انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۲۲ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۴۷ ب.ظ

موارد کاربرد سمن ها با رویکرد بومی سازی

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمتاً و قبل از این که به سراغ ادامه ی بحث سمن بروم، لازم می دانم به انتقاد برخی از دوستان در خصوص مطالب قبلی بحث سمت پاسخ دهم، نظر برخی دوستان گرامی و بزرگوار این بود که سمن   (ngo) ها ساختارهایی غربی هستند و بهتر است از تعاونی ها برای کارهای گروهی استفاده شود، که حقیر توضیح دادم با توجه به این که متأسفانه لفظ تعاونی، براثر نوع استفاده از آن، همکاری و تعامل حول محورهای مالی و پولی را در ذهن عموم متبادر می سازد و با توجه به این که سمن ها هم در واقع نوعی تعاونی بوده لیکن عموماً حول محورهای امور عامل المنفعه هستند، در این مجموعه مطالب، از لفظ سمن استفاده گردیده است و به نظر نمی رسد منظور قرآن از بکار در آیه "تعاونوا علی البر و التقوا" این باشد که از لفظ تعاون استفاده کنید بلکه یقیناً منظور به اصالت دادن به همکاری حول خوبی و تقوا بوده است.

سمن در غرب بیشتر حول محورهای عام المنفعه ای مانند حفظ محیط زیست، حقوق بشر و کمک به اقشار ضعیف و ... شکل گرفته است و عملکرد موفقی هم از خود نشان داده اند اما در فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی ما، امور ارزشمند و مفید، بسیار بیشتر از اموری مثل محیط زیست است که اگر همان سمن های بخش محیط زیست را هم داشتیم بسیاری از مشکلات کنونی جامعه را عملاً نداشتیم. همینک بسیاری از سدها و کانال های آبی که در 2 دهه اخیر احداث شده اند، مادر بسیاری از مشکلات زیست محیطی ما هستند و عملاً برخی خشک شدن دریاچه ها و رودخانه ها، دعواهای سیاسی و قومیتی و ... در نتیجه همان برداشت های غیر اصولی از آب و منابع طبیعی و دست کاری های غیرعلمی در محیط زیست به وقوع پیوسته است.

سازمان های مردم نهاد در هرچیزی که منفعتش به کل جامعه و یا جامعه ای خاص بازمی گردد می تواند مفید و موثر واقع شود، به خصوص که برخی بخش ها عملاً یا متولی دولتی ندارند و یا متولیان ضعیفی داشته و یا متولیان این بخش ها عملاً برخلاف تکالیف حقیقی خود گام بردارند؛ لذا بسته به حساسیت ها و تمایلات شخصی یکسان یک جمع، تشکیل یک سمن و حرکت در مسیر اهداف مشترک مجموعه می تواند کارگشا باشد که به همین دلیل دامنه و تعداد سمن ها بسته به تعداد ارزشهای متعادلی دینی و انسانی می تواند گسترده باشد که چند نمونه ساده را بیان می کنم:

فرض کنید تعدادی از مومنان اهل مسجد، به امور ایمن سازی و بهداشتی سازی مساجد اهمیت قائل باشند و در این خصوص اطلاعات مناسبی نیز داشته باشند، این افراد می توانند یک ngo تشکیل دهند و با تهیه فهرستی از موارد خطرناک و ناایمن در مساجد، به آنها سرکشی کرده و هیأت امنای مساجد را به لحاظ نحوه ایمن سازی مساجد راهنمایی کنند. شاید این سمن در بدو کار هیچ اقدامی جز راهنمایی را نتوانند انجام دهند، ولی به تدریج با شناخته شدن گروه و همیاری خیرین، سمن توانایی کمک مالی و حتی فنی به ایمن سازی مساجد را نیز خواهند یافت. در خصوص ایمن سازی مدارس نیز می توان اقدام مشابه را انجام داد تا از خیل حوادث مساجد و مدارس که باعث از دست رفتن جسم و سلامتی نمازگزاران و دانش آموزان و معلمان می شود جلوگیری گردد.

یا فرض کنید یک گروه از طلاب و روحانیون اهل علم و عمل که به فنون مداحی نیز آشنا هستند به منظور سامان دهی امور هیأت های مذهبی محله و شهر خود، یک سمن تشکیل دهند و با سرکشی از آن ها، موارد تخصصی تبلیغ را به عنوان یک نهاد متخصص ترویج نمایند تا مداحی ها و سخنرانی ها و سایر شئون مراسم مذهبی به لحاظ شاخص های متعدد تخصصی شکلی و محتوایی، به صورت استاندارد و موثر به مردم ارائه گردد.

یک مثال دیگر این که، با توجه به این که مدتی است که شنیده می شود در برخی مواد غذایی مثل لبنیات یا کیک ها یا ... مواد افزودنی به صورت غیرمجاز بکار می رود، افرادی که در این زمینه تخصص و توانایی دارند و به سلامتی جامعه نیز علاقه دارند، می تواند یک سمن را ایجاد نمایند تا با اندازه گیری و سنجش افزودنی های مواد غذایی (مثل نگهدارنده ها و رنگها)، با استفاده از ابزارهای قانونی و استمداد از نهادهای قانونی مثل استاندارد و رسانه های گروهی، با این صنایع برخورد گردد، مطمئناً اگر مسئله با جدیت دنبال شود، صنایع تولیدکننده مواد غذایی به صورت اختیاری و داوطلبانه برای اثباتمحصولات خود و گرفتن گواهی های سلامت به این نهادها مراجعه میکنند تا فهرست محصولات شان در لیست محصولات سالم این تشکل ها درآید.

یکی از مواردی که می تواند انگیزه ی مناسبی برای تشکیل تشکلات مردم نهاد را ایجاد کند، میراث فرهنگی و آثار تاریخی هستند که حفظ و حراست از آنها بعضاً از سوی نهادهای دولتی با اهمال کاری مواجه شده و این اهمال کاری ها موجب تخریب و یا سرقت از این آثار می گردد. یقیناً افرادی که به حفظ سرمایه های تاریخی خود علاقمند هستند و فرصت و اطلاعات کافی برای فعالیت در این خصوص دارند می توانند تشکل هایی در این خصوص ایجاد نمایند.

از موارد دیگری که برای هر قومی مهم است حفظ زبان و فرهنگ سنتی شان است که این مسئله می طلبد که افراد علاقمند و زبانشاس و ادیب و فرهنگ شناس در هر منطقه به تشکیل سمن هایی به منظور زنده نگهداشتن و ثبت آنها روی آورند. اگر این تشکل ها ایجاد نشوند با توجه به فضای دهکده جهانی که موجب تضعیف خرده فرهنگها و لهجه ها گردیده است، احتمال فراموشی و حذف کامل آنها نیز انتظار می رود. زبان، لباس، بازی های سنتی، آداب و سنن قومیت ها و ... مقولات جذابی هستند که یقیناً حق آیندگان هر قومی است که این امانت ها به صورت کامل به ایشان رسانده شود.

