انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف

.سلام، در این وبلاگ، درباره هر موضوعی به اندازه دانشم، با زبان ادب و انصاف خواهم نوشت

انصاف
تبلیغات پذيرفته مي شود
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۵ اسفند ۹۳، ۲۰:۴۴ - النا شفاهی
    الیه
طبقه بندی موضوعی

۲۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۰۵ ق.ظ

آیا تخصص و تجربه برای وزارت کافیست؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

با معرفی شدن کابینه پیشنهادی به مجلس، 2 نظر در خصوص تأیید صلاحیت ایشان وجود دارد، عده ای تخصص و تجربه را برای تأیید وزارت کسی کافی می دانند و عده ای گوشه چشمی هم به سوابق سیاسی کابینه دارند به خصوص این که برخی از وزیران پیشنهادی به لحاظ مشارکت در فتنه و حضور فعال در کنار سران فتنه مورد انتقاد هستند و برخی از ایشان اگر چه به لحاظ تخصصی، در حوزه معرفی شده متخصصند، ولی همین اتصال شان به فتنه می تواند موجب ضررهای جبران ناپذیری به کشور شود که در این مطلب مختصراً به آنها اشاره می کنم:

1- بزرگترین ایراد مسئله این است که طبق سنت قدیمی تغییر وزیر، اکثریت قریب به اتفاق مدیران میانی نیز به ترتیب تا پایین ترین مدیران صفی تغییر خواهند کرد و این تغییر با توجه به هماهنگ بودن با سیاستهای مقام بالاتر، یقیناً موجب 2 اتفاق خواهد شد، اول این که افرادی که با فتنه و در واقع با ضدانقلاب مرزبندی نداشتند به سمتهای کلیدی و مدیریتی دست می یابند و دوم این که نیروهای دلسوز انقلابی طرد شده و احتمالاً مورد بی مهری واقع شده و موجب محروم شدن انقلاب از این نیروها خواهد شد.

2- تسلط این نیروها در جایگاه های حساسی مانند وزارت کار، وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش، وزارت اطلاعات، وزارت نفت می تواند موجب گردد تا این ارگانهای حساس برای فتنه های بعدی یا به قول اصلاحاتی ها، چانه زنی از بالا و فشار از پایین را تقویت نماید. این وزارتخانه ها یا با توجه به تعداد افراد زیرمجموعه و یا با توجه به حساسیتهای مالی و اطلاعاتی می توانند موجب بروز و یا تشدید مسائل و حواشی زیادی گردند تا در آب گل آلود اختلافات و مشکلات، ماهی های فتنه گرفته شوند، به نظر می رسد وقایعی مانند کوی دانشگاه بازهم و شاید با شدت و تکرار بیشتر و در بخش های دیگر نیز اتفاق افتد.

3- با توجه به شناخت دقیقی از فتنه و اهداف آن در دست است، فتنه گران و وابستگان آنها از هیچ اقدامی که موجب تضعیف کشور و تسلیم آن به غرب گردد دریغ نخواهند کرد و این مسئله در بخشهای مختلف می تواند منجر به کارشکنی های آگاهانه و عامدانه گردد، به عنوان مثال مسئله ای که به شدت در این هفته از سوی مقام معظم رهبری مورد تأکید بود اهمیت اصالت دادن به پیشرفتهای علمی و پرهیز از ورود به مسائل انحرافی بود که به نظر می رسد بخشهای علمی دولت به شدت مورد سوءقصد قرار گرفته باشد چرا که پیشرفتهای علمی به معنی تقویت انقلاب و نظام مترادف با دور شدن از نقطه تسلیم خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۵
سیاوش آقاجانی
يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۲۴ ب.ظ

تحلیل های کوتاه سیاسی 2

بسم الله الرحمن الرحیم

از موارد مهم دیگر این هفته بحث مقام معظم رهبری در بیان توقع خود از مجلس بود، ایشان به صراحت از مجلس خواستند صلاحیت وزرای پیشنهادی را به جد مورد نظر قرار دهند که امیدوارم این مسئله با قانون مندی، خیرخواهی و تکلیف مداری و فارغ از مسائل شخصی صورت پذیرد.

تعداد و تواتر اخبار موثق، حاکی از لابی های شدید برای کسب رأی وزرای پیشنهادی دولت یازدهم است، به نوعی که در این لابی گری ها، امتیازات مختلفی برای نمایندگان مجلس در حوزه های انتخابیه شان پیشنهاد می گردد، امتیازاتی مانند این که قراردادهای کلان اقتصادی استانی در وزارتخانه های حساس، با هماهنگی و هدایت نمایندگان همان مناطق صورت گیرد. البته برخی افراد که همواره تصمیمات شان بر مبنای همین لابی گری ها بوده است بر همان اساس تصمیم خواهند گرفت، ولی امیدواریم قاطبه ی نمایندگان ملت مشت محکمی بر دهان این لابی های رانت آفرین بزنند، یقیناً وزرایی که شروع کارشان را با این شیوه در دستور کار قرار داده اند در ادامه ی کار، دوباره پای آقازادگان و رانتخواران حرفه ای را به مناسبات اقتصادی کلان کشور بازخواهند کرد همانطوری که قبلاً باز کردند. امیدوارم مجلس طوری عمل نکند که اثبات کننده ی ادعای لابی گری های مجلس در تقابل با دولت های نهم و دهم باشد.

وزرای پیشنهادی روحانی

گویا در کمیسیون های مختلف مجلس وقتی از برخی از وزیران پیشنهادی خواسته می شود حساب خود را با فتنه مشخص کنند، برخی ازایشان اصولاً منکر چیزی به نام فتنه می شوند!!! برخی از این وزرا برای وزارتخانه های کلیدی و آینده ساز معرفی شده اند که وزرای پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم از آن جمله اند. گاهی که به حافظه ی مخدوش مسلمانان صدر اسلام در فراموش کردند جنایات آل امیه و بیعت غدیر توجه می کردیم، برایمان عجیب به نظر می رسید ولی اینک در این سال ها که رسانه ها زاویه پنهانی از مسائل را باقی نمی گذارند، چنین تحریف تاریخی بسیار قابل توجه به نظر می رسد. تا پارسال برخی می جنگیدند که ساکتین فتنه را از فرهنگ واژگان تاریخ انقلاب پاک کنند و امسال شاهدیم که خود فتنه و فتنه گران در حال تطهیر هستند، نمایندگان مجلس بدانند که با ادامه ی این طریق چیزی نخواهد پایید که عمارهای بصیر و مبارزان با فتنه در موضع بدهکاری و محکومیت! قرار خواهند گرفت، امیدوارم نمایندگان مجلس ثقیفه ای جدید را با اعمال خود رقم نزنند و نفرین ابدی را برای خود نخرند.

برخی از وزرای پیشنهادی اگر چه اکنون منکر ادامه ی همکاری خود با فتنه گران می گردند اما چگونه می توان مستندات مسجل را در کنار این ادعاها نادیده انگاشت؟! چگونه می توان نقش فعال برخی از وزرای پیشنهادی را با سران فتنه و همکاری ایشان و حتی هدایت شان را نادیده انگاشت؟! آیا برائت دروغ از فتنه را می توان به عنوان توبه شناخت؟! آیا حتی همان توبه از فتنه تضمین کننده ی صلاحیت فرد پیشنهادی و مانعی در دست یازیدن ایشان به فتنه های آینده خواهد بود؟! به راستی آیا واگذاری وزارتخانه هایی مانند کار و آموزش و پرورش و علوم به اصحاب فتنه، به معنی واگذاری سرنوشت کارگران، دانش آموزان و دانشجویان به این افراد نخواهد بود؟!

