارچوب قانون مشکلی پیش نمی‌آید و مملکتی که در راس آن ولی فقیه است، هر مشکلی را حل می‌کند.

اگر چه برخی این اظهارات را مثبت و نشان از تبعیت از قانون توسط مشایی نتیجه گرفته اند، اما این اظهارات حقیقتاً چنین مفهومی را نمی رساند، اولاً که ایشان اقرار صریحی مبنی بر رعایت نظر شورای نگهبان نداشته اند، بلکه بیش از همه، مسئولانی که در اجرای برگزاری انتخابات دست دارند را به رعایت قانون ملزم دانسته اند. از همین حالا می توان احتمال داد که آقای احمدی نژاد در صورت رد صلاحیتِ آقای مشایی، با خروج از راهکارهای قانونی اعتراض، اعلام کند که شورای نگهبان از قانون تبعیت نکرده است و با تصورات باطلی که در خصوص نظارت بر اجرای قانون اساسی در ایشان دیده شده است، به نظر می رسد آقای مشایی و احمدی نژاد راه زیربارقانون نرفتن تأیید صلاحیت شورای نگهبان را از همین الان باز گذاشته اند.
بحث دیگر این که ایشان در جمله ی دیگر، بعد از چارچوب قانون، ولی فقیه را حلال مشکل بیان می کند که این نیز می تواند انداختن توپ رد صلاحیت به زمین رهبری باشد تا به خیال خودشان برای تأیید صلاحیت تبصره ای با نظر رهبری شرایط را مهیا کنند.
کلام دیگرایشان نیز این است که اظهاراتی را که در خصوص رد صلاحیت خود شنیده است را تنها به ترس برخی از برد مسلم خود حواله داده است!!! ایشان و طرفدران شان گویا اظهارات غیرعالمانه دینی و تنش زا و هزینه سازشان را فراموش کرده اند، مواردی که به خودی خود می توانند ایشان را از دایره رجال سیاسی و مذهبی بیرون قرار دهند.
البته باید گفت که راه مقاومت در برابر قانون، تنها گزینه ی مشایی و احمدی نژاد نیست، بلکه این جریان با وارد کردن نامزدهای دیگر به ظاهر مستقلی مانند رحیمی و جوانفکر، قصد خواهد داشت در صورت رد صلاحیت مشایی ضمن مظلوم نمایی، رأی های مشایی را به سمت گزینه ی دیگر خود هدایت کنند.
البته در کنار این سناریوها، موارد مبهم دیگری نیز وجود دارد که به دلیل بروز برخی اشتراکات لفظی و رفتاری با آقای هاشمی و اصلاحاتی ها مطرح شده است، مثلاً بحث هماهنگی جریان انحرافی با هاشمی و اصلاحاتی ها در تکرار لفظ "انتخابات آزاد" و سستی ولایت پذیری و نگاه مشترک فرهنگی ایشان و حضور مشترک و احتمالاً هماهنگ شده در سالن وزارت کشور و این که هاشمی حضور خود را منوط به حضور مشایی کرده بود ولی باهم به سالن انتخابات آمدند و تاییدات آقای زیبا کلام در خصوص مشایی وجود دارد که امکان نزدیکی پشت پرده این دو جریان را به هم نزدیک می کند.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۲۵
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۳ ق.ظ

خبرگزاری دولتی ایرنا، ستاد انتخاباتی مشایی

بسم الله الرحمن الرحیم

همزمان با نامزدی اسفندیار رحیم مشایی، کافیست نگاهی به صفحه ی اول ایرنا بیندازید تا متوجه بشوید که چگونه این سایت دولتی، فعالیت انتخاباتی خود را برای مشایی آغاز کرده است. برفرض، سفرهای اخیر استانی دولت با نقش برجسته و پررنگ مشایی و تقدیرهای متعدد از مشایی در مراسمات و همایش های دولتی انتخاباتی نبوده باشد، آیا می توان منکر استفاده ی دولت از بودجه ی عمومی این خبرگزاری به نفع یک کاندیدا شد؟! بعد با این شواهد، ادعای مرخصی گرفتن و حضور حمایتی از مشایی در وزارت کشور را کجای دلمان بگذاریم؟!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۲۳
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۱ ق.ظ

زندگی نامه و سوابق دکتر سعید جلیلی

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطوری که زمزمه های نامزدی سعید جلیلی به گوش می رسید این امر تحقق یافت و این فرد شایسته و انقلابی نیز به خیل نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم کشور پیوست. قرابت گفتمانی دکتر سعید جلیلی و دکتر باقری لنکرانی و اظهارات متواضعانه ی دکتر لنکرانی احتمالاً منجر به یک جبهه واحد در این سمت با محوریت دکتر جلیلی خواهد شد و احتمالاً آقای زاکانی و چه بسا آقای حداد عادل نیز حامی این گفتمان خواهند بود. انتخاب دکتر سعید جلیلی به اتفاق قریب به یقین موجب تقویت جایگاه سیاسی و بین المللی کشور و تسریع روند و شدت مقاومت جانانه کشور در زمینه های مختلف سیاسی و اقتصادی خواهد شد که قبلاً در مطلب "در مورد نامزدی دکتر سعید جلیلی" به آن پرداخته بودم، در هر صورت به منظور آشنایی بیشتر مخاطبان عزیز، مختصری از زندگی نامه و سوابق آقای دکتر سعید جلیلی به نقل از خبرگزاری فارس تقدیم می گردد:

سعید جلیلی متولد 1344 منطقه معروف به طلاب مشهد مقدس است؛ وی تحصیلات خود را تا مقطع دکتری علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق (ع) تهران به پایان رسانده و به زبان‌های عربی و انگلیسی تسلط دارد.

خبرگزاری فارس: «سعید جلیلی» نامزد ریاست جمهوری شد/ احتمال تغییر در آرایش انتخابات

وی در دوران دفاع مقدس به عنوان نیروی بسیجی بار‌ها برای دفاع از آرمان‌های انقلاب در جبهه‌های حق علیه باطل حضور یافت و سال 65 در عملیات کربلای 5 به درجه جانبازی نایل آمد.

جلیلی پس از جنگ، رساله دکترای خود را با عنوان اندیشه سیاسی در قرآن در خصوص سیاست خارجی اسلام به رشته تحریر درآورد که پروفسور حمید مولانا بر آن مقدمه نوشته است؛ این رساله در لبنان به زبان عربی ترجمه و منتشر شده است.

