انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۷۷ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۱ ق.ظ

چرا دولت به دنبال تنش سازیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تا چندی پیش، تنها اظهارات سیاسی جناب روحانی و مشاورانش بود که مورد اعتراض منتقدان واقع می شد، اما مدتی است که اظهارات جناب روحانی به خصوص در بحث فرهنگ، دین و متوهم و بیکار خواندن منتقدان فرهنگی، انتقادات زیادی را برانگیخته است،این که اظهارات جناب روحانی در خصوص عدم مسئولیت دولت در خصوص دین و مذهب مردم، انتقادات علما و دلسوزین فرهنگی را موجب خواهد شد از همان ابتدا مشخص بود و دلیل این که جناب روحانی این چنین بی محابا خودش را در آغوش انتقادات حوزه، مراجع و علما بیندازد نمی تواند بی اهمیت باشد. رئیس جمهوری که شعار اعتدال را سرداد، چرا باید صحبت هایی بنماید که تنها از افراطیونی چون ملی و مذهبی ها و نهضت آزادی ها توقع می رود؟! چرا باید در شرایطی که کشور بیش از هرچیزی به آرامش نیاز دارد و اختلاف و تنش به مردم صدمه می رساند، بحران سازی در دستور کار دولت قرار گیرد؟! در ادامه به این سؤالات پاسخ خواهم گفتn00006187-b:

شعارهای انتخاباتی جناب روحانی که در ادامه ی فضا سازی های جناب هاشمی و یارانش و در سایه ی سوء مدیریت های اقتصادی و رفتارهای سیاسی دولت دهم تکرار می شد، توانست بخشی از بدنه ی جامعه را با خود همراه کند و این همراهی به فرصتی برای حضور و پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ بدل شد. پیروزی تفکر مذاکره محور، توسط جناب روحانی با مجوزی جدید به نام نرمش قهرمانانه از سوی رهبری همراه شد، فرصتی که با تأکید بر لزوم حفظ عزت و استقلال کشور باب مذاکره با دشمن را بازگشود و در این میان مقام معظم رهبری ضمن اقرار به بدبینی به دشمن و مفید بودن مذاکرات با او، منتقدان را آرام نمود تا مانعی در کار مذاکره کنندگان ایجاد نشود، آرامشی که مقام معظم رهبری در مسیر مورد نظر دولت ایجاد کردند، بعضاً از سوی حامیان دولت به رضایت خاطر و اطلاع ایشان از جزئیات تأویل می شد تا دهان منتقدان را ببندند و حال این که مقام معظم رهبری فرمودند که در جزئیات دخالت ندارند، آرامشی که مقام معظم رهبری در مسیر دولت ایجاد می کردند تا حدود زیادی در نرمش منتقدان نیز موثر بود و اکثر منتقدان، سعی کردند ضمن احترام به شخصیت مذاکره کنندگان و دولتی ها، ضمن اعلام دلواپسی، صرفاً به روند و نتایج مذاکرات انتقاد نمایند و این درحالی بود که همین منتقدان به برچسب هایی مانند بی سواد، افراطی، ویژه خوار تحریم و … نیز ملقب شده بودند.

با گذشت نزدیک به یکسال از انتخاب جناب روحانی، همانطوری که مقام معظم رهبری پیش بینی کرده بودند، دشمنان به غیر از محدودیت هایی که در همان توافق اولیه ژنو در بحث هسته ایجاد کردند، برای توافق جامع، مسائل دیگری اعم از توان موشکی، مسائل اجتماعی (حقوق بشری)، بحث مقاومت و … را به عنوان موضوعات روی میز مذاکره توافق جامع مطرح کردند و این مسئله علناً اظهارات ناامید کننده ی برخی اعضای مذاکره کننده مانند دکتر عراقچی را موجب شد. از آنجا که جدی شدن دورنمای شکست در مذاکرات، عملاً با زیرسؤال رفتن اصلی ترین شعار انتخاباتی دولت همراه می شود و این مسئله عملاً محبوبیت و حتی مقبولیت دولت را می کاهد، دولت یازدهم و دوستانش به شدت نگران آنند و به دنبال شریک جرم، مقصر یا بهانه می گردند اما با مدیریت و هدایتی که مقام معظم رهبری در خصوص جبهه انقلاب داشتند، عملاً چنین بهانه ای تاکنون مهیا نگردیده است.

همانطوری که عرض شد، از آنجا که روند فعلی انتقادات در خصوص مذاکرات هسته ای، آن چیزی نیست که کفاف مقصر تراشیدن برای به نتیجه نرسیدن احتمالی مذاکرات هسته ای را بدهد، به زعم دولتی ها باید انتقادات آتشین تر، پرشمارتر، گستردگی شان بیشتر و فضا ملتهب تر گردد و چه موضاعتی برای التهاب بهتر از مسائلی که مشتریان پرشماری مانند جوانان را به همراه دارد؛ مسائل مرتبط با آزادی، عدم دخالت دولت در مسائل دینی و فرهنگی، آزادی ماهواره و شبکه های مجازی و … مقوله هایی هستند که ضمن به داد آوردن منتقدان، می تواند از ریزش آرای دولت تا حدودی نیز پیش گیری کند، این مقوله ها هم می تواند منتقدان را عصبی کند، هم می تواند حواس ها را از شکست در مذاکرات هسته ای به مباحثی مانند آزادی های اجتماعی پرت کند، هم می تواند بخشی از انرژی منتقدان را تحلیل دهد و هم برای مقصر تراشی در بحث هسته ای، فشار در مقولات فرهنگی را به فشار در مسائل هسته ای تعمیم دهد.

و اما تکلیف چیست؟! تکلیف یقیناً بازی کردن در زمین دولت نیست، یعنی همانطوری که نباید سکوت کرد، التهاب افزایی نیز صحیح نخواهد بود، به نظر می رسد جامعه ی متدین و روحانیت باید ابتدا مسائل را اولویت بندی نماید و سپس با بیان بین به شبهات فرهنگی و اعتقادی که در ذهن دولتی ها و یا بر زبان و رسانه های شان نقش می گیرد، پاسخ بگویند و البته قوای مقننه و قضاییه نیز نباید در برخوردهای نظارتی از خود گفتار و رفتاری نشان دهند که موجب مظلوم نمایی دولتی ها گردد و ضمناً پیشنهاد می گردد که با گفتار و رفتاری فاقد طعنه و شماتت، آنگونه که مقام معظم رهبری از خود نشان می دهد، به دولت در پذیرش اشتباهش در مباحثی مانند مذاکرات هسته ای، برخورد با منتقدان و مسائل فرهنگی و …  کمک گردد و البته این مسئله مستلزم آن است که دولت نیز فرار به جلو ننماید و پل های پشت سرش را عجولانه یکی پس از دیگری خراب نکند، همانطوری که جبهه ی انقلاب باید فرصت عذرخواهی و پذیرش اشتباه را برای دولت باقی بگذارد، دولت نیز نباید با رفتار و گفتاری نسنجیده، پذیرش اشتباه یا بازگشت از راه غلط را غیرممکن نماید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۱
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۷ ق.ظ

آزادی های یواشکی، فراخوانی از یک فاحشه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در پی طرح آزادی یواشکی که به دست مسیح علی نژاد از خبرنگاران زن ضدانقلاب مقیم خارج برای تشویق دختران و بانوان ایرانی به کنار گذاشتن حجاب و ارسال تصاویر آنها برای این رسانه ها کلید زده شد و با توجه به مباحثی که در این خصوص در فضای مجازی مطرح شد، لازم دیدم این مسئله را از چند منظر مورد بررسی قرار دهم:

مسیح-علی‌نژاد-حجاباز لحاظ نیت متولیان:

همزمان با برنامه آزادی یواشکی مباحثه ای بین دکتر یامین پور و مسیح علی نژاد در شبکه اجتماعی رخ داد که طی این بحث، مسیح علی نژاد با استفاده از عباراتی مانند رابطه شفاف و با احترام متقابل، به داشتن رابطه های متعدد جنسی و البته نامشروع خود بالید و یقیناً برای کسانی که قبل از این اقرار گمان می کردند آزادی یواشکی تنها یک بازی سیاسی و اجتماعی برای همجمه به انقلاب و مقررات آن است، این مسئله می تواند درس بزرگی باشد چرا که این حرکت و حرکات مشابه آن به قصد تغییر فرهنگ و تغییر سبک زندگی مطرح می شوند تا ایمان اسلامی و فرهنگ ایرانی زنان مان را تاراج ببرند. اینک زنانی که برای امثال مسیح علی نژاد و تفکرات غربی ایشان احترام قائل بودند می توان با شناخت بهتری نسبت به تفکرات ایشان مواجه شوند.

از لحاظ نگاه غرب:Untitled452

طرح فوق مطمئناً به دنبال غربی کردن فرهنگ زنان ایرانیست، ولی به راستی آیا تفکر غرب با نوع نگاهش به زن و مفاهیمی مانند عفت و حجاب توانسته است برای او احترام و شخصیتی به ذات بیافریند؟! آیا نیمه برهنه شدن در برابر چشم دیگرانی که خریدارانه به او نگاه می کنند چیزی جز نزول از انسانیت به شیئیت داشته است؟! آیا نگاه بی بندوبارانه و بدون هرخط قرمزی، انسان را جز به هرزگی، کمرنگ شدن خانواده، ریختن قبح احکام الهی، مشروعیت بخشی به هر چیزی که بتوان لذت تلقی کرد، قبح شکنی از روابط بی بندوبار جنسی اعم از خیانت، همجنس بازی، عشق های مثلثی و … کشانده و یا خواهد کشاند؟! آیا آنهایی که غرب را به عنوان مظهر پیشرفت صنعت، علم و نظم می شناسند با بی حجابی و بی عفتی به این تنها خصلت های خوب غرب دست خواهند یافت؟! آیا قدم گذاشتن در چاهی که قعرش جز تاریکی و گمراهی ندارد می تواند برای هیچ عاقلی به غیر از صاحب عقل شهوت زده ای که چشم بر انسانیت بسته است و در به در به دنبال افزایش اوج و عمق و طول لذتش از دنیا و مافیهاست، منطقی باشد؟!