یکی از مواردی که در این هفته خیلی سروصدا کرد، قرائت یک گزارش در مجلس شورای اسلامی بود. گزارشی که از سوی یک کمیته که بدون طی روال قانونی از سوی آقای علی لاریجانی انتخاب شد، تهیه گردید و به صورت یکجانبه همه ی مخالفان اصلی علی لاریجانی را از دولتی تا پایداری باهم مقصر شناخت! حوادث 22 بهمن 91 قم، اگر چه از سوی همه و حتی مقام معظم رهبری مورد گلایه واقع شد اما حادثه ی بسیار تلختری را در پس خود داشت که معروف به یکشنبه سیاه مجلس گردید و رهبری به مراتب بیش از بحث 22 بهمن قم مورد تشر قرار دادند، در این مقال فارغ از بررسی تخصصی مفاد گزارش (که قبلاً از سوی آقای رسایی به صورت کامل انجام شده است)، این که آقای علی لاریجانی اینقدر به فکر بررسی مقصران حادثه 22 بهمن قم هستند جای گلایه دارد که اگر ایشان همین حساسیت را در مسئله ای مانند فتنه داشت،‌ چندان جای گلایه نداشت، به راستی آقای علی لاریجانی و دوستان شان اگر اینقدر که به فکر حیثیت خود هستند به فکر حیثیت نظام و دفاع از آن بودند، چند کمیته باید برای مسائل مهم کشور تشکیل می دادند؟! اگر به فکر هتک حرمت به حرم حضرت معصومه بودند چرا در واقعه خاکسپاری آیت الله منتظری که به ارکان نظام و انقلاب در حرم حضرت معصومه توهین و فحاشی شد،‌ حرکت مشابه ای صورت نگرفت؟! مفاد گزارش نیز با توجه به نزدیکی اعضای این کمیته به شخص آقای علی لاریجانی و با توجه به روش غیرقانونی این کمیته در بررسی مسئله و عدم هیچ گونه تحقیقی از کسانی که این گزارش علیه آنها تنظیم شده بود، انتشار مضحکانه ی آن در حالی که خیلی محرمانه محسوب می شد و ندادن فرصت قانونی دفاع به کسانی که علیه ایشان گزارش تنظیم شده بود، از موارد آشکار و بدیهی است که به بحثی مجزا و کامل نیاز دارد.

متأسفانه اولین بخشنامه های دولت یازدهم غیرقانونی هستند و این بخش نامه ها اگر چه با مخالفت صریح دیوان عدالت اداری مواجه شده است اما هنوز اقدامی در رد آنها صورت نگرفته است. بخش نامه های مذکور از سمت دکتر جهانگیری معاون اول رییس جمهور صادر شده است و در آن بخشنامه ها، 2 مصوبه ی هیأت وزیران دولت دهم ابطال گردیده است که این مسئله از رییس جمهوری که خود را حقوق دان می داند و انتقادات زیادی به بی قانونی ها کرده است عجیب به نظر می رسد، امیدوارم بعد از رییس دولت دهم که خود را ناظر کلیه قوانین می دانست، رییس جمهور و حتی معاون او، نظر شخصی شان را متن قانون فرض نکنند. در این بند ماهیت مصوبه ی دولت دهم را تأیید یا رد ننمودم، بلکه نحوه ی برخورد غیرقانونی با آن را طرح کردم، مسئله ای که بدعتی آشکار در مواجهه هر دولت با مصوبات دولت قبلی ایجاد خواهد نمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۲۴
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۰ ب.ظ

10 نکته اخلاقی در آگهی های تبلیغاتی

بسم الله الرحمن الرحیم

تبلیغات های رسانه ای سهم زیادی از جدول پخش رسانه های مختلف را پر می کنند و از آنجا که در عصر رسانه به سر می بریم، آگهی های تبلیغاتی از زندگی مردم قابل تفکیک به نظر نمی رسد و از آنجا که این تبلیغات سوار بر موج بلند و قوی رسانه است تأثیرش نیز می تواند آبادگر و یا ویرانگر باشد.

کارکرد اصلی و اصولی تبلیغات این است که یک کالا یا خدمت و یا یک فرد یا گروه را به صورت صحیح و دقیق معرفی نماید تا مخاطب رسانه نسبت به آن کالا، خدمت یا فرد، شناخت پیدا نماید اما آنچه که در واقع رخ می دهد متأسفانه در اکثر موارد خلاف این کارکرد اصولی است. در واقع از آنجا که بخش اعظم تأمین مالی رسانه ها منوط به قبول و نشر آگهی های تبلیغاتی است، بعضاً رسالت رسانه و اصول تبلیغاتِ صحیح، تحت تأثیر مسائل مادی قرار گرفته و اینچنین است که آگهی های تبلیغاتی به جای آگاهی دادن، کارکرد اغفال کردن و فریب دادن پیدا می کنند.

از آنجا که آفات آگهی های تبلیغاتی خیلی گسترده است، در این مطلب سعی می کنم به رعایت اخلاق در آگهی های تبلیغاتی بپردازم و عوامل غیر اخلاقی رایج در آگهی های تبلیغاتی را مطرح نمایم:

1- دروغگویی از بداخلاقی های رایج در تبلیغات رسانه ای است که به صورت جدی و یا شوخی در تبلیغات بکار گرفته می شود. دروغ فقط یک گفتار خلاف نیست، بلکه هرگونه نمایش خلاف واقع و استفاده از نور، رنگ، صدا و .... می تواند به مثابه یک دروغ تلقی شود. به عنوان مثال تبلیغات دروغینی که از تمییزکننده ها به نمایش گذاشته می شود و با یک پیس و یک پارچه می توان کثیف ترین شیشه یا وان یا گازخوراک پزی را پاک کرد از نمونه های این نمایشهای دروغین هستند که البته دامنه ی بسیار گسترده ای در تمام کالاها و خدمات دارد. نمایش خلاف واقع از مواردی است که در احکام معامله نیز به عنوان یکی از موارد غش در معامله و حرام تلقی می شود.

2- یکی از مواردی که باید در تهیه تبلیغات مورد توجه قرار گیرد، آثار تبعی آنهاست. در تبلیغ یک کالا یا خدمت در رسانه های گروهی باید مراقب بود که رسانه مخاطب عام دارد و نمی توان مواردی را که موجب آسیب به بخشی از مخاطبان و یا اجتماع می شود را نادیده انگاشت. به راستی به کدام مجوز رسانه های ماهواره ای به خود اجازه می دهند کالاهای جنسی را در شبکه های خود معرفی کنند و بدون توجه به سن مخاطبان مختلف، موجب ایجاد کنجکاوی منحرف کننده، بلوغ زودرس و آسیب های روانی به کودکان و خانواده ها و اجتماع گردد؟!! تبلیغات کالاهای جنسی، اکنون نه تنها در ماهواره ها، که در ویترین داروخانه ها و فروشگاه ها نیز به محرک ترین شکل صورت می گیرد!! و البته غیر از تبلیغات جنسی، موارد زیادی وجود دارد که به آثار تبعی آنها توجه نمی شود، به عنوان مثال آگهی های تبلیغاتی از کالاها و خدماتی که بسیار تجملاتی هستند و تنها موجب حسرت خانواده ها و ایجاد نارضایتی از زندگی و ایجاد رقابتهای کاذب تجملاتی در اجتماع می گردد.

3- از موارد زشت و غیراخلاقی در آگهی های تبلیغاتی، استفاده ی ابزاری از مسائل جنسی با به نمایش گذاشتن مانکن های زن و مرد است، که اگر چه در جهان به یک مسئله ی رایج بدل شده است، اما قطعاً پدیده ای در راستای اغوای مخاطب است تا با استفاده از جاذبه های جنسی، کالا و خدمات خود را به مردم غالب نمایند. مسئله ای که به غیر از فریب مخاطبین، موجب افزایش هیجانات شهوانی و فساد در جامعه می گردد.

4- از مواردی که باید در تبلیغات رسانه ای مورد توجه قرار گیرد بحث سلامتی اجتماع است. نمی توان کالاهایی که موجب آسیب به سلامتی مردم و اجتماع هستند را تبلیغ کرد و مدعی رعایت اخلاق تبلیغاتی گردید. نمی توان نوشابه و پفک و چیپس و کِرم های مضر و.... را نمایش داد و در افزایش بیماریها و امراض مردم مقصر نشد. به راستی با کدام پیام پزشکی می توان تأثیر این کالاها را خنثی و وجدان را راحت نمود؟!! این پیام های پزشکی، در موثرترین حالت به اندازه ی درج شکل ریه ی بیمار روی جعبه ی سیگار فایده دارد.

5- از مواردی که در تبلیغات باید مورد توجه قرار گیرد، پرهیز از طرح مسائلی است که موجب تحقیر یا مسخره کردن بخشی از جامعه گردد. کدام انسان با اخلاقی می پذیرد که در یک آگهی تبلیغاتی، پسر بچه به جای این که به پدرخودش افتخار کند به پدر همکلاسی اش افتخار کند که پسرش را به فلان استخر برده است؟!! به راستی می توان به خود اجازه داد که گروهی که به هردلیلی نمی توانند و یا نمی خواهند از کالا یا خدمتی استفاده کنند را تحقیر یا مسخره کرد؟!! آیا این شیوه تبلیغات می تواند اخلاقی باشد؟!