از موارد معمول تشکیل سمن ها چه در ایران و چه در سایر کشورهای دنیا، تشکل های خیریه هستند، تشکلهایی که هدف از تشکیل آنها کمک به اقشار آسیب پذیر خاص است، کمک به بیماران خاص، کودکان بی سرپرست، ترک کنندگان اعتیاد، .... از مواردی هستند که در هراستان و شهری تشکلهای مردم نهادی برای آنها تأسیس شده است و البته بسیاری از این تشکل ها با اسامی مانند موسسه، بنیاد، انجمن، جامعه و ... مشغول فعالیت هستند که می توان همه ی آنها را در قالب همین سمن ها تعریف کرد.

حالا شما فکر کنید با توجه به علایق، حساسیت ها و فرصتهای تان چه تشکلی را در جهت کمک به جامعه ی خود می توانید ایجاد کنید؟ البته در کنار تشکیل تشکلهای جدید باید دانست که نهادهای مردم نهادی هم اکنون در کشور مشغول فعالیت هستند که می توان به آنها پیوست و ایشان را تقویت کرد و البته خلأهای فراوانی وجود دارد که می توان برای پرکردن آنها از تشکیل سمن های جدید استفاده کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۲ ، ۱۴:۴۷
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

این بخشی از بیانیه تسلیت آقای حسن روحانی در مورد فوت مرحوم حبیب الله عسگر اولادی است:

آنچه این شخصیت مؤدب و متواضع بویژه در یک سال اخیر پی می‌گرفت، رویکرد اعتدالی و جلوگیری از تعمیق فاصله‌ها و دوری گزیدن از خشونت و تندروی بود که باید با تلاش‌های صمیمانه دوستداران او و همه مردم اخلاق‌مدار با جدیت دنبال شود.

از مواضع یک سال اخیر آقای عسگر اولادی پررنگ بود و به احتمال قریب به یقین مورد تأیید و تأکید آقای روحانی قرار گرفت، این است که ایشان آقایان موسوی و کروبی را فتنه گران اصلی نشناخته و ایشان را مفتون و تحت هدایتِ فتنه گران خارجی معرفی می کرد تا راه عذرخواهی و بازگرداندن ایشان را باز نگاه دارد. تکرار مواضع آقای عسگراولادی از یک سو موجب انتقادات اصولگرایان و خوشحالی اصلاح طلبان گردید، اما هرگز منتج به عذرخواهی سران فتنه یا به قول مرحوم عسگراولادی مجرمان مفتون نشد و این نشان می دهد که اگر قرار است کسی مشی اعتدالی آقای عسگراولادی را پاس می داشت ابتدا آقای هاشمی و سران فتنه بودند که با عذرخواهی از نقش آفرینی در پازل بیگانگان موجب خسران عظیم به انقلاب شدند.

بحث دیگری که وجود دارد این است که اگر چه آقای روحانی رویکرد اعتدالی آقای عسگراولادی در جلوگیری از تعمیق فاصله ها و خشونت و تندروی در یک ساله اخیر را شایسته پیگیری می داند، اما کاش تمام رویکرد این چندساله اخیر ایشان که در راستای پرهیز از خشونت و تندروی اصحاب فتنه بود را شایسته پیگیری معرفی می کردند، یادمان نرفته است که همین مرحوم عسگراولادی چقدر در روزها و ماه هایی که تنور تهمت فتنه داغ بود، سعی کرد تا فتنه گران را به دامن امن قانون بازگرداند، اما به اقرارهایی که از شخص آقای عسگراولادی ثبت شده است، این به زعم ما سران فتنه و به زعم مرحوم عسگراولادی مفتونان مجرم، علی رغم این که آغوش نظام تا ماه ها برای ایشان باز بود، اما همچنان به مشی بی قانونی، تنش زایی و تضییع منافع ملی ادامه دادند و تا آنجا که می توانستند با دروغ و فریب، احساسات مردم و به خصوص جوانان را به بازی گرفتند و حتی راهپیمایی میلیونی 9 دی مردم نیز نتوانست ایشان را به عقل آورد.

بنا به آنچه که عرض شد، حقیر نیز از آقای روحانی درخواستی دارم که اگر ایشان تمایل به ادامه ی رویکرد اعتدالی آقای عسگراولادی دارند، تمام مشی ایشان پس از فتنه را مد نظر قرار دهند، یعنی ابتدا سران فتنه و همکاران شان را به اعتراف، پوزش خواهی و بازگشت به دامن قانون و نظام دعوت کنند و سپس نظام و مردم را به بخشیدن و عفو ایشان دعوت نمایند، این که بخواهیم به بهانه اعتدال این همه خسارت های معنونی، جانی و مالی ناشی از فتنه، بدون محاکمه و پذیرش اشتباهات و دروغ بودن تقلب بخشیده شود را تنها در راستای ذبح عدالت الهی پای اعتدال روحانی می دانم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۲ ، ۱۴:۴۵
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

مدتی است که کارهای انقلابی خوبی از نسل جوان هنرمندان انقلاب به خصوص حامد زمانی می شنویم و می بینیم که اهمیت آنها در برهه های حساس انقلاب مثل فتنه 88 و مقطع حساس فعلی بیش از همیشه درک می شود که همین مسئله باعث شد تا مطلب کوتاهی در خصوص هنرانقلاب و نسل جوان آن بنویسم:

هنر انقلاب چه قبل از انقلاب، چه بعد از آن و چه در دوره جنگ و چه پس از پایان جنگ، همواره در کنار انقلاب ایستاده و در ایجاد شور و شعور انقلابی نقش به سزایی ایفا نموده است و از این لحاظ  می توان انقلاب و موفقیت هایش را تا حدودی مرهون هنر انقلاب دانست. در این میان، برخی شاعران، آهنگسازان، خوانندگان، سینما گران و ... بر اثر کثرت و کیفیت تولید آثار انقلابی به هنرمندان انقلاب معروف شده اند و نام و یادشان همواره زنده کننده شور و شعور انقلاب است؛ این هنرمندان هم اکنون به مثابه ی سرمایه های نفیس انقلاب و قهرمانان ملی هستند که حفظ و حراست از ایشان کاملاً ضروری به نظر می رسد.