به لحاظ الهی:

این فراز از مطلب تنها برای کسانی قابل استفاده است که اسلام و قرآن را به عنوان دین و کتاب خدا قبول دارند و تنها از سستی عمل است که به بحثی مانند آزادی های یواشکی می اندیشند، اصلاً بر فرض این که به دور از چشم نهادهای ضعیف متولیان نظارت بر اجتماع و فضای مجازی، بتوان حجاب را از سر واکرد و تصاویرش را منتشر نمود، ولی آیا می توان از نظارت خداوند نیز گریخت؟! آیا می توان اینقدر یواشکی کاری کرد که خدا هم شاهدش نباشد؟! آیا دعوت رسانه ها ی خارجی به بی حجابی و بی عفتی می تواند بهانه ای برای رد دعوت کتاب خدا به حجاب باشد؟! یقیناً آنان که قرآن را کتاب آسمانی و الهی می دانند و از دستوارت این کتاب به رعایت حجاب و عفاف مطلعند هرگز به آسانی به دعوت دشمنان دین و کتاب خدا لبیک نخواهند گفت. و البته باید دانست که مفاهیمی مانند حجاب، عفت، پاک نگاه داشتن چشم که صراحتاً در قرآن به آنها دستور داده شده است، بیش از هرچیزی به حفظ جایگاه زن، امنیت زنان، گرمی نهاد خانواده و ارتقای امنیت اجتماعی کمک می نماید، مسائلی که مسلماً نفعشان به زنان کمتر از مردان و اجتماع نخواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۷
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۰ ق.ظ

بیکار و متوهم؛ برچسب هایی ویژه منتقدان فرهنگی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

81183615-5730376جناب آقای روحانی، رییس جمهور محترم ایران، در روز جهانی محیط زیست و در جمع کارکنان سازمان حفاظت محیط زیست و نهادهای مدنی، سخنان مهمی در حوزه ی محیط زیست و دین بیان کردند، ایشان در خصوص مسائل زیست محیطی به نقش آموزش و پرورش در امر فرهنگسازی و اهمیت جایگاه مردم و تشکلهای مردم نهاد اشاره کردند، اما در حوزه ی دین عملاً نقش دولت را تنها به اندازه ی پشتیبان تنزل دادند و این مسئله در ادامه ی سخنان اخیر ایشان که گفته بودند مردم را نمی توان به زور بهشتی کرد جای تأمل دارد، قبل از ورود به بحث، برخی از جملات جناب روحانی را که عیناً از سایت ایرنا برداشت نموده ام تقدیم می کنم:

- دین را نباید دست دولت دهیم، دین دست علما، حوزه ها، مراجع، صاحبنظران، فرهیختگان و دلسوزان است. آنها باید بیایند تبلیغ دین را انجام دهند و دولت هم باید حمایت کند.

- دولت در هیچ یک از مسایل مهم اجتماعی خودش نمی تواند مسایل را حل کند چه اقتصاد، چه محیط زیست و چه دین ِ مردم باشد.

- دولت می تواند تسهیلات لازم را فراهم و حمایت کند؛ کار ، کار مردم است؛ همه اینها کار مردم است.

- دولت دینی، خیلی دولت خوبی است ولی دین دولتی را نمی دانم. باید بحث کنیم.

- دین را نباید به دست دولت بدهیم. دین دست کارشناسان خودشان است. دین دست علما، حوزه ها، مراجع، صاحب نظران، فرهیختگان و دلسوزان است و آنها باید دین را تبلیغ کنند و دولت باید حمایت و کمک کند.

- تنها با تصمیم دولت یک فیلم خوب ساخته نمی شود. باید هنرمند به میدان آید و دولت از او حمایت کند؛ پس با جوشش هنر از ذوق هنرمند است که یک فیلم خوب ساخته می شود.

- زمانی که بهداشت آمد مردم فکر می کردند، تشریفات است؛ آن زمان می خواستیم در خزانه ها، دوش آب بیاوریم چه بساطی به پا شده بود؛ عده ای می گفتند نصف دین از بین می رود اگر لوله کشی شود و دوش بیاید.

- دو حادثه در قم دیدیم که خیلی مهم است یکی مربوط به حمام ها بود و یکی وقتی می خواستند ساعت را عوض کنند، ساعت تابستانی و زمستانی.

اولین قدم برای حل مشکلات محیط زیستی فرهنگ است، باید از دبستان برای فرهنگ سازی جوانانمان کار کنیم.

آموزش و پرورش در باره فرهنگ سازی وظیفه سنگینی دارد؛ همه باید زندگی با زیست سالم را بیاموزند.

- باید با عمومی کردن مساله محیط زیست توجه و آموزش دادن مردم در این زمینه فرهنگ سازی کرد.

- باید مردم را از نوجوانی و جوانی آموزش دهیم چرا که مشارکت عمومی و حضور مردم در صحنه بسیار مهم است.

- بعضی واقعا بیکارند، کار ندارند، شغل ندارند، دچار توهمات هستند. مداوم غصه دین و آخرت مردم را می خورند، نه دین را می دانند چیست و نه می دانند آخرت چیست اما همیشه غصه می خورند.

در جملات بالا یک تناقض آشکار وجود دارد، ایشان در جایی می گویند: “دولت در هیچ یک از مسایل مهم اجتماعی خودش نمی تواند مسایل را حل کند چه اقتصاد، چه محیط زیست و چه دین ِ مردم” و در جایی دیگر از نقش حیاتی آموزش و پرورش برای حل مشکلات زیست محیطی و فرهنگسازی سخن می گویند و این یعنی شخص رئیس جمهور نیز قبول دارد که دولت در مسائل فرهنگی با بازوانی مانند آموزش و پرورش، آموزش عالی و وزارت فرهنگ و ارشاد نقش حساس و مهمی ایفا می کند و همانطوری که شخص روحانی نقش پررنگی برای آموزش و پرورش و در واقع دولت در ارتقای سطح فرهنگ مردم در حفظ محیط زیست قائل است، از ایشان و دولت توقع می رود همین حساسیت را در خصوص فرهنگ دینی مردم نیز داشته باشد، از دولت توقع می رود همانطوری که وظیفه شناسانه نسبت به بهشت و جهنم محیط زیست و دنیای مردم حساسیت دارد، نسبت به ایجاد بستری مناسب برای رستگار شدن مردم نیز حساسیت داشته باشد.

حقیر ضمن این که به جایگاه حوزه و روحانیت به عنوان پایگاهی برای نشر و توسعه ی فرهنگ دینی اذعان دارم و بخش زیادی از مشکلات مبتلا به جامعه در این خصوص را محصول این مراکز می دانم، لیکن این مسئله که جناب روحانی، جایگاه دولت را از حفظ دین مردم مبرا می داند را نیز از جهات مختلفی محل اشکال می دانم که مختصراً به آنها می پردازم:

۱- مسیر این انقلاب را نمی توان از آرمان هاییش منفک کرد که اگر کسی چنین اقدامی را دنبال کند عملاً در مسیر انحراف و استحاله ی نرم انقلاب گام برداشته است، چرا که به پا داشتن اسلام در تک تک شعارها و وصیت نامه های شهدا و امام شان موج می زند. اصولاً اگر این مردم دردی جز درد دین داشتند چرا باید راه قیام حسینی را زیر پرچم خمینی علیه مستکبران عالم برمی گزیدند و اینگونه با جنگ و شهادت و سختی دست و پنجه نرم می کردند؟! این که دولتی که وارث راه امام و شهداست در به پا داشتن دین در جامعه برای خود مسئولیتی قائل نباشد نمی تواند در ادامه ی تحقق آرمانهای امام، اسلام و انقلاب باشد.

۲- نگاهی به کارنامه ی پیامبران و امامان نشان می دهد که ایشان همواره به دنبال فرصتی بودند تا حکومتی را بنا نهند که با آن حکومت دین و دنیای مردم را آباد نمایند. پیامبر اکرم اینقدر برای هدایت و دین مردم غصه می خورد که خداوند او را دعوت به آرامش نمود، حضرت علی علیه السلام با شلاق به میز بازاریان کوفه می نواخت که ایشان را از مبادلات ربوی و غیرشرعی بازدارد، حال سوال جدی این است که با توجه به اظهارات جناب روحانی، آیا حضرت پیامبر صلوات الله و حضر امیرالمومنین علیه السلام از فرطِ بیکاری غصه ی آخرت مردم را می خوردند؟! و آیا مقام معظم رهبری و مراجعی که همگی برای مسائل فرهنگی کشور احساس نگرانی کردند از بیکاری نگرانند؟!

۳- آیا بعد از توهین و برچسب زنی به منتقدان سیاست های خارجی دولت، هم اکنون وقت توهین به منتقدان فرهنگی دولت است تا انتقادات و نگرانی ها را از بیکاری معرفی کنیم؟! اصلاً درد آخرت داشتن مردم هیچ، آیا این گونه برخورد کردن با انتقاد و منتقد می تواند حتی همین دنیای مردم را آباد کند؟!