وی در سال 68 به وزارت امور خارجه رفت و پس از یک دوره 2 ساله، ریاست اداره بازرسی وزارت خارجه را بر عهده گرفت؛ دیگر مناصب او در این وزارتخانه دبیری و رایزنی جمهوری اسلامی ایران بود.

وی پس از دوم خرداد 76 و تغییراتی که در وزارت خارجه اتفاق افتاد، به اداره آمریکای وزارتخانه منتقل شد و معاونت این اداره را بر عهده گرفت.

جلیلی در سال 80 به دفتر مقام معظم رهبری رفت و در سمت مدیریت بررسی‌های جاری دفتر رهبر انقلاب به ادامه خدمت پرداخت.

وی پس از انتخابات سوم تیر 84 به عنوان گزینه مطرح و موردنظر محمود احمدی‌نژاد رئیس‌ دولت نهم برای تصدی وزارت امور خارجه مطرح شد اما بر اساس مصلحت، اداره معاونت اروپا و آمریکای این وزارتخانه را بر عهده گرفت.

جلیلی در زمان حضورش در وزارت خارجه ارتباطش با دانشگاه را قطع نکرد و در دانشگاه به تدریس سیره سیاسی پیامبر اکرم (ص) پرداخت؛ وی همچنین مدتی به عنوان استاد دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه صنعتی شریف فعالیت داشته و در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (ع ) نیز صاحب کرسی استادی است.

وی در حال حاضر دبیری شورای عالی امنیت ملی و مسئولیت پیگیری موضوع هسته‌ای کشورمان را بر عهده دارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۲۱
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۳۳ ق.ظ

یک جمله با آقای مشایی

بسم الله الرحمن الرحیم

محمود احمدی نژاد و مشایی

آقای مشایی گفته اند که *تعریف های احمدی نژاد پدر مرادرآورد*، این یعنی که اگر احمدی نژاد از ایشان تعریف نمی کرد وضعیت بهتری داشتند!! کلام من با آقای مشایی این است:

جناب مشایی! اگر آقای احمدی نژاد تمام حیثیتش را پای شما نمی ریخت، کسی حتی شما را نمی شناخت، الان مدعی شده اید که تعریف های احمدی نژاد پدرتان را درآورده است؟!!! انگار اوهام تان تمامی ندارد!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۳۳
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۱۰ ق.ظ

پاسخ برخی انتقادات به استاد مصباح در خصوص جبهه پایداری

بسم الله الرحمن الرحیم

حین وب گردی هایم به یک نامه حاوی تعدادی سوال از استاد مصباح در خصوص جبهه پایداری و انتخاب دکتر لنکرانی رسیدم که با توجه به فراگیر بودن برخی از این سوالات، به نظرم رسید به سبک نگارنده نامه که علنی منتشر کرده بود و این که به احتمال زیاد حتی به نظر استادهم نخواهد رسید، پاسخ سوالات مطروحه را در وبلاگم مطرح نمایم، البته دوستانی که می خواهند اصل مطلب را نیز مشاهده کنند می توانند به اینجا مراجعه کنند، ولی سعی من بر این است که با خواندن همین مطلب، سوالات نیز به صورت ضمنی دریافت شوند:

یکی از انتقاداتی که شنیده می شود این است که "انتظار می رفت این جریان بتواند در عرصه سیاست فصل نویی رقم بزند ولی نزده است" و در پاسخ باید بگویم که مشخصاً فصل نویی رقم زده شده است، شما اگر این جریان را به قول خودتان همانطوری که گفتید منتسب به رهبری استاد مصباح بدانید خواهید دانست که فصل نوی این جریان از سوم تیر 84 و حتی قبل از آن در زمان شهردار شدن احمدی نژاد رقم خورده است و همچنان ادامه دارد و البته افرادی در این جریان آمده اند و برخی نیز رفته اند، اما جریان همچنان پرخروش تر در حرکت است. اگر جریان منتسب به استاد مصباح با احمدی نژاد عینیت یافت اما دلیل نمی شد با راکد شدن او، جریان متوقف بماند و البته جریان ادامه یافت و افرادی دیگر به او پیوستند همانطوری که افرادی دیگر نیز به همراه احمدی نژاد ماندند و یا عقبگرد کردند، اصولاً آنچه که از ویژگی های مثبت در احمدی نژاد موجود است از تفکر همین جریان است و آنچه که منفیست نیز از عدول از این جبهه.

بحث دیگری که منتقدان وارد می کنند بحث مصداق هاست که "چرا فلان  عضو جبهه پایداری در فلان قائله یا واقعه موضع گیری نکرد و یا چرا فلان عضو جبهه در فلان جا سکوت و حتی حمایت کرد"، اولاً که بسیاری از این موارد، مصداق نیستند و بیشتر به مکذاب شبیهند و ثانیاً برخی دیگر از مصداق ها نیز با درک شرایط زمانی، قابل درک و بعضاً حتی قابل تقدیرند، این که رهبر معظم انقلاب در برابر فتنه بارها موضع گیری صریح خواستند و در بحث انحراف بارها و بارها عدم انفعال و تحریک نکردن مسئله را طلب کردند باید مد نظر بصیران باشد و حتی خود رهبر معظم انقلاب بارها در برابر سوالاتی که به بحث انحراف بازمی گشت زیرکانه سوال را دور می زدند تا موجب تقویت و مظلوم نمایی شان نشوند، اما متأسفانه برخی فقط برای بوق کردن همین جریان، سایت خبری برپاکردند در حالی کخ رهبر خیلی زودتر از ما بحث انحراف را شناخت و هم بهتر از ما روش مقابله با آن را تجویز نمود، ولی متأسفانه برخی گمان کردند که همان کاری را که در برابر فتنه دستور داشتند باید در برابر انحراف نیز انجام دهند و حتی دیگران را نیز با همین خط کش های کج سنجیدند و می سنجند و حتی شابلون "ساکت انحراف" نیز هموزن با "ساکت فتنه" ساختند.