حراست از هنرمندان انقلاب دو جنبه دارد، جنبه ای از آن، حفظ عزت و جایگاه این هنرمندان است که به همین منظور همواره باید قدرشناسی از ایشان مورد اهتمام مردم و مسئولان باشد و جنبه ی دیگر که بسیار هم مهم است، حفظ روحیه انقلابی ایشان است که به تلاش خود هنرمندان در حفظ ایمان و تقوای الهی شان بستگی دارد؛ به همین منظور حقیر ضمن پاسداشتِ جایگاه والای هنر انقلاب و هنرمندان جهادگر انقلاب به خصوص نسل جوان هنرمندان انقلاب و شخ حامد زمانی و دوستانش که سرود ضد استکباری شان چون خاری بر چشم دشمنان آزارشان داد، از ایشان خواهش می کنم همچنان و بیش از پیش در حفظ و حراست از ایمان، معنویت و روحیه انقلابی خویش کوشا باشند و این مهم رخ نمی دهد مگر این که خودشان را تحت حمایت و نصایح مستمر اساتید دین و اخلاق قرار دهند، به خصوص که سالم ماندن در عرصه ی هنر و نیفتادن به ورطه های گناه و گمراهی در این عرصه، از شرایط معمول است و کوچکترین لغزشی از هنرمندان انقلاب در نهایت به ضرر انقلاب تمام می شود که البته ما هم برای ایشان از صمیم قلب دعا می کنیم و سلامت جسم و جان شان را از خداوند منان می خواهیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۲ ، ۲۳:۳۴
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۳۱ ب.ظ

ورقی دیگر از استکبارستیزی مردم رشت+تصاویر

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز نیز مثل سالهای گذشته در راهپیمایی 13 آبان شرکت کردم و اتفاقاً امسال برخلاف سالهای قبل اصرار داشتم که از شروع راهپیمایی تا انتهای آن را حضور داشته باشم و به گمانم خیلی از راهپیمایان امسال چنین حسی داشتند و این شور مثال زدنی ناشی از شعوری بود که دیروز رهبر معظم انقلاب به نمایش گذاشت، در تمام مسیر راهپیمایی دو سه جمله دیروز رهبری در ذهنم می چرخید، یکی آن جمله ی سنگینی که در باره گزینه های روی میز فرمودند و گفتند که "مثلاً چه گزینه ای، چه غلطی ..." و دیگری آن جملاتی که در مورد تهدید کننده به بمب هسته ای فرمودند مبنی بر این که "آمریکا که به مدعی مسائل هسته ای سایر کشورها شده است باید دهان افرادی که چنین یاوه هایی می گویند را خرد کند".

در طول مسیر به راهپیمایی امسال ایمان داشتم، چرا که این راهپیمایی هم دست دولت را می گرفت و هم دهان استکبار را می بست، اگر مردم به جای این که از آمریکا اعلام برائت کنند طبق فرمول زشتِ آقای زیباکلام، رابطه با آمریکا را تقاضا می کردند، آمریکا از این فرصت سوءاستفاده می کرد و با تعیین شرط و پیش شرط برای دولت، عملاً میز مذاکرات را به میز خلع سلاح و صلاح ایرانیان مبدل می کرد، اما وقتی آمریکا می بیند که ایرانیان رابطه با آمریکا را تنها و تنها در غالب حفظ عزت و اصول انقلاب مجاز می دانند و هرگز فریب خنده های شیطانی اش را نمی خورند، به راحتی به خودش اجازه نخواهند داد که وارد بازی تحقیر با ایرانیان شوند.

در ادامه تعدادی از عکسهای راهپیمایی امروز مردم رشت را تقدیم تان می کنم:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۲ ، ۲۳:۳۱
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۱۱ ب.ظ

مهمترین موانع تغییر نرخ رشد جمعیت

بسم الله الرحمن الرحیم

امسال چندمین سالی است که بحث لزوم تغییر نرخ رشد جمعیت مطرح می شود ولی براساس مشاهدات میدانی که هریک از ما در زندگی خودمان و اطرافیانمان مشاهده می کنیم همچنان تغییر چندانی در تغییر شعارهای "2 فرزند کافیست" و "فرزند کمتر، زندگی بهتر" دیده نمی شود که این مسئله از چند دلیل عمده نشأت می گیرد:

تغییر نگرش و رفتار معمولاً پروسه بلند مدتی را می طلبد به خصوص این که نگرشی که باید جایگزین شود قبلاً به عنوان ضدفرهنگ تبلیغ شده و جا افتاده باشد. متأسفانه مسئولان و فرهنگسازانی که قبلاً قصد کنترل جمعیت را داشتند، بیش از دو فرزند داشتن را نشانه ی بی فرهنگی و بی سوادی والدین معرفی کردند و اکنون تبدیل این ضدفرهنگ، به فرهنگ خنثی یا مطلوب بسیار مشکل تر و زمان برتر به نظر می رسد.

اگر چه به ظاهر افزایش فرزندآوری در برنامه ی کاری مسئولان قرار گرفته است، لیکن این میل به یک سیاستگذاری عالمانه منتج نگردیده است و دولت همانطوری که کورکورانه رشد جمعیت را کنترل کرد هم اکنون نیز یک سیاست واحد را در روستاهای کم جمعیت، شهرهای متوسط، بزرگ و تهران دنبال می کند و این در صورتی است که مردم در پس هر شعاری به منطق و میزان علمی بودن آن شعار توجه می کنند، مسئولان باید توجه کنند که مردم برای این که فرهنگ قبلی را کنار بگذارند و چیزی را به عنوان فرهنگ جدید بپذیرند نیاز به توجیه شدن دارند و به لحاظ شرعی، عرفی و منطقی باید این عمل صورت گیرد.

نرخ توالد و سبک زندگی دو عامل لاینفک هستند و بعضاً در بسیاری وجوه بر همدیگر تأثیر می گذارند، نرخ توالد پایین موجب شده است سبک زندگی مردم کاملاً متحول شود و همراه با تغییر سبک زندگی، سیاستگذاری های دولت ها نیز در بروز این شرایط و تشدید آنها موثر بوده است. هم اکنون سطح متعارف  و مطلوب رفاه خانوار، توقع فرزندان، هزینه های آموزش، هزینه های تفریحی، مسافرت، گستردگی خدمات بهداشتی و درمانی، وسعت خانه ها، سطح متعارف تحصیلات دانشگاهی و به طور کلی تمام شئون زندگی خانوار با تعداد کم فرزند تنظیم شده است و تغییر نرخ توالد با این لوازم و سبک موجودِ زندگی عملاً از نظر خانوارها به این راحتی میسر نیست.

نرخ توالد به غیر از مسائل فرهنگی و سبک زندگی، تابع مسئله مهم دیگری به نام تمکن اقتصادی خانوار نیز هست که حتی رفع مسائل قبلی نیز نمی تواند نقصان آن را جبران کند. خانواری را که از پس هزینه های اولیه زندگی بر نمی آید را نمی توان به افزایش تعداد فرزندان قانع کرد، به خصوص وقتی که ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جامعه برای حمایت از چنین خانوارهایی هیچ تمهیداتی هم نداشته و بعضاً ضدحمایتی باشد. به یقین افزایش هزینه های بهداشت و درمان و تغذیه و آموزش در کنار تضعیف بنیه اقتصادی خانوارها یک عامل بازدارنده در افزایش تعداد فرزندان خانوار بشمار می رود و هم اینک خانواده هایی وجود دارند که فقط به همین دلیل از فرزندآوری استقبال نمی کنند.