۴- آیا جز این است که هر مسئله ای را باید از طریق متخصصان آن حل نمود؟! آیا منظور جناب روحانی از فرهنگسازی توسط آموزش و پرورش این نیست که نظام آموزشی ما از تجارب و تخصص کارشناسان محیط زیست در این خصوص استاده کند؟! خب چرا نگاه دولت در خصوص مسئله ی دین، واگذاری به علما و حوزه هاست؟! چرا استفاده از ظرفیت کارشناسی و تخصصی از حوزه و روحانیت را در دستور کار دولت و بخشهای فرهنگی آن قرار نمی دهد؟!

۵- همین چند روز پیش بود که مقام معظم رهبری فرمودند “هرکار فرهنگی مطلوب ما نیست و آن کار فرهنگی مطلوب ماست که اسلامی و انقلابی باشد؟!” آیا این نگاه جناب روحانی در خصوص هنر ارزشی و غیرارزشی و پاپس کشیدن از تبلیغ و فرهنگسازی در حوزه دین می تواند با نظرات رهبری در یک مسیر باشد؟! آیا جناب روحانی احساس نمی کند که به عنوان مجری چشم اندازهای رهبری باید کمی بیشتر به بیانات رهبری گوش کند و بعد صحبت نماید؟!

۶- بحث دیگری که وجود دارد این است که اگر دولت به دین مردم کاری نداشته باشد و تنها به دنبال دنیای مردم حرکت کند چه تفاوتی با دولتهای غیراسلامی خواهد داشت؟! اگر دولتی عملاً دین مردم را از دستور کار خود خارج نماید چگونه می تواند نظام اقتصادی و بانکی سالم، مدارس و دانشگاه های اسلامی، آثار هنری ارزشی و …. را پایه گذاری و اداره نماید؟! دولت باید توجه کند که اساساً نمی توان دین و دنیای مردم را از هم جدا کند و طوری کشور را اداره کند که نوعی سکولاریزم جدید بنا گردد.

۷- اگر جناب روحانی و دولت ایشان نسبت به اصلاح برخی مسائل فرهنگی احساس عجز و ناتوانی می کنند، دلیل نمی شود که خودشان را به صورت کامل کنار بکشند و حتی بستری را برای تقویت فرهنگ های ضد دینی بنا بگذارند، از یک سو دولت اصرار دارد به دین مردم کاری نداشته باشد و از سوی دیگر اصرار دارد که مردم را به دامان ماهواره و برخی رسانه های ضد دینی بیندازد و این ها به لحاظ فرهنگی نه تنها به معنی درجا زدن نیست، بلکه یقیناً به معنی انحطاط خواهد بود. دولتی که در حفظ دین مردم هیچ کاری را نمی تواند انجام دهد با چه مجوزی در پی آن است که حضور ماهواره را در خانه ها مشروعیت ببخشد؟! ویا نکند ماهواره قرار است دنیای مردم را آباد کند؟!

۸- دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان دولتی که متعهد شده است تا اسلام و قوانین اسلامی را در جامعه اجرا نماید، آیا می تواند نسبت به فرهنگسازی در این خصوص بی تفاوت بماند؟! آیا دولت می تواند قوانین اسلامی را در بین مردم اجرا نماید ولی به فرهنگسازی دینی اهمیت ندهد؟! آیا در این صورت حق مردم تضییع نمی شود؟! و آیا اصولاً می توان قوانین دینی و اسلامی را در جامعه اجرا نمود؟!

۹- در سخنان بالا جناب روحانی از این که گرفتار دین دولتی بشود نگران است و شاید همین نگرانی است که موجب گردیده تا ایشان ورود دولت را به بحث دین مردم منکر گردد و حال این که همانطوری که ایشان گفتند باید دولت دینی گردد و دولت دینی نمی شود مگر این که خود دولت پایبند به مسائل دینی و مذهبی اعم از شکلی و محتوایی باشد و البته در سیاستگذاری ها از نظر بزرگان دینی و در رأس همه مقام معظم رهبری تبعیت نماید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۰
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۲ ق.ظ

دمی در سنگر حریف

بسم الله الرحمن الرحیم

 

این که مقام محترم ریاست جمهوری در روز ملی فن آوری اطلاعات بر لزوم بهره گیری از سخت افزارها و نرم افزارهای ایرانی تأکید کردند قابل تقدیر بود، اما این که در عمل، تریبون را محلی برای ترویج و تبلیغ شبکه های ماهواره ای و شبکه های مجازی قرار دادند، عجیب بود. در کشوری که این همه شبکه های مجازی از شهری تا استانی و ملی ساخته شده است و برخی از آنها به خوبی عضوگیری کرده و در حال فعالیت هستند، چرا جناب رئیس جمهور و برخی وزرای ایشان مدام از شبکه های مجازی خارجی حمایت می کنند و ایشان را مورد مرحمت قرار داده و رسماً در این شبکه ها عضو می شوند؟! به راستی آیا شبکه های مجازی وطنی نیز نباید در کنار نرم افزارها و سخت افزارهای ملی مورد حمایت باشند؟! آیا توصیه به استفاده از نرم افزارها و سخت افزارهای داخلی با توصیه به استفاده از شبکه های مجازی و ماهواره ای خارجی قابل جمعند؟!

و اما بحث ماهواره، اصلاً فرض که روزی شبکه های ماهواره ای خارجی بدون آنتن و بشقاب برای همه ی تلویزیون ها قابل دریافت باشند، آیا این مسئله دلیل می شود تا از همینک استفاده از این شبکه ها را مشروعیت ببخشیم و قانونی نماییم و همگان را به استفاده از آن ترغیب کنیم؟! آیا قیاس ویدئویی که فیلم دلخواه مان را در آن می گذاشتیم با هزاران شبکه ی غیرقابل کنترل (به خصوص برای فرزندانی که معمولاً از والدین شان اطلاعات فنی بیشتری دارند) قابل قیاس است؟! مگر نه این که تهاجم فرهنگی غرب بر بستر همین ماهواره و اینترنت و شبکه های ماهواره ای رخ می دهد، پس چرا باید به جای این که به تقویت رسانه ملی و شبکه های مجازی داخلی و اینترانت بپردازیم، باید رسانه ملی را با سنگین ترین فشارهای اقتصادی مواجه کنیم و شبکه های مجازی داخلی را مهجور و مظلوم نماییم؟!

اصلاً شاید از لحاظ تکنیکی، روزی برسد که شبکه های ماهواره ای سهل الوصول گردند، اما آیا این سهل الوصول گشتن می تواند توجیهی برای مشروعیت بخشی به آن باشد؟! اصلاً چرا جای دور برویم؟! تمام آنچه که رئیس جمهور در مورد ماهواره و شبکه های مجازی خارجی گفت را با منطقی که ایشان گفتند می توانیم در مورد مواد مخدری که هم اکنون در بسیاری از سوپرمارکت ها در دسترس همه قرار دارد نیز بگوییم! چرا که این مواد که هم، قابل ریشه کنی نبوده اند و هیچ دولتی هم در خصوص آنها موفق نبوده است! و به قول کارشناسان به راحتی و در مدت کمتر از 5 دقیقه در اکثر نقاط کشور قابل ابتیاعند!، پس بیاییم از مبارزه ی بی فایده دست برداریم و واقعیت را قبول کنیم و خرید و فروش  آن را آزاد کنیم!

بحث دیگری که گویا مغفول مانده، مسائل امنیتی است، آیا شبکه های ماهواره ای و شبکه های مجازی خارجی مدام در برنامه های ضدامنیتی دشمنان ایران نقش ایفا نمی کنند؟! آیا ماهیت جاسوسی ایشان بارها از سوی مسئولان همین شبکه های مجازی و یا ماهیت فتنه انگیزی ایشان در ایامی مثل ایام فتنه به خوبی مشخص نگردید؟! آیا دولتی که بر فضای نقد های داخلی اینچنین فضای امنیتی حاکم کرده است، می تواند ترویج استفاده از شبکه های ضدامنیتی را با هیچ نگاه امنیتی ترویج بنماید؟! مگر همین کشورهای غربی اجازه ی پخش برنامه های ماهواره ای ما را در کشورهای خودشان می دهند؟! آیا غرب همین شبکه ی press tv   و امثالهم را تحمل کرد؟!

به راستی چرا در حالی که آمریکا و غرب علناً برای دشمنی با ایران بودجه تصویب می کنند و بخش زیادی از بودجه ها را بی محابا و به صورت شفاف در همین رسانه ها و شبکه ها صرف می کنند، ما نه تنها اقدام تلافی جویانه و خنثی کننده ای نمی کنیم، حتی به این اقدامات مشروعیت می بخشیم؟! چگونه یادمان برود که در ایام فتنه 88 شبکه ی توئتر که باید برای پاره ای اصلاحات مدتی از دسترس خارج می شد، به دستور مقامات امنیتی آمریکا و جهت هدایت فتنه در ایران، دایر باقی ماند؟! و یا این که نمی توانیم اینقدر ساده باشیم که از خود نپرسیم چرا در حالی که بسیاری از امکانات فنی گوگل و یا سایر سرویس دهنده های اینترنتی برای ما تحریم شده است ولی شبکه های مجازی ایشان همچنان فعال است و برای ساخت شبکه های ماهواره ای فارسی زبان (شما بخوانید ضد ایرانی) حتی در اوج مشکلات مالی و تعدیل نیرو، هزینه می کنند.