6- از مواردی که باید در تبلیغات مورد توجه باشد، این است که نباید از عواطف انسانی مخاطبان سوءاستفاده کرد. نباید محبوبیت، محبت، اخلاق، دوستی و ... را صرف تبلیغات کرد، نباید به صرف این که بچه ها عموپورنگ را دوست دارند به او اجازه داد تا آگهی ماکارونی و پیکوتک به خورد مردم بدهد، این قضیه مثل این است که شما به اتفاق فرزندتان به مغازه ی دوست تان بروید ولی ببینید که او فرزند شما را فریفته است تا برای خرید یک کالای مضر از همان مغازه، به جان شما بیفتد.

7- از موارد دیگر غیراخلاقی در تبلیغات، رعایت نکردن مالکیت شخصیت های حقیقی یا حقوقی یا مجازی است. بکار بردن صدا و تصویر افراد و شخصیت های محبوب ملی و یا بین المللی، آنگاه که بدون اخذ مجوز ایشان و یا مالکان و یا وارثانشان انجام می شود، یقیناً هم غیرقانونی است و هم غیراخلاقی، مسئله ای که در رسانه ملی ما با استفاده از شخصیت های معروفی مانند مارکوپولو، لورل هاردی، خانم مارپل، چارلی چاپلین و یا استفاده ی بدون اجازه از اذان و دعا و صدای افراد به یک مسئله ی شایع بدل شده است.

8- استفاده ی ابزاری از مقدسات برای تبلیغ یک کالا نیز یکی از مسائل رایج در رسانه های کشور ماست، در مناسبت های مختلف مذهبی، تبلیغات رنگ و بوی مذهبی می گیرد، به نحوی که برخی از این بخشها، به شدت با کالا یا خدمتی که تبلیغ می شود، در تضادی مسخره قرار می گیرد.

9- تخریب گری یکی دیگر از نکات غیراخلاقی مورد استفاده در آگهی های تبلیغاتی و تبلیغات است. در واقع آگهی به جای این که از محصول یا خدمت یا فرد مورد تبلیغ، آگاهی ببخشد، مشغول تخریب محصول رقیب می شود که این مسئله معمولاً با طعنه و کنایه رخ می دهد، نمونه ی بارز این مسئله را در تبلیغات اپراتورهای مختلف تلفن های همراه و تبلیغاتهای انتخاباتی دیده اید که حتماً به خاطر دارید.

10- یکی دیگر از مسائلی که در فقه اسلامی مورد نهی بوده و موجب فسخ معامله می شود، تدلیس است، تدلیس یعنی مخفی کردن معایب و از ریشه تاریکی می آید. مثل این که جنسی را در تاریکی گذاشته باشند تا مشتری معایبش را نبینید و این نیز از نمونه های کلاه برداری تلقی می شود؛ متأسفانه این مسئله نیز در آگهی های رسانه ای به وفور یافت می شود که البته با توجه به فاصله ای که رسانه و یا فروشندگان از اخلاق پیدا کرده اند، توقع پایبندی به این مسئله نیز خنده دار و گریه دار به نظر می رسد. به راستی ممکن است روزی برسد که در این کره خاکی، یک نفر در کنار بیان نقاط مثبت کالایش، نقاط ضعف و ایرادات آن را نیز بیان کند؟!! البته این مسئله در کفِ جامعه بعضاً رعایت می شود، مثل فرد منصفی که موقع فروش خودرویش، خودش تصادفات و ایرادات خودرویش را به مشتری بگوید، اما این مسئله در سطح کلان  و در رسانه و تبلیغات رسانه ای متأسفانه وجود خارجی ندارد، به حدی که می گویند "هیچ ماست بندی نمی گوید ماستش ترش است".

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۰۰
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۸ ق.ظ

صفتی به نام قابل پیش بینی بودن

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از صفاتی که بعضاً به اشتباه یک صفت ستودنی تلقی می شود غیر قابل پیش بینی بودن است، برخی گمان می کنند هر چه فردی غیرقابل پیش بینی تر باشد، موفق تر است، در حالی که نگاهی به سیره ی اهل بیت (س) نشان می دهد که اطرافیان و حتی دشمنان ایشان، به راحتی ایشان و حرکات شان را شناسایی می کردند، به نحوی که عمروعاص با توجه به شناختی که از حیا و تقوای حضرت علی (ع) سراغ داشت، با برهنه شدن توانست از شمشیر ایشان جان سالم به در برد و یا کسانی که پیامبر، حضرت امیر و یا ائمه اطهار علیهم السلام را مورد جسارت قرار می دادند، از بخشش و صبر ایشان اطمینان داشتند و یا کسانی که قرارداد و یا عهدی با ایشان منعقد می کردند، یقین داشتند که هرگز ایشان آن عهد را نقض نخواهند کرد؛ حتی آنها که حضرت امیر را مجبور به پذیرش حکمیت (در جنگ صفین) کرده بودند وقتی که اظهار پشیمانی و کسب تکلیف از حضرت امیر کردند، حضرت امیر از همان حکم ظالمانه (در خلع خلافت ایشان) عدول نکردند.

و اما چه می شود که برخی گمان می کنند غیرقابل پیش بینی بودن صفت خوبی است؟! پاسخ در آثار و نتایج این خوی است، کسی که غیرقابل پیش بینی باشد انسان ترسناکی است، در مواجهه با او باید خیلی احتیاط کرد که مبادا آسیبی به جان و مال و آبروی انسان برسد. مردم معمولی از سر راه افرادِ غیرقابل پیش بینی کنار می روند تا مبادا آسیبی به ایشان برسد و این چنین است که برخی افراد اصرار دارند از خودشان نمایشی بدهند که کسی نتواند رفتار ایشان را پیش بینی کند، مثلاً در جایی که اصلاً‌ مسئله ی مهمی رخ نداده است، الکی طوری خودشان را عصبانی و تهاجمی نشان می دهند که فرد مقابل حساب کارش را بکند و یا واکنش هایی از خود نشان می دهند که تناسبی با کنش ها ندارند و این رفتار غیر اخلاقی، متأسفانه چه در خانواده و چه در اجتماع و چه در سیاسیون بسیار دیده می شود.

بحث قابل پیش بینی بودن روی دیگری هم دارد، برخی شدت رفتارشان قابل پیش بینیست، یعنی همه می دانند کوچکترین برخوردی با شدیدترین واکنش ایشان روبرو می شود و یا در برابر شدیدترین برخوردها نیز جرأت هیچ واکنشی ندارند، یقیناً این چنین قابل پیش بینی بودنی نیز، مطلوب نیست و این نیز از آن جهت که مردم از چنین افرادی می هراسند و یا این که ایشان همواره مورد بی احترامی واقع می شوند، فاقد ارزش و اعتبار است و تنها در آنجایی که قابل پیش بینی بودن ستودنی و ارزش تلقی می شود که بر پایه منطق و انصاف باشد و این چنین افرادی اگر چه کسی از ایشان نمی هراسد و اگر چه به راحتی حقوق شان مورد تعدی قرار می گیرد، ولی برای همگان قابل اعتماد و محترم شناخته می شوند و تنها جایی که غیرقابل پیش بینی بودن اعتبار دارد، در مواجهه با دشمن است و حدودش هم این است که نباید اخلاق و انسانیت را زیر سوال ببرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۰۸
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۳۶ ب.ظ

سهمی که آقای روحانی برای حامیانشان قائل است

بسم الله الرحمن الرحیم

اولین نشست خبری آقای روحانیامروز اولین نشست خبری آقای روحانی در کسوت ریاست جمهوری انجام شدو ایشان در خصوص بحث مذاکره، تحریمها، انرژی هسته ای و سیاستهای کلان کشور به خوبی پاسخ رسانه های خارجی و داخلی را دادند و اگر چه بر مذاکره تأکید بیش از حدی داشتند اما مراقب بودند این اصرار، منجر به این برداشت نشود که مذاکرات از سر ضعف و ناچاریست، برای همین در کنار پاسخ هایشان به مسائل مهمی مانند برنامه ی جدی برای تأسیس ملی نیروگاه هسته ای و لزوم پایبندی به اقتصاد مقاومتی و یا استقامتی نیز تأکید داشتند.