یکی از مسائل دیگری که مانع افزایش تعداد فرزندان خانوار است، عدم حمایت دولت از این مسئله است و حمایت هایی نیز که به صورت جسته و گریخته مطرح می شوند یا اصولاً اجرایی نمی شوند و یا خیلی زود تعطیل می شوند و اینچنین است که مردم دیگر روی حمایت های دولتی حساب نمی کنند چرا که نه تنها اکثر دولت ها به تعهدات دولت قبلی پایبند نیستند بلکه نسبت به تعهدات خود نیز حساسیتی نشان نمی دهند. این مسئله باعث می شود تا مردم روی حمایت های دولت به افزایش تعداد فرزندان حساب باز نکرده و ابزار تشویقی دولتها عملاً از فهرست عوامل انگیزیشی موثر بر خانواده ها حذف گردد و تنها در صورت بهبود شرایط اقتصادی پایدار خانواده به فکر افزایش جمعیت بیفتند. 

یکی دیگر از موانع افزایش نرخ توالد، به مشکلات ازدواج و تنشهای پس از آن باز می گردد. عملاً افزایش سن ازدواج و افزایش آمار طلاق موجب تأخیر و کاهش در فرزندآوری خانوارها گردیده است و بسیاری از خانواده های تازه شکل یافته نیز تا مدت ها به منظور امکان راه فرار، سالهای اولیه ازدواج را سالهای آزمایشی تلقی کرده و از فرزندآوری پرهیز می کنند تا در صورت جدایی احتمالی، آسیب کمتری ببینند، لذا حل مشکلات ازدواج و خانواده که ریشه در مسائل فرهنگی و اقتصادی دارد باید به عنوان یکی از مقدمات تغییر نرخ رشد توالد بشمار رود.

این مطلب در عمارنامه و بولتن نیوز و 8دی نیوز منتشر گردید.

مطالب مرتبط

تغییر روند توالد نیازمند چیست؟
سیاستگذاری جمعیتی نیاز جدی کشور
کاهش یا افزایش جمعیت؟!
لزوم سیاستگذاری علمی و دقیق جمعیتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۲ ، ۲۳:۱۱
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۰۹ ب.ظ

اگر آمریکا هم برای ما "مرگ" بخواهد...

بسم الله الرحمن الرحیم

http://media.irna.ir/1391/13910812/80398086/80398086-3349463.jpg

یکی از شبهاتی که علیه شعار "مرگ بر آمریکا" مطرح می شود این است که به آیه ای که در آن خداوند "سب" خدایان کافران را منع می کند، استناد می کنند و می گویند "مرگ برآمریکا" سب است و اگر ما به آنها توهین بکنیم، آنها نیز به ما توهین می کنند، که قبلاً به این شبهه در مطلب "شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر ضد ولایت فقیه، لعن هستند نه سب" پرداخته ام، اما اکنون با فرض این که "مرگ بر آمریکا" لعن است، شبهه ای که مطرح می شود این که اگر آنها هم شعاری مانند آن علیه ایران بدهند چه؟! آیا این شعار به ضرر ما نخواهد بود؟! پاسخ گفتن به این سخن در حالی که چند روزی از 24 ذیحجه، سالروز مباهله نگذشته، چندان کار مشکلی نیست. آیه و داستان مباهله پیامبر نشان می دهد که بعضی وقت ها باید اجازه داد تا طرف مقابل هم لعن کند که همین مسئله نشان از مجوز شرعی برای شعار "مرگ بر آمریکا" است، اما اگر بخواهیم دلیل این مسئله را بدانیم باید به قواعد لعن و نفرین در درگاه الهی آگاهی داشته باشیم، چرا که لعن کردن طبق سنت الهی قواعدی غیرقابل تغییر دارد که برای شناخت این قاعده به سه روایت رجوع می کنیم:

رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) فرمودند:
هرگاه "لعنت" از دهان لعنت گر خارج شود، نگاه می کند، اگر راهی به سوی آن چیزی که متوجه آن شده است یافت به طرفش می رود وگرنه به طرف کسی که از دهانش خارج شده است برمی گردد .

امام باقر (سلام الله علیه) فرمودند:
لعنت هرگاه از لعنت کننده صادر شود ، میان او و کسی که لعنت می شود ، می گردد . اگر مجوّزی نیافت ، به خود لعنت کننده بر می گردد که او ، خود ، به آن سزاوارتر است . زنهار تا مؤمنی را لعنت نکنید که دامن خودتان را می گیرد .

و در جای دیگری نیز امام باقر(ع) فرمودند:
از لعنت کردن مومن بپرهیزید که به خودتان برمی گردد. حتی شخصی، کسی را که پیامبر او را حد می زد، لعنت کرد؛ حضرت فرمودند: لعنتش مکن او خدا و رسولش را دوست دارد (گرچه گنهکار است(.

اینها یعنی نفس لعنت و نفرین دارای اثر است؛ چه به حق باشد و چه نباشد و براساس این روایات متواتر و روایات دیگر، اگر نفرین بی مورد باشد، دامن نفرین کننده را می گیرد، پس ما را چه باک که ظالمان دنیا بخواهند حکومت مظلوم و الهی جمهوری اسلامی ایران را نفرین کنند، چرا که این نفرین نیز با نفرین ما علیه آنها جمع شده و در نابودی ظالمان عالم موثر خواهد بود، انشاءالله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۲ ، ۲۳:۰۹
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۲۹ ب.ظ

دردِ دل برخی از نزدیکان منتقدِ امام (کمی طنز)

بسم الله الرحمن الرحیم

در این سال ها و به خصوص این ایام بارها و بارها، برخی نزدیکان و اقوام مانند نوه و نتیجه امام خمینی، اظهارات، خاطرات، خوابها و رفتارهایی را از امام نقل می کنند که بعضاً عجیب و موجب اعتراض اهالی انقلاب گردیده است؛ این در حالی است که در زمان حیات امام حتی اگر از نزدیک ترین اقوام یا شاگردان شان نیز حرفی یا رفتاری نسنجیده سر می زد، شخصاً با ایشان برخورد می کرد ولی در زمانی که آن یار سفرکرده را در میان نداریم، این اظهارات موجب می شود تا اهالی انقلاب با رجوع مجدد به وصایا و نصایح بنیان گذار انقلاب، ادعاهای این نزدیکان و مدعیان نزدیکی به امام خمینی را صحه سنجی کنند که در غالب موارد حنای آن ادعاها با مقابله با محکمات امام به راحتی رنگ می بازند. مطلب زیر شاید به ظاهر طنز باشد ولی به واقع بخشی از حرف دل این اقوام و مدعیان دوستی امام خمینی و فشارها و سختی هایی است که ایشان تحمل می کنند:

  • خیلی سخت است که فامیل نزدیک امام خمینی باشی و سهم الارث شما را از انقلاب ندهند.
  • خیلی دردناک است که قبلاً کنار امام بوده باشی و از آن دوستی، سهمی دندان گیر و غنیمتی چشمگیر به شما نرسیده باشد.
  • خیلی سخت است که ببینی فرزندان امثال فهد، مبارک و قذافی آقایی کنند و برای آقازاده ی شمایی که عمری در خدمت امام بودید و همیشه به او جام زهر تعارف می کردید، به خاطر چندرغاز شیرینی چند قرارداد نفتی و غیره، پرونده های سنگین درست کنند.
  • خیلی سخت است که یارغار امام خمینی باشی و برخی دیگر در رفتار، گفتار و عمل بیش از شما خودشان را به امام نزدیک کرده باشند و تازه شما را به راه امام دعوت کنند.
  • خیلی سخت است که خانواده شهدا که خودشان را پیش مرگان خمینی می دانستند، در برابر اظهارت ما بایستند و طلبکار شوند.
  • هر چه باشد ما از طایفه امام خمینی هستیم که همه به او احترام می گذاشتند، ولی وقتی می بینیم مردم اینقدر بی وفا شده اند و همان احترام را برای ما قائل نیستند واقعاً ناراحت می شویم.
  • خیلی سخت است که با این همه تجربه و رفاقت با امام نتوانی خواب ها و خاطرات دونفره ات با امام را به عنوان سند و نقشه راه انقلاب غالب کنی.
  • خیلی سخت است که بخواهی آزاد بپوشی، ترانه گوش کنی و مرفه زندگی کنی ولی سایه ی سنگین خمینی!! بر سر خاندان بزرگش سنگینی کند.
  • خیلی سخت است که شما حتی در اوج تشنگی، ناکامِ یک جرعه قدرت بمانی فقط برای اینکه امام دوست نداشت کسی از فامیلی با او سوءاستفاده کند.

در هر صورت باید این بخش از خانواده و نزدیکان امام و اظهارات، خاطرات و خوابهایشان را درک کرد و مورد احترام قرار داد، بالاخره آنها هم دل دارند و باید با این همه سختی و مشکلات دلداری شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۹ آبان ۹۲ ، ۱۶:۲۹
سیاوش آقاجانی
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۲۳ ق.ظ

واجبی به نام سمن

بسم الله الرحمن الرحیم

سازمان مردم‌نهاد (NGO) که در فارسی مختصراً "سمن" خوانده می شد، براساس تعریف سایت ویکی پیدیا، در کلی‌ترین معنایش، به سازمانی اشاره می‌کند که مستقیما بخشی از ساختار دولت محسوب نمی‌شود، اما نقش بسیار مهمی بعنوان واسطه بین فرد فرد مردم و قوای حاکم و حتی خود جامعه ایفا می‌کند.

تشکلهای مردم نهاد هم اکنون در دنیا‌ حول محورهای ارزشمندی مانند حفظ محیط زیست و حقوق بشر شکل می گیرد و به جای این که اعضا به صورت پراکنده به سمت هدف های مشترک گام بردارند، برنامه های خود را از طریق تشکل، پرداخت کرده و به صورت منسجم، عقلانی، قانونی، کارا و موثر انجام می دهند. به احتمال قریب به یقین شروع فعالیت تشکل های مردم نهاد با آغاز زندگی اجتماعی بشر و حتی قبل از تشکیل حکومت ها و دولت ها و چه بسا مقدمه تشکیل حکومتها بوده است و البته اهداف این تشکل ها به مرور و با تغییر مشکلات اجتماعی متحول و به روز شده است.

یکی از تشکل های مردم نهاد تاریخی معروف در زمان پیامبر اسلام حول  پیمان جوانمردان یا ( حلف الفضول)  شکل گرفت که پیامبر اکرم صلوات الله نیز در 20 سالگی به آن پیمان پیوست و بر پایه دفاع از حقوق مستضعفان و ضعفا بود و حتی بعد از پیامبری نیز از آن پیمان به نیکی یاد می کرد و حتی بعد از نبوت نیز خود را به آن پیمان مقید می دانست. خداوند در آیه ی "تعاونوا علی البر و التقوا و لا تعاونوا علی الاثم و العداون"به ما امر می کند تا با همکاری و تعاون که یکی از نمودهای امروزی آن تشکیل سازمانهای مردم نهاد در جهت رشد و ترقی ایمان و خوبی بکوشیم و از این جهت می توان این گونه همکاری ها را یک الزام تلقی کرد.

تشکل های مردم نهاد، به لحاظ این که وابسته به دولت ها نیستند، در راستای رسیدن به اهداف و آرمان های شان بدور از مصلحت سنجی های غیر آرمانی، شجاعانه و در چارچوب الزامات قانونی فعالیت می کنند و این در حالی است که این تشکل ها حتی در کشورهایی که ساختار دولت های شان چندان بوروتراتیک و تنبل نیست نیز پرچمدار حرکت های اجتماعی هستند و این نشان از موثر بودن این تشکل ها و کارایی بیشترشان بر نهادهای دولتی است. اگر چه نهادهای مردم نهاد به لحاظ مالی چندان قابل رقابت با نهادهای دولتی نیستند اما با استفاده از ابزارهایی که دارند می توانند در جهت هدایت، فشار و حتی الزام نهادهای دولتی که از کارکردهای اصلی شان دور افتاده اند موفق باشند.

در کشور ما نیز البته تشکل های مردم نهاد وجود دارند، لیکن دامنه اهداف و عملکردشان بسیار محدودتر از جایگاه واقعی این تشکل هاست و یا عملاً‌ به واسطه ی حمایت ها و هدایت های دولتی و حکومتی، به عنوان تشکل مردم نهاد قابل تلقی شدن نیستند و این در حالی است که کشوری با این همه ارزش ها و آرمان های اسلامی و انسانی نباید اینچنین از این ابزار پیشرفته و موثر محروم باشد، به خصوص این که نظام اداری ما به لحاظ نابهره وری،‌ بوروکراسی و فساد اداری رنج می برد و به این لحاظ براساس آمارهای جهانی یک نظام اداری نامطلوب تلقی می شود و والاترین آرمان ها نیز معمولاً‌ در این نظام ها راهی جز به بن بست و حتی پسرفت ندارند.

مقولاتی که تشکل های مردم نهاد می توانند به آنها ورود پیدا کنند دامنه ی بسیار گسترده ای دارد که به شرط رعایت حدود وثغور قانونی و عرفی می تواند در بسیاری از مسائل و مشکلات مردم و جامعه مفید واقع شود. مشکلات ازدواج، کارگران،‌ زیست محیطی، خانواده،‌ بازنشستگان و ... از مقولات اجتماعی هستند که تشکل های مردم نهاد می توانند به مانند کشورهای موفق در این زمینه فعالیت موثری داشته باشند و اما در کنار این مقولات، مسائل و مشکلات فرهنگی و دینی وجود دارند که به شرط استفاده از این همه افراد نخبه فرهنگی و دینی که به صورت جزیره ای مشغول فعالیت های غیرهم افزا هستند می تواند بسیار موثر واقع شوند.