نتیجه: کاش دولت کاری نکند که همراهی هاشمی با فتنه 88، همراهی او با دولت جناب روحانی و همراهی شبکه های ماهواره ای و مجازی با فتنه 88 این فکر را به ذهن ها متبادر سازد که دولت جناب روحانی، خواسته یا ناخواسته در پی بسترسازی برای فتنه های سیاسی و فرهنگی بعدی است، توقع ما از دولت این است که اولاً حمایت واقعی از تولیدات نرم افزاری و سخت افزاری و شبکه های مجازی ملی و مهمتر از همه رسانه ملی بنماید و ثانیاً مردم را به استفاده از این محصولات فرهنگی ترغیب نماید و خودشان نیز این شبکه ها را برای فعالیت های مجازی انتخاب کنند و ثالثاً مسائل امنیتی داخلی و خارجی را به صورت یکپارچه و به دور از افراط و تفریط در نظر بگیرند و رابعاً قبل از این که مواجهه فرهنگی با غرب را کلید بزنند، بسترهای داخلی آن را اینقدر تقویت کرده باشد که فعالان فرهنگی و رسانه ای رمقی برای مقابل داشته باشند.

مطالب مرتبط: 
ابعاد فعالیت دولتی ها در شبکه های مجازی
از وزیر ارتباطات متشکرم چون...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۲۲
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۳۲ ق.ظ

نقش همسران در حجاب و عفاف همدیگر

 

هر انسانی به لحاظ اجتماعی، از اطرافیان و محیط پیرامون خود تأثیر می پذیرد و شاید میزان تأثیر خانواده بر اخلاق هر فردی بیش از دیگران باشد. با توجه به اهمیت فرهنگ عفاف و حجاب در سلامت خانواده و جامعه بر آن شدم تا به چگونگی تأثیر همسران در خصوص ارتقای فرهنگ عفاف و حجاب بر یکدیگر بپردازم، مسئله ای که باید قبل از طرح این عوامل طرح گردد، بحث رابطه ی حجاب و عفاف است، چرا که برخی مدعی اند فاصله ی معنی داری بین این دو وجود دارد، در حالی که نمی توان پذیرفت فردی عفیف و پاکدامن باشد ولی با گفتار، رفتار و پوشش خود در پی جلب توجه سایر غیرهمجنسان خود باشد، اصولاً این که فردی عفیف باشد ولی از این که خودش را به صورت نیمه برهنه یا با لباسی محرک در معرض نگاه نامحرمان قرار دهد منافات دارد. پس از تبیین این فرض در خصوص قرابت مفاهیم عفاف و حجاب، به عوامل مؤثر در ارتقای این فرهنگ در همسران می پردازم:

 1-محبت: میزان علاقه ی همسران به یکدیگر، مستقیماً روی میزان پاکدامنی و عفت ایشان تأثیر می گذارد، هرچه محبت همسران در دل یکدیگر عمیق تر باشد انگیزه ی کمتری برای تبرج و خودنمایی بین نامحرمان ایجاد خواهد شد و البته عادات و فرهنگ های یک جامعه می تواند کاری نماید که حتی همسرانی که به یکدیگر خیلی علاقه دارند نیز از لباس پوشیدن های محرک در برابر دیگران به عنوان یک رفتار معمولی ابایی نداشته باشند، ولی همین رفتارها، حتی اگر در ابتدا نیز با انگیزه ی بی عفتی همراه نباشد، پیامی را به سایرین می رساند که همین پیام می تواند موجب شکل گیری روابط غیرمعمول بین زوج یا زوجه با افراد دیگر گردیده و باعث کاهش محبت بین ایشان و کاهش گرمای خانواده گردد. همانطوری که تشریح شد، اگرچه محبت بین همسران یکی از عوامل افزایش عفت و حجاب ایشان است، عفاف و حجاب نیز موجب گرم تر شدن روابط همسران می گردد.

   2-عفت نابجا: همانطوری که عفاف در محیط جامعه مورد سفارش قرار گرفته است، وجود عفاف و حیا بین زن و شوهر موجب سیراب نشدن ایشان از گرمای عشق همسرشان می گردد. پس زن و شوهر باید نسبت به عفت و حیا درک صحیحی داشته باشند و مسائل زناشویی را از این مفهوم دور نگاه دارند (البته عفاف و حجاب در محیط خانواده و در کنار فرزندان و سایر محارم باید به میزان متعارفی وجود داشته باشد). درک اشتباه از مفهوم عفاف موجب عدم رضایت در همسران گردیده و در نهایت همین مسئله موجب می گردد تا همسران در حالی به جامعه پای گذارند که از کانون خانواده ی خود سیراب نگردیده اند.

         3 - تکنیک های همسرداری: موفقیت همسران در مسائل زناشویی و خانوادگی، تابع تکنیک هایی است که بدون مطالعه و یادگیری حاصل نمی گردند، افراد باید نسبت به نیازهای روحی و جسمی همسرشان و تفاوت های فرهنگ گفتاری و رفتاری در جنس مخالف اطلاعات مناسبی داشته باشند تا بتوانند محیط خانواده را به مأمن همسر خود تبدیل نمایند. همسرانی که نسبت به یادگیری این تکنیک ها مقاومت و احساس بی نیازی می کنند، معمولاً در زمانی متوجه اشتباه خود می شوند که دیگر فرصتی برای جبران باقی نمانده است، همسران باید توجه کنند که عامل اصلی بسیاری از جدایی ها و خیانت ها همین نارضایتی های زناشویی و البته عاطفی هستند.

  4 - کنترل نگاه: در اکثر آیات و روایاتی که بحث حجاب و عفاف مطرح شده است، در کنار آنها به بحث نگاه کردن و پاکی چشم نیز توجه گردیده است، انسانی که چشمانش را پاک نگاه نمی دارد، به تدریج دچار نارضایتی از همسر و تنوع طلبی جنسی می گردد و به همین لحاظ به جلب توجه در جامعه از طریق پوشش و یا حتی حرکات، گفتارها و رفتارها روی خواهند آورد. اگر همسری نگاهش را آلوده کند، همانطوری که خودش از همسرش رضایت نخواهد داشت، به تدریج همسر او نیز با درک سردی همسر، از زندگی زناشویی خود احساس نارضایتی می نماید و همین مسئله موجب کاهش عفاف و حجاب در او خواهد شد.

  5-آراستگی: آراستگی همسران در محیط خانواده باعث می شود تا همسران نسبت به یکدیگر احساس، عشق و احترام شان تازه بماند و این که هرکدام از ایشان نسبت به راحتی می توانند پاکدامنی خویش را در برابر عوامل محرک بیرونی حفظ نمایند.

           6 - غیرت مردان: غیرت مردان یکی از عوامل مؤثر در حفظ عفت و حجاب خود و همسر است، مردی که نسبت به همسرش غیرت دارد به لحاظ رفتاری نمی تواند نسبت به سایر زنان بی محابا و غیرعفیفانه رفتار نماید ولی نکته ی مهم این است که غیرت به همان میزان که می توانند موجب افزایش حجاب و عفاف همسر گردد، در صورتی که در آن زیاده روی شود می تواند موجب بروز حس لجبازی در طرف مقابل بشود که به همین لحاظ ضمن این که غیرت برای مردان واجب است و ضمن این که زنان نیز از وجود این خصلت در شوهرشان احساس وجود محبت می کنند، ولی نحوه ی بروز این عامل و میزان آن نباید به نحوی صورت گیرد که موجب نارضایتی و لجاجت در طرف مقابل گردد، باید مواظب بود که اگر همسر خودش را مورد بی اعتمادی شوهرش بداند و یا اگر طوری رفتار شود که زنی تنها از ترس شوهرش به حجاب خود مراقبت کند، در نهایت نسبت به حجاب و عفاف بی میل خواهد شد و حتی ممکن است از آنها متنفر گردد.

            7- رسانه ها: از موارد مؤثر بر میزان عفاف و حجاب همسران، رسانه های تصویری و ارتباطی جدید است، فیلم ها، سریال ها، جُنگ ها، مسابقات، شبکه های مجازی، اینترنت و تمام برنامه های رسانه های صوتی و تصویری اعم از تلویزیون، ماهواره، فضای مجازی و بازی ها می توانند عامل بسیار مهمی بر افزایش یا کاهش میزان عفاف و حجاب همسران باشد، وقتی زن و یا شوهر، پای ماهواره، فیلم های مبتذل و یا سایت های مستهجن را به خانواده شان باز می کنند عملاً موجب فروپاشی حریم های عفت و حجاب در خودشان و همسرشان می گردند، در حالی که هریک از همسران نه تنها نباید یکدیگر را به ورود این رسانه ها به حریم خانواده ترغیب نمایند، بلکه بایستی با روشنگری و استدلال همسرشان را از این مسئله منع نمایند. نمی توان سریالهایی را که عشق های مثلثی و مربعی را ترویج و یا خیانت به همسر را توجیه می کنند را نگاه کرد و به تدریج در برابر بی عفتی و بی حجابی حساسیت داشت. نکته ی حیاتی این است که بعضاً برخی همسران بدون توجه به کارکردهای ضدعفاف و حجاب این رسانه ها، به بهانه هایی مانند یادگیری مسائل زناشویی، به آن ها متوسل می شوند و حال این که یقیناً این مسئله در نهایت منجر به افزایش نارضایتی های زناشویی و خانوادگی خواهد گردید.

        8-هم افزایی ایمانی: همسرانی که یکدیگر را به نماز، نماز جماعت، زیارت، حضور در مساجد، اردوهای راهیان نور و ... دعوت می کنند، قرارهای خود را در اماکن زیارتی می گذارند و این مسئله به یقین موجب هم افزایی درایمانی در همسران می گردد، محبت همسران آن گاه که با عشق خدا درآمیخته شود بتون مسلحی ایجاد خواهد کرد که در برابر هر نگاه، وسوسه و هجمه ای مقاومت خواهد کرد.