در میان سوالات خبرنگاران مختلف، سوالی در خصوص میزان تأثیر فشارها در بستن کابینه انجام شد، که رییس جمهور منکر تأثیر پذیری از فشارها شد، ایشان گفتند که از هیچ کسی هیچ فشاری را نپذیرفته و دوستان و همراهانش در انتخابات به او چیزی تحمیل نکرده اند و برخی که با او همراه نبودند می خواستند تحمیل کنند که آقای روحانی نپذیرفته است و ایشان گفتند که اگر چه تسلیم فشارها نشده اند اما از مشورت با دوستانشان بهره جسته اند و این که اگر چه برخی وزرا را اصلاً نمی شناخته اند اما به سفارش دوستان مورد اعتمادشان، اعتماد کرده و با ایشان صحبت کرده و به عنوان وزیر ایشان را معرفی کرده اند.

میان پاسخ های سنجیده آقای روحانی به سوالات، این پاسخ آقای روحانی جای سوال دارد که آیا دوستان مورد اعتماد آقای روحانی که اینقدر راحت آقای روحانی به پیشنهادهای ایشان اعتماد می کنند نیز اهل اعتدال و قانون مندی و احترام به آرای مردم هستند؟!! اگر این دوستان که احتمال قریب به یقین هاشمی و دوستان شان هستند، آیا اهل اعتدالند؟!! آیا رأی به آقای روحانی به این معنی است که ایشان حق دارد بدون شناخت قطعی خود، به کسانی که اثبات کرده اند به قانون و رأی مردم و اعتدال پایبند نبوده اند، اعتماد نماید تا حدی که پیشنهادهای ایشان را بدون این که فشار بداند مطاع نماید؟!! به فرض که ایشان از آقای روحانی در انتخابات حمایت کرده باشند، آیا آقای روحانی می تواند بخشی از اختیارات خود را به ایشان تفویض کند؟!!

متأسفانه این نگاه آقای روحانی، در پاسخ به خواسته ی یکی از خبرنگاران نیز مشاهده شد، یعنی آقای روحانی برای رسانه هایی که در انتخابات، از آقای روحانی حمایت کردند حق بیشتری در مصاحبه و پرسشگری قائل شدند و حال این که این رویه ی آقای روحانی نسبت به افراد و جناح ها و رسانه هایی که در انتخابات از ایشان حمایت کرده اند، با آن سخن مقبول ایشان که گفتند من از امروز رییس جمهور همه ی ملت ایرانم منافات دارد؛ این رویه ی سهم دهی به حامیان، متأسفانه در کلیت کابینه نیز به چشم می آید،‌ گویا همه ی جناح ها و افرادی که در حمایت از آقای روحانی و یا تخریب رقبای شان نقش داشته اند، به میزان سهمشان در کابینه شریک شده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۳۶
سیاوش آقاجانی
سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۵۷ ب.ظ

تحلیل های کوتاه از حوادث هفته

بسم الله الرحمن الرحیم

در این چند هفته، به دلیل نقصی که در رایانه ام ایجاد شد، نتوانستم چندان به مسائل روز بپردازم که در این مطلب، تحلیلهای کوتاهی در خصوص برخی از آنها تقدیم می کنم:

سخنرانی نصرالله در روز قدس 92 در ضاحیه بیروت

  • در یکی از مصاحبه های آخرین آقای احمدی نژاد، ایشان گفتند که برای رییس جمهور ایران زشت بود که در لبنان پشت حفاظ صحبت کند و حال این که این مسئله به لحاظ امنیتی  کاملاً‌ لازم بود ولی همین سخنان وی که در همان لحظه به نظرم تحریک کننده و کنایه آمیز آمد، باعث شد که سیدحسن نصرالله نیز سخنرانی خود را در روز قدس بدون ویدئو کنفرانس و حفاظ و با حضور در سکو در همان منطقه (ضاحیه بیروت) انجام دهد که این مسئله موجب غافلگیری رسانه ها شد و امیدوارم ایشان، این کار خطرناک را دیگر تکرار نکند چرا که سلامتی ایشان برای اصحابِ مقاومت اهمیت بسیار زیادی دارد و البته شجاعت ایشان برای تمام جهان یک اصل اثبات شده است.
  • سخنرانی روز قدس آقای احمدی نژاد مثل همیشه، علیه اسرائیل کوبنده و برای فلسطین غرور آفرین بود که امیدوارم رییس جمهور جدید نیز به همان صراحت از فلسطین حمایت کند، اما یک مسئله در سخنرانی آقای احمدی ن‍ژاد کمی ناراحتم کرد، ایشان متأسفانه در خصوص حوادث سوریه،‌ نگاهی نسبتاً‌ بی طرفانه ارائه می کنند و می گویند که خوشحالی اسرائیل از بروز اختلاف در سوریه است و حال این که اسرائیل از تضعیف اسد خوشحال است و حجم حمایتهایی که اسرائیل و غرب و وهابیون از تروریستها دارند نشان می دهد که دعوای سوریه یک جنگ معمولی نیست بلکه تمام طاغوت و استکبار در برابر تمام محور مقاومت کودتا کرده است و البته اسد بارها و بارها آمادگی خود را برای برگزاری انتخابات اعلام کرده است، ولی دشمنان اسد حتی حاضر به پذیرش این ریسک (و انتخاب احتمالی اسد) نیستند و به همین لحاظ خطِ ترور و حمایت خارجی از آنها را قطع نمی کنند. بحث دیگر این که سیاست خارجی کشور تابع نظرات رهبری است و اینگونه نیست که رییس جمهور یا هر مقام دیگری بتواند در این خصوص از خودش حرفی بزند و خطی بدهد.
  • سخنرانی های آقای روحانی در مراسم تنفیذ و تحلیف به راستی جای قدردانی داشت، نه رنگ سیاه نمایی داشت و نه بوی سازش پذیری و به راستی سنجیده بود، تنها ایرادی که به سخنان ایشان وارد می دانم این است که انتخابات بی حاشیه ای را که برگزار شد را به حساب خودشان و دست غیبی که فقط ایشان را یاری کرد می گذارد و حال این که بدون این که رأی آقای روحانی قاطعیتی داشته باشد، بزرگترین نکته ی انتخابات بی حاشیگی برگزاری آن بود و این بی حاشیگی، نتیجه ی قانون پذیری و ظرفیت رقبا بود و کاش آقای روحانی کنایه ای به بازندگان بی ظرفیت انتخابات 88 می زد نه به بازندگان با ظرفیت انتخابات 92.
  • تقدیر چندباره مقام معظم رهبری از تلاشهای دولتهای آقای احمدی ن‍ژاد، در حالی که برخی در سیاه نمایی، حتی به مزیتهای دولت های او رحم نمی کنند، با انتصاب وی به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام همراه شد که برخی از کینه ورزان و متعصبان به احمدی ن‍ژاد، مثل همیشه مواضع تند و غیر منصفانه گرفتند و حال این که انتصاب آقای احمدی نژاد به این سمت در مورد روسای جمهور سابق و حتی مسئولین رده پایین تر نیز بارها اتفاق افتاده بود و این انتصاب کاملاً‌عادی، بجا و شایسته و غیر سیاسی به نظر می رسید.
  • معرفی زودهنگام کابینه توسط آقای روحانی در همان روز تحلیف، در مرحله ی اول یک امتیاز است که امیدواریم این مسئله در سایر تکالیف دولت مثل ارائه بودجه و ابلاغ قوانین وتدوین لوایح نیز جاری باشد، هرگز نمی توان فراموش کرد که بخش زیادی از انرژی، بودجه و بهره وری کشور صرف همین ضعف در دولت های آقای احمدی نژاد می شد، امیدوارم آقای روحانی با این شتاب بتواند موفق به ایجاد تأثیرهای مثبت (طبق عهدی که بامردم داشت) بشود.
  • سن بالای کابینه ی معرفی شده توسط آقای روحانی بیش از هر مشخصه ی دیگری به چشم می آید و آقای روحانی عملاً دامن کابینه اش را از میان سالان و بانوان باز گرفته است. میانگین سنی بالا در کابینه و رجوع مجدد به همان حلقه ی بسته ی مدیران توسط دوستان آقای روحانی به عنوان مجرب بودن کابینه در نظر گرفته می شود، اما در کنار این مزیت نمی توان از یک کابینه ی پیر توقع داشت مانند یک کابینه ی میانسال تحمل کار و تلاش را داشته باشد، به خصوص این که سفرهای استانی که ادامه ی آن البته به شیوه های جدید در تمرکز زدایی از ایران عزیز لازم به نظر می رسد، با کهولت سن در تعارض است.