یکی از انتقادات به این جریان برخی توجیهات در زمان بروز تعلل و حتی خانه نشینی از سوی رییس جمهور در برابر خواست رهبر و بحث مقایسه وی با شهید رجایی بود، در بحث توجیهات 2 مسئله وجود دارد که یکی خوب و دیگری بد است، یکبار توجیه از این جنس بوده است که یعنی تعلل در برابر رهبری چیز بدی نیست و یکبار هم از این جنس بوده که باید فرصت عذرخواهی و بازگشت داده شود و حقیقتاً جنس دوم، جنس مطلوبی بود نه اول. در خصوص تشبیه احمدی نژاد در آن هنگام با شهید رجایی نیز بعضاً درک اشتباهی صورت می گیرد و حال این که این تشبیه از جهت اعتماد به فرد خائن است، مگر نه این که توطئه کننده و خائن قائله ی انفجار مسعود کشمیری از معتمدان رجایی بود؟! خب از این لحاظ آیا بحث احمدی نژاد و مشایی به آن شباهت ندارد؟! آیا مقایسه کردن رجایی با احمدی نژاد دلیلی بر بی تقصیر بودن احمدی نژاد و یا حتی شهید رجایی در اعتماد نابجاست؟!

یکی از انتقادات دیگری که به استاد و یا اعضای جبهه پایداری وارد می شود این است که چرا در حالی که نظر استاد این است که جریان انحرافی از جریان فتنه خطرناک تر است ولی مثلاً آقای دکتر لنکرانی عبارت جریان انحرافی را قبول ندارند، در صورتی که آقای لنکرانی صرفاً عبارت جریان را برای این گروه قبول ندارند، چرا که ایشان در عین حال که انحراف در دولت را تأیید می کند ولی گروه منحرفان را به لحاظ کمیت به اندازه ی یک جریان که اولین خصوصیتش پرشماریست نمی شناسد.

یکی از انتقادات دیگر به جبهه پایداری عملکرد برخی نمایندگان جبهه پایداری در مجلس است، که مثلاً چرا در مورد فلان مصوبه اعتراض نکردند، در پاسخ باید بگویم که یقیناً نمایندگان جبهه پایداری هم اشتباهاتی در سکوت و یا اظهار نظرها و یا آرای خود داشته اند اما آیا کسی مدعی عصمت اعضای این گروه شده است؟! آیا نمایندگان دیگری بودند که ازاین نمایندگان پایداری خیلی بهتر عمل کرده باشند؟! و آیا در نظر می گیرند که در بسیاری موارد نیز این نمایندگان جبهه پایداری بودند که بیش از سایرین فعال بودند، مثلاً آیا اعضای جبهه پایداری در قبال بحث نظارت بر نمایندگان جزء فعالترین ها نبودند؟! و آیا در خصوص اعطای وام 200 میلیونی که مصوبه ی هیأت رییسه مجلس بود (نه مجلس) آیا به نظر شما دوستان جبهه پایداری جز نگرفتن وام مزبور کار دیگری از دستشان برمی آمد؟! آیا کاری که آقای کامران نماینده ی مردم اصفهان کردن لزوماً بهترین کاری بود که می شد انجام داد؟!

بازهم از انتقاداتی که به موضع گیری نمایندگان جبهه پایداری مطرح می کنند بحث مسائلی است که در خصوص ریاست سازمان تأمین اجتماعی توسط سعید مرتضوی در مجلس رخ داد؛ البته پاسخ به این سوال را با یک سوال کاملاً مشخص می دهم: آیا در بحث مرتضوی و یا امثالهم دستور رهبری بارها مبنی بر رعایت مصالح کشور و متشنج نکردن و علنی نکردن اختلافات نبود؟! آیا مخالفت با برخی از استیضاح ها هرچند اگر با اشتباهات شکلی رخ داده باشد در مسیر دستور رهبری نبود؟! آیا پس از استیضاح وزیر تعاون و کار، رهبری نظر صریحشان را بیان نکردند؟! آیا جز این بود که آن استیضاح سر همین بحث مرتضوی انجام شد؟! و همان لجاجت ها در بحث مرتضوی از سوی دولت و مجلس منجربه نارضایتی رهبری گردید؟! آیا همان ها که با شدت به دنبال استیضاح شیخ الاسلامی بودند بعداز سخنان رهبری، پیام نفرستادند که دوباره اگر شیخ الاسلامی معرفی شود به او به عنوان وزیر رأی می دهند؟!!!

محصولی نیز یکی از مصداق هایی است که مکرراً  به دلیل دارایی زیاد مورد اعتراض جریان منتقد جبهه پایداری قرار دارد و حال این که چند سال پیش آقای احمدی نژاد یک دفاع در خصوص تهمت استفاده ی ایشان از تسهیلات میلیاردی بیان کردند که هرگز پاسخی به آن داده نشد: آقای احمدی نژاد از مدعیان و تهمت زنندگان فقط یک نمونه از استفاده ی آقای محصولی از تسهیلات بانکی خواستند که هرگز ارائه نشد و البته هنوز هم دیر نشده است، اگر دوستان تخلف مالی از ایشان دارند بیان کنند که در این صورت اول خود پایداری ها ایشان را طرد خواهند نمود. بحث دیگر این که هیچ شخصی به صرف متمول بودن در هیچ سند دینی مضموم نبوده است و بعضاً ائمه ی ما نیز به لحاظ دارایی از برترین های عصرشان بودند اما بحث سلامت، ساده زیستی و حلال بودن بحث دیگریست که گویا منتقدان آقای محصولی صرفاً به همان بخش میزان دارایی ایشان کار دارند.

در مورد دکترالهام که در مقطعی عضو جبهه پایداری بودند، باید گفت که ایشان مدتی از دولت دورشد و به جبهه پایداری درآمد و آن گاه که به دولت بازگشت دیگر در پایداری نبود، بالاخره شما نمی توانید فراموش کنید که اعضای جبهه پایداری، همان سوم تیری ها هستند که البته برخی از آنها سوم تیری بودن شان را اشتباهاً در احمدی نژادی بودن برداشت کردند و عده ای نیز سرعت عمل شان در تشخیص، مانند دکتر کوچک زاده خیلی کند بوده و یا مثل برخی دیگر لجاجتِ تیزی داشتند.