        9 - ارتباطات خانوادگی: همانطوری که هر فردی به دوست خوب نیازمند است، هر خانواده ای نیز به دوستان خانوادگی خوب نیازمند است، این که زن و شوهر بدون در نظرگرفتن معیارهای عفاف و حجاب نسبت به انتخاب و یا تحمیل دوستان خود به محیط خانواده اقدام نمایند مخرب است. رفت و آمد با خانواده هایی که نسبت به تهاجم فرهنگی و پدیده هایی مانند شبکه های ماهواره یا رعایت حریم های محرم و نامحرم حساسیتی نداشته باشند، عملاً تأثیر خود را بر عفاف و حجاب خانواده نیز خواهند گذاشت. همسران باید بدانند که رفت و آمد نداشتن با افراد و خانواده های ناصالح در بدو امر خیلی آسان است ولی پس از شکل گیری این روابط، کنترل و کاهش آنها بسیار مشکل است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۳۲
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۵۹ ب.ظ

نقدی به نقّادی مان

بسم الله الرحمن الرحیم

در سالی که فرهنگ بخشی از نامش است، اصلاح فرهنگ از کسانی که بیش از همه دغدغه ی اجرای توصیه های رهبری را دارند، بیشتر توقع می رود و به همین لحاظ در این مطلب به یک انتقاد درون گفتمانی متوسل خواهم شد، نگاهی به شکل و محتوای این وبلاگ نشان می دهد که عزم این وبلاگ در جهت پاس داشتن آرمان های انقلاب و رهبری است، لیکن به منظور این که از طرف برخی دوستان عجولم فوراً محکوم به ضدانقلاب بودن نشوم لازم دیدم به علاقه ام به انقلاب اقرار کنم.

متأسفانه برخی دوستان حزب اللهی و انقلابی در عین حال که محتوای اندیشه و فکرشان کاملاً انقلابی است، اما حین بیان نقد و نظر، رفتار و گفتاری از خود بروز می دهند که به نفع جریان انقلاب نبوده و بعضاً موجب خدشه به اعتبارش می شوند. انتقاداتی که عجولانه، بدون تحقیق لازم، با عبارات ناهنجار و به صورت قطعی بیان می شوند، نمی توانند موجب روشنگری و یا تأثیر در مردم و شخص مورد انتقاد بشوند:

استفاده از عباراتی مانند همه، هیچ، هر، همیشه و ... یک قضاوت خیلی تند در مورد افراد ارائه می دهند که معمولاً نیز غلط از آب در می آیند و به همین دلیل افراد بهتر است از واژگانی مانند اکثراً، بیشتر، به ندرت و ... استفاده کنند، وقتی شما می گویید فلان شخص یا فلان گروه هیچ خدمتی انجام نداده است و یا همیشه خیانت کرده است، هم اثبات این حرف بسیار مشکل است و هم رد آن بسیار آسان و به همین سادگی آن انتقاد به خاطر استفاده از یک واژه ی اشتباه رد گردیده و گریبان منتقد را می گیرد.

قضاوت روی برخی اخبار غیر مستند و پرداختن به این اخبار به عنوان خمیر مایه انتقادات تند، معمولاً به پوزش خواهی و مظلومیت طرف مورد انتقاد منجر می گردد که نمونه اش را در بحث توزیع سکه به تمام میهمانان کاخ ریاست جمهوری شاهد بودیم و حال این که بسیاری از انتقادات صحیح بود ولی صرف استناد به یک خبرمشکوک در نهایت منجر به مظلوم نمایی دولت گردید، نمونه ی دیگرش را همین اخیراً در خصوص اظهارات تحریف شده استاد پناهیان در دانشگاه شاهد بودیم که حتی یکی از مداحان معروف، قبل از این که فرصتی برای تکذیب قائل شوند شروع به انتقاد کردند و البته خیلی سریع مسئله با مشخص شدن اصل ماجرا روشن شد.

بکار بردن واژگان توهین آموز و موهن و برچسب های تند سیاسی نه تنها مورد رضایت و اجازه رهبری نیستند بلکه به لحاظ اثرگذاری نیز تأثیر عکس دارند، توجه به اشارات رهبری در خصوص منتقدانی که دولت را سازشکار معرفی می کردند، باید مدنظر قرار گیرد و این که چگونه بسیاری از این توهین ها منجر شد تا رهبری مذاکره کنندگان را فرزندان انقلاب بخواند و مذاکرات را در چارچوب نرمش قهرمانانه مشروعیت ببخشد و این که هنوز علی رغم این مسئله برخی دوستان انقلابی اشتباهات فکری و فنی در مذاکرات را به انتقادات موهن همراه می کنند، یقیناً نمی تواند مجاز و مطلوب باشد. بالاخره در مدتی که قرار است به دولت و کسانی که به او رأی دادند فرصت داده شود تا درک خود را از راه حل مشکلات کشور بیازمایند، نباید کاری کرد که عدم موفقیت های احتمالی به جریان انقلاب حواله داده شود و البته در عین حال باید با روشنگری به زبان انصاف و ادب به تسریع این مسئله کمک کرد.

زیاد گفتن نیز از ایرادات ماست، این که به هر مسئله ی مهم و غیر مهمی با یک صدا و لحن انتقاد کنیم و ایراد بگیریم در نهایت موجب می شود تا مطالب مهم و اصلی لابه لای انتقادات ریز و درشت گم شوند. باید در تکرار و تأکید بر انتقادات، به موضوعات مهم توجه بیشتری کرد و در برابر هر مسئله ای لحن و ضریب تکرار خاصی را در نظر گرفت.

یکی از ایرادات ما در انتقادات این است که فرد مورد انتقاد را سریعاً به آغوش دشمنان و ضدانقلاب هول می دهیم، چه بسا اگر منصفانه و در خلال انتقادات مان، از کارهای خوب خاطیان هم تقدیر بنماییم، موجب نشویم تا بدخواهان از این هل دادن ما سوءاستفاده کنند و با گرفتن دست طرف، یک دشمن جدید برای گفتمان انقلاب بتراشند، مثال بارزش همین الان است که اصحاب فتنه و اصلاحات به دنبال این هستند که اعتدال را به سمت خودشان جلب کنند و به مقابله با نظام راضی کنند و این جاست که باید بین انتقاد صحیح و سکوت مطلق و دشمن تراشی مرز ایجاد کرد.

 یکی از مشکلاتی که معمولاً در روش انتقاد ما مشاهده می شود این است که به انتقادات درون گفتمانی علاقه ای نداریم وگمان می کنیم این انتقادات موجب شکست و تضعیف می گردند و حال این که اشتباه می کنیم، انتقاد درون گفتمانی هم باعث می شود، جریان انقلاب همدیگر را به راه احسن هدایت کنند و هم باعث می شود طرف های مقابل به انتقادات ما کمتر حساسیت غیرمنطقی نشان دهد، در همین خصوص مثلاً این که اگر چه هنوز موفق به دیدن مستند من روحانی هستم نشده ام اما ضمن این که چنین اقدامات علمی و مستندی را به شرط رعایت انصاف و ادب تأیید می کنم، ولی تمایلم به این است که این تحلیل ها در مورد سایر شخصیت ها نیز رخ دهد، طوری نباشد که ما فقط به رقبا انتقاد کنیم، بلکه باید انتقادات به شکلی صورت گیرند که هم قابل دفاع باشند و هم بوی تحزب و گروه گرایی از آنها استشمام نگردد.

بحث دیگری که متأسفانه در انتقادات مشاهده می شود این است که بعضاً قلیلی از دوستان طوری برخورد می کنند که گویا از اشتباهات دولت خوشحال می شوند، طوری رفتار می کنند که گویی زمین خوردن دولت را به ضربه خوردن به کشور ترجیح می دهند، شاید هیچ منتقدی چنین نیتی نداشته نباشد، اما حداقلش این است که نباید طوری انتقاد کرد که چنین مسئله ای به ذهن خطور کند. ما باید از این که دولت بتواند مشکلات کشور را حل کند خوشحال باشیم و برای این کار پیشنهاد بدهیم و از اقدامات خوب دولت نیز تقدیر کنیم نه این که منتظر خرابکاری هایی مانند سبد کالا و ثبت نام انصراف یارانه ها باشیم تا بعد از سوءمدیریت ها نوشداروی شماتت را تجویز کنیم.

مطلب مرتبط:
5 توصیه مهم برای حزب اللهی های رسانه ای

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۵۹
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۵۱ ب.ظ

حاشیه ای بر دو مناظره فرهنگی سیما، در هفته گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در هفته ای که گذشت یک مباحثه و یک مناظره فرهنگی را بین اهل فرهنگ شاهد بودیم و از این لحاظ که این مباحثات با رعایت کمال ادب و حوصله همراه شد جای خوشحالی داشت و ای کاش همه ی مباحثات و مناظرات در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اقتصادی و ورزشی نیز به همین متانت و وزانت دنبال می شد و امروز عصر نیز تلویزیون مناظره در مورد کتاب و مشکلات این بخش دارد که امیدوارم آن مناظره هم کاربردی و مفید برگزار گردد و باید صداوسیما را بابت این برنامه ها مورد تقدیر قرار داد.