نمودار مقایسه سنی کابینه های دولتهای جمهوری اسلامی

  • کابینه ی معرفی شده یک ایراد دیگر نیز دارد، برخی افراد معرفی شده چه به لحاظ تخصص و تحصیلات، چه به لحاظ خطاهای فاحش سیاسی (به خصوص در مورد فتنه، کوی دانشگاه، قتلهای زنجیره ای و ...) و چه به لحاظ تخلفات سنگین اقتصادی (در قراردادهای سنگین نفتی و ...) فاقد صلاحیتهای اولیه به نظر می رسند که بعضاً‌ حتی صلاحیت شان برای نمایندگی مجلس نیز رد شده است، امیدواریم تعامل مجلس و دولت روی مرز مصلحت کشور صورت گیرد و از آن تجاوز نکند.


نمودار مقایسه ای تحصیلات مرتبط با وزارتخانه ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۵۷
سیاوش آقاجانی
دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۹ ق.ظ

پاسخ به مجموعه ای از شبهات علیه اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم

دو سه روز پیش مطلبی را در فضای مجازی دیدم که رسماً شبهاتی را علیه اسلام و در دفاع از منکران اسلام و حتی خدا مطرح می کند که عیناً با درج هر شبهه، پاسخ خواهم گفت:

همه مغلطه هایی که از یک مسلمان می شنوید
در بحث با مسلمانان، مغلطه های یکسانی تکرار می شود. این مغلطه ها را حتی در ویدیوهایی که به عنوان پاسخ به ناباوران منتشر می کنند هم تکرار می کنند به امید اینکه با تکرارش، مغلوط بودنش پوشیده بماند. امیدواریم با آوردن این مغلطه ها در اینجا، از آنها بخواهیم پیش از مطرح کردن دوباره شان به دلایل مغلوط بودن گوش بکنند
.

در پاسخ این مقدمه باید بگویم که این مواردی که نگارنده آنها را مغلطه ی مسلمانان نام نهاده است در واقع شبهاتی است که به اسلام وارد می شود و همگی دارای پاسخهای متقن هستندکه حقیر به قد علمم، پس از درج هر شبهه، به آنها پاسخ می گویم:

1- مغلطه مرد پوشالی در این جا معمولا حرف هایی به ناباوران نسبت داده می شود تا با آن حرف شان را به کرسی بنشانند «من که هرگز خدا را ندیده ام. من هرگز خدا را لمس نکرده ام». اما اگر با ناباوران حرف بزنید می بینید که آنها می گویند «هیچ شاهدی برای وجود خدا نیست». برای محکم کاری، مثلا می گویند روح هم دیده نمی شود، لمس هم نمی شود. این یعنی مسلمانان حتی نمی داند ناباوران چه می اندیشند چرا که بیشتر ناباوران، به وجود روح هم اعتقاد ندارند.

پاسخ ما به این مغلطه این نیست که روح هم دیده نمی شود (چرا که اصولاً کسانی که منکر خدایند روح را نیز قبول ندارند) بلکه پاسخ در خصوص حقایق مسلمی است که دیده نمی شوند، مثلاً این که کسی شاد یا غمگین باشد را که نمی توان انکار کرد و اتفاقا مشاهده هم نمی شود، اما آثارش را می توان در صورت و حرکات فرد شاد یا غمگین دید و این یعنی چیزهایی وجود دارند که جز آثارشان علامت مستقیمی ندارند، یعنی خود شادی دیده نمی شود ولی آثارش چرا. با فرض این که سوال منکران این باشد که هیچ شاهدی برای خدا نیست؟! پاسخ این است که خیلی چیزها وجود دارند که بدون آثارشان قابل درک و تشخیص نیستند.

2- مغلطه سوال هدف دار ترفند بعدی است که اینگونه مطرح می شود «چه کسی ماه و زمین و آسمان ها را آفریده است؟» این پرسش پیشاپیش فرض گرفته است که اینها حتما باید آفریننده ای داشته باشند. هیچ شاهدی مبنی بر اینکه کسی اینها را آفریده باشد وجود ندارد. با این حال ناباوران اطلاعات نسبتا مفیدی درباره نحوه شکل گیری این اجرام دارند. آنها می دانند که گرانش و زمانی بسیار طولانی لازم است. 

به راستی آیا برای خالق داشتن چیزها و ناظم داشتن نظم ها باید دلیل ارائه کرد یا برای نداشتن آنها؟!! به فرض این که این منکران به استناد قوانینی مانند همین گرانش که سیارات و کهکشان ها و ذرات عالم از آنها تبعیت می کنند منکر خدا می شوند، ولی آیا این همین قوانین می توانند بدون موضع باشد؟! اگر کسی ادعا کند این همه قوانین بدون موضعند باید دلیل ارائه کند یا برعکس؟! مگر عقل مادی چیزی را بدون دلیل می تواند بپذیرد که اینجا می پذیرد؟! بحث دیگر این که حتی همان منکران نیز نمی توانند منکر هوش و نظم و قانون در جهان باشند و این ها را اگر به خدا نسبت ندهند به چیزی مانند علم و طبیعت نسبت می دهند، مثلاً می گویند طبیعت، جهان را به این سمت برده است و در واقع آنها مصداق خدا را در چیزی به نام طبیعت قرار داده اند، نه این که واقعاً منکر خالق و ناظم و موضع باشند، مگر این که اصولاً منکر نظم و علم و قوانین در جهان باشند!!!

3- تصادفی بودن جهان مغلطه بعدی است که معمولا به فراوانی از مسلمانان شنیده می شود. آنها می گویند از نظر ناباوران، همه چیز تصادفی بوجود امده. وقتی من پایم به فرش گیر می کند و به زمین می خورم، تصادفی رخ داده به این دلیل که هدفم زمین خوردن نبوده. ولی فرگشت و مهبانگ (بیگ بنگ) تصادف نبوده اند، به این دلیل که هدفی در کار نبوده که به اشتباه، چیز دیگری رخ داده باشد.

به راستی بین این که جهان بدون خالق حادث شده باشد با این که تصادفی به وجود آمده باشد چه تفاوتی وجود دارد ؟! این شبهه و شبهه قبلی عملاً یک سوال به نظر می رسند نه دو سوال، بحث دیگر این که این سوال که جهان بدون هدف و تصادفی به وجود آمده شده باشد، در اثبات خدا بکار نمی رود، بلکه در هدفمند بودن جهان و توجه دادن انسان به هدف آفرینش بکار می رود تا بشر به دنبال هدف خلقت بگردد و به آن تحقق بخشد، که این مسئله را در آیات مختلف قرآن می توان مشاهده نمود به عنوان مثال در آیه ی 115 سوره مومنون اینچنین آمده است:

 أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ
آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده‏ایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمى‏شوید

4- مغلطه دیگر قیاس مع الفارق است درباره مقایسه اشیاه پیچیده همچون ماشین یا هواپیما، با هستی و نتیجه گیری که هر دو می بایست خالقی داشته باشند. درباره ماشین ها، ما می توانیم از استقرا به این نتیجه برسیم که هر ماشینی چطور ساخته می شود چون تجربه ساخت ماشین های متفاوت را داشته ایم. ولی درباره جهان، ما تنها تئوری هایی برای بوجود آمدن جهان ها داریم و تنها جهان خودمان را داریم. نمی دانیم مابقی چطور بوجود می آیند و در واقع از وجودشان خبر نداریم. بنابراین استقرا از یکی به دیگری مجاز نیست. ما تنها می دانیم جهان ما چیزی حدود 13.7 میلیارد سال پیش بوجود آمده. به علاوه این مغلطه، خلقت از هیچ را با خلقت از مواد یکی می گیرد. اولی یعنی خالقی بدون وجود داشتن چیزی، چیزی خلق کرده باشد و دومی یعنی خالقی با جا به جا کردن موادی از پیش موجود، یک چیز جدید خلق بکند. اینها قیاس های مع الفارق اند. همینطور مغلطه مشابهی در مورد موجودات زنده می کنند که می گویند انسان نمی تواند یک پشه خلق بکند. این ادعا مضحک است، اگر منظور خلقت از مواد موجود باشد، دو دهه پیش انسان ها موفق به خلق یک گوسفند شدند. اما ظاهرا منظور گوینده این است که خلقت از هیچ باشد. در این صورت از انسان ها انتظار انجام کاری را دارند که هرگز سندی بر اینکه خدا انجام ش داده باشد ارایه نکرده اند.