و اما بحث انتخاب دکتر لنکرانی و انتقاداتی که در این خصوص به استاد مصباح وارد می شود وارد نیست، این که ایشان فقط وزیر بهداشت بوده است یا این که عملکرد چشمگیری نداشته اند شاه بیت منتقدان انتخاب لنکرانی در جبهه پایداری به عنوان نامزد اصلح است و حال این که بحث اصلح بودن در قیاس است که قابل تشخیص است، آقای لنکرانی یا هرکسی که قرار بوده است اصلح معرفی شود باید مجموعه ای از مشخصات وصفات را نسبت به دیگران داشته و یا نداشته باشد؛ آیا همین که آقای لنکرانی مدیریت یک وزارتخانه ی حساس و کلیدی مانند وزارت بهداشت با آن همه طرف درگیر (از بیمار تا دکتر) و گستردگی علمی، اقتصادی، مدیریتی و... را برعهده داشته و تنها انتقاد منتقدین چشمگیر نبودن مدیریت ایشان است بی ارزش است؟!! آیا مصداق هایی مانند انقلابی بودن بی اهمیت است؟! این که نامزدهای با سابقه بیشتر، در بحث مذاکره هسته ای و پایبندی به مواضع انقلابی ریپ می زنند ولی آقای لنکرانی همان سخنان رهبر معظم انقلاب را با قوت بیان می کند قابل فراموشی است؟! آیا تلاش و خستگی ناپذیری ایشان در سفرهای استانی دولت نهم مصداق عینی پرکاری و پرتلاشی ایشان نیست؟! آیا در هیچ دوره ای به لحاظ کار و تلاش وزرا بیش از آن دوره کار کردند؟! آیا وزرای دولت نهم همین دکتر لنکرانی را به لحاظ انقلابی بودن و تلاش و دانش شان کم ستاییده اند؟! آیا مرتبه ی علمی ایشان، ضامن احترام ایشان به علم و مدیریت علمی در شئون مختلف کشور نخواهد بود؟! آیا این همه نامزدهای بعضاً با تحصیلاتِ دکترا، که دکترایشان کم از دکترای افتخاری محمد خاتمی ندارد را می توان با استاد تمامی دکتر لنکرانی که حاصل صدها مقاله علمی معتبر دکتر لنکرانی است، مقایسه نمود؟! آیا ساده زیستی دکتر لنکرانی و پایبندی ایشان به این مسئله، کم اهمیت است؟! آیا این که ایشان به نهادهای قدرت و ثروت وصل نبوده و تنها عامل رسیدنش به وزارت، شکستن حلقه ی بسته ی مدیران است باید نقطه ی ضعف او تلقی شود؟! آیا این که برای پاس نگاه نداشتن جایگاه ولایت، با اعتراض به جریان انحرافی، بهای ولایت مداریش را با از دست دادن وزارت پرداخت می کند، دلیلی بر ولایت مداری کامل وی نیست؟! آیا این که حتی با داشتن کارنامه ی کاری خوب از دولت کنار گذاشته شد و کوچکترین حاشیه ای ایجاد نکرد و دشمنی را شاد ننمود، دلیل قاطعی برای بصیرت ایشان در درک مشکلات کشور نیست؟! آیا داشتن این ویژگی ها در حالی که به لحاظ جوانی نیز ایشان نسبت به اکثر نامزدهای دیگر ممتازند نمی تواند بهترین ضامن برای تداوم روحیه کار و تلاش، انقلابی گری، ولایت مداری، آرامش بخشی، ساده زیستی و استکبار ستیزی باشد؟! این سوالات حاوی پاسخ هایی هستند که اهمیت کار استاد مصباح و اعضای جبهه پایداری را در جاری نگه داشتن جریان انقلابی اصیل سوم تیر نمایش می دهد و البته استاد مصباح از آن دسته علمایی هستندکه چه در زمان اصلاحات و چه فتنه و چه انحراف و چه انتخابات، همواره تاوان حضور موثرش در صحنه را با به جان خریدن انتقادات و حتی ناسزاهای منتقدین پرداخت نموده می نماید و کاش ما در این جهاد، یاری گر جبهه ی حق باشیم نه باری بر بارش .

با توجه به مواردی که در پاسخ به این مطلب در اینجا داده شد، موارد زیر در جواب مطالب و تشریح مطلب فوق ارائه می گردد:

سلام

من نگفتم جبهه پایداری به آمال و آرزوهای خود رسیده است بلکه عرض کردم فصل نویی رقم زده است، یقیناً با یک گل بهار نمی شود و البته با چند گل نیز هم، بلکه باید فرهنگ پایداری بین جوانان و مسئولان ما رسوخ بیابد تا به آرزوها و اهداف این جبهه نائل گردد.

بحث دیگر این که من نگفتم پیروزی احمدی نژاد به جبهه پایداری منسوب است، چرا که اصلاً این جبهه آن موقع تأسیس نشده بود ولی گفتم پیروزی احمدی نژاد بخاطر تبعیت از گفتمان استاد مصباح بوده است، یعنی آن چیزی که آرای مردم را جذب کرد آن چیزهایی بود که استاد مصباح به عنوان رهبر فکری آن موقع احمدی نژاد به آنها هدایت می کرد و البته این هدایت تا مدتی با نمایندگان استاد در دولت انجام می شد، برادر دقت کنید نمی گویم اسم یا حضور استاد مصباح باعث پیروزی احمدی نژاد شده است بلکه گفتمانی که استاد رایج کردند را می گویم.

بحث دیگر این است که تبیین انحراف و مواضع انحراف با آنچه که سنگ اندازی و اختلاف افکنی معنی می شود متفاوت است. این که من کسی یا کاری را قبول ندارم و علتش را بیان کنم مقوله ای است و این که منهم با او به مقابله و لج بازی بیفتم بحث دیگری است. استاد مصباح به عنوان کسی که خیلی از افراد گفتار و رفتار احمدی نژاد را مورد تأیید استاد می دانستند بر خود فرض دانست از جایی این استناد را با برائت در برخی امور قطع نماید، ولی هرگز توصیه به استیضاح های بی فایده و یا بازی های لجوجانه و معطل کردن کار کشور نکرد. این خط در رفتار رهبری نیز وجود داشت، رهبری در چند جای معدود به انحراف و عبارت انحراف به صورت ضمنی اشاره کردند ولی همواره از پررنگ کردن آن و دامن زدن به اختلافات نهی کردند و این همان روش درستی بود که بیش از سایرین در استاد مصباح و اعضای پایداری مشاهده گردید.

عدم تبعیت از ولایت را هرگز توجیه نکرده و به شدت آن پایبندم اما همانطوری که عرض کردم برای برخی اشتباهات باید فرصتی برای بازگشت و عذرخواهی قائل شد، حامیان گفتمان سوم تیر اگر چه برخی رفتارهای دولت را بر نمی تافتند اما مصلحت نمی دیدند با هول دادن احمدی نژاد، او را بیشتر به دامن انحراف سوق دهند، مسئله ای که بارها و  بارها از سوی بزرگان به آن اذعان شد به نحوی که اولین هدف در برابر اقدامات انحرافی احمدی نژاد نصیحت، هدایت، تحمل و فرصت دادن بود و حتی انتقادها نیز با ذکر نقاط مثبت انجام می شد، رویه ای که بیش از همه در رویه رهبری بارها مشاهده کردیم.