و اما مناظره ی جمعه ی گذشته (که در برنامه مناظره شبکه یک پخش شد)، از مناظره های خوبی بود که تا کنون دیده بودم، این برنامه در جهت مطرح کردن برخی مواضع و شبهات در مورد شخصیت شهید آوینی برگزار شد و استاد زرشناس، دکتر وحیدجلیلی و آقای افخمی به خوبی توانستند همان شخصیت غیرمتزلزل، انقلابی و روبه کمال سید شهیدان اهل قلم را به طرف مقابل به اثبات برسانند و چقدر خوب اثبات شد آنهایی که در جهت ارائه ی یک شخصیتِ تغییر یافته از سال آخر این شهید بزرگوار بودند، بیش از هر مسئله ای به دنبال تطهیر سابقه ی مدیریت سیاسی و فرهنگی سازندگی و اصلاحات بودند تا بگویند این مشکل از خاتمی واصلاحاتی ها نبوده که شهید آوینی با ایشان بد بود، بلکه از خامی شهید آوینی بود و این که ایشان در سال آخر با وزارت ارشاد همکاری داشتند را علامت اصلاح شدن و به اصطلاح خودشان پخته شدن ایشان دانستند، ولی نمی گفتند که آن همکاری ها از زمانی شروع شد که این شهید بزرگوار در نبرد با وزیر ارشاد وقت (سید محمد خاتمی) پیروز شد و او را از میدان به در کرد، در واقع همکاری شهید آوینی پس از کنار رفتن خاتمی و تغییر رویه وزارت ارشاد رخ داد نه تغییر شخصیت شهید آوینی و در واقع ایشان تا دم آخر، در جهت نقد فرهنگ سرمایه داری غرب و در خدمت انقلاب، اسلام، ولایت و محرومان قلم زد و قدم برداشت.

و اما مباحثه ی دیروز که در برنامه ی دیشب "امروز، دیروز، فردا" بین استاد پناهیان و دکتر آشنا (مشاور فرهنگی رئیس جمهور) رخ داد، حول مسائل و رویکردهای دولت در خصوص فرهنگ انجام شد، البته این مباحثه روی مصادیق نبود و حول مبانی انجام شد و به همین دلیل چالش آشکاری در آن مشاهده نشد، اما مبنای تفاوت دو رویکرد را به خوبی نشان می داد، استاد پناهیان دولت را مکلف به بسترسازی برای کارهای خوب و ارزشی و عدم بسترسازی برای کارهای ضدارزشی می دانست و دکتر آشنا دولت را مکلف به برخورد مساوی و عادلانه با تمام گروه های دارای مجوز و قانونی می دانست، که البته اگر بخواهم به ساده ترین شکل، قفل این اختلاف نگاه را باز کنم، باید به بحث مجوز دادن و قانونی دانستن برخی گروه های ضدارزشی اشاره کنم؛ به راستی آیا دولت به لحاظ قانونی مجاز است تا به ناشران، تهیه کنندگان و هنرمندانی که با تفکرات کاملاً غربی، مادی و بعضاً الحادی اقدام به نشر و توزیع آثار ضدارزشی و ضد دینی می کنند و ضروریات دین و اساس انقلاب را به سخره می گیرند، مجوز فعالیت بدهد و برای شان مشروعیت جعل کند؟! آیا دولت حق دارد به اسم اجرای عدالت، به تولید کنندگان آثار ضدفرهنگی و ضداسلامی به همان چشم بنگرد که به تولید کنندگان آثار منطبق به ارزشهای ایرانی و اسلامی می نگرد؟! و بسترسازی های فرهنگی را با همین دید اجرایی کند؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۵۱
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دیشب در نشست هفتگی دوستانه ای که بین جمعی از فعالان فرهنگی و مذهبی شهرمان برگزار شد، پس از مدت ها بحث و تبادل نظر، بالاخره پرداختن به موضوع جایگاه زن در احیای سبک زندگی اسلامی و به خصوص بحث حجاب و عفاف رسیدیم ولی از آنجا که پیشنهاد مورد تأکید حقیر در خصوص جایگاه مرد در احیای سبک زندگی اسلامی و به خصوص بحث حجاب و عفاف بود، احساس کردم که مطلبی را در همین خصوص تقدیم نمایم:

از آنجا که مقوله ی حجاب و عفاف متأسفانه به اشتباه با بحث زن درآمیخته شده است، نقش و جایگاه مردان در بحث حجاب و عفاف آن طور که بایسته، شایسته و مهمتر از همه عملیاتی است مورد پردازش قرار نگرفته است در صورتیکه تکالیف و مسئولیت های مردان در اداره ی خانواده براساس آیه ی شریفه ی "الرجال قوامون علی النساء" بیش از زنان تعریف گردیده است و حتی در جمع های مردانه نیز مردان بیش از این که به بحث و تبادل نظر در خصوص نقش و تکالیف خود در احیای یک خانواده اسلامی بپردازند به بحث و نظر در خصوص نقش زنان در رونق معضلات فرهنگی به خصوص بی حجابی و بی عفتی و ... می پردازند، در صورتی که مردان تکالیف و ابزارهایی دارند که با استفاده ی صحیح از آنها می توانند بخش زیادی از شرایط تشکیل یک خانواده اسلامی را تأمین نمایند که در ادامه به برخی از مهمترین آنها اشاره می نمایم:

محبت: اگر زن به عنوان چشمه ی محبت و عطوفت در خانواده وظیفه ی گرم کردن کانون خانواده را دارد، این مرد است که باید این چشمه را تغذیه و حفظ و حراست کند، چشمه ی محبت زن از عمق وجود مرد است که می جوشد و راه به خانواده می یابد و اگر زنی قادر به سیراب کردن عاطفه ی خانواده نباشد، این مرد است که ابتدا باید به خودش بنگرد که آیا چیزی برای جوشش به این چشمه داده است؟! به راستی تا کسی نازکش نداشته باشد چگونه می تواند اهل ناز و محبت گردد؟! مرد اگر چه باید به فرزندانش نیز محبت ورزد اما باید این محبت را به درستی بین همسر و فرزندانش توزیع کند و نیاز محبتی هر یک را به درستی درک و تأمین نماید و البته همین محبت نیز باید در خانواده مدیریت شود، یک مرد می تواند بدون تنبیه و تشر و تنها با شدت و ضعف در محبت موجب تنبه و توجه و تربیت خانواده اش گردد.

روزی حلال: یک مرد وظیفه دارد در راه تأمین درآمد حلال برای خانواده تلاش کند و تا به آنجا که در شأن همسر و خانواده اش است ایشان را به لحاظ خوراک و مسکن و درمان و آموزش و سایر نیازها تأمین نماید، تأمین درآمد حلال و آبرومندانه برای همسر و فرزندان از عوامل افتخار و تکیه کردن یک زن به شوهرش است، مردی که وظیفه ی تأمین درآمد را به همسرش بسپارد و یا بدون یاری او به این مهم قادر نباشد، عملاً موجب کاهش اتکا و افتخار همسرش به او می گردد. و اما مهمتر از کسب درآمد، حلال بودن آن است؛ مال حرام، هرچند که خورنده اش نداند، اثرات وضعی خود را می گذارد و موجب از بین رفتن حس و حال عبادت و کم سو شدن نور معنویت در خانواده می گردد، به راستی جز به سیب حلال بهشتی می توان منتظر رویش کوثری عالمتاب بود؟! درآمد حلال در رشد و تربیت تمام اعضای خانواده نقش به سزایی دارد و درآمدی که حق الناس و حق الله (خمس و زکات و ...) به آن آمیخته شده باشد نمی تواند بستری برای تربیت و تکامل در خانواده بگستراند.

مدیریت و تدبیر: خانواده محتاج تدبیر است و در کنار کسب درآمد چگونگی مصرف آن در مدیریت متعادل یک خانواده اهمیت به سزایی دارد، مرد با تدبیر بین تغذیه ی مادی و معنوی، آموزش و تربیت، تفریح و کار، شوخی و جدی، تشویق و تنبیه و ... تعادل برقرار می کند و اینچنین است که با وجود یک مرد مدبر، زن با آرامش خاطر در سایه ی اتکا و اطمینانی که به شوهرش دارد به جوشش محبت در خانواده می پردازد. مرد با تدبیر حتی اگر چندان هم تمکن مالی نداشته باشد می تواند آرامش را به زنش تقدیم کند و اولین نیاز یک زن برای جوشش محبت در خانواده همین آرامش و دوری از تنش ها و استرسهاست. خانواده به مدیریت نیاز دارد و در یک خانواده ی سالم، نیازها اهم فی الاهم می شوند، نباید طوری بشود که در نهایت خانواده به منظور تأمین نیازهای غیرضروری فرزندان دچار سوء تغذیه و تنگدستی گردد. از موارد بسیار مهم دیگری که به مدیریت نیاز دارند مدیریت رفت و آمد و مدیریت فرهنگی در کانون خانواده است که شامل حوزه ی وسیعی از رفتارهای سلبی و ایجابی توأمان می گردد، در برابر هر منعی به راهکاری نیاز است و هر خانواده ای به خانواده های مناسب جهت تعامل و دوستی و به تفریحات سالم به جای تفریحات ناسالم نیاز دارد و این مقولات نیز به مدیریت نیاز دارد.

مهارت آموزی: زندگی به مهارت هایی نیاز دارد که مرد و زن مکلف به آموختن این مهارت ها هستند و متأسفانه این مسئله بسیار مغفول واقع می شود؛ مهارت های زندگی از مسائل زناشویی تا مسائل تربیتی، گفتاری، ارتباطی، مدیریت خانه، هزینه و ... را در بر می گیرد و نقش بسیار مهمی را در ایجاد سبک زندگی اسلامی ایفا می کند، لیکن آموختن در خصوص این مهارت ها بعضاً بدون مطالعه و توجه به آثار اندیشمندان و دانشمندان معاصر اسلامی و حتی غربی میسر نمی شود و به همین لحاظ نمی توان بدون مهارت آموزی توقع داشت که انسان صاحب مهارت گردد، با نگاهی به آثار معاصری مانند آثار دکتر جان گری (مثل کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی) به این نتیجه می رسیم که مهارت های زندگی تنها آن چیزهایی نیستند که دانشمندان اسلامی از متون اسلامی استخراج کرده اند، بلکه آن مهارت هایی که موجب می شوند تا کانون خانواده به محیطی امن و آرام (که برای تربیت مناسب و اسلامی لازم است)، بدل شود را نیز شامل می شود.