این شبهه عکس یکی دیگر از شبهات است که در جایی که منکران در خصوص آفرینش هر چیزی که به علمش پی برده اند آن علم را نشانه ای برای رد نیاز به وجود خدا معرفی می کنند و در جایی که علمی در خصوص نحوه ی آفرینش چیزی ندارند گویا این عدم علم داشتن، نمی تواند انسان را به وجود خدا راهنمایی کند و حال این که هر دو استدلال غلط است. خداوند بر اساس سنن الهی می آفریند و این سنن الهی یعنی قوانین حاکم بر جهان، یعنی همان گرانش یعنی همان نیروی تاریک و جرم تاریک و دافعه ی اینها و .... و همه ی اینها چه بشر به آنها پی ببرد و چه پی نبرد دلیل وجود نظم و علم و دقت در نظام آفرینش است.بحث دیگر این که چگونه می توان تبدیل چند ماده به یک وسیله را به سازنده محتاج دانست ولی تبدیل عدم به سنگین ترین و چگال ترین ماده که بیگ بنگ از آن آغاز شد و خلقت تمام آسمانها و زمین ها و ستارگان و سیارگان و حیات را از هیچ، فاقد خالق فرض کرد؟ و این غیر از آیات قرآن کریم و فرازهای نهج البلاغه است که در آنها مراحل خلقت آسمانها را آورده است و این مراحل که از دخان شروع شده تا کم کم به سیارات و ستارات و منظومه شمسی و سپس زمین و آماده شدنش برای حیات و گیاهان و حیوانات و انسان را تشریح می کند و حتی در خصوص بسط جهان در سوره زاریات نیز اینگونه می فرماید:

وَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ 
وآسمان را به قدرت بر افراشته ایم وهمانا ما همواره در حال توسعه دادن آن هستیم .

ادعای نگارنده که گمان می کند بشر توانسته است موجود زنده خلق کند نیز در نوع خود جالب است!! این که مثلاً انسان بن مایه ی حیات را از یک جاندار بگیرد و مثلاً با شبیه سازی یا مسائل ژنتیکی و یا با کشت و بافت مثلاً یک موجود را تولید کند را به مثابه خلقت می آورد و حال این که نه تنها از عدم خلق نکرده است که حتی از عنصر نیز نبوده است، بشر هم اکنون از شناخت مشخصات و ظرایف DNA عاجز مانده است، چه رسد به اینکه بخواهد یک موجود زنده را با عناصر موجود در زمین بیافریند!!! 

5- ترفند دیگر، موعظه های استانداردی به شیوه پرسش گری است: اینکه زمین چطور دور خورشید می گردد و اینکه قلب انسان چطور می تپد. پاسخ به این سئوال ها، از عهده یک بچه مدرسه ای هم بر می آید اما برای مسلمانان، به دلایلی نامعلوم، ظاهرا شاهدی بر وجود خداست. 

برای مسلمانان هر چیزی که در آن نظم و زیبایی وجود داشته باشد، آیتی برای وجود خداست و البته منکران می توانند هر چیز زیبا و منظمی را یافتند به هرچیزی که دلشان می خواهد بیندیشند،می توانند تنها با این نیت که ثابت کنند خدایی وجود ندارد تنها به دلایل و علومی که خود اثباتی بر عالِم بودن خدا هستند بیندیشند، اما مسلمانی که خدا را باور دارد با دیدن قوانین و سنن الهی و نظم جهان و زیبایی های خلقت همواره و بیش از پیش به قدرت و مهربانی خدا ایمان می آورد. مومن پس از قبول خدا با دیدن هر چیزی می تواند به یاد خدا افتد و البته شما این را ترفند می خوانید و حال این که مومن این را ذکر می داند.

6- مغلطه استثنا قایل شدن برای خدای مورد علاقه مسلمانان به این شکل هست که پیشاپیش فرض می گیرند تسلسل باطل است و بنابراین می بایست بر فراز همه خلقت ها، خدایی نشسته است که خودش خلق نشده. معلوم نیست چرا باید چنین باشد و معلوم نیست چرا بایستی این خدا از قانون داشتن خالق مستثنا باشد و معلوم نیست چرا اصلا اگر چنین باشد، این خدا دقیقا همانی ست که در قرآن آمده. 

این شبهه همان شبهه 2 است یعنی در آن شبهه می گوید چه کسی گفته که چون اگر چیزی خالقی داشته باشد پس هر چیزی باید خالق داشته باشد و البته همانطوری که عرض شد در این شبهه برای این که منکر خدا بشوند، اصولاً علم یا طبیعت را باعث و دلیل تمام مسائل می شناسند که در واقع ایشان نیز متوجه اند که مجموعه ای از قوانین علمی و طبیعی است که در جهان حاکم است و جهان را فاقد حاکم نمی دانند و تنها به جای این که عالِم مطلق و خالِق طبیعت را خالق بدانند، عقلشان به همان علم و طبیعت قد می دهد.بحث دیگر این است که در این گونه شبهات، اینقدر سوال پرسیده می شود تا با ایجاد شک و شبهه حتی در بدیهی ترین سوالات، حتی اگر نتوانند مسئله ای را به صورت متقن رد کنند لااقل آن را غیرقابل کشف و فهم نشان دهند.

7- اگر قرار به مستثنا کردن یک چیز از قانون خالق داشتن باشد، چرا نگوییم جهان خودش این استثنا هست که نیاز به خالق نداشته؟
شکل دیگری از ادامه این مغلطه این است که صفات خدا متفاوت است بنابراین انسان نمی تواند آن را بفهمد. خالق بودن لزوما به معنای فراتر بودن از مخلوق نیست. مثلا وقتی انسان ها در آمیزش جنسی فرزندی خلق می کنند، تنها از نظر زمانی از آن فرزند جلو هستند و الا ممکن است فرزندشان قوی تر یا باهوش تر باشد. نیازی نیست مخلوق از خالق ضعیف تر باشد. این جور برداشت، سلیقه ای است.

در بخش اول این شبهه، جهان همان چیزی است که نیاز به خالق نداشته است، یعنی خالق مطلق است؛ و این جهان همان خدایی از نوع خدای بت پرستان است، که به جای درک مصداق اصلی خدایی، به بیراه رفتند و خورشید و ستارگان را خدا شناختند و در این شبهه نیز عملاً جهان خدا شناخته می شود، هر چند اگر منکر چنین نیتی باشند ولی حرفشان در همان راستاست، حداقل این است که ایشان با این فرض به وجود خدا و خالق مطلق اذعان می کنند.
ایراد دیگر این شبهه این است که گمان می کند اسلام انسان را یک خالق واقعی می داند و حال این که انسان در واقع یک نوع کاشف است و می تواند از ترکیب هوش و قدرت و طبیعت و استعدادهای بالقوه، تغییرات ماده را حاصل کند، بشر نمی تواند خلقت انجام دهد، نمی تواند از عدم خلق کند. پدر و مادر خالق نیستند، این که دو اسپرم را به تنگ هم بیندازند نمی توان به معنی خلقت تلقی شود، خلقت یعنی تولید هدفمند، عالمانه و طبق برنامه یک چیز، نه این که دو موجود بی عقل را بتوان خالق معرفی کرد.

8- نوع دیگری از مغلطه این است که خدا همانطور که قادر بوده زندگی ببخشد، قدرت این را دارد که زندگی پس از مرگ هم ببخشد. ولی هیچ مدرکی در میان نیست که من را خدا خلق کرده باشد، من را پدر و مادرم خلق کرده اند.

این شبهه هم همان شبهه قبلی است، اصولاً خلقت به معنی تولید هوشمند، هدفمند و طبق خواست و برنامه و از عدم است، آنطور که خود خداوند می فرماید "کن فیکون"، نه این که دو انسان دیوانه و یا حتی یک جفت حیوان به واسطه ی تولید مثل، خالق تلقی شوند. بحث دیگر این که در این شبهه توجه نمی شود که جهان پس از مرگ و در واقع معاد، پس از اصل توحید اثبات می شود و نگارنده می خواهد در حالی که اصل معاد مستلزم پذیرش توحید است، بدون این که توحید را پذیرفته باشد زیر بار معاد  نرود.