در خصوص ودیعه مسکن نمایندگان مجلس نیز همانطوری که عرض کردم و احتمالاً شما متوجه نشدید گفتم که این مصوبه مجلس نبود، مصوبه هیأت رییسه مجلس بود و تعدادی از نمایندگان نیز از گرفتن آن انصراف دادند، البته که اگر مصوبه مجلس بود و نمایندگان در مخالفت با آن صحبت نمی کردند حرف شما صحیح بود.

در مورد محصولی بازهم علی رغم این که اذعان به غیر قابل کشف بودن اتهامات وجود دارد اما همچنان ایشان را فاقد صلاحیت و متهم معرفی می کنید (این کارتان مرا به یاد تهمت تقلب می اندازد که علی رغم ادعای بزرگ ولی هرگز دلیلی بر آن اقامه نگردید)، من بیش از این که نگران محصولی باشم نگران تهمتی هستم که شما احتمالاً مرتکب می شوید، شما مسئله ای را بدون دلیل و مدرک به یک نفر متوجه می کنید و فکر نکنم هیچ کاری بدتر از این باشد و این که اگر ادعاهای نائب رییس کمیسیون امنیت مجلس اثبات شد، هیچ مشکلی ایجاد نمی شود، ایشان به راحتی از جایی که شایستگی آن را ندارند حذف خواهند شد ولی اگر اثبات نشد؟!! شما چگونه حلالیت خواهید طلبید و پاسخ تأثیری را که حرفهایتان می گذارد را خواهید داد؟!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۱۰
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۱۰ ق.ظ

زندگی نامه دکتر باقری لنکرانی

بسم الله الرحمن الرحیم

همزمان با نامزدی دکتر کامران باقری لنکرانی برای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری تقدیم می گردد:

زندگی‌نامه دکتر کامران باقری لنکرانی

کامران باقری لنکرانی در سال 1344 در تهران و در خانواده‌ای کارگری متولد شد. پدرش کارگری شرافتمند و مادرش بانویی سیده و متدین بود. در سال 1349 به خاطر شغل پدرش به شیراز رفت که کارگاهی برای ساخت پروفیل آلمینیوم داشت و با مرحوم آیت‌الله شیخ حسین لنکرانی نسبت فامیلی داشت و در فعالیت‌های سیاسی با ایشان همراه بود. او در همین سال و در 5سالگی به کلاس اول ابتدایی رفت.

واگذاری انحصار صنعت آلمینیوم به بهاییان در سال 1353 موجب ورشکستگی کارگاه شد و پدرش به تنهایی برای کار به اروپا و آمریکا سفر کرد و پس از یک سال به خانواده‌اش خبر داد که به آمریکا بروند. اما اقامت خانواده در آمریکا بیش از یک سال طول نکشید و در تیرماه 1356 به خاطر نگرانی‌های مادر خانواده از فضای تربیتی فرزندان و با موافقت پدر آنها به ایران بازگشتند و این جدایی موجب شد تا کامران باقری لنکرانی به مدت 11 سال از دیدار پدر محروم بماند. او برادر بزرگتر یک خواهر و یک برادر است. خواهرش کارشناس مخابرات راه دور و برادرش پزشک عمومی است. لنکرانی در سال 1371 ازدواج کرد و اکنون دارای سه فرزند پسر است.

ورود به فضای انقلاب

در سال 1357 کامران باقری که نوجوانی 13 ساله بود در دبیرستان دانشگاه شیراز به فعالیت می‌پرداخت و هیچ راهپیمایی و تظاهراتی در شیراز نبود که او از حاضرانش نباشد و به جلسات درس اخلاق شهید آیت‌الله دستغیب نیز می‌رفت و با روحانیون انقلابی شیراز مانند مرحوم آیت‌الله ربانی شیرازی و آیت‌الله حائری شیرازی، و با برخی علمای انقلابی قم مانند آیت‌الله شرعی و آیت‌الله راستی کاشانی مرتبط شد.

پس از انقلاب فرهنگی و در سال 1361 در اولین کنکور پس از انقلاب شرکت کرد و با رتبه دو رقمی در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز پذیرفته شد. او در دانشگاه علاوه بر تحصیل نقش مهمی در مبارزه با فضای تک قطبی و تحمیلی دفتر تحکیم وحدت داشت و حتی این مسئله موجب درگیری فیزیکی در فضای دانشگاه شیراز شد؛ باقری‌لنکرانی با همفکرانش جامعه اسلامی دانشجویان سراسر کشور را تاسیس کرد.

او همچنین از فعالان اصلی دفتر نهاد نمایندگی قائم مقام رهبری در دانشگاه شیراز که زیر نظر آیت‌الله ایمانی اداره می‌شد، بود. ارتباط دکتر لنکرانی با آیت‌الله ایمانی که اکنون امام جمعه شیراز و نماینده ولی فقیه در استان فارس بود، هنوز ادامه دارد.

در این میان کامران باقری لنکرانی در دوران دفاع مقدس به عنوان نیروی رزمی و بهیار بسیجی به جبهه‌های جنگ شتافت. در سال 1365 در عملیات کربلای 5 در تیپ المهدی (عج) حضور داشت و پس از آن چندین بار به مناطق عملیاتی غرب کشور اعزام شد. او همچنین در عملیات بازپس گیری مهران در غرب کشور حضور داشت و چندین مرتبه دیگر نیز به مناطق عملیاتی غرب اعزام شد. در نهایت در آخرین روزهای جنگ با حمله منافقین از منطقه اسلام آباد غرب، لنکرانی به لشکر6 شهدا پیوست و در عملیات مرصاد حاضر بود. از دوستان شهید او می‌توان به شهید محمدحسن روزی طلب، شهید مسعود طاهری، شهید فهندژ و شهید قراچه اشاره کرد.