صبر و گذشت: زن ماهیتی عاطفی و احساسی دارد و این مسئله باعث می شود تا زنان خیلی سریعتر از مردان برانگیخته، عصبانی یا ناراحت شوند و شاید به همین دلیل است که شرع مقدس حق طلاق را به زن نداده و یا شرط ولی را برای ازدواج لازم کرده است و اما مردان به واسطه ی منطقی که غالباً بر عواطف شان چیرگی دارد، بیش از زنان می توانند احساسات و عواطفشان را مدیریت و کنترل کنند و این مسئله موجب افزایش صبر و تحمل ایشان گردیده و به همین دلیل تکلیف ایشان به صبر، تحمل، انعطاف و گذشت در برابر مسائل، مشکلات، سختی ها و اشتباهات همسر و فرزندان بیشتر است و نه تنها باید بتوانند، با صبر و گذشت از کنار مسائل بگذرند، بلکه باید بتوانند در جای خود، با تغافل (خود را به غفلت زدن) موجب گردند تا پرده های حیا در خانواده دریده نشود و در مواقع مناسب به صورت غیر مستقیم نسبت به خطاها و اشتباهات آموزش و یا هشدار دهد. اینچنین است که سعدی علی الرحمه،  مرد را در کشاکش درد، سنگ زیرین آسیاب می داند، چرا که این سنگ است که با سختی و تحمل خود باعث می شود تا پویایی آسیاب حفظ گردد.

هدایت و تربیت: آموختن روش های هدایت، تربیت، امر به معروف و نهی از منکر از تکالیف یک مرد است تا بتواند با مؤثرترین و کم هزینه ترین راه، همسر و خانواده اش را به نیکی هدایت و از بدی بازدارد و البته بالاترین و برترین روش هدایت طبق آموزه های اسلامی، آن روشی است که به غیر زبان و با استفاده از رفتار رخ دهد. اگر مرد در خانواده به صداقت، عدالت، محبت، عبادت، گذشت، صبر، مطالعه و ... شناخته شود همسر و فرزندانش هم یقیناً تحت تأثیر قرار خواهند گرفت.

غیرت: کمتر مردی وجود دارد که هیچ غیرتی نداشته باشد که اگر چنین باشد، کسی او را مرد نخواهد دانست و اگر چه غیرت مردان معمولاً با محدودیت زنان همراه می شود، اما هیچ زن عفیفه ای وجود ندارد که از مرد بی غیرت متنفر نباشد و همین مسئله باعث می شود تا در منظر روشنفکرترین افراد هم بی غیرتی بدترین فحش ها تلقی گردد و باز هم، همین مسئله موجب می شود تا زنان، غیرتِ مردان را تاب آورند و حتی از وجود آن احساس رضایت کنند و البته همانطور که در اسلام به زنان توصیه به تحمل غیرت مردان شده است، مردان نیز به افراط نکردن در غیرت سفارش شده اند به نحوی که این مسئله در وصیت نامه حضرت امیرالمؤمنین به فرزندشان نیز مشاهده می شود. باید مردان بدانند که غیرت متعادل و صحیح موجب افزایش عفت خانواده می گردد و البته افراط و تفریط در آن می تواند موجب بی حجابی سهل انگارانه و یا بی عفتی لجبازانه گردد.

عفاف: اگر چه غالباً عفاف و حجاب را به اشتباه برای مردان به کارمی برند اما همان نقش برای مردان نیز وجود دارد و مردان نیز باید عفیف و پاکدامن و پاک نظر باشند و در پوشش خود رعایت حدود شرعی و حتی اخلاقی را بنمایند و این عفت و حجاب مطمئناً در افزایش عفاف خانواده تأثیر بسزایی خواهد داشت، همسر و فرزندان در برابر توصیه های غیرتمندانهی مردی که خودش اولین عامل به حجاب و عفاف است، کمترین مقاومت را نیز جایز نخواهند دانست و حال این که متأسفانه بسیاری از مردان ما بدون این که خودشان نسبت به پوشش و نگاه خود حراستی داشته باشند به حجاب خانواده حساسیت شدید نشان می دهند و این مسئله نه تنها اثربخشی مناسبی ندارد بلکه در نهایت موجب لجاجت و تأثیر عکس نیز می گردد.

این مطلب در عمارنامه و همه باهم منتشر شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۳۴
سیاوش آقاجانی
جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۳۲ ب.ظ

تکریم جایگاه زن یا کارآفرینی؟!

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

دیشب برنامه پایش به مناسبت سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و بزرگداشت مقام مادر و زن، از یکی از کارآفرینان  زن که در زمینه زنبورداری فعال است، به نام خانم عفت رئیسی دعوت کرده بود، که البته ایشان به اتفاق آقای مشایخی، شوهر محجوب و ساکتش در برنامه حاضر شدند، در کنار سکوت آقای مشایخی، اما خانم رئیسی از هر دری سخنی گفت و از مشقت ها و سختی هایی که در این راه متحمل شدند گفتند و متأسفانه برخی از حرف هایی که ایشان زدند، آن چیزی نبود که سبک زندگی اسلامی آن ها را تأیید نماید، ایشان صراحتاً اعتبار زن را به کار کردن او می دانست و ضمن این که اظهارات فمینیستی او در جای جای برنامه، جایی برای معرفی جایگاه زن در اسلام باقی نگذاشته بود، بدون هرگونه مقدمه یا بهانه ای، به مباحث سیاسی نیز گریز می زد و از دولت های سازندگی، اصلاحات و اعتدال به نیکی یاد می کرد تا مواضع سیاسی اش نیز از کسی پنهان نماند و البته تمام این مواضع اجتماعی و سیاسی با سکوت جناب حیدری (مجری برنامه) همراه بود.

البته انتقادی که مطرح می شود، نه فقط به برنامه پایش که به بسیاری از برنامه سازان و هنرمندان ما نیز وارد است که گمان می کنند در هر زمینه ای که فعالند یا برنامه می سازند، حتماً یک زن را در همان زمینه باید به مناسبت روز زن به عنوان الگو معرفی کنند، یعنی اگر مثلاً برنامه ای در مورد معدن باشد، به مناسبت روز زن به احتمال زیاد باید یک معدن کار زن را به عنوان الگو معرفی کند! ولی به راستی چه لزومی دارد که برای هر بخش مردانه ای یک زن به عنوان الگو معرفی گردد؟! زنی با اخلاق مردانه و رفتاری که بعضاً گویی جای او و شوهرش را عوض کرده اند!!

اصلاً نمی خواهم جسارتی به سرکار خانم رئیسی و یا شوهرشان بنمایم همانطوری که احتمالاً او نیز نمی خواست به نگاه اصولی اسلام و رهبری به نقش اصلی زن در خانواده به عنوان ریشه ی اجتماع هتک حرمت بنماید، ولی به راستی این سؤالات از دست اندرکاران برنامه پایش مطرح می شود که:

آیا بهتر نبود میهمان برنامه از جمع مادرانی انتخاب می شد که موفق به تربیت 1،2 و یا 3 کارآفرین نمونه شده اند؟! و یا زنی که با حمایت جانانه از شوهرکارآفرینش، فرزندانی را در همان راه تربیت کرده است؟! آیا زنی که بدون به هم زدن طبیعت و آفرینش عاطفی خود توانسته چند کارآفرین نمونه تربیت کند کم ارزش تر از زنی است که با کاهش کیفیت زندگی خانوادگی و کار شبانه روزی به مقام کارآفرینی نائل گردیده است؟! آیا یک زنبوردار نمونه بر یک شوهردار، خانه دار و بچه دار نمونه شرف دارد؟! اصلاً بیاییم به هرکسی حق بدهیم که اعتقادات خودش را داشته باشد اما به راستی آیا اینچنین الگوسازی هایی در سایر ایام نمی توانست انجام شود؟! چه لزومی دارد در سالروز ولادت حضرت زهرا (س)، با ترویج نگاه فمینیستی و نگاه منحط غرب به زن، جایگاه زن در نگرش اسلامی تحقیر شود؟!

آیا می توان با این نگاهی که رسانه ی ملی و یا دست اندرکاران برنامه های مختلف اجتماعی و اقتصادی نسبت به جایگاه زن دارند، منتظر ماند تا زن به لنگر آرامش خانواده و ستون امن خانه بدل و جامعه برای تحولات و جهش های بزرگ آماده گردد؟! چه کسی گفته است که زن باید دقیقاً همه ی کارهای مردانه را بکند تا نشان دهد از مرد بدتر که نیست هیچ، حتی برتر هم هست؟! چرا برخی نمی خواهند برای خلقت خداوند احترام قائل باشند و این که زن برای محبت و مرد برای مقاومت و سختی آفریده شده است؟! به راستی می توان از زنی که به امور سخت و خشن می پردازد توقع داشت که روحیه اش سخت و خشن نشود؟! اصلاً نمی خواهم از ارزش زنی که از روی اضطرار، رأساً با مشکلات دست و پنچه نرم کند کم کنم، بلکه گلایه ام از اصالت دادن به نگرشی است که در آن زنان تا با امور خشن دست به گریبان نباشد موفق تلقی نمی شوند! مگر نه این که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرموند:

فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَة
زن قهرمان نیست، بلکه ریحانه است

خب آیا خارج کردن زن از طبیعت او و یا خارج کردن مرد از فطرتش می تواند کاری حکیمانه و عاقلانه جلوه کند؟! آیا این گونه الگوسازی ها و اظهارات موجب تحقیر برخی زنانی که مجاهدانه امور خانواده و تربیت فرزند را اداره می کنند نمی شود؟! آیا در سالی که می بایست مدیریت جهادی در امر فرهنگ، عزم ملی را همراه کند، می توان زنان خانه داری را که همتشان را به شوهرداری و تربیت فرزند بکار می گمارند را تحقیر کرد، در حالی که به فرموده ی چند معصوم، جایگاه مجاهد فی سبیل الله را دارند؟!