9- مغلطه همه ش در قرآن آمده هم گاه شکل مضحکی به خود می گیرد. مثلا می گویند در قرآن آمده که کوه ها حرکت می کنند (سوره نمل آیه 88) و نتیجه می گیرند قرآن می دونسته که زمین حرکت می کند و کوه ها هم با آن حرکت می کنند. این نهایت بی صداقتی ست که توصیفی که درباره کوه ها آن هم در روز جزا آورده شده را شاهد حرکت زمین در  قرآن بگیری.

به راستی آیا آیات متعددی که در قرآن وجود دارد و ناظر به مراحل مختلف خلقت است اعجاز نیستند؟! آیا آیات قرآن در خصوص بعد چهارم جهان اعجاز نیستند؟! آیا سوره ی روم که خبر شکست روم از ایرانیان را در سالها بعد پیشگویی کرده بود معجزه نبود؟! آیا همین که قرآن کریم در این همه علوم مختلف اظهار نظر دارد ولی نه تنها اشتباهی از آن اثبات نشده است، بلکه در موارد متعددی با پیشرفت علم، حقانیت آن بیشتر اثبات شده است، اعجاز نیستند؟! کدام کتاب بشری وجود دارد که در طول قرنها، اینچنین بتوان آن را با صدای بلند خواند و به زبانهای مختلف ترجمه کرد و بتوان از آن دفاع کرد؟! و اما همانطوری که نگارنده شبهات می گوید حرکت کوه ها در روز جزا  ربطی به اثبات حرکت زمین ندارد بلکه حرکت زمین را در آیه 15 سوره ملک می توانید مشاهده کنید:

هو الذی جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فی مناکبها وکلوا من رزقه والیه النشور
اوست کسى که زمین را براى شما (شتر) رام گردانید پس در فراخناى آن رهسپار شوید و از روزى [خدا] بخورید و رستاخیز به سوى اوست

این همه مغلطه برای اثبات اینکه از میان این همه خدا، فقط خدای مسلمانان راست می گه. 

و اما شبهه آخر این است که خدای اسلام را از سایر خداها متفاوت می داند و حال این که خدایی که این همه پیامبر را فرستاده است یکی بوده است و گرنه چگونه می توان عقلاً چند خدا را در کنار هم و بدون تضاد باهم پذیرفت، بدون این که بین خدایی و کبریایی شان جنگ و نا هماهنگی و بی نظمی رخ دهد؟ خدای اسلام همان خدای ادیان دیگر است و تنها تفاوتش این است که از تحریفاتی که در برخی کتب آسمانی وارد شده است مصئون مانده است، تحریفاتی مانند جسمانی کردن خدا، مثل کشتی گرفتن پیامبران با خدا و ... ، تحریفاتی که موجب شده است تا نسخ مختلف از کتب آسمانی وجود داشته باشند و حال این که بین روایات 14 گانه قرآن، تنها تفاوت های قلیلی که وجود دارد در لهجه های کتّاب قرآن است نه در معنی و مفهوم آن. به راستی چگونه می توآن از آخرین پیامبر الهی محروم ماند و برای توجیه، قائل به این شد که خدایان و پیامبران و ادیان با یکدیگر متفاوتند؟ پاسخ این شبهه را در مطلبی که چندی پیش نوشته بودم می توانید به صورت کامل تر اینجا بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۴۹
سیاوش آقاجانی
شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۲۳ ب.ظ

تحلیف رییس جمهور و تکلیف جمهور

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز روز تنفیذ آقای حسن روحانی به عنوان رییس جمهور و پایان کار ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد در دولت دهم است و فردا نیز تحلیف آقای حسن روحانی تا قسم بخورد که به مسئولیتهایش پایبند باشد و اما در کنار این دو مراسم مهم، آیا ما هم تحلیفی و تکلیفی داریم یا همین رأیی که دادیم دیگر تمام شد تا تکلیف ما در 4 سال بعد؟!

به نظر نمی رسد کسی اعتقادی به این مسئله داشته باشد که باید 4 سال کنار نشست و فقط شاهد مسائل بود، و آنچه که در واقع ممکن است بین افراد مختلف، متفاوت باشد تشخیص تکلیف است نه وجود آن. به یقین سالهای آتی نیز مانند سالهای گذشته آکنده از لحظات مختلف شادی و غم و پیروزی و سختی خواهد بود و بازهم ما مکلف به تکلیفیم تا درست و استوار گام نهیم. این مسئله که نامزد مورد علاقه ی کسی رأی می آورد یا نه مربوط به قبل از انتخابات است و پس از انتخابات فارغ از این که چه کسی منتخب مردم شده است یا نه بازهم باید بر اساس تکلیف عمل نمود، تکلیف در این باب، فارغ از این که رییس جمهورهمان منتخب ماست یانه تفاوت چندانی نمی کند.

البته برخی که همواره به اقتضای منافع شخصی و گروهی در جامعه رفتار می کنند در این مقوله نیز چنان خواهند کرد، اما بحث بر سر کسانی است که به دنبال تکلیف الهی خود هستند نه منافع شخصی، اگر چه همانهایی که به دنبال منافع شخصی هستند نیز بعضاً همین منفعت را با بکارگیری ابزار توجیه و سفسطه به عنوان یک تکلیف الهی جا می اندازند و بعضاً خودشان نیز به آن دروغ خود ایمان می آورند که این مسئله محتاج محاسبه ی افراد نسبت به خود و گذاشتن خود به جای دیگران است تا بتوانند از شر این دام شیطانی در امان بمانند.

در بندهای زیر فارغ از هر گونه پیشگویی و پیش بینی در خصوص وقایع احتمالی آینده، مختصراً آنچه که به تکلیف ما به خصوص در این برهه برمی گردد را تقدیم می کنم:

  • اولین تکلیف مطلع بودن است؛ نباید از شناخت اوضاع کشور و حتی منطقه و جهان و نقش و جایگاه کشور در مناسبات بی اطلاع ماند. بی اطلاعی موجب می شود تا در درک تکلیف خود در قبال موضع گیری ها دچار اشتباهات فاحش شویم، مسئله ای که به تناوب در کشور و بین مردم شاهدیم و حتی برخی خواص شاهدیم که چگونه برمبنای اطلاعات ناقص و غیر مستند و بعضاً منتشر شده از سوی مراجع نفاق بازی خورده و مرتکب خطاهای بزرگ شده اند که به همین منظور نظر شما را به لینک مطلب خیلی مهمی  که قبلاً در باب منابع خبری نوشته بودم جلب می کنم.
  • دومین تکلیف، اتخاذ مواضع آگاهانه، منصفانه و  براساس مصالح است. در بسیاری از محیط های کاری و اجتماعی مباحثی مطرح می شود که یک دولت یا یک مسئول و یا حتی کل نظام را نقد یا تحسین می کند و در این مواقع ما مکلفیم به این که از موقع حق دفاع کنیم، به راستی شایسته نیست که در برابر اتهامات، سیاه نمایی ها و حتی سفید نمایی هایی که کذب و یا غیرمنصفانه ارائه می شوند با سکوت آنها را تأیید کنیم بله همواره باید از موضع حق و انصاف این مسائل را پاسخ گفت تا جامعه به سمت درک صحیح از مسائل و تکالیف پیش رود. در کنار پاسخگویی باید مراقب بود که در مباحثی که اطلاع نداریم نیز نباید اظهار نظرهایی بکنیم که تمام این اظهار نظرها در جامعه تأثیر می گذارند، باید حواسمان باشد که با دفاع از یک کار خوب در آن سهیم هستیم و با دفاع از کارهای بد در آنها شریک.
  • تکلیف سوم بحث ولایت مداریاست؛ شاید به نظر خیلی ها ترتیب مواردم اشتباه باشد اما حقیقتاً منظورم این نیست که ولایت مداری کم اهمیت تر از 3 مورد قبلی باشد بلکه دقیقاً منظورم تقدم و تأخر مسائل است نه اهمیت شان. یعنی کسی که درک صحیحی از مسائل ندارد و گوشش به دهن منافقان و دشمنان اسلام است و خارج از انصاف و خود پرستی در مسائل وارد می شود، عملاً حتی اگر مدعی ولایت مداری باشد چیزی نخواهد پایید که بسان خیلی مدعیان دیگر در تارعنکبوت طاغوت گرفتار خواهد شد.
  • تکلیف چهارم  بصیرت است، بصیرت از مسائلی است که اهمیت بسزایی دارد و در عرض مسئله ولایت مداری قرار دارد، البته عوامل موثر بر کسب و ارتقای آن را که قبلاً در مطلب "بصیرت چگونه حاصل می شود؟!" پرداخته ام می توانید مطالعه نمایید. بصیرت مانع می شود تا رفتارهای نسنجیده و خارج از کنترل و هزینه زا صورت گیرد و نمی گذارد که کسی ناخواسته مورد سوءاستفاده و بازیچه دشمنان قرار گیرد. بصیرت از عواملی است که موجب می شود تا از خط ولایت نیز انحراف نیافته و پایه های ولایتمداری مان سست نشود.
  • تکلیف پنجم، دشمن شناسی است، اگر چه این مطلب را در همان تکلیف اول هم می توانستم بیاورم اما اهمیتش موجب شد تا در یک مقوله مجزا از آن یادکنم. حقیقتاً دشمن را باید شناخت و او را مد نظر قرار داد. کسی که دشمن خود را نشناسد به یقین احتمال رکب خوردنش بیش از کسانی است که شناخت صحیح تری از دشمن دارند، شناخت دشمن و ابزارها، نقشه ها، نقاط ضعف، نقاط قوت و طرز تفکرش می تواند موجب خنثی کردن نقشه های او شود، تجربه ثابت کرده است که دشمن ما در اکثر موارد رو بازی می کند و به راحتی می توان از رفتارش فهمید که موضع واقعی اش در مورد مسائل و مشکلات و وقایع کشور چیست، یعنی نشان می دهد که مثلاً چه رفتاری از سوی چه کسانی مورد توجه ایشان قرار گرفته و روی چه رفتارهای حساب کرده و از چه اعمالی منزجرند. این مسئله البته مورد توجه رهبران کشور قرار گرفته است و مردم نیز به این مسئله وقوف دارند و اگر ببینند دشمن از چیزی خوشش می آید به سرعت نسبت به مسئله حساس می شوند. بحث دیگر در دشمن شناسی این است که خدای ناکرده دوست را دشمن فرض نکنیم و یا کسی را که دشمن نیست را دشمن نشماریم و اینچنین بر تعداد دشمنان مان نیفزاییم.
  • تکلیف ششم یاری به دولت است، هر کسی به فراخور شغل و کاری که دارد می تواند با انجام صحیح وظایفش به دولت و در واقع انقلاب کمک کند، نکند به دلایل شخصی و جناحی یا از روی یأس و ناامیدی وظایف مان را به خوبی انجام ندهیم که در این صورت پیش از این که به دولت ضربه زده باشیم به کشور و انقلاب آسیب وارد کرده ایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۲۳
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۱۰ ق.ظ