در سال 1368 او دوره هفت سال پزشکی عمومی را تمام کرد و در آزمون تخصصی با رتبه 1 پذیرفته شد. از سال 1368 تاکنون دکتر لنکرانی هیچ‌گاه مطب اختصاصی دایر نکرده و در تمام این دوران در بیمارستان‌های دولتی به طبابت  می‌پردازد. در سال 1371 با پایان دوره تخصص، او در فوق تخصص نیز پذیرفته می‌شود و همزمان به عنوان استادیار به دانشگاه شیراز می‌رود. دکتر لنکرانی در سال 1373 با 29 سال سن رئیس بیمارستان نمازی شیراز به عنوان بزرگترین بیمارستان جنوب کشور شد و پس از یک سال به معاونت اداری مالی دانشگاه شیراز برگزیده شد. او در سال 1375 به دلیل اختلاف سیاسی با رئیس وقت دانشگاه علوم پزشکی شیراز استعفا داد و همزمان با اتمام دوره فوق تخصصی‌اش رئیس گروه داخلی دانشکده پزشکی شد. او در سال 1378 به رتبه دانشیاری ارتقا یافت و در سال 1384 پیش از آغاز دوران وزارتش با تصویب هیات ممیزه استاد تمام و پرفسور شد. تعداد مقالاتی که از لنکرانی نمایه‌برداری بین المللی شده است به 150 مقاله می‌رسد. مقالات او از پرارجاع‌ترین مقالات علمی است و یکی از مقالات وی بیش از 120 بار در مقالات علمی دیگر دانشمندان جهان ارجاع داده شده است.

همراه با این فعالیت‌های علمی لنکرانی از فعالان سیاسی در شیراز بود که از سال 1370 تا 1380 در تمام دوره‌های انتخابات با حکم شورای نگهبان، در هیات نظارت بر انتخابات با عنوان نایب رئیس حضور داشت. در انتخابات مجلس هفتم نیز با حکم آیت‌الله جنتی، بازرس ویژه شورای نگهبان شد.

در سال‌های دوران دوم خرداد،  لنکرانی به همراه جمعی از اصولگرایان و متدنین هدایت سیاسی جریان مذهبی را در شیراز بر عهده داشت. در فتنه‌های مختلف این دوران مانند ماجرای اهانت اکبرگنجی به ولایت فقیه در دانشگاه شیراز، کنفرانس برلین، حوادث کوی دانشگاه وی از پیشتازان بصیرت افزایی بود.

آشنایی با آیت‌الله مصباح یزدی

آشنایی لنکرانی با آیت‌الله مصباح یزدی از جزوه‌های کوچک موسسه در راه حق پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شروع شد، اما در سال 1369 به واسطه آیت‌الله حائری شیرازی، ایشان برای نشست جامعه اسلامی دانشجویان دعوت شد و بعد از آن هر زمانی که آیت‌الله مصباح یزدی به شیراز می‌آمدند، لنکرانی به ملاقاتشان می‌رفت. در دوران سخت دوم خرداد این ارتباطات نزدیکتر شد و با وزارت لنکرانی به صورت گسترده‌ای طرح ولایت در این وزارتخانه برای اساتید، دانشجویان و کارمندان برگزار شد.

فعالیت‌های سیاسی 1384-1391

زمانی که کابینه نهم به مجلس معرفی می شد،  کامران باقری لنکرانی جوانترین و ناشناخته ترین عضو کابینه بود. موافقانش در مجلس از نخبگی، تیزهوشی و شادابی او سخن می گفتند و مخالفانش از عدم سابقه کار اجرایی وی می گفتند. لنکرانی را از شیراز برای ماموریتی مهم به تهران فراخوانده بود، ماموریتی که رمزش«ما می توانیم» بود.

 رئیس دولت نیز گاه و بیگاه و در هرجایی موفقیت او را به رخ مخالفانش می‌کشید. بیمارستان‌های نیمه‌کاره در مناطق محروم که ستون‌های قدیمی و ویرانش به تخت جمشید معروف شده بود، یکی پس از دیگری به بهره‌برداری می‌رسید. بیش از 200 داروی جدید به همت دانشمندان کشور رونمایی شد و پروانه ساخت گرفت. تحریم دارویی کشور که در سال 1387شروع شده بود، تاثیری بر قیمت دارو نداشت. بیش از 200 بار وزیر بهداشت تهران را به مقصد شهرستان ها ترک کرد تا سیاست تمرکززدایی معنایی تازه بیابد. او بیشترین حضور در مجامع بین‌المللی را در بین وزرای بهداشت داشت. سال1385 اجلاس منطقه مدیترانه شرقی سازمان بهداشت جهانی در اصفهان و سال1387 اجلاس وزرای بهداشت کشورهای اسلامی در تهران برگزار شد. اقدامات لنکرانی در وزارت بهداشت سرانجام به «مدیریت موفق و بی حاشیه» مزین شد.

در دولت نهم او و چند نفر دیگر از وزرا سهمیه احزاب و شخصیت ها نبودند و از سوی دیگر ماهیت حلقه منحرف مستقر در سازمان گردشگری و میراث فرهنگی برایشان مشخص شده بود. در جریان انتخابات سال 88 او شهر به شهر برای پیروزی محمود احمدی نژاد سفر کرد و در فتنه 88 از اولین کسانی بود که موضع رهبری را تکرار کرد.

با ماجرای انتصاب و برکناری یک فرد خاص به معاون اولی رئیس جمهور در تیرماه 1388، دکتر لنکرانی که تقریبا ادامه وزارتش قطعی بود با علم به اخلاقیات رییس دولت به اعتراض پرداخت و به همراه تعداد دیگری از وزرا نامه‌ای محرمانه در بیعت مجدد با ولایت فقیه نوشت، نامه‌ای که موجب شد تا احمدی‌نژاد او را نیز در فهرست تصفیه دولت دهم قرار دهد. در روز تودیع او رییس دولت استدلالی برای برکناری‌اش نداشت جز بیماری‌های مخصوص زنان که باید وزیری از بانوان انتخاب شود!

پس از پایان دوران وزارت، لنکرانی پیشنهاد سفارت و استانداری را نپذیرفت و به شیراز بازگشت تا بر کرسی استادی، پژوهش و طبابت تکیه زند. او همچنین کانون بصیرت را به همراه دیگر خوشنامان شیراز تاسیس کرد که این کانون نیز نقش به سزایی در افشای فتنه داشت.