مطالعه و بررسی تشکل های مردم نهادی که در زمینه های مذهبی توانسته اند موفقیت هایی کسب کنند به یقین می تواند برای علاقمندان به تشکیل این تشکل ها و یا تشکل های نوپا بسیار کارساز باشد،‌ به عنوان مثال جامعه القرآن کریم به مدیریت حجه الاسلام دکتر طباطبایی در قم و اکثر استانها و شهرستانهای کشور به قرآن آموزی تخصصی و اعطای گواهینامه های معتبر مشغول است، یا کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز به مدیریت حجه الاسلام سید محمد انجوی نژاد و یا موسسه یاران سبز موعود (عج) به مدیریت حجه الاسلام دکتر ترابی در رشت از تشکلهای موفق غیردولتی هستند که شخصاً‌ با فعالیت آنها در تربیت نوجوانان و جوانان شیراز و رشت به صورت منسجم، هدفمند و موثر آشنایی دارم و بیشتر هزینه هایشان نیز از طریق کمک های خیرین و کسانی که از خدمات این تشکلها بهره مند می شوند تأمین می گردد. فعالیت همین سه تشکل مزبور در دامنه های تخصصی و جغرافیای شان به یقین موثر و حتی موثرتر از فعالیت سایر ارگان های دولتی هم راستا با ایشان است و این نشان از اهمیت این تشکل ها و ورود نخبگان به این عرصه ها را دارد.

انشاءالله در مطالب بعدی از آفت ها، موانع، ظرفیت ها و حوزه های رها شده و باپتانسیل برای ورود تشکل های مردم نهاد بیشتر خواهم گفت.

ضمناً‌ برای بازدید از سایت اداره کل تشکل های مردم نهاد می توانید به اینجا مراجعه کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۲ ، ۰۸:۲۳
سیاوش آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

دیشب بیشتر وقت برنامه پایش به سوال و جواب از آقای دکتر حسینی وزیر سابق اقتصاد اختصاص یافت و ایشان ضمن حضور در این برنامه به بسیاری از مباحث و شبهاتی که این روزها از سوی مسئولان دولت یازدهم یا رسانه ها در خصوص عملکرد دولت های نهم و دهم مطرح شده بود پاسخ گفتند. اگر چه بسیاری از پاسخ های آقای دکتر حسینی مبتنی بر آمارهای رسمی کشور بود لیکن به دلیل عدم حضور نمایندگان دولت جدید، ایشان شخصاً از مسئولان اقتصادی دولت جدید دعوت کردند تا طی یک برنامه زنده در خصوص شبهات وارده یک مباحثه دوطرفه را انجام دهند که با استقبال دکتر حیدری مواجه شد.

نظرسنجی این هفته ی برنامه پایش که در خصوص ادامه ی طرح های مسکن مهر و سفرهای استانی بود با رأی مردم به نفع ادامه ی هر دو طرح مزبور به پایان یافت، این نظرسنجی از آنجا که این دو طرح در این مدت بعضاً از سوی برخی مسئولان دولتی رد شده بود حائز اهمیت بود که امیدواریم دولت به این مطالبات مردم اهمیت لازم را بدهد.

 پایش/ ارتقا کشور در شاخص امیدبه زندگی

مختصری از اظهارات دکتر حسینی

آقای دکتر حسینی در خصوص این که دولت جدید ادعا می کند درآمد حاصله از هدفمندی به مراتب کمتر از هزینه های یارانه نقدی است،‌ گفت که درآمد حاصله از هدفمندی بیشتر از هزینه های آن بوده است و صرفاًً‌ به دلیل عدم بازگرداندن بخش هایی از درآمد هدفمندی به خزانه این درآمده یا به درستی محاسبه نمی شوند و یا بازگرداندن آنها به خزانه عملاً پس از مصرف آنها‌ غیر ممکن می شود. مسئله ی دیگری که دکتر حسینی گفتند، بحث کاهش مصرف سوخت و هزینه های مربوطه و نیاز به واردات بنزین بود که معمولاً در انتقادات منتقدان به طرح هدفمندی یارانه ها جایی برای آنها در نظر گرفته نمی شود.

آقای دکتر حسینی این ادعا که ما نسبت به قبل از هدفمندی، به پرداخت یارانه های بیشتری مبتلا شده ایم را هنوز تأیید نمی کنند و می گویند هنوز با آن شرایط مقداری فاصله داریم، ایشان در محاسبه ای ساده گفتند قیمت سوخت از 100 تومان به حدود 500 تومان افزایش یافته و مثلاً 5 برابر شده است در حالی که قیمت منطقه ای سوخت مثلاً فقط 2 برابر شده است.

آقای حسینی در خصوص بدهکاری های دولت قبلی برای دولت جدید نیز می گوید که بدهکاری هایی که به نام دولت از آنها یاد می شود بعضاً به شرکتهای دولتی مربوط است که دولت قصد داشت طبق قانون آنها را از محل درآمد حاصل از افزایش قیمت ارز پرداخت کند لیکن مجلسی ها با تغییر قانون، شرکتهای دولتی را مشمول آن قانون و پرداخت بدهی های آنها از محل مزبور ندانستند و اکنون به ایشان این انتقاد را وارد کردند که چرا همان بدهی ها را به حساب دولت می گذارند!

از مباحث دیگری که در این ایام مورد مناقشه بود بحث حساب ذخیره ارزی و صندوق توسعه ملی بود که علی رغم اظهارات ناامید کننده آقای روحانی درست مصادف با مذاکرات ‍ژنو، آقای دکتر طیب نیا وزیر جدید اقتصاد نیز به ذخیره های خوب این صندوقها اقرار داشت. وزیر اقتصاد دولتهای نهم و دهم می گوید که اگرچه بخشی از اندوخته ی این صندوق به عنوان تسهیلات پرداخت شده است اما همین مبالغ نیز جزء دارایی های صندوق تلقی شده و نباید نادیده گرفته شود. دکتر حسینی می گوید که دولت دهم به غیر از ذخیره های مالی که برای دولت یازدهم گذاشت،‌ ذخیره مناسبی از مایحتاج کشور را تهیه کرد و به دولت یازدهم تحویل داد تا ماههای ابتدایی کار با مشکلات مربوط به کمبود مایحتاج مردم مواجه نشود.

دکتر حسینی در خصوص اختلاف آمارهایی که بین مسئولان دولتهای قبلی با دولت جدید یا سایر مسئولان و یا رسانه ها وجود دارد دو مسئله ی عمده را دلیل می دانست،‌ یک مورد اختلاف زمانی ارائه ی آمار ها و دیگری استناد به آمارهای مراجع غیررسمی که اظهارات دکتر حیدری در برنامه مناظره جمعه ی گذشته در خصوص مبالغ هزینه و درآمد هدفمندی را از آن قبیل می دانست که صرفاً‌ براساس اظهارات معاون رییس جمهور بارها مورد استناد قرار گرفته بود.

دکتر حسینی برخلاف نظر دکتر احمدی ن‍ژاد که نقدینگی و مسکن مهر را عامل تورم نمی دانست، این مسئله را تأیید می کند لیکن می گوید که این نقدینگی همواره و در همه ی دولتها به همین شکل افزایش می یافته است اما در دولت های دیگر در مصارفی غیر مسکن مهر این افزایش نقدینگی رخ می داده است که در این دولت به بخشهایی مثل مسکن مهر جاری شده است.