چرا حضرت علی (ع) اول مظلوم عالم بود؟

بسم الله الرحمن الرحیم

این که حضرت علی (ع) اول مظلوم عالم بود را حتماً زیاد شنیده اید، ولی در این پست دلیل این مسئله را مختصراً بیان می کنم:

حضرت علی (ع) در مقاطع مختلف تاریخی مورد ظلم واقع شد، در تمام سختی ها و ظلم هایی که به پیامبر اکرم شد، او نیز در کنار پیامبر مظلوم بود و با دست شستن از جان خود از پیامبر دفاع می کرد؛ حضرت امیرالمومنین علی رغم لیاقتش و علی رغم معرفی اش توسط پیامبر اکرم (ص) به عنوان ولی المومنین، مظلوم واقع شد، سالها استخوان در گلو و خار در چشم غصب جایگاهش را شاهد بود، همسرش را مظلومانه شهید کردند، مسلمین حق ولایتش را ادا نکردند و شیعیان حق امامتش را، حضرت امیر هنوز مظلوم است و همچنان مظلوم خواهد ماند، اما اگر چه تمام اینها، ظلمهای بسیار بزرگی هستند اما بزرگترین ظلم تاریخ چیز دیگریست.

 

مقام ولایتِ حضرت امیر المومنین، مقامی بود که به واسطه ی پیامبر از سوی خداوند تعیین شده بود تا مسلمین با تبعیت از او به هدایت و کمال برسند، اما ولایت پس از مرگ پیامبر به واسطه ی نفسانیت نااهلان، به خلافت تنزل یافت، خلافت یک کرسی بی ارزش بود که با رأی یک شورا ساخته می شد و با بیرون آمدن انگشتری عمروعاص به کس دیگر واگذار می شد، خلافت اینقدر بی ارزش بود که حضرت امیر آن را از آب بینی بز و لنگه کفشی پاره پست تر می دانست؛ مقام ولایت یک مقام الهی بود که فقط شایسته ی معصومین بود و مقام خلافت یک کرسی پست بود که می توانست به خواست مردم یا شورا یا عمروعاص به هر بی سروپایی برسد؛ این ظلم هرگز جبران نشد، خلافت همچنان بین اکثریت مسلمانان به جای ولایت معرفی شد و هرگز حق مقام ولایت ادا نشد، نه برای حضرت امیر و نه برای 11 اخگر تابناکش، ظلمی که تمام تاریخ را تحت الشعاع قرار داد، اسلامی که با ولایت می توانست به هدایت و کمال جهانیان منجر شود و میلیاردها انسان را از گمراهی نجات دهد، به واسطه ی دوری از ولایت به شاخه های متعدد منحرف شد، این ظلم به جای این که امامان هدی را به حکومت برساند، موجب شهادت مظلومانه یک یک شان شد و موجب شد تا صدها سال آخرین امام هدی نیز در غیبت به سربرد، این است که باور داریم که با ظهور حضرت مهدی (عج)، بزرگترین ظالمان جهان نیز زنده شده و مجازات خواهند شد، انشاءالله.   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۱۰
سیاوش آقاجانی
چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۰۸ ق.ظ

هدف زیبا کلام از پیشنهاد رفراندوم رابطه با آمریکا

بسم الله الرحمن الرحیم

اخیراً آقای زیبا کلام پیشنهادی به آقای روحانی داده اند که به دلیل ایرادات آشکارش، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت؛ ایشان گفتند که رفراندومی توسط دولت روحانی برگزار شود که مردم در آن به ارتباط مستقیم با آمریکا رأی دهند و احتمالاً برای تحقق عملیاتی و موثر آن، فرصتی معین تعیین کنند. این پیشنهاد از این جهت که حکومت را مجبور به یک رابطه ی ذلیلانه و بدون در نظر گرفتن مصالح و شرایط مذاکره می کند، و از این جهت که اصولاً موافقت با رفراندوم جزء اختیارات مجلس است (نه رییس جمهور) مورد قبول هیچ خبره ی منصف سیاسی نیست، لذا یک سوال به ذهن متبادر می شود که چرا آقای صادق زیباکلام چنین پیشنهاد خامی داده اند؟! آیا حقیقتاً خودشان از درک اشتباهات و عملیاتی نبودن و قانونی نبودن این پیشنهاد مطلع نبودند؟!

پاسخ را باید در رابطه ی نزدیک آقایان زیباکلام با هاشمی جستجو کرد، آقای زیباکلام در این پیشنهاد از شخصیت خود برای تشدید فشار برای سازش استفاده کرده است، او می داند که اگر چه پیشنهادش نه عملیست و نه قانونی، ولی با توجه به بزرگ بودن پیشنهاد، لااقل می تواند یک موج را ایجاد کند، موجی برای ایجاد یک مطالبه ی عمومی؛ همه می دانند که بحث مذاکره و رابطه با آمریکا چیزی نیست که هیچ مرجعی جز رهبری در آن تصمیم گیرنده باشد و رهبری نیز تا طرف مقابل مذاکره شأن و عزت ایران را رعایت نکند به این مسئله تن نمی دهند، لذا با این پیشنهاد می خواهند اختیار را از رهبری سلب کنند و در واقع مقصد فشار در این پیشنهاد شخص رهبری است نه شخص روحانی، چرا که خود روحانی پرچمدار مذاکره بوده است.

به نظر می رسد که دارو دسته ی آقای هاشمی خیلی زود شروع به تحمیل گری نموده اند، اینان اگر چه در خوراندن جام زهر قبلاً مهارت خود را نشان داده اند، اما گویا توجه ندارند که مردم و رهبری دیگر اجازه ی این عمل را نمی دهند، مردم اگر چه با رأی خود به آقای روحانی نشان دادند که از مذاکره با آمریکا متنفر نیستند اما یقیناً این ملت هرگز حاضر به تسلیم ذلیلانه نخواهند بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۰۸
سیاوش آقاجانی