همزمان با تاسیس جبهه پایداری انقلاب اسلامی لنکرانی نیز به عنوان عضو هیات موسس و سپس سخنگوی جبهه پایداری نقش مهمی در بسط گفتمان انقلاب اسلامی داشت. در اول اردیبهشت ماه سال 1392 و طی همایشی که از سوی جبهه پایداری و با حضور آیت‌الله مصباح یزدی برگزار شد،وی به عنوان کاندیدای این جبهه در انتخابات اعلام حضور کرد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۱۰
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۰۶ ب.ظ

سخنان قابل تأمل دکتر ولایتی+تحلیل

بسم الله الرحمن الرحیم

این سخنرانی اخیر آقای ولایت در جمع اعضای ستاد انتخاباتی استانی خود مواردی را اظهار داشته است که پس از تقدیم آنها،‌ مختصراً آنها را تحلیل خواهم کرد:

دیگر زمان سیاه مشق نوشتن سپری شده است و باید کار به کسانی سپرده شود که از تجربه کافی برخوردار هستند. ما سی و چند سال پیش سیاه مشق هایمان را نوشته ایم و دولت آینده باید دولتی مبتنی بر کارهای کارشناسی و متخصص بوده و وزرا صاحب اختیار باشند.

خبرگزاری فارس: می‌توان انرژی هسته‌ای بدون تحریم داشت/ مسکن با 300 بخش اقتصاد مرتبط است

مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل وضعیت روابط خارجی را وضعیتی نامناسب توصیف کرد و اظهار داشت: روابط خارجی ما مشکلات بسیاری دارد اما این مشکلات لاینحل نیست. تجربه بیش از سی سال من در بخش روابط خارجه نشان می دهد سیاست بین الملل کاری سخت و پیچیده است اما حل مشکلات موجود غیر ممکن نیست.

 وی یادآور شد: مذاکره، مذاکره کننده می‌خواهد و مذاکره کننده نیز باید فردی کاردان باشد. مذاکره کننده می‌بایست با زبان بین‌الملل آشنا باشد و به گونه‌ای مذاکره کند که هم طرف مقابل حرفف‌ای او را متوجه شود و هم اینکه او بتواند بر سر میز مذاکره حرف‌های طرف مقابل را درک کند.

ولایتی در عین حال اطمینان داد که مسایل خارجی توسط اشخاص کاردان و با تجربه، قابل حل است و با حل مشکلات بوجود آمده در روابط خارجی می‌توان بسیاری از مشکلات اقتصادی و داخلی را نیز برطرف ساخت.

 این سخنان دکتر ولایتی یقیناً بیش تر از هرچیز، منبعث از تجربه و سن بالای ایشان است و اینچنین برجکِ جوان ترها را نشانه گرفته است، در حالی که رویه قرآن و سنت، همچنین خط امام خمینی (ره) و امام خامنه ای نیز این بوده است که کار را به جوانان لایق باید سپرد و یک جوان لایق از یک مسن لایق شایستگی بیشتری برای سپردن کارهای اجرایی دارد  و اگر چنین نبود که هیچگاه نوبت به امثال ولایتی ها و قالیباف ها و رضایی ها در سی و اندی سال پیش نمی رسید تا سیاه مشق هایشان را بنویسند و به همان سیاه مشق ها افتخار کنند!!! و خوب است به قول خودشان به سایرین نیز اجازه دهند حضور یابند و خودشان در همان کسوت ارزشمند مشاوره همچنان حاضر باشند و این که چه کسی گفته است که مثلاً‌ جوان ترهایی مانند لنکرانی بدتر از ایشان قرار است مشق بنویسند؟!! و یا این که چه کسی گفته است که سابقه ی وزارت خارجه از وزارت بهداشت مفیدتر و مرتبط تر با ریاست جمهوریست؟!!

اگر چه در مطلب قبلی که در حاشیه سخنان پیشین ایشان نوشته بودم، خط اصالت دادن به مذاکره را مورد انتقاد قرار داده بودم، اما گویا این خط اکنون با انتقاد به گروه مذاکره کنندگان فعلی شدیدتر دنبال می شود،‌ در حالی که در این چند ساله به خصوص همین اواخر،‌ رهبر معظم انقلاب رضایتشان را بارها از مذاکره کنندگان خارجی و هسته ای اعلام کرده بودند و این انتقادات آقای ولایتی در حدی که تغییر مذاکره کنندگان را دنبال کند و یا ضعف آنها را موجب مسائل و مشکلات کشور معرفی کند یقیناً‌ با نظر رهبر معظم انقلاب در تضاد است به نوعی که حتی این نظر که کلید حل مشکلات ما در گام اول مذاکره است نیز براساس نظرات صریح مقام معظم رهبری اشتباه است،‌ متأسفانه شعارهای آقای ولایتی در خصوص مذاکره و اصالت دادن به آن، ما را نسبت به شخصیت انقلابی قدیمی ایشان و خط سیر ایشان با تردید مواجه کرده است.

بحث دیگر این که اگر ایشان نقش ضعف در مذاکرات خارجی و سیاست های بین المللی را در مشکلات داخلی کشور اینقدر برجسته می دانند، با فرض این که خط اصلی سیاست های خارجی توسط رهبری تعیین می شود و این که خودشان به عنوان مشاور ارشد رهبری در این خصوص سالهاست که اشتغال دارند،‌ سوالات مهمی پیش می آید مثل این که، آیا سهمی برای اشتباهات مورد ادعای خویش در بحث سیاست خارجی قائل نیستند؟!! آیا نقش مشاور ارشد امور بین المللی رهبری جایگاهی نبوده که ایشان بتواند نظراتشان را به رهبری منتقل و ایشان را به اجرای آنها توجیه کنند؟!!! و این که آیا قرار است اینبار خودشان رأساً‌ همان سیاست های مورد نظر خودشان را که رهبری آنها را جاری ننموده است، اجرا کنند؟!!!

نظر صریح رهبر در خصوص بحث مذاکره این است که مذاکرات یک بهانه برای تسلیم ایران و فشار بیشتر است و تنها راه موفقیت نیز این است که ما در داخل بتوانیم مشکلات مان را با بکارگیری اقتصاد مقاومتی و همدلی حل کنیم و تنها در این صورت است که بحث مذاکرات نیز به نفع ایران تمام می شود و این رویکرد که ما با مذاکرات می توانیم مشکلات داخلی مان را نیز حل کنیم ما را تا سرحد تسلیم، انفعال و عقب نشینی از تمام اصول انقلاب پیش خواهد برد، یادم به کلام اخیر رهبر افتاد که ایشان خودشان را یک انقلابی می دانند نه سیاستمدار و گویا خط آقای ولایتی در تضاد با شیوه رهبریست!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۰۶
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۲۱ ق.ظ