یکی از گفته های دکتر حسینی بحث نرخ رشد منفی (4/5-) توسعه است که ایشان آن را ناشی از تحریم های و کاهش فروش 50 درصدی نفت و گاز می داند که این مسئله و تأثیر آن بر نرخ رشد کشور معمولاً نادیده انگاشته می شود، به زعم ایشان ما در بخشهای مختلفی رشد داشته ایم و نرخ رشد منفی موجود باتوجه به شدت تحریمها را نمی توان چندان مورد انتقاد دانست.

در پاسخ به این سوال دکتر حیدری (مجری) که گفت اگر امروز وزیر اقتصاد می شدید کدام کارتان را تکرار نمی کردید، دکتر حسینی فقط  به یک مورد اشاره کردند و گفتند برخی انتصابات را انجام نمی دادند.

یکی از مواردی مورد اذعان دکتر حسینی این بود که وضعیت مردم در این دولت ها در مجموع بهتر شده است و در این خصوص به ضریب جینی و کاهش آن استناد می کردند.

یکی دیگر از اشتباهاتی که دکتر حسینی به آن اقرار کرد این بود که ایشان در یکی از برنامه های پایش، حرفی را که به آن نقد داشتند را شنیده بودند که باید تماس می گرفتند و پاسخ گو می شدند که این کار را نکردند و دیشب آن حرف را پاسخ گفتند.

برخی سخنان قابل انتقاد دکتر حسینی

اگر چه پاسخ های دکتر حسینی بخش هایی از سیاه نمایی های این 3 ماهه را به خوبی پاسخ می گوید، اما ضمن حق پاسخگویی مجدد برای مسئولان دولت جدید، حقیقتاً‌ بخش هایی از این پاسخ ها ایراداتی دارد که به صورت مختصر برخی از آنها را عرض می کنم:

اگر چه آقای حسینی منکر عدم تناسب درآمد و هزینه در بخش هدفمندی یارانه ها است و این طرح را موجب کاهش هزینه های دولت می داند،‌ محاسبه سرانگشتی میزان یارانه پرداختی به افراد بر مبنای قیمت های واقعی نشان می دهد که اگرچه دولت به ازای هر لیتر بنزین حدود 400 تومان پول بیشتری از مردم دریافت می کند ولی با توجه به افزایش ریالی قیمت حاملهای انرژی من جمله بنزین، میزان یارانه غیرمستقیمی که به ازای هر لیتر بنزین پرداخت می شود به مراتب بیش از آن 400 تومان است، چرا که نرخ ارز در این مدت بیش از 100 برابر افزایش یافته است و بر همان اساس متوجه می شویم که نه تنها دولت یارانه غیرمستقیم بیشتری (به لحاظ ارزش ریالی) نسبت به قبل از هدفمندی پرداخت می کند، بلکه یارانه نقدی سنگینی را نیز ماهانه توزیع می کند که البته این مسئله ریشه در سه عامل دارد یکی این که میزان یارانه نقدی پرداختی از ابتدا بیش از حد قابل تحقق تعیین شد و دیگری این که طرح هدفمندی با تشدید تحریم ها و کاهش درآمد ارزی دولت مواجه شد و مهمتر از همه این که دولت سیاست های پولی و ارزی را متناسب با شرایط به روز نمی کرد و دولت در استفاده از ابزارهای مدیریتی مانند سود بانکی، نرخ ارز، صادرات و واردات به خوبی عمل نکرد. بحث مغفول دیگر در این خصوص این است که بیش از این که کاهش مصرف سوخت به هدفمندی یارانه ها مربوط باشد به سهمیه بندی سوخت باز می گردد که البته به عنوان یکی از موفقیت های بزرگ دولت نهم ثبت گردید.

بخشی از اظهارات آقای دکتر حسینی که می گوید دولت حق داشت با توجه به افزایش قیمت ارز درآمد مربوطه از فروش ارز را در پرداخت بدهی هایش صرف کند را اصولاً قبول ندارم و این مسئله را نه نسبت به این دولت و نه نسبت به دولت های پیشین و آینده که این مبالغ را درآمد تلقی می کنند به طور کلی ظالمانه می دانم. چه کسی دولت که براساس قانون مکلف به حفظ ارزش پول ملی است و در وظیفه اش کوتاهی کرده است، را واجد گرفتن پاداش می داند؟! اصلاً‌ چنین نگاهی است که باعث می شود دولت ها برخلاف قانون با قیمت ارز بازی کنند، چرا که در نهایت این دولت ها هستند که نه تنها متضرر نمی شوند بلکه منتفع هم می شوند و دود افزایش قیمت ارز به چشم عامه مردم می رود.

یکی از مواردی که دکتر حسینی به آن اقرار داشتند اشتباه بودن برخی انتصابات بود و حال این که ای کاش ایشان به سیاست های اشتباه اقتصادی شان اقرار می کردند و البته اقرار به انتصابات اشتباه خیلی آسان تر است چرا که در واقع اشتباهات را متوجه زیردستان خواهد کرد. یکی دیگر از اشتباهاتی که دکتر حسینی در این برنامه به آن اقرار داشتند عدم تماس به موقع با برنامه پایش برای پاسخگویی به برخی شبهات اقتصادی بود که به شدت در همان موقع مورد انتقاد حقیر نیز واقع می شد و حتی مسئولان برنامه پایش که از این فرصت سوءاستفاده می کردند را نیز دعوت به رعایت انصاف می کردم، لیکن متأسفانه این معضل در دولت دهم به عنوان یک رویه وجود داشت و بالاترین مقامی که در برنامه اقتصادی پایش شرکت کرد به گمانم آقای میرتاج الدینی بود که به عنوان معاون پارلمانی مجلس در این برنامه ی اقتصادی شرکت کرد و همواره دعوت متولیان برنامه پایش از مسئولان دولتی برای شرکت در این برنامه و پاسخ گویی ناکام می ماند (لطفاً رجوع شود به مطلب یکسال پیشم با عنوان بی انصافی برنامه پایش، پاسخ به تحریم دولتی ها؟).

استناد دکتر حسینی به ضریب جینی برای اثبات بهبود وضعیت مردم نیز مطمئناً یک استناد اشتباه است چرا که ضریب جینی فقط فاصله ی طبقاتی را نشان می دهد نه بهبود وضعیت مردم؛ در واقع قدرت خرید مردم به خصوص مردم متوسط و ضعیف عملاً‌ به خصوص در این 2 سال کاهش یافته است و درآمدهایشان به هیچ وجه کفاف این تورم های جهنده را که بیشترین رشد را در مهمترین بخش سبد خانوار یعنی بخش غذا داشته را نکرده است و البته روند کاهشی ضریب جینی در این 2 سال آخر کار دولت دهم یقیناً با 6 سال قبل متفاوت خواهد بود. البته در این مسئله عامل تحریم و سوءمدیریت های پولی و مالی توأمان نقش داشته اند.