نظرشما را در انتها به چند جمله ی کلیدی مقام معظم رهبری که در تاریخ 1393/1/30 بیان شده است و بر مسئله ی زن، خانواده و اشتغال مانور دارد جلب می کنم:

هرکس اگر مسئله زن را جدا از مسئله خانواده مورد بررسی قرار دهد در فهم مسئله و تشخیص علاج آن، دچار اختلال می شود.....با کدام منطق باید زنان، که خداوند آنان را از لحاظ جسمی و عاطفی برای منطقه ویژه ای از زندگی آفریده است در عرصه هایی وارد کنیم که آنها را دچار رنج و سختی می کند؟....مسئله خانواده بخصوص «سلامت، امنیت و آرامش زن در خانواده»، مسئله ای اصلی است که باید به آن پرداخت، باید عوامل سلب آرامش و سکینه روحی زن در خانواده را جستجو کرد و با شیوه های گوناگون از جمله قانون و تبلیغ صحیح، این موانع را برطرف کرد..... برخلاف برخی دیدگاهها، اشتغال از مسائل اصلی مربوط به زنان نیست البته اشتغال و مدیریت مادام که با مسئله اصلی یعنی خانواده منافاتی پیدا نکند، ایرادی ندارد.... اینکه زنان برخی مشاغل را برعهده نگیرند هیچ ننگ و نقصی نیست بلکه آن چیزی غلط است که متناسب با طبیعت الهی زن نباشد.

این مطلب در عمارنامه و بولتن منتشر شد.

برخی مطالب مرتبط:
سالروز شهادت بانوی دوعالم و الگوسازی رادیو ورزش از زن همجنسباز
پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 2
پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 1
چرا، الرجال قوامون علی النساء؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۳۲
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۰۲ ق.ظ

روحانی محبوب من

بسم الله الرحمن الرحیم



اگر چه حوزه و روحانیت متولی اصلی ارتقای سطح درک جامعه نسبت به مسائل دینی و شرعی هستند، ولی بعضاً به دلایل مختلفی مانند انتصاب در مشاغل و مسئولیت های غیر مرتبط از اهداف حوزه و روحانیت دور می شوند و البته بعضاً در همان سنگرها که حضور دارند خدمات شایسته ای را تقدیم انقلاب و مردم می نمایند لیکن در حال حاضر، اهمیت مسائل فرهنگی و مذهبی در تربیت نسل جوان و مدیران شایسته برای آینده اینقدر زیادست که خروج هر روحانی فعال و فرهنگی از دایره ی فرهنگ سازی و ترویج دین می تواند به مانند از دست دادن یک عالم دین به وارد شدن ثلمه به دین منجر گردد.

روحانیون ما باید فرماندگان اصلی سنگر مساجد باشند و خالی ماندن سنگر مسجد با موضع گرفتن در هیچ صحنه ی دیگر قبال جبران نیست، رویه ای که متأسفانه خلاف آن را شاهدیم و بسیاری از روحانیون وارسته و فعال به اشتباه راه حضور در ادارات و ارگانها و نهادهای مذهبی و حتی غیرمذهبی را در پیش می گیرند و به مانند یک کارمند به فعالیت های غیرفرهنگی مشغول می شوند (که البته بخشی زیادی از این مشکل به خاطر عدم حمایت لازم از امور مساجد است که قادر به جذب تمام وقت روحانیون فعال در مساجد نمی شوند).

حضور مستمر روحانیون صبور، دلسوز و خوش مشرب در مساجد موجب می شود تا مردم و به خصوص نسل جوان به مساجد روی آورند و همین جذب مردم به مساجد گام بسیار مهمی در فرهنگسازی و ارتقای فرهنگ عمومی و اسلامی خواهد بود. یک روحانی باسواد و با اخلاق، متلک ها را ناشنیده می گیرد ولی شبهات را با حوصله و به دقت پاسخ می گوید و اگر یک روحانی بدون حساسیت به شبهات و سوالات مردم تنها به متلک ها و طعنه ها حساسیت داشته باشد نه تنها هیچ نفعی به حال انقلاب و اسلام نخواهد داشت که دقیقاً موجب لطمه و صدمه خواهد شد.

من روحانی هایی را دوست دارم که در عین شوخ بودن، حتی در محافل خصوصی نیز از طرح شوخی های خارج از محدوده خودداری می کنند، روحانیونی که شوخی های شان لطیف و مبتنی بر اخلاق و ادب است. من روحانیونی که بیشترین تأثیر را با رفتار خوب، طرح داستان، لطیفه، مسابقه و حرف تازه می گذارند و از نصیحت های خسته کننده استفاده نمی کنند را دوست دارم، روحانیونی که حضورشان در هر جمعی موجب می شود تا معنویت، نشاط، روحانیت و پویایی در آن جمع جاری گردد.

من روحانیونی که در برابر مردم متواضعند را دوست دارم، روحانیونی که احترام مردم را با تواضع از آن خود می کنند و از محبت های تحمیلی لذت نمی برند، روحانیونی که طوری محبت در سیمای شان موج می زند که اطرافیان شان تحریک می شوند وقتشان را با ایشان بگذرانند و با بهانه و بی بهانه با ایشان به صحبت بنشینند، روحانیونی که از بودن با مردم لذت می برند و همواره طوری برنامه ریزی می کنند که وقت مناسب برای با مردم بودن و پاسخگویی به سؤالات و صحبت های مردم وجود داشته باشد، نه روحانیونی که برای 1 دقیقه صحبت با ایشان باید تا درب ماشین با ایشان بدوی و اینقدر این پا آن پا می کنند که بفهمی باید برایت وقت ندارند.

من روحانیونی را دوست دارم که ساده می زیند و لباس روحانیت را ابزاری برای عافیت طلبی و صندلی ها و مبل های گرم و نرم قرار نداده اند، روحانیونی که می توانند مثل پیامبر اکرم صلوات الله علیه بر خاک بنشینند و با مردم فقیر همسفره شوند، روحانیونی که در تعقیب رفاه و لذت و قدرت با یکدیگر رقابت نمی کنند و بزرگترین لذت زندگی شان را در نزدیکی به خدا، خدمت به خلق خدا و هدایت خودشان و دیگران می جویند.

من روحانیونی که پشت سر هیچ روحانی نماز نمی خوانند و پای منبر هیچ سخنرانی نمی نشینند را دوست ندارم، روحانی باید بداند که خودش هم مثل سایرین و چه بسا بیش از دیگران به وعظ و ثواب محتاج است، من روحانی را دوست دارم که بیش و پیش از دیگران خودش را محتاج و در معرض خطر و نیازمند به نصیحت می داند و هرگز طوری صحبت نمی کند که گویا خودش در مقام عصمت قرار دارد.

من روحانیونی که از این محراب به آن محراب فرود می آیند و از این منبر به آن منبر صعود می کنند تا لقمه نانی ارتزاق کنند را دوست ندارم، روحانی باید در نمازش طمئنینه و برای هر منبرش مطالعه داشته باشد و اگر از تحصیل و تعلیم فارغ شد، از کار و تلاش و کمک به دیگران استقبال کند، من روحانی را که بعد از فارغ شدن از تحصیل هنوز به دنبال دریافت شهریه است را نمی پسندم ولی دست روحانی را که بعد از فراغت از کتاب به کار می پردازد را شایسته ی بوسیدن می دانم.

روحانی محبوب من فرزند زمان خویش است و می داند که در کدام زمانه می زید و می داند چه کسانی و با چه ابزارهایی دین و ایمان مؤمنان را نشانه گرفته اند و به قول شهید مطهری شمر و یزید زمانش را می شناسد و می داند که چگونه باید با ایشان مقابله کند، روحانی محبوب من از این لحاظ که به مسائل پیرامونش، به مشکلات جهان اسلام و حتی مسائل کل جهانیان حساس است یک انقلابی مجاهد است.

من روحانیونی را دوست دارم که حقیقتاً روحانی هستند و لباس روحانی را به مثابه ی لباس کار به تن نکرده اند، روحانیونی که هرچند سال هم که معمم باشند، بازهم می دانند که به احترام لباس رسول خدا باید در خلوت و جلوت بیش از همه تقوا بورزند؛ خلاصه این که من به روحانیونی که سبکبار زندگی می کنند، اهل علم آموزی و کار و تلاشند، از زنگار گناه پاکند و پاک کننده اند و نسبت به مسلمین و افراد قابل هدایت مهربان و و نسبت به دشمنان اسلام شدیدند، عشق می ورزم و امیدوارم روحانیون دلسوز و فعال مان، امسال را جهادگونه به فرهنگ بپردازند و بیش از این که به منبر اتکا نمایند، برای فرهنگسازی در متن جامعه حضور بهم رسانند و با رفتار و کردارشان در راستای تحقق مدیریت جهادی و عزم ملی در بحث فرهنگ و حتی اقتصاد گام بردارند.


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۰۲
سیاوش آقاجانی