تحلیل سخنان اخیر دکتر قالیباف

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای قالیباف اخیراً سخنرانی انجام داده اند و در آن مواردی را مطرح کرده اند که بعضاً‌ در دفاع از خود و بعضاً‌ در رد رقبایشان مهم و قابل توجه به نظر می رسند:

1-      ایشان خودشان را صراحتاً‌ از تکنوکرات بودن مبرا دانسته اند و حتی در توجیه کلام قبلی خویش که تکنوکراسی را بد ندانسته بود،‌ اینگونه گفته اند که "من تکنوکراسی را به معنای فن سالاری تنها یک ابزار می دانم" و حال این تکنوکراسی یک تعریف مشخص دارد نه سلیقه ای که در آن به فن سالاری در برابر هر چیز دیگری حتی مذهب اصالت داده می شود نه این که به عنوان یک ابزار شناخته شود و البته با فرض این که ایشان شاید تعریف آن را نمی دانسته اند، اصل را بر برائت ایشان و تکنوکرات بودن ایشان می گذاریم اما این که ایشان با این سخنان، منتقدان شان را محکوم به دروغ و دغل کنند بحث غیرقابل دفاعیست، اصولاً اینگونه سخن گفتن متأسفانه در جریان انحرافی نیز دیده می شود که پس از بکار بردن برخی اصطلاحات به دنبال ارائه ی تعریف جدید در خصوص آنها می گردند و با آن تعریف منتقدان را متهم به تحریف می کنند!!!

2-      یکی از مواردی که ایشان بیان کرده اند لزوم پرهیز نامزدها از ورود به مباحث مهم سیاست خارجی نظام است چرا که این موارد از اختیارات خاص رهبری هستند و دولت تنها پیش برنده ی سیاستهاست و این مسئله با توجه به اظهاراتی که اخیراً از سوی برخی نامزدهای مطرح دیگر بیان شده (که قبلاً به آن ها پرداخته شده) است قابل احترام و صحیح است.

3-      آقای قالیباف گفته اند که "ما نسخه های اقتصادی مختلفی برای حل مشکل اقتصاد داریم ولی در کشور مشکل مدیریتی برای اجرای آنها وجوددارد" که ای کاش دقیقاً‌ برخی از این برنامه های اقتصادی را بیان می کردند و این که چه چاره ای برای حل مشکل اصلی کشور به زعم ایشان یعنی "ضعف مدیریت کشور" دارند، البته هنوز برای شنیدن برنامه ی نامزدها وقت هست که امیدوارم هرچه زودتر تمام نامزدها به این مهم توجه کنند.

4-      آقای قالیباف نداشتن دغدغه مالی برای دو وزارتخانه آموزش  و پرورش و آموزش عالی را برای نجات کشور لازم دانستند که البته ضمن پذیرش این حرف باید گفت که مشکل اصلی نظام های آموزشی ما نیز بیش از این که مسائل مالی باشد،‌ همان مسائل مدیریتی و محتوای آموزشی و پراکندگی و بی برنامگی است، مواردی که بودجه های کلان را صرف تغییر بی فایده نظام های آموزشی کرده و محتوا و روش و نظام تربیتی همچنان ضعیف باقی می مانند.

5-      آقای قالیباف در خصوص مکانیزم ائتلاف 2+1 گفتند که این مکانیزم در نفی اصلح نیست و انتقاداتی را که در این خصوص وارد می شود را به شدت محکوم کردند و در یک گام به جلو نیز گفتند که: "گروه‌ها و احزاب چه حقی دارند که کسی را انتخاب کنند و بگویند این اصلح است و جامعه باید آن را انتخاب کند، ممکن است گروهی یا حزبی شخصی را اصلح بداند و گروهی دیگر، فرد دیگری را اصلح معرفی کند، چرا که هر طیف مبانی خود را دارد.... مشروعیت را بر اساس رهنمودهای ولی فقیه و نهادهای صالح تشخیص می‌دهیم و مقبولیت را نظرسنجی مشخص می‌کند و کارآمدی نیز بر اساس کارنامه است.... با این معیارها ممکن است بخشی از جامعه فردی را اصلح بداند و بخش دیگری از جامعه وی را به این عنوان نشناسد بنابراین باید به مردم حق انتخاب بیشتری داد."  این اظهارات یقیناً‌ در نقد مکانیزم جبهه پایداری بر مبنای انتخاب و معرفی اصلح بیان شده است که در پاسخ باید گفت:

5-1 اگرچه جبهه پایداری به دنبال شناسایی اصلح و معرفی او بود ولی ضمن این مکانیزم صراحتاً گفتند که اگر کسی به مکانیزم انتخابی جبهه پایداری یقین ندارد وظیفه اش تحقیق و عدم تبعیت است.

5-2، مکانیزم معرفی اصلح از سوی یک جریان را هرگز نمی توان به معنی نفی آزادی و حق انتخاب دانست چرا که نهایتاً این‌ مردم هستند که براساس شناختی که از وی‍ژگی های اصلح و معرفی کننده او دارند انتخاب خواهند کرد.

5-3، بسیاری از مردم به منظور شناخت نامزد اصلح از بزرگان و معتمدان تحقیق به عمل می آورند و این هرگز و در هیچ جای دنیا به عنوان محدود کردن حق انتخاب تلقی نمی شود بلکه در مسیر بصیرت بخشی خواهد بود.

5-4، آنچه که خودشان به آن اذعان داشته اند یعنی ملاک نظرسنجی در انتخاب نامزد ائتلاف، صرفاً براساس مقبولیت است و در واقع این ائتلاف همانطوری که به آن انتقاد وارد شده است با مکانیزم مقبولیت گام به عرصه انتخابات خواهد نهاد و مشکل دیگر در این ائتلاف متفاوت بودن سبدهای رأی سه نامزد است و خارج شدن یک نفر از ائتلاف موجب جذب آرای ائتلاف نخواهد شد مگر این که ائتلاف دارای برنامه و اهداف واحد باشد که نیست (برخلاف جبهه پایداری که برنامه ها برای جبهه نوشته شده است نه برای افراد)، و البته تنها خوبی ائتلاف پرهیز از تشتت آراست که ای کاش نامزدهای عزیز در هر ائتلاف، با یک مکانیزم مناسب افکارشان را روی هم می ریختند و با تنظیم برنامه ی واحد، در جستجوی شناخت اصلح می گشتند تا با انتخاب اصلح بین خودشان و حتی در صورت لزوم بین سایرین، با یک کار صحیح از تشتت آرا جلوگیری کنند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۲۱
سیاوش آقاجانی