بخش کارآفرین میهمان

کارآفرین میهمان برنامه این هفته پایش، یکی از جوانان بوشهری بود که موفق شده بود به همراه تعدادی از دوستان خود به احداث گلخانه های صنعتی و تولیدات گیاهی اقدام نماید و علی رغم مشکلات زیادی که داشت همچنان با قوت به فعالیتش توسعه دهد، او از مشکلات و سختی هایی که دیده است گفت و حتی گفت که بعضاً در اثر مشکلات دچار افسردگی و خستگی می شده است که با این وجود بازهم به کارش ادامه داده است تا موفق شود؛ با توجه به این که شخصاً‌ در وادی گلخانه داری و تولیدات گیاهی چند سالی تجربه دارم نتوانستم به این مقوله به صورت ویژه نپردازم. واقعیت این است که عرصه ی تولیدات گلخانه ای بسیار عرصه ی سخت و استرس زایی است، این عرصه نه تنها مانند تمام صنایع کشور در نتیجه مشکلات اقتصادی و سوءمدیریت های مسئولان و عدم حمایت های مالی و دولتی آسیب پذیر است، بلکه به لحاظ سروکار داشتن با گیاهان به عنوان موجودات زنده ی بی زبان، همچنین آسیب پذیر بودن گلخانه ها در شرایط جوی نیز ریسک های فراوانی دارد.

 به عنوان یک گلخانه دار، بارها با هر باد، برف، گرما، سرما، کم آبی و آفتی .... به همراه گیاهانم تنش پیدا کردم و همراه با آنها افسرده شدم و بارها خسارت دیدم و ورشکستگی را در دوقدمی ام درک کردم و ورشکستگی تعداد زیادی از دوستانم را دیدم و اگر لطف خدا نبود و من هم دچار خسارت های سنگین می شدم هرگز نمی توانستم سرمایه ای برای ادامه ی فعالیت و جبران آنها مهیا کنم. برای این که درک مسئولان و کارشناسان اقتصادی امثال برنامه پایش بالا برود توصیه می کنم یک گزارش از شهرک گلخانه ای صومعه سرا تهیه کنند و ببینند که این شهرک با انبوهی از گلخانه های تخریبی در برف های 83 و 86 هم اکنون چه وضعیتی دارد، گلخانه ای که 3 بار افتتاح شد و همچنان یک پروژه ی ورشکسته تلقی می شود.

پیشنهاد به دست اندرکاران پایش

توصیه ی اکیدم به برنامه پایش این است که نباید فقط مردم و جوانان را کورکورانه به سمت تولید و کشاورزی هل دهند بلکه باید چالش ها و مشکلات را نیز در کنار فرصتها و موفقیت ها بگویند تا هم مردم غیراحساسی تصمیم بگیرند و هم مسئولان مسائل و مشکلات را بهتر درک کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۲ ، ۱۴:۲۵
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۱۱ ق.ظ

لزوم دقت بیشتر حزب اللهی ها در اتخاذ مواضع

امروز دو مسئله ی متفاوت با واکنش پرسروصدای فعالان رسانه های مجازی قرار گرفت که اگر چه اهمیت این دو مسئله با یکدیگر همسنگ نیست اما به لحاظ عدم اتخاذ مواضع مناسب با هم شبیهند.

خبر شهادت 17 نفر از مرزبانان کشورمان توسط تروریست هایی که به مرز پاکستان متواری شدند موجب ناراحتی مردم ایران گردید و مسئولان کشور نیز ضمن ابراز تأسف، خواستار مقابله شدید با این گونه حوادث از راه های امنیتی و دیپلماتیک گردیدند، لیکن برخی از این تحلیل ها به واقع چندان منطقی به نظر نمی رسند که نمونه اش را در مطلب رجانیوز با عنوان "تغییر تاکتیک امریکا برای بازتولید چماق‎های داخلی علیه ایران/وقتی پیام دوستی امریکا در جنایات بانه و سراوان رونمایی می‎شود/ آیا هنوز هم بدنبال مذاکره با امریکا هستید؟" می توانید مشاهده کنید. آیا برای مخالفت با مذاکره با آمریکا و اظهار بدبینی در این خصوص باید از هر تحلیل دم دستی استفاده نمود؟! در شرایطی که دولت آمریکا نیز در خصوص بحث مذاکره با ایران با برخی مخالفان جدی مذاکره مانند کنگره و اسرائیل و عربستان مواجه است و هر یک به سهم خودشان در این خصوص تلاش می کنند، اشتباه گرفتن هریک با دیگری می تواند در تحلیل و در نتیجه برنامه ما را دچار مشکل نماید.

وقتی که عربستان با تروریست های منطقه ای خود به شدت به دنبال ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی است و خرابکاری در روند مذاکرات ایران با  آمریکاست چرا باید به این روند کمک کرد؟! البته به جرأت می توان آمریکا را به دلیل حمایت هایی که از تروریست های منطقه کرده است مقصر دانست اما این که بگوییم آمریکا مستقیماً تشدید عملیاتهای تروریستی در ایران را هدایت می کند، آنهم با چنین قاطعیتی، اشتباه و غیرقابل دفاع به نظر می رسد. مطمئناً تحلیل های اشتباه به خصوص آنگاه که با فشار به دولت همراه می شوند نه تنها موجب کمک به اداره کشور و حل مشکلات نخواهند بود بلکه به تشدید مشکلات و زیرسوال رفتن مواضع انقلابیون خواهد انجامید. مخالفت با مذاکره با آمریکا اینقدر دلایل متعدد دارد که نیازی به تحلیل های دم دستی و غیرقابل دفاع نداشته باشد.

بحث دیگری که امروز مورد اهتمام فعالان مجازی بود، در خصوص ادعای دختر آقای میرحسین موسوی بود که مدعی شده بود مأموران با وی درگیر شده و او را گاز گرفته اند. این ادعا و سایر ادعاهای ایشان در خصوص مسائل و مشکلات والدینش اگر چه اصلاً منطقی به نظر نمی رسد و با گزارش وزارت اطلاعات نیز کاملاً در تضاد است، اما نحوه ی پرداختن به مسئله نباید به نحوی باشد که موجب دوری از ادب اسلامی و موجبات مظلوم نمایی بیشتر ایشان را فراهم کند. اگر چه جنایتی که آقای میرحسین موسوی و همسرش در حق عزت این کشور و آرامش مردم و احترام به امام و شهدایش انجام داد، با بارها اعدام نیز قابل جبران نیست، اما باید توجه کرد که مشی اسلامی این است که حتی محکوم به اعدام را نیز نباید مورد تحقیر و توهین قرار داد.

امیدوارم در آینده بیشتر شاهد دقت در اتخاذ مواضع دوستان رسانه ای خود باشیم، مواضع دقیقی که با بصیرت، ادب و ولایت مداری حزب اللهی ها در تضاد نباشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۲ ، ۰۰:۱۱
سیاوش آقاجانی